سخاوت چیست ؟ آثار سخاوت کدامست ؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سخاوت چیست ؟ آثار سخاوت کدامست ؟

سخاوت
سخاوت چیست؟و چه اثراتی دارد؟

از بهترین و والاترین فضائل اخلاقی که در منابع دین عزیز ما،بسیار سفارش به آن شده است،{سخاوت=بخشندگی}می باشد.
تأکید بر آن،بقدری زیاد است و از طرف خداوند بزرگ اجر و آینده ی روشن برایش ذکر شده که به نظر میرسد،اگر بنده ای همین یک صفت
نیکو را داشته باشد بعید نیست که نجات پیدا کند.
و اصلا از صفاتی است که مومن کامل حتما داراست.
در حدیث قدسی مبارکی(در کتاب شریف کلمة الله/208) آمده:
خداوند متعال:این دین(اسلام)که (آن را برای خودم در نظر گرفتم)وبرای خود انتخاب کرده ام،(هیچ فضیلت اخلاقی)برای او صلاح نیست مگر سخاوت و حسن خلق ....
و در حدیث دیگری (همان)آمده:اسیری یهودی آوردند پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله) به امیر المومنین علی (علیه السلام) فرمودند: گردنش را بزن.
جبرئیل نازل شد و عرض کرد:ای محمد پروردگارت به تو سلام می رساند و می گوید: او را نکش(و مجازات دیگری برای او در نظر بگیر)
چرا که او در اهلش خُلق نیکوی سخاوت را دارد.
(یهودی که متوجه این دستور خداوند شد)او هم مسلمان شد.
و در حدیث عجیب دیگری آمده(همان)است:
خداوند وحی کرد به موسی که:سامری را نکش(و تخفیف بده) چون او سخاوتمند است.
ببرینش به بهشت
روز قیامت بنده ای را می آورند تا به پرونده او رسیدگی کنند، خطاب به خداوند عرضه می دارد: ای پروردگار بزرگ!مرا خلق کردی و هدایت نمودی و رزق بسیار به من دادی، من هم نسبت به خلقت آسان گرفتم و بخشندگی کردم بخاطر اینکه در این روز(قیامت) بر من آسان بگیری و به من رحم کنی.
سپس خداوند می فرماید: بنده من راست می گوید، ببرینش به بهشت.
نتیجه گیری:
1- سخاوت و بخشندگی علاوه بر اینکه از نشانه های کمال اخلاقی فرد است، موجب عزیز شدن در درگاه الهی می شود و باعث رضای خالق هستی می گردد.
2- مسلم است که این فضیلت اخلاقی هم مانند هر عمل نیک دیگر باید همراه اخلاص(بخاطر خدا انجام دادن)باشد و ماهی زیبای اخلاص این آب جاری را جلوه دهد.
3- چون سخاوت عملی اجتماعی است و مسلماً آثار اجتماعی بسیار خوبی خواهد داشت،این عمل ثمرات دنیوی هم دارد که مجموعه فوائد و ثمرات را کامل می کند
و ....
بقیه بحث رو در پست بعدی دنبال کنید....

جود و سخاوت
واژه سخاوت از ريشه سَخا گرفته شده است. وقتي گفته مي‌شود سَخا النارَ به اين معني است كه خاكستر آتش را از آتش پاك كنند تا بهتر بسوزد و روشن شود؛ همان‌ طور كه آتش اطراف خود را روشن كرده خانه را گرم نگه مي‌دارد سخاوت نيز موجب روشنائي و گرم كردن جامعه و كانون خانواده‌ها و زمينه‌سازي براي بهره‌مندي بينوايان است.
جود و سخاوت از هنجارهاي اخلاقي است كه دين اسلام بسيار بر آن تأكيد نموده است.
امام صادق (ع) مي‌فرمايد:

«السخّي الكريم الذي ينفق ماله في حقٍّ»



«سخاوتمند كريم كسي است كه مال خود را در امور حق و شايسته به مصرف برساند»[1]



البته باید مرز بين سخاوت و اسراف را شناخت و موارد آنها را تشخيص داد.
چه امام حسن عسكري (ع) می­فرماید:
«ان للسّخاء مقداراً فان زاد عليه فهو سرفٌ»

«همانا سخاوت داراي اندازه است اگر از آن اندازه گذشت اسراف خواهد بود.»[2]



سخاوت از ديدگاه معصومين
پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«السخي قريب من الله، قريب من الناس، قريب من الجنه»[3]

«انسان سخاوتمند، به خدا و به مردم و به بهشت نزديك است»



از اين رو آن حضرت پس از مرگ حاتم طايي به پسر وي ‌فرمود:
«از او به خاطر سخاوتمند بودنش عذاب سخت برداشته شد.»
علي (ع) نیز فرمود:
«السخاء يكسب المَحَبّة وَ يُزيِّن الاخلاق» [4]

«سخاوت موجب جلب محبت افراد شده و اخلاق انسان‌ها را مي‌آرايد و زينت مي‌دهد»




