جمع بندی كرامات در هنگام موت توسط امام

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
كرامات در هنگام موت توسط امام

سلام
اينكه امام معصوم بعد از رحلت صداي متوسلين را ميشنود و ميتواند كرامت كند..چقدر معتبر است؟

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد صادق

ملّاعلي;561095 نوشت:
سلام
اينكه امام معصوم بعد از رحلت صداي متوسلين را ميشنود و ميتواند كرامت كند..چقدر معتبر است؟


باسلام وتشکر از سوال خوب تان .
پاسخ در چند محور بیان می شود:
الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت اولا ائمه (ع) گرچه حسب ظاهر بر اثر شهادت از دنیا رفته اند. ولی در واقع زنده اند و در نزد خدواند روزی می خورند و آثار زند گان بر آنها مترتب است. (1) که یکی از آنها خبر دار شدن از حاجت متوسلین است. چون از لازمه حیات علم و آگاهی است و از آنجا که آنها دارا ی حیات برتری برزخی واخروی اند پس آثار آن که از جمله علم به حاجت متوسلین است را دارا خواهند بود.
ثانیا ، در مسأله توسل باید توجه داشت: حاجت های انسان های متو سل را خداوند برآورده می سازد . اهل بیت(ع) واسطه فیض خداوند است . مؤمنان در پی توسل به ارواح مطهر اهل بیت حاجات و نیازهای گوناگون خود را از خداوند دریافت می کنند.
خداوند به تمام اسرار ظاهری و قلبی بندگان خود آگاه است . حاجت های آن ها را می داند. ولی بر اساس حکمت خود مقرر داشته که برخی حاجات بندگان خود را در پی دعا و توسل با اولیای پاک به آنان بدهد.
بنابر این همان طور که در دعا خواندن و خواستن از خدا شرط و مقدمه اجابت الهی است،‌ در توسل نیز چنین است با این که خداوند حاجت رواست و همه اسرار بندگان خود را می داند. ولی در عین حال مشیت و حکمت او ایجاب فرموده که برای گرفتن برخی حاجات باید به اهل بیت (ع) متوسل شد و گرفتن حاجت از خدا بستگی دارد به توسل به آنان.(2)
ثالثا ، ائمه (ع) ، همان‌طور که در زمان حیات ، وجودشان برای مردم نافع و پر خیر برکت بودند، بعد از مرگ نیز همان آثار و برکات را دارند چون آنها با شهادت‌ از دنیا رفته اند و روح و قبر شریف شهدا همانند زمان حیات دنیایی آنها برای مؤمنان اثربخش است . و همان طور که پیراهن یوسف وقتی بر دیدگان یعقوب رسید او در همان دم بینایی خود را باز یافت،(3) روح وقبر ائمه ع به طریق اولی آثار وبرکاتی فراوان داشته وتوسل به آنها مفید واثر گذار است بخصوص آنکه به گفته ی قرآن شهید زنده است (4) و آثر روح وقبر او بشتر از یک پیراهن خواهد بود، تفصیل این مطلب را در منع ذیل جویا شوید. (5)
ب_ فاصله مکانی ومانند آن برای اهل دنیا مانع سرعت عمل و امداد می شود. ولی برای ارواح معصومین ع که مجرد و فوق ماده اند مشکلی ایجاد نمی کند؛ زیرا وقتي حقيقت هر انساني را همان روح و نفس انساني او بدانيم و معتقد باشيم كه بعد از مرگ يك فرد، تنها انتقالي در روح او حاصل مي شود و اين روح از كالبد مادي به كالبدي مثالي در عالم برزخ منتقل مي گردد، پس دليلي وجود ندارد كه توانايي ها و قدرت هاي اين روح هم از او سلب شود.
همه ما معتقديم كه انسان داراي توانايي هاي گوناگوني در طول زندگي است. به طور قطع اين كارها با مديريت روح انسان محقق مي شود ؛ پس در واقع همه كارها و توانايي هاي انسان منتسب به روح اوست؛ مثلا اين روح انسان است كه مي بيند و مي شنود و فعاليت انجام مي دهد ، گرچه این گونه امور در دنیا با ابزار جسمانی مثلا گوش انجام می شود. ولی بعد مرگ ضرورت برای وجود چنین ابزاری نیست وروح بدون آن ابزار می تواند بشنود، چه این که
برخي از اعمال هم هستند كه در انجام آن روح حتی در دنیا هم مستقل از جسم عمل مي كند و در آن موارد از جسم كمك نمي گيرد مانند ادراكات حضوري در انسان هاي عادي يا كرامات و تصرفات خاص در اولياء الهي كه مثلا يك امام معصوم با اراده الهي خود بيماري را شفا مي دهد. يعني واسطه حصول شفاي اين بيمار از درگاه خداوند متعال مي گردد و در اين امر فعاليتي بدني انجام نمي شود.(6)
ج_ در باره فراز اخر پرسش باید گفت که بی تردید در توسل شرایط و مقدمات خاصی برای فرد متوسل لازم است که تفصیل آن را در منبع ذیل (7) جویا شوید ، ولی برای متوسل الیه(يعني امامان عليهم السلام ) چنین نیست. چون آنها در افق بالاتر از ماده ودر محل قدسی به سر می برند وبه اذن الهی به متوسلین اگر شرایط ومصلحت الهی ایجاب کند کمک می رسانند. و مؤمنان از طریق توسل به روح معصومین ع می‌تواند توجه و عنایت آنان را برای خود به دست بیاورد، چون روح آنها به اذن خداوند اشراف بر عالم دارد و می‌‌تواند به اذن خداوند عنایاتی و کرامتی از ناحیة آنان نصیب‌انسان بشود. از همین باب است که در زیارت جامعه کبیره آمده:
«و بکم یُنزّل الغیث و بکم یُمسک السماء أن تقع على الأرض، و بکم ینفّس الهمّ ویکشف الضرّ؛(8)به خاطر شما باران می‌بارد. به خاطر شما آسمان از ریزش باران بر زمین باز می‌ماند. به خاطر شما گرفتاری برطرف و ناراحتی‌ها رفع می‌شود».
این بیان نورانی ناظر به ارواح ائمه(ع) است و تصریح نموده، رحمت خداوند به عالم و آدم ،همه به برکت وجود اهل بیت(ع) است. پس معلوم می‌شود که فیض وجود آنان همواره نصیب انسان می‌شود و آنها واسطة فیض خداوند هستند.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 154. آل عمران (3) آیه 169.
2. محسن قرائتی ، اصول عقاید نشر مؤسسه فرهنگی درس های از قرآن، 1384ش، ص 100.
3. یوسف (12) آیه 92.
4. آل عمران (3) آیه 169.
5. قرائتی، اصول عقاید نشر موسسه فرهنگی درسهای از قران 1384 ش ص104.
6. صدرا، اسفار اربعه، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت، بی تا ،ج8، ص347 و نیز: امام خمینی تقریرات درس فلسفه، نشر موسسه آثار امام ، 1387 ش ، ج3، ص 198.
7. سید کاظم روحانی شفاعت و توسل، نشر دفتر تلیغات اسلامی قم 1385 ش، ص 49 ـ 50.
8. مفاتیح الجنان، ص 909، نشر بلاغت، قم 1377ش.

ملّاعلي;561095 نوشت:
سلام
اينكه امام معصوم بعد از رحلت صداي متوسلين را ميشنود و ميتواند كرامت كند..چقدر معتبر است؟

عليكم سلام

همان طور كه پيراهن حضرت يوسف يك شي بوده و نه يك مخلوق و با توسل حضرت يوسف به پيراهنش چشم پدرش شفا پيدا كرد به طريق اولي قبور اهل بيت و خاك و تربت سيد الشهدا شفا بخش است چه برسد توسل به خود اهل بيت

مضاف بر اينكه اهل بيت زنده هستند و نه مرده زيرا همه انها شهيد شده اند

علاوه بر اين شهدا و صالحين شاهد بر اعمال هستند

صادق;561561 نوشت:
الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت اولا ائمه (ع) گرچه حسب ظاهر بر اثر شهادت از دنیا رفته اند. ولی در واقع زنده اند و در نزد خدواند روزی می خورند و آثار زند گان بر آنها مترتب است. (1) که یکی از آنها خبر دار شدن از حاجت متوسلین است. چون از لازمه حیات علم و آگاهی است و از آنجا که آنها دارا ی حیات برتری برزخی واخروی اند پس آثار آن که از جمله علم به حاجت متوسلین است را دارا خواهند بود.
ثانیا ، در مسأله توسل باید توجه داشت: حاجت های انسان های متو سل را خداوند برآورده می سازد . اهل بیت(ع) واسطه فیض خداوند است . مؤمنان در پی توسل به ارواح مطهر اهل بیت حاجات و نیازهای گوناگون خود را از خداوند دریافت می کنند.
خداوند به تمام اسرار ظاهری و قلبی بندگان خود آگاه است . حاجت های آن ها را می داند. ولی بر اساس حکمت خود مقرر داشته که برخی حاجات بندگان خود را در پی دعا و توسل با اولیای پاک به آنان بدهد.
بنابر این همان طور که در دعا خواندن و خواستن از خدا شرط و مقدمه اجابت الهی است،‌ در توسل نیز چنین است با این که خداوند حاجت رواست و همه اسرار بندگان خود را می داند. ولی در عین حال مشیت و حکمت او ایجاب فرموده که برای گرفتن برخی حاجات باید به اهل بیت (ع) متوسل شد و گرفتن حاجت از خدا بستگی دارد به توسل به آنان.(2)
ثالثا ، ائمه (ع) ، همان‌طور که در زمان حیات ، وجودشان برای مردم نافع و پر خیر برکت بودند، بعد از مرگ نیز همان آثار و برکات را دارند چون آنها با شهادت‌ از دنیا رفته اند و روح و قبر شریف شهدا همانند زمان حیات دنیایی آنها برای مؤمنان اثربخش است . و همان طور که پیراهن یوسف وقتی بر دیدگان یعقوب رسید او در همان دم بینایی خود را باز یافت،(3) روح وقبر ائمه ع به طریق اولی آثار وبرکاتی فراوان داشته وتوسل به آنها مفید واثر گذار است بخصوص آنکه به گفته ی قرآن شهید زنده است (4) و آثر روح وقبر او بشتر از یک پیراهن خواهد بود، تفصیل این مطلب را در منع ذیل جویا شوید. (5)
ب_ فاصله مکانی ومانند آن برای اهل دنیا مانع سرعت عمل و امداد می شود. ولی برای ارواح معصومین ع که مجرد و فوق ماده اند مشکلی ایجاد نمی کند؛ زیرا وقتي حقيقت هر انساني را همان روح و نفس انساني او بدانيم و معتقد باشيم كه بعد از مرگ يك فرد، تنها انتقالي در روح او حاصل مي شود و اين روح از كالبد مادي به كالبدي مثالي در عالم برزخ منتقل مي گردد، پس دليلي وجود ندارد كه توانايي ها و قدرت هاي اين روح هم از او سلب شود.
همه ما معتقديم كه انسان داراي توانايي هاي گوناگوني در طول زندگي است. به طور قطع اين كارها با مديريت روح انسان محقق مي شود ؛ پس در واقع همه كارها و توانايي هاي انسان منتسب به روح اوست؛ مثلا اين روح انسان است كه مي بيند و مي شنود و فعاليت انجام مي دهد ، گرچه این گونه امور در دنیا با ابزار جسمانی مثلا گوش انجام می شود. ولی بعد مرگ ضرورت برای وجود چنین ابزاری نیست وروح بدون آن ابزار می تواند بشنود، چه این که
برخي از اعمال هم هستند كه در انجام آن روح حتی در دنیا هم مستقل از جسم عمل مي كند و در آن موارد از جسم كمك نمي گيرد مانند ادراكات حضوري در انسان هاي عادي يا كرامات و تصرفات خاص در اولياء الهي كه مثلا يك امام معصوم با اراده الهي خود بيماري را شفا مي دهد. يعني واسطه حصول شفاي اين بيمار از درگاه خداوند متعال مي گردد و در اين امر فعاليتي بدني انجام نمي شود.(6)
ج_ در باره فراز اخر پرسش باید گفت که بی تردید در توسل شرایط و مقدمات خاصی برای فرد متوسل لازم است که تفصیل آن را در منبع ذیل (7) جویا شوید ، ولی برای متوسل الیه(يعني امامان عليهم السلام ) چنین نیست. چون آنها در افق بالاتر از ماده ودر محل قدسی به سر می برند وبه اذن الهی به متوسلین اگر شرایط ومصلحت الهی ایجاب کند کمک می رسانند. و مؤمنان از طریق توسل به روح معصومین ع می‌تواند توجه و عنایت آنان را برای خود به دست بیاورد، چون روح آنها به اذن خداوند اشراف بر عالم دارد و می‌‌تواند به اذن خداوند عنایاتی و کرامتی از ناحیة آنان نصیب‌انسان بشود. از همین باب است که در زیارت جامعه کبیره آمده:
«و بکم یُنزّل الغیث و بکم یُمسک السماء أن تقع على الأرض، و بکم ینفّس الهمّ ویکشف الضرّ؛(8)به خاطر شما باران می‌بارد. به خاطر شما آسمان از ریزش باران بر زمین باز می‌ماند. به خاطر شما گرفتاری برطرف و ناراحتی‌ها رفع می‌شود».
این بیان نورانی ناظر به ارواح ائمه(ع) است و تصریح نموده، رحمت خداوند به عالم و آدم ،همه به برکت وجود اهل بیت(ع) است. پس معلوم می‌شود که فیض وجود آنان همواره نصیب انسان می‌شود و آنها واسطة فیض خداوند هستند.

باسلام و تشكر
آيا اينكه امام معصوم يا پيامبر بعد از موت باز احاطه بر عالم ماده دارند عقيده همه مسلمانان است يا عقيده شيعه است؟ اين عقيده دقيقا از كجا آمده..

همه ما به كرات در روايات و داستانها شنيده ايم كه ائمه اطهار در زمان حياتشان خيلي خوش برخورد و كريم بوده اند و كسي نبوده كه مشكلي داشته باشد و به آنها مراجعه كرده باشد و از آنان دستگيري نشده باشد
بنده خودم بشخصه با همين اعتقاد و اميد بارها در خانه اهل بيت رفته ام براي حاجتي يا حل مشكلي اما دست خالي برگشتم تا جايي كه واقعا نا اميد شدم(نسبت به همه چي.. حتي حقيقت دين)
تا اينكه جديدا با عقيده ايي آشنا شدم كه ميگويد كه امام معصوم بعد از موت هيچ ارتباطي با دنيا ندارد من اين را تقريبا پذيرفته ام چرا كه از طرفي با تجربه بنده جور در مي آيد و از طرف ديگر اين عقيده مانع انتظارات بيجا و در آخر كفر ميشود..
ياحق

ملّاعلي;561580 نوشت:
باسلام و تشكر
آيا اينكه امام معصوم يا پيامبر بعد از موت باز احاطه بر عالم ماده دارند عقيده همه مسلمانان است يا عقيده شيعه است؟ اين عقيده دقيقا از كجا آمده..

عقيده اجماعي و متفق عليه نزد همه مذاهب اسلامي هست

فهو رحمة لنا في حياته، وبعد وفاته، فكيف لا يتوسل به إليه ولا نعمل البزل القناعيس نحوه وإليه؟ وذلك مما أجمع أهل التوحيد عليه وأجمعوا على تكفير من قال بخلاف ذلك، صرح به أئمة الأمة وأولهم مالك.
توسل به پيغمبر چه در زمان حيات و چه بعد از عقيده اهل توحيد هست و كسي ان را منكر مي شود كه كافر باشد و اين عقيده را ائمه ارعه داشتند و اولين انها مالك بوده است
دفع الشبه عن الرسول (ص) - الحصني الدمشقي - ص 211 - 213

ملّاعلي;561580 نوشت:
باسلام و تشكر
آيا اينكه امام معصوم يا پيامبر بعد از موت باز احاطه بر عالم ماده دارند عقيده همه مسلمانان است يا عقيده شيعه است؟ اين عقيده دقيقا از كجا آمده..

