جمع بندی "خلق کردن" به چه معنا و مفهومی می باشد؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
"خلق کردن" به چه معنا و مفهومی می باشد؟

به نام خدا.

با عرض سلام ، سوالی برای من به وجود اومده و اون هم این هست که "خلق کردن" یعنی چی؟ آیا یعنی وجود بخشیدن به چیزی از هیچ؟ مثلا وقتی میگیم خدا انسان رو خلق کرد ، یعنی یکهویی تو طبیعت آدم درست شد؟ یعنی ید قدرت الهی همین خاک سلیسی رو به یکباره تبدیل کرد به سلول بدن انسان؟ بدون هیچگونه پیش در آمدی؟

نمیدونم میتونم منظورم رو برسونم یا نه ، اما منظورم این هست که ما در جهان یک چیزی میبینم به نام تدریج. مثلا یک ستاره یکهو ستاره نمیشه. اول توده های عظیم گاز هیدروژن یک جای فضا انباشته میشن ، کم کم تحت گرانش به هم فشرده میشن ، تا اینکه بالاخره در یک فشاری و دمایی شروع به هم جوشی میکنند و میشه ستاره.

میخوام بدونم این "خلق کردن" انسان دقیقا یعنی چی؟ یعنی همون کاری که خدا با کوه برای قوم حضرت صالح (ع) کرد و شتر در آورد یا اینکه یعنی ایجاد تدریجی. ( یعنی اگر ممکن هست نفرمایید "این هم ممکنه!" جواب قطعی میخوام )

پیشاپیش ممنونم.

ستایشگر :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مسلم

ستايشگر;562293 نوشت:
با عرض سلام ، سوالی برای من به وجود اومده و اون هم این هست که "خلق کردن" یعنی چی؟ آیا یعنی وجود بخشیدن به چیزی از هیچ؟ مثلا وقتی میگیم خدا انسان رو خلق کرد ، یعنی یکهویی تو طبیعت آدم درست شد؟ یعنی ید قدرت الهی همین خاک سلیسی رو به یکباره تبدیل کرد به سلول بدن انسان؟ بدون هیچگونه پیش در آمدی؟

نمیدونم میتونم منظورم رو برسونم یا نه ، اما منظورم این هست که ما در جهان یک چیزی میبینم به نام تدریج. مثلا یک ستاره یکهو ستاره نمیشه. اول توده های عظیم گاز هیدروژن یک جای فضا انباشته میشن ، کم کم تحت گرانش به هم فشرده میشن ، تا اینکه بالاخره در یک فشاری و دمایی شروع به هم جوشی میکنند و میشه ستاره.

میخوام بدونم این "خلق کردن" انسان دقیقا یعنی چی؟ یعنی همون کاری که خدا با کوه برای قوم حضرت صالح (ع) کرد و شتر در آورد یا اینکه یعنی ایجاد تدریجی. ( یعنی اگر ممکن هست نفرمایید "این هم ممکنه!" جواب قطعی میخوام )

با سلام و تشکر از سوال شما

اصل خلق، در لغت به معنى تقدير است، و به معنای ابتداع و نوآوری، هم به کار می‌رود(لسان العرب، ج10، ص85؛ مفردات، ج1، ص296) و در حقيقت خلق، ايجاد شئ، با قدر و تقديرى معيّن است (دروس معرفت نفس، علامه حسن زاده آملی، ص636)

در باب آفرینش موجودات، دو نوع نسبت به خداوند داده می‌شود: «امر» و «خلق»
هر وقت «امر» گفته مى‏شود، انتساب اشياء مستقیما به خدا مراد است، بدون دخالت عامل زمان و مكان، يا به عبارتى وجود دفعى اشياء است نه وجود تدريجى: (الرسائل التوحیدیة، علامه طباطبایی، ص165؛ مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج‏4، ص 737)
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون‏»(یس-82)
فرمان او چنين است كه هر گاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‏گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‏درنگ موجود مى‏شود.

