جمع بندی آیا رفتارهای بنیادگرایانهٔ داعش از منظر اسلام محکوم است؟

تب‌های اولیه

89 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا رفتارهای بنیادگرایانهٔ داعش از منظر اسلام محکوم است؟

با عرض سلام و احترام

از زمانی که در رسانه‌ها خبرهای مربوط به جنایت‌های گروه داعش (یا دولت اسلامی عراق و شام یا خلافت اسلامی) بالا گرفته، برخی در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی (در مقام انتقاد به اسلام، نه دفاع از داعش) می‌گویند که اسلام اگر به شکل اصلی و واقعی‌اش اجرا شود همین است که این‌ها انجام می‌دهند.
من می‌خواستم این سخن ارزیابی شود؛ یعنی ببینیم بر مبنای تفسیر ما از احکام اسلام و متون اولیهٔ اسلامی (نه بر اساس حقوق بشر یا کنوانسیون‌های بین‌المللی) تا چه حد ممکن است این رفتارها محکوم شود یا نشود. سؤال من مشخصاً دربارهٔ ارزیابی ایدئولوژی این گروه و رفتارهایی است که آن‌ها خود مدعی آن‌اند و از آن دفاع می‌کنند؛ نه آن اعمالی که ممکن است منکر انجام آن شوند یا به نیروهای خودسرشان نسبت دهند. برای مثال، ایدئولوژی یا رفتارهایی از این قبیل؛ به ویژه مورد نخست که ایدئولوژی رسمی آن‌ها و ظاهراً منشأ بقیه است:

۱. تشکیل حکومت اسلامی ولو به قیمت کشتن مردمی که با حکومت اسلامی یا با نسخه‌ای از آن که آن‌ها ارائه می‌کنند مخالف‌اند.
۲. کشتن گروهی از مسلمان معتقد به شهادتین به جرم اینکه آنچه آن‌ها ضروری اسلام می‌پندارند نمی‌پذیرند یا رعایت نمی‌کنند (شیعیان).
۳. جزیه گرفتن از اهل کتاب و به قتل رساندن پیروان سائر ادیان و مذاهب غیرکتابی، تحت عنوان شرک و کفر.
۴. به غنیمت و کنیزی گرفتن زنان غیرمسلمان یا غیراهل کتاب.
۵. اجرای قوانین خشونت‌باری مانند سنگسار، قطع دست دزد و ....
۶. گروگان گرفتن یا کشتن اتباع و کاردارهای کشورهای ابرقدرت برای فشار وارد کردن بر آن‌ها.

ممنون می‌شوم بحث مستند به متون دینی باشد؛ سپاس بی‌کران.

(سپاس‌گزار می‌شوم دوستان صرفاً پیرامون این موضوع بحث کنند و از گذاشتن عکس و خبر دربارهٔ آن‌ها از سایت‌ها و... بپرهیزند.
همچنین موضوع به انجمن کلام و عقائد منتقل نشود.)

[="Tahoma"][="Navy"]

فرهنگ;559805 نوشت:
[=Times New Roman]با عرض سلام و احترام

از زمانی که در رسانه‌ها خبرهای مربوط به جنایت‌های گروه داعش (یا دولت اسلامی عراق و شام یا خلافت اسلامی) بالا گرفته، برخی در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی (در مقام انتقاد به اسلام، نه دفاع از داعش) می‌گویند که اسلام اگر به شکل اصلی و واقعی‌اش اجرا شود همین است که این‌ها انجام می‌دهند.
من می‌خواستم این سخن ارزیابی شود؛ یعنی ببینیم بر مبنای تفسیر ما از احکام اسلام و

[=Times New Roman]متون اولیهٔ اسلامی (نه بر اساس حقوق بشر یا کنوانسیون‌های بین‌المللی) تا چه حد ممکن است این رفتارها محکوم شود یا نشود. سؤال من مشخصاً دربارهٔ ارزیابی ایدئولوژی این گروه و رفتارهایی است که آن‌ها خود مدعی آن‌اند و از آن دفاع می‌کنند؛ نه آن اعمالی که ممکن است منکر انجام آن شوند یا به نیروهای خودسرشان نسبت دهند. برای مثال، ایدئولوژی یا رفتارهایی از این قبیل؛ به ویژه مورد نخست که ایدئولوژی رسمی آن‌ها و ظاهراً منشأ بقیه است:

۱. تشکیل حکومت اسلامی ولو به قیمت کشتن مردمی که با حکومت اسلامی یا با نسخه‌ای از آن که آن‌ها ارائه می‌کنند مخالف‌اند.
۲. کشتن گروهی از مسلمان معتقد به شهادتین

به جرم اینکه آنچه آن‌ها ضروری اسلام می‌پندارند نمی‌پذیرند یا رعایت نمی‌کنند (شیعیان).
۳. جزیه گرفتن از اهل کتاب و به قتل رساندن پیروان سائر ادیان و مذاهب غیرکتابی، تحت عنوان شرک و کفر.
۴. به غنیمت و کنیزی گرفتن زنان غیرمسلمان یا غیراهل کتاب.
۵. اجرای قوانین خشونت‌باری مانند سنگسار، قطع دست دزد و ....
۶. گروگان گرفتن یا کشتن اتباع و کاردارهای کشورهای ابرقدرت برای فشار وارد کردن بر آن‌ها.

ممنون می‌شوم بحث مستند به متون دینی باشد؛ سپاس بی‌کران.

(سپاس‌گزار می‌شوم دوستان صرفاً پیرامون این موضوع بحث کنند و از گذاشتن عکس و خبر دربارهٔ آن‌ها از سایت‌ها و... بپرهیزند.
همچنین موضوع به انجمن کلام و عقائد منتقل نشود.)

سلام
تفاوت داعش و والی الهی این امر مثل تفاوت حاکم غیر مشروع ظالم و حاکم الهی عادل است
یا علیم

در کجای دین اسلام آمده که گروهی که از یهود بدترند میتوانند به انسان بی گناهی ظلم کنند کسانی که زنان شیعه را در زندان ها بدون لباس زندانی کرده اند والله قسم اگر همین الان رهبرمان حکم جهاد صادر کند یک داعشی را در زمین باقی نمیگذاریم برای سلامتی رهبرمان صلوات

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
آنچه که امروزه در سوریه و عراق به عنوان اسلام و احکام اسلامی انجام می شود بی شک توطئه ای در راستای اسلام هراسی برای جلوگیری از گسترش روز افزون اسلام در ممالک غربی و و شرقی است.که دست پرورده نظام سلطه جهانی برای نابودی اسلام است که نمونه های آن را در سالهای فبل در افغانستان به عنوان طالبان نیز دیده بودیم.
آنچه که این مدعیان اسلام انجام می دهند نه تنها بر مبانی و احکام اسلامی استوار نیست بلکه با تمام اصول انسانی نیز مخالف است . این گروه های مرتجع با ظاهر سازی و تحریف احکام ناب اسلامی آنها را به نحو وحشتناکی و دلخراشی اجرا می کنند همان کاری که طالبان با آن ریش های بلند و عمامه های کذایی و ترور های وحشیانه در دل جغرافیای اسلامی انجام می داد و این کارها دستاویز رسانه ای رسانهای سلطه برای زیر سوال بردن اسلام بود. اسلامی که رسانه های غربی به مردم جهان انتقال می دادند.
در یک نگاه کلی نظام سلطه برای مقابله با اسلام ناب محمدی که توسط امام خمینی به جهان معرفی شده بود دو نسخه بدلی از اسلام را به جهان معرفی کرد و برای آن سرمایه گذاری کرد یکی اسلام آمریکایی که توسط اذناب و ایادی آمریکا در برخی از کشور های اسلامی مثل عربستان و قطر و ...اجرا می شد که هیچ کاری به مبارزه و تلاش برای اهداف اسلامی نداشت و یک اسلام سکولار را به مردم ارائه می دادند و یکی اسلام مرتجع که توسط طالبان و داعش در کشور های مستقل اسلامی دست به خرابکاری و وحشی گری به عنوان اجرای احکام اسلامی و حدود اسلامی و تلاش برای تشکیل حکومت می زدند ترور ها کشتن ها قطع اعضاء و... به عنوان احکام اسلامی معرفی شده و بدون هیچ دلیل فقهی و اسلامی آن را اجرا می کنند.
این دو نوع نسخه بدلی از اسلام برای معرفی به جهان به عنوان اسلام اصلی این روز ها به وفور در رسانه های سلطه قابل رویت است و نا امنی آن چیزی است که این رسانه ها در صدد القای آن به جهان ار وضعیت کشور های اسلامی است. و همه این ها برای بد بین کردن مردم دنیا به اسلام و جلوگیری از کسترش فهنگ انقلاب اسلامی و ندای امام خمینی در جهان است.
در زیر به نمونه هایی که فرمودید اشاره خواهد شد:

فرهنگ;559805 نوشت:
۱. تشکیل حکومت اسلامی ولو به قیمت کشتن مردمی که با حکومت اسلامی یا با نسخه‌ای از آن که آن‌ها ارائه می‌کنند مخالف‌اند.

حکومت اسلامی که در راس آن امام و در زمان غیبت ولی فقیه است مشروعیت خود را از خدا می گیرد و مقبولیت آن را از مردم.
یعنی امام و ولی فقیه از طرف خدا ماذون به ولایت بر مردم هستند اما تشکیل این حکومت و اجرای ولایت منوط به مقبولیت مردمی و پذیرش جامعه است که به آن عنصر مقبولیت است.
کاری که امروزه داعش انجام می دهد دارای دو اشکال اساسی است یکی عدم مشروعیت و دیگری عدم مقبولیت. این که داعش هیچ اذنی از خدا برای تشکیل حکومت ندارند و مردم هم آنها را به عنوان حاکم قبول ندارند.
این اقدامات وحشیانه نه تنها منتسب به اسلام نیست بلکه منتسب به انسانیت هم نیست. یک عده طالبان قدرت که با شانتاژ های غرب و اسحه های آنها همانند مغول به سرزمین های اسلام حمله کرده و مال و جان و ناموس مردم را به تاراج برده اند.
حکومت اسلامی که نمونه آن در ایران عزیز اجرا می شود توسط یک فقیه عادل آگاه به زمانه که هیچ برای خود نمی خواهد و فقط تنها انگیزه اش اصلاح امور بندگان خداست نه کشور گشایی و قتل و کشتارو...

فرهنگ;559805 نوشت:
۲. کشتن گروهی از مسلمان معتقد به شهادتین به جرم اینکه آنچه آن‌ها ضروری اسلام می‌پندارند نمی‌پذیرند یا رعایت نمی‌کنند (شیعیان).

ضروری اسلام آنچیزی است که متفق علیه بین گروه های اسلامی است مانند نماز و روزه و محبت اهلبیت و ... که اگرکسی عامدا و عالما با آن مخالفت کند خارج از دایره اسلام است . و به صرف مخالفت هم حکم قتل صادر نمی شود و باید از نظر علمی و معرفتی نانعی برای قبول در میان نباشد.

فرهنگ;559805 نوشت:
۳. جزیه گرفتن از اهل کتاب و به قتل رساندن پیروان سائر ادیان و مذاهب غیرکتابی، تحت عنوان شرک و کفر.

جزیه گرفتن از اهل کتاب تحت حمایت حکومت اسلامی از احکام اسلام است و کشتن آنها هیچ دلیلی و توجیهی ندارد.

فرهنگ;559805 نوشت:
۴. به غنیمت و کنیزی گرفتن زنان غیرمسلمان یا غیراهل کتاب.

اهل کتاب اگر به مقابله با حکومت مرکزی اسلامی بر نخیزند مصون از تعرض هستند و جان و مال و ناموس آنها در امان است.

[=Times New Roman]سلام ویژه خدمت استاد گرامی جناب شعیب، از اینکه حضرت عالی پاسخگوی این بحث هستید خوشحالم. امیدوارم از بردباری و بزرگواری جناب‌عالی نهایت (سوءاستفاده :Esteghfar:) حسن استفاده را ببریم.

من نمی‌دانم پاسخ شما به مطلب تمام شده یا نه. برخی از مثال‌هایی که عرض کرده‌ام بی‌پاسخ مانده، مثل

وضعیت پیروان ادیان و مذاهبی غیر اهل کتاب. (کشتن مردان و به کنیزی بردن زنان) ظاهراً داعش غیر اهل کتاب را می‌کشد یا به غنیمت می‌گیرد.

همچنین امکان وجه المصالحه کردن جان اتباع کشورهای ابرقدرت (داعش تعدادی خبرنگاری اروپایی یا امریکایی را به عنوان گروگان گرفته و می‌خواهد که در ازای آن‌ها پولی بگیرد و همچنین آن کشورها را از دخالت نظامی در منطقه بازدارد و چون نپذیرفته‌اند اخیراً یکی را سر بریده است.)

همچنین اجرای مجازات‌ها.

[="Times New Roman"]از سایر دوستان شرکت‌کننده در بحث هم سپاسگزارم.

محی الدین;559834 نوشت:
تفاوت داعش و والی الهی این امر مثل تفاوت حاکم غیر مشروع ظالم و حاکم الهی عادل است

سلام ممنون می‌شوم توضیح بیشتری بدهید. آیا منظور شما این است که خود این اعمال از منظر اسلام محکوم نیستند، تنها چون به دست گروهی انجام شده‌اند که بر اساس مبانی تشیع دارای حق حکومت نیستند محکوم‌اند؟

[="Tahoma"][="Navy"]

فرهنگ;561044 نوشت:
سلام ممنون می‌شوم توضیح بیشتری بدهید. آیا منظور شما این است که خود این اعمال از منظر اسلام محکوم نیستند، تنها چون به دست گروهی انجام شده‌اند که بر اساس مبانی تشیع دارای حق حکومت نیستند محکوم‌اند؟

سلام
مشروع بودن و نبودن تفاوت بسیاری است
بین ظالم و عادل بودن هم خیلی اختلاف است
لذا در انجام و عدم انجام این امور یا نحوه آن اختلاف زیادی ایجاد می کند
بحث مصداقی مشکل است اما همین اندازه می دانیم که تفاوت بسیار خواهد بود
یا علیم[/]

فرهنگ;561044 نوشت:
آیا منظور شما این است که خود این اعمال از منظر اسلام محکوم نیستند، تنها چون به دست گروهی انجام شده‌اند که بر اساس مبانی تشیع دارای حق حکومت نیستند محکوم‌اند؟

سلام بر دوستان گرامی

اولین مشکل این گروه این است که بر حاکم و سلطان خروج کرده اند چه در سوریه و چه در عراق .
و
من خرج من السلطان شبرا* مات میته جاهلیه - اگر کسی از حاکم خود به اندازه وجب دستی فاصله بگیرد ( بر او شورش کند ) در مرگ جاهلیت مرده است ( صحیح بخاری - 2/13 و چاپ مصر 9/59 باب فتن یعنی فتنه ها )

- اما بعد
از عامر بن ربیعه از پدرش آمده : من فارق الجماعة قید شبر فقد فارق الاسلام - تاریخ الکبرى بخارى ج ۴ ص ۵۴ شماره ۱۹۳۸
اگر کسی از جماعت به اندازه وجب دستی جدا شد پس از اسلام جدا شده است

علمای الازهر که حکم بر خارجی بودن آنها داده اند و جوانان را منع از پیوستن به این گروه کرده اند و اخیرا مفتی اعظم عربستان سعودی به این جمع پیوسته و حکم به ارتداد آنها داده .