...............................روش امامان در سخاوت................................
آورده­اند فقيري به محضر امام صادق (ع) مشرف شد، آن حضرت چهارصد درهم به او عطا نمود، لحظاتي بعد امام كسي را به دنبالش فرستاد تا او را برگرداند. چون مرد برگشت، امام انگشتري به او داد و فرمود: اين نگين ده هزار درهم ارزش دارد، هنگامي كه نيازمند شدي آن را به همين قيمت بفروش، او عرض كرد چرا اين را با مبلغ اول يك جا به من ندادي و دوباره مرا احضار نمودي؟
امام صادق فرمود: پيغمبر اكرم (ص) فرموده است:
«خيرالصدقة ما ابقت غنيً»

«بهترين صدقه آن است كه موجب بي‌نيازي انسان نيازمند گردد»[5]



نقل كرده‌‌اند منصور دوانيقي، از خلفاي عباسي، حضرت موسي بن جعفر (ع) را ناگزير كرد كه در روز عيد نوروز در مجلسي بنشيند و هداياي مردم را كه براي خليفه مي‌آورند بپذيرد، امام هم در آن مجلس نشست مردم هديه بسياري آوردند، در ساعت آخر روز پيرمرد مخلصي به محضر امام آمد و تبريك گفت و عرض كردم: دستم از زمان دنيا تهي است، و نتوانستم هديه‌اي براي شما بياورم، در عوض سه بيت شعي كه جدّم در مرثيه جدّ شما امام حسين (ع) سروده، مي‌خوانم و به شما هديه مي‌كنم و سپس اشعارش را خواند.
امام كاظم (ع) به او فرمود: هديه‌ات را پذيرفتم، در اينجا بنشين خداوند به تو بركت دهد. آن گاه امام به خدمتگزار فرمود: نزد خليفه برو، بپرس با هدايا چه كنم چون خدمتگزار بازگشت گفت: منصور مي‌گويد: اختيار آنها با خودت باشد. امام نيز همه آنها را به آن پيرمرد بخشيد. [6]
از سوي ديگر رعايت حد سخاوت نيز در سيرۀ آن بزرگواران مورد غفلت نبوده است چنان كه روزي فقيري از امام صادق (ع) تقاضاي كمك كرد، امام نيز به او مال فراواني كرد، دادند پس از وي دو فقير ديگر آمده، امام به هر كدام آنها به همان ميزان كمك نمودند امام چون فرد چهارمي مي‌آمد امام چيزي به او نداد و فرمود: خداوند به شما وسعت دهد، سپس اضافه نمودند: اگر كسي سي يا چهل هزار درهم داشته باشد و همه را در راه خير مصرف نمايد و چيزي براي خود باقي نگذارد جزء كساني است كه دعايشان به اجابت نمي‌رسد.[7]
[1] . علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار صادر، ج 71، ص 353.

[2]

. همان ، ج 69، ص 407.

[3]

. همان، ج 73، ص 308.

[4]
.محمدی ری شهری، محمد، ميزان الحكمه، تهران، دارالحدیث، ج 4، ص 220.

[5]
. مجلسی، پیشین، ج 47، ص 61.

[6]

. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 319.

[7]

. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 293.

[b]سخاوت و ايثار على عليه السلام

اذا جادت الدنيا عليك فجد بها على الناس طرا انها تتقلب فلا الجود يفنيها اذا هى اقبلت و لا البخل يبقيها اذا هى تذهب (على عليه السلام)
سخاوت از طبع كريم خيزد و محبت و جاذبه را ميان افراد اجتماع برقرار ميسازد،شخص سخى هر عيبى داشته باشد در انظار عموم مورد محبت است.
على عليه السلام در سخاوت مشهور و كعبه آمال مستمندان و بيچارگان بود هر كسى را فقر و نيازى ميرسيد دست حاجت پيش على عليه السلام مى‏برد و آن حضرت با نجابت و اصالتى كه در فطرت او بود حاضر نمي شد آبروى سائل ريخته شود.
حارث حمدانى دست نياز پيش على عليه السلام برد،حضرت فرمود آيا مرا شايسته پرسش دانسته‏اى؟
عرض كرد بلى يا امير المؤمنين،على عليه السلام فورا چراغ را خاموش كرد و گفت اين عمل براى آن كردم كه تو را در اظهار مطلب خفت و شكستى نباشد.
روزى مستمندى به على عليه السلام وارد شد و وجهى تقاضا كرد،على عليه السلام به عامل خود فرمود او را هزار دينار بدهد عامل پرسيد از طلا باشد يا نقره؟فرمود براى من فرقى ندارد هر كدام كه به درد حاجتمند بيشتر ميخورد از آن بده.
معاويه كه دشمن سرسخت آن حضرت بود روزى از يكى پرسيد:از كجا ميآئى؟
آن شخص از راه تملق گفت از پيش على كه بخيل‏ترين مردم است!معاويه گفت واى بر تو از على سخى‏تر كسى بدنيا نيامده است اگر او را انبارى از كاه و انبارى از طلا باشد طلا را زودتر از كاه مي بخشد.
يكى از مباشران على عليه السلام عوائد ملك او را پيش وى آورده بود آن حضرت فورا در آمد خود را به فقراء تقسيم نمود عصر آن روز همان شخص على عليه السلام را ديد كه شمشيرش را ميفروشد تا براى خانواده خود نانى تهيه كند.
ادامه دارد...