همه ما به كرات در روايات و داستانها شنيده ايم كه ائمه اطهار در زمان حياتشان خيلي خوش برخورد و كريم بوده اند و كسي نبوده كه مشكلي داشته باشد و به آنها مراجعه كرده باشد و از آنان دستگيري نشده باشد
بنده خودم بشخصه با همين اعتقاد و اميد بارها در خانه اهل بيت رفته ام براي حاجتي يا حل مشكلي اما دست خالي برگشتم تا جايي كه واقعا نا اميد شدم(نسبت به همه چي.. حتي حقيقت دين)
تا اينكه جديدا با عقيده ايي آشنا شدم كه ميگويد كه امام معصوم بعد از موت هيچ ارتباطي با دنيا ندارد من اين را تقريبا پذيرفته ام چرا كه از طرفي با تجربه بنده جور در مي آيد و از طرف ديگر اين عقيده مانع انتظارات بيجا و در آخر كفر ميشود..
ياحق


باسلام وتشکر :
پاسخ در چندمحور بیان می شود :

الف _ قبل از همه باید اشاره شود که غیر شیعیان معتقید به امام معصوم نیستند .
عقیده یاد شده در پرسش خواستگاه وحیانی دارد .در تفصیل مسله باید گفت :
در آموزه های دینی آمده که انسان کامل یعنی پیامبر و ائمه از امور امت آگاهی دارند. اعمال ما بر آن ها عرضه می شود.
عرضه اعمال بر حجت خدا خاستگاه قرآنی دارد. در روایات متعدد در این باره سخن گفته شده است. قرآن کریم در این باره فرمود:
«و یوم نبعث فی کل امة شهیداً علیهم من انفسهم و جئنا بک شهیداً علی هولاء؛(1)
روزی را که در هر امتی، گواهی از خودشان برایشان برانگیزیم، و تو را هم بر این امت گواه آوریم». شبیه همین مضمون در سوره نساء آیه 41 آمده است. بر اساس این گونه آیات، پیامبران و جانشینان آن ها شاهد و ناظر عملکرد امت‌‌های ‌شان هستند که در روز قیامت در پیشگاه عدل الهی شهادت می‌دهند.
پیامبر اعظم(ص) به عنوان شاهد و ناظر بر انبیای پیشین و امت‌‌های آنان و امت خود است. جمعی از مفسران احتمال داده‌اند که کلمه «هولاء» اشاره به گواهان امت‌‌های پیشین است، یعنی ای پیامبر اسلام! تو را گواه همه‌گواهان و انبیای گذشته قرار خواهیم داد.
در پار‌ه­ای از روایات به همین تفسیر اشاره شده است، بنابراین مفهوم آیه چنین خواهد شد که هر پیامبری در حال زندگی و مرگ از طریق مشاهده باطنی و روحانی، ناظر بر احوال امت خویش خواهد بود. روح پاک پیامبر اسلام ناظر بر همة ‌امت‌‌های پیشین و امت خویش می‌باشد. (2)
در این باره که امام زمان هر عصر، ناظر اعمال مردم آن عصر است، احادیث متعددی آمده است. امام صادق(ع) فرمود: «تعرض الأعمال یوم الخمیس علی رسول‌الله و علی الائمة؛(3) روز پنج‌شنبه اعمال مردم به رسول خدا و ائمه(ع) عرضه می‌شود».
در روایت دیگر آمده: «فی کل قرن منهم امام منا شاهد علیهم و محمد(ص) شاهد علینا؛(4)
در هر عصر و زمانی، امامی از ما اهل بیت، شاهد و ناظر اعمال مردم است. رسول خدا شاهد بر اعمال ما است». در توقیعی مبارک از حضرت مهدی(ع) آمده:
«فإنّا یحیط علمنا بآنبائکم، و لا یعزب عنّآ شی من أخبارکم و معرفتنا بالزلل الذی اصابکم؛(5)
به اخبار شما علم داریم. هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از لغزش و کاستی‌‌های عملکرد شما آگاه هستیم. چیزی بر ما پوشیده نمی‌ماند».
عارف بصیر و حکیم ژرف‌نگر امام خمینی با الهام و استناد به این گونه روایات گفته است:
«ببینید که تحت مراقبت هستید. نامه اعمال ما می‌رود. پیش امام زمان(عج) هفته ای دو دفعه به حسب روایات. نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان، امام زمان ناراضی شود». (6)
بنا بر این معلوم می‌شود که حضرت مهدی موعود به عنوان آخرین خلیفه الهی روی زمین از راه‌‌های مختلف نظیر عرضه نامه اعمال و یا احاطه علمی و علم محیطش، بر عملکرد مردم نظارت دارد. به اذن الهی می‌داند که چه کسی چه کاری انجام می‌دهد.
طبق این بیان یکی از وجوه عرضه اعمال بر حجت خدا در هر عصر به شهادت گرفتن آن ها از طرف خدا نسبت به اعمال بندگان است. این عرضه به اجازه خدا و به امر او رخ می دهد.
امام زمان در هر عصر و زمان ولایت امت خویش را برعهده دارد. جانشین خدا در بین آنان است. مسوولیت رسیدگی به اعمال آن ها و وضع دنیوی و اخروی آن ها بر عهده ولی خدا است. باید چنین عرضه ای اتفاق بیافتد تا امر رسیدگی به امور امت با آگاهی و اشراف کامل تری انجام بگیرد.
آیا امامی که به امور امت اشراف و آگاهی کامل دارد، بهتر می تواند به امور آن ها رسیدگی کند و مشکلات آن ها را رفع کند یا امامی که چنین آگاهی و اشرافی ندارد؟ یقینا امام آگاه و مشرف به امور بندگان بهتر می تواند وظائف امامت خود را به انجام برساند.

ب_ اما درباره فراز دوم پرسش تان باید گفت :
بر خلاف تصور شما هیچ کس از در خانه اهلبیت دست خالی بر نمی گردد .
ولی اهلبیت مظهر صفات آن خدای است که هیچ گاه بنده خود را دست خالی از در خانه اش بر نمی گرادند .
مگر همه دعا مستجاب می شود ؟؟!!!
سخن این است که بنده هر گز دست خالی از در خانه خدا بر نمی گردد برای روشن شدن مسله به چند نکته دقت شود :
پاسخ در چند محور بیان می شود:
1_ از دیدگاه اسلام و عقل، هر کجا انسان‌های‌ نتوانستند علت‌ بروز رویدادهای ‌تلخ ‌یا شیرین‌ را تحلیل ‌کنند و یا نخواستند نقائص و ضعف های خود را بپذیرند، آن‌ را به‌ جای دیگر ‌حواله‌ می‌کنند.
گاهی‌تنبلی ‌و تن‌آسایی ‌و مسئولیت‌ گریزی‌ و سرپوش‌ گذاشتن ‌روی ‌نقاط‌ ضعف‌، و تبرئه‌ کردن‌ خود در برابر گناهان‌ و تازیانه وجدان ‌و احساس‌ شرمندگی، ‌زمینة‌ گرایش‌ به ‌این‌ گونه ‌مسکّن‌های ‌موقتی ‌را فراهم‌ می‌کند.
دور بودن‌ از معرفت‌های‌ دینی‌ و برداشت‌های ‌غلط‌ نیز گاهی ‌موجب‌ می‌شود که‌ برخی ‌برای ‌ایجاد آرامش‌ روحی ‌خود، چاشنی ‌از اصطلاحات‌ دینی‌ و مذهبی‌ به‌ عقاید خرافه‌ و موهوم‌ خود اضافه ‌کنند. شانس ‌و بخت ‌را تحت‌ عنوان‌ سرنوشت‌ و تقدیر خدا مطرح‌ کنند.
عمومیت‌قانون‌علیت‌، به ‌این‌ که‌ هر حادثه‌ای ‌علتی‌ دارد و هر وضعیتی که ‌برای‌انسان‌(فرد یا جامعه‌) و غیر انسان‌پیش‌آید، معلول ‌علتی‌ است ‌و تقدیر و اندازه‌گیری ‌هر پدیده‌ای‌ نیز متناسب‌ با وضع‌ علت ‌آن‌ می‌باشد، امری‌ قطعی ‌است‌، چون ‌آیات ‌قرآن ‌نظیر " قد جعل ‌اللّه ‌لکلِّ شی‌ءٍ قدراً "(7) آن‌ را بیان‌ کرده‌ و علمای‌ اسلامی‌ از آن‌ تحت‌ عنوان‌ قضا و قدر تکوینی ‌و تشریعی‌ و سایر اندیشمندان‌ جهان ‌به‌ عنوان‌"قانون‌ علت‌ و معلول‌ یا اسباب ‌و مسبّبات‌" بحث‌کرده‌اند.
سرنوشت ‌انسان‌ها و عزت ‌و ذلت ‌آنان ‌مرهون ‌کارکردهای‌ خودشان ‌است‌.‌قرآن‌ می‌فرماید: " کلُّ نفس‌ بما کسبت‌ رهینة‌؛ هر کس ‌در گرو اعمال‌ خویش ‌است‌".(8)
اسلام ‌به‌ قدری‌ روی‌ تأثیر تلاش‌ها و عملکردهای‌انسان‌ در ساختن ‌سرنوشت ‌تأکید می‌کند که‌ از یک ‌سو می‌فرماید: " و ان ‌لیس ‌للأنسان‌ الاّ ما سعی‌؛(9) ‌بهره‌ای‌برای‌انسان‌جز سعی ‌و کوشش ‌او نیست‌" از سویی ‌دیگر می‌فرماید: " انّ اللّه ‌لا یغیّر ما بقوم‌ حتی ‌یغیّروا ما بأنفسهم‌؛ (10)خداوند سرنوشت‌ هیچ‌ قوم ‌و ملّتی‌را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌ که‌‌ آن ‌چه‌ را در خودشان ‌است‌،تغییر دهند ."
در نتیجه در نگاه عالمان اسلامی و حتی فلاسفه و اهل حکمت (11) همه چیز معلول علت های خاص خود اعم از قضا و قدر الهی و خواست انسان و در چارچوب آزمایش الهی و قواعد نظام آفرینش است. دلیل استفاده زیاد مردم هم می تواند یکی از مواردی باشد که در بالا ذکر شد.
اگر در مسائلی پی به علت های امور و حوادث نبردیم، می توانیم آن را به خواست و اراده و تقدیر الهی که فوق همه علت هاست، نسبت بدهیم.جنبه آزمایش بودن همه حوادث را چه خوب و چه بد یادآور شویم.
2_ این مسئله که در پرسش مطرح شده، به آن کلیت که در پرسش آمده، نیست، بلکه گاهی چنین است ، زیرا چه بسا افرادی تلاش می کنند و به مقصد می رسند.چه بسا کسانی بدون تلاش به مقصد نمی رسد. بنابر این نمی توان آن نتیجه کلی را از این مسئله گرفت.
3_ در باره قضاوت های که نسبت به شما می شود و در پرسش اشاره نموده اید، این گونه حرف ها فضولی است که متاسفانه برخی افراد روحیه آن را دارند، در حالی که موفقیت و شاد کامی همیشه دلیل بر خوب و بی گناه بودن افراد نیست.چه بسا ممکن است بر عکس برای استدراج(غافل گیری الهی) و مانند آن باشد. در مقابل چه بسا ممکن است سختی ها و ناکامی های افراد دلیل محبوبیت آن ها نزد خدا باشد.
هر کی در این بزم مقرب تراست :Gol: جام بلا بیش ترش می دهد
چه بسا آن امور برای آزمون و امتحان و پخته تر شدن افراد باشد و صدها علت پیدا و نهفته دیگر .در مجموع یک اصل و قاعده کلی در تحلیل این گونه امور وجود ندارد .اسراری بسیار در این باب وجود دارد. معنای مذهبی بودن این نیست که در دنیا همه امور زندگی به کام باشد. چه بسا افراد مذهبی بوده و هستند که در دنیا دچار مشکلات فراوان اند،ولی خداوند همه رنج ها را در آخرت چندین برابر جبران می کند .
گرچه ممکن است برخی بدون رنج به گنج رسیده و می رسند، ولی برخی دیگر که دیده می شود به گنج های رسیده اند،ممکن است در دست یابی، رنج های بسیاری دیده باشند .پس نمی توان گفت همه آن هایی که به گنج رسیده، بی زحمت و رنج بوده اند.
4_ در باره این که دعای برخی گاهی اجابت نمی شود، گرچه برای اجابت دعا شرایطی بسیاری است، ولی باید به این نکته اشاره گردد که بی تردید خداوند مهربان تر از مادر به بنده خود است. در دادن هر چیزی بیش تر مصلحت او را لحاظ می کند. ولی در عین حال هیچ گاه او را ناامید نمی سازد .به صراحت فرمود:
«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ (12) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».
خداوندی که سمیع الدعاست و هرگز خلف وعده نمی‌کند ، هیچ دعایی را بدون اجابت نخواهد گذاشت، ولی گاهی آرزو را که در دعا خواسته می‌شود، به انسان می‌دهد؛ گاهی بهتر از آن را و گاهی زود یا دیر می‌دهد . اگر در دنیا به او ندهد ، در آخرت پاداش می‌دهد. بدون جواب نمی گذارد ،چون دعا یک نوع عبادت و نیایش است و بدون پاداش نمی‌ماند.
خداوند همواره به خواست‌ها و نیازهای بندگان خود جواب مثبت می‌دهد . هیچ دستی را خالی برنمی‌گرداند؛ چون کریم‌تر از آن است که دستی را که به سوی او دراز شده ،ناامید برگرداند. از این رو در روایتی از امام صادق (ع) آمده:
«ما أبرز عبدٌ یده إلى الله العزیز الجبّار إلاّ استحیا الله عزّوجل أن یردّها صفراً حتى یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء، فإذا دعا أحدکم فلا یردّ حتى یمسح على وجهه و رأسه؛ (13)
هیچ بنده‌ای دست خود را به سوی خدای عزیز و جبران کننده دراز نمی‌کند مگر این که خداوند حیا می‌کند که دست او را خالی برگرداند و چیزی از فضل و رحمت که می‌خواهد در آن نگذارد، پس هر گاه دعا نمودید، دست خود را به سر و صورت خود بکشید». هیچ دعای بنده ای بی پاسخ نمی ماند. همین که دعا می کنیم ، نشان می دهد خدا ما را پذیرفته است.
نکته بسیار زیبا و شنیدنی در این باب، سخن مولوی است:
آن یکی الله می‏گفتی شبی :Gol: تا که شیرین می‏شد از ذکرش لبی
گفت شیطان: آخر ای بسیارگو :Gol: این همه الله را لبیک کو؟
می نیاید یک جواب از پیش تخت :Gol: چند الله می زنی با روی سخت
‏او شکسته دل شد و بنهاد سر :Gol: دید در خواب او خضر اندر خضر
گفت: هین از ذکر چون وامانده‏ای :Gol: چون پشیمانی از آن کش خوانده‏ای
گفت: لبیکم نمی‏آید جواب :Gol: زآن همی ترسم که باشم رد باب
گفت: آن الله تو لبیک ماست :Gol: و آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست
‏ترس و عشق تو کمند لطف ماست :Gol: زیر هر یا رب تو لبیک هاست (14)
بیان نغز مولوی که در واقع الهام گرفته از آموزه های وحیانی است، می رساند که ناله و دعای بنده در واقع لبیک خدا است.زیر هر الله گفتن او هزاران لبیک الهی نهفته است. توسلات ودعا های پرسشگر محترم نیز ممکن است از این قبیل باشد.

در نتیجه اگر خدا چنین است خلیفه او در زمین یعنی انسان کامل به عنوان مظهر صفات الهی وخلیفه او در جهان چنین خواهد بود .
ج_ با توجه به آنچه بیان شد پاسخ فراز سوم سوال روشن است ولی خوب است این نکته را یاد آوری نمایم :
شهیدمطهری در مقاله تحت عنوان «جست و جو حقیقت» نکته‌های بسیار سودمندی مطرح کرده، تفصیل سخنان ایشان را در جای خود (15) مطالعه نمایید که بسیار برای شما مفید است.
بر اساس تحلیل حکیمانه ایشان خلاصه از گفته‌های او در این جا بازگو می‌شود:
ایشان معتقد است که برخی افراد در دوران زندگی از نظر شک و یقین دچار بحران می‌شوند. بحران ممکن است در آغاز نوجوانی از حدود دوازده تا سی سالگی برای آن ها به وجود بیاید (افراد طبق شرایط خاص در این باب متفاوت اند ) به هر حال بحرانی است در افکار و عقاید مذهبی انسان و رفتارهای گوناگون فردی و اجتماعی و اخلاقی. این گونه افراد در شرایط حساس قرار می گیرند. باید با آنان از راه درست برخورد شود . با آرامش و منطق به شبهات فکری آن ها جواب داده شود . آن ها نیز باید تلاش نمایند از طریق پرس و جو از کارشناسان مربوط مشکلات فکری و روحی خود را برطرف سازند.
شک از دید ایشان دو نوع است، یکی شک مقدس و دیگر شک غیر مقدس. شک قسم دوم ویرانگر و خطرناک است . اگر علاج نشود انسان را به تباهی می‌رساند، اما شک مقدس انسان را وادار می‌کند که در پی حقیقت برود . مثل درد برای بیمار است، هر بیماری اگر درد داشته باشد، بالاخره شخص را وادار می‌کند که در پی درمان برود. اگر درد نداشته باشد، او را نسبت به بیماریش بی تفاوت نگاه می‌دارد و بالاخره از پا در می آورد.
شک مقدس مثل بیماری با درد است . خودش یک نوع درد روحی است و باید در پی علاجش رفت. کسی حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: هلاک شدم، به فریادم برسید. پیامبر فرمود: حتما شیطان آمده از تو پرسیده که تو را کی آفریده است؟ عرض نمود :آری . حضرت فرمود:در جواب شیطان گفتی: مرا خدا آفریده است . بعد شیطان پرسید که پس خدا را کی آفریده؟ و نتوانستی جواب او را بدهی.
برای همین سراسیمه آمدی تا نجات یابی، نگران نباشید خداوند تو را نجات می‌دهد. عبادت خداوند ،نماز، ذکر و دعا زیاد بخوان. تمام وسوسه ها از ذهن تو برطرف می‌شود. آن شخص طبق دستور رسول خدا پیوسته در عبادت و دعا بود و از وسوسه شیطان نجات یافت. (16)
با توجه به این بیان جواب شما به دست خواهد آمد، ولی اگر اموری یاد شده در پرسش از حد وسوسه و خطور در ذهن به مرحله باور نرسد و موجب انکار عقاید دینی نشود و کارهای عملی غیر اخلاقی نیز انجام نشود و فقط خطور در ذهن باشد، گناه محسوب نمی‌شود، ولی باید وسوسه‌ها را درمان نمود تا موجب پیامد عینی و سلب اعتقاد و یا باعث گناه عملی نگردد.

