ایا در قران به عدالت صحابه تصریح شده است ؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
ایا در قران به عدالت صحابه تصریح شده است ؟

صحابه در قرآن کریم
در این مورد آیات مختلفی در قرآن کریم آمده است. بعضی از آنها دلالت بر تعریف و تمجید از صحابه دارد و در بعض دیگر عملکرد بعض از صحابه کاملاً مورد نقد و انتقاد قرارگرفته، بنابراین بررسی در آیات در این راستا بسیار لازم است و با توجه به بررسی‎های متعددی که از سوی محقّقین محترم در این زمینه صورت گرفته ما فقط به یکی از آیات با دیدگاهی خاصّ اشاره می‎کنیم و آن آیه‎ای است که اهل سنت بر عدالت جمیع صحابه اقامه می‎کنند آیه هجدهم سوره فتح می‎باشد.
(لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینة علیهم و اثابهم فتحاً قریبا.)
به این آیه استدلال شده بر عدالت بیعت‎کنندگان تحت شجره و بلکه عدالت تمامی صحابه، البته به نظر بعضی از محققین اهل سنّت مانند خطیب بغدادی 2 و ابن حجر 3 .
آیه شریفه می‎فرماید: خدا از مؤمنین راضی شده است آنان که تحت شجره با پیامبر ؟ بیعت کرده‎اند پس از اینها عادلند و بعضی قانونی کلی استفاده نموده‎اند که هر که با پیامبر بیعت کند خداوند از او راضی می‎شود و انزال سکینه بر او کرده و فتح قریب بر او نازل می‎کند و چون تمامی صحابه پیامبر ؟ بیعت کرده‎اند، پس چنین می‎باشد. در جواب باید گفت: آیه شامل تمامی صحابه نخواهد شد، چراکه ولو فرض کنیم آیه شامل بیعت‎کنندگان تحت‎الشجره است و لکن خداوند نمی‎خواهد اعلام کند که من روز بیعت رضوان از همة مؤمنین راضی شدم و الاّ اجتماع نقیضین لازم می‎آید.
پیامبر؟ عثمان را نزد مشرکین قریش فرستادند و شایع شد که کفّار قریش او را کشته‎اند. حضرت از افراد خود در تحت‎الشجره در سال حدیبیّه بیعت گرفت و این آیه نازل شد.
اگر ظاهر آیه دلالت بر عدالت تمامی صحابه کند، باید گفت در بین مشرکینی که قرار شد اصحاب با آنان بجنگند عده‎ای بودند که بعداً ایمان آوردند و معنای این مطلب این است که خداوند از آنان که بعداً از صحابه شدند راضی است و از اصحاب نیز در همان زمان راضی است، پس رضایت خداوند در یک روز از مشرکین و از اصحابی که با هم در حال جنگ بوده‎اند همزمان تحقّق پیدا کرده است. و اما شمول آیه نسبت به بیعت‎کنندگان شجره، این را می‎پذیریم لیکن قانون کلی که شما از آیه استفاده نموده‎اید را قائل نیستیم با توجه به مراجعه به آیات دیگر قرآن؛ چراکه از مجموع آنها استفاده می‎شود بیعت به تنهایی مؤثر در حصول رضایت نیست، بلکه شرطی ویژه دارد و آن هم وفای به عهد است. شاهد مطلب این آیة شریفه است: ( ان الذین یبایعونک انّما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه و من أوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجراً عظیما.) 1
اجماع همة بزرگان جمله شرطیه مفهوم دارد به این معنا که ملاک تأثیر بیعت اینها در صورتی است که به تعهدات خود وفا کنند و الاّ فلا.
