سؤالات و مشکلاتی برای دینداری یک جوان: سؤال دوم

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سؤالات و مشکلاتی برای دینداری یک جوان: سؤال دوم

با نام و یاد دوست

عرض سلام و ادب

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

بنده در ابتدا زیاد اهل دین و این جور چیزا نبودم . خیلی کافرم نبودم ها ولی زیاد توی باغ نبودم تا این که خدا رو شکر تا حدودی وارد باغ همون دم دمای درش شدم . تا چند وقت اول خوب بود تا این که بعد از چند مدت به یکی سری مشکلاتی بر خوردم . شاید همشون یک ریشه داشته باشند نمی دونم و شاید ترتیب این حرفایی که می خوام بزنم به ترتیب نباشه دیگه خودتون ببخشید نمی دونم دقیق از کجا باید شروع کنم هرچی به ذهنم می رسه می گم .
بعد از یک مدتی که احساس کردم دارم تقریبا خوب پیش می رم یعنی تقریبا سعی بر ترک محرمات دارم بعدش اون زمان مطالعه دینیم خیلی زیاد نبود ولی کم هم نبود . سخنرانی زیاد گوش می کردم و از این جور چیزا.
بعد شاید جور گیر شدم . سعی بر این داشتم که کلا فول ترک محرمات کنم . این شد که کلا زیاد فکر به دین و مسائل دینی می کردم ، به خدا زیاد فکر می کردم، به امام زمان علیه السلام و...
دعای های توسل و کمیل و ندبه رو هر هفته شرکت می کردم و فعالیت های دینی دیگه. مطلبی درون پرانتز :(راستش این خیلی عقیده ام بود و تا حدودی هستش که : افرادی مثل بزرگان ما که مراحل سیر و سلوک رو طی کردند با بقیه فرق داشتند . یک جورایی سختی کشیدند. اگر تو هم مثل بقیه باشی به همون نتیجه ای می رسی که بقیه رسیدند. همین طوری رفتار کردند خیلی ها که این شده که طرف پنجاه ساله اسمش آدم مذهبی هستش ولی به هیچ جا نرسیده . یک حال درست و حسابی تو نماز نداره) . البته این فعالیت های دینی حال هم می دادها ولی بعد یک حالت تکراری برام پیش اومد. روزام به یک سیر خاصی طی می شد.
این رو هم بگم خودم می دونم که باید تعادل رو در دین داری حفظ کرد و مثلا فعالیت های جنبی هم داشت و از لذایذ حلال استفاده کرد اما یک سری مسائلی وجود داره .
مثلا ببینید شاید مسافرت جزو برنامه های مفرح و روح افزا باشه ولی من مثلا می بینم وقتی اگر برم شمال نمازم ، از اول وقت و جماعت بودن می اوفته به چند ساعت دیرتر و این تازه تو راه مسافرته . شاید توی اون شهری که می خوای بگردی مثلا با یک جمعی از خانواده یا فامیل هستی بعد نمی تونی به بقیه بگی یا جورش کنی دوباره مجبوری دیرتر نماز بخونی . توی این مسافرته چند روزه چند بار نمازت دیر می شه . تاره تو اکثر جاها نه همه جا اوضاع حجاب و اینا خرابه می یای یک ذره ریلکس باشی می بینی یک عده اومدن اونجا رو به گند کشیدن . یا اصلا همین پارک می خوای بری اگر اطرافیانت توجه نداشته باشند می گن آره ساعت هفت عصر بریم که هوا خنکه تا فلان موقع که در اون صورت بازم نماز دیر می شه و... بسیاری از مواردی از این قبیل.

پس می تونم بگم که تا این جا این مشکل برام هست که اگر بخوام برم جایی تفریحی و این ها حد وسط ندارم یعنی دلم نمی یاد دعای کمیل و سایر مسائل نماز اول وقت و ... و در کل آن چیزی که برای خودم یک آرمان و ضرورت محسوب می شه رو ول کنم و اگر احساس کنم که قراره به هر دلیلی اختیارن یا جبرا به این ها لطمه ای بخوره به شدت ناراحت می شم و استرس می گیرم مثلا اگر کاری اداری یا چیزی باشه حاضرم ساعات خیلی اولیه صبح برم انجام بدم تا مبادا به ظهر و نماز برخورد کنه . یک رفتار دوگانه دارم از یک طرف می دونم که اگر همین طور پیش برم شاید افسرده بشم مثلا یا زده بشم و از طرفی اصلا و اصلا دلم نمی یاد مثلا یک چیزی مثل نماز اول وقت و به جماعت مسجدمون رو ول کنم !

