دخترم گوش کن !!!

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دخترم گوش کن !!!

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
این تاپیک جای گفتن و شنیدن تعالیمی از دین و نصایحی از یک پدر برای دختر نوجوان خویش است
از کلیه دوستان خواهشمندم از زدن تاپیکهای بحث برانگیز و مطالب حاشیه ای خودداری کنند
یا علیم
[/][/]

[="Tahoma"][="Navy"]بنام خدای هستی بخش
دخترم
دوست دارم با تو از تجربه ها و دانسته ای خود بگویم تا شاید توشه راهی برای تو و چراغیت در تاریکیهای روزگار باشد
مطمئنا این گفته ها نشانه دغدغه من نسبت به آینده و سعادت فرادست توست که اگر بدان بی توجه باشی ممکن است سهل و آسان از دست برود
در عین حال برای نشستن حرفهای صادقانه خود بر صفحه پاک دلت به لطف خدای منان امید دارم
سخنانم را خوب گوش کن و در آن اندیشه نما
امضاء
پدر
[/]

سلام
به آتش دست میزنی میسوزد به آب میزنی خیس می شود پرندگان را می بینی که می پرند و آسمان را می بینی که خورشید در آن تابان است و هزاران هزار پدیده که هریک ساعتها بلکه سالها شایسته دیدن و شکافتن و فهمیدنند
عجایب هستی بیش از آن است که بتوانی بدانی شان یا حتی بشماری شان
اما حیف و صد حیف که انسان را از بازی جهان که فقط نامش بازی است بریدند و به صفحه بازی شیطانی خود میخ کردند
جهان پر از دیدنیهاست پر از شنیدنی هاست و پر از چیزهایی که اگر خوب به آنها مشغول و بایسته به آنها دلبسته شوی تورا به سوی حقایقی باشکوه و شگرف رهنمون می شوند
حیف که ما را در قوطی کبریتهای بر هم نهاده زندانی و از دیدن آسمان بلند هم محروم ساختند
چه خوش بود آن زمانی که در وسط حیاط خانه ات میهمان دل آسمان میشدی و گل های باغچه برایت سرود زیبایی می خواندند
اینها را با تو میگویم که فکر نکنی این وضعیت زندگی مطلوب و آرمانی است
هرگز
تا صفای با طبیعت بودن را نچشی هیچگاه از پوچی این زندگی پر از آهن و سیمان با خبر نمیشوی
ظاهری پرطمطراق دارد این زندگی مدرن امروزی اما اگر خوب به آن نگاه کنی کالبدی بی روح و جسمی بی جان است
پس اگر میتوانی گلی به خانه بیاور و از مشغولیتهای کم فایده زندگی امروزی فاصله بگیر و با خود و طبیعت خلوتی کن
پدر

