غفلت از یاد خدا

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
غفلت از یاد خدا

[=&quot]بزرگترین صدمه ای که در زمینه بندگی خدا ممکن است بخوریم غفلت از یاد خداست،یاد خداوند وبالتبع برای او کار کردن(اخلاص) وسوسه های نفس وشیطان را از انسان دور می کند و در طی مسیر به سوی کمال ما را یاری می رساند.[/]



[=&quot]شیطان هم به دنبال این است که غفلت را اهرمی برای القاء وساوس خود کند: امام صادق علیه السلام می فرماید:[/]



[=&quot]قال ابلیس:خمسة اشیاء لیس لی فیهن حیله و اما سائر الناس فی قبضتی:

[/]



[=&quot]1-من کثرة تسبیحه فی لیله و نهاره؛ [/]



[=&quot]شیطان اعتراف کرده که : پنج دسته از مردم هستند که من نمی توانم به آنها حیله بزنم اما بقیه مردم در چنگ من اند:(گروه اولی که تحت حیله من نیستند)هر آن کس که شب و روز یاد خدا کند.

[/]



[=&quot]یاد خدا متضاد غفلت است پس اگر کسی دل را با یاد خدا روشن نگه دارد غفلت بر آن غلبه پیدا نمی کند.

[/]



[=&quot]سوالات زیادی در این باره وجود دارد وموضوع غفلت بسیار بسیار مهم است و آثار بزرگی دارد که در مرحله بعد مفصلا خواهیم گفت.[/]


آثار غفلت از یاد خدا

زندگی سخت و پردردسر، نتیجه غفلت از یاد خداست: در قرآن کریم می خوانیم:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی. (طه: 124)
و هر آن کس از یاد من دوری کند، زندگی سختی در انتظارش خواهد بود و روز قیامت، وی نابینا محشور می شود.
به تعبیر سعدی:
هر که امروز نبیند اثر قدرت او غالب آن است که فرداش نبیند دیدار کسی که به خدا توجه ندارد، هر قدر برای به دست آوردن لذت ها و منافع مادی و ظاهری تلاش کند، بنا به فطرت خداجویش که همواره او را به سوی کمالات فرامی خواند، لذت های به دست آمده او را سیراب نمی کند. آرام و قرار نمی گیرد. او یا همواره در حسرت آن چیزهایی است که ندارد یا در ترس و اندوه از دست دادن چیزهایی است که به دست آورده ایت. پس هرگز روی آرامش و اطمینان را نمی بیند. چنین فردی هنگام روبه رو شدن با مشکلات، ناراحتی ها و شکست ها به سرعت دست خوش اندوه و نگرانی می شود و زندگی را برای خود سخت و دردآور می داند، ولی کسی که خدا را تنها پناه خود می شناسد و می داند پروردگار بر زندگی او نظارت دقیق دارد و حکومت بر سراسر جهان از آنِ اوست، فریب لذت های زودگذر دنیا را نمی خورد. او می داند آنچه دارد، امانتی است که باید در مسیر پیشرفت معنوی اش به کار گیرد. پس هدف خود را دنیا و رسیدن به نعمت های آن قرار نمی دهد تا با زوال آن دست خوش درد و اندوه شود یا از احتمال زوال آن نگران باشد.
قرآن می فرماید:
هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ الْمُوءْمِنینَ لِیَزْدادُوا إیمانًا مَعَ إیمانِهِمْ. (فتح: 4)
خداوند، آرامش را بر دل های مؤمنان نازل کرد تا بر مراتب ایمان خود بیفزایند.
پیام متن:

دوری از یاد خدا، زندگی پررنج و سختی فراوانی به همراه می آورد.
پی آمد غفلت از یاد خدا

نتیجه غفلت از یاد خدا، مبتلا شدن به شیاطین است. «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛ هر آن که از یاد خدا روی گرداند شیطان همراه او خواهد شد». (زخرف: 36)
باید گفت سلاح شیطان برای گمراه کردن و وادار کردن مردم به فراموشی از یاد خدا و به طور کلی فراموش کردن خیر و مصلحت خودشان، همان نفوذ و تأثیر او در آنان از راه شهوت هاست. علاقه طبیعی انسان به اشباع لذت ها، راه نفوذ را بر شیطان می گشاید تا با غفلت و فراموشی از آنچه به صلاح و خیر اوست، از خدامداری دور و به خودخواهی ها نزدیک شود. در آیه های گوناگون قرآن از زبان شیطان خطاب به خداوند متعال، به این حقیقت اشاره شده است که او به گمراه کردن همه بندگان خدا جز بندگان خالص او خواهد پرداخت.
به عبارتی وجود هرگونه ناخالصی در انسان، زمینه را برای نفوذ شیطان فراهم می آورد و باعث غفلت انسان از یاد خداوند سبحان و سهل انگاری او در اطاعت از فرمان های الهی می شود تا جایی که ممکن است به مرحله ای برسد که شیطان بر او چیره شود و یاد خدا را از خاطرش ببرد که پایانش زیان کاری و خسران است.
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: من گاهی شاد و گاهی افسرده ام و حالات روحی متفاوتی دارم. دلیلش چیست؟ حضرت فرمود: خداوند برای هر کس یک ملک و یک شیطان قرار داده است. اگر از یاد خدا غافل شود، شیطان به او نزدیک شده و دلتنگ می شود. قرآن کریم به روشنی به این مسئله اشاره می کند:
إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ. (مائده: 91)
شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنی افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا خویش را باز می دارید.
پیام متن:

غفلت از یاد خدا، موجب هم نشینی با شیطان خواهد شد.

