جمع بندی تقدس سازی شهدا، واقعیت یا خرافه؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تقدس سازی شهدا، واقعیت یا خرافه؟

سلام. این هنر نمایی هم از موارد معروف در پیامکها و پیامهای اسپم دوستان مذهبی است، که از وبلاگ آقای حمید داودآبادی، نویسندۀ بسیجی و رزمندۀ سابق، نقل می کنم:

باز فصل راهیان نور شد و متاسفانه همچون گذشته، عده ای هم به تقدس سازی شهدا و پیامبر بازی روی می آورند.
ذکر خاطرات بدون زمان، مکان، راوی و منبع، شیوه ای است که طی سال های گذشته برخی افراد موجه، در مناطق عملیاتی پیشه کردند و به آن جا منجر شد که با دستور مسئولین امر، آنان را از مناطق و کاروان های راهیان نور اخراج کردند.
دیشب یکی از دوستان در فضای "واتس آپ" و در گروه "رهروان راه شهداء" خاطره عجیبی منتشر کرد که بنده را به پاسخ واداشت.
بد نیست شما هم آن خاطره و نظرات را بخوانید تا بهتر با این فضای نه چندان خوش آیند آشنا شوید:

حاج آقا باید برقصه!

این خاطره را همان سال 87 در اتوبوسی که راهی نور بود، از یکی از راویان نورانی شنیدم که خواندنش بعد از سه سال هنوز مو به تنم سیخ می کند. بخوانیدش که قطعا خالی از لطف نیست:

"چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاه های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم تان روز بد نبیند... آن قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند.
وضع ظاهرشان فوق العاده خراب بود. آرایش آن چنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
اخلاق شان را هم که نپرس... حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمی دادند، فقط می خندیدند و مسخره می کردند و آوازهای آن چنانی بود که...

از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایده ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بده کار خاطره و روایت نیست که نیست!
باید از راه دیگری وارد می شدم...
ناگهان فکری به ذهنم رسید... اما... سخت بود و فقط از شهدا بر می آمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.

گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!

خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟

گفتم: آره!!!

گفتند: حالا چه شرطی؟

گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی می برم و معجزه ای نشان تان می دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راه تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.

گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟

گفتم: هرچه شما بگویید..

گفتند: با همین چفیه ای که به گردنت انداخته ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می کنی به رقصیدن!!!

اول انگار دچار برق گرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آن ها سپردم و قبول کردم.
دوباره همه شون زدند زیر خنده که چه شود!!! حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از جلف بازی های این جماعت حرص می خوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم...!
دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک می خواستم...
می دانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آن ها بی حفاظ است...
از طرفی می دانستم آن ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می کنند، چه رسد به معجزه!!!

به طلائیه که رسیدیم، همه شان را جمع کردم و راه افتادیم ... اما آن ها که دست بردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخی های جلف و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خنده های بلند دست برنمی داشتند و دائم هم مرا مسخره می کردند.

کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا! ما که این جا جز خاک و چند تا سنگ قبر چیز دیگه ای نمی بینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...


برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچه ها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی شود!

همه اون دخترای بی حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت می داد...

همه شان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می زدند ...
شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه شان را گرفته بودند. چشم ها شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون شان به سختی شنیده می شد. هرچه کردم نتوانستم آن ها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آن جا بمانند.
بالاخره با کلی اصرار و التماس آن ها را از بهشتی ترین خاک دنیا بلند کردم ...
به اتوبوس که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسری ها کاملا سر را پوشانده اند و چفیه ها روی گردن شان خودنمایی می کند.
هنوز بی قرار بودند... چند دقیقه ای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می کردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.

سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کرده اند و به جامعه الزهرای قم رفته اند ... آری آنان سر قول شان به شهدا مانده بودند ..."
ما چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این هم سوالات و نظرات بنده درباره این خاطره نامتعارف:
فکر نمی کنید ذکر این گونه معجزات عجیب!!! صاحب روایت و منبع قول و ... لازم دارد؟!

بی خود نبود از چند سال پیش، به دستور روسای راهیان نور، راویان این گونه معجزات پیامبرگونه! و خواب های عجیب و غریب را گرفته و از منطقه اخراج می کردند!
از بس خاطرات ساختگی درباره شهدا می گفتند که حتی حزب اللهی ها هم به خیلی چیزها شک می کردند چه برسد به دیگران!!!

نه شهدا بچه پیغمبر بودند!!! و نه راویان خاطرات، پیامبران اولوالعزم و صاحب کرامات و معجزات الهی!!!
شهدا مرد عمل، اهل منطق، واقع بین و عاشق حقیقی بودند که با بینش و بصیرت راه خود را انتخاب کرده و تا شهادت و گذشتن از جان و دنیا پیش رفتند!
هیچ کدام با خواب، رویا، جوّزدگی، تخیل و هیجانی جبهه نرفتند!
آنها به امامی اقتدا کردند که حرف و عملش یکی بود.
پس با این روایات نامعتبر و مشکوک و عجب! نگاه مردم را به آنان متشنج و مبهم نکنیم!

چه زیبا گفت آنکه:
اگر می خواهی حقیقتی را بکوبی، به آن حمله نکن، بلکه از آن بد دفاع کن!