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
شاید بگویی مرا گریزی از زندگی کنونی نیست مرا تاریخ و جامعه ام بدان بند کرده اند و توانایی ام برای گسستن از آن ناچیز است
درست میگویی
اما تا میتوانی طبیعت را به خانه ات بیاور
گل بیاور گیاه بیاور و بهتر از آن محبت بیاور
محبت طبیعتی ترین صفت انسان است از آوردن آن تورا مانعی نیست
صفاو بیاور شادی و نشاط بیاور
در بازار خانه برای کالاهای طبیعی ات خریدار هست
پدر مادر برادر خواهر وووو
اینها مقدمات است
سعی خودت را بکن
راهی در پیش است
پدر
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
دخترم
باز می گردم به همان طبیعت همان که گفتم آتشش می سوزاند و آبش خیس می کند ووو
بله به هرکجای این جهان که نظر کنی یک حسابی در کار است
آنچه که بیش از پیش تورا در مورد جهان شگفت زده می سازد این با حساب بودنش است
خیلی خیلی دقیق است
بطور حیرت انگیزی دقیق است
همه چیزش حساب دارد از ذرات اتمش تا کرات و کهکشانهای بزرگش
و چنان حساب دارد که اگر خللی در اصول این جهان با عظمت پیش می آمد هیچگاه این کاخ رفیع برافراشته نمی شد و من و تو امروز نبودیم
اما ما چطور ؟
در یک دنیایی به این دقیقی و با این حساب و کتاب می خواهیم بی حساب زندگی کنیم
می خواهیم همه جهان با حساب باشد تا ثمراتش در اختیارمان قرار بگیرد اما ما بی حساب آن ثمرات را خرج کنیم
ما میخواهیم درخت سیب به وقتش آب بخورد نور بگیرد شکوفه کند و میوه لذیذ برآورد اما ما نه وقت آبمان درست باشد و نه وقت آفتابمان و نه برای خود ثمری قائلیم و نه به سمت شکوفه دادن می رویم
این اندیشه منطقا محکوم است
این مثل حضور یک نقطه تاریک در متن یک جهان نورانی است
مثل حرکت بر خلاف جهت رودخانه هستی است
بی حساب زندگی کردن آرزویی عجیب غیر منطقی و در عین حال دردسر آفرین و نافرجام است
تنها کمی دقت در زندگی کسانی که بطور افراطی این بی حسابی را در زندگیشان استمرار بخشیده اند کافی است که بدانیم و عبرت بگیریم که نمیشود بی حساب زندگی کرد
پدر
[/]

سلام
دخترم
امیدوارم در این مسیر دانایی از فراگیری خسته نشده باشی
انسان زندانی است مگر اینکه با بال اندیشه و معرفت به اوج پرواز کند
بله میگفتم
جهان حساب و کتاب دارد
یک دانه برای روییدن مسیری بایسته دارد
برگ برای سبز ماندن شرایطی خاص می خواهد
کودک برای بزرگ شدن غذایی مناسب می خواهد
فکر برای رشد کردن آموزه های خاص می خواهد
وووو
انسان برای رشد کردن و بزرگ شدن مسیری مشخص دارد
اگر نتیجه ای غیر از این بگیریم با قانون جهان به جنگ برخاسته ایم
جهان به ما میگوید
پدیده های من از یک جای مشخص آغاز و در یک مسیر معین حرکت و در یک جای مشخص هم به مقصد می رسند
اما انسان می خواهد بگوید
جهان ! تو پدیده هایت خودتان می دانید اما من میخواهم از راه دلخواهم بروم
جهان هم پاسخ میدهد
بر دامن عظمت من گردی هم نمی نشیند اگر تو بخواهی از قوانینم سرپیچی کنی
هرکس از قوانین من سرپیچی کند به مقصد نمیرسد و به عقوبت کجرویش می رسد
پس
اولین چیزی که بعنوان یک امر واضح و روشن می پذیریم این است که :
تمام جهان و موجوداتش حساب و کتابی دارند پس من هم همانطورم
پدر

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
دخترم
مقصدی که برای این مسیر تفکر در نظر گرفته ام مشخص است
اما برای راهنماییت به آن کم کم پیش می روم
این "حرکت تدریجی" همان مسیری است که هر انسانی اگر درست بپیماید به مقصدی عالی می رسد و اگرنه ....
و انسان را در طول مسیر زندگی صبر و شوق باید تا به نتیجه دلخواهش برسد
از حقیقت هستی میخواهم که این صبر و شوق را در نهاد تو افزون سازد و مددت رساند

