جمع بندی حد تکلیف انسان و راههایی برای افزایش آن

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حد تکلیف انسان و راههایی برای افزایش آن

سلام و عرض ادب و احترام

در آیۀ 286 سوره بقره خداوند متعال فرمودند:
(( لا یکلف الله نفساً الاّ وسعا ))
خداوند هیچ کس را، جز به اندازۀ تواناییش تکلیف نمی کند.

سوالم از کازشناس محترم این هست که حد توانایی انسانها بر چه اساسی مشخص میشه؟
آیا این حد را انسانها تعیین میکنند و یا در اختیار انسان ها نیست و امری از پیش تعیین شده است؟
اگر این امر در اختیار انسانهاست، به چه طریقی میتوان این توانایی را افزایش داد؟

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد اویس

[="Georgia"][="Blue"]

*گوهــر*;569374 نوشت:
سلام و عرض ادب و احترام

در آیۀ 286 سوره بقره خداوند متعال فرمودند:
(( لا یکلف الله نفساً الاّ وسعا ))
خداوند هیچ کس را، جز به اندازۀ تواناییش تکلیف نمی کند.

سوالم از کازشناس محترم این هست که حد توانایی انسانها بر چه اساسی مشخص میشه؟

در خصوص سوال اولتان باید گویم:
به يُمن آيات و رواياتي كه فضایل و شرافت روحي معنوی انسان را بیان مي کنند، تا حدّ بسیاری مي توان عرصة جولان روح آدمي در ملکوت عالم و ظرفیت وجودی معنوی وی را دریافت و دانست که نفس ناطقه انسانی به خودی خود در تلقّی اسرار و حقایق عالم و متخلّق شدن به اسمای حسنای الهی هیچ حدّ و حصر و توقفی ندارد و تا بي نهايت مي تواند پيش رود تا آنجا كه از جانب خداوند همه اسماء الله به وی تعلیم گردد و مسجود همه ملائكة الله شود و به خطاب «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»(المومنون/14) مزیّن گردد به شرط آنکه آلودگی و بی طهارتی در مسیر رشد و پرورش آن رهزنی نکند.
لذا باید گفت که حد توانایی انسان بر اساس فطرت خداجویی آنها و طهارت ارحام و اصلاب پدر و مادر و اجداد فرزند تعیین می شود.

*گوهــر*;569374 نوشت:
آیا این حد را انسانها تعیین میکنند و یا در اختیار انسان ها نیست و امری از پیش تعیین شده است؟

[=&quot]در مورد سوال دومتان نیز باید بگویم: خداوند خمیره وجودی انسانها را بر اساس بالاترین ظرفیت و استعداد وجودی خلق نموده است و او را چنان سعه وجودی و ظرفیت معنوی عطا کرده است که طالب بهشتی فراتر از بهشت حوریان باشد منتهی انچه باعث کوته بینی و تنگ نظری انسانها شده و ایشان را به غایاتی به مراتب فروتر و پست تر دل خوش میدارد همان الودگی ارحام و اصلاب اجداد و نیز عدم پرورش صحیح دینی و عدم تلقی معارف دینی است. یعنی آنچه توانایی ایشان را در نیل به مقامات اعلای انسانی از عرش به فرش می کشد مجموعه ای از عملکردهای پدر و مادر فرزند و نیز راه و روشی است که خود فرزند در مسیر زندگی در پیش می گیرد و هر شخصی به حسب عوامل وراثتی و خانواگی و محیطی و تربیتی و اجتماعی دارای یک قابلیت و ظرفیت مشخصی است که چه بسا تحت تاثیر عوامل یاد شده نخواهد توانست همه قابلیتها و کمالات نفس ناطقه انسانی را به فعلیت برساند و بواسطه خطاهایی که در امر رشد و تربیت وی صورت گرفته شانیت لازم را برای دارا شدن همه اوصاف کمالی و رسیدن به بالاترین مراتب انسانی نخواهد داشت. [/]

[=Georgia]

*گوهــر*;569374 نوشت:
اگر این امر در اختیار انسانهاست، به چه طریقی میتوان این توانایی را افزایش داد؟