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام خدمت شما برادر بزرگوارم از حسن اعتمادتون متشكرم
خدا را شكر كه راه را يافته اي
بزرگان اخلاق مي فرمايند بالاترين نعمت، نعمت هدايت است
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا
سپاس و ستايش خداى راست كه ما را بدين [جايگاه و نعمتها] راه نمود و اگر خدا ما را راه ننمود بود راه نمى‏ يافتيم.

بايد شاكر اين نعمت باشيم و پيوسته تلاش كنيم در اين راه ثابت قدم باشيم. نماز در فواصل مختلف روز بايادآوري سبب غفلت زدايي مي شود و همچنين دعاي اهدنا الصراط المستقيم.

دوست بزرگوارم
با همين زحمت هاست كه گنج به دست مي آيد مانند باغباني كه براي به ثمر نشستن درختان ميوه اش شب و روز زحمت مي كشد، درختان را تقويت مي كند، علف هاي هرز را از بين مي برد حصار مي گذارد و از آسيب هايي چو دزدان و حيوانات جلوگيري مي كند.
در مسير سير به سوي خداوند چند نكته اساسي را بزرگان فرموده اند رعايت كنيم:
- به اصل تدريج دقت كنيم و مسير را آهسته و پيوسته برويم. به همين حضرت علي فرمودند كمي كه دوام داشت باشد از كاري كه زياد باشد و ملالت آور اميدوار كننده تر است. و نيز فرمودند خيري در مستحباتي كه به واجبات ضرر مي زنند نيست.(بسيار مهم)
- هركسي توان و استعداد و امكانات و شرايط جسمي و بيروني مختلفي دارد بنابراين نبايد خودمان را با ديگران مقايسه كنيم در عين حال نبايد فريب شيطان را بخوريم و به تدريج از مسير رشد فاصله بگيريم(مهم)
- خداوند رحمت كند آيت الله ميانجي را. مي فرمودند با بزرگان بنشيند تا بزرگ شويد. بله وقتي شما با افراد معنوي نشست و برخاست كنيد شارژ مي شويد و انگيزه شما در رشد معنوي تقويت مي شود و غفلت هايي كه در روز مانند غبار بر دل مان نشسته پاك مي شود گاهي خواندن كتاب بزرگان يا شنيدن سخنراني آنها اين اثر را دارد.(مهم)
- نماز اول وقت در هرجا كه باشيد وقت زيادي نمي گيرد با عمل تان ديگران را به نماز اول وقت تشويق كنيد.
-دينداري مانع حضورتان در پارك و گردش و...نشود در بسياري از موارد مي توانيد اينها را با هم جمع كنيد و لذت در كنار خانواده بودن را هم درك كنيد.
- برخي از جوانان هم سن ما در غرب و اروپا با نبود شرايط در دينداري خود ثابت قدم هستند
-در مشاوره هايي كه داشتم برخي از طلاب خارجي از خانواده اي مسيحي بودند و برخي والدينشان وهابي بودند ولي وقتي به حقيقت رسيده بودند مجبور شدند براي باورهاي خود به خانواده خود نه بگويند و حتي كمتر رفت و آمد كنند.
- امام كاظم(ع) فرمودند شبانه روزتان را 4 بخش كنيد: عبادات، كارحلال، معاشرت با افراد سالم، تفريحات سالم و حلال و فرمودند بخش آخر براي نشاط و شادابي درسه بخش اول است.
-بهتر است برنامه مكتوب داشته باشيد مانند

حامی;567872 نوشت:
بهتر است برنامه مكتوب داشته باشيد

جناب حامی من این برنامه رو کپی گرفتم ولی اصلا متوجه نمیشم!تشویق چه کارهایی نماز اول وقت باشه اصلا جدولی برای کارهای روزانه نداره!!!یا من اشتباه متوجه شدم:Gig:

