بررسی اعتبار حدیث امام صادق علیه السلام در مورد فلسفه و فلاسفه

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی اعتبار حدیث امام صادق علیه السلام در مورد فلسفه و فلاسفه

با سلام و عرض ادب

حدیثی از امام صادق علیه السلام در کتاب بحار الانوار علامه مجلسی آمده است که میفرمایند :

فتبّاً و خیبةً و تعساً لِمُنتَحِلی الفلسفه.

فلاکت، حرمان و هلاکت بر کسانی که پیرو فلسفه شده‌اند.

میخواستم بپرسم سند این حدیث چگونه است و معتبر است یا خیر ؟

و اینکه به جز بحارالانوار این حدیث منبع دیگری هم دارد ؟

با تشکر از شما

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

رواياتي كه در مورد فلسفه و کلام وارد شده است، بر دو جنبه است. برخی از این روایات که تعدادشان کم هست، مستقیما به خود فلسفه و کلام اشاره دارد و برخی دیگر به صورت روشی به روش فلسفه و کلام اشاره دارد. روایاتی که به صورت مستقیم به فلسفه و کلام اشاره دارد، بیشتر ناظر به روش اهل فلسفه ای است که در آ ن زمان وجود داشته اند. در این روایات گرچه به صورت مستقیم به ذم فلسفه و کلام پرداخته شده است ولی غالبا به صورت مطلق قابل معنا کردن نیست. چندین شاهد بر این مدعا وجود دارد.
اولا: بحثهایی در مورد اثبات اصول عقائد در متون حدیثی شیعه وجود دارد که به معنای دقیق کلمه، روش فلسفی و عقلی دارد. مباحث خطبه اول نهج البلاغه و برخی آیات قران کریم و نیز برخی احادیث اهل بیت به روش عقلی بیان شده است. پس روش عقلی و فلسفی مشکلی ندارد.
ثانیا: در این روایات مویداتی هست که نشان میدهد، مراد قسم خاص یا مسئله خاصی از فلسفه و کلام است. مثلا در روایتی که از امام حسن عسکری ع نقل شده چنین آمده است:
[=Traditional Arabic]«... علماؤهم‏ شرار خلق‏ اللّه‏ على وجه الأرض، لأنّهم يميلون إلى الفلسفة و التّصوّف‏ و أيم اللّه إنّهم من أهل العدول و التّحرّف، يبالغون في حبّ مخالفينا و يضلّون شيعتنا و موالينا،فان نالوا منصبا لم يشبعوا من الرّشاء، و ان خذلوا عبدوا اللّه على الرّياء، ألا إنّهم قطّاع طريق المؤمنين، و الدّعاة إلى نحلة الملحدين، فمن أدركهم فليحذرهم و ليصن دينه و ايمانه.»(مستدرک الوسائل، ج11 ص 380)
همانطور که مشاهده میشود، این روایت به توصیف این افراد می پردازد. اینان کسانی هستند که نسبت به مخالفین ائمه ع ارادت زیادی دارند و اگر به منصب و مقامی برسند آن مقام و منصب را وسیله کسب مال حرام خود قرار میدهند. این اوصاف بنابر قواعد اصول فقه، مشعر به علیت است و نشان میدهد علت اینکه امام در انتها فرموده از آنان بر حذر باشید و بپرهیزید، این اوصاف آنهاست و همه این اوصاف باید در کنار هم باشد. مایل به فلسفه و تصوفی هستند و این خصوصیات را دارند که در ادامه حدیث ذکر شده است. بنابراین علت این حکم، صرفا تمایل آنان به فلسفه و تصوف نیست بلکه تمام این اوصاف با هم هست. پس این افراد چنین هستند.
با مراجعه به تاریخ فلسفه اسلامی و مسلمانان به خوبی میتوان به این مطلب پی برد. از بزرگانی چون ابن سینا و ملاصدرا و خواجه نصیر گرفته تا علامه طباطبایی و امام خمینی در دوران معاصر همگی فیلسوف بوده اند ولی به هیچ وجه چنین نبوده اند و به دشمنی با اهل بیت نپرداخته اند. بلکه با پیشرفت مباحث فلسفی، در فلسفه ملاصدرا به جایی می رسیم که روایات دارای سند صحیح و دلالت واضح میتواند به عنوان حد وسط در قیاس برهانی قرار بگیرد و یکی از مبادی برهان بشود.

