جمع بندی ▐چرا بعضی ها کلی نعمت دارند و بعضی ها نه ؟ ▐

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
▐چرا بعضی ها کلی نعمت دارند و بعضی ها نه ؟ ▐

سلام دوستان من یه سوال خیلی خیلی مهم دارم ...

اونم اینه :

چرا یه نفر کلی امکانات داره ولی شخص دیگری نداره ؟

مثلا یه نفر تو زندگیش خوشی داره ولی یه نفر دیگه سختی ؛ در ضمن شاید اون شخصی که سختی داره آدم خوبی باشه ...

مثلا یه نفر خیلی محبوبه ، خیلی دوست و رفیق داره و ... ؛ ولی یه نفر دیگه که شاید آدم خیلی خوبی باشه از این

امکانات محرومه دلیلش چیه ؟ برای چی ؟ این دست خداونه ؟

ممنون میشم یه توضیحی بدید ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد کریم

امیرالمومنین;576898 نوشت:
سلام دوستان من یه سوال خیلی خیلی مهم دارم ...

اونم اینه :

چرا یه نفر کلی امکانات داره ولی شخص دیگری نداره ؟

مثلا یه نفر تو زندگیش خوشی داره ولی یه نفر دیگه سختی ؛ در ضمن شاید اون شخصی که سختی داره آدم خوبی باشه ...

مثلا یه نفر خیلی محبوبه ، خیلی دوست و رفیق داره و ... ؛ ولی یه نفر دیگه که شاید آدم خیلی خوبی باشه از این

امکانات محرومه دلیلش چیه ؟ برای چی ؟ این دست خداونه ؟

ممنون میشم یه توضیحی بدید ...


سلام علیکم
مطلبی که می فرمایید مقداری از آن به رفتار خود افراد بر می گردد که محبوب هستند ودوستان زیادی دارند یا نه؟ کسی از نظر اجتماعی وایجاد ارتباط خیلی قوی است لذا دوستان زیادی دارد ودیگری ضعیف است ومنزوی تر است لذا دوستان کمی دارد. در عین حال ما در قرآن داریم که: إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا(مریم/96)، همانا کسانی که ایمان آورند وعمل صالح انجام دهند خداوند متعال برای آنها (در دلها) محبوبیتی قرار دهد.
این آیه نیز نشان می دهد مومنان محبوب مردم هستند واگر اطراف خود را نگاه کنیم می بینیم واقعیت همینطور است ونمونه بارز آن مراجع تقلید ورهبر عزیز ماست که محبوب دلها میلیونها انسان هستند.
د رمورد سختی ها نیز باید گفته شود برخی از سختیها امتحان الهی است چنانچه در آیه 155 سوره مبارکه بقره می فرماید: ولنبلوّنکم بشئ من الخوف والجوع ونقص من الاموال والأنفس والثمرات وبشّرالصابرین، به تحقیق شما رابا ترس، گرسنگی، نقص در اموال وانفس( فقر ومریضی) وثمرات زندگی آزمایش می کنیم که (ای پیامبر) به صابران مژده ده.
پس برخی زا سختی ها چه نداری باشد یا مریضی از جانب خدا است برای آزمایش بنده اش وفرقی بین مومن وغیر مومن نیست والبته مومنان بیشتر مورد آزمایش قرار می گیرند چون خداوند در مورد کافران سنت استدراج دارد:
در اصطلاح به معنای نزدیک شدن تدریجی به سوی هلاکت و نابودی در دنیا و یا آخرت است که به صورت خفا و ناپیداست. به عبارت دیگر استدراج تجدید نعمتی است بعد از نعمت دیگر بگونه‌ای که شخص و یا اشخاص و یا جامعه‌ای مورد عذاب غرق در مظاهر مادی و سرمست از نعمت های که یکی بعد از دیگری در اختیار شان قرار گرفته، به زیاده روی در معصیت و کفر و عناد می پردازد و به تدریج و بدون توجه به سوی هلاکت و نابودی نزدیک می شود و از خدا و نتایج کارهای خود غافل می گردد.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید.
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=222701
البته در عین حال زحمت وتلاش خود افراد نیز بستگی دارد وخیلی ها هستند که از راه حلال ثروت به دست می آورند ودر عین حال که رفاه دارند دنبال حرام نرفته وحق وحقوق الهی ار رعایت می کنند وخداوند نیز به مال آنها برکت می دهد.
از نظر اسلامی همه چیز به دست خداست با این توضیح که چون انسان مختار است، خداوند کسی را که خوبی به دست آورد ده برابر جزا می دهد واین شامل کسب حلال نیز می شود. در عین حال چه بسا بنده ای ظرفیت مال زیاد نداشته باشد وچون خداوند بنده اش را دوست دارد او را در فقر نگه دارد. ولی بطور کلی بستگی به تلاش خود انسانها دارد.

