عشق نافرجام و حكمت خدا

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عشق نافرجام و حكمت خدا

با نام و یاد دوست


با سلام و عرض ادب

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

که با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم که می تونه بهم یک ایده جدید بده
کارشناس محترم
اگه یک دختری که یک با وضعیت خاص و هزار تا مشکل و البته با توکل و در کنار خدا بزرگ بشه. اوایل حتی روش نشه از خدا برای ازدواجش دعا کنه . معتقد باشه الله ولی الذین امنو ... خدا ولی و سرپرست ما... کسی که با عمق توکل و ایمان زندگی کنه... بعدها حداکثر از خدا بهترین همراهش رو در مسیر بندگیش به آدم بده ... کسی که با هزار تا قصه ی دراز زندگیش غصش دوری از خداست. بعد 40-30 تا خواستگار هی مطرح شده و ... یک دفعه یکی برا آدم خواب ببینه که امام زمان بهش هدیه بده . بعد یک خواستگار براش بیاد دقیقا همونی که می خاد ... کسی که بوی خدا میده و هم کفوشه ... اونم با دقت و لطافت پیش بره ... طی مراحل خواستگاری . جلسات که هر کدوم با کلی نماز و دعا و توکل پیش بره ... یک باره آقاهه بدون هیچ توضیحی این پیام رو بفرسته که: ادامه ارتباط ما به صلاح نیست و موفق باشید و بره ... نه محبتش بلکه یادی از رد پای خدا تو وجودش رو توی وجود دختر جا بزاره ... مجددا کلی دعا و نمازهای شب و امام زمان و ... جواب نده .. بعد که یک سال و 5 ماه بگذره و همچنان اون دختر بهتر از اون رو نه پیدا کنه و نه بتونه فراموشش کنه ... همش از خدایی که خالقه اون موجوده بگه من که اون رو به خاطر تو می خواستم یا یادش رو از دلم ببر و یا ... ولی هیچ اتفاقی نیفته ... دختر گاهی به خاطر بالارفتن سنش و ... توهین بشه... توکل و ایمانش ضعیف بشه! باید چکار کنه؟
وقتی هیچ واسطه ای هم جز خدا نیست که چیزی از این قلیان ها و جوشش ها و عشق بدونه نباشه و دختر هم از شدت حجب و حیا این ماجراهاش رو با هیچ کسی درمیون بزاره باید چکار کنه؟
من به شدت منتظر جوابم............
از خدا بگین و برام دعا کنین ... برای یک دل شکسته


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام و عرض ادب خدمت شما خواهر گرامي
مقدمه
از جمله عوامل مهمي كه ما در زندگي ضربه هاي بزرگي مي خوريم اين است كه مكانيكي خوبي نيستيم نمي توانيم پيچ و مهره هاي «انتظارات» «شرايط و امكانات» و «واقعيات زندگي» را تنظيم كنيم از سويي هم مشكل جدي در تنظيم «دعاها» و «مصلحت ها» و «خواست خداوند تبارك تعالي» و «اراده خود» داريم .
به خاطر همين
بدون توجه به واقعيات انتظار داريم هر دعايي كه مي كنيم محقق شود.
انتظار نداريم شكستي بخوريم.
گاهي از نيروي مهم اختيار و اراده خود غافليم و همه چيز را به تقدير الهي مي سپريم اصلا فراموش مي كنيم كه خداوند رحمان مقدر داشته است كه ما با كمك «اراده و اختيار»، راهنمايي بزرگان دين، فكر و مشورت زندگي و سرنوشت خودم را بسازم.
يادمان مي رود كه حتي بزرگان دين چون حضرت ايوب، يونس، يعقوب، يوسف، محمد(ص) و ائمه اطهار(ع) نيز در اين زندگي دنيا درگير سخت ترين امتحانات و بلاها شده اند
يادمان مي رود كه دعاهايمان قطعا شنيده مي شود و مستجباب است اما استجابت به معناي اين نيست كه چيزي كه من دلم مي خواهد حتما بهش برسم و حكمت خداوند را ناديده مي گيريم.
يادمان مي رود كه اگر چه خواب هاي نويد بخش خوب است اما خواب و روياها علل فراوان زيادي دارند و تفسير و تعبير خواب نياز به علم الهي دارد و ما نبايد براساس خواب براي بيداري زندگي خودمان حساب باز كنيم.

