غفلت از یاد خدا
تبهای اولیه
آثار غفلت از یاد خدا
زندگی سخت و پردردسر، نتیجه غفلت از یاد خداست: در قرآن کریم می خوانیم:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی. (طه: 124)
و هر آن کس از یاد من دوری کند، زندگی سختی در انتظارش خواهد بود و روز قیامت، وی نابینا محشور می شود.
به تعبیر سعدی:
هر که امروز نبیند اثر قدرت او غالب آن است که فرداش نبیند دیدار کسی که به خدا توجه ندارد، هر قدر برای به دست آوردن لذت ها و منافع مادی و ظاهری تلاش کند، بنا به فطرت خداجویش که همواره او را به سوی کمالات فرامی خواند، لذت های به دست آمده او را سیراب نمی کند. آرام و قرار نمی گیرد. او یا همواره در حسرت آن چیزهایی است که ندارد یا در ترس و اندوه از دست دادن چیزهایی است که به دست آورده ایت. پس هرگز روی آرامش و اطمینان را نمی بیند. چنین فردی هنگام روبه رو شدن با مشکلات، ناراحتی ها و شکست ها به سرعت دست خوش اندوه و نگرانی می شود و زندگی را برای خود سخت و دردآور می داند، ولی کسی که خدا را تنها پناه خود می شناسد و می داند پروردگار بر زندگی او نظارت دقیق دارد و حکومت بر سراسر جهان از آنِ اوست، فریب لذت های زودگذر دنیا را نمی خورد. او می داند آنچه دارد، امانتی است که باید در مسیر پیشرفت معنوی اش به کار گیرد. پس هدف خود را دنیا و رسیدن به نعمت های آن قرار نمی دهد تا با زوال آن دست خوش درد و اندوه شود یا از احتمال زوال آن نگران باشد.
قرآن می فرماید:
هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ الْمُوءْمِنینَ لِیَزْدادُوا إیمانًا مَعَ إیمانِهِمْ. (فتح: 4)
خداوند، آرامش را بر دل های مؤمنان نازل کرد تا بر مراتب ایمان خود بیفزایند.
پیام متن:
دوری از یاد خدا، زندگی پررنج و سختی فراوانی به همراه می آورد.
پی آمد غفلت از یاد خدا
نتیجه غفلت از یاد خدا، مبتلا شدن به شیاطین است. «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛ هر آن که از یاد خدا روی گرداند شیطان همراه او خواهد شد». (زخرف: 36)
باید گفت سلاح شیطان برای گمراه کردن و وادار کردن مردم به فراموشی از یاد خدا و به طور کلی فراموش کردن خیر و مصلحت خودشان، همان نفوذ و تأثیر او در آنان از راه شهوت هاست. علاقه طبیعی انسان به اشباع لذت ها، راه نفوذ را بر شیطان می گشاید تا با غفلت و فراموشی از آنچه به صلاح و خیر اوست، از خدامداری دور و به خودخواهی ها نزدیک شود. در آیه های گوناگون قرآن از زبان شیطان خطاب به خداوند متعال، به این حقیقت اشاره شده است که او به گمراه کردن همه بندگان خدا جز بندگان خالص او خواهد پرداخت.
به عبارتی وجود هرگونه ناخالصی در انسان، زمینه را برای نفوذ شیطان فراهم می آورد و باعث غفلت انسان از یاد خداوند سبحان و سهل انگاری او در اطاعت از فرمان های الهی می شود تا جایی که ممکن است به مرحله ای برسد که شیطان بر او چیره شود و یاد خدا را از خاطرش ببرد که پایانش زیان کاری و خسران است.
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: من گاهی شاد و گاهی افسرده ام و حالات روحی متفاوتی دارم. دلیلش چیست؟ حضرت فرمود: خداوند برای هر کس یک ملک و یک شیطان قرار داده است. اگر از یاد خدا غافل شود، شیطان به او نزدیک شده و دلتنگ می شود. قرآن کریم به روشنی به این مسئله اشاره می کند:
إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ. (مائده: 91)
شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنی افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا خویش را باز می دارید.
پیام متن:
غفلت از یاد خدا، موجب هم نشینی با شیطان خواهد شد.
حركت تكاملی انسان در گرو ادراك آگاهانه نسبت به مبدأ و معاد و توجه به وظایفی است كه انسان در بین این دو نقطه باید عهدهدار شود تا بتواند به سعادت ابدی نایل گردد. ولی هم عوامل طبیعی باعث میشوند كه انسان از این توجه غافل شود و هم عوامل غیرطبیعی، عوامل اجتماعی و یا حتی عوامل نامحسوس و نامرئی. و ریشه همه انحرافات و لغزشها و سقوطها هم همان «غفلت» است.
در یك كلمه، تمام تعالیم دینی و وظایفی كه خدای متعال برای انسان تعیین فرموده است، همه به نحوی غفلت زدا هستند و باعث میشوند كه انسان از عواملی كه موجب غفلت میشود رها گردد تا بتواند در مسیر صحیح قرار بگیرد. برای تبیین این بحث، از دو روش میتوان استفاده كرد؛ یكی اینكه با فكر و تعقّل وارد شویم و ببینیم چطور میشود كه آدم غافل میشود و چطور میشود كه توجه پیدا میكند. صرفنظر از آنچه در كتاب و سنّت اهلبیت پیامبر علیهمالسلام در اینباره وارد شده، تا حدی با فكر و عقل خودمان هم میتوانیم جواب این سؤال را به دست بیاوریم. خداوند عقل را به آدمیزاد داده است تا از آن استفاده كند. یكی از بهترین موارد استفادهاش هم همین جاست.
معمولاً انسان غفلت مطلق ندارد؛ اینجور نیست كه آدم از همه چیز غافل باشد، بلكه این همه مذمّتی كه از غفلت شده، از غفلت نسبت به چیزهایی است كه باید به آنها توجه داشته باشد. در واقع، آنچه موجب میشود كه انسان غفلت كند از آنچه باید بدان توجه داشته باشد، توجه به چیزهای دیگری است. شما در تجربههای عادی و روزمره خودتان هم میتوانید این تجربه را داشته باشید: تا وقتی به گویندهای توجه میكنید، از خیلی چیزهای دیگر غافلید، حتی غافلید از اینكه پهلوی چه كسی نشستهاید، یا در كجا هستید؛ چون توجهتان معطوف به یك نقطه است. بر عكس، اگر عاملی باعث شد كه توجه شما معطوف به چیز دیگری بشود؛ مثلاً یك مسأله خانوادگی، مشكل شخصی، وضع اقتصادی یا اجتماعی، هرچند در اینجا نشسته باشید، ولی اصلاً متوجه اطراف خود یا مدت زمانی كه میگذرد نمیشوید. این معنایش آن است كه انسان در هر زمانی میتواند به مسائل مختلفی توجه پیدا كند. اگر توجهش به چیزی متمركز شود، از چیزهای دیگر غافل میگردد. البته اینكه انسان در آنِ واحد میتواند به چند چیز توجه داشته باشد، مسألهای است كه روانشناسان دربارهاش بحث كردهاند و چیزهایی هم گفتهاند كه از بحث ما خارج است. در مجموع، اگر توجه انسان در یك چیزی متمركز شود از چیزهای دیگر غافل میگردد.