پی‌نوشت‌ها:
1. نحل(16) آیه 89.
2. تفسیر نمونه، ج3، ص 434، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1379ش.
3. بحارالانوار، ج23، باب 20، حدیث 38، ص 345، نشر دارالاحیاء، بیروت ـ 1403ق.
4. همان، حدیث 47، ص 347.
5. همان، ج53، باب 31، توقیع7، ص 175.
6. صحیفه امام، ج8، ص 391، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ـ 1383ش.
7. طلاق‌(65) آیه 3.
8. مدثر (74) آیه 38.
9.نجم(53) آیه 39.
10.رعد(13) آیه 11.
11. علامة طباطبایی،‌نهایه الحکمه،نشر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380 ش، ‌ص 167.
12. غافر (40) آیه 60.
13. ابن فهد حلی،عدة الداعى، دار الکتب الاسلامیه، 1407 ق، ص 97.
14. مولوی جلال الدین بلخی، مثنوی معنوی، اقبال، تهران، 1377 ش، دفتر سوم، ص 355.
15- مجموعه مقالات، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1362 ش .
16- مطهری، مجموعه مقالات، ص 268 و 270.

جواد ابوالقاسمي;561572 نوشت:
عليكم سلام

همان طور كه پيراهن حضرت يوسف يك شي بوده و نه يك مخلوق و با توسل حضرت يوسف به پيراهنش چشم پدرش شفا پيدا كرد به طريق اولي قبور اهل بيت و خاك و تربت سيد الشهدا شفا بخش است چه برسد توسل به خود اهل بيت

مضاف بر اينكه اهل بيت زنده هستند و نه مرده زيرا همه انها شهيد شده اند

علاوه بر اين شهدا و صالحين شاهد بر اعمال هستند

باسلام وتشکر .
جواد ابوالقاسمی گرامی از این که در این مسله اظهار نظر نموده و از تأثیر توسل دفاع نموده اید از شما سپاس گذاری می شود .
ولی در باره این فراز سخن تان که گفته اید :
((
پيراهن حضرت يوسف يك شي بوده و نه يك مخلوق))
لازم است این توضیح ارایه شود که :
پیران حضرت یوسف شیئ ممکن الوجود بوده وهر ممکن الوجود مخلوق است .
پس آن پیراهن نیز مخلوق است .
وهم چنین درباره این فراز سخن تان که گفته اید :
((
و با توسل حضرت يوسف به پيراهنش چشم پدرش شفا پيدا كرد))
لازم است توجه داشته باشید که جناب یوسف به پیراهنش توسل نجوست بلکه آن پیراهن به برکت تماس با بدن مبارک یوسف از برکتی بر خوردار شده بود که وسیله شفا ی چشم جناب یعقوب شد .
لابد منظور شما این است که یوسف بوسیله پیراهن خود چشم پدرش را شفا داده است .
که دراین صورت درست است ولی تعبیر باید این گونه اصلاح شود :
(( یوسف بوسیله پیرانش چشم پدر خود را شفا داد .))
موفق باشید .

صادق;562657 نوشت:
پیران حضرت یوسف شیئ ممکن الوجود بوده وهر ممکن الوجود مخلوق است .

سلام
با تشكر
استناد شما به اين سخن از كجا نشات مي گيرد؟
دوما اين بحخث ما در طول بحث توسل به قبور اهل بيت هست كه گفتيم اگر پيراهن يوسفت شفا دهد به طريق اولي متعلقات اهل بيت هم مي تواند

صادق;562657 نوشت:
لازم است توجه داشته باشید که جناب یوسف به پیراهنش توسل نجوست بلکه آن پیراهن به برکت تماس با بدن مبارک یوسف از برکتی بر خوردار شده بود که وسیله شفا ی چشم جناب یعقوب شد .

دوست گرامي توسل يعني متمسك شدن شما حالا به هرچيزي مي تواند باشد اينكه حضرت يوسف به پيراهنش توسل يافت امري بديهي هست اما اينكه ما چه تعريفي داشته باشيم فرق مي كند بله متعلقات انبيا ششفا بخش هستند زيرا متبرك هستند در نتجيه ايشان متوسل به متعلقات خود شد كه اين قدرت را خداوند در انها نهاده است و به اذن الله بوده است

با سلام و تشكر

صادق;561900 نوشت:
پیامبر اعظم(ص) به عنوان شاهد و ناظر بر انبیای پیشین و امت‌‌های آنان و امت خود است. جمعی از مفسران احتمال داده‌اند که کلمه «هولاء» اشاره به گواهان امت‌‌های پیشین است، یعنی ای پیامبر اسلام! تو را گواه همه‌گواهان و انبیای گذشته قرار خواهیم داد.
در پار‌ه­ای از روایات به همین تفسیر اشاره شده است، بنابراین مفهوم آیه چنین خواهد شد که هر پیامبری در حال زندگی و مرگ از طریق مشاهده باطنی و روحانی، ناظر بر احوال امت خویش خواهد بود. روح پاک پیامبر اسلام ناظر بر همة ‌امت‌‌های پیشین و امت خویش می‌باشد.

از اين سخن برمي آيد كه منبع اعتقاد به دستگيري امام بعد از موت مفسران هستند كه ان هم مي گوييد بعضي از آنها

صادق;561900 نوشت:
در این باره که امام زمان هر عصر، ناظر اعمال مردم آن عصر است، احادیث متعددی آمده است. امام صادق(ع) فرمود: «تعرض الأعمال یوم الخمیس علی رسول‌الله و علی الائمة؛(3) روز پنج‌شنبه اعمال مردم به رسول خدا و ائمه(ع) عرضه می‌شود».
در روایت دیگر آمده: «فی کل قرن منهم امام منا شاهد علیهم و محمد(ص) شاهد علینا؛(4)
در هر عصر و زمانی، امامی از ما اهل بیت، شاهد و ناظر اعمال مردم است. رسول خدا شاهد بر اعمال ما است». در توقیعی مبارک از حضرت مهدی(ع) آمده:
«فإنّا یحیط علمنا بآنبائکم، و لا یعزب عنّآ شی من أخبارکم و معرفتنا بالزلل الذی اصابکم؛(5)
به اخبار شما علم داریم. هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از لغزش و کاستی‌‌های عملکرد شما آگاه هستیم. چیزی بر ما پوشیده نمی‌ماند».
عارف بصیر و حکیم ژرف‌نگر امام خمینی با الهام و استناد به این گونه روایات گفته است:
«ببینید که تحت مراقبت هستید. نامه اعمال ما می‌رود. پیش امام زمان(عج) هفته ای دو دفعه به حسب روایات. نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان، امام زمان ناراضی شود». (6)
بنا بر این معلوم می‌شود که حضرت مهدی موعود به عنوان آخرین خلیفه الهی روی زمین از راه‌‌های مختلف نظیر عرضه نامه اعمال و یا احاطه علمی و علم محیطش، بر عملکرد مردم نظارت دارد. به اذن الهی می‌داند که چه کسی چه کاری انجام می‌دهد.
طبق این بیان یکی از وجوه عرضه اعمال بر حجت خدا در هر عصر به شهادت گرفتن آن ها از طرف خدا نسبت به اعمال بندگان است. این عرضه به اجازه خدا و به امر او رخ می دهد.
امام زمان در هر عصر و زمان ولایت امت خویش را برعهده دارد. جانشین خدا در بین آنان است. مسوولیت رسیدگی به اعمال آن ها و وضع دنیوی و اخروی آن ها بر عهده ولی خدا است. باید چنین عرضه ای اتفاق بیافتد تا امر رسیدگی به امور امت با آگاهی و اشراف کامل تری انجام بگیرد.
آیا امامی که به امور امت اشراف و آگاهی کامل دارد، بهتر می تواند به امور آن ها رسیدگی کند و مشکلات آن ها را رفع کند یا امامی که چنین آگاهی و اشرافی ندارد؟ یقینا امام آگاه و مشرف به امور بندگان بهتر می تواند وظائف امامت خود را به انجام برساند.

اين مطلب هم كه در مورد امامي است كه در حيات است كه موضوع بحث بنده نيست

صادق;561900 نوشت:
اما درباره فراز دوم پرسش تان باید گفت :
بر خلاف تصور شما هیچ کس از در خانه اهلبیت دست خالی بر نمی گردد .
ولی اهلبیت مظهر صفات آن خدای است که هیچ گاه بنده خود را دست خالی از در خانه اش بر نمی گرادند .
مگر همه دعا مستجاب می شود ؟؟!!!

اين سخن شما مثل اينه كه يك شخص نابينا مراجعه كند نزد طبيبي براي شفاي چشم ولي بدون شفا برگردد و ما به او بگوييم كه تو دست خالي برنگشتي اون طبيب به تو چشم دل داده!
همينطور كه ملاحظه ميفرماييد اين نوع بپاسخ ها قانع كننده نيست و زياد ميشه از اين حرفها گفت..

صادق;561900 نوشت:
سخن این است که بنده هر گز دست خالی از در خانه خدا بر نمی گردد برای روشن شدن مسله به چند نکته دقت شود :
پاسخ در چند محور بیان می شود:
1_ از دیدگاه اسلام و عقل، هر کجا انسان‌های‌ نتوانستند علت‌ بروز رویدادهای ‌تلخ ‌یا شیرین‌ را تحلیل ‌کنند و یا نخواستند نقائص و ضعف های خود را بپذیرند، آن‌ را به‌ جای دیگر ‌حواله‌ می‌کنند.
گاهی‌تنبلی ‌و تن‌آسایی ‌و مسئولیت‌ گریزی‌ و سرپوش‌ گذاشتن ‌روی ‌نقاط‌ ضعف‌، و تبرئه‌ کردن‌ خود در برابر گناهان‌ و تازیانه وجدان ‌و احساس‌ شرمندگی، ‌زمینة‌ گرایش‌ به ‌این‌ گونه ‌مسکّن‌های ‌موقتی ‌را فراهم‌ می‌کند.
دور بودن‌ از معرفت‌های‌ دینی‌ و برداشت‌های ‌غلط‌ نیز گاهی ‌موجب‌ می‌شود که‌ برخی ‌برای ‌ایجاد آرامش‌ روحی ‌خود، چاشنی ‌از اصطلاحات‌ دینی‌ و مذهبی‌ به‌ عقاید خرافه‌ و موهوم‌ خود اضافه ‌کنند. شانس ‌و بخت ‌را تحت‌ عنوان‌ سرنوشت‌ و تقدیر خدا مطرح‌ کنند.
عمومیت‌قانون‌علیت‌، به ‌این‌ که‌ هر حادثه‌ای ‌علتی‌ دارد و هر وضعیتی که ‌برای‌انسان‌(فرد یا جامعه‌) و غیر انسان‌پیش‌آید، معلول ‌علتی‌ است ‌و تقدیر و اندازه‌گیری ‌هر پدیده‌ای‌ نیز متناسب‌ با وضع‌ علت ‌آن‌ می‌باشد، امری‌ قطعی ‌است‌، چون ‌آیات ‌قرآن ‌نظیر " قد جعل ‌اللّه ‌لکلِّ شی‌ءٍ قدراً "(7) آن‌ را بیان‌ کرده‌ و علمای‌ اسلامی‌ از آن‌ تحت‌ عنوان‌ قضا و قدر تکوینی ‌و تشریعی‌ و سایر اندیشمندان‌ جهان ‌به‌ عنوان‌"قانون‌ علت‌ و معلول‌ یا اسباب ‌و مسبّبات‌" بحث‌کرده‌اند.
سرنوشت ‌انسان‌ها و عزت ‌و ذلت ‌آنان ‌مرهون ‌کارکردهای‌ خودشان ‌است‌.‌قرآن‌ می‌فرماید: " کلُّ نفس‌ بما کسبت‌ رهینة‌؛ هر کس ‌در گرو اعمال‌ خویش ‌است‌".(8)
اسلام ‌به‌ قدری‌ روی‌ تأثیر تلاش‌ها و عملکردهای‌انسان‌ در ساختن ‌سرنوشت ‌تأکید می‌کند که‌ از یک ‌سو می‌فرماید: " و ان ‌لیس ‌للأنسان‌ الاّ ما سعی‌؛(9) ‌بهره‌ای‌برای‌انسان‌جز سعی ‌و کوشش ‌او نیست‌" از سویی ‌دیگر می‌فرماید: " انّ اللّه ‌لا یغیّر ما بقوم‌ حتی ‌یغیّروا ما بأنفسهم‌؛ (10)خداوند سرنوشت‌ هیچ‌ قوم ‌و ملّتی‌را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌ که‌‌ آن ‌چه‌ را در خودشان ‌است‌،تغییر دهند ."
در نتیجه در نگاه عالمان اسلامی و حتی فلاسفه و اهل حکمت (11) همه چیز معلول علت های خاص خود اعم از قضا و قدر الهی و خواست انسان و در چارچوب آزمایش الهی و قواعد نظام آفرینش است. دلیل استفاده زیاد مردم هم می تواند یکی از مواردی باشد که در بالا ذکر شد.
اگر در مسائلی پی به علت های امور و حوادث نبردیم، می توانیم آن را به خواست و اراده و تقدیر الهی که فوق همه علت هاست، نسبت بدهیم.جنبه آزمایش بودن همه حوادث را چه خوب و چه بد یادآور شویم.
2_ این مسئله که در پرسش مطرح شده، به آن کلیت که در پرسش آمده، نیست، بلکه گاهی چنین است ، زیرا چه بسا افرادی تلاش می کنند و به مقصد می رسند.چه بسا کسانی بدون تلاش به مقصد نمی رسد. بنابر این نمی توان آن نتیجه کلی را از این مسئله گرفت.
3_ در باره قضاوت های که نسبت به شما می شود و در پرسش اشاره نموده اید، این گونه حرف ها فضولی است که متاسفانه برخی افراد روحیه آن را دارند، در حالی که موفقیت و شاد کامی همیشه دلیل بر خوب و بی گناه بودن افراد نیست.چه بسا ممکن است بر عکس برای استدراج(غافل گیری الهی) و مانند آن باشد. در مقابل چه بسا ممکن است سختی ها و ناکامی های افراد دلیل محبوبیت آن ها نزد خدا باشد.
هر کی در این بزم مقرب تراست جام بلا بیش ترش می دهد
چه بسا آن امور برای آزمون و امتحان و پخته تر شدن افراد باشد و صدها علت پیدا و نهفته دیگر .در مجموع یک اصل و قاعده کلی در تحلیل این گونه امور وجود ندارد .اسراری بسیار در این باب وجود دارد. معنای مذهبی بودن این نیست که در دنیا همه امور زندگی به کام باشد. چه بسا افراد مذهبی بوده و هستند که در دنیا دچار مشکلات فراوان اند،ولی خداوند همه رنج ها را در آخرت چندین برابر جبران می کند .
گرچه ممکن است برخی بدون رنج به گنج رسیده و می رسند، ولی برخی دیگر که دیده می شود به گنج های رسیده اند،ممکن است در دست یابی، رنج های بسیاری دیده باشند .پس نمی توان گفت همه آن هایی که به گنج رسیده، بی زحمت و رنج بوده اند.
4_ در باره این که دعای برخی گاهی اجابت نمی شود، گرچه برای اجابت دعا شرایطی بسیاری است، ولی باید به این نکته اشاره گردد که بی تردید خداوند مهربان تر از مادر به بنده خود است. در دادن هر چیزی بیش تر مصلحت او را لحاظ می کند. ولی در عین حال هیچ گاه او را ناامید نمی سازد .به صراحت فرمود:
«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ (12) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».

