جمع بندی ولی فقیه و اعلمیت

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ولی فقیه و اعلمیت

سلام
یک سوال پیش دوستم مطرح شد و آن این است که آیا ولی فقیه باید مجتهد اعلم باشد یا نه؟
اگر آری پس بسیاری که مرجع تقلیدشان ولی فقیه انتخاب شده توسط شورای خبرگان نیست باید چه کنند مثلا کسی که مرجع تقلیدش آیت الله مکارم باشد پس ایشان را اغلم میداند پس ایشان برای او ولی فقیه اند پس جامعه از هم میپاشد چون به تعداد مجتهدین ولی فقیه داریم
و اگر نه اعلم بودن لازم نیست،این مطلب مخالف عقل به نظر میرسد که با وجود مجتهدی اعلم،مجتهدی را ولی فقیه بدانیم که اعلم نیست
سوال دوم اینکه
ولی فقیه ما(در جمهوری اسلامی ایران)ولی فقیه تمام شیعیان و مسلمانان دنیاست یافقط ایران؟و چرا؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مسلم

با سلام و تشکر از سوال شما

پاسخ مختصر

در هر مقام و منصبی «اعلمیت» شرط است، اما نوع «اعلمیت» هر کدام متناسب با وظیفه ای هست که بر عهده دارند. اعلمیت در مرجع تقلید تنها به معنای اعلمیت در فقه است اما اعلمیت در «ولی فقیه» به معنای مجموع فقه، سیاست و تدبیر و... است. پس نتیجه می‌گیریم ممکن است که مرجع تقلیدی در فقه اعلم از رهبری باشد و این در تضاد با عقل نیست.
در مورد سوال دوم نیز باید عرض کنم ولی فقیهی که صلاحیت و ولایتش توسط معتمدین از مجتهدین و فقها مکشوف شود، به امر خدا ولی امر تمام مسلمین جهان بوده، و بر تمامی آنها در هر کجای این جغرافیا که باشند ولایت دارد.

پاسخ مفصل
ویژگی های هر منصب و مقامی با توجه به وظایف آن تعریف می شود، مثلا یک رئیس بیمارستان باید ویژگی هایی داشته باشد تا بتواند از پس این وظیفه برآید، مثلا پزشک باشد، مدیر باشد، و... یا یک وزیر امور خارجه باید علاوه بر مدیریت برای اداره یک وزارتخانه، آشنا با آداب و رسوم کشورهای دیگر، سیاست مدار و آشنا بر مسائل بین الملل و روابط دیپلماتیک و... باشد، پس ببینید شرایط یک مقام متناسب با وظایف آن تعریف می‌شود و این یک قاعده عقلی روشن است،.
وظیفه مرجعی تقلید و ولایت فقیه هم با هم تفاوت‌هایی دارد، به همین خاطر صفات آنها هم متناسب با وظایف با یکدیگر فرق می‌کند که با هم مرور می‌کنیم:

وظیفه مرجع تقلید:
فلسفه وجود یک «مرجع تقلید»، این است که مردم در فقه و احکام از او تقلید و پیروی کنند، پس لازم است عادل باشد، شیعه باشد، و این که در فقه اعلم باشد تا بتواند به بهترین وجه مسائل عبادی را از منابع آن خارج سازد و همچنین نسبت به مسائل روز هم بی اطلاع نباشد، پس با توجه به وظیفه اش، اعلمیت در فقه برای تصدی این منصب بسیار ضروری است.

وظیفه رهبری:
وظیفه اصلی «ولی فقیه» به طور کلی مدیریت جامعه اسلامی است(برای دیدن مشروح وظایف ر.ک اصل 107 قانون اساسی)، نه تقلید، پس باید شرایط یک مدیر اسلامی را دارا باشد، واعلم بودن در فقه اگرچه برای چنین شخصی کمال بوده و خوب است اما ویژگی هایی چون مدیریت و سیاست هم شرط است، بدیهی است یک مجتهد غیر اعلم، اما مدیر و سیاست مدار می تواند به درستی جامعه را رهبری کند اما یک مرجع تقلید اعلم در فقه، اما بدون اطلاع از سیاست و بدون قوه مدیریت یا با آگاهی اندک در این زمینه ها هرگز نخواهد توانست مردم را در برابر دشمنان زیرک و سیاستمدار و دشمنی ها سازماندهی شده آنها حفظ کند.
به همین خاطر مرحوم امام خمینی(ره) بر این که اصلا مرجع تقلید بودن از شرایط رهبری نیست پافشاری می‌کردند.(صحیفه نور، ج21، ص129)
پس برخلاف مرجع تقلید که اعلمیتش به معنای اعلمیت در فقه است، اعلمیت یک «ولی فقیه» در مجموع شرایط چون فقه و سیاست و مدیریت و... است. (ولایت فقیه، ولایت فقاهت، آیت الله جوادی آملی، ص394) دقیقا مانند استاد دانشگاه علوم پزشکی و یک رئیس بیمارستان، هر دو باید پزشک باشند، اما برای مقام اولی اعلمیت مهم تر است، در حالی که برای مدیریت یک بیمارستان، مدیریت از اهمیت بیشتری برخوردار است.
با این اوصاف روشن می شود که وجود یک مرجع تقلید اعلم در فقه، در کنار یک رهبر مجتهد غیر اعلم در فقه، اما اعلم در سیاست و مدیریت اصلا مخالف عقل نیست که هیچ بلکه کاملا موافق عقل است.