[HL]سهمي هم براي حكمت خدا[/HL]
در مشاوره هايم زياد مواجه شده ام با افرادي كه چيزي را سفت و سخت با نذر و نياز و گريه و التماس از خدواند مي خواسته ولي بعدا خدا را شكر مي كرده كه آن دعايش را مستجاب نكرده است قران مي فرمايد چه بسا چيزي را به نفع خود دانيد درحالي كه به خير و صلاحتان نيست و چه بسا چيزي را به ضرر خود بدانيد در حالي كه به نفع شما است بنابراين در شكست ها نيز فراموش نكنيم كه چه بسا به نفع مان نبوده
[HL]اتفاق ظاهرا خوب[/HL]
آمد خدمت اما صادق گفت مي خواهم بروم تجارت استخاره كرد بد آمد و اتفاق رفت و سود خوبي گيرش آمد و حسابي هم بهش خوش گذشت باز گشت و علت را پرسيد اما فرمود ياد است در فلا جا تا دير وقت بيدار بودي و نماز صبحت غذا شد؟ گفت بله گفت ضرر بسيار بزرگي كه به خاطر آن نماز كردي با اين سود و لذتت اصلا قابل مقايسه نيست

[HL]اتفاق ظاهرا بد[/HL]
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و دارایی های اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟
آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم!
به یاد داشته باشيم :اگر کلبه ما سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می خواند.

خب چه بايد كرد؟
كارتون خانواده دكتر ارنست يك داستان و يا رمان بوده كه فيلم و كارتون از ان ساخته شده است اين فيلم از نگاه روان شناختي براي زندگي ما درس آموز است
طبيعتا هيچ كدام از ما ميل به ناخوش بودن و ناراحتي و غم و هجران از محبوب نداريم دوست نداريم خانه و مسكنمان ويران شود اما چه كنيم كه واقعيات زندگي گاهي برخلاف ميل ما رقم مي خورد به تعبير روايات روزي به نفع و موافق طبع ماست و روزي مخالف و ضرر ما.
خانواده دكتر ارنست تصميم گرفتند به جاي زانوي غم دل بغل گرفتن با مشكلات بجنگند و با زندگي و شرايط اجتناب ناپذير جديد سازگاري پيدا كنند و طوري زندگي كردند كه بعدا جدايي از ان جزيره با ان همه برايشان سخت بود.
در روايت داريم بدان كه مشكلات دو نوع است: نوع اول اجتناب پذير كه بايد با فكر و انديشه و همفكري حلش كرد و نوع دوم مشكلات اجتناب ناپذير كه بايد پذيرفت و با شرايطش سازگاري پيدا كرد و اجازه ندهيم روان ما آسيب ببيند.
در شرايطي كه براي شما پيش آمده است نيز بيرون از اين دو نوع نيست اما بايد حركت كنيد. نبايد خودتان را به رويدادها بسپاريد
نبايد در چرخه دوار و سلسله وار چرا من؟ گير كنيد
بايد بگويد خب من كه از ائمه نزد خداوند عزيز تر نيستم
براي ايشان هم گرفتاري هاي زياد پيش آمد
بايد با توكل بر خدا و توسل به ايشان براي زندگي جديد حركت كنيد و تلاش كنيد طناب اين ارتباط و وابستگي را كه به شما وصل شده است را قيچي كنيد و ذهن تان را آزاد كنيد. با چي؟
ارتباط با خداوند (نشستن در سجاده بعد از نماز و گفتگوي آزاد و بدون تكلف با خدا و ائمه)
با فعاليت هاي بدني و هنري
با مطالعه كتب مختلف
مطالعه شرح حال عرفا
شنيدن سخنراني هاي متنوع و ارتقاي بينش و مهارت هاي زندگي
انتقال تجارب تان به ديگران از طريق ياد داشت، داستان، وبلاگ و...
با نذر و نياز
و اگر گرفتاري نوسان در خواب و خوراك هستيد، خلق تان افت و نوسان دارد، از زندگي ناراضي هستيد و اين حالات بيش از دو هفته ادامه داشته است با مشورت با يك روان پزشك(متخصص اعصاب و روان) حاذق
موفق باشد

