جمع بندی کاربرد تصحیح سندی علمای اهل سنت

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کاربرد تصحیح سندی علمای اهل سنت

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

همانطور که می دانیم در برخی از کتب اهل سنت عده ای از علمای اهل سنت ذیل هر حدیث آن را تصحیح یا تضعیف می کنند ولکن می بینیم می خواستم بدانم در مبانی رجالی اهل سنت اگر عالمی یک حدیث تصحیح سندی بکند چه چیزی حاصل می شود ؟؟

مثلا باعث تعدیل روات می شود ؟؟یا ......

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

جواب اجمالی:

شکی نیست که سنت به عنوان دومین مصدر تشریع احکام و معارف به شمار می رود. از آنجا که روایات حاکی و حکایتگر از سنت می باشند و از سویی دیگر علم به وجود روایات موضوع و دروغین و ساختگی و یا ضعف راویان در حفظ روایات نبوی صلی الله علیه وآله چاره ای جز تقویم و ارزشگذاری روایات در مرحله ی نخست در ناحیه ی سند روایات نیست تا بدین وسیله ارزش روایات از جهت سند شناخته گردد و روایات مقبول از مردود شناخته گردد و در میان روایات مقبول نیز احادیث متواتر و مستفیض و مشهور و واحد شناخته گردند و در میان اخبار احاد نیز اخبار صحیح و حسن شناخته گردند و در میان اخبار ضعیف نیز روایاتی که قابل قبول می باشند به واسطه ی قواعد رجالی شناخته گردند. بنابراین نتیجه ی تصحیح روایت در مرحله ی نخست آن خواهد بود که روایت مذکور اعتبار لازم در اخذ به محتوای آنرا خواهد داشت.[1]

جواب تفصیلی:

اخبار آحاد از جهتی به دو قسم مقبول و مردود تقسیم می شوند. خبر مقبول در نزد جمهور اهل سنت خبری است که وجوب متابعت داشته باشد،[2] که خود به خبر صحیح لذاته و صحیح لغیره و حسن لذاته و حسن لغیره تقسیم می شود.

اگر خبری داخل در هیچ یک از اقسام مذکور نبوده باشد، داخل در اقسام حدیث مردود[3]خواهد بود که در این صورت رد روایت یا به واسطه ی خدشه ی در سند می باشد که از این جهت خبر یا معلق است و یا منقطع و یا معضل و یا مرسل و یا به واسطه ی خدشه ی در عدالت راوی است که از این جهت خبر به موضوع و متروک و منکر و مجهول و غیره تقسیم می گردد.

ابن حجر عسقلانی در تعریف خبر صحیح می نویسد: «خبر الآحاد بنقل عدل، تام الضبط، متصل السند، غیر معلل و لاشاذ»؛[4] خبر صحیح خبر واحدی است که توسط فرد عادلی که تمامیت ضبط داشته[5] نقل گردیده به گونه ای که حدیث متصل بوده[6] در حالی که این خبر دارای اشکال متنی و سندی نبوده و شاذ[7] نیز نباشد.

تعریف خبر صحیح لذاته و لغیره و حسن لذاته:

خبر صحیح و حسن، خود به لذاته و لغیره تقسیم می گردند. خبر صحیح لذاته خبری است که مشتمل بر صفات قبول در بالاترین درجه ی آن باشد. اگر این صفات در بالاترین درجه یافت نشوند، بلکه در ناحیه ی ضبط راوی ضعف کمی مشاهده گردد، اما با این حال این ضعف به واسطه ی ورود اخبار دیگر هم مضمون[8] تقویت گردد، این خبر صحیح لغیره خواهد بود و از درجه ی «حسن» به درجه ی صحیح ارتقاء می یابد.

در صورت فوق اگر این ضعف کم که از ناحیه ی عدم تمامیت ضبط راوی است، به واسطه ی ورود اخبار دیگر جبران نگردد و روایت با این صفت باقی بماند به چنین خبری«حسن لذاته» گفته می شود. بنابراین حديث «حَسَن لذاته»، حديث متّصلى است كه تنها از ناحیه ی ضبط برخی از روات در درجه ی پائین تری قرار می گیرد و روایات هم مضمونی نیز نیست که این خبر را به رتبه ی صحیح لغیره ارتقاء دهند.

