جمع بندی تطبیق آیات 46 و 47 سوره اعراف بر برخی از علمای اهل سنت که محب اهل بیت (ع) هستند

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تطبیق آیات 46 و 47 سوره اعراف بر برخی از علمای اهل سنت که محب اهل بیت (ع) هستند

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب خدمت اساتید محترم

در قرآن کریم از گفتگوی رجالی از اعراف با بهشتیان و جهنمیان سخن آمده

و در روایات آمده است که اعراف اهلبیت علیهم السلام میباشند و در بعضی تفاسیر ایشان را مردم عادی ندانسته و به انبیاء و ائمه و فقها تفسیر کرده اند.

در این آیات از دو گروه یاد شده:

1- رجالی از اعراف.
2- اصحاب اعراف.

قرآن از قول رجالی از اعراف (نه اصحاب و صاحبان اصلی اعراف که همان انبیاء و ائمه اند) جملاتی بیان داشته است:

میفرماید:

1- ونادوا اصحاب الجنه ان سلام علیکم لم یدخلوها وهم یطمعون.داخل بهشت نمیشوند ولی طمع دارند که به بهشت راه پیدا کنند.(سوره اعراف، آیه 46)

2- قالوا لاتجعلنا مع القوم الظالمین.
میگویند پروردگارا ما را در زمره ستمکاران قرار مده. (سوره اعراف، آیه 47)

در جمله ی اول بعید به نظر میاید که گوینده این سخن اهلبیت (ع) یا پیامبران باشند. چون اولا کسی به چیزی طمع میبندد که بطور کامل امید رسیدن به آن را نداشته باشد. (اگر امید داشته باشد باید از فعل یرجون استفاده شود)

ثانیا همانطور که در احادیث هم آمده است نباید امامان ما یا حتی علمای بزرگمان به طمع بهشت باشند چون ایشان خدا را به این سبب بندگی کرده اند که او را لایق بندگی دانسته اند و نه به طمع بهشت.

در جمله دوم هم تا وقتیکه بسیارند افرادی که مجبور باشند چنین دعایی بکنند نمیتوان این دعا را به اهلبیت و انبیاء و حتی فقهای شیعه اثنی عشری که پیرو ایشانند و مرتکب ستمی در حق آنان نشده اند ، نسبت داد.

و در ادامه آیات از قول اصحاب اعراف به رجال استکبار چنین میفرماید:

وَنَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِرِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَو اهل ا عراف مردانى را كه آنان را از سيمايشان مى‏شناسند ندا مى دهند [و] مى‏گويند جمعيت‏ شما و آن [همه] گردنكشى كه مى‏ كرديد به حال شما سودى نداشت

أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَ يَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ آيا اينان همان كسان نبودند كه سوگند ياد مى‏كرديد كه خدا آنان را به رحمتى نخواهد رسانيد [اينك] به بهشت درآييد نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مى‏شوید

پس اصحاب اعراف که انبیاء و ائمه اطهار(ع) باشند به این رجالی که مرتکب ظلمی شده اند ولی طمع در عفو الهی دارند ، اجازه ورود به بهشت میدهند؛ آنهم زمانی که مسائلی را به رخ همتایان ایشان که کافرند میکشند.

در اینجا این سوال پیش میاید که آیا این رجال اعراف که با امر ائمه اطهار وارد بهشت میشوند شیعه هستند یا سنی؟

اگر نگاهی به وضعیت جهان امروز بیندازیم آنچه که میبینیم اینست که سران کفر، وهابیت را به اسم اسلام و به اسم اینکه شیعیان مشرکند و لاینالهم الله برحمه، در جهان بر علیه ایشان شورانده است و خونشان را مباح میدانند. حتی به مسلمانان فلسطینی هم رحم نمیاورند و برای اینکه از طرف شیعیان مورد حمایت قرار نگیرند آنها را ناصبی و طرفدار تکفیریها معرفی میکنند و از سوی دیگر برای اینکه خودشان هم به این مردم مظلوم کمکی نکرده باشند فتوا میدهند که آنها شیعه هستند و کمک کردن به ایشان حرام است، تا بدین ترتیب اسرائیل مورد خطرقرار نگیرد.

در این میان بعضی از علمای اهلسنت جانب شیعیان را دارند و حتی تقلید از علمای شیعه را جایز دانسته اند. چنانکه مثلا در شرح احوالشان آمده است :

درصدد دیدن فقه امامیه برآمدم و از عراق و ایران کتاب‎های فقهی امامیه را خواستم، ولی تا این اخیر، که مصر از زیر زنجیر استعمار بیرون آمد، این کتاب‎ها نمی‎رسید و سانسور می‎شد


آیا همین مسائل بیانگر این نیست که بعضی از علمای اهل سنت به دلایلی حقایق را دریافت نکرده اند و بنابراین جاهل قاصر به حساب میایند.

با این توضیحات برگردیم به موضوع سوال
:

آیا میتوان گوینده ی این اقوال را علمایی از اهلسنت بدانیم که مسلمانند و محب اهلبیتند اما به حقیقت اسلام نرسیده اند تا امامت را به معنای واقعی آن قبول کنند؟؟؟

اگر چنین احتمالی وجود نداشته باشد چاره ای نیست جز اینکه بپذیریم مصداق آیه ی شریفه ، علمایی از شیعه میباشند.

