رابطه قبل از ازدواج

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه قبل از ازدواج

[="Arial"]سلام وقت بخیر.[/][="Arial"][/]
[="Arial"]من یه آدم خجالتی و تقریبا خشکی هستم همینطورمذهبی و معتقد. از رابطه دوست دختر پسری هم بدم میاد همیشه مخالف بودم.تقریبا خردادماهپارسال بود که دیدم یه تماس بی پاسخ رو گوشیم هست که ناشناسه پیام دادم شما؟ گفت ببخشیداشتباه شد. این پیام ها همینطور ادامه پیدا کرد البته محتوای پیامها ارزشی و اخلاقیبود و با اطلاعات مذهبی که داشتم به سوالات طرف مقابل جواب بدم مثلا میگفت:چادری اماما امروزه به ماها میگن امل و...[/][="Arial"][/]
[="Arial"]تقریبا یه ماه از این ارتباط گذشت و اوننمی دونست که من پسرم یا دختر. و ابراز علاقه کردو گفت دوست داره ارتباطمون ادامه داشتهباشه و از حرفام و اعتقادام خوشش اومده.من هم با اینکه از نظر عقلانی مخالف بودم امادلم میخواست و حقیقتش یه احساس نیاز بهم دست داده بود.و ادامه دادیم و بعدها با جزئیاتزندگی و اخلاقی هم آشنا شدیم و من هم یه تحقیقاتی کردم و دیدم چیزایی که گفته درستهو ابراز تمایل برای ازدواج کرد من هم خیلی از اخلاقش خوشم اومده درحالی که هنوز ندیدمشو فقط پیامکی باهم ارتباط داشتیم و یه چندباری هم تلفنی باهم حرف زدیم.احساس میکنمخیلی دوستش دارم و همونیه که میخوام. اما از یه چیز خیلی میترسم و اون همین ارتباطیهکه با من داشت و همیشه با خودم میگم کسی که اینطور راحت بامن ارتباط داشته خب حتمامیتونه با چند نفر دیگه هم ارتباط داشته باشه.لطفا کمکم کنید و راهنمایی کنید که چهبکنم. این نکته رو هم بگم که چون خودم مخالف این ارتباطات بودم و بخاطر اعتقادم علیرغم میل باطنی یه بار بیش از یه ماه ارتباطم رو باهاش قطع کردم ولی دیدم نمی تونم رهاشکنم و از محبتش بی بهره باشم و دوباره ارتباطمون برقرار شد تا یه ماه قبل که دوبارهتصمیم گرفتم به این ارتباط خاتمه بدم و الان ارتباطی باهم نداریم ولی دلم پیششه و هرلحظهبه سرم میزنه که بهش پیام بدم ولی مقاومت میکنم. راهنمایی کنید لطفا[/][="Arial"].[/]
[="Arial"]ضمنا فعلا شرایط ازدواج ندارم که بگید با خانواده درمیان بذار اگهخوبه برو خواستگاری.[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

