جمع بندی عدالت راوی در علم رجال اهل سنت

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدالت راوی در علم رجال اهل سنت

سلام علیکم و عرض ادب

تشکر از استاد صدرای عزیز که به سوالات ما در علم رجال اهل سنت جواب های کافی و وافی می دهند

یک سوال داشتم عدالت در اهل سنت به چه معناست ؟؟چگونه یک راوی عادل محسوب می شود ؟؟؟

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

ابتداء باید توجه داشت که شرط عدالت شخص مسلمان[1] در دو موضع پذیرش شهادت و پذیرش روایت با یکدیگر متفاوت است که اجمال آن چنین است که عدالت در قبول شهادت شاهد در محکمه متوقف بر تعدد شهود و حرّیت شاهد[2] می باشد؛ بخلاف قبول خبر که در آن خبر راوی واحد عادل پذیرفته می گردد و شرط حرّیت نیز در آن معتبر نمی باشد.[3] با ذکر این مقدمه به تفسیر عدالت از منظر علم حدیث اهل سنت می پردازیم.

ابن حجر عسقلانی(م: 852)، در کتاب:«نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر»، که یکی از کتب مرجع اصول حدیث اهل سنت می باشد، در بیان شروط خبر صحیح لذاته می نویسد:«وخبرُ الآحاد بنقلِ عدلٍ تامِّ الضبطِ، متصلَ السند، غيرَ مُعَلَّل ولا شاذٍّ هو الصحيحُ لِذاته»،[4] خبر واحدی که به نقل ناقل عادلی که تمامیت ضبط داشته و سند روایت نیز متصل و بدون خدشه ی متنی و سندی مخفی باشد و مخالف با خبر فرد اوثق نیز نباشد، خبر صحیح لذاته خواهد بود. بنابراین شرط اصلی خبر صحیح پنج امر می باشد که عدالت مجموع راویان خبر یکی از شروط اساسی آن می باشد.

ابن حجر در تعریف عدالت می نویسد: «والمراد بالعدل: مَنْ له مَلَكَةٌ[5] تَحْمِلُه على مُلازَمة التقوى والمروءة[6]. والمراد بالتقوى: اجتناب الأعمال السيئة من شِرْك أو فسقٍ أو بدعةٍ»؛ ومراد از عدالت عبارت از ملکه ای است که شخص را بر ملازمت تقوی و مروّت وا می دارد و مراد از تقوی نیز اجتناب از اعمال زشت از شرک و فسق[7] و بدعت می باشد.

البته باید توجه نمود که میزان لازم در عدالت راوی تنها راستگویی در نقل حدیث و اجتناب از نسبت کذب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است؛ نه مطلق راستگویی در همه ی مصادیق آن، و نه اجتناب از معاصی دیگر؛ اما از آنجا که چنین امری معمولا ملازم اجتناب از گناهان دیگر است شرط عدالت راوی به شکل عام آن مطرح گردیده است.

نکته ی دیگر آنکه آیا چنین ملکه ای تنها به هنگام بیان روایت شرط قبول روایت است، یا اینکه عدالت از حین اخذ روایت تا حین بیان آن لازم است،‌ ملا علی قاری در شرح بر کتاب نخبة الفکر، قول اول را تقویت نموده است:
«ثم هل يجب حصول المَلَكَة حالة الأداء فقط ؟ أو حالة التحمُّل إلى حالة الأداء ؟ [ أو حالة التحمل والأداء ] ، والأظهر : الأول».[8]

نکته ی دیگری که در بحث عدالت راوی از منظر اهل سنت مطرح می گردد،‌ روایت از شخصی است که با آنان اختلاف مذهبی داشته باشد و به عبارت دیگر روایت از فردی که شیعه است و یا متهم به تشیع است که به واسطه ی چنین امری از منظر آنان مبتدع و بدعت گذار تلقی می گردد.

از آنجا که در کتب روایی اهل سنت روایات بسیاری از طریق افرادی نقل شده که راستگو بوده اند اما با این گرایش به تشیع داشته اند، با این حال از نظر راستگویی نیز راستگو بوده اند، چنین امری باعث آن شده که در حیطه ی امر بدعت تصرفاتی صورت بپذیرد؛ همچون اینکه بدعت را به «مُكَفِّرَة»[9] و «مُفَسِّقَة»،[10] و بدعت «معذّرة»،[11] تقسیم نمایند؛ و یا اینکه بدعت را به بدعت کبری و یا صغری تقسیم نمایند[12] که در این میان روایت از شخص مبتدعی که عذری در بدعت خویش داشته و یا اینکه بدعت او منجر به رفض کامل نشده باشد بلکه تنها گرایش به تشیع داشته و یا اینکه شیعه ای باشد که داعیه و دعوتی نسبت به تشیع نداشته باشد پذیرفته می گردد.

