آموزش مديريت مالي به كودكان

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آموزش مديريت مالي به كودكان

سلام علیکم

دختری 10 ساله دارم که امسال به کلاس چهارم می رود. خانواده پدری ام مذهبی شدید هستند اما خانواده پدر همسرم مذهبی سبک. یا به قول دخترم « کمی مذهبی »و از نظر اقتصادی هم کارمند عادی دولت هستم.

مشکلی که من در حال حاضر با فرزندم دارم در مورد « پول » است. من برای او پول روز تعیین کرده ام که مقدار آن هزار تومان است. البته تا حالا ، هر وقت قصد خرید چیزی داشته ، یا چون دلم نمی آمده از پولش خرج کند خودم برای می خریدم، گاهی هم پولش را همراه خودش نیاورده بود که باز من می خریدم و از او هم نمی گرفتم. او هم پولش را صرف برخی چیزهای مربوط به خودش می کند. خلاصه اینکه اینطور نیست که همه اش محدود به همان پول روز بوده باشد. ما معمولا او را تشویق می کنیم که پولهایش را جمع کند و سکه پارسیان بخرد.
مدتی بود از من مداد رنگی 36 تایی می خواست. به دلایل اقتصادی و نیز تربیتی ، من با او صحبت می کردم که مداد رنگی 36 تایی را نخرد و 24 تایی بخرد ( او یک بسته مدارد رنگی برای داخل منزل می خواست ، یک بسته هم برای مدرسه ). ابتدا گریه کرد. بعد به او گفتم که تو با پول خودت هر کاری می خواهی بکن. خودت پولهایت را مدیریت کن. ببین چه چیزهایی لازم داری و چقدر پول داری. دیگه خودت با این پولت ، دفتر و لوازم التحرید و بیسکویت و .... بخر.

او پذیرفت و چون چیزهای دیگری هم لازم داشت ، تصمیم گرفت مداد رنگی 24 تایی و شاید هم 12 تایی بخرد تا بتواند باقی چیزها را هم با پولش بخرد. اما در صحبتهایش گفت که دوست دارد شغل پیدا کند و پول در بیاورد. حتی گفت توی اتاقش لباس بدوزد برای مردم و از آنها پول بگیرد. و گفت کلاس سفالگری می روم و با خاک چیزهایی درست می کنم و به مردم می فروشم. گفتم مردم از کجا بدانند که تو چیز می فروشی؟ گفت توی اتاقم می گذارم فامیلهایمان که می آیند خانه مان ، ازم می خرند. ( معمولا کسی خانه ما نمی آید به جز خاله ها و عمه ها – آنهم خیلی کم ).

این حرفها آتش به دل من می زند: دختر من به خاطر پول برود اینکارها را بکند؟ (اما خودم را کنترل می کنم و چیزی نمی گویم) بهش می گویم خوب تو شغلت درس خواندن است تا دانشگاه بروی و دکتر بشوی و روزی ... تومان پول در بیاوری. می گوید: مدرسه رفتن را دوست ندارم. بعضی معلمها بداخلاقند ، یا ... .

در بازی هایی که در خانه انجام می دهد معمولا نقش فروشنده را بازی می کند و می گوید: این جنس هزار و پانصد تومان است ، آن یکی .... ؛ توی نقاشی هایی که می کشد ، معمولا فضای داخل مغازه لباس فروشی یا کفش فروشی را می کشد و اجناس آنها را می کشد و قیمت هر کدام را کنارش می نویسد و حتی فروشنده و خریدار را می کشد و مکالمات بین آنها را کنارشان می نویسد.

از نظر تدین ، دخترم آنقدر که من دوست دارم ، به دین و مذهب علاقه نشان نمی دهد. خودش می گوید: من یک کم مذهبی هستم.... همین که توی جهنم نروم و توی بهشت باشم برایم بس است. درجات بالای بهشت را نمی خواهم. و ...

سئوال من این است:
در مورد پول توجیبی دخترم چطور باید رفتار کنم؟ نمی خواهم پول برای او یک ارزش و یک چیز مهم بشود که مسیر زندگی اش را بر اساس آن تعیین کند. از طرف دیگر هم می خواهم مدیریت خواسته های خودش را یاد بگیرد.

......