خب از این مطالب , مسلمان نبودن و انحراف عقیدتی این عده و مردود بودن ادعای دولت اسلامی شان , از دید علمای اهل سنت و جماعت ( از متقدمین و متاخرین آنها ) مسلم است .

حال شما
1- با دلایل دینی به فقهاء و علمای پیشین و حاضر اثبات کنید اینها مسلمان اند و از جاهلیت و خوارج نیستند .
2- دلیل مقبولیت تشکیل دولت را با سند از اسلام اثبات کنید تا بتوان نام این دولت را اسلامی گذاشت.

___________________________________

- والمراد بالميتة الجاهلية ، وهي بكسر الميم : حالة الموت كموت أهل الجاهلية على ضلال
و مراد از جاهلیت به کسر میم حالت مرگ است بمانند اهل جاهلیت و گمراهی -
إبن حجر - فتح الباري شرح صحيح البخاري - كتاب الفتن - باب قول النبي (ص) سترون بعدي امورا تنكرونها - ص 9

یاحق

[=Times New Roman]سلام، سپاس از دوستان
برای روشن شدن گرایش‌ها، نظراتی را که تاکنون ارائه شده یا به ذهنم رسیده در این نمودار نشان داده‌ام و برای هر یک شماره‌ای زده‌ام. (البته کار ضعیفی است چون من به کارهای گرافیکش خیلی وارد نیستم). دوستانی که نظرات دیگر دارند می‌توانند مطرح کنند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]

من آن طور که از نظر دوستان دریافته‌ام، وضع چنین است:

۱ موضع داعش‌دوستان است: سلفی‌های تندرو و جوانان هیجان‌زدهٔ غرب‌نشین.
۲ موضع جناب محی‌الدین.
۳ موضع برخی فقهای سنتی.
۴ موضع منتقدان اسلام.
۵ موضع جناب شعیب.
۶ موضع برخی روشنفکران دینی.

سؤال به شکلی که در شبکه‌های اجتماعی طرح شده و در نوشتهٔ آغازین منعکس شد از موضع ۴ بوده است؛ یعنی از سوی منتقدان اسلام.

[=Times New Roman]

فاتح;561278 نوشت:
حال شما
1- با دلایل دینی به فقهاء و علمای پیشین و حاضر اثبات کنید اینها مسلمان اند و از جاهلیت و خوارج نیستند .
2- دلیل مقبولیت تشکیل دولت را با سند از اسلام اثبات کنید تا بتوان نام این دولت را اسلامی گذاشت.

همچنان که در نوشتار آغازین ذکر شده هدف بررسی این رفتارها از منظر تفسیر شیعی از اسلام است؛ هرچند اگر از منظر سایر فرق و مذاهب هم بررسی شود استفاده می‌کنیم؛ اما شخص من ورودی در مذاهب اهل سنت ندارم.
اجمالاً آنچه می‌دانم این است که

اولاً در هیچ مذهبی برمبنای یک حدیث یا یک آیه حکم تعیین نمی‌کنند؛ محتمل است در منابع اهل سنت هم احادیث دیگری باشد که مخصص یا مقید یا ... برای این نقل باشد.

ثانیاً خود گروه داعش اینجا موضوعیت ندارد و ما درصدد پذیرش و گرایش به آن‌ها نیستیم؛ ما درصدد بررسی رفتارهای داعش‌وار هستیم، می‌خواهیم ببینیم حتی اگر این رفتارها به شکل خروج بر حاکم نباشد و مجریانش به شکلی دیگر حکومت را به دست گرفته باشند چنین رفتارهایی مجاز است یا نه.

نام دولت یا خلافت اسلامی نامیست که خود این گروه بر خود و ایدئولوژی خود نهاده است.

مسلم است که داعش احکام اسلامی را تفسیر به رای می کند و برخی را به جهل تغییر می دهد و به برخی رنگ و روی خشونت می دهد...

ولی یک نکته مهم این است که بسیاری از این احکام در مذهب شیعه هم وجود دارد و همین روزها در حوزه و دانشگاه تدریس می شود.

مثل احکام مربوط به برده داری... می شود فرض کرد که ما شیعیان سرزمینی از اهل کتاب را فتح کنیم و احکام برده داری را برقرار سازیم و زنان شان را در بازار خرید و فروش کنیم . . .

همین طور است سنگسار برای زنا و شلاق برای شرب خمر و برخی دیگر از احکام جزایی اسلام...

سلام بر دوستان و گرامیان

فرهنگ;561488 نوشت:
همچنان که در نوشتار آغازین ذکر شده هدف بررسی این رفتارها از منظر تفسیر شیعی از اسلام است؛ هرچند اگر از منظر سایر فرق و مذاهب هم بررسی شود استفاده می‌کنیم؛ اما شخص من ورودی در مذاهب اهل سنت ندارم.

نیاز به چارتر و گرافیک نیست همین قدر که به سوالتان توجه بفرمائید و از موضوعی که ایجاد کرده اید خارج نشوید کافی است

فرهنگ;559805 نوشت:
من می‌خواستم این سخن ارزیابی شود؛ یعنی ببینیم بر مبنای تفسیر ما از احکام اسلام و متون اولیهٔ اسلامی (نه بر اساس حقوق بشر یا کنوانسیون‌های بین‌المللی) تا چه حد ممکن است این رفتارها محکوم شود یا نشود.

اینها مدعی هستند اهل سنت اند
نظر اهل سنت ( چنانکه آورده شد ) این است که این افراد مسلمان نیستند و از اسلام خارج شده اند و اهل ضلالت و گمراهی اند . تبعیت از آنها هم تبعیت از گمراهی و مرگ جاهلی است . اگر تبعیت از جاهلیت محکوم نیست پس اینها هم محکوم نیستند.

از نظر شیعه هم مشخص است نه حاکمیت آنها مشروع است و نه عقاید آنها مورد تائید شیعه است .

فرهنگ;561488 نوشت:
اولاً در هیچ مذهبی برمبنای یک حدیث یا یک آیه حکم تعیین نمی‌کنند؛ محتمل است در منابع اهل سنت هم احادیث دیگری باشد که مخصص یا مقید یا ... برای این نقل باشد.

خب این اشکال شما نشان میدهد با اهل سنت هم بیگانه و ناآشنائید .
روایت اول از صحیح بخاری بود و مشابه این روایت در صحیح مسلم آمده و دیگر صحاح و کتب , مشابه در لفظ و معنی , مرفوع ( طبق رجال اهل سنت ) و منقول از از رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم .
ثانیا حتی اگر همین یک روایت وجود داشت و روایات دیگری ناظر و موید بر این هم نبود همین که این روایت در اصح الکتب بعد القرآن ( بنا بر اعتقاد اهل سنت و جماعت ) آمده کفایت میکند بر صدور حکم چنانکه در اجماع آنها بر مسلمان نبودن و خارجی بودن آنها نزد فقهاء معلوم شده و حکم صادر کرده اند ( در پست قبلی آورده ام )

فرهنگ;561488 نوشت:
ثانیاً خود گروه داعش اینجا موضوعیت ندارد و ما درصدد پذیرش و گرایش به آن‌ها نیستیم؛ ما درصدد بررسی رفتارهای داعش‌وار هستیم، می‌خواهیم ببینیم حتی اگر این رفتارها به شکل خروج بر حاکم نباشد و مجریانش به شکلی دیگر حکومت را به دست گرفته باشند چنین رفتارهایی مجاز است یا نه.

جواز از طرف چه کسی ؟ از طرف شیعه ؟ خیر , عرض شد نه حاکمیت آنها مشروع است و نه اینکه آنها عقاید اسلامی دارند.

یاحق

زمین بی درخت;561520 نوشت:
مسلم است که داعش احکام اسلامی را تفسیر به رای می کند و برخی را به جهل تغییر می دهد و به برخی رنگ و روی خشونت می دهد...

ولی یک نکته مهم این است که بسیاری از این احکام در مذهب شیعه هم وجود دارد و همین روزها در حوزه و دانشگاه تدریس می شود.

مثل احکام مربوط به برده داری... می شود فرض کرد که ما شیعیان سرزمینی از اهل کتاب را فتح کنیم و احکام برده داری را برقرار سازیم و زنان شان را در بازار خرید و فروش کنیم . . .

همین طور است سنگسار برای زنا و شلاق برای شرب خمر و برخی دیگر از احکام جزایی اسلام...

سلام مجدد

در اسلام احکام فقهی برده داری وجود دارد ولی دستور و تائید برده داری خیر .

آنچه که داعش انجام میدهد رواج برده داری است در جامعه ای که برده ای وجود نداشت . این مساله از نظر اسلام محکوم است و جهت گیری احکام فقه شیعه بسوی رفع این معضل اجتماعی است چنانکه مثلا در واجبات اگر کسی روزه ایام واجب را بخورد باید برده آزاد کند یا حتی در مستحبات هم
آزاد کردن برده و بنده از فضائل است.

خب این جهت گیری اسلامی را مشخصا در تقابل آنچه می بینید که در جاهلیت رواج داشته و داعش دارد آنرا دوباره در محدوده خود احیاء میکند.

در مورد سنگسار زنا کار و شلاق شرب خمر و اعدام و ... هم باید ذکر شود اولا احکام طبق شریعت باید اجرا شود دوما قاضی باید یک مسلمان و مسلط بر امور مربوط باشد سوما محکوم حق دفاع داشته باشد و رابعا حکم باید مسجل و مسلم شود و رابعا احکام اسلامی بالاخص در مورد اعدام و سنگسار تا جائیکه ممکن است با تسامح باید باشد و ...

شما تنها شباهت را نبینید ماهیت را هم نگاهی بیاندازید و سعی کنید در موضوع اصلی تمرکز کنید و سوالات دیگرتان را در تاپیک مجزا مطرح نمائید.

یاحق

فرهنگ;561043 نوشت:
من نمی‌دانم پاسخ شما به مطلب تمام شده یا نه. برخی از مثال‌هایی که عرض کرده‌ام بی‌پاسخ مانده، مثل

وضعیت پیروان ادیان و مذاهبی غیر اهل کتاب. (کشتن مردان و به کنیزی بردن زنان) ظاهراً داعش غیر اهل کتاب را می‌کشد یا به غنیمت می‌گیرد.

همچنین امکان وجه المصالحه کردن جان اتباع کشورهای ابرقدرت (داعش تعدادی خبرنگاری اروپایی یا امریکایی را به عنوان گروگان گرفته و می‌خواهد که در ازای آن‌ها پولی بگیرد و همچنین آن کشورها را از دخالت نظامی در منطقه بازدارد و چون نپذیرفته‌اند اخیراً یکی را سر بریده است.)

همچنین اجرای مجازات‌ها.


با سلام خدمت همه دوستان

احکام اسلام عزیز چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی و حکومتی دارای زوایای دقیق و شروط متعددی است که گاها برخورد جاهلانه با این احکام چه در بین دوستان و چه در میان دشمنان این دین الهی باعث بدبینی به کلیت احکام مترقی اسلام شده است.

این بلیه در احکام حدود و احام جنگ ها و ... خود را بیشتر نمایش داده و معارضان دین رحمانی اسلام با دستاویز قرار دادن این طرز جاهلانه احکام و در لباس دفاع از حقوق بشر اسلام عزیز را به ضدیت با حقوق بشر متهم می کنند و دوستان جاهل نیز به این بوق های شایعه پراکنی گوش فرا داده نسبت به احکام اسلامی دلسرد می شوند.

یکی از این احکام که این سالها دشمنان بدان بسیار تاختند حکم سنگسار در اسلام است.
متاسفانه برخی از گروه های به ظاهر اسلامی با بد عمل کردن به این حکم الهی آن را مورد تاخت و تاز قرار دادند برخی از کشور های عربی و گروه طالبان و امروزه گروه داعش به این کار دست می زنند.

ما در این جا نمی خواهیم به شروط آن در اسلام بپردازیم ولی می خواهیم بگوییم که این طور بی مهابا سنگسار کردن افراد حکم اسلام نیست و از جهل و هواهای نفسانی افراد بر می خیزد.

خیلی کم پیش می آید که تمام شروط سنگسار درباره دو نفر فراهم آید . و اگر شروط آن بود گریزی از آن نیست و ما آن را قبول داریم.

حكم سنگسار مخصوص كسانى است كه در حالى زنا كنند كه:
اولاً، متأهل و داراى همسر باشد.
ثانياً، به همسر خود دسترسى داشته باشد و بتواند با او آميزش جنسى داشته باشد. مثلاً در سفر نباشد و يا داراى عذر در مسائل زناشويى نباشد.
ثالثاً، طبق شرايط خاص نزد حاكم شرع به اثبات برسد. به طورى كه مرد يا زن متأهل در فضايى كاملاً آزاد چهار بار به اين عمل خود اقرار كنند يا چهار شاهد عادل اين عمل زنا را با خصوصياتش ملاحظه و مشاهده كرده باشند و در محضر حاكم شرع گواهى دهند.
معمولاً حصول چنين شرايطى بسيار اندك است، چرا كه اولاً، به طور معمول بسيار كم اتفاق مى افتد كه چهار شاهد عادل به طور همزمان، عملى را كه معمولاً در پنهانى واقع مى شود را ببينند، مخصوصاً اينكه شاهد بايد عادل باشد و شهادت او در ضمن تجسّس كه خود يك گناه است و سبب خروج از عدالت است محقّق نمى شود. مگر آنكه زناكار (مرد يا زن) نه تنها قصد لذّت جويى و زنا را داشته باشد بلكه قصد اشاعه فحشا و علنى كردن كار گناه خويش يا هتك حرمت و حيثيت را داشته باشند كه در اين صورت حكم سنگسار بهترين مجازات بازدارنده براى اين افراد است.
در پايان گفتنى است؛ حكم سنگسار مخصوص زن يا مرد داراى همسر است و اگر فقط يكى از زن و مرد همسردار باشند فقط او به حكم سنگسار محكوم مى شود و حكم شخص بى همسر يا كسى كه دسترسى به همسر ندارد شلاق است. تحرير الوسيلة، امام خمينى، ج 2، ص 456.

