کلیاتی در مورد خواب

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کلیاتی در مورد خواب

بسمه تعالی

حقیقت خواب چیست؟ و چه مى شود که انسان به خواب مى رود؟ در این باره دانشمندان بحث هاى فراوانى دارند: بعضى آن را نتیجه انتقال قسمت عمده خون از مغز به سایر قسمت هاى بدن مى دانند و به این ترتیب براى آن عامل فیزیکى قائلند. بعضى دیگر عقیده دارند که فعالیت هاى زیاد جسمانى سبب جمع شدن مواد سمى مخصوصى در بدن مى شود و همین امر روى سیستم سلسله اعصاب اثر مى گذارد و حالت خواب به انسان دست مى دهد و این حال ادامه دارد تا این سموم تجزیه و جذب بدن گردد، به این ترتیب عامل شیمیایى براى آن قائل شده اند. جمعى دیگر یک نوع عامل عصبى براى خواب قائلند و مى گویند: دستگاه فعال عصبى مخصوصى که در درون مغز انسان است و مبدء حرکات مستمر اعضا مى باشد بر اثر خستگى زیاد از کار مى افتد و خاموش مى شود.
ولى هیچ یک از این نظرات نتوانسته است پاسخ قانع کننده اى به مسئله خواب بدهد، هر چند تأثیر این عوامل را به طور اجمال نمى توان انکار کرد؟ ما فکر مى کنیم چیزى که سبب شده دانشمندان امروز از بیان تفسیر روشنى براى مسئله خواب عاجز بمانند همان تفکر مادى آنها است، آنها مى خواهند بدون قبول اصالت و استقلال روح این مسئله را تفسیر کنند، در حالى که خواب قبل از آنکه یک پدیده جسمانى باشد یک پدیده روحانى است که بدون شناخت صحیح روح تفسیر آن غیر ممکن است.
قرآن مجید در آیه 42 سوره زمر که می فرماید: «الله یتوفى الأنفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها فیمسک التى قضى علیها الموت و یرسل الأخرى إلى أجل مسمى إن فى ذلک لایت لقوم یتفکرون؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى کند و ارواحى را که نمرده اند نیز به هنگام خواب مى گیرد، سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مى گرداند تا سرآمد معینى، در این امر نشانه هاى روشنى است براى کسانى که تفکر مى کنند. دقیق ترین تفسیر را براى مسئله خواب بیان کرده، زیرا مى گوید خواب یک نوع قبض روح و جدایى روح از جسم است اما نه جدایى کامل.
به این ترتیب هنگامى که به فرمان خدا پرتو روح از بدن برچیده مى شود و جز شعاع کم رنگى از آن بر این جسم نمى تابد، دستگاه درک و شعور از کار مى افتد و انسان از حس و حرکت باز مى ماند، هر چند قسمتى از فعالیت هایى که براى ادامه حیات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و گردش خون و فعالیت دستگاه تنفس و تغذیه ادامه مى یابد.
در حدیثى از
امام باقر (ع) مى خوانیم: «ما من احد ینام الا عرجت نفسه الى السماء ، و بقیت روحه فى بدنه ، و صار بینهما سبب کشعاع الشمس ، فان اذن الله فى قبض الا روح اجابت الروح النفس ، و ان اذن الله فى رد الروح اجابت النفس الروح ، فهو قوله سبحانه الله یتوفى الانفس حین موتها؛ هر کس مى خوابد نفس او به آسمان صعود مى کند و روح در بدنش مى ماند و در میان این دو ارتباطى همچون پرتو آفتاب است، هر گاه خداوند فرمان قبض روح آدمى را صادر کند روح دعوت نفس را اجابت مى کند و به سوى او پرواز مى نماید و هنگامى که خداوند اجازه بازگشت روح را دهد نفس دعوت روح را اجابت مى کند و به تن باز مى گردد و این است معنى سخن خداوند سبحان که مى فرماید: «الله یتوفى الانفس حین موتها» ضمنا از اینجا مسئله مهم دیگرى که مسئله رؤیا (خواب دیدن است) نیز حل مى شود، چرا که بسیارند خواب هایى که عینا یا با مختصر تغییرى در خارج واقع مى شوند.
