جمع بندی خدا رو چگونه تصور می کنیم؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا رو چگونه تصور می کنیم؟

با عرض سلام خدمت برادران و خواهران دینی
سوالی ذهن منو مشغول کرده
میدانیم که شناخت کامل خدا برای هیچ انسانی ممکن نیست.و همچنین خدا شبیه هیچ مخلوقی نیست.اساس در دین اسلام ما چه تصوری میتوانیم از خدا داشته باشیم؟
بعضی از افراد معتقدن که دین فقط از انسان خواسته که به وجود خدا ایمان داشته باشد و تصور خدا رو از انسان نهی کرده .دلیل این افراد این است که هرکس از خدا هر تصوری داشته باشد از او بتی در ذهنش ساخته و هرکس از خدا بت ساخته به خدا شریک قرار داده .بنا براین شناخت و توصیف خدا از قول این افراد مجاز نیست!چرا که هر شناختی و لو درست باعث شکل گیری یه تصوری از خدا در ذهن میشود در حالیکه خداوند از هر چه انسان از او تصور میکند بالاتر است.
اگرم مجاز به شناخت خدا و تصور کردن او نیستیم پس چگونه میتوانیم خدا بشناسیم و با او آشنا بشویم؟پرستیدن موجودی که هیچ تصوری از او حق نداریم در ذهن داشته باشیم چگون ممکن هست؟!
افرادی مانند پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع)
که شناخت والایی از خدا داشته چگونه خدا رو تصور میکنن؟
وقتی کلمه خدا رو مشنویم چگونه باید او رو تصور کنیم؟
البته منظور تصور جسمانی نیست.هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر باشد تصور او از خدا متفاوتر است ولی همچنان همان تصور هم عینه ذات و صفات او نیست.
به هر حال یک فرد معتقد چه تصوری از خدا میتواند داشته باشد؟آیا اصلا مجاز هست به تصور خدا؟
با تشکر

برچسب: 

با نام الله

کارشناس بحث: استاد مشکور

حیات;560554 نوشت:
با عرض سلام خدمت برادران و خواهران دینی
سوالی ذهن منو مشغول کرده
میدانیم که شناخت کامل خدا برای هیچ انسانی ممکن نیست.و همچنین خدا شبیه هیچ مخلوقی نیست.اساس در دین اسلام ما چه تصوری میتوانیم از خدا داشته باشیم؟
بعضی از افراد معتقدن که دین فقط از انسان خواسته که به وجود خدا ایمان داشته باشد و تصور خدا رو از انسان نهی کرده .دلیل این افراد این است که هرکس از خدا هر تصوری داشته باشد از او بتی در ذهنش ساخته و هرکس از خدا بت ساخته به خدا شریک قرار داده .بنا براین شناخت و توصیف خدا از قول این افراد مجاز نیست!چرا که هر شناختی و لو درست باعث شکل گیری یه تصوری از خدا در ذهن میشود در حالیکه خداوند از هر چه انسان از او تصور میکند بالاتر است.
اگرم مجاز به شناخت خدا و تصور کردن او نیستیم پس چگونه میتوانیم خدا بشناسیم و با او آشنا بشویم؟پرستیدن موجودی که هیچ تصوری از او حق نداریم در ذهن داشته باشیم چگون ممکن هست؟!
افرادی مانند پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) که شناخت والایی از خدا داشته چگونه خدا رو تصور میکنن؟
وقتی کلمه خدا رو مشنویم چگونه باید او رو تصور کنیم؟
البته منظور تصور جسمانی نیست.هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر باشد تصور او از خدا متفاوتر است ولی همچنان همان تصور هم عینه ذات و صفات او نیست.
به هر حال یک فرد معتقد چه تصوری از خدا میتواند داشته باشد؟آیا اصلا مجاز هست به تصور خدا؟
با تشکر

سلام و ادب :Gol:

از روحیه پرسشگری شما در خصوص مهم ترین از مباحث خداشناسی سپاسگذاریم.

تمام سؤال شما متوجه دو بخش از مباحث خداشناسی است: اولاً امکان شناخت (ذات و صفات) خدا ؛ ثانیاً راههای شناخت خدا که در ادامه و در طول چند پست تقدیم شما عزیز خواهد شد:

الف. امکان شناخت ذات خدا
مقصود از ذات خداوند، گاهی باطن و کنه ذات است که در این صورت باید گفته شود: باطن و کنه ذات خداوند بر همه پوشیده است و فردی جز خود خداوند از آن خبر ندارد، به بیان امام باقر (علیه السلام) هر آنچه انسان می‌اندیشد مخلوق انسان و به خود او بر می‌گردد. (1) اما گاهی منظور از ذات خداوند اصل وجود و واقعیت داشتن خداوند است که در مباحث اثبات اصل وجود خدا و مبحث صفات خداوند مطرح می‌شود، در این صورت مفهوم ذات خداوند نزد همگان روشن و مکشوف است.

از طرفی مشخصاً درک اوصاف الهي درکي مبهم است؛ او موجودي است بي‌نهايت؛ آيا ما بي‌نهايت را مي‌توانيم تصور کنيم؟ با اين‌که بي‌نهايت است، حتي دو جزء هم ندارد. هر يک از اين صفات را با برهان اثبات مي‌کنيم؛ اما نمي‌توانيم در ذهنمان تصوري از آن‌ها داشته باشيم. خود وجود خدا عين علم، عين قدرت و عين حيات است. ذهن ما نمي‌تواند اين را درک کند؛ چون درک وهمي يا خيالي يا حسي به چيز جزئي و محدود تعلق مي‌گيرد؛ آن ادراکات عقلي هم که از ادراکات حسي گرفته شده از همين مصاديق محدود حکايت مي‌کنند؛ اما آنچه که از راه معقولات ثاني درک مي‌شود، به خاطر قدرتي است که خداي متعال به عقل انسان داده است که يک مفهومي را مي‌سازد که مي‌تواند مصداقش موجود نامحدود باشد. اين عنايت خاصي است که خداي متعال به عقل انسان کرده که مي‌تواند چنين مفاهيمي را بسازد و به اين نحو، به وجود حقيقي خدا اشاره کند، بدون اين‌که کنه آن را بتواند نشان دهد. به اين درک، مي‌گويند: «معرفت بوجه»؛ يعني ما يک جهتي، يک حيثيتي عقلاني نسبت به خداي متعال درک مي‌کنيم؛ اما معناي اين به هيچ وجه آن نيست که کنه خدا را درک کرده‌ايم يا تصوري ذهني از خدا داريم.(2)

بنابر این، شناخت کنه ذات خداوند و احاطه کامل علمی به تمام ابعادی وجودی خداوند امکان ندارد؛ اما شناخت ذات از طریق شناخت وجهی از وجوه ذات که در قالب شناخت اسماء و صفات خداوند خواهد بود، ممکن است.

در ادامه، و در پست بعدی انشاءالله، امکان شناخت صفات خدا را بررسی می کنیم ...

موفق باشید ...:Gol:


پاورقی__________________________________________
1. بحار الانوار، ج 66، ص 293.
2. بنقل از پایگاه اینترنتی آیت الله مصباح یزدی.

