ولایت فقیه در احادیث
تبهای اولیه
احسنت
جوابی در خور و کامل مرحبا بر شما دوست گرامی
دوستان بحث جدید که البته زخمی کهنه را دارد بحث ولایت فقیه است....
امروزه تعدادی اندک بدنبال ایجاد خدشه میان مسلمانان هستند
به هر طریق و هر حربه ای
بدنبال جوابی جامع الشرایط برای اقسام بیگانگان
عده ای بنا به دلایلی اعم از اینکه حکومت به نام اسلامی پر از مفسده است...به نام دین تیشه به دین میزنند....وخیلی مثائل دیگه براشون حجت نیست
آقا بی پروا بگم اصولا چنین جامعه ای هم قبول ندارند
دائم بدنبال آوردن احادیثی از قرآن و تعبیر آن به این گونه شرایط است و ضربه زدن به اسلام
تفکر اسلام ستیزی در بحث جامع الشرایط بودن
عده ای هم میگویند ماهم در گذشته ارادتی داشتیم اما حال....
نمونه هایی از مثال هایی که می آورند رو بیان میکنم
(در اشاره به صحبتهای من)
شما کتاب سید قطب که یک ناصبی و دشمن اهل بیت هست و توسط اقای خامنه ای ترجمه شد رو از قلم انداختی . 2-رسول اکرم صل الله و علیه واله فرمود : اگر کسی کار کوچک یا بزرگ این امت را به عهده بگیرد وبه عدالت بین آنها فتار نکند خداوند او را به صورت در آتش جهنم می اندازد و فرمودند :اگر کسی رهبری 10 نفر را به عهده بگیرد ودر میان آنها عالم تر از او باشد. این شخص(رهبر) ملعون است.3- امام صادق فرمودند:هر پرچمی که قبل از ظهور بر افراشته شود.پرچم طاقوت است. و الی ماشاءالله در این باره حدیث داریم. البته شما و2 امامتان مثل عمر و ابوبکر در مقابل فرمان پیامبر وائمه اظهار نظر میکنین به طور نمونه(حکم شطرنج-ماهی اوزون برون- بانکهای ربوی- جوانهایی که به اجبار به جنگ فرستادن - وارد کردن تفکرات صوفیه از قبیل مولوی,ابن عربی.....وعمریه در مذهب شیعه , اختلاصهای چند میلیاردی,خرج کردن بیت المال بدون اجازه مردم)4-اینکه گفتی همه مردم دور ایشان هستند این یک دروغ عجیب است چون مردم ایران 3 دسته شدند یک دسته کسانیکه مثل شما ایشان را نماینده اسلام میدانند و چشم خود را روی همه چیز بسته اند واطاعت کورکورانه میکنن دسته دیگر اینها را نماینده اسلام میدانند و از اسلام گریزان شده اند ودسته آخر تعداد کمی اند که مطیع اهل بیت هستند.
خداوند در قرآن می فرماید :اکثرهم لا یعقلون , اکثرهم لا یشعرون و اکثرهم لا
میگویند دین مهم تراست یا حکومت؟
آیا میشود به خاطر اجرای حکومت دین را نقض کرد،یا برعکس؟
بنده به دنبال جواب این سوالها هستم...
اثبات اینکه جامعه امروزی کفر است یا شرع؟
اثبات اینکه میتوان این جامعه رو ان شالله مقدمه ظهور آقا بدونیم
دلایل اثبات ولایت فقیه در زمان حال به عنوان عادل و نماینده آقا مهدی
آیا در این جامعه ای که زندگی میکنیم دین اسلام به درستی اجرا میشود یا اگر خیر چرا؟
اعلمیت امام خامنه ای در میان بقیه علما
حکم عدل مصوبه مجلس خبرگان در مورد آقا
و هرچیز دیگه ای که به ذهنتون میرسه و میتونه مفید باشه
اجرتون با خدا
هدف من مقابله هست ولاغیر.....