[/b]

على عليه السلام هيچگاه سائل را ردّ نميكرد و ميفرمود:اگر من احساس كنم كه كسى از من چيزى خواهد خواست پيش از اظهار او در اجابت دعوتش پيشدستى ميكنم زيرا حقيقت جود نا خواسته بخشيدن است.
على عليه السلام مي فرمود حاجتمندان حاجت خود را روى كاغذ بنويسند تا خوارى و انكسار سؤال در چهره آنها نمايان نشود.على عليه السلام چهار درهم پول داشت يكى را در موقع شب انفاق نمود و يكى را در روز و يكدرهم آشكارا و يكدرهم در نهان آنگاه اين آيه نازل شد كه مفسرين شأن نزول آنرا در مورد انفاق آنحضرت نوشته‏اند:
الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (1) .
كسانيكه اموال خود را در شب و روز،نهانى و آشكارا انفاق ميكنند براى آنها نزد پروردگارشان پاداشى است و ترس و اندوهى بر آنها نباشد (2) .
پس از قتل عثمان كه على عليه السلام بمسند خلافت نشست عربى نزد آنحضرت آمد و عرض كرد من بسه نوع بيمارى گرفتارم،بيمارى نفس،بيمارى جهل،بيمارى فقر!على عليه السلام فرمود مرض را بايد بطبيب رجوع كرد و جهل را بعالم و فقر را بغنى.
آن مرد گفت شما هم طبيب هستيد و هم عالم و هم غنى!
حضرت دستور داد از بيت المال سه هزار درهم باو عطاء كردند و فرمود هزار درهم براى معالجه بيمارى و هزار درهم براى رفع پريشانى و هزار درهم‏براى معالجه نادانى (3) .
علماء و مفسرين عامه و خاصه نقل كرده‏اند على عليه السلام در مسجد نماز ميخواند و در ركوع بود كه سائلى در حاليكه سؤال ميكرد از كنار او گذشت و آنحضرت انگشتر خود را كه در دست داشت با اشاره باو بخشيد،سائل وقتى از او دور شد با رسول اكرم صلى الله عليه و آله برخورد نمود حضرت پرسيد چه كسى اين انگشتر را بتو داد؟سائل اشاره بعلى عليه السلام نمود و گفت اين شخص كه در ركوع است آنگاه آيه:انما وليكم الله و رسوله...كه آيه ولايت بوده و ضمنا اشاره بخاتم بخشى آنحضرت است نازل شد (4) . (در بخش پنجم در ترجمه و تفسير آيه مزبور بحث خواهد شد)
على عليه السلام تنها به بخشش مال اكتفاء نميكرد بلكه جان خود را نيز در راه حق ايثار نمود،در شب هجرت بخاطر پيغمبر صلى الله عليه و آله از جان خود دست شست و باستقبال مرگ رفت،معنى پر مغز ايثار همين است كه جز على عليه السلام كسى بدان پايه نرسيده است.....

:Gol:معنای سخاوت بزرگواری و بلندی روح است که قدمی بسوی کمال است:Gol:

امام صادق (عليه السلام):

السخاء من اءخلاق الانبياء، و هو عماد الايمان ؛ و لا يكون مومن الا سخيا، و لا يكون سخيا الا ذو يقين وهمة عالية ؛ لان السخاء شعاع نور اليقين ، ومن عرف ما قصد هان عليه ما بذل

سخاوت از اخلاق پيامبران و ستون ايمان است . هيچ مومنى نيست مگر آن كه بخشنده است و تنها آن كس بخشنده است كه از يقين و همت والا برخوردار باشد؛ زيرا كه بخشندگى پرتو نور يقين است . هر كس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.


بحارالانوار 71/355/17.

