تکلیف شناسی پیش از تکلیف گرایی

تب‌های اولیه

37 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تکلیف شناسی پیش از تکلیف گرایی

دوستان سلام

تکلیف شناسی پیش از تکلیف گرایی

تا کی باید از وضع موجود تاسف بخوریم؟ تا کی باید این همه فقر فرهنگی را ببینیم و فقط آهی از ته دل سر دهیم؟ تا کی باید منتظر مسئولین بی بخار برای کار فرهنگی بمانیم؟ تا کی باید صبر کنیم؟ تا کی باید فقط بگوییم و عمل درستی نکنیم؟ تا کی باید اعتراض کنیم؟ چه قدر باید اعتراض کنیم؟ چه کسی گوشش بدهکار است؟ چه کسی توجه می کند؟ در این میان ما چه باید بکنیم؟ آیا تکلیف را درست شناخته ایم؟ آیا به تکلیف خود عمل کرده ایم؟ تا به حال ما چه فعالیت فرهنگی مهم و موثری انجام داده ایم؟ آیا می توانیم وقت خود را بهتر برنامه ریزی و از آن در جهت فرهنگ استفاده کنیم؟ چگونه باید پاسخ دغدغه های درست خود را بدهیم؟

این ها و سوالات دیگری که نوشته نشد، سوالاتی است که هر یک از آنها در ذهن بنده و شما وجود دارد. به هریک از این سوالات نیز پاسخ های متفاوتی نظیر پاسخ های زیر داده ایم.
کاری از دست ما ساخته نیست، ان شاءالله امام زمان ظهور کند. مگر ما چه می توانیم انجام دهیم؟ اصل کار دست مسئولین است که کار نمی کنند. جز اعتراض کار دیگری از دست ما ساخته نیست و ....

اما آیا حقیقتا فطرت ما با این پاسخ ها آرام شده است؟ آیا از این دست پاسخ ها را می توان به خدا داد؟ آیا تغییر قابل ملاحظه ای حتی در اطرافیان رخ داده است؟ و ...

پس باید منتظر هیچ کس نماند و کاری کرد. کاری اصولی و درست. اما قبل از هر چیز خواهش می کنم قدری حوصله به خرج دهید و مقدماتی را بخوانید.

اولین مسئله، تکلیف است. ما اگر تکلیف خود را بدانیم و آن را خوب انجام دهیم، هم رشد معنوی خواهیم کرد، هم پاسخ خداوند و فطرت خود را خوب می توانیم بدهیم و هم اقدام ما موثر است.

اما تکلیف به چه معناست؟ تکلیف چیست؟ و چگونه می توان تکلیف خود را به نحو احسن شناخت؟

علی علی

دوستان سلام

قبل از هر چیز این مسئله کاملا آشکار را باید بگویم که مسائل یا حق هستند و یا باطل. یا باید تحت ولایت الهی باشید یا تحت ولایت طاغوت.
ما مشخصا کاری به ولایت طاغوت و باطل نداریم. در مسیر تحت ولایت الهی و حق بودن باید این حدیث زیبا را بگویم: أوّل العلم معرفة الجبّار و آخر العلم تفويض الأمر اليه؛ سر آغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذارى امور به اوست. یعنی شما در نهایت باید به این نقطه برسید که همه امور را(این را با تاکید بخوانید) به خداوند واگذار کرده و تحت ولایت الهی در آیید. و اینجاست که اهمیت تکلیف مشخص می شود. چرا که تکلیف مداری لازمه ولایت مداری است.

تکلیف به چه معناست؟
تکلیف کلمه ای عربی است. پس معنای آن را باید در فرهنگ لغات عربی چون معجم الوسیط و المنجد جستجو کرد نه فرهنگ لغات فارسی. تکلیف یعنی امر واجبی که باید اطاعت شود.
بگذارید نکاتی را پیرامون تکلیف بگوییم تا تعریف و ماهیت آن روشن تر شود.
زمانی که شما به سن تکلیف می رسید، مکلَّف می شوید به عمل به احکام الهی و نکته اینجاست که این تکلیف را شما مشخص نکرده اید. این مسئله در سایر قضایا نیز چنین است. در حقیقت ما به ازای هر مکلَّف، یک مکلِّف وجود دارد که تکلیف می کند. به عبارتی دیگر شما تکلیف را تشخیص نمی دهید بلکه تکلیف می شوید یا تکلیف می گیرید.
تبصره:
[SPOILER]گاهی مواردی نظیر انتخابات(البته موارد گسترده تری نیز ممکن است) پیش می آید که تکلیف شخص این گونه است که باید مسئله ای را تشخیص دهد یا انتخاب کند. به عبارت دقیق تر آنچه توسط شخص تشخیص داده می شود، تکلیف نیست. بلکه تکلیف، تشخیص دادن مسئله و انتخاب است، خواه این را تشخیص دهد یا آن را، این را انتخاب کند یا آن را.[/SPOILER]

چه کسانی مکلَّف هستند؟
همه افراد به جز 3 دسته زیر مکلَّف خواهند بود.
دیوانه تا وقتی که عاقل شود، فردی که در خواب است تا وقتی که بیدار شود، و کودک تا وقتی که بالغ شود.

تکلیف چیست؟ و چگونه می توان تکلیف خود را به نحو احسن شناخت؟
به حدیثی که در ابتدا ذکر شد، رجوع کنید. اولین تکلیف، شناخت مکلِّف است یعنی شناخت کسی که به شما تکلیف می دهد. شما در احکام، مکلِّف خود -مرجع تقلید- را می شناسید. در سایر قضایا نیز باید به همین گونه باشد.
وقتی مکلِّف را شناختید باید امور را به او واگذار کنید تا تحت ولایت قرار گیرید. به عبارت دقیق تر وی به شما بگوید چه انجام دهید و چه انجام ندهید.
در نهایت اگر شما به تکلیف خود عمل کردید، ولایت مدار بوده اید وگرنه .....

دومین مسئله، ولایت است که تا حد خوبی به آن اشاره شد. و پس از ولایت، این که چگونه در مصادیق متفاوت وارد شده و مکلِّف و تکلیف خود را بشناسید.

علی علی

دوستان سلام

حال به اختصار مطالبی راجع به ولایت و ولایت مداری عرض خواهم کرد و پس از آن به مصادیق و آفات کارهای فرهنگی خواهیم پرداخت.

ولایت مداری
فرض کنید ساختار ولایت، ساختاری طولی یا حلقه ای باشد. یعنی ولایت معصوم در طول ولایت خداوند و ولایت ولی فقیه نیز در طول ولایت معصوم باشد. اینجا این نکته خیلی مهم است که هر مرحله یا همان حلقه ولیِ خودش، تکالیف خودش و امتحانات خودش را دارد. بنابراین شما در هر جایگاه و حلقه ای که هستید تا ولی خودتان (یعنی کسی که به شما تکلیف می دهد، کسی که شما را تکلیف می کند) و تکلیف خودتان را نشناسید و پس از آن خوب به تکلیف خود عمل نکنید و از امتحانات آن سربلند بیرون نیایید، به حلقه های بالاتری از ولایت راه پیدا نمی کنید، به جمع مقربان و خاصان راه پیدا نمی کنید. پس اگر شما نخواهید و نتوانید به حلقه های بالاتر ولایت بروید، نمی توانید رشد روحی و معنوی چندانی بکنید و متناسب با آن نمی توانید بر فرهنگ جامعه که دغدغه اش را دارید تاثیرگذار باشید. چرا که شما رشد نکرده اید که بتوانید دیگران را رشد دهید. شما زمانی می توانید بر فرهنگ جامعه تاثیرگذار باشید و آن را بسازید که ولایت مدار بوده و آنچه ولایت تکلیف می کند را انجام دهید نه آنچه که خودتان تشخیص می دهید.


«اَفَمَنْ يَهْدي اِلي الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ يُتَّبَعَ اَمَّنْ لا يَهِدّي اِلاّ اَنْ يُهْدي...»
آيا آن‌كس كه به سوي حق هدايت مي‌كند، شايسته پيروي است، يا آن كس كه نمي‌تواند راه به جايي ببرد مگر هدايتش كنند و تعليمش دهند؟ (سوره یونس/35)

می دانم که این مطالب تا به اینجا ممکن است برای شما خسته کننده باشد ولی مقدماتی بود که نمی شد آن ها را نگفت. همچنین می دانم که پیش خودتان خواهید گفت که این مطالب، مسائل واضحی است و شاید نیازی به گفتن نداشت. اما صبر کنید. وقتی که بعضی از آفات و ایرادات فعالیت های فرهنگی بعضی فعالان و دغدغه مندان فرهنگ را که خدمتتان عرض کردم. این مطالب اهمیت خودشان را نشان خواهند داد.

علی علی

دوستان سلام

در ادامه آیه ای که در پست قبل مطرح شد، خداوند می فرماید:

« وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ »
و بيشتر آنها (در اعتقاداتشان) جز از ظنّ و گمان پيروى نمی ‏كنند، با آنكه بی ‏ترديد (ظنّ و) گمان از هيچ حقّى بی ‏نياز نمی ‏سازد، همانا خداوند به آنچه می ‏كنند داناست(سوره یونس/36)

حالا می رسیم بر سر آفات، ایرادات و مشکلات فعالیت های فرهنگی و جنگ نرم. لطفا پیش از هر چیز تاپیک و فایل صوتی زیر را با دقت بخوانید و گوش کنید. تا پس از آن به سایر مطالب بپردازیم.



آدرس اشتباهی

همه ما قبول داریم که ما یک جنگ فرهنگی بزرگی داریم که جبهه های عظیم و متفاوتی دارد اما چه می شود که این افسران جنگ نرم که دغدغه های مقدسی دارند و معرفت آنها نیز بالاست، در بعضی موارد لنگ می زنند؟ و از وضعیت فعالیت فرهنگی خود و دیگران ناراضی هستند؟ حقیقتا بنده نمی دانم دست شیطان است یا کسی درست مسئله را برای آنها تبیین نکرده است و یا چیز دیگر اما بالاخره باید مشکل را گفت. مشکل اصلی در جنگ نرم و فعالیت های فرهنگی که باعث آفات متفاوتی می شود، آدرس را اشتباهی گرفتن یا اشتباهی رفتن است. وقتی شما درک دقیقی از مسئله تکلیف و ولایت و رابطه اینها و نیز رابطه خودتان با این مفاهیم نداشته باشید؛ به عبارت دیگر وقتی مسئله ای بیان شود و شما برداشت صحیحی نداشته باشید یا حتی برداشت صحیح ولی متفاوتی داشته باشید و به آن عمل کنید، دچار مشکل خواهید شد.
به طور مشخص و مصداقی به چند مشکل در زیر اشاره خواهم کرد تا مطلب برای دوستان واضح گردد:

1- اتکاء به تفسیر خود
- امام خامنه ای دام ظله العالی می فرمایند :أین عمار. حالا همه فکر می کنند که باید عمار بشوند. گویا دیگر نیازی به مالک و ابوذر و مقداد و سلمان و ... در این جنگ ها نیست.
أین عمار، فقط أین عمار نیست.

