اول عاشق شدن و بعد ازدواج کردن؛ یا اول ازدواج کردن و بعد عاشق شدن؛ کدامیک؟

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اول عاشق شدن و بعد ازدواج کردن؛ یا اول ازدواج کردن و بعد عاشق شدن؛ کدامیک؟

سلام
آیا لازم است برای ازدواج، ابتدا عاشق شد و بعد ازدواج کرد یا ابتدا ازدواج کرد و بعد عاشق شد؟ چرا؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صابر

[=Times New Roman]

[="Tahoma"]عرض سلام و ادب و احترامخدمت شما
در پاسخ بايد عرض دو نظر اساسي در اين موضع وجود دارد:

[="Tahoma"]
[=Times New Roman]
[="Tahoma"]ادم ها در انتخاب همسردو جور عمل مي كنند، برخي عقيده دارند كه بايد قبل از ازدواج عشق و علاقه باشد وبدون عشق و علاقه نمي شود ازدواج كرد و عامل استحكام زندگي مشترك عشق قبل ازازدواج است. برخي ديگر اعتقاد دارند كه عشق قبل از ازدواج علاوه بر اينكه مشكلي راحل نمي كند بلكه در بسياري از موارد باعث بوجود آمدن مشكل نيز مي شود. عشق و علاقهو وابستگي قبل از ازدواج باعث كور شدن چشم عقل مي شود و ديگر دختر و پسر به دنبالشناخت يكديگر نيستند و در بسياري از موارد دختر و پسر به هم نمي رسند و اگر به هموابسته شده باشند به شدت از نظر عاطفي آسيب مي بينند. [="Tahoma"]
[=Times New Roman]
[="Tahoma"]در جلسات مشاوره فراوانبه مواردي برمي خوريم كه پسر يا دختري عاشق فردي شده است ولي شرايط هر كدام باديگري فرق مي كند. برخي از آنها به مشاور مراجعه مي كنند. از اين دسته عده ايهستند كه ممكن است بصورت نسبي ملاك هاي ازدواج با يكديگر را داشته باشند، وليبسياري از آنها ملاك هاي ازدواج را ندارند و صرفا بخاطر دوستي و كنار هم بودن برايمدتي كوتاه، دروغ ها و ظاهر سازهاي هايي كه براي يكديگر داشته اند به يكديگر علاقهمند شده اند و شناخت درستي از يكديگر ندارند ولي وابسته به هم شده اند و حال كه ميبينند نمي توانند به هم برسند دچار مشكل شده و عذاب روحي زيادي دارند. [="Tahoma"]
[=Times New Roman]
[="Tahoma"]ولي اين خوب است كه بههر حال دست سرنوشت آنها را از عاقبت شومي كه در انتظار آنهاست، دور مي كند. اينافراد اگر بدانند كه مناسب براي ازدواج با هم نيستند و بعد از ازدواج تنفر جاي عشقآنان را مي گيرد هيچ وقت آرزوي ازدواج با هم را نمي كردند. بارها و بارها ديده ايمكه افرادي بدون شناخت دقيق فرد مقابل و صرفا بخاطر رابطه با او و ابراز علاقه بهيكديگر وابسته شده اند و پس از ازدواج بخاطر اختلاف عقيده ها و سلايق و عادات بهتدريج شور و هيجان عشق از بين رفته و رفته رفته اختلافات و جر و بحث ها آنچنانآنها را به جان هم انداخته است كه هرگز باور نمي كردي اينها همان عاشق هاي دلباختههستند. البته ما نمي خواهيم بگوييم كه هميشه علاقه قبل از ازدواج بدون شناخت وعامل بدبختي است تنها چيزي كه مي گوييم اين است كه انسان بايد قبل از ازدواج باعقل و تفكر عمل كند و فرد مقابل را شناخته و ملاك هاي ازدواج را در نظر بگيرد. بيشك همه انسانها در ازدواج به دنبال انتخاب همسر شايسته و خوشبختي هستند بنابراينبايد كسي را انتخاب كنند كه بيشترين توافق و تفاهم را با آنها داشته باشد،[="Tahoma"] يعني كفو آنها باشد،كفويت در اعتقادات و باورها، سنتها و آداب و رسوم، خانواده، صفات و ويژگي هاياخلاقي، سن، تحصيلات، اقتصاد، زيبايي و هوش.[="Tahoma"] آنوقت است كه عشق و علاقه خيلي زود بوجود ميآيد.
موفق باشيد.
[=Times New Roman]

عشق بعد از ازدواج تضمینی نیست..و به نظرم خیلی سخته در کنار کسی زندگی کنی که فقط دوسش داری و با ی مشکل کوچیک تکه ای از محبتش از قلبت جدا بشه و روزی برسه که ببینی محبتی نیست از روی عادت باهم هستین...

ای کاش عشق رو تجربه کنیم...عشقی که حتی بزرگترین مشکل طرف،باعث نشه محبتش توی دلمون کم بشه...هنوزم با تمام بدیهاش بخوایم باهاش باشیم....نم نم بارون رو تگرگ ببینیم و از پیشش نریم

عشق تنها چیزیه که باعث زندگی میشه و حتی تو سخت ترین شرایط مشکلات رو از بین میبره و سختی ها رو آسون در واقع بیشتر مشکلات با عشق از بین میره. اگه شرایط ده یا بیست سال پیش بود به نظر من مهم نبود که عاشق شد بعد ازدواج کرد و فرقی نداشت ولی الان باید اول عاشق شد و بعد زیر یک سقف رفت اول عشق و علاقه بعد ازدواج.
قبل از ازدواج باید رابطه داشت با طرف مقابل و خانواده ها و به تفاهم اولیه رسید و عاشق شد و بعد ازدواج کرد.

مترصد;560121 نوشت:
آیا لازم است برای ازدواج، ابتدا عاشق شد و بعد ازدواج کرد یا ابتدا ازدواج کرد و بعد عاشق شد؟ چرا؟

سلام علیکم
کاربر گرامی و محترم ، به نظر بنده حقیر اول باید ازدواج کرد بعد عاشق شد،چرا؟ به این دلیل که وقتی انسان عاشق می شود فقط محاسن را میبیند و حتی معایب را هم محاسن میبیند ! تو مو میبینی و من پیچش مو...! و تمام فکر عاشق رسیدن به وصال معشوق است ، وقتی رسید چه اتفاقی می افتد ؟ وصال مدفن عشق آتشین است یعنی این عشق فرو مینشیند ، حالا چشم عاشق باز میشود و معایبی را که تاکنون ندیده بوده اکنون میبیند و باعث میشود کم کم از عشقش کم شود ،