اما از آنجاییکه شیعه ی حقیقی هیچگاه در حق اهلبیت (ع) مرتکب ظلم نمیشود، و ایشان مورد تایید هستند که در آنجا هم در کنار خود اهلبیتند و به امر خود ایشان وارد بهشت میشوند ،

پس راهی نیست جز اینکه قبول کنیم ، بعضی ازعلمای شیعه در مواردی ، ناخواسته در حق خلق الله مرتکب ظلم شده اند. شاید به دلیل بعضی از فتاوا و یا استنباطهایشان از دین...

دراینباره نظر مفسرین بزرگ چیست؟

باتشکر:Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]«وَ بَيْنهُمَا حِجَابٌ وَ عَلىَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا بِسِيمَئهُمْ وَ نَادَوْاْ أَصحَابَ الجَنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لَا تجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»
و در ميان آن دو [بهشتيان و دوزخيان‏]، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو را از چهره‏ شان مى ‏شناسند و به بهشتيان صدا مى ‏زنند كه: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمى‏ شوند، در حالى كه اميد آن را دارند. و هنگامى كه چشمشان به دوزخيان مى ‏افتد مى ‏گويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» (اعراف، 46و47)

«وَ نَادَى أَصحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونهُم بِسِيمَئهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنىَ‏ عَنكُمْ جَمْعُكمُ‏ْ وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبرُونَ أَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكمُ‏ْ وَ لَا أَنتُمْ تحْزَنُونَ»
و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخيان را) كه از سيمايشان آنها را مى‏ شناسند، صدا مى ‏زنند و مى ‏گويند: «(ديديد كه) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تكبّرهاى شما، به حالتان سودى نداد!» آيا اينها [اين واماندگان بر اعراف‏] همانان نيستند كه سوگند ياد كرديد رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ايمان و بعضى اعمال خيرشان، آنها را بخشيد هم اكنون به آنها گفته مى‏ شود:) داخل بهشت شويد، كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى‏ شويد! (اعراف، 48و49)

[="Tahoma"]با سلام و درود

علامه طباطبایی اصول اقوال مفسران در مساله رجال اعراف را سه قول بیان می کند:

1. مراد از رجال اعراف صاحبان مقام و منزلت است، (بعضی گفته اند: انبياء، گواهان بر اعمال، علماء و فقهاء، و...)
2. آن ها كسانى هستند كه نه حسناتشان بر سيئاتشان ترجيح دارد و نه سيئاتشان بر حسناتشان.
3. آن ها ملائكه هستند.

اغلب مفسرين با استناد برخی روایات، قول دوم را اختيار كرده، ولی سياق آيات اعراف با قول اول سازگار است.(ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏8، ص 161)

اما تفسیر نمونه، قولی دیگر انتخاب کرده؛ می گوید در اعراف، دو گروه متضاد وجود دارند، ضعيفان و آلودگانى كه در رحمتند، و پيشوايان بزرگى كه در همه حال يار و ياور ضعيفانند. بنا بر اين قسمت‏ اول آيات (اعراف، 46و47) اشاره به گروه نخستين يعنى ضعفا است، و قسمت دوم (اعراف، 47و48) اشاره به گروه دوم يعنى بزرگان و انبياء و امامان و صلحا.

رواياتى كه در زمينه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نيز ترسيمى از دو گروه متضاد مى‏ كند.

گرچه ظاهر آيات و روايات در ابتدا متضاد به نظر مى ‏رسد، اما با دقت روشن مى‏ شود كه نه در ميان آيات و نه در ميان روايات تضادى وجود ندارد، بلكه همه يك واقعيت را تعقيب مى ‏كنند. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏6، ص 188- 191)

در بعضى از روايات نيز شاهد اين جمع ديده مى ‏شود، مانند این روایت امام صادق علیه السلام:

"اَلْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةِ ع يَقِفُونَ عَلَى الْأَعْرَافِ مَعَ شِيعَتِهِمْ وَ قَدْ سَبَقَ الْمُؤْمِنُونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِلَا حِسَابٍ فَيَقُولُ الْأَئِمَّةُ لِشِيعَتِهِمْ مِنْ أَصْحَابِ الذُّنُوبِ ..."
اعراف، تپه ‏اى است ميان بهشت و دوزخ، و امامان آن مردانى هستند كه بر اعراف در كنار شيعيان (گنهكارشان) قرار مى ‏گيرند، در حالى كه مؤمنان (خالص) بدون نياز به حساب در بهشت جاى گرفته ‏اند ...[بعد اضافه مى‏كند:] امامان و پيشوايان در اين موقع به پيروان گناهكار خود مى‏ گويند خوب نگاه كنيد، برادران با ايمان خود را چگونه بدون حساب به بهشت شتافته ‏اند، و اين همان است كه خداوند مى ‏گويد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» يعنى آنها به بهشتيان درود مى‏ فرستند در حالى كه خودشان هنوز وارد بهشت نشده‏اند و آرزو دارند(اعراف، 46)
سپس به آنها گفته مى ‏شود، دشمنان حق را بنگريد كه چگونه در آتشند و اين همان است كه خداوند مى‏فرمايد: «وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (اعراف، 47)
... بعد به دوزخيان مى ‏گويند اينها (پيروان و شيعيانى كه آلوده گناهانى بوده ‏اند) همانها هستند كه شما می گفتيد هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (سپس رحمت الهى شامل حال آنها شده) و به اين دسته از گنهكاران (كه بر اثر ايمان و اعمال صالحى شايستگى عفو و آمرزش دارند) از طرف امامان و پيشوايان دستور داده مى‏ شود كه به سوى بهشت برويد نه ترسى داريد و نه غمى. (تفسير القمي، ج ‏1، ص 231، ح 6)