این مقاله در پی آن است که لغزش های ناشی از فقر و ثروت را که باعث افول زندگی آدمی در رسیدن به بزرگی ها یا سلب آرامش وی در زندگی و یا مانع عروج به عزت و کمال می شود، از طریق آیه های قرآن و نهج البلاغه بررسی کند و در پایان راه رهایی از این لغزش ها را ارائه نماید. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم:

ستایش فقر و داشتن ثروت
در برخی آیات و احادیث اشاراتی به ستایش فقر شده است و در جای دیگر به داشتن مال و ثروت سفارش شده است. سؤالی که در اینجا به نظر می رسد این است که این تناقض های ظاهری حاکی از چیست؟
برای بررسی این موضوع لازم است به احادیث نبوی زیر توجه نماییم: «اطلعت فی الجنه رایت اکثر اهلها الفقراء»: وارد شدم در بهشت. دیدم بیشتر اهل بهشت فقرا هستند.
یا جای دیگر می فرماید اگر رحمت پروردگار فقرای امتم نبود نزدیک بود که فقر مبدل به کفر شود.
همچنین خداوند در آیه 77 سوره قصص می فرماید:
وابتغ فیما اتاک الله الدار الاخره ولا تنس نصیبک من الدنیا
«در آنچه به تو داده سرای آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش نکن.»
و در جای دیگر حضرت علی(ع) می فرماید: المال یفسد المآل و یوسع الامال؛ دارایی فرجام ]آدمی[ را تباه ساخته، آرزوها را زیاد می کند. 1
برداشت سطحی از آنچه که گفتیم آدمی را به خطا وامی دارد. اساسا اسلام هر جا که فقر و ثروت را نکوهش می کند به خاطر لغزش هایی است که در این مسئله نهفته است. تاریخ نمونه های بسیاری را نشان می دهد که انسان ها در اوج فقر به کمال روحی و اخلاقی رسیده اند. همچنین بسیاری ثروت مندان از جمله حضرت خدیجه(س) را می بینیم که لحظه ای پا از جاده اخلاق و معنویت بیرون نگذاشته است. پس لازم است لغزش های این دو را بشناسیم و درمان کنیم، در هر دو مراتب والای انسانی و فضیلت ها کسب می شود. البته ممکن است در فقر رسیدن به آن سخت تر باشد اما فقرا بدانند که دستگاه عدالت خدا گسترده است و اجر آنان نزد خداوند محفوظ است.

آثار فقر و ثروت

1- غرور و تکبر
یکی از بارزترین لغزش ها برای ثروتمندان تکبر و غرور و سرمستی ناشی از مال و ثروت است. چه بسیارند اقوام و افرادی که بخاطر این لغزش ها مورد غضب خدا قرار گرفتند و نابود شدند و چه افراد و قوم هایی که امروز با آن درگیرند به این معنا که یا از خطر این لغزش آگاه نیستند یا اینکه می دانند اما خود را از سقوط این لغزش ایمن می دانند. قارون که یکی از ثروتمندان قوم حضرت موسی(ع) بود به مال و ثروت خود فخر و تکبر می ورزید و آن را فقط حاصل دست رنج خود می دانست و به مردم ظلم و ستم می کرد. سرانجام مورد غضب خداوند قرار گرفت و زمین او را و مال و ثروتش را در خود فرو بلعید که در سوره قصص آیه67 به آن اشاره شده است.
همچنین در سوره اعراف آیه 64 خداوند می فرماید:
ونادی اصحاب الاعراف رجالا یعرفونهم بسیما هم قالوا ما اغنی عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون
و اهل اعراف مردانی را که به سیمایشان می شناسند آواز دهند و گویند دیدید که جمع مال و جاه و آنچه بر آن فخر و تکبر می کردید به حال شما اصلا سودمند نبود.

2- حب دنیا
و همچنین از دیگر لغزش های ثروت می توان به حب دنیا اشاره کرد که آدمی را در پرتگاه حرص و طمع قرار می دهد و بسیاری از مصائب تاریخ بشری در نتیجه همین حب دنیا و حرص و طمع است.
خداوند در سوره الحدید آیه02 می فرماید:
اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب و لهو وزینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال والاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما و فی الاخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الامتاع الغرور.
بدانید که زندگی دنیا به حقیقت بازیچه ای است طفلانه و لهو و عیاشی و زینت و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان. این حقیقت کار دنیا است.
همانطور که فهمیده می شود، در این آیه به خوبی خداوند این لغزش ها را بیان کرده است.

