جمع بندی توضیحی درباره آیات پنجم تا نهم سوره مبارکه نور

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توضیحی درباره آیات پنجم تا نهم سوره مبارکه نور

بسم الله الرحمن الرحیم...سلام بر همگی....ایات 6 و 7 سوره نور/ و آنان که به زنان خود نسبت زنا دهند و جز خود بر آن شاهد و گواهی ندارند باید از آن زن و مرد نخست مرد چهار مرتبه شهادت و قسم به نام خدا یاد کند که البته او ( در این دعوی زنا ) از راستگویان است. [ نظرات / امتیازها ] 7) و بار پنجم قسم یاد کند که لعن خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد
وَ الَّذينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ6وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبينَ7

چند سوال پیرامون این ایات....1مگر خدا شک دارد به حکمی شک دارد به دروغ یا راست بودن جمله ای صد در صد ندارد اما چرا در ایه 6 فرمودهاگه 4 بار قسم بخوره البته از راست گویان است اما در ایه بعدی گفته بار پنجم هم قسم بخوره لعنت خدا بهش بیاد اگه دروغگو باشه..... ایا این تناقض در گفتار نیست.... و شک در گفتار نیست....چون از طرفی دو کلمه ضد هم هست مثل اگه شد یا اگه نشد....راستگو و دروغگو.....چون می دانیم در قران نقضی نیست و خدا شکی ندارد اگه در ایه 6 فرموده با 4 قسم راستگو هست دیگه چرا شک اورده و در ایه بعد فرموده یه بار دیگه هم قسم بخوره اگه از دروغگویان بود لعنت بر او باد.... در ایه اول قطعی اعلام راستگو بودن می کنه که همین سواله 2 هست که مگه هرکی 4 بار قسم بخوره راست گو میشه.....اما ایه بعد می فرماید اگر.... و اگر یعنی شک نسبت به جمله ای که قبل گفته...مثلا من شک دارم 4 یا 5 را وارد یک برنامه کنم می گم اول 4 وارد کنم اگه نشد 5 رو می زنم اونم اگه بشه تازه...انگاه موفق شدم... پیشاپیش تشکر از اساتید و کاربران

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی

به نظرم دقت در متن و ترجمه آیات و آگاهی به حکم فقهی مساله، هر گونه ابهامی را برطرف می کند. دقت بفرمایید:

خدای متعال، ابتدا در آیه پنجم از سوره نور فرمود:


وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ... (نور/5)
و كسانى كه زنان پاكدامن را متّهم مى‏ كنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعاى خود) نمى‏ آورند، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد و آنها همان فاسقانند...

تهمت زنا به زن پاکدامن بدون وجود چهار شاهد عادل، حد قذف را دارد و تهمت‌زن، هشتاد ضربه شلاق می خورد تا ادب شود و بدون شاهد به زن پاکدامنی تهمت نزند!

در اينجا قرآن يک استثناء و تبصره‏ اى بر حکم قذف بيان كرده به اين معنى كه اگر شوهرى همسر خود را متهم به عمل منافى عفت كند و بگويد او را در حال انجام اين كار خلاف با مرد بيگانه‏ اى ديدم، حد قذف (= هشتاد تازيانه) در مورد او اجرا نمى‏ شود، و از سوى ديگر ادعاى او بدون دليل و شاهد نيز در مورد زن پذيرفته نخواهد شد. موضوع درباره مردی است که به همسر خود اتهام زنا می زند و هیچ شاهدی هم ندارد. واقعا مساله مشکلی است. مرد ادعا می کند زنش زنا کرده! اگر این مطلب حقیقت داشته باشد، دیگر آن مرد عملا تاب ادامه زندگی با آن زن فاسد را نخواهد داشت، و اگر حقیقت نداشته باشد، اتهام وحشتناکی به او زده و ناموس خودش را لکه دار کرده! اینجا چکار باید کرد؟!

در اينجا قرآن راه حلى پيشنهاد مى‏ كند كه مسأله به بهترين صورت و عادلانه‏ ترين طريق حل مى‏ گردد، و آن اين كه: نخست بايد شوهر چهار بار شهادت دهد كه در اين ادعا راستگو است و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد:

وَ الَّذينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ * وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ * (نور/6و7)
و كسانى كه همسران خود را (به عمل منافى عفّت) متّهم مى‏ كنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر يک از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است، و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.

