جمع بندی حوادث بین صور اول و دوم

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حوادث بین صور اول و دوم

میخاستم بدونم تو فاصله ی بین صور اول و دوم چه اتفاقاتی میفته؟ این فاصله چقد طول میکشه؟ ممکنه خداوند تو اون فاصله جهان های دیگه ای خلق کنه؟
اصلا فلسفه ی این فاصله چیه؟
مرسی

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صفا

sara72;568870 نوشت:
میخاستم بدونم تو فاصله ی بین صور اول و دوم چه اتفاقاتی میفته؟ این فاصله چقد طول میکشه؟ ممکنه خداوند تو اون فاصله جهان های دیگه ای خلق کنه؟
اصلا فلسفه ی این فاصله چیه؟
مرسی

با سلام و عرض ادب
در این رابطه می توان به حدیث امام صادق علیه السلام از کتاب احتجاج طبرسی،ج2،ص350 اشاره نمود:

متن حدیث:قال السّائل:« أ فتتلاشى الرّوح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟قال: بل هو باق إلى وقت ينفخ في الصّور، فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى، فلا حسّ و لا محسوس. ثمّ أعيدت الأشياء كما بدأها مدبّرها، و ذلك أربعمائة سنة يسبت لسبت فيها الخلق، و ذلك بين النّفختين»

معنی حدیثپرسشگری از ایشان در مورد وضعیت روح بعد از خروج از بدن سوال نمود حضرت فرمودند:« ارواح باقی می مانند تا در صور دمیده شود. در این هنگام همه اشیاء باطل و فانی می شوند. نه حسی خواهد بود نه چیزی برای احساس کردن، بعد از آن همه اشیا به جایگاه خود برمی گردند، درست مثل روزی که آفریننده آنها شروع به خلق آنها نموده بود. فاصله بین دو صور 400 سال است . در این مدت خلق قطع می شود

تذکر:لازم به یادآوری است که دو نفخ صور در ادبیات دینی مطرح شده است نفخ صور اول که موجودات می میرند و نفخ دوم که آستانه قیامت است.

نکات قابل استفاده از حدیث:
1)بر اساس این روایت ارواح در بین این دو صور باقی هستند.
2)در این فاصله دیگر اشیاء نابود می شوند، و هیچ چیز باقی نخواهد ماند لازم به ذکر است مقصود از اشیاء به قرینه« فلا حس و لا محسوس» امور مادی است چرا که داشتن حس مترتب بر داشتن جسم است. (احساس در زبان عربی در مورد امور جسمی بکار می رود).
3) زمان بین آندو چهارصد سال است. (البته باید یاد آور شویم زمان تابع وجود حرکت و حرکت تابع وجود جسم است چون در این دوره چیزی از امور مادی نیست. این زمان به نسبت به حال کنونی مطرح است).
4)کار خلقت متوقف می شود.
5)در مورد فلسفه بین دو صور می توان گفت: این مدت برای این است که حکمت وجود عالم برزخ نیز برای مخلوقات آخرالزمان جاری شود.

یادآوری:حکمت آن به نسبت مومنین و کافرین متفاوت است، برای مومنین خالص زمینه ای برای نعمت بیشتر، برای مومنین اهل گناه، زمینه ای برای از بین رفتن یا کاهش عذاب قیامت که عذاب دردناکتری است، برای کفار زمینه ای برای عذاب بیشتر

تذکر: آنچه عنوان شد برداشت شخصی این حقیر از روایت بر اساس منابع لغوی و... است که در صورت در خواست دوستان حاضر به مباحثه در این موضوع هستم.

موفق باشید.

صور اول چه زمانی رخ میدهد؟؟؟
صور دوم در چه زمانی رخ میدهد؟؟؟

یعنی چه بین این دو صور هیچ زاد و ولدی رخ نمیدهد؟؟؟

صفا;569875 نوشت:

با سلام و عرض ادب
در این رابطه می توان به حدیث امام صادق علیه السلام از کتاب احتجاج طبرسی،ج2،ص350 اشاره نمود:

متن حدیث:قال السّائل:« أ فتتلاشى الرّوح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟

قال: بل هو باق إلى وقت ينفخ في الصّور، فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى، فلا حسّ و لا محسوس. ثمّ أعيدت الأشياء كما بدأها مدبّرها، و ذلك أربعمائة سنة يسبت لسبت فيها الخلق، و ذلك بين النّفختين»

معنی حدیثپرسشگری از ایشان در مورد وضعیت روح بعد از خروج از بدن سوال نمود حضرت فرمودند:« ارواح باقی می مانند تا در صور دمیده شود. در این هنگام همه اشیاء باطل و فانی می شوند. نه حسی خواهد بود نه چیزی برای احساس کردن، بعد از آن همه اشیا به جایگاه خود برمی گردند، درست مثل روزی که آفریننده آنها شروع به خلق آنها نموده بود. فاصله بین دو صور 400 سال است . در این مدت خلق قطع می شود

تذکر:لازم به یادآوری است که دو نفخ صور در ادبیات دینی مطرح شده است نفخ صور اول که موجودات می میرند و نفخ دوم که آستانه قیامت است.

نکات قابل استفاده از حدیث:
1)بر اساس این روایت ارواح در بین این دو صور باقی هستند.
2)در این فاصله دیگر اشیاء نابود می شوند، و هیچ چیز باقی نخواهد ماند لازم به ذکر است مقصود از اشیاء به قرینه« فلا حس و لا محسوس» امور مادی است چرا که داشتن حس مترتب بر داشتن جسم است. (احساس در زبان عربی در مورد امور جسمی بکار می رود).
3) زمان بین آندو چهارصد سال است. (البته باید یاد آور شویم زمان تابع وجود حرکت و حرکت تابع وجود جسم است چون در این دوره چیزی از امور مادی نیست. این زمان به نسبت به حال کنونی مطرح است).
4)کار خلقت متوقف می شود.
5)در مورد فلسفه بین دو صور می توان گفت: این مدت برای این است که حکمت وجود عالم برزخ نیز برای مخلوقات آخرالزمان جاری شود.

یادآوری:حکمت آن به نسبت مومنین و کافرین متفاوت است، برای مومنین خالص زمینه ای برای نعمت بیشتر، برای مومنین اهل گناه، زمینه ای برای از بین رفتن یا کاهش عذاب قیامت که عذاب دردناکتری است، برای کفار زمینه ای برای عذاب بیشتر

تذکر: آنچه عنوان شد برداشت شخصی این حقیر از روایت بر اساس منابع لغوی و... است که در صورت در خواست دوستان حاضر به مباحثه در این موضوع هستم.

موفق باشید.

سلام علیکم استاد بزرگوار،
بخش‌هایی از پاسختان هنوز برای حقیر روشن نشده است، ممنون می‌شوم اگر کمی بیشتر پیرامون آنها توضیح بفرمایید،
۱. اینکه بین دو صور ماده از بین می‌رود و زمینه‌ی تجربه‌ی برزخ برای اهل آخرالزمان فراهم می‌شود چگونه با اینکه روح بعد از مرگ تا صور اول باقی بماند جمع می‌شود؟ اگر روح در این حدیث (که احتمالاً منظور از ان همان جسم برزخی باشد :Gig:) تا زمان نفخه‌ی صور اول باقی می‌ماند و سپس «فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى»، پس آیا این صور نخست نباید انتهای برزخ برای همگان باشد؟
۲. اگر صور نخست حسّ و محسوس را از بین ببرد یعنی آیا منظور از آن حس و محسوس دیدن و شنیدن و چشیدن و لمس کردن با بدن برزخی هم می‌شود؟ به هر حال این بدن هم در برزخ با بدن برزخی‌اش عذاب می‌شود و او احساسی از آن عذابها دارد، یا پاداش می‌گیرد و حسّی نسبت به بهشت برزخی دارد؟
۳. اگر بین دو صور هیچ حرکت عرضی و جوهری نبود و زمان بی‌معنا می‌شد آیا همینکه بر مبنای زمان کنونی بگوییم فاصله‌ی بین آنها ۴۰۰ سال است با معنا خواهد بود؟ یعنی اگر لازمان باشد بین ۴۰۰ سال با ۴۰۰ ثانیه تفاوتی وجود خواهد داشت؟
۴. آیا اینکه روح (به معنای جسم برزخی) باقی می‌ماند تا صور نخست و البته می‌دانیم که بعد از صور نخست حتی فرشتگان و حتی خود اسرافیل علیه‌السلام هم می‌میرد آیا به این معناست که جسم برزخی انسان‌ها و جسم(؟) فرشتگان هم می‌میرد؟ آیا اگر نفس بمیرد دوباره وحدت در وجود پیش نمی‌آید؟ آیا این همان بازگشت روح به سوی خداست که روح واحد مشترک میان تمام مخلوقات خداوند به سوی خداوند بازمی‌گردد و معنای بازگشت روح به سوی خداوند هم همین است و نه در قیامت که باز عرصه‌ی کثرت است و نفوس و اجسام مادی متکثر هستند؟
۵. در حدیثی از امام رضا علیه‌السلام هست که طومار آسمان‌ها و زمین پیچیده می‌شود ولی وقتی طومار دوباره باز گردد جای آنها نسبت به یکدیگر حفظ شده است و بهشت بالاست و جهنم پایین، آیا از بین رفتن همه چیز بجز وجه‌ خداوند به معنای پیچیده‌شدن طومار خلقت است یا واقعاً همه چیز عدم می‌شود و دوباره لامن‌شیء خلق می‌شود؟ (ابداعی با الگوی مثالی که پیشتر وجود داشته است؟)
با تشکر از پاسخ‌گویی و صبرتان :Gol:
یا علی

من اصلا این قسمت رو متوجه نمیشم!
چرا باید همچین اتفاقی بیافته؟ منظورم اینه که چرا باید همه چی(مادی) از بین بره که دوباره همه ی اینها آفریده بشه؟

شاید دیگه بعد از اینکه همه ی چیز از بین رفت دیگه هیچ چیز مادی آفریده نشه!