[=&quot]ايثار مقدم داشتن ديگران است بر نفس خود و كسى تا تسلط كامل بر نفس نداشته باشد نميتواند مال و جان خود را بديگرى بدهد،اين صفت از سجاياى اخلاقى و صفات ملكوتى است كه در هر كسى پيدا نميشود،على عليه السلام با زحمت و مشقت زياد نانى تهيه كرده و براى فرزندان خود مى‏برد در راه سائلى رسيد و اظهار نيازمندى كرد حضرت نان را باو داد و با دست خالى بخانه رفت،روزى با غلام خود قنبر ببازار رفت و دو پيراهن نو و كهنه خريد كهنه را خود پوشيد و نو را بقنبر داد[/][=&quot]. [/][=&quot]
[/][=&quot]محدثين و مورخين،همچنين مفسرين ذيل تفسير آيات سوره دهر (هل اتى) هر يك با مختصر تفاوتى در الفاظ و عبارات در مورد ايثار على عليه السلام بطورخلاصه چنين نوشته‏اند كه حسنين عليهما السلام مريض شدند پدر و مادر آنها و حتى خود حسنين نذر كردند كه پس از بهبودى سه روز بشكرانه آن روزه بگيرند فضه خادمه منزل نيز از آنها پيروى نمود[/][=&quot]. [/][=&quot]
[/][=&quot]چون خداوند لباس عافيت بآنها پوشانيد بنذر خود وفا كرده و مشغول روزه گرفتن شدند،على عليه السلام سه صاع جو از شمعون يهودى كه همسايه‏شان بود قرض كرد و بمنزل آورد حضرت زهرا عليها السلام روز اول يكصاع از آنرا آرد نموده و (بتعداد افراد خانواده) پنج گرده نان پخت،شب اول موقع افطار سائلى پشت در صدا زد اى خانواده پيغمبر من مسكين و گرسنه‏ام از آنچه ميخوريد مرا اطعام كنيد كه خدا شما را از طعامهاى بهشتى بخوراند،خاندان پيغمبر هر پنج قرص را بمسكين داده و خود با آب افطار كردند[/][=&quot]. [/][=&quot]
[/][=&quot]روز دوم فاطمه عليها السلام ثلث ديگر جو را آرد كرد و پنج گرده نان پخت شامگاه موقع افطار يتيمى پشت در خانه حرفهاى مسكين شب پيشين را تكرار كرد باز هر پنج نفر قرصهاى نان را باو داده و خود با آب افطار كردند.روز سيم فاطمه عليها السلام بقيه جو را بصورت نان در آورد و موقع افطارى اسيرى پشت در آمد و سخنان سائلين دو شب گذشته را بزبان آورد باز خاندان پيغمبر نانها را باو دادند و خودشان فقط آب چشيدند روز چهارم حسنين عليهما السلام چون جوجه ميلرزيدند وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله آنها را ديد فرمود پناه مى‏برم بخدا كه شما سه روز است در چنين حاليد جبرئيل فورا نازل شد و 18 آيه از سوره هل اتى را (از آيه 5 تا آيه [/][=&quot]22) در شأن آنها و توضيح مقامات عاليه‏شان در بهشت برين برسول اكرم صلى الله عليه و آله قرائت كرد كه يكى از آيات مزبور اشاره بانفاق و اطعام سه روزه آنها است آنجا كه خداوند تعالى فرمايد:....[/]

[=&quot]
[/][=&quot]: و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا (5[/][=&quot]) . [/][=&quot]
[/][=&quot]و در آخر آيات نازله هم از عمل بي ريا و خالصانه آنها قدردانی‏كرده و فرمايد:ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا.يعنى البته اين (مقامات و نعمتهاى بهشتى كه در آيه‏هاى پيش آنها را توضيح داده) پاداش عمل شما است و سعى شما مورد رضايت و قدردانى است (6[/][=&quot]) . [/][=&quot]
[/][=&quot]پى‏نوشتها[/][=&quot]: [/][=&quot]
[/][=&quot](1) سورة بقره آيه 274[/][=&quot]
[/][=&quot](2) كشف الغمه ص 93ـينابيع المودة ص 92ـمناقب ابن مغازلى ص 280[/][=&quot]
[/][=&quot](3) جامع الاخبار ص 162[/][=&quot]
[/][=&quot](4) مناقب ابن مغازلى ص 313ـكفاية الطالب ص 250 و كتب ديگر. [/][=&quot]
[/][=&quot](5) سوره دهر آيه .8[/][=&quot]
[/][=&quot](6) شواهد التنزيل جلد 2 ص 300ـامالى صدوق مجلس 44 حديث 11ـكشف الغمه ص 88 و كتب ديگر [/]