حال، اول باید بدانیم كه به چه چیزهایی باید توجه كنیم؛ از چه چیزهایی نباید غافل شویم. در اینباره قبلاً بحث كردیم: «رَحماللهَ امرءً عَلِم مِن اینَ و فی اینَ و الی این.» باید به آغاز و انجام و مسیر راهی كه باید طی كنیم تا به سعادت برسیم توجه داشته باشیم؛ یعنی به خدا و قیامت و به وظایفی كه در مقابل خدا داریم. به هر چیز دیگری توجه كنیم و در آن متمركز بشویم، ما را از اینها غافل میكند. چگونه انسان میتواند به چیزی توجه پیدا كند و در آن متمركز شود؟ یك سلسله عوامل طبیعی اقتضای این كار را دارند؛ همان عواملی كه مقتضای غرایز حیوانی ما هستند: گرسنگی، تشنگی و نیازهای زندگی، چه آنها كه مستقیما مورد رغبت و توجه انسان قرار میگیرند و چه آنها كه غیرمستقیم مورد توجه قرار میگیرند؛ مثلاً، برای اینكه ما غذایی تهیه كنیم، باید پول داشته باشیم و برای تهیه پول، باید كار كنیم. توجه به این مسائل موجب میشود كه انسان از خیلی چیزها غافل بماند. اینها یك سلسله عوامل طبیعی هستند كه با برخی انگیزههای درونی و عوامل روان تنی مشتركند؛ گرسنه شدن، تحریك احساسات و غرایز به ضمیمه عوامل خارجی و شرایط محیط آدم از این جمله هستند. گاهی انسان چیزهایی را میبیند یا میشنود كه توجه او را به خود جلب میكند. وقتی توجهش به سوی آنها متمركز شد، از چیزهای دیگر غافل میماند. بعضی از این چیزها آنچنان انسان را در خود متمركز میكنند كه از آن هدف اصلی باز میدارند، به طوری كه بازگشتش به آن هدف و رها شدنش از این عوامل مشكل است. خدا این چیزها را برای ما حرام كرده است. نمونه بارزش مسكرات ـ العیاذ بالله ـ باعث این میشوند كه انسان عقلش زایل گردد و دیگر نتواند به مبدأ و معاد توجه پیدا كند. یا ـ مثلاً ـ لهو و غنای حرام، موسیقیهای مبتذل و چیزهای از این قبیل: «و مِنَ الناسِ من یشتری لهوَ الحدیثِ لیُضلَّ عَن سبیلِ اللّهِ بغیرِ علمٍ.» (لقمان: 6) گاهی انسان آنچنان توجهش به بعضی چیزها معطوف میشود كه همه چیز را فراموش میكند، تحریم این چیزها به خاطر همین بوده است كه ما مبتلا به غفلتهایی نشویم كه خروج از آنها مشكل یا بعید است. اما بعضی چیزهای دیگر در این حد نیستند.
عوامل ایجادكننده توجه به خدا
ممكن است انسان به غفلتهایی مبتلا بشود، ولی اگر حواسش جمع باشد؛ از قبل خودش را آماده كرده باشد، نه تنها در دام نمیافتد، بلكه ممكن است از همان شرایط هم استفاده مطلوب بكند. چیزهایی كه حرام نیستند، اما میتوانند موجب غفلت انسان بشوند مانند آجیل. اینها حرام نیستند، اما اگر انسان دنبال این باشد كه غذای لذیذی بخورد، آجیلی بخورد، بگوید، بخندد، به سرگرمی مشغول بشود، اینها زمینهای فراهم میكنند كه اگر مدتی بگذرد، چه بسا انسان نمازش را هم فراموش كند. حرفهای لغو از جمله اشتغالاتی است كه به حد حرمت نمیرسد، اما زمینه را فراهم میكند كه انسان بلغزد. بنابراین، اینها حرام نیستند، ولی اگر انسان از قبل خودش را آماده نكرده باشد، به دام غفلت میافتد، اگر خود را آماده كرده باشد، میتواند به نفع خودش از آنها استفاده كند.
یكی از مواردی كه انسان میتواند از نعمتی به نفع خودش استفاده كند این است كه وقتی با نعمتی مواجه میشود اول توجه كند كه عجب نعمت خوبی خدا به او داده! الحمدلله التذاذی است، التذاذ قبیحی هم نیست، اما میتواند انسان را غافل كند. اگر با نام خدا و با توجه به او شروع كند، خدا را حمد كند كه این نعمت را برای او مهیّا نموده، این نعمت موجب غفلت او نمیشود؛ نه تنها موجب غفلت نمیشود، بلكه ممكن است موجب توجه و تقرّبش هم بشود؛ گاهی ممكن است به شكل عبادت در بیاید. گاهی غذا خوردن و افطار كردن و روزه شكستن عبادت است. چرا؟ چون انسان توجه پیدا میكند به اینكه برادر مؤمنش خوشحال میشود كه از غذایش تناول كند و خدا دوست دارد كه وی او را خوشحال كند. چقدر دستورات اسلام لطیف هستند! انسان به قصد تقرّب به خدا روزه گرفته است، اما وقتی میفهمد كه امروز مهمان دوستش شده یا او به منزل آمده احساس میكند كه اگر با او تناول كند، او چقدر خوشحال میشود. اگر توجه پیدا كند به اینكه خدا دوست دارد او را خوشحال كند و نگوید كه من روزه هستم ـ هرچند در بهترین روزها باشد كه ثواب هفتاد سال عبادت دارد، مثل روز عید غدیر ـ و بنشیند و با او غذا بخورد به قصد اینكه او را خوشحال كند، این غذا خوردن عبادت است؛ ثوابش از آن روزهای كه ـ مثلاً ـ معادل هفتاد سال عبادت است، بیشتر میشود. با اینكه غذا خوردن یك كار حیوانی است، بخصوص كه او در حال روزه بوده و او میخواهد روزهاش را بشكند، اما همین كار میتواند موجب تقرّبش به خدا بشود؛ نه تنها مبتلا به غفلت نشود، از اوج انسانیت فرود نیاید و در دام حیوانیت نیفتد، بلكه همین كار ممكن است موجب رفعتش گردد؛ اما به شرط اینكه قبلاً خود را آماده كرده باشد، درك كرده باشد كه خدا دوست دارد او بندگان مؤمنش را شاد كند. بنابراین، همه چیزهایی كه جنبه حیوانی دارند، صد در صد غفلتآور نیستند؛ این بستگی به شرایط روحی ما دارد. اگر ما قبلاً خودمان را از لحاظ روحی و روانی آماده كرده باشیم، میتوانیم از همین اموری كه برای بسیاری از مردم موجب غفلت میشوند، به گونهای استفاده كنیم كه نه تنها برای ما موجب غفلت نشوند، بلكه موجب ترقّی هم بشوند. پس باید آن زمینه را فراهم كرد.