مثلا همین انسان مگه میتونه با بدن مادی وارد بهشت و جهنم بشه؟؟؟

با سلام و عرض ادب
خداوند متعال در قرآن می فرماید:) ومن ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون
[1](، و از پیش روی آنها برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.ملاحظه این آیه دو مطلب را نشان می دهد.
اولا؛ عالم برزخ برای همگان است
ثانیا؛ عالم برزخ تا روز قیامت و روز محشر ادامه دارد
از کنار هم قرار گرفتن این آیه و روایت فوق نتایج زیر کسب می شود.
الف: مقصود از صور در این قسمت حدیث« فتتلاشى الرّوح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟قال: بل هو باق إلى وقت ينفخ في الصّور»
صور دوم است بعبارت دیگر در مدت صور اول و دوم موجودات مادی صورت مادیه خود را از دست می دهند ولی ارواح همه باقی هستند.
ب: مقصود از » فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى» از بین رفتن صورت اشیاء مادی است. و این جمله ارواح را شامل نمی شود چنانچه جمله بعد نیز یعنی »فلا حسّ و لا محسوس« با دلیلی که بدان پرداختیم نیز اثبات کننده از بین رفتن صورت امور مادی بود.
ج: فایده وقت بین دو صور این است که همه بتوانند وارد عالم برزخ شوند اگر با صور اول روز دادرسی فرا رسد برای مردمانی که قبل از آن صور زندگی می کردند برزخی نخواهد بود و این بی عدالتی است.
د: معیار زمان در این عالم میزان زمان گردش خورشید است. حضرت زمان را فرضی لحاط نموده اند یعنی اگر فرض بگیریم هنگام صور اول خورشید باقی بماند و چهار صد سال در مدار خود باشد. به این میزان ، زمان بین دو صور است.
و: ملاحظه معنای روایت و حدیث مشخص می سازد مقصود فناء مطلق بمعنی عدم محض نیست بلکه مقصود از بین رفتن ماهیات است. و با صور دوم ماهیات به اشیاء برمی گردد. این مطلب با آیاتی که نشاندهنده برخواستن مردم از قبور هنگام بر پایی قیامت است تایید می شود
[2]
ی: اگر دلیلی باعث شده ما وجود نفخ صور اول و دوم را قبول کنیم ، همان دلیل اثبات کننده زنده شدن انسان ها بعد از نفخ صور دوم است بطور مثال ما می گوییم نفخ صور اول و دوم هست چون خدا گفته است، خب زنده شدن انسان ها را هم خدا گفته است
![3]
ی: آیات متعدد قرآنی به وجود لذات و عذاب مادی در بهشت و جهنم اشاره دارند و نتیجه این آیات اثبات بعد مادی برای آن عالم است
[4].
*احتمال: برخی علماء صور در اصل دو معنا دارد: يكي جمع «صورت» و ديگري «شيپور»
[5] می توان چنین احتمالی را مطرح کرد ؛
صور در نفخ صور اول بمعنی شیپور است که در اثر آن عالم مادی دچار دگرگونی و نابودی می شود در این حالت با نفخ اول ماهیات اشیاء از بین میرود
صور در نفخ صور دوم بمعنی جمع صورت هاست یعنی نفخ صور دوم، دمی است که در اثر صورت اشیاء« ماهیت آنها» با آنها برگردانده می شود.
(البته این یک احتمال شخصی قابل بررسی است)



[/HR][1] - مومنون،100

[2] - نمل، آیه 87 و نباء آیه 18 و نازعات، آیات 6 تا 14

[3] - البته برای اثبات دلیل عقلی نیز داریم که باید در موضوع مربوط به خود بررسی شود.

[4] - آیات قرآن برای اثبات معاد جسمانی
آیه 3 سوره قیامت: (أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ( ؛ آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد
آیه 24 سوره نور: )يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ( ؛ در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان بر ضد آنان براى آنچه انجام مى‏دادند شهادت مى‏دهند
آیه 20 سوره قصلت: )حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ(؛ تا چون بدان رسند گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مى‏كرده‏اند بر ضدشان گواهى دهند
آیه 65 سوره یس:( الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (؛امروز بر دهانهاى آنان مهر مى‏نهيم و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏ساختند گواهى مى‏دهند

[5] - قاموس قرآن ، قریشی، ماده صور

سلام علیکم استاد گران‌قدر،
ممنون بابت توضیحاتتان، می‌شود لطفاً روی این دو مورد هم کمی توضیح بفرمایید:
۱. مرگ همه از جمله مرگ فرشتگان آیا به معنای مرگ جسم برزخی ایشان است (مثل مردگانی که در خواب می‌بینیم بدن دارند و لباس تنشان است و در واقع همان جسم برزخی‌اشان است) یا آن دسته از ایشان که مجردند (آیا اثبات عقلی یا نقلی برای تجردشان داریم؟) مرگشان به معنای ساقط شدن وظایف ایشان در امور دنیاست که آن هم با جمع شدن طومار دنیا به حقیقت می‌پیوندد؟
۲. حکمت اینکه قبل از قیامت و بعد از قیامت تمامی عوالم وجودی از بالاترین آنها تا پایین‌ترین مرتبه که عالم مادّه است بروز دارند ولی در این میان باید وقفه‌ای باشد که عالم ماده در آن وقفه منقطع بشود چیست؟ آیا قطع شدن تجلی در یک مرتبه‌ی از وجود نیازمند تغییر در مرتبه‌ای عالی‌تر از وجود که مدعی مجرد بودنش هستیم نخواهد شد؟ آیا ضرورت این وقفه را می‌توان به عدم امکان تبدیل پیوسته‌ی یکی به دیگری ارتباط داد؟ (برای اینکه خرق لازم باشد باید تغییرات پیوسته ممکن نباشد) اگر بله در این صورت شباهت این عالم ماده با عالم ماده‌ی بدون ساختار دنیایی آن چگونه خواهد بود؟
با تشکر از بذل علم و حلم و رفقتان :Gol:
یا علی

حاضر:Computer:از برخي روايات معصومين(ع) اين گونه استفاده مي شود که دگرگوني آسمان و زمين پس از نفخ صور اول است که بر اثر آن تمامي موجودات مي ميرند و به حسب آن چه در روايت امام سجاد(ع) آمده است «زمين تبديل مي شود به زميني که بر آن گناه انجام نشده است». (بحار، 6/324)
بنابراین، بعد از نفخ صور اول، همه موجودات غیر از خداوند می میرند و تنها اسرافیل و عزرائیل می مانند که عزرائیل توسط اسرافیل می میرد و خود اسرافیل هم بعد از آن می میرد. در این میان، همه کوه ها و دریاها و درختان و همه اشیاء و خورشید و ماه و ستارگان و غیره از میان می روند و جهان برای حسابرسی آماده می شود و سپس اسرافیل زنده می شود تا صور دوم را بدمد و بعد از آن جبرئیل و بعد از آن، میکائیل و بعد از آن، عزرائیل زنده می شوند و سپس بعد از دمیدن صور دوم، همه موجودات برای حسابرسی در برابر خداوند بر می خیزند و زنده می شوند.
بنابراین از میان رفتن همه موجودات در بازده زمانی نفخ صور اول و نفخ صور دوم اتفاق می افتد و نفخ صور اول، اعلام برای مردن و از میان رفتن همه و نفخ صور دوم، اعلان برای زنده شدن همه برای حسابرسی است.

:Gol:

حاضر;574504 نوشت:
حاضر:Computer:از برخي روايات معصومين(ع) اين گونه استفاده مي شود که دگرگوني آسمان و زمين پس از نفخ صور اول است که بر اثر آن تمامي موجودات مي ميرند و به حسب آن چه در روايت امام سجاد(ع) آمده است «زمين تبديل مي شود به زميني که بر آن گناه انجام نشده است».(بحار، 6/324)
بنابراین، بعد از نفخ صور اول، همه موجودات غیر از خداوند می میرند و تنها اسرافیل و عزرائیل می مانند که عزرائیل توسط اسرافیل می میرد و خود اسرافیل هم بعد از آن می میرد. در این میان، همه کوه ها و دریاها و درختان و همه اشیاء و خورشید و ماه و ستارگان و غیره از میان می روند و جهان برای حسابرسی آماده می شود و سپس اسرافیل زنده می شود تا صور دوم را بدمد و بعد از آن جبرئیل و بعد از آن، میکائیل و بعد از آن، عزرائیل زنده می شوند و سپس بعد از دمیدن صور دوم، همه موجودات برای حسابرسی در برابر خداوند بر می خیزند و زنده می شوند.
بنابراین از میان رفتن همه موجودات در بازده زمانی نفخ صور اول و نفخ صور دوم اتفاق می افتد و نفخ صور اول، اعلام برای مردن و از میان رفتن همه و نفخ صور دوم، اعلان برای زنده شدن همه برای حسابرسی است.

:Gol:

با سلام و عرض ادب
اگر برای فرمایش خویش منبعی ارائه بفرمایید، از مطلب جنابعالی بیشتر استفاده می کنیم.

حاضر:
:Salam:
سلام علیکم
برای گفته خود منابعی مهم و دست اول دارم که مهم ترین آنها عبارتند از: اهوازی، حسین به سعید، الزهد، ص80 و 81، ح216؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج3، ص256، ح25.
موفق باشید
:tashakor:

صفا;569875 نوشت:

با سلام و عرض ادب


تذکر: آنچه عنوان شد برداشت شخصی این حقیر از روایت بر اساس منابع لغوی و... است که در صورت در خواست دوستان حاضر به مباحثه در این موضوع هستم.
موفق باشید.

سلام

جداي از اينكه بگم نوشته شما برام جذاب بود
بايد عرض كنم جمله آخرتون نشانه درايت و فهم وسيع شما بود
بنده مخلص شما هستم

مرسی از جوابای همه دوستان
اما من هنوز جوابمو نگرفتم
میخام بدونم تو اون فاصله که گفته شد 400 ساله چه اتفاقی مییفته؟ یعنی جهان خلا مطلق میشه؟
تو اون فاصله خداوند چکار میکنه؟ آیا به مخلوقات دیگری رسیدگی میکنه؟
اگر جهان های دیگه ای وجود داشته باشند قیامت برای همه ی اونها هم زمانه؟
مرسی

moaqfe;577265 نوشت:
سلام

جداي از اينكه بگم نوشته شما برام جذاب بود

با سلام و عرض ادب
از نظر لطف حضرتعالی سپاسگزارم.

حاضر;577055 نوشت:
برای گفته خود منابعی مهم و دست اول دارم که مهم ترین آنها عبارتند از: اهوازی، حسین به سعید، الزهد، ص80 و 81، ح216؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج3، ص256، ح25.
موفق باشید

با سلام
منابع شما را ان شاء الله مطالعه نموده در اسرع وقت در خدمت نظرات شما خواهیم بود.