با سلام وعرض ادب و صلوات بر محمد وآل محمد
و عرض تسلیت به مناسبت رحلت بی بی فاطمه معصومه (ع)
دلایل اثبات ولایت فقیه
1-ادلّه عقلى
2- ادلّه نقلى
تقسیم مى گردد. باید توجّه داشت كه علماى شیعه معتقدند براى اثبات به یك حكم شرعى ممكن است به چهار نوع دلیل استناد كنیم:
1ـ كتاب
2ـ سنّت معصومین(علیهم السلام)
3ـ اجماع
4ـ عقل
از نظر علماى شیعه لازم نیست براى اثبات یك حكم شرعى حتماً آیه یا روایتى در دست داشته باشیم بلكه مى توان با استفاده از عقل و دلیل عقلى معتبر نیز به حكمى از احكام شریعت اسلام دست یافت و آن را اثبات نمود. بنابر این، از نظر فقهى ارزش استناد به دلیل عقلى براى اثبات ولایت فقیه به هیچ روى كم تر از ارزش استناد به ادلّه نقلى و آیات و روایات نیست. ما در این جا ابتدا دو دلیل عقلى و بدنبال آن دو دلیل نقلى را براى اثبات ولایت فقیه ذكر مى كنیم.
[=arial]1- ـ با اجازه اجراى این احكام به فردى كه اصلح از دیگران است، بالاترین مرتبه مصالح حاصل از اجراى این احكام بعد از حكومت معصوم(علیه السلام) را تحصیل و تأمین كنیم.
[=arial]2 ـ على رغم امكان نیل به مصالح مراتب بالاتر، حكم كنیم كه تمام مراتب مصلحت یكسان اند و تأمین مراتب بالاتر لازم نیست.
[=arial]3 ـ على رغم امكان وصول به بعض مراتب حاصل از اجراى احكام اجتماعى اسلام، به كلّى از این مصلحت صرف نظر كرده و آنها را تعطیل نماییم. روشن است كه از میان این سه گزینه، گزینه اول راجح و گزینه دوم و سوّم مرجوح هستند و ترجیح مرجوح بر راجح، عقلاً قبیح و از شخص حكیم محال است.
میگویند دین مهم تراست یا حکومت؟ آیا میشود به خاطر اجرای حکومت دین را نقض کرد،یا برعکس؟ بنده به دنبال جواب این سوالها هستم... اثبات اینکه جامعه امروزی کفر است یا شرع؟ اثبات اینکه میتوان این جامعه رو ان شالله مقدمه ظهور آقا بدونیم دلایل اثبات ولایت فقیه در زمان حال به عنوان عادل و نماینده آقا مهدی آیا در این جامعه ای که زندگی میکنیم دین اسلام به درستی اجرا میشود یا اگر خیر چرا؟ اعلمیت امام خامنه ای در میان بقیه علما حکم عدل مصوبه مجلس خبرگان در مورد آقا و هرچیز دیگه ای که به ذهنتون میرسه و میتونه مفید باشه
با سلام
افراط وتفریط از روز ازل در بشر وجود داشته در زمان رسول الله(ص) و امام علی (ع) هم خوارج وجود داشتند که مسلمانتر از رسول خدا (ص) بودند !!!!!
بنابراین هم اکنون در زمان غیبت ما بین خوب و خوبتر باید خوب را انتخاب کنیم تا زمان ظهور که خوبتر است ان شاء الله بتوانیم در رکاب مولایمان استقامت داشته باشیم.
البته دشمن همواره حرفی برای اشکال دارد در زمان ائمه علیهم السلام هم دل ایشان خون بود عده ای از این طرف بام افتادند وعده ای از آنطرف :
السلام) أنه قال قطع ظهري إثنان: عالم متهتك، وجاهل متنسك، هذا يصد الناس عن علمه
بتهتكه، وهذا يصد الناس عن نسكه بجهله.
غوالي اللئالي
با سلام وعرض ادب و صلوات بر محمد وآل محمد
[=Book Antiqua]دوست گرامی جناب یوسف زهراآنها که می خواهند ایراد بگیرند ،ایراد می گیرند،و در زمان امام علی هم ایراد گرفتند و علی (ع)را کافر دانستند ،وعلیه او خروج کردندو حضرتش را خانه نشین کردند ،اماوظیفه ما این است که طبق ادله ای که وارد شده و در مقاله فوق خدمتتان عرض شد عمل کنیم، و استدلالاتی از عقل ونقل وآیات الهی که ارائه شد، می تواند معید این مطالب باشد .