اگر ایشان توانسته اند چنین معجزه ای بکنند، خب امام خمینی (ره) لازم نبود سال ها تبعید و سختی بکشد تا مردم را برای انقلاب اسلامی آماده کند!
ایشان تشریف می برد و یک لیوان آب در سدّ کرج می ریخت آن وقت همه مردم می رفتند در حوزه علمیه قم ثبت نام می کردند و حزب اللهی می شدند!

منبع: http://davodabadi.persianblog.ir/post/684

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

بسم رب الشهداء و الصدیقین

tazkie;574291 نوشت:
این هم سوالات و نظرات بنده درباره این خاطره نامتعارف:
فکر نمی کنید ذکر این گونه معجزات عجیب!!! صاحب روایت و منبع قول و ... لازم دارد؟!

سلام:Gol:

اولاً: باید توجه داشته باشید که این نمونه ها را کرامت می گویند و نه معجزه، معجزه مخصوص انبیاء و امامان معصوم (ع) است و کاری که اولیاء الهی می کنند را کرامت می گویند و ما معتقدیم که شهدا بواسطه مقام تقرب و "عند ربی" که به خدا پیدا کرده اند از اولیاء الهی اند. شهدا بواسطه مقامی که دارند قادرند باذن خدا کرامت های بزرگتر از نمونه هایی که شما ذکر کردید را نشان دهند.

ثانیاً: تعجب از کرامت های اینچنینی و بلکه بالاتر از اینها نشان عدم آشنایی از شأن و مقام شهدا نزد خداوند است. هر کس بر اساس سطح معرفت و شناختش نسبت به مقام شهدا و وثاقت و اطمینانش نسبت به راوی خبر، می تواند خبر را بپذیرد یا نپذیرد اما صرف عدم آگاهی و شناخت و تجربه ی ما از اسرار معنوی و شگفتی هایی که در این عالم هستی اتفاق می افتد چیزی را عوض نمی کند. اگر این اخبار را به هر دلیلی نمی توانیم باور کنیم، بدون دلیل هم نمی توانیم انکار کنیم.

ثالثاً: در نقل اینگونه روایت ها، به چند نکته باید توجه داشت: 1. چنانکه شما اشاره کردید باید راوی خبر و منبع و سند معتبر آن ضمیمه شود. 2. در نقل چنین روایات و اخباری، باید به ظرفیت مخاطبان توجه داشت، بین هر جمعی و در هر فضایی نقل این قبیل خاطرات، گرچه صحت هم داشته باشد شایسته نیست. 3. باید از پر و بال دادن بیش از اندازه خاطرات، که شائبه ی ساختگی بودن آن را تقویت می کند پرهیز نمود.

tazkie;574291 نوشت:
بی خود نبود از چند سال پیش، به دستور روسای راهیان نور، راویان این گونه معجزات پیامبرگونه! و خواب های عجیب و غریب را گرفته و از منطقه اخراج می کردند!
از بس خاطرات ساختگی درباره شهدا می گفتند که حتی حزب اللهی ها هم به خیلی چیزها شک می کردند چه برسد به دیگران!!!

اندیشیدن تدبیری اساسی از طرف مسئولان امر، برای پیشگیری از این اتفاقات ضروری است. ظرفیت همه حاضران در محافل یادمان شهدا و راهیان نور یکسان نیست و ممکن است ذهنیت ها و شک و تردیدهای اینچنینی ایجاد کند که در مجموع شایسته اهداف مقدس برگزاری اینگونه محافل نباشد.

tazkie;574291 نوشت:
نه شهدا بچه پیغمبر بودند!!! و نه راویان خاطرات، پیامبران اولوالعزم و صاحب کرامات و معجزات الهی!!!
شهدا مرد عمل، اهل منطق، واقع بین و عاشق حقیقی بودند که با بینش و بصیرت راه خود را انتخاب کرده و تا شهادت و گذشتن از جان و دنیا پیش رفتند!
هیچ کدام با خواب، رویا، جوّزدگی، تخیل و هیجانی جبهه نرفتند!
آنها به امامی اقتدا کردند که حرف و عملش یکی بود.

کسی مدعی نیست که شهدا پیامبر زاده بوده اند اما مگر خداوند از پیامبرزاده انتظاری جز همان خصایص و ویژگی هایی که شما به بخشی از آنها اشاره کردید دارد، شهدا به تعبیر عالمان بالله کسانی بودند که این راه دور و دراز صدساله را یک شبه پیمودند و به مقام اولیاءاللهی و عنداللهی رسیدند. به مقام "فوز عظیم" و مقام "فوق کل بر". مقامی که ما در تاریخ، در فرزندان بسیاری از انبیاء، حتی فرزندان برخی امامان معصوم (ع) هم سراغ نداریم.

چنین مقامی مقدس تراشی و مقدس سازی نیست چون ساخته و ابداع بشری نیست. بلکه مقرری خداوند است برای کسانیکه همه هستی شان را در راه حفظ و حراست از دین و ارزشهای مقدس الهی تقدیم کردند. چگونه کار عاری از نیت الهی فرد یا افرادی در دفاع از میهن و جان و مال دیگران، که اموری اعتباری اند در نگاه عموم مقدس و بزرگ جلوه داده می شود و این امر، نزد همه جهانیان بعنوان امری مقدس و ارزشمند، پذیرفته شده است. اما گروهی، در تقدس کار الهی با نیات الهی شهدا که در راه دفاع از همه ارزشهای حقیقی دین و دنیای جامعه اسلامی از همه چیزشان گذشتند تردید می کنند؟

tazkie;574291 نوشت:
پس با این روایات نامعتبر و مشکوک و عجب! نگاه مردم را به آنان متشنج و مبهم نکنیم!