حامی;560419 نوشت:
سهمي هم براي حكمت خدا
در مشاوره هايم زياد مواجه شده ام با افرادي كه چيزي را سفت و سخت با نذر و نياز و گريه و التماس از خدواند مي خواسته ولي بعدا خدا را شكر مي كرده كه آن دعايش را مستجاب نكرده است قران مي فرمايد چه بسا چيزي را به نفع خود دانيد درحالي كه به خير و صلاحتان نيست و چه بسا چيزي را به ضرر خود بدانيد در حالي كه به نفع شما است بنابراين در شكست ها نيز فراموش نكنيم كه چه بسا به نفع مان نبوده


كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
بر شما كارزار (با كفار) نوشته و مقرر شد و حال آنكه براى شما ناخوشايند است،بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما بهتر است، و بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بدتر است، و خدا مى‏ داند و شما نمى‏ دانيد( بقر، 216)


Fighting is enjoined on you, and h is an object of dislike to you; and it may be that you dislike a thing while it is good for you, and it may be that you love a thing while it is evil for you, and Allah knows, while you do not know.
فایل: 


تفسير نور ذيل آيه 23 سوره حديد:
تمام حوادث تلخ و شيرين، همچون پلّه ‏هايى از سنگ‏ هاى سياه و سفيد، براى بالا رفتن است و بايد بدون توجّه به رنگِ پلّه ‏ها به سرعت از آن گذشت.
كارمند بانك، يك روز مسئول گرفتن پول از مردم و روز ديگر مسئول پرداخت است. نه روز اول خود را مى‏ بازد و نه روز دوم خوشحالى مى‏ كند، زيرا مى‏ داند او كارمندى امين بيش نيست. خداوند با مقرّر كردن حوادث و فراز و نشيب‏ها مى‏ خواهد روح انسان را به قدرى بالا ببرده تلخى‏ها و شيرينى‏ها در آن اثر نكند، چنانكه حضرت زينب‏ (عليها السلام) بعد از حوادث كربلا فرمود: «و ما رأيتُ الا جميلا»؛ [به غير از زيبايي چيزي نديدم]
و امام حسين (عليه السلام) در گودال قتلگاه فرمود: «رضاً بقضائك، صبراً على بلائك»
و امام على (عليه السلام )اشتياق و انس خود را به شهادت از انس كودك به سينه مادر بيشتر مى داند. «و اللّه لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه»
اگر حكمت بروز حوادث را بدانيم، حسد نمى ‏ورزيم، حرص نمى‏ زنيم، دشمنى نمى‏ كنيم و عصبانى نمى ‏شويم زيرا مى ‏دانيم كه صحنه‏ ها از قبل طراحى حكيمانه شده است.
اگر بدانيم عطاى نعمت، مسئوليّت و وظيفه به دنبال مى‏آورد، از داشتن آن شاد نمى‏ شويم و اگر بدانيم گرفتن نعمت، جبرانش در قيامت است از فوت شده ‏ها غمناك نمى‏ شويم.
حضرت على ((عليه السلام) فرمودند: زهد در قرآن در دو كلمه آمده است، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. «الزهد كلّه بين كلمتين فى القرآن، قال سبحانه تعالى: [HL]«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ »؛ [=&quot]تا بر آنچه از دست شما رفت تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما داده شادمانى (بى ‏جا) نكنيد
[/HL]

نقل قول:

سلام
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم که می تونه بهم یک ایده جدید بده
کارشناس محترم
اگه یک دختری که یک با وضعیت خاص و هزار تا مشکل و البته با توکل و در کنار خدا بزرگ بشه. اوایل حتی روش نشه از خدا برای ازدواجش دعا کنه . معتقد باشه الله ولی الذین امنو ... خدا ولی و سرپرست ما... کسی که با عمق توکل و ایمان زندگی کنه... بعدها حداکثر از خدا بهترین همراهش رو در مسیر بندگیش به آدم بده ... کسی که با هزار تا قصه ی دراز زندگیش غصش دوری از خداست. بعد 40-30 تا خواستگار هی مطرح شده و ... یک دفعه یکی برا آدم خواب ببینه که امام زمان بهش هدیه بده . بعد یک خواستگار براش بیاد دقیقا همونی که می خاد ... کسی که بوی خدا میده و هم کفوشه ... اونم با دقت و لطافت پیش بره ... طی مراحل خواستگاری . جلسات که هر کدوم با کلی نماز و دعا و توکل پیش بره ... یک باره آقاهه بدون هیچ توضیحی این پیام رو بفرسته که: ادامه ارتباط ما به صلاح نیست و موفق باشید و بره ... نه محبتش بلکه یادی از رد پای خدا تو وجودش رو توی وجود دختر جا بزاره ... مجددا کلی دعا و نمازهای شب و امام زمان و ... جواب نده .. بعد که یک سال و 5 ماه بگذره و همچنان اون دختر بهتر از اون رو نه پیدا کنه و نه بتونه فراموشش کنه ... همش از خدایی که خالقه اون موجوده بگه من که اون رو به خاطر تو می خواستم یا یادش رو از دلم ببر و یا ... ولی هیچ اتفاقی نیفته ... دختر گاهی به خاطر بالارفتن سنش و ... توهین بشه... توکل و ایمانش ضعیف بشه! باید چکار کنه؟
وقتی هیچ واسطه ای هم جز خدا نیست که چیزی از این قلیان ها و جوشش ها و عشق بدونه نباشه و دختر هم از شدت حجب و حیا این ماجراهاش رو با هیچ کسی درمیون بزاره باید چکار کنه؟
من به شدت منتظر جوابم............
از خدا بگین و برام دعا کنین ... برای یک دل شکسته

سلام دوست من ...
این راه حل ها و این راهکارها جواب بده نیست ... من در درون همین سایت از آقایی مطلبی رو یاد گرفتم ... بحثی پیش اومد و مجبور شدیم که علم رو تعریف کنیم ... بهترین تعریفی که از علم من شنیدم چنین جمله ای بوده ...

* مسیری تکرار پذیر .... برای احقاق خواسته ها ...

به عنوان مثال اگر شما بدانید با طی کردن مسیر a به هدف b میرسید این یک علم است .
به عنوان مثال اگر با طی کردن مسیر a ممکن باشد که شما به b برسید یا نرسید دیگر اسمش علم نیست .

یادم هست چندین وقت پیش ختم زیارت عاشورا در درون سایت گرفته بودند و کسی عنوان کرده بود اگر کسی 40 روز زیارت عاشورا بخواند .. میتواند همسری شایسته بگیرد و سندهای این سخن رو هم عنوان کرده بود ... و تجربه شخصی کسی در این ارتباط رو هم عنوان کرده بود ... ولی تمام این راهها علم نیست ... علم مسیری دیگر هست ...

ببین ... بزار برات یه مثال بزنم ...
فرض کن الان مشگل مالی داری و از خدا یک میلیون تومن پول درخواست میکنی ... دو تا دستهات رو میبری بالا و میگی یا ارحم الراحمین بهم یک میلیون پول نقد برسون فوری .... همون موقع هم سقف آسمون باز میشه و یک میلیون پول میوفته پائین ... خوب !!! بعدش چی .... شما در عرض یک ماه پولت تموم میشه و دوباره دندون دردی ... مشگلی سراغت میاد و باید باز کتاب دعا دستت بگیری ....

خودت رو خوار میکنی ... یک میلیون بار صلوات میفرستی ... به زمین و زمان میزنی ... آخر سرش خدا بهت یک میلیون تومن پول میده ... آیا واقعا ارزشش رو داره !!!

فردا چی ...

فردا که فرزندت تو بیمارستان بستری شد .... پس فردا که مشگل اقتصادیت دوباره گل کرد ... و ...

هر روز میخوای قرآن سرت بگیری و بگی یا ارحم الراحمین پول رو برسون .... شوشو رو برسون ... بچه رو خوب کن ...

این راهها به ترکستان هست ....

سرت رو بالا یگیر ... منطقی و علمی و از مسیرهایی درست حرکت کن ... مسیرهایی که علمی هستند و جواب میدن ... بزار عقلت بوجود بیاد ... رشد کنه ... و بتونی در همه جا و در همه لحظات ازش استفاده کنی ...

چه زمان ازدواج کردن ...
چه زمان جور کردن پول ...
چه زمان مریضی فرزندت ...