پس جهان را حساب و کتاب است و انسان را نیز
حال بگو ببینم حساب و کتاب تو چیست ؟ راه تو کدام است ؟ مقصد تو کجاست ؟
تو هیچ راهی نداری مگر اینکه به امثال خود از انسانهای بی شماری نگاه کنی که قبل تو یا در زمان زندگیت حضور دارند
آنها هرکدام راهی رفته اند و یا به مقصدی رسیده اند
کدام راه راه توست و کدام مقصد مقصد تو ؟
خوب توجه کن
انسانها در بسیاری از ابعاد زندگی یکسان اند
همه روی کره زمین زندگی میکنند و روی خشکی اش خانه می سازند و آب و غذایشان تا حد زیادی مشابه است با هم زندگی می کنند با هم ارتباط دارند وووو
خیلی از ابعاد زندگی انسانها شبیه یکدیگر است
اگر خوب دقت کنی می بینی که تفاوت افراد و راههایی که رفته اند در داشتن و نداشتن آب و غذا و خانه و فرزندو کار و دوستان و ارتباطات نیست
بلکه تفاوت عمده آنها در نحوه ارتباط با اشیا وء افراد و شرایط زندگی است
همه غذا می خورند اما یکی کم و یکی زیاد یکی شیرین یکی ترش
یکی آنرا با زحمت بدست آورده و یکی دزدیده یکی با رضایت و خشنودی می خورد یکی با نارضایتی و خشم وووو
همه غذا می خورند اما نحوه کسب و خوردن غذایشان فرق دارد نگاهشان متفاوت است
این تورا کمک می کند که بدانی :
برای داشتن یک زندگی انسانی باید راهی را انتخاب کرد که از همه ابعاد برخوردار باشد و باید در جستجوی راهی گشت که بهترین نحوه تحقق این ابعاد را در زندگی به ما بیاموزد
این یک اصل مهم است :
راه باید در برگیرنده همه ابعاد زندگی انسان باشد
پدر[/]