ادامه مطلب مخصوص استاد حامی است که با پیام خصوصی برایشان فرستاده شده است.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

با سلام خدمت شما پرسشگر محترم و تشكر از حسن اعتمادتان
سؤال بسيار بسيار دقيق است متأسفانه خود ما، اقوام و رسانه ها دانسته يا ندانسته پول را برايش ارزش اوليه در نظر مي گيريم به خصوص در ارتباط با فرزندمان
خانواده ها در ايام عيد به فرزندان پول عيدي مي دهند
گاهي ملاك تشويق والدين پولي است
گاهي خويشاوندان و همسران در سخنان خود بحث پول را مطرح مي كنند و متوجه نيستند كه مثلا فرزندشان چه برداشتي از سخنان ايشان مي كند
حتي ما وقتي مي خواهيم فرزندان را به تحصيل علم تشويق كنيم مي گوييم بايد فلان رشته بروي تا فلان شغل را بگيري و درآمدت بالا برود.

مديريت پول فرزندان
در قران مي خوانيم كه اگر از يتيمي نگهداري مي كنيد پول او را به مصلحت او به كار گيريد و اجازه ندهيد حيف و ميل شود وقتي كه او به رشد فكري و عقلي رسيد و توانست مصلحت خود را رعايت كند پولش را به او برگردانيد
اين در مورد فرزندان خودمان هم هست به فرزندان بايد آموزش دهيم كه خانواده قوانين خاصي دارد با اين كه اساسش بر مهر و محبت است. سهل انگاري در تربيت و استبداد در تربيت سبب ضايع شدن فرزندان مي شود.
بايد براساس تربيت مقتدارانه به فرزند بگوييم كه اين از تو است ولي اين طور نيست كه هر طور كه بخواهي خرج كني بايد با مشورت با والدين پولت را خرج كني. برخي وسائل را به دلايلي نبايد بخري. البته بايد در فضايي كاملا صميمانه و آرام او را قانع كرد و دلائلي برايش اقامه كنيم كه قابل فهم و اقناعي باشد.

بله پول بسيار مهم است ولي نبايد براي ما ارزش اوليه پيدا كند
گاهي لازم است فرزندان در بحث هاي مالي شركت كنند يعني بدانند كه مثلا والدين دارند براي مثلا خريد لوازم منزلي برنامه ريزي مي كنند تا پس انداز كنند و براي چيزي بخرند.
فرزنداني كه خيلي راحت انتظاراتشان برآورده شده است و مي شود و تك فرزندان كه در كانون توجه بوده اند و خانواده هرچيزي مي خواسته بلافاصله برايش تهيه مي كرده است كمي كه بزرگتر شوند نمي توانند تحمل كنند كه مثلا براي رسيدن به خواسته خود بايد صبر كنند بايد زحمت بكشند. بنابراين فكر مي كنند كه چگونه سريع پول دار شوند و اين خطرناك است گه بسا سبب انحراف فرزند شود و افرادي كه متوجه شوند كه پول براي او ارزش خاص دارد از او سوء استفاده كنند.
والديني كه نزد فرزندش خمس مالش را حساب مي كند
والديني كه هر روزش را با صدقه شروع مي كند و اصلا به فرزندش ياد مي دهد عملا كه بايد يتيم نواز و فقيرنواز شود
والديني كه ملاك برتري را پول قرار نمي دهند و گاهي با اقوام مستضعف رفت و آمد مي كنند و به بيماران فاميل سر مي زنند
والديني كه سهمي براي تعمير مسجد يا اماكن مذهبي ولو اندك در نظر مي گيرند
زن و شوهري كه ملاك تشويقشان فقط پول نيست و گاهي به همديگر كتاب و وسائل معنوي عطر و...هديه مي دهند.
به فرزندان خود آموزش مي دهند كه پول ارزش اوليه ندارد
زن و شوهر بايد در مديريت مسائلي با هم همفكري كنند.
اگر زن(مادر) مثلا براي رسيدن به خواسته هاي خود شغلي را برگزيند و به شوهر رسما اعلام كند كه اين شغل را براي اين انتخاب كرده ام كه به خواسته هايم برسم يا مثلا دستم پيش تو دراز نباشد و..در واقع به نوعي به فرزند خود اموزش مي دهد. و جواز رسيدن به شغلي را براي اين كه نياز نداشته باشد براي خواسته هايش به والدين اصرار كند دريافت كرده است.
* فرزندان ما از عزيزان و كساني كه خيلي دوستشان دارد مانند عمه، خاله يا عمو و دايي و دوست خودش يا دوست مادرش و..، الگوگيري مي كنند و تلاش مي كنند خود را از نظر رفتار و نگرش و سبك زندگي شبيه آنها كنند ممكن است سخنان آنها روي او اثر بگذارد و تصميم بگيرد كه مثلا فروشنده شود. ما بايد از افرادي كه حرف شنوي دارد و برايشان احترام خاصي قائل هستند براي تغيير افكار و اصلاح رفتار كمك بگيريم.