3- غفلت از فنای دنیا و فراموشی مرگ
از دیگر لغزش های دنیاداران غفلت از ناپایداری دنیا و فراموش کردن مرگ است و وقتی که بیش از حد در آن غرق می شوند، از یاد مرگ غافل می شوند. چه بسا تمامی ظلم و ستم هایی که ناشی از مال و ثروت بوده به دلیل همین فراموشی است.
2- آیه زیر نشان دهنده کسانی است که بر اموال خود تکیه کرده بودند و غافل از مرگ بودند؛ آیه 48 سوره الحجر: در این آیه خداوند از قومی سخن می گوید که رسولان را به کلی تکذیب و از آیات خدا روی گردان بودند و در کوه خانه می ساختند و با مال ثروتی که داشتند خود را ایمن از غضب خدا می دانستند سرانجام صبحگاهی عذاب قهر خدا آنان را نابود کرد.
فما اغنی عنهم ما کانوا یکسبون
و به فراز کوه با همه ذخایر و ثروت، از هلاک ایمن نگردیدند.
آیه 702 سوره الشعرا: این آیه نیز در مورد قوم حضرت شعیب(ع) است که از او روی گرداندن و خدا آنان را وعده عذاب داد. مال و ثروتشان نتوانست آنها را نجات دهد.
ما اغنی عنهم ما کانوا یمتعون
بهره ای که از مال دنیا داشتند هیچ گاه آن ها را از عذاب نرهانید.
در خطبه 371 نهج البلاغه علی(ع) درباره لغزش های ناشی از دنیاداران می فرماید:
آگاه باشید همانا این دنیا که آرزوی آن را می کنید و بدان روی می آورید، و شما را گاهی به خشم می آورد و زمانی خشنود می سازد، خانه ماندگار شما نیست، و منزلی نیست که برای آن آفریده و به آن دعوت شده اید. آگاه باشید نه دنیا برای شما جاودانه و نه شما در آن جاودانه خواهید ماند. دنیا گرچه از جهتی شما را می فریبد ولی از جهت دیگر شما را از بدی هایش می ترساند، پس برای هشدارهایش ازآنچه مغرورتان می کند چشم بپوشید و بخاطر ترساندنش از طمع ورزی در آن بازایستید. به سوی خانه ای که دعوت شده اید سبقت بگیرید و دل از دنیا برگیرید و چونان کنیزکان برای آنچه که از دنیا از دست می دهید گریه نکنید و با صبر و استقامت و اطاعت پروردگار و حفظ و نگهداری فرامین کتاب خدا، نعمت های پروردگار را نسبت به خویش کامل کنید.

4- آثار منفی ثروت
در جاهای دیگر نیز حضرت به ضررهای ناشی از کثرت مال اشاره دارد که همگی از بدی خود مال و ثروت نیست، بلکه از لغزش صاحب آن و کثرت بیش از حد متعارف آن است.
المال ماده الشهوات؛ دارایی سرمایه خواهش هاست. 2
المال یقوی الامال؛ ثروت آرزوها را تقویت می کند. 3
ثروه الدنیا فقر الاخره؛ دارایی فراوان دنیا مایه بیچارگی و فقر در آخرت است. 4
حب المال سبب الفتن و حب الریاسه رأس المحن مال دوستی سبب بروز گرفتاری ها و ریاست خواهی اساس رنج هاست. 5
حب المال یفسد المال؛ مال دوستی عاقبت انسان را تباه می کند. 6
حب المال یقوی الامال و یفسد الاعمال؛ مال دوستی آرزوها را می افزاید و کردار را تباه می کند. 7
حب المال یوهن الدین و یفسد الیقین؛ مال دوستی دین را سست کرده، یقین را از بین می برد. 8
ینبغی للعاقل ان یحترس من سکر المال و سکرالقدره؛ باید که عاقل خود را از مستی مال و مستی قدرت نگه دارد. 9
یسیر یکفی خیر من کثیر یطغی؛ (دارایی) اندکی که بسنده باشد، بهتر از (دارایی) فراوانی است که طغیان آرد. 01
المال داعیه التعب و مطیه النصب؛ مال سبب ایجاد رنج و مرکب راهوار زحمت و سختی است. 11
زیاده الدنیا تفسدالاخره (غالبا) زیادی دنیا (مال و ثروت) موجب تباه شدن آخرت است. 21
ثروه المال تردی و تطغی و تفنی؛ مال زیاد هلاک می کند، سرکشی می آورد و خود نابود می شود. 31
کثره المال تفسد القلوب و تنشیء الذنوب؛ مال فراوان دل ها را فاسد می کند و منشأ گناهان است. 41