اما انسانی که عاشق نیست کاملا برعکس است! بیشتر دنبال پیداکردن معایب و محاسن طرف است تا ببیند میتواند با او زندگی کند یا نه و اتفاقا معایب را به خوبی میبیند و با علم به آن ازدواج میکند ،یعنی عاقلانه انتخاب میکند، بعد از وصال این فرد کم کم پی به محاسن طرف مقابل میبرد و کم کم معایب برایش کمرنگ و محاسن پرنگ تر میشود و عشق به وجود می آید پس این عشق انشالله پایدار میماند

اما در کل مهمتراز عشق قبل و بعد زندگی، عشق به خداوند است که میتواند باعث دوام و زیبایی زنذگی و محبت بین زوجین شود

التماس دعا ، یازهرا(س)

یارب;561413 نوشت:
عاقلانه انتخاب میکند بعد از وصال این فرد کم کم پی به محاسن طرف مقابل میبرد و کم کم معایب برایش کمرنگ و محاسن پرنگ تر میشود و عشق به وجود می آید پس این عشق انشالله پایدار میماند

من محاسن زیادی از اطرافیانم میبینم....اما عاشقشون میشم؟ عشق میدونید چیه؟عشق دلیل نداره....که بگیم محاسنشو میبینیم و عاشق میشیم...البته شاید این اتفاق بیفته...اما...از کجا معلوم اگه نیفتاد با کوچکترین مساله ای این محبت کمرنگ میشه....
ولی به عشق قبل از ازدواجم نمیشه اعتماد کرد به همون دلایلی که خودتون گفتید....
اصلا سوال استارتر اشتباست مگه به انتخاب خودمونه که تصمیم بگیریم کی عاشق بشیم..؟

پس فقط باید دعا کنیم که عاشق ی مورد خیلی خوب بشیم....و این مورد باید بعد از آشنایی و قبل از ازدواج باشه....شاید بشه گفت وقتی با کسی آشنا شدید تا عاشقش نشدید ازدواج نکنید باهاش...

به نظر من عشق بعد از ازدواج اجباری ـه ..
با قبلش موافقم ..

MMD98;561427 نوشت:
به نظر من عشق بعد از ازدواج اجباری ـه
این جمله اصلا معنی نداره....:Gol:کی بزور تونسته عاشق بشه؟هیچ وقت نمیشه...اون چیزیم که منظور شماست عشق نیست

یاس...;561452 نوشت:
این جمله اصلا معنی نداره....:Gol:کی بزور تونسته عاشق بشه؟هیچ وقت نمیشه...اون چیزیم که منظور شماست عشق نیست

بزور نه، ولی از ترس چرا ..
ترس از دست دادن زندگیش و رفتن آبروش ..

MMD98;561462 نوشت:
ترس از دست دادن زندگیش و رفتن آبروش ..
خب اون عشق نمیشه...اون فقط اجباره...و چقد غم انگیز...چقد زوره.....وااای..تصورشم سخته چ برسه به تجربه اش

از اونجایی که من تجربه های بسیاری در ازدواج کردن دارم
خدمتتان عرض میکنم اول ازدواج بعد عاشق شدن
چون عطش عشق برخی ناعاشقان زود از بین میرود

BABY;561471 نوشت:
اول ازدواج بعد عاشق شدن
چون عطش عشق برخی ناعاشقان زود از بین میرود

یعنی در حالت برعکس از بین نمیره؟؟؟؟؟

معمولا اغلب خانوما دوست دارن یکی عاشقشون بشه و بعد باهاشون ازدواج کنه اما واقعیت (بررسی های پژوهشی روانشناسی) نشون داده که اغلب دختر پسرایی که با شیفتگی و عاشق شدن به هم میرسن جز سال های اول زندگی که سازگاریشون بالاست به مرور زمان به شدت این سازگاری کاهش پیدا می کنه به طوری که اغلب طلاق ها(نه همشون) بین چنین افرادی اتفاق میفته خصوصا اگه خونواده ها هم موافق نباشن که دیگه بدتر از بد.
خیلی از فیلم های ایرانی و خارجی تو سکانس های آخر فیلم دو نفر به هم میرسن (و با احساس happy شدن) فیلم تموم میشه و فقط خدا می دونه اگه یک فیلم بیست ساله یا سی ساله تولید شه اون دوتا چطور با هم زندگی خواهند کرد!

مزه عشق بعد از ازدواج رو کسایی می فهمند که با عقلانیت ازدواج کردن ... یعنی ما که مزه شو داریم می چشیم . . . شما ها رو نمی دونم :Nishkhand:

من ميگم اول عشق بعد ازدواج چون بعد ازدواج تضميني نيست عشق بوجود بياد ، البته منظورم عشق جو گيري نيستش عشقي همراه با گذشت و إيثار ، من خودم ادم عاطفي هستم نميتونم تصور كنم برم با يه مرد زير يه سقف كه يه سال يا ده سال ديگه به مرور محبتش إيجاد بشه تو دلم تحمل همچين زندگي حتي يك روزش هم غير قابل تحمله برام

چرا حرف از عشق ميشه عقلانيت رو زير سوال ميبريد ؟ منافات دارن با هم ؟ نميشه جفتشون با هم و در كنار هم باشن؟

قابل توجه عزيزاني که ميگن عشق بايد قبل از ازدواج باشه ، لطفا به چند سئول بنده پاسخ بدن...
1.آيا عشق قبل از ازدواج انسان را کر و کور نمي شود؟
2. آيا باعث نمي شود عيوب طرف مقابل را نبينيم؟
3.موارد زيادي وجود داشته که تعدادشان کم نيست افرادي که با عشق ازدواج کردند ولي به ماه نرسيده کارشان به مجتمع قضايي خانواده کشيده است.
4. آيا مگر نه اين است که به گفته بزرگان و عرفا هر جا که عشق آمد عقل بار خود را بست و رفت؟
منتظر جواب دوستانم هستم.

در ضمن از عشق باید مثل یک گوهر نگهداری کرد. تا دلت بخواد راهزن است. فرقی هم بین زن و مرد نیست. داغ نگه داشتن تنور عشق کلی عرضه می خواد . . .

نیاز به مهارت و تلاش داره

نه جناب صابر من حرفتون رو قبول ندارم چون شماها داريد عشق هاي الكي و آتشين و زود گذر رو ميگيد عشق حقيقي اين چيزها كه شما ميگيد توش پيش نمياد

نهال;561526 نوشت:
چرا حرف از عشق ميشه عقلانيت رو زير سوال ميبريد ؟ منافات دارن با هم ؟ نميشه جفتشون با هم و در كنار هم باشن؟

گاهی فکر می کنم زندگی مثل ماشینی یه که سوارش شدم. به نظر من عقل مثل قطب نماست ؛ مسیر رو نشون می ده که اشتباهی نری اما عشق مثل بنزین ماشینه. اگر نباشه اصلا ماشین حرکت نمی کنه . .