ادامه دارد....

ادامه..
پس احکام مجازات ها در اسلام شروط و قیودی دارد که اگر آنها را در هنگام اجرای آن در نظر نگیرند این حکم و اجرای آن اصلا اسلامی نیست و حکمی ظالمانه از یک حاکم جائر است.
چیزی که امروزه در رسانه ها خیلی به آن دامن می زنند قطع کردن دست دزد در حکومت های به ظاهر اسلامی است در عربستان و قطر و .. طالبان سابقا و گروه ترورستی داعش جدیدا این کار شیوع دارد اگر فردی را گرفتا که دزدی کرده بود به مجرد اثبات آن دست او را قطع می کنند!!!
این هم حکم اسلامی نیست قطع دست دزد 16 شرط دارد که اگر یکی از آنها نباشد دست او قطع نمی شود.

در قانون مجازات اسلامي ,درمورد شرايط بريدن دست دزد آمده است:
ماده 198: سرقت در صورتی موجب حد می‌شود که دارای کلیه شرایط شرایط و خصوصیات زیر باشد:
1ـ سارق به حد بلوغ شرعی رسیده باشد.
2ـ سارق در حال سرقت عاقل باشد.
3ـ سارق با تهدید و اجبار وادار به سرقت نشده باشد.
4ـ سارق قاصد باشد.
5ـ سارق بداند و ملتفت باشد که مال غیر است.
6ـ سارق بداند و ملتفت باشد که ربودن آن حرام است.
7ـ صاحب مال، مال را در حرز قرار داده باشد.
8ـ سارق به تنهایی یا با کمک دیگری هتک حرز کرده باشد.
9ـ به اندازه نصاب یعنی 5/4 نخود طلای مسکوک که به صورت پول معامله می‌شود یا ارزش آن به آن مقدار باشد، در هر صورت پول معامله ‌شود یا ارزش آن به آن مقدار باشد و در هر بار سرقت شود.
10ـ سارق مضطر نباشد.
11ـ سارق پدر صاحب مال نباشد.
12ـ سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد.
13ـ حرز و محل نگهداری مال، از سارق غصب نشده باشد.
14ـ سارق مال را به عنوان دزدی برداشته باشد.
15ـ مال مسروق در حرز متناسب نگهداری شده باشد.
16ـ مال مسروق از اموال دولتی و وقف و مانند آن که مالک شخصی ندارد نباشد.
تبصره 1: حرز عبارت است از محل نگهداری مال به منظور حفظ از دستبرد.
تصبره 2: بیرون آوردن مال از حرز توسط دیوانه یا طفل غیر ممیز و حیوانات و امثال آن در حکم مباشرت است.
تبصره 3: هر گاه سارق قبل از بیرون آوردن مال از حرز دستگیر شود، حد بر او جاری نمی‌شود.
تبصره 4: هر گاه سارق پس از سرقت، مال را تحت ید مالک قرار داده باشد، موجب حد نمی‌شود.
فصل دوم- راه هاي ثبوت سرقت
ماده 199 سرقتي كه موجب حد است، با يكي از راه هاي زير ثابت مي شود:
1 .شهادت دو مرد عادل.
2. دومرتبه اقرار سارق نزد قاضي ،به شرط آن كه اقرار كننده بالغ و عاقل وقاصد و مختار باشد.
3. علم قاضي .
تبصره :اگر سارق يك مرتبه نزد قاضي اقرار به سرقت كند، بايد مال را به صاحبش بدهد اما حد بر او جاري نمي شود.
فصل سوم- شريط اجراي حد
ماده 200 -در صورتي حد سرقت جاري مي شود كه شرايط زير موجود باشد :
1 .صاحب مال از سارق نزد قاضي شكايت كند
2 .صاحب مال پيش از شكايت سارق را نبخشيده باشد.
3 .صاحب مال پيش از شكايت مال را به سارق نبخشيده باشد .
4 .مال مسروق قبل از ثبوت جرم نزد قاضي از راه خريد و مانند آن به ملك سارق درنيايد .
5 .سارق قبل از ثبوت جرم از اين گناه توبه نكرده باشد.
تبصره :حد سرقت بعد از ثبوت جرم با توبه ساقط نمي شود و عفو سارق جايز نيست.

ادامه دارد...

ادامه ....
اما در باره کشتن غیر اهل کتاب توسط داعش باید بگوییم:
اولا داعش مجری احکام اسلامی نیست و شرعا حق حکومت ندارد
بر فرض که حق حکومت داشته باشد حق تعرض به کفار غیر محارب را ندارد. حق کشتن زنان و بچه های محاربان را نیز ندارند.

در صحيفه امام، ج‏18، ص 305 آمده است : « بعد التحية و السلام، تقاضا مى‏شود سؤال ذيل را جواب مرقوم فرماييد: آيا غير مسلمانان كه در مملكت ايران زندگى مى‏نمايند از اهل كتاب يا غير آنها اگر مرتكب جرمى بشوند كه حد يا تعزير دارند مانند سرقت و زنا يا جاسوسى يا افساد يا محاربه يا قيام عليه حكومت و همانند اينها آيا مانند مسلمانان بايد مجازات شوند يا آنكه مجازات آنها در مانند جاسوسى به بعد احتياج به اشتراط ترك دارد و يا آنكه چون با مثل جاسوسى حربى شوند به مانند كفارى كه شرايط ذمه عمل نكنند با آنان معامله گردد، يعنى برگرداندن به مأمن و يا تخيير حاكم بين قتل يا فديه يا استرقاف كه حضرت عالى در مسئله هشت تحرير الوسيله، ج 2، ص 503 در تخيير اشكال فرموديد.
بسمه تعالى‏، كفار مزبور در پناه اسلام هستند و احكام اسلام مانند مسلمانهاى ديگر درباره آنها جارى است و محقون الدّم بوده و مالشان محترم است. روح اللَّه الموسوي‏»

اسلام تا جایی که غیر مسلمان ها عهد شکنی نکرده اند و با حکومت اسلامی به معارضه بر نخواسته اند با آنها نمی جنگد و اگر جنگید ابتدا آنها را از دین اسلام آگاه می کند و با کمترین خسارت فتنه را خاموش می کند این که امروزه داعش به هر بهانه ای بر غیر مسلمانان می تازد و آنها را به کنیزی و بردگی می گیرد هیچ منشا دینی و اسلامی ندارد و هواهای نفسانی صاحبان قدرت است.


اما درباره وجه المصالحه کردن باید بگوییم که به قول شاعر" خانه از پایبست ویران است" این گروه داعش مشکل مشروعیت دارد و کارهای او اصلا منتسب به دین نمی شود.

از طرفی گروگان گرفتن کسانی که با آنها در جنگ نیستند برای تحت فشار قرار دادن خویشان آنها اصلا انسانی نیست تا چه برسد به دینی .
آن خبرنگاری که هیچ غرض نظامی ندارد و اصلا خود را به دیگران وابسته نمی داند نه محارب است نه اصلا دشمن.
این قانون جنگل است که آنها به کار می برند این همان چیزی است که جهان گشاهای بی دین برای پیشبرد اهداف خود به آن دست می زنند این همان چیزی است که معاویه به واسطه آن خود را سیاست مدار می خواند و حضرت علی را بی سیاست!!

زمین بی درخت;561520 نوشت:
ولی یک نکته مهم این است که بسیاری از این احکام در مذهب شیعه هم وجود دارد و همین روزها در حوزه و دانشگاه تدریس می شود.

مثل احکام مربوط به برده داری... می شود فرض کرد که ما شیعیان سرزمینی از اهل کتاب را فتح کنیم و احکام برده داری را برقرار سازیم و زنان شان را در بازار خرید و فروش کنیم . . .

همین طور است سنگسار برای زنا و شلاق برای شرب خمر و برخی دیگر از احکام جزایی اسلام...


با سلام

بدون شک اسلام به عنوان آخرین و برترین دین و با احکامی مترقی و جاویدان و در بر دارنده مصالح بشری است و احکام آن ضامن تکامل جامعه بشری است .
هر کدام از احکام فردی و اجتماعی اسلام عزیز اگر درست تفسیر و بیان شوند و اجرا گردند جامعه را اصلاح و ترقی می دهند و اگر اشتباه اجرا شوند و تفسیر به رای گردند موجب بد بینی خواهند شد .
فلسفه این احکام گاها بیان شده ولی این گونه نیست که تمامی آن برای ما روشن باشد ولی یک چیز را ما به خوبی می انیم که آنچه را خدا و رسول او برای ما به عنوان احکام دین بیان فرموده اند عین صلاح و رستگاری ما و برترین احکام اجرایی است چون خدا خالق بشر و مربی او ست و در حق آنها لطف دارد و احکام کامل را برای آنها می فرستد.
حکم برده داری در اسلام عزیز برای برچیدن اساس برده داری از نظام فکری و اجتماعی بشر وضع شد و امروزه موضوعا منتفی است چرا که برده داری در دنیا منسوخ شده است .

ازز طرفی کفاری که با اسلام به صورت مستقیم در جنگ وارد می شوند این مردان و زنان آنها که به عنوان معارض و معاند سلاح به دست گرفته و با اسلام می جنگند چگونه باید با آنها برخورد شود اگر اسلام به آنها دست یافت آیا باید آنها را رها کند که دوباره به جنگ برگردند(عاقلانه نیست)

آیا باید آنها را از دم تیغ بگذراند همان کاری که امروزه غربی ها می کنند( این انسانی نیست که حق حیات را از آن ها بگیریم) یا آنها را به زتدان آنداخت تا در آنجا بمیرند؟؟!!( که این از اعدام بدتر است) اسلام برای حل این موضوع یک راه حل اقتصادی فرهنگی تربیتی طراحی کرد که هماهنگ با فرهنگ آنروز جامعه بشری بود و آن حکم عبید و اماء(برده و کنیز ) بود که فردی که دست گیر می شد با ورود به خانواده های مسلمان با کار در مقابل غذا با فرهنگ دینی نیز آشنا می شد و کثیرا آنها مسلمان می شدند و اسلام با وضع احکامی برای آزادی آنها یک چرخه ای را برای تربیت و آزادی و بیرون رفت از کشته و زندانی شدن آنها طراحی فرمود.
البته امروزه که طرح جامعه از کنیز و برده خارج شده این حکم موضوعا منتفی است و درباره موارد مشابه تصمیم با حاکم اسلامی است.

درباره سنگسار هم در پست قبل اشاره ای شد که این حکم دارای شرایطی است که هر انسان بی طرفی اگر این شرایط را بخواند به درستی این حکم اذعان خواهد کرد.فردیکه همسر دارد و همسرش در اختیارش است و می تواند با او همخوابگی کند و از حلال خود تمتع بجوید در حضور 4 فرد عادل ( ملا عام) به طور آشکار و بدون رو پوش( چرا که باید 4 عادل زنا را مشاهده کنند) زنا کند با این گناه علنی خود آرامش روانی را از جامعه می گیرد و به ترویج گناه می پردازد آیا نباید به اشد مجازات تنبیه شود؟؟؟!!!

شلاق برای شرب خمر هم همین گونه است به شهادت شهود کسی شراب می خورد و این گناه را نه پنهانی بلکه آشکار انجام می دهد به گونه ای که دو عادل او راببینند دو عادلی که یکی از موارد نقض عدالتشان تجسس است آیا این کار مجازات نمی خواهد
اسلامی که پایه و اساسش عقل و عقلانیت است باید از حریم عقل دفاع کند شرابی که هدفش زوال عقل است نباید در جامعه اسلامی رواج پیدا کند

[=Times New Roman]

شعیب;560828 نوشت:
حکومت اسلامی که در راس آن امام و در زمان غیبت ولی فقیه است مشروعیت خود را از خدا می گیرد و مقبولیت آن را از مردم.
یعنی امام و ولی فقیه از طرف خدا ماذون به ولایت بر مردم هستند اما تشکیل این حکومت و اجرای ولایت منوط به مقبولیت مردمی و پذیرش جامعه است که به آن عنصر مقبولیت است.
کاری که امروزه داعش انجام می دهد دارای دو اشکال اساسی است یکی عدم مشروعیت و دیگری عدم مقبولیت. این که داعش هیچ اذنی از خدا برای تشکیل حکومت ندارند و مردم هم آنها را به عنوان حاکم قبول ندارند.

با سلام
آیا اسلام سازوکاری برای تعیین اینکه تشکیل حکومت مقبولیت دارد یا نه به دست داده؟ با چه معیاری معلوم می‌شود مردم حکومتی را می‌خواهند یا نه؟
چه بسا گروه داعش ادعا کند همین که سران قبائل و عشائر ــ ولو از ترس جانشان ــ می‌پذیرند یعنی ما مقبولیت داریم.
به علاوه این هم که حکومت باید مقبولیت داشته باشد ظاهراً رأی مورد توافق فقها و علما نیست. این مطلب از آقای مصباح یزدی می‌گوید که همین که کسانی باشند که بتوانند از حکومت اسلامی دفاع کنند کافیست.

نقل قول:
كميّت، ملاك نيست. ملاك اين است كه جمعيت افرادى كه از امام يا ولىّ فقيه مشروع حمايت مى‌كنند به اندازه اى باشد كه بتواند حكومت را حفظ كند. گاهى ممكن است فقط با 90 درصد مردم، حكومت ممكن باشد، گاهى با 80 درصد و گاهى هم با 50 يا 40 درصد. او مأمور است كه حكومت را حفظ كند. اگر افراد آن قدر كم شدند كه ديگر نمى‌تواند با اين اقليت حكومت را حفظ كند، مانند زمانى خواهد شد كه با او بيعت نكرده اند و هنوز حجت بر او تمام نشده است.

گذشته از این‌ها به نظر می‌رسد مقبولیت یک حکومت (نزد مثلاً ۸۰ درصد مردم) هرچند چیز خوبیست، غالب مسائل مذکور را حل نمی‌کند. هنوز هیچ تضمینی برای حقوق اقلیت‌های دینی و مذهبی و همچنین اقلیت مخالف حکومت اسلامی یا مخالف آن نسخه از حکومت اسلامی نمی‌دهد.

