من نمی تونم با نمی دانم ازدواج کنم!!

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من نمی تونم با نمی دانم ازدواج کنم!!


یه پسر رفته بود خواستگاری. توی اون فرصتی که بهش دادن تا با دختر خانم صحبت کنه چند تا سوال مطرح کرد.

"اگه یه روز غذای کافی سر سفرمون نباشه شما چیکار می کنی؟ دختر گفت: نمی دونم. اگه یه روز توی زمستون وسیله گرمایشی مناسبی نداشته باشیم چیکار می کنی؟ دختر گفت: نمی دونم. اگه یه روز با تمام تلاشی که کردم، مدتی رو نتونستم درآمد خوبی کسب کنم و مجبور شدی از لباس نو و وسائل نیمه ضروریت چشم پوشی کنی چیکار می کنی؟ و دختر باز هم گفت نمی دونم.."
پسر بعد از پرسیدن سوالاش از جاش پا شد و به دختر گفت، "از صداقتت ممنون اما من نمی تونم با نمی دونم ازدواج کنم

منتظر تنها;578428 نوشت:
پسر بعد از پرسیدن سوالاش از جاش پا شد و به دختر گفت، "از صداقتت ممنون اما من نمی تونم با نمی دونم ازدواج کنم

هنر یک همسر (پسر یا دختر) اینست که اگر چیزی می داند و توانایی دارد، دست دیگری را هم بگیرد و بالا بیاورد...

«هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (187)بقره

یعنی زن و شوهر
متقابلا عیب و خطای یکدیگر را می پوشانند...

مترصد;582466 نوشت:

هنر یک همسر (پسر یا دختر) اینست که اگر چیزی می داند و توانایی دارد، دست دیگری را هم بگیرد و بالا بیاورد...

«هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (187)بقره

یعنی زن و شوهر
متقابلا عیب و خطای یکدیگر را می پوشانند...

سلام این زن عیب و خطاش خیلی بود

با سلام
چقدر مردم نازنازی شدن!
هنر اینه که آدم از هیچی چیزی درست کنه نه اینکه همه چی مفتی اماده باشه!

مثلا تو منطقه ای که ما زندگی می کنیم اگه بریم خواستگاری همون اول میگیم که اینجا ما چوب خشک و یه جوری میتراشیم که ازش ادم درست میشه !
یعنی زندگی مشکله باید بیای سر زمین کار کنی بیل بزنی! می تونی خوشبخت بشی بیا...نمی تونی همین اول کار بگو که نیای.... ما ذاتمون طلاق ملاق توش نیست!

منتظر تنها;578428 نوشت:
یه پسر رفته بود خواستگاری. توی اون فرصتی که بهش دادن تا با دختر خانم صحبت کنه چند تا سوال مطرح کرد.
"اگه یه روز غذای کافی سر سفرمون نباشه شما چیکار می کنی؟ دختر گفت: نمی دونم. اگه یه روز توی زمستون وسیله گرمایشی مناسبی نداشته باشیم چیکار می کنی؟ دختر گفت: نمی دونم. اگه یه روز با تمام تلاشی که کردم، مدتی رو نتونستم درآمد خوبی کسب کنم و مجبور شدی از لباس نو و وسائل نیمه ضروریت چشم پوشی کنی چیکار می کنی؟ و دختر باز هم گفت نمی دونم.."
پسر بعد از پرسیدن سوالاش از جاش پا شد و به دختر گفت، "از صداقتت ممنون اما من نمی تونم با نمی دونم ازدواج کنم

سلام علیکم،

نقل قول:
نقل قول:
به نظرم آن خانم هم باید می‌گفت که من هم نمی‌توانم با نمی‌توانم ازدواج کنم! احتمالاً شرم و حیا مانع از گفتن آن شده است :khejalati:که بجایش فقط گفته‌اند نمی‌دانم!
به هر حال وظیفه‌ی مرده که تا حدّ توانش رفاه خانواده‌اش را فراهم کند، قرار نیست که در یک خواستگاری فقط خانم :dohkhtar: را بگذاریم در سه کنجی و بگوییم شاید هم فقیر شدیم :badbakht: شاید حتی از بس گرسنه بودیم حال نداشتیم بگوییم آه (اسم خدا) که با ناله سودا کنیم، شاید هم گوشه‌ی یک خرابه از گرسنگی مردیم در حالیکه سقف بالای سرمان آسمان بلند بود و رواندازمان نسیم و چراغ خوابمان ماه و ستارگان ... بعد هم انتظار داشته باشیم سرکار علیه همه‌اش بگویند که باشد من صبر خواهم کرد! :makhfi:

شوخی کردم، این بزرگوار هم خودشان گفته‌اند که «اگر سعی کردم و نشد چه می‌کنی؟» و او گفت نمی‌دانم! ولی خوب روان‌شناسیش اینه که نمی‌دانم یعنی نمی‌خواهم، جواب ردّی مؤدبانه! نمی‌توانم در عبارت «نمی‌توانم با نمی‌دانم ازدواج کنم» یک نمی‌توانم ناشی از ناتوانی است و نه یک نمی‌توانم ناشی از نخواستن، یعنی اصلاً دختر حاضر نیست با او ازدواج کند که حالا او بخواهد و نتواند یا نخواهد و در نتیجه نتواند :ok:

راستش شک کردم تحلیلم در بالا درست باشد، «نمی‌دانم» می‌تواند خیلی معانی بدهد، مثلاً ممکن است «جواب منفی مؤدبانه» باشد ... یا ممکن است «تردید ناشی از شوکه شدن» باشد که یعنی تا بحال راجع بهش فکر نکرده‌ام و ذهنیتم از ازدواج و زندگی مشترک چیز دیگری بوده است ... و می‌تواند «تردید بین خواستن و توانستن» باشد که دوست دارم صبور باشم ولی در عمل نمی‌دانم چقدر بتوانم این مواردی که فرمودید را تحمل کنم و ...
کلاً فکر کنم اینکه آن آقا سریع بلند شوند و شتابزده به این نتیجه برسند که «نمی‌توانم با نمی‌دانم ازدواج کنم» خیلی منصفانه نباشد، خصوصاً که اگر آن خانم بگوید صبر می‌کنم هم لزوماً به آن معنی نیست که در عمل نیز بتوانند صبر کنند، مضافاً اینکه خود ان آقا هم معلوم نیست خودش آنقدر که از خانمش انتظار دارد صبر داشته باشد بتواند صبور باشد، شاید شکست‌های مادی او و به نتیجه نرسیدن‌های جهاد او در خارج از خانه سبب گردد تا برای خانواده‌اش اگر غذا نمی‌برد ولی به جایش عصبانیت و قهر و بداخلاقی ببرد، در چنین وضعی هم آیا باید از آن خانم انتظار صبر داشت؟ شاید ...
فکر کنم باید یا لااقل بهتر است که آن آقا برای خواستگاری سؤالات بهتری را آماده کنند، در تحلیل پاسخ‌های خانم هم تأمل بیشتری کنند، روی خودشان هم شناخت بیشتری داشته باشند و در واقع تصویری که از خودشان دارند هم واقعی باشد و صرفاً نه آن چیزی باشد که آرزو دارند که باشند («
حاسبوا انفسکم قبل أن تحاسبوا» یک کاربردش می‌تواند همینجا باشد)
[SPOILER]ببخشید که حقیر هم شتابزده پاسخ قرار دادم، ان شاء الله به دوستانی که صلوات گذاشته‌اند اطلاع‌رسانی می‌کنم که اگر خواستند صلواتشان را بردارند تا این ویرایش کردن حقیر هم مصداق بداخلاقی اینترنتی یا فریب‌کاری نباشد، صلوات غصبی از گلوی ما پایین نمی‌رود
:Nishkhand::Gol:[/SPOILER]
یا علی

عزرائیل;582555 نوشت:

مثلا تو منطقه ای که ما زندگی می کنیم اگه بریم خواستگاری همون اول میگیم که اینجا ما چوب خشک و یه جوری میتراشیم که ازش ادم درست میشه !

حس می کنم دروغه!!