دیدگاه های امام علی(ع) درباره فقر
دیدگاه امیرمؤمنان(ع) درباره فقر و تنگدستی نیز شگفت انگیز است؛ حضرت به همان اندازه که مال و ثروت را بالقوه خطرناک می داند فقر را نیز از عوامل و اسباب سقوط آدمی در ورطه هلاکت می داند.
حضرت علی(ع) در وصیت به فرزندش می فرماید: ای فرزندم، آدم فقیر، حقیر شمرده می شود، کسی به کلام او گوش نمی دهد، مقامش شناخته نمی گردد؛ و اگر فقیر راست گو باشد، او را دروغگو نام دهند، اگر زاهد باشد، او را نادان خوانند. ای فرزندم، هرکس گرفتار فقر باشد، به 4 چیز مبتلا شود، یقینش به ضعف گراید، عقلش کم فروغ می گردد، ایمانش ضعیف می شود و آبرویش می رود.
و باز هم نگاهی داریم به حکمت هایی از ایشان که در آن اشاراتی به این لغزش ها شده است:
حکمت 913: و قال(ع) لابنه محمدابن الحنفیه یا بنی انی اخاف علیک الفقر فاستعذ بالله منه فان الفقر منقصه للدین مدهشه للعقل داعیه للمقت.
و درود خدا بر او، فرمود: (به پسرش محمد حنفیه سفارش کرد) ای فرزند! من از تهیدستی بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنی هاست.
حکمت3: و قال(ع) البخل عار و الجبن منقصه والفقر یخرس الفطن عن حجته و المقل غریب فی بلدته.
فرمود: بخل ننگ و ترس نقصان است و تهیدستی مرد زیرک را در برهان کند می سازد و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است.
حکمت 361: و قال(ع) الفقر الموت الاکبر.
فرمود: فقر مرگ بزرگ است!
به نظر نویسنده این مقاله همانطور که از کلمات حضرت علی برداشت می شود، ایشان از فقری صحبت می کند که مطلق است که ممکن است شخص حتی نان برای خوردن نداشته باشد و امروز این مسئله وجوددارد که درحقیقت معیارهای فقر و ثروت تغییر کرده است و مانند گذشته نیست. امروز فقرا درسطحی بالاتر از گذشته قرار دارند. و این به معنای آن نیست که این لغزشها درسطوح بالاتر از فقر وجود ندارد و چه بسا ممکن است خیلی ها از این جملات برداشت اشتباه کنند و تجمل گرایی خود را توجیه کنند و این امر باعث ترس از فقر می شود. که خود این مسئله لغزش های بعدی را به بار می آورد. چرا که ممکن است خیلی ها برای اینکه مبتلا به تاثیرات ناشی از فقر نشوند، دست به هرکاری درجامعه بزنند کما اینکه خود فقر از تحریکات شیطان است. می توان گفت که لغزش هایی است برای فقرا که سریع تر به دام شیطان می افتد. درقرآن کریم آیه 862 سوره بقره به آن اشاره شده است:
الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفره منه و فضلا والله واسع علیم
شیطان شما را از تهیدستی بیم می دهد و شما را به زشتی وامی دارد؛ ولی خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد، و خداوند گشایشگر داناست.
با توجه به این آیه چه بسا درجامعه ما خیلی ها بتوانند با حداقل ها زندگی کنند اما ترس و وحشت از تهیدستی در آینده دچار لغزش های بدی در جامعه می شود. دست و پازدن به گردآوری مال خارج از انصاف آدمی یا اینکه در این راه مرتکب اشتباه بشوند و خطای خود را با ترس از تهیدستی توجیه کنند از ضررهای آن است.
مشکل مردم روزگار ما فقر نیست زیرا فقر به معنای مطلق آن درجامعه ما وجود ندارد آنچه موجب بروز مشکلات شده تغییر معیارهای فقر، عدم رضایت و میل به تکاثر است و این مسئله باعث سلب آرامش فرد، ناامنی جامعه، سستی در بنیان عاطفه و روحیات خانواده، بالارفتن سن ازدواج و ده ها مورد دیگر است. و این موضعاتی است که واقعا امروزه وجود دارد. شاید بپرسید که این ها چه ربطی به لغزش ناشی از فقر دارد؟