حاضر
:estenad:
سلام علیکم و رحمة الله
از دیدگاه ها و نظرات دوستان استفاده کامل می شود.
به امید موفقیت شما

:Graphic (16):

حاضر;577055 نوشت:
سلام علیکم
برای گفته خود منابعی مهم و دست اول دارم که مهم ترین آنها عبارتند از: اهوازی، حسین به سعید، الزهد، ص80 و 81، ح216؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج3، ص256، ح25.
موفق باشید

با سلام و عرض ادب
در ابتدا باید عرض کرد مستند گویی شما در خور تحسین و ستایش است
اما حدیثی که بدان اشاره کرده بودید این حدیث است:
سند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ الْأَحْمَرُ قَالَ:

متن حدیث:دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أُعَزِّيهِ بِإِسْمَاعِيلَ فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّى نَبِيَّهُ ص بِنَفْسِهِ فَقَالَ‏[=Traditional Arabic] إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ‏ وَ قَالَ‏[=Traditional Arabic] كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‏ ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّهُ يَمُوتُ أَهْلُ الْأَرْضِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ ثُمَّ يَمُوتُ أَهْلُ السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ فَيُقَالُ قُلْ لِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فَلْيَمُوتَا فَيَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ رَسُولَاكَ وَ أَمِينَاكَ فَيَقُولُ إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ فِيهَا الرُّوحُ أَنْ تَمُوتَ ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّامَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ فَيُقَالُ لَهُ قُلْ لِحَمَلَةِ الْعَرْشِ فَلْيَمُوتُوا ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ لَا يَرْفَعُ طَرْفَهُ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ غَيْرُ مَلَكِ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ مُتْ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ فَيَمُوتُ ثُمَّ يَأْخُذُ الْأَرْضَ بِشِمَالِهِ وَ السَّمَاوَاتِ بِيَمِينِهِ فَيَهُزُّهُنَّ هَزّاً مَرَّاتٍ ثُمَّ يَقُولُ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَدْعُونَ مَعِي شُرَكَاءَ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَجْعَلُونَ مَعِي إِلَهاً آخَر[=Traditional Arabic] الكافي ج : 3 ص : 256-257 ، الزهد صص80-81
ادامه دارد.........

سلام علیکم.

ببخشید من به منابع دسترسی ندارم، برای همین صرفا سئوال دارم که اگر منابعی پیدا کنید و جوابهای حقیر را بدهید خوشحال می شوم.

1- صور کی شروع می شود؟
2- صور چه مدت طول می کشد؟ یک لحظه است و یا چند سال؟
3- از همان ابتدای صور همه چیز از بین می رود؟ و یا تا انتهای صور به تدریج از بین می رود؟
4- آیا میتوان گفت صور در حال وقوع است؟ همینکه عده ای دارند می میرند را صور اول در نظر بگیریم؟

در کل یک فرضیه دارم:

اینکه صور اول از همان لحظه اول شروع شده و تدریج دارد، یعنی اسرافیل در حال دمین صور است، تا لحظه ای که آخرین موجود (مادی) نیز از بین برود، و این لحظه پایان صور اول است.

و بعد مدتی توقف (برزخ)، و بعد آغاز صور دوم.

این فرضیه آیا امکان صحت دارد؟

موفق باشید.

با سلام
سند حدیث مطرح شده صحیح و مسند است
ترجمه متن:
خدمت امام صادق (ع) برای تسلیت گویی وفات اسماعیل(فرزند ایشان) رسیدیم، حضرت بر اسماعیل رحمت فرستاد و فرمود خداوند متعال بشخصه خبر وفات پیامبر را با آیات

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ (الزمر -: 30 -) وَ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ (آل‏عمران -: 185 -) به ایشان اعلام نمود.
حضرت امام صادق بعد مدتی دوباره شروع به سخن گفتن نمودند و فرمودند: به یقین همه اهل زمین می میرند و بعد همه اهل آسمان می میرند جز میکائل و جبرئیل و ملک الموت و حاملان عرش الهی. ملک الموت خدمت پروردگار متعال حاضر می شود خداوند-با اینکه خود می داند- سوال می کند؛ چه کسانی باقی مانده اند؟ ملک الموت می گوید: جبرئیل و میکائیل و حاملان عرش. خداوند می فرماید به جبرئیل و میکائیل بگو تا بمیرند. ملائکه(حاملان عرش) عرضه می دارند بارپروردگارا این دو ، دو فرستاده تو(بسوی پیامبران) هستند! خداوند می فرماید : من بر هر نفس دارای روح حکم نموده ام تا (مرگ را دریابد و) بمیرد.
بعد از مدتی ملک الموت خدمت پروردگار متعال حاضر می شود. خداوند-با اینکه می داند- سوال می کند: چه کسانی باقی مانده اند؟ مالک الموت عرضه می دارد ملک الموت و حاملان عرش . خداوند می فرماید به حاملان عرش بگو ؛ بمیرند. بعد مدّتی ملک الوت در حالی که غمگین است خدمت پروردگار متعال حاضر می شود. خداوند سوال می کند چه کسی باقی مانده؟ ملک الموت می گوید پروردگارا فقط ملک الموت . خداوند می فرماید ای ملک الوت بمیر. پس او نیز می میرد.
خداوند زمین را با دست چپ و آسمانها را با دست راستش می گیرد و محکم و پی در پی تکان می دهد و می فرماید کجا هستند کسانی که ادعا می نمودند همراه من شریکی است؟! کجا هستند کسانی که همراه من خدایی قرار داده بودند؟!
ادامه دارد.............

با سلام و عرض ادب
از این حدیث چند نکته استفاده می شود

الف- آنچه برای موجودات دارای روح اتفاق می افتد مرگ است( جدایی روح از بدن)
ب- این مساله موجب نابودی تمام موجودات بمعنای نیستی مطلق آن ها نیست
ج- این اتفاق به مرور و با طی مراحلی بوقوع می پیوندد.
د- در آخرین مرحله آسمان ها و زمین دوچار دگرگونی می شوند.
و- وقوع این جریان و باقی ماندن خداوند به تنهایی باعث می شود ارواح تمام موجودات به عینه به دو موضوع کاملا پی ببرند
1- هیچ شریکی برای خدا نیست( شریک در ذات و صفات و افعال و...)
2- هیچ موجودی به غیر از خدا نمی تواند به عنوان معبود قرار گیرد.
و....
نکته: روایت مذبور با روایت مطرح شده بنده از کتاب تفسیر عیاشی هیچ منافاتی ندارد و مکمل همدیگر هستند.

صفا;577750 نوشت:
خداوند زمین را با دست راست و آسمانها را با دست چپش می گیرد و محکم و پی در پی تکان می دهد

سلام مجدد.

میتوان گفت این دست راست و دست چپ همان نور رسول الله (ص) است؟ اول ما خلق الله نوری؟

موفق باشید.

AmirOmidvar;577761 نوشت:
میتوان گفت این دست راست و دست چپ همان نور رسول الله (ص) است؟ اول ما خلق الله نوری؟

با سلام و عرض ادب
اینکه حضرت رسول اکرم (ص) اولین مخلوق حضرت حق هستند دلیل بر این نمی شود که این عمل( تکان آسمان ها و زمین) توسط ایشان صورت بگیرد
اگر دلیل دیگری در اختیار دارید ارائه بفرمایید

صفا;577764 نوشت:

با سلام و عرض ادب
اینکه حضرت رسول اکرم (ص) اولین مخلوق حضرت حق هستند دلیل بر این نمی شود که این عمل( تکان آسمان ها و زمین) توسط ایشان صورت بگیرد
اگر دلیل دیگری در اختیار دارید ارائه بفرمایید

سلام علیکم.

لطفا سئوال قبلی حقیر را نیز بررسی نمایید، (آغاز صور از همان لحظه اول و مرگ تدریجی ذی روح ها)

در مورد مسئله دست راست و چپ، بالاخره میدانیم که خداوند دست ندارد، پس باید مرادی در کار باشد. یعنی حدیث باید تفسیری داشته باشد، این دست راست و چپ چیست؟ وقتی که همه حتی ملائکه حامل عرش قبض روح شده اند؟

در حدیثی اگر درست خاطرم باشد، اینطور گفته شده بود:
سئوال کننده ای پرسیده بود عزرائیل چگونه قبض روح میکند.
معصوم جواب داده بود که جهان مانند تخم مرغ در دست وی است.

و بعد گفته بود عزرائیل و جهان و ... مانند تخم مرغ در دست من است!

البته نقل به مضمون کردم، اگر حدیث را میدانید صحیحش را بیان کنید ممنون می شوم.


در زیارات مثلا امیر المومنین (ع) به ید الله تعبیر شده است. شاید مراد از دست راست حضرت رسول (ص) باشد و مراد از دست چپ امیر المومنین (ع).

موفق باشید.

AmirOmidvar;577772 نوشت:
لطفا سئوال قبلی حقیر را نیز بررسی نمایید، (آغاز صور از همان لحظه اول و مرگ تدریجی ذی روح ها)

با عرض سلام و خسته نباشید
ضمن عرض پوزش به خاطر تاخیر پیش آمده، ان شاء الله مورد بررسی قرار گرفته و به محضرتان ارائه می شود

سلام علیکم استاد بزرگوار،
در روایت مذکور اینطور آمده بود

صفا;577747 نوشت:
ثُمَّ يَأْخُذُ الْأَرْضَ بِشِمَالِهِ وَ السَّمَاوَاتِ بِيَمِينِهِ

که لااقل قسمت دوم آن صراحتاً مطابقت دارد با فرموده‌ی خداوند که «وَمَا قَدَرُ‌وا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِ‌هِ وَ الْأَرْ‌ضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِ‌كُونَ» [الزمر، ۶۷]، اما سؤال حقیر این است که آیا قبضة باید به مشت دست چپ معنا گردد مطابق حدیث؟ پس آیا فقط طومار آسمان‌ها پیچیده می‌شود و زمین در مشت نگاه داشته می‌شود و همراه آسمان‌ها نیست و از آنها جداست؟
با تشکر،
یا علی

AmirOmidvar;577749 نوشت:
سلام علیکم.

ببخشید من به منابع دسترسی ندارم، برای همین صرفا سئوال دارم که اگر منابعی پیدا کنید و جوابهای حقیر را بدهید خوشحال می شوم.