اما «خلق» هر وقت در قرآن استعمال می‌شود ناظر به ايجاد تدريجى اشياء دارد: (الرسائل التوحیدیة، علامه طباطبایی، ص165؛ مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج‏4، ص 737)
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّام‏» (اعراف-54)
به يقين پروردگار شما خداست كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد.
پس «خلق» ناظر به مخلوقات جسمانی و مادی و آثار آن می‌باشد که مقید به تدرج هستند، و «امر» ناظر به موجوداتی است که تدرج و تغیر در آنها راه ندارد، و در ورای این عالم خلقی، عالمی امری وجود دارد.(الرسائل التوحیدیة، ص165)
البته در بین مخلوقات مادی نیز،مخلوقاتی هستند که از طریق اسباب طبیعی نبوده، و با تعبیر «کن» موجود می‌شود، مخلوق اینچنینی «کلمه» نامیده می‌شود، همانطور که خداوند «عیسی» را در برخی آیات(آل عمران-39 و 45) «کلمه» معرفی نموده است. (عقاید اسلام در قرآن، علامه عسکری، ترجمه محمد جواد کرمی، ج1، ص56)
در هر صورت خلقت تدریجی، یا تخصیص اراده خداوند به برخی از اشیاء در زمان معین به خاطر حاصل شدن استعداد و ظرفیت آنها در آن زمان مشخص است، چرا که قبل از آن نسبت به پذیرش صورت جدید نقصان ذاتی داشته اند (اسرار الآیات، ملاصدرا، ص54) همانطور که امام صادق(ع) در این باره می‌فرمایند:
أَبَى‏ اللَّهُ‏ أَنْ‏ يُجْرِيَ‏ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا» (الکافی، شیخ کلینی، ج1، ص183)
خداوند ابا دارد از اینکه اشیاء را بدون سبب بیافریند، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.

با این اوصاف مفهوم خلقت تا حدودی روشن می‌شود، اما در مورد خلقت انسان باید گفت، انسان دو جنبه دارد، جنبه روحانی و مجرد، و جنبه جسمانی و مادی، که برای اولی «امر» به کار می‌برد، و برای دومی «خلق». (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏4، ص 737)

آفرینش بُعد مادی انسان، همان «خلقت» است که به استثناء مواردی چون حضرت ادم(ع) و حضرت عیسی(ع)؛ تدریجا و با احتساب زمان و مکان شکل می‌گیرد:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ * ثمُ‏َّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فىِ قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخْالِقِين‏ (مومنون-12 الی14)
و يقيناً ما انسان را از چكيده‏اى از گِل آفريديم * سپس آن را نطفه‏اى در قرارگاهى استوار قرار داديم * آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پاره‏گوشتى درآورديم، پس آن پاره‏گوشت را استخوان‏هايى ساختيم و بر استخوان‏ها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.

اما در مورد آفرینش بُعد روحانی انسان که اشاره فرموده:
«نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى‏»(حجر-29)
در او از روح خود دميدم‏.
واژه «امر» را که نشان از دفعی بودن و خالی بودن از تدرج، زمان و مکان است، را به کار می‌برد:
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي‏»(اسراء-85)
از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است‏.
پس در هر صورت، همه موجودات، چه موجودات مجرد، و چه موجودات مادی، چه آفرینش به وصف تدریجی، و چه آفرینش دفعی، همه وابسته به افرینش و افاضه وجودی خداوند تبارک و تعالی هستند.

با تشکر:Gol:

به نام خدا.

ممنونم از پاسختون.

خوب پس نمیشه گفت تئوری داروین با خلقت تناقض داره. درست فکر میکنم؟ چون خلق انسان یا دیگر موجودات ( جز در موارد استثناء که فرمودید ) شامل خلق هست نه امر.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;563437 نوشت:
به نام خدا.

ممنونم از پاسختون.

خوب پس نمیشه گفت تئوری داروین با خلقت تناقض داره. درست فکر میکنم؟ چون خلق انسان یا دیگر موجودات ( جز در موارد استثناء که فرمودید ) شامل خلق هست نه امر.

بله همانطور که فرمودید تئوری داروین بر فرض پذیرش و اثبات آن منافاتی با خالقیت الهی ندارد( کلام جدید با رویکرد اسلامی، دکتر خسروپناه، ص441)

سلام

ستايشگر;563437 نوشت:
خوب پس نمیشه گفت تئوری داروین با خلقت تناقض داره. درست فکر میکنم؟ چون خلق انسان یا دیگر موجودات ( جز در موارد استثناء که فرمودید ) شامل خلق هست نه امر.

ستایشگر


قسمتی که ابراد پیش میاد اول کاره
حضرت آدم(علیه السلام) خلقاشون دفعی بوده دیگه اما تکامل میگه از میمون و البته فکر نکنم از نظر تکامل همه بشر از یک زن و مرد به وجود آمده باشند
یا حق

הנביא מוחמד;563561 نوشت:
سلام

قسمتی که ابراد پیش میاد اول کاره
حضرت آدم(علیه السلام) خلقاشون دفعی بوده دیگه اما تکامل میگه از میمون و البته فکر نکنم از نظر تکامل همه بشر از یک زن و مرد به وجود آمده باشند
یا حق

به نام خدا.