وگرنه آسون ترین راه این هستش که یه تسبیح دستت بگیری و یه میلیون بار ... یا ده میلیون بار صلوات بفرستی ...

به هر حال امیدوارم مسیرت رو زودتر پیدا کنی .

به نظر من همش بر می گرده به غرور و کبر و تکبر خودت ! غرورتو پایین بیار و با خواستگاری سطح پایین تر ازدواج کن ! یبادت باشه همه چیزی که می خوای کامل نمی تونه برات بیاد

و اون خواستگار هم اگه از طرف خدا بود تنهات نمی ذاشت شاید خدا کسی دیگرو برات در نظر گرفته

سلام دوست من. از اینکه اینقدر ناامیدانه نوشتی ناراحت شدم.حس میکنم شما خیلی قوی هستی ک خدا امتحانات سختی رو واستون تدارک دیده.ب نظرم توکل کن و ب زندگیت رنگ بده.توکل کن و کارهای روزمره ات رو با تمرکز انجام بده و بحث ازدواجت رو ب ائمه بسپر این هم آرومت میکنه و هم قوی. میتونی امتحانش کنی ضرر نداره. از انرژی منفی دادن ب خودت هم دوری کن. هر انسانی میتونه خودش رو بهترین نقطه دنیا بدونه اینو یادت بمونه.موفق باشی

الهه خشم;560526 نوشت:
هر روز میخوای قرآن سرت بگیری و بگی یا ارحم الراحمین پول رو برسون .... شوشو رو برسون ... بچه رو خوب کن ...

این راهها به ترکستان هست ....

سرت رو بالا یگیر ... منطقی و علمی و از مسیرهایی درست حرکت کن ... مسیرهایی که علمی هستند و جواب میدن ... بزار عقلت بوجود بیاد ... رشد کنه ... و بتونی در همه جا و در همه لحظات ازش استفاده کنی ...

چه زمان ازدواج کردن ...
چه زمان جور کردن پول ...
چه زمان مریضی فرزندت ...

وگرنه آسون ترین راه این هستش که یه تسبیح دستت بگیری و یه میلیون بار ... یا ده میلیون بار صلوات بفرستی ...

به هر حال امیدوارم مسیرت رو زودتر پیدا کنی .

سلام بر شما
ولي علم ما در برابر علم نامتناهي خداوند حكيم و خالق و هستي بخش ناچيز ناچيز است
مي توان جمع كرد وظيفه خودمان را انجام دهيم فكر كنيم، مطالعه و مشورت كنيم از اسباب طبيعي مدد بگيريم و در عيان حال و دعا و توسل هم بكنيم. چه بسيار گره ها كه با دعا و توسل و ذكر باز مي شود
در روايت داريم كسي كه بدون تلاش و عمل دعا مي كند مانند كسي است كه با كمان بدون زه تير اندازي مي كند

حامی;560691 نوشت:
سلام بر شما
ولي علم ما در برابر علم نامتناهي خداوند حكيم و خالق و هستي بخش ناچيز ناچيز است
مي توان جمع كرد وظيفه خودمان را انجام دهيم فكر كنيم، مطالعه و مشورت كنيم از اسباب طبيعي مدد بگيريم و در عيان حال و دعا و توسل هم بكنيم. چه بسيار گره ها كه با دعا و توسل و ذكر باز مي شود
در روايت داريم كسي كه بدون تلاش و عمل دعا مي كند مانند كسي است كه با كمان بدون زه تير اندازي مي كند

سلام استاد حامی امیدوارم که خوب و سلامت باشید ...

1- من خدتتون عنوان کردم که علم یعنی مسیری تکرار پذیر برای احقاق خواسته ها ... عقل فهم و دانش ما اندک هست ... و ما در درون دنیای احتمالات زندگی میکنم ... اما وقتی فیزیک مثلا میگوید : اگر چوب را بسوزانی تولید گرما میکند ... در 99.9999 درصد مواقع چنین اتفاقی میوفتند و 0.0001 درصد ممکن هست که خداوند نخواهد ... یعنی شما چوب را آتش بزنید و به جایه اینکه گرما تولید کند ... به جاش ... گلستان شود ... ولی انسان عاقل علم رو پذیرفته و بر اساس 9999.99 درصد حرکت میکند نه بر اساس 0.0001 درصد .

