همان ریشوی افراطی....

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همان ریشوی افراطی....

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی بود...یکی نبود......
یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه , مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد..

][
همینطوری که داشت راه میرفت ,وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد:خواهرم حجابت.. خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن..
نگاه کرد دید یه جوون ریشو, از همونا که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده..

]
به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره, مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه اون وقت اومده میگه چکار بکنید وچکار نکنید...تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه,وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات..
بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت: خدایا این کم رو از من قبول کن..
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد, گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد..
فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و... بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت... توی پارک دوباره قضیه دیروز ذو برای دوستاش تعریف میکرد و بلند بلند میخندیدند..
شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد: خانمی برسونیم...لبخند زد و گفت برو عمتو برسون , بعد با دوستش زدن زیر خنده..
پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یکباره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به سمت ماشین کشید.. دختر که شوکه شده بود , شروع کرد به داد و فریاد, اما کسی جلو نمیومد , اینبار با صدای بلند التماس کرد , اما همه تماشاچی بودن,هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن..
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه.. آهای ولش کن بی غیرت مگه خودت ناموس نداری.. وقتی بهشون رسید سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو .....و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد...
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو, از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن.. از همونا که به نظرش افراطی بودن, افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه.. ناخودآگاه یاد دیروز افتاد..
اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد:
وقتی خواستن به زور سوارش کنند , همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش میگفت: خواهرم حجابت..
همان ریشوی افراطی..
.‘
______________________-____________________________________________________
من از این ریشو ها زیاد میشناسم.....

]

برچسب: 

[=arial]

[=arial]ریشوی افراطی در دفاع از ناموس...

[

[=arial]این چه سری است..
آنجا تیر به چشم زدند و اینجا چاقو به چشم..
آنجا رگ گلو بردیدند و اینجا شاه رگ...
قاعده عجیبی دارد ...

[=arial]وقتی بعثی ها با پشتوانه همه بدهای عالم قد علم کردند تا ناموس این وطن را به یغما ببرند باز هم همین ریشو ها بودند..
ای کاش میفهمیدند آن ها که تا اسم بسیجی و ریش می آید ترش میکنند که این ها همان ها هستند ...
ای کاش میفهمیدی وقتی میگویند خواهرم حجابت !حاضرند تمام خون بدنشان را در حفظ تو فدا کنند...

][=arial]

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
یکی از بهترین راه های تبلیغ اینه که شما دوست و دشمن رو به طرفتون بشناسونید
گزیده ای از همین مطالب بالا رو در یکی از فضاهای غیر مذهبی گذاشتم و شاهد این بودم که صدها لایک و نظر خورد,!حتی کسانی که عکسهای پروفایلشون مشکل داشت از شخصیت این افراد تقدیر کرده بودند.. خیلی ها نوشته بودند مرد به این ها میگن.. عکس العمل ها خیلی برام جالب بود..
کسانی که نماد ناموس پرستی براشون بهروز وثوق و فردین بود و جز اینا کسی رو ندیده بودند,با دیدن این صورت های حق تغییر الگو میدن..
باید براشون گفت همون بهروز وثوق و فردین تا حالا یه چک بخاطر ناموس نخوردن بلکه هر روز با ناموس یکی فیلم بازی میکردند, اونوقت چنین شخصیت هایی رو براشون نماد کرد..
اگر بدونن اون کسی که میگه خواهرم حجابت همون فردین آدم حسابیه رویای اوناست و اگر بفهمن اون که میگه خواهرم حجابت حاضره جونش رو فدا کنه نگاه ها خیلی عوض میشه..
تعویض نگاه مقدمه تغییر افکار خواهد بود..پس تا میتونیم این شخصیت ها رو نشون بدیم و بگیم که دوستان شما این ها هستند..

سلام
خیلی تکان دهنده بود !

من چیزی حالیم نیست ولی یه احساسی دارم اینه که ادم مگه اینکه اینطوری بمیره تا نجات پیدا کنه والا 99/99 درصد مردم به صورت حیون وارد قبر میشن!