به اين ترتيب شوهر چهار بار اين جمله را تكرار مى‏ كند: «اشهد باللّه انّى لمن الصّادقين فيما رميتها به من الزّنا» (من به خدا شهادت مى‏ دهم كه در اين نسبت زنا كه به اين زن دادم راست مى‏ گويم)، و در مرتبه پنجم مى‏ گويد: «لعنت اللّه علىّ ان كنت من الكاذبين» (لعنت خدا بر من باد اگر دروغگو باشم).

در اينجا زن بر سر دو راهى قرار دارد اگر سخنان مرد را تصديق كند و بگوید زنا کرده ام، يا حاضر به نفى اين اتهام از خود _به دستوری که در ادامه آیات آمده_ نشود و زنا را از خود نفی نکند، مجازات و حدّ زنا در مورد او ثابت مى‏ گردد. بنابراین آن زن نيز مى‏ تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد در اين نسبتى كه به او مى‏ دهد از دروغگويان است و در مرتبه پنجم بگويد: غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد؛ به سخن دیگر، زن در برابر پنج بار گواهى مرد مبنی به آلودگى او، پنج بار گواهى بر نفى اين اتهام مى‏ دهد؛ چهار بار با اين عبارت: «اشهد باللّه انّه لمن الكاذبين فيما رمانى به من الزّنا» (خدا را به شهادت مى‏طلبم كه او در اين نسبتى كه به من داده است دروغ مى‏ گويد)، و در پنجمين بار مى‏ گويد: «انّ غضب اللّه علىّ ان كان من الصّادقين» (غضب خدا بر من باد اگر او راست مى‏ گويد):

وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبينَ * وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقينَ (نور/8و9)
آن زن نيز مى‏ تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد (در اين نسبتى كه به او مى‏ دهد) از دروغگويان است. * و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد.

انجام اين برنامه كه در فقه اسلامى به مناسبت كلمه «لعن» در عبارات فوق «لعان» ناميده شده، چهار حكم قطعى براى اين دو همسر در پى خواهد داشت:

نخست اين كه بدون نياز به صيغه طلاق، آن دو فورا از هم جدا مى‏ شوند.
دوم اين كه براى هميشه اين زن و مرد بر هم حرام مى‏ گردند، يعنى امكان بازگشتشان به ازدواج مجدد با يكديگر وجود ندارد.
سوم اين كه حد قذف از مرد و حد زنا از زن برداشته مى‏ شود. (اما اگر يكى از اين دو از اجراى اين برنامه سر باز زند، اگر مرد باشد حد قذف، و اگر زن باشد حد زنا در مورد او اجرا مى‏ گردد).
چهارم اينكه فرزندى كه در اين ماجرا به وجود آمده از مرد منتفى است يعنى به او نسبتى نخواهد داشت، اما نسبتش با زن محفوظ خواهد بود.

در واقع اين آيه مشكل مناسبات دو همسر را در اين زمينه به نحو صحيحى حل مى‏ كند:
از يک سو مرد را مجبور نمى‏ كند كه اگر كار خلافى در مورد همسرش ديد سكوت كند و براى دادخواهى نزد حاكم شرع نيايد.
از سوى ديگر زن را به مجرد اتهام، در معرض مجازات حد زناى محصنه قرار نمى‏ دهد و حق دفاع به او عطا مى‏ كند.
از سوى سوم شوهر را ملزم نمى‏ كند كه اگر با چنين صحنه‏ اى روبرو شد، به دنبال چهار شاهد برود و اين راز دردناک را برملا سازد.
از سوى چهارم اين مرد و زن را كه ديگر قادر به ادامه زندگى مشترک زناشويى نيستند از هم جدا مى‏ سازد و حتى اجازه نمى‏ دهد در آينده با هم ازدواج كنند، چرا كه اگر اين نسبت راست باشد آنها از نظر روانى قادر بر ادامه زندگی زناشويى نيستند، و اگر هم دروغ باشد عواطف زن آن چنان جريحه‏ دار شده كه بازگشت به زندگى مجدد را مشكل مى‏ سازد، چرا كه نه تنها سردى بلكه عداوت و دشمنى محصول چنين اتهامی است.
و از سوى پنجم تكليف فرزند را هم روشن مى‏ سازد.