امروز همانطور که گفتیم معیارهای فقر تغییر کرده است. مسئله فقط خوراک و پوشاک و مسکن نیست. چه بسا کسانی اینها را دارند ولی بازهم در لغزش های فقر قرار دارند. ما می خواهیم بگوییم کسی که فقیر است اما معیار زندگی اش با فقیر بودنش تناسب ندارد، سقوط این فرد در لغزش های ناشی از آن چند برابر کسی است که اگر فقیر است ولی معیار زندگی اش را با فقیر بودن تناسب داده است و سر صحبت این مساله را در درمان لغزش های ناشی از فقر و ثروت پی می گیریم.
درباب آنچه که گفتیم، حالا راه رهایی از این لغزش ها چیست؟ که انسان اگر فقیر است عزت و کرامت خود را حفظ کند و اگر توانمند است مال دنیا او را از جایگاه اوصاف خوب انسانی دور نکند. در این مورد می توان نظر کرد در احوال آن هایی که فقیر بودند اما خوار و ذلیل نبودند و دچار لغزش نشدند و آنهایی که ثروتمند بودند ولی فریب مال دنیا را نخوردند.
اما ابتدا نظری داریم به دیدگاه امام علی (ع) ایشان برای درمان فقر راه های مختلفی را عنوان می کند، راه هایی که عمدتا منشایی از درون آدمی دارد. عدم وجود تقوا، ایمان، اخلاق و معنویت و وجود غرور و حسادت و مسائلی از این دست که باعث بروز فقر می شوند و با برطرف شدن آن ها فقر درمان می شود. 51
چه بسا با برطرف شدن این اوصاف در ثروتمندان نیز آن ها را به این باور می آورد که آن چه را در دست دارند، فقط وسیله ای برای رسیدن به خدا بدانند و این مال و ثروت پایدار نیست، همچنانکه برای دیگران نبوده است و فقیران به آنچه دارند قانع باشند و از فقر نهراسند که این فقر نیز پایدار نیست. من یتوکل علی الله فهو حسبه.
در نهج البلاغه در باب قناعت برای زندگی و روان آدمی نیز حکمت هایی آمده است که شاید بی ارتباط با موضوع ما نباشد و عمل به آنها از میزان لغزش ها بکاهد.
حکمت 173: و قال (ع): لاشرف اعلی من الاسلام، ولا عز اعز من التقوی و لامعقل احصن من الورع، لا شفیع انجح من التوبه، ولاکنز أغنی من القناعه، و لامال أذهب للفاقه من الرضی بالقوت، و من اقتصر علی بلغه الکفاف فقد انتظم الراحه و تبوأخفض الدعه و الرغبه مفتاح النصب، و مطیه التعب، و الحرص و الکبر و الحسد دواع الی التفحم فی الذنوب، والشر جامع مساویء العیوب.
و کسی که به اندازه کفایت زندگی از دنیا بردارد به آسایش دست یابد و آسوده خاطر گردد در حالی که دنیاپرستی کلید دشواری و مرکب رنج و گرفتاری است و حرص ورزی و خود بزرگ بینی و حسادت، عامل بی پروایی در گناهان است و بدی، جامع تمام عیب هاست.
حکمت 041: قناعت و بی نیازی؛ ما عال امرو اقتصد
آنکه میانه روی کند تهی دست نخواهد شد
حکمت 393: روش برخوردبا دنیا؛ وقال علیه السلام: خذ من الدنیا ما أتاک، وتول عما تولی عنک، فان أنت لم تفعل فأجمل فی الطلب
از دنیا آن مقدار که به تو می رسد بردار و از آنچه پشت کند روی گردان و اگر نتوانی در جستجوی دنیا نیکو تلاش کن و از خداوند اندازه آن درگذر.
از امام صادق (ع) 61 در این مورد نیز آمده است که دنیا چنان آب شور دریا است هر آنچه تشنه از آن بنوشد به تشنگی او بیفزاید تا او را بکشد.
از امام صادق (ع) 71 که از رسول خدا (ص) نقل می کند که: به راستی که در دنیاداری زیان به آخرت است و در طلب آخرت زیان به دنیا، شما به دنیای خود زیان بزنید که بهتر است از زیان رساندن به آخرت.