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
دوستان نقل حدیثی از امام جعفر صادق هست که این بزرگوار میفرمایند:
هر پرچمی که قبلا از ظهور بر افراشته شود پرچم طاغوت است لذا:
بدیهیست در انتها به جواب این سوال ها برسیم:
1:ریشه اصلی حدیث و حدیث های مشابه
2:از کجا بفهمیم که حکومت کنون حکومت طاغوت نیست(دلایل اثبات)
3:وظیفه منتظر در ارتباط با اینگونه احادیث
4:ریشه یابی طاغوت از نظر امام و اینکه چرا برخی اعتقاد به طاغوت بودن حکومت دارند
و من الله توفیق
خوب در ادامه سوال های بالا چند حدیث دیگه هم عنوان شده که عرض میکنیم
فضل كاتب گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام ) بودم كه نامه ابومسلم خراسانى براى ایشان آمد،
حضرت فرمودند: نامه تو جواب ندارد از نزد ما بيرون شو، ما شروع كرديم با يكديگر آهسته سخن گفتن ، فرمودند: اى فضل چه سخنى آهسته با هم مى گوئيد؟ همانا خداى عزوجل براى شتاب بندگان شتاب نمى كند، و به راستى كه از جا كندن كوهى از جاى خويش آسانتر است از واژگون كردن حكومتى كه عمرش به آخر نرسيده ، سپس فرمودند: همانا فلان پسر فلان تا به هفتمين فرزند فلان (يعنى عباس ) رسيد (يعنى اينها به خلافت رسند) من عرض كردم : پس چه نشانه اى ميان ما و شما است ، قربانت گردم ؟ فرمودند: اى فضل از جاى خود حركت نكن تا سفيانى خروج كند و چون سفيانى خروج كرد به سوى ما رو آوريد و سه بار اين كلام را تكرار كردند - و اين جريان از نشانه هاى حتمى (ظهور حضرت قائم ) است .
1- از حضرت على بن الحسين (عليهما السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: به خدا سوگندهيچيك از ما پيش از ظهور حضرت قائم (عليه السلام ) خروج نكند جز آنكه حكايتش حكايت جوجه اى است كه پيش از درآمدن بالهايش از ميان آشيانه خود پرواز كند، پس كودكان او را بگيرند و با او بازى كنند.
2- سدير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: اى سدير ملازم خانه ات باش و چون پلاسى ازپلاسهاى خانه (كه روى زمين انداخته اند) باش و تا شب و روز آرامش دارند تو هم آرام و ساكت باش ، و چون به تو خبر رسيد كه سفيانى خروج كرده (بى درنگ ) به سوى ما كوچ كن اگر چه پاى پياده باشى
عمربن حنظلة گويد: شنيدم از امام صادق (عليه السلام ) كه مىفرموند:
پنج نشانه پيش از قيام حضرت قائم صورت خواهد گرفت : صيحه آسمانى ، خروج سفيانى ، فرو رفتن (لشگر سفيانى در بيداء)، كشته شدن نفس زكيه ، خروج يمانى .
من عرض كردم : قربانت گردم اگر يكى از خاندان شما پيش از وقوع اين نشانه ها خروج كند، با او خروج كنيم ؟ فرموند: نه.
و چون فردا شد اين آيه را براى آنحضرت خواندم : (اگر بخواهيم برايشان آيه و نشانه اى از آسمان نازل كنيم كه گردنهايشان در مقابل آن خاضع گردد) (سوره شعراء آيه 4) و بدو عرض كردم : آيا اين نشانه همان صيحه آسمانى است ؟ فرمود: آگاه باش كه اگر آن باشد گردن دشمنان خدا در برابرش خاضع گردد.
سید ابوالقاسم خویی
(زادهٔ ۱۳۱۷ در خوی و درگذشتهٔ ۱۴۱۳ در كوفه) از فقها و مراجع تقلید شیعه است. پدرش بنا به تقلید از نام محمد، پیامبر اسلام، نام او را ابوالقاسم گذاشت.
تحصیلات
علوم مقدماتی را تا ۱۳ سالگی در زادگاه خویش آموخت.