nothing;570865 نوشت:
چند سوال پیرامون این ایات....1مگر خدا شک دارد به حکمی شک دارد به دروغ یا راست بودن جمله ای صد در صد ندارد اما چرا در ایه 6 فرمودهاگه 4 بار قسم بخوره البته از راست گویان است اما در ایه بعدی گفته بار پنجم هم قسم بخوره لعنت خدا بهش بیاد اگه دروغگو باشه..... ایا این تناقض در گفتار نیست.... و شک در گفتار نیست....چون از طرفی دو کلمه ضد هم هست مثل اگه شد یا اگه نشد....راستگو و دروغگو.....چون می دانیم در قران نقضی نیست و خدا شکی ندارد اگه در ایه 6 فرموده با 4 قسم راستگو هست دیگه چرا شک اورده و در ایه بعد فرموده یه بار دیگه هم قسم بخوره اگه از دروغگویان بود لعنت بر او باد.... در ایه اول قطعی اعلام راستگو بودن می کنه که همین سواله 2 هست که مگه هرکی 4 بار قسم بخوره راست گو میشه.....اما ایه بعد می فرماید اگر.... و اگر یعنی شک نسبت به جمله ای که قبل گفته...مثلا من شک دارم 4 یا 5 را وارد یک برنامه کنم می گم اول 4 وارد کنم اگه نشد 5 رو می زنم اونم اگه بشه تازه...انگاه موفق شدم...

با توضیحاتی که در پست قبلی دادم پاسخ پرسش شما هم روشن شد، زیرا این تعداد سوگند و نحوه بیان آنها، اثر روانی خاصی در زن و مرد دارد، زیرا با توجه به اينكه اجراى اين مقررات، معمولا در يك محيط اسلامى و توام با تعهدات مذهبى صورت می گیرد و هنگامى كه كسى ببيند بايد در مقابل حاكم اسلامى اين چنين قاطعانه خدا را به گواهى بطلبد و لعن بر خود بفرستد، غالبا از اقدام به چنين خلافى خود دارى مى‏ كند، و همين سدى بر سر راه او و اتهامات دروغين مى‏ گردد، اين در مورد مرد.

اما اينكه زن براى دفاع از خود بايد چهار بار خدا را به گواهى طلبد كه اين نسبت دروغ است به خاطر اين مى‏ باشد كه تعادل ميان شهادت مرد و زن برقرار شود، و چون زن در معرض اتهام قرار گرفته در پنجمين مرحله با عبارتى شديدتر از عبارت مرد از خود دفاع مى‏ كند، و غضب خدا را بر خود مى‏ خرد اگر مرد راست گفته باشد.

ضمن اینکه این سوگندها و شهادت ها، برای خدا نیست، چون خداوند متعال حقیقت را می داند و نیازی به سوگند کسی ندارد! اینها برای قاضی است و نتیجه‌اش، احکامی است که در پست قبلی عرض شد. یعنی اگر آن دو حاضر به چنین سوگندهایی شدند، احکام خاص لعان درباره آنها اجرا می شود (که توضیحش گذشت)، و اگر مرد بعد از اتهام به زنش، به نحو مذکور سوگند نخورند، حد قذف (= 80 تازیانه) بر او جاری می شود، و اگر زن پس از اتهام شوهرش به نحو مذکور سوگند نخورد، حد زنای محصنه بر او جاری می شود؛

به سخن ساده تر، نتیجه آن سوگندها این نیست که حقیقت بیرونی مساله را نشان دهد! بلکه نتیجه اش تنها این است که قاضی می تواند حکم ظاهری شرعی را درباره آنها صادر کند و آنها را از بلاتکلیفی خارج کند.

تناقضی هم بین سوگند ها نیست:
مرد چهار بار بر صداقت خود و یک بار هم بر لعن خود در صورت دروغگو بودن، سوگند می خورد.
زن هم چهار بار بر دروغگو بودن مدعی (که همسرش باشد) سوگند می خورد و یک بار هم بر مغضوبِ خدا بودنِ خودش، در صورت راستگویی ادعای همسرش، سوگند یاد می کند.

بنابراین سوگندها دقیقا بر یک راستا و همسو می باشند و هیچگونه تضاد و تناقضی بین آنها وجود ندارد، و مطلب روشن و ساده است.