باء;582607 نوشت:

سلام علیکم،
به نظرم آن خانم هم باید می‌گفت که من هم نمی‌توانم با نمی‌توانم ازدواج کنم! احتمالاً شرم و حیا مانع از گفتن آن شده است :khejalati:که بجایش فقط گفته‌اند نمی‌دانم!
به هر حال وظیفه‌ی مرده که تا حدّ توانش رفاه خانواده‌اش را فراهم کند، قرار نیست که در یک خواستگاری فقط خانم :dohkhtar: را بگذاریم در سه کنجی و بگوییم شاید هم فقیر شدیم :badbakht: شاید حتی از بس گرسنه بودیم حال نداشتیم بگوییم آه (اسم خدا) که با ناله سودا کنیم، شاید هم گوشه‌ی یک خرابه از گرسنگی مردیم در حالیکه سقف بالای سرمان آسمان بلند بود و رواندازمان نسیم و چراغ خوابمان ماه و ستارگان ... بعد هم انتظار داشته باشیم سرکار علیه همه‌اش بگویند که باشد من صبر خواهم کرد! :makhfi:

شوخی کردم، این بزرگوار هم خودشان گفته‌اند که «اگر سعی کردم و نشد چه می‌کنی؟» و او گفت نمی‌دانم! ولی خوب روان‌شناسیش اینه که نمی‌دانم یعنی نمی‌خواهم، جواب ردّی مؤدبانه! نمی‌توانم در عبارت «نمی‌توانم با نمی‌دانم ازدواج کنم» یک نمی‌توانم ناشی از ناتوانی است و نه یک نمی‌توانم ناشی از نخواستن، یعنی اصلاً دختر حاضر نیست با او ازدواج کند که حالا او بخواهد و نتواند یا نخواهد و در نتیجه نتواند :ok:
یا علی

همیشه زندگی بر وفق مراد نیست

مترصد;582466 نوشت:
هنر یک همسر (پسر یا دختر) اینست که اگر چیزی می داند و توانایی دارد، دست دیگری را هم بگیرد و بالا بیاورد...

هرگز به امید تغییر کردن یک فرد با او وارد زندگی مشترک نشوید!

منتظر تنها;582716 نوشت:
حس می کنم دروغه!!

سلام
نه دروغ نیست که!...اون قدیمی ترها یادمه اینطوری بودن
تازه این که چیزی نیست... زنهای اینجا مثل مرد هستن هرچی کتک بخورن هیچ وقت قهر نمی کنن خونه پدرشون برن، شکایت هم نمیکنن پول بگیرن ،دادگاه هم نمیرن طلاق بگبرن و البته قبرستون هم نمیرن که بمیرن!!:Khandidan!:

خب شاید بگین مگه می شه اینطوری ولی اینجا همینطوری بوده و هست و تا اخر می مونه...جنس قوم ما ذاتش اینطوریه کاریش نمیشه کرد!

عزرائیل;582746 نوشت:
سلام
نه دروغ نیست که!...اون قدیمی ترها یادمه اینطوری بودن
تازه این که چیزی نیست... زنهای اینجا مثل مرد هستن هرچی کتک بخورن هیچ وقت قهر نمی کنن خونه پدرشون برن، شکایت هم نمیکنن پول بگیرن ،دادگاه هم نمیرن طلاق بگبرن و البته قبرستون هم نمیرن که بمیرن!!:Khandidan!:

خب شاید بگین مگه می شه اینطوری ولی اینجا همینطوری بوده و هست و تا اخر می مونه...جنس قوم ما ذاتش اینطوریه کاریش نمیشه کرد!

سلام
بعد منطقه شما کجا هست ما بیایم دختر بگیریم:Nishkhand:

ی وقتی طرف تلاش میکنه اما دخل و خرجش نمی رسونه . اون همه تلاشش را کرده ولی نشده.
ی وقتی طرف کم میذاره یا بهتربگم کلا بی خیال هست و این جای غر زدن بسیار دارد. :khandeh!: و جواب همون نمی دونم دختر خانم بالا

mohamad313;582722 نوشت:
هرگز به امید تغییر کردن یک فرد با او وارد زندگی مشترک نشوید!

این فکرتان اشتباه است اما اگر زوج فکر کنند با بچه مشکلشون حل میشه و دنبال بچه بروند اشتباه محض است

BABY;582864 نوشت:
این فکرتان اشتباه است اما اگر زوج فکر کنند با بچه مشکلشون حل میشه و دنبال بچه بروند اشتباه محض است

کسانی که سالها مشاوره ازدواج میکنند و طلاق ها و اختلافات بسیاری رو از نزدیک ریشه یابی کردند، جمله ای که گفتم رو باید تایید کنند.

mohamad313;582722 نوشت:
هرگز به امید تغییر کردن یک فرد با او وارد زندگی مشترک نشوید!

BABY;582864 نوشت:
این فکرتان اشتباه است اما اگر زوج فکر کنند با بچه مشکلشون حل میشه و دنبال بچه بروند اشتباه محض است

mohamad313;582899 نوشت:
کسانی که سالها مشاوره ازدواج میکنند و طلاق ها و اختلافات بسیاری رو از نزدیک ریشه یابی کردند، جمله ای که گفتم رو باید تایید کنند.

سلام علیکم بزرگواران،
درست است که روان‌شناسان این توصیه‌ی جناب mohamad313 را می‌کنند ولی حقیر با جناب BABY هم موافق هستم، در واقع این یک اصل است که انسان باید به فکر رشد و تعالی خود باشد، بر خلاف تصور غربیها قرار نیست که همان طوری که به دنیا آمده و تربیت شده از دنیا هم برود، یعنی قرار نیست کسی بیاید و بگوید من مجموعه‌ای هستم از مزیت‌ها و عیب‌ها و هر کس مرا می‌خواهد باید مرا همین مجموعه که هستم بپذیرید و نخواهد عیب‌های من درست شود چون من می‌خواهم مزیت‌ها و عیب‌هایم را همینطور که هست تا قبر با خود حفظ کنم ... اگر اصل در زندگی انسان رشد و تعالی است پس در ازدواج هم باید روی هم مزایا و معایب فعلی و هم روی تغییرات احتمالی بحث نمود و به توافق رسید، پس در خواستگاری یک مسأله که قابل طرح است و اصلاً نیازمند طرح است همین مطلب است ... اینکه پافشاری بر چه اصولی باید باشد و خواهد بود، اینکه فرهنگ خانوادگی و اجتماعی و غیره چقدر برای شخص مهم است، یعنی اگر زمانی برسد که برخی از رویه‌های امروزش اشکال دارد آیا اصلاحشان خواهد کرد یا بر روی غلط خود پافشاری خواهد کرد؟
برخی می‌گویند که من فلان عادت بد را دارم و انتظار دارند همسرشان او را همینطور بپذیرد و بنا را بگذارد بر تحمل تا همیشه، حال آنکه عقل حکم می‌کند که دو طرف در صدد رفع معایب خود و دیگری باشند و در این کار یکدیگر را یاری برسانند، عاقلانه ولی نه عجولانه ... برخی معتقدند که نباید از موضع خود کوتاه بیایند، فکر می‌کنند اگر عیب خود را بپذیرند و به طرف مقابل حق دهند و بخواهند سعی کنند که خود را درست کنند خودشان را سبک کرده‌اند و طرف مقابلشان هم پررو می‌شود و مشابه آن، پس در خواستگاری باید فهمید که همسر آینده‌ی انسان چقدر اصرار دارد که همانی که هست باقی بماند و چقدر تمایل دارد که همیشه در رشد و تکامل باشد و برای این رشد هم کدام جنبه‌ها را اجازه می‌دهد که تغییر کنند. صحبت کردن روی این موارد می‌تواند برای دوام زندگی آینده خیلی کمک نماید.