أينَ إخوانِيَ الّذينَ رَكِبوا الطَّريق ، وَ مَضَوا عَلى الحَقّ ؟
کجایند برادران من که راه حق را رفتند؟

أين عمّار، أين ابن تيهان، أين ذُو الشهادتين؟
عمار کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟

أين نُظرائُهم مِن إخوانِهمُ الذينَ تَعاقَدُوا عَلى المُنية و أبْردَ بِرؤوسِهم إلى الفَجَرة؟
و کجایند مثل عمار، مثل ابن تیهان، مثل ذوالشهادتین که در راه حق با هم عهد بستند و سرهایشان را برای ستمگران فرستادند؟

- حضرت آقا بارها بر مسئله فضای مجازی و اهمیت آن تاکید کرده اند. حالا هر کس از این مسئله برای خود تعبیری می کند. در صورتی که تعبیر صحیح فقط یکی است و آن تعبیری است که هم کلی نگری را در خود دارد و هم جزئی نگری را.

2- عدم وجود فرهنگ کار جمعی
شما می بینید که افسران جنگ نرم، تکی کار می کند یا اگر چند نفر دور هم هستند، نمی آیند در هر عرصه ای که فعالیت می کنند یک برنامه ریزی اساسی بکنند یا اگر بخواهند چشم انداز داشته باشند و برنامه ریزی بکنند، در بسیاری اوقات، اولویت ها را خوب تشخیص نمی دهند.

حضرت آقا در مسئله سبک زندگی گلایه می کنند که چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه ما ضعیف است؟
موقعی که قرار بر فعالیتی فرهنگی می شود هر کس خود را صاحب نظر دانسته و برای خود نظری دارد و حاضر نیست از نظر خود کوتاه بیاید در نتیجه خود به انجام آن می پردازد.
نتیجه این می شود که نیروی فعال زیاد است اما در کارهای اساسی و هدفمند نیرو کم داریم.

3- عدم شناخت درست جایگاه خود در ساختار ولایی و عدم دقت به سخنان ولی
بگذارید مصداق این مسئله را با توجه به سخنان استاد پناهیان که لینک آن ارائه شد بگویم.
وقتی گفته شد و قرار شد که جنگ نرم به صورت جنگ نامنظم باشد، این به این معنی نیست که هیچ نظمی وجود نداشته باشد یا نظم کمی وجود داشته باشد.
در جنگ نامنظم، چریک بررسی می کند اگر وقت هست آموزش می بیند و سلاح درستی را نیز انتخاب می کند، همین طوری و خودجوش به جلو نمی رود که فقط تیرها به وی بخورد.
در جنگ نامنظم اگر چند چریک کنار هم هستند، هر کدام با فکر خود و خودجوش کاری را انجام نمی دهد.
در جنگ نامنظم اگر چند چریک کنار همدیگر هستند باز هم فرمانده دارند.
متاسفانه الان به هر کس گفته می شود فرمانده شما در جنگ نرم کیست؟ بلافاصله می گوید: امام خامنه ای(مد ظله العالی)؛ و کسی نیست که از وی بپرسد: عزیز من، بین شما و حضرت آقا چند فرمانده باید وجود داشته باشد و چه کسی و کجا هستند؟
بنابراین جایگاه بنده و شما این نیست که دستور کار خود را مستقیما از امام خامنه ای(مد ظله العالی) بگیریم.

علی علی

دوستان سلام

4- تهدید محوری به جای توجه عادلانه به فرصت ها و تهدیدها
دوستانی که مدیریت خوانده اند، مطلع هستند که نوعی تحلیل مبتنی بر نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدها وجود دارد. به طور خلاصه نقاط قوت و ضعف عوامل مثبت و منفی درونی است که باعث قوت یا ضعف شخص یا گروه مورد بررسی می شود. فرصت ها و تهدید ها نیز عوامل مثبت و منفی بیرونی هستند که بر فعالیت شخص یا گروه مورد بررسی موثراند.
توجه بیش از اندازه و یا عدم توجه کافی به هر یک از عوامل چهارگانه مذکور به تحلیل غلط شرایط و در پی آن فعالیت نامتناسب می انجامد.
متاسفانه توجه بیش از حد به تهدیدات و عدم توجه کافی به نقاط قوت و ضعف و فرصت ها در مجموعه های فرهنگی، فعالین فرهنگی و فعالیت های آنها بیداد می کند که این مسئله موجب تهدیدمحور شدن آنها می شود. مسئله آنجا دردناک تر می شود که فعالین فرهنگی آینده نیز با این دید تربیت شوند.
شما شاهد هستید که اکثر فعالیت های فرهنگی معمولا در پی پاسخ به مشکلات،اتفاقات، شبهات و موج های ایجاد شده هستند و برای رفع آنها تلاش می کنند. به عبارتی معمولا باید یک مسئله ای رخ داده باشد تا آنها احساس خطر کرده باشند و در پی راه حل برآیند.
متاسفانه این نوع نگاه در بعضی فعالین فرهنگی تا بدانجا رشد کرده که نقاط قوت و ضعف و فرصت ها را باید از نگاه تهدید برای آنها شرح داد تا از ورای احساس خطری که می کنند در پی فعالیت برآیند.
شاید دیده باشید که افرادی به خاطر نگرانی از آینده بچه ها و فضای موجود در عصر حاضر به حوزه فعالیت کودکان و نوجوانان وارد می شوند و کمتر به خاطر استعداد ها و علاقه هایی که بچه ها دارند برای آنها فعالیت می شود و کمتر به خاطر اینکه این بچه ها در آینده باید چه مسئولیت های سنگینی بر دوش گیرند.
شاید مشاهده کرده باشید اشخاص و یا مجموعه هایی را که توجهِ آنها به نقاط ضعف یا قوت آنها را از این رو باید برانگیخت که موثر بر رفع تهدیدهاست نه به آن صورت که به خودیِ خود دارای درجه اهمیت باشند.

5- عدم شناخت صحیح ساختارهای فرهنگی
نسبت ساختارهای فرهنگی به فرهنگ مانند نسبت سخت افزار است به نرم افزار. اگر کسی که می خواهد در عرصه فرهنگ یا جنگ نرم فعالیت کند، ساختارهای فرهنگی را به خوبی نشناسد و یا از نسبت و رابطه آنها با یکدیگر درک درستی نداشته باشد، ممکن است ناخواسته فعالیت وی در پازل فرهنگ معاند تعریف شده و در کلیت مسئله کمکی به آن باشد. این مسئله به خصوص در تصمیم گیری های کلان و برای فعالیت های گسترده نمود بیشتری دارد اما این گونه نیست که در فعالیت های خرد موثر نباشد. افسر جنگ نرمی که چنین درک صحیحی داشته باشد علاوه بر این که هوشیار است تا تصمیم اشتباهی نگرفته و عمل نادرستی انجام ندهد می تواند این آگاهی را نیز به دیگران منتقل کند.
ساختار فرهنگی کشور ما، ساختاری سکولار یا در بهترین حالت نیمه سکولار است. چرا که مبتنی بر سه نظام فرهنگی جدای از هم، یعنی نظام های تربیتی، آموزشی و معرفتی است. برای مثال یک نوجوان در ارتباط با خانواده، مدرسه و یک تشکل که می تواند مسجد باشد، روابط اجتماعی و فرهنگی خود را شکل می دهد که رابطه خانواده، مدرسه و مسجد بسیار پایین است.

پس چه باید کرد؟
اگر این مطالب درست باشد و پذیرفته باشید، حتما پیش خود خواهید گفت که : پس چه باید کرد؟!!! اما بگذارید قبل از گفتن آن تجربه ای را که می تواند مصداق صحیحی باشد، خدمتتان بیان کنم.
بنده دوستانی دارم که اگر می خواستند هر کدام و با تشخیص خود عمل کنند، به هیچ جایی نمی رسیدند و نتیجه ای نیز حاصل نمی شد ولی حال بعضی از آنها سایت مستضعفین را ایجاد کرده اند و الان بعد از چند ماه ورژن عربی را هم راه اندازی کرده اند، بعضی دارند روی تاریخ کار می کنند، بعضی در تلاش برای ایجاد مدارس اسلامی و تخصصی هستند و ... . همه اینها مرهون ولایت مداری و کار جمعی است.
کاری که باید کرد این است که جوان حزب الهی نوعی و یا گروهی از آنها بروند نزد یک استاد ولایت مدار متخلق مطلع به زمان کلان نگر و آینده نگر و بگویند که ما در روز، هفته یا ماه این قدر کارهای شخصی خود را انجام می دهیم و این قدر وقت خالی داریم که تا به حال به تشخیص خود به فعالیت پرداخته ایم. حال از شما می خواهیم که بفرمایید ما چه باید بکنیم و بر کار ما نظارت کنید.
ممکن است کار یا مسئله ای که آن استاد به شما می گویند به نظرتان یا صحیح نباشد یا جالب نباشد و یا هر چیز دیگر، اما باید توجه کنید که ولایت مداری و تکلیف مداری این جاست که خود را نشان می دهد و شما در عمل به آنها امتحان شده و رشد معنوی خواهید کرد.
و این گونه است که جامعه اصلاح می شود.

----------------------
پ.ن1: ناگفته نماند مسائلی را که عرض کردم به هیچ وجه بدین منظور نبود که حقیر به دوستان بگویم چه بکنند. بنده نیز مکلَّف هستم و باید تکلیف بگیرم.
پ.ن2: مشکلات و آفات دیگری نیز وجود دارد که می توان روی آنها بحث کرد. نیازی به فکر کردن ندارد و خیلی راحت می توانید ببینید و احساسشان کنید.
پ.ن3: ممکن است مشکلات زیادی در این راه برای شما پیش آید، از تسریف و پشت گوش انداختن تا پیدا نکردن استاد تا سنگ اندازی های افراد مذهبی دیگر و ... . در اینجا می بایست هم پیگیر باشید و هم نا امید نشوید.