2- من هم اعتقاد دارم که علم ما ناقص هست ... ولی راهی به جز استفاده از علممون نداریم ...

3- در مورد دعا و توسل ... من ازش نتیجه نگرفتم ... و من بابته اون چیزهایی که ازش نتیجه گرفتم و میدونم راه هست سعی میکنم دیگران رو راهنمائی کنم .

4- فرمودید که چه بسا گره هایی که با دعا و توسل و ذکر باز شده اند ... مطمئن هستم حداقل شما دروغ نمیگید ... آیا چنین چیزی رو دیدید ... آیا مطمئن هستید که اگر شخص طبق علم عمل میکرد و دعا نمیکرد به آن نتیجه نمیرسید .... و چون علم و دعا در کنار یکدیگر بودند اون شخص تونسته موفق بشه ...

برخی جاها بوده که تاثیراتی دیدم ... ولی نمیدونم که آیا واقعا همون دعا بوده که باعث موفقیت من شده .... تنها کارکردی که من از دعا دیدم این بوده که باعث شده آروم تر بشم ... خونسردیم بیشتر بشه ... و بهتر بتونم رویه خودم تسلط داشته باشم ...

ولی بعضی جاها به شدت باعث شده مشگلم بیشتر بشه ... مثلا زمانی من هم پسری رو دوست داشتم و هر کاری میکردم نمیتونستم فراموشش کنم ... هر شب و هر روز در نمازهام دعا میکردم که طرف رو فراموش کنم و... بعدها فهمیدم انسانی که در حال دعا کردن هست حساس ترین حالات روحی و روانی خودش رو به کار میندازه و چون من در اون حالات از خدا میخواستم که اون پسر رو فراموش کنم ... برعکس موجب میشد یاد و خاطره ایشون در درون ذهن من Refresh بشه و هر روز بیشتر و بیشتر اعصابم خورد بشه ...

ممنون از راهنمائیتون .

الهه خشم;560708 نوشت:
4- فرمودید که چه بسا گره هایی که با دعا و توسل و ذکر باز شده اند ... مطمئن هستم حداقل شما دروغ نمیگید ... آیا چنین چیزی رو دیدید ... آیا مطمئن هستید که اگر شخص طبق علم عمل میکرد و دعا نمیکرد به آن نتیجه نمیرسید .... و چون علم و دعا در کنار یکدیگر بودند اون شخص تونسته موفق بشه ...

سلام ممنون از شركت شما در بحث
ولي به نظر پنبه اينها را بايد قبل از ورود به دين بزنيم وگرنه بله اين طوري است
ما دو بحث داريم
برون ديني : كه همه اينها كه فرموديد بايد بحث شود جايگاه خدا، ما در هستي، وحي، عصمت انبيا، و.....
درون ديني: وقتي همه اينها را فهميديم و دانستيم كه را شناخت محدود به علم تجربي نيست و عقل، وحي و نقل هم جايگاه والايي در راهيابي دارند آن وقت است كه دعا را بهش اعتقاد داريم سفت و محكم
چون اين تعبد پشيبانه عقلي دارد يعني اول بيرون از دايره دين با عقل همه اينها را بررسي و تحقيق كرديم بعد وارد دين شديم حالا مي گويم چون خداوند حكيم است چون وحي خطاناپذير است چون امام معصوم است اقوال آنها نيز رهنمون كننده به حقيقت است.

اگر بيشتر نياز به بحث باشد پيشنهاد مي كنم بحث جداگانه اي با گروه كلام داشته باشيد چون مشاورم و حوزه كاريم مشخص است و اين سايت بنايش كار تخصصي است
موفق باشيد

سلام ...
برای آغاز کننده پست ...

یه فیلم خیلی زیبا یادم اومد که گفتم براتون تعریفش کنم ... اسم فیلم خاطرم نیست ... سالها پیش دیدمش ... داستان فیلم از این قرار بود :

نجاری بود که سالیان سال کاره نجاری انجام میداده ... این نجار در اواخر عمرش فیلم پینوکیو رو از سینما میبینه و تهییج میشه ... برای همین تصمیم میگیره که اون هم برای خلوت خودش یک عروسک چوبی درست کنه .... پیرمرد ماهها بر رویه چوب خراطی میکرده و با نهایت دقت و عشق عروسک چوبی خودش رو میساخته ... سعی میکرده با دستانش به چوب زندگی بده و عروسکی ارزشمند و زیبا و پر شکوه بسازه ... ماهها میگذره ... تا اینکه نجار موفق به ساخت عروسک چوبی میشه ... غافل از اینکه عمرش به دنیا نبوده و بعد از ساخته شدن عروسک چوبی دار فانی رو وداع میگه ...