عشق و عقل با هم منافات ندارن اما کارکردشون واقعا متفاوته . . .

سلام
به نظر من هم عشق بعد از ازدواج نه اجباری بلکه الزامیه اگه نه اصلا طرفین زندگی نمیکنند ولی در مورد عشق قبل از ازدواج زیاد موافق نیستم چون باعث میشه زرفین عاقلانه تصمیم نگیرند اما بالاخره در سطح های پایین تر که باعث کوری عقل نشه چه بهتر که وجود داشته باشد.

در کل به نظرم باید شخصی که انتخاب میکنی رو از این نظر که میتونی یه روز عاشقش بشی هم بسنجی و اگه احتمالش به صفر میل میکرد رابطه را ملغی کنی.

روزنه;561402 نوشت:
عشق تنها چیزیه که باعث زندگی میشه و حتی تو سخت ترین شرایط مشکلات رو از بین میبره و سختی ها رو آسون در واقع بیشتر مشکلات با عشق از بین میره. اگه شرایط ده یا بیست سال پیش بود به نظر من مهم نبود که عاشق شد بعد ازدواج کرد و فرقی نداشت ولی الان باید اول عاشق شد و بعد زیر یک سقف رفت اول عشق و علاقه بعد ازدواج.
قبل از ازدواج باید رابطه داشت با طرف مقابل و خانواده ها و به تفاهم اولیه رسید و عاشق شد و بعد ازدواج کرد.

عاشق چی شد؟؟ در رفت و آمد قبل ازدواج آدم عاشق چی طرف مقابل میشه؟؟

یاس...;561464 نوشت:
خب اون عشق نمیشه...اون فقط اجباره...و چقد غم انگیز...چقد زوره.....وااای..تصورشم سخته چ برسه به تجربه اش

پس قبل از ازدواج باشه بهتر نیس ؟

سلام

مترصد;560121 نوشت:
سلام
آیا لازم است برای ازدواج، ابتدا عاشق شد و بعد ازدواج کرد یا ابتدا ازدواج کرد و بعد عاشق شد؟ چرا؟

یک تاپیک مشابهی هستش که مفصلتر از اینجا در مورد عشق قبل از ازدواج بحث شده.
http://www.askdin.com/thread41494-5.html#post549693

صابر;561527 نوشت:
قابل توجه عزيزاني که ميگن عشق بايد قبل از ازدواج باشه ، لطفا به چند سئول بنده پاسخ بدن...
1.آيا عشق قبل از ازدواج انسان را کر و کور نمي شود؟
2. آيا باعث نمي شود عيوب طرف مقابل را نبينيم؟
3.موارد زيادي وجود داشته که تعدادشان کم نيست افرادي که با عشق ازدواج کردند ولي به ماه نرسيده کارشان به مجتمع قضايي خانواده کشيده است.
4. آيا مگر نه اين است که به گفته بزرگان و عرفا هر جا که عشق آمد عقل بار خود را بست و رفت؟
منتظر جواب دوستانم هستم.

چرا کر و کور میکنه...عیوب حتی ممکنه محسنات دیده بشه
همه اینا درسته اما من از شما سوال میکنم

از کجا معلوم عشقی بعد از ازدواج بوجود بیاد....آیا همین که طرف خوبی هایی داره تضمینی برای تجربه شیرین عشق هست؟...من خودم تجربه کردم...کسی بی نهایت دوسم داشت ولی من نه!خب چ بلایی میومد سر زندگی که این جور میخواست ادامه پیدا کنه؟
همون که گفتم عشق باید بعد از آشنایی و قبل از ازدواج باشه...وقتی آشنا شدی باید عاشقش بشی بعد ازدواج کنی...

نهال;561530 نوشت:
نه جناب صابر من حرفتون رو قبول ندارم چون شماها داريد عشق هاي الكي و آتشين و زود گذر رو ميگيد عشق حقيقي اين چيزها كه شما ميگيد توش پيش نمياد

سلام
بنظرم جناب صابر شاید مطلب شما را نبینند... چنانچه به کسی خطاب نمایید می بایست مطلب او را نقل قول کنید، مانند من که صحبت تان را نقل قول کردم

صابر;561527 نوشت:
قابل توجه عزيزاني که ميگن عشق بايد قبل از ازدواج باشه ، لطفا به چند سئول بنده پاسخ بدن...
1.آيا عشق قبل از ازدواج انسان را کر و کور نمي شود؟
2. آيا باعث نمي شود عيوب طرف مقابل را نبينيم؟
3.موارد زيادي وجود داشته که تعدادشان کم نيست افرادي که با عشق ازدواج کردند ولي به ماه نرسيده کارشان به مجتمع قضايي خانواده کشيده است.
4. آيا مگر نه اين است که به گفته بزرگان و عرفا هر جا که عشق آمد عقل بار خود را بست و رفت؟
منتظر جواب دوستانم هستم.

یاس...;561606 نوشت:
چرا کر و کور میکنه...عیوب حتی ممکنه محسنات دیده بشه
همه اینا درسته اما من از شما سوال میکنم

از کجا معلوم عشقی بعد از ازدواج بوجود بیاد....آیا همین که طرف خوبی هایی داره تضمینی برای تجربه شیرین عشق هست؟...من خودم تجربه کردم...کسی بی نهایت دوسم داشت ولی من نه!خب چ بلایی میومد سر زندگی که این جور میخواست ادامه پیدا کنه؟
همون که گفتم عشق باید بعد از آشنایی و قبل از ازدواج باشه...وقتی آشنا شدی باید عاشقش بشی بعد ازدواج کنی...

سلام
با مطالعه نظر کاربران محترم شاید بتوان گفت بهتر است انسان برای ازدواج، عاشق یک سری معیارها و ضوابط در طرف مقابل باشد... مثلا من عاشق یک فرد حزب اللهی هستم (ممکن است در عین حال ظاهری زیبا نداشته باشد).... من عاشق یک آدم پولدار می شوم (ممکن است در عین حال بداخلاق باشد) و ...

مترصد;561623 نوشت:
هتر است انسان برای ازدواج، عاشق یک سری معیارها و ضوابط در طرف مقابل باشد...

نمیدونم چرا فکر میکنید عاشق شدن دست خودتونه

[=Microsoft Sans Serif]سلام
من اول عاقلانه همسرمم رو انتخاب کردم(یعنی مثلا ایمان و اعتقاداتش برام مهم بود )و بقیه موارد خیلی ارجحیت نداشت
الان هم فک میکنم زندگی مون عاشقانه هست...تو یه خاستگاری سنتی هم باهم اشنا شدیم

یاس...;561634 نوشت:
نمیدونم چرا فکر میکنید عاشق شدن دست خودتونه

شاید بتوان گفت واژه مترادف "عاشق شدن"، "دوست داشتن" است...منظور بنده اینست حتی یک نفر پیدا می شود که چیزی یا کسی را دوست نداشته باشد؟
خیر- هر آدمی یک چیز خاص را بیشتر از دیگر چیزهای دیگر دوست دارد...
یکی پول دوس داره...
یکی خوردن رو دوس داره...
یکی زیبایی رو دوس داره...
یکی علم رو دوس داره...
یکی هم خدا رو رو دوس داره...در این مورد اگه کسی بخواهد ازدواج کنه، فردی رو انتخاب میکنه که بتونه بواسطه او به خداوند برسه...