حیات;560554 نوشت:
با عرض سلام خدمت برادران و خواهران دینی
سوالی ذهن منو مشغول کرده
میدانیم که شناخت کامل خدا برای هیچ انسانی ممکن نیست.و همچنین خدا شبیه هیچ مخلوقی نیست.اساس در دین اسلام ما چه تصوری میتوانیم از خدا داشته باشیم؟
بعضی از افراد معتقدن که دین فقط از انسان خواسته که به وجود خدا ایمان داشته باشد و تصور خدا رو از انسان نهی کرده .دلیل این افراد این است که هرکس از خدا هر تصوری داشته باشد از او بتی در ذهنش ساخته و هرکس از خدا بت ساخته به خدا شریک قرار داده .بنا براین شناخت و توصیف خدا از قول این افراد مجاز نیست!چرا که هر شناختی و لو درست باعث شکل گیری یه تصوری از خدا در ذهن میشود در حالیکه خداوند از هر چه انسان از او تصور میکند بالاتر است.
اگرم مجاز به شناخت خدا و تصور کردن او نیستیم پس چگونه میتوانیم خدا بشناسیم و با او آشنا بشویم؟پرستیدن موجودی که هیچ تصوری از او حق نداریم در ذهن داشته باشیم چگون ممکن هست؟!
افرادی مانند پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) که شناخت والایی از خدا داشته چگونه خدا رو تصور میکنن؟
وقتی کلمه خدا رو مشنویم چگونه باید او رو تصور کنیم؟
البته منظور تصور جسمانی نیست.هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر باشد تصور او از خدا متفاوتر است ولی همچنان همان تصور هم عینه ذات و صفات او نیست.
به هر حال یک فرد معتقد چه تصوری از خدا میتواند داشته باشد؟آیا اصلا مجاز هست به تصور خدا؟
با تشکر

سلام مجدد :Gol:

ب. امکان شناخت صفات خدا
یكی از مسائل مهم در مورد صفات خداوند این است كه آیا انسان می­تواند صفات الهی را بشناسد یا آنكه این صفات برای انسان ناشناخته­ اند؟ در پاسخ به این سئوال، سه نظریه اساسی وجود دارد:

1. نظریه اهل تعطیل
بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها كار ممكن آن است كه اجمالاً به ثبوت صفات مذكور در قرآن و روایات برای خداوند اعتراف كنیم و به آن ایمان بیاوریم، در حالی كه از حقیقت معانی این صفات آگاهی نداریم. روش این گروه را از آن رو كه به معطل ماندن عقل و ادراك انسان در راه شناخت اوصاف الهی حكم می­كنند،‌ روش «تعطیل» و پیروان آن را «معطله» می­نامند.(1)

دلایل مطروحه این گروه و نقدهایی که بر این نظریه شده است را می توانید در منابع کلامی مطالعه کنید.(2) و یا به فرصتی دیگر موکول می کنیم.

2. نظریه اهل تشبیه
این گروه معتقدند كه تفاوت اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی كه هم بر خدا و هم بر مخلوقات او مانند انسان،‌ اطلاق می­گردند، معنای واحد و مشتركی دارند كه در هر دو یكسانند. چون اینان اوصاف خدا را به اوصاف مخلوقات تشبیه می­كنند به اهل تشبیه یا مشبهه مشهورند. این دسته تا آنجا پیش رفته­ اند كه برای خدا اعضا و جوارح جسمانی مانند دست و پا و سر و گوشت و خون در نظر گرفته­ اند.(3)

نقد و بررسی این دیدگاه را در این منابع ببینید. (4) و یا در صورت تمایل در ادامه مباحث به آن اشاره خواهیم کرد.

3. نظریه اثبات بدون تشبیه
این دیدگاه بر نفی مسلك تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه می­دهد كه با فضای كلی آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد. پیروان این نظریه می­كوشند تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه دهند كه از یك سو تنزه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیتهای مخلوقات خود پاس دارد و از سوی دیگر، بر شناخت­ پذیری اوصاف او صحه گذارد. طبق این دیدگاه لازم است درتحلیل صفات الهی مراحل زیر رعایت شود:

الف) در معنای اوصاف كمالی كه درباره خود یا موجودات پیرامون خود به كار می­بریم، تامل كرده و تمام قیودی را كه سبب محدودیت آنها می­شود شناسایی كنیم.
ب) تمامی آن قیدها را از معانی اوصاف جدا كنیم.
ج) معنایی كه بعد از طی این دو مرحله بدست آمده را به ذات الهی نسبت می­دهیم زیرا از یك سو از نوعی كمال وجودی حكایت می­كند و از سوی دیگر از هر شائبه نقصان و كاستی پیراسته است.

برای مثال ما از طریق دریافتهای درونی خود و تامل در اشیای پیرامون خویش به مفهومی از علم دست می­ یابیم كه از آن به آگاهی تعبیر می­كنیم. اما این آگاهی در حصار قیود متعددی است؛ از یك سو حادث است به این معنا كه قبلا وجود نداشته و از سوی دیگر در معرض زوال و نابودی است. علاوه بر این،‌ برای تحصیل بخشی از این آگاهی به ابزار و آلات متوسل شده­ ایم و نیز احتمال خطا در آن وجود دارد. قیود یاد شده – حدوث، امكان زوال،‌ نیاز به ابزار و آلات و خطاپذیری – همگی از اموری­ اند كه سبب محدودیت علم می­گردند. در این صورت لازم است ابتدا مفهوم علم و آگاهی را از تمام این قیود پیراسته كنیم . كه در این صورت به معنایی از علم خواهیم رسید كه ازلی، ابدی،‌ بی­ نیاز از ابزار و خطاناپذیر است. سپس می­توانیم آن را برای اشاره به علم الهی به كار گیریم. بدین ترتیب از یك سو صفت علم الهی را فهم­ پذیر ساختیم و از سوی دیگر،‌ تقدس و تعالی خداوند متعال را حفظ كردیم.(5)

در ادامه، در پست بعدی انشاءالله "دلایل امکان پذیری شناخت خداوند" را ذکر خواهیم کرد ...:Gol:

پاورقی______________________________________________
1. ابن تيميه، الرسائل الكبري، ج1، ص32 به نقل از سبحاني، جعفر، الالهيات، قم، موسسه امام صادق (ع)، 1423چاپ ششم، 1384، ج1، ص87.
2. سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، قم، طه، چاپ اول، 1377، ج1، ص202-203 و سبحاني، جعفر و محمدرضايي، محمد،‌ انديشه اسلامي، قم،‌ معارف، چاپ هيجدهم، 1386، ج1، ص85-86‌ و مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1365ش، اول، ج 2، ص 368.
3. شهرستاني، الملل و النحل،‌ ج1،‌ ص104.
4. انديشه اسلامي 1، همان،‌ ص87.
5. الالهيات،‌ همان، ص88 و آموزش كلام اسلامي،‌ همان،‌ ص212-213 و سعيدي مهر، محمد. ديواني، امير، معارف اسلامي، نشر معارف، چاپ هفتاد، 1383، ج1، ص64 .

[="Tahoma"][="Navy"]

حیات;560554 نوشت:
با عرض سلام خدمت برادران و خواهران دینی
سوالی ذهن منو مشغول کرده
میدانیم که شناخت کامل خدا برای هیچ انسانی ممکن نیست.و همچنین خدا شبیه هیچ مخلوقی نیست.اساس در دین اسلام ما چه تصوری میتوانیم از خدا داشته باشیم؟
بعضی از افراد معتقدن که دین فقط از انسان خواسته که به وجود خدا ایمان داشته باشد و تصور خدا رو از انسان نهی کرده .دلیل این افراد این است که هرکس از خدا هر تصوری داشته باشد از او بتی در ذهنش ساخته و هرکس از خدا بت ساخته به خدا شریک قرار داده .بنا براین شناخت و توصیف خدا از قول این افراد مجاز نیست!چرا که هر شناختی و لو درست باعث شکل گیری یه تصوری از خدا در ذهن میشود در حالیکه خداوند از هر چه انسان از او تصور میکند بالاتر است.
اگرم مجاز به شناخت خدا و تصور کردن او نیستیم پس چگونه میتوانیم خدا بشناسیم و با او آشنا بشویم؟پرستیدن موجودی که هیچ تصوری از او حق نداریم در ذهن داشته باشیم چگون ممکن هست؟!
افرادی مانند پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع)
که شناخت والایی از خدا داشته چگونه خدا رو تصور میکنن؟
وقتی کلمه خدا رو مشنویم چگونه باید او رو تصور کنیم؟
البته منظور تصور جسمانی نیست.هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر باشد تصور او از خدا متفاوتر است ولی همچنان همان تصور هم عینه ذات و صفات او نیست.
به هر حال یک فرد معتقد چه تصوری از خدا میتواند داشته باشد؟آیا اصلا مجاز هست به تصور خدا؟
با تشکر