نه. تکامل نمیگه از میمون. البته تکامل کلمه ی درستی هم نیست. درستش فرگشت هست. فرگشت میگه انسان و میمون جد مشترک دارند نه اینکه میمون تکامل یافته میشه انسان!

اما بنابر اونچه جناب مسلم فرمودند ، جسم انسان "خلق" شده و دفعتا ایجاد نشده. میشه اینجور فرض کرد که وقتی از لحاظ جسمی یک موجودی پیدا شد که در حد خلیفه الله شدن بود ( مثلا همین انسانی که ما هستیم ) خدا روح خودش رو اون دمیده. ( البته فکر کنم! ) اما جور در میاد و ناقض هم نیستند.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;563566 نوشت:
به نام خدا.

نه. تکامل نمیگه از میمون. البته تکامل کلمه ی درستی هم نیست. درستش فرگشت هست. فرگشت میگه انسان و میمون جد مشترک دارند نه اینکه میمون تکامل یافته میشه انسان!

اما بنابر اونچه جناب مسلم فرمودند ، جسم انسان "خلق" شده و دفعتا ایجاد نشده. میشه اینجور فرض کرد که وقتی از لحاظ جسمی یک موجودی پیدا شد که در حد خلیفه الله شدن بود ( مثلا همین انسانی که ما هستیم ) خدا روح خودش رو اون دمیده. ( البته فکر کنم! ) اما جور در میاد و ناقض هم نیستند.

ستایشگر :Gol:

سلام.
راجع به جسم حضرت آدم (ع)، هم قضیه "امر" بوده. یعنی دفعتا درست شده.

آدم و حوا، دفعتا درست شده اند، و ما بقی انسانها با اسباب خلق شده اند. (تولید مثل)

لذا نظریه داروین (هرچند درست از آن اطلاع ندارم)، سازگاری با اعتقادات ما ندارد.
آنچیزی که من از نظریه داروین میدانم این است که میگوید انسان در ابتدا میمون بوده... یا همانطور که شما می گویید جد مشترک دارند.

لذا جمع این دو (اعتقاد اسلام و نظریه داروین) کمی سخت است.

مثلا باید بگوییم اول خدا آدم و حوا را ایجاد کرده (دفعتا)، بعدها از نسل آدم (از یکی از نوادگان آدم) میمون هم شکل گرفته.. که کمی دور از ذهن است.

موفق باشید.

سلام و عرض ادب.

ستايشگر;563566 نوشت:
فرگشت میگه انسان و میمون جد مشترک دارند نه اینکه میمون تکامل یافته میشه انسان!

AmirOmidvar;563715 نوشت:
نظریه داروین (هرچند درست از آن اطلاع ندارم)، سازگاری با اعتقادات ما ندارد.
آنچیزی که من از نظریه داروین میدانم این است که میگوید انسان در ابتدا میمون بوده... یا همانطور که شما می گویید جد مشترک دارند.
لذا جمع این دو (اعتقاد اسلام و نظریه داروین) کمی سخت است.
مثلا باید بگوییم اول خدا آدم و حوا را ایجاد کرده (دفعتا)، بعدها از نسل آدم (از یکی از نوادگان آدم) میمون هم شکل گرفته.. که کمی دور از ذهن است.

صرفنظر از اینکه نظریه داروین در مورد فرگشت انسان تا چه اندازه اثبات شده، با توجه به نوع خلقت حضرت آدم و نیز عامیت موجود در آیات 12 تا 14 سوره مؤمنون، انسان هوشمند فعلی از نسل آدم(ع) نمیتواند ناشی از فرگشت باشد.

اگر نظریه فرگشت داروین در مورد نوع انسان درست باشد، احتمالاً به نسلی قبل از آدم(ع) ختم شده و احتمالاً آن انسان هوشمند نسلش به نوعی منقرض شده.
ولی ظاهراً شواهدی علمی از منقرض شدن نسل انسان هوشمند قبل از خلقت آدم(ع) وجود ندارد.

به نام خدا.

AmirOmidvar;563715 نوشت:
سلام.
راجع به جسم حضرت آدم (ع)، هم قضیه "امر" بوده. یعنی دفعتا درست شده.

آدم و حوا، دفعتا درست شده اند، و ما بقی انسانها با اسباب خلق شده اند. (تولید مثل)

لذا نظریه داروین (هرچند درست از آن اطلاع ندارم)، سازگاری با اعتقادات ما ندارد.
آنچیزی که من از نظریه داروین میدانم این است که میگوید انسان در ابتدا میمون بوده... یا همانطور که شما می گویید جد مشترک دارند.

