جمع بندی آیا این مطلب در مورد خلیفه دوم صحیح است؟ «آب نیست، نماز نخوان!»

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این مطلب در مورد خلیفه دوم صحیح است؟ «آب نیست، نماز نخوان!»

باسلام

در مورد خلیفه دوم، جناب عمر بن خطاب گفته شده که در هنگام بی آبی نماز نمیخواند:

--------------------------

به تعدادي از اسناد توجه کنيد:

فقال عمر ، أما أنا فلم أكن أصلى حتى أجد الماء(١)

فقال عمر أما أنا فإذا لم أجد الماء لم أكن لأصلي حتى أجد الماء(2)



فقال عمر أما أنا فلم أكن أصلي حتى أجد الماء (٣)


قال عمر : أما أنا فلم أكن لأصلي حتى أجد الماء(4)


فقال عمر أما أنا فإذا لم أجد الماء لم أكن لأصلي حتى أجد الماء(5)

فقال عمر أما أنا فلم أكن أصلي حتى أجد الماء(6)



ما صليت حتى أجد الماء(7)

قال عمر أما أنا فلم أكن أصلي حتى أجد الماء(8)



قال عمر : أما أنا فلم أكن لأصلي حتى أجد الماء(9)

فقال عمر : أما أنا فلو لم أجد الماء لم أكن لأصلي حتى أجد الماء(10)



طبق تصریح جناب عمر بن خطاب و علمای اهل سنت خلیفه ثانی هنگام بی آبی نماز نمیخواند.

آیا این مطلب درست است؟ :Gig:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

از جمله آرای منکر و مخالف با قرآن و سنت خلیفه ی دوم، سخن وی در مورد نماز نخواندن شخصی است که دسترسی به آب ندارد. در صحيح بخارى و صحيح مسلم و سنن ابوداود و مسند احمد و...از «عبدالرحمان‏بن أبزى» از پدرش روايت كنند كه گفت:

«مردى نزد عمر آمد و يادآور شد كه در سفر بوده و جنب شده و آب نيافته است. عمر گفت: در چنين حالى نماز مگزار. عمّار به او گفت: يا اميرالمؤمنين! به یاد نداری که من و تو در جنگی بودیم،‌ جنب شدیم و آبی نیافتیم و تو نماز نخواندی و من در خاک غلطیدم و نماز خواندم؛‌ آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: همانا تو را کافی بود دو دستت را به زمین می زدی و بر آن پف می کردی و آنگاه با آن صورت و دو کفّت را مسح می نمودی. عمر گفت: ای عمار از خدا بترس؟! عمار گفت: اگر بخواهی دیگر این حدیث را نقل نمی کنم ».[1]

این روایت را بخاری با حذف قول خلیفه دوم آورده است:

«مردی نزد عمر آمد و گفت: من جنب شدم ولی آب نیافتم. عمار یاسر به عمر گفت: آیا بیاد نداری در آن سفری که من و تو با هم بودیم(وهر دو جنب شده بودیم) و تو نماز نخواندی ولیکن من بر خاک غلطیدم و نماز خواندم و آنگاه که از قضیه به پیامبر صلی الله علیه وآله خبر دادم، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: همانا تو را چنین کفایت می کند ...».[2]

از آنجا که معنا ندارد بعد از سوال شخص از خلیفه ی دوم و بدون پاسخ او عمار سخن گفته باشد، مشخص می گردد که خلیفه ی دوم بعد از سوال این شخص پاسخی گفته است که به جهت نادرستی آن عمار وی را بیاد داستان خود با وی می اندازد؛ اما اینکه این سخن چه بوده همان است که در صحیح مسلم به نقل همین راوی آمده است که خلیفه فتوای به عدم خواندن نماز توسط شخص می کند که دسترسی به آب ندارد.