1- صور کی شروع می شود؟
2- صور چه مدت طول می کشد؟ یک لحظه است و یا چند سال؟
3- از همان ابتدای صور همه چیز از بین می رود؟ و یا تا انتهای صور به تدریج از بین می رود؟
4- آیا میتوان گفت صور در حال وقوع است؟ همینکه عده ای دارند می میرند را صور اول در نظر بگیریم؟

در کل یک فرضیه دارم:

اینکه صور اول از همان لحظه اول شروع شده و تدریج دارد، یعنی اسرافیل در حال دمین صور است، تا لحظه ای که آخرین موجود (مادی) نیز از بین برود، و این لحظه پایان صور اول است.

و بعد مدتی توقف (برزخ)، و بعد آغاز صور دوم.

این فرضیه آیا امکان صحت دارد؟

موفق باشید.

سلام علیکم برادر عزیزم،
تا استاد پاسخگوی شما باشند نظر شخصی‌ام را می‌دهم تا شما هم روی آن فکر کنید،
حقیر به دو دلیل فکر می‌کنم که این فرضیه نمی‌تواند درست باشد و اینکه مسأله کمی پیچیده‌تر باید باشد:

۱. بحث رجعت که هم از گروه مؤمنین و هم از گروه کفار عده‌ای باز زنده خواهند شد و در خبر دمیدن صور صحبت تنها از مرگ است و نه زایش یا دوباره زنده شدن

۲. روایاتی داریم در مورد اینکه بهشت برزخی در وادی‌السلام نجف و جهنم برزخی در صحرایی در زیر عربستان و یمن (صحرای برهوت اگر درست خاطرم باشد، اگرچه کوهی به نام کمد بین مکه و مدینه جایگاه عذاب طاغوت معرفی شده است که اولی و دومی و تمامی فرعونیان و قاتلان امام حسین علیه‌السلام بیان شده‌اند که در آنجا معذب هستند و این کوه تا زمین هفتم امتداد دارد) باشد، اگر نظام زمین و آسمان بخواهد برچیده شود این شبهه پیش می‌آید که پس آیا بهشت و جهنم برزخی که در روی زمین هستند هم تعطیل می‌شوند یا خیر (البته در حدیث معراج رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برخی پیامبران خدا علیهم‌السلام‌أجمعین را در طبقات آسمان مشاهده کردند ولی در هر صورت تفاوتی ایجاد نمی‌کند اگر نظام آسمان‌ها هم قرار باشد که تغییر کند). به نظر می‌رسد یا باید به قبضه گرفتن زمین و پیجیدن طومار آسمان‌ها را به معنای برچیده شدن نظام آنها در نظر نگیریم و تنها به صورت تحولاتی تدریجی در نظرشان بگیریم و یا اینکه علاوه بر مرگ معمولی که خروج از جسم است مرگ برزخی که خروج از جسم برزخی‌ است را پدیده‌ی مورد نظر در زمان صور اول بدانیم (البته به نظر حقیر فرشتگان هم جسم لطیفی دارند مانند جنیان، این از نور است و آن از نار، که اگر اشتباه نکنم جسم برزخی هم همانطور باشد، فرشتگان با انسان برزخی در تعامل می‌توانند باشند البته ولی جنیان را نمی‌دانم!؟)

اگر معنای مرگ در صور را مرگ بدن دنیایی و برزخی همزمان بگیریم تا فقط وجه‌الله باقی بماند که وجه الله تبارک و تعالی هم وجود مبارک اهل بیت علیهم‌السلام هستند باز این شبهه پیش می‌آید که مگر افراد آخرالزمان که با زلزله‌های مهیب پیش از قیامت و سایر نشانه‌های آن روبرو شده و با آن عذاب می‌میرند هرگز وارد برزخ نخواهند شد؟ البته شاید هم بشود به این شبهه پاسخ داد که ایشان می‌میرند و وارد برزخ می‌شوند و بعد از مدتی این بحث گرفتن جان‌های برزخی آغاز می‌شود که با جمع شدن بساط بهشت و جهنم برزخی هم همراه است و این معنای بازگشت همه به سوی خداوند باشد قبل از آنکه این بازگشت با صور دوم بروز ظاهری پیدا کند که بروز ظاهری آن به صورت قیامت و حشر است.

این هم که کل نظام عالم لازم است قبل از قیامت یک بار برچیده شده و از نو سازمان بیابد به نظر حقیر تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد و آن اینکه ساختارها متفاوت است و در بستر تغییرات تدریجی و پیوسته‌ی دنیا هرگز صحنه‌ای مانند صحنه‌ی قیامت و پشت‌بند آن آخرت قابل تحصیل نیست و لازم است جایی در آن میانه خداوند شخصاً اعمال اراده نماید که البته چون خداوند جز با واسطه‌ی وسائط در این عالم کار متکثری انجام نمی‌دهد پس بحث وجه‌الله و مشت و دست راست مطرح می‌شود که اینها همه عقل هستند و جنود عقل، یعنی اهل بیت علیهم‌السلام. به عبارت دیگر برای ایجاد صحنه‌ی آخر که قیامت است باید تمام وسایل صحنه‌ی پیشین جابجا شود و تغییر کند، پرده‌ها می‌افتند و عوامل پشت صحنه که مراتب بالاتر وجود هستند مسؤول این تغییرات خواهند بود، تمام مراتب پایینی وجود باید از نو سازمان بیابند و برای این کار آن مراتب باید در بیهوشی مرگ باشند، چون تغییرات نظام مطرح است و نه تغییرات در جزئیات آنطور که روال معمول حوادث دنیاست. اینجا قانون اساسی تغییر می‌کند. (سنت‌های الهی را البته نمی‌دانم تا چه حدودی ثابت باقی می‌مانند و تا چه حدودی تغییر می‌کنند :Gig:)

این مطالب به کنار، اگر اشتباه نفهمیده باشم نظام عالم اینطور است که بهشت و جهنم اخروی همین الآن هم وجود دارند ولی علاوه بر آنها بهشت و جهنم برزخی هم وجود دارند و لااقل بهشت و جهنم برزخی در همین نظام آسمان‌ها و زمین جای گرفته‌اند، اما در آخرت زمین و آسمان پوست می‌اندازند، دو بهشت و دو جهنم خواهیم داشت، در روی زمین(های هفت‌گانه) حشر اتفاق می‌افتد، برخی به بهشت موعود برده می‌شوند و برخی به جهنم موعود، برخی هم در روی همان زمین بینشان دیواری حائل می‌شود که درون آن رحمت است و بیرونش عذاب، شاید اینها همان بهشت و جهنم برزخی باشند که در تغییر نظام قبل از قیامت دچار دگردیسی شده‌اند؟ شاید هم حقیر به کل در اشتباه باشم و بد فهمیده باشم. :Gig:

راستی اینکه زمین در قیامت به غیر ان تبدیل می‌شود هم دو دسته روایت در این زمینه داریم، یکی اینکه زمین بدون آنکه آثار گناه روی آن باشد ظاهر خواهد شد و دیگری اینکه زمین از جنس نان می‌شود که در تمام طول حسابرسی قیامت می‌شود از آن خورد، چه آنکه آنجا قیامت است و البته قیامت هم همر با سختی برای کافران است و گرسنگی هم برای ایشان هست ولی اینکه قیامت است در خود جهنم هم خورد و خوراک وجود دارد و عذاب جهنم ایشان را از خوردن آب حمیم و میوه‌ی زقوم و ... باز نمی‌دارد، انسان توخالی محشور می‌شود و نیاز به غذا دارد، حتی در قیامت :ok: (اینکه یکی از حکمت‌های روزه یاد کردن گرسنگی و تشنگی قیامت است به معنای نفی وجود آب و غذا در آنجا نیست، چه آنکه در آخرت هم کفار می‌خورند و باز گرسنه هستند و به سیری نمی‌رسند، مؤمنین هم از قیامت به بعد که مشمول شفاعت می‌شوند در راحتی خواهند بود ولی سختی برزخ و قیامت را خواهند چشید، مگر خواصّ از مؤمنین :Gig:)

یا علی

با سلام
مگر ملک الموت در چه مرتبه وجودی قرار دارد که حتی اگر حاملان عرش بمیرند باز او وجود دارد؟!!!!!
موجوداتی که در مرتبه جبروت قرار دارند مجرد صرف هستند. مرگ برای آن ها چه معنایی دارد؟ این موجودات اصلا تصرفی در عالم ماده ندارند. مرتبه ملک الموت باید مرتبه ملکوت باشد. مگر می شود جبروتیان همه معدوم شوند ولی ملکوتیان زنده باشند؟

ممنون

باء;577864 نوشت:
سلام علیکم برادر عزیزم،
تا استاد پاسخگوی شما باشند نظر شخصی‌ام را می‌دهم تا شما هم روی آن فکر کنید،

سلام علیکم.

مطلب شما را مستدل و مستند یافتم. از شما سپاسگزارم. فرضیه دیگری مطرح میکنم که کمی "هالیوودی" است! اما شاید نزدیک به واقعیت باشد.

بعد از ظهور و حاکم شدن حکومت الهی در زمین و حوادث آن که علم بشر هم بسیار پیشرفت میکند (تا حدی که جایی دیدم عمر انسان به 1000 سال و یا شاید بیشتر هم برسد، البته راجع به مومنین) و پس از رجعت و حکومت اهل بیت (ع) و ... اتفاقی در اجرام می افتد... مثلا دو ستاره در نزدیکی منظومه شمسی با هم تصادف و برخورد می کنند و این شروع صور است. نظم عالم به هم میخورد، منظومه شمسی به هم میخورد، کوهها از هم پاشیده می شود. زلزله های طولانی می آید، آتشفشانها فعال می شوند. زمین در حال دگرگونی است. در همین حال صور در حال اتفاق است و شاید صدای مهیب برخورد همان دو ستاره (یا چیزی شبیه به آن) همان صور باشد. یعنی به گوش بشر هم شنیده شود.

بهرحال، بعد از بهم خوردن نظم طبعا انسانها جان خود را از دست خواهند داد، و تمام موجودات، مثلا در نظر بگیرید که خورشید خاموش شود و یا تصادف کند و ... هیچ جنبنده ای در منظومه شمسی باقی نخواهد ماند.

اما آن 400 سال که معلوم نیست زمینی است یا چیز دیگر... در حدیثی دیدم یک روز قیامت 50000 سال است.

