جمع بندی مذهب نادر شاه افشار
تبهای اولیه
سؤال:
نادر شاه افشار، شیعه یا سنی بود؟
پاسخ:
متأسفانه اظهار نظر قطعی پیرامون برخی شخصیتها از جمله نادرشاه افشار امری مشکل است؛ چرا که این افراد با توجه به مقتضیات و شرایط زمان خود جهت حفظ حکومت و تخت و تاج سیاستهای مذهبی متفاوت و احیاناً متناقضی اتخاذ میکردند. لذا در منابع پیرامون مذهب نادرشاه افشار مطالب مختلفی به چشم میخورد.
در کتاب «تاریخ نادرشاه افشار»، نوشته «جیمز بیلی فریزر» در مورد سیاست مذهبی نادرشاه، دو نکته مهم وجود دارد. نکته اول این که نادر شاه فردی است که با روی آوردن به طریقه اهل سنت تنش با همسایگان ایران را فروکش نماید؛ چون همیشه از اختلاف طریقه مذهبی ما بین ایران و همسایهها، که عثمانی و هندوستان و ترکمانی باشند، اغتشاشات و صدمات زیاد برخاسته است، میل دارم معدودی از علماء شیعه و سنی جمع شوند، طریقه متحدهایی قرار داده، رفع اختلاف نمایند و به اعتقاد من چون فقراتی که اسباب اختلاف شیعه و سنی شده است اهمیتی ندارند، قراری فی مابین به سهولت میتوان داد. (1) و حتی توضیحی در مورد نوع طریقه اهل سنت داده نشده است. و نیز فرمانی صادر و حکم کرد که تمام رعایا طریقه اهل سنت را پیروی نماید و الّا مورد سیاست خواهند بود. اوقاتی که در اصفهان بود، دولتهای همجوار رسم تهنیت به جای آوردند پادشاه عثمانی او را به سلطنت ایران شناخت و از این که مذهب و طریقه سنت را در ایران برقرار کرد، و طریقه سابق را تقویت ننموده، به او تبریک گفت. (2)
«لاکهارت» در کتاب نادر شاه ابتدا اثبات مینماید که نادر شیعه بوده است. استعمال نامهایی که ویژه شیعیان است از قبیل رضاقلی و امام قلی و مرتضی قلی در خانواده نادر گواهی برآن است که وی از اهل تشیع بوده است و اظهارات برخی از مورخان که نادر سنی به دنیا آمده است مقرون به حقیقت به نظر نمیرسد. (3) از اقدامات نادر شاه برای ادای نذر خود در حرم امام رضا (علیه السلام) محتمل میدارد که تعصب در تشیع، او را به این کار برانگیخته؛ ولی بیشتر احتمال داده است که دل مجتهدین و علماء را که دارای نفوذ فراوان بودند را به دست آورد. (4) البته این ادعای نذر نادر قبل از تاجگذاری وی است.
در پیمان سال 1146 قمری که بین احمد پاشا و نادر امضاء گردید یکی از مواد اساسی آن این بود که ایرانیان از تسهیلات لازم برای زیارت اماکن مقدسه خاک عثمانی بهرهمند گردند. و در ادامه بین نادر و احمد پاشا تحف و هدایای گرانبهایی مبادله گردید و احمد پاشا برای زیارت اماکن مقدسه کاظمین و نجف و کربلا از طرف نادر برنامه مجللی ترتیب داد. (5)
«لاکهارت» استدلال تغییر مذهب توسط نادر را ارائه میدهد و میگوید: مذهب سنت به جای شیعه برقرار گردد؛ زیرا مذهب شیعه از جانب اسماعیل صفوی در ایران شایع گردیده همواره موجبات خونریزی و جنگ بین ایران و عثمانی را فراهم ساخته است. اهالی ایران به سلطنت ما (نادر) راغب باشند باید به مذهب اهل سنت سالک شوند؛ لیکن چون حضرت امام جعفر (علیه السلام) ذریه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است ایرانیان باید او را پیشوای مذهب خود بدانند و در فرع مقلد طریقه و اجتهاد آن حضرت باشند. (6)