سلام
تصور به معنای ایجاد تصویر یا یک مفهوم جزئی از یک موجود در قوه خیال و وهمه و از آنجایی که ذات باریتعالی نامحدوده قابل تصور نیست اما اشکال نداره که ما خدای متعال رو همراه با مفاهیم عالیه ای همچون عظمت مهر و ربوبیت مد نظر قرار بدیم و بهترین راه برای داشتن یک تصور خوب از خدای متعال تصفیه درون است وقتی دل و درون انسان پاک باشه در بکارگیری مفاهیم آسمانی ، اون توجه خاص قلبی لازم هم خودبخود حاصل میشه
و اما یاد آوری این نکته هم لازمه که هرچند ذات باریتعالی قابل تصور و دیدن نیست اما هرآنچه که می بینیم هم از خدای تعالی جدا نیست و همه مظاهر اسماء و صفات او هستند یعنی هرجا قدرتی می بینید نشانی از قدرت اوست هرجا زیبایی می بیند جلوه ای از زیبایی اوست وووو
این نگاه به عالم اگر برای کسی عادت و ملکه بشه کم کم به باطن و حقایق اشیاء هم راه پیدا میکنه و اونا رو در جلوه های معنوی برتری مشاهده خواهد کرد ان شاء الله
یا علیم[/]

حیات;560554 نوشت:
با عرض سلام خدمت برادران و خواهران دینی
سوالی ذهن منو مشغول کرده
میدانیم که شناخت کامل خدا برای هیچ انسانی ممکن نیست.و همچنین خدا شبیه هیچ مخلوقی نیست.اساس در دین اسلام ما چه تصوری میتوانیم از خدا داشته باشیم؟
بعضی از افراد معتقدن که دین فقط از انسان خواسته که به وجود خدا ایمان داشته باشد و تصور خدا رو از انسان نهی کرده .دلیل این افراد این است که هرکس از خدا هر تصوری داشته باشد از او بتی در ذهنش ساخته و هرکس از خدا بت ساخته به خدا شریک قرار داده .بنا براین شناخت و توصیف خدا از قول این افراد مجاز نیست!چرا که هر شناختی و لو درست باعث شکل گیری یه تصوری از خدا در ذهن میشود در حالیکه خداوند از هر چه انسان از او تصور میکند بالاتر است.
اگرم مجاز به شناخت خدا و تصور کردن او نیستیم پس چگونه میتوانیم خدا بشناسیم و با او آشنا بشویم؟پرستیدن موجودی که هیچ تصوری از او حق نداریم در ذهن داشته باشیم چگون ممکن هست؟!
افرادی مانند پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) که شناخت والایی از خدا داشته چگونه خدا رو تصور میکنن؟
وقتی کلمه خدا رو مشنویم چگونه باید او رو تصور کنیم؟
البته منظور تصور جسمانی نیست.هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر باشد تصور او از خدا متفاوتر است ولی همچنان همان تصور هم عینه ذات و صفات او نیست.
به هر حال یک فرد معتقد چه تصوری از خدا میتواند داشته باشد؟آیا اصلا مجاز هست به تصور خدا؟
با تشکر

سلام مجدد :Gol:

ادامه بحث ...

دلایل امکان پذیری شناخت خداوند
اولاً: در برخی روایات، دیدگاه سوم (اثبات بدون تشبیه) مورد تصریح و تآیید قرار گرفته است. برای نمونه در حدیثی از امام علی(ع) می­خوانیم: « لم­ یطلع العقول علی تحدید صفته و لم‌ یحجبها عن واجب معرفته »(1) «خرد را بر چگونگی اوصاف خود آگاه نساخته (اما) آنها را نیز از مقدار لازم معرفت خویش محجوب نكرده است.» و نیز حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها فرمودند: «انار في الفکر معقولها؛ خدا براي ذهن ما درک عقلي روشني نسبت به خودش قرار داده است»؛ اين جمله اين معنا را به ذهن مي‌آورد که شناخت خدا خيلي شناخت واضح و روشني است و ممکن است توهم شود که هر کسي مي‌تواند درک روشني از حقيقت خدا داشته باشد. شايد براي دفع اين توهم، حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها چند جمله بعدي را اضافه مي‌کنند و مي‌فرمايند: ... الممتنع عن الأبصار رؤيته و عن الأوهام كيفيته و عن الألسن صفته؛(2) درست است که خدا درک عقلي توحيد را واضح قرار داده، اما هم چشم انسان از ديدن خدا عاجز است و هم وهم انسان از تصور ذهني خدا و هم زبان انسان از وصف حقيقي او.

ثانیاً: آیات بسیاری دستور به تعقل و تفکر در اوصاف خدا و شناخت خداوند داده است و اگر شناخت خداوند برای بشر ممکن و میسور نبود خداوند حکیم که مبرا از هر کار بیهوده ای است چنین دستوری در آیات نورانی اش نمی فرمود. بعبارتی دیگر ما بايد بدانيم که مي‌توان خدا را شناخت و بايد هم شناخت. اگر گفته شود: بايد خدا را شناخت؛ اما نمي‌شود خدا را شناخت! اين چه بايدي است؟! اين يعني تکليف به محال! اگر شناخت خدا محال است چگونه اين همه در ادعيه وارده از سوی معصومین (ع) به ما تعلیم داده اند از خدا درخواست کنيم: خدايا! معرفت خودت را به ما بده؟

ثالثاً: بر اساس آیات الهی فلسفه خلقت انسان عبادت خدا بیان شده(3) و خداوند انسان را به عبادت خودش امر فرموده(4) از طرفی می دانیم لازمه عبادت حضرت احدیت، شناخت و معرفت نسبت باریتعالی است. اگر شناخت و معرفت به خدای سبحان ممکن نباشد چه حقیقتی باید مورد پرستش قرار گیرد؟.

بنابر این اثبات وجود خدا و معرفت به اسماء و صفات الهی از راههایی که در قرآن بعنوان "سیر آفاقی و انفسی" گفته شده و یا توسط راههایی که حکما و متکلمان بر شمرده اند (1. راه عقل 2. راه فطرت 3. آیات و روایات 4. کشف و شهود) قابل شناخت است. این شناخت، در حالی است که اکثر ما انسان‌ها وقتي مي‌شنويم که خدا با چشم سر قابل ديدن نيست، مکان و زمان ندارد، اجزاء ندارد و ... خوب که سعي مي‌کنيم تا درک صحيحي از او داشته باشيم، چيز مبهم گسترده‌اي را که مثل نوري همه عالم را فرا گرفته باشد تصور مي‌کنيم، مخصوصاّ با شنيدن اين آيه شريف که مي‌فرمايد: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ(5) اين آخرين چيزي است که ما با قوه واهمه يا متخيله‌يمان تصور مي‌کنيم. شايد هم اصلاً ما نتوانيم اين‌گونه تصورات را از خودمان دور کنيم. هرگاه چنين تصوراتي به ذهنمان آمد، بايد سبحان‌الله بگوييم و خدا را منزه از اين‌ها بدانيم. اين تسبيح آن نقص ادراک ما را جبران مي‌کند.(6)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی__________________________________________________
1. نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، خطبه 49.
2. بلاغات‌النساء، ص27 و بحارالانوار، ج29.
3. و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، ذاریات، 56.
4. .... أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ ...؛ نحل، 36 ؛ و آیات دیگر.
5. نور، 35.
6. پایگاه اینترنتی آیت الله مصباح یزدی، مبحث خداشناسی.