[=&quot]خل و سخاوت[/][=&quot]
[/]
[=&quot]گفته اند: كه [/][=&quot]مردى[/][=&quot] درخت خرمائى داشت ، كه شاخه اش در خانه شخص فقير و عيالمندى بود، و صاحب نخل مى آمد و از درخت خود بالا مى رفت تا خرما بچيند و چه بسا خرمائى از درخت مى افتاد، و بچه هاى آن فقير بر مى داشتند و مى خوردند، و صاحب نخل از درخت مى آمد پايين تا خرما را از دست بچه ها بگيرد، و اگر خرما را در دهان يكى از بچه ها مى ديد، انگشتش را داخل دهان آن بچه مى كرد، تا خرما را از دهان او بگيرد، آن مرد فقير هم به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت كرد، و حضرت را از آنچه كه صاحب نخل مى كرده خبر داد[/][=&quot].
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ((خيلى خوب حرفت را شنيدم )) برو،
پيامبر خدا صاحب نخل را ملاقات كرد و به او فرمود: آن نخلى كه شاخه اش در خانه فلانى است را به من مى دهى ؟ تا من يك درخت خرما در بهشت به تو بدهم . آن شخص گفت : من نخلهاى زيادى دارم ، اما هيچكدام از نخلهايم بخوبى خرماى اين نخل نيست : بالاخره آن شخص رفت و شخص ديگرى كه كلام پيامبر را شنيده بود، آمد و گفت : يا رسول الله ، آيا اگر من آن نخل را از او گرفتم و به شما دادم ، عوض آن نخلى به من در بهشت مى دهى ؟ پيامبر فرمود: بلى ، پس آن شخص رفت و صاحب نخل را ملاقات كرد، و با او مذاكره كرد در قيمت ، كه اگر اين نخل را به او دادم ، در بهشت نخلى به من عطا خواهد كرد؟
صاحب نخل گفت : من از خرماى اين نخل خوشم مى آيد، ولى نخلهاى زيادى دارم و هيچكدام از نخلهاى من خرمايش به اين خوبى نيست ، كه اين درخت دارد آن شخص به او گفت : اين نخل را به من مى فروشى ؟ گفت : نه ، مگر اينكه پولى به من دهى كه باور ندارم ، آن شخص گفت :
به چقدر راضى هستى كه من به تو بدهم ؟ صاحب نخل گفت : چهل آن شخص گفت : خيلى زياد است چهل در برابر يك نخل زياد است .
سپس خريدار كمى ساكت شد، و بعد گفت : من به تو چهل نخل را مى دهم ، و خريدار به فروشنده گفت : من شهادت مى دهم كه تو راست مى گوئى و رفت پيش مردم و آنها را شاهد گرفت ، كه اين نخل در قبال چهل نخل مال من شد.
و رفت پيش پيامبر صلى الله عليه و آله و عرض كرد: يا رسول الله اين نخل مال من شد و هم اكنون آن را ملك تو كردم پيامبر صلى الله عليه و آله رفت پيش صاحب خانه (مرد فقير) و فرمود: اين نخل مال تو و زن و فرزندانت شد. و در اين هنگام خداوند سوره ليل را نازل كرد.
عطا گويد: اسم مردى كه نخل را خريد و داد به پيامبر صلى الله عليه و آله ابودحداح بود و كسى كه بخل كرد (( (بخل و استغنى ))) و نخل را نداد همان صاحب نخل بود و شان نزول (( (و سيجنبها الاتقى )))
و همچنين شاءن نزول (( (ولسوف يرضى ))) هم درباره ابودحداح است ، يعنى (( (ولسوف يرضى اذا دخل الجنة ) ))
بزودى وقتى وارد بهشت راضى مى شود، و پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى به آن نخل مى گذشت مى فرمود: نخلهائى در عوض اين نخل براى ابودحداح در بهشت است .[/]

[=&quot]منبع[/]
[=&quot]: مجمع البيان][/]

امام صادق (عليه السلام):

السخاء ما كان ابتداء، فاءما ما كان من مساءلة فحياء و تذمم


سخاوت آن است كه بى درخواست انجام گيرد، اما سخاوتى كه در مقابل درخواست باشد ناشى از شرمندگى و براى افرار از سرزنش ‍ است .

آثار و پیامدهای سخاوت

1- «سخاوت» فاصله طبقاتی جامعه را کم می کند و از این طریق ناهنجاریهای ناشی از فاصله طبقاتی را از بین می برد و یا کاهش می دهد. آتش کینه های محرومان راخاموش می کند و حس انتقامجویی را در آنان تضعیف می نماید و از این طریق پیوندهای اجتماعی را محکم می سازد.
.2- «سخاوت» پوششی برای عیوب انسان هاست و به این ترتیب، آبروی انسان راحفظ می کند.
3- «سخاوت» در عین این که ثمره درخت عقل است، بر عقل و خرد انسان می افزاید. عقل می گوید:دلیلی ندارد که انسان با زحمت زیاد اموال فراوانی تهیه کند وآن را برای بازماندگان بگذارد و خودش به وسیله آن، جلب ثواب و کسب آبرو نکند.
از سوی دیگر «سخاوت» ، گروهی از اندیشمندان را گرد انسان جمع می کند و آنها
می توانند بر فکر و عقل و دانش او بیفزایند.
4- از این طریق ناهنجاریهای ناشی از فاصله طبقاتی را از بین می برد و یا کاهش می دهد. آتش کینه های محرومان راخاموش می کند و حس انتقامجویی را در آنان تضعیف می نماید و از این طریق پیوندهای اجتماعی را محکم می سازد.
5- «سخاوت» مدافعان انسان را زیاد می کند و آبروی او را محفوظ می دارد ودشمنان و بدخواهان را عقب می راند، امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرمایند: «الجودحارس الاعراض، جود و بخشش آبروی انسان را حفظ می کند. » 1)
6- جود و «سخاوت» ، آثار معنوی فوق العاده ای نیز دارد، به همین دلیل از صفات انبیاء شمرده شده و همان گونه که در روایات گذشته خواندیم، شعاع نور «یقین» است، حتی اگر این فضیلت در افراد بی ایمان باشد، به حال آنها مفید و سودمند است.
در حدیثی آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی نمود: «لا تقتل السامری فانه سخی، سامری را به قتل مرسان، زیرا او مرد سخاوتمندی است. »2)
درست است که سامری، منشا فساد عظیمی در بنی اسرائیل شد و آئین بت پرستی رادر میان آنها پایه نهاد و در انتها نیز زندگی را با خفت و ذلت و حقارت گذراند که شایدمرگ بر آن زندگی، ترجیح داشت، ولی با این همه به حضرت موسی علیه السلام وحی رسید که خون او را به خاطر سخاوتش نریزد.
از رسول خدا علیه السلام نقل شده است که به فرزند حاتم طائی به نام «عدی» فرمود: «دفع عن ابیک العذاب الشدید لسخاء نفسه، عذاب شدید از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد. »3)
در ذیل همین حدیث، آمده است که پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داد، گروهی از جنایتکاران یکی از جنگها را به قتل برسانند، ولی یکی از آنها را استثناء کرد. آن مرد تعجب کرد وگفت: «با این که گناه ما یکی است، چرا مرا از میان آن جمعیت جدا کردی؟ » حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند: «خداوند به من وحی فرستاد که تو سخاوتمند قوم خود هستی و من نباید تو را به
قتل برسانم. »
آن مرد با شنیدن این سخن ایمان آورد و شهادتین بر زبان جاری کرد، آری! سخاوت آن مرد، او را به بهشت رسانید.
از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل شده است: «شخص سخی را اهل آسمانها دوست دارند و اهل زمین هم دوست دارند... در حالی که بخیل را اهل آسمانها و زمین دشمن دارند. » 4)
1- غرر الحکم، حدیث 333.
2- کافی، ج 4، ص 41.
3- بحار الانوار، ج 68، ص 354.
4- وسایل الشیع، ج 15، ص 252