حالا بجای "دوست داشتن" در عبارات بالا می توان "عاشق شدن" رو گذاشت... یعنی هرکسی ممکنه عاشق هرچیزی یا هرکسی بشه...

اگه قضیه دوست داشتن باشه که فرقی نداره قبل یا بعد ازدواج باشه..چون مخرب نیست

ولی عشق یعنی نهایت توجه به طرف مقابل...یعنی میزنه لت و پارت میکنه ولی تا قبل از دیدن دوباره اش حالت خوب میشه....عشق اینه....عشق زندگی رو قشنگ میکنه..انتظارات رو کم میکنه...مشکلات جدی نمیشن..شادی ها اغراق آمیز میشن....

دوست داشتن؟!...نمیدونم .... دوست داشتن کمی ناماندگار به نظرم...با هر ناملایمتی از طرف مقابل....کمرنگ و کمرنگ تر میشه...و آخر یه عادت باعث پیش هم موندن میشه نه محبتی

با سلام خدمت دوستان محترم

نهال;561530 نوشت:
نه جناب صابر من حرفتون رو قبول ندارم چون شماها داريد عشق هاي الكي و آتشين و زود گذر رو ميگيد
جناب نهال به نکته خوبي اشاره فرمودند. اما در پاسخشان بايد عرض کنم شکي نيست که عشق دو نوع است مجازي و حقيقي . عشق مجازي ويژه انسان ها يا عشق به دنيا و جاه و مقام و شهوت و... است. اماعشق حقيقي مخصوص خداوند و اهل بيت (عليهم السلام)است.پس نمي توانيم بگوييم که اين عشق حقيقي است.زيرا به هر حال خاصيت خود را دارد و از بعضي عوارض مصون نيست.
البته ذکر يک نکته لازم است و آن اينکه ممکن است بعضي افراد عقل و عشق را همپاي هم به حرکت درمي آورند اينجا ممکن است عوارض عشق قبل از ازدواج به حداقل برسد. مطلب ديگر اينکه يکي از عوارض عشق قبل از ازدواج اين است که همانطور که بزرگان گفته اند وصال مدفن عشق است با رسيدن اين دو فرد به هم ممکن است آتش عشق بين آن دو خاموش گشته و عشق آنها دفن شود.
پس ما بايد اولا بدنبال عشق حقيقي باشيم. و ثانيا اگر قرار است در ازدواج عاشق فردي باشيم اين عشق مجازي را به سمت عشق حقيقي حرکت دهيم. عشقي که هيچگاه غروب نخواهد کرد.
موفق باشيد.

یاس...;561606 نوشت:
از کجا معلوم عشقی بعد از ازدواج بوجود بیاد....آیا همین که طرف خوبی هایی داره تضمینی برای تجربه شیرین عشق هست؟...

در پاسخ خدمت ياس محترم بايد عرض کنم که ما هيچگونه تضميني روي عشق مجازي چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج نمي توانيم بکنيم. زيرا به هر حال ممکن است از بين برود. اما مي گوييم که عشق بعد از ازدواج عوارض کمتري دارد چون حداقل به انتخاب فرد لطمه اي نمي زند. اما قبل از ازدواج ممکن است انسان با ناديده گرفتن مسائل مهمي آسيب بزرگي به زندگي مشترک آينده شان بزند. آسيبي که غير قابل جبران است و موارد متعددي از آن را ديده ايم.
موفق باشيد.

زمین بی درخت;561542 نوشت:
عاشق چی شد؟؟ در رفت و آمد قبل ازدواج آدم عاشق چی طرف مقابل میشه؟؟

همه چیز که فیزیکی نیست تو رفت و آمد قبل از ازدواج مسایل حاشیه ای بعد ازدواج وجود نداره اونا می تونن تو فضای آرام همدیگر رو بشناسن و رفتار و اخلاق همدیگه با خبر بشن به تفاهم برسن شاید عشق و محبتی هم به وجود بیاد اونوقت بعد ازواج مشکلاتشون کمتره.

مترصد;560121 نوشت:
سلام
آیا لازم است برای ازدواج، ابتدا عاشق شد و بعد ازدواج کرد یا ابتدا ازدواج کرد و بعد عاشق شد؟ چرا؟

سلام دوست عزیز

انسان در قبل ازدواج باید با دو عنصر اساسی پیش بره و ازدواج کنه

عقلانیت + علاقه

عقلانیت = هر انسانی برای خودش در ازدواج، ملاک هایی ( چه اصلی و چه فرعی )داره مثل ایمان، اخلاق و ظاهر مناسب و ...

انسان در ازدواج باید با عقل خود طرف مقابل را محک بزند و عیار او را بسنجد

اما عقلانیت به تنهایی خوب نیست. عقلانیت، شرط لازم ازدواج هست اما شرط کافی نیست.

شرط دیگر علاقه است.

علاقه = حس مثبت داشتن نسبت به طرف مقابل، پسندیدن طرف مقابل به عنوان همسر

علاقه در این جا به معنای عاشق شدن و وابسته شدن و دل بستن نیست بلکه به معنای پذیرش طرف مقابل در ذهن است.

علاقه یعنی خود شخص بنشیند و با خود تأملی کند که من چه حسی نسبت به طرف مقابل دارم. ( آیا طرف مقابل را

به عنوان همسر میتونم بپذیرم یا نه ؟ )احساس انسان به انسان،دروغ نمیگه

در ازدواج هر دو عنصر باید باشد. بنابراین اگر کسی صرفاً با عقلانیت محض ازدواج کنه ولی علاقه ای به این معنایی که گفتم نباشه

ممکن است در زندگی آینده خود، دچار شکست بشه

سلام

قبلا در سایت خودمون پاسخی به سوالی مشابه این سوال داده بودم که نقلش می کنم.

اگر کسی میخواد این پست رو بخوانه، از اول تا آخرش رو بخوانه تا دچار سوء برداشتهای احتمالی نشه

عشق هم میتونه پیش از ازدواج به وجود بیاد و هم پس از ازدواج؛ و این جمله نیازمند توضیح هست.

پیش از هر چیز باید روشن کرد که این عشق به چه معناست.