فواید توجه به عوامل غفلتزا
اصولاً وقتی ما مبتلا به غفلت هستیم نمیتوانیم كاری بكنیم كه از غفلت در بیاییم، مگر عنایت الهی شامل حالمان شود، كمكهای فرشتگان باشد. گاهی این كمكها شامل حالمان میشود و نمیفهمیم از كجاست. اما در حالی كه هنوز مبتلا به غفلت نشدهایم، باید برای غفلتهای بعدی فكری بكنیم. این نكته دقیقی است؛ مثلاً، ما كه الان بحث میكنیم كه چه چیزهایی موجب غفلت میشود و به چه وسیلهای انسان میتواند خودش را از غفلت خلاص كند، الان توجهی داریم كه این حرفها را میزنیم، اما اگر كاملاً از خدا و از اهداف انسانیمان غفلت داشته باشیم، نمیتوانیم چارهجویی هم بكنیم. اگر توجه كردیم كه میخواهیم از غفلت خارج شویم، یعنی توجه حاصل شده؛ یعنی از غفلت درآمدهایم. پس این بحثها به چه دردی میخورند؟ فایده این بحثها آن است كه بداند فردا، یك ساعت دیگر، یك لحظه دیگر امكان غفلت وجود دارد، از قبل زمینهای فراهم كند تا مبتلا به غفلت نشود. در غیر این صورت، وقتی كه در غفلت است، انسان توجهش متمركز در امری است كه خدا نمیپسندد، در آن حال به چیز دیگری توجه ندارد تا بخواهد خودش را رها كند، مگر اینكه دیگری او را كمك كند، كسی او را موعظه كند، برایش قرآن بخواند، حدیثی یا الهام الهی یا كمك مَلَكی نصیبش شود. به هر حال، همه ما این تجربه را داریم كه در زندگی زیاد مبتلا به غفلت میشویم. قبل از اینكه به آن غفلتهای ویرانگر مبتلا شویم، جلوتر باید فكری بكنیم تا در دام نیفتیم. بدانیم چه میشود كرد تا از افتادن در غفلت و آن چاه «ویل» نجات پیدا كنیم.
عوامل غفلتزا
كارهایی میتوان كرد؛ چیزهایی كه در شرع مقدّس اسلام، در كتاب و سنّت به صورتهای خاص برای زدودن غفلت مورد تأكید قرار گرفتهاند: پیش از همه، توجه داده شده به اموری كه ممكن است ما را غافل كنند؛ غفلت كشنده. آنها تذكر داده شدهاند. بنابراین، باید سعی كنیم دنبال آنها نرویم، وگرنه ممكن است به غفلت بیفتیم؛ غفلتی كه بعدا پشیمانی میآورد. برای نمونه، خداوند میفرماید: «یا اَیُّها الَّذینَ آمنوا لا تُلهِكُم اَموالكُم و لا اولادُكم عَن ذِكر اللّهِ.» (منافقون: 9) مبادا پرداختن به امور زندگی دنیا، مثل مال و فرزند و مسائل خانوادگی شما را از یاد خدا غافل كند. این نشان میدهد كه چه چیزهایی ممكن است انسان را از یاد خدا غافل كنند. یعنی اگر توجهتان به ثروتاندوزی متوجه شود، از خدا و قیامت غافل میشوید: «الهیكم التكاثر.» (تكاثر: 1) «الهیكم» یعنی شما را غافل كرد، سرگرمتان كرد. سرگرمی همین است كه انسان توجهش معطوف به یك چیزی شود كه از هدف اصلی غافل بماند. پس علاقه به زراندوزی، علاقه به تكاثر، به اینكه انسان روز به روز ثروتش را بیشتر كند، پس اندازش بیشتر شود، موجب غفلت است. طبیعت آدمیزاد علاقهمند به تكاثر است، ولی باید بدانیم كه این كار آدم را غافل میكند: «لا تُلهكم اَموالكُم و لا اولادكُم عن ذكراللهِ.»
در مقابل، خداوند از كسانی مدح میكند: «رجالٌ لاتُلهیهم تجارةٌ و لابیعٌ عن ذكرِ اللّهِ.» (نور: 37) مردانی هستند كه پرداختن به امور دنیا، از قبیل معاملات و ثروتاندوزی و چیزهای دیگر، آنها را از یاد خدا غافل نمیكند. این دو آیه را كه كنار هم بگذاریم، میتوانیم نتیجه بگیریم كه برخی از امور دنیا طبعا لذتی دارند كه ما را به خودشان جذب میكنند؛ خوردنیها، پوشیدنیها، چیزهایی كه موجب زینت و تجمّل میشوند و اسباب زندگی راحتتر را فراهم میكنند، یا ارضای غرایز، انسان را از خدا غافل میكنند. ولی كسانی هستند كه میتوانند با وجود این طبع و علاقه، از خدا غافل نشوند: «لا تُلهیهم تجارةٌ...» نمیفرماید: تجارت نمیكنند؛ یعنی اینجور نیست كه اگر كسی بخواهد یاد خدا باشد، باید زندگی را تعطیل كند، نه تجارتی كند، نه زن و فرزندی داشته باشد، فقط گوشهای بنشیند تسبیح بگرداند. این كمال زیادی نمیآورد، بلكه انسان باید سعی كند در عین پرداختن به امور دنیا، بخصوص اگر واجب باشند، طوری باشد كه آنها او را از یاد خدا غافل نكنند. این در صورتی است كه به همه اینها به صورت ابزار نگاه كند؛ همه اینها را وسیلهای برای كسب رضایت خدا و سعادت آخرت قرار دهد. همه اینها میتوانند برای رضای خدا باشند. كسب كه برای رضای خدا باشد، صرفش هم برای رضای خدا باشد، انسان را هیچ وقت از خدا غافل نمیكند. پرداختن به امور خانواده، همسر و فرزند و مسائلی كه مربوط به آنهاست، طبع آنها اینگونه است كه انسان را غافل میكند، ولی كسانی هستند كه از همه اینها به صورت عبادت استفاده میكنند؛ نه تنها موجب غفلت نمیشوند، بلكه موجب تقرّبشان هم میشود. نگاه محبتآمیزی كه انسان به همسرش میكند، دست عطوفتی كه به سر فرزندش میكشد، بوسهای كه به صورت فرزندش میزند، میتواند عبادت باشد. اما برای بسیاری از افراد این چیزها غافل كنندهاند و موجب میشوند كه از اهدافشان باز بمانند.
