جمع بندی سوال در مورد تناقض چند روایت با آیات قرآن و روایات صحیحه

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال در مورد تناقض چند روایت با آیات قرآن و روایات صحیحه

با سلام

امروز کتابی رو خوندم که چند روایت داخلش بود که درست این روایات با روایت صحیح و آیه قرآن در تعارض و تناقض بودند :

روایت صحیح اول :

توصیه حضرت امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به بانوان مکرمه حرم :
« ا اختاه ، یا ام کلثوم ، و انت یا زینب ، و انت یا رقیه ، و انت یا فاطمه ، و انت یا رباب انظرن إذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا »
(( خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا ( که با رضا به قضای الهی ناسازگار است ) بر زبان نرانید .))

این روایت با همین مضمون و با الفاظ دیگر در کتب : لهوف ، ارشاد شیخ مفید ،بحار الانوار ، عوالم ، مستدرک الوسائل ، تاریخ طبری ، الکامل فی التاریخ ، البدایه و النهدایه ، الفتوح / آمده است .

بر طبق این روایت امام حسین صلوات الله علیه به بانوان حرم من جمله زینب کبری و ام کلثوم توصیه و سفارش میکند که پس از شهادت حضرت علیه السلام از اعمالی مثل گریبان چاک زدن و خراشیدن و زخمی ساختن صورت پرهیز کنند .

حال در روایات زیر علاوه بر اینکه بانوان معظمه حرم از اینگونه اعمال پرهیز نکرده اند و برعکس انجام هم داده اند !! یعنی فرمان و توصیه امام زمان و ولی خدا را فراموش کرده و زیر پا نهاده اند !!! چنین کاری از اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کاملا بعید است ./

1)
«رأیت أهل البیت مهتّکات الجیوب مخمّشات الوجوه یلطمن الخدود داخلات إلی الکوفه و رأیت علی بن الحسین یبکی لسوء حاله و فقد رجاله»[تذکره الشهدا ، ج2 ، ص 270]
«دیدم اهل البیت علیهم السّلام را وقتی وارد کوفه می شدند؛ در حالی که گریبان چاک کرده بودند و صورت های خود را می خراشیدند و لطمه به گونه های خود می زدند و دیدم علی بن الحسین را در حالی که بر اسیری خود و کشته شدن مردان خود می گریید.»

2)
«و وضعن التّراب علي رؤوسهنّ و خمشن وجوههنّ و ضرَبنَ خدودهنّ»[لهوف ص 91 ، بحار الانوار ج 45 ، ص 112 ، العوالم ، ص 381 ، لواعج الاشجان ص 205]
«بانوان حرم خاک بر سر می ریختند و صورت هایشان را می خراشیدند و بر صورت می زدند.»

3)
روی أبوجدیله الأسدی (فی بعض النسخ حذیفه) قال: «کنت بالکوفه سنة قتل الحسین، فرأیت نساء أهل الکوفه مشققات الجیوب، ناشرات الشعور، لاطمات الخدود، مخمشات الوجوه، فأقبلت إلی شیخ کبیر فقلت: ما هذا البکاء والنحیب؟ فقال: هذا لأجل رأس الحسین»
[أسرارالشّهادات: 3/219؛ الدمع السجوم در ترجمه نفس المهموم: 359.]
«راوی می گوید: من در سال قتل حسین علیه السّلام در کوفه بودم، پس دیدم زنان کوفه را که گریبان ها دریده اند و موهای خود رها کرده اند و برگونه ها می زنند و صورت ها می خراشیدند. پس به طرف پیرمردی رفتم و گفتم: این بلند گریستن برای چیست؟ پس گفت: به خاطر سر حسین (علیه السّلام).»

*** در این روایت آمده که بانوان حرم مو های خود را در جلو آن همه نا محرم پریشان و رها کرده بودند !! و جالب تر آنست که مردی هم کاملا این صحنه را مشاهده و روایت کرده است !!!***

4)
«فما بقیت فی المدینة مخدّرة و لا محجّبة إلاّ برزن من خدورهنّ مکشوفة شعورهنّ مخمشة وجوههنّ ضاربات خدودهنّ یدعون بالویل و الثبور فلم أر باکیاً أکثر من ذلک الیوم»[الملهوف:156و197؛ بحارالأنوار: 45/112 و147؛ تذکرة الشهداء: 2/416.]
«پس در مدینه هیچ زنی نماند، مگر آن که از خانه ها بیرون آمدند، در حالی که پریشان مو و خراشیده رو بودند و بر صورت های خود می زدند و واویلا و وا ثبورا می گفتند، پس هیچ روزی را از شدّت گریه مانند آن روز ندیدم.»

*** در این روایت هم آمده که زنان موهای خود را پریشان کرده بودند ! آنهم جلو نامحرم در فضای بیرون از منزل !!***

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سوره مبارکه ممتحنه آیه شریفه 12 :
« یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتان یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوف فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ »
ترجمه:
اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزى را شریک قرار خدا ندهند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترائى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ کار شایسته اى مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن، و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!

تفسیر آیه شریفه :
امام صادق علیه السلام فرمود : هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مکه را فتح نمود ، مردان بیعت کردند ، سپس زنان آمدند تا با او بیعت کنند ، پس خداوند این آیه را نازل کرد (( 12 ممتحنه)) ، هند گفت : فرزندانمان را بزرگ کردیم ، آنگاه شما آنها را کشتید . ام حکیم بنت حارث بن هشام که نزد عکرمه بنت ابوجهل بود ، گفت : ای رسول خدا(ص) آن معروفی که خداوند ما را به آن امر فرموده است که نباید تو را در آن نافرمانی بکنیم چیست ؟
حضرت پیامبر اعظم (ص) فرمود : بر صورت خود سیلی نزنید ، گونه خود را مخراشید ، مو های خود را چنگ نزنید ، لباس های خود را پاره مکنید ، لباس سیاه مپوشید و نفرین نکنید سپس رسول خدا با آنان بیعت نمود و ... [ کافی شیخ کلینی ، ج 5 ، ص 527 ، ح 5 ]

* بر طبق این آیه شریفه اعمال ذکر شده توسط رسول خدا و امام صادق علیهما السلام نهی شده است و نباید انجام شود ،، ولی بر طبق روایات فوق اینگونه اعمال توسط زنان هاشمی و مدینه انجام شده است .

حال اگر 4 روایت فوق را حمل بر عزای سید الشهدا کنیم ( بر فرض مثال که اینگونه اعمال در عزای پیامبران و ائمه جایز است !) دو روایت دیگر مبنی بر انجام اینگونه اعمال در عزایی غیر از عزای اهل بیت علیهم السلام آمده است :
یکی در عزای عموی پیامبر (ص) و دیگری عزای زید بن حارثه

1)
«والنساء نساء الأنصار قد خدشن الوجوه ونشرن الشعور وجززن النواصي وخرقن الجيوب وحرمن البطون على النبي (صلى الله عليه وآله) فلما رأينه قال لهن خيرا وأمرهن أن يستترن ويدخلن منازلهن» [ کافی ج 8 ، ص 322 / بحار الانوار ،ج 8 ، ص 322 ]
" زنان انصار ، صورت هایشان را خراشیدند و موهایشان را پراکنده کردند و موهای پیشانی خود را کندند و گریبان پاره کردند و غذا نمیخوردند بر پیامبر (ص) . هنگامیکه زنان حضرت را دیدند حضرت برای آنها دعا کردند و امر کردند که خودشان را بپوشانند و داخل منازلشان شوند ."

*** جالب است که در این روایت هم زنان موی خود را جلو پیامبر پریشان نمودند !!! پیامبر هم به ایشان چیزی نگفتند !!!! ***

2)
« وعن خالد بن زيد قال: لما جاء نعي زيد بن حارثة إلى النبي (صلى الله عليه وآله)، آتى النبي (صلى الله عليه وآله) منزل زيد، فخرجت إليه بنية لزيد، فلما رأت رسول الله (صلى الله عليه وآله) خمشت " هاه هاه " فقيل: يا رسول الله ما هذا ؟ فقال: " شوق الحبيب إلى حبيبه "» [مستدرک الوسائل ج 2 ، ص 465]
" موقعی که خبر شهادت زیدبن حارثه به پیامبر رسید دختری از زید به طرف حضرت آمد پس زمانی که رسول خدا را دید ، بر صورت خود پنجه زد پس حضرت رسول گریه کرده و فرمودند هاه هاه ! عرض کردند این چیست ؟ فرمودند : شوق حبیب به حبیب است ."

تشکر میکنیم پاسخ بدین و از نظر سندی هم روایات مذکور ( 6 روایت) را بررسی بفرمایید .
یا علی

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد عماد

IVI.@.H.D.I;561098 نوشت:
روایت صحیح اول :
توصیه حضرت امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به بانوان مکرمه حرم : « ا اختاه ، یا ام کلثوم ، و انت یا زینب ، و انت یا رقیه ، و انت یا فاطمه ، و انت یا رباب انظرن إذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا »
(( خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا ( که با رضا به قضای الهی ناسازگار است ) بر زبان نرانید .))
این روایت با همین مضمون و با الفاظ دیگر در کتب : لهوف ، ارشاد شیخ مفید ،بحار الانوار ، عوالم ، مستدرک الوسائل ، تاریخ طبری ، الکامل فی التاریخ ، البدایه و النهدایه ، الفتوح / آمده است .