soroosh-a;536616 نوشت:
ولی فقیه ما(در جمهوری اسلامی ایران)ولی فقیه تمام شیعیان و مسلمانان دنیاست یافقط ایران؟و چرا؟

با پاسخ به سوال اول، جواب سوال دوم هم روشن می شود، یعنی با نگاه به وظایف، روشن می‌شود که تعدد مراجع تقلید مشکلی درست نخواهد کرد، اما تعدد «ولی فقیه» با توجه به وظایفش در رهبری جامعه، موجب بروز اختلافات شده، و هرگز ممکن نخواهد بود.
ببینید اسلام یک دین فرامرزی هست، و امت اسلامی را در هر جای این کره خاکی، یک امت واحده می‌داند(ولایت و دیانت، مهدی هادوی تهرانی، ص142)، و یک امت واحد یقینا مدیریت واحد می طلبد، چرا که اساسا مدیریت منطقه ای و پراکنده منجر به هرج و مرج می‌شود، خصوصا در موارد حساسی چون جنگ و صلح و... که تصمیم گیری باید بر محور واحدی شکل بگیرد.(ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی، ص392)
در سیره امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز دلسوزی و هدایت‌گری نسبت به سایر مناطق دیده می‌شود، اما این إعمال ولایت رهبری در سایر کشورها به معنای دخالت در حکومت، مذهب، و امور داخلی آن کشورها نیست، بلکه به معنای تبیین سیاست های کلی اسلامی در مواجهه با دشمنان و انتخاب بهترین مسیر برای تعالی مسلمانان است، امروزه مقام معظم رهبری نمایندگانی در سایر کشورها دارد، مثلا نماینده رهبری در امور پاکستان، نماینده رهبری در امور افغانستان و... که هرگز با حکومت آنها تعارضی نداشته بلکه ضمن ایجاد وحدت بین شیعه و سنی، مسیر را برای تعالی ملت و دولت در آن مناطق هموار می سازد؛ یا مثلا مقام معظم رهبری در جمع آوری زکات اهل سنت ایران فرمان دادند آن را مطابق با فقه خود اهل سنت محاسبه، و در منطقه خودشان هزینه کنند.(رئیس شورای زکات، به نقل از جهان نیوز)


با تشکر
:Gol:

ببینید هر کسی خود مسول انتخاب ولی فقیه خود است و این نیست که چون فردی از نظر کسی دیگر اعلم است حتما همان اعلم باشد بلکه ولی فقیه باید از همه جهات اعلم باشد وما آیت الله خامنه ای از جهاتی مانند ، دین، سیاست،شجاعت، و...اعلم میدانیم به گونه ای که بزرگترین دانشمندان در سرتاطر دنیا وحتی خود آقای مکارم هم میگویند رهبرمان از نظر سیاست و شجاعت بر نظیر هستند

جمع بندی
_____________________________________

موضوع: اعلمیت و قلمرو ولایت فقیه

سوال:
آیا اعلمیت برای ولی فقیه شرط است یا خیر؟ اگر شرط است پس فلسفه وجودی سایر مراجع تقلید چیست؟ و این که آیا رهبر ایران بر تمام مسلمانان ولایت دارد یا تنها بر مسلمانان ایران؟