با سلام و تشکر از استاد محترم

نمیدانم استاد پیام خصوصی بنده را در خصوص این تاپیک ملاحظه نموده اند یا خیر؟


استاد راهنمایی های خوب فرمودند اما با کسب اجازه از محضر ایشان باید عرض کنم که بسیار کلی بود و بنده نتوانستم تکلیف خودم را بفهمم.

فکر می کنم علت ایجاد این حالت در فرزندم این باشد که ما به خاطر سیاست انقباضی در بعد اقتصادی ، خیلی هزینه هایمان را سبک و سنگین می کنیم و همین مسأله باعث شده که فرزندم پول را دارای اهمیت و ارزش زیادی بداند.

تقریبا همه این مسایل را رعایت می کنم: خمس مال و صدقه و .... واکنش فرزندم در این باره این است: بابا صدقه نده از پولهات کم میشه. برایش حدیث میخوانم و می گویم صدقه روزی انسان را زیاد می کند و ... به همسرم زیاد گفته ام که جلوی بچه ، صحبت اقتصادی نکن. اماچون بچه همیشه درخانه است و حتی شب بعد ازما میخوابد ، لذا زمانی که حضور نداشته باشد نیست. (موقعی که مدرسه است یا من سرکارم یا ظهر است و مشغول استراحتیم) ضمن آنکه خانمم به این مسأله که جلوی روی بچه حرف اقتصادی نزند اهمیت نمی دهد و وقتی در فشار قرار گرفت هر حرفی را میزند. اگر هم زیاد به خانم در این باره تذکر بدهم ، رابطه مان خرب می شود (دلخوری و دعوا).

گاهی فکر میکنم باید به خانواده رفاه بیشتری بدهم تا کمتر تحت فشار باشند و از اهمیت پول کاسته بشود. اما این کار معایبی دارد: بچه مدیریت اقتصادی را یاد نمی گیرد و پس انداز ما هم کم میشود و نمی توانیم برخی کارهای لازم را در آینده انجام بدهیم.

من خودم در خانواده ای بزرگ شده ام که هم فقیر بودند و هم فقط "امروز" را میدیدند و هیچ به فردا فکر نمیکردند. حرف پدرم این بود: "تا دارم بهتان می دهم. وقتی هم ندارم می گویم ندارم". این روش و مشکلات ناشی از آن باعث شده که من الان عکس آن رفتار کنم و عمده توجهم روی پس انداز برای آینده باشد گرچه در زمان حال فشارهایی را متحمل بشویم. البته سطح درآمدم هم زیاد نیست (یک میلیون و سیصد هزار تومان).

سلام. شما برای دخترتون، خودتون رو مثال بزنین. بهش بگین: من خودم هر ماه که حقوق میگیرم، این پول یه مقدار مشخصی داره و باید براش برنامه ریزی کنم.