شعیب;561560 نوشت:
اسلام تا جایی که غیر مسلمان ها عهد شکنی نکرده اند و با حکومت اسلامی به معارضه بر نخواسته اند با آنها نمی جنگد و اگر جنگید ابتدا آنها را از دین اسلام آگاه می کند و با کمترین خسارت فتنه را خاموش می کند این که امروزه داعش به هر بهانه ای بر غیر مسلمانان می تازد و آنها را به کنیزی و بردگی می گیرد هیچ منشا دینی و اسلامی ندارد و هواهای نفسانی صاحبان قدرت است.
[=Times New Roman]

آیا حکم کافر حربی نزد عموم فقها این است که شما فرموده‌اید؟
ممکن است سند و مدرک ذکر کنید؟
مشخصاً اگر به اسلام دعوت شوند و اسلام را نپذیرند چه حکمی خواهند داشت؟

[=Times New Roman]

محی الدین;561076 نوشت:
بحث مصداقی مشکل است اما همین اندازه می دانیم که تفاوت بسیار خواهد بود

سپاس از شما،
من با شما موافقم که بحث مصداقی بسیار دشوار است؛ حتی فکر می‌کنم به پیشگویی می‌ماند چون هرقدر هم همهٔ آیات و روایات و نظرات فقهای پیشین را گردآوریم باز ممکن است در آینده کسی یافته شود و تفسیری جدید عرضه کند و از قضا همین وضع است که سبب می‌شود بسیاری از مردم دنیا (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) از مسلمانان و حکومت اسلامی ترس داشته باشند (هرچند البته وضع ما هم در قبال برخی حکومت‌های کشورهای ابرقدرت بهتر نیست).

اما فکر می‌کنم اینکه حاکم چه کسی باشد (شیعی یا سنی یا از نوع سلفی‌اش یا ....) و با چه روندی به حکومت رسیده باشد (خروج و دموکراسی و ....) تأثیری در ارزیابی مردم دنیا از این رفتارها ندارد. مردم هنگام دیدن چنین رفتارهایی نمی‌پرسند که طرف از کدام مذهب بوده؟ اگر از مذهب شیعه بوده پس اشکال ندارد حق است، اگر از دیگر مذاهب بوده بد است چون نامشروع است؛ یعنی وجهه نظر مردم دنیا به خود عمل برمی‌گردد نه اینکه چه کسی اجرایش کند.
از سوی دیگر اگر چنین رفتارهایی اجرای احکام اسلامی است پس قاعدتاً ما نمی‌توانیم آن‌ها را «جنایت» و مجریانشان را «تروریست» بنامیم؛ چه بسا باید خوشحال باشیم(!) که حدود اسلام اجرا شده ولو به دست افرادی از فرقهٔ دیگر.
فکر می‌کنم چون پیروان همهٔ مذاهب و فرق خود را بر حق و مستحق حکومت و دیگران را فاقد این حق می‌دانند، هر یک به خود حق چنین رفتارهایی را می‌دهند ولی به دیگران نه، لذا فکر می‌کنم این نگرش یک نسبی‌گرایی شدیدی را موجب می‌شود؛ بدون اینکه مشکلی را حل کند.
و جمع این با حسن و قبح ذاتی اعمال معضل دشواری خواهد بود.

فرهنگ;561576 نوشت:
با سلام
آیا اسلام سازوکاری برای تعیین اینکه تشکیل حکومت مقبولیت دارد یا نه به دست داده؟

همانگونه که عرض شد مشروعیت حکومت و ولایت بر مردم از طرف خداست و تنها کسی که حق ولایت بر مردم را دارد خداست و او این ولایت را به رسول و امام و ولی فقیه داده است.
پس رای مردم تنها کاری که می کند این است که این ولایت را به جریان می اندازد و بستر سازی می کند.
این مقبولیت در زمان های مختلف به گونه های مختلفی نمود می کند یک بار تجمع نخبگان و سران قبایل بر حمایت از امام ( ماجرای رجوع مردم به امام علی) و یک بار با ورود مردم در صحنه های مختلف راهپیمایی و یک بار با اعلام حضور خود در پای صندوق رای( مانند رای 98 درصدی مردم به حکومت اسلامی امام خمینی)
این مقبولیت یک شکل واحد ندارد که دین آن را تعریف کرده باشد بلکه از آن مقوله هایی است که مردم آن را درک می کنند و در طول زمان های مختلف متفاوت است. و این گونه نیست که همیشه به تعداد بیشتر مردم باشد و درصد بالاتر مقبولیت بیشتر باشد مثلا در قبایل عرب صدر اسلام بیعت سران قبایل با یک نفر به مثابه بیعت افراد آن قبیله بوده است( انشا الله در بخش بعدی بیشتر توضیح خواهم داد)

فرهنگ;561576 نوشت:
چه بسا گروه داعش ادعا کند همین که سران قبائل و عشائر ــ ولو از ترس جانشان ــ می‌پذیرند یعنی ما مقبولیت داریم.

مشکل داعش اضافه بر مقبولیت مشکل مشروعیت است. مانند حکام جوری که اتفاق عمومی بر حکومت آنها حاصل می شود. مانند حکومت هیتلر و ...

فرهنگ;561576 نوشت:
به علاوه این هم که حکومت باید مقبولیت داشته باشد ظاهراً رأی مورد توافق فقها و علما نیست. این مطلب از آقای مصباح یزدی می‌گوید که همین که کسانی باشند که بتوانند از حکومت اسلامی دفاع کنند کافیست.

عنصر مقبولیت یک شرط عقلی برای تشکیل حکومت و اعمال ولایت است و مورد اتفاق همه فقهاست این که آیه الله مصباح می فرمایند یک قاعده کاملا عقلی است . چرا که مشروعیتی که از جانب خداست یک بستری برای اجرا می خواهد که همان قبول مردم است آن هم نه یک نفر نه صد نفر بلکه اکثریتی که ضامن اجرایی برای این ولایت باشند . چرا که حکومت تنها حق خداست و در میان مردم آنگاه این حق جاری می شود که بستر فراهم باشد .
گاهی این بستر با بیعت عمومی و قریب به اتفاق رخ خواهد داد مانند آنچه که در انقلاب اسلامی رخ داد و گاهی با حضور حد اکثری مانند مراجعه مردم به امام علی و گاهی با بیعت نخبه های یک جامعه که دیگران پیرو آنها هستند و گاهی با بیعت عده ای از سران قبایل همانند آنچه که در بیعت عقبه اولی با پیامبر توسط سران قبایل اوس و خزرج رخ داد.
مهم این است که ضامن اجرای این حکومت ایجاد شود وقتی این مقبولیت آمد چون مشروعیت هم هست تکلیف آور می شود برای والی اسلامی.
آن چه که علامه مصباح فرمودند همین است که گاهی این ضمانت اجرایی با 90 درصد مردم حاصل می شود و گاه با 40 درصد تاثیر گذار.
توضیح این که در یک جامعه اکثریت تاثیر پذیری هستند که تابع اقلیت تاثیر گذار هستند گاه اگر ساز و کار موافقت این ها در یک حکومت ایجاد شود موافقت حد اکثری رخ خواهد داد و همچنین بر عکس . به عنوان نمونه در غدیر خم اکثریت با علی (ع) بیعت می کنند ولی این رای اکثری با مخالفت تعدادی بر می گردد در صلح امام حسن نیز همین طور.
به قول آیه الله مظاهری که می فرمودند : همین مردم بودند که صبح می گفتند درود بر مصدق عصر می گفتند مرگ بر مصدق.
گاهی حکومت با آن ساز و کارهایی که دارد اگر از مشروعیت بر خوردار بود می بایست حتی اگر اقلی هم هست از کیان حکومت دفاع کند تا بتواند نظر آن عده تاثیر پذیر را جلب کند . و این کار مورد تایید سیره اهلبیت علیهم السلام نیز هست.
اما اگر این مقبولیت آنقدر کم شد که با هر هزینه نشود آن را بر گرداند دیگر تکلیف از دوش حاکم اسلامی برداشته می شود.

فرهنگ;561576 نوشت:
گذشته از این‌ها به نظر می‌رسد مقبولیت یک حکومت (نزد مثلاً ۸۰ درصد مردم) هرچند چیز خوبیست، غالب مسائل مذکور را حل نمی‌کند. هنوز هیچ تضمینی برای حقوق اقلیت‌های دینی و مذهبی و همچنین اقلیت مخالف حکومت اسلامی یا مخالف آن نسخه از حکومت اسلامی نمی‌دهد.

اگر به متن ارجاعی از کتاب ( رابطه متقابل مردم و حکومت) مراجعه کنید آیه الله در ضمن پرسشی به این شبهه نیز پاسخ داده است که در حکومت های غیر اسلامی هیچ سازو کاری برای این مشکل نیست اما در حکومت اسلامی چون حق و مشروعیت حکومت فقط از آن خداست و او از مصالح و مفاسد انسان ها خبر دارد و منشا قوانین در حکومت اسلامی خداست و این قوانین منشا تکوینی و حقیقی دارد نه اعتباری.

سلام علی من اتبع الهدی

فرهنگ;561597 نوشت:
از سوی دیگر اگر چنین رفتارهایی اجرای احکام اسلامی است پس قاعدتاً ما نمی‌توانیم آن‌ها را «جنایت» و مجریانشان را «تروریست» بنامیم؛ چه بسا باید خوشحال باشیم(!) که حدود اسلام اجرا شده ولو به دست افرادی از فرقهٔ دیگر.

فکر کنم شما کمی تند میروید . دلیلی بر مسلمان بودن آنها حداقل از طرف شما ارائه نشده و نمیدانم از چه طریق و استدلالی برای خودتان اثبات کرده اید و لذا نمیتوانید حداقل حکومت آنها را اسلامی یا نوعی از اسلام بنیادین هم بنامید چون لازمه بدوی تشکیل یک حکومت اسلامی مسلمان بودن ایجاد کنندگان آن است و این یک بدیهی عقلی و نقلی است .

از طرفی جنایات آنها را منتسب به اسلام کردن تان هم ظلمی است که بر اسلام و مسلمین روا میدارید
لذا لازم است ابتداعا ادله خود را مبنی بر مسلمان بودن آنها ارائه کنید ثانیا در بکار بردن نام مسلمان و انتصاب ادعای حکومت آنها به حکومت اسلامی مادامی که اثبات نشده , دقت بیشتری بفرمائید . این انتصاب تا اثبات نشود صرفا تهمت بی اساس و در حقیقت یک اهانت است .

یاحق

فرهنگ;561579 نوشت:
آیا حکم کافر حربی نزد عموم فقها این است که شما فرموده‌اید؟
ممکن است سند و مدرک ذکر کنید؟
مشخصاً اگر به اسلام دعوت شوند و اسلام را نپذیرند چه حکمی خواهند داشت؟

کافر حربی آن کافری است که با مسلمانان قرار داد صلح ندارد امروزه حکومت اسلامی طبق قرار داد سازمان ملل با تمامی کشور ها بجز اسرائیل و آپارتاید آفریقای جنوبی( که منسوخ شد) قرار داد صلح دارد مگر این که کشوری نقض قرار داد کند و با حکومت اسلامی وارد جنگ شود یا مقدمات آن را فراهم آورد.
از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است.(جواهر الکلام ج۲۱، ص۴۶. و جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۳۱. )
اسیران زن و کودک اهل حرب به بردگی گرفته، و مردان بالغ آنان پیش از خاموش شدن شعله جنگ، کشته می‌شوند و پس از آن به قول مشهور، امام علیه‌السلام در آزاد کردن یا به بردگی گرفتن آنان مخیر است.(جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۲-۱۲۶. )
اموال منقول یا غیر منقولی که مسلمانان درنبرد با اهل حرب به دست می‌آورند، در صورتی که جنگ به اذن امام علیه‌السلام بوده،غنیمت آنان است و اگر بدون اذن بوده، از آن امام علیه‌السلام است( جواهر الکلام، ج۲۴، ص۲۲۹. )

[="Tahoma"][="Navy"]

فرهنگ;561597 نوشت:

سپاس از شما،
من با شما موافقم که بحث مصداقی بسیار دشوار است؛ حتی فکر می‌کنم به پیشگویی می‌ماند چون هرقدر هم همهٔ آیات و روایات و نظرات فقهای پیشین را گردآوریم باز ممکن است در آینده کسی یافته شود و تفسیری جدید عرضه کند و از قضا همین وضع است که سبب می‌شود بسیاری از مردم دنیا (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) از مسلمانان و حکومت اسلامی ترس داشته باشند (هرچند البته وضع ما هم در قبال برخی حکومت‌های کشورهای ابرقدرت بهتر نیست).

اما فکر می‌کنم اینکه حاکم چه کسی باشد (شیعی یا سنی یا از نوع سلفی‌اش یا ....) و با چه روندی به حکومت رسیده باشد (خروج و دموکراسی و ....) تأثیری در ارزیابی مردم دنیا از این رفتارها ندارد. مردم هنگام دیدن چنین رفتارهایی نمی‌پرسند که طرف از کدام مذهب بوده؟ اگر از مذهب شیعه بوده پس اشکال ندارد حق است، اگر از دیگر مذاهب بوده بد است چون نامشروع است؛ یعنی وجهه نظر مردم دنیا به خود عمل برمی‌گردد نه اینکه چه کسی اجرایش کند.
از سوی دیگر اگر چنین رفتارهایی اجرای احکام اسلامی است پس قاعدتاً ما نمی‌توانیم آن‌ها را «جنایت» و مجریانشان را «تروریست» بنامیم؛ چه بسا باید خوشحال باشیم(!) که حدود اسلام اجرا شده ولو به دست افرادی از فرقهٔ دیگر.
فکر می‌کنم چون پیروان همهٔ مذاهب و فرق خود را بر حق و مستحق حکومت و دیگران را فاقد این حق می‌دانند، هر یک به خود حق چنین رفتارهایی را می‌دهند ولی به دیگران نه، لذا فکر می‌کنم این نگرش یک نسبی‌گرایی شدیدی را موجب می‌شود؛ بدون اینکه مشکلی را حل کند.
و جمع این با حسن و قبح ذاتی اعمال معضل دشواری خواهد بود.


سلام
به چند نکته باید توجه بفرمایید
1- امام عصر حجت خدای تعالی است و برای نجات بشریت می آید آن هم با برنامه های الهی یقینی لذا اینکه مردم دنیا از ایشان چه تصوری داشته باشند چندان اهمیتی ندارد
2- آنچه که تروریست های تکفیری انجام می دهند با معیارهای مذهب ما نه اجرای احکام اسلامی که جنایت است و شکی در جنایت بودن بسیاری از آنها نداریم مثلا : کشتن افراد به صرف اینکه از غیر مذهب تسنن هستند یا کشتن کودکان و زنان یا قتل شیعه و تجاوز به نوامیس آنها . اینها که دیگر جای شک و شبهه ندارد . چطور میتوان چنین کارهایی را اجرای احکام اسلام نامید؟
3- اتفاقا اینکه کسی از سوی ولی الهی ماذون به انجام حکمی باشد یا نباشد در مذهب ما شیعه کاملا موضوعیت دارد و تفاوتش مثل تفاوت اجرای خودسرانه قانون با اجرای تحت نظارت سیستم قضایی است مطمئنا کسی که یک جنایتکار را بدون اذن و حکم قاضی شرع بکشد یک جانی است و باید قصاص شود لذا تمام اقدامات تروریست های تکفیری جنایت . اینکه بنده گفتم مصداقا نمیشود بحث کرد منظورم این بود که نمی دانیم آیا در ظهور حضرت حکم بردگان اجرا میشود یا خیر ؟ آیا افراد بخاطر داشتن دینی غیر اسلام کشته میشوند یا خیر ؟ اما مواردی مثل قتل شیعه که دیگر شکی در جنایت بودنش نداریم
و آخر اینکه اگر این دقت نظرها در مسائل نباشد نمی توان جامعه بشری را به کمال و سعادت سوق داد به قول جناب حافظ :
هزار نکته باریکتر از مو اینجاست
یا علیم

سلام

داعش یک موضوع چند بعدی است . در بعد عقیده تفکراتی نظیر حنابله و اخباری که ثمره تحریف اسلام ناب نبوی بدست معاویه اموی است و در اصل هم پیرو ال سعود که از نسل یهود خیبر هستند میباشند بهمین جهت هیچگاه بر ضد اسرائیل که جد بزرگشان است اقدامی نمیکنند .