در سال ۱۳۳۰ به نجف رفت و در درس خارج اصول فتحالله شریعت اصفهانی، مهدی مازندرانی، آقا ضیاءالدین عراقی، محمدحسین غروی اصفهانی، محمدحسین نائینی حضور یافت. کلام، تفسیر و فن مناظره را از محمدجواد بلاغی نجفی فراگرفت.
او به خاطر علاقه اش به یادگیری حکمت و فلسفه در درس سید حسین بادکوبهای حاضر شد.
ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضائی و مسطحه و جبر را نزد سید ابوالقاسم خوانساری آموخت.
***برخی از شاگردان معظم له***
حسین وحید خراسانی
محسن کوچه باغی تبریزی
سید علی سیستانی
محمدتقی بهجت
محمد صادقی تهرانی
میرزا جواد تبریزی
سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
موسی شبیری زنجانی
سید صادق روحانی
***برخی از نظرات معظم له***
"ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمیشود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر وائمه دارد. فقها نه تنها در امور عامه ولایت ندارند، بلکه در امور حسبیه هم ولایت شرعی ندارند."
التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد والتقلید، آیتالله خویی،
تقریرات از میرزا علی غروی تبریزی؛ قم، ص ۴۲۴
خوب اینها تعدادی چند از نقطه نظرات اون افراد هست که بله این حکومت مشروعیط نداره و.. با استناد به این احادیث
خوب چطور میشه خلافش رو ثابت کرد؟
لطف به راهنمایی کنید
با سلام
قبلا مفصل بحث کردیم ،
http://forum.msadra.ir/thread-789.html
اما اگر به همه احادیث وشرایط صدور وزمان آنها توجه کنید مثلا میبینید که یکی به سدیر دیگری به زید بن علی و .... در شرایطی صادر شده که همگان ادعا و طلب حکومت داشتند وائمه علیهم السلام را از حق مسلم خویش دور کرده بودند وامام هم بهمین سبب در حدیث فرمود :
عن ابن رباح عن أحمد بن علي الحميري عن الحسن بن أيوب عن عبد الكريم الخثعمي
عن أبان عن أبي الفضل قال: قال أبو جعفر عليه السلام: من ادعى مقامنا يعني الامامة
فهو كافر، أو قال: مشرك.الغیبه نعمانی
یعنی حکومت و دستگاهی که در مقابل امام قد علم کند وپرچمی در عرض پرچم امام ایجاد شود مثل ابوحنیفه ومالک و....تا مردم از هدایت بازمانند ...
بنابراین با توجه به سایر اخباری که ائمه دستور مراجعه به فقهای عادل در زمان غیبت دادند تعارض فوق بر طرف میشود .
عمر بن حنظله، نقل است كه گويد:
از امام ششم پرسيدم: در صورتى كه دو تن از دوستان و ياران شما در مسئله اى مثل ارث يا دِيْن، اختلاف داشتند، آيا مى توانند براى داورى به حاكم و قاضى دستگاه خلافت رجوع كنند؟ حضرت فرمودند: در اين صورت نزاع را نزد طاغوت مطرح كرده اند و هر آنچه كه به نفع آنان حكم كند، هرچند حق مسلّمشان باشد، حرام است; زيرا حقّ خود را با حكم طاغوت ستانده اند درحالى كه، خداوند در قرآن كريم، فرمان داده است كه به طاغوت كفر ورزند. پرسيدم: پس چه كنند؟ فرمودند: يُنْظُرانِ اِلى مَنْ كانَ مِنْكُمْ، قَد رَوى حَديثِنا وَ نَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فَلْيَرضُوا بِهِ حَكَماً فَاِنّى قَد جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً، فَاِذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَاِنَّما بِحُكْمِ اللّهِ اسْتَخَّفَ وَ عَلَيْنا رَدَّ وَ الرّادُّ عَلَيْنا اَلرّادُّ عَلَى اللّهِ فَهُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللّهِ; از ميان خود كسى را پيدا كنند كه راوى حديث ماست و در حلال و حرام، صاحب نظر است، حكم خود را به او واگذار كنند، تا ميان ايشان داورى نمايد; چرا كه من، چنين شخصى را بر شما حاكم قرار داده ام و هرگاه او به حكم ما داورى نمود و حكم او پذيرفته نشد، يقيناً حكم خداوند را كوچك شمرده و ما را انكار كرده اند و كسى كه ما را انكار كند و نپذيرد خدا را انكار كرده است، و اين در حدّ شركِ به خداست.