سلام
بينيد اين يك برنامه هفتگي است
كه براساس حديث امام كاظم(ع) تنظيم شده يعني بايد هر روز دقت كنيم از اين 4 بخش داشته باشيم
مثلا وقتي كه نمازم را اول وقت خوانده ام به خودم مثبت داده
اگر صدايم را بر مادر يا خواهرم بالا بردم به خودم منفي مي دهم
و تلاش مي كنم مثبتات زياد و منفي ها كم شود
و هر شب حسابرسي مي كنم اگر پيشرفت خوب بود تشويق مي كنم خودم را مثلا عطر مي خرم اگر بد بود جريمه مي كنم خودم را مثلا ظروف را مي شويم و..
اميدوارم متوجه شده باشيد

حامی;567885 نوشت:
بينيد اين يك برنامه هفتگي است
كه براساس حديث امام كاظم(ع) تنظيم شده يعني بايد هر روز دقت كنيم از اين 4 بخش داشته باشيم
مثلا وقتي كه نمازم را اول وقت خوانده ام به خودم مثبت داده
اگر صدايم را بر مادر يا خواهرم بالا بردم به خودم منفي مي دهم
و تلاش مي كنم مثبتات زياد و منفي ها كم شود
و هر شب حسابرسي مي كنم اگر پيشرفت خوب بود تشويق مي كنم خودم را مثلا عطر مي خرم اگر بد بود جريمه مي كنم خودم را مثلا ظروف را مي شويم و..
اميدوارم متوجه شده باشيد

ممنون
یعنی لازم نیست بنویسیم چه کار خوبی و یا چه کاربدی انجام دادیم فقط + و - میزنیم؟

mah.17;568056 نوشت:
ممنون
یعنی لازم نیست بنویسیم چه کار خوبی و یا چه کاربدی انجام دادیم فقط + و - میزنیم؟

سلام بر شما
ببينيد امروز سه شنبه است
به خواهرتان تماس مي گيريد براي احوال پرسي : مي نويسيد تماس به خواهر+
خداي نكرده غيبت مي كنيد مي نويسيد غيبت_ / قضا شدن نماز_
و....
اين طوري مي توانيد حساب داشته باشيد كه مثلا در يك ماه چندبار نمازتان قضا شده يا چندبار تماس گرفته ايد براي صله رحم و...

حامی;568062 نوشت:
سلام بر شما
ببينيد امروز سه شنبه است
به خواهرتان تماس مي گيريد براي احوال پرسي : مي نويسيد تماس به خواهر+
خداي نكرده غيبت مي كنيد مي نويسيد غيبت_ / قضا شدن نماز_
و....
اين طوري مي توانيد حساب داشته باشيد كه مثلا در يك ماه چندبار نمازتان قضا شده يا چندبار تماس گرفته ايد براي صله رحم و...

متوجه شدم.متشکرم.ان شاء الله زندگیامون رنگ خدایی بگیره!

سلام علیکم و رحمه الله
نیت المومن خیر من عمله
این درسته که گاهی انسان ناخواسته در شرایطی قرار می گیره یک کار مثبت و بزرگی مثل نماز جماعت یا نماز اول وقت را نمیتونه انجام بده ولی همین که در دل آرزو کنه کاش الآن میتونستم اون کار را بکنم هم ثوابش را برده و هم اثر معنوی را می گیره.
از طرفی ممکنه ناخواسته در شرایطی باشیم که ناثوابه مثل مجلسی که رعایت شرع را نمی کنند ولی به خاطر صله رحم مجبورید مدت کمی در آنجا حضور داشته باشیم, همینکه قلباً از شرایط اونجا ناراضی باشیم خدا هم ارحم الراحمینه و کسی را که به خاطر فرمان او و به خاطر صله رحم در این شرایط قرار گرفته مواخذه نخواهد کرد (البته انسان دائما باید مراقب وسوسه شیطان باشد و راضی به آن گناه و محیط نباشد)

.......... نوشت:
با سلام و عرض خدا قوت .

استاد خدایتان خیر دهد . باور کن بسیار خوشحال می شوم وقتی مشاهده می کنم که شما برای برطرف کردن مشکلات و مشاوره دادن چقدر زحمت می کشید . خداوند شما را خوشحال کند.