بنابراین صرف اینکه بگوییم یک نفر را همانطور که هست بپذیرید فکر نمی‌کنم راه خوبی باشد، چه آنکه حتی اگر او بگوید هم «همین است که هست» باز معلوم نیست که واقعاً هم همان بماند و تغییر نکند، پس خوب است برای محکم کردن پایه‌های ازدواج شرایط لزوم تغییر و مسیر ایجاد تغییرات احتمالی را با هم بررسی کنند تا دو نفر در رویکرد زندگی مشترکشان هم تفاهم داشته باشند. برای مثال دو نفر می‌گویند که ما خود می‌دانیم که نواقصی داریم و عیوبی در خود سراغ داریم و اصراری هم بر حفظ آنها نداریم و تمایل به بهبود و پیشرفت داریم و این بهبود را هم در مسیر دین خدا می‌دانیم، حالا نه اینکه مرا با این عیوب بپذیرید و تحمل کنید بلکه آیا حاضر هستید با کسی که الآن این عیوب را دارد زندگی‌ مشترکتان را شروع کنید تا بعد به هم کمک کنیم تا عیب‌های هر دوامان اصلاح شود و پیشرفت کنیم و با هم به خداوند نزدیک‌تر شویم؟ این یعنی برای ازدواج باید روی تغییرات دو طرف هم پرداخت و نه فقط شناخت گذشته و زمان حال ایشان. فکر می‌کنم این مسأله در هم دوام زندگی و هم سازنده بودن این زندگی مشترک می‌تواند خیلی مفید باشد.
حالا دوستان تخصص دارند حقیر همینطوری یک نظر شخصی دادم، شاید هم اشتباه کنم :Gig:
یا علی

[="Tahoma"][="Navy"]

منتظر تنها;578428 نوشت:

یه پسر رفته بود خواستگاری. توی اون فرصتی که بهش دادن تا با دختر خانم صحبت کنه چند تا سوال مطرح کرد.

"اگه یه روز غذای کافی سر سفرمون نباشه شما چیکار می کنی؟ دختر گفت: نمی دونم. اگه یه روز توی زمستون وسیله گرمایشی مناسبی نداشته باشیم چیکار می کنی؟ دختر گفت: نمی دونم. اگه یه روز با تمام تلاشی که کردم، مدتی رو نتونستم درآمد خوبی کسب کنم و مجبور شدی از لباس نو و وسائل نیمه ضروریت چشم پوشی کنی چیکار می کنی؟ و دختر باز هم گفت نمی دونم.."
پسر بعد از پرسیدن سوالاش از جاش پا شد و به دختر گفت، "از صداقتت ممنون اما من نمی تونم با نمی دونم ازدواج کنم

باء;582905 نوشت:

سلام
این آقا پسر سوال رو با جوابیکه در ذهن خودش داشت مطرح کرده بودند و به جواب مورد نظر نرسید و به این نتیجه رسیدن ...

یعنی چه جوابی میداد : فقط تو باش هرجور پیش میره بره!!!

یا اینکه میگفت بریم ببینم چی پیش میاد؟؟!!

یا مثلا این همون زندگی ایده آلی که میخواستم!!

کلا سوال خارج از کتاب بود:Nishkhand:

باء;582905 نوشت:

بنابراین صرف اینکه بگوییم یک نفر را همانطور که هست بپذیرید فکر نمی‌کنم راه خوبی باشد، چه آنکه حتی اگر او بگوید هم «همین است که هست» باز معلوم نیست که واقعاً هم همان بماند و تغییر نکند، پس خوب است برای محکم کردن پایه‌های ازدواج شرایط لزوم تغییر و مسیر ایجاد تغییرات احتمالی را با هم بررسی کنند تا دو نفر در رویکرد زندگی مشترکشان هم تفاهم داشته باشند. برای مثال دو نفر می‌گویند که ما خود می‌دانیم که نواقصی داریم و عیوبی در خود سراغ داریم و اصراری هم بر حفظ آنها نداریم و تمایل به بهبود و پیشرفت داریم و این بهبود را هم در مسیر دین خدا می‌دانیم، حالا نه اینکه مرا با این عیوب بپذیرید و تحمل کنید بلکه آیا حاضر هستید با کسی که الآن این عیوب را دارد زندگی‌ مشترکتان را شروع کنید تا بعد به هم کمک کنیم تا عیب‌های هر دوامان اصلاح شود و پیشرفت کنیم و با هم به خداوند نزدیک‌تر شویم؟ این یعنی برای ازدواج باید روی تغییرات دو طرف هم پرداخت و نه فقط شناخت گذشته و زمان حال ایشان. فکر می‌کنم این مسأله در هم دوام زندگی و هم سازنده بودن این زندگی مشترک می‌تواند خیلی مفید باشد.
حالا دوستان تخصص دارند حقیر همینطوری یک نظر شخصی دادم، شاید هم اشتباه کنم :Gig:
یا علی

سلام

با توجه به تاثیر محیط بر افراد ، تاثیر و تعدیل صورت میگیرد ولی تغییر نه.

تفاهم یعنی درک و فهمیدن تفاوتهای فردی ، نه شکل یکدیگر شدن محض.

[/]

من اگه جاي اون پسر بودم با دختر ازدواج ميكردم. چون صداقت داره و رو حرفش هست اهل دروغ نيست فقط كيه زندگي عاشقانه اي ساخت كه قبول كنه واسه تحمل كردن. چون به نظر من تو زندگي مشترك تنها چيزي كه باعث زندگي و دوام اون علاوه بر پاكي ميشه عشق و علاقه باشه:ok:

lili66;582806 نوشت:
سلام
بعد منطقه شما کجا هست ما بیایم دختر بگیریم

سلام
خب ما تو دهکده ای در رشته کوهای البرز مقیم بودیم و همچین از نوادگان اسفندیار پهلوان بزرگ سرزمین تبرستان هستیم!:Nishkhand:
فک نکم کسی غیر ما بتونه بیاد تو منطقه ما چون خیلی باید خشک مقدس باشین تا بتونین با ما طی کنین! چون اینجایی که ما هستیم مردم یه صنعتی دارن که شبیه تبر هست اما مثل داس کمانی هست!
این یعنی اگه خدا نکرده دختری یا پسری خلاف ملاف تو سرش پیدا بشه اون تبر داسی هست و فرق سر اون دختر!!:Khandidan!:

[SPOILER]یعنی ما همینطوری بودیم که ده دوازده تا شهید تو فامیلمون دادیم![/SPOILER]

باسلام وتشکر .
نکته های شنیدنی در این مسله :
بحث را با طرح این سوال آغاز می کنم : در خواستگاری چه سوالاتی باید مطرح شود ؟