بهرحال این زمان (400 سال دنیوی یا اخروی) لازم است تا تغییرات صورت بگیرد. (از لحاظ فیزیکی و علم بشر و ...)

و البته همیشه باید در نظر داشت که خداوند خالق زمان است و محصور در آن نیست. و زمان به خداوند نمی گذرد. بلکه این ما هستیم که در بعد زمان هستیم و زمان بر ما می گذرد... پس خدا نیازی به 400 سال ندارد، کلا نیازی به زمان ندارد، کلا اصلا در زمان نیست ولی ما افعال را در زمان میبینیم...

ببخشید زیاد این فرضیه را بسط ندادم. ولی شاید درست باشد... خوشحال میشوم نظر حضرتعالی را هم بدانم.

موفق باشید.




AmirOmidvar;577749 نوشت:
1- صور کی شروع می شود؟
2- صور چه مدت طول می کشد؟ یک لحظه است و یا چند سال؟
3- از همان ابتدای صور همه چیز از بین می رود؟ و یا تا انتهای صور به تدریج از بین می رود؟
4- آیا میتوان گفت صور در حال وقوع است؟ همینکه عده ای دارند می میرند را صور اول در نظر بگیریم؟

در کل یک فرضیه دارم:

اینکه صور اول از همان لحظه اول شروع شده و تدریج دارد، یعنی اسرافیل در حال دمین صور است، تا لحظه ای که آخرین موجود (مادی) نیز از بین برود، و این لحظه پایان صور اول است.

و بعد مدتی توقف (برزخ)، و بعد آغاز صور دوم.

این فرضیه آیا امکان صحت دارد؟

با سلام و عرض ادب
پاسخ بخشی از سوالاتتان در مراحل قبل تاحدودی ارائه شده است
در حدیث احتجاج طبرسی که خدمتتان ارائه شد حضرت فرمودند:«

فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى، فلا حس فلا محسوس»این فقره بیانگر ویژگی ما بین دو صور است لذا نمی توان گفت صور اول آغاز شده است.
حضرت در ادامه فرمودند:«ذلك أربعمائة سنة يسبت لسبت فيها الخلق، و ذلك بين النّفختين»

این فقره علاوه بر اینکه مدت بین دو صور را چهارصد سال اعلام می نماید، بیان می کند بین دو صور عمل خلقت متوقف می شود از این رو باز دلیلی بر عدم شروع صور است.
در روایت دیگری که از کافی عرضه شده بود، عنوان شد این اتفاق دارای مراحلی است ابتدا اهل زمین بعد اهل آسمان بعد جبرئیل و میکائیل و بعد حاملان عرش و در نهایت ملک الموت می میرند
در همان روایت به یکی از حکمت های مرگ همگان قبل از قیامت اشاره شده بود. یکی از حکمت های مرگ همگان قبل از صور دوم این است که برای همگان ثابت شود هیچ کسی برای خدا نمی تواند شریک قرار گیرد و هیچ کس به جزء خدا نمی تواند معبود قرار گیرد چون همه جزء خدا فانی بوده و حیات همه آنها به دست خداست.

نکته: برای ارائه هر فرضیه یا نظریه ای باید متناسب با آن دلیل داشته باشیم. لذا فرضیه دینی از خود متون دینی باید دلیلی قانع کننده داشته باشد.نمی توان به صرف برخی تصورات شخصی بدون استناد به آیات یا روایات فرضیه ای دینی مطرح نمود.




باء;577854 نوشت:
که لااقل قسمت دوم آن صراحتاً مطابقت دارد با فرموده‌ی خداوند که «وَمَا قَدَرُ‌وا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِ‌هِ وَ الْأَرْ‌ضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِ‌كُونَ» [الزمر، ۶۷]، اما سؤال حقیر این است که آیا قبضة باید به مشت دست چپ معنا گردد مطابق حدیث؟ پس آیا فقط طومار آسمان‌ها پیچیده می‌شود و زمین در مشت نگاه داشته می‌شود و همراه آسمان‌ها نیست و از آنها جداست؟
با تشکر،
یا علی

با سلام و عرض ادب
در سوال حضرتعالی به فرمایشی از علامه طباطبایی در تفسیر گران قدر المیزان اشاره می کنیم:

" وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ"- يمين هر چيزى، دست راست و سمتى كه از سمت ديگر قوى‏تر است مى‏باشد، و اين كلمه را به طور كنايه در قدرت استعمال مى‏كنند. و از سياق آيه بر مى‏آيد كه حاصل دو جمله، يعنى دو جمله" وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ" و جمله" وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ"، اين است كه در آن روز سبب‏هاى زمينى و آسمانى از سببيت مى‏افتند، و ساقط مى‏شوند و آن روز اين معنا ظاهر مى‏گردد كه هيچ مؤثرى در عالم هستى بجز خداى سبحان نيست».
آنچه از فرمایش علامه فهمیده می شود،بیان کنایه ای آیه است. به عبارت دیگر مقصود از یمین دست راست نیست، بلکه مقصود تسلط تام خدا و انحصاری مستقیم خداوند در امور است. مراجعه به ترجمه ارائه شده از دیگر بزرگان نیز موید این مطلب است که مقصود از قبضه و یمین همان تسلط تام الهی است چون قریب به اتفاق ایشان در ترجمه آیه اشاره ای به این مساله ننموده اند. برای نمونه به چند مورد اشاره می نماییم:
آنان خدا را به شايستگى نشناختند و در روز قيامت زمين در قبضه او و آسمانهاى درهم پيچيده در يد قدرت اوست كه منزه است و از آنچه شريكش مى‏پندارند برتر است( بورجوادى)
آنها خدا را آن گونه كه شايسته است نشناختند و حال آن كه روز قيامت تمام زمين در يد قدرت اوست و آسمانها پيچيده در دست اوست. خداوند منزّه است از شرك مشركان(جوامع الجامع)
آنان خدا را آنگونه كه بايد بشناسند نشناختند. و حال آنكه زمين در روز قيامت در قبضه قدرت او، و آسمانها بدست قدرتش پيچيده خواهد بود. او منزه و عاليمقام‏تر است از آنچه كه برايش شريك قرار ميدهند(تفسيراسان)
و خداى را آن گونه كه شايسته او است به بزرگى نشناختند، و روز رستاخيز زمين يكسره ملك اوست، و آسمانها پيچيده دست قدرت اوست پاك است او و برتر است از آنچه بر وى انباز مى‏گيرند(حلبى)
و مشركان تعظيم نكردند خداى را سزاوار بزرگى او را و زمين همه آن در قبضه قدرت اوست روز رستاخيز و آسمانها به هم پيچيده است به نيرو و توانائى او منزه است خدا و برتر است از آنچه مشركان شريك وى مى‏سازند (سراج)
كه مردم قدر و اندازه‏ى، مقام عظمت خداوندى را نگاه نداشتند [كه منكر رستاخيز شدند] با اينكه بقيامت زمين در قبضه‏ى قدرت او است و آسمانها در هم پيچيده باختيار او باشند پس چه پاكيزه است و برتر از آنچه انباز او كنند(عاملى)
از این رو می توان «یمین» و «شمال» موجود در روایت را نیز به معنی تسلط تام الهی بر آنها معنی نمود.


لطفا جواب سوال منم بدین

sara72;580515 نوشت:
لطفا جواب سوال منم بدین

سلام علیکم،
لطفاً ببینید آیا این پست پاسخ سؤالات شما را می‌دهد؟
یا علی

sara72;577334 نوشت:
مرسی از جوابای همه دوستان
اما من هنوز جوابمو نگرفتم
میخام بدونم تو اون فاصله که گفته شد 400 ساله چه اتفاقی مییفته؟ یعنی جهان خلا مطلق میشه؟
تو اون فاصله خداوند چکار میکنه؟ آیا به مخلوقات دیگری رسیدگی میکنه؟

ضمن عرض سلام در مباحث گذشته(پست20) به اشاره به سوالات شما پاسخ داده شد . در این مباحث بعد ذکر حدیثی نتایجی بدست آمد که آنها را تکرار می کنیم .

الف- آنچه برای موجودات دارای روح اتفاق می افتد مرگ است( جدایی روح از بدن)
ب- این مساله موجب نابودی تمام موجودات بمعنای نیستی مطلق آن ها نیست
ج- این اتفاق به مرور و با طی مراحلی بوقوع می پیوندد.
د- در آخرین مرحله آسمان ها و زمین دوچار دگرگونی می شوند.
و- وقوع این جریان و باقی ماندن خداوند به تنهایی باعث می شود ارواح تمام موجودات به عینه به دو موضوع کاملا پی ببرند
1- هیچ شریکی برای خدا نیست( شریک در ذات و صفات و افعال و...)
2- هیچ موجودی به غیر از خدا نمی تواند به عنوان معبود قرار گیرد.
و....

البته باید گفت طبق نظر شیعه پروردگار متعال بعد از خلقت جهان از کار جهان دست نکشیده است بلکه آنا و آنا افاضه وجود می کند یعنی از حیث فلسفی علاوه بر اینکه خداوند علت حدوث عالم است علت بقاء نیز است لذا تا وقتی جهان هست. (در هر مرحله از وجودی که باشد) نشان از اعمال ربوبیت خداوند در جهان است


صفا;577750 نوشت:
ملک الموت خدمت پروردگار متعال حاضر می شود خداوند-با اینکه خود می داند- سوال می کند؛ چه کسانی باقی مانده اند؟ ملک الموت می گوید: جبرئیل و میکائیل و حاملان عرش. خداوند می فرماید به جبرئیل و میکائیل بگو تا بمیرند. ملائکه(حاملان عرش) عرضه می دارند بارپروردگارا این دو ، دو فرستاده تو(بسوی پیامبران) هستند! خداوند می فرماید : من بر هر نفس دارای روح حکم نموده ام تا (مرگ را دریابد و) بمیرد.