باید یه مقدارو بذارم کنار برای خریدن نون و گوشت و برنج و ...
یه مقدار دیگه شو برای قبض آب و برق و گاز و ...
یه مقدارشو برای تفریح
یه مقدارشو برای وقتایی که مریض میشیم، پول دوا و دکتر
یه مقدار برای اجاره خونه ( البته اگر اجاره میدین )
یه مقدار برای خرید لباس و کیف و کفش و وسایل دیگه

و در آخر باید یه مقدارشم پس انداز کنم. این پس اندازم واسه اینه که بعدا بتونم چیزای گرون قیمتی که میخوام رو بخرم. ( تو این موردم براش مثال بزنین).
بگین من خودم برای اینکه بتونم چیزای بهتری بخرم یا چیزای دلخواهمو بخرم باید تو خرج کردن پول هام صرفه جویی کنم. باید واسش برنامه بریزم. پس می بینی که منم همیشه، همه ی چیزای دلخواهم رو درست وقتی که دلم میخواد، نمیتونم واسه خودم بخرم.
توأم باید همین کارو بکنی. ببین چیا دوست داری داشته باشی. باید واسه پولت برنامه ریزی کنی تا بتونی بخری.
حتی اگه خودتم شغل و درآمد داشته باشی، اگر واسه پولات برنامه نریزی، نمیتونی همه ی اون چیزایی که میخوای رو داشته باشی.

یه نکته ی دیگه هم اینه که شما نباید همیشه، هرچیزی که خواست رو براش تهیه کنین. حتی اگر از نظر مالی توانایی شو داشته باشین، باید بعضی وقتا بهش بگین برای خریدن فلان چیز باید صبر کنی. مثلا بگین الان پولشو ندارم (حتی با وجود اینکه دارین). اگر بلافاصله براش تهیه کنین، تأثیر خیلی بدی تو شخصیتش میذاره. اونو پرتوقع میکنه. اون باید از همین الان یاد بگیره، هر چیزی که خواست رو نمیشه بلافاصله بدست بیاره. باید صبر کردن رو یاد بگیره.
البته اینطوریم نباشه که همیشه واسش سخت بگیرین و هر دفعه این کارو انجام بدین.
سعی کنین مابین این دو تا باشه.

یه بار یه روانشناس میگفت: وقتی فرزندتون اصرار داره که فلان چیزو براش بخرین و شما میدونین که خریدن اون چیز براش سودی نداره یا اینکه اگه اونو بخره بیشترِ پولشو باید بده و تا آخر ماه چیز زیادی براش نمی مونه. تو اینجور موارد اگه می بینین زیاد اصرار میکنه بهش اجازه بدین وسیله ی دلخواهشو بخره، امــــا شرط داره. اینجا باید به فرزندتون بگین: اگر این وسیله رو خریدی، دیگه تا آخر ماه پول زیادی واست نمی مونه و من هم دیگه بیشتر از این پولی ندارم که بهت بدم. پس باید خودت سختی بکشی و تا آخر ماه صبر کنی و با بی پولی سر کنی.
( ولی شما باید تا آخر، سرِ حرفتون بمونین. چون فقط در این صورته که تأثیر میذاره )

اینجا اون دو تا درس میگیره:
اولی اینه که وقتی اونو خرید، اگه چیزی باشه که واقعا بی ارزش بوده، اونوقت خودش عملا اینو تجربه میکنه و میفهمه که وقتی بزرگترش میگفت این خوب نیست، یه چیزی میدونست. این واسش تجربه میشه و دفعه های بعد، تو خریدهاش بیشتر دقت میکنه.
و درس دوم اینه که وقتی مجبور میشه تا آخر ماه سختی بکشه و با بی پولی سر کنه، میفهمه که هر چیزی ارزش پول خرج کردن نداره. اینطوری یاد میگیره چطوری باید پول هاشو مدیریت کنه.

pariii;578174 نوشت:
سلام.
1- شما برای دخترتون، خودتون رو مثال بزنین. بهش بگین: من خودم هر ماه که حقوق میگیرم، این پول یه مقدار مشخصی داره و باید براش برنامه ریزی کنم.

باید یه مقدارو بذارم کنار برای خریدن نون و گوشت و برنج و ...
یه مقدار دیگه شو برای قبض آب و برق و گاز و ...
یه مقدارشو برای تفریح
یه مقدارشو برای وقتایی که مریض میشیم، پول دوا و دکتر
یه مقدار برای اجاره خونه ( البته اگر اجاره میدین )
یه مقدار برای خرید لباس و کیف و کفش و وسایل دیگه