در بعد اجتماعی در هر جامعه ای افرادی رادیکال و کم فهم و تقریبا منگول وجود دارند که با اندک وعده ووعید دنیوی واخروی حاضرند انتحار کنند !

در بعد سیاسی ، استعمارپیر برای کاستن از هزینه های مستقیم وتامین منافع درازمدت ، شرایط موجود منطقه ای را بهم میزند تا شرایطی جدید برای بهره بری بیشتر فراهم سازد واین مهم در اتاقهای فکرایشان برای 100 سال آینده جهان برنامه ریزی شده است وبا اتمام تاریخ مصرفشان ، مانند القاعده به زباله دان تاریخ انداخته خواهند شد .

تخریب وجهه رحمت اسلام واسلام هراسی نیز در کنار منافع دیگر رایگان است !

باید بررسی کرد که کجای قرآن وسنت باعث بوجود آمدن چنین افراطی گری میشود ؟

ریشه خونریزی وبی رحمی در ادیان از کجاست ؟

قربانی کردن و سوختن فرزندان در تورات !!!!

و خوردن خون مخالفین در تلمود و.......

به نظر من وجود این قبیل جنایاتی که با فطرت سالم بشری در تضاد است نشان از تحریف ادیان در این بخش دارد .
_____

اما داعش نتیجه تحریف اسلام وقران بدست خلفای غاصب ومعاویه است که با همدستان یهودیشان بعد از شکست در جنگهای سخت نظامی ، جنگ نرمی با مسجد ضرار و جعل اخبار شروع نمودند وموفق هم شدند واگر شما روایات اهل سنت در زمینه خشونت را ببینید می فهمید که خشونتی به مراتب بیش از شیعه که حاصل تفکر سقیفه است دارند مانند :

محمد بن يعقوب عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن عمر بن أبان، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): الخير كله في السيف، وتحت ظل السيف، ولا يقيم الناس إلا السيف، والسيوف مقاليد الجنة والنار.

که از عامه نیز آمده :
أيها الناس لا تتمنوا لقاء العدو واسألوا الله العافية فإذا لقيتموهم فاصبروا واعلموا أن الجنة تحت ظلال السيوف اللهم منزل الكتاب ومجرى السحاب وهازم الأحزاب اهزمهم وانصرنا عليهم (البخارى ، ومسلم ، وأبو داود عن عبد الله بن أبى أوفى)

اما نه هر شمشیری بلکه شمشیر ولی الله .

پس خلاصه داعش مقداریش درست است و اکثرش تحریف .

[=lucida grande]کسانی که با داعش مخالفند در حقیقت با اسلام مخالفند.
سنگسار سنت کیست ؟از کوه پرت کردن سنت کیست ؟
[=lucida grande]جزیه و خراج گرفتن سنت کیست ؟[=lucida grande]قطع دست و کور کردن چشم سنت کیست؟صیغه کردن سنت کیست ؟
[=lucida grande]تجاوز به اسیران جنگی سنت کیست؟
...

مثل اینی که در بالا گذاشتم در شبکه هائی مثل فیسبوک هست.
منم ایده خودمو میگم: ممکنه بعضی کارهای داعش مورد تائید مذهب ما نباشه اما این باعث نمیشه که سنخ اعمالشون (نه مصداقی) اسلامی نباشه.
مثلا ما حکم ارتداد رو داریم که مثلا اگه مسیحی بشم کشته میشم.
اما خب اگه سنی بشم (بین خود مذاهب اسلامی) این حکمو نداره حالا نمیتونیم بگیم مثلا سعودیها که شیعه رو میکشند یا اگه داعش مذاهب اسلامی رو بکشند وحشی و غیر منطقی هستند ولی مایی که اگه کسی بین اسلام تغییر مذهب بده نمیکشیم اگه بره جزو مسیحیا بشه میکشیم با داعش خیلی فرق داریم!
این که یه مصداق (مثلا مرتد نبودن مذاهب اسلامی یا مرتد شدن اهل کتاب) نداشته باشیم میتونه به شرایط خود امامها برگرده. ولی سنخ رفتارهای داعش رو ما هم در مذهبمون داریم. هرچند مصداقها تک به تک مساوی نباشه.


[=Times New Roman]سلام
از دوستانی که در بحث شرکت کردند تشکر می‌کنم؛ خیلی از فرمایش‌های دوستان استفاده می‌کنم و یکجا برای همه صلوات می‌فرستم:الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد

در فرمایش جناب خیرالبریة خیلی نکات حکمت‌آمیزی بود؛ بنده از خیلی جهات با سخنان ایشان موافقم. گمان می‌کنم پاره‌ای از برداشت‌ها و پیش‌فرض‌های علما و فقها نیز در ایجاد خشونت نقش زیادی دارد. آن تحقیق برای یافتن ریشه‌های خشونت در ادیان کاری است بسیار لازم و اضطراری هرچند از توان بنده خارج است؛ هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند.

[=Times New Roman]

شعیب;561721 نوشت:
از حربی غیر اهل کتاب، جز اسلام پذیرفته نیست و در صورت خودداری از آن،جهاد با او با وجود شرایط آن واجب است.(جواهر الکلام ج۲۱، ص۴۶. و جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۳۱. )
اسیران زن و کودک اهل حرب به بردگی گرفته، و مردان بالغ آنان پیش از خاموش شدن شعله جنگ، کشته می‌شوند و پس از آن به قول مشهور، امام علیه‌السلام در آزاد کردن یا به بردگی گرفتن آنان مخیر است.(جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۲-۱۲۶. )

خوب بزرگوار، همین‌ها مد نظر است، که در نکته‌ای که شما قبلاً در مورد غیراهل کتاب فرموده بودید، این‌ها نیامده بود. فرض کنیم مسلمانان نقطه‌ای از جهان (مثلاً در چین یا چچن یا ...) از حکومت مرکزی مستقل شوند و بخواهند حکومتی اسلامی تشکیل دهند، آنگاه آن اقلیت ساکن در این مناطق که دین اهل کتاب ندارند و نیز نمی‌خواهند اسلام بیاورند تکلیفشان چه می‌شود؟ آنچه داعش با ایزدیان کرده ظاهراً چنین چیزی بوده.

چون شما بزرگوار بحث را به آرامی پیش می‌برید و به مسائل حساسیت‌برانگیز کمتر اشاره می‌فرمایید، بنده مجبور می‌شوم جناب‌عالی را به زحمت اندازم و مورد به مورد این‌ها را از شما بپرسم.

در مورد آنچه علما «المحاربة بطریق الفتح» می‌خوانند هم ممنون می‌شوم توضیح بفرمایید.

[=Times New Roman]چون مکرراً مسئلهٔ عدم مشروعیت (یا حتی نامسلمانی) داعش مطرح شده گفتن این نکته را لازم می‌دانم که در بحث ما خود داعش موضوعیت ندارد، یعنی نمی‌خواهیم ببینیم رفتارهای گروه مشخصی با این نام و فعال در آن نقطهٔ زمانی مکانی موجه هست یا نه؛ می‌خواهیم ببینیم در تفسیر ما از اسلام، یعنی قرائت شیعی و فقه جعفری جواهری، چنین رفتارهایی هست یا نه (یا اگر بخواهد به شکل کامل اجرا شود آیا چنین رفتارهایی انجام خواهد شد یا نه). اینکه داعش شرعاً فرقهٔ نابحقیست و حق حکومت ندارد پاسخی به این مطلب نمی‌دهد.

(همچنین اگر کسی بتواند در سائر مذاهب و فرق ــ با استناد به متون فقهی معتبرشان ــ بررسی کند ممنون می‌شویم و استفاده خواهیم کرد؛ در حدودی که بحث را به انحراف و جنگ شیعه و سنی نکشاند.)

خلاصه اینکه مسئلهٔ ما در این تاپیک خود داعش نیست، روحیه و منطق داعشیسم است.

[="Tahoma"][="Navy"]

فرهنگ;562016 نوشت:
چون مکرراً مسئلهٔ عدم مشروعیت (یا حتی نامسلمانی) داعش مطرح شده گفتن این نکته را لازم می‌دانم که در بحث ما خود داعش موضوعیت ندارد، یعنی نمی‌خواهیم ببینیم رفتارهای گروه مشخصی با این نام و فعال در آن نقطهٔ زمانی مکانی موجه هست یا نه؛ می‌خواهیم ببینیم در تفسیر ما از اسلام، یعنی قرائت شیعی و فقه جعفری جواهری، چنین رفتارهایی هست یا نه (یا اگر بخواهد به شکل کامل اجرا شود آیا چنین رفتارهایی انجام خواهد شد یا نه). اینکه داعش شرعاً فرقهٔ نابحقیست و حق حکومت ندارد پاسخی به این مطلب نمی‌دهد.

(همچنین اگر کسی بتواند در سائر مذاهب و فرق ــ با استناد به متون فقهی معتبرشان ــ بررسی کند ممنون می‌شویم و استفاده خواهیم کرد؛ در حدودی که بحث را به انحراف و جنگ شیعه و سنی نکشاند.)

خلاصه اینکه مسئلهٔ ما در این تاپیک خود داعش نیست، روحیه و منطق داعشیسم است.


سلام
منطق شما منطق غلطی است
شما تفاوت بین حق و باطل را ساده انگاشته و نادیده گرفته اید
اگر یک حکومت عادل صد نفر جانی را به بدترین وضع هم که بکشد حق است اما حکومت ظالم اگر یک بیگناه را بکشد ناحق است
شما میگویید نه فرقی نیست کشتن کشتن است
این منطق غلط است
بعدم مگر در جمهوری اسلامی فقه جعفری حاکم نیست بیش از سی سال است که حاکم است اما کجاست این اموری که می فرمایید در فقه جعفری وجود دارد
خدای متعال برای مذهب بر حق شیعه رهبران عادلی معین فرموده و اوجش آمدن معصوم است
ما مطمئنیم آنچه ولی عصر انجام خواهد داد بر اساس فرمان الهی خواهد بود و از ظلم و تعدی و تجاوز به معنای حقیقیش مبراست
یا علیم[/]

فرهنگ;562007 نوشت:
خوب بزرگوار، همین‌ها مد نظر است، که در نکته‌ای که شما قبلاً در مورد غیراهل کتاب فرموده بودید، این‌ها نیامده بود. فرض کنیم مسلمانان نقطه‌ای از جهان (مثلاً در چین یا چچن یا ...) از حکومت مرکزی مستقل شوند و بخواهند حکومتی اسلامی تشکیل دهند، آنگاه آن اقلیت ساکن در این مناطق که دین اهل کتاب ندارند و نیز نمی‌خواهند اسلام بیاورند تکلیفشان چه می‌شود؟ آنچه داعش با ایزدیان کرده ظاهراً چنین چیزی بوده.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
همان گونه که عرض شد حکم کفار غیر اهل کتاب با اهل کتاب یکی است :
شعیب;561560 نوشت:
در صحيفه امام، ج‏18، ص 305 آمده است : « بعد التحية و السلام، تقاضا مى‏شود سؤال ذيل را جواب مرقوم فرماييد: آيا غير مسلمانان كه در مملكت ايران زندگى مى‏نمايند از اهل كتاب يا غير آنها اگر مرتكب جرمى بشوند كه حد يا تعزير دارند مانند سرقت و زنا يا جاسوسى يا افساد يا محاربه يا قيام عليه حكومت و همانند اينها آيا مانند مسلمانان بايد مجازات شوند يا آنكه مجازات آنها در مانند جاسوسى به بعد احتياج به اشتراط ترك دارد و يا آنكه چون با مثل جاسوسى حربى شوند به مانند كفارى كه شرايط ذمه عمل نكنند با آنان معامله گردد، يعنى برگرداندن به مأمن و يا تخيير حاكم بين قتل يا فديه يا استرقاف كه حضرت عالى در مسئله هشت تحرير الوسيله، ج 2، ص 503 در تخيير اشكال فرموديد.
بسمه تعالى‏، كفار مزبور در پناه اسلام هستند و احكام اسلام مانند مسلمانهاى ديگر درباره آنها جارى است و محقون الدّم بوده و مالشان محترم است. روح اللَّه الموسوي‏»

آنها در یک تقسیم قرار می گیرند : حربی ، غیر حربی
اگر حربی در جنگ با مسلمانان بودند چه اهل کتاب یا غیر آنها و نقض قرار داد کردند با حکم امام جنگ با آنها صورت می گیرد ( مگر دفاع که حکم امام را نمی خواهد) و احکامی که گفته شد جاری است و بدون حکم امام جنگ غیر شرعی و هر گونه تصرفی غیر شرعی است.
این است تفاوت آنچه که اسلام می گوید با آنچه که داعشی ها می کنند.
اگر عده ای کافر غیر حربی( اهل کتاب یاغیر آن ) درون یا در مجاورت حکومت اسلامی مشغول زتدگی بودند تا آنوقت که بر علیه مسلمانان نشوریده اند و به اخلال نظام نپرداخته اند شهروندی از شهروندان کشور اسلامی محسوب می شوند و دارای حقوق و مزایای شهروندی نیز هستند:
شعیب;561560 نوشت:
در صحيفه امام، ج‏18، ص 305 آمده است :.....
بسمه تعالى‏، كفار مزبور در پناه اسلام هستند و احكام اسلام مانند مسلمانهاى ديگر درباره آنها جارى است و محقون الدّم بوده و مالشان محترم است. روح اللَّه الموسوي‏»

[=Times New Roman]

