مظلومیت این شهید ادامه دارد

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
مظلومیت این شهید ادامه دارد

[h=1][/h]


[/HR]
اینها عکس مزار یک شهید در تهران است که 5 ماه از شهادتش می گذرد. نه مزاری و نه سنگ قبری. باید به حال خودمان بگرییم. آن از قوانین حمایت از آمران و ناهیان و این از مابعد شهادت مظلومانه شان. واقعا به کجا می رویم؟!


[/HR]
او برای خیلی از ماها ناآشنا و غریبه نیست. روزی در همین کوی و برزن و شهر، در دفاع از نوامیس مملکتش مورد تعدی قرار گرفت و مجروح شد. امروز که قریب به 150 روز از شهادتش می گذرد، مزار شریفش بدون سامان و مرتب سازی رها شده است.
[h=2]بسیجی مظلوم همیشه تاریخ![/h] شهید مددخانی شهید مظلوم امر به معروف و نهی از منکر 19 سال غریبانه زخم ناجوانمردان را به جان خرید و آه نکشید و نهایتا هم در غربت کامل در بیمارستان بقیه الله (عج) بر اثر عوارض ناشی از جراحاتش و داروها و عمل های سنگین، جان به جان آفرین تسلیم نمود و به دیدار امام شهیدش حسین(ع) شتافت.
او که احراز شهادتش هم تا کنون به مدد همت مسئولان، در هاله ای از ابهام باقی مانده؛ هم اکنون در قطعه صالحین بهشت زهرای تهران غریبانه آرام گرفته است.
همسر شهید ممدخانی می گوید: گمنامی را دوست داشت و نمی خواست اسمش به سر زبان ها و جلوی دوربین ها برود و خیلی از مصاحبه ها را رد می کرد

[h=2]مسعود فقط یک بسیجی بود[/h] شهید مددخانی 19 سال پیش همراه با تعدادی از بسیجیان به یک ساختمان نیمه‌ساز که تبدیل به مرکز فسادی در تهران شده بود وارد شده و برای پیشگیری از ادامه فعالیت آن کانون فساد اقدام می‌کند. بر اثر ضربه وارده از سوی یکی از اراذل و اوباش و پرتاب از بالای ساختمان دچار آسیب‌دیدگی شدید می‌شود. او در حالی که غرق خون و بیهوش به مدت یک شب کامل در همان ساختمان افتاده بود، صبح فردا عابران وی را به بیمارستان می رسانند و تحت درمان دیرهنگام قرار می گیرد. وی در طول تمامی سال های گذشته 4 بار تحت عمل جراحی سنگین قرار گرفت و با مشکلات آسیب نخاع روبرو و حتی از اولیات پوشش های درمانی نیز محروم بود. این شهید عزیز و غیور در فتنه 78 هم به مدد رهبر و مولایش شتافت و در آنجا نیز تعدادی اراذل وی را که صرفا در حال تردد در مقابل دانشگاه تهران با شمایل مذهبی بود، مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. او بعد از جراحت دوم دچار عوارض شدیدتر گشت و تنها به مدد پیگیری عده ای از بسیجیان، صرفا بخشی از حقوق حقه وی استیفا شد و علیرغم توصیه پزشکان به استفاده از شیوه های درمانی غیر جراحی و غیر شیمیایی (آب درمانی و ...) به دلیل عدم حمایت مسئولان ذیربط و نیز نداشتن تمکن مالی لازم، نهایتا بر اثر عوارض جراحی های متعدد و تجمیع لخته های خون در ریه اش به لقاء الله پیوست.
[h=2]
زینب دوباره معنا شد![/h] همسر دردمندش که با اطلاع از مشکلات ناشی از جانبازی ایشان و بعد از مجروحیت، با هدف رضایت خداوند، همسری ایشان را می پذیرد در بازگوئی قسمتی از خاطرات آن شهید عزیز می گوید: در هر بار رفت و آمد به آزمایشگاه و بیمارستان باید آمبولانس می گرفتیم که این موضوع هم همیشه و به راحتی مهیا نمی شد. نمی توانست بنشیند یا بایستد؛ راست می نشست و در این 19 سال هیچ وقت نتوانست راحت دراز بکشد. گمنامی را دوست داشت و نمی خواست اسمش به سر زبان ها و جلوی دوربین ها برود و خیلی از مصاحبه ها را رد می کرد. خیلی دلش می خواست خدمت آقا برسد و یا با هم زیارت مشهد برویم که هیچ کسی کمک نکرد و هیچ وقت هم جور نشد و نتوانستیم برویم و این داغ بر دلش ماند.
در آخرین پیگیری درمانی، ساعت 11 و ربع شنبه 16/1/93 در بیمارستان
بقیه الله مرا صدا کرد، کاملا هوشیار بود، از من آب می خواست، از پرستارها قبول نکرد، آب را که خورد جابجا شد، کمی صحبت کردم و به او آرامش دادم، آمدم این طرف تر، دیدم دکتر صدایم کرد و گفت: «مسعود تمام کرد!»