و در آخر باید یه مقدارشم پس انداز کنم. این پس اندازم واسه اینه که بعدا بتونم چیزای گرون قیمتی که میخوام رو بخرم. ( تو این موردم براش مثال بزنین).
بگین من خودم برای اینکه بتونم چیزای بهتری بخرم یا چیزای دلخواهمو بخرم باید تو خرج کردن پول هام صرفه جویی کنم. باید واسش برنامه بریزم. پس می بینی که منم همیشه، همه ی چیزای دلخواهم رو درست وقتی که دلم میخواد، نمیتونم واسه خودم بخرم.
توأم باید همین کارو بکنی. ببین چیا دوست داری داشته باشی. باید واسه پولت برنامه ریزی کنی تا بتونی بخری.
حتی اگه خودتم شغل و درآمد داشته باشی، اگر واسه پولات برنامه نریزی، نمیتونی همه ی اون چیزایی که میخوای رو داشته باشی.


2- یه نکته ی دیگه هم اینه که شما نباید همیشه، هرچیزی که خواست رو براش تهیه کنین. حتی اگر از نظر مالی توانایی شو داشته باشین، باید بعضی وقتا بهش بگین برای خریدن فلان چیز باید صبر کنی. مثلا بگین الان پولشو ندارم (حتی با وجود اینکه دارین). اگر بلافاصله براش تهیه کنین، تأثیر خیلی بدی تو شخصیتش میذاره. اونو پرتوقع میکنه. اون باید از همین الان یاد بگیره، هر چیزی که خواست رو نمیشه بلافاصله بدست بیاره. باید صبر کردن رو یاد بگیره.
البته اینطوریم نباشه که همیشه واسش سخت بگیرین و هر دفعه این کارو انجام بدین.
سعی کنین مابین این دو تا باشه.

یه بار یه روانشناس میگفت: وقتی فرزندتون اصرار داره که فلان چیزو براش بخرین و شما میدونین که خریدن اون چیز براش سودی نداره یا اینکه اگه اونو بخره بیشترِ پولشو باید بده و تا آخر ماه چیز زیادی براش نمی مونه. تو اینجور موارد اگه می بینین زیاد اصرار میکنه بهش اجازه بدین وسیله ی دلخواهشو بخره، امــــا شرط داره. اینجا باید به فرزندتون بگین: اگر این وسیله رو خریدی، دیگه تا آخر ماه پول زیادی واست نمی مونه و من هم دیگه بیشتر از این پولی ندارم که بهت بدم. پس باید خودت سختی بکشی و تا آخر ماه صبر کنی و با بی پولی سر کنی.


( ولی شما باید تا آخر، سرِ حرفتون بمونین. چون فقط در این صورته که تأثیر میذاره )

اینجا اون دو تا درس میگیره:
3- اولی اینه که وقتی اونو خرید، اگه چیزی باشه که واقعا بی ارزش بوده، اونوقت خودش عملا اینو تجربه میکنه و میفهمه که وقتی بزرگترش میگفت این خوب نیست، یه چیزی میدونست. این واسش تجربه میشه و دفعه های بعد، تو خریدهاش بیشتر دقت میکنه.
و درس دوم اینه که وقتی مجبور میشه تا آخر ماه سختی بکشه و با بی پولی سر کنه، میفهمه که هر چیزی ارزش پول خرج کردن نداره. اینطوری یاد میگیره چطوری باید پول هاشو مدیریت کنه.


با سلام و تشکر از توجه شما.

1 و 2 و 3 - بنده فکر می کنم نتیجه ای که از این کار گرفته می شود ، اهمیت یافتن و ارزش پیدا کردن بیشتر پول برای اوست. او به این نتیجه خواهد رسید که پوا ارزش دارد و باید پول بیشتری به دست بیاورد.... لذا دوباره بازی و نقاشی شغل ها ادامه خواهد یافت.

فرمایش دوستان در خصوص آموزش مدیریت اقتصادی است. در این زمینه ، حق با شماست. اما آن چه برای من مهمتر از آموختن مدیریت اقتصادی است ، این است که پول برایش ارزش نشود.

پس ، بنده دو هدف دارم که دومی مهمتر از اولی است ( چون در حوزه اعتقادات و تفکرات است و مسایل این حوزه ، مهمتر از مسایل زندگی روزمره و معیشتی است):

1- مدیریت اقتصادی را یاد بگیرد ؛
2- در عین حال ، پول برایش "ارزش" نشود.

موضوع قفل شده است