با تشکر از همه دوستانی که پاسخ دادن
پس با حرفای شما جناب استاد مشکور نتیجه میگیریم که انسان با شناخت اوصافی که منابع دینی در اختیار او قرار میدهد میتواند تصوری از خدا داشته باشد .و دین انسان رو از شناخت صفات الهی و تصور کردن خدا درذهن نهی نکرده است.
با توجه به مطالبی که شما فرمودید میتوان این نتیجه رو گرفت که صفات الهی که عین ذات خدا هستن میتواند درکی وهمی از ذات خدا داشته باشد.
مثلا در آموزه های شناخت صفات الهیهمه معتقدیم که همه صفات خدا عین یکدیگر هستن وشاید انها را در سه مورد علم و قدرت و حیات خلاصه کرد.و چون حقییقت حیات و قدرت باز هم به علم برمیگردد لذا میتوان چنین گفت که همه صفات خدا رو میتوان در علم خدا خلاصه کرد.و چون صفات خدا عین یکیدیگر و نیر عین ذات اویند (همان طور که نور عین روشنایی هست) پس حقیقت ذات خدا همان علم اوست که از هر قید و حدی پیراسته میباشد بنابراین ما میتوانیم ذات خدا رو علم او تصور کنیم.
نظر شما چیست؟

نقل قول:
و اما یاد آوری این نکته هم لازمه که هرچند ذات باریتعالی قابل تصور و دیدن نیست اما هرآنچه که می بینیم هم از خدای تعالی جدا نیست و همه مظاهر اسماء و صفات او هستند یعنی هرجا قدرتی می بینید نشانی از قدرت اوست هرجا زیبایی می بیند جلوه ای از زیبایی اوست وووو
این نگاه به عالم اگر برای کسی عادت و ملکه بشه کم کم به باطن و حقایق اشیاء هم راه پیدا میکنه و اونا رو در جلوه های معنوی برتری مشاهده خواهد کرد ان شاء الله

با تشکر از پاسخ شما ولی همان طور که میدانید چنین شناختی برای مردم عادی و حتی فلاسفه اسلامی که به درجه سیر و سلوک عرفانی نرسیده ان شاید ممکن نباشد چرا که مردم عادی ممکن است اشتباه کنن.مثلا بعضی از مردم در مورد وحدت وجود تصورات اشتباهی دارن و چنین افرادی خیال میکنن اینکه در تعالیم عرفانی گفته شده عالم تجلیگاه اسما و صفات خداست پس عالم همان خداست!

حیات;561566 نوشت:
با تشکر از همه دوستانی که پاسخ دادن
پس با حرفای شما جناب استاد مشکور نتیجه میگیریم که انسان با شناخت اوصافی که منابع دینی در اختیار او قرار میدهد میتواند تصوری از خدا داشته باشد .و دین انسان رو از شناخت صفات الهی و تصور کردن خدا درذهن نهی نکرده است.
با توجه به مطالبی که شما فرمودید میتوان این نتیجه رو گرفت که صفات الهی که عین ذات خدا هستن میتواند درکی وهمی از ذات خدا داشته باشد.
مثلا در آموزه های شناخت صفات الهیهمه معتقدیم که همه صفات خدا عین یکدیگر هستن وشاید انها را در سه مورد علم و قدرت و حیات خلاصه کرد.و چون حقییقت حیات و قدرت باز هم به علم برمیگردد لذا میتوان چنین گفت که همه صفات خدا رو میتوان در علم خدا خلاصه کرد.و چون صفات خدا عین یکیدیگر و نیر عین ذات اویند (همان طور که نور عین روشنایی هست) پس حقیقت ذات خدا همان علم اوست که از هر قید و حدی پیراسته میباشد بنابراین ما میتوانیم ذات خدا رو علم او تصور کنیم.
نظر شما چیست؟

سلام و تشکر :Gol:

از مطالبی که در پست های گذشته گفتیم، برداشت های شما بدست نمی آید مسأله دقیق تر از آن است که شما اشاره فرمودید برای روشن تر شدن مطلب، در ادامه نظریه عینیت صفات با ذات را توضیح بیشتری خواهیم داد:

وقتی می گوییم: صفات كمال و ذاتي خداوند عين ذات اويند، يعني گرچه از نظر مفهوم مختلفند، ولي از نظر مصداق متحدند، و به عبارت ديگر، چنين نيست كه ذات خداوند از يك جهت عالم باشد، و از جهت ديگر قادر و مختار، بلكه علم و قدرت و اختيار عين حقيقت او مي‎باشند، زيرا اگر صفات خدا زائد بر ذات و مغاير با يكديگر باشند، ‌در آن صورت نوعي كثرت و تركيب و محدوديت در ذات الهي راه خواهد يافت، كه همگي در حق خداوند محال‎اند.

از طرفي، اگر صفات، زائد بر ذات باشد، در ايجاد موجودات و اعطاي علم و قدرت به آنها به صفات خود نيازمند است، و این درحالی است که آنها غير ذات اويند، و احتیاج و نيازمندی، با وجوب و غناي ذاتي خداوند منافات دارد.

وحدت ذات و صفات از نظر مصداق، و تعدد و اختلاف آنها از نظر مفهوم را با دو مثال زير توضيح مي‎دهيم:

1. نفس انسان به خود عالم است، يعني علم حضوري دارد، در اينجا سه مفهوم علم، عالم و معلوم انتزاع مي‎شود، در حالي كه مصداق همگي چيزي جز نفس نيست، يعني نفس هم مصداق علم است، هم مصداق عالم، و هم مصداق معلوم.

2. هر موجودي در مقايسه با خداوند هم مخلوق است، هم معلوم و هم مقدور، پس در عين اين كه واقعيت يك چيز است، ولي مفاهيم مختلف از آن اتنزاع مي‎شود، البته در انتزاع مفاهيم مختلف از يك واقعيت، اعتبارات مختلفي لحاظ مي‎شوند، ولي اين اعتبارات، كثرت ذهني دارند نه كثرت واقعي.

انتزاع مفاهيم و صفات مختلف از ذات بسيط خداوند نيز همين گونه است، بنابراين، نظرية زيادت صفات بر ذات و مغايرت آنها با ذات كه اهل سنت و اشاعره معتقدند نادرست، و نظرية عينيت صفات با ذات كه اماميه و معتزله بدان معتقدند اثبات می شود.

در احاديث بسیاری كه از ائمه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ روايت شده، توحيد صفاتي(عینیت صفات با ذات) مورد تأكيد بسيار قرار گرفته، ‌و اعتقاد به زيادت صفات ذاتي خداوند بر ذات او مردود دانسته شده است.

موفق باشید ...:Gol:

با سپاس از توضیحات شما
البته منظور بنده این نبود که صفات جدای از ذات خدا هستن. بلکه برعکس منظور من این بود که صفت علم خدا عین ذات اوست .ولی شاید در گفته بالا من مقصودم رو اشتباه نقل کرده بودم.

چه تیتر قشنگی خدا را چگونه تصور میکنیم

قرآن بخونیم دستمون میاد خدا چه جوریه . قرآن بخونیم خوب میتونیم خدا رو تصور کنیم

هرچی سعی کردم بنویسم نتونستم . پر از عشق و احساس است .

نمیشه خدا رو تصور کرد

به حرف دلت گوش بده دلت میگه خدا چطور می تونه باشه

چون خدا توی دل انسان ها خودشو وصف کرده برای همینه ما خدای محدود رو باور نداریم

خدا بی نهایته

شریک نداره

نا محدوده

دانا و توانا

مهربان و بخشنده و کلی صفت های زیبا

هر وقت خواستی خدا رو بشناسی به نظر من به عقلت رجوع کن و ببین آیا با عقلت جور میاد خدای تو چگونه باشه

tah;561651 نوشت:
نمیشه خدا رو تصور کرد

سلام به شما دوست گرامی
اگه منظورتون تصور جسمانی هست که بنده در اولین پستم اشاره کردم که تصور فقط این نیست که انسان از چیزی یه تصویری با بعد و شکل و ... داشته باشه.بلکه هر شناختی از هر موجودی چه مادی و چه غیر مادی موجب اینجاد یه مفهومی از موجود در ذهن میشه که حکم تصور کردن رو داره.

tah;561651 نوشت:
هر وقت خواستی خدا رو بشناسی به نظر من به عقلت رجوع کن و ببین آیا با عقلت جور میاد خدای تو چگونه باشه

چنین شناختی بدون هیچ مقدمه ای واسه عقل ممکن نیست.
ولی اگه منظورتون ازین شناخت مراجعه به فطرت و شناخت فطری هست که طبق ایات و روایات فطرت انسان خدا رو باور داره یعنی وجود و هستی خدا رو باور داره و میتونه هستی خدا رو حس کنه مخصوصا در لحاظت سخت زندگی. ولی این به معنای تصور و شناخت خدا نیست.بلکه اثبات این حقیقت میباشد که موجودی برتر ی بنام خدا وجود داره
چنین دریافتی از خدا روی فطرت همه انسانها عجین شده.
اما وقتی بحث شناخت خدا به میان امد همه انسانها یه یک اندازه از خدا شناخت ندارن.بحث این هست که بتوانیم هرچه صحیح تر و درخور شایسته تر خدا رو بشناسیم و اور و به نحو شایسته تر تصور کنیم.
سوال این بوده وقتی نام خدا رو میشنوید چگونه او رو تصور میکنید؟

حیات;562094 نوشت:
سلام به شما دوست گرامی
اگه منظورتون تصور جسمانی هست که بنده در اولین پستم اشاره کردم که تصور فقط این نیست که انسان از چیزی یه تصویری با بعد و شکل و ... داشته باشه.بلکه هر شناختی از هر موجودی چه مادی و چه غیر مادی موجب اینجاد یه مفهومی از موجود در ذهن میشه که حکم تصور کردن رو داره.