گفتم: اگر هر كدام از آن دو يكى از اصحابمان را (از شيعيان) انتخاب كرده، بنظارت او در حق خويش راضى شد و آن دو در حكم اختلاف كردند و منشأ اختلافشان، اختلاف حديث شما بود، فرمود: حكم درست آنست كه عادلتر و فقيهتر و راستگوتر در حديث و پرهيزكارتر آنها صادر كند و بحكم آن ديگر اعتنا نشود. گفتم: اگر هر دو عادل و پسنديده نزد اصحاب باشند و هيچ يك بر ديگرى ترجيح نداشته باشد، چه كنند؟ فرمود: توجه شود بآن كه مدرك حكمش حديث مورد اتفاق نزد اصحاب باشد بآن حديث عمل شود و حديث ديگرى كه تنها و غير معروف نزد اصحابست رها شود زيرا آنچه مورد اتفاق است ترديد ندارد و همانا امور بر سه قسمند: 1- امرى كه درستى و هدايت آن روشن است و بايد پيروى شود. 2- امرى كه گمراهيش روشن است و بايد از آن پرهيز شود. 3- امرى كه مشكل و مشتبه است و بايد دريافت حقيقت او بخدا و رسولش ارجاع شود، پيغمبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است: حلالى است روشن و حراميست روشن و در ميان آنها اموريست مشتبه (پوشيده و نامعلوم) كسى كه امور مشتبه را رها كند از محرمات نجات يابد و هر كه مشتبهات را اخذ كند مرتكب محرمات هم گردد و ندانسته هلاك شود. گفتم اگر هر دو حديث مشهور باشند و معتمدين از شما روايت كرده باشند؟ فرمود: بايد توجه شود، هر كدام مطابق قرآن و سنت و مخالف عامه باشد اخذ شود، و آنكه مخالف قرآن و سنت و موافق عامه باشد رها شود. گفتم: قربانت بمن بفرمائيد اگر هر دو فقيه حكم را از قرآن و سنت بدست آورده باشند، ولى
يكى از دو خبر را موافق عامه و ديگرى را مخالف عامه بيابيم، بكداميك أخذ شود؟ فرمود: آنكه مخالف عامه است حق است. گفتم فدايت شوم، اگر هر دو خبر موافق دو دسته از عامه باشد؟ فرمود: نظر شود بخبرى كه حاكمان و قاضيان ايشان بيشتر توجه دارند ترك شود و آن ديگر اخذ شود. گفتم: اگر حاكمان عامه بهر دو خبر با توافق نظر دهند؟ فرمود: چون چنين شد صبر كن تا امامت را ملاقات كنى، زيرا توقف در نزد شبهات از افتادن بمهلكه بهتر است.
وعقلا هم چنین امری منطقی است .
با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام بر روان کسانی که در بر افراشته نگه داشتن دین خون پاک خود را فدای اسلام کردند .
در این تاپیک یکی از سوالات مطر ح شده این بود که «هر پرچمی که قبل ازظهور برز افراشته شود پرچم طاغوت است .»
در جواب باید گفت:
از جمله رواياتي که بر عدم مشروعیت تشکیل حکومت در عصر غیبت مورد احتجاج برخی شده است، رواياتي است که به ظاهر قيام مسلحانه را پيش از ظهور مهدي[=arial]«عليه السلام»منع مي کنند و تاکيد دارند که اين گونه قيامها به ثمر نمي رسند. روايات ياد شده را شيخ حر عاملي در «وسائل الشيعه» و محدث نوري در «مستدرک الوسائل» گرد آورنده اند.
یکی از این روایات روایتی از امام صادق[=arial]«عليه السلام»است که آن حضرت فرمودند:
«کل رايه ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله»[1].
هر پرچمي پيش از قيام قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوتي است که در برابر خدا پرستش مي شود.همچنین در روایتی دیگر امام باقر [=arial]«عليه السلام»فرمودند:«هر پرچمي پيش از پرچم مهدي[=arial]«عليه السلام»بلند شود، پرچمدار آن ظاغوت است.»[2]
نقد و بررسي
بر افراشتن پرچم، کنايه از اعلان جنگ با نظام حاکم و تلاش براي تأسيس حکومت جديد است.