بعضى نيز گفته‏اند: «كسى كه بخشى از اموال خود را ببخشد و بخش ديگر را براى خودبگذارد،صاحب سخاوت است و كسى كه اكثر آن

را ببخشد و مقدار كمى را براى خود بگذارد،داراى جود است‏».

( جود و سخاوت ) اين دو واژه كه در مقابل«بخل‏» است،غالبا در يك معنى استعمال مى‏شود،ولى گاه‏از بعضى كلمات استفاده مى‏شود كه‏ «جود» مرحله

بالاتر از «سخاوت‏» است، زيرا درتعريف«جود» گفته‏اند: «بخشش بدون درخواست است كه در عين حال، بخشش خود راكوچك بشمارد.»

گاه گفته‏اند: «جود،خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام‏بخشش است. »بعضى نيز گفته‏اند:«جود بخششى است

كه مال را، مال خدا بشمرد و سائل رابنده خدا بداند و خودش را در اين ميان واسطه ببيند»،

در حالى كه«سخاوت‏» معنى‏وسيع‏ترى دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل مى‏شود.

به آياتيکه وارد است در اين باره توجه کن1..يحبون من هاجر اليهم و لا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون على‏انفسهم و لو كان بهم خصاصة... (حشر، 9)

2- و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا-انما نطعمكم لوجه الله‏لا نريد منكم جزاء و لا شكورا (دهر،8 و 9)

3- مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت‏سبع سنابل فى كل‏سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم

(بقره،261)

4- الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون (بقره،274)

5- لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شى‏ء فان الله به‏عليم (آل عمران،92)

6- الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون (بقره،3)

7- و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء،29)

ترجمه 1-..و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند،دوست مى‏دارند و در دل خود نيازى به آنچه‏به مهاجران داده شده،احساس نمى‏كنند و آنها را بر خود مقدم مى‏دارند، هر چند خودشان‏بسيار نيازمند باشند...
2- و غذاى(خود)را با اين كه به آن علاقه(و نياز)دارند،به مسكين و يتيم و اسيرمى‏دهند-(و مى‏گويند)ما شما را به خاطر خدا اطعام
مى‏كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شمانمى‏خواهيم. 3- كسانى كه اموال خود را در راه خدا«انفاق‏»مى‏كنند،همانند بذرى هستند كه هفت‏خوشه بروياند كه در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر كس بخواهد(وشايستگى داشته باشد)،دو يا چند برابر مى‏كند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسيع و(به همه‏چيز)داناست. 4- آنها كه اموال خود را شب و روز پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند،مزدشان نزدپروردگارشان است،نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى‏شوند. 5- هرگز به(حقيقت)نيكوكارى نمى‏رسيد!مگر اين كه از آنچه دوست مى‏داريد(در راه‏خدا)انفاق كنيد و آنچه انفاق مى‏كنيد،خداوند از آن آگاه است. 6- (پرهيزكاران)كسانى هستند كه به غيب(آنچه از حس پوشيده و پنهان است)ايمان‏مى‏آورند و نماز را بر پا مى‏دارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم،انفاق‏مى‏كنند. 7- هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن(و ترك انفاق و بخشش منما)و بيش از حد نيزدست‏خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى.