[=arial]با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی
نيازهاى عاطفى و غرايز در ايام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مى‏دهد كه البته اين يك امر طبيعى و غريزى است و كمتر مى‏توان راهى براى گريز از آن پيدا كرد.
آنچه در اين مقوله اهميت دارد، كنترل عقلايى بر احساسات و پرهيز از مخاطراتى است كه ممكن است فرد را به گرفتارى‏هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد.
شما خوب مى‏دانيد جاذبه بين دو جنس مخالف (زن و مرد) بسيار شديد است مخصوصا در سنين جوانى، كه اين جاذبه و حساسيت در اوج خود مى‏باشد، در نتيجه هر چند جوان بخواهد رعايت مسايل شرعى و عرفى را در دوستى با جنس مخالف بنمايد، اما تمايلات نفسانى و وسوسه‏هاى شيطانى قوى‏تر از آنند كه انسان گرفتار خطرهاى بزرگ نشود. به همين جهت عقل اقتضا مى‏كند انسان خود را در معرض خطرى كه بسيارى از خوش باوران را گرفتار كرده قرار ندهد. البته منظور ما اين نيست كه هيچ گونه ارتباطى نباشد، بلكه در حد عرف و شرع و سلام و احوال‏پرسى همكلاسى ها، همكاران و فاميل‏ها و همسايگان اشكال ندارد گرچه در همين موارد هر چه رعايت اختصار و احتياط گردد، براى سلامت روحيه طرفين مناسب‏تر است.
اسلام به عنوان يك دين كامل كه منطبق با فطرت انسان است با اين مسأله طورى برخورد كرده است كه فرد دچار افراط و تفريط نشود و بلكه راه وسط را انتخاب كرده كه هم نيازهاى درونى فرد ارضا شود و هم اخلاق و ايمان و عزت نفس او خدشه دار نشود. اسلام به پيروانش دستور مى دهد اگر امكان ازدواج با فرد مورد علاقه شان را داشتند فورا ازدواج كنند و اگر ندارند به هيچ وجه با او ارتباط برقرار نكنند و حتى در خيال خود هم به او فكر نكنند. ما اگر بخواهيم راهى غير از آنچه اسلام گفته در پيش بگيريم و به جاى كنترل احساسات درونى، جلوى آن را باز بگذاريم، دچار مشكلات روحى و روانى زيادى مى شويم.
موانع ازدواج خود را بازگو نمایید شاید بتوانیم با تبادل نظر آنها را کم کردیم (والبته باید بررسی نمایید که آیا مناسب شما می باشند و حائز ملاکهای شما می باشند یا خیر که در این صورت می توانید با شناخت صحیح دغدغه های ذهنی را که ابراز فرمودید را کم خواهید کرد) والا ارتباط را پایان داده و به دنبال قطع دلبستگی خود باشید
در پناه قران و عترت موفق باشید
یا علی

سلام متشکرم که وقت گذاشتید و جواب دادید
درمورد شناختم از طرف مقابل، شناختم منحصر به گفته های خودشه و یه تحقیق مختصری تونستم انجام بدم که تقریبا مطمئنم که گفته هاش درسته مخصوصا درمورد خانوادش اما نگرانی اصلی من اینه که خودش اونطور که میگه پاک هست و مثل من بار اولشه که با کسی ارتباط داره یا نه دروغ گفته و این شک و تردیدم از اونجاست که خیلی راحت برخورد میکنه و حتی خیلی جلو میره(از جزئیات بگذریم) چند بار با شماره های دیگه امتحانش کردم جواب می داد و با اینکه بهش گفته بودم که در این موارد بهم اطلاع بده چیزی بهم نمی گفت و آخرین بار هم که سراین قضیه دعوامون شد قسم میخورد که میدونست منم و داشته شیطونی میکرده و پا به پام می اومده. ولی من به قسم هاش اعتماد نداشتم و ارتباط رو قطع کردم ولی دلم پیششه و هر لحظه وسوسه میشم که بهش پیام بدم. بیش از این هم نمی تونم فعلا تحقیق کنم چون خیلی از هم فاصله داریم و محل زندگیمون از هم دوره.
اما موانع ازدواج:
مهمترینش اینه که بیکارم و هیچ درآمدی ندارم و بعد اینکه دوست ندارم تا از نظر شغلی و موقعیت اجتماعی خودم رو ثابت نکردم ازدواج کنم و از نگاه ترحم آمیز درو بریام بهم بدم میاد. نمی خوام همه هزینه های ازدواجم توسط پدرم پرداخت بشه و بگن طرف با جیب خالی زن گرفته. یه مشکل بزرگ اجتماعی هم که دارم اینه که خیلی کم حرف میزنم و به همین خاطر نمی تونم ارتباط قوی با دوروبریام داشته باشم و از نگاه دیگران فردی غیر اجتماعی و خجالتی و مظلوم هستم و نمی دونم چطور با این مشکل برخورد کنم و نگاه دیگران رو عوض کنم.
سپاس که توجه دارید

ارتباطتون رو قطع کنید و هر وقت شرایط داشتید به خاستگاری برید!
به دختر خانم هم بگید که منتظر نباشن و ازدواج کنن اگه مورد خوبی پیدا شد

در این حالت هم دوست داشتن ایشون ثابت میشه و هم شما برای از دست ندادن ایشون زودتر برای آیندتون برنامه ریزی میکنید و دنبال کسب وکاری میرید!
چ بسا وقتی هم شرایط ازدواج رو بدست آوردید و رفتید برای خاستگاری ببینید اصلا اون چیزی که فکر میکردید نیست...اونم همینطور

