دلاوری از پاوه

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
دلاوری از پاوه

[h=1][/h]


[/HR]
شهید حسین ممقانی یکی از دلاورمردانیست که در کردستان و پاوه و مریوان حماسه‌های فراوان آفرید. او با خواست و اصرار حاج احمد متوسلیان مسئولیت بهداری لشگر 27 محمد رسول الله(ص) را پذیرفت.


[/HR]
حاج محمد حسین مردی پس از تشکیل تیپ 27محمد رسول الله به فرماندهی حاج احمد متوسلیان در 24بهمن1360مسئولیت بهداری رزمی تیپ را بر عهده می گیرد و در حوزه درمان و پست امداد خط مقدم خدمات نوینی را با نبوغ و مدیریت خواص خود به اجرا در می آورد که تمام مسئولان بهداری رزمی های منطقه جنگی را به سوی خود جلب می کند و سرمشق تمامی آنها در زمینه ایجاد بیمارستان صحرایی به سبک نوین و امدادگری می شود.
[h=2]حمله روش کشته شد[/h] شهید ممقانی در زمان حیاتش خاطره‌ای از جبهه را این گونه روایت کرده‌است: صبح زود بچه‌ها از ارتفاعات بالا رفتند، اما به محاصره نیروهای ضد انقلاب درآمدند، بچه‌ها در وضعیت بدی قرار داشتند و نیروهای ضد انقلاب کاملا بر آن‌ها مسلط بودند. بچه‌هایی که روی ارتفاعات بودند، تعدادشان از نیروهای ضد انقلاب به مراتب کمتر بود و مهماتشان هم رو به اتمام بود. آن موقع فرمانده نیروهای ضد انقلاب پاوه، فردی بود به نام «حمله روش» از مسئولان سابق ساواک منطقه. او پشت تیربار ایستاده بود و بچه‌ها را گرفته بود زیر رگبار. در همین حین دیدم یکی از بچه‌های خودمان بلند شد و فرمانده ضد انقلاب را گرفت به رگبار. داد زدم: چکار می‌کنی؟ مهمات نداریم. آن برادر بدون اینکه جواب من را بدهد، به تیراندازی ادامه داد. یکدفعه از سوی نیروهای ضد انقلاب صدا آمد که: «حمله روش کشته شد، فرار کنید، حمله روش کشته شد».
[h=2]خصوصیات شهید[/h] شهید ممقانی بارها وبارها در عملیاتهای مختلف مجروح شد و به گفته خانواده اش او همیشه این موضوع را از پدر ومادر خود پنهان نگاه می داشت تا باعث ناراحتی آنان نباشد. شدید ترین مجروحیت های او عبارتند از اصابت گلوله به سینه و نزدیکی قلب او ،اصابت ترکش به هردو پای او و شکستن فک و مجروحیت صورتش.
داد زدم: چکار می‌کنی؟ مهمات نداریم. آن برادر بدون اینکه جواب من را بدهد، به تیراندازی ادامه داد. یکدفعه از سوی نیروهای ضد انقلاب صدا آمد که: حمله روش کشته شد، فرار کنید، حمله روش کشته شد

بر طبق اظهارات خانواده شهید ممقانی خیلی کم به مرخصی می آمد و وقتی هم می آمد یک یا دو روز بیشتر نمی ماند و زود عازم منطقه می شد. حاج محمد حسن مردی ممقانی در سال 1362به خانه خدا مشرف شد. شهید ممقانی دارای دو فرزند دختر است که دلبستگی زیادی به آنان داشت و به تربیت آنان حساسیت خاصی داشت و موقع خواندن قرآن و دعا آنان را در کنار خود می نشاند تا یاد بگیرند و با قرآن مانوس شوند.
شهید محمدحسین مردی ممقانی به بیت المال حساسیت عجیبی داشت. اگر قرار بود برای احداث پست امداد از شن و ماسه و سیمان استفاده شود و مقداری سیمان باقی می ماند، نمی گفت مهم نیست؛ همین جا بماند. آن را بر می داشت و گوشه ای می گذاشت تا بعد، از آن استفاده شود.

گاهی کنار جاده یک تکه الوار یا لاستیک افتاده بود. محمد حسین آنها را جمع می کرد و در ماشین می گذاشت. می گفت اینها بیت المال هستند و شاید روزی به کار بیایند. نیروهای بهداری خودشان می دانستند که باید گونی‌ها، بشکه‌ها و جعبه‌های خالی مهمات را بعد از اتمام کار در خط مقدم، با خودشان ببرند عقب تا در ساخت پست های امدادی از آن‌ها استفاده شود. خود او هم کمک می کرد.
همین اخلاق محمدحسین باعث شده بود که همیشه در زمان انجام عملیات‌ها، بهداری در کوتاهترین زمان آماده می‌شد و برای اعزام به منطقه وسایل جدید نیاز نداشت.
سرانجام حاج محمد حسین مردی ممقانی در تاریخ یازدهم تیرماه 135 در جریان عملیات کربلای 1 منطقه عملیاتی مهران به آرزوی خود رسید و با نوشیدن شربت شهادت به سوی معبود خود شتافت. جسدش را طبق خواسته خود از برادرش جواد مردی ممقانی در محل بهشت زهرا(س) تهران، قطعه 26، ردیف88 شماره50 به خاک سپردند.

برچسب: