چرخه معیوب در بررسی سند روایات

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرخه معیوب در بررسی سند روایات

ما برای تشخیص روایات ضعیف از روایات موثق , صحیح ,حسن و معتبر از علم رجال استفاده می کنیم در حالی که خود علم رجال از روایاتی تشکیل می شود که معصومین در آن به توثیق یا مذمت اشخاص پرداخته اند و خودشان نیازمند سند هستند. این چرخه معیوب چگونه توجیه می شود؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

برای مشخص شدن این اشکال علمی لازم است تا تعریف دور را بدانیم:

دور (به فتح اول و سکون ثانی) از اصطلاحات منطق و فلسفه است که در سایر علوم به ویژه فقه و اصول کابرد زیادی دارد. دور عبارت است از: این که موجود شدن چیزی توقف داشته باشد بر موجود بودن خودش (با واسطه و یا بدون واسطه). مثلا: "الف" متوقف بر "ب" است و "ب" متوقف بر "الف". پس "الف" موقوف بر "الف" است.


در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمه آن تقدم شیء بر نفس است. توضیح این که اگر وجود "الف" متوقف بر "ب" و وجود "ب" متوقف بر "الف" باشد، پس برای موجود شدن "الف" باید قبلاً "ب" موجود باشد و "الف" معدوم، و چون وجود "ب" هم متوقف به وجود "الف" است، پس باید در همان لحظه "الف" موجود باشد. در نتیجه لازم است "الف" در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.

اما آیا واقعا اطلاع پیدا کردن از حال راویان در اخبار صحیحه واعتماد به گفتار آنان مستلزم دور است ؟ با دقت درخواهیم یافت که خیر چنانکه شما با تحقیق پیرامون شخصی از اشخاص دیگر که برای شما مورد اعتماد هستند به سخنان شخص مورد تحقیق به پشتوانه سخن آنان اعتماد می کنید واین امری مرسوم بین افراد جامعه است.
درجایی این ایراد وارد بود که تعریف کننده خود در سلسله روایت مدح خود بود ، وبه این سخن می خواستیم به دیگر سخنان او اعتماد کنیم.

حديث بر پايه اي محکم و متين به نام سند استوار است و مراد از سند، جميع راوياني است که در سلسه نقل حديث قرار گرفته اند (سبحاني، 1414ق، ص 18)؛ به عبارت ديگر، سند نزد حديث شناسان، طريق متن يا زنجيره ي به هم پيوسته ي راويان است که يکي پس از ديگري، حديث را روايت مي کنند تا به معصوم(ع) برسند؛ و يکي از طرق ارزيابي حديث از جهت اعتبار و عدم اعتبار، تحليل سند آن است؛ از اين رو تأکيد فراواني بر ذکر سند شده است.

پيامبر اکرم(ص) فرمود: «حديث را با سند بنويسيد! پس اگر بر حق بود، شما در اجر آن شريک مي باشيد و اگر بر باطل (دروغ) بود، گناهش به گردن گوينده اش مي باشد [و شمار گناهکار نيستيد] (ذهبي، 1382ق، ج4، ص 98).
حضرت علي(ع) مي فرمايد: «هنگام نقل حديث، آن را به راوي و ناقلش مستند کنيد؛ پس اگر بر حق بود، به نفع شما است و اگر دروغ بود، عليه گوينده اش مي باشد» (کليني، 1388ق، ج1، ص42، ح7) و حضرت امام باقر(ع) در جواب کسي که درخواست سند حديث نمود، فرمود: «هنگامي که حديثي بيان کردم و آن را مستند نساختم، سند آن چنين است: پدرم از جدم، از پدرش، از جدش، از رسول خدا، از جبرئيل، از خداوند متعال» (طباطبايي بروجردي، 1399ق، ج1، ص128، ح104/ شيخ مفيد، [بي تا]، ص 517).

با سلام یه جواب هم به نظر بنده رسید .

بد نیست نظر بدین .

اگر شناخت راوی منحصر به توثیق از جانب امام معصوم بود ، بله صحبت شما درست بود و در واقع دباره ما

باید سند روایت دوم را هم برسی میکردیم و دباره برای سند روایت دوم به روایات دیگر و اگر هم دور

نمیشد اصلا شاید تسلسل میشد .

ولی صحبت اینجاست که ما برای شناخت راوی نیاز به توثیق از طرف امام و روایتی از امام نداریم .

بلکه اگر اشخاص موثقی یعنی کسانی که در

تاریخ برای آنها دروغ و یا اصرار بر گناهی ثبت نکرده اند کسی را تایید کنند شخص مورد نظر تایید میشوند .

مثل وقتی میخواهیم وام بگیریم به ما

میگویند دو نفر که حسابشان خوب باشد بیاور تا ضامن تو شوند . توثیقات رجالی که از نوع شهادت تاریخ به

خوبی و بدی شخص است 2 دسته هستند :

1. توثیقات خاص

2. توثیقات عام

توثیقات خاص یعنی روایت هایی که در مورد یک شخصی از جانب امام معصوم وارد شده است مثل مفضل

بن عمر و یا مختار و ...

توثیقات عام یعنی نظر مثبت تاریخ دانان و کسانی که به تاریخ زندگانی اشخاص علم دارند. که به آن علم

تراجم هم میگویند . پس در شناخت راوی

حدیث راه ما منحصر در حدیث نیست تا دور پیش آید بلکه از نظر دیگر کارشناسا نیز میتوانیم استفاده کنیم

که البته روایت می تواند کمک بزرگی برای تعیین وثاقت و یا مذمت راوی باشد .

عصران;563941 نوشت:
ما برای تشخیص روایات ضعیف از روایات موثق , صحیح ,حسن و معتبر از علم رجال استفاده می کنیم در حالی که خود علم رجال از روایاتی تشکیل می شود که معصومین در آن به توثیق یا مذمت اشخاص پرداخته اند و خودشان نیازمند سند هستند. این چرخه معیوب چگونه توجیه می شود؟

سلام عليكم
با تشكر

دوست گرامي علم رجال يك منطق قراني هست نگويم علم رجال بلكه رجال از گرايشات علوم حديث است بگويم قران در مورد علم حديث كه همان مشتقاتش علم رجال و درايه هست سخن گفته برادر عزيزم

ما علم رجال را از طريق ايه 6 سوره حجرات اثبات مي كنيم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ ﴿6﴾

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد] از آنچه كرده‏ايد پشيمان شويد (6)

قران ما را دستور مي دهد تا ناقلين يك خبر را مورد بررسي قرار دهيم و ان خبري كه ناقلش ضعيف و يا مجروح هست را رد كنيم

و همچنين علم درايه را هم كه متن حديث مي باشد را از ايه ذيل اثبات مي كنيم

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ
خداوند به ما بشارت مي دهد كه هر سخني را قبول نكنيم بلكه بشارت به ان كسي مي دهد كه اخبار و اقوال مختلف را گوش كند و از بهترين انها پيروي كنيد و اين مفهوم معناي روايت و سخن يعني متن و درايه ان را ثابت مي كند

عصران;563941 نوشت:
ما برای تشخیص روایات ضعیف از روایات موثق , صحیح ,حسن و معتبر از علم رجال استفاده می کنیم در حالی که خود علم رجال از روایاتی تشکیل می شود که معصومین در آن به توثیق یا مذمت اشخاص پرداخته اند و خودشان نیازمند سند هستند. این چرخه معیوب چگونه توجیه می شود؟

در مورد تشخیص سند و متن روایات، از علم درایه استفاده میشه و در مورد موثق بودن شخص نقل کننده حدیث، از علم رجال استفاده میشود. بنابراین میتوان با رجوع به کتابهای رجالی راویان ثقه را شناخت اما تایید همین راویان یا از طریق توثیق خاص است یا توثیق عام، چناچه معصوم علیه السلام شخصی را تایید کرده باشد (توثیق خاص) نباید در سلسه روایت کنندگان آن شخص، نام خود شخص ذکر شده باشد.

حالا در هنگام مراجعه به کتاب های رجالی گاهی دیده شده است برخی از عالمان، راوی را ثقه و قابل اعتماد دانسته اند ولی عالم دیگری، همان شخص را ضعیف و یا غیر عادل دانسته است.

در این میان دیدگاه های مختلفی ارائه شده است که از جملۀ این نظریات، چهار نظریه می باشد:

دیدگاه اول) این دسته از صاحب نظران قائل هستند که اگر در کتابی در ضعف راوی مطالب آمده بود، همان ضعف مورد قبول است، چرا که به هر حال، متخصصی او را ضعیف در حدیث دانسته است.

دیدگاه دوم) این گروه قائل هستند که در صورت تعارض بین دو نظریه، آن نظری که دلالت بر ثقه بودن راوی است، همان معتبر است.
دیدگاه سوم) این گروه نیز قائلند که در صورت امکان در جمع میان این دو نظر باشد، باید این دو نظر را با هم جمع کرد و اگر جمع ممکن نبود و دلیلی هم بر قبولی یکی از دو طرف نداشتیم در بارۀ آن راوی سکوت می کنیم.
دیدگاه چهارم) نظر نجاشی به علّت اینکه از دیگران در امر راوی شناسی متبحّرتر است، بر نظرات دیگر ترجیح و برتری دارد.
بنابراین هیچ دور معیوبی در این جریان اتفاق نمی افتد.

در کتاب های رجال حدیث، فصلی به این مطلب اختصاص داده شده است که اگر راوی حدیث، دارای کتاب یا اصل و یا تصنیف باشد، آیا این می تواند دلیلی بر توثیق او باشد یا خیر؟
پیش از پرداختن به پاسخ، لازم است به صورت خلاصه، مقصود از این الفاظ رایج در علم رجال روشن شود. 1. کتاب: این اصطلاح در کلمات علمای رجال به معنای متعارف آن است که شامل اصل و تصنیف نیز می شود؛[1] یعنی همان چیزی که توسط اصحاب ائمه اطهار (ع) برای نقل حدیث تألیف و تدوین شده باشد.[2] 2. اصل: کتابی است که نویسندۀ آن مجموعه ای از روایات را که از امام معصوم (ع) یا از راوی او شنیده، در آن جمع آوری نموده است.[3] اصول اربعمائه از این گروه اند؛ مانند اصل زید زَرّاد که از اصحاب امام صادق (ع) بوده است. البته برخی از علما معانی دیگری نیز برای اصل[4] بیان کرده اند. 3. تصنیف (مصنّف): مراد از آن، کتابی است که اصحاب ائمّه معصومین (ع) برای مقصدی خاصّ غیر از گردآوری اخبار، تألیف کرده اند. اگر چه گاه بر مطلق کتاب نیز اطلاق می شود.[5] با توجه به معانی ذکر شده، کتاب، اعم از مصنفات و اصول است؛ و هر یک از مصنفات و اصول قسیم دیگری است.[6] نیز گفته شده است: اصل قسم خاصّی از کتاب یا تصنیف است.[7] البته میان کتاب و اصل تفاوت هایی وجود دارد که به مهم‌ترین آنها اشاره مى‌شود: الف: راوى در اصل، احادیثى را که از معصوم (ع) یا راوى ایشان شنیده، گردآورى کرده است، امّا احادیث معتبر موجود در کتاب و مصنّف، غالباً از اصل گرفته شده است. ب: اصل، مجموعۀ وثیقى است که احادیث آن از کتاب دیگرى گرفته نشده است.[8] حال پس از تعریف و تبیین کتاب، اصل و تصنیف، اگر یک راوی دارای کتاب، اصل یا تصنیف باشد، آیا این می تواند دلیلی بر توثیق وی باشد یا خیر؟ در این باره به نظریات برخی از علما اشاره می شود:
یک:
برخی معتقدند داشتن کتاب، اصل یا تصنیف دلالت بر توثیق و مدح راوی می کند؛ مانند:
1. علّامه مجلسی، دربارۀ برخی از راویانی که توثیقی دربارۀ آنان وارد نشده و مدحی نیز نرسیده است، ولی همین اندازه آمده است که دارای أصل است، می گوید: بعید نیست که این جمله، حداقل بر حسن و مدح راوی دلالت نماید.[9] 2. سید بحرالعلوم: اصل، بر حُسن حال راوی و اعتبار کتابش دلالت می کند.[10] 3. شیخ صدوق (ره) به راویانی که دارای کتاب باشد، اعتماد می کند.[11]
دو.:
عده ای مانند امام خمینی (ره)،[12] خوئی (ره)،[13]سبحانی، تبریزی[14] و ... می گویند، داشتن کتاب، اصل یا تصنیف دلالت بر توثیق و مدح راوی نمی کند؛ زیرا این مطلب اعم است، چه بسا کسی صاحب کتاب و اصل باشد، ولی ثقه نباشد و نتوان بر او اعتماد نمود؛ مانند راویانی که واقفی و فطحی مذهب اند؛ اگر چه کتاب هایشان مورد اعتماد بوده، آن هم به جهت این بود که اصطلاح حدیث «صحیح» به نظر قدما غیر از این اصطلاح در نظر متأخرین است و صحت حدیث در نزد قدما وثاقت راوی را در پی ندارد.[15]
امام خمینی (ره) در این باره می گوید: سخن علمای رجال که می گویند:«إنّ له اصلاً» دلالت بر اعتماد به آن اصل یا صاحب آن نمی کند.[16] برای آگاهی از برخی بحث های علم رجال و درایه به نمایه های زیر مراجعه کنید:


[/HR] [1]. امام خمینی، کتاب الطهارة (چاپ قدیم)، ج 3، ص 265، بی نا و بی تا؛ سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص 474، دفتر نشر اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1423ق.
[2]. کلیات فی علم الرجال، ص 477.
[3]. کلیات فی علم الرجال، ص 475؛ کتاب الطهارة، ج 3، ص 266.
[4]. مانند این که سید بحرالعلوم در کتاب الفوائد الرجالیه برای اثبات توثیق «زید نرسی» به دلیل های چهارگانه ای تمسک جسته که از جمله آن، این است که شیخ طوسی، «زید نرسی» را دارای اصل معرفی کرده است. سپس در تعریف اصل گفته: اصل در اصطلاح محدثان اصحاب ما به معنای کتاب مورد اعتماد می باشد؛ کتابی که از کتاب دیگر گرفته نشده باشد (بروجردی، سید مهدی بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج 2، ص 367، محقق، مصحح: محمد صادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، نشر مکتبة الصادق، تهران، چاپ اول، 1405ق). هر چند حضرت امام خمینی (ره) سخن بحرالعلوم (ره) را در بحث عصیر زبیبی به مناسبت روایتی که از اصل زید نرسی نقل شده، ذکر کرده و سپس به تفصیل به نقد آن پرداخته است و دربارۀ معنا و مفهوم اصل، کتاب و مصنف تحقیقات گسترده ای را ارائه نموده است(نک: کتاب الطهارة، ج 3، ص 243 و 244 و 258- 262).
[5]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 266؛ و نک: کلیات فی علم الرجال، ص 476 و 477.
[6]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 265.
[7]. کلیات فی علم الرجال، ص 477.
[8]. جمعی از پژوهشگران زیر نظر هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع)، ج 1، ص 535، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت (ع)، قم، چاپ اول، 1426ق.
[9]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج 1، ص 108 و ج 10، ص 124، محقق/مصحح: سید هاشم رسولی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[10]. الفوائد الرجالیة، ج 2، ص 367.
[11]. به عنوان نمونه دربارۀ عبدالله بن بکیر می گوید:« «عبد اللّٰه بن بکیر فطحى مذهب است ولى توثیق شده و داراى کتاب است» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 428، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق).
[12]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 268.
[13] . موسوی خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 1، ص 76، و ج 8، ص 335، بی نا و بی تا.
[14]. کلیات فی علم الرجال، ص 485 و 486.
[15]. کلیات فی علم الرجال، ص 485 و 486.
[16]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 268.

[="Navy"]

عصران;563941 نوشت:
ما برای تشخیص روایات ضعیف از روایات موثق , صحیح ,حسن و معتبر از علم رجال استفاده می کنیم در حالی که خود علم رجال از روایاتی تشکیل می شود که معصومین در آن به توثیق یا مذمت اشخاص پرداخته اند و خودشان نیازمند سند هستند. این چرخه معیوب چگونه توجیه می شود؟

سلام
بنده به طور خلاصه و ساده توضیح می دهم.
روایاتی داریم از معصومین که می گویند فلان راوی بر اهل بیت دروغ می بنند ما بدون اینکه بخواهیم از رجال استفاده کنیم دو حالت بیشتر نداریم:
الف) این روایت از معصوم صادر شده باشد
ب)این روایات خودش جعلی باشد و از معصوم صادر نشده باشد

اگر حالت الف باشد و روایت از معصوم صادر شده باشد که اثبات مطلوب است که روایت معتبری وجود دارد که برخی بر اهل بیت دروغ می بسته اند پس برای بررسی روایات نیاز به علم رجال داریم
اگر حالت ب باشد هم اثبات مطلوب است زیرا اگر همین روایت مورد بحث به معصوم به دروغ نسبت داده باشد هم نتیجه می گیریم که امثال همین روایات به دروغ به اهل بیت نسبت داده اند پس برای بررسی روایات نیار به علم رجال داریم.[/]

عصران;563941 نوشت:
ما برای تشخیص روایات ضعیف از روایات موثق , صحیح ,حسن و معتبر از علم رجال استفاده می کنیم در حالی که خود علم رجال از روایاتی تشکیل می شود که معصومین در آن به توثیق یا مذمت اشخاص پرداخته اند و خودشان نیازمند سند هستند. این چرخه معیوب چگونه توجیه می شود؟

خود علم رجال از قرآنه !!!!

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ [٤٩:٦]
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!

﴿٦﴾حجرات

همین یک آیه می شود علم رجال ساده را استنباط کرد چگونه؟؟؟

فاسق کیست ؟؟

كـلمـه (فـاسـق ) بـه طـورى كه گفته اند به معناى كسى است كه از طاعت خارج و به معصيت گرايش كن

تفسیر المیزان ذیل آیه بهره از سایت :http://www.aviny.com/quran/almizan/jeld-18/mizan-16.aspx

حالا می تونه کبیره هم باشه ولذا داریم که می توانیم بگوییم :وقتی که راوی موصوف به وثاقت مطلقا باشد و قیدی همراه وثاقت نیاید
منظور این است که شخص از گناهان کبیره و اصرار بر صغیره نمی کند

اصول الحدیث آیت الله العظمی سبحانی ص 163

این عین فاسق بودن می تونه باشه یعنی وثاقت قبول می شود

و از همین آیه می شود نکات دیگر بدست آورد !!

و هم چنین ما خبر متواتر داریم که با عقل سازگاره یعنی خیلی و بعید از دور می رسه که مثلا شخص قرن 1 با شخص قر2 با شخص قرن3 با هم اتفاق کرده باشند که دروغ گفته باشند !!!مگر اینکه از وسایل پیشرفته استفاده کرده باشند

در مورد رجال هم اخبار فراوان است !!!


موضوع قفل شده است