سلام علیکم
در بحث احادیث و روایات این نکته مطرح است که اگر روایاتی با هم متعارض بودند ، به سبک و سنگین کردن روایات می پردازند و روایتی که از اعتبار بیشتری برخوردار است را ملاک قرار می دهند،
در موضوع سوال شما اگر یک نگاهی به آدرسهای خود بیاندازید، متوجه می شود که حدیثی که با روایات مقایسه کرده اید از نظر منبع قویتر است تا چه رسد به بحث سندی و محتوایی
حدیثی که از امام حسین علیه السلام نقل کرده اید در منابع به ترتیب اعتبار ، ارشاد مفید، لهوف و مستدرک وسایل و بحار نقل شده و مویدای بر صحت آن نیز آمدن این روایت در کتابهای تاریخی مثل طبری و ....می باشد
اما روایت متعارض آن
روایت اول: تذکره الشهدا ، ج2 ، ص 270که نمی تواند به عنوان کتاب مرجع باشد
روایت دوم: فقط لهوف چون بحار نیز از لهوف نقل کرده و بقیه منابع نمی تواند به عنوان کتاب مرجع باشد
روایت سوم : در أسرارالشّهادات: 3/219؛ الدمع السجوم در ترجمه نفس المهموم: 359که این کتابها نمی توانند کتاب مرجع باشند
روایت چهارم : الملهوف:156و197؛ بحارالأنوار: 45/112 و147؛ تذکرة الشهداء: 2/416 بجز لهوف دو کتاب دیگر منبع نیستند چون خود بحار نیز از لهوف نقل کرده است.

یعنی با این روایات نمی شود قطع پیدا کرد که اهل بیت بر خلاف فرمایش امام حسین علیه السلام رفتار کرده اند

باز در مقایسه این دو نوع گزارش با هم می توان این مطلب را گفت که ، در گزارش اول ما فرمایش امام حسین علیه السلام را داریم اما در چهار روایت بعدی آمده راوی می گوید، قول معصوم نیست افرادی عادی گزارش کرده اند که چنین اتفاقاتی افتاده است ، آیا با گفته افراد عادی آنهم در کتابهای نه چندان قوی(بغیر از لهوف) آیا می توان قضاوت کرد که اهل بیت بر خلاف فرمایش امام حسین علیه السلام عمل کرده اند؟؟ به نظر نه

علاوه بر آن ممکن است فرمایش امام علیه السلام به بعد از شهادت یعنی همان عصر عاشورا و شام غریبان برگردد که دشمن در مقابل دشمن حمله ور عجز و انابه نباشد ولی بعد از آن برای زنده نگه داشتن پیام عاشورا نیاز به سوگواری (البته نه در آسیب به بدن) باشد. چون گاهی در عزاداری های امروزی بعضی از قبایل عرب و غیر عرب مرسوم است، عزادار (مخصوصا بانوان) چنگ به صورت می اندازد اما نه به معنایی که صورت را زخم کند بلکه به معنایی آنکه حالت نمایشی دارد که به مردم بگوید من عزادارم،
البته در واژه نمایشی نباید تصور کنیم که قلب ناراحت نیست و ادای عزادار را در می آورند بلکه قلب عزادار است و دست کشیدن به صورت به حالت چنگ انداختن رسمی است که هنوز نیز در بعضی از قبایل حتی در ایران دیده میشود، در بعضی از عزاداریها زنان با مویه کردن و دست به صورت کشیدن و چنگ انداختن به صورت( نه جدی که زخم کند) نشان می دهند که ما عزاداریم
نمونه آن را می توان در سینه زندن و زنجیر زدن عزاداران محرم دید، بسیاری از عزاداران سنیه می زنند که بگویند ما عزاداریم نه اینکه سینه خود را زخم کنند ، وبسیاری از زنجیر زنان زنجیر می زنند که بگویند ما برای سالار شهیدان سوگواریم نه اینکه کمر خود را ناقص نمایند، این عرف است و کسی نیز متعرض نمی شود که ای جماعت سینه زن و زنجیر زن چرا طوری می زنید که اثری ندارد؟
چون جواب این است که اثر دارد و اثر آن بیان این است که من عزادارم

علاوه بر آنچه گفته شد در روایت سوم و چهارم اگر دقت بفرمایید زنان کوفه( در روایت سوم) و زنان مدینه( در روایت چهارم) چنین کاری کرده اند نه اهل بیت، یعنی فقط در روایت اول و دوم می توان به اهل بیت نسبت داد.

این از قسمت اول سوال
اگر اشکالی دارید در خدمتتان هستیم

نه خیلی خوب بود تشکر

با سلام.

ببخشید که وارد بحث می شوم.

اما به نظر من، پاسخهای کارشناس محترم، چندان جامع نیست،..

مسئله ای که هست این است، که دستور امام (ع) و یا آیه قرآن که اشاره کردید، در حال اختیار است. نه آسیب زدن بی اختیار. حتی روزه خواری بی اختیار هم روزه را باطل نمی کند.

آن مصائبی که در روز عاشورا اتفاق افتاده، شما تصور کنید یک دهم آن برای شما اتفاق بیافتد. باور کنید از شدت مصائب بی اختیار جان به جان آفرین تسلیم میکنید!

حتی اسب امام حسین (ع)، تحمل آن مصائب را نداشت، و انقدر سر به زمین زد تا مرد.

مثلا درجریانی نقل شده است که حضرت زینب (س) سر خود را به چوبه محمل زده و خون از سر وی جاری شده.

کاری به سند این نقل ندارم، اما شما در نظر بگیرید که داغ سی و چند تن از اقوام و در کل داغ 72 نفر را در نصف روز دیده است، آنهم با جنایات فجیع، و بعد آتش زدن خیمه ها، و بعد جریانات مفصل که حتما شنیده اید، تمام اینها را تحمل کرده، کاروان را سر و سامان داده و .... نمیخواهم بسطش بدهم و روضه بخوانم، خودتان میدانید، در ذهنتان مرور کنید. بعد در کوفه در جلوی چشمانش سر مطهر را بر روی نیزه (بصورت دود گرفته و ... ) جلوی او می آورند. اختیار از دست دادن در این شرایط غیر طبیعی است؟ حضرت ظرفیت بسیار بالاتر از حد تصور داشته، و البته صد البته خداوند نیز صبر بسیاری به او داده که صبر ایوب (ع) در مقابل آن ناچیز است، من اگر در چنین شرایطی یا حتی بسیار بسیار کمتر از این شرایط قرار بگیرم، ناخود آگاه قلبم می ایستد و سکته می کنم.

یا جریان مجلس یزید، که نقل شده حضرت زینب (س) گریبان چاک داده اند.
سر مطهر در تشت طلا در حال قرآن خواندن، و جریان چوب خیزران و شراب و ...
بازهم کاری به سند ندارم.
تمام مسائل گفته شده را در نظر بگیرید، آیا از کف دادن اختیار در چنین شرایطی غیر طبیعی است؟ باز هم می گویم حضرت ظرفیت و صبر بسیار بالایی داشته که دور از تصور است.

در مورد آسیب زدن به بدن، بی تابی کردن و ... در مصیبت ها (مثلا فوت پدر، مادر، فرزند و ...) همانطور که گفته شده است، این اعمال مجاز نیست.. (البته به شرط اینکه بی اختیار نباشد، چون هیچ سرزنشی به کسی که در مصیبت اختیار از دست داده وجود ندارد)
اما حتی با اختیار آن در مورد عزاداری سید الشهدا (ع) در فقه استثناء قرار گرفته...

روایتهای 5 و 6 که مربوط به زمان حضرت رسول (ص) بودند، هم باید دید قبل از آیه ذکر شده بوده یا بعد از آن؟ که ظاهرا قبل از آن بوده... چون در تفسیر گفتید آیه مربوط به بعد از فتح مکه بوده
و زمانی که حکمی صادر نشده نمیتوان کسی را بخاطر عمل نکردن به آن سرزنش کرد. در زمان حضرت رسول (ص) حتی تا مدتها برخی از مسلمانها شراب می خوردند تا حکم تحریم شراب نازل و اجرا شد.

موفق باشید.

خدمت جناب امیر امیدوار گرامی
فرمایش شما درباره، فرق بین ضربه زدن با اختیار و بی اختیار صحیح است، اما باید ابتدا اثبات شود که اهل بیت به خود ضربه زده اند بعد اثبات شود با اختیار بوده یا بی اختیار
آنچه در روایات پست اول آمده اثبات نمی کند که این چنین اتفاقی افتاده باشد ، و روایت کوبیدن سر توسط حضرت زینب علیه السلام زیر که خودتان ضعفش را اطلاع دارید
شما باید اثبات کنید چنین اتفاقی افتاده سپس بحث بر سر اختیار و عدم اختیار بشود

با سلام و آرزوي توفيق

به نظر من هچ تعارضي بين دو دسته روايات نيست بلكه رمز توصيه حضرت سيدالشهداء عليه السلام در فراز آخر كلامشان موجود است:

IVI.@.H.D.I;561098 نوشت:
انظرن إذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا

يعني كاري نكنيد كه نشان از نارضايتي و غضب بر خدا باشد.

عماد;562620 نوشت:
خدمت جناب امیر امیدوار گرامی
فرمایش شما درباره، فرق بین ضربه زدن با اختیار و بی اختیار صحیح است، اما باید ابتدا اثبات شود که اهل بیت به خود ضربه زده اند بعد اثبات شود با اختیار بوده یا بی اختیار
آنچه در روایات پست اول آمده اثبات نمی کند که این چنین اتفاقی افتاده باشد ، و روایت کوبیدن سر توسط حضرت زینب علیه السلام زیر که خودتان ضعفش را اطلاع دارید
شما باید اثبات کنید چنین اتفاقی افتاده سپس بحث بر سر اختیار و عدم اختیار بشود

سلام.
بنده عرض کردم به نظر من پاسخهای کارشناس محترم (جنابعالی) چندان جامع نیست. نگفتم غلط است.