علی علی

دوستان سلام

منتظر نظرات و انتقادات ارزشمند شما هستم.

علی علی

[="Purple"]با سلام

یکی از بزرگترین ایراداتی که متاسفانه در ما نهادینه شده رفع تکلیف کردنه. یعنی اینکه میشینیم نگاه میکنیم دشمن چکار میکنه بعد ما یه کار ضد اون میکنیم بعد شونصد بار تو بوق و کرنا می کنیم کارمونو و کلی بابتش کلاس میذاریم. اما مایه تاسفه که همه میدونیم هیچ نتیجه ای نمی گیریم. چون نیت انجام کار درست نیست ، نیت فقط رفع تکلیفه.

اما بنظرتون چرا این معضل بوجود اومده ؟ من نظرم اینه که ما از خودمون حرفی نداریم برای گفتن ؛ فقط یاد گرفتیم اول دشمن یکاری بکنه فرهنگ برانداز بعد ما مثلا هنرمونو در انجام ضدش نشون بدیم. یعنی آینده نگری نداریم ، یعنی نمی گیم حالا یه عده درگیر شدن بیایم یه آموزشی هم به اونایی که هنوز درگیر نیستن بدیم در کنار اینهمه تلاش درست و غلط برای حل مساله فعلی.
مثال : الان تقریبا ابتدای مدرسه هاست. همه دغدغه ها سر اینه که چطور عادت بچه های کوچیک خونه به ساعتها بازی رایانه ای رو از سرش بندازن .حالا شما برنامه های تلویزیون رو درین باره ببینید ؟ ستونهای روزنامه ها ، مقالات سایت ها و ... ؛ هیچ کس به اونی که نوزاد داره چیزی یاد نمیده که به این مسائل که روز به روز به یمن پیشرفت تکنولوژی هم گسترده تر میشه ، دچار نشه. فقط منتظریم بچه ها غرق درش بشن بعد با هزار حرف و حدیث و دردسر از سرشون بندازیم.
اینطوری انگار تا ابد داریم تو باتلاقی که فرهنگ سخیف غرب برامون درست کرده فقط دست و پا میزنیم و طبعا درش فرو میریم.

یا علی ...[/]

سلام

مطالب خوبی رو مطرح کردیند

گرچه شما در قالب جملات دیگه این موضوع رو بیان کردیند ولی خُب این طور که به نظر بنده میرسه بعد از بَحث ولایت پذیری ، مشکل اصلی در آنجا نهفته شده است

--- --- --- --- ---
1. مهمترین مشکل جامعه چیه ؟ مشکلی که بیشترین رابطه رو با سایر مشکلات داره ؟ مشکلی که اگه حل بشه یه سری دیگه از مشکلات رو همراه خودش محو میکنه ؟

{
دقیقا عین برخی از مسائل باز دنیای ریاضی ، کامپیوتر ، ... که تقریبا 100 سال هست که کسی نتونست اون ها رو حل کنه و اگه کسی بتونه یکی از اون ها رو حل کنه به طور کاهشی هزاران مساله ای که با اون در ارتباط بودند همه شون با هم حل می شند
}

--- --- --- --- ---
2. این مشکل و لیستی از این موارد باید توسط کسی که همه یا اکثر جامعه اون رو قبول دارند مطرح بشه (و قطعا باید بینش و دانش کافی رو داشته باشه)
مثلا چه کسی ؟ مثل رهبر جامعه

{
همون طور که ولی فقیه این مشکلات رو در سخنرانی هاشون مطرح کردند و در اول هر سال موارد مهم این لیست رو برای ما تبیین میکنند ، مثلا سال 93 ، سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و همت جهادی ...
)

اما چرا باید مورد قبوا اکثر جامعه باشه ؟

{
چون این افراد جامعه هستند که باید از انرژی خودشون برای برطرف کردن یک مشکل خاص متمرکز کنند
}

--- --- --- --- ---
3. اما الان به نقطه حساس حل مساله رسیدیم ، مساله (مشکل) باید شکسته و ریز بشه و برای هر قطعه شکسته شده یه نقشه راهی تعیین بشه به طوری که نقطه شروع ، نقطه پایان ، مسیر حرکت به صورت کاملا مشخص و بدون هیچ ابهامی مشخص شده باشه ...

{
بنا به گفته رهبر معظم ، دو مورد از مشکلات اساسی که امسال باید تصمیم به حل آن گرفته بشه مشکلات اقتصادی و فرهنگی است
حالا یه بنده خدایی که در این زمینه دانش ، اطلاعت و ... داره میاد تمام مشکلات فرهنگی رو لیست می کنه ...
بعدش اون مشکلی اصلی رو از دل تمام مشکلات بیاره اول لیست ... (اون مشکلی که اگه حل بشه ، چند تا مشکل فرهنگی دیگه ای رو هم حل میکنه ...)
الان نوبت اینه که روش حل اون مشکل رو به طور دقیق با تمام جزئیات و ... پیاده سازی بشه
و در نهایت متمرکز کردن انرژی افراد جامعه برای حل آن مشکل
}

--- --- --- --- ---
واقعیت اینجاست من خودم جدا ، کسی رو ندیدم که در مورد 3 فعالیت هدفمندی رو انجام بده (شاید بوده ولی در حدی نبوده که قابل مشاهده و تاثیر گذاری عمیق باشه ...)
ولی اینکه فرمودید ، دنبال استاد با خصوصیات ... باشید و سایر موارد ، برای اکثر افراد یه مقدار سخت و نشدنی هست
ولی به نظر میاد بهتر بود مورد سوم هم با تمام جزئیات توسط رهبر یا گروهی مرتبط با ایشون تبیین میشد (شایدم شده باشه و من اطلاع ندارم)
یکی نیست بیاد به من بگه زمینه تخصصی تو کجا هو ، این صحبت ها کجا
در پناه حق

دوستان سلام

۞ ͜ ۞;579664 نوشت:

واقعیت اینجاست من خودم جدا ، کسی رو ندیدم که در مورد 3 فعالیت هدفمندی رو انجام بده (شاید بوده ولی در حدی نبوده که قابل مشاهده و تاثیر گذاری عمیق باشه ...)
ولی اینکه فرمودید ، دنبال استاد با خصوصیات ... باشید و سایر موارد ، برای اکثر افراد یه مقدار سخت و نشدنی هست

قبلا عرض کردم که :
پ.ن3: ممکن است مشکلات زیادی در این راه برای شما پیش آید، از تسریف و پشت گوش انداختن تا پیدا نکردن استاد تا سنگ اندازی های افراد مذهبی دیگر و ... . در اینجا می بایست هم پیگیر باشید و هم نا امید نشوید.

والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

علی علی

مکلف;579374 نوشت:
آيا آن‌كس كه به سوي حق هدايت مي‌كند، شايسته پيروي است، يا آن كس كه نمي‌تواند راه به جايي ببرد مگر هدايتش كنند و تعليمش دهند؟ (سوره یونس/35)

می دانم که این مطالب تا به اینجا ممکن است برای شما خسته کننده باشد ولی مقدماتی بود که نمی شد آن ها را نگفت. همچنین می دانم که پیش خودتان خواهید گفت که این مطالب، مسائل واضحی است و شاید نیازی به گفتن نداشت. اما صبر کنید. وقتی که بعضی از آفات و ایرادات فعالیت های فرهنگی بعضی فعالان و دغدغه مندان فرهنگ را که خدمتتان عرض کردم. این مطالب اهمیت خودشان را نشان خواهند داد.

متشکر

بنده در مورد مقاله ای اخیرا نیازمند مطالبی حول محور تکالیف دانشجویان در اعتلای فرهنگی جامعه در سایه سار ولایت با توجه به بیانات اخیر حضرت آقا حفظه الله در دیدار با دانشجویان هستم.
از همکاری افراد دغدغه مند در این حوزه قبلا متشکرم.

دوستان سلام

صـابره زهـراء;594870 نوشت:
متشکر

بنده در مورد مقاله ای اخیرا نیازمند مطالبی حول محور تکالیف دانشجویان در اعتلای فرهنگی جامعه در سایه سار ولایت با توجه به بیانات اخیر حضرت آقا حفظه الله در دیدار با دانشجویان هستم.
از همکاری افراد دغدغه مند در این حوزه قبلا متشکرم.

حقیر دقیقا نمی دانم که به چه مطالبی نیاز دارید و چه همکاری می خواهید.

1- اگردر مورد مقاله نویسی کمک می خواهید:
یک مقاله ابتدائا باید موضوعی جزئی، گویا و کوتاه داشته باشد و در پی پاسخ به مسئله ای باشد و ثانیا باید دارای طرح تفصیلی(proposal) مناسب باشد.
هر چند موضوع مقاله شما، جزئی و تا حد خوبی گویا است ولی کوتاه نبوده، مسئله های فرعی نامشخص بوده و طرح تفصیلی در دسترس نیست تا بتوان با توجه به آن راهنمایی کرد.

2- اگر در مورد بیانات و تحلیل آنها کمک می خواهید:
بدین منظور پیشنهاد می کنم که یک بار بیانات مورد نظر از امام خامنه ای روحی فداه را به صورتی دقیق بخوانید و سپس شخصا و با دقت فراوان مطالبات ایشان را در آن بیانات استخراج کرده و اگر مایل بودید، مطالبات استخراج شده را اینجا بنویسید. با بررسی این مطالبات بسیاری از مسائل فرعی مشخص شده و به تبع آن سمت و سوی یافتن مطالب و منابع نیز مشخص می شود و در نتیجه به بسیاری از مطالب دسترسی پیدا می کنید.

2- اگر در مورد مطالب همین تاپیک و صدر و ذیل آن کمک می خواهید:
در این زمینه خوب است توجه شود که احکام اسلامی به جهتی به 3 دسته زیر تقسیم می شود:
الف) احکام شرعی که توسط مرجع تقلید مشخص می شود =» تکلیف
ب) احکام اجتماعی که توسط ولی فقیه مشخص می شود =» تکلیف
ج) احکام اخلاقی که توسط استاد اخلاق تبیین می شود =» در این دسته مشورت صورت می گیرد.

مطالبی که در این تاپیک بیان شد، سعی داشت مبین تکلیف در انجام فعالیت های فرهنگی یا به صورت عام تر در احکام اجتماعی باشد.