صدیقین;573041 نوشت:
با توضیحاتی که در پست قبلی دادم پاسخ پرسش شما هم روشن شد، زیرا این تعداد سوگند و نحوه بیان آنها، اثر روانی خاصی در زن و مرد دارد، زیرا با توجه به اينكه اجراى اين مقررات، معمولا در يك محيط اسلامى و توام با تعهدات مذهبى صورت می گیرد و هنگامى كه كسى ببيند بايد در مقابل حاكم اسلامى اين چنين قاطعانه خدا را به گواهى بطلبد و لعن بر خود بفرستد، غالبا از اقدام به چنين خلافى خود دارى مى‏ كند، و همين سدى بر سر راه او و اتهامات دروغين مى‏ گردد، اين در مورد مرد.

اما اينكه زن براى دفاع از خود بايد چهار بار خدا را به گواهى طلبد كه اين نسبت دروغ است به خاطر اين مى‏ باشد كه تعادل ميان شهادت مرد و زن برقرار شود، و چون زن در معرض اتهام قرار گرفته در پنجمين مرحله با عبارتى شديدتر از عبارت مرد از خود دفاع مى‏ كند، و غضب خدا را بر خود مى‏ خرد اگر مرد راست گفته باشد.

ضمن اینکه این سوگندها و شهادت ها، برای خدا نیست، چون خداوند متعال حقیقت را می داند و نیازی به سوگند کسی ندارد! اینها برای قاضی است و نتیجه‌اش، احکامی است که در پست قبلی عرض شد. یعنی اگر آن دو حاضر به چنین سوگندهایی شدند، احکام خاص لعان درباره آنها اجرا می شود (که توضیحش گذشت)، و اگر مرد بعد از اتهام به زنش، به نحو مذکور سوگند نخورند، حد قذف (= 80 تازیانه) بر او جاری می شود، و اگر زن پس از اتهام شوهرش به نحو مذکور سوگند نخورد، حد زنای محصنه بر او جاری می شود؛

به سخن ساده تر، نتیجه آن سوگندها این نیست که حقیقت بیرونی مساله را نشان دهد! بلکه نتیجه اش تنها این است که قاضی می تواند حکم ظاهری شرعی را درباره آنها صادر کند و آنها را از بلاتکلیفی خارج کند.

تناقضی هم بین سوگند ها نیست:
مرد چهار بار بر صداقت خود و یک بار هم بر لعن خود در صورت دروغگو بودن، سوگند می خورد.
زن هم چهار بار بر دروغگو بودن مدعی (که همسرش باشد) سوگند می خورد و یک بار هم بر مغضوبِ خدا بودنِ خودش، در صورت راستگویی ادعای همسرش، سوگند یاد می کند.

بنابراین سوگندها دقیقا بر یک راستا و همسو می باشند و هیچگونه تضاد و تناقضی بین آنها وجود ندارد، و مطلب روشن و ساده است.

با سلام مجدد جواب های شما بی نظیر بود و کلا اشتباه از من و قرانی که بد معنی شده بود و خوندم بود.... چون من برداشت کردم که اگه 4 بار قسم خورد بنام خدا مثلا 4 بار قسم خورد دیگه کلا ادامه ایه خدا اعلام کرده این فرد راستگو هست....چون در ترجمه ای که من اوردم از کتابی که عنی این چنینی شده دقیقا زده البته از راسگویان است که منم اشتباه برداشت کردم ....به جای اینکه برداشت کنم اگه قسم بخوره به این جمله که 4 بار قسم می خورم راستگو هستم.....من برداشت اشتباه کردم که 4 بار قسم بخوره بخدا.....انگاه جلوش خدا گفته او دیگه راستگوست.... که ایه بعد قسم پنجمش باعث شد شک کنم وگرنه اگه ایراد معنی منو به اشتباه نمی انداخت چنین شبهه ای هم در من ایجاد نمی شد..... که باز کردن کلی ماجرا نیز توسط شما کلا شبهه رو ریشه کن کرد....ممنون

پرسش:
آیه پنجم سوره نور حکم موردی است که مردی به همسرش نسبت زنا می دهد. لطفا این آیه را توضیح دهید و بفرمایید این سوگندها که در آیه اشاره شده برای چیست و چه چیزی را روشن می کند؟ آیا حقیقت واقعی موضوع را روشن می کند.؟