میقات;560631 نوشت:
عَلىَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ

سلام

منظور از رجال در این ایه چه کسانی هستند ؟

میقات;560632 نوشت:

اما تفسیر نمونه، قولی دیگر انتخاب کرده؛ می گوید در اعراف، دو گروه متضاد وجود دارند، ضعيفان و آلودگانى كه در رحمتند، و پيشوايان بزرگى كه در همه حال يار و ياور ضعيفانند. بنا بر اين قسمت‏ اول آيات (اعراف، 46و47) اشاره به گروه نخستين يعنى ضعفا است، و قسمت دوم (اعراف، 47و48) اشاره به گروه دوم يعنى بزرگان و انبياء و امامان و صلحا.

رواياتى كه در زمينه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نيز ترسيمى از دو گروه متضاد مى‏ كند.

گرچه ظاهر آيات و روايات در ابتدا متضاد به نظر مى ‏رسد، اما با دقت روشن مى‏ شود كه نه در ميان آيات و نه در ميان روايات تضادى وجود ندارد، بلكه همه يك واقعيت را تعقيب مى ‏كنند. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏6، ص 188- 191)

در بعضى از روايات نيز شاهد اين جمع ديده مى ‏شود، مانند این روایت امام صادق علیه السلام:

"اَلْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةِ ع يَقِفُونَ عَلَى الْأَعْرَافِ مَعَ شِيعَتِهِمْ وَ قَدْ سَبَقَ الْمُؤْمِنُونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِلَا حِسَابٍ فَيَقُولُ الْأَئِمَّةُ لِشِيعَتِهِمْ مِنْ أَصْحَابِ الذُّنُوبِ ..."
اعراف، تپه ‏اى است ميان بهشت و دوزخ، و امامان آن مردانى هستند كه بر اعراف در كنار شيعيان (گنهكارشان) قرار مى ‏گيرند، در حالى كه مؤمنان (خالص) بدون نياز به حساب در بهشت جاى گرفته ‏اند ...[بعد اضافه مى‏كند:] امامان و پيشوايان در اين موقع به پيروان گناهكار خود مى‏ گويند خوب نگاه كنيد، برادران با ايمان خود را چگونه بدون حساب به بهشت شتافته ‏اند، و اين همان است كه خداوند مى ‏گويد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» يعنى آنها به بهشتيان درود مى‏ فرستند در حالى كه خودشان هنوز وارد بهشت نشده‏اند و آرزو دارند(اعراف، 46)
سپس به آنها گفته مى ‏شود، دشمنان حق را بنگريد كه چگونه در آتشند و اين همان است كه خداوند مى‏فرمايد: «وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (اعراف، 47)
... بعد به دوزخيان مى ‏گويند اينها (پيروان و شيعيانى كه آلوده گناهانى بوده ‏اند) همانها هستند كه شما می گفتيد هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (سپس رحمت الهى شامل حال آنها شده) و به اين دسته از گنهكاران (كه بر اثر ايمان و اعمال صالحى شايستگى عفو و آمرزش دارند) از طرف امامان و پيشوايان دستور داده مى‏ شود كه به سوى بهشت برويد نه ترسى داريد و نه غمى. (تفسير القمي، ج ‏1، ص 231، ح 6)

با عرض سلام و تشکر

درصورتیکه این قول صحیح باشد این سوال مطرح میشود که آیا زنان و دختران جوان و نوجوان شیعه هم جزء رجال به حساب میایند؟ که جمله "یعرفون کلا بسیماهم" ، هم درمورد آنها صدق کند؟ (باتوجه به اینکه منظور از شناخت فقط شناخت بهشتی و جهنمی بودن افراد نیست)

آیا پسران جوان و نوجوان گنهکار شیعه هم جزء رجال محسوب میشوند؟

آیا مردانی از شیعه که در این دنیا بعنوان بزرگ و مسوول در جامعه شان نبودند و چه از لحاظ اعتقادی و چه در سطح اجتماعی جزء ضعفا بودند هم رجال محسوب میشوند؟

اصلا طبق این تفسیری که شده رجال چه کسانی هستند؟

اگر مقصود آیه ضعفا باشند چرا از همان کلمه ضعفا یا کلمات مشابه مثل مردم یا گروه استفاده نشده؟

و همینطور درمورد رجال استکبار هم سوالاتی پیش میاید ...

[="Tahoma"]

فتا 1;560748 نوشت:
سلام

منظور از رجال در این ایه چه کسانی هستند ؟

با سلام و درود

همان طور که عرض شد تفسیر نمونه با توجه به ظاهر آیه و نیز روایات، دو آیه اول را ناظر به مؤمنان گنهکار و مستضعفان و ... می داند.

اما تفسیر المیزان، به دلیل وحدت سیاق، هر چهار آیه را ناظر به اشخاص بلند مرتبه ـ که رجال اعراف هستند ـ می داند.

علامه در المیزان، منادیان در «وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ ...» را همان رجال اعراف دانسته و دو جمله «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» را حال برای بهشتیان می داند.

از جمله «أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ ...» استفاده مى ‏شود كه سلام رجال اعراف به اهل بهشت، قبل از ورود ايشان به بهشت است.