عروسک کوچولو جان میگیره و مثله پینوکیو شروع میکنه به حرکت کردن ... بالا و پائین پریدن ... ورجه وورجه کردن ... عروسک چوبی سالیانی رو همینجوری سپری میکنه ... کتابهای زیادی رو میخونه و به قوله ما انسانها برای خودش فیلسوف و دانشمندی میشه ... تا اینکه یه روز عروسک چوبی داشته از کنار مغازه ای عبور میکرده که ناگهان نگاه دخترکی قلبش رو تسخیر میکنه ...

عروسک چوبی ... جنسش از چوب بوده ... ولی دخترک از پوست و استخون ... عروسک چوبی هی با خودش راه میره ... هی فکر میکنه ... هی فکر میکنه ... آخه عاشق شده بود دیگه ...
عقلش به جایی قد نمیده ... افسردگی میگیره و ناراحت یه گوشه میوفته ... تا اینکه یه فکری به ذهنش میخوره ... میگه بزار در درون اینترنت تحقیق کنم ... شاید امکانش وجود داشته باشه که یه عروسک چوبی تبدیل به انسان بشه ...

عروسک چوبی شروع به تحقیق میکنه ... میبینه که ....
هیچ راه حلی برای این کار وجود نداره ... تنها یک افسانه در این مورد وجود داره ... اون هم افسانه پینوکیو و فرشته مهربون ...

با اینکه میدونسته که داستان پینوکیو و فرشته مهربون تنها یک داستان هست ... با خودش میگه از کجا معلوم که این یک داستان واقعی نبوده باشه ... و راوی داستان نخواسته که حقیقت داستان رو برملا کنه ...
عروسک کوچولو شروع میکنه به تحقیق کردن تا فرشته مهربون رو پیدا کنه و ازش بخواد که بدنی با گوشت و استخون بهش بده .... تا بتونه به محبوبش برسه ...

پس از مدتها تحقیق کردن ... میفهمه که .... پس از ساخته شدن فیلم پینوکیو و به اکران در اومدن اون ... عروسک پینوکیو و فرشته مهربون رو سوار کشتی میکنن تا به کشوری دیگر ببرن و کشتی در وسط راه غرق میشه و فرشته مهربون و پینوکیو در درون دریا غرق میشن و هیچ نشونه ای هم ازشون پیدا نمیشه ...

پینوکیو با خودش میگه .... چاره من به دستان فرشته مهربون هست ...
پینوکیو برای یافتن فرشته مهربون نیاز به زیر دریائی داشته ... بنابراین دور از چشم گارد امنیتی سواره یه زیر دریایی میشه و سالها به دنبال فرشته مهربون میگرده ... کم کم داشته از پیدا کردن فرشته مهربون ناامید میشده که ناگهان اون دور دورها یه کشتی شکسته در اعماق دریا میبینه ... وقتی به اون کشتی شکسته که در عمق اقیانوس نزدیک میشه ... ناگهان تصویر فرشته مهربون رو جلوش میبینه ... بالاخره تونسته بود پیداش کنه ... خیلی خوشحال میشه ...

زیر دریایی رو روبروی کشتی شکسته نگه میداره ... و
با خضوع در مقابل فرشته مهربون به رویه زانوهاش میشینه ...
دستهاش رو در درون هم حلقه میکنه ...
به چشمان فرشته مهربون خیره میشه ...
و میگه ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
.....
.....
.....
.....
سکانس میاد بیرون از زیر دریایی نشون میده اون دخترکی که عاشق بوده ... خودش بزرگ شده ... درس رو در درون دانشگاه تموم کرده ... عاشق پسری شده و داره برای اون پسر طنازی میکنه و همچنان عروسک چوبی در قعر اقیانوس چشم در چشم فرشته مهربون دوخته و میگه ...

خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....