و اما سوال سومتان:
بر اساس نظم حاکم در جهان بطور کلی سه عامل اساسی در تعیین ظرفیت معنوی انسان دخیلند که عبارتند از: وراثت، محیط و تلاش انسان. دو عامل وراثت و محیط، که نقشی اساسی در ظرفیت معنوی انسان دارند تا حدودی خارج از حیطه اختیارات شخص هستند، بطوری که در عامل اول، یعنی عامل وراثت، این پدر و مادر و اجداد فرد هستند که بواسطه اعمالی که در گذشته خصوصا در هنگام انعقاد نطفه و ایام بارداری و زمان شیردهی انجام داده اند خمیر مایه اصلی جسمانی و روحانی فرزند را شکل داده و سرنوشت طبیعی و ظرفیت معنوی او را رقم زده اند که این تقدیر خارج از حیطه اختیارات فرزند است.
غیر از عامل وراثت و تاثیر حالات و خلقیات پدر و مادر در فرزند، عامل محیطی و اجتماعی نیز تا حد بسیاری خارج از اختیارات آدمی بوده و تاثیراتی که از این ناحیه بر روح و روان انسان وارد می شود در بسیاری از موارد غیر قابل پیش بینی و پیش گیری خواهد بود، مگر اینکه شخص محل زندگی خود را تغییر داده و به محیطی دیگر رهسپار شود.
اما غیر از دو عامل «
وراثت» و «محیط» که تاثیر فراوانی در روحیات و خلقیات انسان دارند عامل سومی هم وجود دارد که در میزان و چگونگی ظرفیت معنوی شخص تاثیر بسزایی دارد و برخلاف دو عامل «وراثت» و «محیط» که خارج از حیطه اختیارات انسان بودند، این عامل سوم در حیطه اختیارات آدمی بوده و انسان می تواند با اراده و اختیار خود، ظرفیت و استعداد معنوی خویش را افزایش بخشد و آن عبارت از عامل تلاش و کوشش فرد برای تغییر و تحولی بنیادین در راستای کسب کمالات معنوی است.
ادامه دارد...

[=Georgia]به طور کلی می توان برای افزایش ظرفیت معنوی انسان چند راه را پیشنهاد نمود:
1- کسب علم و آگاهی:
در حكمت دويست و پنجم نهج البلاغة از امير المؤمنين على عليه السلام آمده است که فرمود: «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِه». يعنى هر ظرف جسمانى به واسطه آنچه كه در او نهاده شد گنجايش او تنگ مي شود مگر ظرف علم كه گنجايش او بيشتر مى ‏گردد.

2- دعا و ذکر و یاد خداوند: وقتی حضرت موسی علیه السلام از جانب خداوند مامور به مقابله با فرعون طغیان کرده شد برای غلبه بر اضطراب قلب خود دست به دعا برداشت و فرمود: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی» (طه/28-25) یعنی پروردگارم! سینه ام را گشاده گردان، کارم را برایم آسان کن، گره از زبانم بگشا و گفتارم را در دیگران بفهمان موثر قرار ده.

3- مواجهه با سختیها و مشکلات: لذا در روایات بسیاری وجود بلایا و مشکلات و حوادث و مصایب برای انسان، مغتنم شمرده شده و حتی وجود انحاء سختیها و ناکامیها در زندگی انسان، به عنوان نشانه ای برای مومن حقیقی ذکر شده است. مثلا از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:شدید ترین بلایا در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به شبیه ترین و شبیه ترین مردم به آنها و مومن به مقدار نیکی هایش با سختیها آزموده می شود، هرکه دینش درست تر و کارش نیکتر باشد، بلایش شدیدتر است.

4- توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام. خداوند در قرآن کریم خطاب به کسانی که ایمان آورده اند و خواهان رستگاری اند می فرماید:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(المائده/35) یعنی اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد! و وسيله‏اى براى تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
در روایات متعددی از شیعه و سنی مراد از «الْوَسيلَةَ» در آیه فوق، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ذکر شده اند.