اگر ابتدا نگاه مردم را به جایگاه و مقام رفیع شهدا آشنا کنیم و فرهنگ ایثار و شهادت را بر اساس مبانی عقلی و نقلی ترویج سازیم چنینی شائبه هایی به حداقل ممکن خواهد رسید، و تا رسیدن به آن منزل، باید در بیان خاطرات اینچنینی جانب احتیاط و دقت را بخرج دهیم.

tazkie;574291 نوشت:
چه زیبا گفت آنکه:
اگر می خواهی حقیقتی را بکوبی، به آن حمله نکن، بلکه از آن بد دفاع کن!

و زیباتر اینکه، اگر می خواهی حقیقتی(همچون مقام شهدا) را بدرستی تبیین کنی، ابتدا پایه های اعتقادی ان را در اندیشه مردم استوار ساز. آنگاه آنچه در باره کرامات و فضائل شهدا بگویی تازه به بخش کوچکی از مجموعه قدرت های معنوی انها اشارت کرده ای.

tazkie;574291 نوشت:
اگر ایشان توانسته اند چنین معجزه ای بکنند، خب امام خمینی (ره) لازم نبود سال ها تبعید و سختی بکشد تا مردم را برای انقلاب اسلامی آماده کند!
ایشان تشریف می برد و یک لیوان آب در سدّ کرج می ریخت آن وقت همه مردم می رفتند در حوزه علمیه قم ثبت نام می کردند و حزب اللهی می شدند!

اینها که گفتید هیچکدام نافی کرامات عالی امام رضوان الله علیه و شهدای گرانقدر اسلام عزیز و انقلاب اسلامی نیست. این سخن شما گویای اینست که گویا شما مقام انبیاء و اوصیاء الهی یعنی ائمه معصومین(ع) را در دارا بودن معجزات و کرامات قبول ندارید. و یا گواه عدم آشنایی شما با مقام آن حضرات معصومین (ع) است. زیرا اگر اینگونه بود و انها دارای مقام و کرامت و معجزاتی بودند چرا اینقدر خود را در تعب و رنج قرار دهند مثلاً چرا حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) آنهمه رنج و تعب و مصائب را در طول سالیان رسالتش متحمل شود، معجزه ای می کرد و یکجا همه را به صراط مستقیم هدایت می کرد. و کیست که از انهمه معجزات عیسی (ع) مطلع نباشد اما دریغ از نور هدایت الهی بر قلوب زنگار گرفته و تاریک مردم. و چرا پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) با انهمه قدرت های معنوی که از سوی خدای متعال در اختیار داشتند چرا مسیر دشوار و پر رنج و تعب را برگزیدند. و چرا حسین (ع) ...؟؟؟

پر واضح است که انها تسلیم امر و رضای خدا بودند، و همان طریقی پیشه راه خود ساختند که مرضی رضای خداوند بود، از قدرت های معنوی برای راحت و آسایش خود بهره ای نجستند و این است طریق اولیاء بر حق الهی. و البته گوشه گوشه ی تاریخ، گواه موارد بسیاری از کرامات و معجزات الهیه آن ذوات مقدسه است. که برای اثبات حق و دفاع از ارزشها و حریم دین و مکتب، باذن الله به نمایش گذاشتند.

نتیجه اینکه شهدا بواسطه ی مقام قرب و عنداللهی که دارند باذن خدا قدرت بر ارائه کرامات معنوی حتی بیش از آنچه رخداده و نقل شده دارند، مقام و منزلت شهدا، مقام و منزلتی است که خدا اعطا کرده نه اینکه ساخته ی بشری باشد فلذا شهدا مقدسند. البته باید در نقل این قبیل خاطرات در محافل، ایجاد پیش زمینه ها، تقویت بن پایه های اعتقادی و شناختی نسبت به مقام شهدا و ظرفیت مخاطبان را مدنظر قرار داد.

موفق باشید ...:Gol:

tazkie;574291 نوشت:
نه شهدا بچه پیغمبر بودند!!! و نه راویان خاطرات، پیامبران اولوالعزم و صاحب کرامات و معجزات الهی!!!
شهدا مرد عمل، اهل منطق، واقع بین و عاشق حقیقی بودند که با بینش و بصیرت راه خود را انتخاب کرده و تا شهادت و گذشتن از جان و دنیا پیش رفتند!
هیچ کدام با خواب، رویا، جوّزدگی، تخیل و هیجانی جبهه نرفتند!