پاسخ:
به نظرم دقت در متن و ترجمه آیات و آگاهی به حکم فقهی مساله، هر گونه ابهامی را برطرف می کند. دقت بفرمایید: خدای متعال، ابتدا در آیه پنجم از سوره نور فرمود: «وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ...»؛ و كسانى كه زنان پاك دامن را متّهم مى‏ كنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعاى خود) نمى‏ آورند، آن ها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد و آن ها همان فاسقانند...(1)

تهمت زنا به زن پاک دامن بدون وجود چهار شاهد عادل، حد قذف را دارد و تهمت‌زن، هشتاد ضربه شلاق می خورد تا ادب شود و بدون شاهد به زن پاکدامنی تهمت نزند!

در اين جا قرآن يک استثناء و تبصره‏ اى بر حکم قذف بيان كرده به اين معنى كه اگر شوهرى همسر خود را متهم به عمل منافى عفت كند و بگويد او را در حال انجام اين كار خلاف با مرد بيگانه‏ اى ديدم، حد قذف (= هشتاد تازيانه) در مورد او اجرا نمى‏ شود، و از سوى ديگر ادعاى او بدون دليل و شاهد نيز در مورد زن پذيرفته نخواهد شد. موضوع درباره مردی است که به همسر خود اتهام زنا می زند و هیچ شاهدی هم ندارد. واقعا مساله مشکلی است. مرد ادعا می کند زنش زنا کرده! اگر این مطلب حقیقت داشته باشد، دیگر آن مرد عملا تاب ادامه زندگی با آن زن فاسد را نخواهد داشت، و اگر حقیقت نداشته باشد، اتهام وحشتناکی به او زده و ناموس خودش را لکه دار کرده! اینجا چکار باید کرد؟!

در اين جا قرآن راه حلى پيشنهاد مى‏ كند كه مسأله به بهترين صورت و عادلانه‏ ترين طريق حل مى‏ گردد، و آن اين كه: نخست بايد شوهر چهار بار شهادت دهد كه در اين ادعا راستگو است و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد: «وَ الَّذينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ * وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ»؛ و كسانى كه همسران خود را (به عمل منافى عفّت) متّهم مى‏ كنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر يک از آن ها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است، و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد.(2)

به اين ترتيب شوهر چهار بار اين جمله را تكرار مى‏ كند: «اشهد باللّه انّى لمن الصّادقين فيما رميتها به من الزّنا»؛ من به خدا شهادت مى‏ دهم كه در اين نسبت زنا كه به اين زن دادم راست مى‏ گويم، و در مرتبه پنجم مى‏ گويد: «لعنت اللّه علىّ ان كنت من الكاذبين»؛ لعنت خدا بر من باد اگر دروغ گو باشم.

در اين جا زن بر سر دو راهى قرار دارد اگر سخنان مرد را تصديق كند و بگوید زنا کرده ام، يا حاضر به نفى اين اتهام از خود _به دستوری که در ادامه آیات آمده_ نشود و زنا را از خود نفی نکند، مجازات و حدّ زنا در مورد او ثابت مى‏ گردد. بنا بر این آن زن نيز مى‏ تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد در اين نسبتى كه به او مى‏ دهد از دروغ گويان است و در مرتبه پنجم بگويد: غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد.

به سخن دیگر، زن در برابر پنج بار گواهى مرد مبنی به آلودگى او، پنج بار گواهى بر نفى اين اتهام مى‏ دهد؛ چهار بار با اين عبارت: «اشهد باللّه انّه لمن الكاذبين فيما رمانى به من الزّنا»؛ خدا را به شهادت می ‏طلبم كه او در اين نسبتى كه به من داده است دروغ مى‏ گويد، و در پنجمين بار مى‏ گويد: «انّ غضب اللّه علىّ ان كان من الصّادقين»؛ غضب خدا بر من باد اگر او راست مى‏ گويد: «وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبينَ * وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقينَ»؛ آن زن نيز مى‏ تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد (در اين نسبتى كه به او مى‏ دهد) از دروغگويان است. و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد.(3)