5- مهمترین راهکار افزایش معنوی انسان و سعه صدر وی، اطاعت و بندگی پروردگار آفرینش و رب العالمین است که به حسب علم ازلی و ابدی ذاتیه خویش تمامی دستورات و اوامر و نواهی انسان را بر اساس مصالح و سعادت ابدی وی، القاء نموده است. در روایت امام صادق علیه السلام آمده است: «أَصْلُ عَلَامَاتِ الشَّهْوَةِ أَكْلُ الْحَرَامِ وَ الْغَفْلَةُ عَنِ الْفَرَائِضِ» (بحار الأنوار، ج‏1، ص130) یعنی ریشه ی علائم شهوت درانسان، خوردن حرام و غفلت ازانجامواجبو ترک حرام است.

[="Arial"][="Black"]

اویس;571696 نوشت:
اما غیر از دو عامل «وراثت» و «محیط» که تاثیر فراوانی در روحیات و خلقیات انسان دارند عامل سومی هم وجود دارد که در میزان و چگونگی ظرفیت معنوی شخص تاثیر بسزایی دارد و برخلاف دو عامل «وراثت» و «محیط» که خارج از حیطه اختیارات انسان بودند، این عامل سوم در حیطه اختیارات آدمی بوده و انسان می تواند با اراده و اختیار خود، ظرفیت و استعداد معنوی خویش را افزایش بخشد و آن عبارت از عامل تلاش و کوشش فرد برای تغییر و تحولی بنیادین در راستای کسب کمالات معنوی است.

با تشکر از جناب اویس بابت توضیحات کاملشون

جناب اویس آیا ممکن هست که عامل سومی که ذکر کردید جبران کنندۀ کمبود و نقص دو عامل دیگر شود و آدمی تنها از همین طریق بتواند مسیر قرب الهی را با موفقیت طی کند؟
در داستان های اولیا خدا هستند کسانی که از این دو عامل محروم بوده باشند و توانسته باشند تنها با تکیه بر عامل سوم مسیر رو به سلامت و خیلی خوب طی کنند؟
در این آیه که خداوند فرمودند با توجه به توانایی انسانها، تکلیف بر روی دوش اونها قرار میدیم، آیا راه تشخیصی هست که خداوند بیشتر در تاکید به کدوم یک از این سه عوامل هستند؟
با تشکر

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان

تشکر از استاد اویس به خاطر بیانات نورانیشون.

بارها گفته ام و بار دگر می گویم سخنی و بحثی خوب هست که سالک رو به راه بیاره در جنبش بیاره نه اینکه از راه باز کنه انتقاد من به سوال سرکار گوهر این هست که سوال شما منتهی به جوابی میشه که باعث نامیدیتون خواهد شد، این مطلب از پست پیشین شما مشخص و هویدا هست؟!!!

بار ها گفته ام و بار دگر میگویم تا حدی که دیگه این زبان لال بشه ، سالک باید امید داشته باشه و امید داشته باشه و امید داشته باشه و امید داشته باشه و امید داشته باشه و امید داشته باشه و .... تا ده مرتبه که امید داشته باشه ...

وسع در آیه یعنی حدی که اونجور که باید قدر خدا شناخته بشه و اونجور که باید معرفت خدا حاصل بشه در توان بشر و خدا از همه خواسته و مقید نکرده از با استعداد ها این رو خواستم و دیگران می تونن بازی کنن و بی خیال این ماجرا بشند بلکه روی سخن به ابنا بشر هست...

[="Georgia"][="Blue"][=georgia]

*گوهــر*;571750 نوشت:
جناب اویس آیا ممکن هست که عامل سومی که ذکر کردید جبران کنندۀ کمبود و نقص دو عامل دیگر شود و آدمی تنها از همین طریق بتواند مسیر قرب الهی را با موفقیت طی کند؟
در داستان های اولیا خدا هستند کسانی که از این دو عامل محروم بوده باشند و توانسته باشند تنها با تکیه بر عامل سوم مسیر رو به سلامت و خیلی خوب طی کنند؟
در این آیه که خداوند فرمودند با توجه به توانایی انسانها، تکلیف بر روی دوش اونها قرار میدیم، آیا راه تشخیصی هست که خداوند بیشتر در تاکید به کدوم یک از این سه عوامل هستند؟
با تشکر