اين مطالب غير مربوط نيست اما موضوع بحث بنده نيست
موضوع من درمورد توسل به يك انسانه كامله كه مي گوييم حيات و ممات او فرقي باهم ندارند
ولي بنا بر تجربه شخصي بنده فرق ميكند من اگه در خونه يك انسانه غير معصوم(ولي در حيات)زده بودم خيلي زود تر از اينها جواب گرفته بودم

صادق;561900 نوشت:
شهیدمطهری در مقاله تحت عنوان «جست و جو حقیقت» نکته‌های بسیار سودمندی مطرح کرده، تفصیل سخنان ایشان را در جای خود (15) مطالعه نمایید که بسیار برای شما مفید است.
بر اساس تحلیل حکیمانه ایشان خلاصه از گفته‌های او در این جا بازگو می‌شود:
ایشان معتقد است که برخی افراد در دوران زندگی از نظر شک و یقین دچار بحران می‌شوند. بحران ممکن است در آغاز نوجوانی از حدود دوازده تا سی سالگی برای آن ها به وجود بیاید (افراد طبق شرایط خاص در این باب متفاوت اند ) به هر حال بحرانی است در افکار و عقاید مذهبی انسان و رفتارهای گوناگون فردی و اجتماعی و اخلاقی. این گونه افراد در شرایط حساس قرار می گیرند. باید با آنان از راه درست برخورد شود . با آرامش و منطق به شبهات فکری آن ها جواب داده شود . آن ها نیز باید تلاش نمایند از طریق پرس و جو از کارشناسان مربوط مشکلات فکری و روحی خود را برطرف سازند.
شک از دید ایشان دو نوع است، یکی شک مقدس و دیگر شک غیر مقدس. شک قسم دوم ویرانگر و خطرناک است . اگر علاج نشود انسان را به تباهی می‌رساند، اما شک مقدس انسان را وادار می‌کند که در پی حقیقت برود . مثل درد برای بیمار است، هر بیماری اگر درد داشته باشد، بالاخره شخص را وادار می‌کند که در پی درمان برود. اگر درد نداشته باشد، او را نسبت به بیماریش بی تفاوت نگاه می‌دارد و بالاخره از پا در می آورد.
شک مقدس مثل بیماری با درد است

فرمايش شما درست
اما لزومي ندارد كه در كش و قوص اين شبهات به عقيده بهتر و جديدي نرسيم
من خدمتون عرض كردم بعضي موقع ها براي حفظ اصل دين بايد از بعضي عقايد دست شست

بنده خيلي دوست دارم وقي مي گويم يا علي واقعا مددي ببينم ولي وقتي نمي بينم نمي تونم با شايد..و اون مثال چشم سر خواستن و چشم دل گرفتن ..زندگي كنم
يا بايد قيد كله دينو بزنم يا اينكه بايد دست از اين عقيده كه امام بعد از موت ميشنود و دستگيري ميكند بكشم

اگر در رد سخن بنده اثباتي داريد بفرماييد
ياحق

جواد ابوالقاسمي;562699 نوشت:
سلام
با تشكر
استناد شما به اين سخن از كجا نشات مي گيرد؟
دوما اين بحخث ما در طول بحث توسل به قبور اهل بيت هست كه گفتيم اگر پيراهن يوسفت شفا دهد به طريق اولي متعلقات اهل بيت هم مي تواند
دوست گرامي توسل يعني متمسك شدن شما حالا به هرچيزي مي تواند باشد اينكه حضرت يوسف به پيراهنش توسل يافت امري بديهي هست اما اينكه ما چه تعريفي داشته باشيم فرق مي كند بله متعلقات انبيا ششفا بخش هستند زيرا متبرك هستند در نتجيه ايشان متوسل به متعلقات خود شد كه اين قدرت را خداوند در انها نهاده است و به اذن الله بوده است

باسلام وتشکر .
جواد ابوالقاسمی گرامی امید است حال تان همواره مثل امروز که زاد روز کریمه اهل بیت فاطمه معصومه ع است
سر شار از خیر وبرکت باشد .
در ابتدا باید اشاره شود که در فضل جناب تان تردید ننمودم
در تحریریه ی که قبلا به شما ارسال شد مجددا دقت نماید .
محتوای پاسخ تان نقد نشده بلکه نحوه بیان شما را اصلاح شده .
چون دیدم آوار تار ایدی تان بسیار محترم است نباید صاحب آن عکس (اگر از خود کاربر و نویسنده است)
مطلب درست را با بیان ضعیف ونادرست ارایه دهد .
در نوشته خود مجددا دقت نماید :

(پیراهن یوسف شیئ بوده ونه مخلوق )
توجه داشته باشید که آن پیراهن هم شیئ وهم مخلوق بوده.
پس از پیراهن نباید نفی مخلوقیت نماید .
به این تعبیر تان ایراد وارد است اصلاح کنید .
ونیز توجه داشته باشیدپیراهن یوسف به برکت وجود یوسف وتصرف ولایی او سبب شفا شد.
نه اینکه یوسف متوسل به پیراهن خود شده باشد ( البته چنان که قبلا گفتم اصل حرف درست است ولی بیان مشکل دارد )
اگر گفته شود که :
یعقوب متوسل به پیراهن یوسف شد وشفا یافت .
یک وجه دارد ولی آن گونه که شما گغته اید جور در نمی آید .
چون یوسف متوسل به پیراهن خود نشد پس این تعبیر شما که دوباره گفته اید :

(اينكه حضرت يوسف به پيراهنش توسل يافت امري بديهي هست)
نه تنها بدیهی نیست بلکه تعبیری غلط است ومقصود شمارا خراب می کند .
در نتیجه تحریریه قبل بنده یک اصلاحیه بود نه نقد لذا جای تشکر داشت ونه واکنش .

همیشه توجه داشته باشید که یاد گرفتن عیب نیست .
در همین نوشته فعلی خود مجددا دقت نماید چند تا غلط تایپی وجودارد ؟؟
موفق باشید .

صادق;562933 نوشت:
باسلام وتشکر .
جواد ابوالقاسمی گرامی امید است حال تان همواره مثل امروز که زاد روز کریمه اهل بیت فاطمه معصومه ع است
سر شار از خیر وبرکت باشد .
در ابتدا باید اشاره شود که در فضل جناب تان تردید ننمودم
در تحریریه ی که قبلا به شما ارسال شد مجددا دقت نماید .

عليكم سلام با تشكر

صادق;562933 نوشت:
توجه داشته باشید که آن پیراهن هم شیئ وهم مخلوق بوده.

مخلوق يعني موجود زنده، لباس حضرت يوسف موجود زنده هست؟ گوش دارد؟ چشم دارد؟ دهان دارد؟ راه مي رود؟ بنده اين استدلال را در مقابل ان كساني گفته ام كه مي گويند توسل به موجود رنده ممكن است امام مرده نه، حالا ايا پيراهن حضرت يوسف موجود زنده هست؟ مخلوق است؟

به نظرم خيلي واضح و روشن بيان شد دوست گرامي

جواد ابوالقاسمي;563026 نوشت:
عليكم سلام با تشكر

به نظر كمي از لفاظه باي كناره گيري كنيم و صحيح تر است

مخلقو يعني موجود زنده، لباس حضرت ابراهيم موحجود زنده هست؟ گوش دارد؟ چشم دارد؟ دهان دارد؟ راه مي رود؟ بنده اين استدلال را در مقابل ان كساني گفته ام كه مي گويند توسل به موجود رنده ممكن است امام مرده نه، حالا ايا پيراهن حضرت يوسف موجود زنده هست؟ مخلوق است؟

به نظرم خيلي واضح و روشن بيان شد دوست گرامي


باسلام .
با زهم دقت ننمودی عزیزم !!!!!!!!!!
در این نوشته خود بدقت نگاه کن :
(
مخلقو يعني موجود زنده، لباس حضرت ابراهيم موحجود زنده هست)
از این گذشته چه کسی گفته موجود زنده آن است که شما گفته اید :
(
گوش دارد؟ چشم دارد؟ دهان دارد؟ راه مي رود؟)
مگر فرشته ها زنده نیستند ؟؟
مگر آنها مثل جناب شما گوش وچشم دارند ؟؟
مگر آنها مثل شما راه می روند؟؟
از این گذشته در کدام لغت نامه مخلوق را به معنای موجود زنده معنا نموده است ؟؟
آیا پیراهن یوسف جزء مخلوقات نیست ؟؟!!!!!!!!!!!
ابو القاسمی گرامی لا اقل این حرف ها تان را از طریق پیام خصوصی مطرح نما تا بشتر.........

ملّاعلي;562700 نوشت:
با سلام و تشكر
باسلام وتبریک روز میلاد مولود کوثر فاطمه معصومه سلام الله علیها .

از اين سخن برمي آيد كه منبع اعتقاد به دستگيري امام بعد از موت مفسران هستند كه ان هم مي گوييد بعضي از آنها
عنایت دارید که اگر خود انسان متخصیص یک علم نباشد عقل حکم می کند به متخصیص مربوطه مراجعه نماید .
در فهم قران نیز باید به متخصیص وقران شناس مراجعه نمود .
لذا قرآن فرمود: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛ (3) اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید».
از این آیه بدست می آید که:
اگر انسان خود نمی تواند و نمی داند باید باز هم در پی شناخت دین باشند و لو مقلدانه.( انبیا (21)، آیه 7.)

اين مطلب هم كه در مورد امامي است كه در حيات است كه موضوع بحث بنده نيست
بسیاری از آثار امام معصوم زمان حیات ومماتش یک سان است .
پیام این که قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص) فرمود:
«فکیف إذا جئنا من کلّ اُمّةٍ بشهید وجئنا بک على هؤلاء شهیداً؛(. نساء (4) آیه 41.) چگونه است حال آن گاه که از هر طایفه‌ای گواهی می‌آوریم و تو را بر این امت به گواهی خواهیم».
اختصاص به زمان حیات پیامبر ندارد بلکه مطلق است وامروز تا قیام قیامت این اصل پابر جا است .

اين سخن شما مثل اينه كه يك شخص نابينا مراجعه كند نزد طبيبي براي شفاي چشم ولي بدون شفا برگردد و ما به او بگوييم كه تو دست خالي برنگشتي اون طبيب به تو چشم دل داده!
همينطور كه ملاحظه ميفرماييد اين نوع بپاسخ ها قانع كننده نيست و زياد ميشه از اين حرفها گفت..
به گفته مولوی :
از قیاسش خنده آمد خلق را .
گرچه این گونه امور قابل قیاس نیست ولی اگر تشبه وقیاس می کنید چنین بگوید :
کور وبینا ی که برای درمان چشم به پزشک مهربان که در چندین رشته تخصص دارد مراجعه می کند.
ولی چه بسا در مان چشم او به مصلحتش نیست مثلا ممکن است با درمان یک چشم ضرر های غیر قابل جبران به چشم دیگر ویا اصل زندگی او وارد شود
درچنین شرایط او از درمان چشم منصرف شده وبه درمان درد های دیگرش به کمک پزشک توجه می کند .

اين مطالب غير مربوط نيست اما موضوع بحث بنده نيست
موضوع من درمورد توسل به يك انسانه كامله كه مي گوييم حيات و ممات او فرقي باهم ندارند
ولي بنا بر تجربه شخصي بنده فرق ميكند من اگه در خونه يك انسانه غير معصوم(ولي در حيات)زده بودم خيلي زود تر از اينها جواب گرفته بودم
اگر قرار براین تصور دارید در مورد خداوند چه گونه فکر می کنید ؟؟
او که منزه از موت است ودر همه حال ناظر عالم وآدم است وبی دعا وطلب هم می داند بنده اش چه نیاز دارد
آیا با هر دعا ودر هر دعا بلا فاصله عین حاجت مورد نظر را دریافت می کنید ؟؟
وگرنه درگاه رحمت اورا با در خانه مردم تشبیه می نماید ؟؟
هرگز چنین نمی کنید .
پس درگاه خلیفه او نیز چنین است .

فرمايش شما درست
اما لزومي ندارد كه در كش و قوص اين شبهات به عقيده بهتر و جديدي نرسيم
من خدمتون عرض كردم بعضي موقع ها براي حفظ اصل دين بايد از بعضي عقايد دست شست
بفرض چنین باشد مورد سوال شما از آن موارد نیست وراه حل خودش دارد .
چرا دررا نادیده انگاشته از پنجره وارد شویم ؟؟

بنده خيلي دوست دارم وقي مي گويم يا علي واقعا مددي ببينم ولي وقتي نمي بينم نمي تونم با شايد..و اون مثال چشم سر خواستن و چشم دل گرفتن ..زندگي كنم
يا بايد قيد كله دينو بزنم يا اينكه بايد دست از اين عقيده كه امام بعد از موت ميشنود و دستگيري ميكند بكشم

اگر در رد سخن بنده اثباتي داريد بفرماييد
توجه به حکمت بالغه خداوند مسله را به آسانی حل می کند بدین بیان :
گر چه درک ریز حکمت‌های رخ دادها کار دشوار است و همه کسی نمی‌تواند بدان دست یابد، ولی به طور کلی این اندازه قابل درک است که انسان هر گاه با رخ دادی مواجه شد بفهمد که آن رخ داد چه خوش آیند و چه ناخوش آیند در درون خود حکمت و مصلحت و سری نهفته‌ای دارد و باید بکوشد از آن رخ حداکثر استفاده را ببرد و یا در برابر آن صبر و شکیبایی کند. تا بتواند از آن مقطع به سلامتی عبور کند، گفتنی گذشت زمان معمولا بسیاری از اسرار و مصلحت یک رخ داد فردی یا اجتماعی و یا حتی طبیعی را نشان می‌دهد یعنی چه بسا حوادث و رخ دادها به وجود می‌آید بعد از مدتی معلوم می‌شود که چه سرّی و یا مصلحت و حکمت و یا علت و سببی در دل آن رخداد نهفته بوده است.
چه اینکه چه بسا چیزها ممکن است در دنیا حکمت و مصلحتش معلوم نگردد ولی در آخرت مشخص می‌شود. و به طور کلی در باب حکمت و مصلحت کارهای خداوند این در باره انسان‌ها این آموزه قرآنی اصل کلی در خور توجه‌ای را اشاره نموده که فرمود: «عیسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیا و هو شر لکم» (.بقره ( 216) چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید، لیکن خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و در واقع سرّ و فساد شما در آن است. و یا در آیه دیگر «فعسی ان تکرهو شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» (نساء (4) آیه 19.) بسا چیزی تا پسند شما است و حال آن که خدا در آن خیر بسیاری برای شما مقدر فرموده است. بنابراین از این کلیات می‌توان وجود مصلحت و حکمت را در همه کارها دانست ولی درک جزئیات آن بخصوص همزمان با خود با رخ دادها کار دشوار است.

ياحق


امید است شبهه شماگرامی بر طرف شده باشد واگر بازهم کمی گوشه وبشه های ذهن تان چیزی باقی ماند ه مطرح نماید تا کاملا برطرف شود .
در هر صورت باوردارم که شما عزیز یقین دارید که غیر از درخانه اهلبیت تمام راه ها مسدود است .

صادق;563037 نوشت:
از این گذشته چه کسی گفته موجود زنده آن است که شما گفته اید :

دوست گرامي فكر كنم شما متوجه عرايض من نشده ايد و مطالب من را نمي خوانيد بنده در كامنت بالايم به شما پاسخ دادم

جواد ابوالقاسمي;563026 نوشت:
بنده اين استدلال را در مقابل ان كساني گفته ام كه مي گويند توسل به موجود رنده ممكن است امام مرده نه

بحث بر بر صحت و سقم تعريف نيست بلكه بر نوع استدلال و استنباط ما هست لطفا به اين تذكر دقت كنيد

جواد ابوالقاسمي;563179 نوشت:
دوست گرامي فكر كنم شما متوجه عرايض من نشده ايد و مطالب من را نمي خوانيد بنده در كامنت بالايم به شما پاسخ دادم

بحث بر بر صحت و سقم تعريف نيست بلكه بر نوع استدلال و استنباط ما هست لطفا به اين تذكر دقت كنيد



باسلام .
ابو القاسمی گرامی .
جواب آن کاربر که پرسشی مطرح نموده به تفصیل خدمت ایشان ارایه شده ومی شود .
شما عزیز فعلا خوب است به جای جواب ایشان کمی روی آن نکته های که به شما گفته شد مجددا دقت نماید.
به قول حکما :
فاقد شی نمی تواند معطی شی باشد .
ونیز به این پند نغز عمل کن :
افتادگی آموز گر طا لب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.