در اینگونه جلسات بدون تعارف و یا رو دربایستی و با آرامش کامل و با وقت کافی به گفتگو و تبادل نظر پرداخته و از عجله کردن به شدت بپرهیزید. بعد از پایان جلسه، در منزل خود به نتیجه گیری و پردازش آنچه میان شما و طرف مقابل مطرح شده، پرداخته و نتیجه گیری کنید.
آغاز این مطلب را هم با حدیثی را از امام علی(علیه السلام) آغاز می کنم که بسیار آموزنده و رهگشاست، امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
اَلمَرءُ مَخبُوٌ تَحتَ لِسانِه، شخصیت هر انسانی در زیر زبانش نهفته است.
معمولاً در جلسات خواستگاری، بین دختر و پسر سئوالاتی رد و بدل می شود و می توان گفت که اولین نوع شناخت و اولین مرحله برخورد میان آن دو را تشکیل می دهد و این بسیار مهم است که دو نفر که قرار است احتمالاً با یکدیگر زندگی کنند، از خصوصیات و ابعاد مختلف یکدیگر از قبیل: اعتقادی، اخلاقی و خصوصیات فردی و اجتماعی، شرایط فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی، جسمی و زیبایی، روحی و روانی، سیاسی، درک و فهم، سنی و...، یکدیگر مطلع شوند، به همین دلیل یک سری سؤالاتی که در این زمینه بسیار مفید می باشد، تقدیم می گردد:
قبل از هر چیز لازم است به چند نکته اشاره کنم:
1. در انتخاب پرسشها سعی بر این بوده که سؤالات هماهنگ با معیارها و حدود شرعی اسلام عزیز انتخاب و گلچین شوند.
2. سؤالات عموماً به صورت نظری، عمومی و مستقیم طرح شده و شما می توانید با توجه به شرایط و موقعیت فرهنگی و محیطی فرد مورد نظر، آنها را به صورت کاربردی، ملموس و غیر مستقیم مطرح نمایید.
توجه داشته باشید که جلسه خواستگاری، جلسه بازجویی و بازپرسی نیست؛ بنابراین لازم است که کیفیت بیان و سؤالات را از حالت بازجویی مستقیم به روش غیر مستقیم تغییر دهید.
3. سؤالات طرح شده، بسیار کلی و جامع است و قابلیت گسترش و تبدیل آن به سؤالات جزئی تر، تشریحی و...، برای شما وجود دارد.
4. باید توجه داشته باشید که مهمترین شرط برای مفید بودن این پرسش و پاسخها در جلسات خواستگاری، داشتن صداقت کامل برای هر دو طرف است. چون عدم صداقت و نشان دادن خود به صورتی که واقعاً نیستید؛ باعث یک عمر پشیمانی و زندگی سخت برای دختر و پسر است.
5. سؤالات طوری مطرح شده که هم آقایان و هم خانمها بتوانند از آنها استفاده کنند، ولی برخی از سؤالات نیز اختصاصی آقایان یا خانمها می باشد.
6. از آنجا که هر کس مطابق با ذهنیت و تصورات خود به سؤالات جواب می دهد و چه بسا ممکن است برداشت دیگران از یک مفهوم، با برداشت شما مغایرت داشته باشد و عدم توجه به این نکته، در آینده مشکلاتی را برای شما ایجاد نماید، بهتر است در چنین مواردی قبل از طرح سئوال مورد نظر، ابتدا از طرف مقابلتان، در مورد اینگونه مفاهیم توضیح خواسته و سپس سؤال اصلی را مطرح کنید.
به عنوان مثال قبل از اینکه سؤال کنید:
نظر شما در مورد قناعت در زندگی چیست؟
بپرسید:
به نظر شما قناعت یعنی چه؟
سؤالاتی که لازم است قبل از طرح سؤال اصلی در مورد واژه کلیدی آن توضیح یا معنی دقیقی بخواهید با رنگ آبی مشخص و واژه کلیدی با رنگ قرمز مشخص گردیده.
7. توصیه می کنم پرسش و پاسخ، حتی المقدور به صورت حضوری انجام پذیرد، زیرا اولاً میزان شناخت شما را وسیع تر نموده و ثانیاً احتمال دخالت احساسات را به حداقل می رساند.
همچنین برای اینکه شناخت شما از طرف مقابلتان دقیق و شفاف باشد، سعی نمایید پرسشها و پاسخها را کاملاً به صورت رسمی و خالی از هرگونه عبارات عاطفی مطرح نمایید.
8 . دقت داشته باشید که اصل جوابها و کیفیت آنها، نشان دهنده نوع شخصیت و دیدگاههای طرف مقابل شما و نیز نشان دهنده میزان رشد فکری و عقلی اوست.
9. بعد از مطالعه سؤالات متوجه خواهید شد که پرسیدن برخی از این سؤالات در جلسه اول خواستگاری ضرورتی ندارد و در صورت نتیجه گیری اولیه، در جلسات بعدی مطرح شوند بهتر است، که تقسیم بندی آن بر عهده خود شما می باشد.
10. ممکن است شما احتیاج به پرسیدن برخی از این سؤالات نداشته باشید، به این دلیل که یا قبلاً از آنها اطلاع داشته اید و یا اینکه سؤال مورد نظر در مورد طرف مقابل شما صدق نمی کند.
11. سؤالاتی را که فکر می کنید مطرح کردن آنها ضروری می باشد و در این مجموعه سئوالات گنجانده نشده را نیز به سؤالات خود بیافزایید.
نکته بسیار مهم:
پرسشنامه، تنها یکی از راههای شناخت همسر، آن هم به صورت تقریبی و نسبی بوده و نمی تواند انسان را از تفکر، مشورت و تحقیق، بی نیاز کند.
سؤالات خواستگاری در چند بخش ذکر می گردد:
بخش اول:
سؤالات مربوط به مسائل مذهبی:
1- اعتقادتان به خدا چگونه است؟ آیا این اعتقاد توانسته شما را از گناه باز دارد؟
2- آشنایی شما با مسائل و دستورات مذهبی چقدر است؟
3- آیا مایل هستید همسر شما تمایلات مذهبی داشته باشد یا خیر؟
4- رعایت حجاب را تا چه اندازه ضروری در زندگی ضروری می دانید؟ تا چه حد آن را رعایت می کنید؟ دلیل آن چیست؟
5- چقدر با قرآن آشنا هستید؟
بخش دوم:
سؤالات مربوط به خانواده همسر:
1- از نظر اجتماعی، خانواده شما چه ایده هایی دارند؟ (مثلاً در مورد جامعه، مردم، مشکلات و...)
2- سطح فرهنگی و طرز تفکر خانواده خود را چگونه ارزیابی می کنید؟
3- خانواده شما چقدر مذهبی هستند؟
4- خانواده شما سنتی هستند یا متجدد و یا معمولی؟
5- خانواده شما شاد و پر جنب و جوش هستند یا ساکت و آرام؟
6- خانواده شما مرد سالار است یا زن سالار یا شایسته سالار؟
بخش سوم:
سؤالات مربوط به مسائل اقتصادی:
1- انتظارات اقتصادی شما از همسرتان تا چه اندازه است؟
2- نظر شما در مورد کار کردن همسرتان در خارج از منزل چیست؟
3- چه کاری را برای اشتغال انتخاب خواهید کرد؟
4- تصور شما از صرفه جویی چیست؟
5- چقدر معتقد به صرفه جویی و قناعت در منزل هستید؟
6- شما مایلید همسر شما در خرید لوازم زندگی، چه مسائلی را رعایت نماید؟
بخش چهارم:
سوالات مربوط به مسائل فرهنگی:
1- تحصیلات شما چقدر است؟
2- آیا قصد ادامه تحصیل دارید یا خیر؟ در چه رشته ای و از چه طریقی و در کجا؟
3- در طول سال چند کتاب غیر درسی مطالعه می کنید؟
4- مطالعات شما اغلب در چه زمینه هایی بوده است؟
5- بهترین کتابهایی که تاکنون خوانده اید را اگر ممکن است نام ببرید؟
6- معمولاً چه نشریاتی را مطالعه می کنید؟
7- اگر ممکن است چند نفر از شخصیتهای مورد نظر و احترامتان [شخصیتهای فرهنگی، مذهبی، هنری، سیاسی و...] را نام ببرید و دلیل محترم بودن آنها نزد شما چیست؟
بخش پنجم:
سؤالات مربوط به مسائل روحی و عاطفی:
1- از چه نوع افرادی احساس انزجار و ناراحتی می کنید؟ چرا؟
2- اجتماعی بودن در نظر شما یعنی چه؟
3- خودتان را تا چه اندازه ای اجتماعی می دانید؟
4- در اصلاح دیگران چگونه عمل می کنید و نوع واکنشهای شما در مقابل مشکلات چگونه است؟
5- چقدر خود را خونسرد می دانید؟
6- منطقی بودن را چه می دانید؟
7- چقدر در زندگی، خود را منطقی می دانید؟
8- واقع گرا هستید یا احساساتی؟
9- بیشتر تأثیر گذارید یا تأثیر پذیر؟ به چه میزان؟
10- چه چیزهایی موجب ناراحتی و عصبانیت شما می شود؟
11- در مواقع عصبانیت چه می کنید؟
12- دروغ گفتن را در چه مواردی جایز می دانید؟
13- در چه مسائلی سختگیر هستید؟
14- آیا انتقاد پذیر هستید؟ در مقابل انتقاد چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟
15- چگونه از دیگران انتقاد می کنید؟
16- در اکثر اوقات شاد هستید یا افسرده؟
17- در زندگی چگونه تصمیم می گیرید؟ تا چه اندازه قدرت تصمیم گیری دارید؟
18- در مسائل اساسی زندگی شخصیتان، خودتان تصمیم می گیرید یا خانواده تان؟
بخش ششم:
سؤالات مربوط به آینده زندگی:
1- به نظر شما مهم ترین عامل موفقیت در زندگی چیست؟
2- ملاک خوشبختی و موفقیت را در چه می بینید؟
3- افکار مذهبی همسرتان و خانواده او، چقدر برای شما اهمیت دارد؟
4- چه صفاتی را برای همسر آینده خود، لازم می بینید؟
5- نظر شما در مورد مراسم عقد و عروسی چیست؟
6- نظر شما در مورد مهریه چیست؟
7- زندگی در شهری دیگر را چگونه می بینید؟
8- آیا آمادگی دارید کمبودهای اقتصادی همسرتان و خانواده او را نادیده بگیرید؟ تا چه حد؟
بخش هفتم:
سؤالات مربوط به روابط خانوادگی:
1- میزان دلبستگی شما به پدر و مادرتان تا چه حد است؟
2- پدر و مادر شما چگونه با شما برخورد می کنند؟
3- چقدر در فامیل و خانواده محبوبیت دارید؟ دلیل آن چیست؟
4- عکس العمل والدین شما در مقابل شکستهای شما در زندگی چگونه است؟
بخش هشتم:
اساسی ترین سؤالات خواستگاری:
1- چه توقعاتی از زندگی آینده خود دارید؟
2- چه توقعاتی از همسر آینده خود دارید؟
3- آرزوهای بزرگ شما چیست؟
4- مشکلات را چگونه و تا چه حد تحمل می کنید؟
برخی سؤالات نیز هست که بهتر است به صورت غیر مستقیم پرسیده شوند، مثلاً در مورد اطلاع از وجود بیماری خاص در طرف مقابل بگویید:
من از نظر سلامتی روحی و جسمی مشکلی ندارم، شما چطور؟
نکته مهم دیگر آنکه:
اگر نسبت به نوع خاصی از گرایشات سیاسی یا فکری و عقیدتی و یا حتی شخص خاصی، حساسیت مثبت یا منفی دارید، حتماً آن را به صورت کامل بیان نموده و نظر طرف مقابل را در مورد آن بدون تعارف و ملاحظه بخواهید.
در اینگونه جلسات بدون تعارف و یا رو دربایستی و با آرامش کامل و با وقت کافی به گفتگو و تبادل نظر پرداخته و از عجله کردن به شدت بپرهیزید.
بعد از پایان جلسه، در منزل خود به نتیجه گیری و پردازش آنچه میان شما و طرف مقابل مطرح شده، پرداخته و نتیجه گیری کنید.
در صورت صلاحدید، می توانید سؤالات را در چندین جلسه مطرح کنید و ابهامات پاسخ ها را در جلسه بعد برطرف کنید و در صورت لزوم از خواستگارتان توضیح بخواهید.
موفق و کامروا باشید!!