حركت تكاملی انسان در گرو ادراك آگاهانه نسبت به مبدأ و معاد و توجه به وظایفی است كه انسان در بین این دو نقطه باید عهده‏دار شود تا بتواند به سعادت ابدی نایل گردد. ولی هم عوامل طبیعی باعث می‏شوند كه انسان از این توجه غافل شود و هم عوامل غیرطبیعی، عوامل اجتماعی و یا حتی عوامل نامحسوس و نامرئی. و ریشه همه انحرافات و لغزش‏ها و سقوط‏ها هم همان «غفلت» است.
در یك كلمه، تمام تعالیم دینی و وظایفی كه خدای متعال برای انسان تعیین فرموده است، همه به نحوی غفلت زدا هستند و باعث می‏شوند كه انسان از عواملی كه موجب غفلت می‏شود رها گردد تا بتواند در مسیر صحیح قرار بگیرد. برای تبیین این بحث، از دو روش می‏توان استفاده كرد؛ یكی این‏كه با فكر و تعقّل وارد شویم و ببینیم چطور می‏شود كه آدم غافل می‏شود و چطور می‏شود كه توجه پیدا می‏كند. صرف‏نظر از آنچه در كتاب و سنّت اهل‏بیت پیامبر علیهم‏السلام در این‏باره وارد شده، تا حدی با فكر و عقل خودمان هم می‏توانیم جواب این سؤال را به دست بیاوریم. خداوند عقل را به آدمی‏زاد داده است تا از آن استفاده كند. یكی از بهترین موارد استفاده‏اش هم همین جاست.
معمولاً انسان غفلت مطلق ندارد؛ این‏جور نیست كه آدم از همه چیز غافل باشد، بلكه این همه مذمّتی كه از غفلت شده، از غفلت نسبت به چیزهایی است كه باید به آن‏ها توجه داشته باشد. در واقع، آنچه موجب می‏شود كه انسان غفلت كند از آنچه باید بدان توجه داشته باشد، توجه به چیزهای دیگری است. شما در تجربه‏های عادی و روزمره خودتان هم می‏توانید این تجربه را داشته باشید: تا وقتی به گوینده‏ای توجه می‏كنید، از خیلی چیزهای دیگر غافلید، حتی غافلید از این‏كه پهلوی چه كسی نشسته‏اید، یا در كجا هستید؛ چون توجهتان معطوف به یك نقطه است. بر عكس، اگر عاملی باعث شد كه توجه شما معطوف به چیز دیگری بشود؛ مثلاً یك مسأله خانوادگی، مشكل شخصی، وضع اقتصادی یا اجتماعی، هرچند در این‏جا نشسته باشید، ولی اصلاً متوجه اطراف خود یا مدت زمانی كه می‏گذرد نمی‏شوید. این معنایش آن است كه انسان در هر زمانی می‏تواند به مسائل مختلفی توجه پیدا كند. اگر توجهش به چیزی متمركز شود، از چیزهای دیگر غافل می‏گردد. البته این‏كه انسان در آنِ واحد می‏تواند به چند چیز توجه داشته باشد، مسأله‏ای است كه روان‏شناسان درباره‏اش بحث كرده‏اند و چیزهایی هم گفته‏اند كه از بحث ما خارج است. در مجموع، اگر توجه انسان در یك چیزی متمركز شود از چیزهای دیگر غافل می‏گردد.
حال، اول باید بدانیم كه به چه چیزهایی باید توجه كنیم؛ از چه چیزهایی نباید غافل شویم. در این‏باره قبلاً بحث كردیم: «رَحم‏اللهَ امرءً عَلِم مِن اینَ و فی اینَ و الی این.» باید به آغاز و انجام و مسیر راهی كه باید طی كنیم تا به سعادت برسیم توجه داشته باشیم؛ یعنی به خدا و قیامت و به وظایفی كه در مقابل خدا داریم. به هر چیز دیگری توجه كنیم و در آن متمركز بشویم، ما را از این‏ها غافل می‏كند. چگونه انسان می‏تواند به چیزی توجه پیدا كند و در آن متمركز شود؟ یك سلسله عوامل طبیعی اقتضای این كار را دارند؛ همان عواملی كه مقتضای غرایز حیوانی ما هستند: گرسنگی، تشنگی و نیازهای زندگی، چه آن‏ها كه مستقیما مورد رغبت و توجه انسان قرار می‏گیرند و چه آن‏ها كه غیرمستقیم مورد توجه قرار می‏گیرند؛ مثلاً، برای این‏كه ما غذایی تهیه كنیم، باید پول داشته باشیم و برای تهیه پول، باید كار كنیم. توجه به این مسائل موجب می‏شود كه انسان از خیلی چیزها غافل بماند. این‏ها یك سلسله عوامل طبیعی هستند كه با برخی انگیزه‏های درونی و عوامل روان تنی مشتركند؛ گرسنه شدن، تحریك احساسات و غرایز به ضمیمه عوامل خارجی و شرایط محیط آدم از این جمله هستند. گاهی انسان چیزهایی را می‏بیند یا می‏شنود كه توجه او را به خود جلب می‏كند. وقتی توجهش به سوی آن‏ها متمركز شد، از چیزهای دیگر غافل می‏ماند. بعضی از این چیزها آن‏چنان انسان را در خود متمركز می‏كنند كه از آن هدف اصلی باز می‏دارند، به طوری كه بازگشتش به آن هدف و رها شدنش از این عوامل مشكل است. خدا این چیزها را برای ما حرام كرده است. نمونه بارزش مسكرات ـ العیاذ بالله ـ باعث این می‏شوند كه انسان عقلش زایل گردد و دیگر نتواند به مبدأ و معاد توجه پیدا كند. یا ـ مثلاً ـ لهو و غنای حرام، موسیقی‏های مبتذل و چیزهای از این قبیل: «و مِنَ الناسِ من یشتری لهوَ الحدیثِ لیُضلَّ عَن سبیلِ اللّهِ بغیرِ علمٍ.» (لقمان: 6) گاهی انسان آن‏چنان توجهش به بعضی چیزها معطوف می‏شود كه همه چیز را فراموش می‏كند، تحریم این چیزها به خاطر همین بوده است كه ما مبتلا به غفلت‏هایی نشویم كه خروج از آن‏ها مشكل یا بعید است. اما بعضی چیزهای دیگر در این حد نیستند.
عوامل ایجادكننده توجه به خدا
ممكن است انسان به غفلت‏هایی مبتلا بشود، ولی اگر حواسش جمع باشد؛ از قبل خودش را آماده كرده باشد، نه تنها در دام نمی‏افتد، بلكه ممكن است از همان شرایط هم استفاده مطلوب بكند. چیزهایی كه حرام نیستند، اما می‏توانند موجب غفلت انسان بشوند مانند آجیل. این‏ها حرام نیستند، اما اگر انسان دنبال این باشد كه غذای لذیذی بخورد، آجیلی بخورد، بگوید، بخندد، به سرگرمی مشغول بشود، این‏ها زمینه‏ای فراهم می‏كنند كه اگر مدتی بگذرد، چه بسا انسان نمازش را هم فراموش كند. حرف‏های لغو از جمله اشتغالاتی است كه به حد حرمت نمی‏رسد، اما زمینه را فراهم می‏كند كه انسان بلغزد. بنابراین، این‏ها حرام نیستند، ولی اگر انسان از قبل خودش را آماده نكرده باشد، به دام غفلت می‏افتد، اگر خود را آماده كرده باشد، می‏تواند به نفع خودش از آن‏ها استفاده كند.
یكی از مواردی كه انسان می‏تواند از نعمتی به نفع خودش استفاده كند این است كه وقتی با نعمتی مواجه می‏شود اول توجه كند كه عجب نعمت خوبی خدا به او داده! الحمدلله التذاذی است، التذاذ قبیحی هم نیست، اما می‏تواند انسان را غافل كند. اگر با نام خدا و با توجه به او شروع كند، خدا را حمد كند كه این نعمت را برای او مهیّا نموده، این نعمت موجب غفلت او نمی‏شود؛ نه تنها موجب غفلت نمی‏شود، بلكه ممكن است موجب توجه و تقرّبش هم بشود؛ گاهی ممكن است به شكل عبادت در بیاید. گاهی غذا خوردن و افطار كردن و روزه شكستن عبادت است. چرا؟ چون انسان توجه پیدا می‏كند به این‏كه برادر مؤمنش خوشحال می‏شود كه از غذایش تناول كند و خدا دوست دارد كه وی او را خوشحال كند. چقدر دستورات اسلام لطیف هستند! انسان به قصد تقرّب به خدا روزه گرفته است، اما وقتی می‏فهمد كه امروز مهمان دوستش شده یا او به منزل آمده احساس می‏كند كه اگر با او تناول كند، او چقدر خوشحال می‏شود. اگر توجه پیدا كند به این‏كه خدا دوست دارد او را خوشحال كند و نگوید كه من روزه هستم ـ هرچند در بهترین روزها باشد كه ثواب هفتاد سال عبادت دارد، مثل روز عید غدیر ـ و بنشیند و با او غذا بخورد به قصد این‏كه او را خوشحال كند، این غذا خوردن عبادت است؛ ثوابش از آن روزه‏ای كه ـ مثلاً ـ معادل هفتاد سال عبادت است، بیش‏تر می‏شود. با این‏كه غذا خوردن یك كار حیوانی است، بخصوص كه او در حال روزه بوده و او می‏خواهد روزه‏اش را بشكند، اما همین كار می‏تواند موجب تقرّبش به خدا بشود؛ نه تنها مبتلا به غفلت نشود، از اوج انسانیت فرود نیاید و در دام حیوانیت نیفتد، بلكه همین كار ممكن است موجب رفعتش گردد؛ اما به شرط این‏كه قبلاً خود را آماده كرده باشد، درك كرده باشد كه خدا دوست دارد او بندگان مؤمنش را شاد كند. بنابراین، همه چیزهایی كه جنبه حیوانی دارند، صد در صد غفلت‏آور نیستند؛ این بستگی به شرایط روحی ما دارد. اگر ما قبلاً خودمان را از لحاظ روحی و روانی آماده كرده باشیم، می‏توانیم از همین اموری كه برای بسیاری از مردم موجب غفلت می‏شوند، به گونه‏ای استفاده كنیم كه نه تنها برای ما موجب غفلت نشوند، بلكه موجب ترقّی هم بشوند. پس باید آن زمینه را فراهم كرد.