جناب صادق مطالب و به قول شما تحريرهايتان بسيار عجيب هست كه به ما بگويد دقت كنيم اما خودتان اهل دقت نيستيد كمي به مطالب ما دقت بفرمايد پاسختان داده شده است

شما پاسختان به دوستان را بدهيد و بگذاريد ما هم پاسخ خودمان را بدهيم و اگر هم اشكال داريد به مطالب ما هم خودب دقت و تامل بفرمايد

بدرود

ملّاعلي;562700 نوشت:
بنده خيلي دوست دارم وقي مي گويم يا علي واقعا مددي ببينم ولي وقتي نمي بينم نمي تونم با شايد..و اون مثال چشم سر خواستن و چشم دل گرفتن ..زندگي كنم
يا بايد قيد كله دينو بزنم يا اينكه بايد دست از اين عقيده كه امام بعد از موت ميشنود و دستگيري ميكند بكشم

برادر بحث اینه ما همیشه خودم ها شما نه عوام بازی در میاریم شما نفس اسلام رو باید بگیرید همین یا علی شما باید بدونید ذکر دو نوع داریم اول ،دوم استجابت شرط داره در دعای کمیل هم می خونیم:

ما می خونیم اللهم اغفر لی الذنئب التی تغیر النعم یعنی خدایا ببخش ان گناهانی که در نعمتت را به روی من می بندد

شرح تو سط استاد سمیع:

امام سجاد علیه السلام در رابطه با این فقره از دعای کمیل «اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم» می فرمایند:
«الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ الْبَغْيُ عَلَى النَّاسِ وَ الزَّوَالُ‏ عَنِ‏ الْعَادَةِ فِي‏ الْخَيْرِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ وَ كُفْرَانُ النِّعَمِ وَ تَرْكُ الشُّكْر
گناهانی که باعث تغییر نعمت شود عبارتند از :
[=Traditional Arabic]

1-ظلم و ستم کردن به مردم
2-از دست دادن عادت به کار خیر
3-امر به معروف نکردن
4-کفران نعمت کردن
5- شکر نکردن(که بهترین شکر آن است که انسان نعمت را در مسیر خودش به کار ببرد[=Traditional Arabic].»[1]

اما در رابطه با فقره دوم دعای کمیل« اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء»
«امام صادق علیه السلام عاق والدین را از جمله آن گناهان می داند»[2]

«و امام سجاد علیه السلام در این زمینه بد نيّتى ، خبث باطن ، دو رويى با برادران ، باور نداشتن به اجابت دعا ، به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا آن كه وقتشان بگذرد ، تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نيكوكارى و صدقه ، بد زبانى و زشت گويى را از جمله آن گناهان می داند.»[3]

پی‌نوشت:
1-تفسیر صافی،ج3،ص61
2-اختصاص، ص238
3-معانی الاخبار،ص271

منبع :[h=1]توضیح دو قسمت از دعای کمیل[/h]
خوب این یک مقوله
یک جرعه ای از با وفایی از اهل بیت ع :

اشیخ عبدالکریم حائری فرموده بودند که در خواب دیده بودنش گفته بود 36 رفتم مشهد 36مرتبه حضرت رضا به دیدنم آمده.خیلی با وفا هستند اینا{بعد مرگش خواب دیده بودند}

در تتمه سخنان استاد صادق یک قطره از سخنان استاد فاطمی نیا نقل کنم ایشون در مهدیه می فرمودند::
چراغا که خاموش میشه ناله می کنید قدر بدانید آی مردم بنده اسیر این ناله ها و این خاموشی مهدیه هستم میام این جا تو این ناله ها تو این خاموشی همه چی پیدا میشه فکر کنید که بعد از این ناله ها دست خالی می رید سوء ظن میشه

یک سخنی از یکی علما و بزرگان نقل کنم برای شما :

یکی از کبار علمای ما شیخ ابوالعباس احمد بن فهد حلی است این میگند در معنویات نظیر نداشته {قهرمانه }ایشون در کتاب عدة الداعی اما شعر اون سهیلی{اندلسی بوده } ازش دلبری کرده و اصلا نابینا بوده سیره ابن هشام را شرح کرده است دو جلده بزرگ این سهیلی یک شعری داره گفته: والله هر وقت خدا را با این الفاظ خوندم محروم نشدم حالا این دست ما بیفته بده ببینم چند دفعه بخونم کجا بخونم خرابش می کنیم
اونی که باعث شده این مستجاب الدعوه شده و از ابن فهد هم دلبری کرده این بیت است:
مالي سوى فقري إليك وسيلة * بالافتقار إليك فقري ادفع
می گه فقط وسیله من فقرمه هیچی ندارم و چون فقیرم فقرمو می دونم همه چیز از تو می گیرم

اقول :نه خدایی این شخص که با یک بیت تونسته محروم نشه یک فرقی هست بین من و اون پس عیب در ماست

وگرنه در قرآن داریم:

ولن تجد لسنة الله تبديلا سنن خدا عوض نمی شه

به نقل از استاد فاطمی نیا :

آی زائرین محترم یکی از سنن باطنیه ی تکوینیه که هیچ وقت عوض نمیشه شفاعت حضرت رضا عه شفاعت امیر المومنینه شفاعت صدیقه کبراس اینا جزو سنن باطنیه ی کونیه است اینا هیچ وقت عوض نمیشه اگر عوض شد در این وسط ما ها عوض می شیم ما عوض می شیم

اقول:سنن دو گونه است1 - سنن تشریعی 2-سنن تکوینی

خود تکوینی دو دسته است:1-سنن تکوینیه ظاهریه2-سنن تکوینیه باطنیه

فلذا عیب از ماست که ان هم گفته اند برای عیب جویی چه کنیم

نگاه کنید استاد صادق عزیز مبحث با وهابیت یک قسم است صحیح بودن یک مطلب یک قسم دیگر است !

در مبحث با وهابیت این پله پله است وهابیت همش ظاهر بینند حالا در مبحث توسل می شود از مطالب عرفانی به راحتی ثابت کرد ولی حالا شما به یک شخصی که چنین حرفی را می زند چه انتظاری دارید :
یکی از ائمه جماعت عربستان افتخار کرده است من 25 سال در مدینه هستم ولی یک بار در کنار این قبر(قبر پیامبر ص)حاضر نشدم بگم السلام علیک یا رسول الله !

وگرنه مباحث خیلی ساده حل می شوند همین قضیه موت و زنده بودن اصلا مطلب عجیبی شنیدم از یکی اساتید ولی با چنین تفکرات بالا چگونه آخر ؟؟

ولکن ما سلسه ای بحث می کنیم مثلا همین استدلال جواد ابوالقاسمی می گویم ائمه مرده اند دیگه درسته؟؟خوب اشیاء که زنده نیستند درسته ؟؟پس چگونه لباس حضرت یوسف شفا می دهد یا نه تکه گوشت گاو در داستان حضرت موسی

ولذا این در استدلال با وهابیت درست است ولی در بین جمع شیعه شاید درست نباشه که بگیم شیء مخلوق است

شاید نا مفهومی سخنان چنین شده باشد که برخی دوستان کلام های یکدیگر را کامل نفهمند که در زندگی روزمره هم شاید اتفاق بیفته

بسا احسان پیاپی خدا .گناهکار را گرفتارکند.و پرده پوشی خدا او را مغرور سازد. و با ستایش مردم فریب خورد.و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن مورد ازمایش قرار نداد. و باز میفرمایند: خدا را از سست شدن اراده های قوی .گشوده شدن گره های دشوار و در هم شکسته شدن تصمیم ها شناختم. و باز میفرمایند:کسی که از دنیا اندوهناک میباشد. از قضای الهی خشمناک است.و ان کس که از مصیبت وارد شده .شکوه کند از خدا شکایت کرده .و ان کس که قران بخواند و وارد اتش جهنم شود. حتما از کسانی است که ایات الهی را بازیچه قرار داده است. وان کس که قلب او با دنیا پرستی پیوند خورد .همواره جانش گرفتار سه مشکل است :اندوهی رها نشدنی وحرصی جدا نشدنی . و ارزویی نایافتنی. از سخنان مو لا علی علیه السلام.

جواد ابوالقاسمي;563445 نوشت:
جناب صادق مطالب و به قول شما تحريرهايتان بسيار عجيب هست كه به ما بگويد دقت كنيم اما خودتان اهل دقت نيستيد كمي به مطالب ما دقت بفرمايد پاسختان داده شده است

شما پاسختان به دوستان را بدهيد و بگذاريد ما هم پاسخ خودمان را بدهيم و اگر هم اشكال داريد به مطالب ما هم خودب دقت و تامل بفرمايد

بدرود


باسلام .
اولا _ توجه داشته باشید :
حق تعالی داده در قران پیام
هر کلامی باید آغازش سلام .

لذا سعی نماید خودرا عادت دهید که همواره حرف تان را باسلام شروع نماید .
ثانیا _ جواب آن کار عزیز را فعلا داشته باشید .
و جواب این سوال را به دهید که در کجا گفته شده :
شی غیر از مخلوق است ؟
چه کسی گفته پیراهن یوسف شی است ومخلوق نیست ؟
در کدام کتاب لغت آمده :
(
مخلوق يعني موجود زنده، گوش دار. چشم دار. دهان دار. راه رونده ؟)
آیا پیراهن یوسف جزء مخلوقان خدا نیست ؟
آن کاربر از سوال وطرز بحث نمودش پیدا است که آدمی باسواد وفاضل است باید دقیق با اوبحث نماید .
همین که شما ادعا نموده اید شی غیر از مخلوق است .
همه چیز را خراب می کند .
آن آواتار را تان ضایع می شود ( اگر از خود شما باشد )
خوب بود شما از همان اول به توصیه بنده دقت نموده ونوشته تان را اصلاح می نمودی ویا از طریق پیام خصوصی مطالب بعد تان را ارسال می کردی .

هدف بنده این است که شما گرامی دقیق بنویسید .
اول یاد بگیرید بعد یاد بدهید .
حالا هم دیر نشده به عرایض من توجه نما تا انشاءالله کار تان بهتر شود .
موفق باشید .

ammarshia;563531 نوشت:
نگاه کنید استاد صادق عزیز مبحث با وهابیت یک قسم است صحیح بودن یک مطلب یک قسم دیگر است !

در مبحث با وهابیت این پله پله است وهابیت همش ظاهر بینند حالا در مبحث توسل می شود از مطالب عرفانی به راحتی ثابت کرد ولی حالا شما به یک شخصی که چنین حرفی را می زند چه انتظاری دارید :
یکی از ائمه جماعت عربستان افتخار کرده است من 25 سال در مدینه هستم ولی یک بار در کنار این قبر(قبر پیامبر ص)حاضر نشدم بگم السلام علیک یا رسول الله !

وگرنه مباحث خیلی ساده حل می شوند همین قضیه موت و زنده بودن اصلا مطلب عجیبی شنیدم از یکی اساتید ولی با چنین تفکرات بالا چگونه آخر ؟؟

ولکن ما سلسه ای بحث می کنیم مثلا همین استدلال جواد ابوالقاسمی می گویم ائمه مرده اند دیگه درسته؟؟خوب اشیاء که زنده نیستند درسته ؟؟پس چگونه لباس حضرت یوسف شفا می دهد یا نه تکه گوشت گاو در داستان حضرت موسی

ولذا این در استدلال با وهابیت درست است ولی در بین جمع شیعه شاید درست نباشه که بگیم شیء مخلوق است

شاید نا مفهومی سخنان چنین شده باشد که برخی دوستان کلام های یکدیگر را کامل نفهمند که در زندگی روزمره هم شاید اتفاق بیفته


باسلام وتشکر .
آنچه با ابوالقاسمی مطرح است این است که آن گرامی قبل از یاد دادن یاد گرفتن را در نظر داشته باشد .
وگرنه پاسخ وهابی ها با آن رویکرد بسیار روشن است چون در قرآن کریم به صراحت آمده:
«لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ (1) گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده‌اند بلکه زنده و در پیشگاه پروردگار خود روزی می‌خورند».
طبق این آیه اولیا و انبیا الهی که در راه خدا شهید شده‌اند، دارای حیات برتری در عالم آخرت‌اند. کسانی که به آنان توسل می‌جویند ،از ارواح پاک شان استمداد می‌کنند و آن ها را واسطه قرار می‌دهند.
بنابراین تقسیم به زنده و مرده منافات با آیه قرآن دارد.
دوم: بر اساس آیه: «فتلقی آدم من ربه کلمات فتابه علیه؛(2) پس آدم از پروردگارش کلماتی را آموخت و خدا توبه او را پذیرفت».
بسیاری از مفسران اهل سنت گفته‌اند که مراد از کلمات که حضرت آدم به آن ها متوسل گردید، نام پیامبر و اهل بیتش بوده است.(3) اگر این تفسیر قبول باشد، معلوم می‌شود که حضرت آدم به وجود نورانی پیامبر و اهل بیت (ع) که هنوز به حسب ظاهر به دنیا نیامده و تولد جسمانی آن ها از نسل خود آدم و هزاران سال بعد تحقق یافت، توسل جسته است.
سوم:کسانی که اهل توسل‌اند ،به مقام معنوی پیامبر و ائمه متوسل می‌شوند . مقام معنوی آن ها در زمان حیات و بعد از رحلت در هر دو صورت نزد خداوند محترم و عزیز است . در موثر بودن مقام معنوی تفاوت بین زنده بودن یا نبودن شان نیست.(4) همان گونه که در روایات دینی شیعه و سنی به زیارت قبور آن ها تأکید شده و اگر مرده باشند و اثری از آنان نباشد، زیارت قبور آن ها چه معنا دارد؟!
چهار: از همه روشن‌تر در قرآن کریم در جریان بینایی حضرت یعقوب چنین آمده که حضرت یوسف به برادرانش فرمود:
«اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا؛ (5) اکنون این پیراهن مرا ببرید و بر چهره پدرم افکنید تا دیدگانش باز و بینا شود». در قرآن در ادامه ماجرا آمده:
«فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیراً؛ (6) بس چون بشارت دهنده آمد آن (پیراهن) را بر رخسارش افکند ،ناگهان بینا گردید و دیده انتظارش به وصل روشن شد».
در این ماجرای قرآنی به صراحت آمده لباس بی روح که یک پارچه بود،به دلیل آن که مدتی با جسم یوسف پیامبر تماس داشته، باعث بینایی یعقوب گریده، چگونه می‌تواند کسی تردید کند که قبر پیامبر و امام معصوم که بدن مطهر آن ها در آن جا مدفون است، باعث شفا و برکت و یاری متوسلان نگردد؟ آیا روح پیامبر و امام معصوم به اندازه لباس که پارچه‌ای بیش نیست ،نزد خداوند ارزش ندارد؟!!
با این همه حقایق قرآنی نباید جای تردید و شبهه درباره صحت توسل و تاثیر آن باقی بماند این نمونه‌های یاد شده همه از قرآن کریم است.

پی‌نوشت‌ها:
1. آل عمران (3) آیه 169.
2. بقره (2) آیه 37.
3.مناقب ابن مغازلی ،ص 63؛در المنثور، ج 6 ؛ ینابیع الموده ،ص 97.
4. همان، ص 100.
5. یوسف (12) آیه 93.
6. همان، آیه 96.

صادق;563644 نوشت:
(مخلوق يعني موجود زنده، گوش دار. چشم دار. دهان دار. راه رونده ؟)

اقاي عزيز و برادر گرامي شما اصلا مطالب من را مي خوانيد يا همين طور فقط قلم فرسايي مي كنيد؟

من دارم مي گويم منظورم ما از اين مطالب در مقابل ان سخني هست كه مي گويند پيغمبر زنده هست يك پيغمبر زنده گوش دارد چشم دارد مي بينيد و مي شنود لذا درخواست را پذيرش مي كند ايا پيراهن مانند يك پيغمبر چشم دارد و گوش دارد؟

خدا وكيلي از اين واضح تر نمي شود توضيح داد نمي دانم چرا شما متوجه نمي شويد

جواد ابوالقاسمي;563727 نوشت:
اقاي عزيز و برادر گرامي شما اصلا مطالب من را مي خوانيد يا همين طور فقط قلم فرسايي مي كنيد؟

من دارم مي گويم منظورم ما از اين مطالب در مقابل ان سخني هست كه مي گويند پيغمبر زنده هست يك پيغمبر زنده گوش دارد چشم دارد مي بينيد و مي شنود لذا درخواست را پذيرش مي كند ايا پيراهن مانند يك پيغمبر چشم دارد و گوش دارد؟

خدا وكيلي از اين واضح تر نمي شود توضيح داد نمي دانم چرا شما متوجه نمي شويد

باسلام ابوالقاسمی عزیز .
باز هم یادت رفت کلامت را با سلام آغاز نماید .
به شما گرامی از اول گفتم این حرف را از طریق پیام خصوصی ارسال نماید .
بازهم توجه نکردید .
من حرف شما عزیز می خوانم .
ولی نمی دانم چرا متوجه نیسید ؟؟
خیلی دوست دارم شما عزیز متوجه عیب نوشته تان بشوید وآن را اصلاح نماید
اما نمی دانم چرا به عرض بنده دقت نمی کنید .
می خواهم به شما بیاموزم چه وچگونه بنوسید .
ولی شما عنایت ندارید .
عزیزم لباس یوسف مثل خود او مخلوق وآفریده خداوند است .
اساسا هیچ چیزی در نظام خلقت وجود ندارد که مخلوق خدانباشد .
چه این که در میان مخلوقات برخی شان مخلوق زنده وجان دار اند ولی برخی دیگر جامد وبی جان اند ولی در عین حال مخلوق اند .
چه این که در یک پست تان تعبیر لباس ابراهیم نموده اید درحالی که لباس یوسف است ونه ابراهیم .
این گونه اشکالات نوشته های تان را اصلاح نماید تا بشتر از این عیب کار تان آفتابی نشود .