سلام

در این مجال چقدر خوب است با برخی مصادیق مقامات شهدا قبل و بعد از شهادتشان، آشنا شویم تا بدرستی رفعت و بزرگی مقام شهدا برای ما روشن شود، تا از گزند شبهات و چنین قضاوتهای ناروایی در باب شهدا مصونیت بیابیم:

الف) مقام شهدا قبل از شهادت:

1) مقام شهود: شهدا در زندگی دنیا، با بصیرت حاصل از بكارگيري آموزه های ديني و پيروي از الگوهاي جامع و كامل باعث شدند كه اين دنيا را نيز مانند قيامت، به روشنی عالم شهود رؤیت کنند. بعبارتی حقيقت خوبي ها ، طاعات ، عبادات ، خيرات ، نيكي ها بر ایشان روشن شده و به تبع گرايش به آنها و عمق و باطن معصيت ها ، فسق و فجورها ، تباهي ها ، منكرات، نیز نمايان شود و پرهيز از آنها برایشان آسان تر باشد. شهدا با تهذيب و خودسازي و بكارگيري چتر دين در زندگي ، خود را به اين مقام كه مقدمه شهادت است رساندند.

2- رسیدن به مقام ايثار( و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصه): گذشتن از خود و خواسته های خود برای خدا و ترجیح دادن خواسته های دیگران بر خواسته ها و مرجحات خود، کاری بس دشوار و توفیقی بس عظیم است. اینهمه فضیلت های انفاق در گوشه گوشه ی قرآن و روایات گفته شده، ایثار ده ها برابر از انفاق بالاتر است، ایثار کار هر کسی نیست فقط شایستگان هر قومی چنین می کنند، ایثار کار انبیاء و اولیاء الهی است و خوشا به حال شهدا که از این دسته اند.

3- کسب فضیلت های معنوی و مقام احسان و نیکی: شهدا اولياء خدا بوده و بر اصول احسان و نیکی پایبند بودند. بالاترين احسان كه سوزاندن خود و روشن شدن راه براي ديگران را انتخاب كردند ( شهدا شمع محفل بشريتند) لذا با رحمت خداوند در دنيا و آخرت عجين شده اند . ( ان رحمه الله قريب من المحسنين).


4-مقام مجاهدت( و جاهدوا في سبيل الله حق جهاده ): اگر جهاد به معناي عام يعني تلاش در راه خداوند باشد خداوند هدايت را بر خود واجب نموده است( الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا) و قطعاً اگر جهاد به معناي خاص يعني تلاش با مال ، جان ، آبرو ، اولاد و .... در راه اعتلاي كلمه الله باشد خداوند پاداش بس عظيم مي دهد كه مي فرمايد چه بكشند و چه كشته شوند پيروزند و مشتري اين تلاش خداوند است. جهاد به معناي خاص است كه حضرت علي(ع) از آن به عنوان باب الخواص ياد مي كند . "ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه" جهاد مردانه اي كه شهيدان والامقام قبل از شهادت انجام دادند و از جان و مال و آبرو و عزيزان خود گذشتند ، ايشان را لايق براي خلعت زيباي شهادت نمود.( فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيماً)


5-مقام اطمينان ( يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك): شهید به جایگاهی در ایمان و عمل می رسد و به چنان قربی دست می یابد که شایسته چنین خطابی می گردد.

6- مقام رضا : ( رضي الله عنهم و رضوا عنه ) – ( راضيه مرضيه): وقتی خدا از بنده اش بواسطه همه فضائل و نیکی هایی که سرلوحه عمل خویش قرار داد راضی شد، چنان مقامی بدو می دهد که شهید نیز از خدا راضی می شود و اینچنین مرگی را با همه وجود استقبال می کند.

7- مقام سابقين : ( و السابقون السابقون اولئك المقربون ): شهیدان، در راه رسیدن به وصال حضرت دوست، آرام و قرار ندارند، عشاق حقیقی تا به دوست نرسند آرام نمی گریند و شهدا از این دسته عشاق اند لذا هم اینها شایسته مقام سابقین هستند.

8- مقام تولي و تبري : ( محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم ): شهدا ذوب شده در مقام تولی و تبرایند، در پیروی از رسول رحمت (ص)، در مقام عمل خودشان را ثابت کرده اند.

9- مقام فناء في الله و اهل البيت(ع): از همه چیز و همه کس برای خدا و برای وصال خدا و عشق به اهل بیت (ع) گذشته اند چنانکه گویا هیچ زمان در بین اهل دنیا نبوده و یا انگار اینان از آسمان امده بودند.

10- مقام شكر( اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك علي مصابهم): بر دشواری هایی که در مسیر دفاع از دین و ارزشهای الهی بر ایشان وارد می شود علاوه بر صبر و بردباری، شکر و سپاس پیوسته را بواسطه قرار گرفتن در مسیری که رضای خدا را در بر دارد، لحظه ای منقطع نمی کنند.

11- مقام مشتري خدا شدن( ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان الجنه ): چه معامله ارزشمندی که در راه این انتخاب آگاهانه، آزادانه و مبتنی بر عشق، خداوند خریدار کالای آنهاست و ثمره اش بهشت رضوان الهی است.

12- مقام معاشقه با خدا ( من عشقته قتلته و من قتلته فعلي ديته)

: عشق بازی با خدا، محصول تن دادن به عشق بازی خدا با بنده اش است وقتی همه هستی ات را در اختیار خدا قرار دادی که تو را به هر سویی بکشاند و تو را در خونت غوطه ور ببیند، بهترین جایگاه ها از آن توست و اینک، در هنگامه شهادت، گاه عشق بازی شهید با خداوند می رسد.

ب) مقام شهدا بعد از شهادت .... ادامه دارد ...:Gol:

موفق باشید ...