با سلام

پاسخ پست زیر نیامد. البته همین سوال را نسبت به زمین و آفتاب و جهان مادی دارم. مگر می شود همه عقول مجرده نابود شده باشند و جهان مادی موجود باشد.

aminjet;577869 نوشت:
با سلام
مگر ملک الموت در چه مرتبه وجودی قرار دارد که حتی اگر حاملان عرش بمیرند باز او وجود دارد؟!!!!!
موجوداتی که در مرتبه جبروت قرار دارند مجرد صرف هستند. مرگ برای آن ها چه معنایی دارد؟ این موجودات اصلا تصرفی در عالم ماده ندارند. مرتبه ملک الموت باید مرتبه ملکوت باشد. مگر می شود جبروتیان همه معدوم شوند ولی ملکوتیان زنده باشند؟

ممنون

با تشکر


موضوع: قیامت

سوال:
میخاستم بدونم تو فاصله ی بین صور اول و دوم چه اتفاقاتی میفته؟ این فاصله چقد طول میکشه؟ ممکنه خداوند تو اون فاصله جهان های دیگه ای خلق کنه؟اصلا فلسفه ی این فاصله چیه؟

پاسخ:
در این رابطه می توان به حدیث امام صادق علیه السلام اشاره نمود:
متن حدیث:قال السّائل:« أ فتتلاشى الرّوح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟قال: بل هو باق إلى وقت ينفخ في الصّور، فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى، فلا حسّ و لا محسوس. ثمّ أعيدت الأشياء كما بدأها مدبّرها، و ذلك أربعمائة سنة يسبت لسبت فيها الخلق، و ذلك بين النّفختين»[1]
معنی حدیث:« پرسشگری از ایشان در مورد وضعیت روح بعد از خروج از بدن سوال نمود حضرت فرمودند:« ارواح باقی می مانند تا در صور دمیده شود. در این هنگام همه اشیاء باطل و فانی می شوند. نه حسی خواهد بود نه چیزی برای احساس کردن، بعد از آن همه اشیا به جایگاه خود برمی گردند، درست مثل روزی که آفریننده آنها شروع به خلق آنها نموده بود. فاصله بین دو صور 400 سال است . در این مدت خلق قطع می شود».

تذکر:لازم به یادآوری است که دو نفخ صور در ادبیات دینی مطرح شده است نفخ صور اول که موجودات می میرند و نفخ دوم که آستانه قیامت است.

نکات قابل استفاده از حدیث:
1)بر اساس این روایت ارواح در بین این دو صور باقی هستند.
2)در این فاصله دیگر اشیاء نابود می شوند، و هیچ چیز باقی نخواهد ماند لازم به ذکر است مقصود از اشیاء به قرینه« فلا حس و لا محسوس» امور مادی است چرا که داشتن حس مترتب بر داشتن جسم است. (احساس در زبان عربی در مورد امور جسمی بکار می رود.(
3) زمان بین آندو چهارصد سال است. (البته باید یاد آور شویم زمان تابع وجود حرکت و حرکت تابع وجود جسم است چون در این دوره چیزی از امور مادی نیست. این زمان به نسبت به حال کنونی مطرح است(
4)کار خلقت متوقف می شود.(البته باید دقت داشت طبق نظر شیعه پروردگار متعال بعد از خلقت جهان از کار جهان دست نکشیده است بلکه آنا و آنا افاضه وجود می کند یعنی از حیث فلسفی علاوه بر اینکه خداوند علت حدوث عالم است علت بقاء نیز است لذا تا وقتی جهان هست. (در هر مرحله از وجودی که باشد) نشان از اعمال ربوبیت خداوند در جهان است)
5)در مورد فلسفه بین دو صور می توان گفت: این مدت برای این است که حکمت وجود عالم برزخ نیز برای مخلوقات آخرالزمان جاری شود.

یادآوری:حکمت آن به نسبت مومنین و کافرین متفاوت است، برای مومنین خالص زمینه ای برای نعمت بیشتر، برای مومنین اهل گناه، زمینه ای برای از بین رفتن یا کاهش عذاب قیامت که عذاب دردناکتری است، برای کفار زمینه ای برای عذاب بیشتر

تکمله بحث:
خداوند متعال در قرآن می فرماید:« ومن ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون»[2] و از پیش روی آنها برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.ملاحظه این آیه دو مطلب را نشان می دهد.
اولا؛ عالم برزخ برای همگان است
ثانیا؛ عالم برزخ تا روز قیامت و روز محشر ادامه دارد
از کنار هم قرار گرفتن این آیه و روایت فوق نتایج زیر کسب می شود.
الف: مقصود از صور در این قسمت حدیث« فتتلاشى الرّوح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟قال: بل هو باق إلى وقت ينفخ في الصّور»صور دوم است بعبارت دیگر در مدت صور اول و دوم موجودات مادی صورت مادیه خود را از دست می دهند ولی ارواح همه باقی هستند.
ب: مقصود از «فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى» از بین رفتن صورت اشیاء مادی است. و این جمله ارواح را شامل نمی شود چنانچه جمله بعد نیز یعنی «فلا حسّ و لا محسوس» با دلیلی که بدان پرداختیم نیز اثبات کننده از بین رفتن صورت امور مادی بود.
ج: فایده وقت بین دو صور این است که همه بتوانند وارد عالم برزخ شوند اگر با صور اول روز دادرسی فرا رسد برای مردمانی که قبل از آن صور زندگی می کردند برزخی نخواهد بود و این بی عدالتی است.
د: معیار زمان در این عالم میزان زمان گردش خورشید است. حضرت زمان را فرضی لحاط نموده اند یعنی اگر فرض بگیریم هنگام صور اول خورشید باقی بماند و چهار صد سال در مدار خود باشد. به این میزان ، زمان بین دو صور است.
و: ملاحظه معنای روایت و حدیث مشخص می سازد مقصود فناء مطلق بمعنی عدم محض نیست بلکه مقصود از بین رفتن ماهیات است. و با صور دوم ماهیات به اشیاء برمی گردد. این مطلب با آیاتی که نشاندهنده برخواستن مردم از قبور هنگام بر پایی قیامت است تایید می شود[[3]
ی: اگر دلیلی باعث شده ما وجود نفخ صور اول و دوم را قبول کنیم ، همان دلیل اثبات کننده زنده شدن انسان ها بعد از نفخ صور دوم است بطور مثال ما می گوییم نفخ صور اول و دوم هست چون خدا گفته است، خب زنده شدن انسان ها را هم خدا گفته است[4]!
ی: آیات متعدد قرآنی به وجود لذات و عذاب مادی در بهشت و جهنم اشاره دارند و نتیجه این آیات اثبات بعد مادی برای آن عالم است[5]
*احتمال: برخی علماء صور در اصل دو معنا دارد: يكي جمع «صورت» و ديگري «شيپور»[6] می توان چنین احتمالی را مطرح کرد ؛
صور در نفخ صور اول بمعنی شیپور است که در اثر آن عالم مادی دچار دگرگونی و نابودی می شود در این حالت با نفخ اول ماهیات اشیاء از بین میرود
صور در نفخ صور دوم بمعنی جمع صورت هاست یعنی نفخ صور دوم، دمی است که در اثر صورت اشیاء« ماهیت آنها» با آنها برگردانده می شود )البته این یک احتمال شخصی قابل بررسی است(.

بیان تفصیلی حوادث بین دو صور:
در این باره حدیثی با سند و متن زیر موجود است:
سند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ الْأَحْمَرُ قَالَ:
متن حدیث:دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أُعَزِّيهِ بِإِسْمَاعِيلَ فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّى نَبِيَّهُ ص بِنَفْسِهِ فَقَالَ‏ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ‏وَ قَالَ‏ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‏ ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّهُ يَمُوتُ أَهْلُ الْأَرْضِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ ثُمَّ يَمُوتُ أَهْلُ السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ فَيُقَالُ قُلْ لِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فَلْيَمُوتَا فَيَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ رَسُولَاكَ وَ أَمِينَاكَ فَيَقُولُ إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ فِيهَا الرُّوحُ أَنْ تَمُوتَ ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّامَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ فَيُقَالُ لَهُ قُلْ لِحَمَلَةِ الْعَرْشِ فَلْيَمُوتُوا ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ لَا يَرْفَعُ طَرْفَهُ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ غَيْرُ مَلَكِ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ مُتْ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ فَيَمُوتُ ثُمَّ يَأْخُذُ الْأَرْضَ بِشِمَالِهِ وَ السَّمَاوَاتِ بِيَمِينِهِ فَيَهُزُّهُنَّ هَزّاً مَرَّاتٍ ثُمَّ يَقُولُ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَدْعُونَ مَعِي شُرَكَاءَ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَجْعَلُونَ مَعِي إِلَهاً آخَر [7]
نکته :سند حدیث مطرح شده صحیح و مسند است
ترجمه متن:
خدمت امام صادق (ع) برای تسلیت گویی وفات اسماعیل(فرزند ایشان) رسیدیم، حضرت بر اسماعیل رحمت فرستاد و فرمود خداوند متعال بشخصه خبر وفات پیامبر را با آیات«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»[8]وَ «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[9] به ایشان اعلام نمود.
حضرت امام صادق بعد مدتی دوباره شروع به سخن گفتن نمودند و فرمودند: به یقین همه اهل زمین می میرند و بعد همه اهل آسمان می میرند جز میکائل و جبرئیل و ملک الموت و حاملان عرش الهی. ملک الموت خدمت پروردگار متعال حاضر می شود خداوند-با اینکه خود می داند- سوال می کند؛ چه کسانی باقی مانده اند؟ ملک الموت می گوید: جبرئیل و میکائیل و حاملان عرش. خداوند می فرماید به جبرئیل و میکائیل بگو تا بمیرند. ملائکه(حاملان عرش) عرضه می دارند بارپروردگارا این دو ، دو فرستاده تو(بسوی پیامبران) هستند! خداوند می فرماید : من بر هر نفس دارای روح حکم نموده ام تا (مرگ را دریابد و) بمیرد.
بعد از مدتی ملک الموت خدمت پروردگار متعال حاضر می شود. خداوند-با اینکه می داند- سوال می کند: چه کسانی باقی مانده اند؟ مالک الموت عرضه می دارد ملک الموت و حاملان عرش . خداوند می فرماید به حاملان عرش بگو ؛ بمیرند. بعد مدّتی ملک الوت در حالی که غمگین است خدمت پروردگار متعال حاضر می شود. خداوند سوال می کند چه کسی باقی مانده؟ ملک الموت می گوید پروردگارا فقط ملک الموت . خداوند می فرماید ای ملک الوت بمیر. پس او نیز می میرد.
خداوند زمین را با دست چپ و آسمانها را با دست راستش می گیرد و محکم و پی در پی تکان می دهد و می فرماید کجا هستند کسانی که ادعا می نمودند همراه من شریکی است؟! کجا هستند کسانی که همراه من خدایی قرار داده بودند؟!