[=arial]

peyman n;570146 نوشت:
سلام متشکرم که وقت گذاشتید و جواب دادید
درمورد شناختم از طرف مقابل، شناختم منحصر به گفته های خودشه و یه تحقیق مختصری تونستم انجام بدم که تقریبا مطمئنم که گفته هاش درسته مخصوصا درمورد خانوادش اما نگرانی اصلی من اینه که خودش اونطور که میگه پاک هست و مثل من بار اولشه که با کسی ارتباط داره یا نه دروغ گفته و این شک و تردیدم از اونجاست که خیلی راحت برخورد میکنه و حتی خیلی جلو میره(از جزئیات بگذریم) چند بار با شماره های دیگه امتحانش کردم جواب می داد و با اینکه بهش گفته بودم که در این موارد بهم اطلاع بده چیزی بهم نمی گفت و آخرین بار هم که سراین قضیه دعوامون شد قسم میخورد که میدونست منم و داشته شیطونی میکرده و پا به پام می اومده. ولی من به قسم هاش اعتماد نداشتم و ارتباط رو قطع کردم ولی دلم پیششه و هر لحظه وسوسه میشم که بهش پیام بدم. بیش از این هم نمی تونم فعلا تحقیق کنم چون خیلی از هم فاصله داریم و محل زندگیمون از هم دوره.

با عرض سلام مجدد تنها راه در مورد یافتن اطمینان قلبی شناخت بیشتر می باشد که از طریق شناخت خانواده ،اطرافیان،دوستان ،محل کار،مکانهایی که آنجا رفت و آمد می کند ،نوعی پوشش او جلوی نامحرم و در مکاهای خصوصی و عمومی و...حاصل می شود و شناختی که از راه صحبت کردن با طرف مقابل ایجاد می شود بسیار بسیار کم می باشد.
البته این نکته را در نظر داشته باشید که به هیچ عنوان تا زمانی که شرایط ازدواج برای شما فراهم نشده ارتباطی با ایشان نداشته باشید.

peyman n;570146 نوشت:
اما موانع ازدواج:
مهمترینش اینه که بیکارم و هیچ درآمدی ندارم و بعد اینکه دوست ندارم تا از نظر شغلی و موقعیت اجتماعی خودم رو ثابت نکردم ازدواج کنم و از نگاه ترحم آمیز درو بریام بهم بدم میاد. نمی خوام همه هزینه های ازدواجم توسط پدرم پرداخت بشه و بگن طرف با جیب خالی زن گرفته. یه مشکل بزرگ اجتماعی هم که دارم اینه که خیلی کم حرف میزنم و به همین خاطر نمی تونم ارتباط قوی با دوروبریام داشته باشم و از نگاه دیگران فردی غیر اجتماعی و خجالتی و مظلوم هستم و نمی دونم چطور با این مشکل برخورد کنم و نگاه دیگران رو عوض کنم.
سپاس که توجه دارید

در مورد کار ومخارج عروسی میتوانی (با توجه به شرایط شهر شما ) فعلا عقد کنی و مدتی در عقد بمانید (البته توصیه به دوران عقد طولانی نمی شود )و البته بهتر از به گناه افتادن است تا زمانی که کار مناسبی پیدا کنی
البته این نکته را هم در ذهن داشته باشید که بالا رفتن سن انسان نیز جهت ازدواج مطلوب نمی باشد و مشکلات جانبی همراه دارد

