جمع بندی "توکل بر خدا " و " امید به خدا"

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
"توکل بر خدا " و " امید به خدا"

سلام
معنی و مفهوم و چگونگی کاربرد "توکل بر خدا " و " امید به خدا" ؟

خیلی مواقع خوش خیالی به حساب امید به خدا گذاشته میشه؟ و خیلی وقتا تمییز دادنش سخته؟ چطور باید به خدا توکل کرد؟ کجا باید توکل کرد؟ چرا باید توکل کرد؟ اگه در نهایت مشکلی پیش اومد باید پای خودمون گذاشته بشه یا نه صلاح نبوده؟ و ...

امید به خدا حدی داره؟ وقتی امید به خدا منجر به ناامیدی میشه چطور باید توجیه کرد؟ ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سینا

همانطور که می دانید یکی از ارزش های اخلاقی توکل می باشد که دارا بودن این ویژگی در زندگی دارای آثار بسیار فراوان می باشد.توکل داشتن به معنی سپردن نتیجه ی امور به دست خدا واعتماد بر لطف خداست.البته باید توجه کرد که توکل بعد از انجام وظیفه است و نمی توان توکل را جانشینی برای وظایف دانست چرا که قانون وسنت الهی بر این امر قرار گرفته است که انسان به اندازه ی سعی و تلاش خود ،بهره می برد.

با توکل کردن می توان به ارامش قلبی رسید وقلبی که توکل را در خود جای دهد احساس بی نیاز ی از ما سوی الله می کند ودر عین حال با عزت وسربلندی در بین مردم زندگی می کند.

امام صادق عليه السلام مى‏ فرمايند: «انَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ فَاذَا ظَفَرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ اوْطَنَاهُ؛
توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى‏ كنند». «1»

بحث توکل بحثی بسیار ظریف و دقیق است چرا که از یک طرف انسان ممکن است توجه به اسباب مادی نماید و بر آنها اعتماد کند که این خود نوعی شرک محسوب می شود واز طرفی ممکن است همه ی کارها را به خدا بسپارد واز اسباب بهره ای نبرد که در این صورت سنت خداوند زیر سوال می رود بنابراین با توکل می توان حالت میانه را رعایت کرد به گونه ای که نه دست از اسباب کشید و نه بر انها به طور مستقل اعتماد نمود .توکل زمانی معنا دارد که انسان تمام تلاش خویش را در جهت رسیدن به اهدافش بکار برده باشد و از نیروهای مادی به نحو احسن استفاده کرده باشد ودر ادامه با سپردن نتیجه ی کار به خداوند به ارامش برسد در واقع رجا و امیدواری نتیجه ی توکل است و از آثاری است که مترتب بر توکل می باشد.

در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏ خوانيم از جبرئيل سؤال فرمود: «مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ توكّل بر خداوند بزرگ چيست؟» عرض كرد: «الْعِلْمُ بِانَّ الَمخْلُوقَ لَايَضُرُّ وَ لَايَنْفَعُ وَ لَايُعْطِى وَ لَايَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ؛
حقيقت توكّل علم و آگاهى به اين است كه مخلوق نمى ‏تواند زيانى برساند و نه سودى، و نه چيزى ببخشد، و نه از او بازدارد، و (ديگر) به كار بستن يأس از خلق است (يعنى همه چيز را از سوى خدا و به اذن و فرمان او بداند)».
سپس فرمود: «فَاذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِاحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجَ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى‏اللَّهِ، وَ لَمْ يَطْمَعْ فِى احَدٍ سِوَى اللَّهِ، فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّلُ؛ هنگامى كه بنده خدا چنين باشد، جز براى خدا عملى انجام نمى ‏دهد و اميد و ترسى جز به خدا ندارد، و به هيچ كس جز خدا دل نمى‏ بندد، اين است حقيقت توكّل»! «2»

بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به سنّت‏هاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست.
توکل کردن بر خدا وند باعث می شود که به اصطلاح انسان پشتش به نیروی محکمی گرم باشد و همین امر باعث می شود اعتماد به نفس انسان بالا رودوالبته امید انسان نیز بیشتر می شود.
هرچه که توحید افعالی یعنی موثر دانستن خداوند در پهنه ی هستی «لَامُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ الَّا اللَّه» در وجود انسان پر رنگ تر شود توکل انسان نیز به همان نسبت افزوده می شود در واقع توکل میوه ی توحید افعالی است.