محی الدین;562056 نوشت:
سلام
منطق شما منطق غلطی است
شما تفاوت بین حق و باطل را ساده انگاشته و نادیده گرفته اید
اگر یک حکومت عادل صد نفر جانی را به بدترین وضع هم که بکشد حق است اما حکومت ظالم اگر یک بیگناه را بکشد ناحق است
شما میگویید نه فرقی نیست کشتن کشتن است
این منطق غلط است
بعدم مگر در جمهوری اسلامی فقه جعفری حاکم نیست بیش از سی سال است که حاکم است اما کجاست این اموری که می فرمایید در فقه جعفری وجود دارد
خدای متعال برای مذهب بر حق شیعه رهبران عادلی معین فرموده و اوجش آمدن معصوم است
ما مطمئنیم آنچه ولی عصر انجام خواهد داد بر اساس فرمان الهی خواهد بود و از ظلم و تعدی و تجاوز به معنای حقیقیش مبراست
یا علیم

سلام بر شما و سپاس،
گویا سوء تفاهمی پیش آمده است؛ من نگفته‌ام کشتن کشتن است. من اول می‌خواهم ببینم تفسیر ما از اسلام (یعنی فقه جعفری) آیا رفتارهایی مشابه را موجب خواهد شد یا نه. اینجا صغرای مسئله روشن می‌شود.
بعد دربارهٔ کبرای مسئله، یعنی موجه و حق بودن آن باید سخن گفت؛ اینکه آیا می‌توان گفت چنین رفتارهایی اگر بنابر فقه جعفری، انجام شود موجه خواهد بود ولی بنابر دیگر مذاهب اعتقادی یا فقهی تروریسم و جنایت است می‌توان مستقل سخن گفت. اینکه کدام یک از لوازم منفی‌ای که بر رفتارهای داعش‌ها بار می‌شود اگر توسط حکومتی شیعی انجام شود وجود خواهد داشت و کدام‌ها نه، مسئلهٔ مستقلی است که بسیار مهم است و باید به آن پرداخت.
در مورد جمهوری اسلامی ایران این نکته را باید توجه کنیم که برخی از احکام فقهی بنابر مصلحت اجرا نمی‌شود؛ مثلاً در کتاب‌های فقهی ما آمده که باید از اهل کتاب جزیه گرفت آیا ما می‌گیریم؟ و موارد دیگر.
من فکر می‌کنم این مورد کفار حربی یکی از موارد مشابهت بود. طریق فتح دیگری. (ضمناً من غالباً سؤال پرسیده‌ام؛ نکتهٔ ایجابی کمتر گفته‌ام.)
از این‌ها گذشته مگر اجرای احکام فقهی جنگ یا حکومت اسلامی صرفاً منوط به ظهور حضرت ولی‌عصر است؟ من با آنچه در آن زمان انجام شود مشکلی ندارم؛ اما آنچه در کتاب‌های فقهی آمده و علماء اجرایش را واجب می‌دانند (مگر در شرائطی خاص و بنابر استثنائاتی خاص) محل بحث من است.
این نکته را هم اضافه کنم که احتمالاً این‌ها منحصر به تشیع و فقه جعفری نیست؛ احتمالاً در سائر مذاهب فقهی اهل سنت هم با اندکی اختلاف هست؛ اما چون ورودی در آن مذاهب ندارم و منابعی هم دمِ دستم نیست و اینجا هم انجمن آن‌ها نیست و کارشناسانْ مدافع مذاهب آنان نیستند بحث را بر روی شیعه متمرکز کرده‌ایم.

[="Tahoma"][="Navy"]

فرهنگ;562066 نوشت:

سلام بر شما و سپاس،
گویا سوء تفاهمی پیش آمده است؛ من نگفته‌ام کشتن کشتن است. من اول می‌خواهم ببینم تفسیر ما از اسلام (یعنی فقه جعفری) آیا رفتارهایی مشابه را موجب خواهد شد یا نه. اینجا صغرای مسئله روشن می‌شود.
بعد دربارهٔ کبرای مسئله، یعنی موجه و حق بودن آن باید سخن گفت؛ اینکه آیا می‌توان گفت چنین رفتارهایی اگر بنابر فقه جعفری، انجام شود موجه خواهد بود ولی بنابر دیگر مذاهب اعتقادی یا فقهی تروریسم و جنایت است می‌توان مستقل سخن گفت. اینکه کدام یک از لوازم منفی‌ای که بر رفتارهای داعش‌ها بار می‌شود اگر توسط حکومتی شیعی انجام شود وجود خواهد داشت و کدام‌ها نه، مسئلهٔ مستقلی است که بسیار مهم است و باید به آن پرداخت.
در مورد جمهوری اسلامی ایران این نکته را باید توجه کنیم که برخی از احکام فقهی بنابر مصلحت اجرا نمی‌شود؛ مثلاً در کتاب‌های فقهی ما آمده که باید از اهل کتاب جزیه گرفت آیا ما می‌گیریم؟ و موارد دیگر.
من فکر می‌کنم این مورد کفار حربی یکی از موارد مشابهت بود. طریق فتح دیگری. (ضمناً من غالباً سؤال پرسیده‌ام؛ نکتهٔ ایجابی کمتر گفته‌ام.)
از این‌ها گذشته مگر اجرای احکام فقهی جنگ یا حکومت اسلامی صرفاً منوط به ظهور حضرت ولی‌عصر است؟ من با آنچه در آن زمان انجام شود مشکلی ندارم؛ اما آنچه در کتاب‌های فقهی آمده و علماء اجرایش را واجب می‌دانند (مگر در شرائطی خاص و بنابر استثنائاتی خاص) محل بحث من است.
این نکته را هم اضافه کنم که احتمالاً این‌ها منحصر به تشیع و فقه جعفری نیست؛ احتمالاً در سائر مذاهب فقهی اهل سنت هم با اندکی اختلاف هست؛ اما چون ورودی در آن مذاهب ندارم و منابعی هم دمِ دستم نیست و اینجا هم انجمن آن‌ها نیست و کارشناسانْ مدافع مذاهب آنان نیستند بحث را بر روی شیعه متمرکز کرده‌ایم.

سلام
اینکه می فرمایید به بعضی از احکام بخاطر مصلحت عمل نمیشود آیا به این معنی است که آنها مجوزی برای تعطیل حکم الهی داشته یا خیر ؟
اگر نداشته اند که تهمت بزرگی به علمای شیعه می زنید
اگر داشته اند پس بفرمایید آن مجوز چیست ؟
آیا غیر از این است که قرآن می فرماید : و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین
و امثال این آیات بینات است که باعث میشود هیچ عالم شیعه حکم به قتل زن و فرزندان دشمن ندهد
پس مبانی این تفاوتهای فاحش که شما آنها را نادیده می گیرید در قرآن و سنت و عقل سلیم هست
و اینهاست که باعث تفاوت حکومت اسلامی ایران یا حکومت صهیونیستی تروریستهای تکفیری شود
اما باز هم میگویم شما دارید این تفاوتها را نادیده میگیرید و این ذهنیت را دارید ایجاد می کنید که تفاوتی بین دو مذهب در انجام این کارها نیست در حالیکه این جنایتها از علمای شیعه و تابعان آنها سرنزده است و اما معصوم اولی تر به رعایت ضوابط شرع مقدس است
یا علیم

فرهنگ;562007 نوشت:
در مورد آنچه علما «المحاربة بطریق الفتح» می‌خوانند هم ممنون می‌شوم توضیح بفرمایید.

با سلام
آنچه که از آیات و روایات کثیره به دست می آید این است که استفاده از ابزار و آلات غیر معمول و کشتار دسته جمعی و القاء سم در منطقه و قطع درختان و آتش زدن آنها و ....در جنگ ها حتی علیه کفار ممنوع است
ما در روایات یک سری اصولی برای جنگ ها داریم:
[h=3]بعضی از این اصول عبارت‌اند از:[/h] 1. منع اقدام به جنگ به قصد انتقام‌جویی وخونریزی. 2. منع آغاز به جنگ بدون دعوت به حق واتمام حجت. 3. منع مثله کردن کشته‌های دشمن. 4. منع نقض عهد و پیمانهای جنگی. 5. منع کندن وسوزاندن درختان و مزارع. 6. منع اسارت پیش از اتمام حجت ودعوت به حق. 7. منع کشتن سربازان دشمن، با امکان اسیر کردن آنان. 8. منع کشتن و یا پی کردن حیوانات. 9. منع جنگ پس از قبول اسلام. 10. منع جنگ با اهل کتاب درحالتی که آمادگی انعقاد قرارداد ذمه را دارند. 11. منع ادله جنگ، با پیشنهاد صلح از طرف دشمن. 12. منع تخریب ساختمانها وویرانگری آبادیها. 13. منع بستن آب بر روی دشمن. 14. منع کشتن سربازان دشمن که درحال فرار هستند. 15. منع کشتن غیر نظامیان از قبیل کودکان، زنان، پیران، رهبانان، پرستاران، مجروحان، بیماران، پیغام رسانان و همانند آنها. 16. نهی از کشتن افرادی از سربازان که با اجبار در جنگ شرکت کرده‌اند. 17. نهی از کشتن کسانی که درجنگ اجیر شده‌اند. 18. نهی از شرکت دادن اطفال در جنگ. 19. منع از جنگهای کور وبدون نشانه. 20. منع از به کار گیری افراد ناتوان درجنگ.
[h=3]حرمت مسموم کردن مناطق مسکونی دشمن
[/h] پرواضح است در عصر رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) وائمه (علیهم السلام) از سلاحهای شیمیایی و میکروبی و سمی و هسته‌ای خبری نبوده است تا موضع آنان در برابر به کارگیری آنها مشخص شود، لیکن نمونه‌های کوچک‌تری درآن زمان بوده است که از جهات مختلف مشابه سلاحهای غیرمتعارف عصر حاضر است. لذا می‌توان حکم آنها را به سلاحهای غیر متعارف عصر حاضر تعمیم داد. ازجمله مسموم کردن مناطق، آتش زدن درختان ومزارع وخانه‌ها، آب بستن برروی دشمن جهت غرق کردن آنها و....
رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) وائمه (علیهم السلام) به نوعی درمقابل هریک از اینها موضع گرفتند و استفاده از این قبیل سلاحها را در آن عصر منع کرده‌اند. از آنجا که مسموم کردن مناطق مسکونی مشابهت بیشتری با سلاحهای غیر متعارف دارد، بیشترین بحث را به آن اختصاص می‌دهیم. روایات روایتی در متون دینی از رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) وارد شده است که بر حرمت مسموم کردن محل سکونت دشمن دلالت دارد. "عن سکونی، عن جعفرعن ابیه عن علی (علیه السلام)، ‌ان النبی (صلی‌الله علیه و آله وسلم) نهی ان یلقی السّم فی بلاد المشرکین" ؛
رسول خدا(ص)از سم پاشیدن در مناطق مشرکان نهی کرده است. "
نظرات فقهاء
بر اساس همين روايت و مشابه آن كه در كلمات ائمه (عليهم السلام) آمده است، بسياري از فقها پاشيدن سم در مناطق جنگي و غير جنگي را حرام دانسته‌اند. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي‌شود.
1. شيخ طوسي در كتاب (النهاية)كه با عبارات آن معامله روايات مي‌شود ـ زيرا بناي شيخ در اين كتاب بر اين بوده است كه بر اساس متن روايات فتوا دهد و از اين رو فقهاي بعد از شيخ عين عبارت شيخ را متن فتواي خود قرار داده‌اند ـ مي‌نويسد: فانه لا يجود أن يلقّي في بلادهم السم. همانا به تحقيق جايز نيست در مناطق كفار سم پاشيده شود.
2. ابن ادريس مي‌فرمايد:
يجوز قتال الكفار بسائر انواع القتل واسبابه الاّ بتفريق الساكن ورميهم بالغيران والقاء سمّ في بلادهم فانه لا يجوز أن يلقي السمّ في بلادهم
3. ابن زهره در اين باره مي‌نويسد: فانه لا يجوز أن يلقي في ديارهم القاء السمّ ولا يقاتل في اشهر الحرام في من يري لها حرمة من الكفار إلا أن يبدأوا فيها بالقتال
4. محقق ثاني (كركي) مي‌فرمايد: "يحرم القاء السمّ إن امكن الفتح بدونه"
5. شهيد اول مي‌فرمايد: "ولا يجوز القاء السمّ علي الأصح"
6. شهيد ثاني در مسالك مي‌فرمايد: "القاء السمّ لوادي الي قتل نفس محترمهٍ حرام لذالك"
7. علامه حلي در ارشاد مي‌فرمايد: "وتجوز المحاربة باصنافهم الا السمّ ولو اضطر اليه جاز"
8. آيت‌الله محمدباقر صدر، افزون بر فتوا به حرمت مسموم كردن مناطق وبلاد مشركان، يك قدم جلو مي‌گذارد وتصريح مي‌كند: هرچند در روايت سكوني عنوان سم به كار رفته است، اما بي‌شك سم موضوعيت ندارد، بلكه از نظر ملاك هرگونه سلاح غير متعارف را شامل است.
9. آيت‌الله خويي (ره) مي‌فرمايد: "لا يجوز القاء السم في بلاد المشركين لنهي النبي (صلي‌الله عليه و آله وسلم) في معتبرة السكوني عن ابي عبدالله(عليه السلام)قال قال امير المؤمنين (عليه السلام) نهي رسول‌الله (صلي‌الله عليه و آله وسلم) أن يلقي السمّ في بلاد المشركين"
10. صاحب جواهر در ذيل كلام محقق حلي كه فرموده است: "يحرم القاء السم"، قول به حرمت را به بسياري از فقها از جمله شيخ در نهايه و ابن زهره در غنية و ابن‌ ادريس در سرائر و علامه در مختصرالنافع و تبصره و ارشاد و شهيد اول در دروس و محقق ثاني در جامع المقاصد نسبت مي‌دهد و آن را به اين حديث نبوي مستند مي‌كند. سپس مي‌گويد ابن ادريس مستند منع و حرمت مسموم كردن بلاد را اختيار و نه تنها اين خبر دانسته است. بعد از آن از عده‌اي علما ء از جمله علامه و شهيد در لمعه و شهيد ثاني نام مي‌برد كه بر اساس اين روايت فتوا به كراهت داده‌اند نه حرمت. ايشان در مقام بيان دليل كراهت از سوي اين فقها ءمي‌فرمايد آنان سند اين حديث را و جهت وجود سكوني ضعيف دانسته‌اند.
سپس درمقام اشكال بر اين فقها مي‌فرمايد: روايت سكوني از نظر دانش رجال مورد قبول است و برعمل طبق روايات سكوني اجماع وجود دارد. پس سند روايت تمام است. بنابراين، اين فتوا به كراهت صحيح نيست، بلكه بايد فتوا به حرمت داده شود.
سپس ايشان بحث ديگري را مطرح مي‌كند مبني بر اينكه عده‌اي از فقها فرموده‌اند مسموم كردن بلاد حرام است، در صورتي كه موجب قتل غير نظاميان گردد، و اگر تنها موجب نابودي دشمن در صحنه جنگ شود حرام نيست، چون پيروزي برآن متوقف است.
ايشان در مقام اشكال بر اين نظريه و اثبات اينكه مسموم كردن بلاد براي كشتن دشمن جايز نيست، حتي اگر تنها راه پيروزي متوقف برآن باشد مي‌فرمايد:
روايت اطلاق دارد و حتي در صورت توقف پيروزي بر مسموم كردن بلاد، دال بر حرمت است. بنابراين، كشتن دشمن حتي در صحنه جنگ، هر چند تنها راه پيروزي مسموم كردن منطقه جنگي باشد، جايز نيست. معلوم مي‌شود اين نظريه صاحب جواهر، فقيه شيعي، به مراتب از قوانين بين‌المللي درباره منع ابزار كشتارجمعي پيشرفته‌تر است.
11. بسياري از مراجع تقليد معاصر نيز در استفتائاتي كه از آنها شده است به كار گيري ابزارهاي جنگي غيرمتعارف را در جنگ حرام دانسته‌اند.
نتيجه: بر اساس اين روايات معتبره و فتواي فقهاي گذشته و استفتا از مراجع معاصر، استفاده از ابزارهاي جنگي غير متعارف حرام است، چون مصداق مسموم كردن مناطق جنگي است.