بنابراین، اگر از اول توجه كنیم به اینكه خدا چه نعمتهای خوبی به ما داده، همسری كه موافق من است، شریك زندگی است، عجب نعمت خوبی است! الحمدلله. فرزند خوبی كه هدیه الهی است، خداوند عطا كرده و مهرش را در دل ما قرار داده، او را خوب تربیت كنیم. چه نعمت بزرگی است كه خدای مهربان داده و محبت فرزند را توی دل ما گذاشته، چنین توجهاتی موجب غفلت انسان نمیشوند. باید توجه كند كه اظهار محبت كردن به بچه موجب میشود ساختار روانی او به طور طبیعی رشد كند و حسّ محبتخواهی او ارضا شود. اگر پدر و مادر محبت نداشته باشند، بعدها مشكلاتی برای بچه به وجود میآید. اما خدا از یك سو، برای اینكه نیاز بچه تأمین شود، به پدر و مادر محبت داده است؛ از سوی دیگر، آنها را موظف كرده بچه را تربیت كنند تا به این وسیله، ثواب ببرند. هم عاطفه طبیعی آنها موجب میشود به بچهداری و به تربیت بچه بپردازند، هم با این كار خدا را عبادت میكنند. عجب خدا دوست داشتنی است! پس این چیزها هیچ وقت ایشان را غافل نمیكند، اما به شرط آنكه قبلاً این آمادگی را در خودش فراهم كرده باشد و به همین نیت، به مسائل زندگی بپردازد؛ یعنی همه این مسائل ابزاری برای كسب رضایت خدا و عبادت او میشوند.
اما به عكس، اگر به همه اینها به عنوان یك هدف، به عنوان یك مقصد نگاه كنیم، خود آنها برای ما یك مطلوب اصیل بشوند و به آنها دل ببندیم، زمینه غفلت برای ما فراهم میشود كه میفرماید: «لا تُلهِكم اموالكُم و لا اولادكُم عَن ذكرِ الله.» یعنی زمینه این هست كه اموال و اولاد شما را غافل كنند، باید حواستان جمع باشد به این دام نیفتید. میتوانید با زن و فرزند هم تعامل داشته باشید، مال هم كسب كنید، اما باید به غفلت مبتلا نشوید و اینكه فرمود: «واعلموا انَمّا اموالكُم و اولادكُم فتنةٌ» (انفال: 28) باز اشاره به همین است. «فتنه»،یعنی زمینه امتحان، دو سو دارد: در امتحان، انسان میتواند سرافراز شود، می تواند مردود شود. اگر وظیفهتان را درست انجام دادید، این موجب تقرّبتان میشود، موجب رشدتان میشود. اما اگر به آنها دلبستگی پیدا كردید، باعث این شدند كه وظایفتان را درست انجام ندهید، حلال و حرام را نشناسید، به خدا توجه نداشته باشید، موجب سقوط شما میشوند؛ یعنی در امتحان مردود شدهاید. فتنه همیشه بد نیست؛ فتنه وسیله آزمایش است، دو طرف دارد: «و نَبلوكُم بالشِّرُ و الخیرِ فتنة» (انبیاء: 35) ما هم با خوبی و هم با بدی شما را آزمایش میكنیم. اینها وسیله آزمایش هستند.
پس امور دنیا میتوانند توجه ما را به خود جلب كنند و احساسی در ما به وجود بیاورند كه از آنها لذت ببریم؛ یا موجب احساس سلبی بشوند، موجب خشم و نفرت بشوند. اینها میتوانند موجب غفلت انسان بشوند. اگر خودمان را از قبل آماده كنیم كه از همه این زمینه و احساسات و عواطف درست استفاده كنیم، كار ما میشود عبادت؛ اما اگر در دام آن بیفتیم و آنها را وسیله قرار ندهیم، بر ما مسلط میشوند و ما را تسخیر میكنند؛ در دام شیطان میافتیم. «ولایَغُرنَّكم باللّهِ الغَرور.» (لقمان: 33) «و ما الحیوةُ الدُّنیا الاّ متاعُ الغُرور.» (آلعمران: 185) میفرماید: زندگی دنیا چیزی جز وسیله فریب خوردن نیست. پس چه كنیم؟ زندگی را رها كنیم؟ نه، اسباب غرور هست، اما شما میتوانید همین اسباب غرور را به اسباب سعادتتان تبدیل كنید، با موضعگیری صحیحی كه میكنید، زمینهای كه از قبل فراهم میكنید كه به نظر ابزار به آنها نگاه كنید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در یك عبارت كوتاه عالیترین مطالب را در این زمینه بیان فرمودهاند: «مَن تَبصَّر بالدّنیا بصَّرته.» اگر كسی بخواهد به وسیله دنیا بصیرت پیدا كند، آن باعث روشناییاش میشود «و مَن اَبصَر فیها اَعتمدته.» اما اگر كسی به دنیا خیره شود، او را كور میكند. برای مثال، اگر شما به عینكی كه روی چشم دارید خیره شوید، جایی را نمیبینید. اما اگر به وسیله عینك نگاه كردید، دنیا را بهتر میبینید. یعنی شما دنیا را وسیله قرار دهید تا بتوانید به مقاصد اخرویتان برسید. رضایت خدا را در این دنیا كسب كنید. این نظرِ ابزاری است. اگر این كار را بكنید، موجب بصیرت شما میشود؛ نه تنها شما را غافل نمیكند، بلكه بر بصیرت شما میافزاید.