صادق;583118 نوشت:
بخش اول:
سؤالات مربوط به مسائل مذهبی:
1- اعتقادتان به خدا چگونه است؟ آیا این اعتقاد توانسته شما را از گناه باز دارد؟
2- آشنایی شما با مسائل و دستورات مذهبی چقدر است؟
3- آیا مایل هستید همسر شما تمایلات مذهبی داشته باشد یا خیر؟
4- رعایت حجاب را تا چه اندازه ضروری در زندگی ضروری می دانید؟ تا چه حد آن را رعایت می کنید؟ دلیل آن چیست؟

با سلام
خب من فک میکنم چون دیگه باید یواش یواش زن بگیرم بد نباشه این چیزا رو یاد بگیرم برای همین من برای تمرین جواب میدم ببینین بلدم؟
1-اعتقادم در حد اتم بیشتر نیست_نه اونقدر نیست که نرم گناه نکنم ...نمره 13 از 20!
2-در حد دیپلم
3-صد و پنجاه درصد! یهنی من ببینم زنم تمایل نداشته باشه یه بیست لیتری روش نفت میریزم و کبریت و خلاص!
4-خیلی زیاد..یعنی از نظر من تنها شانس انسان برای اینکه تبدیل به حیوون نشه همین حجاب هست،من اگه مسئولی چیزی بودم همه دخترهای بی حجاب و سرشون و ماشین دو میکردم میبردم سربازی!:khaneh:

صادق;583118 نوشت:
سؤالات مربوط به خانواده همسر:
1- از نظر اجتماعی، خانواده شما چه ایده هایی دارند؟ (مثلاً در مورد جامعه، مردم، مشکلات و...)
2- سطح فرهنگی و طرز تفکر خانواده خود را چگونه ارزیابی می کنید؟
3- خانواده شما چقدر مذهبی هستند؟
4- خانواده شما سنتی هستند یا متجدد و یا معمولی؟
5- خانواده شما شاد و پر جنب و جوش هستند یا ساکت و آرام؟
6- خانواده شما مرد سالار است یا زن سالار یا شایسته سالار؟

1-خب من که خیلی اجتماعی نیستم فقط مگر اینکه برم سر کارجایی!
2-سطح فرهنگیمون در حد روستا هست مثلا من نمی تونم اصلا برم به محیط هایی مثل دانشگاه که دختر توشون زیاد هست!..حتی من به شهرمون که میرم اگر ببینم دخترا دارن از روبرو میان میرم جایی قایم میشم تا برن !
3-مذهبی که نمی دونم قران و نماز اینا حساب باشه که اره می خونن
4-به شدت سنتی هستم یعنی من اگر مسئولی چیزی بودم همه رو فلک میکردم اگه میرفتن به سمت عصر مدرن و تجدد گرایی و غرب گرایی!(اینقدر میزدم تا منو بکشن خیالشون راحت بشه!:Khandidan!:)
5-ساکت و اروم
6-هر دو

صادق;583118 نوشت:
سؤالات مربوط به مسائل اقتصادی:
1- انتظارات اقتصادی شما از همسرتان تا چه اندازه است؟
2- نظر شما در مورد کار کردن همسرتان در خارج از منزل چیست؟
3- چه کاری را برای اشتغال انتخاب خواهید کرد؟
4- تصور شما از صرفه جویی چیست؟
5- چقدر معتقد به صرفه جویی و قناعت در منزل هستید؟
6- شما مایلید همسر شما در خرید لوازم زندگی، چه مسائلی را رعایت نماید؟

1-یه کفش و یه لباس برای سالی یه بار،غذا در حد قند چایی نون شایدم هفته ای یه بار گوشت بلو!
2-بله؟!....من میکشم اون کسی که به صورت اتفاقی حتی زن منو ببینه! قیامت بپا میکنم!
3-کارگری و باغداری
4-صرفه جویی یعنی همینقدر بخوریم که نمیریم اما اگه دیدم یکی مرد، یعنی دیگه خیلی صرفه جویی کردیم تا اون حد دیگه لازم نبود یعنی!
5-یه جنس درجه یک می خرم برای تمام عمر

صادق;583118 نوشت:
سوالات مربوط به مسائل فرهنگی:
1- تحصیلات شما چقدر است؟
2- آیا قصد ادامه تحصیل دارید یا خیر؟ در چه رشته ای و از چه طریقی و در کجا؟
3- در طول سال چند کتاب غیر درسی مطالعه می کنید؟
4- مطالعات شما اغلب در چه زمینه هایی بوده است؟
5- بهترین کتابهایی که تاکنون خوانده اید را اگر ممکن است نام ببرید؟
6- معمولاً چه نشریاتی را مطالعه می کنید؟
7- اگر ممکن است چند نفر از شخصیتهای مورد نظر و احترامتان [شخصیتهای فرهنگی، مذهبی، هنری، سیاسی و...] را نام ببرید و دلیل محترم بودن آنها نزد شما چیست؟

1-دیپلون
2-درس بدر نمی خوره اینقدر جوونای مردم رو گول نزنین من اگه لیسانس بود عمرا میرفتم سر زمین مردم کار کنم ...تازه این باعث میشه من همش فک کنم هیچی نیستم!
3-کتاب می خونم اره دو سعه تا
4-ساخت انیمشن بلفی و لی لی بیت!
5-کتاب تفسیر سوره الرحمن از شهید دستغیب!
6-نشریه کامپیوتر و عصر تکنولوزی و سفینه فضایی
7-اول خب امام خمینی،بعد به نظرم شهید چمران و شهیدا...بقیه خیلی مهم نیستن! چون معلوم نیست روحشون چیه که!(یعنی بدرد شب اول قبر من اگه نخوره، هیچی دیگه بنداز دور!)