فواید توجه به عوامل غفلت‏زا
اصولاً وقتی ما مبتلا به غفلت هستیم نمی‏توانیم كاری بكنیم كه از غفلت در بیاییم، مگر عنایت الهی شامل حالمان شود، كمك‏های فرشتگان باشد. گاهی این كمك‏ها شامل حالمان می‏شود و نمی‏فهمیم از كجاست. اما در حالی كه هنوز مبتلا به غفلت نشده‏ایم، باید برای غفلت‏های بعدی فكری بكنیم. این نكته دقیقی است؛ مثلاً، ما كه الان بحث می‏كنیم كه چه چیزهایی موجب غفلت می‏شود و به چه وسیله‏ای انسان می‏تواند خودش را از غفلت خلاص كند، الان توجهی داریم كه این حرف‏ها را می‏زنیم، اما اگر كاملاً از خدا و از اهداف انسانی‏مان غفلت داشته باشیم، نمی‏توانیم چاره‏جویی هم بكنیم. اگر توجه كردیم كه می‏خواهیم از غفلت خارج شویم، یعنی توجه حاصل شده؛ یعنی از غفلت درآمده‏ایم. پس این بحث‏ها به چه دردی می‏خورند؟ فایده این بحث‏ها آن است كه بداند فردا، یك ساعت دیگر، یك لحظه دیگر امكان غفلت وجود دارد، از قبل زمینه‏ای فراهم كند تا مبتلا به غفلت نشود. در غیر این صورت، وقتی كه در غفلت است، انسان توجهش متمركز در امری است كه خدا نمی‏پسندد، در آن حال به چیز دیگری توجه ندارد تا بخواهد خودش را رها كند، مگر این‏كه دیگری او را كمك كند، كسی او را موعظه كند، برایش قرآن بخواند، حدیثی یا الهام الهی یا كمك مَلَكی نصیبش شود. به هر حال، همه ما این تجربه را داریم كه در زندگی زیاد مبتلا به غفلت می‏شویم. قبل از این‏كه به آن غفلت‏های ویرانگر مبتلا شویم، جلوتر باید فكری بكنیم تا در دام نیفتیم. بدانیم چه می‏شود كرد تا از افتادن در غفلت و آن چاه «ویل» نجات پیدا كنیم.
عوامل غفلت‏زا
كارهایی می‏توان كرد؛ چیزهایی كه در شرع مقدّس اسلام، در كتاب و سنّت به صورت‏های خاص برای زدودن غفلت مورد تأكید قرار گرفته‏اند: پیش از همه، توجه داده شده به اموری كه ممكن است ما را غافل كنند؛ غفلت كشنده. آن‏ها تذكر داده شده‏اند. بنابراین، باید سعی كنیم دنبال آن‏ها نرویم، وگرنه ممكن است به غفلت بیفتیم؛ غفلتی كه بعدا پشیمانی می‏آورد. برای نمونه، خداوند می‏فرماید: «یا اَیُّها الَّذینَ آمنوا لا تُلهِكُم اَموالكُم و لا اولادُكم عَن ذِكر اللّهِ.» (منافقون: 9) مبادا پرداختن به امور زندگی دنیا، مثل مال و فرزند و مسائل خانوادگی شما را از یاد خدا غافل كند. این نشان می‏دهد كه چه چیزهایی ممكن است انسان را از یاد خدا غافل كنند. یعنی اگر توجهتان به ثروت‏اندوزی متوجه شود، از خدا و قیامت غافل می‏شوید: «الهیكم التكاثر.» (تكاثر: 1) «الهیكم» یعنی شما را غافل كرد، سرگرمتان كرد. سرگرمی همین است كه انسان توجهش معطوف به یك چیزی شود كه از هدف اصلی غافل بماند. پس علاقه به زراندوزی، علاقه به تكاثر، به این‏كه انسان روز به روز ثروتش را بیش‏تر كند، پس اندازش بیش‏تر شود، موجب غفلت است. طبیعت آدمی‏زاد علاقه‏مند به تكاثر است، ولی باید بدانیم كه این كار آدم را غافل می‏كند: «لا تُلهكم اَموالكُم و لا اولادكُم عن ذكراللهِ.»
در مقابل، خداوند از كسانی مدح می‏كند: «رجالٌ لاتُلهیهم تجارةٌ و لابیعٌ عن ذكرِ اللّهِ.» (نور: 37) مردانی هستند كه پرداختن به امور دنیا، از قبیل معاملات و ثروت‏اندوزی و چیزهای دیگر، آن‏ها را از یاد خدا غافل نمی‏كند. این دو آیه را كه كنار هم بگذاریم، می‏توانیم نتیجه بگیریم كه برخی از امور دنیا طبعا لذتی دارند كه ما را به خودشان جذب می‏كنند؛ خوردنی‏ها، پوشیدنی‏ها، چیزهایی كه موجب زینت و تجمّل می‏شوند و اسباب زندگی راحت‏تر را فراهم می‏كنند، یا ارضای غرایز، انسان را از خدا غافل می‏كنند. ولی كسانی هستند كه می‏توانند با وجود این طبع و علاقه، از خدا غافل نشوند: «لا تُلهیهم تجارةٌ...» نمی‏فرماید: تجارت نمی‏كنند؛ یعنی این‏جور نیست كه اگر كسی بخواهد یاد خدا باشد، باید زندگی را تعطیل كند، نه تجارتی كند، نه زن و فرزندی داشته باشد، فقط گوشه‏ای بنشیند تسبیح بگرداند. این كمال زیادی نمی‏آورد، بلكه انسان باید سعی كند در عین پرداختن به امور دنیا، بخصوص اگر واجب باشند، طوری باشد كه آن‏ها او را از یاد خدا غافل نكنند. این در صورتی است كه به همه این‏ها به صورت ابزار نگاه كند؛ همه این‏ها را وسیله‏ای برای كسب رضایت خدا و سعادت آخرت قرار دهد. همه این‏ها می‏توانند برای رضای خدا باشند. كسب كه برای رضای خدا باشد، صرفش هم برای رضای خدا باشد، انسان را هیچ وقت از خدا غافل نمی‏كند. پرداختن به امور خانواده، همسر و فرزند و مسائلی كه مربوط به آن‏هاست، طبع آن‏ها این‏گونه است كه انسان را غافل می‏كند، ولی كسانی هستند كه از همه این‏ها به صورت عبادت استفاده می‏كنند؛ نه تنها موجب غفلت نمی‏شوند، بلكه موجب تقرّبشان هم می‏شود. نگاه محبت‏آمیزی كه انسان به همسرش می‏كند، دست عطوفتی كه به سر فرزندش می‏كشد، بوسه‏ای كه به صورت فرزندش می‏زند، می‏تواند عبادت باشد. اما برای بسیاری از افراد این چیزها غافل كننده‏اند و موجب می‏شوند كه از اهدافشان باز بمانند.
بنابراین، اگر از اول توجه كنیم به این‏كه خدا چه نعمت‏های خوبی به ما داده، همسری كه موافق من است، شریك زندگی است، عجب نعمت خوبی است! الحمدلله. فرزند خوبی كه هدیه الهی است، خداوند عطا كرده و مهرش را در دل ما قرار داده، او را خوب تربیت كنیم. چه نعمت بزرگی است كه خدای مهربان داده و محبت فرزند را توی دل ما گذاشته، چنین توجهاتی موجب غفلت انسان نمی‏شوند. باید توجه كند كه اظهار محبت كردن به بچه موجب می‏شود ساختار روانی او به طور طبیعی رشد كند و حسّ محبت‏خواهی او ارضا شود. اگر پدر و مادر محبت نداشته باشند، بعدها مشكلاتی برای بچه به وجود می‏آید. اما خدا از یك سو، برای این‏كه نیاز بچه تأمین شود، به پدر و مادر محبت داده است؛ از سوی دیگر، آن‏ها را موظف كرده بچه را تربیت كنند تا به این وسیله، ثواب ببرند. هم عاطفه طبیعی آن‏ها موجب می‏شود به بچه‏داری و به تربیت بچه بپردازند، هم با این كار خدا را عبادت می‏كنند. عجب خدا دوست داشتنی است! پس این چیزها هیچ وقت ایشان را غافل نمی‏كند، اما به شرط آن‏كه قبلاً این آمادگی را در خودش فراهم كرده باشد و به همین نیت، به مسائل زندگی بپردازد؛ یعنی همه این مسائل ابزاری برای كسب رضایت خدا و عبادت او می‏شوند.
اما به عكس، اگر به همه این‏ها به عنوان یك هدف، به عنوان یك مقصد نگاه كنیم، خود آن‏ها برای ما یك مطلوب اصیل بشوند و به آن‏ها دل ببندیم، زمینه غفلت برای ما فراهم می‏شود كه می‏فرماید: «لا تُلهِكم اموالكُم و لا اولادكُم عَن ذكرِ الله.» یعنی زمینه این هست كه اموال و اولاد شما را غافل كنند، باید حواستان جمع باشد به این دام نیفتید. می‏توانید با زن و فرزند هم تعامل داشته باشید، مال هم كسب كنید، اما باید به غفلت مبتلا نشوید و این‏كه فرمود: «واعلموا انَمّا اموالكُم و اولادكُم فتنةٌ» (انفال: 28) باز اشاره به همین است. «فتنه»،یعنی زمینه امتحان، دو سو دارد: در امتحان، انسان می‏تواند سرافراز شود، می تواند مردود شود. اگر وظیفه‏تان را درست انجام دادید، این موجب تقرّبتان می‏شود، موجب رشدتان می‏شود. اما اگر به آن‏ها دل‏بستگی پیدا كردید، باعث این شدند كه وظایفتان را درست انجام ندهید، حلال و حرام را نشناسید، به خدا توجه نداشته باشید، موجب سقوط شما می‏شوند؛ یعنی در امتحان مردود شده‏اید. فتنه همیشه بد نیست؛ فتنه وسیله آزمایش است، دو طرف دارد: «و نَبلوكُم بالشِّرُ و الخیرِ فتنة» (انبیاء: 35) ما هم با خوبی و هم با بدی شما را آزمایش می‏كنیم. این‏ها وسیله آزمایش هستند.