هرچه گويم عشق را شرح و بيان‏- چون به عشق آيم خجل باشم ز آن‏
گرچه تفسير زبان روشن گر است‏- ليك عشق بى زبان روشن‏تر است‏
چون قلم اندر نوشتن مى‏شتافت‏- چون به عشق آمد، قلم برخود شكافت‏
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت‏- شرح عشق و عاشقى هم عشق گفت‏
آفتاب آمد دليل آفتاب‏- گر دليلت بايد از وى رو متاب‏

عشق، دوست داشتن، برداشت اولیه و هوس با هم چه تفاوتهایی دارند؟

عشق دامنه بسیار گسترده ای رو در بر می گیره:

عشق به همسر، عشق به فرزند، عشق به دوستان، عشق به والدین،... عشق به خدا

در یک دسته بندی کلی، عرفا عشق به خدا رو عشق حقیقی و سایر عشق ها رو عشق مجازی می نامند.

آنچه که اینجا مد نظر هست، عشقی هست که منجر به ازدواج میشه، یا ازدواجی که منجر به عشق میشه!

گرچه به قول محى الدين ابن عربی: «هر كس عشق را تعريف كند، آن را نشناخته كه عشق شرابى است كه كسى را سيراب نكند»، اما برخی تعریفهای ارائه شده در عرفان و روانشناسی رو برای تقریب به ذهن میاریم.

عشق، شوق مفرط و میل شدید به چیزی، به معنای فرط حبّ و دوستی، مشتق از «عشقه» است و آن گیاهی است که بر تنه ی هر درختی که پیچد، آن را خشک سازد و خود به طراوت خویش باقی بماند. پس هر عشقی بر هر تنی که بر آید، جز محبوب را خشک کند و محو گرداند و آن تن را ضعیف سازد و روح و دل را منور گرداند.

(التها نوی، محمد اعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج 2، ص 1012؛ سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، واژه ی عشق؛ همو، فرهنگ علوم عقلی، ص 357).

عشق دارای آثاری از جمله موارد زیر می باشد:

۱. ستاندن خودبینی و خود خواهی و غرور از انسان عاشق.
۲. تولید نیرو، قدرت و چالاکی.
۳. غفلت از عیوب معشوق و زیبا جلوه دادن آنها.
۴. ستاندن ترس از وجود عاشق و شجاعت و جسارت بخشیدن به او.
۵. ایجاد نیروی سخاوت و بخشندگی در انسان بخیل.
۶. تکمیل نفس و بروز استعدادهای حیرت انگیز باطنی و درونی به وسیله ی عشق.

به نظر من مورد شماره سه، قابل بحث هست. در واقع این مورد، مضمون دیگری از بیت زیر هست:

اگر در دیده مجنون نشینی

به غیر از خوبی لیلی نبینی

یعنی کسی که عاشق میشه، عیبی رو در طرف مقابلش نمیبینه. اما سوال اینجاست که کدام نوع عشق؟

عشقی که همراه با آگاهی و شناخت هست؟ یا عشقی که بدون شناخت و آگاهی کافی ایجاد شده؟

عشقی که روز به روز بر شدتش افزوده میشه، آیا به خاطر افزایش در شناخت و آگاهی نسبت به معشوق هست، یا صرفا در نتیجه تفکراتی که پشت سر هم افزوده میشن، بدون اینکه افزایش شناخت و آگاهی در کار باشه؟ یعنی صرفا پرو بال دادن به تخیلات

کم ندیدیم مواردی که اصطلاحا با عشق زندگی مشترک رو آغاز کرده اند، اما پس از مدتی این عشق رو به سردی گراییده. چرا؟

اگر واقعا عشقی در کار بوده، قاعدتا با شناخت بیشتر باید رشدش بیشتر بشه، نه اینکه متوقف بشه یا رو به کاستی بیاره

مشکل کجاست؟

از نظر من مشکلات احتمالی این موارد هستند:

1. عشق بدون شناخت کافی ایجاد شده

2. معشوق، کسی نبوده که هر روز با شناختنش، عشق عاشق به او افزونتر بشه

3. عشق رو با هوس یا موارد دیگر اشتباه گرفته اند(عشق مجازی نامعقول، یا عشق طبیعی حیوانی)

بله این نوع از عشق هست که واقعا کورکننده هست. فراوان دیده ایم افرادی را که کوچکترین انتقادی رو نسبت به کسی که او رو دوست دارند، بر نمی تابند. مثلا وقتی بهشون گفته میشه که کسی که اینقدر خودت رو عاشق او میدونی، با دیگران هم ارتباط داره، یا فلان اشکال رو داره، یا اخلاقش مناسب نیست... سریعا جبهه گیری می کنند و نمی پذیرند. این نوع عشق، کورکننده هست و تعصب عجیبی نسبت به معشوق در عاشق ایجاد میکنه

مبحث مهم دیگر، محوریت عشق هست.

این جملات براتون آشنا هستند؟

بی ... میمیرم.

اگر با ... ازدواج نکنم، بیچاره میشم.

بی ... نمیتونم نفس بکشم.

نمیتونم تصور کنم ... با کس دیگری ازدواج کنه.

... باید مال من بشه.

اگر کسی نذاره به ... برسم، یا خودمو میکشم یا اونو یا کسانی که مانع این رسیدن هستند.

این جملات، بیانگر عشق نیستند. محوریت عشق، من نیست، بلکه محور عشق معشوقه

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

کسی که طرف مقابلش رو فقط مال خود میدونه و همیشه در رنج نرسیدن به او به سر میبره، هوس رسیدن به او رو داره، نه اینکه عاشق او باشه

قصد دارم برخی تعاریفی که روانشناسان از عشق ارائه داده اند رو بیان کنم. پیش از بیان این تعاریف، لازم میدونم نکته ای رو بیان کنم و اون اینکه در مطلب قبل، بیت زیر رو به عنوان اینکه عشق باعث میشه فرد فقط خوبی های معشوق رو ببینه، طرح کردیم:

اگر در دیده مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی

میدونیم که منظور از مجنون فرد حقیقت بین و منظور از عیب جو، فرد ظاهربین هست. این رو گفتم تا بیت رو شهید نکرده باشیم! مضامین والای بیت در جای خود قابل بحث هست. اما آنچه ما از بیت استخراج کردیم، منظور دیگری بود و توضیحش دادیم.

اما نخستین تعریف عشق از منظر روانشناسان رو از زیک روبین نقل میکنم. به نظر زیک روبین، عشق صرفا مقدار بیشتری از دوست داشتن نیست، بلکه معمولا مستلزم مجموعه ای از احساسات و نگرانی ها درباره معشوق است که از نظر کیفی متفاوتند. از این دیدگاه، دوست داشتن با تمجید و تحسین و محبت دوستانه، همراه است، آنچنان که در عناوینی از قبیل:«......همان شخصی است که من دوست داشتم مانند او بودم». برعکس، عشق ورزی، عموما دربردارنده احساسات نیرومند وابستگی، صمیمیت، و یک نگرانی عمیق برای بهروزی معشوق است.