ثالثا: بحثهای اصول عقائد به صورت نقلی قابل اثبات نیست. مثلا نمیتوان خداوند و صفات او را به وسیله آیه قران کریم یا روایت اثبات کرد. حال اگر مراد ائمه و امام حسن عسکری ع، مذمت از روش فلسفی و عقلی به صورت مطلق باشد، تکلیف این بحثها چه میشود و اطمینانی که در اصول عقائد از تمام مسلمانان خواسته شده و نهی از تقلید در این مسائل چه میشود؟ قطعا مراد امام این نیست که در همه مسائل دینی، عقل خود را تعطیل کن و صرفا به دلایل نقلی اکتفا کن. این امر در فروع عقائد و فروع دین ممکن است ولی در اصول عقائد ممکن نیست . مثلا اگر کسی بگوید چه اشکالی دارد خداوند دروغ بگوید و بندگان را گمراه بکند و تکالیفش باعث بدبختی دنیا و آخرتشان بشود. آیا شما در جواب او میتوانید بگویید چون خدا در قران چنین گفته؟ قطعا این پاسخ درست نیست زیرا صدق کلام خدا در قران خودش محل بحث است. بنابراین چاره ای نداریم که ابتدا به صورت عقلی به اثبات اصول عقائد خود برسیم و سپس بر اساس ان به اثبات مابقی عقائد و مسائل دین برسیم.

روایتی که شما نقل نمودید با این نوع روایت در این دسته ازمعارفی است که آنچه مردم را ازگرفتن دین از غیر علوم الهی بکشاند نهی شده است.
قال الصادق علیه‌السلام: فتباًّ و خیبةً و تعساً لمنتجلی الفلاسفة کیف عمیت قلوبهم عن هذه الخلقة العجیبة حتی انکروا التدبیر و العمد فیها …

نفرین و ناامیدی و ناکامی باد بر مدعیان فلسفه! چگونه قلب‌های ایشان از دیدن این آفرینش عجیب کور است تا آن‌جا که تدبیر در آن را انکار می‌کنند! ( بحار الانوار،ج ۳، ص ۷۵ و ج۶۱، ص ۳۲۷- نقل و ترجمه از بنیان مرصوص،ص ۷۴)

این بحث قبلا به این آدرس در این انجمن بحث شده است.http://www.askdin.com/thread30506.html

روایتی که بیان فرمودید در توحیدمفضل ص63 هم نقل شده است.

پاسخ دهنده: حضرت آية اللـه حاج سيد محمد محسن حسيني طهراني
کد:41301/899تاریخ پاسخ: 06/11/2010 12:00:00 ق.ظ گروه: فلسفه و حکمت
[h=1] توجيه مذمت فلسفه در لسان روايات
[/h]
سؤال: حضرتعالي كه استاد فلسفه هستيد با اين رواياتي كه مذمت فلسفه كرده است چگونه كنار مي آييد؟ و آنها را توجيه مي كنيد؟ از جمله روايات آنكه در مستدرك وسائل از امام حسن عسگري در احوال مردم در آخر الزمان آمده است : علماؤهم شرار خلق الله علي وجه الارض يميلون الي فلسفه و التصوف و روايات ديگر ...

پاسخ:

هوالعلیم

فلسفه به معنای پرده برداشتن از رمز و راز هستی بر اساس برهان.
چه مانعی دارد؟ مگر در قرآن دعوت به تدبّر در خلقت آسمانها نشده است وبرهان صدّیقین بر وحدت صانع در آیات اقامه نشده است؟ و این همه روایاتی که حل آنها جز با براهین فلسفی میسّر نمی باشد، وجود ندارند؟ اگر با فلسفه و برهان وحدت صانع شبهه ابن کمونه و امثال آن بر طرف شود با کدام فرع فقهی می توان به حلّ این معضلات پرداخت.
فلسفه و تصوفی که مورد مذمّت رهبران شرع قرار گرفته است آن مطالبی است که عدّه ای آنها را مقابل مبانی شریعت قرار می دهند و روح تعبّد و انقیاد را در قبال شرع انور از بین می برند و برای خود دکان و دستگاه درست می کنند.