پس امور دنیا می‏توانند توجه ما را به خود جلب كنند و احساسی در ما به وجود بیاورند كه از آن‏ها لذت ببریم؛ یا موجب احساس سلبی بشوند، موجب خشم و نفرت بشوند. این‏ها می‏توانند موجب غفلت انسان بشوند. اگر خودمان را از قبل آماده كنیم كه از همه این زمینه و احساسات و عواطف درست استفاده كنیم، كار ما می‏شود عبادت؛ اما اگر در دام آن بیفتیم و آن‏ها را وسیله قرار ندهیم، بر ما مسلط می‏شوند و ما را تسخیر می‏كنند؛ در دام شیطان می‏افتیم. «ولایَغُرنَّكم باللّهِ الغَرور.» (لقمان: 33) «و ما الحیوةُ الدُّنیا الاّ متاعُ الغُرور.» (آل‏عمران: 185) می‏فرماید: زندگی دنیا چیزی جز وسیله فریب خوردن نیست. پس چه كنیم؟ زندگی را رها كنیم؟ نه، اسباب غرور هست، اما شما می‏توانید همین اسباب غرور را به اسباب سعادتتان تبدیل كنید، با موضع‏گیری صحیحی كه می‏كنید، زمینه‏ای كه از قبل فراهم می‏كنید كه به نظر ابزار به آن‏ها نگاه كنید.
امیرالمؤمنین علیه‏السلام در یك عبارت كوتاه عالی‏ترین مطالب را در این زمینه بیان فرموده‏اند: «مَن تَبصَّر بالدّنیا بصَّرته.» اگر كسی بخواهد به وسیله دنیا بصیرت پیدا كند، آن باعث روشنایی‏اش می‏شود «و مَن اَبصَر فیها اَعتمدته.» اما اگر كسی به دنیا خیره شود، او را كور می‏كند. برای مثال، اگر شما به عینكی كه روی چشم دارید خیره شوید، جایی را نمی‏بینید. اما اگر به وسیله عینك نگاه كردید، دنیا را بهتر می‏بینید. یعنی شما دنیا را وسیله قرار دهید تا بتوانید به مقاصد اخروی‏تان برسید. رضایت خدا را در این دنیا كسب كنید. این نظرِ ابزاری است. اگر این كار را بكنید، موجب بصیرت شما می‏شود؛ نه تنها شما را غافل نمی‏كند، بلكه بر بصیرت شما می‏افزاید.
پس همه امور دنیا می‏توانند اسباب غفلت باشند، ولی همه این‏ها ممكن است موجب تكامل هم باشند. این بستگی دارد به این‏كه شما قبلاً شرایط برخورد با دنیا را برای خودتان فراهم كرده باشید. سعی كنید با هر صحنه‏ای كه مواجه می‏شوید، اول توجه كنید كه خدا آن را آفریده، چه زیبا آفریده! چه نعمت خوبی است! بعد سعی كنید از آنچه می‏خواهید استفاده كنید، حلال و حرامش را بسنجید، از راه صحیح به دست بیاورید، بعد هم وظیفه‏ای كه نسبت به آن دارید درست انجام دهید. اگر مالی به دست آورید باید انفاق كنید: «لَن تنالوا البِرَّ حتّی تُنفقوا مِمّا تُحبّون.» (آل عمران: 92) از همان چیزهایی كه خیلی دوست دارید، انفاق كنید.
آدمی‏زاد آن‏قدر ضعیف است كه محبت دنیا برایش جوری می‏شود كه حتی وقتی می‏خواهد پولی به فقیر بدهد، از اسكناس‏های كهنه می‏دهد. برای مبارزه با این سعی كنید همان را كه بیش‏تر دوست دارید، به فقیر بدهید. اگر می‏خواهید لباسی به كسی بدهید، لباس نوِتان را بدهید. این باعث می‏شود كه محبت دنیا در دل شما كمتر شود تا به حبّ دنیا مبتلا نشوید و دنیا شما را فریب ندهد. وقتی این كار را می‏كنید ثواب آخرتی هم پیدا می‏كنید. پس موجب نجاتتان هم می‏شود. اما اگر انسان توجه نكرد و به دامش افتاد، بیرون آمدن از آن برایش مشكل است. این یكی از راه‏هایی است كه قبلاً می‏تواند خودش را مهیّا كند تا در دام غفلت‏ها نیفتد.
راه دیگر این‏كه قبل از حصول غفلت، برنامه‏ریزی كنیم تا به غفلت مبتلا نشویم، سعی كنیم برنامه‏ای داشته باشیم كه به یاد خدا بیفتیم؛ قرائت قرآن، خواندن دعا، ذكر و مانند آن. به هر حال، برنامه منظمی داشته باشیم. این‏كه خدای متعال پنج وقت نماز بر ما واجب كرده به خاطر همین بوده كه آدمی‏زاد اگر برنامه منظمی برای كار نداشته باشد، غافل می‏شود.
خداوند رحمت كند پدر و مادرهایی را كه به بچه‏هایشان یاد می‏دهند نماز را سر وقت بخوانند. این تربیت باعث می‏شود كه آن‏ها به طور عادی، وقت نماز به یاد خدا بیفتند؛ عادت كردن به یك برنامه عبادی. در مستحبات هم انسان می‏تواند برای تقویت توجه خود به خدا، بعضی اذكار و عبادات مستحبی را در برنامه‏اش قرار دهد. باید دقت كند كه آن برنامه را هم مثل نماز ترك نكند، هرچند محدود و كم باشد، اما باید مداومت داشته باشد.
مرحوم كلینی در اصول كافی دو باب، یكی «باب مداومة علی العبادة» و یكی «باب الاقتصاد فی العبادة» قرار داده است؛ یعنی انسان در عبادت هم باید میانه‏رو باشد؛ یك روز از صبح تا شب برنامه‏های سنگینی نداشته باشد تا خود را خسته كند و یك روز دیگر عبادت را رها كند. تأكید شده بر این‏كه اگر یك برنامه عبادی برای خودتان قرار می‏دهید دوازده ماهه باشد؛ «لایتركه اثنی عشر شهرا.» این‏جور نباشد كه امروز به خود فشار بیاورد، دایم قرآن بخواند، فردا اصلاً قرآن نخواند و آن‏ها را رها كند. برنامه باید محدود باشد تا بتوانید هر روز انجام دهید. آن‏كه مهم است این‏كه سعی كنید حتی یك روز هم ترك نشود، هرچند مستحب باشد. اگر می‏خواهید اثر كافی در شما ببخشد، سعی كنید برنامه منظم باشد و همیشگی باشد. به هر حال، این‏جور برنامه‏های عبادی مانع از ابتلا به غفلت می‏شود؛ آن غفلت مخرّب و كشنده. آیات شریفه‏ای كه در باب ذكر خدا آمده («اُذكروا اللّهَ ذكرا كثیرا» (احزاب: 41) «واُذكر اسم ربَّك بُكرةً و اصیلاً» (انسان: 25)) كم نیستند. منتها ما چون عادت كرده‏ایم قرآن را فقط بخوانیم، كم‏تر توجه می‏كنیم كه این همه سفارش به این‏كه صبح و شب خدا را یاد كن، چه خصوصیتی دارد. وقتی انسان مقیّد باشد و صبح برنامه‏ای را انجام دهد، تا مدتی شعاعش باقی است. به هر حال، از جمله چیزهایی كه موجب می‏شود ما از غفلت رهایی پیدا كنیم، داشتن برنامه‏ای برای فكر كردن، یاد خدا و برقرار كردن رابطه با خداست، به قلب و به زبان. با قلبمان هم كه می‏خواهیم خدا را یاد كنیم باید آن را تقویت كنیم؛ مثلاً، وقتی می‏خواهیم تسبیح دست بگیریم و «الله اكبر» بگوییم، تا اول به یاد خدا نیفتاده باشیم، تسبیح دست نمی‏گیریم، باید توجه ضعیفی پیدا شود. همان یاد خداست. همین كه شما یادتان می‏آید بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام بگویید، معلوم می‏شود به یاد خدا هستید كه می‏خواهید این تسبیحات را بگویید. ذكر لفظی آن ذكر قلبی را تقویت می‏كند. گاهی هم ذكر قلبی اثر آن یاد لفظی است.
پس رابطه دل با زبان یك رابطه متقابل است؛ هم ذكر لفظی می‏تواند موجب بشود كه توجه قلبی پدید بیاید و هم توجه قلبی موجب می‏شود كه انسان ذكر لفظی داشته باشد؛ هر دو می‏توانند به همدیگر كمك كنند. به هر حال، مهم «یاد» است. «وَ اَقِم الصَّلوةَ لذكری» (طه: 14) نماز را برای یاد من بپای دار. نماز برای این است كه انسان یاد خدا باشد؛ یا نتیجه‏ای كه بر نماز مترتب می‏شود، آن توجه قلبی است. معنای «اقم الصلوة» این نیست كه در نماز سبحان الله بگو. این‏كه جزو نماز است. «اقم الصلوةَ لذكری» ذكر، نتیجه‏ای است كه بر این عمل عبادیِ خواندن نماز مترتب می‏شود.
به هر حال، باید یك برنامه‏ای داشته باشیم، برای تفكر. تفكر در چه؟ مواردش را هم خود قرآن ذكر كرده است: «یتفكرونَ فی خلقِ السمواتِ و الارضِ ربَّنا ما خلقتَ هذا باطلاً.» (آل عمران: 19):Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=&quot]مظاهر غفلت در انسان