:Gol:

سلام جناب مشکور. تشکر از شما. ولی بنده سؤالی نداشتم. تاپیکی در مورد پیامهای اسپم حاوی سخنان دارای رنگ و بوی خرافه در انجمن بود که بنده هم متن فوق را از وبلاگی یکی از رزمندگان زمان جنگ نقل کردم. حال نمی دانم چرا دوستان این را یک سؤال انگاشته و به شما زحمت داده اند. به هر حال سپاسگذارم.

اضافه می کنم که بحث بر سر این نیست این چیزها خرافات است(گفتم دارای رنگ و بوی خرافه) ولی اثبات به عهدۀ مدعی است و قرآن می فرماید لا تقف ما لیس لک به علم. بیشتر این پیامهای اسپم موجود در نت، هر چند ممکن است دلیل عقلی بر علیه آنها نباشد و گفته شود که بعید بودن دال بر محال بودن نیست، ولی در عین حال، دلیلی عقلی یا نقلی هم به نفعشان نیست، که بخواهیم به عنوان حقایق قطعی بین جوانان نشرشان بدهیم.

tazkie;576701 نوشت:
سلام جناب مشکور. تشکر از شما. ولی بنده سؤالی نداشتم. تاپیکی در مورد پیامهای اسپم حاوی سخنان دارای رنگ و بوی خرافه در انجمن بود که بنده هم متن فوق را از وبلاگی یکی از رزمندگان زمان جنگ نقل کردم. حال نمی دانم چرا دوستان این را یک سؤال انگاشته و به شما زحمت داده اند. به هر حال سپاسگذارم.

سلام و تشکر

صرفنظر از اینکه شما سؤالی داشته یا نداشته اید، در پاسخ به نوشتار مطروحه از طرف شما، که نظر نگارنده آن را نشان می دهد، ما نیز وظیفه ای داریم و دیدگاه خود را بر اساس مبانی عقلی و نقلی ذکر کردیم، قضاوت با مخاطبان عزیز تایپیک ...:Gol:

tazkie;576701 نوشت:
اضافه می کنم که بحث بر سر این نیست این چیزها خرافات است(گفتم دارای رنگ و بوی خرافه) ولی اثبات به عهدۀ مدعی است و قرآن می فرماید لا تقف ما لیس لک به علم. بیشتر این پیامهای اسپم موجود در نت، هر چند ممکن است دلیل عقلی بر علیه آنها نباشد و گفته شود که بعید بودن دال بر محال بودن نیست، ولی در عین حال، دلیلی عقلی یا نقلی هم به نفعشان نیست، که بخواهیم به عنوان حقایق قطعی بین جوانان نشرشان بدهیم.

فراز دوم سخنتان، گویای همراهی و همفکری با نگارنده متن است، بعبارتی نظر ایشان را تأیید می کنید، در حالیکه ما در طرح دیدگاه خود در باب "مقدس بودن مقام شهدا" ضمن آنکه تمام ملاحظات و دغدغه های شما را مورد توجه قرار دادیم. دلایل عقلی و نقلی خود را نیز در تقدس مقام شهدا و اثبات واجد بودن کرامت توسط ایشان بیان کردیم. قضاوت در باب این مبحث، نیز بر عهده مخاطبان.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;576742 نوشت:

سلام و تشکر

صرفنظر از اینکه شما سؤالی داشته یا نداشته اید، در پاسخ به نوشتار مطروحه از طرف شما، که نظر نگارنده آن را نشان می دهد، ما نیز وظیفه ای داریم و دیدگاه خود را بر اساس مبانی عقلی و نقلی ذکر کردیم، قضاوت با مخاطبان عزیز تایپیک ...:Gol:

فراز دوم سخنتان، گویای همراهی و همفکری با نگارنده متن است، بعبارتی نظر ایشان را تأیید می کنید، در حالیکه ما در طرح دیدگاه خود در باب "مقدس بودن مقام شهدا" ضمن آنکه تمام ملاحظات و دغدغه های شما را مورد توجه قرار دادیم. دلایل عقلی و نقلی خود را نیز در تقدس مقام شهدا و اثبات واجد بودن کرامت توسط ایشان بیان کردیم. قضاوت در باب این مبحث، نیز بر عهده مخاطبان.

موفق باشید ...:Gol:

با سلام. بنده با این بخش فرمایششان که سند این حرف چیست، موافقم، ولی نمی گویم محال است رخ داده باشد. ولی به لحاظ منطقی، ادعای ویژه سند ویژه می طلبد، و به صرف یک گزارش از یک فرد مطمئن نمی توان یقین کرد که آن حادثه رخ داده است. به همین دلیل هم هست که اسلام از سایر ادیان برتر است، زیرا برعکس سایرین که اعجاز بزرگانشان در روایات دینی خودشان ذکر شده است، معجزه ای زنده به نام قرآن دارد که ایمان ما را حفظ می کند. این مسئله مورد تأیید کارشناسان مرکز خودتان هم هست:

http://www.pasokhgoo.ir/node/33585

در این مطلب می خوانیم: «به یقین یک ادعای ویژه ،مدرکی ویژه و قانع کننده می خواهد اما در خصوص ادعای رخداد معجزات به طور کلی می توان گفت: کسی نمی تواند با گزارش های سندهای تاریخی درون دینی در مورد آن ها، و بدون ایمان به قرآن یا عهد جدید، مسلمان یا مسیحی شود، اما چه بسا بتوان از طریق برخی شواهد و قرائن برون دینی به اطمینانی قابل قبول در مورد ادعای پیروان ادیان رسید یا این که از طریق معجزه جاوید قرآن به این نتیجه رسید .»