لذا جمع این دو (اعتقاد اسلام و نظریه داروین) کمی سخت است.

مثلا باید بگوییم اول خدا آدم و حوا را ایجاد کرده (دفعتا)، بعدها از نسل آدم (از یکی از نوادگان آدم) میمون هم شکل گرفته.. که کمی دور از ذهن است.

موفق باشید.

والا فکر نمیکنم اینطور باشه چون طبق مطالبی که در این لینک نوشته شده ، خلقت جسم حضرت آدم هم دفعتا رخ نداده و دارای مراحل بوده.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;563566 نوشت:
خدا روح خودش رو اون دمیده.


البته منظور از روح خدا مخلوقی از مخلوقات خداست که به خاطر شرافتش خداوند اون رو به خود نسبت داده نه اینکه خداوند چیزی به نام روح داشته باشه که از اون به آدم بده! مثل خانه خدا که به خاطر شرافتش منتسب به خدا شده نه اینکه خدا واقعا نیاز به خانه داشته باشه!

این مطلب که کاملا برهانی هست مضمون چندین روایت از ائمه معصوم علیهم السلام می باشد.

به نام خدا.

منتظر امامِ حق;563769 نوشت:

البته منظور از روح خدا مخلوقی از مخلوقات خداست که به خاطر شرافتش خداوند اون رو به خود نسبت داده نه اینکه خداوند چیزی به نام روح داشته باشه که از اون به آدم بده! مثل خانه خدا که به خاطر شرافتش منتسب به خدا شده نه اینکه خدا واقعا نیاز به خانه داشته باشه!

این مطلب که کاملا برهانی هست مضمون چندین روایت از ائمه معصوم علیهم السلام می باشد.

ممنون از تذکرتون. البته که همینطور هست. خدا منزه است از اینکه جزئی به نام روح داشته باشه.

ستایشگر :Gol:

جمع بندی
__________________________________________________________

موضوع: خالقیت الهی

سوال:
منظور از «خلق کردن» چیست، آیا تدرج لازمه خلقت است؟ در مورد خلقت انسان چطور؟ و این که آیا نظریه داروین با خالقیت الهی در تعارض است؟

پاسخ:
در باب آفرینش موجودات، دو تعبیر نسبت به خداوند داده می‌شود: «امر» و «خلق»
هر وقت «امر» گفته مى‏شود، انتساب اشياء مستقیما به خدا مراد است، بدون دخالت عامل زمان و مكان، يا به عبارتى وجود دفعى اشياء است نه وجود تدريجى: (الرسائل التوحیدیة، علامه طباطبایی، ص165؛ مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج‏4، ص 737)
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون‏»(یس-82)
فرمان او چنين است كه هر گاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‏گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‏درنگ موجود مى‏شود.

اما «خلق» هر وقت در قرآن استعمال می‌شود ناظر به ايجاد تدريجى اشياء دارد: (الرسائل التوحیدیة، علامه طباطبایی، ص165؛ مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج‏4، ص 737)
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّام‏» (اعراف-54)
به يقين پروردگار شما خداست كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد.
پس «خلق» ناظر به مخلوقات جسمانی و مادی و آثار آن می‌باشد که مقید به تدرج هستند، و «امر» ناظر به موجوداتی است که تدرج و تغییر در آنها راه ندارد، و در ورای این عالم خلقی، عالمی امری وجود دارد.(الرسائل التوحیدیة، ص165)
البته در بین مخلوقات مادی نیز، مخلوقاتی هستند که از طریق اسباب طبیعی نبوده، و با تعبیر «کن» موجود می‌شود، مخلوق اینچنینی «کلمه» نامیده می‌شود، همانطور که خداوند «عیسی» را در برخی آیات(آل عمران-39 و 45) «کلمه» معرفی نموده است. (عقاید اسلام در قرآن، علامه عسکری، ترجمه محمد جواد کرمی، ج1، ص56)
در هر صورت خلقت تدریجی، یا تخصیص اراده خداوند به برخی از اشیاء در زمان معین به خاطر حاصل شدن استعداد و ظرفیت آنها در آن زمان مشخص است، چرا که قبل از آن نسبت به پذیرش صورت جدید نقصان ذاتی داشته اند (اسرار الآیات، ملاصدرا، ص54) همانطور که امام صادق(ع) در این باره می‌فرمایند:
أَبَى‏ اللَّهُ‏ أَنْ‏ يُجْرِيَ‏ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا» (الکافی، شیخ کلینی، ج1، ص183)
خداوند ابا دارد از اینکه اشیاء را بدون سبب بیافریند، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.