آنچه در این مجال قابل بیان است آن است که: شیعه بودن به تنهایی موجب خدشه بر راوی نخواهد بود؛ زیرا که ملاک صحت حدیث بر پایه ی دو امر استوار است:

الف)ضابط بودن راویان حدیث؛
ب)عدالت و وثاقت راویان؛

بنابراین اگر راویان حدیثی را افراد ضابط و موثق تشکیل دادند، نمی توان روایت آنان را به صرف اینکه برخی از آنان شیعه و یا اینکه گرایش به تشیع دارند رد نمود؛ زیرا فرض این است که شخص راستگوست و راستگو در نقل روایت مورد اعتماد استو شخص راستگو نیز نمی تواند به دروغ امری را که منجر به تقویت مذهب خویش است بیان دارد.[13]

از آنجا که بحث بدعت امری گسترده است ما به همین میزان اکتفا می نمائیم در صورتی که تمایل به تفصیل مطلب داشتید به تفاصیل آن بپردازیم.

موفق باشید.


[/HR] [1] . در پذیرش روایت تحقق اسلام مفروغ عنه و امر مسلمی می باشد.

[2] . به اینکه بنده و عبد نباشد؛ بلکه آزاد باشد.

[3] . مقدمة في أصول الحديث، عبد الحق بن سيف الدين بن سعد الله البخاري الدهلوي،‌ج1،ص62، دار البشائر الإسلامية - بيروت – لبنان:« وينبغي أن يعلم أن عدل الرواية أعم من عدل الشهادة فإن عدل الشهادة مخصوص بالحر وعدل الرواية يشمل الحر والعبد».

[4] . نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، العسقلانی، ‌ص31، فاروقی کتب خانه.

[5] . «أي قوة باطنة ناشئة عن معرفة الله تعالى . وقيل : هي الكيفية الراسخة من الصفات النفسانية ، فإن لم تكن راسخة ، فهي الحال . والظاهر أنها تقبل الشدة ، والضعف ...». شرح شرح نخبة الفكر في مصطلحات أهل الأثر، نور الدين أبو الحسن على بن سلطان محمد القاري الهروي المعروف "بملا على القاري، ص247 ، دارالارقم.

[6] . مروت همان اجتناب از امور مذمومه در نزد عموم وعرف مردم می باشد؛ همچون خوردن غذا در خیابان و مصاحبت با اراذل و ...

[7] . فاسق کسی است که واجبات را ترک می نماید و محرمات را انجام می دهد.

[8] . شرح شرح نخبة الفكر في مصطلحات أهل الأثر، نور الدين أبو الحسن على بن سلطان محمد القاري الهروي المعروف "بملا على القاري، ص247 ، دارالارقم.

[9] . بدعت مکفره،‌ بدعتی که موجب کفر می گردد؛‌ و این امر در انکار امور متواتری است که از ضروریات دین می باشد.

[10] . بدعت مفسقه بدعتی است که موجب فسق می گردد.

[11] . بدعتی که صاحب آن در اعتقاد و یا در انجام آن عذری داشته است؛ همچون اینکه در انجام آن چنین عملی را نه تنها بدعت نمی داند؛ بلکه از دیدگاه وی چنین اعتقاد و یا عملی منطبق بر قرآن و سنت می باشد.

[12] . ذهبی این تقسیم را در کتاب «میزان الاعتدال» در ذیل ترجمه ی «ابان بن تغلب» آورده است.

[13] . تفصیل این مطلب در کتاب «فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی»،‌تالیف: حافظ عصر احمد بن الصدیق الغماری، ص185،انتشارات دلیل ما،‌ آمده است.

ammarshia;576474 نوشت:
یک سوال داشتم عدالت در اهل سنت به چه معناست ؟؟چگونه یک راوی عادل محسوب می شود ؟؟؟

سلام به استاد گرامي عمار شيعه

به عقيده بنده بهترين تعريفي كه براي اين پرسش حضرت عالي مي توان در نظر گرفت اين سخني هست كه اجلا حديثي اهل سنت پاسخ داده اند