تعریف خبر حسن لغیره و ضعیف:
حديث حَسَن لغيره، حديثى است كه از راوىِ ضعيفى كه ضعف وى از ناحیه ی عدالت نمی باشد بلکه تنها مربوط به قوه ی ضبط راوی می باشد،[9] نقل شده باشد. این حدیث هر چند در اصل حديث ضعيفى است، ليكن به واسطه ی شواهد و نقل حديث از طرق دیگر به درجه حسن لغيره، ارتقاء يافته است.

جمال الدین قاسمی در کتاب: «قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث»، درمطلب 26 بابی را با این عنوان باز نموده است:« بحث الضعيف إذا تعددت طرقه». وی در این باب می نویسد:

بدان که ضعف حدیثی که به واسطه ی درغگویی راوی آن و یا فسق او است به واسطه ی کثرت طرق متماثل جبران نمی گردد؛ زیرا در این صورت ضعف به حال خود باقی است و چنین جابری قدرت جبران ضعف را نخواهد داشت. بله در چنین صورتی مجموع طرق از منکر بودن(مراد موضوع بودن است) و عدم داشتن اصل خارج می گردد و چه بسا در چنین صورتی به واسطه ی کثرت طرق خبر به درجه مستور(مراد جهالت در وصف است:عدالت ظاهری مشخص است؛ اما عدالت باطنی احراز نشده) و سیی ء الحفظ برسد که اگر در چنین صورتی روایت دارای طریق دیگری باشد که دارای ضعف کمی باشد خبر با مجموع طرقش به درجه حسن می رسد.[10]

البته ابن تیمیه در کتاب مجموع الفتاوی، ج18،ص26، می نوسید: «فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَكَثْرَتَهَا يُقَوِّي بَعْضَهَا بَعْضًا حَتَّى قَدْ يَحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ كَانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا فَكَيْفَ إذَا كَانُوا عُلَمَاءَ عُدُولًا»؛ همانا تعدد طرق و کثرت آن موجب تقویت مجموع خواهد شد به گونه ای که گاهی بدان علم حاصل می شود ولو اینکه ناقلین حدیث را افراد بسیار فاجر و فاسقی تشکیل دهند، چه رسد به آنجا که ناقلین آنرا علمای عدول تشکیل دهند.

یعنی در منظر ابن تیمیه تعدد طرق به تنهایی جابرضعف سند خواهد بود و این نکته ای است که در الزام خصم کاربرد فراوانی خواهد داشت. اگر خبری داخل در هیچکدام از صور فوق(صحیح، حسن، لذاته لغیره) نبوده باشد به آن خبر ضعیف گفته می شود، که خود از جهت ضعف سند و یا متن دارای اقسام متعددی می باشد.

بنابراین نتیجه ی کلی بررسی سند و بیان حکم روایت در قبول و عمل به مضمون روایت و یاطرح و عدم عمل به محتوای ان آشکار می گردد.

موفق باشید.


[/HR] [1] . هر چند که ممکن است این خبر در صورت تعارض با اخبار قوی تر کنار گذاشته شود و در ناحیه بررسی دلالی مورد ژذیرش قرار نگرفته و طرد گردد.

[2] .نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، این حجر العسقلانی(م:852)، ص22.

[3] . نزهة النظر، ص22:«وهو الذی لم یرجح صدق المخبر به لتوقف الاستدلال بها علی البحث عن احوال رواتها».

[4] .همان، ص30.

[5] . یعنی در تحمل حدیث و نقل آن در جانب وی قصوری دیده نمی شود وقوه ی ضبط و حفظ وی قوی می باشد .

[6] . حدیث معلق و منقطع و معضل و مرسل نمی باشد.

[7] . به خبر شخص ثقه در صورتی که مخالف با خبر شخص اوثق باشد، شاذ گفته می شود.

[8] . مراد این است که خبر دارای شواهد و توابع بوده باشد؛ یعنی همین روایت از این طریق یا از طریق دیگری نقل شود، که طریق دوم مساوی یا راجح از این طریق باشد؛ که در این صورت به واسطه ی وجود چنین مزیتی ضعف راوی جبران می گردد و روایت به درجه صحیح لغیره ارتقاء می یابد.

[9] . نه ضعفی که از جانب عدالت وی بوده باشد؛ که در این صورت خبر ضعیف خواهد بود.