چنین شناختی بدون هیچ مقدمه ای واسه عقل ممکن نیست.
ولی اگه منظورتون ازین شناخت مراجعه به فطرت و شناخت فطری هست که طبق ایات و روایات فطرت انسان خدا رو باور داره یعنی وجود و هستی خدا رو باور داره و میتونه هستی خدا رو حس کنه مخصوصا در لحاظت سخت زندگی. ولی این به معنای تصور و شناخت خدا نیست.بلکه اثبات این حقیقت میباشد که موجودی برتر ی بنام خدا وجود داره
چنین دریافتی از خدا روی فطرت همه انسانها عجین شده.
اما وقتی بحث شناخت خدا به میان امد همه انسانها یه یک اندازه از خدا شناخت ندارن.بحث این هست که بتوانیم هرچه صحیح تر و درخور شایسته تر خدا رو بشناسیم و اور و به نحو شایسته تر تصور کنیم.
سوال این بوده وقتی نام خدا رو میشنوید چگونه او رو تصور میکنید؟

اتفاقا ما همه ی انسان ها در فطرتمون خدا رو باور داریم یعنی خدا در فطرت ما معنی شده

همین حس نیاز به قدرتی برتر
حس جاودانگی
حس یکتایی
و حس نا محدودی
و حس پرستش کردن

اینا توی فطرت ما وجود داره

اگه میبینی خیلی از انسان ها اشتباها بت یا شیطان و یا سایر مخلوقات رو پرستش می کنند به دلیل گمراهی هست وگرنه خیلی واضح است که همه خدا را قبول دارن

خدا از لحاظ معنی

یعنی جاودانه و نا محدود و توانا و قادر و مهربان و و بی نهایت
حکیم و خالق

خدا رو هیچ یک از ما نمی تونیم محدود یا نا توان در نظر بگیریم یا براش شریکی قرار بدیم

همه ی ما دوست داریم خداوند یکی باشد و قادر و توانا و نا محدود و بی نهایت و جاودانه و اینطور هم هست

چون خود خدا این حس رو گذاشته که خدا رو اینطور بخواهیم

من نمی تونم تصور کنم به چیز محدودی و یا شبیه چیزی چون به نظر من محدود نیست و شبیه چیزی نیست

بچه بودم خدا رو مانند پیر مردی نورانی با ریش های سفید بالای ابر ها تصور می کردم

ولی وقتی بزرگ شدم به هیچ عنوان نمی تونم خدا رو در ذهن تصور کنم و خدا رو با نظم و زیبای های خلقت درک می کنم

خدا در ذهن نمی گنجد چون خود ذهن هم محدود است

tah;562110 نوشت:
خدا از لحاظ معنی

یعنی جاودانه و نا محدود و توانا و قادر و مهربان و و بی نهایت
حکیم و خالق

خدا رو هیچ یک از ما نمی تونیم محدود یا نا توان در نظر بگیریم یا براش شریکی قرار بدیم

همه ی ما دوست داریم خداوند یکی باشد و قادر و توانا و نا محدود و بی نهایت و جاودانه و اینطور هم هست

چون خود خدا این حس رو گذاشته که خدا رو اینطور بخواهیم


سلامی مجدد
وازه های قادر نامحدود و بی نهایت و جاودانه و کلا همه اوصافی که بخدا نسبت میدهیم مبهم هستن . از نظر شما میتوان تنها با دانستن معنای این کلمات خدا رو شناخت؟

tah;562110 نوشت:
خدا در ذهن نمی گنجد چون خود ذهن هم محدود است

نه ببینید منظورم این نبوده که شناخت کامل از خدا داشته باشیم چون شناخت کامل خدا ممکن نیست.بلکه شناختی هرچه واقعیتر و شایسته تر در حد توان انسان داشته باشیم.شناخت خدا یعنی تصور خدا. (شناخت منجر به تصور میشود)امیداوارم متوجه منظور بنده شده باشین
موفق باشین

حیات;562117 نوشت:
سلامی مجدد
وازه های قادر نامحدود و بی نهایت و جاودانه و کلا همه اوصافی که بخدا نسبت میدهیم مبهم هستن . از نظر شما میتوان تنها با دانستن معنای این کلمات خدا رو شناخت؟

نه ببینید منظورم این نبوده که شناخت کامل از خدا داشته باشیم چون شناخت کامل خدا ممکن نیست.بلکه شناختی هرچه واقعیتر و شایسته تر در حد توان انسان داشته باشیم.شناخت خدا یعنی تصور خدا.امیداوارم متوجه منظور بنده شده باشین
موفق باشین

بله متوجه منظور شما میشم ولی از نظر من در خیالم قابل تصور نیست

یعنی نمی تونم اون تصوری که باید داشته باشم

بخوام بگم یه خالق توانا و بی نهایت ! تصور دهنی یا هر چیزی ندارم واقعا

ولی با اون قسمت حرفات که بگی نامحدود بی نهایت مبهمه ! به نظر من ابهامی نداره ! چون فراتر از مکان و زمانه که بخواد مکان یا زمانی در نظر گرفت براش

tah;562124 نوشت:
بله متوجه منظور شما میشم ولی از نظر من در خیالم قابل تصور نیست

یعنی نمی تونم اون تصوری که باید داشته باشم

بخوام بگم یه خالق توانا و بی نهایت ! تصور دهنی یا هر چیزی ندارم واقعا


هیچ کس نمیتواند خدا رو انگونه که هست بشناسد درک کند تصور کن جز خودش.
چنین شناختی از انسان خواسته نشده.
منظور شما همینه؟

با سلام و عرض ادب

خداوند در نظر بنده یک روح بسیار بزرگ هست که خیلی مهربون هست خیلی تا جایی که ما نمیتونیم تصور کنیم ما ازش غافلیم ولی اون یک لحظه از ما غافل نیست یک لحظه مارو به حال خودمون نگذاشته

حتی قدم هایی که برمیداریم و جاهایی که از انجا عبور میکنیم تحت نظر اون هست اون میخواد که ما باشیم و از بودن لذت ببریم

وقتی ما از چیزی لذت میبریم دلمون میخوا که دیگران هم ازش لذت ببرن خالق ما هم مثل همین قضیه هست

خداوند از بودن لذت میبرد و میخواد ما هم از نعمت بودن بهره مند باشیم و تا جایی که بندگی کنیم تکوین خواهیم یافت و خداوند قدرت هاو نعمات بیشتری در اختیارمان قرار خواهد داد

ما برای خوش بودن به وجود اومدیم به شرطی که بندگی کنیم و شرک نورزیم

حیات;562142 نوشت:
هیچ کس نمیتواند خدا رو انگونه که هست بشناسد درک کند تصور کن جز خودش.
چنین شناختی از انسان خواسته نشده.
منظور شما همینه؟

نمی دونم نوشته ت رو درک نمی کنم همون توضیح خودم کامله

سلام علیکم مؤمن،
هر تصوری که از خداوند در ذهن داشته باشید مخلوق ذهن شماست و خالق شما نیست ... این مفاد یک حدیث از امام باقر علیه‌السلام است اگر درست خاطرم باشد، که البته بدیهی هم هست ...
اما در اصل باید از خود بپرسید چرا دوست دارید که خداوند را تصور کنید؟ تصور برای این است که بشود موضوع مورد نظر را درک کرد ... درک خداوند راه بهتری دارد که نقصی را هم برای او لازم نداشته باشد، آن هم در کلام خدا به این صورت آمده است:

أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ يَرَ‌ىٰ [العلق، ۱۴]
آيا ندانسته است كه خدا مى‌بيند؟

... وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ۚ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‌ [الحدید، ۴]
... و هر جا كه باشيد همراه شماست و به هر كارى كه مى‌كنيد بيناست.