سالها میگذره تا اینکه اون دختره ... پیره زنی برای خودش میشه و از دنیا میره ... ولی همچنان عروسک چوبی با دستانی حلقه کرده و با حالتی خضوع چشم در چشم فرشته مهربون دوخته و میگه ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...

باز سکانس دستگاه میاد بیرون از زیر دریائی ... نشون میده ... بهارهای بسیار اومدند و رفتند ... تابستانها و زمستانهای بسیار آمدند و رفتند ... دختری که عاشقش بوده میمیره ... نسلها از انسانها میان و میرن و زمین وارد عصر یخبندان میشه ... و اقیانوس ها شروع به منجمد شدن میکنند ...

عروسک چوبی سردش شده بوده ولی همچنان دستانش گره کرده و با حالت خضوع روبرویه فرشته مهربون قرار گرفته بوده و میگفته ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...

تا اینکه بر اثر سرما ... عروسکه فرشته مهربون روبروی چشمان خسته و دستان حلقه کرده عروسک چوبی تکه تکه میشه ... در همان لحظات بود که سرمایی عجیب تنه خسته عروسک چوبی رو در آغوش میگیره و عروسک چوبی رو به خوابی عمیق فرو میره ...

سکانس فیلم دوباره میاد بیرون ... نشون میده سالیان سال گذشته و انسانها به دانش و تکنولوژی رسیدند ... آنچنانکه میتونن در درون ابرها حرکت کنند ... قعر اقیانوس ها رو پویش کنند ... و به دنیال زیر دریایی عروسک چوبی میان و اون رو از درون زیر دریایی بیرون میشکن ... بدن خسته اون رو ترمیم میکنن و دوباره جانی به اون میدن ...

عروسک چوبی متوجه میشه که راه رو عوضی اومده ... و فرشته مهربون چاره راهش نبوده ... بنابراین خوشحال میشه ... نفسی از ته دل میکشه و میگه من یه روز تبدیل به انسان میشم و اینبار به هیچ وجه عشقم رو از دست نمیدم ...

فیلم با ورجه وورجه ها و خوشحالی عروسک چوبی به اتمام میرسه ....

سلام
همانطور که در وهله با توکل بر خدا دعا و مناجات، خداوند یک فرجی حاصل کرد... بازهم می توان از خداوند مدد خواست، چرا که خداوند تغییر نکرده و نیرویش تمام نشده است... (لا حول و لا قوة الا بالله)

الهه خشم;560758 نوشت:
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...

سلام بر همگي
يك فيلم ديدم يك بار درباره زندگي كربلايي كاظم بود كسي كه در قبرستان نو قم دفن است و فرزندانش هنوز زنده اند و با آنها مصاحبه شده يكي از آنها در آموزش و پرورش بود
داستان پيرمردي كه در كسب رزق حلال و حرام مي كرد و به طور معجزه آسايي حافظ قران مي شود حالا كي كسي كه به شاهدت مردم آبادي ايشان و روحاني محل سواد خواندن و نوشتن نداشته و بعد از آن
به قم مي آيد
آيت الله بروجردي كل قرآن رو با ايشان مرو مي كنند ببيند آيا قرآن تحريف شده يا نه
نواب صفوي او با خود به جلسات تبليغي زيادي مي برند
طلاب زيادي در مدرسه فيضه او را آزمايش مي كردند و گاهي كتب عربي را به ايشان نشان مي داند و ايشان دقيق نشان مي داد كه كجاي اين عبارات قران است وقتي مي پرسيدند از كجا مي گويي!؟ مي گفت آيا قران نور و نورانيت دارند
و خودم از بزرگان اخلاق شنيدم كه مي فرمودند كربلايي كاظم خواص آيات را مي دانستند ولي افراد بسيار درگير سؤالات درباره آيات و شماره ها و...مي شدند

از اين نمونه ها زياد است
كتاب نشان از بي نشان ها را بخوانيد شرح حال عارف بزرگ مرحوم نخودكي است كسي كه مردم زيادي از او كرامات نقل كرده اند و مي فرمود مي ترسم مردم نسبت به حضرت رضا(ع) سستي كنند وگرنه كاري مي كردم كه هر كسي به درب منزل من هم نگاه كند به بركت ائمه شفا بگيرد

موضوع قفل شده است