حرف حساب بنده هم همین است.

[="Tahoma"][="Navy"]

tazkie;574291 نوشت:
این هم سوالات و نظرات بنده درباره این خاطره نامتعارف:
فکر نمی کنید ذکر این گونه معجزات عجیب!!! صاحب روایت و منبع قول و ... لازم دارد؟!

بی خود نبود از چند سال پیش، به دستور روسای راهیان نور، راویان این گونه معجزات پیامبرگونه! و خواب های عجیب و غریب را گرفته و از منطقه اخراج می کردند!
از بس خاطرات ساختگی درباره شهدا می گفتند که حتی حزب اللهی ها هم به خیلی چیزها شک می کردند چه برسد به دیگران!!!

نه شهدا بچه پیغمبر بودند!!! و نه راویان خاطرات، پیامبران اولوالعزم و صاحب کرامات و معجزات الهی!!!
شهدا مرد عمل، اهل منطق، واقع بین و عاشق حقیقی بودند که با بینش و بصیرت راه خود را انتخاب کرده و تا شهادت و گذشتن از جان و دنیا پیش رفتند!
هیچ کدام با خواب، رویا، جوّزدگی، تخیل و هیجانی جبهه نرفتند!
آنها به امامی اقتدا کردند که حرف و عملش یکی بود.
پس با این روایات نامعتبر و مشکوک و عجب! نگاه مردم را به آنان متشنج و مبهم نکنیم!

چه زیبا گفت آنکه:
اگر می خواهی حقیقتی را بکوبی، به آن حمله نکن، بلکه از آن بد دفاع کن!

اگر ایشان توانسته اند چنین معجزه ای بکنند، خب امام خمینی (ره) لازم نبود سال ها تبعید و سختی بکشد تا مردم را برای انقلاب اسلامی آماده کند!
ایشان تشریف می برد و یک لیوان آب در سدّ کرج می ریخت آن وقت همه مردم می رفتند در حوزه علمیه قم ثبت نام می کردند و حزب اللهی می شدند!


سلام
انتقاد شما همان اندازه ذهنی به نظر می رسد که این خاطره را ساخته ذهن می دانید
بفرمایید این شما و این منبع ذکر خاطره و این همه آدمی که ادعا شده در این موضوع حضور داشته اند
یا اینها وجود دارند و شما را تایید می کنند یا وجود ندارند و شما مهر باطل بر خاطره بزنید
این مساله ای که در خاطره مطرح شده امتناع وقوعی ندارد بلکه ممکن است اما اینکه واقع شده یا نه قابل تحقیق است
یا علیم[/]

tazkie;576749 نوشت:
ولی به لحاظ منطقی، ادعای ویژه سند ویژه می طلبد، و به صرف یک گزارش از یک فرد مطمئن نمی توان یقین کرد که آن حادثه رخ داده است. به همین دلیل هم هست که اسلام از سایر ادیان برتر است، زیرا برعکس سایرین که اعجاز بزرگانشان در روایات دینی خودشان ذکر شده است، معجزه ای زنده به نام قرآن دارد که ایمان ما را حفظ می کند. این مسئله مورد تأیید کارشناسان مرکز خودتان هم هست:

http://www.pasokhgoo.ir/node/33585


سلام مجدد و تشکر از پیگیری و دقت نظر شما

در پاسخ به این فراز گفتنی است:

اولاً: بله ما هم بر همین نظر هستیم، معمولاً ادعای ویژه سند ویژه می خواهد اما بنظر بنده علاوه بر وجود سند ویژه، به عاملی دیگر بنام معرفت و شناخت و اعتقاد به مبانی آن موضوع، برای رسیدن به باور و یقین نسبت به مسأله مؤثر است.

گاهی یک ادعا، سند ویژه هم بضمیمه دارد اما با این وجود، کسی که دارای جمود فکری است و به حقایق غیرتجربی و ماوراء مادی اعتقادی ندارد، چنین تجاربی را نمی پذیرد. از انطرف، گاهی ادعایی سند ویژه ندارد اما برای کسی که به حقیقتی معترف و مؤمن است (بر اساس مبنای دینی و وحیانی اش)، آن تجربه را بدون سند هم می پذیرد. چون با توجه به ان مبنای فکری و عقیدتی، تحقق چنین اتفاقات معنوی و ماوراء طبیعی را غیرممکن نمی داند. و همین امور، یعنی تجربه های معنوی نیز در تقویت ایمانش مؤثر است.

ثانیاً مطالبی که بعنوان شاهد از سایت مرکز ملی آورده اید مربوط به حقایق اصلی دین نظیر اثبات خود دین، اثبات پیامبری و ... است که از طریق معجزه ثابت می شود. و بحث پیش روی ما چنانکه در توضیحات گفتیم: بیان مقام قرب و تقدس شهدا و اثبات کرامت برای ایشان با توجه به مبانی عقلی و نقلی بود. بی شک، بین معجزه و کرامت تفاوت بسیار است. معجزه مختص انبیاء و اوصیاء الهی است در حالیکه درک و شناخت کرامت، و رؤیت آن در هر زمانی برای هر کسی ممکن است پیشامد کند.