همین روایاتی که در سئوال استارتر تاپیک آمده، و یا روایاتی که من اشاره کردم، کاری به سند آنها ندارم، فرض بر اینکه ضعیف باشند، صرف ضعیف بودن نمیتوان ردشان کرد. و بگویید چون اولی (دستور امام حسین ع)، سند قوی دارد و بقیه سند ها ضعیف هستند، پس کلا حکم بر بطلانشان بدهید.
بهرحال، بنده علم رجال و حدیث ندارم، علاقه و استعدادی هم در یادگیری این علوم ندارم، لذا در این خصوص نظری نمی دهم که سند ضعیف است یا قوی است و ... و به نظر کارشناسان (که احتمالا شما نیز در همین زمینه کارشناس هستید)، مراجعه می کنم.

اما بنده عرض کردم جامع نیست به دلایل زیر:
جدای از بحث سند
1- سنگینی مصیبت کاملا واضح است و اینکه انسان در این مصائب اختیار از دست بدهد امری بدیهی است. (لازم به تذکر است که حتی صبر بی بدیل حضرت زینب س در کلام من لحاظ شده و با ملاحظه این صبر باز می گویم سنگینی مصیبت به قدری است که از دست دادن اختیار حتی برای امام معصوم (ع) و حضرت زینب (س) طبیعی است)
2- لطمه زدن در عزاداری سید الشهدا (ع)، در فقه استثناء قرار گرفته (حتی در صورت اختیار)
3- روایات 5 و 6 استارتر تاپیک، به احتمال قریب به یقین، قبل از آیه استناد شده در اول پست می باشد.

اینکه می گویید ابتدا باید ثابت شود و ... نمیدانم دلیلش چیست، بهرحال روایاتی در این خصوص وجود دارد، نهایتش این است که بگویید روایات ضعیف است، اما ضعیف بودن دلیل بر بطلان روایات نیست و نمیتوان به بهانه ضعیف بودن ردشان کرد. هرچند که ممکن است روایات صحیح و قوی هم در این زمینه وجود داشته باشد.
اما سه نکته ای که بنده عرض کردم، بدون اینکه نیاز به بررسی سند روایات باشد، مشخص می کند که تناقضی در کار نیست.

موفق باشید.

shaker133;562636 نوشت:
يعني كاري نكنيد كه نشان از نارضايتي و غضب بر خدا باشد.

سلام.

این نکته، بسیار فنی است. و حق کاملا با شماست.
اما سطح آن بالاتر از حدی است که در این فروم مطرح شود.

دلیل استثناء قرار گرفتن لطمه زدن در عزاداری سید الشهدا (ع)، همین نکته ای است که شما به آن اشاره کردید.

موفق باشید.

عرض کردم که فرمایش شما درباره عدم اختیار صحیح است مثلا اگر اثبات شود که وجود مقدس حضرت زینب سلام الله علیها وقتی با سر مطهر امام حسین علیه السلام مواجه شدند بی اختیار سر بر چوبه محمل زدند، کسی نمی گوید که چرا اینکار را کردند، ولی بحث این است که ایا ایشان چنین کاری کرده اند یانه؟
اینکه فرموده اید : مصیبت آنقدر بزرگ بود که بی اختیار ممکن است حتی معصوم نیز بر خود آسیب برساند صحیح ، اما اینکه این اتفاق افتاده یا نه بحث دیگری است
مثلا شهادت امام حسین علیه السلام مصیبتی بسیار بزرگ در طول تاریخ بشریت است، حال کسی ادعا کرده که همسر ایشان شهربانو از زیادی مصیبت خود را به فرات انداخته،
نمی شود گفت مصیبت چنان بزرگ بود که احتمال چنین کاری می رفت، ول اینکه سند ضعیف باشد
اینجا بحث علمی می کنیم و می گوییم این خبر جعلی است چون اصلا حضرت شهربانو در کربلا نبوده اند،
مسئله شما نیز چنین است، نمی شود گفت چون مصیبت بزرگ است پس کوبیدن سر حضرت زینب بر محمل ولو با خبر ضعیف، صحیح است، بلکه ابتدا باید اثبات شود که چنین اتفاقی افتاده است.

AmirOmidvar;562675 نوشت:
لطمه زدن در عزاداری سید الشهدا (ع)، در فقه استثناء قرار گرفته (حتی در صورت اختیار)

این نیز به بحث ما ربط ندارد ، علاوه بر اینکه بر بحث فقهی است، نمی تواند در بحث ما جایی داشته باشد
سوال کننده محترم پرسیده ، که با توجه به اینکه امام حسین علیه السلام اهل بیت را نهی کرده که پس از وی به بدنشان آسیب برسانند چرا اهل بیت به فرمایش ایشان عمل نکرده اند؟
اگر اثبات شود که این عمل انجام شده و بی اختیار صورت گرفته می گوییم بین فرمایش امام حسین علیه السلام و عمل اهل بیت در صورت اثبات تعارضی نیست ولی اگر با اختیار بوده باشد اینجا دیگر تعارض است ، چون امام حسین علیه السلام اهل بیت را از آن نهی کرده اند، پس جواز بر فرض اثبات شامل حال اهل بیت که درکربلا بوده اند و مورد خطاب امام حسین علیه السلام بوده اند نمی شود.

AmirOmidvar;562675 نوشت:
روایات ضعیف است، اما ضعیف بودن دلیل بر بطلان روایات نیست و نمیتوان به بهانه ضعیف بودن ردشان کرد

یعنی با وجود روایت ضعیف و روایت قوی مخالف آن و عدم جمع باز نمی توان روایت ضعیف را کنار گذاشت؟؟؟!!!

shaker133;562636 نوشت:
يعني كاري نكنيد كه نشان از نارضايتي و غضب بر خدا باشد.

این فرمایش شما با حدیث سازگاری ندارد
دفت بفرمائید
امام فرمودند:
« ا اختاه ، یا ام کلثوم ، و انت یا زینب ، و انت یا رقیه ، و انت یا فاطمه ، و انت یا رباب انظرن إذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا »
(( خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا ( که با رضا به قضای الهی ناسازگار است ) بر زبان نرانید .))
این دو کار را انجام ندهید و (واو عطف) این سخن را نگویید
چطور شما جمله بعد از واو عطف را نتیجه جمله قبل گرفته اید؟؟

IVI.@.H.D.I;561098 نوشت:
توصیه حضرت امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به بانوان مکرمه حرم :
« ا اختاه ، یا ام کلثوم ، و انت یا زینب ، و انت یا رقیه ، و انت یا فاطمه ، و انت یا رباب انظرن إذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا »
(( خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا ( که با رضا به قضای الهی ناسازگار است ) بر زبان نرانید .))

سلام
با تشكر
اينكه خيلي واضح هست برادرم، مثال مي زنم، اگر قرار باشد شما برويد شهيد شويد ايا به خواهرتان مي گويد كه ارامش داشته باشد و بي تابي نكند يا مي گويد بيشتر براي شما گريه كند و به خود اسيب بزند؟

عماد;562693 نوشت:
یعنی با وجود روایت ضعیف و روایت قوی مخالف آن و عدم جمع باز نمی توان روایت ضعیف را کنار گذاشت؟؟؟!!!

سلام مجدد.

مسئله دقیقا همین است که میگویید...

شما میگویید یک روایت قوی داریم که امام (ع) نهی کرده است از لطمه زدن و شیون کردن و ...

و مثلا چند روایت ضعیف داریم که این کار صورت پذیرفته.

بعد بیایید و بگویید چون اهل بیت (ع) تخطی از فرمان امام حسین (ع) نمی کردند، پس آن روایات ضعیف کلا باطل است و دیگر مجالی برای بررسی اینکه بدلیل بزرگی مصیبت، کاروانیان اهل بیت (ع) بی اختیار لطمه ای به خود زده باشند و همچنین مسئله فقهی (در صورت اختیار) نمی ماند.

در واقع من می گویم اصلا روایات ذکر شده مخالف هم نیستند! ولی شما می گویید اول باید سند بررسی شود، اگر سند ضعیف بود حکم بر بطلان روایت با سند ضعیف می دهیم! خب چرا؟ اینها که تناقضی با هم ندارند.
آیا درست این نیست که اول بررسی کنیم که آیا تناقض وجود دارد یا خیر، بعد اگر تناقض وجود داشت اقدام به کنار گذاشتن روایات با سند ضعیف تر نماییم؟

موفق باشید.

عماد;562690 نوشت:
این نیز به بحث ما ربط ندارد ، علاوه بر اینکه بر بحث فقهی است، نمی تواند در بحث ما جایی داشته باشد
سوال کننده محترم پرسیده ، که با توجه به اینکه امام حسین علیه السلام اهل بیت را نهی کرده که پس از وی به بدنشان آسیب برسانند چرا اهل بیت به فرمایش ایشان عمل نکرده اند؟
اگر اثبات شود که این عمل انجام شده و بی اختیار صورت گرفته می گوییم بین فرمایش امام حسین علیه السلام و عمل اهل بیت در صورت اثبات تعارضی نیست ولی اگر با اختیار بوده باشد اینجا دیگر تعارض است ، چون امام حسین علیه السلام اهل بیت را از آن نهی کرده اند، پس جواز بر فرض اثبات شامل حال اهل بیت که درکربلا بوده اند و مورد خطاب امام حسین علیه السلام بوده اند نمی شود.

اتفاقا این مسئله نیز کاملا به بحث مربوط است. (البته قطعا به تخصص انجمن تاریخ اسلام و تاریخ اهل بیت (ع) ربطی ندارد، لیکن به بحث مربوط است)

چون مسئله فقط نهی امام حسین (ع) نبوده... بلکه سئوال کننده به آیه قرآن اشاره کرده.

چون به آیه قرآن اشاره شده، و تضاد با آیه قرآن مطرح شده، لزوم مطرح کردن بحث فقهی، و دلایل آن، خالی از وجه نیست.