راجع به منع استفاده از تسلیحات آتش‌زا در جنگ روایاتی رسیده است. از جمله:
1. «عن ابی عبدالله (ع) قال أن النبی (ص) کان اذا بعث امیراً له علی سریة امره بالتقوی الله عز وجل فی خاصة نفسه ثم فی اصحابه عامة ثم یقول اغز بسم اله وفی سبیل الله قاتلوا من کفر بالله ولا تغدروا ولا تغلوا و لا تمثلوا ولا تقتلوا ولیداً ولا مبتلاً فی شاهق ولا تحرقوا النخل ولاتغرقوا بالماء ولا تقطعوا شجرة مثمر ولاتحرقوا زرعاً» (حر عاملی، 1409: 6، 43).
2. «عبدالله ابن مسعود عن ابیه قال قال رسول الله (ص) لا تعذّبوا بالنّار لا یعذب بالنار الا ربها» (طوسی، 1407: 6، 143).
نظر فقها درمورد سلاحهای آتش‌زا
بسیاری از فقهای جهان اسلام بر اساس این گونه روایات تصریح کرده‌اند استفاده از سلاحهای آتش‌زا درمیدان جنگ حرام است.
از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. محقق حلی در شرایع الاسلام که قرآن فقه نام گرفته است، استفاده از هر نوع سلاحهای آتش‌زا را حرام دانسته است.
2. محقق ثانی نیز استفاده ازسلاحهای آتش‌زا و سوزاندن درختان، محصولات کشاورزی، حیوانات وانسانهای بی‌گناه را در صحنه جنگ حرام دانسته است (محقق حلّی، 1415: 21، 66).
3. ابن ادریس از فقهایی است که تصریح کرده است مقابله بادشمن با سلاحهای آتش‌زا جایز نیست. وی می‌نویسد: «یجوز قتال الکفار... الا رمیهم بالنیران» (محقق کرکی، 1408: 3، 385).

[=Times New Roman]بحث این تاپیک به دو مسئلهٔ اصلی تقسیم شده:

۱. اینکه آیا تلقی صحیح از اسلام به رفتارهایی مشابه رفتارهای داعش منجر می‌شود یا نه.
(با جناب استاد شعیب)

۲. اینکه رفتارهایی مشابه رفتارهای داعش اگر از سوی مذهب ما اجرا شود، آیا قابل قبول است یا نه؛ و کدام‌یک از[=Times New Roman]لوازم منفی اجرای آن به دست داعش را خواهد داشت و کدام‌ها را نه؟
(با جناب محی‌الدین گرامی)

این نکته را نیز برجسته می‌کنم تا سوءتفاهم‌هایی که در برخی تاپیک‌ها رخ داده پیش نیاید:

[=Times New Roman]بحث نخست (مشابهت یا عدم مشابهت بین آنچه در کتاب‌های فقهی آمده با برخی رفتارهای داعش) صرفاً به تشیع و فقه جعفری منحصر نیست؛ احتمالاً در مذاهب فقهی اهل سنت هم احکامی مشابه احکام شیعیان با قدری اختلاف هست؛ اما چون بندهٔ نویسنده ورودی در آن مذاهب ندارد و منابعی هم دمِ دستش نیست و اینجا هم انجمن آن‌ها نیست و کارشناسانْ مدافع مذاهب آنان نیستند بحث بر روی شیعه متمرکز شده، اما شیعه یا فقه جعفری اینجا خصوصیتی ندارد و به هیچ وجه ادعا این نیست که اگر شباهتی یافت شود صرفاً میان نظرات فقهاء شیعه (نه فقهاء دیگر مذاهب اسلامی) بوده است.

شعیب;562062 نوشت:
این است تفاوت آنچه که اسلام می گوید با آنچه که داعشی ها می کنند.
اگر عده ای کافر غیر حربی( اهل کتاب یاغیر آن ) درون یا در مجاورت حکومت اسلامی مشغول زتدگی بودند تا آنوقت که بر علیه مسلمانان نشوریده اند و به اخلال نظام نپرداخته اند شهروندی از شهروندان کشور اسلامی محسوب می شوند و دارای حقوق و مزایای شهروندی نیز هستند:

[=times new roman]جناب شعیب گرامی دقت کنید بحث این است که هنگامی که حکومتی اسلامی بخواهد تشکیل شود یا گسترش یابد تکلیف پیروان عقائدی غیر از اهل کتاب چه می‌شود. به نظر می‌رسد در این خصوص نظر امام خمینی نیز با نظری که در کتب فقهی دیگری آمده همرأی است و آن اینکه تنها اهل کتاب (یهود و نصارا و مجوس) در حکومت اسلامی پذیرفته هستند و بقیه باید اسلام بیاورند و الّا حق حیاتشان سلب می‌شود.

شواهد برای استاد شعیب خصوصی ارسال می‌شود.

خیر البریه;561830 نوشت:
اما داعش نتیجه تحریف اسلام وقران بدست خلفای غاصب ومعاویه است که با همدستان یهودیشان بعد از شکست در جنگهای سخت نظامی ، جنگ نرمی با مسجد ضرار و جعل اخبار شروع نمودند وموفق هم شدند واگر شما روایات اهل سنت در زمینه خشونت را ببینید می فهمید که خشونتی به مراتب بیش از شیعه که حاصل تفکر سقیفه است دارند مانند :

محمد بن يعقوب عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن عمر بن أبان، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): الخير كله في السيف، وتحت ظل السيف، ولا يقيم الناس إلا السيف، والسيوف مقاليد الجنة والنار.

که از عامه نیز آمده :
أيها الناس لا تتمنوا لقاء العدو واسألوا الله العافية فإذا لقيتموهم فاصبروا واعلموا أن الجنة تحت ظلال السيوف اللهم منزل الكتاب ومجرى السحاب وهازم الأحزاب اهزمهم وانصرنا عليهم (البخارى ، ومسلم ، وأبو داود عن عبد الله بن أبى أوفى)

اما نه هر شمشیری بلکه شمشیر ولی الله .

پس خلاصه داعش مقداریش درست است و اکثرش تحریف .

سلام علیکم و رحمه الله

روایت اول که در همان نظر اول مشخص است که از نظر سندی مقطوع است و مشکل دارد ( عن عده من اصحابنا )

اما روایت دوم که در مورد روایتی که از صحاح اهل سنت آوردید ( أن الجنة تحت ظلال السيوف ) استعاره ای بر عافیت حقیقی است
ای مردم نخواهید که به دشمن بپیوندید و از خداوند عافیت بخواهید (در حالیکه) به آنها پیوستهاید, پس صبر نمائید و تلاش کنید بهشت در زیر سایه شمشیر است ( یعنی آن عافیتی که میخواهید در جهاد است ) ...

و اگر فرض بر این بگیریم روایت اول صحیح و روایت دوم دلالت براین کند و نتیجه این دو اینکه در عقاید عامه قتل مطلقا جایز است چنانکه در داعش هست
باز باید در رد این برداشت عرض شود که بر این روایات قیود متعددی وارد است از جمله آنها را در این صفحه مشاهده فرمائید و بنده به روایات مذکور اشاره میکنم

از انس بن مالک ال رسول الله صلى الله عليه و سلم: أمرت أن أقاتل الناس، حتى يقولوا لا إله إلا الله، ...
صحيح بخاري، ج1، ص102، کتاب الصلاة، باب فضل إستقبال القبلة

از اسامة بن زيد بعثنا رسول الله صلى الله عليه و سلم في سرية، فصبحنا الحرقات من جهينة، فأدركت رجلا، فقال: لا إله إلا الله، ...
صحيح مسلم، ج1، ص67، کتاب الإيمان، باب تحريم قتل الکافر بعد إن قال لا إله إلا الله

يا رسول الله! أرأيت ان لقيت رجلا من الكفار فقاتلني، فضرب إحدى يدي بالسيف فقطعها، ثم لاذ منى بشجرة فقال أسلمت لله،
صحيح مسلم، ج1، ص66، کتاب الإيمان، باب تحريم قتل الکافر بعد إن قال لا إله إلا الله

الی الاخ .

اما در مورد اینکه فرمودید : پس خلاصه داعش مقداریش درست است و اکثرش تحریف

اگر بنده بیایم و برای هدفم ( حال هرچه که میخواهد باشد ) گروهی تشکیل داده و قتل و غارت کنم و نامش را "جهاد" بگذارم . مرد مسلمان را بکشم نامش را "قصاص" یا کشتن "کافر" بگذارم و زنش را تصاحب کنم و نامش را "برده" بگذارم و برده ها را در بازار بفروشم و نام آنرا "برگشت به اسلام اصیل" بگذارم

کجای عمل بنده درست و کجایش تحریف است ؟

با سپاس
یاحق

فاتح;562306 نوشت:
روایت اول که در همان نظر اول مشخص است که از نظر سندی مقطوع است و مشکل دارد ( عن عده من اصحابنا )

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

فاتح;562306 نوشت:
اگر بنده بیایم و برای هدفم ( حال هرچه که میخواهد باشد ) گروهی تشکیل داده و قتل و غارت کنم و نامش را "جهاد" بگذارم . مرد مسلمان را بکشم نامش را "قصاص" یا کشتن "کافر" بگذارم و زنش را تصاحب کنم و نامش را "برده" بگذارم و برده ها را در بازار بفروشم و نام آنرا "برگشت به اسلام اصیل" بگذارم

کجای عمل بنده درست و کجایش تحریف است ؟

اصل عمل داعش بر آیات و روایات است و نمونه هایی از کشتار مخالفین را در صدر اسلام بدست پیامبر و خلفا داشته ایم اما بدبختی داعش در برداشت مطلق از دین و ندیدن تحریفات خلفای غاصب در دین است .

داعش فکر میکند که مثل رسول الله معصوم است و هرکاری که میکند مطابق شرع .

فرهنگ;562123 نوشت:
شواهد برای استاد شعیب خصوصی ارسال می‌شود.

منتظر هستیم

خیر البریه;562365 نوشت:
اصل عمل داعش بر آیات و روایات است و نمونه هایی از کشتار مخالفین را در صدر اسلام بدست پیامبر و خلفا داشته ایم اما بدبختی داعش در برداشت مطلق از دین و ندیدن تحریفات خلفای غاصب در دین است .

داعش فکر میکند که مثل رسول الله معصوم است و هرکاری که میکند مطابق شرع .


با سلام به نظر می رسد توجه به یک نکته لازم و ضروری است
صرف شباهت شکلی دو چیز به همدیگر نمی تواند اتحاد حکمی برای آن ها بیاورد معامله مضاربه و ربوی هر دو در شکل سود آوری متحد است اما در جکم یکی حرام و دیگری حلال است که قرآن هم به آن اشاره دارد احل الله البیع و حرم الربا
عمل زنا شویی در واقع یکی است با صیغه می شود ازدواج شرعی و حلال بدون صیغه می شود زنا و حرام
و... خیلی چیز های دیگر
ملاک شکل ظاهری نیست قیود و شرایط اوضاع و احوال و...همه در حکم دخیل است که اگر آنها نباشد می شود باطل و دیگر نمی شود گفت یک کم آن درست است و یک کم آن نادرست. آنچه که به ظاهر درست می آید شکل صوری آن است که با نبود شروط آن می شود باطل و بی محتوا و حرام. دقیقا مانند عمل زناشویی که بدون صیغه محرمیت انجام شود شکل کار یکی است ولی باطل است و حرام.
کارهایی که داعش انجام می دهد شکل صوری و ظاهری اش مطابق با برخی اعمال و اقوال رسول است اما هیچ وجه صحتی ندارد چون مشروعیتی در کار نیست غصب است ظلم است جور است تعدی است والسلام.

[=Times New Roman]

شعیب;562689 نوشت:
منتظر هستیم

سلام من دیروز این پیام را برای شما خصوصی ارسال کردم؛ عجیب است که نرسیده. ناچار این بار اینجا می‌گذارم ولی در نمایش پنهان:

[=Times New Roman]

شعیب;562062 نوشت:
این است تفاوت آنچه که اسلام می گوید با آنچه که داعشی ها می کنند.
اگر عده ای کافر غیر حربی( اهل کتاب یاغیر آن ) درون یا در مجاورت حکومت اسلامی مشغول زتدگی بودند تا آنوقت که بر علیه مسلمانان نشوریده اند و به اخلال نظام نپرداخته اند شهروندی از شهروندان کشور اسلامی محسوب می شوند و دارای حقوق و مزایای شهروندی نیز هستند:

[=times new roman]جناب شعیب گرامی دقت کنید بحث این است که هنگامی که حکومتی اسلامی بخواهد تشکیل شود یا گسترش یابد تکلیف پیروان عقائدی غیر از اهل کتاب چه می‌شود؛ نه اینکه گروه‌هایی که با مسلمین قرارداد صلح دارند چه خواهند شد.
با توجه به اینکه در سخنان فقها عنوان «کافر حربی» عنوانی است برای هر کس که دینش نه اسلام و نه اهل کتاب باشد، نه اینکه لزوماً با حکومت اسلامی در حال جنگ باشد، باید به متون فقهی مراجعه کنیم.