از پست اول شما در این تاپیک ممنونم .
دو سوال در رابطه این پست داشتم که گفتم چون بدون نام هست نخواستم درون خود تاپیک بپرسم.
1) اگر خانواده گفتند یا خودم می تونم پیشنهاد دهم که برویم شمال؟ در صورتی که می دانم در چند روز رفتن به شمال باعث می شود نماز ها با چند ساعت به تاخیر بیفتد؟ (می دانم که فرمودید می توان این ها را جمع کرد ولی با شرایط خانواده من (که بعدا عرض خواهم کرد در سوال دوم)، نمی توانم این کار را بکنم و این قدر برش ندارم که بگویم مثلا وقتی رفتیم برای نهار یک روز توی جنگل بگم می خوام نماز بخونم الآن )

2) سوال بعدیم اینه که از کجا بفهمم که واقعا حوصله ام می یاد یا نه وسوسه شیطان است برای انجام یک کار عبادی مستحب؟ مثلا نه به اون اول ها که همه دعا ها را شرکت می کردم نه به الآن که هیچ کدوم رو شرکت نمی کنم . روجوع می کنم به دلم می بینم حوصله ام نمی یاد. حالا این انتخاب درست رو از کجا بفهمم؟ یعنی دقیقا این که یک فرمودید نباید به تدریج از مسیر رشد فاصله بگیریم رو تو خودم دیده ام . می بینم که دارم شل می شم انگاری در ترک محرمات و توجه به دین به این بهونه که سخت بگیری باز افسرده می شی ها!!! حالا بعدا عرض می کنم من نمی تونم حد وسط رو کلا رعایت کنم !!!
فردی صفر و یکی هستم و این موضوع دست خودم هم نیست ها !!!!!!!!!

سلام
ببينيد قران چه ميگه:
حضرت ابراهيم(ع) به عموش ميگه اين بت ها چي مي تراشيد؟
نبايد خودمون را كم بگيريم
به هرحال كل نماز ظهر و عصر 7-8 دقيقه بيشتر طول نمي كشد و بي احترامي كه نمي كنيد چند دقيقه نمازتون را جلوي خانواده و گوشه پس گوشه بخوانيد.
قرار نيست اعلام كنيد من مي خواهم نماز بخوانم وقت نماز شد وضو مي گيرند نماز رو مي خونن
البته نبايد افراط كرد مثلا مادر ديگ سنگيني دستشه همون موقع رها كني بري سراغ نماز.

نبايد مستحبات را تحميل كرد مثلا رفته اي دعا دوستت تمايل داره دعاي كميل را بخونه و اشك بريزه تا آخرش و مي كشه
شما هرچي نشاط داشتي حتي يك صفحه
ولي در همه حال مي توان به خدا و نشانه هاي خلقت و آفرينشش فكر كرد در كوه، صحرا، جنگل، دريا
به دريا بنگروم دريا ته وينم
به صحرا بنگروم صحرا ته وينم
به هرجا بنگروم كوه و در دشت
نشون از قامت رعنا ته وينم

خيلي وسواس گونه نگاه نكنيد فقط بايد حواس تون جمع باشه بگي هيچي نگم شيطون من به تدريج جدا مي كنه از فضاي معنوي
گاهي ميشه حرمي رفت و هيچ كار نكرد فقط نشست و زل زد به ضريح و فكر كرد و ذكر گفت
ميشه بندگان خوب خدا را ديد و شكر كرد كه بين انهاست


با نام و یاد دوست

ادامه مطالب کاربر که در پیام خصوصی برای من ارسال نموده است:

نقل قول:

در ادامه این طور می تونم بگم که بعد از مدت ها این رو فهمیدم که بسیار به آینده فکر می کنم . می چینم ، می چینم ، می چینم تا ... به یک غول می رسم . البته خیلی وقت ها ، وقتی فکر می کنم اون اتفاق واقعا می افته ها مثلا:
این رو اول بگم که خانوادمون کلا مذهبی هستیم ولی با درجات متفاوت . پدر و مادرم و یکی از خواهر هام متوسط رو به بالا و دو تا خواهر دیگم و یکی از برادرام متوسط اند . و یکی دیگر از برادرام کلا توی این فاز ها نیست بلا نسبت همه دوستان به روحانیون فحش می ده و البته نماز می خونه و کارای خوبی هم داره. کلا اضداد گونه رفتار می کنه . منم بچه آخرم .
چند وقتی بودش و این طور هستش که به آینده زیاد فکر می کردم و می کنم. این چند وقتی که می گم شاید یک سالی بشه ها . مثلا فکر می کنم و حساب می کنم که داداش من الآن تو سن ازدواجه و بشدت دنبال زن گرفتن هستش (این فکر رو من شش ماه پیش می کردم وگرنه الآن که زن گرفته و قضیه تموم شده) بعد پیش خودم می گفتم که نکنه زن دادشم از اون شل حجاب ها باشه بعد اینا بیان خونمون. من موقع سلام و علیک کردن ، یا اگر زنش رو کرد به من که با من حرف بزنه چی کنم ؟ اگر نگاه کنم حرامه . متاسفانه اون قدر جرات ندارم که سرمو بگیرم پایینو نگاه کنم. میترسم خانوادم بهم بتوپن . عروسی بگیرن به احتمال زیاد از اون عروسی های ترانه و بزن برقصه من چی کنم ؟ برم چه طوری برم ؟ نرم چه طوری نرم؟ عید که بشه زن داییم می یاد خونمون و موهاشوهم می زاره بیرون چی کنم ؟ و... خیلی خیلی از مسائل نه فقط نگاه و حجاب بلکه خیلی از موارد دیگر . البته اینا فقط فکر نبود ها خیلی هاش اتفاق هم افتاد مثلا من اون ایام نزدیک کنکورم
بود و پیچوندم ! وگرنه خانواده من رفتن تهران برای مراسم عقد داداشم . زدند و میلیارد بار متاسفانه رقصیدن . خدا رحم کرد که من نبودم و کنکور رو بهونه کردم . الآن حالا عروسی نکردند. نمی دونم چی کنم. یا هنوز اون یکی داداشم زن نگرفته بازم این داستانا برای اون هست تازه اون نسبت به این آتیشی تره یعنی شاید اوضاع به مراتب خراب باشه.
یا وقتی تلفن زنگ میزن یا آیفون استرس می گیرم که نکنه یکی باشه بعد (خونه ما از این جور کارا پیش میاد) بگن بگو فلانی نیستش . اگر بگم دورغه اگر نگم باید با خانواده درگیرشم.
یک چیزی که همیشه آزارم می ده اینه که فکر می کنم و خودم رو در جایی می بینم که یک حکمی هستش و این حکم رو خدا گفته باید فلان جور انجام بدی و اگر این طور انجام بدم باب میل خانواده و یا سایر مردم نیست. و من که ضعیف الایمان هستم همیشه می ترسم که کدام مورد اتفاق می افتد ؟ فرمان مولا را اجرا می کنم یا می ترسم و حرف مردم رو گوش می دم و در نتیجه خشم خدا رو برای خود میخرم؟ الآن امسال کنکور دادم . سال سوم دبیرستان و قبل از شروع برای مطالعه برای کنکور مطرح کردم که می خواهم برم حوزه . آقای مکارم واجب عینی کردن برای کسانی که شرایطش رو دارند و از دفترشون هم پرسیدم گفتند رضایت پدر و مادر خوبه ولی به دلیل کمبود روحانی و روحانی کارآمد شما باید بیای حوزه . سر این موضوع کلی جدل کردم و بحث کردم .پدر و مادرم که رضایت نداشتند بقیه اعضای خانواده هم تمامی مخالف بودند به اضافه اون برادرم که اون طور مخالفه با روحانیت و اینم از فامیلامون . من ریش می زارم دایی هی می گه سلام آقای بسیجی با لحنی تمسخر آمیز . آخرش این شد که خواهرم گفت تو برو دانشگاه لیسانسو بگیر اگر نظرت عوض نشد بعد برو حوزه. مطمئنم اگر بعد از چهار سال دیگه بعد از لیسانس بازم این قضیه رو مطرح کنم ، اعصاب خورد کنی و استرسش یک طرف، می دونم دوباره قبول نمی کنند . برای رفتن به حوزه باید یک سری سختی های خاص خودشو که داره تحمل کرد . خانواده باید کمک روحی شایدم مالی کنند ولی اگر بیان این طور ساز مخالف بزنند چه نور علی نوری میشه !
یا فکر می کنم که من اگر دادشم بگه بیا با ماشین بریم بیرون چی کنم ؟ چون می دونم به احتمال زیاد ترانه می زاره و هیچی هم نمی شه بهش گفت . همین موضوع برای تاکسی گرفتن هم برقراره . اینی که می گم بار ها برام اتفاق افتاده . یا باید به یارو بگی خاموشش کن که یا رو شاکی میشه یا باید پیاده بشی ، که به هر حال حداقل برای من استرس زا هستش.
یک چیز مهم دیگه اینه که خیلی برام مهمه که دیگران درباره من چی میگن . (این بگم که توی خونه ما غیبت به شدت تام رواج دارد). از جمع خونه که می رم بیرون می گم نکنه درباره من حرف بزنند . مخصوصا درباره دین داری من . یک قرآن که می گیرم دستم یا نیم ساعت مونده به ظهر جمعه، که می خوام از خونه بیام بیرون برای نماز جمعه می گم الان چی میگن در باره من . آخه توی خونه ما یک چیزی مثل نماز جمعه کاری بیهوده و علافی بشمار میره. یک بار که از خونه برای نماز زدم بیرون زیاد دور نشده بودم از در خونه که شنیدم دارن درباره این کار بنده غر می زنند. تازه اون روز داداشم می گفت که بچه ها میگن فلانی (یعنی من) خیلی خر حزب ... یه ! بگو بیاد ما رو هدایت کنه ! و توی خونه ما خیلی قاطی اند مخصوصا داداشام کلا غر که زیاد می زنند و دبه هم زیاد در می یارن . چرا نمی دونم اونطوری لباس می پوشی ، چرا لاغری ، چرا و... بعد این کارشون ، به اضافه بعضی از کارای داداشم بسیار برام استرس زا هستش . مثلا سر سفره نشستیم می گه ای بابا آخوندا فلان کردن ، چی کردن ، چی نکردن و ... بعد مثلا میگه من به مسجد جمکران اصلا اعتقاد ندارم یا اون روز یک چیزی گفت انگاری غم دنیا جمع شد توی دلم . البته خیلی حرفش بی ربط بود ها ولی اون توهینش رو میخوام بگم .گفت: این کمبود آب به خاطر زیاد شدن قرآنه از بس قرآن زیاد شده بارون کم می یاد و کم آبی شده .