اما ضرورت تفویض همه امور در همه عرصه ها:
به حدیثی که در پست دوم ذکر شد، توجه کنید.
مشخص است که بنده اولین قدم از علم که معرفت صحیح به خداوند جبار است را ندارم چه رسد به آنکه به انتهای آن رسیده باشم تا توانسته باشم تمامی امور خود را به خداوند واگذار کنم. اما این حدیث بالاخره بیانگر ابتدا و انتهای علم است. سوال این است که ما که به خداوند معرفت نداریم و خواسته های خداوند را در همه امور به صورت دقیق نمی دانیم، چگونه امور خود را به خداوند واگذار کنیم؟ چگونه مطمئن باشیم که کاری که انجام می دهیم در میان تمامی کارها نزد خداوند دارای اولویت بالاتری است؟
در احکام شرعی به دلیل اینکه علم استخراج احکام را نداریم، این امر را تحت یک روند صحیح و تایید شده، واگذار به مرجع تقلید کرده و مطابق با نظر ایشان به دستورات دینی در حوزه دستورات شرعی- مادامی که با حکم ولی فقیه متعارض نباشد- عمل می کنیم. در احکام اجتماعی نیز به همین منوال که در این تاپیک ذکر توضیح داده شد، عمل می کنیم. اما همچنان مسائلی در زندگی وجود دارد که نه در مورد آن دستور شرعی خاصی وجود دارد یا اگر وجود دارد، به دلیل اینکه احکام شرعی، حداقل ها را بیان می کند، می توان رفتار بهتری را داشت و نه اینکه آن مسائل در حیطه احکام اجتماعی می گنجد و ... که در این مسائل، شخص باید با استاد اخلاق مشورت کند و اگر طالب رشد معنوی و سیر و سلوک است باید چون دیگر بزرگان عرصه اخلاق و عرفان، نهایت دقت را در فهم و انجام فرمایشات استاد اخلاق خود به خرج دهد و در این عرصه نیز امور خود را به استاد اخلاق واگذار کند.

بهتر آن است که همه دسته ها تحت یک منظومه فکری در راستای تکلیف و تحت یک اتحاد در آید تا بتوان همه امور را تفویض کرد، اما اگر این امکان وجود نداشته باشد که هر 3 دسته تحت یک اتحاد در بیاید، می توان در حد امکان به آنها پرداخت. مثلا وقتی استاد اخلاقی وجود ندارد که بتواند مبین تکالیف اجتماعی و شرعی نیز باشد یا اصلا استاد اخلاقی وجود نداشته باشد، می توان در حیطه امورِ دسته های دیگر به استاد مربوط به همان دسته رجوع کرد.

پ.ن: نمی دانم چه منظومه فکری برای خود طراحی خواهید کرد، اما مطابق آنچه از منظومه فکری در ذهن حقیر است، جهت اتحاد هر 3 دسته نیاز است که 2 ویژگی مجتهد بودن و استاد مبرز و عاملِ اخلاق و عرفان بودن را نیز به ویژگی های استاد مذکور در پست 5 اضافه کنید.

علی علی

مکلف;597523 نوشت:
2 ویژگی مجتهد بودن و استاد مبرز و عاملِ اخلاق و عرفان بودن را نیز به ویژگی های استاد مذکور در پست 5 اضافه کنید.

سلام علیکم
بنده حقیر این را نمیدانستم...

یازهرا(س)

مکلف;597523 نوشت:
مثلا وقتی استاد اخلاقی وجود ندارد که بتواند مبین تکالیف اجتماعی و شرعی نیز باشد یا اصلا استاد اخلاقی وجود نداشته باشد، می توان در حیطه امورِ دسته های دیگر به استاد مربوط به همان دسته رجوع کرد.

سلام علیکم
منظورتان از این قسمت چیست؟ میشود بیشتر توضیح دهید؟ چگونه باید این کار را انجام داد؟

یازهرا(س)

دوستان سلام

یارب;598784 نوشت:
سلام علیکم
منظورتان از این قسمت چیست؟ میشود بیشتر توضیح دهید؟ چگونه باید این کار را انجام داد؟

یازهرا(س)

علیکم السلام

خوب 3 دسته ذکر شد:
1- در حیطه احکام شرعی به مرجع تقلید رجوع می شود و کسی که هیچ شناختی نسبت به اصطلاحات فقهی و نوع تبیین مسائل فقهی در کتب توضیح المسائل ندارد به شخصی رجوع می کند که بتنواند فتوای مرجع مورد نظر را برای وی توضیح دهد. طبیعتا و معمولا یک طلبه ویژگی هایی دارد که می تواند بسیاری از این مسائل را برای فرد توضیح دهد فلذا مردم به قشر روحانی جهت فهم مسائل شرعی رجوع می کنند
2- در حیطه احکام اجتماعی به ولی فقیه رجوع می شود و کسی که ارتباط مستقیمی با ولی فقیه ندارد، تفکر سیستماتیک نداشته و کلان نگر نیست و قدرت آینده نگری ندارد و به تبع آن نمی تواند به خوبی تکلیف خرد و کلانِ اجتماعی خود را مبتنی بر سعه وجودی خود، اولویت های زمانی و مکانی و ... تشخیص دهد، به نظر حقیر لازم است که به استادی رجوع کند که حداقل، شاخصه های مذکور در پست 5 را داشته باشد و طبق نظر او انجام وظیفه نماید تا به 2 منظور زیر نایل آید:
الف) اتحاد و انسجام در انجام احکام اجتماعی
ب) ضریب خطای بسیار کمتر در فهم و انجام احکام اجتماعی
3- در حیطه احکام اخلاقی نیز به استاد اخلاق رجوع می کند و به برنامه ریزی جهت رشد در امور اخلاقی مطابق با مشرب اخلاقی وی می پردازد، ضمن اینکه در امور زندگی خود با وی مشورت می کند.

نکته: شخص باید منظومه فکری خوبی برای خود طراحی کرده باشد تا بتواند در هنگام تعارض ناخواسته بین هر دسته از احکام، این تعارض را حل کرده و اثرات ناشی از آن را مدیریت کند. مثلا وقتی بین حکم ولی فقیه و فتوای مرجع تقلید تعارضی باشد، در حیطه احکام اجتماعی باید طبق نظر ولی فقیه عمل نمود و ...

علی علی

مکلف;598812 نوشت:
ه نظر حقیر لازم است که به استادی رجوع کند که حداقل، شاخصه های مذکور در پست 5 را داشته باشد و

مکلف;598812 نوشت:
در حیطه احکام اخلاقی نیز به استاد اخلاق رجوع می کند و به برنامه ریزی جهت رشد در امور اخلاقی مطابق با مشرب اخلاقی وی می پردازد، ضمن اینکه در امور زندگی خود با وی مشورت می کند.

خب اینها که شما فرمودید کاملا صحیح است ،اما برای کسی که استاد دارد کاربرد دارد! کسی که استاد ندارد چکار کند؟

شمادر مطالبتان فرموده بودید

مکلف;597523 نوشت:
مثلا وقتی استاد اخلاقی وجود ندارد که بتواند مبین تکالیف اجتماعی و شرعی نیز باشد یا اصلا استاد اخلاقی وجود نداشته باشد، می توان در حیطه امورِ دسته های دیگر به استاد مربوط به همان دسته رجوع کرد.

که بنده اینجا را متوجه نشدم! وقتی استادی در همان دسته نیست چگونه به او رجوع کند؟!

یازهرا(س)

دوستان سلام

یارب;598816 نوشت:

که بنده اینجا را متوجه نشدم! وقتی استادی در همان دسته نیست چگونه به او رجوع کند؟!

یازهرا(س)

ألم تکن أرض الله واسعة

1- آیا در ایران به این بزرگی، استادی یافت نمی شود؟
2- دنیا، دنیای ارتباطات است و وسایل ارتباط شخصی و جمعی فروان و در دسترس اکثریت افراد است، آیا نمی توان از کتاب و سخنرانی و ... استفاده کرد؟ آیا نمی توان مسافرت کرد؟ آیا نمی توان ارتباط تلفنی برقرار نمود؟ آیا اینترنت و رایانامه در دسترس نیست؟

لا یکلف الله نفسا إلا وسعها
در نهایت اگر استادی یافت نشد، شخص به بیش از مقدار وسع خود مکلف نیست.

علی علی

بی نهایت سپاسگزارم.. حدود نود درصد قضیه حل شد..
اون ده درصد دیگش هم برمیگرده به شرایط!
باید پیش برم و از این راهنمایی ها استفاده کنم، بعدا اگه به مشکلی برخوردم، میام و می‌پرسم.
باز هم.. سپاس!!!

یا علی

سلام علیکم
روش و برنامه ای خوب است که قابل استفاده برای همه باشد ،یعنی هرکس به سهم خود بتواند از آن استفاده کند
یکی از اشکالاتی که به برنامه شما وارد است این است که تنها کسانی میتوانند از این برنامه استفاده کنند که استاد راه داشته باشند،اینکه بگوییم این همه بروند استاد پیدا کنند حرف منطقی نیست! زیرا از یک کودک 9 ساله باید بتواند تکلیفش را بشناسد تا یک خانم و آقای 50 ساله ای که در کوه و کمر دارد زندگی میکند! مگراینکه بفرماییدبرای یک عده لازم است تکالیفشان را بشناسند برای یک عده لازم نیست !
پس این برنامه شما در عین اینکه بسیار خوب و علمی و قابل استفاده است اما جامعیت ندارد!! و افراد محدودی میتوانند از آن استفاده نمایند

مکلف;579374 نوشت:
شما زمانی می توانید بر فرهنگ جامعه تاثیرگذار باشید و آن را بسازید که ولایت مدار بوده و آنچه ولایت تکلیف می کند را انجام دهید نه آنچه که خودتان تشخیص می دهید.

نقش تشخیص فردی در تکلیف شناسی کجاست؟! یک مثال ساده ،فرض کنید شما فهمیدید که تکلیفتان این است ساعت یک تا دو بعد از ظهر به مادرتان رسیدگی کنید 2- همین ساعت به شما تکلیف شده اشکالات درسی تعدادی از طلاب که دارند بعداز ظهر همان روز میروند برای تبلیغ در روستاها را حل نمایید،به شما تکلیف شده...
شما وقتی میتوانید به راحتی به تکلیف عمل نمایید که تکلیف را به شما بگویند ،اما اگر تکالیف بر شما امر شد چگونه تشخیص میدهید کدامیک تکلیف اکنون شماست؟آن هم بدون استاد؟

مکلف;579377 نوشت:
حضرت آقا بارها بر مسئله فضای مجازی و اهمیت آن تاکید کرده اند. حالا هر کس از این مسئله برای خود تعبیری می کند. در صورتی که تعبیر صحیح فقط یکی است و آن تعبیری است که هم کلی نگری را در خود دارد و هم جزئی نگری را.