در مورد مهارتهای اجتماعی نیز شما باید این مهارتها را تقویت کنی بیشتر با اطرافیان و سایر مردم رفت و آمد کنی نوع و کیفیت ارتباط با اطرافیان را بال ببری و...در این زمینه از خواندن و عمل کردن به کتبی که در این زمینه نوشته شده است غافل نشوید
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام
به نظر حقیر چند نکته رسید
اول اینکه اگر از نظر اسلام همون رابطه ی محدود شما اشکال داشته حتما از آنچه گذشته توبه کنیدواز خدای متعال کمک بخواهید.چراکه غیر ازاو کسی صلاح ومصلحت مارانمی دونه.
دوم اینکه آقا پیمان شما دختر خانم رو هنوز ندیدی؟؟؟بالاخره قیافه و ظاهر هم در حد خودش مهمه.
سومین نکته به نظرم اینه که در اینجور رابطه ها اگر به ازدواج ختم بشه یک مسئله ای که ممکنه پیش بیاد شک دوطرفس که مطمئنا مخرب زندگیه.الان که خبری نیست شما به طرف شک دارید وای به حال زندگی مشترک.درضمن به این نکته هم توجه کنید که همین طور که شما این شک رو دارید که ممکنه طرفتون رابطه های دیگه ای داشته باشه ایشون هم ممکنه به شما شک کنه.چه دلیلی داره اون درمورد شما اینطور فکر نکنه؟؟؟

[="Black"]شما باهاش نامحرمید.
اون با اینکه میدونسته شما نامحرمید باهاتون دوست شده.
یه تضمین بدید که از کجا معلوم بعد ازدواج به یه نامحرم دیگه چراغ سبز نده؟

[/]

سلام دوستان. ب نظر من وقتی شما میاین اینجا این بحث رو مطرح میکنین حتما جواب بحث رو هم میدونین دیگه و دنبال یه تایید واسه ادامه دوستی تون میگردین.زندگی با رفاقت خیلی فرق میکنه. منم مثله بقیه دوستان بعید میدونم کار عاقلانه ای باشه ولی اینم میدونم ک اگه بخواین فراموش هم کنین ب شدت کار سختیه و اراده بزرگی میخواد ... خودتون باید تصمیم بگیرین یا عشق دنیایی یا عذاب دنیا و بهشت آخرت !!!! این واقعیت هست باید باهاش روبرو بشین.موفق باشین :Gol:

peyman n;569592 نوشت:
سلام وقت بخیر.
من یه آدم خجالتی و تقریبا خشکی هستم همینطورمذهبی و معتقد. از رابطه دوست دختر پسری هم بدم میاد همیشه مخالف بودم.تقریبا خردادماهپارسال بود که دیدم یه تماس بی پاسخ رو گوشیم هست که ناشناسه پیام دادم شما؟ گفت ببخشیداشتباه شد. این پیام ها همینطور ادامه پیدا کرد البته محتوای پیامها ارزشی و اخلاقیبود و با اطلاعات مذهبی که داشتم به سوالات طرف مقابل جواب بدم مثلا میگفت:چادری اماما امروزه به ماها میگن امل و...
تقریبا یه ماه از این ارتباط گذشت و اوننمی دونست که من پسرم یا دختر. و ابراز علاقه کردو گفت دوست داره ارتباطمون ادامه داشتهباشه و از حرفام و اعتقادام خوشش اومده.من هم با اینکه از نظر عقلانی مخالف بودم امادلم میخواست و حقیقتش یه احساس نیاز بهم دست داده بود.و ادامه دادیم و بعدها با جزئیاتزندگی و اخلاقی هم آشنا شدیم و من هم یه تحقیقاتی کردم و دیدم چیزایی که گفته درستهو ابراز تمایل برای ازدواج کرد من هم خیلی از اخلاقش خوشم اومده درحالی که هنوز ندیدمشو فقط پیامکی باهم ارتباط داشتیم و یه چندباری هم تلفنی باهم حرف زدیم.احساس میکنمخیلی دوستش دارم و همونیه که میخوام. اما از یه چیز خیلی میترسم و اون همین ارتباطیهکه با من داشت و همیشه با خودم میگم کسی که اینطور راحت بامن ارتباط داشته خب حتمامیتونه با چند نفر دیگه هم ارتباط داشته باشه.لطفا کمکم کنید و راهنمایی کنید که چهبکنم. این نکته رو هم بگم که چون خودم مخالف این ارتباطات بودم و بخاطر اعتقادم علیرغم میل باطنی یه بار بیش از یه ماه ارتباطم رو باهاش قطع کردم ولی دیدم نمی تونم رهاشکنم و از محبتش بی بهره باشم و دوباره ارتباطمون برقرار شد تا یه ماه قبل که دوبارهتصمیم گرفتم به این ارتباط خاتمه بدم و الان ارتباطی باهم نداریم ولی دلم پیششه و هرلحظهبه سرم میزنه که بهش پیام بدم ولی مقاومت میکنم. راهنمایی کنید لطفا.
ضمنا فعلا شرایط ازدواج ندارم که بگید با خانواده درمیان بذار اگهخوبه برو خواستگاری.