کسی که غیر از رجال اعراف، کسان دیگری را در اعراف قائل شود بایستی جمله «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» را استینافیه بگیرد، و این اين بسيار بعيد است كه جمله مزبور استينافيه باشد، چون اگر استينافيه بود قاعدتا مى ‏بايستى براى رفع اشتباه، فاعل را اظهار مى ‏كرد، نه آن كه با ضمير به آن اشاره كند، هم چنان كه در «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا» كه جمله ‏اى استينافيه است، فاعل كه همان اصحاب است اظهار شده است.

صحیح نیست ضمیر در «ابصارهم» و «قالوا» را به رجال اعراف برگردانیم بلکه ضمیر به اهل بهشت بر می گردد، زیرا كلام در اين چهار آيه در باره اوصاف اصحاب اعراف است، و لازمه اين وحدت سياق اين است كه بفرمايد: "و نادوا ـ يعنى اصحاب اعراف ـ رجالا يعرفونهم ..." نه اين كه بدون هيچ ضرورتى و بدون اين كه بخواهد نكته‏ اى را بفهماند از اين بيان عدول نموده و پس از اين كه همه جا با ضمير به اصحاب اعراف اشاره مى ‏شد، ناگهان به اسم ظاهرشان تصريح نموده، بفرمايد: «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ»

پس معلوم مى ‏شود كه ضمير جمع در «ابصارهم» و در «قالوا» به اهل بهشت بر مى‏ گردد و از دعاى آنان حكايت مى ‏كند، نه اصحاب اعراف؛ هم چنان كه جمله قبلى، طمع و اميدوارى آنان را مى ‏رسانيد.(ر.ک: نرجمه المیزان، ج 8، ص 161-163)

[="Tahoma"]

.امین.;560918 نوشت:
با عرض سلام و تشکر

درصورتیکه این قول صحیح باشد این سوال مطرح میشود که آیا زنان و دختران جوان و نوجوان شیعه هم جزء رجال به حساب میایند؟ که جمله "یعرفون کلا بسیماهم" ، هم درمورد آنها صدق کند؟ (باتوجه به اینکه منظور از شناخت فقط شناخت بهشتی و جهنمی بودن افراد نیست)

آیا پسران جوان و نوجوان گنهکار شیعه هم جزء رجال محسوب میشوند؟

آیا مردانی از شیعه که در این دنیا بعنوان بزرگ و مسوول در جامعه شان نبودند و چه از لحاظ اعتقادی و چه در سطح اجتماعی جزء ضعفا بودند هم رجال محسوب میشوند؟

اصلا طبق این تفسیری که شده رجال چه کسانی هستند؟

اگر مقصود آیه ضعفا باشند چرا از همان کلمه ضعفا یا کلمات مشابه مثل مردم یا گروه استفاده نشده؟

و همینطور درمورد رجال استکبار هم سوالاتی پیش میاید ...

با سلام و درود

طبق این تفسیر، مواردی که شما فرموده اید، از جمله مصادیق این رجال هستند.

این تفسیر، «رجال» در دو آیه اول را مؤمنان گنهکار و مستضعفان و ... می داند.

این تفسیر، با توجه به ظاهر آیه شریفه (اعراف، 46) که با خصوصیات انبیاء و امامان و ... سازگاری ظاهری ندارد و نیز با توجه به برخی روایات که رجال اعراف را دو گروه متضاد معرفی کرده اند، مراد از این اعراف را مؤمنان گنهکار می داند. لذا پشتوانه این تفسیر، ظاهر آیه و نیز مستندات روایی است.

این که چرا به جای رجال از تعابیر دیگر متناسب با این تفسیر استفاده نشده، را شاید بتوان از ایراداتی دانست که به این تفسیر وارد است. البته عرض شد که این تفسیر هم با مستنداتی که دارد به این نتیجه رسیده است.

در ضمن، در مورد رجال، در پست قبلی مطالبی عرض شد. لطف کنید و مطالعه نمایید. باز هم در خدمتتان هستم.

میقات;561592 نوشت:

با سلام و درود

همان طور که عرض شد تفسیر نمونه با توجه به ظاهر آیه و نیز روایات، دو آیه اول را ناظر به مؤمنان گنهکار و مستضعفان و ... می داند.

اما تفسیر المیزان، به دلیل وحدت سیاق، هر چهار آیه را ناظر به اشخاص بلند مرتبه ـ که رجال اعراف هستند ـ می داند.

علامه در المیزان، منادیان در «وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ ...» را همان رجال اعراف دانسته و دو جمله «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» را حال برای بهشتیان می داند.

از جمله «أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ ...» استفاده مى ‏شود كه سلام رجال اعراف به اهل بهشت، قبل از ورود ايشان به بهشت است.

کسی که غیر از رجال اعراف، کسان دیگری را در اعراف قائل شود بایستی جمله «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» را استینافیه بگیرد، و این اين بسيار بعيد است كه جمله مزبور استينافيه باشد، چون اگر استينافيه بود قاعدتا مى ‏بايستى براى رفع اشتباه، فاعل را اظهار مى ‏كرد، نه آن كه با ضمير به آن اشاره كند، هم چنان كه در «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا» كه جمله ‏اى استينافيه است، فاعل كه همان اصحاب است اظهار شده است.