اگر چه ممکن است که نادر در آغاز شیعه بوده باشند با این همه یقین به نظر میرسد که عقاید مذهبی او چندان استوار نبوده و هدف های سیاسی را همواره مقدم بر ایمان مذهبی قرار میداده است. هیچ شک نیست که یکی از منظورهای نادر از این اقدام تسهیل سازش موقت با عثمانیان بوده است و حتی ممکن است که هدفی به مراتب بزرگ تر داشته و میخواسته است بدین وسیله در جهان اسلام اتحادی تزلزل ناپذیر برقرار سازد و خود رهبری این اتحادیه بزرگ را به دست آورد. برای جاهطلبی، حد و حصری نمیتوان قائل شد و چون نادر نقشه لشکرکشی به قسطنطنیه را کاملاً آماده نموده بود قطعاً به این اندیشه نیز افتاده بود که قدمی فراتر نهادن و خلافت را از سلطان عثمانی تحویل گرفتن نیز چندان کار دشواری نیست. علت دیگری که برای تغییر مذهب نادر میتوان ذکر کرد آن است که مذهب شیعه، همواره مذهب رسمی خاندان صفوی به شمار میرفته است و پادشاهان صفوی بیشتر قدرت و عظمت خود را مدیون وفاداری کامل به اصول تشیع بوده اند و بنابراین، هیچ بعید به نظر نمیرسد نادربه این فکر افتاده باشد که هر گاه به ارکان قدرت علما لطمهایی وارد نسازد ممکن است در فرصت مناسب از نفوذ خویش استفاده نموده و در راه استقرار طهماسب میرزا یا پسرش عباس میرزا بر تخت سلطنت ایران بار دیگر اقدام نمایند. (7)
حتی پس از تاجگذاری، تظاهرات مذهبی نادر شاه قابل مشاهده است. در سال 1154 قمری نادر مخصوصاً به تجلیل بقعه امام رضا (علیه السلام) همت گماشت و هدایای بیشماری تقدیم آن نمود که از جمله آنها باید مقداری فرش های ابریشمین و چهارده چراغ از طلای تمام عیار را نام برد. در صحن امام رضا (علیه السلام) نیز حوضی از مرمر سفید گرانبها ساخت که سه پا طول و هیجده پا محیط داشت. (8)
به ادعای «لاکهارت» هنوز مورخان به درستی معلوم نکردهاند که آیا نادر شیعه بوده است یا سنی؛ لکن این نکته مسلم است که نادر برای الحاق دو مذهب سنت و تشیع کوشش فراوان به کار برده است. این سیاست کاملاً مخالف روش شاه اسماعیل و جانشینان وی بود که عقیده داشتند مذهب شیعه در ایجاد اتحاد و اتفاق بین قبایل مختلف ایران نقش بزرگی بازی کرده است. اما نادر بیش تر دارای تمایلات بین المللی بود تا ملی و پیوسته آرزو داشت که خاک ایران را حتی المقدور توسعه دهد و از حدود امپراتوری صفوی تجاوز کند و رویای فرمانروایی در جهان اسلام متحدی را لباس حقیقت پوشد. نادر نسبت به اقلیتها نیز پیوسته روش مودتآمیزی پیش گرفته و بین آنها و مسلمانان فرقی قائل نمیشد. نادر حتی با انتقال عده بیشماری از ارامنه نخجوان به مشهد آزاد گذاشتن آنان در پیروی مذهب خویش و دایر کردن مغازههای مشروبفروشی مؤمنین مسلمان را سخت برآشفت. (9)
منابع:
1. فریزر، جیمز بیلی، تاریخ نادر شاه افشار، ترجمه ناصر الملک، ص 81 ـ 82.
2. همان، ص 84.
3. لاکهارت، لارنس، نادر شاه، ترجمه غلامرضا افشار نادری و اسماعیل افشار نادری، ص 31.
4. همان، ص 40.
5. همان، ص 108.
6. همان، ص 139.
7. همان، ص 140 ـ 141.
8. همان، ص 252.
9. همان، ص 350.
نادر شاه شیعه بوده یا سنی
با سلام
نادرشاه افشار،یکی از فرزندان شجاع و برومند ایرانزمین است که بعد از به قدرت رسیدن،سرزمین وسیع و گستردهی ایران را از اشغال بیگانگان که در درون ضعف اواخر دورهی صفویه و بعد از سقوط آن به دست قوم غلزایی افغان،از هر طرف هجوم آورده و هر کدام بخشهایی از آن را تصاحب کرده بودند-نجات بخشید.