برادر من تا زوده خودته نجات بده ، میگم نجات بده چون چه دلت بخواد قبول کنی چه نه این یه دام هست شاید الان منظورمو متوجه نشی ولی 2 روز دیگه خیلی خوب درک می کنی که امیدوارم قبل اون روز متوجه بشی و خودت رو نجات بدی

فکر نکن چون دوستش داری بعد ازدواج دیگه بهش بدبین نمیشی یا مثل الان میگذری ، به گفته تمام روانشنا و همه ی اونایی که این عشق رو تجربه کردن ، این عشق بعد ازدواج شعلش خاموش میشه ، نمیگم دیگه بعد ازدواج عشقی نیستا ولی اون عشق دیگه براساس عقل اولیه هست که تو انتخابت ازش استفاده کردی ، اگه عاقلانه ازدواج کردی بعد می تونی با خیال راحت عاشق بشی ، ولی وقتی عاشقانه ازدواج کردی بعد ازدواج تازه دنبال اون عقله می گردی

یه سوال میکنم ازت پیش خودت ببین جوابش چیه :
اگه جای اون دختر شخص دیگه ای بود که همین حرفا رو بهت می زد همین رفتار رو باهات داشت با توجه به اینکه شما اصلا ندیدیش ، برات فرق میکنه؟ ... تازه فرض کن این وسط یکی پیدا بشه که از امتحانایی که شما کردی سربلند بیاد بیرون حتما تو این مورد فرق می کنه نه؟

ولی تو مورد اول عقل سلیم میگه نباید فرقی بکنه چون شما هیچ ویژگی خاصی تو ایشون ندیدی که عاشقش شدی ، فقط بخاطر حس نیازت و احتمالا اینکه شما کمتر اجتماعی هستی و یکی این وسط پیدا شده که می تونی باهاش حرف بزنی بهش دل بستی و از اون برا خودت یه فرشته ساختی که لنگش هیچ جا پیدا نمیشه (البته امیدوارم شما به این مراحل نرسیده باشی )

یه توصیه کوچیک : روابط اجتماعیتو با دوستان و فامیل و اطرافیانت زیاد کن ، کلاسایه ورزشی برو و کلا سرتو خیلی شلوغ کن بعد اگه بازم دیدی واقعا دوستش داری و از فکرت نمی تونی بیرونش کنی برو دنبال مقدمات ازدواج

از راهنمایی و توصیه های همه دوستان متشکرم
حتما به توصیه هاتون عمل میکنم
الان هم مدتیه که رابطمون قطع شده هرچند سخته ولی دارم مقاومت میکنم
بهش گفتم من تکلیفم فعلا مشخص نیست تو برو پی زندگی خودت.
ان شالله باه یاری خدا بتونم از پسش بربیام