وقتی شاهد آنیم که عموماً حتی غیر دینداران، بدون انکه خود تجربه ای داشته باشند و یا به عینه دیده باشند، برخی کرامت ها و قدرت های روحی و معنوی مرتاضان هندی و دیگران را تأیید می کنند، چگونه دینداران، تحقق این قدرت های معنوی و این قبیل کرامت ها را از اولیاء الهی که شهدای راه خدا از ان دسته اند انکار می کنند.

بنابر این، برای این قبیل مصادیق، (کرامت های معنوی شهدا) پسندیده تر است اگر سند ویژه ای باشد اما اگر هم نبود برای کسانی که با ایمان و اعتقاد راسخ، به مقام و منزلت شهدا نزد خدا واقف اند و آنها را اولیاء بر حق خدا می دانند حداقل تردیدی بر اصل امکان پذیری ان نباید باشد، صرفنظر از پذیرش یا عدم پذیرش آن مصداق. حتی کسانیکه چنین ایمان و اعتقادی به این وقایع معنوی ندارند، برای انکار و رد این اتفاقات باید دلیلی منطقی بیاورند.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;576820 نوشت:

سلام مجدد و تشکر از پیگیری و دقت نظر شما

در پاسخ به این فراز گفتنی است:

اولاً: بله ما هم بر همین نظر هستیم، معمولاً ادعای ویژه سند ویژه می خواهد اما بنظر بنده علاوه بر وجود سند ویژه، به عاملی دیگر بنام معرفت و شناخت و اعتقاد به مبانی آن موضوع، برای رسیدن به باور و یقین نسبت به مسأله مؤثر است.

گاهی یک ادعا، سند ویژه هم بضمیمه دارد اما با این وجود، کسی که دارای جمود فکری است و به حقایق غیرتجربی و ماوراء مادی اعتقادی ندارد، چنین تجاربی را نمی پذیرد. از انطرف، گاهی ادعایی سند ویژه ندارد اما برای کسی که به حقیقتی معترف و مؤمن است (بر اساس مبنای دینی و وحیانی اش)، آن تجربه را بدون سند هم می پذیرد. چون با توجه به ان مبنای فکری و عقیدتی، تحقق چنین اتفاقات معنوی و ماوراء طبیعی را غیرممکن نمی داند. و همین امور، یعنی تجربه های معنوی نیز در تقویت ایمانش مؤثر است.



مسئله بر سر محال انگاشتن و ممکن ندانستن نیست. مسئله سر "لا تقف ما لیس لک به علم" است. اگر یک نفر به شما بگوید امام خمینی طی الارض می کرد، خب این امر محالی نیست، ولی وقوعش نیاز به سند دارد، آنهم سندی ویژه. ایمان ما فقط می تواند بگوید این امر محال نیست، نه اینکه وقوعش را ثابت کند.

مشکور;576820 نوشت:

ثانیاً مطالبی که بعنوان شاهد از سایت مرکز ملی آورده اید مربوط به حقایق اصلی دین نظیر اثبات خود دین، اثبات پیامبری و ... است که از طریق معجزه ثابت می شود. و بحث پیش روی ما چنانکه در توضیحات گفتیم: بیان مقام قرب و تقدس شهدا و اثبات کرامت برای ایشان با توجه به مبانی عقلی و نقلی بود. بی شک، بین معجزه و کرامت تفاوت بسیار است. معجزه مختص انبیاء و اوصیاء الهی است در حالیکه درک و شناخت کرامت، و رؤیت آن در هر زمانی برای هر کسی ممکن است پیشامد کند.

وقتی شاهد آنیم که عموماً حتی غیر دینداران، بدون انکه خود تجربه ای داشته باشند و یا به عینه دیده باشند، برخی کرامت ها و قدرت های روحی و معنوی مرتاضان هندی و دیگران را تأیید می کنند، چگونه دینداران، تحقق این قدرت های معنوی و این قبیل کرامت ها را از اولیاء الهی که شهدای راه خدا از ان دسته اند انکار می کنند.

بنابر این، برای این قبیل مصادیق، (کرامت های معنوی شهدا) پسندیده تر است اگر سند ویژه ای باشد اما اگر هم نبود برای کسانی که با ایمان و اعتقاد راسخ، به مقام و منزلت شهدا نزد خدا واقف اند و آنها را اولیاء بر حق خدا می دانند حداقل تردیدی بر اصل امکان پذیری ان نباید باشد، صرفنظر از پذیرش یا عدم پذیرش آن مصداق. حتی کسانیکه چنین ایمان و اعتقادی به این وقایع معنوی ندارند، برای انکار و رد این اتفاقات باید دلیلی منطقی بیاورند.

موفق باشید ...:Gol:

اول اینکه در آن بحث معجزه یک فرع است و در کل بحث بر سر یک حادثۀ ویژه است، و هر ادعای ویژه ای یک سند ویژه می خواهد، مثلاً اگر من به شما بگویم که یک موجود فضایی هستم و از سیاره ای دیگر دارم با شما بحث می کنم یا اگر بگویم دیشب با یک موجود فضایی برخورد داشته ام و دو نفر هم شاهد بودند، ادعای معجزه نیست، ولی باز هم ادعایی ویژه بوده و سندی ویژه می طلبد.