عزرائیل;583126 نوشت:
با سلام
خب من فک میکنم چون دیگه باید یواش یواش زن بگیرم بد نباشه این چیزا رو یاد بگیرم برای همین من برای تمرین جواب میدم ببینین بلدم؟
1-اعتقادم در حد اتم بیشتر نیست_نه اونقدر نیست که نرم گناه نکنم ...نمره 13 از 20!
2-در حد دیپلم
3-صد و پنجاه درصد! یهنی من ببینم زنم تمایل نداشته باشه یه بیست لیتری روش نفت میریزم و کبریت و خلاص!
4-خیلی زیاد..یعنی از نظر من تنها شانس انسان برای اینکه تبدیل به حیوون نشه همین حجاب هست،من اگه مسئولی چیزی بودم همه دخترهای بی حجاب و سرشون و ماشین دو میکردم میبردم سربازی!:khaneh:

باسلام وتشکر .
انشا ءالله خیر است .
ولی خوب است قبل از هر اقدامی در باب خواستگاری :
اول از همه اسم تان را میکائیل بگذارید که مأمور رزق وروزی بشر است . ( البته عملا هم میکائیل باشید )
ویا جبرائیل بگذارید که مسول علم آموزی بشر است .( البته عملا هم جبرائیل باشید )
در هر صورت با این اسم ورسم فعلی تان
( عزرائیل) پاسخ آن طرف مشخص است .
البته حق هم دارد .
بخصوص با توجه به حرف های که زدید بعید است اون طفلکی جرأت کند با جناب تان در این باب حرف بزند !!!!!!!!!!!!!!!
خود دانید از من فقط رهنمایی نمودن بود .
به گفته شاعر :
من آن چه شرط بلاغ است با تو می گویم
توخواه از سخنم پند گیری خواه ملال

صادق;583118 نوشت:
سؤالات مربوط به مسائل روحی و عاطفی:
1- از چه نوع افرادی احساس انزجار و ناراحتی می کنید؟ چرا؟
2- اجتماعی بودن در نظر شما یعنی چه؟
3- خودتان را تا چه اندازه ای اجتماعی می دانید؟
4- در اصلاح دیگران چگونه عمل می کنید و نوع واکنشهای شما در مقابل مشکلات چگونه است؟
5- چقدر خود را خونسرد می دانید؟
6- منطقی بودن را چه می دانید؟
7- چقدر در زندگی، خود را منطقی می دانید؟
8- واقع گرا هستید یا احساساتی؟
9- بیشتر تأثیر گذارید یا تأثیر پذیر؟ به چه میزان؟
10- چه چیزهایی موجب ناراحتی و عصبانیت شما می شود؟
11- در مواقع عصبانیت چه می کنید؟
12- دروغ گفتن را در چه مواردی جایز می دانید؟
13- در چه مسائلی سختگیر هستید؟
14- آیا انتقاد پذیر هستید؟ در مقابل انتقاد چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟
15- چگونه از دیگران انتقاد می کنید؟
16- در اکثر اوقات شاد هستید یا افسرده؟
17- در زندگی چگونه تصمیم می گیرید؟ تا چه اندازه قدرت تصمیم گیری دارید؟
18- در مسائل اساسی زندگی شخصیتان، خودتان تصمیم می گیرید یا خانواده تان؟

1-
اول ادمای شلخته!
دوم ادمی که موهاش لخته لخته!(یعنی ژل میزنه میره دختر بازی...! حالم بهم میخوره ای خدا من اگه ماموری چیزی بودم اونو تو همون خیابون اینقدر میزدم که تبخیر بشه!:Khandidan!::khaneh:
سوم ادمی که مغزش تخت تخته!(یعنی کله شق و زبون نفهم هست و حتی چهار تا الکترون درست درمون هم تو کلش نیست که حرف راست و قبول کنه!)

2-یعنی صبخونه رو خودت تو خونه بخور ناهار و شام خونه اقوام !:khandeh!:(برای صله رحم هم که خیلی خوبه!)
3-من واقعا اجتماعی نیستم یعنی بزرگ ترین ایراد من همین هست خیلی کم میرن خونه فامیلامون
4-من به شدت منفجر میشم شاید کمتر کوهی بتونه اینطوری فوران کنه!
-مثلا یه بار دیدم یکی غیبت خواهر یکی از دوستام و کرد من سر زمین بودیم اینقدر سرش داد زدم که از حجالت سرخ شد... مُرد حتی!
-یا یه بار دیکه یه پسره عرق خور منو مسخره کرد من بلند شدم چنان زدم تو گوشش که تا تموم مدتی که منو میدید سرش و پایین میزاشت جیک نمیزد!
یا یه مورد دیگه یه ادم بی تربیتی بود دائم فوش رکیک میداد... من از کوره در رفتم و با یه چوب اون دنبال کردم زدم با هم گلاویز شدیم اومدن ما رو سوا کردن!

حالا
اولی الان رفت حوزه !!:Moteajeb!:
دومی فک نم دیگه عرق رو ترک کرد و رفت سر خونه زندگیش!
سومی هم اعتیادشو به کراک ترک کرد منم ندیدم دیگه فوش بده!
***************
5-خونسرد در حد دماوند!!(اما معلوم نیست کی فوران میکنم!)
6-منطقی یعنی علم و دین رو با هم قبول کنیم کسی که فقط یکی را قبول داشته باشه منطق نداره!(گمراه هست ...تو قبر هم به صورت ادم های کور محشور میشن گمونم)
8-هم واقع گرا هم احساسی
9-خیلی زود تاثیر پذیر میشم! (البته فقط چیزای خوب) اما تاثیر گذار و نمی دونم
10-از چیزایی که در خلاف جهت مسیر اب باشه و سد درست کنه باعث ناراحتی من میشه!(مثلا اگه من ماموری مسئولی چیزی بودم اینایی که تو فتنه 88 به شهیدا فحش میدادن و میگرفتم میبردم تو هلکوپتر میریختم توی میدونهای مین بترکن بلکه برای ممکلت مفید باشن!)
11-عصبانی بشم می خوابم یا سعی میکنم حرف نزنم تا ورم کنم روحم بزرگ بشه!
12-سعی میکنم اگر خودم خلاف میکنم منبع تولید و نشر خلاف نشم(این طور وقتا سخت گیرم)
مثلا خودم اگه یه بازی داشته باشم(مثلا ماشین مسابقه ای) که مثلا ممکنه یه تابلو تبلیغاتش عکس بدی داشته باشه و برای بچه ها خوب نباشه به هیچ عنوان اونو به کسی نمیدم که بازی کنه گناش بیفته گردن من!
13-انتقاد می پذیرم اره و ازون برای بالا رفتم خودم استفاده می کنم!
( واسه همینه که من بن دو سلطان سایتم دیگه!:khaneh:)

14-قبلنا کشیده هایی میزدم که فرکانس صوتش عرض یک دوجین کهکشان رو هم طی میکرد!..اما الان نه فقط نصیحت میکنم!(من حتی فرماندمون و هم که بیخودی به من گیر داده بود باهاش دعوا افتادم نزدیک بود بزنمش!...قیامت شده بود اون شب!)
15-تو خوبا باشم شادم تو بدا باشم افسرده و ساکت!(البته صبرم زیاده پنجاه سال صد سال ساکت!)
16-تصمیم میگیرم اره اما اولش خیلی فکر میکنم استخاره میزنم و اینا...بیشتر وقتا خوب میشه!
18-من زیاد کاره ای نیستم تو خونه

راستی ...من خیلی خوشانس هم هستم... گمونم همون یک نفر از هزار نفر که میگن من هستم !)

عزرائیل;583160 نوشت:
1-
اول ادمای شلخته!
دوم ادمی که موهاش لخته لخته!(یعنی زل منیزه میره دختر بازی حالم بهم میخوره ای خدا من اگه ماموری چیزی بودم اونو تو همون خیابون اینقدر میزدم که تبخیر بشه!:khaneh:
سوم ادمی که مغزش تخت تخته!(یعنی کله شق و زبون نفهم هست و ختی چها تا الکترون هم تو کلش نیست که حرف راست و قبول کنه!)

2-یعنی صبخونه رو خودت تو خونه بخور ناهار و شام خونه اقوام !(برای صله رحم هم که خیلی خوبه!)
3-من واقعا اجتماعی نیستم یعنی بزرگ ترین ایراد من همین هست خیلی کم میرن خونه فامیلامون
4-من به شدت منفره میشم شاید کمتر کوهی بتونه اینطوری فوران کنه!
مثلا یه بار دیدم یکی غیبت خواهر یکی از دوستامن و کرد من سر زمین بودیم اونو خف کردم افتادم به جونش اینقدر زدمش که اون جیغ و داد میکرد!
یا یه بار دیکه یه پسره عرق خور منو مسخره کرد من بلند شدم پچنان زدم تو گوشش که تا تموم مدتی که منو میدید جیک نمیزد
یا یه مورد دیگه یکی ادم بی تربیتی بود و دادم فوش رکیک میداد من از کوره در رفتم و به یه چوب اون دنبال کردم زدم (البته چاقو هم خوردم!)