[=times new roman]به دلیل آنکه در فقه امام خمینی بعد از انقلاب، مصلحت نقش دارد احتمالاً با نظر ایشان قبل از انقلاب اختلاف خواهد داشت و ترجیح بر این است که از فقهایی غیر از ایشان نقل آورده شود. معذلک به خاطر اینکه شما از ایشان آورده‌اید، بنده هم از ایشان می‌آورم:

[SPOILER]در ترجمهٔ تحریرالوسیلة، جلد۲، صفحهٔ ۵۳۰ چنین آمده که غیر از یهود و نصارا و مجوس بقیهٔ ادیان و مذاهب (ولو به نحوی به پیامبری الهی منسوب باشند) اگر اسلام را نپذیرند کشته می‌شوند.
[=BBCNassim]

نقل قول:
-جزيه از غير آن‌ها [یهود و نصارا و مجوس] از اصناف كفار و مشركين مانند بت‌پرستان و ستاره‌پرستان و غير آن‌ها - عرب باشند يا عجم - قبول نمى‌شود. و بين كسانى كه انتساب داشته باشند به كسى كه داراى كتاب است مانند ابراهيم و داوود و غير آن‌ها عليهم السلام و بين غير آن‌ها، فرقى نيست. بنا بر اين، از غير سه طايفه، چيزى قبول نمى‌شود مگر اسلام يا قتل. و همچنين از كسى كه خود را نصرانى يا يهودى يا مجوسى قرار دهد بعد از آن‌كه كتابشان با اسلام منسوخ شد، قبول نمى‌شود؛ پس كسى كه داخل اين طوايف بشود حربى مى‌باشد، مشرك باشد يا از بقيۀ فرقه‌هاى باطل.

[/SPOILER]
[SPOILER][=times new roman]مشابه همین نکته در کتب فقهی دیگری هم آمده به علاوهٔ اینکه زنانشان به عنوان غنیمت برده می‌شوند (مثلاً شرح لمعه، کتاب الجهاد، ص۲۲۱و۲۲۲).
[/SPOILER]
هرچند البته گفتن هم ندارد تقریباً احکام مدنظر در مباحث جهاد کتب فقهی آمده و همچنین در اینجا ویکی‌فقه. توجه دارید که

نقل قول:
بر همه کفار جز اهل ذمه که پایبند به پیمان خویش هستند، عنوان اهل حرب یا حربی اطلاق می‌گردد؛ خواه در حال جنگ با مسلمانان باشند یا نباشند.

سلام علیکم و رحمه الله

از شما بابت طرح این مساله سپاسگذارم ولی
اگر ماه رمضان بود روزه حجامی و محجوم باطل می شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک به 70 غزوه داشتند طبق نقل بین 900 تا 1300 نفر از مجموع کشته شدگان کفار و شهداء اسلام در این غزوات تلفات ذکر شده .

اگر داعش تنها یک شهر را بگیرد در همان ابتدا , همین تعداد افراد از مسلمان و غیر آن را از خانه هایشان خارج کرده بجرم کفر و قصاص می کشد.

خب این چه آیاتی است که پیامبر از آن خبر نداشت و اسراء را نمی کشته طلقاء مکه را بر عکس عده ای که ادعای اسلام دارند ولی از احکامی غیر آن تبعیت میکنند نکشت در حالیکه میتوانست پس از ترتیب دادن بیش از 40 جنگ بر علیه اسلام توسط این افراد و یهود با تنها بهنگام سر دادن شعار الیوم یوم الملحمه با لشگری دوازده هزارنفری از کشته های آنها پشته بسازد

میتوانست با تائید عامه مردم ابوسفیان و هنده و وحشی را ( که قتل حمزه سید الشهداء و بهترین مسلمانان بر گردن آنها بود ) بجای دعای بخشش برایشان و امان دادن و ... , در پوست خر آتش بزند و احدی از قبائل مخالف را باقی نگذارد . ...

ابوبکر بغدادی چگونه با پیامبر قابل مقایسه است و کدام یک از این نشانه ها در او هست که او را صرفا با تفاوت معصوم نبودن شبه پیامبر بدانیم و اعمال او را اسلامی تلقی کنیم و آنرا منتسب به اعمال پیامبر بدانیم؟

این آیات کدام آیات هستند که پیامبر از آنها بیخبر است و مطابق آن عمل نکرده , ولی ابوبکر بغدادی و خالد بن ولید و یزید بن معاویه و داعش و موجودات دیگر از آن آیات خبر دارند و از آن تبعیت کرده و میکنند ؟

حتی قوانین یاسا را اگر مطالعه بفرمائید مشاهده میکنید که احکام جنگ , مملکت داری و سیاست در مقابل احکام داعش گزینه های کمتری برای کشتار دارد . مثلا خودی را اتهام نمیزنند و دروغ به او نمیبندند تا برای منافع فردی یا گروهی سر ببرند ...

یاحق

شعیب;561544 نوشت:
احکام اسلام عزیز چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی و حکومتی دارای زوایای دقیق و شروط متعددی است که گاها برخورد جاهلانه با این احکام چه در بین دوستان و چه در میان دشمنان این دین الهی باعث بدبینی به کلیت احکام مترقی اسلام شده است.

سلام خدمت استاد گرامی

در این قسمت شما از احکام مترقی اسلام نام بردید
یک سوالی که برای من همیشه مطرح بوده این است که ایا
احکام مجازات اسلامی نظیر سنگ سار و یا قطع دست دزد و قتل مرتد و ...
ایا به معنای روانشناسانه و علمی بازدارنده است ؟ ایا این احکام انسان ساز است ؟
ممنون می شوم علمی و با نگاه روانشناسی و علومی نظیر جامعه شناسی و جرم شناسی و .... جواب دهید .

[=Times New Roman]

شعیب;562084 نوشت:
آنچه که از آیات و روایات کثیره به دست می آید این است که استفاده از ابزار و آلات غیر معمول و کشتار دسته جمعی و القاء سم در منطقه و قطع درختان و آتش زدن آنها و ....در جنگ ها حتی علیه کفار ممنوع است
ما در روایات یک سری اصولی برای جنگ ها داریم:
[=Times New Roman]

شعیب;562084 نوشت:
نظرات فقهاء
بر اساس همين روايت و مشابه آن كه در كلمات ائمه (عليهم السلام) آمده است، بسياري از فقها پاشيدن سم در مناطق جنگي و غير جنگي را حرام دانسته‌اند. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي‌شود.

با عرض سلام مجدد،
در این مورد نیز به نظر می‌رسد قدری تفاوت هست.
۱. بنده راجع به طریق فتح پرسیده بودم؛ اما فتاوایی که در متن نقل‌شدهٔ شما آمده بود صرفاً راجع به سم و سلاح آتشزا سخن می‌گفت. طریق فتح امور دیگری را هم شامل است؛ به این متن از شرح لمعه (همان صفحات نشانی در پست قبلی) دقت بفرمایید (متن داخل پرانتز از شهید اول است و خارج از آن از شهید ثانی (علیهماالرحمة)):
[SPOILER]

نقل قول:
[=Nassim] (ويجوز المحاربة [=Nassim]بطريق الفتح[=Nassim] كهدم الحصون [=Nassim]والمنجنيق[=Nassim] وقطع الشجر) حيث يتوقف عليه (وإن كره) قطع الشجر وقد قطع النبي [=Nassim]صلى الله عليه وآله أشجار الطائف، وحرق على بني النضير، وخرب ديارهم[=Nassim]. (وكذا يكره إرسال الماء[=Nassim]) عليهم، ومنعه عنهم، (و) إرسال (النار، وإلقاء السم[=Nassim]) على الأقوى إلا أن يؤدي إلى قتل نفس محترمة فيحرم، إن أمكن بدونه، أو يتوقف[=Nassim] عليه[=Nassim]الفتح فیجب[=Nassim] ورجح المصنف في الدروس تحريم إلقائه مطلقا[=Nassim]، لنهي النبي صلى الله عليه وآله وسلم
[/SPOILER]

۲. اینکه برخی از علماء القاء سم و حتی ارسال النار را جائز (ولو مکروه) شمرده‌اند؛ از جمله شهید اول (ره) در همان متن منقول و اگر فتح منوط به آن باشد واجب شمرده‌اند (ظاهراً فتوای شما از شهید اول در کتاب دروس آمده؛ و البته طبیعی است که ایشان چند فتوا در کتب مختلف داشته باشد ولی در متن شما نامی از کتاب‌ها و شمارهٔ صفحه‌ها نیامده که بتوانیم مراجعه کنیم.)

ارجاعات من به شرح لمعه، مربوط به چاپ دفتر تبلیغات اسلامی سال ۱۳۷۹ است.

[=Times New Roman]سلام خدمت بزرگواران
هدف این تاپیک به هیچ وجه این نیست که فقها را محکوم کند؛ هدف پرسیدن سؤال یا رفع شبهه‌ای هم نبوده که جوابش در کتاب‌های علما آمده باشد و استادان و کارشناسان بخواهند آن را نقل کنند. هدف گسترش «شبهه» هم نبوده که اگر این بود در همان سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شد نه در اینجا.
ما در این تاپیک خواسته‌ایم بگوییم چنین چیزهایی در فقه ما هست چه باید کرد؟ چنین رفتارهایی اگر اجرا شود (به دست هریک از مذاهب، چه شیعه و چه غیرشیعه) بر قربانیان آن ستم است و روشن است چه نگرشی در مردم دنیا به اسلام ایجاد می‌کند و اگر هم اجرا نشود همین که مردم دنیا و همسایه های مسلمین (مثلاً بودایی‌های میانمار) بدانند که اگر مسلمین به قدرت برسند (اگر قصد اجرای کامل دستورهای فقهی‌شان را داشته باشند) چه بر سر آن‌ها خواهد آمد، طبعاً علاج واقعه را قبل از وقوع می‌کنند و به جان مسلمین می‌افتند و نتیجه آن می‌شود که دیدیم. یا در جنگ مسلمین و مسیحیان در افریقا همین چندماه پیش.

در این تاپیک صرفاً خواسته‌ایم طرح مسئله کنیم؛ تا بلکه راه‌حلی برایش پیدا شود. استادان و کارشناسانی که در درس‌های خارج با علما و مراجع سر و کار دارند و با دیگر طلابی که فردا مرجع و عالم می‌شوند؛ کارشناسانی که با مؤسسات فقهی و دینی ارتباط دارند؛ با مشاوره با دیگر مذاهب مسلمین، به جد مسئله را بررسی کنند بلکه راهی برای مسئله پیدا شود (شبیه راه حل‌ها یا نگرش‌هایی که معدودی از فقها مثل آیت الله سید حسین صدر به آن اشاره کرده است).

اما به نظر می‌رسد برخی از بزرگواران به جای همفکری برای ارائهٔ راه حل، با انکار آنچه در سنت فقهی آمده یا توجیه آن در صدد پاک کردن صورت مسئله هستند.

با عرض سلام خدمت سرکار نگار گرامی

احتراما عرض میشود که موضوعی که شما فتح باب کردید از آنجائیکه ارتباطی مستقیم به این بحث ندارد و کمکی در حل مساله نمیکند لطفا در تاپیک های قبلی که با این موضوع است جستجو یا در تاپیکی مجزا مطرح فرمائید.

مساله ای که اینجا مطرح شده ادعای تطابق رفتار داعش است با احکام اسلامی که ان شاء الله دوستانی که در این باب تخصص کافی دارند اعم از فقهی یا کلامی یا تلفیقی مستندات و ادله و قرائن مرتبط را میتوانند بیاورند تشریف بیاورند باعث استقبال است .

لازم به ذکر شاید باشد که برای طرح یک مساله علمی در نظر گرفتن حداقل شرایط آن بدیهی است یعنی مساله تنها با سوالی ختم نشود که نقص آن در بدیهیات آن موضوع باشد و با نادیده گرفتن بدیهیات به سراغ طرح مساله و فرضیه برویم.

که در این صورت یک سوال مطرح شده سعی در تطبیق دو امر نا متجانس و نا متناسب بوده و نتیجتا با ندیده گرفتن بدیهات , مبادی و مقدمات و مبانی , صرفا بقصد مغالطه و تلبیس و ... طرح گردیده ؛ که این بررسی ارزش پژوهشی ندارد.

یاحق

با سلام

قبلا بحثی داشتم راجع به ترس رسول الله ص از اجرای برخی احکام و شاید مصالح .... که جوابی نگرفتم :

مثلا بروایت بخاری ومسلم چرا رسول خدا ص از قوم عائشه ترسید و خانه کعبه را اصلاح نکرد و....

نگارا;562791 نوشت:
سلام خدمت استاد گرامی

در این قسمت شما از احکام مترقی اسلام نام بردید
یک سوالی که برای من همیشه مطرح بوده این است که ایا
احکام مجازات اسلامی نظیر سنگ سار و یا قطع دست دزد و قتل مرتد و ...
ایا به معنای روانشناسانه و علمی بازدارنده است ؟ ایا این احکام انسان ساز است ؟
ممنون می شوم علمی و با نگاه روانشناسی و علومی نظیر جامعه شناسی و جرم شناسی و .... جواب دهید .

باسلام
دوست عزیزدرمورد این سوالات شما قبلا پاسخ داده شده لطفا به کامنت حقیرقسمت ارتدادفطری وملی مراجعه کنید امااگربحث نتیجه است قطعااین احکام بازدارنده بوده درایران دست دزد قطع نمیشه حال امارسرقت درایران راباعربستان مقایسه کنید
یاحق

خیر البریه;562912 نوشت:
با سلام

قبلا بحثی داشتم راجع به ترس رسول الله ص از اجرای برخی احکام و شاید مصالح .... که جوابی نگرفتم :

مثلا بروایت بخاری ومسلم چرا رسول خدا ص از قوم عائشه ترسید و خانه کعبه را اصلاح نکرد و....

سلام علیکم و رحمه الله

منظور شما را درست متوجه نشدم
اما در مورد روایتی که اشاره کردید
این روایت در کتب اهل سنت آمده و مورد قبول شیعه نیست , در روایاتی معتبر از شیعه ( کافی کلینی 8 جلدی جلد چهارم باب حج ص 210 ) حجر حضرت اسماعیل علی نبینا و آله و علیه السلام خارج از کعبه توضیف شده و اندازه کعبه هم همین اندازه است و مشهور فقهاء بر این اساس فتوی صادر کرده اند. ( توضیح بیشتر در اینجا بخش محدوده حجر )

در این روایت همچنین آمده که در قبل از اسلام عده ای میخواستند کعبه را با مال حلال بازسازی کنند , از آنجائیکه ظاهرا احتیاط میکردند مال حلال کم آورده اند و دیوار کعبه را جلوی حجر برده اند که خب این ادعا هم سوال بر انگیز است که اگر اینها اینقدر بر حلال تاکید داشته اند 360 بت کعبه و اموالی
که از سرتاسر حجاز آن زمان به مکه می آوردند و نذر بتها و آن کان مقدس میکردند همگی در نظرشان حرام بوده ؟ لذا تمام مال حلالشان کفاف ساخت یک دیوار را نمیکرده و به بت هایشان و خادمین این بتها حرام میخورانده اند ؟

یاحق

خیلی تاپیک مفیدیه:Gol:

موضوع قفل شده است