صادق;563746 نوشت:
باسلام ابوالقاسمی عزیز .
باز هم یادت رفت کلامت را با سلام آغاز نماید .

گويا شما فكر كرده ايد همه مثل شما معصوم هستند كه اين اشكالات بي جهت را مي كنيم عوض بحث در اين موارد به موضوع بحث بپردازيد و نه ايراهيم و يا يوسف

اميدوارم متوجه عرايض ما در استفاده گوش و چجشم شده باشيد اگر شديد كه فبها اگر نشديد ديگر مشكل ما نيست زيرا مطالب ما صريح و روشن و واضح بوده است

صادق;563746 نوشت:
این گونه اشکالات نوشته های تان را اصلاح نماید تا بشتر از این عیب کار تان آفتابی نشود .

شما هم بهتر است به جاي تفره رفتن مطالب ما را خوب بخوانيد اين قدر راه فرار پيدا نكنيد كه بخواهيد از بحث ما گريز بزنيد

مدت كوتاهي هست در اين سايت هستم واقعا يك عالم در بين شما كارشناسان نديده ايم جز همين بحث هاي بي خود و بي جهت

جواد ابوالقاسمي;563755 نوشت:
گويا شما فكر كرده ايد همه مثل شما معصوم هستند كه اين اشكالات بي جهت را مي كنيم عوض بحث در اين موارد به موضوع بحث بپردازيد و نه ايراهيم و يا يوسف

اميدوارم متوجه عرايض ما در استفاده گوش و چجشم شده باشيد اگر شديد كه فبها اگر نشديد ديگر مشكل ما نيست زيرا مطالب ما صريح و روشن و واضح بوده است



باسلام .
ابوالقاسمی عزیز بازهم که سلام یادت رفت !!!!!!!!!!!!!!!!
دوباره دقت در نوشته تان ننمودی مثلا این کلمه را ببین :
(و چجشم)
درست این گونه بنوس : چشم .
عزیزم سعی کنید تاد بگیرید .
کاری ندارد به حرف بزرگتر ها گوش دهید یاد می گیرید .
کوشش کن پسر خوب باشید
حالا نگفتی کلاس چندم هستید ؟؟
با آن عکس که در آواتار خود گذاشته اید چه نسبتی دارد ؟؟

جواد ابوالقاسمي;563756 نوشت:
شما هم بهتر است به جاي تفره رفتن مطالب ما را خوب بخوانيد اين قدر راه فرار پيدا نكنيد كه بخواهيد از بحث ما گريز بزنيد

مدت كوتاهي هست در اين سايت هستم واقعا يك عالم در بين شما كارشناسان نديده ايم جز همين بحث هاي بي خود و بي جهت


باسلام مجدد .
جواد عزیز ما نوشته های شما را خوب بدقت می خوانم لذا متوجه می شوم که شما برخی کلمات را اشتباه می نوسید مثلا :
این کلمه :
( تفره)
درستش این گونه است :
طفره .
شما عریرید به سایت خود تان خوش آمدید.
در این سایت کار شناسان با تجربه مشغول خدمت اند .
شما تنها کسی هستید که اینجور تصور می کنید همه از سایت واین اساتید راضی اند .
من فکر می کردم خود تان هم صاحب همان عکس هستید .
لذا به شما توصیه می نمودم درست بنوسید .
گویا شما آن نیستید .
پس عیب ندارد هر جور می توانید بنوسید .
ما در خدمت تان هستیم .
موفق باشید .

با سلام و تشكر

صادق;563127 نوشت:
اگر قرار براین تصور دارید در مورد خداوند چه گونه فکر می کنید ؟؟
او که منزه از موت است ودر همه حال ناظر عالم وآدم است وبی دعا وطلب هم می داند بنده اش چه نیاز دارد
آیا با هر دعا ودر هر دعا بلا فاصله عین حاجت مورد نظر را دریافت می کنید ؟؟

خداوند خود اهل بيت را واسطه قرار داده اگر قرار است واسطه هم(اهل بيت) در نوع پاسخگويي و دستگيري چون خداوند باشد پس واسطه شده اند براي چه؟

صادق;563127 نوشت:
ولی چه بسا در مان چشم او به مصلحتش نیست مثلا ممکن است

صادق;563127 نوشت:
چه خوش آیند و چه ناخوش آیند در درون خود حکمت و مصلحت و سری نهفته‌ای دارد

صادق;563127 نوشت:
چه بسا چیزها ممکن است در دنیا حکمت و مصلحتش معلوم نگردد ولی در آخرت مشخص می‌شود

اگر از ده خواسته ما يازده تاش مصلحت نيست بهتر نبود كه اصلا بحث توسل و دستگيري در دين مطرح نميشد
گفته ميشد كه به هرآنچه كه با تلاش خود ميرسيد راضي باشيد و شاكر، در اصل هم فكر ميكنم كه همين درست است
مابقي را شايد روضه خوانها در دين آورده اند
نمي دونم.
آيا مصلحته كه خداوند حاجتي راندهد و نهايتا آن شخص به بدبيني و كفر دچار شود
پس اينطوري هم كه شما ميگوييد نيست كه بحث مصلحت بخواهيم اينگونه سوالات را پاسخ دهيم
خيلي ها رو ديدم كه در اين زمينه با نا اميدي رسيدند

جواد ابوالقاسمي;563756 نوشت:
مدت كوتاهي هست در اين سايت هستم واقعا يك عالم در بين شما كارشناسان نديده ايم جز همين بحث هاي بي خود و بي جهت

با سلام
شما نمیتونید توی این مدت کوتاه قضاوت کنید.
توی اسکدین یه دریایی از اطلاعات و مباحث وجود داره نمیدونم شما چجوری نتیجه گرفتید که بحث ها بی جهت هستند و استاد عالمی وجود نداره؟

محمد132;563911 نوشت:
با سلام
شما نمیتونید توی این مدت کوتاه قضاوت کنید.
توی اسکدین یه دریایی از اطلاعات و مباحث وجود داره نمیدونم شما چجوری نتیجه گرفتید که بحث ها بی جهت هستند و استاد عالمی وجود نداره؟

مشت نمونه خروار است همين كه از بحث با ما براي خودشان مطظالب ديگري نتيجه گيري مي كنند مويد بسياري از مسائل است

ملّاعلي;563866 نوشت:
با سلام و تشكر

خداوند خود اهل بيت را واسطه قرار داده اگر قرار است واسطه هم(اهل بيت) در نوع پاسخگويي و دستگيري چون خداوند باشد پس واسطه شده اند براي چه؟

باسلام وتشکر .
جناب ملا علی گرامی !!
عنایت دارید که انسان کامل به عنوان خلیفه خداوند در زمین تنها در جهت خواست ورضای الهی عمل می کند
هر چه حکمت ومصاحت حق تاعلی باشد آنها بجا می آورند بدون رضای خداوند کاری انجام نمی دهند.
بر اساس آموزه‌های متعالی قرآن کریم:‌«انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه؛(1) روی زمین جانشین قرار می‌دهم» انسان خلیفه خداوند است.
بر اساس مبانی عرفانی و آموزه‌های معنوی (که درباره ظهور اسماء الهی در عالم و آدم بحث می‌کند) خلافت تعبیر دیگری از مظهریت از اسماء و صفات الهی است،‌زیرا خلافت الهی نه به مفهوم جانشینی بله به معنای مظهریت انسان از اسماء و صفات حق است، زیرا خداوندی که محیط بر همة هستی و عالم بر همه چیز است،‌از هیچ جا و از هیچ نشئه و نشئه و عوالم و جود غایب نیست، تا خلیفه جای او را بیگرد و جانشین او گردد.
بنابراین مراد از خلافت الهی این است که انسان مظهر اسماء و صفات خداوند و آیت و آیینه وجود او در عالم است و صفات متعالی خدا در وجود او تجلی و ظهور یافته، مثلاً مظهر رحمت و علم و علم و حکمت خداوند است.
وقتی این اسماء در کسی تجلی کند و مظهر اسماء الهی بشود، اهل رحمت و علم و علم و حکمت می‌شود و در همه شؤون زندگی حکیمانه و عالمانه و رحیمانه عمل می‌کند. رحمت و حکمت و دانش از وجود او در همه جا فیضان می‌کند و مردم از او بهره‌مند می‌شوند.
وقتی خداوند دارای صفات کمالی مانند علم و قدرت و رحمت و اراده است، موجود و مخلوقی مانند انسان نیز دارای همان صفات الهی در مرتبه پایین‌تر باشد.
در این حال شخص مظهر اسماء و صفات الهی شده، اسماء الهی در او ظهور و تجلی یافته است.
بنابر این یکی از آثار و اهداف ظهور اسماء الهی در انسان این است که مظهر هر اسمی بشود و به اذن الهی طبق همان اسم در عالم عمل کند و آن را متجلی سازد و کارهای او رنگ خدایی پیدا کند،‌نیز تمام گفتار و رفتار او در همه شئون زندگی، خدایی شود.
قرآن کریم جمله زیبایی در این باره دارد:
«صبغة الله ومَنْ أحسنُ‌مِنَ اللهِ صبغةً؛(2) رنگ خدایی،‌و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟».
رنگ خدا گرچه بسترهای گسترده‌ای دارد، ولی یکی از اموری که جزء صبغة الله محسوب می‌شود، ظهور صفات الهی در وجود انسان‌های پاک است که او را مظهر رحمت و رأفت و حکمت و مانند آن می‌نماید.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 30.
2. همان، آیه 138.

اگر از ده خواسته ما يازده تاش مصلحت نيست بهتر نبود كه اصلا بحث توسل و دستگيري در دين مطرح نميشد
گفته ميشد كه به هرآنچه كه با تلاش خود ميرسيد راضي باشيد و شاكر، در اصل هم فكر ميكنم كه همين درست است
مابقي را شايد روضه خوانها در دين آورده اند
نمي دونم.
آيا مصلحته كه خداوند حاجتي راندهد و نهايتا آن شخص به بدبيني و كفر دچار شود
پس اينطوري هم كه شما ميگوييد نيست كه بحث مصلحت بخواهيم اينگونه سوالات را پاسخ دهيم
خيلي ها رو ديدم كه در اين زمينه با نا اميدي رسيدند

حکمت خداوند نسبت به پدیده‌ها، رخ دادها، حوادث و پیش‌آمدهای گوناگون در جهان و یا برای آدمیان، بدین معناست که هر یکی از موارد یاد شده علت، مصلحت کلی یا جزئی و اسراری دارد و هیچ چیزی در عالم بدون علت و مصلحت رخ نمی دهد، گر چه ممکن است یک رخ دادی برای برخی پیامد ناگوار داشته باشد، ولی برای مجموع نظام هستی و یا عاقبت آن مورد خاص نفع و مصلحتی به همراه داشته باشد. و از همین روست که گفته می‌شود کارهای خداوند همه بر اساس حکمت و مصلحت است، یعنی یک سرّی، مصلحتی بالاخره در آن کار نهفته است و هیچ گاه بیهوده و یا ضرر مطلق نیست.
اما این که چگونه می توان فهمید که رخ‌دادها از روی حکمت خدا بوده؟
باید گفت: این معرفت و شناخت که انسان بتواند بفهمید که فلان رخ داد چه مصلحت و حکمتی داشته، کار آسانی نیست، ولی در آموزه‌های دینی یک اصول و قواعد کلی بیان شده که در کل این حقیقت را بیان می کند که هیچ رخدادی بدون مصلحت و حکمت واقعی نیست، مثلا در روایتی آمده: «ان الله لیتعاهد المومن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهل بالهدیه من الغیبته» (1) خدا از بنده مومنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهدا می‌کند همان طور که مراد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می‌فرستد.
و در روایت دیگر آمده: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا» (2) خدا زمانی که بنده‌ای را دوست بدارد در دریای شداید غوطه ور می‌سازد.
شهید مطهری با اشاره بدین گونه آموزه‌ها در این رابطه می‌‌گوید: خدا برای تربیت و پرورش جان انسان‌ها برنامه‌هایی دارد و از همین روست که وقتی خدا نسبت به بنده‌ای از بندگانش لطف مخصوص دارد او را گرفتار سختی‌ها می‌کند، جمله معروف است: «البلاء للولاء» ناظر بدین مسئله است. (3)
بنابراین گر چه درک ریز حکمت‌های رخ دادها کار دشوار است و همه کسی نمی‌تواند بدان دست یابد، ولی به طور کلی این اندازه قابل درک است که انسان هر گاه با رخ دادی مواجه شد بفهمد که آن رخ داد چه خوش آیند و چه ناخوش آیند در درون خود حکمت و مصلحت و سری نهفته‌ای دارد و باید بکوشد از آن رخ حداکثر استفاده را ببرد و یا در برابر آن صبر و شکیبایی کند. تا بتواند از آن مقطع به سلامتی عبور کند، گفتنی گذشت زمان معمولا بسیاری از اسرار و مصلحت یک رخ داد فردی یا اجتماعی و یا حتی طبیعی را نشان می‌دهد یعنی چه بسا حوادث و رخ دادها به وجود می‌آید بعد از مدتی معلوم می‌شود که چه سرّی و یا مصلحت و حکمت و یا علت و سببی در دل آن رخداد نهفته بوده است.
چه اینکه چه بسا چیزها ممکن است در دنیا حکمت و مصلحتش معلوم نگردد ولی در آخرت مشخص می‌شود. و به طور کلی در باب حکمت و مصلحت کارهای خداوند این در باره انسان‌ها این آموزه قرآنی اصل کلی در خور توجه‌ای را اشاره نموده که فرمود: «عیسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیا و هو شر لکم» (4) چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید، لیکن خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و در واقع سرّ و فساد شما در آن است. و یا در آیه دیگر «فعسی ان تکرهو شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» (5) بسا چیزی تا پسند شما است و حال آن که خدا در آن خیر بسیاری برای شما مقدر فرموده است. بنابراین از این کلیات می‌توان وجود مصلحت و حکمت را در همه کارها دانست ولی درک جزئیات آن بخصوص همزمان با خود با رخ دادها کار دشوار است.

پی‌نوشت‌ها:
1.بحار الانوار، ج 15، ص 56.
2.همان ص 55.
3.مجموعه آثار ص 178.
4.بقره (2) 216.
5.نساء (4) آیه 19.

صادق;564378 نوشت:
حکمت خداوند نسبت به پدیده‌ها، رخ دادها، حوادث و پیش‌آمدهای گوناگون در جهان و یا برای آدمیان، بدین معناست که هر یکی از موارد یاد شده علت، مصلحت کلی یا جزئی و اسراری دارد و هیچ چیزی در عالم بدون علت و مصلحت رخ نمی دهد، گر چه ممکن است یک رخ دادی برای برخی پیامد ناگوار داشته باشد، ولی برای مجموع نظام هستی و یا عاقبت آن مورد خاص نفع و مصلحتی به همراه داشته باشد. و از همین روست که گفته می‌شود کارهای خداوند همه بر اساس حکمت و مصلحت است، یعنی یک سرّی، مصلحتی بالاخره در آن کار نهفته است و هیچ گاه بیهوده و یا ضرر مطلق نیست.
اما این که چگونه می توان فهمید که رخ‌دادها از روی حکمت خدا بوده؟
باید گفت: این معرفت و شناخت که انسان بتواند بفهمید که فلان رخ داد چه مصلحت و حکمتی داشته، کار آسانی نیست، ولی در آموزه‌های دینی یک اصول و قواعد کلی بیان شده که در کل این حقیقت را بیان می کند که هیچ رخدادی بدون مصلحت و حکمت واقعی نیست، مثلا در روایتی آمده: «ان الله لیتعاهد المومن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهل بالهدیه من الغیبته» (1) خدا از بنده مومنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهدا می‌کند همان طور که مراد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می‌فرستد.
و در روایت دیگر آمده: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا» (2) خدا زمانی که بنده‌ای را دوست بدارد در دریای شداید غوطه ور می‌سازد.
شهید مطهری با اشاره بدین گونه آموزه‌ها در این رابطه می‌‌گوید: خدا برای تربیت و پرورش جان انسان‌ها برنامه‌هایی دارد و از همین روست که وقتی خدا نسبت به بنده‌ای از بندگانش لطف مخصوص دارد او را گرفتار سختی‌ها می‌کند، جمله معروف است: «البلاء للولاء» ناظر بدین مسئله است. (3)
بنابراین گر چه درک ریز حکمت‌های رخ دادها کار دشوار است و همه کسی نمی‌تواند بدان دست یابد، ولی به طور کلی این اندازه قابل درک است که انسان هر گاه با رخ دادی مواجه شد بفهمد که آن رخ داد چه خوش آیند و چه ناخوش آیند در درون خود حکمت و مصلحت و سری نهفته‌ای دارد و باید بکوشد از آن رخ حداکثر استفاده را ببرد و یا در برابر آن صبر و شکیبایی کند. تا بتواند از آن مقطع به سلامتی عبور کند، گفتنی گذشت زمان معمولا بسیاری از اسرار و مصلحت یک رخ داد فردی یا اجتماعی و یا حتی طبیعی را نشان می‌دهد یعنی چه بسا حوادث و رخ دادها به وجود می‌آید بعد از مدتی معلوم می‌شود که چه سرّی و یا مصلحت و حکمت و یا علت و سببی در دل آن رخداد نهفته بوده است.
چه اینکه چه بسا چیزها ممکن است در دنیا حکمت و مصلحتش معلوم نگردد ولی در آخرت مشخص می‌شود. و به طور کلی در باب حکمت و مصلحت کارهای خداوند این در باره انسان‌ها این آموزه قرآنی اصل کلی در خور توجه‌ای را اشاره نموده که فرمود: «عیسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیا و هو شر لکم» (4) چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید، لیکن خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و در واقع سرّ و فساد شما در آن است. و یا در آیه دیگر «فعسی ان تکرهو شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» (5) بسا چیزی تا پسند شما است و حال آن که خدا در آن خیر بسیاری برای شما مقدر فرموده است. بنابراین از این کلیات می‌توان وجود مصلحت و حکمت را در همه کارها دانست ولی درک جزئیات آن بخصوص همزمان با خود با رخ دادها کار دشوار است.