در کل چه برای پیاده سازی احکام و چه برای آینده خیلی فکر می کنم که اگر این طور بشه اون طور بشه من اونجا چی کنم ؟ دربارم چی می گن و... اینو هم بگم که این حساب کتابام خیلی وقت ها درست از آب در می یاد . نتیجه این موضوع اینه که استرس می گیرم . این تا حدودی به خاطر اتفاقات و شرایط زندگی و خانوادم هستش .


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز باشید

سلام بر شما
اين كه تلاش مي كنيد بين دينداري و خانواده داري جمع كنيد قابل تحسين است.
سؤالات زيادي مطرح كرديد ولي برخي راهكارهاي كلي براي وجود دارد كه زمينه عيش در زندگي را فراهم مي آورد هرچند ممكن است تلخي هم داشته باشد.
كشاورز، باغبان، ناخدا، دانشجوي پزشكي، و...بدون تحمل تلخي و صبوري نمي توانند ميوه هاي موفقيت كاري خود را بچينند و بچشند
مدارا، تغافل و گذشت در ارتباطات خيلي مهم است.
برخي از چيزها را بايد از يك گوش شنيد و از گوش ديگر بيرون كرد
برخي مواقع بايد مثل مه باشيم اجازه بدهيم ديگران از ما عبور كنند مثل شيشه در برابر ديگران نايستيم كه مي شكنيم و زخمي مي كنيم.
ملايم در مسير دينداري حركت كنيد طوري كه احساس نكنند شما عجيب غريب شده ايد.
برنامه زندگي روزانه براساس روايات امام كاظم عليه السلام چهار بخش است
عبادت
كسب و كار حلال
معاشرت با افراد سالم
تفريحات و لذت هاي حلال ( كه اين بخش مانند دينام است كه شارژ سه قسم اول را فراهم مي كند)