الین هتفیلد(والستر) و همکارانش، بین دو نوع اساسی عشق تمایز قائل شده اند. عشق آتشین، و عشق مصاحبتی. عشق آتشین با هیجانهای شدید، تمنای جنسی، و اشتغال فکری شدید با معضوق مشخص می شود. آغاز آن اغلب سریع است تا تدریجی، و تقریبا به گونه اجتناب ناپذیری حرارت سرکش آن با گذشت زمان رو به سردی می گذارد. در پاره ای موارد، عشق آتشین ممکن است مقدمه ای برای پرورش نهایی عشق مصاحبتی باشد، یعنی تجربه ی خفیف تر و پایاتری که با احساس اعتماد متقابل، قابلیت اتکاء، و گرمی مشخص می شود. در مقایسه با شدت معمولا کوتاه مدت عشق آتشین، عشق مصاحبتی، عموما طولانی تر است و در طول زمان عمق پیدا می کند.

رابرت استرنبرگ و همکارانش هم عشق را با ترکیب سه مولفه اصلی ترسیم می کنند: صمیمیت، اشتیاق، و تعهد. صمیمیت به احساس نزدیکی و پیوستگی با معشوق اشاره دارد. اشتیاق به جنبه های گرم یک رابطه اطلاق می شود، یعنی هیجانی که نسبت به یار خود احساس می کنید، به انضمام کشش و جاذبه جنسی. تعهّد متشکل از دو تصمیم اـ، تصمیم کوتاه مدت در جهت عشق ورزی با یار خود، و تصمیم بلندمدت برای حفظ و نگهداری آن عشق و باقی ماندن باقی ماندن با یار«تا مرگ شما را از هم جدا کند». عشق می تواند تنها متشکل از یکی از این مولفه ها یا ترکیبی از این سه جزء باشد. مثلا، یک شخص ممکن است کشش و جاذبه بدنی بسیاری (شیفتگی محض) نسبت به دیگری داشته باشد، لیکن چیزی نزدیک به صمیمیت واقعی احساس نکند. هالیوود تمایل دارد که رابطه عاشقانه را اساسا بر اساس اشتیاق ترسیم کند...همانگونه که روی بامایسر لظهار نظر کرده است، عشق آتشین از بسیاری جهات، حالت دگرگون شده ای از هشیاری است. با اینکه این حالت می تواند هیجان انگیز باشد، برای اتخاذ تصمیمات دارای پیامدهای بلندمدت و گسترده، بهترین حالت نیست...(منبع: روانشناسی اجتماعی الیوت ارونسون، ترجمه دکتر حسین شکرکن)

همانطور که ملاحظه می کنید، عشق آتشین هتفیلد و نوع شیفتگی محض استرنبرگ، با هم اشتراکات فراوان دارند. به نوعی اینها رو میتونیم معادل با هوس در نظر بگیریم.

گفته بودم که عشق هم می تواند پیش از ازدواج به وجود بیاید و هم پس از ازدواج. عشق مصاحبتی میتونه نمونه ای از عشق پس از ازدواج باشه که حالت افزاینده داره، اما نباید این طور تلقی کرد که بنابراین میشه بدون وجود علاقه نسبی اولیه دست به انتخاب همسر زد.

باید دقت کرد که هوس رو با عشق اشتباه نپنداشت. هیجانات شدید، تمنای جنسی بالا، کمرنگ شدن عنصر شناخت و ... از نشانه های هوس هستند تا عشق. عشق پیش از ازدواج هم با آگاهی و شناخت به دست میاد. یعنی اینکه طرفین طی فرایند شناخت، عشق و علاقه شون میتونه رشد پیدا کنه. اینها نکات بسیار حائز اهمیتی هستند.

و اما در رابطه با برداشت اولیه:

تصور کنید قراره با دوستِ یکی از دوستانتون آشنا بشید و این نخستین باری هست که قراره ایشون رو ببینید. هنگامی که با خوشرویی سلام می کنید، با اخم و ترشرویی طرف مقابل مواجه میشید. در همین حین، تلفن ایشون زنگ میخوره و ایشون با تندی و عصبانیت با فردی که پشت گوشی هست صحبت میکنه. چه برداشتی از این فرد در ذهن شما ایجاد میشه؟

این تاثیر برداشت اولیه هست که به دلیل اینکه معمولا اثر پایداری بر جای میگذاره، مهم هست. ممکنه برداشت اولیه شما از این فرد، برداشت نادرستی باشه، و این فرد حتی اگر در پنج موقعیت دیگر با آرامش با شما رفتار کنه، اثر اون برداشت نخستین هنوز محو نشده باشه. پس، برداشت اولیه حائز اهمیت هست. در خصوص انتخاب همسر، جاذبه اولیه طرف مقابل مهم هست. اگر طرف مقابل شما، براتون جاذبه ای نداره، البته ممکنه تحت تاثیر موارد مختلفی باشه:

مثلا تاثیر ذهنیت شما در رابطه با شریک زندگی تون، نظر اطرافیان، مساعد نبودن حال روانی شما، خستگی، ناراحت بودن از فرد یا رویداد دیگر، قضاوت بر حسب ظاهر و الگوهای قالبی، شکست عاطفی، جاذبه های بیشتر دیگران و ...

اگر مراقب این موارد باشیم، اونوقت باید بررسی کنیم که فرد مقابلمون، ما رو جذب خودش میکنه یا خیر. در موقعیتهای مختلف، میشه این مساله رو سنجید. طرز صحبت کردن، نحوه ایستادن، نحوه تعامل با دیگران، حضور در کنار همدیگر و ...

اگر پس از برطرف نمودن موانعی که بیان شد، و پس از چند بار صحبت و کسب شناخت اولیه و بررسی فرد در موقعیتهایی که گفته شد، هیچگونه جاذبه و کششی ایجاد نشه، این مساله رو باید جدی گرفت. یعنی اینکه اگر فرد مقابل در شما کشش و جاذبه ای ایجاد نکنه، تصمیم برای انتخاب این فرد به عنوان شریک زندگی، باید مورد بازبینی قرار بگیره. اینطوری نیست که بگیم قیافه عادی میشه و بدون کشش و جاذبه بگیم حالا برن زندگی رو شروع کنن تا علاقه خودش ایجاد بشه! دوست داشتن و کشش اولیه مهم هست، و خب البته باید به همین حد اکتفا کرد و تاثیر این کشش و جاذبه رو در مسیر شناخت، کنترل کرد. یعنی اینکه شناختی که بر اساس کشش و جاذبه مثبت اولیه بنا بشه و منجر به این بشه که عیوب فرد مقابل کمرنگ جلو کنه، مخرب خواهد بود. این فرض ذهنی که هر زیبایی خوب است، فرض درستی نیست.