حالا اولی الان رفت حوزه!!
دومی فک نم دیگه عرق رو ترک کرد
سومی هم اعتیادشو به کراک ترک و من ندیدم دیگه فوش بده!

5-خونسرد در حد دماوند(اما معلوم نیست می فوران میکنم!)
6-منطقی یعنی علم و دین رو با هم قبول کنیم کسی که فقط یکی را قبول داشته باشه منطق نداره!(گمراه هست تو قبر به صورت ادم های کور محشور میشن گمونم)
8-هم واقع گرا هم احساسی
9-خیلی زود تاثیر پذیر میشم (البته فقط چیزای خوب) اما تاثیر گذار و نمی دونم
10-از چیزایی که در خلاف جهت مسیر اب باشه و سد درست کنه باعث ناراحتی من میشه!(مثلا اگه من ماموری مسئولی چیزی بودم اینایی که تو فتنه به شهیدا فحش میدادن و میگرفتم میبردم تو هلکوپتر و میریختم توی میدونهای مین بلکه برای ممکلت مفید باشن!)
11-عصبانی بشم می خوابم یا سعی میکنم حرف نزنم تا ورم کنم روحم بزرگ بشه!
12-سعی میکنم اگر خودم خلاف میکنم منبع تولید و نشر خلاف نشم(این طور وقتا سخت گیرم) مثلا خودم اگه یه بازی داشته باشم(مثلا ماشین مسابقه ای) که مثلا ممکنه یه تابلو تبلیغاتش عکس تبدی داشته باشه و برای بچه ها خوب نباشه به هیچ عنوان اونو به کسی نمی دوم که بازی کنه گناش بیفته گردن من!
13-انتقاد می پذیرم اره و ازون برای بالا رفتم خو دم استفاده می کنم!( واسه همینه که من بن دو سلطان سایتم دیگه!)
14-قبلنا کشیده هایی میزدم که فرکانس صوتش عرض یک دوجین کهکشان رو هم طی میکرد!..اما الان نه فقط نصیحت میکنم!(من حتی فرماندمون و هم که بیخودی به من گیر داده بود باهاش دعوا افتادم نزدیک بود بزنم!...قیامت شده بود اون شب!)
15-تو خوبا باشم شادم تو بدا باشم افسرده و ساکت!
16-تصمیم میگیرم اره اوا اول خیلی فکر میکنم استخاره میزنم و اینا...بیشتر وقتا خوب میشه!(من خیلی خوشانس هم هستم...همون یک نفر از هزار نفر مثلا!)
18-من زیالد کاره ای نیستم تو خونه بیشتر مادرم!


باسلام وتشکر .
پاسخ همه این گفته ها تان در پست قبل ارایه شد .
تا دیر نشده مطالعه وعمل نماید .

عزرائیل;583132 نوشت:
-یه کفش و یه لباس برای سالی یه بار،غذا در حد قند چایی نون شایدم هفته ای یه بار گوشت بلو!
2-بله؟!....من میکشم اون کسی که به صورت اتفاقی حتی زن منو ببینه! قیامت بپا میکنم!
3-کارگری و باغداری
4-صرفه جویی یعنی همینقدر بخوریم که نمیریم اما اگه دیدم یکی مرد، یعنی دیگه خیلی صرفه جویی کردیم تا اون حد دیگه لازم نبود یعنی!
5-یه جنس درجه یک می خرم برای تمام عمر

رویاهایی که در خواب و رویا هم به حقیقت نخواهد پیوست
پیشنهاد میکنم در جلسه خواستگاری برای حفظ جانتون هم که شده از این رویاهایتون حرف نزنید
درسته رویا و خیاله ولی خیلی از آدمها فرق بین رویا و واقعیت رو نمیدونند ممکنه تا بیاید توجیهشون کنید کار از کار بگذره و ....... :Gol:

صادق;583118 نوشت:
سؤالات مربوط به آینده زندگی:
1- به نظر شما مهم ترین عامل موفقیت در زندگی چیست؟
2- ملاک خوشبختی و موفقیت را در چه می بینید؟
3- افکار مذهبی همسرتان و خانواده او، چقدر برای شما اهمیت دارد؟
4- چه صفاتی را برای همسر آینده خود، لازم می بینید؟
5- نظر شما در مورد مراسم عقد و عروسی چیست؟
6- نظر شما در مورد مهریه چیست؟
7- زندگی در شهری دیگر را چگونه می بینید؟
8- آیا آمادگی دارید کمبودهای اقتصادی همسرتان و خانواده او را نادیده بگیرید؟ تا چه حد؟

1-اول خدا و بعد امام زمان بعد هم رهبر و امام خمینی و شهیدا...بقیه هم هستن اما فرعی هستن!
2-خوشبحتی ...نماز اول وقت !(همه چی برات میاره)
3-خیلی مهم هست باید بتونه با افکار خشک من بسازه( چون همه میگن هر کی بیاد تو خونت همون شب اول گریه می گفته می خواد برگرده خونش!:Khandidan!:...ولی من اصلا بد نیستم نمی دونم چرا اینو میگن!)
4-غذا باید خیلی خوب بلد باشه بپزه ...من روزی ده مرتبه غذا میخورم!
5-مراسم بی مراسم یواشکی بریم عقد بکنیم بهتر هست من خیلی خجالتی هستم ممکنه شب عروسیم فرار کنم نباشم ابروم میره اون وقت!...تازه اینطوری چش هم نمی خوریم فکر مردم هم نمی افته دنبال ما تو خونه دعوا معوا هم نمیشه خیلی خوبه که!)
6-مهریه؟...یک سکه خوبه!!
7-من اصلا نمی تونم شهر زندگی کنم (یه مدت مردسه میرفتم خونه اجاره ای داشتم میگم)...البته صابخونمم سادات بودن و از منم خشک مذهب تر بودن مشکلی نبود!...حدا میفهمه دیگه!)
8- من اگه هیچی هم نیاره راضیم یعنی فقط اینا رو داشته باشه کافیه
دو عدد کوب(همون فرش حصیری) _یک عدد سماور - دو عدد استکان و دو تا هم لحاف متکا!...بقیه چیزا مثل قند و چایی اینا فک کنم تو خونه ما باشه دیگه نه!