همچنین موردی که در خصوص روایات 5 و 6و استارتر (زمان حضرت رسول (ص)) عرض کردم، که البته یقین ندارم ولی قریب به یقین، زمان نزول آیه بعد از زمان وقوع آن روایات بوده.

لذا بنده سه نکته (1- عدم اختیار 2- جواز فقهی در صورت اختیار 3- زمان نزول) به نکات تخصصی جنابعالی اضافه کردم، و عرض کردم بنظر من جواب شما جامع نبوده. چرا که فقط به دلیل ضعیف بودن سند یک روایت نمیتوان آن را رد کرد.

موفق باشید.

جواد ابوالقاسمي;562702 نوشت:
اينكه خيلي واضح هست برادرم، مثال مي زنم، اگر قرار باشد شما برويد شهيد شويد ايا به خواهرتان مي گويد كه ارامش داشته باشد و بي تابي نكند يا مي گويد بيشتر براي شما گريه كند و به خود اسيب بزند؟


میگوییم بی تابی نکنید ، ولی اگر خواهرام حضرت زینب باشد بر خلاف حرف ما عمل نمی کند

فکر می کنم بحث دیگر از حالت علمی خارج شده و به جدل نزدیک میشود

AmirOmidvar;562815 نوشت:
شما میگویید یک روایت قوی داریم که امام (ع) نهی کرده است از لطمه زدن و شیون کردن و ...

و مثلا چند روایت ضعیف داریم که این کار صورت پذیرفته.

بعد بیایید و بگویید چون اهل بیت (ع) تخطی از فرمان امام حسین (ع) نمی کردند،


بله همین است، مگر اینکه بی اختیار ضربه ای زده باشند و آن نیز اثبات شود

AmirOmidvar;562815 نوشت:
یگر مجالی برای بررسی اینکه بدلیل بزرگی مصیبت، کاروانیان اهل بیت (ع) بی اختیار لطمه ای به خود زده باشند و همچنین مسئله فقهی (در صورت اختیار) نمی ماند.

نگفتم مجالی نیست، عرض کردم باید طبق قاعده علم حدیث یعنی سبک سنگین کردن طرفین قضیه اگر قابل جمع است جمع کنیم ، اگر قابل جمع نیست آنچه ضعیف است کنار بگذاریم.

AmirOmidvar;562815 نوشت:
در واقع من می گویم اصلا روایات ذکر شده مخالف هم نیستند! ولی شما می گویید اول باید سند بررسی شود، اگر سند ضعیف بود حکم بر بطلان روایت با سند ضعیف می دهیم! خب چرا؟ اینها که تناقضی با هم ندارند.

در صورتی تناقض ندارند که اثبات شود، شما باید اول اثبات کنید چنین اتفاقی افتاده بعد بگویید از روی عدم اختیار بوده بعد بگویید تناقض ندارد
که هنوز در پله اول هستیم یعنی اثبات که چنین اتفاقی افتاده بعد از اثبات
می رویم پله دوم یعنی عدم اختیار
بعد می رویم پله سوم یعنی عدم تناقض
شما پله اول را نرفته سعی در اثبات پله سوم دارید؟ و این روش علمی نیست

عماد;562937 نوشت:

میگوییم بی تابی نکنید ، ولی اگر خواهرام حضرت زینب باشد بر خلاف حرف ما عمل نمی کند

باسلام
اصلافرض روبراین میزاریم روایت حقیقت داره
اولا ممکن بی اختیارباشد
ثانیاممکن حدیث جنبه همدردی داشته باشدنه دستوری
ثالثاممکن بخاطرموضوع دیگری چنین شده باشدیعنی صرف ذهنی ومبنای کارشان بدلیل اعمال گنهکاران وجایگاه انان باشدکه باشهادت ان بزرگواردیگرکسی نیست انان رایاری دهدومردم رابیش ترهدایت کند
یاحق

AmirOmidvar;562830 نوشت:
اتفاقا این مسئله نیز کاملا به بحث مربوط است. (البته قطعا به تخصص انجمن تاریخ اسلام و تاریخ اهل بیت (ع) ربطی ندارد، لیکن به بحث مربوط است)

چون مسئله فقط نهی امام حسین (ع) نبوده... بلکه سئوال کننده به آیه قرآن اشاره کرده.

چون به آیه قرآن اشاره شده، و تضاد با آیه قرآن مطرح شده، لزوم مطرح کردن بحث فقهی، و دلایل آن، خالی از وجه نیست.

همچنین موردی که در خصوص روایات 5 و 6و استارتر (زمان حضرت رسول (ص)) عرض کردم، که البته یقین ندارم ولی قریب به یقین، زمان نزول آیه بعد از زمان وقوع آن روایات بوده.

اگر دقت بفرمائید بنده هنور قسمت اول سوال را مطرح کردم و بحث آیات هنوز مطرح نشده شما عجله فرمودید، دقت کنید

عماد;562027 نوشت:
علاوه بر آنچه گفته شد در روایت سوم و چهارم اگر دقت بفرمایید زنان کوفه( در روایت سوم) و زنان مدینه( در روایت چهارم) چنین کاری کرده اند نه اهل بیت، یعنی فقط در روایت اول و دوم می توان به اهل بیت نسبت داد.

این از قسمت اول سوال
اگر اشکالی دارید در خدمتتان هستیم


هنوز من وارد قسمت دوم که حدیث پنجم و ششم به اعتبارشما باشد نشده ام

AmirOmidvar;562830 نوشت:
ذا بنده سه نکته (1- عدم اختیار 2- جواز فقهی در صورت اختیار 3- زمان نزول) به نکات تخصصی جنابعالی اضافه کردم، و عرض کردم بنظر من جواب شما جامع نبوده. چرا که فقط به دلیل ضعیف بودن سند یک روایت نمیتوان آن را رد کرد.

1. در عدم اختیار ابتدا باید فعل اثبات شود و بعد عدم اختیار فعل
2. باید در فقه بحث شود که اشکال دارد یانه ولی شامل حال این دو نوع روایت نمی شود چون تصریح است که امام حسین علیه السلام نهی کرده اند و اهل بیت انجام داده اند(البته به گفته روایات ضعیف) اینجا سوال است که چرا اهل بیت به سخن امام گوش نکرده اند؟ چه ربطی دارد به بحث اینکه فقه می گوید با اختیار هم اشکال ندارد؟
3. هنوز بنده وارد بحث قرانی و دو روایت اخر نشده ام ، ولی فرمایش صحیح است

این اعمال که بعضیشون اشکال ندارد :

ایت الله العظمی خوئی از فقهای بزرگ جهان تشیع می گوید :

نعم استثنى الأصحاب من حرمة تلك الأمور ، الاتيان بها في حق الأئمة والحسين عليهم السلام مستندين فيه إلى ما فعلته الفاطميات على الحسين بن علي بن لطم الخد وشق الجيب - كما ورد في رواية خالد بن سدير .

فقهای امامیه حرمت انجام این امورا را (گرییبا چاک زدن لطمه زدن و..)در مصیبت امام حسین و ائمه استثناء کرده اند و در این زمینه به آنچه که زنان بنی هاشم از لطمه زدن به صورت و گریبان چاک زدن برای امام حسین انجام داده اند استناد کرده اند

تنقیح فی شرح عروه الوثقی ج9ص235

اگر اشتباه می کنم اساتید توضیح بدهند



سوال داشتم دوستان !!

اون روایی که مربوط به مرگ عموی پیغمبر (ص) بوده ، دقیقا منظور کی هست ؟ ابوطالب یا عباس یا حمزه علیهم السلام ؟؟؟

با تشکر

IVI.@.H.D.I;563020 نوشت:
سوال داشتم دوستان !!

اون روایی که مربوط به مرگ عموی پیغمبر (ص) بوده ، دقیقا منظور کی هست ؟ ابوطالب یا عباس یا حمزه علیهم السلام ؟؟؟

با تشکر

سلام.
چیزی که بنده چند جا دیدم نقل زیر است:

زنان انصار ( به محض شنيدن خبر (شايعه) شهادت پيامبر اكرم(ص) در جنگ احد) صورت هاي خود را خراشيدند و موهاي خود را پريشان نمودند و موهاي جلوي سر خود را كندند و گريبانها چاك زدند و غذاخوردن را بر خود حرام كردند . و زماني كه پيامبر را ديدند ، حضرت دعاي خير براي آنان كرد و آنها را امر نمود كه خود را بپوشانند و به منزلهاي خود بروند ..

موفق باشید.

ammarshia;562997 نوشت:
اگر اشتباه می کنم اساتید توضیح بدهند

مطلبي كه اورده ايد صحيح هست زيرا عزداري با همان سباق در نزد ائمه صحيح هست و جوازش را داده اند

جابر از امام محمد باقر علیه السّلام نقل می کند که عرض کردم:
«... ما الجزع؟ قال: أشد الجزع الصراخ بالعويل و لطم الوجه والصدر و جز الشعر من النواصي و من أقام النوائحه فقد ترك الصبر...»
«...جزع چیست؟ فرمودند: شدیدترین نوع جزع، فریاد با صدای بلند گریستن و شیون زدن و بر صورت و سینه زدن و کندن مو از بالای پیشانی است و كسي كه اقامه كند گلايه ها را پس به تحقيق صبر را ترك كرده است.»
الكافي: 3/223؛ وسائل الشیعة: 3/271؛ بحارالانوار: 79/89؛ مسکن الفؤاد: 51.


جابر از امام محمد باقر علیه السّلام نقل می کند که عرض کردم :
«... ما الجزع؟ قال: أشد الجزع الصراخ بالعويل و لطم الوجه والصدر و جز الشعر من النواصي و من أقام النوائحه فقد ترك الصبر...»
«...جزع چیست؟ فرمودند: شدیدترین نوع جزع، فریاد با صدای بلند گریستن و شیون زدن و بر صورت و سینه زدن و کندن مو از بالای پیشانی است و كسي كه اقامه كند گلايه ها را پس به تحقيق صبر را ترك كرده است.»
الكافي: 3/223؛ وسائل الشیعة: 3/271؛ بحارالانوار: 79/89؛ مسکن الفؤاد: 51.