***
در امر به معروف لازم نيست همان موقع جواب دهيد چه بسا سكوتي كه از كلام با نفوذتر باشد
افراد طبيعتا در برابر جمع در برابر تذكر مي ايستند مقاومت مي كنند و حالت تدافعي و بعد تهاجمي به خود مي گيرند بنابراين بايد مانند كشاورزي باشيد كه زمستان را تحمل مي كند تا در بهار بذر خودش را بكار
بنابرابن بايد مترصد شرايط باشد
ائمه فرمودند با زبان عمل تان ديگران را به سوي دين و خداوند دعوت كنيد
***
برنامه هاي ابتكاري جذاب شرع پسند در خانواده اجرا كنيد دقت كنيد ببينيد چه نيازي وجود دارد. به خصوص هنگام نيازها مثل قرض دادن، خريد براي منزل، احترام عملي به والدين و...
***
تيپ و مدل زيبا و شرع پسند بزنيد از عطر و ادكلن استفاده كنيد

***
براي خانواده لطيفه هاي جذاب تعريف كنيد. جعبه شكولاتي داشته باشيد در آن لطيفه بنويسيد بگيريد جلوي اعضاي خانواده يكي يكي بردارند و براي جمع بخوانند
**
باورهاي ديني خودتان را قوي كنيد شبهات اعتقادي را رفع كنيد تا ابتدا خودتان محكم باشيد

مومن مانند كوه است كه بادها ان را تكان نمي دهد
هرگاه مي خواهيد تذكري دهيد دقت كنيد ببينيد آيا براي رضاي خدا اين كار را مي كنيد يا خنك شدن دل تان ياو....

براي رسيدن به موفقيت توسل به امام زمان(عج) يادتان نرود

بمبئي درماني رابه ياد داشته باشيد
در کتاب در محضر آيت الله بهجت آمده است که روحاني اي براي تبليغ به بمبئي رفت وقتي به محل تبليغ رسيد متوجه شد که کسي آنجا نماز نمي خواند و روزه نمي گيرد و به احکام اسلامي پايبند نيست. 8 سال آنجا ماند و به تدريج روي باورهاي آنها آهسته و پيوسته کار کرد و گام به گام با شروع از تکاليف سبک شروع کرده بود تا جايي که آنها راحت نماز و روزه را به جا مي آورند. شخصي اعتراض کرده بود که 8 سال اينها را معطل گذاشته اي خب همان اول مي گفتيد 17 رکعت نماز واجب است و بايد بخوانيد. او گفت مي توانستم ولي آن طوري کسي ملتزم نمي شد الان سراغ آنها برويد ببينيد کسي حاضر است نماز را کنار بگذارد. [ 1 ]
[ 1 ] نرم افزار تافته جدا نابافته

طاهر;571747 نوشت:
بعد از مدت ها این رو فهمیدم که بسیار به آینده فکر می کنم . می چینم ، می چینم ، می چینم تا ... به یک غول می رسم . البته خیلی وقت ها ، وقتی فکر می کنم اون اتفاق واقعا می افته ها مثلا:
این رو اول بگم که خانوادمون کلا مذهبی هستیم ولی با درجات متفاوت . پدر و مادرم و یکی از خواهر هام متوسط رو به بالا و دو تا خواهر دیگم و یکی از برادرام متوسط اند . و یکی دیگر از برادرام کلا توی این فاز ها نیست بلا نسبت همه دوستان به روحانیون فحش می ده و البته نماز می خونه و کارای خوبی هم داره. کلا اضداد گونه رفتار می کنه . منم بچه آخرم .
چند وقتی بودش و این طور هستش که به آینده زیاد فکر می کردم و می کنم. این چند وقتی که می گم شاید یک سالی بشه ها . مثلا فکر می کنم و حساب می کنم که داداش من الآن تو سن ازدواجه و بشدت دنبال زن گرفتن هستش (این فکر رو من شش ماه پیش می کردم وگرنه الآن که زن گرفته و قضیه تموم شده) بعد پیش خودم می گفتم که نکنه زن دادشم از اون شل حجاب ها باشه بعد اینا بیان خونمون. من موقع سلام و علیک کردن ، یا اگر زنش رو کرد به من که با من حرف بزنه چی کنم ؟ اگر نگاه کنم حرامه . متاسفانه اون قدر جرات ندارم که سرمو بگیرم پایینو نگاه کنم. میترسم خانوادم بهم بتوپن . عروسی بگیرن به احتمال زیاد از اون عروسی های ترانه و بزن برقصه من چی کنم ؟ برم چه طوری برم ؟ نرم چه طوری نرم؟ عید که بشه زن داییم می یاد خونمون و موهاشوهم می زاره بیرون چی کنم ؟ و... خیلی خیلی از مسائل نه فقط نگاه و حجاب بلکه خیلی از موارد دیگر . البته اینا فقط فکر نبود ها خیلی هاش اتفاق هم افتاد مثلا من اون ایام نزدیک کنکورم
بود و پیچوندم ! وگرنه خانواده من رفتن تهران برای مراسم عقد داداشم . زدند و میلیارد بار متاسفانه رقصیدن . خدا رحم کرد که من نبودم و کنکور رو بهونه کردم . الآن حالا عروسی نکردند. نمی دونم چی کنم. یا هنوز اون یکی داداشم زن نگرفته بازم این داستانا برای اون هست تازه اون نسبت به این آتیشی تره یعنی شاید اوضاع به مراتب خراب باشه.
یا وقتی تلفن زنگ میزن یا آیفون استرس می گیرم که نکنه یکی باشه بعد (خونه ما از این جور کارا پیش میاد) بگن بگو فلانی نیستش . اگر بگم دورغه اگر نگم باید با خانواده درگیرشم.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب و کسب اجازه از استاد حامی بزرگوار