قطعا این گونه است ،حال تکلیف افراد مذهبی در مورد فضای مجازی ایجادشده یعنی وایبر .و واتس آپ و غیره چیست؟! الان چه کسی باید این تکلیف را برای افراد مشخص کند؟ استاد ! درست است؟ حال کسی که استاد ندارد مجبور است طبق صحبت های حضرت امام خامنه ای روحی فداه و به تشخیص عقل خود عمل نماید که این کاملا در تضاد با مطالب شما میشود!

مکلف;579382 نوشت:
شما شاهد هستید که اکثر فعالیت های فرهنگی معمولا در پی پاسخ به مشکلات،اتفاقات، شبهات و موج های ایجاد شده هستند و برای رفع آنها تلاش می کنند. به عبارتی معمولا باید یک مسئله ای رخ داده باشد تا آنها احساس خطر کرده باشند و در پی راه حل برآیند.

چگونه قبل از احساس خطر پیشگیری صورت میگیرد؟ یک مصداق بفرمایید!!

یازهرا(س)

سلام علیکم

شما در مباحث بسیار خوبیتان فرموده اید:
شما زمانی می توانید بر فرهنگ جامعه تاثیرگذار باشید و آن را بسازید که ولایت مدار بوده و آنچه ولایت تکلیف می کند را انجام دهید نه آنچه که خودتان تشخیص می دهید.

مکلف;598831 نوشت:
لا یکلف الله نفسا إلا وسعها
در نهایت اگر استادی یافت نشد، شخص به بیش از مقدار وسع خود مکلف نیست.

کسی که استاد ندارد این مقدار وسع را چگونه بفهمد؟! به تشخیص خودش ؟!!! شما که فرمودید افرادنباید به تشخیص خودشان عمل کند!! پس این فرد باید چکار کند؟

یازهرا(س)

مکلف;579369 نوشت:
تکلیف شناسی پیش از تکلیف گرایی

کاش در اجرای لایحه امر به معروف و نهی از منکر نیز به چنین چیزی واقف میشدند....

مکلف;579397 نوشت:
دوستان سلام

منتظر نظرات و انتقادات ارزشمند شما هستم.

علی علی

سلام علیکم

کاربر گرامی و محترم

طرح کلی شما بسیار بسیارطرح خوب و به جایی است ،یعنی اصل عمل بر شناخت تکلیف قبل از عمل به تکلیف است
خب در این طرح اینگونه است که افراد موظف هستند ولایتمدار باشند زیرا تنها ولی است که تکالیف را تشخیص میدهد(اطیعو الله و اطیعو الرسول اولی المر منکم) ،ولایت امر تکلیف را امرمیکند،استاد تکلیف را میشناسد و برای فرد تکلیفش را مشخص میکندو در آخر فردی که تکلیفش را توسط استاد شناخت موظف است به آن عمل نماید(برداشت کلی بنده از طرح شما اینگونه بود اگر اشتباه برداشت کردم متذکر شوید)

خب تا اینجا خوب است اما کامل نیست زیرا افراد باید با خواندن این طرح بتوانند به پاسخ سوالات زیر برسند
1- این طرح وابسته به استاد است،یعنی اگر استاد نباشد پس تکلیف شناخته نمیشود؟ پس فرد نمیتواند به تکلیف اصلی که مدنظر مولایش بوده عمل نماید؟
خب شما به اصل موضوع که رسیدید یعنی داشتن استاد ،دیگر مبحث را ادامه نداده اید! یعنی به صورت کامل استاد را تبیین ننموده اید
الف- منظور از استاد در این طرح کیست؟ استادی که تمام شرایطی را که گفتید داشته باشد؟ آیاباید با خود استاد در ارتباط بود یا کتاب و سی دی استاد هم کفایت میکند؟ آیا استاد در کتاب و سی دی هایش تمام تکالیف ما را مشخص نموده است و...
ب- آیا نویسنده این طرح معتقد است که همه افراد موظف هستند استاد داشته باشند؟یعنی همه موظفند بروند استاد پیدا کنند؟ آیا چنین چیزی عملا هم امکان پذیر است(برای کل انسانهای مسلمان و شیعه)
ج- آیا برای تمام انسانها استادی با شرایطی که فرمودید هست؟ آیا همه میتوانند به استاد دسترسی داشته باشند؟یا اینکه نه ! استاد به یک عده از شاگردانش تکلیف میکند و شاگردان به دیگران

2-حال اگر کسی نتوانست استاد پیدا کند یا به استاد دسترسی نداشت چگونه تکلیفش را بشناسد؟

پس به نظر بنده حقیر در این طرح دو کار دیگر باید صورت بپذیرد
الف ،چونکه همه این طرح به استاد برمیگردد پس بحث اصلی و مهمتر از شناخت تکلیف ،شناخت استاد میشود! یعنی تا استاد شناخته نشود تکلیفی شناخته نمیشود که فرد بخواهد آن را انجام دهد پس باید یک بخش مفصل در مورد استاد تکلیف شناس صحبت شود!
ب- باید این طرح به دو بخش تقسیم شود 1- کسانی که به استاد دسترسی دارند 2- کسانی که به استاد دسترسی ندارند
سپس تبیین شود حال کسی که استاد را یافت باید چگونه عمل کند و کسی که استاد ندارد باید چگونه عمل نماید

یازهرا(س)

مکلف;579382 نوشت:
- تهدید محوری به جای توجه عادلانه به فرصت ها و تهدیدها
دوستانی که مدیریت خوانده اند، مطلع هستند که نوعی تحلیل مبتنی بر نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدها وجود دارد. به طور خلاصه نقاط قوت و ضعف عوامل مثبت و منفی درونی است که باعث قوت یا ضعف شخص یا گروه مورد بررسی می شود. فرصت ها و تهدید ها نیز عوامل مثبت و منفی بیرونی هستند که بر فعالیت شخص یا گروه مورد بررسی موثراند.
توجه بیش از اندازه و یا عدم توجه کافی به هر یک از عوامل چهارگانه مذکور به تحلیل غلط شرایط و در پی آن فعالیت نامتناسب می انجامد.
متاسفانه توجه بیش از حد به تهدیدات و عدم توجه کافی به نقاط قوت و ضعف و فرصت ها در مجموعه های فرهنگی، فعالین فرهنگی و فعالیت های آنها بیداد می کند که این مسئله موجب تهدیدمحور شدن آنها می شود. مسئله آنجا دردناک تر می شود که فعالین فرهنگی آینده نیز با این دید تربیت شوند.
شما شاهد هستید که اکثر فعالیت های فرهنگی معمولا در پی پاسخ به مشکلات،اتفاقات، شبهات و موج های ایجاد شده هستند و برای رفع آنها تلاش می کنند. به عبارتی معمولا باید یک مسئله ای رخ داده باشد تا آنها احساس خطر کرده باشند و در پی راه حل برآیند.
متاسفانه این نوع نگاه در بعضی فعالین فرهنگی تا بدانجا رشد کرده که نقاط قوت و ضعف و فرصت ها را باید از نگاه تهدید برای آنها شرح داد تا از ورای احساس خطری که می کنند در پی فعالیت برآیند.
شاید دیده باشید که افرادی به خاطر نگرانی از آینده بچه ها و فضای موجود در عصر حاضر به حوزه فعالیت کودکان و نوجوانان وارد می شوند و کمتر به خاطر استعداد ها و علاقه هایی که بچه ها دارند برای آنها فعالیت می شود و کمتر به خاطر اینکه این بچه ها در آینده باید چه مسئولیت های سنگینی بر دوش گیرند.
شاید مشاهده کرده باشید اشخاص و یا مجموعه هایی را که توجهِ آنها به نقاط ضعف یا قوت آنها را از این رو باید برانگیخت که موثر بر رفع تهدیدهاست نه به آن صورت که به خودیِ خود دارای درجه اهمیت باشند.

سلام علیکم
بنده درست متوجه منظور شما نشده ام !آیا شما منظورتان این است که منتظر نباشیم اتفاقی بیافتد بعد به فکر درمان باشیم قبل از اینکه اتفاقی بافتد پیشگیری کنیم!
ببینید کلا تا وقتی هیچ خطری نباشد و هیچ احتمال خطری نباشد فرد به فکر تلاش و پیشگیری در آن زمینه نمی افتد !،پس باید احساس خطر ی باشد باشد تا فرد پیشگیری کند!! یعنی شما با توجه به اتفاقاتی که در طول تاریخ افتاده میدانید دین را چه چیزهایی تهدید میکنددر حالی که هنوز فرض برای جامعه الان شما اتفاق نیفتاده اما شما احساس خطر میکنید چون اختمال وقوع آن را میدهید پس درصدد برمی آیید پیشگیری کنید

اگر هم منظورتان آینده نگری و ایجاد و پرورش ظرفیت های درونی افراد است بنده ربطش به احساس خطر کردن را متوجه نمیشوم !چون بنده احساس میکنم این دو مقوله جدا هستند که هر کدام در جای خو.د لازم است باشد که اگر لطف بفرمایید این بخش را بیشتر توضیح دهید سپاسگزار خواهم بود

یازهرا(س)

مکلف;579397 نوشت:
دوستان سلام

منتظر نظرات و انتقادات ارزشمند شما هستم.

علی علی

سلام

بنظر بنده چیزی که قبل از تکلیف اهمیت دارد "تهذیب نفس" است...

پس از آن گوش به امر فرمانده...

اگر فردی تقوا را پیشه خود قرار دهد آنچه را او نمی داند خداوند به او می فهماند...

ضمناً چنانچه کسی بفرض تکلیف خود را بداند اما تهذیب نفس نداشته باشد باز هم نمی تواند در صراط مستقیم عمل کند... تاریخ صدر اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی نمونه های فراوانی از این افراد را در کارنامه خود دارد...

دوستان سلام

عزیزان الان قدری درگیری ذهنی دارم، اجازه دهید در فرصتی دیگر پاسخگو باشم

علی علی

دوستان سلام
بابت تاخیر طولانی در پاسخ گویی عذرخواهی می کنم.