بحث ما خمش و خدش بود نه لطم !!! این حدیث شریف بیانگر با کف دست ضربه زدن ( سیلی) بر صورت و سینه است نه خراش و ایجاد جراحت !!
در روایات مذکور خمش آمده است

IVI.@.H.D.I;563178 نوشت:
بحث ما خمش و خدش بود نه لطم !!! این حدیث شریف بیانگر با کف دست ضربه زدن ( سیلی) بر صورت و سینه است نه خراش و ایجاد جراحت !!
در روایات مذکور خمش آمده است

پس مشخص است اهل لطمه زني نيستيد

خدا را شكر ما اگر خدا قبول كند ما لطمه مي زنيم و اگر هيئتي باشيد بايد بدانيد لطمه زني همان خراش انداختم در قسمت بالاي گونه هست كه خود معصوم هم فرمودند كندن مو از بالاي پيشاني

دوست گرامي لطمه زني يعني خراش انداختن به صورت ايا هيئتي نديده ايد كه دو طرف بالايس گونه او زخم شده باشد؟

1)
«رأیت أهل البیت مهتّکات الجیوب مخمّشات الوجوه یلطمن الخدود داخلات إلی الکوفه و رأیت علی بن الحسین یبکی لسوء حاله و فقد رجاله»[تذکره الشهدا ، ج2 ، ص 270]
«دیدم اهل البیت علیهم السّلام را وقتی وارد کوفه می شدند؛ در حالی که گریبان چاک کرده بودند و صورت های خود را می خراشیدند و لطمه به گونه های خود می زدند و دیدم علی بن الحسین را در حالی که بر اسیری خود و کشته شدن مردان خود می گریید.»

2)
«و وضعن التّراب علي رؤوسهنّ و خمشن وجوههنّ و ضرَبنَ خدودهنّ»[لهوف ص 91 ، بحار الانوار ج 45 ، ص 112 ، العوالم ، ص 381 ، لواعج الاشجان ص 205]
«بانوان حرم خاک بر سر می ریختند و صورت هایشان را می خراشیدند و بر صورت می زدند.»

3)
روی أبوجدیله الأسدی (فی بعض النسخ حذیفه) قال: «کنت بالکوفه سنة قتل الحسین، فرأیت نساء أهل الکوفه مشققات الجیوب، ناشرات الشعور، لاطمات الخدود، مخمشات الوجوه، فأقبلت إلی شیخ کبیر فقلت: ما هذا البکاء والنحیب؟ فقال: هذا لأجل رأس الحسین»
[أسرارالشّهادات: 3/219؛ الدمع السجوم در ترجمه نفس المهموم: 359.]
«راوی می گوید: من در سال قتل حسین علیه السّلام در کوفه بودم، پس دیدم زنان کوفه را که گریبان ها دریده اند و موهای خود رها کرده اند و برگونه ها می زنند و صورت ها می خراشیدند. پس به طرف پیرمردی رفتم و گفتم: این بلند گریستن برای چیست؟ پس گفت: به خاطر سر حسین (علیه السّلام).»

4)
«فما بقیت فی المدینة مخدّرة و لا محجّبة إلاّ برزن من خدورهنّ مکشوفة شعورهنّ مخمشة وجوههنّ ضاربات خدودهنّ یدعون بالویل و الثبور فلم أر باکیاً أکثر من ذلک الیوم»[الملهوف:156و197؛ بحارالأنوار: 45/112 و147؛ تذکرة الشهداء: 2/416.]
«پس در مدینه هیچ زنی نماند، مگر آن که از خانه ها بیرون آمدند، در حالی که پریشان مو و خراشیده رو بودند و بر صورت های خود می زدند و واویلا و وا ثبورا می گفتند، پس هیچ روزی را از شدّت گریه مانند آن روز ندیدم.»

لطفا روایات را بررسی سندی کنید با تشکر

جواد ابوالقاسمي;563184 نوشت:
پس مشخص است اهل لطمه زني نيستيد

خدا را شكر ما اگر خدا قبول كند ما لطمه مي زنيم و اگر هيئتي باشيد بايد بدانيد لطمه زني همان خراش انداختم در قسمت بالاي گونه هست كه خود معصوم هم فرمودند كندن مو از بالاي پيشاني

دوست گرامي لطمه زني يعني خراش انداختن به صورت ايا هيئتي نديده ايد كه دو طرف بالايس گونه او زخم شده باشد؟

اولا کلمه «لطم و لطمه» عربی هستند و فارسی نیستند که بخواهیم معنای فارسی آنرا بکار ببریم
بله در فارسی کلمه لطمه بمعنای آسیب و صدمه است ولی در عربی کلمه «لطم» بمعنای (با کف دست ضربه زدن) و کلمه لطمه بمعنای( سیلی ) میباشد ، نه خراش و ایجاد جراحت !!!

دوما کجا کندن موهای پیشانی همان خراش و ایجاد جراحت است ؟؟؟؟!!!!! تا حالا زیاد شده مو های بدنم کنده بشه ولی کوچکترین زخمی اتفاق نیفتاده
در ضمن جز الشعر هم معنی کندن مو میدهد و هم بریدن مو ...

IVI.@.H.D.I;563188 نوشت:
بله در فارسی کلمه لطمه بمعنای آسیب و صدمه است ولی در عربی کلمه «لطم» بمعنای (با کف دست ضربه زدن) و کلمه لطمه بمعنای( سیلی ) میباشد ، نه خراش و ایجاد جراحت !!!

بگواري كنيد دايره المعارف ادبيات لغوي عربي خود را به ما معرفي كنيد بهمراه متن عربي كه اين ترجمه شما را كرده تا ما هم مانند شما يقين كنيم انچه تعريف كرده ايد صحيح هست و نه از خود ساخته

دوم يك متن عربي بايد به زبان فارسي ترجمه شود ديگر پس بايد به تركي ترجمه شود؟

ما كي گفتيم موكندن پيشاني همان خراش و ايجاد جراحت است؟ به نوشته هاي ما خوب قت كنيد و خوب بخوانيد گفتين لطمه همان خراش است كه در بالاي گونه مي باشد و معصوم فرموده مو از بالاي پيشاني

اين هم روايتي ديگر در مورد لطمه زني و خراش انداختن

قال الصادق علیه السلام : ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی علیه السلام و علی مثله تلطم الخدود وتشق الجیوب.امام صادق علیه السلام میفرمایند:همانا گریبان دریدند وبر گونه ها لطمه زدند فاطمیات(دختران زهرا علیها السلام)بر حسین بن علی علیه السلام وبر مثل چنین بزرگمردی باید لطمه زد و گریبان درید.
تهذیب الاحکام جلد ۸ صفحه ۳۲۵ و بحار الانوار ج82 ص 106 و عوالی اللالی ج3 ص 409

فى زیارة الناحیة:فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات
ترجمه محتوایی:وقتی که زنان آل الله اسب امام حسین علیه السلام را دیدند در حالیکه زین واژگون بود از خیمه ها بیرون دویدند در حالیکه به سر و صورت میزدند... زیارت ناحیه مقدسه از لسان مبارک امام زمان (عج)

دوباره شروع کردی جک گفتن !!!

لطم و لطمه بمعنای خراش و ایجاد جراحت نیست دوست عزیز بلکه بمعنای با کف دست ضربه زدن و سیلی می باشد ...
شما میشه به من بگید کی و کجا گفته کلمه لطم به معنای جراحت و خراش ایجاد کردن است ؟؟؟

خدش و خمش بمعنای ایجاد خراش است نه لطم ...

[h=2]ترجمه و معنی لطم در فرهنگ لغت عربی-فارسی المعانی[/h]

  1. لَطَّمَ : لَطَّمَ : تَلْطِيماً [ لطم ] هُ : او را سيلى بسيار زد
    - الكِتَابَ : كتاب را پايان داد و آنرا مهر كرد .

  2. لُطِمَ : لُطِمَ : الرجُلُ : مورد ستم قرار گرفت
    - الْفَرَسُ : در يك طرف صورت اسب سپيدى بود .

  3. لَطَمَ : لَطَمَ : لَطْماً هُ : بصورت او سيلى زد

    در ناحیه مقدسه و حدیث امام صادق علیه السلام لطم آمده نه خدش و خمش
    بعمنای سیلی میباشد.