نادرشاه در هنگام جلوس،شروطی را برای تصدی سلطنت خود گذاشت.از جمله،منع سب و لعن خلفاء.و حتی طی یک نامهی رسمی به دولت عثمانی، ضمن اعلان پادشاهی خود،همان شروط را نیز ذکر کرد،مشروط بر اینکه دولت عثمانی هم مذهب جعفری را به رسمیت بشناسد و رکنی در کعبه،در کنار مذاهب اربعه،برای شیعیان اختصاص دهد.
نادرشاه در مقاطع دیگر،اقدامات دیگری نیز همانند منع عزاداری حضرت ابا عبدا...الحسین(ع)در روز عاشورا و گرفتن اوقاف از علماء و هزینه کردن آن برای تجهیز ارتش و...انجام داد.
این گونه رفتارهای وی،این شئابه را در اذهان عمومی به وجود آورد که نادر پیرو اهل تسنن و در صدد نابودی تشیع میباشد. ولی با توجه به اوضاع سیاسی جهان اسلام آن روز که سلاطین عثمانی خود را«خلیفهی اسلام»نامیده و همهی جهان اسلام ملک مطلق خود میدانستند، نادر با اتخاذ چنین سیاستی،میخواست دشمنان خود را ساکت نموده و ایران شیعه مذهب را از سلطهی آنان مصون بدارد و همچنین نادر بعد از فتح هندوستان و ترکستان و بخشهایی از خاک عثمانی خود را شاهنشاه نامیده و داعیهی ریاست جهان را در سر داشت،خود را حامی و طرفدار اهل تسنن نشان داد.
تا بدین وسیله بتواند بر اوشاع مسلط بشود و از دشمنی همسایگان سنی مذهب در امان باشد.
ولی با مراجعه به منابع اصیل تاریخی و شواهد و قرائن موجود،معلوم و روشن میشود که نادرشاه یک شیعهی متعصب بوده است و بعضی از اقدامات و اعمال و رفتار وی،صرفا جنبهی سیاسی داشته و برای ایجاد اتحاد در جهان اسلام بوده است.
با عرض معذرت از دوستداران نادرشاه، این نظر شخصی است:
نادر شاه چه شیعه و چه سنی بوده ولی یک چیز برایم یقینی است و آن اینکه مومن نبوده و فقط به فکر قدرت و کشورگشایی بوده و در این راه حتی از کشتن سربازان خودی هم ابایی نداشته است و چه خونها که در مسیر کشورگشایی نکرده!
حتی قتل وی هم بدست نیروهای خودی بوده که قرار بوده اعدام شوند.
شما را دعوت میکنم به خواندن قسمتی از زندگی نادرشاه:
نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. سپس از کار خود پشیمان شد و برخی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر میدانست، کشت.نادر برای تامین هزینه جنگهای خود مجبور بود تا مالیاتهای گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورشهایی در جایجای کشور روی میداد. زمانی که نادر برای رفع یکی از این شورشها به خراسان رفته بود، جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله کردند و اور ا به قتل رساندند. به گفته لارنس لاکهارت مورخ انگلیسی ماجرا از این قرار بوده: نادر در ماههای پایانی عمر در اوج خشونت حکومت میکرد و به دلایلی چند به تمامی سردارانش سوءظن داشت. نادر شبی رئیس آنها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم. حکم میکنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند ابقا نکنید. حیات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم. نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده، نادر را از میان بردارند. تا پاسی از شب رفت، مواضعین به خیمه چوکی، دختر محمدحسنخان قاجار، که نادر آن شب را در سراپرده او بود، رو آوردند. ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه را نکردند. فقط محمد خان قاجار، صالح خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند و چوکی تا متوجه آنها شد نادر را بیدار کرد. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد. تا خواست برخیزد، صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست او را قطع کرد. سپس محمد خان قاجار سر نادر شاه را از تن جدا ساخت. (بامداد یکشنبه ۱۱ جمادیالثانی ۱۱۶۰ قمری/۲۸ خرداد ۱۱۲۶ خورشیدی[۲۲])
این گفته "لاکهارت" کم و بیش به همین صورت از قول جیمز فریزر انگلیسی که شخصاً نادرشاه را میشناخته و ماهها همراه او بوده و "بازن" پزشک فرانسوی نادرشاه آورده شدهاست.[۲۳] پس از مرگ نادر شاه، بسیاری از فرزندان و خاندان وی توسط برادرزاده نادر،عادلشاه کشته شدند. علی قلی خان به حدی کینه قطع نسل نادر را به دل بسته بود که زنان نادر را که آبستن بودند هم کشت و از تمام اینان فقط فرزندش شاهرخ را زنده نگهداشت، چون وی از طرف مادر از صفویان بود و گفتهاند از ابقای او منظورش این بود که شاید روزی مردم ایران خواستند که پادشاهی از نژاد صفوی داشته باشند.