[10] . قواعد التحدیث، باب 26:«أعلم أن الضعيف لكذب راويه أو لفسقه لا ينجبر بتعدد طرقة المثاثلة له لقوة الضعف وتقاعد هذا الجابر نعم يرتقى بمجموعه عن كونه منكراً أو لا أصل له وربما كثرت الطرق حتى أوصلته إلى درجة المستور والسيىء الحفظ بحيث إذا وجد له طريق آخر فيه ضعف قريب محتمل ارتقى بمجموع ذلك درجة الحسن».

ammarshia;565144 نوشت:
مثلا باعث تعدیل روات می شود ؟؟یا ......

سلام عليكم خدمت استاد گرامي

يقينن قابل استناد هست كه اگر خواستيد اقوال علما را برايتان مي اورم

اما يك سوال براي چه انها روايات را غربال كرده اند براي تفريح اين كار را كردند يا براي استفاده؟ خوب يقينن استفاده كردن پس اين سوال به همين راحتي حل مي شود

[="Navy"]

ammarshia;565144 نوشت:
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

همانطور که می دانیم در برخی از کتب اهل سنت عده ای از علمای اهل سنت ذیل هر حدیث آن را تصحیح یا تضعیف می کنند ولکن می بینیم می خواستم بدانم در مبانی رجالی اهل سنت اگر عالمی یک حدیث تصحیح سندی بکند چه چیزی حاصل می شود ؟؟

مثلا باعث تعدیل روات می شود ؟؟یا ......

با تشکر


سلام
البته بستگی دارد که مورد کجا باشد و چگونه باشد و هدف شما چه باشد.
اگر کسی که حدیث را تصحیح کند متساهل باشد تصحیحش نزد اهل سنت اعتبار ندارد و گرنه دارای اعتبار است.(البته با توجه به تناقضات فراوان اهل سنت در علم رجال هر مطلبی قابل اثبات است از قواعد خودشان)

مثلا ذهبی در میزان الاعتدال در ترجمه كثير بن عبد الله می گوید:
وأما الترمذي فروى من حديثه: الصلح جائز بين المسلمين. وصححه، فلهذا لا يعتمد العلماء على تصحيح الترمذي.
و اما ترمذی حدیثش را که صلح بین مسلمین جایز است روایت کرده و آن را تصحیح کرده است به همین خاطر است که علما به تصحیح ترمذی اعتماد نمی کنند
ميزان الاعتدال في نقد الرجال،ج3،ص:407

و يا ذهبی در جای دیگری ىر ترجمه يحيى بن يمان می گوید:
حسنه الترمذي مع ضعف ثلاثة فيه، فلا يغتر بتحسين الترمذي، فعند المحاققة غالبها ضعاف.
ترملاي روايت را حسن مي داند با اینکه سه شخص ضعیف در سند روایت است بنا بر این نباید فریب این را خورد که ترمذی روایتی را حسن بداند!!!
ميزان الاعتدال في نقد الرجال،ج4،ص:416

اما مثلا البانی شخصی را ثقه می داند و یکی از دلایل توثیقش را این می داند که برخی از علمای اهل سنت روایتش را تصحیح کرده اند:
قلت: أما زيد , فهو ابن عياش أبو زيد الزرقى , فقد قيل فيه: مجهول , لكن وثقه ابن حبان والدارقطنى.
وقال الحافظ فى " التقريب ": " صدوق " , وصحح حديثه هذا الترمذى وابن خزيمة وابن حبان والحاكم كما تقدم ووافقه الذهبى , وصححه أيضاً ابن المدينى كما قال الحافظ فى " بلوغ المرام ".
إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل،ج5،ص:200

و یا در جای دیگر که یکی از دلایل توثیق راوی را تصحیح علمای اهل سنت می داند و می گوید
كنت خرجته هناك من الطريق المشهور في السنن وغيرها من رواية عبد الرحمن ابن عمرو السلمي عنه، وصححته لرواية جمع من الثقات عنه، مع توثيق ابن حبان إياه، وتصحيح من صحح حديثه هذا كالترمذي وابن حبان والحاكم وأبي نعيم والضياء المقدسي.
فأزيد هنا فأقول:
وصححه أيضًا جمع آخر من الحفاظ كالبزار والهروي وأبي العباس الدغولي والذهبي
سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها،ج2،ص:717