از همتون سپاسگذارم

peyman n;569592 نوشت:
سلام وقت بخیر.
من یه آدم خجالتی و تقریبا خشکی هستم همینطورمذهبی و معتقد. از رابطه دوست دختر پسری هم بدم میاد همیشه مخالف بودم.تقریبا خردادماهپارسال بود که دیدم یه تماس بی پاسخ رو گوشیم هست که ناشناسه پیام دادم شما؟ گفت ببخشیداشتباه شد. این پیام ها همینطور ادامه پیدا کرد البته محتوای پیامها ارزشی و اخلاقیبود و با اطلاعات مذهبی که داشتم به سوالات طرف مقابل جواب بدم مثلا میگفت:چادری اماما امروزه به ماها میگن امل و...
تقریبا یه ماه از این ارتباط گذشت و اوننمی دونست که من پسرم یا دختر. و ابراز علاقه کردو گفت دوست داره ارتباطمون ادامه داشتهباشه و از حرفام و اعتقادام خوشش اومده.من هم با اینکه از نظر عقلانی مخالف بودم امادلم میخواست و حقیقتش یه احساس نیاز بهم دست داده بود.و ادامه دادیم و بعدها با جزئیاتزندگی و اخلاقی هم آشنا شدیم و من هم یه تحقیقاتی کردم و دیدم چیزایی که گفته درستهو ابراز تمایل برای ازدواج کرد من هم خیلی از اخلاقش خوشم اومده درحالی که هنوز ندیدمشو فقط پیامکی باهم ارتباط داشتیم و یه چندباری هم تلفنی باهم حرف زدیم.احساس میکنمخیلی دوستش دارم و همونیه که میخوام. اما از یه چیز خیلی میترسم و اون همین ارتباطیهکه با من داشت و همیشه با خودم میگم کسی که اینطور راحت بامن ارتباط داشته خب حتمامیتونه با چند نفر دیگه هم ارتباط داشته باشه.لطفا کمکم کنید و راهنمایی کنید که چهبکنم. این نکته رو هم بگم که چون خودم مخالف این ارتباطات بودم و بخاطر اعتقادم علیرغم میل باطنی یه بار بیش از یه ماه ارتباطم رو باهاش قطع کردم ولی دیدم نمی تونم رهاشکنم و از محبتش بی بهره باشم و دوباره ارتباطمون برقرار شد تا یه ماه قبل که دوبارهتصمیم گرفتم به این ارتباط خاتمه بدم و الان ارتباطی باهم نداریم ولی دلم پیششه و هرلحظهبه سرم میزنه که بهش پیام بدم ولی مقاومت میکنم. راهنمایی کنید لطفا.
ضمنا فعلا شرایط ازدواج ندارم که بگید با خانواده درمیان بذار اگهخوبه برو خواستگاری.

شما دچار مکر و وسوسه ی شیطانی شدی
افکار شما درست میگه باید به این رابطه خاتمه می دادی
دیگه بهش فکر نکن
که شیطان از هر طریقی می خواد در تو نفوذ کنه

کم رویی و نداشتن ارتباطات اجتماعی، زندگی شما را مطمئنا از یک منظقه امن دور می کنه. بعضی وقتها بهتره بشینیم حساب کنیم ببینیم با خودمون چند چندیم... کی هستیم. از این رابطه؛ از این کار، از این بهشت یا جهنم چی می خوایم؟... چرا خودمون رو داریم می ندازیم توش... ؟
به نظرم شما درگیر یک رابطه طبیعی برای پاسخ گفتن به یک نیاز طبیعی شدی. بدون اینکه طرف مقابلت و اینکه کی هست برات اهمیت داشته باشه. هرکس دیگری می تونست همین احساسات رو در شما بوجود بیاره. این یک دام هست البته نمی گم دامیه که اون دختر برات پهن کرده که به نظرم خود اون هم در دام افتاده: دام پاسخگویی ناخودآگاه به یک نیاز طبیغی و ذاتی.
قویا توصیه می کنم که فعلا دست نگهدارید.
و پیش از هرچیز ، روابط اجتماعی تون را به هر طریقی که ممکن است اصلاح کنید و گرنه احتمال ضربه خوردن تون در انتحاب، ازدواج، کار، و همه چیز بالا می رود.

سوالی از کارشناس محترم دارم.
اگر هرگونه ارتباط قبل از جلسات خواستگاری بخوایم با دختر داشته باشیم(تلفن ، پیامک ، قرار بیرون و ....) با این تفاوت که یه بزرگتری(پدر یا مادر دختر) حتما مطلع باشه بازم مشکل داره؟

سلام دوست گرامی
ازدواج امر بسیار بسیار پیچیده ای هست که نمیشه با ی موبایل و چند تا پیامک واسه ازدواج عاشق شد
وقتی به روش سنتی میری خواستگاری تازه میبینی که دختره جلو پسرای فامیل چی میپوشه، عروسی ها و جشناشون چجوریه و چجوری می پوشن، موقع خرید با نامحرم چجوری چونه میزنه، آرایش تو خونه و فامیلش چجوریه و آرایش بیرونش چجوریه، تربیت خانوادگی و احترامی که والدینشون میزارن، نوع علاقشون، تفریح مورد پسندشون که فرضاً دبی برن یا مشهد الرضا برن و ده ها مورد دیگر که حتی یکی از این موارد با تلفن و پیامک کشف نمی شود تازه از همه مهمتز یا از همه کم اهمیت تر خود ظاهر طرفه
اما متاسفانه در روابط غیر مستقیم هر دو طرف از دوستشون اون چیزی رو میسازن که خودشون دوست دارن.
برای راه حل بهتره رابطه خودتونو اول با خواهر و مادرتون و محارم زن مانند عمه و خاله بهتر و بیشتر کنید و دوم با برادر و پدر و ... چون نیازهایی که هر کس به جنس مخالف داره انکار ناپذیر هستن اما بخش عمده این نیازها با محارم بر طرف می شود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شاد باشید