وقولي وفي العدالةِ، إلى آخر قولي أو خرم مروءة، بيانٌ لشروطِ العدالةِ، وهي خمسةٌ الإسلامُ، والبلوغُ، والعقلُ، والسلامةُ من الفسق وهو ارتكابُ كبيرةٍ، أو إصرارٌ على صغيرةٍ والسلامةُ ممّا يخرمُ المروءة، ولم نذكرْ في شروطِها الحريةَ، وإنْ ذكرَه الفقهاءُ في الشهاداتِ؛ لأنَّ العبدَ مقبولُ الروايةِ
الكتاب: شرح (التبصرة والتذكرة = ألفية العراقي) المؤلف: أبو الفضل زين الدين عبد الرحيم بن الحسين بن عبد الرحمن بن أبي بكر بن إبراهيم العراقي (المتوفى: 806هـ) المحقق: عبد اللطيف الهميم - ماهر ياسين فحل الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت - لبنان الطبعة: الأولى، 1423 هـ - 2002 م- ج 1 ص 327
http://shamela.ws/browse.php/book-1779#page-294
اليته اين عقيده را علاوه بر اينكه عراقي مي گويد اين عقيده فقهاست مضاف بر اينكه سه عالم ديگر نيز اين مطلب را مطرح نموده اند
انظر هذه الشروط الخمسة: ((علوم الحديث)) لابن الصلاح (104)
((فتح المغيث)) (2/ 5).

العدل: المراد بالعدل عدل تام الرواية، وهو المسلم البالغ والعاقل السالم من الفسق بارتكاب كبيرة أو إصرار على صغيرة، والسالم أيضاً مما يخل بالمروءة،
الكتاب: مرعاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح المؤلف: أبو الحسن عبيد الله بن محمد عبد السلام بن خان محمد بن أمان الله بن حسام الدين الرحماني المباركفوري (المتوفى: 1414هـ) الناشر: إدارة البحوث العلمية والدعوة والإفتاء - الجامعة السلفية - بنارس الهند الطبعة: الثالثة - 1404 هـ، 1984 م- ج 1 - ص 383
http://shamela.ws/browse.php/book-8862/page-384

پس شرط عدالت پنج چيز هست كه به شرح ذيل مي باشد
شروط العدالة خمسة:
1- الإسلامُ.
2- البلوغُ.
3- العقلُ.
4- السلامةُ من الفسق.
5- السلامةُ من خوارم المروءة.




اما اسباب در طعن يك راوي در مبحث عدالت هم به شرح ذيل مي باشد

1- المراد بالطعن في الراوي:
المراد بالطعن في الراوي جرحه باللسان، والتكلم فيه من ناحية عدالته ودينه، أو من ناحية ضبطه وحفظه.
2- أسباب الطعن في الراوي:
أسباب الطعن في الراوي عشرة أسباب؛ خمسة منها تتعلق بالعدالة، وخمسة منها تتعلق بالضبط.
پس اسباب طعن 10 مورد است كه 5 تا مربوط به عدالت است كه اگر يكي از انها بر شخصي مترتب شود عدم عدالت او ثابت مي شود و از عدالت ساقط است و همچنين 5 تاي ان مربوط به طعن در ضبط است كه اگر بر راوي مترتب شود عدم ضابط بودن ان ثابته
أ- أما التي تتعلق بالطعن في العدالة فهي:
1- الكذب.
2- التهمة بالكذب.
3- الفسق.
4- البدعة.
5- الجهالة "أي جهالة العين".
ب- وأما التي تتعلق بالطعن في الضبط فهي:
1- فحش الغلط.
2- سوء الحفظ.
3- الغفلة.
4- كثرة الأوهام.
5- مخالفة الثقات.
الكتاب: تيسير مصطلح الحديث المؤلف: أبو حفص محمود بن أحمد بن محمود طحان النعيمي الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع الطبعة: الطبعة العاشرة 1425هـ-2004م- ج 1 ص 110
http://shamela.ws/browse.php/book-8681/page-102

رفقهاي گرامي طبق اين معادلات الان و مطالب مذكور قبلي هيچ صحابي در بين اهل سنت اصلا عدالت و وثاقت و ضابط بودن ان ثابت نمي شود دقت كنند ه ما چي گفتيم عدالت هيچ صحابي ثابت نيست چه برسد تابعين و اتباع تابعين حتي وثاقت خود پيغمبر هم ثابت نمي شود حالا با ما باشيد تا ثابت كنيم.

موضوع قفل شده است