ولی در مورد حدیث امام صادق علیه السلام :
ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی علیه السلام و علی مثله تلطم الخدود وتشق الجیوب

نقد این روایت :
1. سند این روایت ضعیف می‌باشد؛ و بسیاری از فقهاء به این امر تصریح نموده‌اند؛ شهید ثانی در مسالک الافهام درباره‌ی این روایت می‌گوید:
«طرق الروایه ضعیف، فإن خالد بن سدیر غیر موثق و قد قال الصدوق: إن کتابه موضوع و فی طریقه أیضا محمد بن عیسی و هو ضعیف»؛ «سند این روایت ضعیف می‌باشد؛ زیرا خالد بن سدیر که در سند آن است فردی غیرموثق می‌باشد؛ و شیخ صدوق در مورد او گفته که روایات کتابش جعلی است. همچنین در سند این روایت محمد بن عیسی است که او نیز فردی ضعیف است.»(8)
آقا رضا همدانی (متوفی1322) هم در کتاب مصباح الفقیه می‌نویسد: «الروایه لضعف سندها و اعراض الاصحاب عنها لا تصلح دلیلا»(9)؛ «این روایت به خاطر ضعف سندش و اعراض اصحاب از آن صلاحیت برای دلیل واقع شدن را ندارد.» آیت الله العظمی گلپایگانی «قدس سره» نیز می‌نویسد: «هذه الروایه ضعیفه السند غیر منجبره بعمل الأصحاب»(10) ایشان همچنین اختصاص دادن جواز لطم‌زدن را به عزای امام حسین، علیه‌السلام، با استناد به این روایت، رد می‌کند و می‌فرماید:
من المستبعد اختصاص الجواز بمصیبه مولانا الحسین صلوات الله علیه وآله فإنه إذا کانا محرمین فی الإسلام لم یرتکبن ذلک و لو کانا جائزین علی الحسین لإشمئزاز النفوس من ذلک (11)
«بسیار بعید است که جواز لطم به صورت و گریبان چاک دادن را به عزاداری امام حسین، علیه‌السلام، اختصاص دهیم زیرا وقتی که این دو فعل در اسلام حرام باشد محققاً زنان فاطمی نیز آن را انجام نداده‌اند اگرچه این اعمال برای امام حسین، علیه‌السلام، جایز باشد زیرا انجام این اعمال موجب تنفر و بی‌زاری نفوس مردم از آن عمل (و انجام دهنده‌اش) می‌شود.»
همچنان‌که آیت الله العظمی خویی نیز در همین راستا می‌فرماید:
بعضی از اصحاب انجام دادن این اعمال (لطم و گریبان چاک دادن) را در حق ائمه و امام حسین، علیهم‌السلام، از حرمت خارج نموده‌اند و برای اثبات این مدعی، به لطم زنان فاطمی که در روایت خالد بن سدیر آمده است استناد کرده‌اند. ولی این مطلبی است که نمی‌توان از آن حمایت کرد؛ زیرا بر فرض حرمت این اعمال، این حکم عمومیت دارد و روایتی که دلالت بر صدور این اعمال از زنان فاطمی دارد ضعیف‌السند است و نمی‌توان بر آن اعتماد نمود.(12)
2. فقرات این روایت(13) دارای تناقضاتی با یکدیگر می‌باشد که بعضی فقهاء به آن تصریح نموده‌اند. آیت الله العظمی سید احمد خوانساری (متوفی1405) در کتاب جامع المدارک قسمتی از این تناقضات را بیان نموده و می‌نویسد:
هذه الروایه یشکل استفاده الوجوب منها ففیها «و لا صلاه لهما حتی یکفرا أو یتوبا» و فیها «ولا شیئ فی اللطم علی الخدود سوی الاستغفار و توبه» فکیف یلتزم بعدم صحه الصلاه بدون التکفیر و التوبه و کیف یلتزم بوجوب الاستغفار و التوبه فی اللطم علی الخدود مع ما فی ذیلها «و علی مثله تشق الجیوب» فإن الاستغفار و التوبه فرع الحرمه(14)
«استفاده وجوب کفاره از این روایت (به خاطر تناقضاتی که در آن است) مشکل است زیرا در آن آمده است نماز کسی (که گریبانش را در عزای زوج یا فرزندش چاک دهد) صحیح نیست تا این‌که کفاره بدهد و همچنین در آن آمده است که چیزی در لطمه‌زدن به صورت غیر از استغفار و توبه نیست، پس چگونه می‌توان متلزم شد که نماز شخص بدون دادن کفاره و توبه صحیح نباشد و همچنین چگونه می‌توان ملتزم به وجوب استغفار و توبه در لطم بر صورت شد با وجود آنچه که در ذیل این روایت آمده است که«وعلی مثله تشق الجیوب» زیرا که استغفار و توبه فرع حرمت است.»
3. همان‌گونه که پیش از این نیز گفته شد کلمه «لطم» که در این روایت نیز به آن اشاره شده است به معنای زدن به صورت با کف دست می‌باشد، نه وارد کردن خراش و خدشه به صورت، تا بتوان با آن بر جواز عملی همچون قمه‌زنی احتجاج نمود. چنانچه این معنی را می‌توان از متن همین روایت نیز بدست آورد زیرا در صدر روایت برای وارد کردن خراش به صورت کفاره قرار داده شده است؛ ولی در ادامه، لطمه را از موارد وجوب کفاره خارج نموده و استغفار را برای آن کافی می‌‌داند؛ که این عمل بیان‌گر آن است که لطمه چیزی غیر از خراش و خدشه است. (توجه کنید)
4. آیت الله شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام در رابطه با این
نجفي(قدس سره) صاحب جواهرالكلام در اين رابطه م ينويسد:
وما يحكي من فعل الفاطميات كما في ذيل خبر خالد بن سدير عن »
هو موقوف علي فعل ذلك غير ذات الاب و الاخ و علي ... صادق
علم علي بن الحسين، عليهما السلام، و تقريره المفيد رضاه به، دونه
استدلال به]آنچه كه در مورد فعل زنان فاطمي نقل ]» ؛2« خرط القتاد
نيز آمده،  شده است و در ذيل خبر خالد بن سدير از امام صادق
متوقف بر آن است كه عمل آنها بر غير پدر و برادرشان باشد و
همچنين اين كه حضرت علي بن حسين، عليهماالسلام، بر عمل آنها علم
داشته و در مقابل آن نيز سكوت نموده اند كه اين سكوت هم به
گونه اي باشد كه نشانه اي از رضايت آن حضرت از عمل آنها داشته باشد. كه چنگ زدن به خارهاي بيابان براي كندن خارهاي آنها با
1« . دست، از پذيرش اين گفته ها آسان تر است«« جواهر الکلام ، نجفی ، ج4 ص 371»»

این روایت علاوه بر ضعف شدید سندی از نظر درایه ای نیز دارای اشکال است
و علما و فقهای بزرگی چون شیخ صدوق و شهید ثانی و صاحب جواهر و آیت الله خویی و آیت الله گلپایگانی و علامه مازندرانی به آن ایراد گرفته اند.

دوست گرامي روايات لطمه زني از حدود طريق گذشته و مستفيض است لذا نياز به بررسي سندي ندارد

IVI.@.H.D.I;563346 نوشت:
دوباره شروع کردی جک گفتن !!!

به نظر اين نوع ادبيات دور از شان يك عالم براي بحث علمي باشد

شايسته است اگر مطالبي را كپي و پيست مي كنيد كامل بياوريد زيرا تدليس روش علمي خوبي نيست

http://www.almaany.com/home.php?language=persian&lang_name=fa-ar&word=%D9%84%D8%B7%D9%85%D9%87

لطمه در اولين معني به ترجمه صدمه امده است

[h=2]لغت نامه دهخدا[/h] لطمه زدن . [ ل َ م َ / م ِزَ دَ ] (مص مرکب ) سیلی زدن . طپانچه زدن . لت زدن .

بزگواري كنيد به كتاب خانه شخصي خود سري بزنيد و خدود را ترجمه كنيد تا ببينيد معناي ان خدشه زدن هست يا نه اگر كتابش را نداريد بنده ترجمه اش را برايتان بياورم

IVI.@.H.D.I;561098 نوشت:
با سلام

امروز کتابی رو خوندم که چند روایت داخلش بود که درست این روایات با روایت صحیح و آیه قرآن در تعارض و تناقض بودند :

روایت صحیح اول :

توصیه حضرت امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به بانوان مکرمه حرم :
« ا اختاه ، یا ام کلثوم ، و انت یا زینب ، و انت یا رقیه ، و انت یا فاطمه ، و انت یا رباب انظرن إذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا »
(( خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا ( که با رضا به قضای الهی ناسازگار است ) بر زبان نرانید .))

این روایت با همین مضمون و با الفاظ دیگر در کتب : لهوف ، ارشاد شیخ مفید ،بحار الانوار ، عوالم ، مستدرک الوسائل ، تاریخ طبری ، الکامل فی التاریخ ، البدایه و النهدایه ، الفتوح / آمده است .

بر طبق این روایت امام حسین صلوات الله علیه به بانوان حرم من جمله زینب کبری و ام کلثوم توصیه و سفارش میکند که پس از شهادت حضرت علیه السلام از اعمالی مثل گریبان چاک زدن و خراشیدن و زخمی ساختن صورت پرهیز کنند .

حال در روایات زیر علاوه بر اینکه بانوان معظمه حرم از اینگونه اعمال پرهیز نکرده اند و برعکس انجام هم داده اند !! یعنی فرمان و توصیه امام زمان و ولی خدا را فراموش کرده و زیر پا نهاده اند !!! چنین کاری از اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کاملا بعید است ./

1)
«رأیت أهل البیت مهتّکات الجیوب مخمّشات الوجوه یلطمن الخدود داخلات إلی الکوفه و رأیت علی بن الحسین یبکی لسوء حاله و فقد رجاله»[تذکره الشهدا ، ج2 ، ص 270]
«دیدم اهل البیت علیهم السّلام را وقتی وارد کوفه می شدند؛ در حالی که گریبان چاک کرده بودند و صورت های خود را می خراشیدند و لطمه به گونه های خود می زدند و دیدم علی بن الحسین را در حالی که بر اسیری خود و کشته شدن مردان خود می گریید.»

2)
«و وضعن التّراب علي رؤوسهنّ و خمشن وجوههنّ و ضرَبنَ خدودهنّ»[لهوف ص 91 ، بحار الانوار ج 45 ، ص 112 ، العوالم ، ص 381 ، لواعج الاشجان ص 205]
«بانوان حرم خاک بر سر می ریختند و صورت هایشان را می خراشیدند و بر صورت می زدند.»