«طاغوت» يعني انساني که به حدود الهي تجاوز کرده و مي خواهد که مردم حاکميت او را در برابر حاکميت خداوند بپذيرند.
واژه «طاغوت» و جمله: «يعبد من دون الله» در دو حديث فوق، به خوبي بيانگر آن است که مقصود از «پرچم بر افراشته شده پيش از قيام قائم» پرچمي است که در مقابل خدا و رسول و امام [=arial]«عليه السلام»برافراشته گردد و برافرازنده در مقابل حکومت خدا حکومتي تأسيس کند و در پي آن باشد که به خواسته هاي خود، جامه عمل، بپوشاند. بنابراين، نمي توان شخص صالحي که براي حاکميت دين، قيام و اقدام کرده، طاغوت خواند؛ زيرا در اين صورت، چنين پرچمي، نه تنها در مقابل پرچم قائم برافراشت نشده که در مسير و طريق و جهت او خواهد بود.
بر اين سخن گواه از سخن معصوم داريم، از جمله:
امام محمد باقر [=arial]«عليه السلام» مي فرمايد:
«و انه ليس من احد يدعو الي ان يخرج الدجال الا و سيجد من يبايعه و من رفع رايه ضلاله فصاحبها طاغوت.»[3]
هيچ کس مردم را تا خروج دجال فرا نمي خواند، مگر اين که افرادي يافت مي شوند که با او بيعت کنند. هر کس پرچم گمراهي برافراشت، صاحب آن طاغوت است.
در اين روايت، امام[=arial]«عليه السلام»با قيد «ضلالت» براي «راية» آن قيام کننده اي را طاغوت خوانده است که پرچم گمراهي برافرازد.
مؤ يد ديگر، صحيحه «عيص بن قاسم» است. امام [=arial]«عليه السلام» در اين روايت قيامها را به دو دسته تقسيم مي فرمايد:
قيامهايي که جلوداران آنها به خود دعوت مي کنند.
قيامهايي که براي مقابله با باطل و اقامه حق صورت مي گيرد.
امام «عليه السلام» قيامهاي دسته دوم را تأييد مي کند و قيام «زيدبن علي» و مانند وي را از اين نوع مي داند و به پيروان خود هشدار مي دهد که هر قيامي را به قيام زيد قياس نکنند، تا به گمراهي دچار نشوند:
«هنگامي که کسي براي قيام به سوي شما آمد، توجه کنيد که براي چه هدفي قيام مي کنيد. نگوييد که زيد هم خروج کرد. زيد، مردي عالم و راست گفتار بود. او، هرگز شما را به سوي رياست و حاکميت خويش دعوت نکرد، بلکه به آنچه رضاي آل محمد [=arial]«صلي الله عليه و آله» است، فرا خواند. و اگر پيروز مي شد، به عهد خود وفا مي کرد، او، براي شکستن قدرت طاغوتي بني اميه قيام کرد؛ اما آن که امروز قيام کرده است (محمد بن عبدالله) شما را به چيز ديگر مي خواند. ما شهادت مي دهيم که به دعوت او راضي نيستيم. او امروز، از ما پيروي نمي کند، تا چه رسد به روزي که پرچمها براي او بسته شود.»[4]
در روايات بالا، امام [=arial]«عليه السلام» قيام زيدبن علي[=arial]«عليه السلام» و مانند او را که داعي به حق هستند، تأييد مي کند و قيامهاي اشخاصي چون: محمد بن عبدالله[5] ، که مردم را به خود فرا مي خوانند، محکوم مي کند.
گواه ديگر اين که: ائمه[=arial]«عليهم السلام» قيام حسين بن علي، شهيد فخ را که در زمان حکومت هادي عباسی، برادر هارون الرشيد، انجام گرفته تأييد کرده اند.
بنابراين، قيام زيدبن علي و شهيد فخ و نهضتهايي از اين دست را، نمي توان از نمونه هاي طاغوت شمرد.
افزون بر اينها، اگر با استناد به اين روايات، هر گونه قيام و نهضتي را محکوم و غير مشروع بدانيم، اين گونه برداشت، با روايات جهاد، امر به معروف و نهي از منکر و همچنين با سيره پيامبر«[=arial]صلي الله عليه و آله» و ائمه معصومين«[=arial]عليهم السلام» تعارض دارد و در مقام تعارض، بايد از اين روايات صرف نظر کرد.