صحیح نیست ضمیر در «ابصارهم» و «قالوا» را به رجال اعراف برگردانیم بلکه ضمیر به اهل بهشت بر می گردد، زیرا كلام در اين چهار آيه در باره اوصاف اصحاب اعراف است، و لازمه اين وحدت سياق اين است كه بفرمايد: "و نادوا ـ يعنى اصحاب اعراف ـ رجالا يعرفونهم ..." نه اين كه بدون هيچ ضرورتى و بدون اين كه بخواهد نكته‏ اى را بفهماند از اين بيان عدول نموده و پس از اين كه همه جا با ضمير به اصحاب اعراف اشاره مى ‏شد، ناگهان به اسم ظاهرشان تصريح نموده، بفرمايد: «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ»

پس معلوم مى ‏شود كه ضمير جمع در «ابصارهم» و در «قالوا» به اهل بهشت بر مى‏ گردد و از دعاى آنان حكايت مى ‏كند، نه اصحاب اعراف؛ هم چنان كه جمله قبلى، طمع و اميدوارى آنان را مى ‏رسانيد.(ر.ک: نرجمه المیزان، ج 8، ص 161-163)

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

ممنون از توضیحاتتون. اما در اینصورت هم باز سوالاتی مطرح میشود

نخست اینکه خطاب اصحاب اعراف به اهل جنت زمانی هست که ایشان در بهشت هستند همچنین خطاب ایشان به اهل جهنم زمانی هست که ایشان در جهنم جای گرفته اند.

به این جهت که در آیات قبلی توصیف اوضاع بهشتیان را در بهشت و اصحاب نار را درجهنم میکند و سپس میفرماید :

و بینهما حجاب.

و بین اهل بهشت که در بهشتند و توصیفشان در آیات قبلی گذشته و اهل دوزخ که در جهنمند و وعده پروردگارشان را تحقق یافته دیدند ، حجابی وجود دارد...

سپس احوال اعرافیان را بازگو مینماید و ارتباط ایشان را با بهشتیان و جهنمیان بیان میکند.

همچنین در آیات بعدی هم سخنی از ورود جهنمیان به جهنم نیست و از گفتگوی ایشان با بهشتیان صحبت است که میگویند از آب و آنچه که خداوند به شما روزی کرده به ما بدهید.

پس سلام رجال اعراف باید به بهشتیانی باشد که در بهشتند نه آنها که وارد بهشت نشده اند.

دوم اینکه در جمله ی و اذا صرفت ابصارهم تلقاءاصحاب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین چنین به نظر میاید که ضمیر واذا صرفت ابصارهم ، به رجال اعراف برمیگردد نه اصحاب جنت .

چون در ادامه میفرماید: و زمانیکه .... یعنی در این آیه، ادامه ی عملی که رجال اعراف انجام میدهند را توضیح میدهد و اصل قضیه هم درباره رجال اعراف بوده نه بهشتیان.

پس باید چنین باشد که رجال اعراف یک بار به اصحاب بهشت نگاه میکنند و .... یکبار هم به اصحاب نار نگاه میکنند و...ادامه آیات به این ترتیب، ضمایر هم به رجال اعراف برمیگردد نه بهشتیان.

سلام

ایا کل این ایات مربوط به قیامت صغری یا زمان رجعت نیست که در انها صحبت از عذاب دو چندان و بهشت و دوزخ در کنار هم صحبت میشود ؟

[="Tahoma"]

.امین.;561662 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

ممنون از توضیحاتتون. اما در اینصورت هم باز سوالاتی مطرح میشود

نخست اینکه خطاب اصحاب اعراف به اهل جنت زمانی هست که ایشان در بهشت هستند همچنین خطاب ایشان به اهل جهنم زمانی هست که ایشان در جهنم جای گرفته اند.

به این جهت که در آیات قبلی توصیف اوضاع بهشتیان را در بهشت و اصحاب نار را درجهنم میکند و سپس میفرماید :

و بینهما حجاب.

و بین اهل بهشت که در بهشتند و توصیفشان در آیات قبلی گذشته و اهل دوزخ که در جهنمند و وعده پروردگارشان را تحقق یافته دیدند ، حجابی وجود دارد...

سپس احوال اعرافیان را بازگو مینماید و ارتباط ایشان را با بهشتیان و جهنمیان بیان میکند.

همچنین در آیات بعدی هم سخنی از ورود جهنمیان به جهنم نیست و از گفتگوی ایشان با بهشتیان صحبت است که میگویند از آب و آنچه که خداوند به شما روزی کرده به ما بدهید.

پس سلام رجال اعراف باید به بهشتیانی باشد که در بهشتند نه آنها که وارد بهشت نشده اند.

دوم اینکه در جمله ی و اذا صرفت ابصارهم تلقاءاصحاب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین چنین به نظر میاید که ضمیر واذا صرفت ابصارهم ، به رجال اعراف برمیگردد نه اصحاب جنت .

چون در ادامه میفرماید: و زمانیکه .... یعنی در این آیه، ادامه ی عملی که رجال اعراف انجام میدهند را توضیح میدهد و اصل قضیه هم درباره رجال اعراف بوده نه بهشتیان.

پس باید چنین باشد که رجال اعراف یک بار به اصحاب بهشت نگاه میکنند و .... یکبار هم به اصحاب نار نگاه میکنند و...ادامه آیات به این ترتیب، ضمایر هم به رجال اعراف برمیگردد نه بهشتیان.

با سلام و درود

1. این آیات از آیات مشکله قرآن است و به همین جهت بین مفسران اختلاف است و هر نظری برخی از جهات آیه را می گیرد و ایراداتی هم دارد.