دوم اینکه، امکان وقوع که نشان دهندۀ وقوع نیست. اینکه اولیاء الله ممکن است کراماتی، آن هم به اذن خدا، داشته باشند، بیانگر هر کرامتی که به آنها نسبت داده می شود حقیقت است.

بنام خدا

سلام و ادب:Gol:

در جمعبندی و نتیجه گیری بحث "تقدس سازی شهداء، واقعیت یا خرافه" توجه به چند نکته ضروری است:

اولاً بین کرامت و معجزه تفاوت وجود دارد، انجام کرامت توسط اولیاء خدا که شهداء راه حق از این دسته اند منعی ندارد. مگر نه آنست که شهدا به تعبیر عالمان بالله کسانی بودند که این راه دور و دراز صدساله را یک شبه پیمودند و به مقام اولیاءاللهی و عنداللهی رسیدند. و در روایات از مقام شهدا به "فوز عظیم" یاد شده است.

ثانیاً هر کس بر اساس سطح معرفت و شناختش نسبت به مقام شهدا و وثاقت و اطمینانش نسبت به راوی خبر، می تواند گزارش کرامت شهدا را بپذیرد یا نپذیرد اما صرف عدم آگاهی و شناخت و تجربه ی ما از اسرار معنوی و شگفتی هایی که در این عالم هستی اتفاق می افتد نمی تواند دلیل خوبی بر انکار آن باشد.

ثالثاً: در نقل اینگونه روایت ها، به چند نکته باید توجه داشت: 1. باید راوی خبر، منبع و سند آن معتبر بوده حتماً ضمیمه گزارش شود. 2. در نقل چنین روایات و اخباری، باید به ظرفیت مخاطبان توجه داشت، بین هر جمعی و در هر فضایی نقل این قبیل خاطرات، گرچه صحت هم داشته باشد شایسته نیست. 3. باید از پر و بال دادن بیش از اندازه خاطرات، که شائبه ی ساختگی بودن آن را تقویت می کند پرهیز نمود.

بنا بر این، چنین ذکر چنین مقام و کراماتی که از آنها مستنداً ذکر می شود، مقدس تراشی و مقدس سازی نیست چون ساخته و ابداع بشری نیست. بلکه مقرری خداوند است برای کسانیکه همه هستی شان را در راه حفظ و حراست از دین و ارزشهای مقدس الهی تقدیم کردند.

رابعاً در پاسخ به اینکه اگر اوصیاء الله، اولیاء خدا و شهدا قدرت بر چنین کراماتی داشتند چرا برای راحت و آسایش و سلامت خود استفاده نکردند گفتنی است: پر واضح است که انها تسلیم امر و رضای خدا بودند، و همان طریقی پیشه راه خود ساختند که مرضی رضای خداوند بود، از قدرت های معنوی برای راحت و آسایش خود بهره ای نجستند و این است طریق اولیاء بر حق الهی.

خامساً آشنایی با برخی مصادیق مقامات شهدا قبل و بعد از شهادتشان، در شناخت رفعت و بزرگی مقام شهدا برای مصونیت نسل جوان از گزند شبهات و چنین قضاوتهای ناروایی در باب شهدا مؤثر است.

سادساً ممکن است گفته شود: ادعای ویژه سند ویژه می خواهد در این خصوص گفتنی است: علاوه بر سند ویژه، به عاملی دیگر بنام معرفت و شناخت و اعتقاد به مبانی آن موضوع، نیز احتیاج دارد. گاهی یک ادعا، سند ویژه هم بضمیمه دارد اما با این وجود، کسی که دارای جمود فکری است و به حقایق غیرتجربی و ماوراء طبیعی اعتقادی ندارد، چنین تجاربی را نمی پذیرد. از انطرف، گاهی ادعایی سند ویژه ندارد اما برای کسی که به حقیقتی مبنایی در آن باب، معترف و مؤمن است (بر اساس مبنای دینی و وحیانی اش)، آن تجربه را بدون سند هم می پذیرد.

سابعاً وقتی شاهد آنیم که عموماً حتی غیر دینداران، بدون انکه خود تجربه ای داشته باشند و یا به عینه دیده باشند، برخی کرامت ها و قدرت های روحی و معنوی مرتاضان هندی و دیگران را تأیید می کنند، چگونه دینداران، تحقق این قدرت های معنوی و این قبیل کرامت ها را از اولیاء الهی که شهدای راه خدا از ان دسته اند انکار می کنند.

بنابر این، برای این قبیل مصادیق، (کرامت های معنوی شهدا) پسندیده تر است اگر سند ویژه ای باشد اما اگر هم نبود برای کسانی که با ایمان و اعتقاد راسخ، به مقام و منزلت شهدا نزد خدا واقف اند و آنها را اولیاء بر حق خدا می دانند حداقل تردیدی بر اصل امکان پذیری ان نیست، صرفنظر از پذیرش یا عدم پذیرش آن مصداق. از اینرو کسانیکه چنین ایمان و اعتقادی به این وقایع معنوی ندارند، برای انکار و رد امکان چنین کراماتی باید دلیلی منطقی بیاورند.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است