peyman n;569592 نوشت:
سلام وقت بخیر.
من یه آدم خجالتی و تقریبا خشکی هستم همینطورمذهبی و معتقد. از رابطه دوست دختر پسری هم بدم میاد همیشه مخالف بودم.تقریبا خردادماهپارسال بود که دیدم یه تماس بی پاسخ رو گوشیم هست که ناشناسه پیام دادم شما؟ گفت ببخشیداشتباه شد. این پیام ها همینطور ادامه پیدا کرد البته محتوای پیامها ارزشی و اخلاقیبود و با اطلاعات مذهبی که داشتم به سوالات طرف مقابل جواب بدم مثلا میگفت:چادری اماما امروزه به ماها میگن امل و...
تقریبا یه ماه از این ارتباط گذشت و اوننمی دونست که من پسرم یا دختر. و ابراز علاقه کردو گفت دوست داره ارتباطمون ادامه داشتهباشه و از حرفام و اعتقادام خوشش اومده.من هم با اینکه از نظر عقلانی مخالف بودم امادلم میخواست و حقیقتش یه احساس نیاز بهم دست داده بود.و ادامه دادیم و بعدها با جزئیاتزندگی و اخلاقی هم آشنا شدیم و من هم یه تحقیقاتی کردم و دیدم چیزایی که گفته درستهو ابراز تمایل برای ازدواج کرد من هم خیلی از اخلاقش خوشم اومده درحالی که هنوز ندیدمشو فقط پیامکی باهم ارتباط داشتیم و یه چندباری هم تلفنی باهم حرف زدیم.احساس میکنمخیلی دوستش دارم و همونیه که میخوام. اما از یه چیز خیلی میترسم و اون همین ارتباطیهکه با من داشت و همیشه با خودم میگم کسی که اینطور راحت بامن ارتباط داشته خب حتمامیتونه با چند نفر دیگه هم ارتباط داشته باشه.لطفا کمکم کنید و راهنمایی کنید که چهبکنم. این نکته رو هم بگم که چون خودم مخالف این ارتباطات بودم و بخاطر اعتقادم علیرغم میل باطنی یه بار بیش از یه ماه ارتباطم رو باهاش قطع کردم ولی دیدم نمی تونم رهاشکنم و از محبتش بی بهره باشم و دوباره ارتباطمون برقرار شد تا یه ماه قبل که دوبارهتصمیم گرفتم به این ارتباط خاتمه بدم و الان ارتباطی باهم نداریم ولی دلم پیششه و هرلحظهبه سرم میزنه که بهش پیام بدم ولی مقاومت میکنم. راهنمایی کنید لطفا.
ضمنا فعلا شرایط ازدواج ندارم که بگید با خانواده درمیان بذار اگهخوبه برو خواستگاری.