پس همه امور دنیا میتوانند اسباب غفلت باشند، ولی همه اینها ممكن است موجب تكامل هم باشند. این بستگی دارد به اینكه شما قبلاً شرایط برخورد با دنیا را برای خودتان فراهم كرده باشید. سعی كنید با هر صحنهای كه مواجه میشوید، اول توجه كنید كه خدا آن را آفریده، چه زیبا آفریده! چه نعمت خوبی است! بعد سعی كنید از آنچه میخواهید استفاده كنید، حلال و حرامش را بسنجید، از راه صحیح به دست بیاورید، بعد هم وظیفهای كه نسبت به آن دارید درست انجام دهید. اگر مالی به دست آورید باید انفاق كنید: «لَن تنالوا البِرَّ حتّی تُنفقوا مِمّا تُحبّون.» (آل عمران: 92) از همان چیزهایی كه خیلی دوست دارید، انفاق كنید.
آدمیزاد آنقدر ضعیف است كه محبت دنیا برایش جوری میشود كه حتی وقتی میخواهد پولی به فقیر بدهد، از اسكناسهای كهنه میدهد. برای مبارزه با این سعی كنید همان را كه بیشتر دوست دارید، به فقیر بدهید. اگر میخواهید لباسی به كسی بدهید، لباس نوِتان را بدهید. این باعث میشود كه محبت دنیا در دل شما كمتر شود تا به حبّ دنیا مبتلا نشوید و دنیا شما را فریب ندهد. وقتی این كار را میكنید ثواب آخرتی هم پیدا میكنید. پس موجب نجاتتان هم میشود. اما اگر انسان توجه نكرد و به دامش افتاد، بیرون آمدن از آن برایش مشكل است. این یكی از راههایی است كه قبلاً میتواند خودش را مهیّا كند تا در دام غفلتها نیفتد.
راه دیگر اینكه قبل از حصول غفلت، برنامهریزی كنیم تا به غفلت مبتلا نشویم، سعی كنیم برنامهای داشته باشیم كه به یاد خدا بیفتیم؛ قرائت قرآن، خواندن دعا، ذكر و مانند آن. به هر حال، برنامه منظمی داشته باشیم. اینكه خدای متعال پنج وقت نماز بر ما واجب كرده به خاطر همین بوده كه آدمیزاد اگر برنامه منظمی برای كار نداشته باشد، غافل میشود.
خداوند رحمت كند پدر و مادرهایی را كه به بچههایشان یاد میدهند نماز را سر وقت بخوانند. این تربیت باعث میشود كه آنها به طور عادی، وقت نماز به یاد خدا بیفتند؛ عادت كردن به یك برنامه عبادی. در مستحبات هم انسان میتواند برای تقویت توجه خود به خدا، بعضی اذكار و عبادات مستحبی را در برنامهاش قرار دهد. باید دقت كند كه آن برنامه را هم مثل نماز ترك نكند، هرچند محدود و كم باشد، اما باید مداومت داشته باشد.
مرحوم كلینی در اصول كافی دو باب، یكی «باب مداومة علی العبادة» و یكی «باب الاقتصاد فی العبادة» قرار داده است؛ یعنی انسان در عبادت هم باید میانهرو باشد؛ یك روز از صبح تا شب برنامههای سنگینی نداشته باشد تا خود را خسته كند و یك روز دیگر عبادت را رها كند. تأكید شده بر اینكه اگر یك برنامه عبادی برای خودتان قرار میدهید دوازده ماهه باشد؛ «لایتركه اثنی عشر شهرا.» اینجور نباشد كه امروز به خود فشار بیاورد، دایم قرآن بخواند، فردا اصلاً قرآن نخواند و آنها را رها كند. برنامه باید محدود باشد تا بتوانید هر روز انجام دهید. آنكه مهم است اینكه سعی كنید حتی یك روز هم ترك نشود، هرچند مستحب باشد. اگر میخواهید اثر كافی در شما ببخشد، سعی كنید برنامه منظم باشد و همیشگی باشد. به هر حال، اینجور برنامههای عبادی مانع از ابتلا به غفلت میشود؛ آن غفلت مخرّب و كشنده. آیات شریفهای كه در باب ذكر خدا آمده («اُذكروا اللّهَ ذكرا كثیرا» (احزاب: 41) «واُذكر اسم ربَّك بُكرةً و اصیلاً» (انسان: 25)) كم نیستند. منتها ما چون عادت كردهایم قرآن را فقط بخوانیم، كمتر توجه میكنیم كه این همه سفارش به اینكه صبح و شب خدا را یاد كن، چه خصوصیتی دارد. وقتی انسان مقیّد باشد و صبح برنامهای را انجام دهد، تا مدتی شعاعش باقی است. به هر حال، از جمله چیزهایی كه موجب میشود ما از غفلت رهایی پیدا كنیم، داشتن برنامهای برای فكر كردن، یاد خدا و برقرار كردن رابطه با خداست، به قلب و به زبان. با قلبمان هم كه میخواهیم خدا را یاد كنیم باید آن را تقویت كنیم؛ مثلاً، وقتی میخواهیم تسبیح دست بگیریم و «الله اكبر» بگوییم، تا اول به یاد خدا نیفتاده باشیم، تسبیح دست نمیگیریم، باید توجه ضعیفی پیدا شود. همان یاد خداست. همین كه شما یادتان میآید بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام بگویید، معلوم میشود به یاد خدا هستید كه میخواهید این تسبیحات را بگویید. ذكر لفظی آن ذكر قلبی را تقویت میكند. گاهی هم ذكر قلبی اثر آن یاد لفظی است.
پس رابطه دل با زبان یك رابطه متقابل است؛ هم ذكر لفظی میتواند موجب بشود كه توجه قلبی پدید بیاید و هم توجه قلبی موجب میشود كه انسان ذكر لفظی داشته باشد؛ هر دو میتوانند به همدیگر كمك كنند. به هر حال، مهم «یاد» است. «وَ اَقِم الصَّلوةَ لذكری» (طه: 14) نماز را برای یاد من بپای دار. نماز برای این است كه انسان یاد خدا باشد؛ یا نتیجهای كه بر نماز مترتب میشود، آن توجه قلبی است. معنای «اقم الصلوة» این نیست كه در نماز سبحان الله بگو. اینكه جزو نماز است. «اقم الصلوةَ لذكری» ذكر، نتیجهای است كه بر این عمل عبادیِ خواندن نماز مترتب میشود.
