جمع بندی طولانی شدن مراحل ازدواج

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
طولانی شدن مراحل ازدواج

سلام خدا قوت
یکی از دوستان من ، پسر عموشون خواستگاریش اومده. با اینکه این قضیه با پیشنهاد خود پسر بوده و خانواده شون هم مشکلی نداشتن ولی کلا خیلی طول میدن همه چی رو. مثلا تا حالا ک دختر و پسر چندین جلسه حرف زدن با هم تا بیشتر با روحیات هم آشنا بشن و بعد چند ماه حالا ب تصمیم نهایی رسیدن. خوانواده ی پسر هیچ اقدامی برا ادامه ماجرا نمی کنن. از طرف خود پسر هم اقدامی صورت نمیگیره با اینکه میگه 100 درصد نظرش مثبته. (کلا از طرف اقا ظاهرا این قضیه طبیعیه چون دوستم میگف وقتی هم ک گلایه میکنه ازین مساله، ایشون میگن هیچ عمدی در کار نبوده و متوجه نشدن) البته دوستم میگف این آقا مثلا تو خرید هم ب شدت سخت گیرن ی روز میرن بررسی میکنن و روز بعد میرن خرید میکنن. می خواستم ببینم 1- آیا این مساله میتونه در آینده تو زندگی شون تاثیر منفی شدیدی بذاره؟
2-آیا این میتونه وسواس فکری باشه؟
3-و اینکه دوست من باید چیکار کنه؟ چون با این تاخیر ها جو خیلی منفی تو خونواده اش بوجود اومده. چون معمولا آقایون وقتی کسی رو میخوان تمام تلاششونو میکنن تا زود ب نتیجه برسن. ولی ایشون این جوری نیس. البته سرشون ب شدت ب خاطر پایان نامه شون شلوغه ولی خب فک نمی کنم توجیه مناسبی باشه. با این که ایشون ابراز علاقه هم میکنه ولی دوستم نگرانه ک چرا در عمل اینو نمیبینه(تلاششون برا رسیدن بهم)
3- آیا درسته ک دوستم ب اون آقا برسونه ک جو منفی ایجاد شده؟ چون از این طول دادن تو چیزای دیگه هم اتفاق افتاده و خونواده ناراحت شدن(هرچند آقا پسر توجیه کردن و برا دوستم قانع کننده بوده، اما خونواده اش ناراحتند هنوز).آقاپسر هم ب دوستم قبلا اعتراض کرده بود ک شما باید ب من میگفتین خونواده ناراحت شدن من ک خبر نداشتم و وجهه ام خراب شده. برا همین دوستم مردده ک الانم ک دوباره داره این اتفاق میفته بهش برسونه یا نه.
دوستم بیشتر از همه از این نگرانه ک اگه اقدامی نکنه و خبر نده شاید ب خاطر ی مساله الکی ک شاید برا خونواده پسر مهم نیس یا حواسشون نیس یا ... همه چی بهم بخوره. چون اگه دوباره این جو منفی و بد بینی ایجاد بشه هیچ کاریش نمیشه کرد.خونواده دوستمم شدت مخالفن ک پیگیری کنن(با ازدواجش مخالف نیستنا) میگن با اینکه فامیلیم ولی پیگیری از طرف خونواده دختر جلوه خوبی نداره
4- هر دفعه هم ک تو این ماجرا اتفاقی می افته و قضیه یکم پیچ می خوره دوستم نگران میشه ک نکنه من اشتباه میکنم و خدا این جوری میخواد بهم بزنه.البته دوستم تمام تلاششو کرده ک منطقی تصمیم بگیره و معیاراش هم خوب و اصولی هس. ولی چون از اول توکل کرده ب خدا و خواسته اش این بود ک اگه ب نفعش نبود بهم بخوره، حالا همش نگرانه ک نکنه من دارم اشتباه میکنم.
خیلی ممنون مشم اگه کمکم کنید تا راهنماییش کنم و از نگرانی و بلاتکلیفی درش بیارم.
خواهش میکنم ب این وضوع اولویت بدین
ممنون
یا علی

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

امینه;576100 نوشت:
- آیا این مساله میتونه در آینده تو زندگی شون تاثیر منفی شدیدی بذاره؟

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی امیدوارم نکاتی که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد
بله امکان دارد البته بستگی به دوست شما و همسر آیندشون داره که با این موضوع کنار می آیند یا به فکرکاهش آن می افتند یا خیر و با این موضوع کنار نمی آیند و موجبات بیشتر شدن سختگیریها را فراهم میکنند لذا دوست شما باید
1 - با این موضوع کنار بیاید
2 - به فکر کاهش آن باشد