سلام
اگر شما شرایط ازدواج را ندارید و نمیخواهید ازدواج کنید تنها راه این است که رابطه را با ایشان کلا قطع کنید و کاملا فراموشش کنید چون ادامه پیدا کردن رابطه به این شکل اصلا به صلاح نیست. وابستگی شما روز به روز به هم بیشتر شده و این مسئله برای هر دوی شما مشکل ساز خواهد شد. به عنوان مثال:
1- اگر به هر دلیلی مثل مخالت خانواده ها این رابطه به ازدواج ختم نشود هر دوی شما برای فراموش کردن همدیگر سختی زیادی را باید متحمل شوید.
2- عشق و علاقه، چشم و دل شما را کور میکند تا حدی که اگر بعدا شما ایشان را از نزدیک ببینی و بیشتر با او آشنا شوی و عقلا او را مناسب خودت نبینی، ممکن است به خاطر علاقه که از قبل به او پیدا کردی، چشم خود را به روی اختلافات ببندی که این مسئله قطعا بعد از ازدواج شما را با مشکل مواجه میکند؛ چون عشقی که پشتوانه عقلی نداشته باشد بعد از ازدواج دوام نیاورده و کم کم از بین میرود.
3- افرادی که از خدا دور میشوند و به راحتی مرتکب هر گناهی میشوند از اول اینطور نبوده اند بلکه به مرور زمان و با انجام گناهان کوچک به اینجا رسیده اند. اگر شما به این گناه یعنی همین رابطه پیامکی و تلفنی ادامه بدهی مطمئن باش روز به روز انجام گناهان بزرگتر برای شما راحت تر شده و ابایی از ان نخواهی داشت. لذا اگر نمیخوای به آنجا کشیده شود باید ریشه آن را همیجا بخشکانی.
اما اگر با شناخت مختصری که از ایشان داری، فکر میکنی مورد مناسبی برای شماست تنها راهش این است که همین الان رسما اقدام کنی چون به خاطر مواردی که عرض کردم ادامه دادن این رابطه به این شکل مشکل ساز است. در مورد اینکه میگویید فعلا شرایط ازدواج ندارم هم باید عرض کنم اقدام اولیه برای ازدواج نیاز به شرایط خاصی ندارد. شما میتوانی همین الان از طریق خانواده اقدام کنی تا هم شما با هم بیشتر آشنا شوید و هم خانواده ها همدیگر را بشناسند. اگر به تفاهم رسیدید میتوانید مدتی را در عقد بمانید تا شرایط شغلی و مالی شما فراهم شود و بعد عروسی کنید. اینجوری هم تکلیف خودت را مشخص کردی و دیگر فکرت درگیر این مسئله نیست چون با وجود این درگیری فکری، طبیعتا توان کاری شما کم شده و در نتیجه فرصت های زیادی را از دست خواهید داد. مشخص شدن تکلیف هم حتما به ازدواج با فرد مورد نظر نیست. ممکن است بعد از اقدام رسمی به این نتیجه برسید که مناسب هم نیستید یا خانواده ها با این ازدواج موافق نکنن. به هر حال اصل مشخص شدن تکلیف خیلی از مشکلات را حل خواهد کرد. هم اینکه تلاش شما برای پیدا کردن شغل و بهبود شرایط مالی دوچندان میشود چون کسی که متاهل است هم خودش تلاش بیشتر میکند هم خدا به زندگی او برکت میدهد و هم اینکه دیگران یک حساب دیگری روی او باز خواهند کرد. همه اینها به موفقیت در شغل و زندگی کمک بسیاری خواهد کرد.
اگر بنا بر ازدواج شد در مورد تردیدی که نسبت به ایشان داری، راهش تحقیق و بررسی است. یعنی تا وقتی شما ایشان را نشناسی نمیشود گفت حتما اهل رابطه است یا اینکه اصلا اهل رابطه نیست. البته شناخت به این معنا نیست که شما ایشان را قسم دهی که آیا قبلا رابطه داشتی یا نه یا اینکه گذشته او را زیر و رو کنید ببینید با کسی رابطه داشته یا خیر بلکه شناخت به معنای بررسی وضعیت فعلی ایشان است یعنی باید دید آیا ایشان در حال حاضر فرد قابل اعتمادی است یا خیر. راه فهمیدن این مسئله، میزان اعتقادات و نوع برخورد با نامحرم و نوع پوشش و ... است. به عبارتی آنچه مهم است و اعتبار دارد، وضعیت فعلی ایشان است نه گذشته ایشان یعنی مثلا برفرض اگر ایشان در گذشته با فردی در حد رابطه ای که با شما دارد، رابطه داشته، به هیچ وجه به این معنا نیست که فرد قابل اعتمادی نیست؛ زیرا هر کسی ممکن است در طول زندگی مرتکب اشتباه شود چنانچه در حال حاضر نسبت به همین رابطه، هم شما و هم ایشان مرتکب اشتباه شدید. آنچه مهم است پشیمانی و توبه از گناه است.
پیروز و سربلند

موضوع قفل شده است