[/]

ammarshia;565144 نوشت:
باعث تعدیل روات می شود ؟

سلام عليكم

همان طور كه مستحضر هستيد علم رجال در محضر اهل سنت يك علم كاملا اختلافي هست لذا اين افتراق علمي باعث مانور ما در تاييد و تا تضعيف هر روايتي خواهيد بود در نتيجه احتجاج به تضعيفات و يا تصحيحات علما نيز يك بحث اختلافي هست كما اينكه استاد گرامي ملاصدرا بعضي اقوال را در مورد ترمذي اوردند حال انكه مقارن با اين قضيه نيز اقوالي هست كه مي توان به روايات ترمذي و غيره كه تصحيح نموده اند احتجاج نمود

به عنوان مثال:

وقد تبع ابن دقيق العيد على ذلك كل منالسخاوي في (فتح المغيث) والسيوطي في (تدريب الراوي).وزاد الذهبي عليه فوائد ، حيث قال في (الموقظة): "الثقة من وثقه كثير ولم يضعف ، ودونه: من لم يوثق ولا ضعف ، فإن خرج حديث هذا في (الصحيحين) فهو موثق بذلك ، وإن صحح له مثل الترمذي وابن خزيمة ، فجيد أيضا، وإن صحح له كالدارقطني والحاكم ، فأقل أحواله: حسن حديثه

سخاوي و سيوطي و همچنين ذهبي مي گويد اگر كسي وثاقتش و عدم ضعفش ثابت شود و انگار اينكه روايت از صحيحن تخرين شده و قابل احتجاج است و همچنين اگر صحيت يك حديثي را ترمذي و ابن خزيمه صابت كنيد ان روايت جيد يعني بسيار عاليست و همچنان اين مسئله در مورد دارالقطني و حاكم هم شامل مي شود و ابن دقيق العيد مي گويد نظر من در مورد روايت هاي كه انها تصحيح كرده اند از منظر من حسن است

و مطالب قشنگ تر ديگري جناب ابن قطان دارد

وقد وجدت لأبي الحسن ابن القطان تطيبقا عمليا لهذه الطريقة في معرفة الثقات حيث قال في (بيان الوهم والإيهام): "وحبيب بن سليم العبسي قد روى عنه وكيع وعيسى بن يونس وأبو نعيم قاله أبو حاتم ولم يزد وأرى أن الترمذي وثقه بتصحيح حديثه".
ابن قطان در كتابش مي گويد روايت مذكور را چون ترمذي تصحيح كرده لذا روايت صحيح است

وفي موطن آخر ، ذكر ابن القطان حديثا صححه الترمذي ، وفي إسناده من جُهِّل ، فقال متعقبا: "وزينب كذلك ثقة ، وفي تصحيح الترمذي إياه-يعن الحديث-توثيقها ، وتوثي سعد بن إسحاق ولا يضر الثقة أن لا يروي عنه إلا واحد".
و در پايان ابن قطان يك حديث تصحيح شده ترمذي را ذكر مي كند ه در ان جهال هم وجود دارند و او يعني ابن قطان مي گويد چون ترمذي تصحيح كرده صحيح است و سعد بن اسحاق هم گفته به وثاقت او صرري وارد نيست حتي اگر روايت هم نكرده باشد و يا خبر واحدي باشد

قلت: هذا كله في ما إذا صحح الناقد الحديث من دون تقييد التصحيح بالإسناد بمثل قوله: (حديث صحيح). وأما إذا قيد التصحيح أو التحسين بالإسناد بمثل قوله: (إسناد صحيح) أو (حسن الإسناد) فهذا كالنص على قبول رواته ، والاحتجاج بهم راويا راويا.
و نويسنده كتاب مي گويد همه اينها دليلي بر اين است كه روايات به اسناد صحيح و حسن قابل قبول است

المرسل الخفي 1/313-316

وقد وجدت تطبيقا عمليا للحافظ ابن حجر يقطع بذلك ، حيث قال في ( تعجيل المنفعة بزوائد رجال الأئمة الأربعة) في ترجمة (عبدالله بن عبيد الديلي) قال: "أخرج حديثه الترمذي والنسائي ، وقال: "حسن غريب" ، وهذا يقتضي أنه عنده صدوق معروف
ابن حجر هم در تعريف راوي عبدالله بن عبيد مي گويد چون در تخريج ترمذي و نسائي است و گفته اند روايت او حسن است اين دليلي بر صداقت ان راوي است
المرسل الخفي 1/313-316.