اما در مورد خلقت انسان باید گفت، انسان دو جنبه دارد، جنبه روحانی و مجرد، و جنبه جسمانی و مادی، که برای اولی «امر» به کار می‌برد، و برای دومی «خلق». (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏4، ص 737

آفرینش بُعد مادی انسان، همان «خلقت» است که به استثناء مواردی چون حضرت ادم(ع) و حضرت عیسی(ع)؛ تدریجا و با احتساب زمان و مکان شکل می‌گیرد:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ * ثمُ‏َّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فىِ قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخْالِقِين‏ (مومنون-12 الی14)
و يقيناً ما انسان را از چكيده‏اى از گِل آفريديم * سپس آن را نطفه‏اى در قرارگاهى استوار قرار داديم * آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پاره‏گوشتى درآورديم، پس آن پاره‏گوشت را استخوان‏هايى ساختيم و بر استخوان‏ها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.

اما در مورد آفرینش بُعد روحانی انسان که اشاره فرموده:
«نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى‏»(حجر-29)
در او از روح خود دميدم‏.
واژه «امر» را که نشان از دفعی بودن و خالی بودن از تدرج، زمان و مکان است، را به کار می‌برد:
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي‏»(اسراء-85)
از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است‏.

پس در هر صورت، همه موجودات، چه موجودات مجرد، و چه موجودات مادی، چه آفرینش به وصف تدریجی، و چه آفرینش دفعی، همه وابسته به افرینش و افاضه وجودی خداوند تبارک و تعالی هستند.
اما در مورد خالقیت خداوند و نظریه داروین، یا نظرات مشابه، دو نکته وجود دارد:

اولا: نظریه داروین هنوز در حد یک تئوری است، و به صورت قطعی اثبات نشده و با چالش های جدی روبرو است، که به چند نمونه اشاره می‌کنیم:
طرفداران نظریه داروین هنوز نتوانسته‌اند حلقه وصل میان میمون و انسان را بیابند، زیرا سنگواره های انسانی که در واقع همان انسان‌هایی هستند که بر اثر زیر خاک رفتن به صورت سنگ درآمده اند چندان اختلافی با انسان‌های کنونی ندارند، و چه بسا همین اختلاف جزئی نیز بر اثر مرور زمان در این سنگ‌ها پدید آمده باشد. (مسائل جدید کلامی، آیت الله سبحانی، ص719)

دکتر لوئیس لی کی و همسرش با مطالعه 30 ساله خود برای یافتن فسیل های بشر ما قبل از تاریخ، در شرق آفریقا به استخوانی که کاملا شبیه جمجمه انسان بود برخورد کردند. صاحب جمجمه در حدود 2میلیون سال پیش زندگی می کرده است و پوزه ای شبیه انسان داشت، و از لحاظ خصوصیات جمجمه، به هیچ وجه به میمون شباهتی نداشت.(ماهنامه دانشمند، اردیبهشت 43، به نقل از کلام جدید با رویکرد اسلامی، دکتر خسروپناه، ص434)

دکتر پین آزمایشی بر روی مگس سرکه انجام داد به این ترتیب که 69 نسل از آن را به طور متوالی در تاریکی نگه داشت، و با وجود سازش با محیط( که
یکی از اصول داروینیسم هست) چشمان آخرین نسل آن کاملا طبیعی بود.( مسائل جدید کلامی، آیت الله سبحانی، ص 711)

مطابق نتایجی که از آزمایش dna متعلق به یک اسکلت باقی مانده از انسان‌های نئاندرتال متعلق به یکصد هزار سال پیش به دست آمده است، از نظر ژنتیکی ، هیچ شباهتی با dna میمون های شبیه انسان که گفته می‌شد جد مشترک با انسان دارند، وجود ندارد.(کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص435)

و ثانیا: بر فرض اثبات این نظریه، هرگز منافاتی با خالقیت الهی ندارد، چرا که این نظریه، پیرامون تبدل انواع است، نه استقلال وجودی آنها، به این معنا که بی نیاز از علت و خالق باشند، و اساسا نیاز موجودات به علت، یک مطلب فلسفی است و زیست شناسان نفیا و اثباتا حق اظهار نظر در آن را ندارند(کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص441) این نظریه حتی منافاتی با منظم بودن جهان هم ندارد، چه نظمی بالاتر از این که خداوند از یک موجود تک سلولی، این همه موجودات عجیب و گوناگون به وجود بیاورد. (بحث و بررسی درباره داروینیسم و آخرین فرضیه های تکامل، آیت الله مکارم شیرازی، ص 153-155)

موضوع قفل شده است