سلام .
جناب عزائیل این راهکار را بدقت بخوان وعمل نما :
برای داشتن ازدواجی موفق در موقعیت کنونی به نکات زیر توجه فرمایید:
1. هرچه بیشتر درباره ازدواج موفق، شرایط و امکانات و معیارهای لازم در انتخاب همسر تفکر کنید و زود تصمیم گیری نکنید.
2. با افراد با تجربه، دلسوز و مورد اعتمادتان در این مورد به مشورت بپردازید و از تجارب آنها (موفقیت ها و شکست های آنها) استفاده کنید.
شکست ها و یا عدم موفقیت های آنان را می توانید فراروی خود قرار دهید تا مجددا تجربه نکنید تا دچار حسرت و خسران شوید.
3. بهترین افرادی که در این زمینه می توانند به شما کمک کنند، در درجه اول والدین شما هستند.
4. در صورت امکان از نظرات مشورتی مشاور ازدواج بهره بگیرید.
5. با مطالعه بیشتر در این زمینه از ملاک ها و معیارهای همسر شایسته را آگاهی کامل تری و بیشتری پیدا کنید.به منظور دست یافتن به یک ازدواج موفق ابتدا باید معیارهای همسر مناسب خود را بشناسید و به آنها آگاهی پیدا کنید. از این رو قبل از هر اقدامی باید با توجه به سلیقه شخصی و مقتضای ایمان خود و بهره‏گیری از کتاب های مربوطه اوصاف و ویژگی‏های یک همسر ایده‏ال را لیست کنید. به منظور آشنائی با ویژگی‏های همسر مناسب لازم است حداقل از یکی از کتب زیر استفاده کنید:
1. جوانان و انتخاب همسر، نوشته آقای مظاهری
2. انتخاب همسر، نوشته آقای امینی
3. خانواده متعادل، نوشته آقای شرفی.
بسیاری از معیارها و ملاک هایی که باید مورد توجه قرار داد و در فرد مورد نظر دنبال می کنیم، چه بسا در مرحله تحقیق و انتخاب نتوانیم خوب تشخیص و یا گزینش کنیم. زیرا برخی از آنها دست نایافتنی است و به رغم دقت های زیاد مخفی می ماند و یا فرد مورد نظر از تمام آن ویژگی ها به شکل کامل دارا نیست زیرا که انسان ناقص است و در زمینه ای یا زمینه های مختلف ضعف و کمبود دارد، همان طور که خود انسان دچار نقص و ضعف هایی است و باید به طور نسبی در یک جمع بندی کلی به یک انتخاب دست زد. نباید انتظار داشت فرد مورد نظر از تمام معیارهای مورد نظر آن هم به شکل کامل و تمام برخوردار باشد. پس باید انعطاف به خرج داد.هرگز شخصی که صد در صد مطابق خواسته و معیارهای شما باشد، یافت نخواهد شد، البته باید دقت کنید که برخی اوصاف را نمی‏توان نادیده گرفت و احراز آنها لازم است، هر چند امتیاز بالای را داشته باشد، مانند خوش اخلاقی و ایمانی و صحت مزاج و عدم ابتلا به بیماری های ارثی و ژنتیکی.
در پایان به چند توصیه مهم اشاره می‏کنیم:
الف) حساسیّت وسواس گونه نداشته باشید بلکه دقت لازم است.
ب) در تمام مراحل زندگی بخصوص ازدواج که از حساسیت لازم برخوردار است، از توکّل به خداوند و یاری از ائمه هدی(ع) غفلت نورزید. رعایت آداب شرعی مندرج در کتب روائی مانند کتاب مکارم الاخلاق ضروری است.
ج) نسبت به ازدواج نباید حساسیت افراطی نشان داد. باید نسبت به معیارهای اساسی پای فشرد ولی بر معیارهای غیر اساسی نباید پای فشرد و اصرار نمود. چه بسا آنها را بعدا باید به دست خود محقق سازید و یا باید از آنها چشم پوشی کنید چرا که فردی که صد در صد مطابق خواست شما باشد، هرگز پیدا نخواهد شد. انسان‏ها باید با یکدیگر تفاوت داشته باشند تا بتوانند خود به کمالی ره یابند. فرزندان از هر یک از والدین متناسب با ویژگی‏های شخصیتی او بهره مند شود از غضب یکی بترسند و از مهربانی افراطی دیگر خشنود گردند. حساسیت بیش از حد سخت آسیب می‏رساند و چه بسا موجب خسته شدن شما و فراموش شدن ویژگی‏های حیاتی و اساسی می‏گردد.
در مورد انتخاب همسر باید از عامل های گوناگونی استفاده کرد. همسر مورد نظر را نمی‏توان صرفا با طرح چند سؤال آن هم در یکی دو جلسه، شناسایی کرد چه این که این جلسات بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و طرفین به خاطر برخوردهای اولیه ممکن است خیلی خوب نتوانند همدیگر را ارزیابی کنند.
علاوه بر این جلسات گفتگو باید راهکارهای مطمئن‏تری را ضمیمه کرد تا مجموعا به یک نتیجه مطلوب رسید و آگاهانه دست به انتخاب زد.
یکی از بهترین راه های شناخت همسر، شناخت خانواده او می‏باشد چه اینکه همسر محصول یک خانواده است. اگر خانواده مناسب باشد تا حدود زیادی می‏توان به محصولات آن نیز اطمینان داشت. راه شناسایی خانواده استفاده کردن از افراد مجرب، آگاه و دلسوز و در عین حال راز دار و مطمئن امکان‏پذیر است. یکی دیگر از راه های انتخاب همسر مناسب داشتن آگاهی های لازم از همسر مطلوب و ایده‏آل می‏باشد، بعد از اینکه مجموعه‏ای از اطلاعات را از طریق خانواده، مشورت با افراد کارشناس و مجرب و مطالعه به دست آوردید، نوبت به جلسات حضوری و گفتگو می‏رسد. طبیعی است که اگر این فرآیند به صورت صحیح و دور از احساسات انجام بگیرد، درصد بالایی از اطلاعات لازم را برای انسان فراهم نموده است. در جلسات حضوری بیش تر باید توجه به مسائلی مانند تعادل روحی، سلامت جسمانی، قیافه ظاهری و نگاه کلی فرد به زندگی، مورد توجه قرار گیرد.
برای به دست آوردن تعادل روحی که اهمیت بسیار زیادی دارد، باید رفتار فرد را مانند نحوه سخن گفتن او، انسجام کلامی او. طریقه نشستن و حرکات و سکنات او مورد توجه قرار گیرد. اگر در این گونه امور وضعیت عادی داشت، تا حدودی می‏توان به تعادل روحی او نیز پی برد. با سئوالاتی از قبیل «نظر شما درباره زندگی مشترک چیست و به نظر شما همسر مطلوب و به دنبال آن زندگی مطلوب چگونه زندگی می‏تواند باشد» می‏توان تا حدودی با دیدگاه های او و انتظار از زندگی آینده پی برد.
از طریق این گونه جلسات نمی‏توان شخصیت فرد را آن طور که هست شناسایی کرد. علاوه بر این جلسات از کانال های مختلف که به بعضی از آن ها اشاره شد، باید اطلاعات لازم را به دست آورد و بعد از همه این مسائل باید با توکل به خداوند متعال و توسل به اهلبیت کمک خواست تا آنها نیز در یافتن یک همسر مناسب و از هر نظر در زمینه‏های گوناگون به صورت نسبی نزدیک به ما باشد، ما را یاری کنند.
در عین حال در جلسات خواستگاری و گفتگوهای قبل از ازدواج می‏توان با طرح سؤالاتی آگاهی بیشتری از وضعیت یکدیگر پیدا کرد. موضوعات و سؤالات قابل طرح در این گونه گفتگوها مختلف است زیرا افراد عقیده‏ها، آرمان ها، هدف ها و خواسته‏های آنان گوناگون است اما بعضی از مطالب عمومی بوده و می‏توان آنها را طرح کرد که عبارتند از:
1. سؤال از خط مشی کلی زندگی آینده و این که زندگی را بر چه مبنایی می‏خواهید استوار و اداره کنید؟ مثلاً تا چه اندازه به قوانین و دستور اسلام و تکالیف عملی و دینی پای بند هستید و می‏خواهید تا چه اندازه زندگی را بر اساس آن بنا کرده و در تصمیم‏گیری ها آنها را مورد توجه قرار می‏دهید؟
2. پرسش از اهداف آینده؛ هدف هایی که قصد دارید در زندگی آینده دنبال کنید چیست و یا درباره‏ی هر یک از آرمان ها و هدف های تحصیل، اخلاقی، اجتماعی، شغلی و... به شکل جزئی‏تر سؤال صورت گیرد. مثلاً تا چه اندازه به ادامه‏ی تحصیل و پیشرفت علمی پای‏بند هستید؟ به چه شغلی علاقه‏مند بوده و چه شاخصه‏هایی باید داشته باشد و از نظر اخلاقی تا چه اندازه به دستورهای اخلاقی و آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگی توجه دارید و...
3. پرسش از صفات اخلاقی و خصوصیات فردی یکدیگر.
4. پرسش از خواسته‏ها و انتظارات طرفین از یکدیگر، مثلاً از همسر مطلوب خود چه انتظاری دارید؟
5. پرسش از چگونگی برخورد و رفتار و میزان ارتباط با خانواده و بستگان و خویشان یکدیگر.
6. پرسش از نظرات یکدیگر درباره‏ی شیوه‏ی تربیتی فرزندان آینده.
7. پرسش از عیوب و نواقص و بیماری های مزمن یکدیگر.
در چنین جلسه‏ای باید دو طرف صادقانه از حقایق و ویژگی های واقعی یکدیگر خبر دهند و در صدد گمراه کردن یا فریب دادن یکدیگر برنیایند بلکه باید با کمال شجاعت و به طور صادقانه پاسخ‏گوی پرسش‏های یکدیگر باشند.

منتظر تنها;582533 نوشت:
سلام این زن عیب و خطاش خیلی بود

سلام

مسلما بارها دیده ایم که بعضا یک دانش آموز مقطع راهنمایی نسبت به دانش آموز دبیرستانی عملکرد بهتری داشته است...

بعبارت دیگر ممکن است یک فرد همزمان با رشد سنی اش، عقل وی رشد نکند...

در نتیجه ممکن است آن دختر خانم فی الحال سن مناسبی داشته باشد اما هنوز وقت ازدواجش نرسیده است...

عجب داستانی شده این موضوع :khandeh!:

موضوع قفل شده است