سلام
از نظر بنده اين پاسخ شما فقط يه توجيه همين، اون هم به اين دليل كه پاسخ منطقي در مورد اين نوع سوال ها نداريد
استاد گرامي!
اين همه در دين و روايات سفارش شده كه به ديگران سخت نگيريد كار مردم راه بندازيد، دستگيري كنيد..
اين همه داستان نقل شده كه اهل بيت كريم بودند...

بعد شما در جواب بنده كه ميگويم كه چرا اهل بيت جوابمو نميدند صغري كبري ميچيند بحث حكمت و مصلحت مياندازيد وسط؟!

خواهشا اگه نمي تونيد به اهل بيت جذب كنيد حداقل دفع نكنيد
اگه واقعا برام روشن بشه كه امام در مقابل كمك و خواسته ديگران در زمان حياتشان مانند شما پاسخ ميدادند
من اين دينو ميزارم كنار

سوال :
سلام
اينكه امام معصوم بعد از رحلت صداي متوسلين را ميشنود و ميتواند كرامت كند..چقدر معتبر است؟

پاسخ :

باسلام وتشکر از سوال خوب تان .
پاسخ در چند محور بیان می شود:
الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت اولا ائمه (ع) گرچه حسب ظاهر بر اثر شهادت از دنیا رفته اند. ولی در واقع زنده اند و در نزد خدواند روزی می خورند و آثار زند گان بر آنها مترتب است. (1) که یکی از آنها خبر دار شدن از حاجت متوسلین است. چون از لازمه حیات علم و آگاهی است و از آنجا که آنها دارا ی حیات برتری برزخی واخروی اند پس آثار آن که از جمله علم به حاجت متوسلین است را دارا خواهند بود.
ثانیا ، در مسأله توسل باید توجه داشت: حاجت های انسان های متو سل را خداوند برآورده می سازد . اهل بیت(ع) واسطه فیض خداوند است . مؤمنان در پی توسل به ارواح مطهر اهل بیت حاجات و نیازهای گوناگون خود را از خداوند دریافت می کنند.
خداوند به تمام اسرار ظاهری و قلبی بندگان خود آگاه است . حاجت های آن ها را می داند. ولی بر اساس حکمت خود مقرر داشته که برخی حاجات بندگان خود را در پی دعا و توسل با اولیای پاک به آنان بدهد.
بنابر این همان طور که در دعا خواندن و خواستن از خدا شرط و مقدمه اجابت الهی است،‌ در توسل نیز چنین است با این که خداوند حاجت رواست و همه اسرار بندگان خود را می داند. ولی در عین حال مشیت و حکمت او ایجاب فرموده که برای گرفتن برخی حاجات باید به اهل بیت (ع) متوسل شد و گرفتن حاجت از خدا بستگی دارد به توسل به آنان.(2)
ثالثا ، ائمه (ع) ، همان‌طور که در زمان حیات ، وجودشان برای مردم نافع و پر خیر برکت بودند، بعد از مرگ نیز همان آثار و برکات را دارند چون آنها با شهادت‌ از دنیا رفته اند و روح و قبر شریف شهدا همانند زمان حیات دنیایی آنها برای مؤمنان اثربخش است . و همان طور که پیراهن یوسف وقتی بر دیدگان یعقوب رسید او در همان دم بینایی خود را باز یافت،(3) روح وقبر ائمه ع به طریق اولی آثار وبرکاتی فراوان داشته وتوسل به آنها مفید واثر گذار است بخصوص آنکه به گفته ی قرآن شهید زنده است (4) و آثر روح وقبر او بشتر از یک پیراهن خواهد بود، تفصیل این مطلب را در منع ذیل جویا شوید. (5)
ب_ فاصله مکانی ومانند آن برای اهل دنیا مانع سرعت عمل و امداد می شود. ولی برای ارواح معصومین ع که مجرد و فوق ماده اند مشکلی ایجاد نمی کند؛ زیرا وقتي حقيقت هر انساني را همان روح و نفس انساني او بدانيم و معتقد باشيم كه بعد از مرگ يك فرد، تنها انتقالي در روح او حاصل مي شود و اين روح از كالبد مادي به كالبدي مثالي در عالم برزخ منتقل مي گردد، پس دليلي وجود ندارد كه توانايي ها و قدرت هاي اين روح هم از او سلب شود.
همه ما معتقديم كه انسان داراي توانايي هاي گوناگوني در طول زندگي است. به طور قطع اين كارها با مديريت روح انسان محقق مي شود ؛ پس در واقع همه كارها و توانايي هاي انسان منتسب به روح اوست؛ مثلا اين روح انسان است كه مي بيند و مي شنود و فعاليت انجام مي دهد ، گرچه این گونه امور در دنیا با ابزار جسمانی مثلا گوش انجام می شود. ولی بعد مرگ ضرورت برای وجود چنین ابزاری نیست وروح بدون آن ابزار می تواند بشنود، چه این که
برخي از اعمال هم هستند كه در انجام آن روح حتی در دنیا هم مستقل از جسم عمل مي كند و در آن موارد از جسم كمك نمي گيرد مانند ادراكات حضوري در انسان هاي عادي يا كرامات و تصرفات خاص در اولياء الهي كه مثلا يك امام معصوم با اراده الهي خود بيماري را شفا مي دهد. يعني واسطه حصول شفاي اين بيمار از درگاه خداوند متعال مي گردد و در اين امر فعاليتي بدني انجام نمي شود.(6)
ج_ در باره فراز اخر پرسش باید گفت که بی تردید در توسل شرایط و مقدمات خاصی برای فرد متوسل لازم است که تفصیل آن را در منبع ذیل (7) جویا شوید ، ولی برای متوسل الیه(يعني امامان عليهم السلام ) چنین نیست. چون آنها در افق بالاتر از ماده ودر محل قدسی به سر می برند وبه اذن الهی به متوسلین اگر شرایط ومصلحت الهی ایجاب کند کمک می رسانند. و مؤمنان از طریق توسل به روح معصومین ع می‌تواند توجه و عنایت آنان را برای خود به دست بیاورد، چون روح آنها به اذن خداوند اشراف بر عالم دارد و می‌‌تواند به اذن خداوند عنایاتی و کرامتی از ناحیة آنان نصیب‌انسان بشود. از همین باب است که در زیارت جامعه کبیره آمده:
«و بکم یُنزّل الغیث و بکم یُمسک السماء أن تقع على الأرض، و بکم ینفّس الهمّ ویکشف الضرّ؛(8)به خاطر شما باران می‌بارد. به خاطر شما آسمان از ریزش باران بر زمین باز می‌ماند. به خاطر شما گرفتاری برطرف و ناراحتی‌ها رفع می‌شود».
این بیان نورانی ناظر به ارواح ائمه(ع) است و تصریح نموده، رحمت خداوند به عالم و آدم ،همه به برکت وجود اهل بیت(ع) است. پس معلوم می‌شود که فیض وجود آنان همواره نصیب انسان می‌شود و آنها واسطة فیض خداوند هستند.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 154. آل عمران (3) آیه 169.
2. محسن قرائتی ، اصول عقاید نشر مؤسسه فرهنگی درس های از قرآن، 1384ش، ص 100.
3. یوسف (12) آیه 92.
4. آل عمران (3) آیه 169.
5. قرائتی، اصول عقاید نشر موسسه فرهنگی درسهای از قران 1384 ش ص104.
6. صدرا، اسفار اربعه، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت، بی تا ،ج8، ص347 و نیز: امام خمینی تقریرات درس فلسفه، نشر موسسه آثار امام ، 1387 ش ، ج3، ص 198.
7. سید کاظم روحانی شفاعت و توسل، نشر دفتر تلیغات اسلامی قم 1385 ش، ص 49 ـ 50.
8. مفاتیح الجنان، ص 909، نشر بلاغت، قم 1377ش.

سوال :
آيا اينكه امام معصوم يا پيامبر بعد از موت باز احاطه بر عالم ماده دارند عقيده همه مسلمانان است يا عقيده شيعه است؟ اين عقيده دقيقا از كجا آمده..
همه ما به كرات در روايات و داستانها شنيده ايم كه ائمه اطهار در زمان حياتشان خيلي خوش برخورد و كريم بوده اند و كسي نبوده كه مشكلي داشته باشد و به آنها مراجعه كرده باشد و از آنان دستگيري نشده باشد
بنده خودم بشخصه با همين اعتقاد و اميد بارها در خانه اهل بيت رفته ام براي حاجتي يا حل مشكلي اما دست خالي برگشتم تا جايي كه واقعا نا اميد شدم(نسبت به همه چي.. حتي حقيقت دين)
تا اينكه جديدا با عقيده ايي آشنا شدم كه ميگويد كه امام معصوم بعد از موت هيچ ارتباطي با دنيا ندارد من اين را تقريبا پذيرفته ام چرا كه از طرفي با تجربه بنده جور در مي آيد و از طرف ديگر اين عقيده مانع انتظارات بيجا و در آخر كفر ميشود..
ياحق

پاسخ :
باسلام وتشکر :
پاسخ در چندمحور بیان می شود :

الف _ قبل از همه باید اشاره شود که غیر شیعیان معتقید به امام معصوم نیستند .
عقیده یاد شده در پرسش خواستگاه وحیانی دارد .در تفصیل مسله باید گفت :
در آموزه های دینی آمده که انسان کامل یعنی پیامبر و ائمه از امور امت آگاهی دارند. اعمال ما بر آن ها عرضه می شود.
عرضه اعمال بر حجت خدا خاستگاه قرآنی دارد. در روایات متعدد در این باره سخن گفته شده است. قرآن کریم در این باره فرمود:
«و یوم نبعث فی کل امة شهیداً علیهم من انفسهم و جئنا بک شهیداً علی هولاء؛(1)
روزی را که در هر امتی، گواهی از خودشان برایشان برانگیزیم، و تو را هم بر این امت گواه آوریم». شبیه همین مضمون در سوره نساء آیه 41 آمده است. بر اساس این گونه آیات، پیامبران و جانشینان آن ها شاهد و ناظر عملکرد امت‌‌های ‌شان هستند که در روز قیامت در پیشگاه عدل الهی شهادت می‌دهند.
پیامبر اعظم(ص) به عنوان شاهد و ناظر بر انبیای پیشین و امت‌‌های آنان و امت خود است. جمعی از مفسران احتمال داده‌اند که کلمه «هولاء» اشاره به گواهان امت‌‌های پیشین است، یعنی ای پیامبر اسلام! تو را گواه همه‌گواهان و انبیای گذشته قرار خواهیم داد.
در پار‌ه­ای از روایات به همین تفسیر اشاره شده است، بنابراین مفهوم آیه چنین خواهد شد که هر پیامبری در حال زندگی و مرگ از طریق مشاهده باطنی و روحانی، ناظر بر احوال امت خویش خواهد بود. روح پاک پیامبر اسلام ناظر بر همة ‌امت‌‌های پیشین و امت خویش می‌باشد. (2)
در این باره که امام زمان هر عصر، ناظر اعمال مردم آن عصر است، احادیث متعددی آمده است. امام صادق(ع) فرمود: «تعرض الأعمال یوم الخمیس علی رسول‌الله و علی الائمة؛(3) روز پنج‌شنبه اعمال مردم به رسول خدا و ائمه(ع) عرضه می‌شود».
در روایت دیگر آمده: «فی کل قرن منهم امام منا شاهد علیهم و محمد(ص) شاهد علینا؛(4)
در هر عصر و زمانی، امامی از ما اهل بیت، شاهد و ناظر اعمال مردم است. رسول خدا شاهد بر اعمال ما است». در توقیعی مبارک از حضرت مهدی(ع) آمده:
«فإنّا یحیط علمنا بآنبائکم، و لا یعزب عنّآ شی من أخبارکم و معرفتنا بالزلل الذی اصابکم؛(5)
به اخبار شما علم داریم. هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از لغزش و کاستی‌‌های عملکرد شما آگاه هستیم. چیزی بر ما پوشیده نمی‌ماند».
عارف بصیر و حکیم ژرف‌نگر امام خمینی با الهام و استناد به این گونه روایات گفته است:
«ببینید که تحت مراقبت هستید. نامه اعمال ما می‌رود. پیش امام زمان(عج) هفته ای دو دفعه به حسب روایات. نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان، امام زمان ناراضی شود». (6)
بنا بر این معلوم می‌شود که حضرت مهدی موعود به عنوان آخرین خلیفه الهی روی زمین از راه‌‌های مختلف نظیر عرضه نامه اعمال و یا احاطه علمی و علم محیطش، بر عملکرد مردم نظارت دارد. به اذن الهی می‌داند که چه کسی چه کاری انجام می‌دهد.
طبق این بیان یکی از وجوه عرضه اعمال بر حجت خدا در هر عصر به شهادت گرفتن آن ها از طرف خدا نسبت به اعمال بندگان است. این عرضه به اجازه خدا و به امر او رخ می دهد.
امام زمان در هر عصر و زمان ولایت امت خویش را برعهده دارد. جانشین خدا در بین آنان است. مسوولیت رسیدگی به اعمال آن ها و وضع دنیوی و اخروی آن ها بر عهده ولی خدا است. باید چنین عرضه ای اتفاق بیافتد تا امر رسیدگی به امور امت با آگاهی و اشراف کامل تری انجام بگیرد.
آیا امامی که به امور امت اشراف و آگاهی کامل دارد، بهتر می تواند به امور آن ها رسیدگی کند و مشکلات آن ها را رفع کند یا امامی که چنین آگاهی و اشرافی ندارد؟ یقینا امام آگاه و مشرف به امور بندگان بهتر می تواند وظائف امامت خود را به انجام برساند.