علامه طباطبایی نظر خود را نظری می داند که با ظاهر و سیاق آیات، سازگاری بیشتری دارد. ایشان می گوید جمله «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُون‏» وصف اهل بهشت است و اگر بخواهد وصف رجال اعراف باشد باید آن را استیناف بگیریم و این صحیح نیست (وجه آن در پست های قبلی عرض شد). از طرفی به بهشت راه نیافتن و امید راهیابی داشتن، برای رجال اعرافی که مردان الهی هستند و جایگاه رفیعی دارند، با آیات سازگاری ندارد.

لذا به بیان علامه، این جمله «لَمْ يَدْخُلُوها...» وصف اصحاب بهشت است و ظاهر آیه می فرماید که هنوز داخل بهشت نشده اند.

2. علامه بر این نظر است که ضمیر جمع در «أَبْصَارُهُمْ» و «قَالُواْ» به اهل بهشت بر می گردد نه به اصحاب اعراف؛ به قرینه این که در آیه بعد با اسم ظاهر از اصحاب اعراف یاد می کند: «وَ نَادَى أَصحَابُ الْأَعْرَاف‏»

لذا اگر در این آیات خطاب به اصحاب اعراف بود، دیگر نیازی به تغییر بیان نبود و لازم نبود به صورت اسم ظاهر بیان نماید. (ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏8، ص 163)

[="Tahoma"]

فتا 1;561743 نوشت:
سلام

ایا کل این ایات مربوط به قیامت صغری یا زمان رجعت نیست که در انها صحبت از عذاب دو چندان و بهشت و دوزخ در کنار هم صحبت میشود ؟

با سلام و درود

خیر، به قرینه خود آیات، روشن می شود که مربوط به آخرت و قیامت است:

در آیه قبل آمده: «وَ هُم بِالاْخِرَةِ كَافِرُون‏» (اعراف، 45)

در همین آیات نیز به وارد شدن به بهشت تصریح دارد:

«لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» (اعراف، 46)

«ادْخُلُواْ الجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكمُ‏ْ وَ لَا أَنتُمْ تحْزَنُونَ» (اعراف، 49)

داخل و وارد بهشت شدن، ظهور در بهشت قیامت و آخرت دارد.

میقات;562126 نوشت:
با سلام و درود

خیر، به قرینه خود آیات، روشن می شود که مربوط به آخرت و قیامت است:

در آیه قبل آمده: «وَ هُم بِالاْخِرَةِ كَافِرُون‏» (اعراف، 45)

در همین آیات نیز به وارد شدن به بهشت تصریح دارد:

«لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» (اعراف، 46)

«ادْخُلُواْ الجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكمُ‏ْ وَ لَا أَنتُمْ تحْزَنُونَ» (اعراف، 49)

داخل و وارد بهشت شدن، ظهور در بهشت قیامت و آخرت دارد.

سلام

ولی رجعت پس از مرگ است و البته پس از مرگ برای شهدا و صالحین و همچنین اشقیاء بهشت و دوزخ مشخص میشود و اعراف قبل از مرگ برای هیچ کس یقینی نیست چنانچه امیر مومنان پس از ضربت خوردن میفرمایند " فزت برب الکعبه "

کافر بودن به آخرت نیز قبل از قیامت است ، چون کسی که اتش جهنم را ببیند چگونه ممکن است به ان کافر شود

طمع داشتن به بهشت ، خوف نداشتن از اتش دوزخ و غمگین نشدن نیز قبل از قیامت است چون برای کسی ;که در استانه ورود به بهشت است موضوع یقینی است و دیگر طمع معنی ندارد خوف و غم نیز معنی ندارد . یقین داشتن به بهشت و دوزخ با در استانه ورود بودن در ان متفاوت است .

[="Tahoma"]

فتا 1;562157 نوشت:
سلام

ولی رجعت پس از مرگ است و البته پس از مرگ برای شهدا و صالحین و همچنین اشقیاء بهشت و دوزخ مشخص میشود و اعراف قبل از مرگ برای هیچ کس یقینی نیست چنانچه امیر مومنان پس از ضربت خوردن میفرمایند " فزت برب الکعبه "

کافر بودن به آخرت نیز قبل از قیامت است ، چون کسی که اتش جهنم را ببیند چگونه ممکن است به ان کافر شود

طمع داشتن به بهشت ، خوف نداشتن از اتش دوزخ و غمگین نشدن نیز قبل از قیامت است چون برای کسی ;که در استانه ورود به بهشت است موضوع یقینی است و دیگر طمع معنی ندارد خوف و غم نیز معنی ندارد . یقین داشتن به بهشت و دوزخ با در استانه ورود بودن در ان متفاوت است .

با سلام و درود

این آیات در باره قیامت است نه رجعت:

1. رجعت عمومی نیست بلکه اختصاص به دو گروه از انسان ها دارد، مؤمنان خاص و کافران خاص؛ در حالی که این آیات عمومی است و تقسیم بندی خاصی ندارد و شامل همه انسان ها می شود و حشر عمومی انسان ها در قیامت را مد نظر دارد.

2. رجعت مربوط به این دنیا است، در حالی که "اعراف" مکانی بین بهشت و جهنم، معرفی شده است.

3. در باره رجعت، تعبیر از اهل بهشت و اهل جهنم نمی شود؛ ولی در این آیات، چنین سخن گفته شده است.