قال الله تبارك و تعالى فى كتابه:

«يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا الله‏ان الله خبير بما تعملون و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون‏».


ملاك ارزش اعمال انسان ارزش انسان به آگاهى اوست، هر قدر كارهاى انسان‏آگاهانه‏تر باشد، و انسان نسبت‏به كار خود توجه بيش‏تر و شناخت‏ بيش‏تر داشته باشدآن كار انسانى‏تر است و هر اندازه كار به انگيزه غرايز و اميال حيوانى كه‏طبعا در آن‏ها شناخت و آگاهى هم كم‏تر است انجام گيرد آن كار حيوانى‏تر هست وانسان را به حيوانيت نزديك مى‏كند. شايد همين باشد سر اين كه در آن آيه شريفه‏مى‏فرمايد: {اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون‏.}


كسانى كه از حيوانات پست‏ترند اهل غفلت‏اند و آگاهى ندارند. پس غفلت و ناآگاهى‏انسان را آن‏قدر تنزل مى‏دهد و پست مى‏كند كه از حد چهارپايان هم فروتر مى‏رود.


مظاهر غفلت (اشباع غرائز حيوانى) مظاهر غفلت و ناآگاهى در زندگى انسان فراوان‏است و هر اندازه انسان در فكر اشباع غرايز حيوانى باشد از آگاهى انسانى دورترمى‏شود، تا آن جا كه خدا را فراموش مى‏كند، خدا هم به واسطه كفران اين نعمت وعقوبت اين گناه خودش را از ياد خودش مى‏برد; يعنى انسان از خودش هم غافل مى‏شود.


و ديگر توجه ندارد كه كى هست و كجا هست و از كجا آمده و كجا خواهد رفت. عينا مثل حيوانى كه فقط چشمش به علف و همّش پر كردن شكم و توابع و لوازمش است. اين‏هم به همين نحوه مى‏شود كه اين نسيان نفس به دنبال نسيان خدا «نسوا الله‏فانسيهم انفسهم‏» از مظاهر بزرگ اين غفلت و ناآگاهى انسان است.


معناى آيه شريفه «يا ايها الذين امنوا اتقوا الله ولتنظر...» خداوند متعال‏ در آيه شريفه‏اى كه در ابتدا آورديم مى‏فرمايد: از خدا بترسيد و بينديشيد كه‏ براى فرداى خود چه پيش فرستاده‏ايد


همان طور كه غفلت انسان را از سرحد انسانيت تنزل مى‏دهد، توجه و آگاهى به خود،جهان و خدا، انسان را از يوانيت‏ بالا مى‏برد. هر قدر انسان از نعمت‏هايى كه خدابه او داده بيش‏تر بهره بردارى كند و چشم و گوش و دل و قلب و وسائل ادراك و فكرخود را در راه حقيقت‏به كار بياندازد به مرز انسانيت نزديك‏تر مى‏شود. اين يكى‏از مهم‏ترين مسائلى است كه انبيا و اولياى خدا و مصلحانى كه از طرف خدا براى‏اصلاح جامعه‏ها مى‏آمده‏اند بر آن تكيه داشتند.