به هر حال، باید یك برنامهای داشته باشیم، برای تفكر. تفكر در چه؟ مواردش را هم خود قرآن ذكر كرده است: «یتفكرونَ فی خلقِ السمواتِ و الارضِ ربَّنا ما خلقتَ هذا باطلاً.» (آل عمران: 19):Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black]قطره ای ازآيات قرآن:
:Gol:نظر قرآن درباره غافلین از یاد خدا چیست؟ چگونه باید با آنها برخورد کرد؟ :Gol:
آیات قرآن کریم خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كرده و او را از پيروى كسانى كه قلبشان از ذكر خدا غافل است، بر حذر مى دارد، و به همراهى كسانى كه صبح و شام به ياد خدا هستند، دعوت مى كند;
مى فرمايد: «با كسانى باش كه پروردگار خود را هر صبح و شام مى خوانند و تنها ذات او را مى طلبند; هرگز چشمان خود را به خاطر زينتهاى دنيا از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد ما غافل ساخته ايم، اطاعت مكن! همانها كه پيروى از هواى نفس كردند و كارهايشان افراطى است! ([=Arial Black]وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوةِ وَ الْعَشِىِّ يُريْدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنيا وَ لاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ اَمْرُهُ فُرُطاً[=Arial Black]) [=Arial Black]بديهى است خداوند بى دليل كسى را به مجازات غفلت از ياد حق، گرفتار نمى كند; اين مجازات از آنِ كسانى است كه به دشمنى با حق برخاسته اند; و از سر لجاج و كبر و غرور، يا تعصّب كوركورانه، با حق دشمنى دارند.
[=Arial Black]بنابراين، منظور از اغفال قلب، مسلّط ساختن غفلت از ياد خدا بر آن به خاطر كيفر اعمالشان است; و به همين دليل، به هيچ وجه مستلزم جبر نيست،پس بهانه ای برای رسیدن به کمال انسانی وجود ندارد
[=Arial Black]اين گروه از غافلان، پيرو هواى نفسند و به دنبال تهذیب آن نبودند; و اعمالشان آلوده به افراط و تفريط است; به همين دليل، در پايان آيه مى فرمايد: ([=Arial Black]وَاتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ اَمْرُهُ فُرُطاً[=Arial Black])
[=Arial Black]از اين آيه بخوبى مى توان نتيجه گرفت كه غافل شدن از ياد خدا در اخلاق انسان اثر مى گذارد، و او را به وادى هواپرستى و افراط مى كشاند.
[=Arial Black]آرى! روح انسان را يا «خدا» پر مى كند و يا «هوى» كه جمع ميان اين دو ممكن نيست. هوا پرستى سرچشمه غفلت از خدا و خلق خداست; هوا پرستى عامل بيگانگى از همه اصول اخلاقى است; و سرانجام، هوا پرستى انسان را در خويشتن فرو مى برد، و از همه چيز غافل مى كند.
[=Arial Black]يك انسان هوا پرست جز به اشباع شهوات خويش نمى انديشد; رحم و مروّت و ايثار و فداكارى براى او مفهوم ندارد.
[=Arial Black]درآيات بعدی، باز روى سخن به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است; و او را از آنها كه از ياد خدا بيگانه اند، برحذر مى دارد; مى فرمايد: « از كسانى كه از ياد ما روى برگردانده اند و جز زندگى دنيا را نمى خواهند و نمى جويند، روى بگردان! ([=Arial Black]فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَولّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ اِلاَّ الْحَيَوةَ الدُّنْيا[=Arial Black])
[=Arial Black]در تفسير [=Arial Black]«ذكر خدا»[=Arial Black] در اين آيه، بعضى گفته اند منظور قرآن است، و بعضى آن را اشاره به دلائل عقلى و منطقى مى دانند، و بعضى اشاره به ايمان، ولى ظاهر اين است كه ذكر خدا مفهوم گسترده اى دارد كه همه اين امور، و مانند آن را شامل مى شود.
[=Arial Black]بعضى چنين پنداشته اند كه اين آيات دعوت به ترك جهاد مى كند، و لذا گفته اند به وسيله آيات جهاد، نسخ شده است، در حالى كه نسخى در كار نيست، بلكه منظور بى اعتنايى و ترك همنشينى نسبت به غافلان از ذكر خداست; و اين كار هيچ گونه منافاتى با مسأله جهاد در شرايط خاصّش ندارد.
[=Arial Black]در اين آيات، رابطه «دنيا پرستى» و «ترك ذكر خداوند» بخوبى روشن است; و به اين ترتيب آثار ذكر خدا را در پرورش فضائل اخلاقى، و آثار ترك آن را در پيدايش رذائل روشن مى سازد.اخلاق در قرآن-ج2-(آیت الله مصباح):Gol:
غافل از یاد خدا و بندگی خود
امام كاظم عليه السلام از در خانه بُشر حافى مى گذشت . آواز طرب انگيز و صداى ادوات لهو و لعب شنيد.از كنيز وى كه جلو منزل ايستاده بود ، پرسيد: صاحب تو آزاد است يا بنده ؟
كنيز گفت : آزاد است .
فرمود: راست گفتى ، اگر او بنده بود، با خداى خويش مخالفت نمى كرد.
كنيزك ، مطلب را به مولاى خود اطلاع داد.
بشر ناگهان رنگ از رخسارش پريد، از جاى برخاست ، و با پاى برهنه دنبال امام دويد. از وى پوزش طلبيد و توبه نمود. از آن پس به بشر حافى شهرت يافت .(کتاب کشکول جبهه از موسسه فرهنگی نور)
همیشه با دیدن ادمائی که فقط در شرایط سخت و دشوار یاد خدا می افتند و خداخدا می کنند یاد ادمائی
می افتم که فقط در شرائط اضطراری به مسجد برای دستشوئی مراجعه میکنند
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى(طه124)
و هر كس از ياد من اعراض كند همانا (در دنيا) معيشتش تنگ شود و روز قيامتش نابينا محشور كنيم.