سخن از بزرگواراني كه غذاى خود را در حالى كه‏شديدا به آن نياز داشتند به مسكين و يتيم و اسير

دادند،بدون اين كه هيچ انتظار پاداش وتشكرى داشته باشند،در اينجا خيلي مغتنم است:

«و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا*انمانطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا » (3)

روايات فروانى از طرق شيعه و سنى،حكايت از اين دارد كه آيات 8 و 9 سوره‏«دهر»در فضيلت اهلبيت عليهم السلام نازل شده است.

«مرحوم علامه امينى‏»در«الغدير»34 نفراز علماء معروف اهل سنت را نام مى‏برد كه اين حديث را در كتابهاى خود آورده‏اند

(با ذكر نام كتاب و صفحه آن) (4) بنابراين حديث مزبور در ميان اهل سنت مشهور،بلكه متواتر است و علماى شيعه‏اتفاق نظر دارند كه همه سوره‏«دهر»يا بخش قابل ملاحظه‏اى از آيات آن،درباره‏اهلبيت پيامبر صلى الله عليه و اله(على،فاطمه زهرا،حسن و حسين عليهم السلام)نازل شده است. دقت در آيات سوره‏«دهر»نشان مى‏دهد كه خداوند چگونه از اين سخاوتمندان‏ايثارگر مدح و ستايش كرده و عمل آنها را ستوده و بالاترينپاداش را براى آنها قرارداده است.در يك جا از آنها به عنوان‏«ابرار»و در جاى ديگر از آنها به عنوان‏«عبادالله‏»(بندگان خاص خدا) يادكرده است.


امام صادق عليه السلام در داستاني وارد شده که معروف است:«مشتى خاك را از زمين برداشت و محكم در دست گرفت،فرمودند:اين بخل است،سپس‏مشت ديگرى برداشت و دست را چنان گشود كه تمام خاكها،روى زمين ريخت،سپس‏فرمودند:اين اسراف است،مرتبه سوم،مشتى خاك برداشت و كف دست را رو به آسمان كردو دست را گشود،مقدارى از خاكها از لابلاى انگشتان و اطراف دستشان فرو ريخت و مقدارى‏باقى ماند،حضرت عليه السلام فرمودند:اين حد اعتدال است(و حقيقت‏سخاوت همين است)» (1)

در آيه مورد بحث از«بخل‏»تعبير به‏«زنجير شدن بر گردن‏»شده است و از اسراف به‏گشودن دست،آن چنان كه كارى از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرارگرفتن و از كار باز ماند(ملوما محسورا)ذكر مى‏كند.

از مجموع آيات مختلفى كه به نحوى به مساله سخاوت و انفاق و بذل و بخشش‏ارتباط دارد-كه بخشى از آن را در بالا تفسير كرديم-به خوبى عظمت و اهميت وارزش والاى اين صفت‏برجسته انسانى ظاهر مى‏شود،نه تنها باعث نظم و سعادت‏جوامع انسانى و مبارزه با فقر و محروميتى كه سرچشمه انواع نابسامنى‏ها و گناهان است، مى‏شود بلكه در تكامل معنوى و روحى انسان نيز نقش بسيار مهمى دارد. 1- تفسير نور الثقلين،ج‏3،ص 158

از نظر احاديث در باره اثر سخاوت آمده:1- از امير مؤمنان عليه السلام آمده است: «تحل بالسخاء و الورع فهماحلية الايمان و اشرف خلالك،به سخاوت و ورع،خود را بياراى كه اين دو آرايش ايمان و برترين صفات توست.» (1)

اين تعبير نشان مى‏دهد كه اين صفت را از برترين صفات مؤمن به حساب آورده‏است.
2- در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار آمده است: «السخاء ثمرة العقل والقناعة برهان النبل،سخاوت ميوه درخت عقل و خرد و قناعت دليل بر نجابت است‏» (2)

آنها كه در بخشش به ديگران‏«بخل‏»مى‏ورزند،اموال زيادى را فراهم كرده ومى‏گذارند و مى‏روند،در حقيقت اين گونه افراد عاقل نيستند،زيرا،زحمت‏بر دوش‏آنها بوده،بدون آن كه از اموالشان بهره مادى يا معنوى ببرند.كدام عاقلى چنين كارى‏مى‏كند!

3- در تعبير ديگرى از آن حضرت عليه السلام در مورد اهميت‏«سخاوت‏»به نكته لطيف‏ديگرى اشاره مى‏فرمايند:«غطوا معايبكم بالسخاء فانه ستر العيوب،عيوب خويش را باسخاوت بپوشانيد،زيرا سخاوت پوشاننده عيبهاست‏» 3)

صدق اين كلام مولى با تجربه به خوبى ثابت مى‏شود،اشخاص را مى‏بينيم كه عيوب‏گوناگونى دارند،ولى چون سخاوتمندند همه مردم به ديده احترام به آنها مى‏نگرند.