4. روایات تفسیری معصومین علیهم السلام، این آیات را ناظر به قیامت می دانند، نه رجعت.

[="Tahoma"]رجال اعراف (علمای سنتی یا شیعه مصداقی از آن؟)

پرسش:
در قرآن کریم از گفتگوی رجالی از اعراف با بهشتیان و جهنمیان سخن آمده و در روایات آمده است که اعراف اهلبیت علیهم السلام می باشند و در بعضی تفاسیر ایشان را مردم عادی ندانسته و به انبیاء و ائمه و فقها تفسیر کرده اند.
با توجه به این آیات آیا رجال اعرافی که با امر ائمه اطهار وارد بهشت می شوند شیعه هستند یا سنی؟ آیا می توان علمایی از اهل سنت را جزو اصحاب اعراف بدانیم که مسلمان و محب اهلبیت هستند اما به حقیقت اسلام نرسیده اند تا امامت را به معنای واقعی آن قبول کنند؟
اگر چنین احتمالی وجود نداشته باشد چاره ای نیست جز اینکه بپذیریم مصداق آیه ی شریفه، علمایی از شیعه می باشند.

پاسخ:
آیات مربوط به اعراف:
«وَ بَيْنهُمَا حِجَابٌ وَ عَلىَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا بِسِيمَئهُمْ وَ نَادَوْاْ أَصحَابَ الجَنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لَا تجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»؛ و در ميان آن دو [بهشتيان و دوزخيان‏]، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو را از چهره‏ شان مى ‏شناسند و به بهشتيان صدا مى ‏زنند كه: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمى‏ شوند، در حالى كه اميد آن را دارند. و هنگامى كه چشمشان به دوزخيان مى ‏افتد مى ‏گويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!»(1)
«وَ نَادَى أَصحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونهُم بِسِيمَئهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنىَ‏ عَنكُمْ جَمْعُكمُ‏ْ وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبرُونَ أَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكمُ‏ْ وَ لَا أَنتُمْ تحْزَنُونَ»؛ و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخيان را) كه از سيمايشان آنها را مى‏ شناسند، صدا مى ‏زنند و مى ‏گويند: «(ديديد كه) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تكبّرهاى شما، به حالتان سودى نداد!» آيا اينها [اين واماندگان بر اعراف‏] همانان نيستند كه سوگند ياد كرديد رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ايمان و بعضى اعمال خيرشان، آنها را بخشيد هم اكنون به آنها گفته مى‏ شود:) داخل بهشت شويد، كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى‏ شويد!(2)
با سلام و درود
علامه طباطبایی اصول اقوال مفسران در مساله رجال اعراف را سه قول بیان می کند:
1. مراد از رجال اعراف صاحبان مقام و منزلت است، (بعضی گفته اند: انبياء، گواهان بر اعمال، علماء و فقهاء، و...)
2. آن ها كسانى هستند كه نه حسناتشان بر سيئاتشان ترجيح دارد و نه سيئاتشان بر حسناتشان.
3. آن ها ملائكه هستند.
اغلب مفسرين با استناد برخی روایات، قول دوم را اختيار كرده، ولی سياق آيات اعراف با قول اول سازگار است.(3)
اما تفسیر نمونه، قولی دیگر انتخاب کرده؛ می گوید در اعراف، دو گروه متضاد وجود دارند، ضعيفان و آلودگانى كه در رحمتند، و پيشوايان بزرگى كه در همه حال يار و ياور ضعيفانند. بنا بر اين قسمت‏ اول آيات (4) اشاره به گروه نخستين يعنى ضعفا است، و قسمت دوم (5) اشاره به گروه دوم يعنى بزرگان و انبياء و امامان و صلحاء.
رواياتى كه در زمينه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نيز ترسيمى از دو گروه متضاد مى‏ كند.
گرچه ظاهر آيات و روايات در ابتدا متضاد به نظر مى ‏رسد، اما با دقت روشن مى‏ شود كه نه در ميان آيات و نه در ميان روايات تضادى وجود ندارد، بلكه همه يك واقعيت را تعقيب مى ‏كنند.(6)
در بعضى از روايات نيز شاهد اين جمع ديده مى ‏شود، مانند این روایت امام صادق علیه السلام:
"اَلْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةِ ع يَقِفُونَ عَلَى الْأَعْرَافِ مَعَ شِيعَتِهِمْ وَ قَدْ سَبَقَ الْمُؤْمِنُونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِلَا حِسَابٍ فَيَقُولُ الْأَئِمَّةُ لِشِيعَتِهِمْ مِنْ أَصْحَابِ الذُّنُوبِ ..."؛ اعراف، تپه ‏اى است ميان بهشت و دوزخ، و امامان آن مردانى هستند كه بر اعراف در كنار شيعيان (گنهكارشان) قرار مى ‏گيرند، در حالى كه مؤمنان (خالص) بدون نياز به حساب در بهشت جاى گرفته ‏اند ...[بعد اضافه مى ‏كند:] امامان و پيشوايان در اين موقع به پيروان گناهكار خود مى‏ گويند خوب نگاه كنيد، برادران با ايمان خود را چگونه بدون حساب به بهشت شتافته ‏اند، و اين همان است كه خداوند مى ‏گويد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» يعنى آنها به بهشتيان درود مى‏ فرستند در حالى كه خودشان هنوز وارد بهشت نشده ‏اند و آرزو دارند.(7)
