حب علی (ع) در قرآن و سنت

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
حب علی (ع) در قرآن و سنت

قرآن سخن پيامبران گذشته را كه نقل مى‏كند مى‏گويد همگان گفتند:«ما از مردم مزدى نمى‏خواهيم،تنها اجر ما بر خداست‏».اما به پيغمبر خاتم خطاب مى‏كند: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى (1)، بگو از شما مزدى را درخواست نمى‏كنم مگر دوستى خويشاوندان نزديكم.

اينجا جاى سؤال است كه چرا ساير پيامبران هيچ اجرى را مطالبه نكردند و نبى اكرم براى رسالتش مطالبه مزد كرد، دوستى خويشاوندان نزديكش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست؟

قرآن خود به اين سؤال جواب مى‏دهد: قل ما سالتكم من اجر فهو لكم ان اجرى الا على الله (2) .بگو مزدى را كه درخواست كردم چيزى است كه سودش عايد خود شماست.مزد من جز بر خدا نيست.

يعنى آنچه را من به عنوان مزد خواستم عايد شما مى‏گردد نه عايد من.اين دوستى كمندى است‏ براى تكامل و اصلاح خودتان.اين اسمش مزد است و الا در حقيقت‏خير ديگرى است كه به شما پيشنهاد مى‏كنم، از اين نظر كه اهل البيت و خويشان پيغمبر مردمى هستند كه گرد آلودگى نروند و دامنى پاك و پاكيزه دارند(حجور طابت و طهرت)،محبت و شيفتگى آنان جز اطاعت از حق و پيروى از فضايل نتيجه‏اى نبخشد و دوستى آنان است كه همچون اكسير، قلب ماهيت مى‏كند و كامل ساز است.

مراد از«قربى‏»هر كه باشد مسلما از برجسته‏ترين مصاديق آن على عليه السلام است.فخر رازى مى‏گويد: «زمخشرى در كشاف روايت كرده:«چون اين آيه نازل گشت،گفتند:يا رسول الله! خويشاوندانى كه بر ما محبتشان واجب است كيانند؟فرمود:على و فاطمه و پسران آنان‏».

از اين روايت ثابت مى‏گردد كه اين چهار نفر«قرباى‏»پيغمبرند و بايست از احترام و دوستى مردم برخوردار باشند،و بر اين مطلب از چند جهت مى‏توان استدلال كرد:

1.آيه الا المودة فى القربى.

2.بدون شك پيغمبر فاطمه را بسيار دوست مى‏داشت و مى‏فرمود:«فاطمه پاره تن من است. بيازارد مرا هر چه او را بيازارد» و نيز على و حسنين را دوست مى‏داشت، همچنانكه روايات بسيار و متواتر در اين باب رسيده است. پس دوستى آنان بر همه امت واجب است. (3) زيرا قرآن مى‏فرمايد: «و اتبعوه لعلكم تهتدون‏» (4) از پيغمبر پيروى كنيد، شايد راه يابيد و هدايت‏شويد. و باز مى‏فرمايد: «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة‏» (5) از براى شماست در فرستاده خدا سرمشقى نيكو. و اينها دلالت مى‏كند كه دوستى آل‏محمد - كه على و فاطمه و حسنين هستند - بر همه مسلمين واجب است.» (6)

از پيغمبر نيز راجع به محبت و دوستى على روايات بسيارى رسيده است:

1. ابن‏اثير نقل مى‏كند كه پيغمبر خطاب كرد به على و فرمود: « يا على! خداوند تو را به چيزهايى زينت داد كه پيش بندگان او زينتى از آنها محبوبتر نيست: كناره‏گيرى از دنيا; آنچنان قرارت داد كه نه تو از دنيا چيزى بهره‏مند شوى و نه آن از تو. به‏تو بخشيد دوستى مساكين را; آنان به امامت تو خشنودند و تو نيز به پيروى آنان از تو. خوشا به حال كسى كه تو را دوست‏بدارد و در دوستى‏ات راستين باشد، و واى بر كسى كه با تو دشمنى كند و عليه تو دروغ گويد.» (7)

2. سيوطى روايت مى‏كند كه پيغمبر فرمود: «دوستى على ايمان است و دشمنى وى نفاق.» (8)

3. ابونعيم روايت مى‏كند كه پيغمبر خطاب به انصار كرد و فرمود: آيا راهنمايى كنم شما را به چيزى كه اگر بدان چنگ بزنيد، بعد از من هرگز گمراه نشويد؟ گفتند:آرى يا رسول الله!فرمود:اين،على است.دوستش بداريد به دوستى من و احترامش كنيد به احترام من،كه خداوند به وسيله جبرئيل فرمانم داد كه اين را براى شما بگويم.» (9)