نکات حدیث
از این حدیث چند نکته استفاده می شود
الف- آنچه برای موجودات دارای روح اتفاق می افتد مرگ است( جدایی روح از بدن(
ب- این مساله موجب نابودی تمام موجودات بمعنای نیستی مطلق آن ها نیست
ج- این اتفاق به مرور و با طی مراحلی بوقوع می پیوندد.
د- در آخرین مرحله آسمان ها و زمین دوچار دگرگونی می شوند.
و- وقوع این جریان و باقی ماندن خداوند به تنهایی باعث می شود ارواح تمام موجودات به عینه به دو موضوع کاملا پی ببرند
1- هیچ شریکی برای خدا نیست( شریک در ذات و صفات و افعال و...)
2-هیچ موجودی به غیر از خدا نمی تواند به عنوان معبود قرار گیرد.
به بیان دیگر یکی از حکمت های مرگ همگان قبل از صور دوم این است که برای همگان ثابت شود هیچ کسی برای خدا نمی تواند شریک قرار گیرد و هیچ کس به جزء خدا نمی تواند معبود قرار گیرد چون همه جزء خدا فانی بوده و حیات همه آنها به دست خداست.
و....
نکته:روایت مذبور با روایت مطرح شده بنده از کتاب تفسیر عیاشی هیچ منافاتی ندارد و مکمل همدیگر هستند.

سوال: آیا میتوان گفت این دست راست و دست چپ همان نور رسول الله (ص) است؟ اول ما خلق الله نوری؟

پاسخ: اینکه حضرت رسول اکرم (ص) اولین مخلوق حضرت حق هستند دلیل بر این نمی شود که این عمل( تکان آسمان ها و زمین) توسط ایشان صورت بگیرد. علامه طباطبایی در تفسیر گران قدر المیزان می فرماید: وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ"- يمين هر چيزى، دست راست و سمتى كه از سمت ديگر قوى‏تر است مى‏باشد، و اين كلمه را به طور كنايه در قدرت استعمال مى‏كنند. و از سياق آيه بر مى‏آيد كه حاصل دو جمله، يعنى دو جمله" وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ" و جمله" وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ"، اين است كه در آن روز سبب‏هاى زمينى و آسمانى از سببيت مى‏افتند، و ساقط مى‏شوند و آن روز اين معنا ظاهر مى‏گردد كه هيچ مؤثرى در عالم هستى بجز خداى سبحان نيست»>
آنچه از فرمایش علامه فهمیده می شود،بیان کنایه ای آیه است. به عبارت دیگر مقصود از یمین دست راست نیست، بلکه مقصود تسلط تام خدا و انحصاری مستقیم خداوند در امور است. مراجعه به ترجمه ارائه شده از دیگر بزرگان نیز موید این مطلب است که مقصود از قبضه و یمین همان تسلط تام الهی است چون قریب به اتفاق ایشان در ترجمه آیه اشاره ای به این مساله ننموده اند. برای نمونه به چند مورد اشاره می نماییم:
*آنان خدا را به شايستگى نشناختند و در روز قيامت زمين در قبضه او و آسمانهاى درهم پيچيده در يد قدرت اوست كه منزه است و از آنچه شريكش مى‏پندارند برتر است( بورجوادى(
*آنها خدا را آن گونه كه شايسته است نشناختند و حال آن كه روز قيامت تمام زمين در يد قدرت اوست و آسمانها پيچيده در دست اوست. خداوند منزّه است از شرك مشركان(جوامع الجامع(
*آنان خدا را آنگونه كه بايد بشناسند نشناختند. و حال آنكه زمين در روز قيامت در قبضه قدرت او، و آسمانها بدست قدرتش پيچيده خواهد بود. او منزه و عاليمقام‏تر است از آنچه كه برايش شريك قرار ميدهند(تفسيراسان(
*و خداى را آن گونه كه شايسته او است به بزرگى نشناختند، و روز رستاخيز زمين يكسره ملك اوست، و آسمانها پيچيده دست قدرت اوست پاك است او و برتر است از آنچه بر وى انباز مى‏گيرند(حلبى(
*و مشركان تعظيم نكردند خداى را سزاوار بزرگى او را و زمين همه آن در قبضه قدرت اوست روز رستاخيز و آسمانها به هم پيچيده است به نيرو و توانائى او منزه است خدا و برتر است از آنچه مشركان شريك وى مى‏سازند (سراج(
*كه مردم قدر و اندازه‏ى، مقام عظمت خداوندى را نگاه نداشتند [كه منكر رستاخيز شدند] با اينكه بقيامت زمين در قبضه‏ى قدرت او است و آسمانها در هم پيچيده باختيار او باشند پس چه پاكيزه است و برتر از آنچه انباز او كنند(عاملى(
از این رو می توان «یمین» و «شمال» موجود در روایت را نیز به معنی تسلط تام الهی بر آنها معنی نمود.



[/HR][1] - احتجاج طبرسی،ج2،ص350

[2] - مومنون،100

[3] - نمل، آیه 87 و نباء آیه 18 و نازعات، آیات 6 تا 14

[4] - البته برای اثبات دلیل عقلی نیز داریم که باید در موضوع مربوط به خود بررسی شود.

[5] - آیات قرآن برای اثبات معاد جسمانی
آیه 3 سوره قیامت: «ايَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ؛ آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد»
آیه 24 سوره نور: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ؛ در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان بر ضد آنان براى آنچه انجام مى‏دادند شهادت مى‏دهند »
آیه 20 سوره قصلت: «حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ تا چون بدان رسند گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مى‏كرده‏اند بر ضدشان گواهى دهند»
آیه 65 سوره یس:«الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ؛امروز بر دهانهاى آنان مهر مى‏نهيم و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏ساختند گواهى مى‏دهند -»

[6] - قاموس قرآن ، قریشی، ماده صور

[7] - الكافي ج : 3 ص : 256-257 ، الزهد صص80-81

[8] - الزمر -: 30

[9] - آل‏عمران -: 185

سوال:
سوال اول: بین صور اول و دوم چقدر فاصله می‌افتد، و در این میان چه اتفاقاتی می افتد؟ آیا ممکن است خداوند در این فاصله جهان های دیگری خلق کند؟ اصلا فلسفه ی این فاصله چیست؟
سوال دوم: این که در روایت آمده: خداوند بعد از گرفتن جان همه، حتی ملک الموت، با دست چپ و راستش آسمان و زمین را گرفته و تکان می دهد و می فرماید: کجایند کسانی که ادعای شراکت با بنده داشتند» آیا مراد از دست چپ و راست همان نور و حقیقت محمدی است که اولین مخلوق است؟

پاسخ به سوال اول:
در رابطه با قسمت ابتدایی سوال شما، یعنی دمیدن در صور می توان به حدیث امام صادق (علیه السلام) اشاره نمود:
«قال السّائل: أ فتتلاشى الرّوح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟ قال: بل هو باق إلى وقت ينفخ في الصّور، فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى، فلا حسّ و لا محسوس. ثمّ أعيدت الأشياء كما بدأها مدبّرها، و ذلك أربعمائة سنة يسبت لسبت فيها الخلق، و ذلك بين النّفختين»؛
پرسشگری از ایشان در مورد وضعیت روح بعد از خروج از بدن سوال نمود حضرت فرمودند:« ارواح باقی می مانند تا در صور دمیده شود. در این هنگام همه اشیاء باطل و فانی می شوند. نه حسی خواهد بود نه چیزی برای احساس کردن، بعد از آن همه اشیا به جایگاه خود برمی گردند، درست مثل روزی که آفریننده آنها شروع به خلق آنها نموده بود. فاصله بین دو صور 400 سال است . در این مدت خلق قطع می شود».(1)

تذکر:
لازم به یادآوری است که دو نفخ صور در ادبیات دینی مطرح شده است نفخ صور اول که موجودات می میرند و نفخ دوم که آستانه قیامت است.

نکات قابل استفاده از حدیث:
1) بر اساس این روایت ارواح در بین این دو صور باقی هستند.

2) در این فاصله دیگر اشیاء نابود می شوند، و هیچ چیز باقی نخواهد ماند لازم به ذکر است مقصود از اشیاء به قرینه« فلا حس و لا محسوس» امور مادی است چرا که داشتن حس مترتب بر داشتن جسم است. (احساس در زبان عربی در مورد امور جسمی بکار می رود.)

3) زمان بین آندو چهارصد سال است. (البته باید یاد آور شویم زمان تابع وجود حرکت و حرکت تابع وجود جسم است چون در این دوره چیزی از امور مادی نیست. این زمان به نسبت به حال کنونی مطرح است)

4) کار خلقت متوقف می شود.(البته باید دقت داشت طبق نظر شیعه پروردگار متعال بعد از خلقت جهان از کار جهان دست نکشیده است بلکه آنا و آنا افاضه وجود می کند یعنی از حیث فلسفی علاوه بر اینکه خداوند علت حدوث عالم است علت بقاء نیز است لذا تا وقتی جهان هست. (در هر مرحله از وجودی که باشد) نشان از اعمال ربوبیت خداوند در جهان است)

5) در مورد فلسفه بین دو صور می توان گفت: این مدت برای این است که حکمت وجود عالم برزخ نیز برای مخلوقات آخرالزمان جاری شود.

یادآوری:حکمت آن به نسبت مومنین و کافرین متفاوت است، برای مومنین خالص زمینه ای برای نعمت بیشتر، برای مومنین اهل گناه، زمینه ای برای از بین رفتن یا کاهش عذاب قیامت که عذاب دردناکتری است، برای کفار زمینه ای برای عذاب بیشتر

تکمله بحث
الف: مقصود از صور در این قسمت حدیث« فتتلاشى الرّوح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟قال: بل هو باق إلى وقت ينفخ في الصّور»صور دوم است بعبارت دیگر در مدت صور اول و دوم موجودات مادی صورت مادیه خود را از دست می دهند ولی ارواح همه باقی هستند.

ب: مقصود از «فعند ذلك تبطل الأشياء و تفنى» از بین رفتن صورت اشیاء مادی است. و این جمله ارواح را شامل نمی شود چنانچه جمله بعد نیز یعنی «فلا حسّ و لا محسوس» با دلیلی که بدان پرداختیم نیز اثبات کننده از بین رفتن صورت امور مادی بود.

ج: فایده وقت بین دو صور این است که همه بتوانند وارد عالم برزخ شوند(2) اگر با صور اول روز دادرسی فرا رسد برای مردمانی که قبل از آن صور زندگی می کردند برزخی نخواهد بود و این بی عدالتی است.