امینه;576100 نوشت:
3-و اینکه دوست من باید چیکار کنه؟ چون با این تاخیر ها جو خیلی منفی تو خونواده اش بوجود اومده. چون معمولا آقایون وقتی کسی رو میخوان تمام تلاششونو میکنن تا زود ب نتیجه برسن. ولی ایشون این جوری نیس. البته سرشون ب شدت ب خاطر پایان نامه شون شلوغه ولی خب فک نمی کنم توجیه مناسبی باشه. با این که ایشون ابراز علاقه هم میکنه ولی دوستم نگرانه ک چرا در عمل اینو نمیبینه(تلاششون برا رسیدن بهم)
3- آیا درسته ک دوستم ب اون آقا برسونه ک جو منفی ایجاد شده؟ چون از این طول دادن تو چیزای دیگه هم اتفاق افتاده و خونواده ناراحت شدن(هرچند آقا پسر توجیه کردن و برا دوستم قانع کننده بوده، اما خونواده اش ناراحتند هنوز).آقاپسر هم ب دوستم قبلا اعتراض کرده بود ک شما باید ب من میگفتین خونواده ناراحت شدن من ک خبر نداشتم و وجهه ام خراب شده. برا همین دوستم مردده ک الانم ک دوباره داره این اتفاق میفته بهش برسونه یا نه.
دوستم بیشتر از همه از این نگرانه ک اگه اقدامی نکنه و خبر نده شاید ب خاطر ی مساله الکی ک شاید برا خونواده پسر مهم نیس یا حواسشون نیس یا ... همه چی بهم بخوره. چون اگه دوباره این جو منفی و بد بینی ایجاد بشه هیچ کاریش نمیشه کرد.خونواده دوستمم شدت مخالفن ک پیگیری کنن(با ازدواجش مخالف نیستنا) میگن با اینکه فامیلیم ولی پیگیری از طرف خونواده دختر جلوه خوبی نداره

در این مورد خود دختر (اگر واقعا پسرعموش به او علاقه داره)یا شخصی که می تونه واسطه بشه واسطه شود و به صورت منطقی و به دور از برخورد نامناسب شرایط را توضیح دهد و ظاهرا با توجه به توضیحات شما اشکالی وجود ندارد مخصوصا پس از اعتراض قبلی پسرعمو

امینه;576100 نوشت:
4- هر دفعه هم ک تو این ماجرا اتفاقی می افته و قضیه یکم پیچ می خوره دوستم نگران میشه ک نکنه من اشتباه میکنم و خدا این جوری میخواد بهم بزنه.البته دوستم تمام تلاششو کرده ک منطقی تصمیم بگیره و معیاراش هم خوب و اصولی هس. ولی چون از اول توکل کرده ب خدا و خواسته اش این بود ک اگه ب نفعش نبود بهم بخوره، حالا همش نگرانه ک نکنه من دارم اشتباه میکنم.
خیلی ممنون مشم اگه کمکم کنید تا راهنماییش کنم و از نگرانی و بلاتکلیفی درش بیارم.

نگرانی در این مورد درست نمی باشد چراکه خداوند به انسان عقل داده است پس وقتی انسان با عقل خود جلو رفت باید به خداوند توکل کند چرا که خداوند است که حلال مشکلات می باشد در هر صورت اگه در این بین واسطه ای باشد که کارها رو زودتر جلو ببرد برای هر دو خانواده بهتر است