هر چند استاد اشاره کردند ولی از اونجایی که رشته تخصصی بنده بالینی هست ، به نکات اینچنینی توجه می کنم...

پرسشگر محترم لازمه خدمتتون عرض کنم که الحمدالله تقریبا تمام دغدغه های شما دغدغه افراد مذهبی هست ، منتها توجه داشته باشید گاهی که دغدغه از حد

متعارف خارج شد زنگ هشداری هست که نشون دهنده یه نوع کژکاریه حالا ممکنه از شخص باشه یا محیط پیرامون که گاهی باید شخص خودش رو درست کنه گاهی محیط رو ...

حالا براساس انچه توضیح دادید تغییر دادن محیط مقداری دشوار هست و به زمان نیاز دارد همونطور که استاد فرمودند ، می ماند خودتان ، این دغدغه های فکری

که بیشتر رو به آینده هست " نکند فلان مسئله پیش آید" نشانه بارز اضطراب و مقدار کم وسواس فکری هست!

لذا نیاز به درمان افکارتان دارید مثل افراد مذهبی که شرایط شما را دارند ولی حساسیت زیادی ندارند. درمان افکار راههای متنوعی دارد از جمله بروز کردن خودآگاهی ، توجه به

خودگویی ها و علت و تغییر آن ها و تمرین های رفتاری متنوع ...اگر احساس کردید که افکارتان باید درمان شود چند جلسه به یک مشاور مراجعه کنید.:Gol:

سلام دوست عزیز. بابا شما چقد درگیری ذهنی داری :khandeh!: منم خیلی از قضایایی ک شما رو استرس گرفته در موردش واسم اتفاق افتاده و خدا هم همون جا راهکارشو جلو پامون میذاره دیگه اینقد نگرانی نداره ... خودتونم میگی ک هزار بار واست همین اتفاقا افتاده و خدا رو شکر سربلند بیرون اومدی ان شاالله دیگه ... اینجا این متن خیلی ب جاست فکر کنم ک میگه چو فردا شود فکر فردا کنیم ... و البته مسئله مهم اینه ک شما دهن بین نباشی یعنی همون حرف مردم واست مهم نباشه حتما رویه این قضیه ات کار کن چون دیدم ک خیلی ضربه های بدی افراد ازش خوردن ... اگه حرف بقیه واست مهم نباشن این بهترین راهه خلاص شدن از این افکاره چون هرچی رو شرع گفته و خودت میدونی درسته انجام میدی و با خیال راحت از اینکه نافرمانی نکردی زندگی میکنی ... اینو همیشه یادت باشه دین اومده آرامش ما رو تامین کنه نه اینکه نگرانی های دنیایی مونو زیاد کنه ... موفق باشی ...

آنقدر از دیگران عیب و ایراد نگیر و هی نگو این اون کارش اشتباه اون اون کارش اشتباهه
در خود فرو رو تا خدا بینی

موضوع قفل شده است