خدایا به ما کمک کن طوری رفتار کنیم که نیازی به اینکه کسی بگوید (حجابترا رعایت کن)نباشد یا کسی بخاطر دفاع از ما ،نیازی نباشد که جانش را به خطر بیندازد کاش حجابمان را رعایت کنیم تاکسی نه جرأت تعرض به ما را داشته باشد ونه نیازی به چنین افرادی باشد ،بخدا اینها حاظرند وجود نداشته باشند ولی خواهران ما حجابشان را حفظ کنند در آخر وفات یار انقلاب آیت الله مهدوی کنی را به تمام عزیزان تسلیت عرض میکنم

تنهاترین سردار;579220 نوشت:
[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم

یکی بود...یکی نبود......
یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه , مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد..

[=arial]
][[=arial]
همینطوری که داشت راه میرفت ,وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد:خواهرم حجابت.. خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن..
نگاه کرد دید یه جوون ریشو, از همونا که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده..

][=arial]
به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره, مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه اون وقت اومده میگه چکار بکنید وچکار نکنید...تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه,وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات..
بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت: خدایا این کم رو از من قبول کن..
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد, گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد..
فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و... بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت... توی پارک دوباره قضیه دیروز ذو برای دوستاش تعریف میکرد و بلند بلند میخندیدند..
شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد: خانمی برسونیم...لبخند زد و گفت برو عمتو برسون , بعد با دوستش زدن زیر خنده..
پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یکباره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به سمت ماشین کشید.. دختر که شوکه شده بود , شروع کرد به داد و فریاد, اما کسی جلو نمیومد , اینبار با صدای بلند التماس کرد , اما همه تماشاچی بودن,هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن..
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه.. آهای ولش کن بی غیرت مگه خودت ناموس نداری.. وقتی بهشون رسید سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو .....و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد...
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو, از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن.. از همونا که به نظرش افراطی بودن, افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه.. ناخودآگاه یاد دیروز افتاد..
اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد:
وقتی خواستن به زور سوارش کنند , همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش میگفت: خواهرم حجابت..
همان ریشوی افراطی..
.‘
______________________-____________________________________________________
من از این ریشو ها زیاد میشناسم.....

]

سلام و عرض ادب
مطالبتن عالی..ممنونم
من نشده یاد شهید علی خلیلی بیفتم و ...
ایشون بهترین تو مجموعه ما بودن و متاسفانه من ...
ما به همه شهدا مدیونیم...

تنهاترین سردار;586385 نوشت:
[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
یکی از بهترین راه های تبلیغ اینه که شما دوست و دشمن رو به طرفتون بشناسونید
گزیده ای از همین مطالب بالا رو در یکی از فضاهای غیر مذهبی گذاشتم و شاهد این بودم که صدها لایک و نظر خورد,!حتی کسانی که عکسهای پروفایلشون مشکل داشت از شخصیت این افراد تقدیر کرده بودند.. خیلی ها نوشته بودند مرد به این ها میگن.. عکس العمل ها خیلی برام جالب بود..
کسانی که نماد ناموس پرستی براشون بهروز وثوق و فردین بود و جز اینا کسی رو ندیده بودند,با دیدن این صورت های حق تغییر الگو میدن..
باید براشون گفت همون بهروز وثوق و فردین تا حالا یه چک بخاطر ناموس نخوردن بلکه هر روز با ناموس یکی فیلم بازی میکردند, اونوقت چنین شخصیت هایی رو براشون نماد کرد..
اگر بدونن اون کسی که میگه خواهرم حجابت همون فردین آدم حسابیه رویای اوناست و اگر بفهمن اون که میگه خواهرم حجابت حاضره جونش رو فدا کنه نگاه ها خیلی عوض میشه..
تعویض نگاه مقدمه تغییر افکار خواهد بود..پس تا میتونیم این شخصیت ها رو نشون بدیم و بگیم که دوستان شما این ها هستند..

این بخاطر حق طلبی ان افراد است...