بالاترین درک از خداوند زمانی است که حضور او احساس شود، درک حضور از طریق ذکر عملی و زبانی میسر می‌شود، کسی که به یاد خداوند باشد حضور او را احساس می‌کند، این حضور می‌تواند آنقدر پررنگ باشد که انسان در آن حالات وصل جز خدا را نبیند و نشنود ... طبیعی است که ذکر خداوند از طریق اسماء و صفات و معرفت الهی باشد ... یاد کردن آیات خداوند و نگریستن به آنها از دریچه‌ی عقل که چشن قلب است ... در واقع دقت کردن به هر نکته‌ی معرفتی یا دیدن هر نشانه‌ی خدا انسان را به یاد خدا می‌اندازد و اگر توفیق نصیبش شود حضور خداوند را احساس می‌کند ... همان حضوری که انسان وقتی درک کرد پایش را جمع می‌کند و با ادب می‌نشیند و وجودش پر از شعور می‌شود و از هیجان دنیا خالی می‌شود و ...
خدا و اولیاء خدا و کارشناسان محترم بهتر می‌دانند
یا علی

[="Tahoma"][="Navy"]

حیات;561566 نوشت:
با تشکر از همه دوستانی که پاسخ دادن
پس با حرفای شما جناب استاد مشکور نتیجه میگیریم که انسان با شناخت اوصافی که منابع دینی در اختیار او قرار میدهد میتواند تصوری از خدا داشته باشد .و دین انسان رو از شناخت صفات الهی و تصور کردن خدا درذهن نهی نکرده است.
با توجه به مطالبی که شما فرمودید میتوان این نتیجه رو گرفت که صفات الهی که عین ذات خدا هستن میتواند درکی وهمی از ذات خدا داشته باشد.
مثلا در آموزه های شناخت صفات الهیهمه معتقدیم که همه صفات خدا عین یکدیگر هستن وشاید انها را در سه مورد علم و قدرت و حیات خلاصه کرد.و چون حقییقت حیات و قدرت باز هم به علم برمیگردد لذا میتوان چنین گفت که همه صفات خدا رو میتوان در علم خدا خلاصه کرد.و چون صفات خدا عین یکیدیگر و نیر عین ذات اویند (همان طور که نور عین روشنایی هست) پس حقیقت ذات خدا همان علم اوست که از هر قید و حدی پیراسته میباشد بنابراین ما میتوانیم ذات خدا رو علم او تصور کنیم.
نظر شما چیست؟

با تشکر از پاسخ شما ولی همان طور که میدانید چنین شناختی برای مردم عادی و حتی فلاسفه اسلامی که به درجه سیر و سلوک عرفانی نرسیده ان شاید ممکن نباشد چرا که مردم عادی ممکن است اشتباه کنن.مثلا بعضی از مردم در مورد وحدت وجود تصورات اشتباهی دارن و چنین افرادی خیال میکنن اینکه در تعالیم عرفانی گفته شده عالم تجلیگاه اسما و صفات خداست پس عالم همان خداست!


سلام
ابتدا با عرض شود تصور با توجه به معانی و مفاهیم فرق دارد
تصور یعنی توجه به صورت و شکل یا هیات چیزی
لذا اینکه جواز توجه به معانی را جواز تصور بدانیم یک خلط مفهومی و حکمی است
ثانیا مساله تجلی بودن هستی برای خدای تبارک و تعالی سخن قرآن و گفتار اولیاء ماست
قرآن کریم هستی را آیت حق تعالی می داند و امیر مومنان علیه السلام در خطبه نهج که کلام عمومی حضرت هم بوده است میفرمایند : الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه
پس این موضوع جزء آموزه های سخت و ویژه خواص نیست
و اما توجه به آیت چیزی توجه به مظهر چیزی با توجه به خودش بما هو هو فرق دارد و این فرق را هم میتوان آموخت
یا علیم[/]

[="Times New Roman"][="Black"]من حس میکنم خدا حکمتش لج و لجبازیه..:Gig:
.
مثلا حکمتش اینه که من به آرزوهام نرسم..:Gig:
.
از طرفی هم می دونم خدا اشتباه نمی کنه و حتما دلیلی واسه کارهاش داره..:Gig:
.
به همین دلیل همیشه توی ذهن من این دو تا فکر روی رینگ با هم مبارزه میکنن..:Gig:
.
گاهی این برنده میشه گاهی هم اون..:Gig:
[/]

بپاخیزیم;561616 نوشت:
چه تیتر قشنگی خدا را چگونه تصور میکنیم

قرآن بخونیم دستمون میاد خدا چه جوریه . قرآن بخونیم خوب میتونیم خدا رو تصور کنیم


سلام و تشکر

بله حقیقتاً عنوان بحث بسیار قشنگ و کاربردی است. همانطور که فرمودید هر قدر ارتباط ما با قرآن بیشتر بشود و بیشتر چشم و قلب و دلمان را در مسیر انوار قرآن قرار دهیم البته تنها نه با خواندن قرآن بلکه با عمل به آن و کسب تقوا و فضایل اخلاقی، قلب نورانی تر می شود و زمین دل مان آماده دریافت انوار هدایت الهی ...

وقتی چنین شد علاوه بر شناخت حصولی خداوند و شناخت از طریق آیات نورانی قرآن، بستر شناخت حضوری و قلبی هم برای انسان فراهم می شود. موفق باشید ...:Gol:

حیات;562117 نوشت:
وازه های قادر نامحدود و بی نهایت و جاودانه و کلا همه اوصافی که بخدا نسبت میدهیم مبهم هستن . از نظر شما میتوان تنها با دانستن معنای این کلمات خدا رو شناخت؟

سلام مجدد:Gol:

اولاً: هنگامی كه انسان اوصافی همچون وجود، علم،‌ قدرت، حیات، و... را به خداوند نسبت می­دهد، به صورت بدیهی فهمی از آنها دارد و آنها را از همدیگر تمییز می­دهیم. لذا اگر كسی بگوید كه ما هیچ معنایی از این صفات نمی­ فهمیم، ‌بر خلاف بداهت، سخن گفته است.(1)

ثانیاً: تفاوت خالق و مخلوق بدین معنا نیست كه هر صفتی كه درباره مخلوق، صدق می­كند درباره خالق صدق نكند بلكه تفاوت ایندو در وجوب و امكان، قدم و حدوث ذاتی، تناهی و لایتناهی، و در بالذات و بالغیر بودن است. بر این اساس خداوند و انسان هر دو عالمند و علم نیز چیزی جز آگاهی نیست ولی خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بالامكان، علم او قدیمی است ولی علم انسان حادث، علم او مطلق است و به همه چیز علم دارد ولی علم انسان محدود. و تفاوت خالق و مخلوق در دیگر صفات، نیز چنین است.(2)

ثالثاً: قرآن كریم از یك سو انسان را به تدبر و تامل در آیات خود فرمان می­دهد و از سوی دیگر آیات متعددی از قرآن به بیان اوصاف و اسمای الهی می­پزدازد. اگر بر طبق مبنای دیدگاه تعطیل، قائل باشیم که انسان از این اوصاف الهی نمی تواند به معنایی درخور حضرت باریتعالی برسد،‌ دیگر دستور به تدبر در این­گونه آیات وجهی نخواهد داشت؛ زیرا تدبر در مورد چیزی كه برای انسان ناشناخته است و یا شناخت آن ممکن نیست،‌ معنایی ندارد. بنابراین می­توان گفت كه روش قرآن در ذكر اوصاف الهی با نظریه تعطیل ناسازگار است و بر بطلان آن گواهی می­دهد.(3)

با این وجود گفتیم که وقتی صفاتی را با حذف همه نقاط کاستی و ضعف و محدودیت به خدا نسبت می دهیم باز هم خدا را تسبیح کنیم که خداوند منزه است از انچه گفتیم یعنی بالاتر است شایسته تر است در وصف نمی گنجد. چنانکه در قرآن آمده: « سُبْحانَهُ وَ تَعالی‏ عَمَّا یصِفُون ‏» (4) « خدا منزه و برتر است از آنچه توصیف می‏كنند.» همچنین در روایتی از امام صادق (ع) در معنای صحیح "الله اکبر" آمده است که فرمود: معنای الله اکبر یعنی "الله اکبر من أن یوصف" یعنی خدا بزرگتر از آنست که در وصف بگنجد.(5) معمولاً مردم به اشتباه در معنای الله اکبر می گویند: (خدا از همه چیز بزرگتر است) حضرت در این روایت می فرمایند: مطابق این معنی، خدا را چیزی تصور کرده ای و سپس مقایسه با سایر چیزها نمودی و او را بزرگتر از ان چیزها تصور نموده ای. در حالیکه قرآن به صراحت می فرماید: "لیس کمثله شیء" هیچ چیزی همانند او نیست.(6)

به هر حال حکایت انسان محدود در برابر عظمت و بزرگی و بی انتهایی و نامحدودی حضرت باریتعالی، در مَثَل، (گرچه این مثالها ناقص و نارساسات)، حکایت دستانِ محدود انسان، در برابر اقیانوس بیکران است، حضرت علامه طباطبایی (ره) در این خصوص به شعر معروف اشاره می کند که: "آب دریا را اگر نتوان کشید/هم بقدر تشنگی باید چشید".