پاسخ:
همیشه برای انتخاب یک انسان ویژه و برگزیده در هر رشته و فن و مهارت یا شغلی، اعلمیت شرط است، منتهی اعلمیت به معنای آگاه ترین و عالم ترین انسان به آن وظیفه یا رشته علمی یا غیره، یعنی اگرچه اعلمیت در همه شرط است اما اینکه به چه امری آگاه ترین باشد با یکدیگر فرق می‌کنند، و این امر منوط به وظایف و انتظارات است.
ویژگی های هر منصب و مقامی با توجه به وظایف آن تعریف می شود، مثلا یک رئیس بیمارستان باید ویژگی هایی داشته باشد تا بتواند از پس این وظیفه برآید، مثلا پزشک باشد، مدیر باشد، و... یا یک وزیر امور خارجه باید علاوه بر مدیریت برای اداره یک وزارتخانه، آشنا با آداب و رسوم کشورهای دیگر، سیاست مدار و آشنا بر مسائل بین الملل و روابط دیپلماتیک و... باشد، پس ببینید شرایط یک مقام متناسب با وظایف آن تعریف می‌شود و این یک قاعده عقلی روشن است، وظیفه مرجعی تقلید و ولایت فقیه هم با هم تفاوت‌هایی دارد، به همین خاطر صفات آنها هم متناسب با وظایف با یکدیگر فرق می‌کند فلسفه وجود یک «مرجع تقلید»، این است که مردم در فقه و احکام از او تقلید و پیروی کنند، پس لازم است عادل باشد، شیعه باشد، و این که در فقه اعلم باشد تا بتواند به بهترین وجه مسائل عبادی را از منابع آن خارج سازد و همچنین نسبت به مسائل روز هم بی اطلاع نباشد، پس با توجه به وظیفه اش، اعلمیت در فقه برای تصدی این منصب بسیار ضروری است، اما وظیفه «ولی فقیه» به طور کلی مدیریت جامعه اسلامی است،نه تقلید(برای دیدن مشروح وظایف ر.ک اصل 107 قانون اساسی)، پس باید شرایط یک مدیر اسلامی را دارا باشد، واعلم بودن در فقه اگرچه برای چنین شخصی کمال بوده و خوب است اما ضرورت ندارد، چرا که ویژگی هایی چون مدیریت و سیاست هم شرط است، بدیهی است یک مجتهد غیر اعلم، اما مدیر و سیاست مدار می تواند به درستی جامعه را رهبری کند اما یک مرجع تقلید اعلم در فقه، اما بدون اطلاع از سیاست و بدون قوه مدیریت یا با آگاهی اندک در این زمینه ها هرگز نخواهد توانست مردم را در برابر دشمنان زیرک و سیاستمدار و دشمنی ها سازماندهی شده آنها حفظ کند.
به همین خاطر مرحوم امام خمینی(ره) بر این که اصلا مرجع تقلید بودن از شرایط رهبری نیست پافشاری می‌کردند.(صحیفه نور، ج21، ص129)
پس برخلاف مرجع تقلید که اعلمیتش به معنای اعلمیت در فقه است، اعلمیت یک «ولی فقیه» در مجموع شرایط چون فقه و سیاست و مدیریت و... است. (ولایت فقیه، ولایت فقاهت، آیت الله جوادی آملی، ص394) دقیقا مانند استاد دانشگاه علوم پزشکی و یک رئیس بیمارستان، هر دو باید پزشک باشند، اما برای مقام اولی اعلمیت مهم تر است، در حالی که برای مدیریت یک بیمارستان، مدیریت از اهمیت بیشتری برخوردار است.

اما در مورد قسمت دوم سوال باید توجه داشت که اسلام یک دین فرامرزی هست، و امت اسلامی را در هر جای این کره خاکی، یک امت واحده می‌داند(ولایت و دیانت، مهدی هادوی تهرانی، ص142)، و یک امت واحد یقینا مدیریت واحد می طلبد، چرا که اساسا مدیریت منطقه ای و پراکنده منجر به هرج و مرج می‌شود، خصوصا در موارد حساسی چون جنگ و صلح و... که تصمیم گیری باید بر محور واحدی شکل بگیرد.(ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی، ص392)
در سیره امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز دلسوزی و هدایت‌گری نسبت به سایر مناطق دیده می‌شود، اما این إعمال ولایت رهبری در سایر کشورها به معنای دخالت در حکومت، مذهب، و امور داخلی آن کشورها نیست، بلکه به معنای تبیین سیاست های کلی اسلامی در مواجهه با دشمنان و انتخاب بهترین مسیر برای تعالی مسلمانان است، امروزه مقام معظم رهبری نمایندگانی در سایر کشورها دارد، مثلا نماینده رهبری در امور پاکستان، نماینده رهبری در امور افغانستان و... که هرگز با حکومت آنها تعارضی نداشته بلکه ضمن ایجاد وحدت بین شیعه و سنی، مسیر را برای تعالی ملت و دولت در آن مناطق هموار می سازد؛ یا مثلا مقام معظم رهبری در جمع آوری زکات اهل سنت ایران فرمان دادند آن را مطابق با فقه خود اهل سنت محاسبه، و در منطقه خودشان هزینه کنند.(به گفته رئیس شورای زکات، به نقل از جهان نیوز)

موضوع قفل شده است