انجام اين برنامه كه در فقه اسلامى به مناسبت كلمه «لعن» در عبارات فوق «لعان» ناميده شده، چهار حكم قطعى براى اين دو همسر در پى خواهد داشت:
الف) نخست اين كه بدون نياز به صيغه طلاق، آن دو فورا از هم جدا مى‏ شوند.
ب) اين كه براى هميشه اين زن و مرد بر هم حرام مى‏ گردند، يعنى امكان بازگشتشان به ازدواج مجدد با يكديگر وجود ندارد.
ج) اين كه حد قذف از مرد و حد زنا از زن برداشته مى‏ شود. (اما اگر يكى از اين دو از اجراى اين برنامه سر باز زند، اگر مرد باشد حد قذف، و اگر زن باشد حد زنا در مورد او اجرا مى‏ گردد).
د) اين كه فرزندى كه در اين ماجرا به وجود آمده از مرد منتفى است يعنى به او نسبتى نخواهد داشت، اما نسبتش با زن محفوظ خواهد بود.

در واقع اين آيه مشكل مناسبات دو همسر را در اين زمينه به نحو صحيحى حل مى‏ كند:
1- مرد را مجبور نمى‏ كند كه اگر كار خلافى در مورد همسرش ديد سكوت كند و براى دادخواهى نزد حاكم شرع نيايد.
2- زن را به مجرد اتهام، در معرض مجازات حد زناى محصنه قرار نمى‏ دهد و حق دفاع به او عطا مى‏ كند.
3- شوهر را ملزم نمى‏ كند كه اگر با چنين صحنه‏ اى رو برو شد، به دنبال چهار شاهد برود و اين راز دردناک را برملا سازد.
4- اين مرد و زن را كه ديگر قادر به ادامه زندگى مشترک زناشويى نيستند از هم جدا مى‏ سازد و حتى اجازه نمى‏ دهد در آينده با هم ازدواج كنند، چرا كه اگر اين نسبت راست باشد آن ها از نظر روانى قادر بر ادامه زندگی زناشويى نيستند، و اگر هم دروغ باشد عواطف زن آن چنان جريحه‏ دار شده كه بازگشت به زندگى مجدد را مشكل مى‏ سازد، چرا كه نه تنها سردى بلكه عداوت و دشمنى محصول چنين اتهامی است.
5- تكليف فرزند را هم روشن مى‏ سازد.

_ چند نکته:
1- تعداد سوگند و نحوه بیان آن ها، اثر روانی خاصی در زن و مرد دارد، زیرا با توجه به اين كه اجراى اين مقررات، معمولا در يك محيط اسلامى و توام با تعهدات مذهبى صورت می گیرد و هنگامى كه كسى ببيند بايد در مقابل حاكم اسلامى اين چنين قاطعانه خدا را به گواهى بطلبد و لعن بر خود بفرستد، غالبا از اقدام به چنين خلافى خود دارى مى‏ كند، و همين سدى بر سر راه او و اتهامات دروغين مى‏ گردد، اين در مورد مرد.

2- اين كه زن براى دفاع از خود بايد چهار بار خدا را به گواهى طلبد كه اين نسبت دروغ است به خاطر اين مى‏ باشد كه تعادل ميان شهادت مرد و زن برقرار شود، و چون زن در معرض اتهام قرار گرفته در پنجمين مرحله با عبارتى شديدتر از عبارت مرد از خود دفاع مى‏ كند، و غضب خدا را بر خود مى‏ خرد اگر مرد راست گفته باشد.

3- این سوگندها و شهادت ها، برای خدا نیست، چون خداوند متعال حقیقت را می داند و نیازی به سوگند کسی ندارد! این ها برای قاضی است و نتیجه‌اش، احکامی است که اشاره شد، یعنی اگر آن دو حاضر به چنین سوگندهایی شدند، احکام خاص لعان درباره آن ها اجرا می شود (که توضیحش گذشت)، و اگر مرد بعد از اتهام به زنش، به نحو مذکور سوگند نخورند، حد قذف (80 تازیانه) بر او جاری می شود، و اگر زن پس از اتهام شوهرش به نحو مذکور سوگند نخورد، حد زنای محصنه بر او جاری می شود؛ به سخن ساده تر، نتیجه آن سوگندها این نیست که حقیقت واقعی و بیرونی مساله را نشان دهد! بلکه نتیجه اش تنها این است که قاضی می تواند حکم ظاهری شرعی را درباره آن ها صادر کند و آن ها را از بلاتکلیفی خارج کند.
____
(1) نور/ 5.
(2) نور/ 6 و 7.
(3) نور/ 8 و 9.

موضوع قفل شده است