3)
روی أبوجدیله الأسدی (فی بعض النسخ حذیفه) قال: «کنت بالکوفه سنة قتل الحسین، فرأیت نساء أهل الکوفه مشققات الجیوب، ناشرات الشعور، لاطمات الخدود، مخمشات الوجوه، فأقبلت إلی شیخ کبیر فقلت: ما هذا البکاء والنحیب؟ فقال: هذا لأجل رأس الحسین»
[أسرارالشّهادات: 3/219؛ الدمع السجوم در ترجمه نفس المهموم: 359.]
«راوی می گوید: من در سال قتل حسین علیه السّلام در کوفه بودم، پس دیدم زنان کوفه را که گریبان ها دریده اند و موهای خود رها کرده اند و برگونه ها می زنند و صورت ها می خراشیدند. پس به طرف پیرمردی رفتم و گفتم: این بلند گریستن برای چیست؟ پس گفت: به خاطر سر حسین (علیه السّلام).»

*** در این روایت آمده که بانوان حرم مو های خود را در جلو آن همه نا محرم پریشان و رها کرده بودند !! و جالب تر آنست که مردی هم کاملا این صحنه را مشاهده و روایت کرده است !!!***

4)
«فما بقیت فی المدینة مخدّرة و لا محجّبة إلاّ برزن من خدورهنّ مکشوفة شعورهنّ مخمشة وجوههنّ ضاربات خدودهنّ یدعون بالویل و الثبور فلم أر باکیاً أکثر من ذلک الیوم»[الملهوف:156و197؛ بحارالأنوار: 45/112 و147؛ تذکرة الشهداء: 2/416.]
«پس در مدینه هیچ زنی نماند، مگر آن که از خانه ها بیرون آمدند، در حالی که پریشان مو و خراشیده رو بودند و بر صورت های خود می زدند و واویلا و وا ثبورا می گفتند، پس هیچ روزی را از شدّت گریه مانند آن روز ندیدم.»

*** در این روایت هم آمده که زنان موهای خود را پریشان کرده بودند ! آنهم جلو نامحرم در فضای بیرون از منزل !!***

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سوره مبارکه ممتحنه آیه شریفه 12 :
« یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتان یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوف فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ »
ترجمه:
اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزى را شریک قرار خدا ندهند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترائى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ کار شایسته اى مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن، و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!

تفسیر آیه شریفه :
امام صادق علیه السلام فرمود : هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مکه را فتح نمود ، مردان بیعت کردند ، سپس زنان آمدند تا با او بیعت کنند ، پس خداوند این آیه را نازل کرد (( 12 ممتحنه)) ، هند گفت : فرزندانمان را بزرگ کردیم ، آنگاه شما آنها را کشتید . ام حکیم بنت حارث بن هشام که نزد عکرمه بنت ابوجهل بود ، گفت : ای رسول خدا(ص) آن معروفی که خداوند ما را به آن امر فرموده است که نباید تو را در آن نافرمانی بکنیم چیست ؟
حضرت پیامبر اعظم (ص) فرمود : بر صورت خود سیلی نزنید ، گونه خود را مخراشید ، مو های خود را چنگ نزنید ، لباس های خود را پاره مکنید ، لباس سیاه مپوشید و نفرین نکنید سپس رسول خدا با آنان بیعت نمود و ... [ کافی شیخ کلینی ، ج 5 ، ص 527 ، ح 5 ]

* بر طبق این آیه شریفه اعمال ذکر شده توسط رسول خدا و امام صادق علیهما السلام نهی شده است و نباید انجام شود ،، ولی بر طبق روایات فوق اینگونه اعمال توسط زنان هاشمی و مدینه انجام شده است .

حال اگر 4 روایت فوق را حمل بر عزای سید الشهدا کنیم ( بر فرض مثال که اینگونه اعمال در عزای پیامبران و ائمه جایز است !) دو روایت دیگر مبنی بر انجام اینگونه اعمال در عزایی غیر از عزای اهل بیت علیهم السلام آمده است :
یکی در عزای عموی پیامبر (ص) و دیگری عزای زید بن حارثه

1)
«والنساء نساء الأنصار قد خدشن الوجوه ونشرن الشعور وجززن النواصي وخرقن الجيوب وحرمن البطون على النبي (صلى الله عليه وآله) فلما رأينه قال لهن خيرا وأمرهن أن يستترن ويدخلن منازلهن» [ کافی ج 8 ، ص 322 / بحار الانوار ،ج 8 ، ص 322 ]
" زنان انصار ، صورت هایشان را خراشیدند و موهایشان را پراکنده کردند و موهای پیشانی خود را کندند و گریبان پاره کردند و غذا نمیخوردند بر پیامبر (ص) . هنگامیکه زنان حضرت را دیدند حضرت برای آنها دعا کردند و امر کردند که خودشان را بپوشانند و داخل منازلشان شوند ."

*** جالب است که در این روایت هم زنان موی خود را جلو پیامبر پریشان نمودند !!! پیامبر هم به ایشان چیزی نگفتند !!!! ***

2)
« وعن خالد بن زيد قال: لما جاء نعي زيد بن حارثة إلى النبي (صلى الله عليه وآله)، آتى النبي (صلى الله عليه وآله) منزل زيد، فخرجت إليه بنية لزيد، فلما رأت رسول الله (صلى الله عليه وآله) خمشت " هاه هاه " فقيل: يا رسول الله ما هذا ؟ فقال: " شوق الحبيب إلى حبيبه "» [مستدرک الوسائل ج 2 ، ص 465]
" موقعی که خبر شهادت زیدبن حارثه به پیامبر رسید دختری از زید به طرف حضرت آمد پس زمانی که رسول خدا را دید ، بر صورت خود پنجه زد پس حضرت رسول گریه کرده و فرمودند هاه هاه ! عرض کردند این چیست ؟ فرمودند : شوق حبیب به حبیب است ."

تشکر میکنیم پاسخ بدین و از نظر سندی هم روایات مذکور ( 6 روایت) را بررسی بفرمایید .
یا علی

بزرگوار دو روایت اخر که در مورد اهل بیت علیهم السلام نیست و اما روایت های اول که نعوذ بالله به پریشان کردن مو اشاره دارد به دور از شان و منزلت ثابت شده اهل بیت علیهم السلام است ! حضرت زینب سلام الله علیها که نماز شب خود را در شب 11 محرم هم ترک نکرد و سراسر تسلیم خدا بود و فرمود : ما رایت الا جمیلا ... ان وقت علاوه بر این که مرتکب حرام شود دشمن شاد هم بشود ؟؟؟؟!!!!!! ایا شناخت شما در مورد اهل بیت چنین است ؟؟؟
ان چه روایات ضعیف که از سوی غالیان و جاعلین در ذم سیره اهل بیت نقل شده است با شان و منزلت ان بزرگواران و استقامتی که در سراسر ماجرای کربلا داشته اند و ان خطبه سنگین و بلند در کوفه و شام مغایرت دارد ... امید است که متذکر شویم

sard;563535 نوشت:
سوی غالیان و جاعلین


در مصادر اهل سنت انچه به عنوان يك امر قطعي امده است لطمه زني و گريبان پاره كردن عايشه درماجراي شهادت پيغمبر است ايا شما مي خواهيد بگويد عايشه غالي و جاعل بوده است؟

سخني نگويد كه به اهل سنت هم بر بخورد

لطمه زني يكي از مسائلي هست كه در بين اهل بيت بوده است

IVI.@.H.D.I;563346 نوشت:
در ناحیه مقدسه و حدیث امام صادق علیه السلام لطم آمده نه خدش و خمش

يكي از معاني لطمه خماش دوست من

أَو لطمة كلُّ هذا خُماشةٌ
الكتاب : لسان العرب-المؤلف : محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري-الناشر : دار صادر - بيروت-الطبعة الأولى-عدد الأجزاء : 15- ج 6 ص 299

اين هم لطمه زني حضرت زهرا س در ماجراي شهادت امام حسين عليه سلام

فلطمت علی وجهها و نادت وا ولداه
لهوف ص198 بحار الانوار ج 45 ص 147

طريق جواز لطمه زني يكي يا دو تا نيست شما بخواهي ان را بررسي سندي كنيد مسئله لطمه زني يك امر قطعي و ثابت است كه معني ان هم صدمه است حتي اگر بگيريم به معناي سيلي هم محسوب شود خود سيلي هم اسيب مي رساند و بازدن ان به صورت باعث خون امدن هم مي شود

جواد ابوالقاسمي;563557 نوشت:
يكي از معاني لطمه خماش دوست من

أَو لطمة كلُّ هذا خُماشةٌ
الكتاب : لسان العرب-المؤلف : محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري-الناشر : دار صادر - بيروت-الطبعة الأولى-عدد الأجزاء : 15- ج 6 ص 299

شما یا جاهلی یا اصلا سواد نداری !!!
معنای لغوی لطم ، با کف دست ضربه زدن هست و کلمه لطمه معنای سیلی میدهد

نمیدونم چطوری با کف دست میشه صورت را خراشید !!!!!!!!!!!!!:khaneh:
شاید کف دست شما ناخن باشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اگر لطم همون چیزی که شما میگی باشه بانوان حرم من جمله زینب کبری و ام کلثوم با انجامش پا روی حرف امام حسین علیه السلام گذاشتن و نافرمانی حکم ولی خدا و جانشین رسول خدا (ص) را کردند که این در حد کفر است ...
در روایت بسیار معتبر که اسناد اون در پست اول موجوده امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به بانوان حرم توصیه کردند که در عزای ایشان گریبان چاک نکنید و صورت خود را نخراشید
در زیارت ناحیه مقدسه از لسان مبارک حضرت ولیعصر عج آمده که بانوان حرم بر سر و صورت زدند حال اگر این بر سر و صورت زدن معنای خمش و خدش و خراش بدهد که بانوان حرم از فرمان امام زمان خود سرپیچی کرده اند ...!!!!!!