سند روایت بحار الانوار همون سند روایت توحید مفضل است .

به اين روايت عبد الحليم جندى در كتاب «الامام جعفر الصادق» ص 285 در لزوم استدلال عقلى اشاره كرده است. مجلسى؛ گويد: و اينك ذكر مى‌كنيم توحيد مفضَّل بن عمر و رسالۀ إهَليلَجَه را كه از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده‌اند به جهت اشتمال آن دو، بر براهينى در اثبات صانع تعالى. و مرسله بودن آن دو روايت ضررى نمى‌رساند، زيرا انتساب آن دو به مُفَضَّل بن عُمَر مشهور است و بدين مطلب سَيِّد بن طاووس - معلِّق در تعليقه گويد: ابن طاووس در ص 9 از كتاب «كشف المحجة» گويد: و نظر كن به كتاب مفضّل بن عمر كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بر او املاء نمودند در آثارى كه خداوند جلّ جلاله خلق كرده است! و نظر كن به كتاب «اهليجه» و اعتباراتى كه در آن مى‌باشد زيرا آنكه اعتناء به گفتار سبقت گيرندۀ بر انبياء و اوصياء و اولياء عليهم أفضل السّلام * موافق فطرت عقول و افكار خردمندان است. و در ص 78 از كتابش: «الامان من اخطار الاسفار و الازمان» گويد: و با خود همراه بردارد كتاب اهليلجه را كه مناظرۀ مولانا الصّادق عليه السلام مى‌باشد با طبيب هندى در معرفت الله جلّ جلاله به طريق غريب و عجيب و ضرورى. حتّى آنكه طبيب هندى اقرار به الهيّت و وحدانيّت خدا نمود. و همچنين با خود همراه بردارد كتاب مفضّل بن عمر را كه او از امام صادق عليه السلام روايت كرده است در شناسائى وجوه و طرق حكمت در ايجاد عالم پائين و اسرار آن، زيرا اين كتاب در مفاد و محتوايش عجيب مى‌باشد. معلِّق گويد: نجاشى از جمله كتب وى (مفضّل) حضرت را كتاب فكِّر: كتاب فى بدء الخلق و الحثّ على الاعتبار به شمار آورده است كه وصيّت مفضّل مى‌باشد. و طريق خود را بدين كتاب بدين طريق ذكر نموده است: اخبرنى ابو عبد الله بن شاذان، قال: حدّثنا احمد بن محمد بن يحيى از پدرش، از عمران بن موسى، از ابراهيم بن هاشم، از محمد بن سنان، از مفضَّل. (انتهى) و شايد مراد او همين كتاب توحيد باشد. *مراد حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مى‌باشد

علامه تهرانی -امام شناسی- ج18ص69


. بيان علامۀ طباطبائى در سند خبر توحيد مفضل

حضرت اُستادنا الاكرم علَّامۀ طباطبائى - قدّس الله تربته - در تعليقۀ خود بر عبارت مجلسى بر صحّت خبر چنين آورده‌اند: امّا متن خبر اوّل كه مشتهر است به توحيد مفضَّل مطابق است با جُلِّ اخبار مرويّۀ از ائمّۀ اهل البيت: كه مطابق است با معارف كتاب الله العزيز، و ادلّه‌اى كه اين خبر بر آن اشتمال دارد براهينى هستند تامّ و تمام، و غبارى از ايراد و اشكال بر چهره‌اش نمى‌نشيند.