امینه;576100 نوشت:
سلام خدا قوت
یکی از دوستان من ، پسر عموشون خواستگاریش اومده. با اینکه این قضیه با پیشنهاد خود پسر بوده و خانواده شون هم مشکلی نداشتن ولی کلا خیلی طول میدن همه چی رو. مثلا تا حالا ک دختر و پسر چندین جلسه حرف زدن با هم تا بیشتر با روحیات هم آشنا بشن و بعد چند ماه حالا ب تصمیم نهایی رسیدن. خوانواده ی پسر هیچ اقدامی برا ادامه ماجرا نمی کنن. از طرف خود پسر هم اقدامی صورت نمیگیره با اینکه میگه 100 درصد نظرش مثبته. (کلا از طرف اقا ظاهرا این قضیه طبیعیه چون دوستم میگف وقتی هم ک گلایه میکنه ازین مساله، ایشون میگن هیچ عمدی در کار نبوده و متوجه نشدن) البته دوستم میگف این آقا مثلا تو خرید هم ب شدت سخت گیرن ی روز میرن بررسی میکنن و روز بعد میرن خرید میکنن. می خواستم ببینم 1- آیا این مساله میتونه در آینده تو زندگی شون تاثیر منفی شدیدی بذاره؟
2-آیا این میتونه وسواس فکری باشه؟
3-و اینکه دوست من باید چیکار کنه؟ چون با این تاخیر ها جو خیلی منفی تو خونواده اش بوجود اومده. چون معمولا آقایون وقتی کسی رو میخوان تمام تلاششونو میکنن تا زود ب نتیجه برسن. ولی ایشون این جوری نیس. البته سرشون ب شدت ب خاطر پایان نامه شون شلوغه ولی خب فک نمی کنم توجیه مناسبی باشه. با این که ایشون ابراز علاقه هم میکنه ولی دوستم نگرانه ک چرا در عمل اینو نمیبینه(تلاششون برا رسیدن بهم)
3- آیا درسته ک دوستم ب اون آقا برسونه ک جو منفی ایجاد شده؟ چون از این طول دادن تو چیزای دیگه هم اتفاق افتاده و خونواده ناراحت شدن(هرچند آقا پسر توجیه کردن و برا دوستم قانع کننده بوده، اما خونواده اش ناراحتند هنوز).آقاپسر هم ب دوستم قبلا اعتراض کرده بود ک شما باید ب من میگفتین خونواده ناراحت شدن من ک خبر نداشتم و وجهه ام خراب شده. برا همین دوستم مردده ک الانم ک دوباره داره این اتفاق میفته بهش برسونه یا نه.
دوستم بیشتر از همه از این نگرانه ک اگه اقدامی نکنه و خبر نده شاید ب خاطر ی مساله الکی ک شاید برا خونواده پسر مهم نیس یا حواسشون نیس یا ... همه چی بهم بخوره. چون اگه دوباره این جو منفی و بد بینی ایجاد بشه هیچ کاریش نمیشه کرد.خونواده دوستمم شدت مخالفن ک پیگیری کنن(با ازدواجش مخالف نیستنا) میگن با اینکه فامیلیم ولی پیگیری از طرف خونواده دختر جلوه خوبی نداره
4- هر دفعه هم ک تو این ماجرا اتفاقی می افته و قضیه یکم پیچ می خوره دوستم نگران میشه ک نکنه من اشتباه میکنم و خدا این جوری میخواد بهم بزنه.البته دوستم تمام تلاششو کرده ک منطقی تصمیم بگیره و معیاراش هم خوب و اصولی هس. ولی چون از اول توکل کرده ب خدا و خواسته اش این بود ک اگه ب نفعش نبود بهم بخوره، حالا همش نگرانه ک نکنه من دارم اشتباه میکنم.
خیلی ممنون مشم اگه کمکم کنید تا راهنماییش کنم و از نگرانی و بلاتکلیفی درش بیارم.
خواهش میکنم ب این وضوع اولویت بدین
ممنون
یا علی

سلام
اگر مدت زیادی است که از آنها خبری نیست و اقدامی انجام نداده اند مثلا چند ماه از آخرین ملاقات میگذرد، در این صورت بهتر است پیگیری شود تا هر چه زودتر تکلیف ایشان روشن شود و اگر قرار نیست این ازدواج سر بگیرد ایشان موقعیت های دیگر خود را از دست ندهد. برای این کار چند راه وجود دارد:

  1. دوست شما به طرف بگوید من نمیتوانم بیشتر از این بلاتکلیف بمانم و اگر قصد شما برای ازدواج جدی است بهتر است هر چه زودتر مسئله از طریق خانواده پیگری شود تا ببینیم به تفاهم میرسیم یا نه. اگر هم به هر دلیلی نمیخواهید این ازدواج سر بگیرد از جانب ما هیچ مشکلی وجود ندارد. فقط لطفا طی همین چند روز خبرش را به ما بدهید. اگر ایشان گفت مشکلی وجود ندارد دوست شما بگوید من نمیتوانم این پاسخ را به خانواده ام بدهم چون آنها گمان میکنند شما پشیمان شده اید و به همین خاطر خواستگارهای جدید را رد نمیکنند. من هم نمیتوانم بی دلیل آنها را رد کنم. اگر بعد از این فرصتی که از طرف دوست شما مشخص شد اقدمی صورت نگرفت، بهتر است ایشان به امید طرف نماند و خواستگارهای دیگر خود را مورد بررسی قرار دهد.
  2. وقتی کار به اینجا برسد یعنی به گوش آنها برسد که یکی دو تا خواستگار برای ایشان آمده و آنها هم رد نکرده اند، قصد و نیت آنها مشخص میشود. اگر هنوز هم با این ازدواج موافق باشند حتما اقدامی میکنند اما اگر به هر دلیلی پشیمان شده باشند و صرفا به خاطر رودربایسی نمیتوانند جواب رد بدهند، از نوع برخورد آنها مشخص خواهد شد.
در مورد حساسیت ایشان در خرید هم باید عرض کنم این مسئله هر چند ممکن است منجر به سختی هایی در خرید های آینده شود ولی به قدری نیست که بخواهد موجب تردید دوست شما در این انتخاب شود. چون اینگونه حساسیت های در هر کسی به اشکال مختلف وجود دارد و اگر بنا باشد دنبال این باشیم که کسی را پیدا کنیم که هیچ حساسیتی نداشته باشد و تماما شبیه خودمان باشد، باید تا آخر عمر مجرد بمانیم چون تقریبا پیدا کردن چنین شخصی محال است.
پیروز و سربلند

سلام. بابت همه راهنمایی هاتون واقعا ممنونم. خیلی خوب بودند.
اما دوستم خبر داد که متاسفانه یا خوشبختانه این قضیه منتفی شد.
بازم ممنونم
یا علی

موضوع قفل شده است