یارب;612390 نوشت:
سلام علیکم
روش و برنامه ای خوب است که قابل استفاده برای همه باشد ،یعنی هرکس به سهم خود بتواند از آن استفاده کند
یکی از اشکالاتی که به برنامه شما وارد است این است که تنها کسانی میتوانند از این برنامه استفاده کنند که استاد راه داشته باشند،اینکه بگوییم این همه بروند استاد پیدا کنند حرف منطقی نیست! زیرا از یک کودک 9 ساله باید بتواند تکلیفش را بشناسد تا یک خانم و آقای 50 ساله ای که در کوه و کمر دارد زندگی میکند! مگراینکه بفرماییدبرای یک عده لازم است تکالیفشان را بشناسند برای یک عده لازم نیست !
پس این برنامه شما در عین اینکه بسیار خوب و علمی و قابل استفاده است اما جامعیت ندارد!! و افراد محدودی میتوانند از آن استفاده نمایند

مطالبی که در این تاپیک بیان شد، سعی داشت مبین تکلیف در انجام فعالیت های فرهنگی یا به صورت عام تر در احکام اجتماعی باشد.
حال اگر شخص 9 ساله یا 50 ساله ای می خواهد به فعالیت فرهنگی بپردازد، به نظر حقیر اگر می تواند این روش را پیش بگیرد، خوب است.
در این تاپیک حقیر ادعا نکرده ام که این مطالب برای همه در همه شرایط مناسب است، بالاخره شرایط خاصی نیز وجود دارد که شاید امکان اجرای این مطالب نباشد.
مسئله اینجاست که بسیاری هستند که شرایط اجرای این مطالب را دارند اما به هر دلیل، توجهی نمی کنند.

ضمن اینکه به نظر می رسد که امروزه وضعیت به گونه ای است که اگر کسی این مطالب را بداند و بخواهد عمل کند، بالاخره با قدری تلاش می تواند به استادی در حوزه فرهنگ دسترسی پیدا کند.

یارب;612390 نوشت:
نقش تشخیص فردی در تکلیف شناسی کجاست؟! یک مثال ساده ،فرض کنید شما فهمیدید که تکلیفتان این است ساعت یک تا دو بعد از ظهر به مادرتان رسیدگی کنید 2- همین ساعت به شما تکلیف شده اشکالات درسی تعدادی از طلاب که دارند بعداز ظهر همان روز میروند برای تبلیغ در روستاها را حل نمایید،به شما تکلیف شده...
شما وقتی میتوانید به راحتی به تکلیف عمل نمایید که تکلیف را به شما بگویند ،اما اگر تکالیف بر شما امر شد چگونه تشخیص میدهید کدامیک تکلیف اکنون شماست؟آن هم بدون استاد؟

مطالب این تاپیک پاسخ گوی تعارضات ایجاد شده ناشی از تکالیف مختلف نیست بلکه صرفا روشی برای شناخت تکالیف فرهنگی است.
در چنین شرایطی شخص باید یک منظومه فکری داشته باشد تا مسائل و شرایط مختلف را مبتنی بر آن سنجش نموده و پس از آن عمل نماید.

یارب;612390 نوشت:
قطعا این گونه است ،حال تکلیف افراد مذهبی در مورد فضای مجازی ایجادشده یعنی وایبر .و واتس آپ و غیره چیست؟! الان چه کسی باید این تکلیف را برای افراد مشخص کند؟ استاد ! درست است؟ حال کسی که استاد ندارد مجبور است طبق صحبت های حضرت امام خامنه ای روحی فداه و به تشخیص عقل خود عمل نماید که این کاملا در تضاد با مطالب شما میشود!

ضمن اینکه به نظر می رسد که امروزه وضعیت به گونه ای است که اگر کسی این مطالب را بداند و بخواهد عمل کند، بالاخره با قدری تلاش می تواند به استادی در حوزه فرهنگ دسترسی پیدا کند.
هرچند ممکن است نظرات اساتید، متفاوت باشد.

یارب;612390 نوشت:
چگونه قبل از احساس خطر پیشگیری صورت میگیرد؟ یک مصداق بفرمایید!!

یازهرا(س)

لزوما پیشگیری مطرح نیست.
ببینید مسئله تهدید موجود با پیش بینی تهدید محتمل متفاوت است. یکی مبتنی بر زمان شناسی و آگاهی به شرایط موجود است و یکی مبتنی بر آینده نگری است.
در این مطالب، تحلیل 4 فاکتوری swot مطرح شد و آنچه گفته شد مبتنی بر شناخت تهدید موجود بود. تحلیل های دیگر، پیچیده تر می شوند که نیازی به آن نداریم.

به صورت مصداقی، ممکن است زمانی به مقوله خانواده در منطقه ای بپردازیم با این نگاه که شرایط پیرامونی خانواده از قبیل رسانه های جمعی، افزایش طلاق، کاهش ازدواج، فرهنگ بیگانه، تفکرات برخی مکاتب و.... آن را تهدید می کند؛ زمانی دیگر با نگاه به خرده فرهنگی که در این منطقه مسجدمحور یا هیئت محور یا ... است، فعالین فرهنگی و سمن هایی در حال فعالیت در این زمینه هستند، شناخت علمای موثر در این منطقه و ..... که به عنوان فرصت هستند و نگاه های دیگر
بررسی این موضوع صرفا از یک جهت درست نیست، بلکه باید از جهات متفاوت به مسئله نگاه کرد و سپس مبتنی بر برآیند این نگاه ها فعالیت هایی صورت گیرد.
امیدوارم ساده نوشته باشم

علی علی

سلام علیکم
از پاسخگویی شما سپاسگزارم

مکلف;630330 نوشت:
گر شخص 9 ساله یا 50 ساله ای می خواهد به فعالیت فرهنگی بپردازد، به نظر حقیر اگر می تواند این روش را پیش بگیرد، خوب است.

اصلا 9 ساله و 50 ساله هم نه! فرد بیست ساله!! آیا به نظرشما برای تک تک افراد استاد وجود دارد و همه قادرند به استاد دست پیدا کنند؟

مکلف;630330 نوشت:
در این تاپیک حقیر ادعا نکرده ام که این مطالب برای همه در همه شرایط مناسب است، بالاخره شرایط خاصی نیز وجود دارد که شاید امکان اجرای این مطالب نباشد.

دقیقا بنده نیز میخواهم همین را بگویم که افرادی که شرایطش را ندارند تکلیفشان را چگونه تشخیص دهند؟!! درکل سوال بنده این است که بدون استاد چگونه باید طی مسیرکرد؟ بون استاد چگونه باید فرض بین دغدغه های رهبری روحی فداه اهم و مهم کرد و به آنان پرداخت؟
آیا همه میتوانند به استاد دست پیدا کنند؟تعریف شما از استاد چیست؟ استادی که در این تاپیک تعریف فرموده اید برای همه قابل دسترسی نیست! اگر بگویید از طریق کتاب و سی دی و غیره پس تعریفی که شما از استاد داشتید به مشکل برمیخورد!! چون طبق تعریف شما فرد باید برود برنامه اش را بر استاد عرضه کند و کسب تکلیف نماید ،حال چگونه میشودبرنامه را بر کتاب و سی دی عرضه کرد و کسب تکلیف نمود؟!

کل مطالب شما که بسیار عالی و ناب هم است استاد محور است!
به نظر حقیر شاید بهتر باشددر ادامه بخش مفصلی را به شناخت استاد و روشهای پیدا کردن استاد بپردازید!

اصل مبحث شما تکلیف شناسی است،و طبق نوشته شما این شناخت تکلیف میسر نیست مگر توسط استاد! اولا کسانی که استاد ندارند چه کنند؟! ثانیا تا چه زمانی باید از استاد کسب تکلیف کرد؟!

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

یارب;630371 نوشت:
اصلا 9 ساله و 50 ساله هم نه! فرد بیست ساله!! آیا به نظرشما برای تک تک افراد استاد وجود دارد و همه قادرند به استاد دست پیدا کنند؟

سلام علیکم
ابتدا باید بگم که لزومی نداره برای تک تک افراد استادی باشد...
یک استاد میتواند همزمان 100 نفر رو تامین کنه...
پیدا کردن استاد و اینکه چه ویژگی هایی داشته باشه این مهمه...
من خودم الآن زیر نظر یک استاد هستم که شاگرد یکی از شاگردان آیت الله مجتهدی بود...یک چیزایی از ایشون میشنوم که واقعا خدا رو شکر میکنم چنین شخصی در مسیر زندگیم قرار گرفته...
به نظرم با توجه شرایط مهم نیست که حتما کسی که در کوه و کمر هست استاد داشته باشد...اگر همین افراد(تعدادشون هم زیاده ها) برن سراغ اینکار با کسب تجربه و بصیرت جامعه درست میشه و خود اون افراد غیر مستعد هم در مسیر متعالی قرار میگیرند..

از عزیز دلم مکلف هم تشکر میکنم...ایشون نقش پر رنگی در اینکار داشتند
یا علی

سلام علیکم
از شما کاربر گرامی و محترم سپاسگزارم

مقداد-عمار;630547 نوشت:
اگر همین افراد(تعدادشون هم زیاده ها) برن سراغ اینکار با کسب تجربه و بصیرت جامعه درست میشه و خود اون افراد غیر مستعد هم در مسیر متعالی قرار میگیرند..

سراغ کدام کار؟
پس قبول دارید که همه افراد نمیتوانند استاد داشته باشند؟ (البته استادی که جناب مکلف در طرحشان قید نموده اند)

مقداد-عمار;630547 نوشت:
من خودم الآن زیر نظر یک استاد هستم که شاگرد یکی از شاگردان آیت الله مجتهدی بود..