پس در کل این حدیث امام صادق علیه السلام صحیح السند و معتبر میباشد ؟

درسته ؟؟

-----------------------------------------------------------------------------------------

حدیث دیگری از امام حسن عسکری علیه السلام در مورد فلسفه و علمای آخر الزمان در صفحه ای که آدرس داده بودین بود !!
و منبع حدیث امام عسکری علیه السلام هم کتاب مستدرک الوسائل ذکر شده بود

میخواستم بپرسم این حدیث در منابع معتبری دیگری هم آمده ؟
جایی دیدم این حدیث از کتاب حدیقه الشیعه مرحوم مقدس اردبیلی نقل شده بود ، در اینصورت آدرس دقیق لطف بفرمایید .

با سپاس فراوان...:Gol:

عن أبي محمّد العسكري عليه السلام أنّه قال لأبي هاشم الجعفري: «سيأتي زمانٌ على الناس‏....

علماؤُهم شرار خلق اللَّه على وجه الأرض؛ لأنّهم يميلون‏ إلى‏ الفلسفة والتصوّف، وأيم اللَّه إنّهم من أهل العدول والتحرّف، يُبالغون في حُبّ مخالفينا ويُبغضون‏ شيعتَنا ومَوالينا

منابع ذکر این روایت:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏11 380 49 - باب جملة مما ينبغي تركه من الخصال المحرمة و المكروهة ..... ص : 369

الهدايا لشيعة أئمة الهدى (شرح أصول الكافي للمجذوب التبريزي)، ج‏1، ص: 101

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏4 204 الفصل الخامس و الثلاثون ..... ص : 204
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) ج‏14 17 المقام الثامن فى الاخبار الواردة فى ذم الصوفية ..... ص :

http://www.askdin.com/thread30506.htmlاین روایت قبلا در همین انجمن به این آدرس بحث شده است.

[=arial]جمع بندی:

سوال:
سلام و عرض ادبحدیثی از امام صادق علیه السلام در کتاب بحار الانوار علامه مجلسی آمده است که میفرمایند :

فتبّاً و خیبةً و تعساً لِمُنتَحِلی الفلسفه.فلاکت، حرمان و هلاکت بر کسانی که پیرو فلسفه شده‌اند.میخواستم بپرسم سند این حدیث چگونه است و معتبر است یا خیر ؟
و اینکه به جز بحارالانوار این حدیث منبع دیگری هم دارد ؟
پاسخ: سلام علیکم"
روایتی که شما نقل نمودید با این نوع روایت در این دسته ازمعارفی است که آنچه مردم را ازگرفتن دین از غیر علوم الهی بکشاند نهی شده است.
قال الصادق علیه‌السلام: فتباًّ و خیبةً و تعساً لمنتجلی الفلاسفة کیف عمیت قلوبهم عن هذه الخلقة العجیبة حتی انکروا التدبیر و العمد فیها …