و اشاره کردیم که بنا به روایات معصومان (ع) و دلایل دیگری که در پست های قبلی بیان کردیم، خداوند انسان را از شناخت و معرفت خود محروم نکرده است. چنانکه در حدیثی از امام علی(ع) نقل نمودیم: « لم­ یطلع العقول علی تحدید صفته و لم‌یحجبها عن واجب معرفته » «خرد را بر چگونگی اوصاف خود آگاه نساخته (اما) آنها را از از مقدار لازم معرفت خویش محجوب نكرده است.»(7)

پس انسان می تواند به لطف و عنایت و هدایت الهی و از راه های خاص آن که در ادامه خواهیم گفت به شناخت خداوند دست یابد اما نه شناخت تمام و کمال، بلکه هر کس بقدر سعه وجودی و تلاش و مجاهدتی که در این مسیر ارزشمند بکار گرفته است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی________________________________________________
1. انديشه اسلامي، همان،‌ ص86 .
2. مطهري، ‌مرتضي، مجموعه آثار،‌ تهران، صدرا، چاپ پنجم، 1376، ج6، صي1033-1034.
3. آموزش كلام اسلامي،‌ همان، 205-206.
4. انعام/آیه 100.
5. توحید صدوق، باب 45، معنای الله اکبر.
6. شوری/ آیه 11.
7. نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، خطبه 49.

owari;562786 نوشت:
هر تصوری که از خداوند در ذهن داشته باشید مخلوق ذهن شماست و خالق شما نیست ... این مفاد یک حدیث از امام باقر علیه‌السلام است اگر درست خاطرم باشد، که البته بدیهی هم هست ...
اما در اصل باید از خود بپرسید چرا دوست دارید که خداوند را تصور کنید؟ تصور برای این است که بشود موضوع مورد نظر را درک کرد ... درک خداوند راه بهتری دارد که نقصی را هم برای او لازم نداشته باشد، آن هم در کلام خدا به این صورت آمده است:

سلام بر شما
منظور بنده از تصور خدا شناخت اوصاف خدا بوده چون واژه تصور متناسب با هر موضوعی معانی متفاوتی به خود میگیرد.شناخت هر چیزی قهرا درک و تصور آن چیز رو بدنبال دارد.
در هیچ ایه و حدیثی هم نداریم که شناخت خدا جایز نیست و لو این شناخت نقصی رو هم برای خدا داشته باشد.مولای متقیان ع) فرموده اول الدین معرفته
این یعنی انسان مجاز به شناخت خدا هست!
اری اگرچه راه بسوی درک حقیقت ذات خداوند ان طور که او خود رو میشناسد و شناختی به نحو اکمل و شایسته از ذات خدا برای انسان ممکن نیست اما شناخت از خدا در حد توان انسان از انسان گرفته نشده و قهرا این شناخت و درک به لحاظ ناقص بودن نقصی رو برای خدا خواهد داشت.

owari;562786 نوشت:
بالاترین درک از خداوند زمانی است که حضور او احساس شود، درک حضور از طریق ذکر عملی و زبانی میسر می‌شود، کسی که به یاد خداوند باشد حضور او را احساس می‌کند، این حضور می‌تواند آنقدر پررنگ باشد که انسان در آن حالات وصل جز خدا را نبیند و نشنود ... طبیعی است که ذکر خداوند از طریق اسماء و صفات و معرفت الهی باشد ... یاد کردن آیات خداوند و نگریستن به آنها از دریچه‌ی عقل که چشن قلب است ... در واقع دقت کردن به هر نکته‌ی معرفتی یا دیدن هر نشانه‌ی خدا انسان را به یاد خدا می‌اندازد و اگر توفیق نصیبش شود حضور خداوند را احساس می‌کند ... همان حضوری که انسان وقتی درک کرد پایش را جمع می‌کند و با ادب می‌نشیند و وجودش پر از شعور می‌شود و از هیجان دنیا خالی می‌شود و ...
خدا و اولیاء خدا و کارشناسان محترم بهتر می‌دانند

اری درک حضور خداوند حسی است بسایر زیبا که در وصف نمیگنجد.ولی ایا همین درک حضور خدا که شما انرا بالاترین درک میدونین مخلوق روح انسان نیست؟

حیات;565382 نوشت:
اری درک حضور خداوند حسی است بسایر زیبا که در وصف نمیگنجد.ولی ایا همین درک حضور خدا که شما انرا بالاترین درک میدونین مخلوق روح انسان نیست؟

سلام و ادب :Gol:

شناخت بر دو قسم است: حصولی و حضوری

شناخت حصولی را شناخت با واسطه می نامند. مانند اینکه با دیدن ساختمانی، ذهن ما به وجود بنا و سازنده آن گواهی می دهد و یا با دیدن یک نقاشی هنرمندانه، به وجود و قدرت و ظرافت نقاش، منتقل می شود و نظائر آن ... این قسم از شناخت ها گرچه محدود و گاهاً توأم با خطاست اما بی بهره از حقیقت نیست.

چنانکه خدای سبحان، در قرآن راه شناخت خودش را به دو راه: سیر آفاقی و انفسی معرفی نموده است. " سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ..."(فصلت، 53) به زودى نشانه‏هاى خود را در افقها [ى گوناگون‏] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود، تا برايشان روشن گردد كه او خود حقّ است.

شناخت حصولی خداوند همان سیر آفاقی مورد نظر قرآن است. یعنی از طریق پدیده ها و اثرات عالم هستی پی به آفریننده و مؤثر حقیقی و صفات او ببریم. در این رابطه براهینی مورد اشاره فیلسوفان و متکلمان قرار گرفته که آیات قرآن نیز مؤید آن است. (برای این منظور رجوع کنید به منابع کلامی و اعتقادی)

برهان نظم یکی از همان براهین فلسفی - تجربی است که وجود خالق و ناظمی توانا و دانا را به ما گوشزد می نماید. بدین صورت که با نگریستن در نظم و استواری موجود در عالم، پی وجود خالق و ناظم احد و واحد می بریم، با نگریستن در "اسرار و شگفتیها" و "زیبایی ها و ظرافت های" عالم خلقت، پی به علم و دانایی خدا و با نگریستن در عظمت و بزرگی و پیچیدگی های خلقت، پی به قدرت و جلالت او.

پس درک حضور و صفات خدا از طریق شناخت حصولی و با واسطه، بنا به تأیید قرآن (سیر آفاقی) مورد تأیید بوده و به قدر خود، بهره مند از حقیقت است و نیز در بالا بردن سطح معرفت و کمال انسانی مؤثر می باشد.

موفق باشید ...:Gol:

مولا علی علیه السلام میفرمایند :در شگفتم از ان کس که افرینش پدیده ها را می نگرد .و مرگ را از یاد برده است.و در شگفتم از ان کس که مردگان را میبیند .و مرگ را از یاد برده است. ودر شگفتم از ان کس که پیدایش دو باره را انکار می کند. در حالی که پیدایش اغازین را مینگرد.ودر شگفتم از ان کس که پیدایش دو باره را انکار میکند. و در شگفتم از ان کس که خانه نا بود شدنی را اباد میکند. اما جایگاه همیشگی را از یاد برده است.