همچنين رواياتي وجود دارد که پيامبر«[=arial]صلي الله عليه و آله» و ائمه«[=arial]عليهم السلام» به برخي از قيامهاي پيش از قيام قائم [=arial]«عليه السلام» اشاره نموده اند و آنها را تأييد کرده اند.[6]
با توجه به مطالب فوق، معناي حديث اين است که:
هر پرچمي پيش از قيام قائم بر افراشت شود و رهبر آن مردم را به سوي خود فرا خواند، صاحب اين چنين پرچمي، طاغوت است.
اما اگر شخص صالحي در دوره غيبت قيام کند، به نيابت از امام[=arial]«عليه السلام»و تشکيل حکومت دهد، بدون ترديد، مشمول اين روايات نخواهد بود.
التماس دعا:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
........................................................................................
[=arial][1] . «کافی»، کلینی،ج8،ص296؛ وسائل الشیعه،ج15،ص53.
[=arial][2] . «مستدرک الوسائل» ج 11: 34.
[=arial][3] . «فروع الکافي»، کليني، ج 8: 297 حديث 456، دارالتعارف، بيروت.
[=arial][4] . «وسائل الشيعه»، ج15،ص50؛ ح( 19964 )، محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن صفوان بن يحيى ، عن عيص بن القاسم قال سمعت أبا عبد الله ( عليه السلام ) يقول : عليكم بتقوى الله وحده لا شريك له وانظروا لأنفسكم ، فوالله إن الرجل ليكون له الغنم فيها الراعي ، فإذا وجد رجلا هو أعلم بغنمه من الذي هو فيها يخرجه ويجئ بذلك الرجل الذي هو أعلم بغنمه من الذي كان فيها ، والله لو كانت لأحدكم نفسان يقاتل بواحدة يجرب بها ثم كانت الأخرى باقية تعمل على ما قد استبان لها ، ولكن له نفس واحدة إذا ذهبت فقد والله ذهبت التوبة فأنتم أحق أن تختاروا لأنفسكم ، إن أتاكم آت منا فانظروا على اي شئ تخرجون ، ولا تقولوا خرج زيد ، فان زيدا كان عالما وكان صدوقا ولم يدعكم إلى نفسه ، وإنما دعاكم إلى الرضا من آل محمد ( صلى الله عليه وآله ) ولو ظهر لوفى بما دعاكم إليه إنما خرج إلى سلطان مجتمع لينقضه ، فالخارج منا اليوم إلى اي شئ يدعوكم إلى الرضا من آل محمد ( صلى الله عليه وآله وسلم ) فنحن نشهدكم انا لسنا نرضى به وهو يعصينا اليوم وليس معه أحد ، وهو إذا كانت الرايات والألوية أجدر أن لا يسمع منا إلا من اجتمعت بنو فاطمة معه ، فوالله ما صاحبكم إلا من اجتمعوا عليه إذا كان رجب فاقبلوا على اسم الله ، وإن أحببتم أن تتأخروا إلى شعبان فلا ضير ، وإن أحببتم أن تصوموا في أهاليكم فلعل ذلك يكون أقوى لكم ، وكفاكم بالسفياني علامة.
[=arial][5] . «مقاتل الطالبين»، ابي الفرج اصفهاني، 157 - 165؛ «بحار الانوار»، ج 47: 277؛ «اصول کافي»، ج 1: 363 - 367.
[=arial][6] . «بحارالانوار»، ج 52: 243، «کتاب الغيبة» نعماني: 256، 273.
سلام علیکم
قال: قال أبو جعفر عليه السلام: من ادعى مقامنا يعني الامامة
فهو كافر، أو قال: مشرك
آیا کسی که ادعا میکند ولایتش ، همان ولایت رسول الله است ادعای مقام امامت را نکرده؟ آیا در حال حاضر ولایت مطلقه فقیه فرقش با مقام امام معصوم چیست؟
یعنی حکومت و دستگاهی که در مقابل امام قد علم کند
چرا امانت در ترجمه را رعایت نمیکنید؟ در کجای روایت آمده که مقابل؟