اصلاح نوع برداشت از فقر و غنا
با توجه به آنچه که گفتیم قضیه به این سادگی نیست. لذا باید عمیق تر به این مسئله نگاه کرد و نگاهی روانشناسانه به این موضوع داشته باشیم. با توجه به اینکه جامعه امروزی نگاه به لغزش ها نمی کند بلکه زندگی افراد در چگونگی افکار و طرز زندگی و الگوها شکل می گیرد. چه بسا این ها. معیارها و مبناها را در هم بشکند. برای فهم بهتر موضوع، از این مثال بهره می گیریم.
از آنجا که فقر و ثروت تاثیر به سزایی در روحیه، رفتار، منش و زندگی ما دارد بیشتر مواقع فقر و ثروت خارج از معنای آن ها چیزی است که افکار و طرز زندگی و الگوها آن را تعریف می کنند. همچنان که می دانید در مبناهای اقتصادی هرکس نسبت به دیگری هر اندازه که باشد، کمتر داشته باشد فقیر است و در عامه مردم نیز این سخن وجود دارد که هر کس نسبت به دیگران بیشتر تمکن مالی داشته باشد خوش بخت تر است. حال براساس آنچه که گفتیم، شاید در جامعه دیده باشید کسانی را که با مزایای کم زندگی می کنند و اززندگی راضی هستند و احساس آرامش را در زندگی دارند. همانطور که تمام فعالیت های انسان برای رسیدن به نقطه آرامش است. و باز دیده ایم در جامعه افرادی که دارای تمکن مالی بیش تری هستند اما از زندگی راضی نیستند و نه تنها احساس آرامش نمی کنند، چه بسا احساس فقیر بودن نیز داشته باشند. پس بین این دو گزینه چه معیاری قرار دهیم؟ کسی که کمتر دارد بهتر زندگی می کند و کسی که بیشتر دارد ناراضی است. پس می بینیم این مسئله مبناها و معیارها را در هم شکسته است. آیا غیر از این است که افکار و طرز زندگی آن ها باعث این مسئله شده است. پس فقر و ثروت زمانی در جایگاه واقعی خود قرار می گیرد که ما به آن معنا داده ایم و این ما هستیم که به معنای واقعی براساس افکار و طرز زندگی و الگوها آن را معنا می کنیم. پس این افکار و طرز زندگی الگوها به لغزش ها شدت و ضعف می دهد. پس قبل از اینکه به داشته ها و نداشته ها نگاه کنیم، ببینیم معیار ما برای زندگی چیست و مبنای زندگی را براساس آنچه که داریم قرار دهیم.
پس نتیجه می گیریم، لغزش ها وقتی بیشترین فشار را بر زندگی آدم وارد می کند که مبنای زندگی براساس داشته ها نیست، به خصوص برای فقرا. هر وقت در تکاپوی ایده آلی باشیم که در حقیقت نیست، خود را از آنچه که داریم محروم کرده ایم و اینجاست که لغزش ها مثل طوفان عمل می کنند. پس با اصلاح الگوها و افکار و طرز زندگی درحقیقت فشار لغزش ها را در زندگی کاسته ایم چه بسا بسیاری از نزاع های اقتصادی خانواده ها ناشی از فقر و ثروت در این مسئله حل شود و شاید یکی از راه های درمان این لغزش ها تغییر معیارهای زندگی متناسب با الگوها و رفتارها و افکار و طرز زندگی که قبلا تجربه شده است یا اینکه در مکتبی آن را ارائه داده است مانند مکتب اسلام که روش و برنامه خاصی برای زندگی ارائه می نماید. به امید رهایی از عشوه ها و دلبستگی های دنیا و رهایی از وابستگی ها و آزادشدن به معنای واقعی.