اما سوالی که در اینجا مطرح می گردد آن است که حکم تیمم از بدیهی ترین مسائلی است که در قرآن آمده است و خداوند متعال آنرا در دو آیه بیان داشته است؛ حال چگونه است که خلیفه ی دوم با این حکم الهی و قطعا با سنت بیان شده توسط پیامبر صلی الله علیه وآله به مخالفت برخواسته است؟!

الف: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى‏ تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفُوراً »؛[3] اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد در حالى كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه مى ‏گوئيد و همچنين هنگامى كه جنب هستيد، مگر اينكه مسافر باشيد، تا غسل كنيد، و اگر بيماريد يا مسافر و يا" قضاى حاجت" كرده ‏ايد و يا با زنان آميزش جنسى داشته ‏ايد و در اين حال آب (براى وضو و غسل) نيابيد با خاك پاكى تيمم كنيد، به اين طريق كه صورتها و دستها را با آن مسح كنيد، خداوند بخشنده و آمرزنده است.

ب: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»؛[4] اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه به نماز مى‏ ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح كنيد! و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل كنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده [قضاى حاجت كرده‏]، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى كرده‏ ايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت [پيشانى‏] و دستها بكشيد! خداوند نمى‏خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند بلكه مى‏خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد شايد شكر او را بجا آوريد.

مفاد روایات مذکور در کتب حدیثی اهل سنت بیانگر آن است که عمر بن خطاب در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله؛ از حکم تیمم با خبر نبود؛‌ اما سؤال این است که چگونه وی چنین نظری را در زمان خلافت خود بیان داشته است.این امر بیانگر ان است که خلیفه ی دوم خود در صورت نیافتن آب چنین می نموده است؟

حال سؤال این است که آیا جناب خلیفه تیمم را تنها در مورد نقض وضو به حدث اصغر جایز می دانسته و نه در حدث اکبر؟ بی شک چنین توجیهی باز بر خلاف دستور قرآن خواهد بود.

موفق باشید.


[/HR][1] . صحیح البخاری، کتاب التیمم، ح331؛ صحیح مسلم، کتاب التیمم، ح 846 و847؛ مسند احمد، ح18358، موسسة قرطبةو...متن صحیح مسلم بدین صورت است:«حَدَّثَنِى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَاشِمٍ الْعَبْدِىُّ حَدَّثَنَا يَحْيَى - يَعْنِى ابْنَ سَعِيدٍ الْقَطَّانَ - عَنْ شُعْبَةَ قَالَ حَدَّثَنِى الْحَكَمُ عَنْ ذَرٍّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبْزَى عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَجُلاً أَتَى عُمَرَ فَقَالَ إِنِّى أَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدْ مَاءً. فَقَالَ لاَ تُصَلِّ. فَقَالَ عَمَّارٌ أَمَا تَذْكُرُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أَنَا وَأَنْتَ فِى سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فَلَمْ نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ وَأَمَّا أَنَا فَتَمَعَّكْتُ فِى التُّرَابِ وَصَلَّيْتُ. فَقَالَ النَّبِىُّ -صلى الله عليه وسلم- « إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَكَفَّيْكَ ». فَقَالَ عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ يَا عَمَّارُ. قَالَ إِنْ شِئْتَ لَمْ أُحَدِّثْ بِهِ».

[2] . صحیح البخاری، ح331:«حدثنا آدم قال حدثنا شعبة حدثنا الحكم عن ذر عن سعيد بن عبد الرحمن بن أبزى عن أبيه قال : جاء رجل إلى عمر بن الخطاب فقال إني أجنبت فلم أصب الماء فقال عمار بن ياسر لعمر بن الخطاب أما تذمر أنا كنا في سفر أنا وأنت فأا أنت فلم تصل وأما أنا فتمعكت فصليت فذكرت ذلك للنبي صلى الله عليه و سلم فقال النبي صلى الله عليه و سلم ( إنما كان يكفيك هكذا )» .

[3] .النساء/46.

[4] .المائده/6.
موضوع قفل شده است