رسوایی جاعلان حدیث توسط امام جواد(علیه السلام)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
رسوایی جاعلان حدیث توسط امام جواد(علیه السلام)

حدیث سازان رسوا می شوند!


نقل شده است كه پس از آنكه مأمون دخترش را به امام جواد تزویج كرد.در مجلسی كه مأمون و امام و یحیی بن اكثم و گروه بسیاری در آن حضور داشتند، یحیی به امام گفت:
روایت شده است كه جبرئیل به حضور پیامبر رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلام می رساند و می گوید: «من از ابوبكر راضی هستم، از او بپرس كه آیا او هم از من راضی است؟». نظر شما درباره این حدیث چیست؟

امام فرمود: من منكر فضیلت ابوبكر نیستم، ولی كسی كه این خبر را نقل می كند باید خبر دیگری را نیز كه پیامبر اسلام در حجة الوداع بیان كرد، از نظر دور ندارد. پیامبر فرمود: «كسانی كه بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه كنید، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنچه را كه مخالف كتاب خدا و سنت من بود، رها كنید».

امام جواد افزود: این روایت (درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نیست، زیرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و می دانیم در دلش چه چیز می گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیكتریم»
آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبكر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر بپرسد؟! این عقلاً محال است.

یحیی گفت: روایت شده است كه: «ابوبكر و عمر در زمین، مانند جبرئیل و میكائیل در آسمان هستند».
حضرت فرمود: درباره این حدیث نیز باید دقت شود؛ چرا كه جبرئیل و میكائیل دو فرشته مقرّب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهی از آن دو سر نزده است و لحظه ای از دایره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولی ابوبكر و عمر مشرك بوده اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، اما اكثر عمرشان را در شرك و بت پرستی سپری كرده اند، بنابر این محال است كه خدا آن دو را به جبرئیل و میكائیل تشبیه كند.

یحیی گفت: همچنین روایت شده است كه: «ابوبكر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند»درباره این حدیث چه می گویید؟.

حضرت فرمود: این روایت نیز محال است كه درست باشد، زیرا بهشتیان همگی جوانند و پیری در میان آنان یافت نمی شود (تا ابوبكر و عمر سرور آنان باشند!) این روایت را بنی امیه، در مقابل حدیثی كه از پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - درباره حسن و حسین - علیهما السلام - نقل شده است كه «حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل كرده اند.

یحیی گفت: روایت شده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است».

حضرت فرمود: این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد - صلی الله علیه و آله - و همه اینها و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اینها روشن نمی شود ولی با نور عمر روشن می گردد؟!

یحیی اظهار داشت: روایت شده است كه «سكینه» به زبان عمر سخن می گوید (عمر هرچه گوید، از جانب مَلَك و فرشته می گوید).
حضرت فرمود: من منكر فضیلت عمر نیستم؛ ولی ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالای منبر می گفت: «من شیطانی دارم كه مرا منحرف می كند، هرگاه دیدید از راه درست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آورید».

یحیی گفت: روایت شده است كه پیامبر فرمود: «اگر من به پیامبری مبعوث نمی شدم، حتماً عمر مبعوث می شد»

امام فرمود: كتاب خدا (قرآن) از این حدیث راست تر است، خدا در كتابش فرموده است: «به خاطر بیاور هنگامی را كه از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح...». از این آیه صریحاً بر می آید كه خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، در این صورت چگونه ممكن است پیمان خود را تبدیل كند؟ هیچ یك از پیامبران به قدر چشم بر هم زدن به خدا شرك نورزیده اند، چگونه خدا كسی را به پیامبری مبعوث می كند كه بیشتر عمر خود را با شرك به خدا سپری كرده است؟! و نیز پیامبر فرمود: «در حالی كه آدم بین روح و جسد بود (هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم».

باز یحیی گفت، روایت شده است كه پیامبر فرمود: «هیچگاه وحی از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده است»، یعنی نبوت از من به آنها منتقل شده است.

حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا امكان ندارد كه پیامبر در نبوت خود شك كند، خداوند می فرماید: «خداوند از فرشتگان و همچنین از انسانها رسولانی بر می گزیند». (بنابر این، با گزینش الهی، دیگر جای شكی برای پیامبر در باب پیامبری خویش وجود ندارد).
یحیی گفت: روایت شده است كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - فرمود: «اگر عذاب نازل می شد، كسی جز عمر از آن نجات نمی یافت».
حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا خداوند به پیامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در میان آنان هستی، خداوند آنان را عذاب نمی كند و نیز مادام كه استغفار می كنند، خدا عذابشان نمی كند». بدین ترتیب تا زمانی كه پیامبر در میان مردم است و تا زمانی كه مسلمانان استغفار می كنند، خداوند آنان را عذاب نمی كند.(1)

پی نوشت:
(1). طبرسی، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضویة، 1350 ه.ق، ج 2، ص 247 - 248 - مجلسی، بحار الأنوار، الطبعةالثانیة - تهران، المكتبة الاسلامیة، 1395 ه.ق، ج 50، ص 80 - 83 قرشی، سید علی اكبر، خاندان وحی، چاپ اول، تهران، دار الكتب الاسلامیة، 1368 ه.ش، ص 644 - 647 -