نکته دیگری که باید بیان کنم اینه که برای ازدواج کردن صرفا بحث عشق و عاشقی مطرح نیست.

برای ازدواج، بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی لازم هستند. البته نه به این معنا که فرد کاملا در این زمینه ها بالغ شده باشه و انتظار داشت مثل یک فرد پنجاه ساله برخورد کنه! بلکه به این معنا که شرایط حداقلی برای ازدواج و بلوغ لازم رو داشته باشه

بلوغ اجتماعی به معنای توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان هست.

بلوغ روانی هم به این معنا که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد كه نه تنها نسبت به خود شناخت كافی پیدا ‌کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلكه نسبت به فردی كه در نظر دارد با او ازدواج كند نیز شناخت كافی به‌دست آورد.

همچنین مسئولیت پذیری، تعهد، مهارتهای ارتباطی و ... هم مدنظر هستند. البته این موارد تدریجا کسب میشن و نمیشه انتظار داشت یک فرد در سنین پایین چنین مهارتهایی رو تمام و کمال داشته باشه و هدف از بیان این موارد، اینه که فرد با این موارد آشنا باشه و تا یک سطح حداقلی این شرایط رو داشته باشه

جمع بندی مختصرم از بحث اینکه: «برای ازدواج، هم عشق و علاقه لازم هست و هم عقل و منطق» (البته با توجه به توضیحاتی که در بالا آمد)

یاس...;561481 نوشت:
یعنی در حالت برعکس از بین نمیره؟؟؟؟؟

اگر از بین بره
عشق بچه میاد وسط

ولی اگر دنبال عاشقی بعد ازدواج باشد کسی
که بعد از زوال عشقش و قبل از ازدواج بچه دار بشه ؟؟؟

بابا دقت کن من کلی سابقه ازدواج کردن دارما

BABY;562088 نوشت:
بعد از زوال عشقش و قبل از ازدواج بچه دار بشه ؟؟؟

نه دیگه خب ازدواج نمیکنه:khaneh:

من که خودم تجربه دوتاشم دارم
عاشق شدم ولی بهش نرسیدم
به خانومم رسیدم و بعد عاشقش شدم

حالا که مقایسه شون میکنم میبینم اونی که میخواستم باهاش ازدواج کنم هیچ ربطی به من نداشت و خیلی باهم اختلاف داشتیم ولی همسرم نه
من با همسرم ماشالله به شدت تفاهم داریم و همو دوست داریم
عشق بعد از خوندن خطبه عقد اگه تفاهم باشه بوجود میاد
اگه عاقلانه بریم برای ازدواج و شخص مناسبی رو انتخاب کنیم عشق بوجود میاد
برا من که اینجوری بود

سلام ...
جناب مترصد کسایی می تونن شما رو راهنمایی کنند که خودشون تجربه داشته باشن و در حال حاضر کسایی که تجربه دارن می گن عشق بهتره بعد از ازدواج به وجود بیاد ...:ok:
موفق باشید ...:Cheshmak:
:Rose:

به نظر بنده اون چیزی که باعث به وجود اومدن عشق در یک فرد میشه اینه که ببینه طرفش فاکتورهایی که براش خیلی اهمیت داره رو یکجا داره.
مثلا ممکنه یک مرد سطح بالا عاشق یه خانومی که زیبا نیست بشه. چون فاکتورهای مدنظرش مثلا تحصیلات و فرهنگ و اخلاق و خونواده و ... باشه که این خانوم داره.
و به نظرم باید قبل ازدواج طرفین با دید باز کشف کنند که طرفشون اون فاکتورهارو داره یا نه. البته در چهارچوب مسائل شرعی
تضمینی نیست که بعد ازدواج این اتفاق بیفته

باسلام .
این نکته هم تقدیم به تاپیک عشق :
عشق کلمه اى عربى و در اصل "عشقه" است. عشقه نام گیاهى است که در فارسى به آن پیچک مى گویند که به هر چیز برسد، دور آن مى پیچد و آن را تقریباً محدود و محصور مى کند و در اختیار خود قرار مى دهد (1).
عشق یعنى علاقة ‌شدید که آدمى به کسى یا چیزى دل مى بندد. گاه به اشتباه عشق که معنایى مقدس و منزه از پیرایه هاى دنیوى دارد، به تعلقات دنیوى و کشش هاى خاص جنسى تفسیر مى شود. وقتى عشق تفسیر مجازى پیدا کرد، فرقى نمى کند که کشش بین دو جنس مخالف باشد یا موافق. البته عاشقى میان ناآگاهان و آن ها که از گردونة‌ معرفت به دورند، بیشتر بین دو جنس مخالف متمرکز مى شود.
آن چه که بین دو جنس مخالف یا موافق ریشه مى گیرد و این دو را به هم دلبسته مى کند، اگر در آن تکامل و معرفت وجود نداشته باشد، عشق مجازى است.
بعضى عشق را جُز از مقولة شهوت ندانسته و گفته اند: عشق غریزة جنسى است. یعنى مبدأش غریزة جنسى است.
نظریة دیگرى هست که معتقد است عشق از غریزة جنسى شروع مى شود، ولى بعد تلطیف مى شود و جنبة جنسى خود را از دست مى دهد و حالت روحانى به خود مى گیرد.
یک نظریة دیگر هست که از اساس قائل به دو نوع عشق است: عشق هاى جسمانى که مبدأ و هدف جسمانى دارد و عشق هاى روحانى که از ابتدا مبدأ و هدف روحانى دارد.
عشق خصوصاً در آن جا که با پرستش توأم مى شود و بلکه هر عشقى که به مرحلة عشق واقعى برسد (یعنى حساب شهوات را باید جدا کرد) به مرحلة پرستش مى رسد، یعنى ان دو در واقع از یکدیگر تفکیک پذیر نیستند(2).
عشق میان انسان ها معنا دارد. حیوان به حکم غریزه با همنوعش زندگى مى کند. انسان هم چنین است، اما در نهاد و باطنش قوّت و نیرویى پنهان است که با نوعى چون خود، گاه پیوند الهى مى خورد. تمام انسان ها به یکدیگر ربط عقلانى یا حیوانى دارند. بنابراین عشق تنها بین دو جنس مخالف منحصر نمى شود، بلکه به عشق حقیقی، مجازی، انسانى و حیوانى تقسیم مى شود که هر کدام مبدأ و منشأ خاصى دارد.
عشق جاذبه و کشش قلبی انسان به سوی کمال و جمال است. زیبایی یکی از کمالات است و زیبایی مطلق خدا است، پس در واقع عشق، کشش قلب انسان به سوی خدا است .عشق، انسان را از خودخواهی نجات داده و او را متوجه بیرون از وجود خود می‌کند. اگر عشق انسان به دیگری، خالی از هوای و هوس باشد نشانه‌ای از عشق به کمال مطلق است، ولی بین عشق و هوای نفس شهوت‌گرایی فرق است اما خیلی از جوانان این دو را با یکدیگر اشتباه می‌کنند.
عشق، عامل تکامل بخش انسان و از جمله صفات والای آدمی است. اما هوای نفس عامل تباهی و سقوط انسان به شمار می‌رود.هدف هوای نفس ارضای شهوت است، ولی هدف عشق ماندگاری و حضور معشوق است. عاشق می‌خواهد همه چیز حتى خود را فدا کند. اگر فردی نشانه‌ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد، می‌باید در درجه نخست به معشوق خود بیندیشد، نه به خویشتن.
اگر برای ارضای تمایل خود،‌معشوق را به شیوه‌های مختلف قربانی کند و دست به عملی می‌زند که آبروی وی را خدشه‌دار سازد،‌مطمئن باشد که عشق نیست، بلکه کشش از نوع حیوانی است. چنین عشق‌هایی غالباً با ارضای غریزه جنسی، سرد و خاموش می‌گردد. این نوع عشق،‌عشق به صورت و ظاهر است، نه سیرت و باطن. شاید به همین خاطر مولانا گفته است:
عشق‌هایی کز پی‌رنگی شوَد عشق نَبْوَد، عاقبت ننگی بود
بنابر این عشق حقیقی، موجب رشد و عفت است اما هوای نفس موجب گناه و بی‌عفتی است. عاشق می‌خواهد پاک زندگی کند و به پاکی‌ها برسد.