داشتن استاد یک نوع توفیق است که باید حاصل شود...
بنده حقیر با داشتن استاد صددرصد موافقم!و بیشتر از آنچه شاید تصورش را بنماییید نیاز به استاد را درک میکنم، اما این را هم در نظر داشته باشید که یافتن استاد برای شما آقایان آسان است و قابل دسترس تر است،در حالی که برای ما خانمها یافتن استاد محدودیت های زیادی وجود دارد...خانمهای خیلی زیادی هستند که دوست دارند مسیر پیش رو را کاملا بنا برتکلیفشان عمل نمایند اما چون استاد ندارند واقعا به مشکل برمیخورند،واقعا برای یافتن تکلیفشان باید به مشقت زیادی بیفتند،از افراد مختلف بپرسند که حتی بعضا دچار سردرگمی میشوند! بعد هم مگر آدم چقدر میتواند دائم از این و آن سوال کند، هم خودش خجالت میکشد اینقدر وقت افراد را بگیرد هم ممکن است طرفهای مقابل خسته شوند چون تکلیفی در برابر این موضوع ندارند،اما استاد همیشه با روی باز از انسان استقبال میکند و انسان همیشه خیالش راحت است اگر به ابهامی برخورد که تکلیفش را ندانست کسی است که تکلیف را برا او معین کند(اینها را بیان نمودم تا بدانید بنده با اصل داشتن استاد کاملا موافقم البته اگر بتوان استادی پیدا کرد!!)
خال دقیقا سوال بنده همین است که افرادی که واقعا میخواهند به امر مولایشان عمل نمایند اما امکان دسترسی به استاد را هم ندارند چگونه میتوانند تکلیفشان را بشناسند؟ از چه طریق؟
این را هم در نظر داشته باشید خیلی از شاگردان حاضر نیستند استادی افراد را قبول کنند چه رسد به شاگرد شاگرد آن استاد!! (به دلایلی که حتما برای خودشان منطقی است)

مقداد-عمار;630547 نوشت:
ز عزیز دلم مکلف هم تشکر میکنم...ایشون نقش پر رنگی در اینکار داشتند

یا علی

بنده منکر طرح بسیار عالی ایشان نمیشوم و دغدغه مندی ایشان در این راستا و راهنماییشان واقعا قابل تقدیر است ،خداوند ایشان و همه افرادی که در این مسیر گامی برمیدارند محفوظ و ثابت قدم دارد
اما چون خود ایشان فرموده بودند نظراتتان را بیان کنید بنده هم گفتم به نظر حقیر طرح ایشان در عین اینکه بسیار عالی است اما جامعیت ندارد ! (حال ممکن است نظر حقیر کاملا اشتباه باشد،فقط در حدیک نظر شخصی است)

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

دوستان سلام

لطفا اجازه دهید که پاسخگویی به مطالبی که پیشتر مطرح گردیده تمام شود، سپس مطالب جدید مطرح گردد.

یارب;612454 نوشت:
سلام علیکم
کسی که استاد ندارد این مقدار وسع را چگونه بفهمد؟! به تشخیص خودش ؟!!! شما که فرمودید افرادنباید به تشخیص خودشان عمل کند!! پس این فرد باید چکار کند؟

یازهرا(س)


علیکم السلام

1- شخصا فعلا سعه وجودی را ترکیبی از توانایی شخص + علاقه وی می دانم

2- در اینجا وقتی حقیر عرض کردم که:

نقل قول:
لا یکلف الله نفسا إلا وسعها
در نهایت اگر استادی یافت نشد، شخص به بیش از مقدار وسع خود مکلف نیست.

در واقع منظور بنده این است که شخص تلاش خود را در جهت یافتن استاد انجام دهد و دست از تلاش برندارد و مادامی که استادی نیافته است، طبیعتا حجت دارد و چیزی بر وی نیست.

3- حقیر فکر می کنم که در زمینه مسائل فرهنگی در ایران با کمبود استاد مواجه نباشیم.
یک نکته حائز اهمیت است که ویژگی های مذکور در پست 5 برای همه یکسان نیست و ممکن است که شخصی این ویژگیها را در حد بالایی داشته باشد و شخصی دیگر در حد پایین تری داشته باشد، لذا شخصی که به دنبال چنین استادی است باید این ویژگی ها را در خود و سایرین بررسی نموده و در میان افرادی که در این ویژگی ها از وی بالاتر هستند تلاش کند که خیر الموجودین را انتخاب کند.
الان بسیاری از ائمه جمعه در کشور هستند که حائز این ویژگی ها هم هستند ولی از این جهت مورد غفلت واقع شده اند.

علی علی

سلام علیکم
ببخشید فکر کردم شما پسرید...عذر میخوام

یارب;630567 نوشت:
سراغ کدام کار؟
پس قبول دارید که همه افراد نمیتوانند استاد داشته باشند؟ (البته استادی که جناب مکلف در طرحشان قید نموده اند)

کدام کار؟ همین که یه عده برن زیر نظر استاد و بعد مدتی خودشون به درجه ای رسیدن میتونند با کارهای فرهنگی افرادی رو که شرایطش رو نداشتند به راه راست هدایت کنند
باز هم میگم...دنبال استادی باشید که بدونید برای اینکار ساخته شده...چون متاسفانه برخی طلبه های ما خودشون معلوم نیست با خودشون چند چند هستند(این برای عموم بود)
اما من در مورد خانوم ها چیزی تا حال ندیدم ولی حتما باید عده ای باشند مثل بانوان حوزوی و...در مساجد و....
امام خمینی(ره) : ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه . . .
شما با توجه به محدودیت ها باید وظیفه خودتان را انجام دهید و حتما متناسب با توانتون پاداش میگیرید...

یارب;630567 نوشت:
دقیقا سوال بنده همین است که افرادی که واقعا میخواهند به امر مولایشان عمل نمایند اما امکان دسترسی به استاد را هم ندارند چگونه میتوانند تکلیفشان را بشناسند؟ از چه طریق؟

این را باید از کارشناس بپرسید...
یک سوال: آن کسی که در خارج مسلمان میشود...آیا استاد مگر دارد؟؟ و با مطالعه ی خودش میتونه دوستانش رو هم مسلمان کنه آیا استاد مگر دارد؟؟
همه اش به تحقیق و حس حقیقت طلبی افراد برمیگرده به نظر خودم...
فی امان الله

دوستان سلام

یارب;612493 نوشت:
سلام علیکم

کاربر گرامی و محترم

طرح کلی شما بسیار بسیارطرح خوب و به جایی است ،یعنی اصل عمل بر شناخت تکلیف قبل از عمل به تکلیف است
خب در این طرح اینگونه است که افراد موظف هستند ولایتمدار باشند زیرا تنها ولی است که تکالیف را تشخیص میدهد(اطیعو الله و اطیعو الرسول اولی المر منکم) ،ولایت امر تکلیف را امرمیکند،استاد تکلیف را میشناسد و برای فرد تکلیفش را مشخص میکندو در آخر فردی که تکلیفش را توسط استاد شناخت موظف است به آن عمل نماید(برداشت کلی بنده از طرح شما اینگونه بود اگر اشتباه برداشت کردم متذکر شوید)

خب تا اینجا خوب است اما کامل نیست زیرا افراد باید با خواندن این طرح بتوانند به پاسخ سوالات زیر برسند
1- این طرح وابسته به استاد است،یعنی اگر استاد نباشد پس تکلیف شناخته نمیشود؟ پس فرد نمیتواند به تکلیف اصلی که مدنظر مولایش بوده عمل نماید؟
خب شما به اصل موضوع که رسیدید یعنی داشتن استاد ،دیگر مبحث را ادامه نداده اید! یعنی به صورت کامل استاد را تبیین ننموده اید
الف- منظور از استاد در این طرح کیست؟ استادی که تمام شرایطی را که گفتید داشته باشد؟ آیاباید با خود استاد در ارتباط بود یا کتاب و سی دی استاد هم کفایت میکند؟ آیا استاد در کتاب و سی دی هایش تمام تکالیف ما را مشخص نموده است و...
ب- آیا نویسنده این طرح معتقد است که همه افراد موظف هستند استاد داشته باشند؟یعنی همه موظفند بروند استاد پیدا کنند؟ آیا چنین چیزی عملا هم امکان پذیر است(برای کل انسانهای مسلمان و شیعه)
ج- آیا برای تمام انسانها استادی با شرایطی که فرمودید هست؟ آیا همه میتوانند به استاد دسترسی داشته باشند؟یا اینکه نه ! استاد به یک عده از شاگردانش تکلیف میکند و شاگردان به دیگران

2-حال اگر کسی نتوانست استاد پیدا کند یا به استاد دسترسی نداشت چگونه تکلیفش را بشناسد؟

گویا این پست شما، جامع همه پست های قبلی شماست.

1-
الف- «کاری که باید کرد این است که جوان حزب الهی نوعی و یا گروهی از آنها بروند نزد یک استاد ولایت مدار متخلق مطلع به زمان کلان نگر و آینده نگر و بگویند که ما در روز، هفته یا ماه این قدر کارهای شخصی خود را انجام می دهیم و این قدر وقت خالی داریم که تا به حال به تشخیص خود به فعالیت پرداخته ایم. حال از شما می خواهیم که بفرمایید ما چه باید بکنیم و بر کار ما نظارت کنید.»

استاد باید این شرایط را کم یا زیاد داشته باشد و از شاگرد بالاتر باشد.
به نظر می رسد که فعالیت فرهنگی نیاز به ارتباط مستقیم با استاد دارد چرا که نیازمند سنجش شرایط و ... است.
آن پستی که عرض کردم به کتاب و سخنرانی رجوع شود در پاسخ به رجوع به استاد در سایر دسته های احکام اسلامی بود.

ب- بله، در زمینه فعالیت فرهنگی باید استاد داشته باشند.
هرچند کمبودهایی در این زمینه وجود دارد اما این گونه نیست که اساتید نایاب یا بسیار کمیاب باشند.
در ایران، بسیاری از ائمه جمعه می توانند هدایت فرهنگی داشته باشند، قرارگاه فرهنگی خاتم الاوصیاء فعالیت هایی دارد، جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی فعالیت هایی دارد و....
در خارج از کشور مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام هست که در کشورهای مختلف موسسات و نمایندگانی دارد.

البته ممکن است که تحت شرایط خاصی واقعا استادی یافت نشود.

ج- «فرض کنید ساختار ولایت، ساختاری طولی یا حلقه ای باشد. یعنی ولایت معصوم در طول ولایت خداوند و ولایت ولی فقیه نیز در طول ولایت معصوم باشد. اینجا این نکته خیلی مهم است که هر مرحله یا همان حلقه ولیِ خودش، تکالیف خودش و امتحانات خودش را دارد. بنابراین شما در هر جایگاه و حلقه ای که هستید تا ولی خودتان (یعنی کسی که به شما تکلیف می دهد، کسی که شما را تکلیف می کند) و تکلیف خودتان را نشناسید و پس از آن خوب به تکلیف خود عمل نکنید و از امتحانات آن سربلند بیرون نیایید، به حلقه های بالاتری از ولایت راه پیدا نمی کنید، به جمع مقربان و خاصان راه پیدا نمی کنید. پس اگر شما نخواهید و نتوانید به حلقه های بالاتر ولایت بروید، نمی توانید رشد روحی و معنوی چندانی بکنید و متناسب با آن نمی توانید بر فرهنگ جامعه که دغدغه اش را دارید تاثیرگذار باشید. چرا که شما رشد نکرده اید که بتوانید دیگران را رشد دهید. شما زمانی می توانید بر فرهنگ جامعه تاثیرگذار باشید و آن را بسازید که ولایت مدار بوده و آنچه ولایت تکلیف می کند را انجام دهید نه آنچه که خودتان تشخیص می دهید.»