ب_ اما درباره فراز دوم پرسش تان باید گفت :
بر خلاف تصور شما هیچ کس از در خانه اهلبیت دست خالی بر نمی گردد .
ولی اهلبیت مظهر صفات آن خدای است که هیچ گاه بنده خود را دست خالی از در خانه اش بر نمی گرادند .
مگر همه دعا مستجاب می شود ؟؟!!!
سخن این است که بنده هر گز دست خالی از در خانه خدا بر نمی گردد برای روشن شدن مسله به چند نکته دقت شود :
پاسخ در چند محور بیان می شود:
1_ از دیدگاه اسلام و عقل، هر کجا انسان‌های‌ نتوانستند علت‌ بروز رویدادهای ‌تلخ ‌یا شیرین‌ را تحلیل ‌کنند و یا نخواستند نقائص و ضعف های خود را بپذیرند، آن‌ را به‌ جای دیگر ‌حواله‌ می‌کنند.
گاهی‌تنبلی ‌و تن‌آسایی ‌و مسئولیت‌ گریزی‌ و سرپوش‌ گذاشتن ‌روی ‌نقاط‌ ضعف‌، و تبرئه‌ کردن‌ خود در برابر گناهان‌ و تازیانه وجدان ‌و احساس‌ شرمندگی، ‌زمینة‌ گرایش‌ به ‌این‌ گونه ‌مسکّن‌های ‌موقتی ‌را فراهم‌ می‌کند.
دور بودن‌ از معرفت‌های‌ دینی‌ و برداشت‌های ‌غلط‌ نیز گاهی ‌موجب‌ می‌شود که‌ برخی ‌برای ‌ایجاد آرامش‌ روحی ‌خود، چاشنی ‌از اصطلاحات‌ دینی‌ و مذهبی‌ به‌ عقاید خرافه‌ و موهوم‌ خود اضافه ‌کنند. شانس ‌و بخت ‌را تحت‌ عنوان‌ سرنوشت‌ و تقدیر خدا مطرح‌ کنند.
عمومیت‌قانون‌علیت‌، به ‌این‌ که‌ هر حادثه‌ای ‌علتی‌ دارد و هر وضعیتی که ‌برای‌انسان‌(فرد یا جامعه‌) و غیر انسان‌پیش‌آید، معلول ‌علتی‌ است ‌و تقدیر و اندازه‌گیری ‌هر پدیده‌ای‌ نیز متناسب‌ با وضع‌ علت ‌آن‌ می‌باشد، امری‌ قطعی ‌است‌، چون ‌آیات ‌قرآن ‌نظیر " قد جعل ‌اللّه ‌لکلِّ شی‌ءٍ قدراً "(7) آن‌ را بیان‌ کرده‌ و علمای‌ اسلامی‌ از آن‌ تحت‌ عنوان‌ قضا و قدر تکوینی ‌و تشریعی‌ و سایر اندیشمندان‌ جهان ‌به‌ عنوان‌"قانون‌ علت‌ و معلول‌ یا اسباب ‌و مسبّبات‌" بحث‌کرده‌اند.
سرنوشت ‌انسان‌ها و عزت ‌و ذلت ‌آنان ‌مرهون ‌کارکردهای‌ خودشان ‌است‌.‌قرآن‌ می‌فرماید: " کلُّ نفس‌ بما کسبت‌ رهینة‌؛ هر کس ‌در گرو اعمال‌ خویش ‌است‌".(8)
اسلام ‌به‌ قدری‌ روی‌ تأثیر تلاش‌ها و عملکردهای‌انسان‌ در ساختن ‌سرنوشت ‌تأکید می‌کند که‌ از یک ‌سو می‌فرماید: " و ان ‌لیس ‌للأنسان‌ الاّ ما سعی‌؛(9) ‌بهره‌ای‌برای‌انسان‌جز سعی ‌و کوشش ‌او نیست‌" از سویی ‌دیگر می‌فرماید: " انّ اللّه ‌لا یغیّر ما بقوم‌ حتی ‌یغیّروا ما بأنفسهم‌؛ (10)خداوند سرنوشت‌ هیچ‌ قوم ‌و ملّتی‌را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌ که‌‌ آن ‌چه‌ را در خودشان ‌است‌،تغییر دهند ."
در نتیجه در نگاه عالمان اسلامی و حتی فلاسفه و اهل حکمت (11) همه چیز معلول علت های خاص خود اعم از قضا و قدر الهی و خواست انسان و در چارچوب آزمایش الهی و قواعد نظام آفرینش است. دلیل استفاده زیاد مردم هم می تواند یکی از مواردی باشد که در بالا ذکر شد.
اگر در مسائلی پی به علت های امور و حوادث نبردیم، می توانیم آن را به خواست و اراده و تقدیر الهی که فوق همه علت هاست، نسبت بدهیم.جنبه آزمایش بودن همه حوادث را چه خوب و چه بد یادآور شویم.
2_ این مسئله که در پرسش مطرح شده، به آن کلیت که در پرسش آمده، نیست، بلکه گاهی چنین است ، زیرا چه بسا افرادی تلاش می کنند و به مقصد می رسند.چه بسا کسانی بدون تلاش به مقصد نمی رسد. بنابر این نمی توان آن نتیجه کلی را از این مسئله گرفت.
3_ در باره قضاوت های که نسبت به شما می شود و در پرسش اشاره نموده اید، این گونه حرف ها فضولی است که متاسفانه برخی افراد روحیه آن را دارند، در حالی که موفقیت و شاد کامی همیشه دلیل بر خوب و بی گناه بودن افراد نیست.چه بسا ممکن است بر عکس برای استدراج(غافل گیری الهی) و مانند آن باشد. در مقابل چه بسا ممکن است سختی ها و ناکامی های افراد دلیل محبوبیت آن ها نزد خدا باشد.
هر کی در این بزم مقرب تراست :Gol: جام بلا بیش ترش می دهد
چه بسا آن امور برای آزمون و امتحان و پخته تر شدن افراد باشد و صدها علت پیدا و نهفته دیگر .در مجموع یک اصل و قاعده کلی در تحلیل این گونه امور وجود ندارد .اسراری بسیار در این باب وجود دارد. معنای مذهبی بودن این نیست که در دنیا همه امور زندگی به کام باشد. چه بسا افراد مذهبی بوده و هستند که در دنیا دچار مشکلات فراوان اند،ولی خداوند همه رنج ها را در آخرت چندین برابر جبران می کند .
گرچه ممکن است برخی بدون رنج به گنج رسیده و می رسند، ولی برخی دیگر که دیده می شود به گنج های رسیده اند،ممکن است در دست یابی، رنج های بسیاری دیده باشند .پس نمی توان گفت همه آن هایی که به گنج رسیده، بی زحمت و رنج بوده اند.
4_ در باره این که دعای برخی گاهی اجابت نمی شود، گرچه برای اجابت دعا شرایطی بسیاری است، ولی باید به این نکته اشاره گردد که بی تردید خداوند مهربان تر از مادر به بنده خود است. در دادن هر چیزی بیش تر مصلحت او را لحاظ می کند. ولی در عین حال هیچ گاه او را ناامید نمی سازد .به صراحت فرمود:
«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ (12) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».
خداوندی که سمیع الدعاست و هرگز خلف وعده نمی‌کند ، هیچ دعایی را بدون اجابت نخواهد گذاشت، ولی گاهی آرزو را که در دعا خواسته می‌شود، به انسان می‌دهد؛ گاهی بهتر از آن را و گاهی زود یا دیر می‌دهد . اگر در دنیا به او ندهد ، در آخرت پاداش می‌دهد. بدون جواب نمی گذارد ،چون دعا یک نوع عبادت و نیایش است و بدون پاداش نمی‌ماند.
خداوند همواره به خواست‌ها و نیازهای بندگان خود جواب مثبت می‌دهد . هیچ دستی را خالی برنمی‌گرداند؛ چون کریم‌تر از آن است که دستی را که به سوی او دراز شده ،ناامید برگرداند. از این رو در روایتی از امام صادق (ع) آمده:
«ما أبرز عبدٌ یده إلى الله العزیز الجبّار إلاّ استحیا الله عزّوجل أن یردّها صفراً حتى یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء، فإذا دعا أحدکم فلا یردّ حتى یمسح على وجهه و رأسه؛ (13)
هیچ بنده‌ای دست خود را به سوی خدای عزیز و جبران کننده دراز نمی‌کند مگر این که خداوند حیا می‌کند که دست او را خالی برگرداند و چیزی از فضل و رحمت که می‌خواهد در آن نگذارد، پس هر گاه دعا نمودید، دست خود را به سر و صورت خود بکشید». هیچ دعای بنده ای بی پاسخ نمی ماند. همین که دعا می کنیم ، نشان می دهد خدا ما را پذیرفته است.
نکته بسیار زیبا و شنیدنی در این باب، سخن مولوی است:
آن یکی الله می‏گفتی شبی :Gol: تا که شیرین می‏شد از ذکرش لبی
گفت شیطان: آخر ای بسیارگو :Gol: این همه الله را لبیک کو؟
می نیاید یک جواب از پیش تخت :Gol: چند الله می زنی با روی سخت
‏او شکسته دل شد و بنهاد سر :Gol: دید در خواب او خضر اندر خضر
گفت: هین از ذکر چون وامانده‏ای :Gol: چون پشیمانی از آن کش خوانده‏ای
گفت: لبیکم نمی‏آید جواب :Gol: زآن همی ترسم که باشم رد باب
گفت: آن الله تو لبیک ماست :Gol: و آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست
‏ترس و عشق تو کمند لطف ماست :Gol: زیر هر یا رب تو لبیک هاست (14)
بیان نغز مولوی که در واقع الهام گرفته از آموزه های وحیانی است، می رساند که ناله و دعای بنده در واقع لبیک خدا است.زیر هر الله گفتن او هزاران لبیک الهی نهفته است. توسلات ودعا های پرسشگر محترم نیز ممکن است از این قبیل باشد.

در نتیجه اگر خدا چنین است خلیفه او در زمین یعنی انسان کامل به عنوان مظهر صفات الهی وخلیفه او در جهان چنین خواهد بود .
ج_ با توجه به آنچه بیان شد پاسخ فراز سوم سوال روشن است ولی خوب است این نکته را یاد آوری نمایم :
شهیدمطهری در مقاله تحت عنوان «جست و جو حقیقت» نکته‌های بسیار سودمندی مطرح کرده، تفصیل سخنان ایشان را در جای خود (15) مطالعه نمایید که بسیار برای شما مفید است.
بر اساس تحلیل حکیمانه ایشان خلاصه از گفته‌های او در این جا بازگو می‌شود:
ایشان معتقد است که برخی افراد در دوران زندگی از نظر شک و یقین دچار بحران می‌شوند. بحران ممکن است در آغاز نوجوانی از حدود دوازده تا سی سالگی برای آن ها به وجود بیاید (افراد طبق شرایط خاص در این باب متفاوت اند ) به هر حال بحرانی است در افکار و عقاید مذهبی انسان و رفتارهای گوناگون فردی و اجتماعی و اخلاقی. این گونه افراد در شرایط حساس قرار می گیرند. باید با آنان از راه درست برخورد شود . با آرامش و منطق به شبهات فکری آن ها جواب داده شود . آن ها نیز باید تلاش نمایند از طریق پرس و جو از کارشناسان مربوط مشکلات فکری و روحی خود را برطرف سازند.
شک از دید ایشان دو نوع است، یکی شک مقدس و دیگر شک غیر مقدس. شک قسم دوم ویرانگر و خطرناک است . اگر علاج نشود انسان را به تباهی می‌رساند، اما شک مقدس انسان را وادار می‌کند که در پی حقیقت برود . مثل درد برای بیمار است، هر بیماری اگر درد داشته باشد، بالاخره شخص را وادار می‌کند که در پی درمان برود. اگر درد نداشته باشد، او را نسبت به بیماریش بی تفاوت نگاه می‌دارد و بالاخره از پا در می آورد.
شک مقدس مثل بیماری با درد است . خودش یک نوع درد روحی است و باید در پی علاجش رفت. کسی حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: هلاک شدم، به فریادم برسید. پیامبر فرمود: حتما شیطان آمده از تو پرسیده که تو را کی آفریده است؟ عرض نمود :آری . حضرت فرمود:در جواب شیطان گفتی: مرا خدا آفریده است . بعد شیطان پرسید که پس خدا را کی آفریده؟ و نتوانستی جواب او را بدهی.
برای همین سراسیمه آمدی تا نجات یابی، نگران نباشید خداوند تو را نجات می‌دهد. عبادت خداوند ،نماز، ذکر و دعا زیاد بخوان. تمام وسوسه ها از ذهن تو برطرف می‌شود. آن شخص طبق دستور رسول خدا پیوسته در عبادت و دعا بود و از وسوسه شیطان نجات یافت. (16)
با توجه به این بیان جواب شما به دست خواهد آمد، ولی اگر اموری یاد شده در پرسش از حد وسوسه و خطور در ذهن به مرحله باور نرسد و موجب انکار عقاید دینی نشود و کارهای عملی غیر اخلاقی نیز انجام نشود و فقط خطور در ذهن باشد، گناه محسوب نمی‌شود، ولی باید وسوسه‌ها را درمان نمود تا موجب پیامد عینی و سلب اعتقاد و یا باعث گناه عملی نگردد.

پی‌نوشت‌ها:
1. نحل(16) آیه 89.
2. تفسیر نمونه، ج3، ص 434، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1379ش.
3. بحارالانوار، ج23، باب 20، حدیث 38، ص 345، نشر دارالاحیاء، بیروت ـ 1403ق.
4. همان، حدیث 47، ص 347.
5. همان، ج53، باب 31، توقیع7، ص 175.
6. صحیفه امام، ج8، ص 391، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ـ 1383ش.
7. طلاق‌(65) آیه 3.
8. مدثر (74) آیه 38.
9.نجم(53) آیه 39.
10.رعد(13) آیه 11.
11. علامة طباطبایی،‌نهایه الحکمه،نشر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380 ش، ‌ص 167.
12. غافر (40) آیه 60.
13. ابن فهد حلی،عدة الداعى، دار الکتب الاسلامیه، 1407 ق، ص 97.
14. مولوی جلال الدین بلخی، مثنوی معنوی، اقبال، تهران، 1377 ش، دفتر سوم، ص 355.
15- مجموعه مقالات، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1362 ش .
16- مطهری، مجموعه مقالات، ص 268 و 270.

سوال :
اگر از ده خواسته ما يازده تاش مصلحت نيست بهتر نبود كه اصلا بحث توسل و دستگيري در دين مطرح نميشد
گفته ميشد كه به هرآنچه كه با تلاش خود ميرسيد راضي باشيد و شاكر، در اصل هم فكر ميكنم كه همين درست است
مابقي را شايد روضه خوانها در دين آورده اند
نمي دونم.
آيا مصلحته كه خداوند حاجتي راندهد و نهايتا آن شخص به بدبيني و كفر دچار شود
پس اينطوري هم كه شما ميگوييد نيست كه بحث مصلحت بخواهيم اينگونه سوالات را پاسخ دهيم
خيلي ها رو ديدم كه در اين زمينه با نا اميدي رسيدند ؟

پاسخ :
حکمت خداوند نسبت به پدیده‌ها، رخ دادها، حوادث و پیش‌آمدهای گوناگون در جهان و یا برای آدمیان، بدین معناست که هر یکی از موارد یاد شده علت، مصلحت کلی یا جزئی و اسراری دارد و هیچ چیزی در عالم بدون علت و مصلحت رخ نمی دهد، گر چه ممکن است یک رخ دادی برای برخی پیامد ناگوار داشته باشد، ولی برای مجموع نظام هستی و یا عاقبت آن مورد خاص نفع و مصلحتی به همراه داشته باشد. و از همین روست که گفته می‌شود کارهای خداوند همه بر اساس حکمت و مصلحت است، یعنی یک سرّی، مصلحتی بالاخره در آن کار نهفته است و هیچ گاه بیهوده و یا ضرر مطلق نیست.
اما این که چگونه می توان فهمید که رخ‌دادها از روی حکمت خدا بوده؟
باید گفت: این معرفت و شناخت که انسان بتواند بفهمید که فلان رخ داد چه مصلحت و حکمتی داشته، کار آسانی نیست، ولی در آموزه‌های دینی یک اصول و قواعد کلی بیان شده که در کل این حقیقت را بیان می کند که هیچ رخدادی بدون مصلحت و حکمت واقعی نیست، مثلا در روایتی آمده: «ان الله لیتعاهد المومن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهل بالهدیه من الغیبته» (1) خدا از بنده مومنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهدا می‌کند همان طور که مراد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می‌فرستد.
و در روایت دیگر آمده: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا» (2) خدا زمانی که بنده‌ای را دوست بدارد در دریای شداید غوطه ور می‌سازد.
شهید مطهری با اشاره بدین گونه آموزه‌ها در این رابطه می‌‌گوید: خدا برای تربیت و پرورش جان انسان‌ها برنامه‌هایی دارد و از همین روست که وقتی خدا نسبت به بنده‌ای از بندگانش لطف مخصوص دارد او را گرفتار سختی‌ها می‌کند، جمله معروف است: «البلاء للولاء» ناظر بدین مسئله است. (3)
بنابراین گر چه درک ریز حکمت‌های رخ دادها کار دشوار است و همه کسی نمی‌تواند بدان دست یابد، ولی به طور کلی این اندازه قابل درک است که انسان هر گاه با رخ دادی مواجه شد بفهمد که آن رخ داد چه خوش آیند و چه ناخوش آیند در درون خود حکمت و مصلحت و سری نهفته‌ای دارد و باید بکوشد از آن رخ حداکثر استفاده را ببرد و یا در برابر آن صبر و شکیبایی کند. تا بتواند از آن مقطع به سلامتی عبور کند، گفتنی گذشت زمان معمولا بسیاری از اسرار و مصلحت یک رخ داد فردی یا اجتماعی و یا حتی طبیعی را نشان می‌دهد یعنی چه بسا حوادث و رخ دادها به وجود می‌آید بعد از مدتی معلوم می‌شود که چه سرّی و یا مصلحت و حکمت و یا علت و سببی در دل آن رخداد نهفته بوده است.
چه اینکه چه بسا چیزها ممکن است در دنیا حکمت و مصلحتش معلوم نگردد ولی در آخرت مشخص می‌شود. و به طور کلی در باب حکمت و مصلحت کارهای خداوند این در باره انسان‌ها این آموزه قرآنی اصل کلی در خور توجه‌ای را اشاره نموده که فرمود: «عیسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیا و هو شر لکم» (4) چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید، لیکن خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و در واقع سرّ و فساد شما در آن است. و یا در آیه دیگر «فعسی ان تکرهو شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» (5) بسا چیزی تا پسند شما است و حال آن که خدا در آن خیر بسیاری برای شما مقدر فرموده است. بنابراین از این کلیات می‌توان وجود مصلحت و حکمت را در همه کارها دانست ولی درک جزئیات آن بخصوص همزمان با خود با رخ دادها کار دشوار است.
پی‌نوشت‌ها:
1.بحار الانوار، ج 15، ص 56.
2.همان ص 55.
3.مجموعه آثار ص 178.
4.بقره (2) 216.
5.نساء (4) آیه 19.

موضوع قفل شده است