با عرض معذرت از دوستداران نادرشاه، این نظر شخصی است:
نادر شاه چه شیعه و چه سنی بوده ولی یک چیز برایم یقینی است و آن اینکه مومن نبوده و فقط به فکر قدرت و کشورگشایی بوده و در این راه حتی از کشتن سربازان خودی هم ابایی نداشته است و چه خونها که در مسیر کشورگشایی نکرده!
حتی قتل وی هم بدست نیروهای خودی بوده که قرار بوده اعدام شوند.
شما را دعوت میکنم به خواندن قسمتی از زندگی نادرشاه:
با سلام
دوست گرامی ما در مورد مذهب نادر شاه سخن گفته ایم
فراموش نکنید نادر شاه بدیها و خوبیهای داشته مثل خیلی از پادشاهان دیگر ,
اما موضوع سخن ما مذهب نادر شاه بوده نه آنچه که او انجام داده که سخن در این مورد زیاد است
با خواندن این کتاب برای شما بیشتر روشن میشود به چه علت اخلاق او تغییرکرد
:Narahat az:
[PDF]نادر شاه
اما در مورد مذهب او گفتار زیاد است
نقل كرده اند:وقتي نادر شاه خواست داخل صحن مقدس حضرت امير عليه السلام بشود جرأت نكرد،امر كرد زنجير طلايي به گردنش بيندازند و او را مثل سگ بكشند و ببرند به درب صحن مقدس؛ احدي جرأت نكرد اقدام به اين عمل بنمايد ناگاه ديدند شخصي از بيابان آمد و زنجير طلا را به گردن نادر انداخت و او را كشيد ، به درب صحن مقدس ،نادر شاه مشرف شد و زيارت كرد و برگشت ،بعد هرچقدر تجسس كردند كه آن شخص را بيابند نيافتند .
گفته اند نادرشاه افشار به واسطه نذري كه كرده بود فرمان داد گنبد و گلدسته و ايوان حضرت اميرالمومنين عليه السلام را به هزينه او به خشت طلا ،زرنگار بنمايند و بعد خود را با تشريفات سلطنتي به طرف نجف اشرف براي بازديد و زيارت آن حضرت مشرف شد ، زمانيكه به درب دروازه نجف رسيد برخي از اهل تسنن گفتند : شيعيان علي عليه السلام عقيده دارند كه شراب و سگ در شهر نجف اشرف وارد نمي شود،نادر شاه گفت بايد آزمايش كنم .
فرمان داد شيشه شرابي حاضر كنند و سگي به زنجير طلا ببندند وچون حركت نمودند هرچه كردند سگ به طرف نجف رهسپار نشد و آخرالامر زنجير طلا را پاره نمود وبه بيابان فرار كرد چون شيشه را بررسي نمودند ديدند مبدل به سركه شده .
نادر شاه گفت:زنجير طلا را به گردن من قرار دهيد و من به شكل سگ به نام«كلب علي»وارد حرم مقدس مي گردم و اين شعر را سرود:
كلب درگاه اميرالمومنين نادر قلي
آنكه درهركار اميدش به توفيق خداست
نديم نادرشاه چون ديد شراب تبديل به سركه شده بالبداهه اين شعر را سرود :
در خاك نجف«نديم»آسوده بخواب
انديشه مكن ز پرسش روز حساب
جايي كه بدل به سركه گردد مي ناب
بي شكل كه شود گنه مبدل به ثواب
منبع : كتاب منتخب التواريخ ص 119 - تحفة الزائر ص 31