عروض نسيان و غفلت از ياد خدا در حين انجام عمل:


البته ما معتقديم كه آخرتى هست و بايد براى آخرت فكرى كرد و چه بسا كارى رابه خاطر هدف اخروى شروع كنيم، و انگيزه ما در شروع آن كار هم خدا و رسيدن به‏ پاداش الهى باشد ولى موقعى كه به كار مشغول مى‏شويم و توجه ما به مقدمات آن كارمعطوف مى‏شود كم كم غفلت عارض ما مى‏شود; مثلا به فكر مى‏افتيم امروز از فاميل‏ مريضى عيادت كنيم، در بين راه قدم به قدم عواملى انسان را از خدا غافل مى‏كند؛


مناظرى كه مى‏بيند چيزهايى كه مى‏شنود و بالاخره اگر از همه اين‏ها گذشتيم و سالم ‏رسيديم بدون اين كه شيطان ما را به طرف خودش بكشاند، در صحبت‏ها مسائلى پيش‏مى‏آيد كه كم كم انسان را غافل مى‏كند. غافل مى‏كند از اين كه اصلا براى چى آمده‏بود اين جا، گاهى گله از اين و آن، يا فرض كنيد رفتار بد بعضى نسبت‏ به ديگرى وخلاصه غيبت و تهمت و كم كم افترا و چيزهاى ديگر. براى آن كار واجب يا مستحبى كه‏آمده بوديم كم كم خود ما هم كشيده مى‏شويم به اينها و به جاى اين كه در اين راه ‏تقربى به خدا پيدا كرده باشيم و بنده‏اى از بندگان خدا را به خدا نزديك كرده ‏باشيم نه تنها او را نجاتش نمى‏دهيم از آن غفلتى كه دارد خود بلكه ما هم غافل ‏مى‏شويم كه اصلا آمده بوديم اين جا چه كار داشتيم. آن كارى كه به قصد خدا شروع‏ كرده بوديم به كجا رسيد تازه وقتى رسيديم به موقع عمل هدف فراموش مى‏شود، مى‏افتيم در امور دنيا و حتى گاهى به حرام هم كشيده مى‏شويم.


اين است كه در دعاى ابوحمزه مى‏گوید كه خدايا پناه مى‏برم از آن كارى كه ‏براى تو آن كار را شروع كردم و بعد عارض شد براى من چيزى كه من را از آن راه‏ حق و هدف صحيح منحرف و منصرف كرد.


لذا انسان بايد توجه داشته باشد كه صرف نيت اوليه براى يك كار كافى نيست كه ‏آن كار سالم انجام بگيرد و به نفع انسان تمام شود، بلكه بايد تا آخر كار، اخلاص ‏داشته باشد و غافل نشود.


براى يك كار يك ساعتى‏آن ‏قدر بايد انسان خودش را مواظبت كند كه شيطان حیله اش نزند، در بين راه از هدف‏ خارج نشود، هدف را فراموش نكند، كه بتواند كار خود را درست انجام دهد. :Gol:

[=Arial Black]قطره ای ازآيات قرآن:
:Gol:نظر قرآن درباره غافلین از یاد خدا چیست؟ چگونه باید با آنها برخورد کرد؟ :Gol:
آیات قرآن کریم خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كرده و او را از پيروى كسانى كه قلبشان از ذكر خدا غافل است، بر حذر مى دارد، و به همراهى كسانى كه صبح و شام به ياد خدا هستند، دعوت مى كند;
مى فرمايد: «با كسانى باش كه پروردگار خود را هر صبح و شام مى خوانند و تنها ذات او را مى طلبند; هرگز چشمان خود را به خاطر زينتهاى دنيا از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد ما غافل ساخته ايم، اطاعت مكن! همانها كه پيروى از هواى نفس كردند و كارهايشان افراطى است! (
[=Arial Black]وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوةِ وَ الْعَشِىِّ يُريْدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنيا وَ لاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ اَمْرُهُ فُرُطاً[=Arial Black]) [=Arial Black]بديهى است خداوند بى دليل كسى را به مجازات غفلت از ياد حق، گرفتار نمى كند; اين مجازات از آنِ كسانى است كه به دشمنى با حق برخاسته اند; و از سر لجاج و كبر و غرور، يا تعصّب كوركورانه، با حق دشمنى دارند.
[=Arial Black]بنابراين، منظور از اغفال قلب، مسلّط ساختن غفلت از ياد خدا بر آن به خاطر كيفر اعمالشان است; و به همين دليل، به هيچ وجه مستلزم جبر نيست،پس بهانه ای برای رسیدن به کمال انسانی وجود ندارد
[=Arial Black]اين گروه از غافلان، پيرو هواى نفسند و به دنبال تهذیب آن نبودند; و اعمالشان آلوده به افراط و تفريط است; به همين دليل، در پايان آيه مى فرمايد: ([=Arial Black]وَاتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ اَمْرُهُ فُرُطاً[=Arial Black])
[=Arial Black]از اين آيه بخوبى مى توان نتيجه گرفت كه غافل شدن از ياد خدا در اخلاق انسان اثر مى گذارد، و او را به وادى هواپرستى و افراط مى كشاند.
[=Arial Black]آرى! روح انسان را يا «خدا» پر مى كند و يا «هوى» كه جمع ميان اين دو ممكن نيست. هوا پرستى سرچشمه غفلت از خدا و خلق خداست; هوا پرستى عامل بيگانگى از همه اصول اخلاقى است; و سرانجام، هوا پرستى انسان را در خويشتن فرو مى برد، و از همه چيز غافل مى كند.
[=Arial Black]يك انسان هوا پرست جز به اشباع شهوات خويش نمى انديشد; رحم و مروّت و ايثار و فداكارى براى او مفهوم ندارد.

[=Arial Black]* * *

[=Arial Black]درآيات بعدی، باز روى سخن به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است; و او را از آنها كه از ياد خدا بيگانه اند، برحذر مى دارد; مى فرمايد: « از كسانى كه از ياد ما روى برگردانده اند و جز زندگى دنيا را نمى خواهند و نمى جويند، روى بگردان! ([=Arial Black]فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَولّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ اِلاَّ الْحَيَوةَ الدُّنْيا[=Arial Black])
[=Arial Black]در تفسير [=Arial Black]«ذكر خدا»[=Arial Black] در اين آيه، بعضى گفته اند منظور قرآن است، و بعضى آن را اشاره به دلائل عقلى و منطقى مى دانند، و بعضى اشاره به ايمان، ولى ظاهر اين است كه ذكر خدا مفهوم گسترده اى دارد كه همه اين امور، و مانند آن را شامل مى شود.
[=Arial Black]بعضى چنين پنداشته اند كه اين آيات دعوت به ترك جهاد مى كند، و لذا گفته اند به وسيله آيات جهاد، نسخ شده است، در حالى كه نسخى در كار نيست، بلكه منظور بى اعتنايى و ترك همنشينى نسبت به غافلان از ذكر خداست; و اين كار هيچ گونه منافاتى با مسأله جهاد در شرايط خاصّش ندارد.
[=Arial Black]در اين آيات، رابطه «دنيا پرستى» و «ترك ذكر خداوند» بخوبى روشن است; و به اين ترتيب آثار ذكر خدا را در پرورش فضائل اخلاقى، و آثار ترك آن را در پيدايش رذائل روشن مى سازد.اخلاق در قرآن-ج2-(آیت الله مصباح):Gol:

[=Arial Black]* * *

غافل از یاد خدا و بندگی خود
امام كاظم
عليه السلام از در خانه بُشر حافى مى گذشت . آواز طرب انگيز و صداى ادوات لهو و لعب شنيد.از كنيز وى كه جلو منزل ايستاده بود ، پرسيد: صاحب تو آزاد است يا بنده ؟
كنيز گفت : آزاد است .
فرمود: راست گفتى ، اگر او بنده بود، با خداى خويش مخالفت نمى كرد.
كنيزك ، مطلب را به مولاى خود اطلاع داد.
بشر ناگهان رنگ از رخسارش پريد، از جاى برخاست ، و با پاى برهنه دنبال امام دويد. از وى پوزش طلبيد و توبه نمود. از آن پس به بشر حافى شهرت يافت .(کتاب کشکول جبهه از موسسه فرهنگی نور)

همیشه با دیدن ادمائی که فقط در شرایط سخت و دشوار یاد خدا می افتند و خداخدا می کنند یاد ادمائی
می افتم که فقط در شرائط اضطراری به مسجد برای دستشوئی مراجعه میکنند

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى(طه124)
و هر كس از ياد من اعراض كند همانا (در دنيا) معيشتش تنگ شود و روز قيامتش نابينا محشور كنيم.
گاه مى‏شود درهاى زندگى به روى انسان به كلى بسته مى‏شود، و دست به هر كارى ميزند با درهاى بسته رو به رو مى‏گردد، و گاهى به عكس به هر جا روى مى‏آورد خود را در برابر درهاى گشوده مى‏بيند، مقدمات هر كار فراهم است و بن‏بست و گرهى در برابر او نيست، از اين حال تعبير به وسعت زندگى و از اولى به ضيق يا تنگى معيشت تعبير مى‏شود، منظور از" معيشت ضنك" كه در آيات بالا آمد نيز همين است‏

باسمه تعالی
باسلام:

طبع عالم کثرت غفلت زایی است و جریان زندگی مادی به طور مستمر غبار غفلت را بر دل انسان می نشاند.

اهل طبیعت در عالم خاک به منزله کودکانی اند که در زمینی خاکی مشغول خاک بازی می باشند در اثر بازی با خاک فضای اطرافشان پر از گرد و غبار شده است در نتیجه نه تنها بر لباس های خودشان گرد و غبار می نشیند که بر لباس کسانی که خاک بازی نمی کنن اما در انجا حضور و رفت و آمد دارند نیز پیوسته گرد و غبار می نشیند

گرد و غبار غفلت و معصیت که توسط کسانی که به دنیا مشغول اند در فضای عالم برپاست نه تنها بر دل و روح خود آنها می نشیند بلکه خواه ناخواه دامن گیر کسانی که به این بازی مشغول نیستند ولی ناگزیر در بین اهل دنیا و طبیعت زندگی می کنند نیز می شود

لذا اگر شخصی بخواهد از خطر غفلت مصون بماند باید دائما جان خویش را غباررویی کند در غیر این صورت غبارها بر روی هم انباشته می شوند و لایه ضخمیمی را تشکیل می دهند که دل زیر آنها خفه می شود و شخص به دلمردگی و خدافراموشی مبتلا می گردد

غباررویی دل همان استغفار و تذکر و یادآوری های پیوسته ای است که شخص برای مصونیت از غفلت بدان می پردازد

[=Calibri]اسلام برای احیا و طراوت بخشیدن یاد خدا در وجود انسان و زوددن غبار غفلت و فراموشی تمهیدات گوناگونی اندیشیده است که مهمترین آن عبارتند از:

1-نماز: قرآن کریم هدف اصلی از نماز را احیای یاد خدا در وجود شص نماز گزار دانسته و میفرماید: اقم الصلوة لذکری(1)

برای یاد من نماز را به پا دار

پی نوشت:
1-طه /14



[=Calibri]

2-دعا: با توجه به اینکه محال است چیزی به مصلحت عبدی باشد و خدا از او دریغ کرده باشد و لذا آنچه به عبد داده نشده به این دلیل است که داشتن آن به سود ومصلحت او نبوده

می توان دریافت که در مقررشدن دعا و تاکید فراوان قرآن و معصومین علیهم السلام به آن ،هدفی بزرگتر از نیل عبد به خواسته هایش در نظر بوده است و آن چیزی نیست جز کشاندن بنده به سوی خدا و ارتباط قلبی با پروردگار .امام صادق علیه السلام فرمودند: بر شما باد به دعا کردن که همانا بوسیله چیزی به مانند آن به قرب الهی نایل نمی شوید(1

3- اوراد و اذکار:تاکیدات فراوانی که از معصومین علیهم السلام بر گفتن اوراد و اذکار رسیده است و مقرر شدن ثواب های بسیار آن نیز تمهید دیگری برای زدودن غبار غفلت و طراوت بخشیدن به یاد خدا در وجود انسان است.

پی نوشت:
1 -
ابن فهد حلی ،عدة الداعی ،ص 134

به طور حتم اموري چون هواهاي نفساني ، دلبستگي به دنيا و دنياطلبي ،در کنار شيطان و وسوسه هاي آن مهم ترين عوامل غفلت در انسان است.

خدا را که فراموش می کنی آماده پذیرش تسلط شیطان و وسوسه هاى شیطانى مى شوی و هر چه از یاد خدا فاصله بگیری، به مادیات و لذت هاى دنیوى نزدیک تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنیوى دلباخته تر مى گردی

اگر انسان بتواند، كاري كند كه شيطان از او دور شود يعني پناه به خدا ببرد، و بر خدا توكل كند، و همچنين ايمان بياورد، با ايمان و توكل و پناه بردن بر خدا، انسان مي‌تواند از شيطان نجات پيدا كند، و غفلتش برطرف شود.

خداوند در قران کریم مي‌فرمايد:إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا(1)به درستي كه شيطان بر كساني كه ايمان دارند تسلطي ندارد.

و نیز حق تعالی در قران کریم مي‌فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ(2)كساني كه با تقوا هستند وقتي كه گروهي از شياطين به آنها نزديك مي‌شوند كه با آنها تماس برقرار كنند و آنها را وسوسه كنند ناگهان به ياد خدا مي‌افتند و يك مرتبه بيدار مي‌شوند.

بنابراین هنگام تماس شيطان با انسان اگر انسان خدا را ياد كند با ياد خدا دل نوراني مي‌شود و انسان مي‌تواند شيطان را دفع كند تا اين غفلت برطرف ‌شود و در نتيجه زمينه‌ي گناه از بين مي‌رود.

پی نوشت:
-1
نحل /99
-2
اعراف / 201

یکی از آثار غفلت از خدا عذاب دردناک است، چنانکه حق تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: و مَن یعرض عن ذکر ربّه یسلُکه عذاباً صعداً(1) هرکس از یاد پروردگار خود روی گرداند، خداوند او را به راه عذابی سخت می‌اندازند.

از آنجايی كه شخص غافل، نسبت به خداوند و نشانه هايش كه در همه جا حضور دارد، اعتنا و توجهی نمی‌كند خداوند بازتاب اين عمل را در آخرت با نابينايی و كوری نشان می‌دهد و در قيامت كور و نابينا محشور می‌گرداند تا اينگونه بازتاب و پاداش رفتار و اعمال خويش را ببيند و بچشد(2

بنابراین انسان پيش از آن كه گرفتار غفلت شود و چيزي از امور دنيوي، او را به خود مجذوب كند باید مجذوب خداوند شود. و خوبيها و کارهای نیک انسان از آثار توجه به خداست. انسان وقتی به ياد خدا است احسان مي‎كند ، خدمت مي‎كند و....

اما در هر زماني كه از خدا غافل شود هواي نفس بر او غالب مي‎شود، شهوت، غضب، و فساد‎هایی كه از انسان سر مي‎زند در نتيجه غفلت از خداست.