و نيز اهل سنت رواياتى از پيغمبر اكرم نقل كرده‏اند كه در آن روايات نگاه به چهره على و سخن فضايل على،عبادت شمرده شده است:

1.محب طبرى از عايشه روايت مى‏كند كه گفت: «پدرم را ديدم به صورت على بسيار نگاه مى‏كرد.گفتم:پدر جان!تو را مى‏بينم كه به صورت على بسيار مى‏نگرى.گفت:دخترك!از پيغمبر خدا شنيدم كه گفت:نگاه به چهره على عبادت است.» (10)

2.ابن حجر از عايشه روايت مى‏كند كه پيغمبر گفت: «بهترين برادران من على است و بهترين عموهاى من حمزه است،و ياد على و سخن از او عبادت است.» (11) على محبوبترين افراد بود در پيشگاه خدا و پيغمبر،و قهرا بهترين محبوب هاست.

انس بن مالك مى‏گويد: «هر روز يكى از فرزندان انصار كارهاى پيغمبر را انجام مى‏داد.روزى نوبت من بود.ام ايمن مرغ بريانى را در محضر پيغمبر آورد و گفت:يا رسول الله!اين مرغ را خود گرفته‏ام و به خاطر شما پخته‏ام.حضرت گفت:خدايا محبوبترين بندگانت را برسان كه با من در خوردن اين مرغ شركت كند.در همان هنگام در كوبيده شد.پيغمبر فرمود:انس!در را باز كن.گفتم:خدا كند مردى از انصار باشد.اما على را پشت در ديدم.گفتم:پيغمبر مشغول كارى است،و برگشتم سرجايم ايستادم.بار ديگر در كوبيده شد.پيغمبر گفت:در را باز كن.باز دعا مى‏كردم مردى از انصار باشد.در را باز كردم.باز على بود.گفتم:پيغمبر مشغول كارى است،و برگشتم بر سر جايم ايستادم.باز در كوبيده شد.پيغمبر فرمودند:انس!برو در را باز كن و او را به خانه بياور.تو اول كسى نيستى كه قومت را دوست دارى.او از انصار نيست.من رفتم و على را به خانه آوردم و با پيغمبر مرغ بريان را خوردند.» (12)

موفق باشید ...

برگرفته از مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج 16.

پاورقی__________________________________
1- شورى/23.
2- سبا/47.
3- محبت پيغمبر نسبت‏به آنان جنبه شخصى ندارد،يعنى تنها بدين جهت نيست كه مثلا فرزند يا فرزندزاده او هستند،و اگر كسى ديگر هم به جاى آنها مى‏بود پيغمبر آنها را دوست مى‏داشت.پيغمبر از آن جهت آنها را دوست مى‏داشت كه آنها فرد نمونه بودند و خدا آنها را دوست مى‏داشت و الا پيغمبر اكرم فرزندان ديگرى هم دوست مى‏داشت كه آنها فرد نمونه بودند و خدا آنها را دوست مى‏داشت و الا پيغمبر اكرم فرزندان ديگرى هم داشت كه نه او با آنها به اين شكل محبت داشت و نه امت چنين وظيفه‏اى داشتند.
4- اعراف/158.
5- احزاب/21.
6- التفسير الكبير فخر رازى،ج‏27/ص‏166،چاپ مصر.
7- اسد الغابة،ج 4/ص‏23.
8- كنز العمال.جمع الجوامع سيوطى،ج‏6/ص‏156.
9- حلية الاولياء،ج 1/ص‏63.روايات در اين باب بسيار زياد است و ما در كتب معتبر اهل نت‏به متجاوز از نود روايت‏برخورديم كه همه در موضوع دوستى و محبت امير المؤمنين است. در كتب شيعه نيز روايات بسيار زيادى وارد شده است و مرحوم مجلسى در ج‏39 بحار الانوار، چاپ جديد،بابى در حب و بغض امير المؤمنين منعقد كرده است و در آن باب صد و بيست و سه روايت نقل كرده است.
10- الرياض النضرة،ج 2/ص‏219،و در حدود بيست روايت ديگر تا آنجا كه ما برخورديم در همين موضوع در كتب اهل سنت نقل شده است.
11- الصواعق المحرقة،ص 74،و پنج روايت ديگر در همين موضوع در كتب مختلف اهل سنت نقل شده است.
12- مستدرك الصحيحين،ج‏3/ص 131.اين داستان با كيفيتهاى مختلف به متجاوز از هجده نقل در كتب معتبر اهل سنت نقل شده است.