تفسیرهاى مادى از بیان و توجیه این گونه خواب ها عاجزند، در حالى که تفسیرهاى روحى به خوبى مى توانند این مطلب را روشن سازند زیرا روح انسان به هنگام جدایى از تن و ارتباط با عالم ارواح حقایق بیشترى را مربوط به گذشته و آینده درک مى کند و همین است که اساس رؤیاهاى صادقه را تشکیل مى دهد. با تمام بحث هایى که دانشمندان پیرامون خواب و ویژگی هاى آن کرده اند باز هم به نظر مى رسد که هنوز همه زوایاى این عالم اسرار آمیز روشن نشده و حقایق پیچیده آن فاش نگردیده است. هنوز در میان دانشمندان بحث است که چه فعل و انفعال در بدن انسان صورت مى گیرد که در یک لحظه ناگهانى بخشى از فعالیت هاى مغز و بدن او تعطیل مى گردد و تحولى در سرتاسر روح و جسمش ظاهر مى شود؟ بعضى عامل اصلى خواب را یک عامل فیزیکى مى دانند، و معتقدند که انتقال خون از مغز به قسمت هاى دیگر بدن این پدیده را به وجود مى آورد و براى اثبات عقیده خود از تختخواب مخصوصى به نام تختخواب ترازویى استفاده کرده اند که انتقال خون را از مغز به سایر اعضاء مشخص مى کند. جمعى دیگر عامل خواب را عامل شیمیایى مى دانند و معتقدند به هنگام تلاش و کوشش سمومى در بدن پیدا مى شود که بخشى از مغز را از کار مى اندازد در نتیجه انسان به خواب مى رود، هنگامى که این سموم جذب بدن و خنثى شد انسان بیدار مى شود.
جمع دیگرى براى خواب یک عامل عصبى قائلند و مى گویند سیستم فعال عصبى ویژه اى در مغز موجود است که حکم گاز اتومبیل را دارد و بر اثر خستگى خاموش مى شود و موقتا از کار مى ایستد. اما پیرامون تمام این نظریه ها سؤالات و نقاط مبهم و تاریکى وجود دارد که هنوز پاسخ آن به روشنى داده نشده است و خواب همچنان چهره اسرارآمیز خود را حفظ کرده است. از شگفتی هاى عالم خواب که دانشمندان اخیرا از روى آن پرده برداشته اند این است که به هنگام خواب و از کار افتادن موقت بخش عظیمى از مغز بعضى از سلول ها که آن را سلول نگهبان باید نامید همچنان بیدار مى مانند و توصیه هائى را که انسان قبل از خواب در مورد لحظه بیدارى به آنها مى کند هرگز فراموش نمى کنند تا به هنگام لزوم تمام مغز را بیدار کرده به حرکت در آورند.
مثلا مادر خسته و کوفته اى که شب مى خوابد و فرزند شیرخوارش در گاهواره نزدیک او است ناخودآگاه به سلول نگهبان که رابط میان روح و جسم است این مطلب را توصیه مى کند که هر زمان کودک من کمترین صدائى کرد مرا بیدار کن، اما سر و صداهاى دیگر مهم نیست! به همین جهت ممکن است غرش رعد این مادر را از خواب بیدار نکند اما کمترین صداى کودکش سبب بیدارى او است، این وظیفه مهم را همان سلول نگهبان بر عهده گرفته! خود ما نیز این مطلب را بسیار آزموده ایم که هر وقت تصمیم داشته باشیم صبح زود یا حتى وسط شب دنبال سفر یا برنامه مهمى برویم و این را به خودمان بسپاریم غالبا به موقع بیدار مى شویم، در حالى که در غیر این موقع ساعت ها ممکن است در خواب فرو رویم.
خلاصه از آنجا که خواب از پدیده هاى روحى است و روح جهانى است پر از اسرار، عجیب نیست که زوایاى این مسئله هنوز روشن نشده باشد، ولى هر چه بیشتر در آن به غور و بررسى مى پردازیم به عظمت آفریدگار این پدیده آشناتر مى شویم. در ضمن آیه فوق شباهت و سنخیت خواب و مرگ -و ضمنا شباهت و سنخیت بیداری‏ و بعث اخروی- را بیان می ‏کند. خواب، مرگ ضعیف و کوچک است و مرگ‏، خواب شدید و بزرگ، و در هر دو مرحله روح و نفس انسان از نشئه ‏ای به‏ نشئه دیگر انتقال می‏ یابد؛ با این تفاوت که در حین خواب، انسان غالبا توجه ندارد و هنگامی که بیدار می‏شود نمی‏ داند که در حقیقت از سفری‏ بازگشته است، بر خلاف حالت مرگ که همه چیز بر او روشن است. ماهیت مرگ از نظر قرآن‏ نیستی و نابودی و تمام شدن نیست، بلکه انتقال از نشئه ‏ای به نشئه دیگر است. ماهیت خواب از نظر قرآن هر چند از نظر جسمی و ظاهری تعطیل قوای طبیعت است، ولی از نظر روحی و نفسی نوعی گریز و رجوع به باطن و ملکوت است. مسئله خواب نیز مانند مسئله مرگ از نظر علم از مجهولات است. آنچه علم در این زمینه می‏ شناسد قسمتی از جریانات جسمانی است که در قلمرو بدن صورت می ‏گیرد.