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
دختر گلم !
جانم برایت بگوید
تو ناچاری از تجربیات دیگران بلکه دانسته های دیگران برای یافتن و پیمودن مسیر زندگی و یافتن و رسیدن به هدف یاری بگیری
در جامعه افرادی زیادی هستند دستجات بسیاری هستند
بطور کلی آنها را به دو گروه تقسیم می کنیم
یک گروه که یا بی خیال راه و مقصدند یا جاهل بدان
یک گروه که مدعی آشنایی به راه و رسیدن به مقصدند
گروه اول را باید وانهاد چون تکیه به آنها مصداق عصاکش شدن کوری برای کور دگر است
اما گروه دوم را باید مورد توجه قرار داد
این گروه نیز به دستجاتی تقسیم میشوند
برخی مدعی شناخت و مقصدند بطور کامل
برخی مدعی شناختند اما نه کامل
بهتر است به دسته نخست بپردازیم چون دسته دوم عمدتا تابع دسته اول اند
از این دسته برخی خود را سفرای خالق جهان معرفی می کنند و برخی دانش و علم خود را به خود و تجربیاتشان نسبت می دهند .
دسته دوم اغلب مدعی است که جهان را آفریننده ای نیست و زندگی تو دو روزه است و باید در آن به جسمت و زیبایی ات و لذاتت بپردازی و دیگر هیچ مابقی از دست دادن فرصتی کوتاه برای حضور در دار وجود است . آنها خود سرآمدان این اندیشه اند همچون حیوانات می خورند و می آشامند و لذت می برند و هیچ حدی نمی شناسند مگر اینکه مجبور به شناسایی و پذیرش حدی باشند . می توانی در زندگی آنها مطالعه کنی ببینی چه کسانی بوده اند چه اخلاق و رفتار و گفتار و کرداری داشته اند ؟ چه اثر مثبتی در جامعه داشته اند ؟ خلاصه اینکه از کم و کیف حیات و اندیشه شان باخبر شو .
در مقابل این دسته دسته ای دیگر اند . آنان که خود را سفرای الهی معرفی می کنند و حیات و زندگیشان را بعنوان سرمشق به دیگران عرضه می دارند
ادامه دارد
پدر
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]سلام دخترم
اکنون که پدرت از خط نیمه حیاط خود گذشته باید مراقب باشد مراقب تو و اندیشه هایت مراقب مسیری که میروی بلکه در مسیری که میشوی
تو آن به آن درحال دگرگون شدنی جسمت و جانت و اندیشه ات ببین در این تغییر و تحول چه میشوی ؟ که میشوی ؟
اگر مسیر حرکت تیری را نگاه کنی تا حد زیادی میتوانی بگویی به چه هدفی می خورد
ببین به سمت کدامین هدف در حرکتی
اما انسان چه خوشبخت است از این جهت که قادر به تغییر مسیر غلط خود است
او می تواند مسیرش را تغییر دهد
و این ممتازترین ویژگی انسان است
او در قدم به قدم مسیر زندگیش می تواند تعیین کند چه باشد و به سمت کدام هدف برود
امیدوارم حقیقت این هستی تورا به بهترین مسیرهای زندگی راهنمایی کند
پدر
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
دخترم
اما شرحی مختصر از آن دسته الهی
اینان مدعی اند که از سوی خدای آفریننده مهربان جهان آمده اند تا انسان را به خوبی و خیر و نیکی و مهر و محبت و دوستی و صلح و صفا و یگانه پرستی رهنمون شوند
خوب است در زندگی اینان بیشتر مطالعه کنی
آنها به عکس دسته قبل می گویند انسان را فنایی نیست او برای بقا آمده است اما چگونه بودن و چگونه ماندنش را خود تعیین می کند
با اختیارش با انتخابش و اندیشه اش
آنها انسان را موجودی شریف می دانند که تنها در بعدی از ابعاد وجودیش شبیه حیوان است و نه در تمام آن
آنها برای جسم حیوانی انسان روحی الهی قائل اند که وجودی قدسی و آسمانی است
این بعد از وجود انسان اورا از سایر موجودات عالم متمایز می کند
این اندیشه امیدآفرین از آنجا ناشی شده که آنها به آفرینند ه ای دانا و حی توانا برای جهان قائل اند که تمام خیر است و نور و برکت
آفریدگانی دارد که به مهر و لطف آنها را می پروراند و به سمت رحمت بیکران خود رهنمون می سازد
او خدای یگانه ای است و غیر او خدایی نیست
اگر باید اطاعت کرد اورا باید و اگر باید عبادت کرد اورا
او اساس و ریشه هستی و بازگشتگاه آن است او آغاز نیکیها و منتهای زیبایی هاست
او بزرگترین آرزویی است که یک انسان با قلب کوچکش می تواند داشته باشد
او اوست و اینجاست که لفظ و وصف کم می آورد که چه بگوید و اورا چگونه توصیف کند
نه لفظ را یارای معنای اوصاف اوست و نه لفظ اوصافش توان نشان دادن حقیقت عینی اش
و شاید با دل بتوان به او راهی یافت
اینها اندک سخنانی از گفتار آسمانی ایشان است
و آمده اند بگویند جهان را حسابی است که خالقش مقرر فرموده و انسان را در طی مسیر این حسابهای حکیمانه کمالی شایسته حاصل میشود که جز به هدایت او دست یافتنی نیست
و آنان اند مخبران طی طریق کمال انسانی
پدر
[/]