امام علی علیه السلام مى ‏فرمايند: «اقْوَى النَّاسُ ايِمَاناً اكْثَرُهُمْ تَوَكُّلًا عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ آن كس كه ايمانش قوى‏ تر است توكّلش بر خداوند سبحان بيشتر خواهد بود»! «3»

برای توکل درجات و مراتب متفاوتی وجود دارد که هر کس متناسب با ایمان خود از درجه ای و مرتبه ای خاص بهرمند است.


(1)بحارالانوار ج 68 ص126

(2)بحارالانوار ج 68 ص138 حدیث 23

(3)غررالحکم حدیث 3150

FTN;557480 نوشت:
سلام
معنی و مفهوم و چگونگی کاربرد "توکل بر خدا " و " امید به خدا" ؟

خیلی مواقع خوش خیالی به حساب امید به خدا گذاشته میشه؟ و خیلی وقتا تمییز دادنش سخته؟ چطور باید به خدا توکل کرد؟ کجا باید توکل کرد؟ چرا باید توکل کرد؟ اگه در نهایت مشکلی پیش اومد باید پای خودمون گذاشته بشه یا نه صلاح نبوده؟ و ...

امید به خدا حدی داره؟ وقتی امید به خدا منجر به ناامیدی میشه چطور باید توجیه کرد؟ ...

سلام ...
یکی از بزرگترین تجربه های زندگی من این بوده که در درون زندگی توکل نکنم ... تنها مزیت و حسن توکل این هستش که شخص آرامش خیال میگیره و کسی که آرامش خیال داره و خونسردیش رو حفظ میکنه بهتر و سریعتر میتونه از مغزش استفاده کنه ... خوب این جنبه خوبه توکل هست ... و اما جنبه بد توکل اینه که مثله یه قرص آرام کننده میمونه و مشگل انسان رو حل نمیکنه ... به بیان دیگر توکل تنها صورت مساله رو پاک میکنه ...

1- الان قدرتمند ترین کشورهای دنیا ... و قدرتمند ترین انسانها ... کسانی هستند که حقیقت گرا و واقعیت گرا هستند ... مساله رو همونجوری که اتفاق میوفته میبینندش ... و سعی میکنند مساله رو از مسیرش حل کنند ...
2- فرض کنین اگر اینجوری بود و این مسیرها جواب میداد جناب اوباما همیشه یه تسبیح تو دستش بود و داشت صلوات میفرستاد ... یا مثلا جناب مسی وسط زمین فوتبال تسبیحش رو در میاورد و شروع میکرد صلوات فرستادن ...

من علم روانشناسی رو خیلی دوست دارم ... و خیلی خیلی دوست دارم که مشگلات رو قبل از اینکه اتفاق بیوفتن شناسایی کنم و زمانی که اتفاق افتادند نسبت بهش بی تفاوت نباشم ... یک نوع افسردگی هست که از اون با عنوان افسردگی میان سالی یاد میشه و آدمهای زیادی بابته این نوع افسردگی خودکشی میکنن و معمولا تمام کسانی که بابته بحران میانسالی خودکشی کردن ... از دنیا رفتن ... و اما بحران میان سالی چجوری شکل میگیره ...

وقتی انسانها به سن 43 تا 47 میرسن ... فرصتهاشون رو از دست میدند ... دیگه قدرتی ندارند ... نمیتونند خودشون رو تغییر بدند ... و وقتی میبیند که مسیر رو اشتباه اومدن و قدرت تغییر دادن خودشون رو ندارند ... در اینصورت با بحران میان سالی روبرو میشند ... به نظره منی یکی از دلایلی که آدمها به چنین جایی میرسند این هستش که میگن ... بی خیال ... هر چی خدا بخواد ... و از این جور کارها ...

به نظره من انسان باید 6 دنگ حواسش جمع باشه و نسبت به همه چیز حساس باشه ... فرصتهاش رو از دست نده ... و خودش رو آنچنان که میخواد تغییر بده تا هیچ وقت افسوس گذشته رو نخوره ....

الهه خشم;559100 نوشت:
سلام ...
یکی از بزرگترین تجربه های زندگی من این بوده که در درون زندگی توکل نکنم ... تنها مزیت و حسن توکل این هستش که شخص آرامش خیال میگیره و کسی که آرامش خیال داره و خونسردیش رو حفظ میکنه بهتر و سریعتر میتونه از مغزش استفاده کنه ... خوب این جنبه خوبه توکل هست ... و اما جنبه بد توکل اینه که مثله یه قرص آرام کننده میمونه و مشگل انسان رو حل نمیکنه ... به بیان دیگر توکل تنها صورت مساله رو پاک میکنه ...