بله تا حد زیادی ممکن است کسی با تلاش و کوشش و عزمی که بر تهذیب نفس و خودسازی دارد بر نقائص و کمبودهای دو عامل دیگر فائق آید و طرحی نو در اندازد. ما درطول تاریخ اولیای الهی بسیاری داشته ایم که از نعمت پدر و مادرشایسته محروم بوده و یا در اجتماع ناسالمی رشد یافته اند اما با تکیه بر عزم و کوشش خود و عنایت الهی در صراط مستقیم قرار گرفته اند. مرحوم شهید دستغیب شیرازی در کتاب "داستان های شگفت" زندگی بعضی از اولیایی الهی را که این گونه بوده اند، به تصویر کشیده است که می توانید به این کتاب مراجعه کنید.
مسلما تاکید خداوند در ایات قران کریم بر تقویت عامل سوم است چرا که همانطوری که در بالا گفتیم عامل سوم بیش از دو عامل دیگر در تحت اختیار انسان است اگر چه ایاتی نیز در قران کریم داریم که بر توجه به عامل اول و دوم تاکید دارند.

[h=2][/h]

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]جمع بندی

[=&quot]پرسش

[=&quot]خداوند متعال در آیۀ 286 سوره بقره می فرمایند:(( لا یکلف الله نفساً الاّ وسعا )). سوال این است که حد توانایی انسانها بر چه اساسی مشخص میشود؟

[=&quot]پاسخ
[=&quot]به يُمن آيات و رواياتي كه فضایل و شرافت روحي معنوی انسان را بیان مي کنند، تا حدّ بسیاری مي توان عرصة جولان روح آدمي در ملکوت عالم و ظرفیت وجودی معنوی وی را دریافت و دانست که نفس ناطقه انسانی به خودی خود در تلقّی اسرار و حقایق عالم و متخلّق شدن به اسمای حسنای الهی هیچ حدّ و حصر و توقفی ندارد و تا بي نهايت مي تواند پيش رود تا آنجا كه از جانب خداوند همه اسماء الله به وی تعلیم گردد و مسجود همه ملائكة الله شود و به خطاب «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»(1) مزیّن گردد به شرط آنکه آلودگی و بی طهارتی در مسیر رشد و پرورش آن رهزنی نکند.
[=&quot]لذا باید گفت که حد توانایی انسان بر اساس فطرت خداجویی آنها و طهارت ارحام و اصلاب پدر و مادر و اجداد فرزند تعیین می شود.
[=&quot]در حقیقت خداوند خمیره وجودی انسانها را بر اساس بالاترین ظرفیت و استعداد وجودی خلق نموده است و او را چنان سعه وجودی و ظرفیت معنوی عطا کرده است که طالب بهشتی فراتر از بهشت حوریان باشد منتهی انچه باعث کوته بینی و تنگ نظری انسانها شده و ایشان را به غایاتی به مراتب فروتر و پست تر دل خوش میدارد همان الودگی ارحام و اصلاب اجداد و نیز عدم پرورش صحیح دینی و عدم تلقی معارف دینی است. یعنی آنچه توانایی ایشان را در نیل به مقامات اعلای انسانی از عرش به فرش می کشد مجموعه ای از عملکردهای پدر و مادر فرزند و نیز راه و روشی است که خود فرزند در مسیر زندگی در پیش می گیرد و هر شخصی به حسب عوامل وراثتی و خانواگی و محیطی و تربیتی و اجتماعی دارای یک قابلیت و ظرفیت مشخصی است که چه بسا تحت تاثیر عوامل یاد شده نخواهد توانست همه قابلیتها و کمالات نفس ناطقه انسانی را به فعلیت برساند و بواسطه خطاهایی که در امر رشد و تربیت وی صورت گرفته شانیت لازم را برای دارا شدن همه اوصاف کمالی و رسیدن به بالاترین مراتب انسانی نخواهد داشت.
[=&quot]پینوشت:
[=&quot]1- المومنون/14
[/]

موضوع قفل شده است