سر اغاز دین خداشناسی است. و کمال شناخت خدا باور داشتن او و کمال باورداشتن خدا .شهادت به یگانگی اوست. و کمال توحید اخلاص و کمال اخلاص خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است. زیرا هر صفتی نشان میدهد که غیر از موصوف .وهر موصوفی گواهی میدهد .که غیر از صفت است. پس کسی که خدا را با صفت مخلوقات تعریف کند. او را به چیزی نزدیک کرده. و با نزدیک کردن خدا به چیزی.دو خدا مطرح شده. وبا طرح شدن دو خدا .اجزایی برای او تصور نموده. و با تصور اجزا برای خدا او را نشناخته است. و کسی که خدا را نشناسد به سوی او اشاره میکند. و هر کس به سوی خدا اشاره کند. او را محدود کرده . به شمارش اورد. و ان کس که بگوید"خدا در چیست"؟ او را در چیز دیگری پنداشته است. و کسی که بپرسد :خدا بر روی چه چیزی قرار دارد؟به تحقیق جایی را خالی از او در نظر گرفته است. در صورتی که خدا همواره بوده و از چیزی به وجود نیامده است.با همه چیز هست .نه اینکه همنشین انان باشد. وبا همه چیز فرق دارد. نه اینکه از انان جدا و بیگانه باشد. انجام دهنده همه کارهاست.بدون حرکت و ابزار و وسیله . بیناست حتی در ان هنگام که پدیده ای وجود نداشت. یگانه و تنهاست. زیرا کسی نبوده تا با او انس گیرد. ویا از فقدانش وحشت کند.
یا حق.

سوال:
میدانیم که شناخت کامل خدا برای هیچ انسانی ممکن نیست.و همچنین خدا شبیه هیچ مخلوقی نیست.اساس در دین اسلام ما چه تصوری میتوانیم از خدا داشته باشیم؟

پاسخ:
بنام خدا

سلام و ادب:Gol:

این مبحث، متوجه دو بخش از مباحث خداشناسی است: اولاً امکان شناخت (ذات و صفات) خدا ؛ ثانیاً راههای شناخت خدا
نکاتی در جمعبندی بحث، حائز اهمیت است:

نکته اول) مقصود از ذات خداوند، گاهی باطن و کنه ذات است که در این صورت باید گفته شود: باطن و کنه ذات خداوند بر همه پوشیده است و فردی جز خود خداوند از آن خبر ندارد، به بیان امام باقر (علیه السلام) هر آنچه انسان می‌اندیشد مخلوق انسان و به خود او بر می‌گردد. (1) اما گاهی منظور از ذات خداوند اصل وجود و واقعیت داشتن خداوند است که در مباحث اثبات اصل وجود خدا و مبحث صفات خداوند مطرح می‌شود، در این صورت مفهوم ذات خداوند نزد همگان روشن و مکشوف است.

نکته دوم) از طرفی مشخصاً درک اوصاف الهي درکي مبهم است؛ او موجودي است بي‌نهايت؛ آيا ما بي‌نهايت را مي‌توانيم تصور کنيم؟ با اين‌که بي‌نهايت است، حتي دو جزء هم ندارد. هر يک از اين صفات را با برهان اثبات مي‌کنيم؛ اما نمي‌توانيم در ذهنمان تصوري از آن‌ها داشته باشيم. اما آنچه که از راه معقولات ثاني درک مي‌شود، به خاطر قدرتي است که خداي متعال به عقل انسان داده است که يک مفهومي را مي‌سازد که مي‌تواند مصداقش موجود نامحدود باشد. اين عنايت خاصي است که خداي متعال به عقل انسان کرده که مي‌تواند چنين مفاهيمي را بسازد و به اين نحو، به وجود حقيقي خدا اشاره کند، بدون اين‌که کنه آن را بتواند نشان دهد.

بنابر این، شناخت کنه ذات خداوند و احاطه کامل علمی به تمام ابعادی وجودی خداوند امکان ندارد؛ اما شناخت ذات از طریق شناخت وجهی از وجوه ذات که در قالب شناخت اسماء و صفات خداوند خواهد بود، ممکن است.

نکته سوم) در باب امکان شناخت صفات خدا سه نظریه مشهور مطرح است:


  1. نظریه اهل تعطیل: بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد.
  2. نظریه اهل تشبیه: این گروه معتقدند كه تفاوت اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی كه هم بر خدا و هم بر مخلوقات او مانند انسان،‌ اطلاق می­گردند.
  3. نظریه اثبات بدون تشبیه: این دیدگاه بر نفی مسلك تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه می­دهد كه با فضای كلی آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد.

نکته چهارم) در باب دلایل امکان پذیری شناخت خداوند گفتیم:

اولاً: در برخی روایات، دیدگاه سوم (اثبات بدون تشبیه) مورد تصریح و تآیید قرار گرفته است.

ثانیاً: آیات بسیاری دستور به تعقل و تفکر در اوصاف خدا و شناخت خداوند داده است و اگر شناخت خداوند برای بشر ممکن و میسور نبود خداوند حکیم که مبرا از هر کار بیهوده ای است چنین دستوری در آیات نورانی اش نمی فرمود.

ثالثاً: بر اساس آیات الهی فلسفه خلقت انسان عبادت خدا بیان شده(2) و خداوند انسان را به عبادت خودش امر فرموده(3) از طرفی می دانیم لازمه عبادت حضرت احدیت، شناخت و معرفت نسبت باریتعالی است. اگر شناخت و معرفت به خدای سبحان ممکن نباشد چه حقیقتی باید مورد پرستش قرار گیرد؟.

رابعاً: هنگامی كه انسان اوصافی همچون وجود، علم،‌ قدرت، حیات، و... را به خداوند نسبت می­دهد، به صورت بدیهی فهمی از آنها دارد و آنها را از همدیگر تمییز می­دهیم. لذا اگر كسی بگوید كه ما هیچ معنایی از این صفات نمی­ فهمیم، ‌بر خلاف بداهت، سخن گفته است. (4)

خامساً: تفاوت خالق و مخلوق بدین معنا نیست كه هر صفتی كه درباره مخلوق، صدق می­كند درباره خالق صدق نكند بلكه تفاوت ایندو در وجوب و امكان، قدم و حدوث ذاتی، تناهی و لایتناهی، و در بالذات و بالغیر بودن است. بر این اساس خداوند و انسان هر دو عالمند و علم نیز چیزی جز آگاهی نیست ولی خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بالامكان، علم او قدیمی است ولی علم انسان حادث، علم او مطلق است و به همه چیز علم دارد ولی علم انسان محدود. و تفاوت خالق و مخلوق در دیگر صفات، نیز چنین است.(5)

با این وجود گفتیم که وقتی صفاتی را با حذف همه نقاط کاستی و ضعف و محدودیت به خدا نسبت می دهیم باز هم خدا را تسبیح کنیم که خداوند منزه است از انچه گفتیم یعنی بالاتر است شایسته تر است در وصف نمی گنجد. چنانکه در قرآن آمده: « سُبْحانَهُ وَ تَعالی‏ عَمَّا یصِفُون ‏» (6) « خدا منزه و برتر است از آنچه توصیف می‏كنند.»

بنابر این، انسان می تواند به لطف و عنایت و هدایت الهی و از راه های خاص آن به شناخت خداوند دست یابد اما نه شناخت تمام و کمال، بلکه هر کس بقدر سعه وجودی و تلاش و مجاهدتی که در این مسیر ارزشمند بکار گرفته است. بعبارتی اثبات وجود خدا و معرفت به اسماء و صفات الهی از راههایی که در قرآن بعنوان "سیر آفاقی و انفسی" گفته شده و یا توسط راههایی که حکما و متکلمان بر شمرده اند (1. راه عقل 2. راه فطرت 3. آیات و روایات 4. کشف و شهود) قابل شناخت است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی________________________________________


  1. بحار الانوار، ج 66، ص 293.
  2. و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، ذاریات، 56.
  3. .... أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ ...؛ نحل، 36 ؛ و آیات دیگر.
  4. انديشه اسلامي، همان،‌ ص86 .
  5. مطهري، ‌مرتضي، مجموعه آثار،‌ تهران، صدرا، چاپ پنجم، 1376، ج6، صي1033-1034.
  6. انعام/آیه 100.

موضوع قفل شده است