4- باز در تعبيرى ديگر از همان امام همام عليه السلام آمده است: «السخاء يمحص الذنوب‏و يجلب محبة القلوب،سخاوت، گناهان را پاك مى‏كند و دل‏ها را سوى سخاوت كننده فرامى‏خواند.» 4- 1غرر الحكم،حديث 4511.

2- غرر الحكم،حديث 2145.

3- غرر الحكم،حديث 6440.

4- غرر الحكم،حديث 1738.

سخی آن کسی است که خود می خورد وبه دیگران هم می خوراند و دارای خوی عطاست واین حالت موجب موفقیت کامل می شود،زیرا مردم سخی اهل عطایند وقرآن نیز تأکید زیادی در این زمینه کرده است .
(اخلاق ناصری )
در واقع بخل امساک مال است در جائی که سزاوار بذل باشد،اسراف بذل مال است در جائی که امساک آن سزاوار باشد وعقلا در آن جابه صرف مال اقدام نکنند،از این دو تعریف سخاوت نیز به دست می آید که بذل مال است در جائی که بذل سزاوار باشد .
(اخلاق و راه سعادت ؛ اقتباس و ترجمه : از طهارة الاعراق ابن مسکویه ، به قلم یکی از بانوان ایرانی / 1360)
جود و بخشش به معناي نرمي و ملايمت آمده و در اصطلاح به کسي جواد و سخاوتمند مي گويند که جوانمرد و بخشنده باشد.
- اسلام، پيروان خود را به داشتن چنين اخلاق حسنه اي ترغيب کرده و پيشوايان معصوم عليهم السلام از بخشنده ترين مردم زمان خويش بودند، و اين ويژگي در رهبران الهي، يک نعمت و فضيلتي بود که خداوند اوصياي خود را بدان مزين مي کند.
- سخاوت، زماني ارزش پيدا مي کند که براي اهداف متعالي و انساني باشد و اگر براي اهداف غيرالهي باشد، فاقد ارزش و اعتبار است، همچنين انسان بايد از اموال خود بذل و بخشش کند و بخشيدن از اموال ديگران و اموال عمومي و دولتي نه تنها سخاوت نيست، بلکه خيانت است.

با عرض سلام و وقت به خیر

آیا ما در قبال فقرایی که در جاهای مختلف گدایی می کنند وظیفه داریم ؟
گاها هر جا میری میان جلوت
میان در خونه که چی و چی و چی
معلوم هم نیست راست میگن یا نه

وقتی هم که بهشون چیزی میدی بعدیاش هم میان یا اینکه به کم هم راضی نیستند .

آیا کمک کردن به این افراد باعث ترویج تکدی گری نمیشه ؟
آدم هم دلش می سوزه . ولی معلوم نیست که راس میگن یا نه .

تکلیف ما در برخورد با این افراد چی هست ؟

با تشکر
همگی موفق باشید

روشنا;168941 نوشت:
با عرض سلام و وقت به خیر

آیا ما در قبال فقرایی که در جاهای مختلف گدایی می کنند وظیفه داریم ؟
گاها هر جا میری میان جلوت
میان در خونه که چی و چی و چی
معلوم هم نیست راست میگن یا نه

وقتی هم که بهشون چیزی میدی بعدیاش هم میان یا اینکه به کم هم راضی نیستند .

آیا کمک کردن به این افراد باعث ترویج تکدی گری نمیشه ؟
آدم هم دلش می سوزه . ولی معلوم نیست که راس میگن یا نه .

تکلیف ما در برخورد با این افراد چی هست ؟

با تشکر
همگی موفق باشید



از لحاظ اسلام تکدی گری امر زشتی شمرده شده واسلام تأکید دارد که افراد مستحق و نیازمند نباید دست تکدی در پیش این و آن دراز کنند.دلیل این مذمت نیزجلوگیری از لکه دار شدن شخصیت مؤمن است.با وجودی که در اسلام به مسأله ی صدقه دادن اهمیت زیادی داده شده است اما چنانچه سوأل ودرخواست از دیگران به گونه ای باشد که شخص به تکدی گری روی آورد واین قضیه برای او وسیله ی امرار معاش وشغل محسوب شود کمک وصدقه دادن به اینگونه افرادتوصیه نشده است.

البته اگر شناخت ما نسبت به این عدم احتیاج کامل است ومی دانیم سائل دروغگو است که در این صورت کمک کردن لازم نیست.

و اگر از روی قراینی مطمئن شدیم که درخواست کننده نیازمند واقعی است و آنچه را که می گوید حقیقت است در این موارد لازم است تا به مقداری که برایمان امکان دارد به او کمک کنیم.


اما اگر مردد هستیم وحقیقتا نمی دانیم که واقعا محتاج هستند یا نه بهتر است از کمک کردن آنی بپرهیزیم.واگر شرایطی فراهم است وما قادر به فهمیدن حقیقت هستیم اقدام کنیم اما در غیر اینصورت در حالت تردید بهتر است به اینگونه افراد کمکی نشود مخصوصا در زمانی که باعث ترویج تکدی گری و دروغ در جامعه می شود.البته این حکم فقهی نیست بلکه توصیه ی اخلاقیست.