گاه مىشود درهاى زندگى به روى انسان به كلى بسته مىشود، و دست به هر كارى ميزند با درهاى بسته رو به رو مىگردد، و گاهى به عكس به هر جا روى مىآورد خود را در برابر درهاى گشوده مىبيند، مقدمات هر كار فراهم است و بنبست و گرهى در برابر او نيست، از اين حال تعبير به وسعت زندگى و از اولى به ضيق يا تنگى معيشت تعبير مىشود، منظور از" معيشت ضنك" كه در آيات بالا آمد نيز همين است
باسمه تعالی
باسلام:
طبع عالم کثرت غفلت زایی است و جریان زندگی مادی به طور مستمر غبار غفلت را بر دل انسان می نشاند.
اهل طبیعت در عالم خاک به منزله کودکانی اند که در زمینی خاکی مشغول خاک بازی می باشند در اثر بازی با خاک فضای اطرافشان پر از گرد و غبار شده است در نتیجه نه تنها بر لباس های خودشان گرد و غبار می نشیند که بر لباس کسانی که خاک بازی نمی کنن اما در انجا حضور و رفت و آمد دارند نیز پیوسته گرد و غبار می نشیند
گرد و غبار غفلت و معصیت که توسط کسانی که به دنیا مشغول اند در فضای عالم برپاست نه تنها بر دل و روح خود آنها می نشیند بلکه خواه ناخواه دامن گیر کسانی که به این بازی مشغول نیستند ولی ناگزیر در بین اهل دنیا و طبیعت زندگی می کنند نیز می شود
لذا اگر شخصی بخواهد از خطر غفلت مصون بماند باید دائما جان خویش را غباررویی کند در غیر این صورت غبارها بر روی هم انباشته می شوند و لایه ضخمیمی را تشکیل می دهند که دل زیر آنها خفه می شود و شخص به دلمردگی و خدافراموشی مبتلا می گردد
غباررویی دل همان استغفار و تذکر و یادآوری های پیوسته ای است که شخص برای مصونیت از غفلت بدان می پردازد
[=Calibri]اسلام برای احیا و طراوت بخشیدن یاد خدا در وجود انسان و زوددن غبار غفلت و فراموشی تمهیدات گوناگونی اندیشیده است که مهمترین آن عبارتند از:
[=Calibri]
2-دعا: با توجه به اینکه محال است چیزی به مصلحت عبدی باشد و خدا از او دریغ کرده باشد و لذا آنچه به عبد داده نشده به این دلیل است که داشتن آن به سود ومصلحت او نبوده
می توان دریافت که در مقررشدن دعا و تاکید فراوان قرآن و معصومین علیهم السلام به آن ،هدفی بزرگتر از نیل عبد به خواسته هایش در نظر بوده است و آن چیزی نیست جز کشاندن بنده به سوی خدا و ارتباط قلبی با پروردگار .امام صادق علیه السلام فرمودند: بر شما باد به دعا کردن که همانا بوسیله چیزی به مانند آن به قرب الهی نایل نمی شوید(1
3- اوراد و اذکار:تاکیدات فراوانی که از معصومین علیهم السلام بر گفتن اوراد و اذکار رسیده است و مقرر شدن ثواب های بسیار آن نیز تمهید دیگری برای زدودن غبار غفلت و طراوت بخشیدن به یاد خدا در وجود انسان است.
پی نوشت:
1 -ابن فهد حلی ،عدة الداعی ،ص 134
به طور حتم اموري چون هواهاي نفساني ، دلبستگي به دنيا و دنياطلبي ،در کنار شيطان و وسوسه هاي آن مهم ترين عوامل غفلت در انسان است.
خدا را که فراموش می کنی آماده پذیرش تسلط شیطان و وسوسه هاى شیطانى مى شوی و هر چه از یاد خدا فاصله بگیری، به مادیات و لذت هاى دنیوى نزدیک تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنیوى دلباخته تر مى گردی
اگر انسان بتواند، كاري كند كه شيطان از او دور شود يعني پناه به خدا ببرد، و بر خدا توكل كند، و همچنين ايمان بياورد، با ايمان و توكل و پناه بردن بر خدا، انسان ميتواند از شيطان نجات پيدا كند، و غفلتش برطرف شود.
خداوند در قران کریم ميفرمايد:إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا(1)به درستي كه شيطان بر كساني كه ايمان دارند تسلطي ندارد.
و نیز حق تعالی در قران کریم ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ(2)كساني كه با تقوا هستند وقتي كه گروهي از شياطين به آنها نزديك ميشوند كه با آنها تماس برقرار كنند و آنها را وسوسه كنند ناگهان به ياد خدا ميافتند و يك مرتبه بيدار ميشوند.
بنابراین هنگام تماس شيطان با انسان اگر انسان خدا را ياد كند با ياد خدا دل نوراني ميشود و انسان ميتواند شيطان را دفع كند تا اين غفلت برطرف شود و در نتيجه زمينهي گناه از بين ميرود.
پی نوشت:
-1نحل /99
-2اعراف / 201
یکی از آثار غفلت از خدا عذاب دردناک است، چنانکه حق تعالی در قرآن کریم میفرماید: و مَن یعرض عن ذکر ربّه یسلُکه عذاباً صعداً(1) هرکس از یاد پروردگار خود روی گرداند، خداوند او را به راه عذابی سخت میاندازند.
از آنجايی كه شخص غافل، نسبت به خداوند و نشانه هايش كه در همه جا حضور دارد، اعتنا و توجهی نمیكند خداوند بازتاب اين عمل را در آخرت با نابينايی و كوری نشان میدهد و در قيامت كور و نابينا محشور میگرداند تا اينگونه بازتاب و پاداش رفتار و اعمال خويش را ببيند و بچشد(2
بنابراین انسان پيش از آن كه گرفتار غفلت شود و چيزي از امور دنيوي، او را به خود مجذوب كند باید مجذوب خداوند شود. و خوبيها و کارهای نیک انسان از آثار توجه به خداست. انسان وقتی به ياد خدا است احسان ميكند ، خدمت ميكند و....
اما در هر زماني كه از خدا غافل شود هواي نفس بر او غالب ميشود، شهوت، غضب، و فسادهایی كه از انسان سر ميزند در نتيجه غفلت از خداست.
پی نوشت:
1- جن ،17
2-طه ،124
جهل او از آن رو است که به پندار خود می تواند به استتار خود دست زده و واقعیت خود را پنهان کند در حالی که امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:
«هرگز فرد سرّی را در نهان خود مخفی نمی کند مگر آنکه آن راز را در چهره او یا در پرش های زبانی او آشکار می گردد.»[1]
زیرا چنین شخصی سرانجام سرّ درونی اش فاش شده و به آنچه پنهان کرده اقرار می کند. اما بیماری اول او ریاکاری است و خود را به قداست و پاکی معرفی می کند در حالی که باطن او مالامال از نکبت گناه و آلودگی بوده و ریا بدترین نوع تمرد از حکم خدای متعال است که پیوسته اعمال او کاملا ناپسند و ناروا بوده و در دنیا و اخرت هیچ ارزشی نخواهد داشت بلکه خسران دنیا و آخرت را نصیب او خواهد نمود.