IVI.@.H.D.I;563747 نوشت:
شما یا جاهلی یا اصلا سواد نداری !!!
معنای لغوی لطم ، با کف دست ضربه زدن هست و کلمه لطمه معنای سیلی میدهد

متاسفانه بي ادبي و توهين در منطق علمي شما جايگزين ادب شده است و اين جسارت ها خود مويد اين هست كه توانايي علمي لازمه در بحث را نداريد

ما معناي لطم را از كتب لغوي اورديم كه در جواب و پاسخ شما بي ادبي و جسارت ديدم و نتيگجه و قضاوت به پايه مخاطبين

اما در مورد اينكه ايا اهل بيت خلاف دستور سيد الشهدا عمل كرده اند يا نه، پاسخ شما داده شد گفتيم وقتي شما مي خواهيد بميري به خواهر و مادرت مي گويد گريبان چاك كنيد و به سر و صورت بزنيد يا اينكه مي گويد ارام باشند؟

دوم به دستور اهل بيت لطمه و جزع در عزاري سيد الشهدا اشكالي ندارد

وقالوا للناس حسنا

هر زمان ادب صحبت كردن ياد گرفتيد بيايد براي بحث علمي

دوست عزیز کلمه لطمه اصلا فارسی نیست که بخواهیم کاربرد و معنای آنرا در فارسی بیان کنیم بلکه لغتی عربی است و از زبان عرب وارد فارسی شده است ...

کلمات بسیار زیادی هستند که از عربی یا انگلیسی وارد زبان فارسی شده اند ولی معنای اصلی خود را در فارسی نمیدهند ، مثل حاکم که کلمه ای کاملا عربی است و بمعنای قاضی و داور میباشد ولی در زبان فارسی معنای فرمانروا و سلطان میدهد .
یا بطور مثل کلمه کُمباین که کلمه ای انگلیسی است و بمعنای ترکیب کردن میباشد ولی در زبان فارسی کمباین به دستگاهی اطلاق میشود که دانه های گندم و جو ذرت را از ساقه و خوشه آن جدا میکند و در حالی اسم کمباین روی آن گذاشته شده که علاوه بر اینکه ترکیب نمیکند دانه را از خوشه تفکیک نیز میکند !!

دقیقا مثل کلمه لطمه
در فارسی معنای آسیب و صدمه میدهد ولی در زبان عربی که معنای اصلی آن است بمعنای با کف دست ضربه زدن و سیلی میباشد که سیلی هر چقدر هم محکم باشد نهایتا باعث کبودی و سرخی محل اصابت میگردد نه موجب خون ریزی و جراحت .

که جنابعالی برای من لغت نامه دهخدا آوردی !!!!!!!!!!

واقعا جهل بیش از اندازه شما موجب آزار و اذیت من است

در کتاب شریف من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ره در جلد 4 ص 158 در باب لطم آمده تحمر ، تسود ، تخضر (( حدیث از امام صادق علیه السلام))
تحمر : سرخ شدن
تخضر : کبودی
تسود : سیاهی

دیگه از سیاهی بیشتر نداریم در مورد لطم !!
وقتی امام معصوم علیه السلام انواع لطم را مشخص میفرماید لغت نامه و فرهنگ لغت دیگه چه ارزشی دارند ؟؟؟

اینم اصل حدیث :
باب (ما جاء في اللطمة تسود أو تخضر أو تحمر) 5359 روى الحسن بن محبوب، عن إسحاق بن عمار عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: " سألته عن رجل لطم رجلا على وجهه فاسودت اللطمة، فقال: إذا اسودت اللطمة ففيها ستة دنانير، وإذا اخضرت ففيها ثلاثة دنانير، وإذا احمرت ففيها دينار ونصف، وفي البدن نصف ذلك

از تمام دوستان تقاضا دارم رعایت موازین بحث علمی را نمایند، به هر حال ممکن است هر کسی اشتباه متوجه شود، خود بنده ممکن است اشتباه جواب داده باشم، نباید به یکدیگر می احترامی کنیم و از دایره بحث علمی خارج شویم، حتی اگر بحث جدل هم نزدیک شود زیبنده بحث علمی نیست تا چه رسد به اهانت

ammarshia;562997 نوشت:
ایت الله العظمی خوئی از فقهای بزرگ جهان تشیع می گوید :
نعم استثنى الأصحاب من حرمة تلك الأمور ، الاتيان بها في حق الأئمة والحسين عليهم السلام مستندين فيه إلى ما فعلته الفاطميات على الحسين بن علي بن لطم الخد وشق الجيب - كما ورد في رواية خالد بن سدير .
فقهای امامیه حرمت انجام این امورا را (گرییبا چاک زدن لطمه زدن و..)در مصیبت امام حسین و ائمه استثناء کرده اند و در این زمینه به آنچه که زنان بنی هاشم از لطمه زدن به صورت و گریبان چاک زدن برای امام حسین انجام داده اند استناد کرده اند
تنقیح فی شرح عروه الوثقی ج9ص235
اگر اشتباه می کنم اساتید توضیح بدهند

[=arial]بحث فتوا فرق می کند، ما نیز مقلد هستیم و تابع فتوی مراجع گرانقدر، مراجع نیز با اتکا به یک گزارش تاریخی فتوا صادر می نمی کنند بلکه ادله و مستندات دیگری هم دارند، البته اگر شما به قطع می دانید فتوای مراجع بر جواز این امر از سوی مراجع تنها همین گزازش تاریخی است آدرس بفرمائید استفاده می کنیم
باز می عرض می کنم ، بحث فقهی چیز دیگری است که متولی آن مراجع بزگوار است هستند اینجا دو گزارش تاریخی داریم باهم سبک و سنگین می کنیم ،

IVI.@.H.D.I;563020 نوشت:
سوال داشتم دوستان !!
اون روایی که مربوط به مرگ عموی پیغمبر (ص) بوده ، دقیقا منظور کی هست ؟ ابوطالب یا عباس یا حمزه علیهم السلام ؟؟؟
با تشکر
AmirOmidvar;563023 نوشت:
سلام.
چیزی که بنده چند جا دیدم نقل زیر است:
زنان انصار ( به محض شنيدن خبر (شايعه) شهادت پيامبر اكرم(ص) در جنگ احد) صورت هاي خود را خراشيدند و موهاي خود را پريشان نمودند و موهاي جلوي سر خود را كندند و گريبانها چاك زدند و غذاخوردن را بر خود حرام كردند . و زماني كه پيامبر را ديدند ، حضرت دعاي خير براي آنان كرد و آنها را امر نمود كه خود را بپوشانند و به منزلهاي خود بروند ..
موفق باشید.

سلام علیکم چون بحث جنگ احد و شهادت است قطعا سوگواری برای شهادت حضرت حمزه علیه السلام است زیرا حضرت ابوطالب که قبل از جنگ بدر حتی قبل هجرت رحلت کرده بودند، و عباس نیز حتی بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه واله وسلم زنده بود.

IVI.@.H.D.I;563759 نوشت:
وقتی امام معصوم علیه السلام انواع لطم را مشخص میفرماید لغت نامه و فرهنگ لغت دیگه چه ارزشی دارند ؟؟؟

جناب بهتر است بجاي توهين كردن تدليس را كنار بزنيد و برويد عربي بخوانيد، اين روايت مربوط مي شود به ديه دادن كسي كه به بدن خود لطمه يعني صدمه وارد كند كه اقا مي فرمايد اگر اسيب زدن باعث سرخي شود چه مقدار ديه دارد و همچنين كبودي و سيهي عجيبه كه با تزوير مي خواهيد لطمه را از لسان مبارك امام معصوم به سه كلمه معنا كنيد

اينكه امام معصوم اين معنا را داشته و لغت نامه چه ارزشي دارد اين اشكال بر شما بر مي گردد و نقص بر شما كه خوتان در كامنت هاي قبلي براي مايان از لغت نامه دليل اورديد پس لغت نامه شما ارزشي ندارد و بكوبيد به ديوار

اما اينكه چرا ما لغت نامه اورديم به اين دليل مي باشد كه حضرت عالي مدعي شديد لغت نامه فارسي ارزشي ندارد لذا ما از عربي اورديم

واقعا ما بايد با اين همه به در و ديوار زدن شمنا چه كنيم؟ از لغت نامه فارسي معنا مي اوريم مي گويد فارسي است از ادبيات عرب مي اوريم مي گويد باطل است ما كه مثل شما مدلس نيستيم احاديث را به نفع خودمان ترجمه كنيم و تحويل خلق الله بدهيم گويا شما فكر كرده ايد از اعراب هم لطمه را بهتر ترجمه مي كنيد كه ترجمع اعراب را رها كرده ايد

!!!!!!!!!!!
در روایت از امام صادق علیه السلام حکم لطمه زنی سوال شده است ، حضرت هم فرموده اند : اگر سرخ شود این مقدار دیه دارد و اگر کبود شود این مقدار و اگر سیاه شود این مقدار ... حالا من دیگه واقعا دارم از سواد شما تعجب میکنم !!
اگر لطمه زنی غیر از این سه مورد اثر دیگری مانند خونریزی و زخمی شدن هم داشت حتما حضرت امام صادق علیه السلام میفرمودند : ( اگر سرخ شود این مقدار دیه دارد و اگر کبود شود این مقدار و اگر سیاه شود این مقدار و اگر منجر به خونریزی شود این مقدار ) بحث ما این بود نه چیز دیگر
بله در این روایت حضرت امام صادق علیه السلام دیه اقسام لطمه زنی را مشخص نموده اند اگر لطمه زنی قسم دیگری هم داشت حتما حضرت میفرمودند ...

اینجاست که شما باید یک سیتی اسکن مغزی بفرمایید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شمابا این همه درک و شعور و سواد چرا علامه نشدین ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! علامه شیخ رشته ای !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:Khandidan!::khaneh::khaneh::khaneh:

موضوع قفل شده است