سلام
دخترکم
چه بسیار کسانی که به تو امید دارند و چه بسیار که در تو طمع
خدای جهان هم به تو امید دارد امید شکفتن و بزرگ شدن و عظمت یافتن که او عظیم است و عظمتها را دوست دارد
و شیطان در تو طمع دارد که ندانی و غفلت کنی و سرگردان باشی و هیچگاه به خود و خدایت توجه نکنی تا در جایی جسم و سپس جانت را به گرو بگیرد و سعادتت را در ازای آندو از تو طلب نماید
چه میکنی ؟ به چه چنگ میزنی ؟ در این بیکران هستی به که دل می بندی و از که یاری می جویی ؟
اگر دقت کنی در اندرون خود و گوشه های پنهان وجودت حقیقتی را سراغ داری که میتوانی بدان متوسل گردی و از همه سرگردانیها و حیرتها و بدیها رهایی یابی
آری آن حقیقت حقیقت هستی توست حقیقت جهانی است که در آن زندگی میکنی
این جهان جهان اوست پس با شناخت و چنگ زدن به او در مملکتش حیران نمی مانی و گمراه نمی شوی
اورا از اندرون قلبت و سرچشمه آرزوهای پاکت بطلب که بی پاسخ نمی مانی
و البته پاسخ او نیز از جنس همان پنهانی های حقیقت اوست باید اهل اشارت باشی که بدانی و بفهمی چگونه پاسخت گفت و چگونه اجابتت کرد
تمام جهان سخن اوست
و در تمام این کلمات معنای لطف و رحمت مشترک است
حتی در وجود چند گونه خودت
پس چگونه میتوان نا امید نشست و بسوی او رخت برنبست ؟
پدر

[="Tahoma"][="Navy"]سلام دخترم
آری اندر احوال آن دسته الهی سخن بسیار است
که اوصاف ایشان آینه اوصاف بی منتهای خدای جهان است
همه خوبی ها و زیبایی های جان انسان را میتوانی در گوشه و گوشه و برگ برگ دفتر زندگیشان سراغ بگیری
در آن نشانه ای از نا امیدی خستگی افسردگی و جهل و بدی نیست
چه اینکه جان آنها به حقیقتی متصل است که سرچشمه نور و قدرت و قوت و بهجت است
با همه خوشند و برای همگان دلسوز
برای هدایت مردمان سختی های شگفت به جان می خرند و هرگز دست از رسالت آسمانیشان بر نمیدارند حتی اگر ماه را در دست چپ و خورشید را در دست راستشان بگذاری
از مردمان چه خوب و چه بدش توقعی جز اجابت دعوت الهی ندارند و از مال و منال و لذتهای دنیا جز به اندکی که جسم زنده بماند میل نمی کنند
مرام دلپسندشان و اخلاص در انجام وظیفه شان جانها را شیفته و اندیشه را منقاد آنها ساخته و هزاران هزار نفر از فرزندان آدم را در زمان و پس از خودشان به نور الهی مجذوب ساخته اند
تو هم میتوانی در آن زندگی های پاک و آسمانی مطالعه کنی و جانت را به اکسیر خلق الهی شان محک بزنی و ببینی جانت به کدامین سو میل دارد ؟
امید است که جانت همچنان نور الهی و پاکی خدایی خود را حفظ کرده و بدین گروه متعالی میل داشته باشد
اینان راستگویان عالم اند و بهترین گروه و دسته ای از افراد بشر که میتوانی بدانها و مرام و مقصدشان چنگ بزنی
دیده ام و شنیده ام و بلکه یافته ام که چنگ زدن به مرام و مسلک ایشان حیات آفرین و تعالی بخش است
تو هم میتوانی این را تجربه کنی
چند روزی در اندیشه سخنانم باش تا ببینیم چه از درونت آشکار میشود
دلت را به حقیقت هستی میسپارم
پدر
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]سلام دخترم
اکنون آماده ام سوالاتتو درباره چیزهایی که گفتم بشنوم
پدر
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]با سلام
دخترم
چندی است که از ارسال آخرین پستم می گذرد امیدوارم که مطلب قبلی برایت کاملا جا افتاده باشد
آنگاه که انسان با نگاه الهی به جهان نگاه کرد مثل هر انسان دیگری اول به خودش بعنوان نزدیکترین حقیقت هستی توجه می کند
بعد این توجه ، این یک سوال عام است که من کیستم ؟
پاسخ به این سوال آسان و در عین حال بسیار سخت است
بیا در جستجوی پاسخ این سوال همراه شویم
یا علیم
[/]

موضوع قفل شده است