بیماری دوم او هم این است که رابطه اش با خدا بسیار ضعیف بوده و نمی داند که موثر علی الاطلاق فقط خدا است و زمام تمام امور در دست قدرت حضرت حق می باشد و در واقع نقطه موثر را نشناخته و رهایش کرده و از خدایی که آفریدگار هر اثری است غفلت ورزیده و نادیده اش انگاشته است. تمام خطر آن جا است که این غفلت زمینه های بسیاری از موفقیت های ظاهری را تقویت و زمینه های فساد و سقوط بی شماری را فراهم می کند که به دنبال این دو ضایعه یاس کفرآمیزی تمام ایمان او را تهدید می کند
چنانکه خداوند می فرماید: «مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُو»[2]؛ «مثل آنان که یارانی غیر از خدا انتخاب کردند همانند عنکبوتی است که آشیانه ای را برای خود برگزیده است و به راستی که سست ترین آشیانه ها خانه عنکبوت است.»
نیز می فرماید: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمي»[3]؛ «این خدای شماست که مالک مطلق بوده و آنان را که برای خود یار گرفته اید مالک پشیزی نیستند.»[3]
و سرانجام او چنین می شود که خداوند متعال او را به حال خود رها می کند تا جریمه کردارهای غافلانه خود را بپردازد زیرا کسی که جانب بندگان را رعایت کرده ولی حق خدا را راعایت نکرده است به تمام صلاح ها و مصلحت های خود پشت و پا زده و به سوی گرفتاری های هراسناک که پیامبران در پیش گیری از آنها تا سرحد مرگ و کشته شدن تلاش می کردند با شتاب روان گردیده است.
پی نوشت:
[1].نهج البلاغه، حکمت26
[2].عنکبوت، 41
[3].فاطر، 13
سلام علیکم:Gol:
اگر میخواهیم از یاد حضرت حق غافل نشویم باید به یاد پادشی که خودش در قرآن فرموده است بیفتیم و اون موقع از یادش غافل نخواهیم شد چون یک امیدی در دل هایمان ایجاد می شود و باید ایمان قبلی بیاوریم!
این وعده با ما در سوره بقره ایه 152 داده شده است عزیزان:
«فَاذْکُرُوني أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لي وَ لا تَکْفُرُونِ»
(پس مرا یاد کنید تا شمارا یاد کنم و مرا شکر گزارید و کفران نعمت نکنید)همانا خداوند برپیامبر(ص )ومسلمانان منت نهاد در هدایت آنان بسوی خویش و بسوی بالاترین مراحل کمال ، سپس متفرع بر نعمت اسلام نعمت دعوت آنها بسوی یاد خدا و شکرخداست تا بر شکر وعدم کفر آنها افزوده شود و پیامبر(ص ) فرمود: که خداوندمرا خبر داد که خداوند همنشین کسی است که او را یاد کند و خداوند فرموده :ای پسر آدم ، مرا در نفس خود یاد کن ،من نیز تو را در نفسم یاد می کنم ، در خلوت مرا یاد کن ، من نیز تو را در خلوت یاد می کنم ،در حضور دیگران مرا یاد کن من نیز تو را در حضور دیگران یاد می کنم و فرمود: هنگامی که بدانم بنده من اشتغال به ذکر من دارد،بنده ام را از شهوات باز داشته و تنها به مناجات خود مشغولش کنم ،اگر چنین باشد و زمانی اراده سهو و نسیان بنماید من حائل می شوم از آنکه نسیان به او دست دهد و فرمود: مرا یاد کنید تا من هم با نعمتم شما را یاد کنم ومرا با طاعت یاد کنید تا شما را به نعمت ها واحسان و آسایش و رضوان یادنمایم!
«تفسیر المیزان»
موفق باشید عزیزان:Gol:
[h=2][=arial]پیامدهای منفی غفلت از یاد خدا
[/h][=arial] [=arial]یکی از مهمترین عواملی که موجب می شود تا انسان به دنبال چاره اندیشی برای نجات هر چه سریعتر از ورطه غفلت بیفتد شناخت پیامدهای منفیی است که به موجب غفلت دامنگیر انسان می گردد .
[=arial] [=arial]در روایات متعددی به اینگونه پیامدها تصریح شده است که تعدادی از آنها عبارتند از:
[=arial] [=arial]1- غفلت، جهل می آورد.( ر.ک غررالحکم،873)
[=arial] [=arial]2- کسی که غفلت بر او غلبه کند قلبش می میرد.( ر.ک غررالحکم،5765)
[=arial] [=arial]3- باعث تباهی و فساد اعمال می گردد.( ر.ک غررالحکم،5760)
[=arial] [=arial]4- بصیرت را از انسان می گیرد.( ر.ک غررالحکم،5762)
[=arial] [=arial]5- باعث گمراهی می شود.( ر.ک غررالحکم،5763)
[=arial] [=arial]6- انسان غافل را اشتباه و فراموشی می گیرد.( منتخب میزان الحکمه،بحث غفلت)
[=arial] [=arial]7- انسان غافل دنبال سرگرمی و از واقعیت گریختن است.( منتخب میزان الحکمه،بحث غفلت)
گاهی
اگر دعایت مستجاب نشد
برو گوشه ای بشین ...
زانو هایت را بغل بگیر
و یك دل سیر گریه كن ...
شاید لازم باشد میان گریه هایت بگویی:
اَللّهُمَّ اغْفِرْلىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ
خدایا ببخش آن گناهم را كه دعایم را حبس كرده است
↓
http://hw6.asset.aparat.com/aparat-video/46f75b433683dd241a149b70c66f7fa9971636__44054.mp4
خـدا را گفـتم بیـا جـهان را قسمت کنـیم :
آسمان برای مـن ابرهـایش برای تـو ،
دریـا برای مـن مـوج هـایش برای تـو ،
مـــاه برای مـن خـورشـــید بـرای تـو ،
خـدا خـندیـد و گفـت : تـو بنـدگی کن و انسان بـاش ...
همـه دنیـا بـرای تـو ، مـن هـم بـرای تـو ...(♥)