منابع:
1-14، مجله گلبرگ. چاپ مرداد 0831 دیدگاه حضرت علی (ع) درباره ثروتمندی و ثروت اندوزی.
51: فقر و فقرزدایی از دیدگاه علی (ع)
61-71: اصول کافی جلد 5 باب نکوهش دنیا و قناعت

[="Tahoma"][="Black"]حاضر
سلام علیکم
بايد ثروتمندي و غنا را به دو دسته برون ذاتي و درون ذاتي تقسيم كنيم:
منظور از بى‏‌نيازى برون ذاتى آن است كه انسان به وسيله اشياء خارج از ذاتش از ديگران بى‌‏نياز شود؛ به وسيله مقام، قدرت، دوستان، پول و مانند آن. اين غناى برون ذاتى است كه چندان اعتبار ندارد، به همين جهت اين نوع غنا و ثروت عطش روحى انسان را فرو نمى‏‌نشاند و لذا ثروتمندان تشنه‌‏تر هستند! بر اين اساس است كه وقتى از بهلول مى‌‏پرسند: شخصى نذر كرد كه به فقيرترين مردم كمك مالى كند، بايد به چه كسى بدهد؟
گفت: «به هارون الرشيد!. [1]
نوع دوم، غناى درون ذاتى است؛ يعنى كسى كه با استفاده از سرمايه درونى وجود خويش و بدون كمك گرفتن از ابزار بيرون خويش غنى است. چنين اشخاصى در سايه ايمان، اعتماد به نفس، قناعت، توكّل بر خدا، تقوى، كه سرمايه‌‏هاى بزرگى محسوب مى‏‌شود، به غناى درون ذاتى دست مى‌‏يابند و از همه غنى‏‌ترند. ويژگى مهمّ سرمايه‏‌هاى درون ذاتى اين است كه دزدان نمى‌‏توانند آن را به سرقت ببرند. حضرت على عليه السلام خود از جمله كسانى است كه غناى درون ذاتى دارد. بدين جهت در دوران بيست و پنج ساله سكوتش همانند كوه ايستادگى و مقاومت مى‏‌كند و هنگامى كه به قدرت مى‏‌رسد اسير قدرت نمى‏‌گردد، بلكه قدرت را اسير خويش مى‏‌نمايد و به دنيا همچنان بى‌‏اعتناست.
آرى، آن حضرت در اوج قدرت دنيا را از كفش پر وصله‌‏اش بى‏‌ارزش‏تر! . [2]
و از برگ جويده شده در دهان ملخ كم بهاتر!. [3]
و از عطسه بز كم قيمت‌‏تر! . [4]
و از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد . [5]، پست‏تر معرّفى مى‏‌كند! اين است سرمايه واقعى و جاودانى.. [6]
با توجه بر اين مطالب مي‌شود اين نتيجه را گرفت كه برخوردار نبودن از ماديات به معناي فقر نيست بلكه كسي فقير است كه از عقل و ايمان به خدا تهي باشد همان گونه كه حضرت علي عليه السلام در روايتي مي‌فرمايد:
هيچ سرمايه‌‏اى همچون عقل نيست و هيچ فقرى همچون جهل و نادانى نيست . [7]
كسي كه قلش سرشار ازايمان به خداوند يكتا است و در عمل نيز به دستورات الهي پايند است، فقير نيست بلكه او بي نياز واقعي است و اكثر پيامبران و صالحان جهان از نظر مادي وضع خوبي نداشتند. فقر شعار صالحين است همان گونه كه در روايتي از امام صادق عليه السلام مي‌خوانيم كه حضرت فرمودند:
هنگامى كه ديديد فقر روى آورده بگو اى شعار صالحين خوش آمدى و هنگامى كه ببينى غنا روى آورده بگو لابد گناهى از من سر زده كه مجازاتش به سرعت فرا رسيده. [8]
البته اين فقري كه در اين روايت مراد و منظور است فقري است كه انسان تلاش مي‌كند ولي در حد كمي نصيبش مي‌شود نه فقري كه بر اثر تنبلي و بي تدبيري و اسراف به وجود آمده باشد. و باز منظور از فقر، زندگى ساده و خالى از تشريفات و تكلّفات است در برابر ثروتى كه موجب مستى و غرور و تشريفات و تجمّلات مى‏‌شود.
و البته اگر انسان فقيري در زندگي كوتاه و گذراي دنيا از جاده مستقيم الهي خارج نشود و بر اين حالت فقر صبر نمايد خداوند در زندگي جاودانه آخرت مقام بالا و نعمت هاي زيادي به او مي‌دهد همان گونه كه امام رضا عليه السلام در روايتي مي‌فرمايد:
در روز قـيـامت خـداوند، جـلّ ثناؤه، همچنان كه برادرى از برادرش پوزش مى‌‏خواهد، از بنده مؤمن نيازمند خود در دنيا، عذر مى‏‌خواهد و مى‌‏فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه من تو را در دنيا از سر خواريت نزد من، محتاج نكردم. اكنون اين سرپوش را بردار و ببين به جاى دنيا به تو چه داده‌‏ام. او سرپوش را بردارد و گويد: با اين عوضى كه به من دادى مرا چه زيان اگر آنچه را در دنيا از من گرفتى. [9]
در ضمن پولدار شدن آدم ها نيز ربطي به خوبي و بديشان ندارد. خداوند سنت هايي دارد كه هر كس آن سنت ها را رعايت كند چه كافر چه مؤمن به پول و ثروت مي‌رسد. به عنوان مثال هر كس تلاش نمايد و زحمت بكشد، يا به كسب و تجارت بپردازد و در اين مسير مهارت كافي داشته باشد، مي تواند صاحب پول و ثروت گردد. اما اگر كسي بيكاري و تنبلي را پيشه كند، يا در زندگي اش حساب و كتاب نداشته باشد، فقير مي شود، مي خواهد مؤمن باشد يا كافر.
منابع:
[1]. كتاب بهلول عاقل ص 31
[2]. نهج البلاغه، خطبه 33.
[3]. :نهج البلاغه، خطبه 224.
[4]. نهج البلاغه، خطبه 3.
[5]. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 236.
[6]. 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، ص: 6
[7].لا غِنَى‏ كَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ كَالْجَهْل «نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 54.»
[8]. إذا رَأَيْتَ الفَقْرَ مُقبِلًا فَقُلْ مَرْحباً بِشِعارِ الصّالِحينَ وَ اذا رَأَيْتَ الْغِنى‏ مُقْبِلًا فَقُلْ: ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُه « كافى، ج 2، ص 263، ح 12 از باب فضل فقراء مسلمين»
[9]. إنّ اللّه‏َ جلَّ ثناؤهُ لَيَعتَذِرُ إلى عَبدِهِ المؤمنِ الُمحْوِجِ في الدنيا كما يَعتَذِرُ الأخُ إلى أخيهِ ، فيَقولُ : وعِزَّتي وجَلالي ، ما أحوَجتُكَ في الدنيا مِن هَوانٍ كانَ بِكَ عَلَيَّ ، فارفَعْ هذا السَّجْفَ فانظُرْ إلى ما عَوَّضتُكَ مِن الدنيا . قالَ : فَيَرفَعُ فيَقولُ : ما ضَرَّني ما مَنَعتَني مع ما عَوَّضتَني «كافي ج 2 ص 264»
[/]