پی نوشت:
1- جن ،17
2-طه ،124

فرجام توجه به مردم و غفلت از خدا:

در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه امام معصوم علیه السلام به نکته دقیقی اشاره می کند و آن دوگانگی و نفاقی است که چه بسا در روح شخص گناه کار پیدا می شود که می توان گفت بدترین نوع نفاق و ریاکاری می باشد یعنی انسان از خدا حیا نمی کند ولی از مردم بیم دارد و حسابی برای مردم باز می کند که در درگاه خداوندی این گونه رفتار نمی کنداین گونه اشخاص دارای یک جهل و دو بیماری مهلک روحی اند.



جهل او از آن رو است که به پندار خود می تواند به استتار خود دست زده و واقعیت خود را پنهان کند در حالی که امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:



«هرگز فرد سرّی را در نهان خود مخفی نمی کند مگر آنکه آن راز را در چهره او یا در پرش های زبانی او آشکار می گردد.»[1]



زیرا چنین شخصی سرانجام سرّ درونی اش فاش شده و به آنچه پنهان کرده اقرار می کند. اما بیماری اول او ریاکاری است و خود را به قداست و پاکی معرفی می کند در حالی که باطن او مالامال از نکبت گناه و آلودگی بوده و ریا بدترین نوع تمرد از حکم خدای متعال است که پیوسته اعمال او کاملا ناپسند و ناروا بوده و در دنیا و اخرت هیچ ارزشی نخواهد داشت بلکه خسران دنیا و آخرت را نصیب او خواهد نمود.



بیماری دوم او هم این است که رابطه اش با خدا بسیار ضعیف بوده و نمی داند که موثر علی الاطلاق فقط خدا است و زمام تمام امور در دست قدرت حضرت حق می باشد و در واقع نقطه موثر را نشناخته و رهایش کرده و از خدایی که آفریدگار هر اثری است غفلت ورزیده و نادیده اش انگاشته است. تمام خطر آن جا است که این غفلت زمینه های بسیاری از موفقیت های ظاهری را تقویت و زمینه های فساد و سقوط بی شماری را فراهم می کند که به دنبال این دو ضایعه یاس کفرآمیزی تمام ایمان او را تهدید می کند

چنانکه خداوند می فرماید: «مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُو»[2]؛ «مثل آنان که یارانی غیر از خدا انتخاب کردند همانند عنکبوتی است که آشیانه ای را برای خود برگزیده است و به راستی که سست ترین آشیانه ها خانه عنکبوت است.»



نیز می فرماید: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمي»[3]؛ «این خدای شماست که مالک مطلق بوده و آنان را که برای خود یار گرفته اید مالک پشیزی نیستند.»[3]



و سرانجام او چنین می شود که خداوند متعال او را به حال خود رها می کند تا جریمه کردارهای غافلانه خود را بپردازد زیرا کسی که جانب بندگان را رعایت کرده ولی حق خدا را راعایت نکرده است به تمام صلاح ها و مصلحت های خود پشت و پا زده و به سوی گرفتاری های هراسناک که پیامبران در پیش گیری از آنها تا سرحد مرگ و کشته شدن تلاش می کردند با شتاب روان گردیده است.




پی نوشت:



[1].نهج البلاغه، حکمت26



[2].عنکبوت، 41



[3].فاطر، 13




سلام علیکم:Gol:
اگر میخواهیم از یاد حضرت حق غافل نشویم باید به یاد پادشی که خودش در قرآن فرموده است بیفتیم و اون موقع از یادش غافل نخواهیم شد چون یک امیدی در دل هایمان ایجاد می شود و باید ایمان قبلی بیاوریم!
این وعده با ما در سوره بقره ایه 152 داده شده است عزیزان:
«فَاذْکُرُوني‏ أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لي‏ وَ لا تَکْفُرُونِ»
(پس مرا یاد کنید تا شمارا یاد کنم و مرا شکر گزارید و کفران نعمت نکنید)همانا خداوند برپیامبر(ص )ومسلمانان منت نهاد در هدایت آنان بسوی خویش و بسوی بالاترین مراحل کمال ، سپس متفرع بر نعمت اسلام نعمت دعوت آنها بسوی یاد خدا و شکرخداست تا بر شکر وعدم کفر آنها افزوده شود و پیامبر(ص ) فرمود: که خداوندمرا خبر داد که خداوند همنشین کسی است که او را یاد کند و خداوند فرموده :ای پسر آدم ، مرا در نفس خود یاد کن ،من نیز تو را در نفسم یاد می کنم ، در خلوت مرا یاد کن ، من نیز تو را در خلوت یاد می کنم ،در حضور دیگران مرا یاد کن من نیز تو را در حضور دیگران یاد می کنم و فرمود: هنگامی که بدانم بنده من اشتغال به ذکر من دارد،بنده ام را از شهوات باز داشته و تنها به مناجات خود مشغولش کنم ،اگر چنین باشد و زمانی اراده سهو و نسیان بنماید من حائل می شوم از آنکه نسیان به او دست دهد و فرمود: مرا یاد کنید تا من هم با نعمتم شما را یاد کنم ومرا با طاعت یاد کنید تا شما را به نعمت ها واحسان و آسایش و رضوان یادنمایم!
«تفسیر المیزان»
موفق باشید عزیزان
:Gol:


[h=2][=arial]پیامدهای منفی غفلت از یاد خدا
[/h][=arial] [=arial]یکی از مهمترین عواملی که موجب می شود تا انسان به دنبال چاره اندیشی برای نجات هر چه سریعتر از ورطه غفلت بیفتد شناخت پیامدهای منفیی است که به موجب غفلت دامنگیر انسان می گردد .

[=arial] [=arial]در روایات متعددی به اینگونه پیامدها تصریح شده است که تعدادی از آنها عبارتند از:

[=arial] [=arial]1- غفلت، جهل می آورد.( ر.ک غررالحکم،873)

[=arial] [=arial]2- کسی که غفلت بر او غلبه کند قلبش می میرد.( ر.ک غررالحکم،5765)

[=arial] [=arial]3- باعث تباهی و فساد اعمال می گردد.( ر.ک غررالحکم،5760)

[=arial] [=arial]4- بصیرت را از انسان می گیرد.( ر.ک غررالحکم،5762)

[=arial] [=arial]5- باعث گمراهی می شود.( ر.ک غررالحکم،5763)

[=arial] [=arial]6- انسان غافل را اشتباه و فراموشی می گیرد.( منتخب میزان الحکمه،بحث غفلت)

[=arial] [=arial]7- انسان غافل دنبال سرگرمی و از واقعیت گریختن است.( منتخب میزان الحکمه،بحث غفلت)


[=arial]


گاهی

اگر دعایت مستجاب نشد

برو گوشه ای بشین ...

زانو هایت را بغل بگیر

و یك دل سیر گریه كن ...

شاید لازم باشد میان گریه هایت بگویی:

اَللّهُمَّ اغْفِرْلىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ

خدایا ببخش آن گناهم را كه دعایم را حبس كرده است

:Gol:ازتون ممنون میشم اگه این کلیپ رو ببینید:Gol:

http://hw6.asset.aparat.com/aparat-video/46f75b433683dd241a149b70c66f7fa9971636__44054.mp4



خـدا را گفـتم بیـا جـهان را قسمت کنـیم :
آسمان برای مـن ابرهـایش برای تـو ،
دریـا برای مـن مـوج هـایش برای تـو ،
مـــاه برای مـن خـورشـــید بـرای تـو ،
خـدا خـندیـد و گفـت : تـو بنـدگی کن و انسان بـاش ...
همـه دنیـا بـرای تـو ، مـن هـم بـرای تـو ...(♥)