د: معیار زمان در این عالم میزان زمان گردش خورشید است. حضرت زمان را فرضی لحاظ نموده اند یعنی اگر فرض بگیریم هنگام صور اول خورشید باقی بماند و چهار صد سال در مدار خود باشد. به این میزان ، زمان بین دو صور است.

و: ملاحظه معنای روایت و حدیث مشخص می سازد مقصود فناء مطلق بمعنی عدم محض نیست بلکه مقصود از بین رفتن ماهیات است. و با صور دوم ماهیات به اشیاء برمی گردد. این مطلب با آیاتی که نشان دهنده برخواستن مردم از قبور هنگام بر پایی قیامت است تایید می شود(3)

ی: اگر دلیلی باعث شده ما وجود نفخ صور اول و دوم را قبول کنیم ، همان دلیل اثبات کننده زنده شدن انسان ها بعد از نفخ صور دوم است بطور مثال ما می گوییم نفخ صور اول و دوم هست چون خدا گفته است، خب زنده شدن انسان ها را هم خدا گفته است.(4)

ی: آیات متعدد قرآنی به وجود لذات و عذاب مادی در بهشت و جهنم اشاره دارند و نتیجه این آیات اثبات بعد مادی برای آن عالم است.(5)

*احتمال: برخی علماء صور در اصل دو معنا دارد:
يكي جمع «صورت» و ديگري «شيپور(6) می توان چنین احتمالی را مطرح کرد؛
صور در نفخ صور اول بمعنی شیپور است که در اثر آن عالم مادی دچار دگرگونی و نابودی می شود در این حالت با نفخ اول ماهیات اشیاء از بین میرود
صور در نفخ صور دوم بمعنی جمع صورت هاست یعنی نفخ صور دوم، دمی است که در اثر صورت اشیاء« ماهیت آنها» با آنها برگردانده می شود )البته این یک احتمال شخصی قابل بررسی است(.

بیان تفصیلی حوادث بین دو صور:
در این باره حدیثی با سند و متن زیر موجود است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ الْأَحْمَرُ قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أُعَزِّيهِ بِإِسْمَاعِيلَ فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّى نَبِيَّهُ ص بِنَفْسِهِ فَقَالَ‏ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ‏وَ قَالَ‏ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‏ ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّهُ يَمُوتُ أَهْلُ الْأَرْضِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ ثُمَّ يَمُوتُ أَهْلُ السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ فَيُقَالُ قُلْ لِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فَلْيَمُوتَا فَيَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ رَسُولَاكَ وَ أَمِينَاكَ فَيَقُولُ إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ فِيهَا الرُّوحُ أَنْ تَمُوتَ ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّامَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ فَيُقَالُ لَهُ قُلْ لِحَمَلَةِ الْعَرْشِ فَلْيَمُوتُوا ثُمَّ يَجِي‏ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ لَا يَرْفَعُ طَرْفَهُ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ غَيْرُ مَلَكِ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ مُتْ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ فَيَمُوتُ ثُمَّ يَأْخُذُ الْأَرْضَ بِشِمَالِهِ وَ السَّمَاوَاتِ بِيَمِينِهِ فَيَهُزُّهُنَّ هَزّاً مَرَّاتٍ ثُمَّ يَقُولُ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَدْعُونَ مَعِي شُرَكَاءَ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَجْعَلُونَ مَعِي إِلَهاً آخَر»(7)
نکته :سند حدیث مطرح شده صحیح و مسند است

ترجمه متن
:
خدمت امام صادق(علیه السلام) برای تسلیت گویی وفات اسماعیل(فرزند ایشان) رسیدیم، حضرت بر اسماعیل رحمت فرستاد و فرمود خداوند متعال بشخصه خبر وفات پیامبر را با آیات«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»(8) «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»(9)
به ایشان اعلام نمود.
حضرت امام صادق
(علیه السلام) بعد مدتی دوباره شروع به سخن گفتن نمودند و فرمودند: به یقین همه اهل زمین می میرند و بعد همه اهل آسمان می میرند جز میکائل و جبرئیل و ملک الموت و حاملان عرش الهی. ملک الموت خدمت پروردگار متعال حاضر می شود خداوند-با اینکه خود می داند- سوال می کند؛ چه کسانی باقی مانده اند؟ ملک الموت می گوید: جبرئیل و میکائیل و حاملان عرش. خداوند می فرماید به جبرئیل و میکائیل بگو تا بمیرند. ملائکه(حاملان عرش) عرضه می دارند بارپروردگارا این دو ، دو فرستاده تو(بسوی پیامبران) هستند! خداوند می فرماید : من بر هر نفس دارای روح حکم نموده ام تا (مرگ را دریابد و) بمیرد.
بعد از مدتی ملک الموت خدمت پروردگار متعال حاضر می شود. خداوند-با اینکه می داند- سوال می کند: چه کسانی باقی مانده اند؟ مالک الموت عرضه می دارد ملک الموت و حاملان عرش . خداوند می فرماید به حاملان عرش بگو ؛ بمیرند. بعد مدّتی ملک الوت در حالی که غمگین است خدمت پروردگار متعال حاضر می شود. خداوند سوال می کند چه کسی باقی مانده؟ ملک الموت می گوید پروردگارا فقط ملک الموت . خداوند می فرماید ای ملک الموت بمیر. پس او نیز می میرد.
خداوند زمین را با دست چپ و آسمانها را با دست راستش می گیرد و محکم و پی در پی تکان می دهد و می فرماید کجا هستند کسانی که ادعا می نمودند همراه من شریکی است؟! کجا هستند کسانی که همراه من خدایی قرار داده بودند؟!

نکات حدیث
از این حدیث چند نکته استفاده می شود
الف- آنچه برای موجودات دارای روح اتفاق می افتد مرگ است( جدایی روح از بدن(
ب- این مساله موجب نابودی تمام موجودات بمعنای نیستی مطلق آن ها نیست
ج- این اتفاق به مرور و با طی مراحلی بوقوع می پیوندد.
د- در آخرین مرحله آسمان ها و زمین دوچار دگرگونی می شوند.
و- وقوع این جریان و باقی ماندن خداوند به تنهایی باعث می شود ارواح تمام موجودات به عینه به دو موضوع کاملا پی ببرند
1- هیچ شریکی برای خدا نیست( شریک در ذات و صفات و افعال و...)
2- هیچ موجودی به غیر از خدا نمی تواند به عنوان معبود قرار گیرد.
به بیان دیگر یکی از حکمت های مرگ همگان قبل از صور دوم این است که برای همگان ثابت شود هیچ کسی برای خدا نمی تواند شریک قرار گیرد و هیچ کس به جزء خدا نمی تواند معبود قرار گیرد چون همه جزء خدا فانی بوده و حیات همه آنها به دست خداست.
و....
نکته:
روایت مذبور با روایت مطرح شده بنده از کتاب تفسیر عیاشی هیچ منافاتی ندارد و مکمل همدیگر هستند.

اما در خصوص این که با توجه به روایت پیامبر(صلی الله علیه وآله) که فرموده اند: «اول ما خلق الله نوری»، آیا میتوان گفت این دست راست و دست چپ همان نور رسول الله(صلی الله علیه وآله) است؟

پاسخ به سوال دوم:
اینکه حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) اولین مخلوق حضرت حق هستند دلیل بر این نمی شود که این عمل( تکان آسمان ها و زمین) توسط ایشان صورت بگیرد. واژه «یمین» عموما برای قوه و قدرت به کار می رود(10) همان طور که امام صادق(علیه السلام) در تفسیر همین آیه شریفه می فرمایند:
«الْيَمِينُ الْيَدُ وَ الْيَدُ الْقُدْرَةُ وَ الْقُوَّةُ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِقُدْرَتِهِ وَ قُوَّتِه‏»؛ یمین دست است، و دست (کنایه از) قوه و قدرت است؛ خداوند عزوجل می‌فرماید: و آسمانها پيچيده در دست او» (یعنی) به قدرت و قوت او.(11)
علامه طباطبایی نیز در تفسیر گران قدر المیزان می فرماید: وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ"- يمين هر چيزى، دست راست و سمتى كه از سمت ديگر قوى‏تر است مى‏باشد، و اين كلمه را به طور كنايه در قدرت استعمال مى‏كنند. و از سياق آيه بر مى‏آيد كه حاصل دو جمله، يعنى دو جمله" وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ" و جمله" وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ"، اين است كه در آن روز سبب‏هاى زمينى و آسمانى از سببيت مى‏افتند، و ساقط مى‏شوند و آن روز اين معنا ظاهر مى‏گردد كه هيچ مؤثرى در عالم هستى بجز خداى سبحان نيست»(12)
آنچه از فرمایش علامه فهمیده می شود،بیان کنایه ای آیه است. به عبارت دیگر مقصود از یمین دست راست نیست، بلکه مقصود تسلط تام خدا و انحصاری مستقیم خداوند در امور است. از این رو می توان «یمین» و «شمال» موجود در روایت را نیز به معنی تسلط تام الهی بر آنها معنی نمود.

__________________________________
1. احتجاج طبرسی،ج2،ص350.
2. مومنون:23/100.
3. نمل:27/87؛ نبأ:78/ 18؛ نازعات:79/ 6-14.
4. البته برای اثبات دلیل عقلی نیز داریم که باید در موضوع مربوط به خود بررسی شود.
5. آیات قرآن برای اثبات معاد جسمانی: چون آیه 3 سوره قیامت: «ايَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ؛ آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد»
آیه 24 سوره نور: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ؛ در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان بر ضد آنان براى آنچه انجام مى‏دادند شهادت مى‏دهند »
آیه 20 سوره قصلت: «حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ تا چون بدان رسند گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه مى‏كرده‏اند بر ضدشان گواهى دهند»
آیه 65 سوره یس:«الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ؛امروز بر دهانهاى آنان مهر مى‏نهيم و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏ساختند گواهى مى‏دهند.
6. قاموس قرآن ، قریشی، ماده صور
7. کلینی، محمد الكافي ج : 3 ص : 256-257 ، کوفی، حسین بن سعید، الزهد صص80-81.
8. الزمر39/30.
9. آل‏عمران:3/185.
10. فاضل مقداد، الوامع الالهیة، ص175.
11. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص162.
12. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج17، ص292.

موضوع قفل شده است