جمع بندی:

چرا بعضی ها کلی نعمت دارند و بعضی ها نه ؟

سوال: چرا برخی دوست زیاد دارند وبرخی با اینکه آدم خوبی هستند تنها هستند، یا اینکه برخی فقیر هستند با اینکه آدمهای خوبی هستند وبرخی مال واموال زیاد دارند وچه بسا انسان خوبی هم نیست، حکمت قضیه چیست؟
جواب: مطلبی که می فرمایید مقداری از آن به رفتار خود افراد بر می گردد که محبوب هستند ودوستان زیادی دارند یا نه؟ کسی از نظر اجتماعی وایجاد ارتباط خیلی قوی است لذا دوستان زیادی دارد ودیگری ضعیف است ومنزوی تر است لذا دوستان کمی دارد. در عین حال ما در قرآن داریم که: إنّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا،[1]
همانا کسانی که ایمان آورند وعمل صالح انجام دهند خداوند متعال برای آنها (در دلها) محبوبیتی قرار دهد.
این آیه نیز نشان می دهد مومنان محبوب مردم هستند واگر اطراف خود را نگاه کنیم می بینیم واقعیت همینطور است ونمونه بارز آن مراجع تقلید ورهبر عزیز ماست که محبوب دلها میلیونها انسان هستند.
د رمورد سختی ها نیز باید گفته شود برخی از سختیها امتحان الهی است چنانچه در آیه 155 سوره مبارکه بقره می فرماید:
ولنبلوّنکم بشئ من الخوف والجوع ونقص من الاموال والأنفس والثمرات وبشّرالصابرین،[2] به تحقیق شما رابا ترس، گرسنگی، نقص در اموال وانفس( فقر ومریضی) وثمرات زندگی آزمایش می کنیم که (ای پیامبر) به صابران مژده ده.
پس برخی زا سختی ها چه نداری باشد یا مریضی از جانب خدا است برای آزمایش بنده اش وفرقی بین مومن وغیر مومن نیست والبته مومنان بیشتر مورد آزمایش قرار می گیرند چون خداوند در مورد کافران سنت استدراج دارد:
خداوند متعال می فرماید:
وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (اعراف/182)،و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج، از جايى كه نمى‏دانند گريبانشان را خواهيم گرفت.
وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ (اعراف/183)،و به آنان مهلت مى‏دهم، كه تدبير من استوار است
در اصطلاح به معنای نزدیک شدن تدریجی به سوی هلاکت و نابودی در دنیا و یا آخرت است که به صورت خفا و ناپیداست. به عبارت دیگر استدراج تجدید نعمتی است بعد از نعمت دیگر بگونه‌ای که شخص و یا اشخاص و یا جامعه‌ای مورد عذاب غرق در مظاهر مادی و سرمست از نعمت های که یکی بعد از دیگری در اختیار شان قرار گرفته، به زیاده روی در معصیت و کفر و عناد می پردازد و به تدریج و بدون توجه به سوی هلاکت و نابودی نزدیک می شود و از خدا و نتایج کارهای خود غافل می گردد.
البته در عین حال زحمت وتلاش خود افراد نیز بستگی دارد وخیلی ها هستند که از راه حلال ثروت به دست می آورند ودر عین حال که رفاه دارند دنبال حرام نرفته وحق وحقوق الهی ار رعایت می کنند وخداوند نیز به مال آنها برکت می دهد.
خلاصه کلام اینکه منزوی یا اجتماعی بودن بیشتر به خود افراد بستگی دارد وروحیاتی که دارند. وسختیها وفقری که وجود دارد در عین حال که تلاش خود افراد تاثیر گذار است وخیلی ها از راه حلال حتی از علماء مثل سید مرتضی، شیخ الاسلام شفتی، ملا علی کنی ثروت کلانی داشته اند. ولی خداوند برخی را هم از این طریق امتحان می کند. وثروتی که به افراد داده می شود بعضی وقتها برای امتحان است وبرای برخی دیگر که غرق در کفر وشهوات هستند استدراج می باشد.


[/HR][1] . مریم/96

[2] . بقره/155

موضوع قفل شده است