پی­نوشت­ها:
1. فطرت، شهید مطهری، ص 90.
2. همان، ص 85.

Ali407;562097 نوشت:
عشق بعد از خوندن خطبه عقد اگه تفاهم باشه بوجود میاد
اگه عاقلانه بریم برای ازدواج و شخص مناسبی رو انتخاب کنیم عشق بوجود میاد

نمیدونم چرا اینقد مطمئن حرف میزنید....نمیدونم شاید این خطبه عقد معجزه میکنه..ولی خب پس چرا برا بعضیا نمیشه؟:Gig:

عشق من دیدم...وقتی بهش گفتم فلانی فلان چیزو میخورد و تعریف کردم...دیدم گریه اش گرفته..گفتم چرا گریه میکنی؟گفت آخه حتما ت هم دوست داشتی بخوری و به خاطر شرایط نشده
اون:hamdel:
من:Moteajeb!:

شما چنین رابطه ای با همسرتون دارید؟اگه نه پس بدونید دارید در مورد دوست داشتن حرف میزنید

یاس...;562726 نوشت:
نمیدونم چرا اینقد مطمئن حرف میزنید....نمیدونم شاید این خطبه عقد معجزه میکنه..ولی خب پس چرا برا بعضیا نمیشه؟:Gig:

چون در خود من بوجود اومد
درضمن جمله منو کامل نخوندید ک اگه انتخاب عاقلانه باشه و تفاهم باشه

یاس...;562726 نوشت:
نمیدونم چرا اینقد مطمئن حرف میزنید....نمیدونم شاید این خطبه عقد معجزه میکنه..ولی خب پس چرا برا بعضیا نمیشه؟

یکی از مشکلات و معضلات زندگی امروز ما بالا رفتن سن ازدواج هست که این هم یکی از مظاهر اون به حساب میاد. اگه پسر و دختر در سنین کم وقتی هنوز شخصیتشان شکل نگرفته ازدواج کنند آنگاه این عشق و علاقه به دلیل هم رفتار شدن زن و شوهر در جریان زندگی بلاشک به وجود خواهد آمد.

مرد و زن آنقدر به هم نزدیک میشوند که بدن خود را به اشتراک میگذارند. قلب خود را به اشتراک میگذارند. چطوری میشه به هم علاقه پیدا نکنن. فقط در صورتی که یه جای کار بلنگه امکان داره این ازدواج ها به عاقبت خوبی نرسه.

javaneh1986;564001 نوشت:
بدن خود را به اشتراک میگذارند.
بذارن!مگه ندیدید که میذارن ولی عاشق هم نیستند....امروز همسایه ما که حامله بود(اشتراک گذاری بدن) از دست شوهرش تو خونه نموند وفرار کرد تا اومدن جمعشون کردن خانواده و پلیس

javaneh1986;564001 نوشت:
قلب خود را به اشتراک میگذارند.

اینکارو کنن که میشه همون علاقه....

یاس...;564011 نوشت:
بذارن!مگه ندیدید که میذارن ولی عاشق هم نیستند....

چرا دیدم زیاد هم دیدم ولی عرض من اینه که این گونه روابط منجر به اشتراک روح میشه که علاقه و محبت رو با خودش میاره ( یک روح در دو بدن ) و اگر نیاورد باید بگردید دنبال اینکه مشکل کجا بوده. حتما یه جایی یه مشکلی پیدا خواهید کرد. و گرنه اگه مشکلی وجود نداشته باشه مرد و زنی که بدن خود رو به اشتراک میذارن نمیتونن روحشون رو به اشتراک نذارن...

javaneh1986;564015 نوشت:
گرنه اگه مشکلی وجود نداشته باشه مرد و زنی که بدن خود رو به اشتراک میذارن نمیتونن روحشون رو به اشتراک نذارن...
خب ما دقیقا دنبال همین هستیم...این میشه همون چیزی که تضمینی نداره...و با نزدیک شدن بدن ها به قول شما...اوضا فقط وخیم تر میشه

[=Times New Roman]

[="B Lotus"]ضمن تشکرفراوان از زحمات دوستان عزیزم
[=Times New Roman]

[="B Lotus"]در یک جمع بندی باید عرض کنیم عشق لازمه ازدواج است اما شکل گیری آن بهتر است بعد از عقد شرعی و شناخت کامل باشد. زیرا بسیاری از افراد را دیده ایم که ادعا می کنند قبل از ازدواج عاشق هستند اما این عشقشان پوشالی از آب درآمد و زندگی شان بر باد رفت.
[=Times New Roman]

[="B Lotus"]پس اگر با چشم باز ازدواج کنیم فرصت برای عاشقی و عشق بازی فراوان داریم. اما اگر با چشم بسته ازدواج کنیم ممکن است با در بسته مواجه شویم. [=Times New Roman]

[="B Lotus"]عاقلانه ازدواج کنیم عاشقانه زندگی کنیم.[=Times New Roman]

[="B Lotus"]در پناه حق.[=Times New Roman]

موضوع قفل شده است