2- اگر واقعا کسی نتوانست استادی پیدا کند یا دسترسی به وی سخت بود یعنی حتی نتوانست مهاجرت کند، به نظر حقیر می بایست سعی کند سعه وجود خود را شناخته و سپس تلاش کند با توکل و توسل و مبتنی بر سعه وجودی خود، ویژگی های استاد را به مرور در خود ایجاد کند و هنگامی که به صورت نسبی حائز این شرایط شد فعالیت کند.

یارب;612493 نوشت:
پس به نظر بنده حقیر در این طرح دو کار دیگر باید صورت بپذیرد
الف ،چونکه همه این طرح به استاد برمیگردد پس بحث اصلی و مهمتر از شناخت تکلیف ،شناخت استاد میشود! یعنی تا استاد شناخته نشود تکلیفی شناخته نمیشود که فرد بخواهد آن را انجام دهد پس باید یک بخش مفصل در مورد استاد تکلیف شناس صحبت شود!
ب- باید این طرح به دو بخش تقسیم شود 1- کسانی که به استاد دسترسی دارند 2- کسانی که به استاد دسترسی ندارند
سپس تبیین شود حال کسی که استاد را یافت باید چگونه عمل کند و کسی که استاد ندارد باید چگونه عمل نماید

یازهرا(س)

الف- « به حدیثی که در ابتدا ذکر شد، رجوع کنید. اولین تکلیف، شناخت مکلِّف است یعنی شناخت کسی که به شما تکلیف می دهد. »

ب- فعلا مسئله مهم این است که کسانی هستند که به استاد دسترسی دارند ولی به وی رجوع نمی کنند.

علی علی

دوستان سلام

یارب;612504 نوشت:
سلام علیکم
بنده درست متوجه منظور شما نشده ام !آیا شما منظورتان این است که منتظر نباشیم اتفاقی بیافتد بعد به فکر درمان باشیم قبل از اینکه اتفاقی بافتد پیشگیری کنیم!
ببینید کلا تا وقتی هیچ خطری نباشد و هیچ احتمال خطری نباشد فرد به فکر تلاش و پیشگیری در آن زمینه نمی افتد !،پس باید احساس خطر ی باشد باشد تا فرد پیشگیری کند!! یعنی شما با توجه به اتفاقاتی که در طول تاریخ افتاده میدانید دین را چه چیزهایی تهدید میکنددر حالی که هنوز فرض برای جامعه الان شما اتفاق نیفتاده اما شما احساس خطر میکنید چون اختمال وقوع آن را میدهید پس درصدد برمی آیید پیشگیری کنید

اگر هم منظورتان آینده نگری و ایجاد و پرورش ظرفیت های درونی افراد است بنده ربطش به احساس خطر کردن را متوجه نمیشوم !چون بنده احساس میکنم این دو مقوله جدا هستند که هر کدام در جای خو.د لازم است باشد که اگر لطف بفرمایید این بخش را بیشتر توضیح دهید سپاسگزار خواهم بود

یازهرا(س)

علیکم السلام

«توجه بیش از اندازه و یا عدم توجه کافی به هر یک از عوامل چهارگانه مذکور به تحلیل غلط شرایط و در پی آن فعالیت نامتناسب می انجامد.
متاسفانه توجه بیش از حد به تهدیدات و عدم توجه کافی به نقاط قوت و ضعف و فرصت ها در مجموعه های فرهنگی، فعالین فرهنگی و فعالیت های آنها بیداد می کند که این مسئله موجب تهدیدمحور شدن آنها می شود.»
مسئله این است که توجهِ صِرف به رفع و دفع مشکلات موجود و محتمل درست نیست. چنین نگاهی در باطن رویکرد محافظه کارانه یعنی حفظ وضع موجود را دارد که نادرست است و جلوی پیشرفت را می گیرد.

لطفا سعی کنید مطالب خود را در یک پست تجمیع کنید زیرا برخی مطالب و سوالات شما با یکدیگر همپوشانی داشت.
علی علی

دوستان سلام

مترصد;612508 نوشت:

سلام

بنظر بنده چیزی که قبل از تکلیف اهمیت دارد "تهذیب نفس" است...

پس از آن گوش به امر فرمانده...

اگر فردی تقوا را پیشه خود قرار دهد آنچه را او نمی داند خداوند به او می فهماند...

ضمناً چنانچه کسی بفرض تکلیف خود را بداند اما تهذیب نفس نداشته باشد باز هم نمی تواند در صراط مستقیم عمل کند... تاریخ صدر اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی نمونه های فراوانی از این افراد را در کارنامه خود دارد...

به نظر حقیر، منافاتی با یکدیگر ندارند

علی علی

دوستان سلام

یارب;630371 نوشت:

به نظر حقیر شاید بهتر باشددر ادامه بخش مفصلی را به شناخت استاد و روشهای پیدا کردن استاد بپردازید!

شناخت استاد متوقف بر شناخت صحیح ویژگی های استاد و کیفیت لازم برای وی است.

نقل قول:
ثانیا تا چه زمانی باید از استاد کسب تکلیف کرد؟!

فرض کنید ساختار ولایت، ساختاری طولی یا حلقه ای باشد. یعنی ولایت معصوم در طول ولایت خداوند و ولایت ولی فقیه نیز در طول ولایت معصوم باشد. اینجا این نکته خیلی مهم است که هر مرحله یا همان حلقه ولیِ خودش، تکالیف خودش و امتحانات خودش را دارد. بنابراین شما در هر جایگاه و حلقه ای که هستید تا ولی خودتان (یعنی کسی که به شما تکلیف می دهد، کسی که شما را تکلیف می کند) و تکلیف خودتان را نشناسید و پس از آن خوب به تکلیف خود عمل نکنید و از امتحانات آن سربلند بیرون نیایید، به حلقه های بالاتری از ولایت راه پیدا نمی کنید، به جمع مقربان و خاصان راه پیدا نمی کنید. پس اگر شما نخواهید و نتوانید به حلقه های بالاتر ولایت بروید، نمی توانید رشد روحی و معنوی چندانی بکنید و متناسب با آن نمی توانید بر فرهنگ جامعه که دغدغه اش را دارید تاثیرگذار باشید. چرا که شما رشد نکرده اید که بتوانید دیگران را رشد دهید. شما زمانی می توانید بر فرهنگ جامعه تاثیرگذار باشید و آن را بسازید که ولایت مدار بوده و آنچه ولایت تکلیف می کند را انجام دهید نه آنچه که خودتان تشخیص می دهید.

علی علی

سلام علیکم

مکلف;630808 نوشت:
فرض کنید ساختار ولایت، ساختاری طولی یا حلقه ای باشد. یعنی ولایت معصوم در طول ولایت خداوند و ولایت ولی فقیه نیز در طول ولایت معصوم باشد. اینجا این نکته خیلی مهم است که هر مرحله یا همان حلقه ولیِ خودش، تکالیف خودش و امتحانات خودش را دارد. بنابراین شما در هر جایگاه و حلقه ای که هستید تا ولی خودتان (یعنی کسی که به شما تکلیف می دهد، کسی که شما را تکلیف می کند) و تکلیف خودتان را نشناسید و پس از آن خوب به تکلیف خود عمل نکنید و از امتحانات آن سربلند بیرون نیایید، به حلقه های بالاتری از ولایت راه پیدا نمی کنید، به جمع مقربان و خاصان راه پیدا نمی کنید. پس اگر شما نخواهید و نتوانید به حلقه های بالاتر ولایت بروید، نمی توانید رشد روحی و معنوی چندانی بکنید و متناسب با آن نمی توانید بر فرهنگ جامعه که دغدغه اش را دارید تاثیرگذار باشید. چرا که شما رشد نکرده اید که بتوانید دیگران را رشد دهید. شما زمانی می توانید بر فرهنگ جامعه تاثیرگذار باشید و آن را بسازید که ولایت مدار بوده و آنچه ولایت تکلیف می کند را انجام دهید نه آنچه که خودتان تشخیص می دهید.

الهم الرزقنا

یازهراآ(س)

دوستان سلام

بیانات در دیدار با اساتید دانشگاه ها - 1394/4/13

امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزه‌ی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبه‌نفس، اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکرده‌ایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّه‌ی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفاده‌ی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّه‌ی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّه‌ی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دست‌اندازی، تجاوز و خدشه‌دار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یک‌چنین روحیّه‌هایی نیاز داریم. این روحیّه‌ها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علم‌آموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و به‌وجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق. توصیه نمیکنم که اساتید علمی، کلاس اخلاق بگذارند برای دانشجو؛ این یک کار دیگری است. اساتید ما با رفتار خودشان، با اظهارات خودشان، با منش خودشان، با اظهار عقیده‌هایی که در زمینه‌های مختلف میکنند، میتوانند این تأثیرات را در دانشجوی خود، در جوان امروز القا کنند و به‌وجود بیاورند و خلق کنند. اینکه ما گفتیم اساتید فرماندهان جنگ نرمند، این به این معنا است. اگر آن جوان -همچنان‌که ما عرض کردیم- افسر جوان جنگ نرم است، استاد، فرمانده او است و این فرماندهی به این صورت است.

علی علی

دوستان سلام

بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعی از دانشجویان - 1394/4/20

وقتتان را بیهوده به هدر ندهید؛ خیلی از بچّه‌های جوان ما -دانشجو و غیر دانشجو- وقتهایشان را هدر میدهند، در این شبکه‌های اجتماعی و مانند اینها میگردند یا در بعضی از جلسات بیهوده‌ی بحث‌وجدل‌های این‌جوری می‌نشینند. وقتتان را هدر ندهید، وقتتان را درست مصرف کنید، هم به درس برسید، هم به کار تشکیلاتی برسید؛ به هردوی اینها باید برسید.

علی علی