سپس به آنها گفته مى ‏شود، دشمنان حق را بنگريد كه چگونه در آتشند و اين همان است كه خداوند مى‏فرمايد: «وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(8)
... بعد به دوزخيان مى ‏گويند اينها (پيروان و شيعيانى كه آلوده گناهانى بوده ‏اند) همانها هستند كه شما می گفتيد هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (سپس رحمت الهى شامل حال آنها شده) و به اين دسته از گنهكاران (كه بر اثر ايمان و اعمال صالحى شايستگى عفو و آمرزش دارند) از طرف امامان و پيشوايان دستور داده مى‏ شود كه به سوى بهشت برويد نه ترسى داريد و نه غمى.(9)
در بررسی و مقایسه اقوال مفسران، روشن می شود که تفسیر نمونه، دو آیه اول را ناظر به مؤمنان گنهکار و مستضعفان و ... می داند. این تفسیر، با توجه به ظاهر آیه شریفه (10) که با خصوصیات انبیاء و امامان و ... سازگاری ظاهری ندارد و نیز با توجه به برخی روایات که رجال اعراف را دو گروه متضاد معرفی کرده اند، مراد از این اعراف را مؤمنان گنهکار می داند. البته این که چرا به جای رجال، از تعابیر دیگر متناسب با این تفسیر استفاده نشده، را شاید بتوان از ایراداتی دانست که به این تفسیر وارد است.
اما تفسیر المیزان، به دلیل وحدت سیاق، هر چهار آیه را ناظر به اشخاص بلند مرتبه ـ که رجال اعراف هستند ـ می داند.
علامه در المیزان، منادیان در «وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ ...» را همان رجال اعراف دانسته و دو جمله «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» را حال برای بهشتیان می داند. از جمله «أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ ...» استفاده مى ‏شود كه سلام رجال اعراف به اهل بهشت، قبل از ورود ايشان به بهشت است.
علامه طباطبایی نظر خود را نظری می داند که با ظاهر و سیاق آیات، سازگاری بیشتری دارد. ایشان می گوید جمله «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُون‏» وصف اهل بهشت است و اگر بخواهد وصف رجال اعراف باشد باید آن را استیناف بگیریم و این صحیح نیست (وجه آن قبلا عرض شد). از طرفی به بهشت راه نیافتن و امید راهیابی داشتن، برای رجال اعرافی که مردان الهی هستند و جایگاه رفیعی دارند، با آیات سازگاری ندارد.
لذا به بیان علامه، این جمله «لَمْ يَدْخُلُوها...» وصف اصحاب بهشت است و ظاهر آیه می فرماید که هنوز داخل بهشت نشده اند.
هم چنین علامه بر این نظر است که ضمیر جمع در «أَبْصَارُهُمْ» و «قَالُواْ» به اهل بهشت بر می گردد نه به اصحاب اعراف؛ به قرینه این که در آیه بعد با اسم ظاهر از اصحاب اعراف یاد می کند: «وَ نَادَى أَصحَابُ الْأَعْرَاف‏»
لذا اگر در این آیات خطاب به اصحاب اعراف بود، دیگر نیازی به تغییر بیان نبود و لازم نبود به صورت اسم ظاهر بیان نماید.(11)
نکته مهم این که این آیات از آیات مشکله قرآن است و به همین جهت بین مفسران اختلاف است و هر نظری برخی از جهات آیه را می گیرد و ایراداتی هم دارد.
مطلب دیگر این که این آیات (مربوط به اعراف) را ناظر بدانیم به قیامت صغری یا رجعت (نه قیامت)، نظر صحیحی نیست زیرا به قرینه خود آیات، روشن می شود که مربوط به آخرت و قیامت است:
در آیه قبل آمده: «وَ هُم بِالاْخِرَةِ كَافِرُون‏»(12)
در همین آیات نیز به وارد شدن به بهشت تصریح دارد:
«لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ»(13)
«ادْخُلُواْ الجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكمُ‏ْ وَ لَا أَنتُمْ تحْزَنُونَ»(14)
داخل و وارد بهشت شدن، ظهور در بهشت قیامت و آخرت دارد.
به بیان دیگر، این این آیات در باره قیامت است نه رجعت، زیرا رجعت عمومی نیست بلکه اختصاص به دو گروه از انسان ها دارد، مؤمنان خاص و کافران خاص؛ در حالی که این آیات عمومی است و تقسیم بندی خاصی ندارد و شامل همه انسان ها می شود و حشر عمومی انسان ها در قیامت را مد نظر دارد.
از طرفی رجعت مربوط به این دنیا است، در حالی که "اعراف" مکانی بین بهشت و جهنم، معرفی شده است. افزون بر این که در باره رجعت، تعبیر از اهل بهشت و اهل جهنم نمی شود؛ ولی در این آیات، از اهل بهشت و جهنم سخن گفته شده است. هم چنین روایات تفسیری معصومین علیهم السلام، این آیات را ناظر به قیامت می دانند، نه رجعت.

_______________

  1. اعراف، 46و47.
  2. اعراف، 48و49.
  3. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏8، ص 161.
  4. اعراف، 46و47.
  5. اعراف، 47و48.
  6. ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏6، ص 188- 191.
  7. اعراف، 46.
  8. اعراف، 47.
  9. تفسير القمي، ج ‏1، ص 231، ح 6.
  10. اعراف، 46.
  11. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏8، ص 163.
  12. اعراف، 45.
  13. اعراف، 46.
  14. اعراف، 49.
موضوع قفل شده است