از روایاتى که مفسران در ذیل آیات سوره زمر که خداوند می فرماید: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها؛ خداوند نفس ها را در وقت مردن و (نفس) زنده ها را که هنوز نمرده اند و وقت خوابیدن می گیرد.» (زمر/42) ذکر کرده اند نیز به خوبى روشن مى شود که خواب در به عنوان حرکت روح به سوى عالم ارواح شمرده شده و بیدارى بازگشت روح به بدن و نوعى حیات مجدد است.
در حدیثى از امیر مومنان علی (ع) مى خوانیم که به یارانش چنین تعلیم مى داد: «لا ینام المسلم و هو جنب ، لا ینام الا على طهور ، فان لم یجد الماء فلیتمم بالصعید ، فان روح المؤمن ترفع الى الله تعالى فیقبلها ، و یبارک علیها ، فان کان اجلها قد حضر جعلها فى کنوز رحمته ، و ان لم یکن اجلها قد حضر بعث بها مع امنائه من ملائکته ، فیردونها فى جسده؛ مسلمان نباید با حالت جنابت بخوابد و جز با طهارت وضو به بستر نرود، هرگاه آب نیابد تیمم کند، زیرا روح مؤمن به سوى خداوند متعال بالا مى رود، او را مى پذیرد و به او برکت مى دهد، هر گاه پایان عمرش فرا رسیده باشد او را در گنج هاى رحمتش قرار مى دهد و اگر فرا نرسیده باشد او را با امنائش از فرشتگان به جسدش باز مى گرداند.»
در حدیث دیگرى از امام باقر(ع) چنین مى خوانیم:«اذا قمت باللیل من منامک فقل الحمد لله الذى رد على روحى لاحمده و اعبده؛ هنگامى که در شب از خواب بر مى خیزى بگو حمد خدایى را که روح مرا به من باز گرداند ، تا او را حمد و سپاس گویم و عبادت کنم» و حدیث در این زمینه بسیار است.
در تفاوت خواب و مرگ در روایات آمده: کتاب‌
«معانی الاخبار» روایت‌ می کند از امام محمد تقی (ع) که‌ چون‌ از آن حضرت‌ از حقیقت‌ مرگ‌ سؤال‌ شد، در پاسخ‌ فرمودند: «مرگ‌ همین‌ خوابی‌ است‌ که‌ هر شب‌ به‌ سراغ‌ شما می‌آید؛ با این‌ اختلاف‌ که‌ مدتش‌ طولانی‌ است‌ و انسان‌ در این‌ خواب‌ بیدار نمی‌شود مگر روز قیامت . افرادی‌ که‌ در حال‌ خواب‌، خواب‌ می‌بینند و در آن‌ حال‌ به‌ انواع‌ فرح‌ که‌ به‌ وصف‌ و اندازه‌ نیاید شاد خاطر می گردند، یا به‌ انواع‌ دهشت ها و وحشت ها که‌ قابل‌ توصیف‌ و تقدیر نباشد دچار می گردند؛ چگونه‌ است‌ حال‌ سرور و شادمانی‌ آنها یا حال‌ دهشت‌ و اضطراب‌ آنها در خواب‌؟ همین طور است‌ مرگ‌ و احوالاتی‌ که‌ در آن حال‌ بر انسان‌ پیش‌ می‌آید؛ پس‌ آماده مرگ‌ شوید!» (معانی الاخبار، ص289) این‌ روایت‌ صریح‌ است‌ بر اینکه‌ خواب‌ و مرگ‌ یکی‌ است‌، منتهی‌ مرگ‌ قدری‌ عمیق‌ تر است‌ و سنگین‌ تر و خواب‌ قدری‌ سطحی‌ تر است‌ و سبک تر. پس‌ می توان‌ گفت‌ که‌ مرگ‌ خوابی‌ است‌ سنگین؛ و خواب‌ مرگی‌ است‌ سبک.
در
«مصباح الشریعة» (طبع مرکز نشر کتاب طهران، سنه 1379) باب 49 صفحه 29 وارد است که: قال الصادق علیه السلام:« ان النوم اخوالموت واستدل به علی الموت الذی لاتجد السبیل الی الانتباه فیه والرجوع الی اصلاح ما فات عنک؛ خواب برادر مرگ است؛ و مرگ را با خواب قیاس کن و خواب را دلیل و راهنما بگیر برای مردنی که در آن هیچ راهی به سوی بیداری و رجوع به دنیا برای اصلاح مافات و تدارک و جبران آنچه از تو فوت شده است نیست.» و نیز در «الجامع الصغیر» ،سیوطی از رسول خدا (ص) روایت کرده است که: «النوم أخوالموت و لایموت اهل الجنة» و در «کنوز الحقائق
» صفحه 143 به این عبارت روایت کرده است که «النوم أخوالموت و اهل الجنة لاینامون و لایموتون».

موضوع قفل شده است