باید مورد بیعت نیز بررسی شود. بیعت به معنای اعلام تعهد است، تعهد بر اطاعت اوامر پیامبر ؟ . بنابراین آیة اول فرمود: بر بیعت تحت‎الشجره ثمراتی بار است و در این آیه می‎فرماید بیعت وقتی اجر عظیم دارد که وفای به عهد نیز داشته باشد، نتیجه این می‎شود هر بیعتی که همراه وفای به عهد باشد اثر شرعی دارد و هر زمان از وفای به عهد جدا شود دیگر اثر شرعی بر آن مترتّب نیست، پس این نکته که هر بیعت کننده‎ای این آثار بر عملش بار می‎شود مقبول نیست. اگر اشکال شود که از خود آیة رضایت معلوم می‎شود که وفای به عهد نیز داشته‎اند چراکه تعبیر شده است «لقد رضی الله عنهم».
در جواب گوییم: آیة قرآن و واقعیت تاریخی مسلّم داریم که نتیجه‎اش این می‎شود که آیه می‎فرماید از مبایعین اعلام رضایت می‎کنم به این شرط که وفای به عهد داشته باشد و آن آیة سورة فتح است.
(محمد رسول الله والذین معه اشدّاء، علی الکفّار رحماء بینهم تریهم رکعاً سجّداً یبتغون فضلاً من الله و و رضوان وعد الله الذین آمنو و عملوالصالحات منهم مغفرة و اجراً عظیماً.) 2
صدر آیه می‎گوید اصحاب منتظر رضوان و فضل هستند ولی بدانند که آنانیکه ایمان آورده و عمل صالح دارند دارای مغفرت و اجر عظیمند. «مِنْ» در آیه تبعیضیّه است و به اجماع علماء «مِنْ» بیانیه بر سر ضمیر نمی‎آید. مفسّرین می‎گویند این آیه در مورد بیعت رضوان است و شأن نزولش در مورد افراد تحت شجره است، یعنی ای کسانی که تحت شجره بیعت کردید، بدانید که همة شما رضوان خدا شامل حالتان نیست بلکه باید همراه با (آمنوا و عملو الصالحات) باشد.
نکتة مهم اینکه شواهد و نمونه‎های خارجی متعددی نیز موجود است که تمامی بیعت‎کنندگان قادر نبوده‎اند، به عنوان نمونه به دو نفر اشاره می‎کنیم.
1ـ ابولغادیه جهنی یسار بن سبُع که از افراد تحت‎الشجرة بوده است.
«هوالذی قتل عمّار بن یاسر فی حرب صفّین.»
و عمّار کسی بوده است که تمامی اهل سنّت از پیامبر؟ روایت دارند. «قاتل عمار و ثالبه فی النّار.» 1
و در روایت دیگر آمده است:
«ویح عمّار تقتله الفئة الباغیة عمّار یدعوهم إلی الله و یدعون الی النّار.»
و از خود یساربن سبع نقل شده است که: «و الله لو انّ عمّاراً لقتله اهل الارض لدخلوا فی‎النّار.» 2
و هیچکدام از صحابه هم برای توجیه عمل خلاف خود به آیة بیعت رضوان استناد نکرده‎اند.
2ـ عبدالرحمن؟ بن عُدَیس البلویّ
مکتب اهل سنت که خلافکاریهای صحابه را با عنوان «اجتهد فأخطأ» توجیه می‎کند. حتی ابن حزم می‎گوید: علما اتفاق دارند که ابن ملجم «اجتهد فأخطأ».
ولی در یکجا اجتهاد را قبول نمی‎کنند و آن در مورد قاتل عثمان است. ابن حزم می‎گوید: «قاتل عمار و قاتل علی؟ اجتهاد کرده‎اند به خلاف قاتلین عثمان که فاسق شده‎اند.» 3
با توجه به اینکه عبدالرحمن، قاتل عثمان بوده، پس فاسق است و از طرفی از افراد بیعت‎کنندة تحت‎الشجره بوده؛ پس چگونه می‎شود خدا از او راضی باشد در حالیکه شما میگویید قاتلین عثمان فاسقند! و در این زمینه به مغازی واقدی ص 604 به بعد می‎توان مراجعه نمود.