نفرین و ناامیدی و ناکامی باد بر مدعیان فلسفه! چگونه قلب‌های ایشان از دیدن این آفرینش عجیب کور است تا آن‌جا که تدبیر در آن را انکار می‌کنند! ( بحار الانوار،ج ۳، ص ۷۵ و ج۶۱، ص ۳۲۷- نقل و ترجمه از بنیان مرصوص،ص ۷۴)
رواياتي كه در مورد فلسفه و کلام وارد شده است، بر دو جنبه است. برخی از این روایات که تعدادشان کم هست، مستقیما به خود فلسفه و کلام اشاره دارد و برخی دیگر به صورت روشی به روش فلسفه و کلام اشاره دارد. روایاتی که به صورت مستقیم به فلسفه و کلام اشاره دارد، بیشتر ناظر به روش اهل فلسفه ای است که در آ ن زمان وجود داشته اند. در این روایات گرچه به صورت مستقیم به ذم فلسفه و کلام پرداخته شده است ولی غالبا به صورت مطلق قابل معنا کردن نیست. چندین شاهد بر این مدعا وجود دارد.
اولا: بحثهایی در مورد اثبات اصول عقائد در متون حدیثی شیعه وجود دارد که به معنای دقیق کلمه، روش فلسفی و عقلی دارد. مباحث خطبه اول نهج البلاغه و برخی آیات قران کریم و نیز برخی احادیث اهل بیت به روش عقلی بیان شده است. پس روش عقلی و فلسفی مشکلی ندارد.
ثانیا: در این روایات مویداتی هست که نشان میدهد، مراد قسم خاص یا مسئله خاصی از فلسفه و کلام است. مثلا در روایتی که از امام حسن عسکری ع نقل شده چنین آمده است:
«... علماؤهم‏ شرار خلق‏ اللّه‏ على وجه الأرض، لأنّهم يميلون إلى الفلسفة و التّصوّف‏ و أيم اللّه إنّهم من أهل العدول و التّحرّف، يبالغون في حبّ مخالفينا و يضلّون شيعتنا و موالينا،فان نالوا منصبا لم يشبعوا من الرّشاء، و ان خذلوا عبدوا اللّه على الرّياء، ألا إنّهم قطّاع طريق المؤمنين، و الدّعاة إلى نحلة الملحدين، فمن أدركهم فليحذرهم و ليصن دينه و ايمانه.»(مستدرک الوسائل، ج11 ص 380)
همانطور که مشاهده میشود، این روایت به توصیف این افراد می پردازد. اینان کسانی هستند که نسبت به مخالفین ائمه ع ارادت زیادی دارند و اگر به منصب و مقامی برسند آن مقام و منصب را وسیله کسب مال حرام خود قرار میدهند. این اوصاف بنابر قواعد اصول فقه، مشعر به علیت است و نشان میدهد علت اینکه امام در انتها فرموده از آنان بر حذر باشید و بپرهیزید، این اوصاف آنهاست و همه این اوصاف باید در کنار هم باشد. مایل به فلسفه و تصوفی هستند و این خصوصیات را دارند که در ادامه حدیث ذکر شده است. بنابراین علت این حکم، صرفا تمایل آنان به فلسفه و تصوف نیست بلکه تمام این اوصاف با هم هست. پس این افراد چنین هستند.
با مراجعه به تاریخ فلسفه اسلامی و مسلمانان به خوبی میتوان به این مطلب پی برد. از بزرگانی چون ابن سینا و ملاصدرا و خواجه نصیر گرفته تا علامه طباطبایی و امام خمینی در دوران معاصر همگی فیلسوف بوده اند ولی به هیچ وجه چنین نبوده اند و به دشمنی با اهل بیت نپرداخته اند. بلکه با پیشرفت مباحث فلسفی، در فلسفه ملاصدرا به جایی می رسیم که روایات دارای سند صحیح و دلالت واضح میتواند به عنوان حد وسط در قیاس برهانی قرار بگیرد و یکی از مبادی برهان بشود.

ثالثا: بحثهای اصول عقائد به صورت نقلی قابل اثبات نیست. مثلا نمیتوان خداوند و صفات او را به وسیله آیه قران کریم یا روایت اثبات کرد. حال اگر مراد ائمه و امام حسن عسکری ع، مذمت از روش فلسفی و عقلی به صورت مطلق باشد، تکلیف این بحثها چه میشود و اطمینانی که در اصول عقائد از تمام مسلمانان خواسته شده و نهی از تقلید در این مسائل چه میشود؟ قطعا مراد امام این نیست که در همه مسائل دینی، عقل خود را تعطیل کن و صرفا به دلایل نقلی اکتفا کن. این امر در فروع عقائد و فروع دین ممکن است ولی در اصول عقائد ممکن نیست . مثلا اگر کسی بگوید چه اشکالی دارد خداوند دروغ بگوید و بندگان را گمراه بکند و تکالیفش باعث بدبختی دنیا و آخرتشان بشود. آیا شما در جواب او میتوانید بگویید چون خدا در قران چنین گفته؟ قطعا این پاسخ درست نیست زیرا صدق کلام خدا در قران خودش محل بحث است. بنابراین چاره ای نداریم که ابتدا به صورت عقلی به اثبات اصول عقائد خود برسیم و سپس بر اساس ان به اثبات مابقی عقائد و مسائل دین برسیم.

موضوع قفل شده است