پس استاد گرامي جناب عمار شيعه با توجه به ادله موجود توثيق علما مانند تزمذي، ابن خزميه ، دار القطني و غيره ذالك دليلي بر وثاقت يك راوي و روايت است

و چه زيبا جناب شوكاني كه الباني او را به عنوان ائمه سلف مي داند مي فرمايد:

وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَحَّحَهُ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ مِمَّا كَانَ خَارِجًا عَنْ الصَّحِيحَيْنِ ، وَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا كَانَ فِي الْمُصَنَّفَاتِ الْمُخْتَصَّةِ بِجَمْعِ الصَّحِيحِ ، كَصَحِيحِ ابْنِ خُزَيْمَةَ وَابْنِ حِبَّانَ وَمُسْتَدْرَكِ الْحَاكِمِ وَالْمُسْتَخْرَجَات عَلَى الصَّحِيحَيْنِ ؛ لِأَنَّ الْمُصَنِّفِينَ لَهَا قَدْ حَكَمُوا بِصِحَّةِ كُلِّ مَا فِيهَا حُكْمًا عَامًّا ، وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَرَّحَ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ بِحُسْنِهِ ؛ لِأَنَّ الْحَسَنَ يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عِنْدَ الْجُمْهُورِ
جايز است به آن ان روايتي که يکي ا ز ائمه معتبر در غير صحيحين، تصحيح کرده‌اند، احتجاج نمود همچنين جايز است به آن چيزي که در مصنفات که مخصوص جمع روايات صحيح مانند صحيح اين خزيمه، اين حيان، مستدرک حاکم و مستخرجات بر صحيحين احتجاج کرد همچنين جايز است به آنچه که يکي از ائمه حديث به حسن بودن يک روايتي حکم کرده‌اند، احتجاج کرد چون در بين جمهور جايز است به حسن عمل کرد
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج 1 ص 15، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.

و همچنين ابن تيميه هم مطلب قشنگي را افاضه مي كند كه قبلا در اين سايت به اين مطلب او احتجاج كرده بوديم

ابن تيميه نيز گويد:
اهل الاسلام متفقين على الاحتجاج بما صححه اهل العلم بالحديث من اي مصر كان وصنف أبو داود السجستانى مفاريد اهل الامصار يذكر فيه ما انفرد اهل كل مصر من المسلمين من أهل العلم بالسنة .
اهل اسلام رواياتي را که اهل عالم حديث تصحيح کرده اند،بر قبول آن اتفاق دارند
كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه ج 20 ص 317

البته شايان ذكر هم هست همان گونه كه عارض شديم بحث رجال در اهل سنت يك مسئله كاملا اختلافي هست كما اينكه در مورد مطالب و رواياتي كه ترمذي مي گويد حسن است اين عقيده نيز موجود مي باشد

قال ابنُ دِحْيَة "": (( وكم حَسّن الترمذي في كتابه من أحاديث موضوعة وأسانيد واهية !)). (2\217)
مي گويد رواياتي كه ترمذي در كتابش گفته حسن است از احاديث موضوع يعني دروغ و واهي باطل است

اما در مقابل طعن هايي كه به مقامات رجالي او عن هايي وارد كرده اند علماي اهل سنت كتاب هايي را هم در رديه انها نوشته اند كه خواندني است

الامام الترمذي والموازنه بين جامعه وبين الصحيحين
نور الدين عتر
دكتوراه في علم الحديث
جامعه الازهر
مدرس في كليه الشريعه بجامعه دمشق
http://www.alshiaclubs.net/upload/do.php?img=2419 (http://www.alshiaclubs.net/upload/)

ص266
الدفاع عن الامام الترمذي
ونحن قد عرفنا مكانه ابي عيسى الترمذي وامامته نجد هذا الطعن من الذهبي يتعارض مع ما تقرر من امامه الترمذي في الحديث وفي علومه ومن الاتفاق علىاخذ الصحيح والحسن من كتابه
واذا ما بحثنا عن الحقيقه نجد ضعف ادعاء الذهبي عددم التعويل على تصحيح ابي عيسى وتحسينه ونجد بطلانه ظاهرا ----
وااذا ما بحثنا عن هذه الشبهه التي اثاها الذهبي وحققنا فيها بمعرفه اسبابها يجد الغلو والاسراف الشديد فيما قاله الذهبي
وتبين صحه ما اثبتناه من حجيه احكام الترمذي على الاحاديث

والوثيقه
http://www.alshiaclubs.net/upload/do.php?img=2420 (http://www.alshiaclubs.net/upload/)

موضوع قفل شده است