1- الان قدرتمند ترین کشورهای دنیا ... و قدرتمند ترین انسانها ... کسانی هستند که حقیقت گرا و واقعیت گرا هستند ... مساله رو همونجوری که اتفاق میوفته میبینندش ... و سعی میکنند مساله رو از مسیرش حل کنند ...
2- فرض کنین اگر اینجوری بود و این مسیرها جواب میداد جناب اوباما همیشه یه تسبیح تو دستش بود و داشت صلوات میفرستاد ... یا مثلا جناب مسی وسط زمین فوتبال تسبیحش رو در میاورد و شروع میکرد صلوات فرستادن ...

من علم روانشناسی رو خیلی دوست دارم ... و خیلی خیلی دوست دارم که مشگلات رو قبل از اینکه اتفاق بیوفتن شناسایی کنم و زمانی که اتفاق افتادند نسبت بهش بی تفاوت نباشم ... یک نوع افسردگی هست که از اون با عنوان افسردگی میان سالی یاد میشه و آدمهای زیادی بابته این نوع افسردگی خودکشی میکنن و معمولا تمام کسانی که بابته بحران میانسالی خودکشی کردن ... از دنیا رفتن ... و اما بحران میان سالی چجوری شکل میگیره ...

وقتی انسانها به سن 43 تا 47 میرسن ... فرصتهاشون رو از دست میدند ... دیگه قدرتی ندارند ... نمیتونند خودشون رو تغییر بدند ... و وقتی میبیند که مسیر رو اشتباه اومدن و قدرت تغییر دادن خودشون رو ندارند ... در اینصورت با بحران میان سالی روبرو میشند ... به نظره منی یکی از دلایلی که آدمها به چنین جایی میرسند این هستش که میگن ... بی خیال ... هر چی خدا بخواد ... و از این جور کارها ...

به نظره من انسان باید 6 دنگ حواسش جمع باشه و نسبت به همه چیز حساس باشه ... فرصتهاش رو از دست نده ... و خودش رو آنچنان که میخواد تغییر بده تا هیچ وقت افسوس گذشته رو نخوره ....

سلام علیکم و رحمة الله.
جناب الهه خشم گمان کنم شما تعریف اشتباهی از توکل در ذهن دارید.این که شما گفتید اصلا توکل نیست.

نقل قول:
یکی از بزرگترین تجربه های زندگی من این بوده که در درون زندگی توکل نکنم ... تنها مزیت و حسن توکل این هستش که شخص آرامش خیال میگیره و کسی که آرامش خیال داره و خونسردیش رو حفظ میکنه بهتر و سریعتر میتونه از مغزش استفاده کنه ... خوب این جنبه خوبه توکل هست ... و اما جنبه بد توکل اینه که مثله یه قرص آرام کننده میمونه و مشگل انسان رو حل نمیکنه ... به بیان دیگر توکل تنها صورت مساله رو پاک میکنه ...

امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: توكل داراى مراتب و درجاتى است.
تعریف توکل و تقوای الهی از زبان حضرت رضا

یك رتبه از آن، این است كه: در تمام كارهایت به خدا اعتماد كنى، در آنچه كه نسبت به تو انجام داده و به هر چه با تو كرده خشنود باشى و بدانى كه از خیرخواهى در حق تو كوتاهى نكرده است و بدانى كه صلاح و حكم در این زمینه از آن اوست و با سپردن امور بر او توكل مى‌نمایى.
رتبه دیگر توكل، ایمان به امور غیبى است كه علم تو بدان راه ندارد و علم آن را به وى و به امینان وى مى‌سپارى و در آنها و جز آنها به او توكل مى‌نمایى.(مستدرك الوسایل، جلد 2، ص 144.)

تعریفی که شما از توکل دارید فقط یک مسکنه نه چیزی بیشتر و در آخر هم گفتید که مشکل آدم رو حل نمیکنه.وبه تعبیر بعدی فرمودید فقط صورت مساله رو پاک میکنه.
یک سوال:وقتی شما یک وکیل میگیری چه انتظاری از اون دارید؟
آیا انتظاری که از یک وکیل دارید اینه که بدون هیچ مدرک و دلیل و بدون هیچ دردسری کار شما رو حل کنه؟
یا اینکه باید کار رو روی حساب و عمل دقیق پیگیری کنه و نتیجه ای که هم بر اساس اعتدال باشه و هم حق به شما اعلام کنه؟
این بحث آرامشی که شما گفتید همینجا پایان میگیره.کجا؟
شما وقتی یک وکیل خوبی داشته باشید به خاطر داشتن اون وکیل آرام میشید و این همون تعریف شماست.
اما قسمت دومش چی میشه؟یعنی این وکیل فقط و فقط برای آرامش شماست؟یا این که کاری هم برای شما انجام میده؟خب جواب واضحه که اون وکیل تلاش خودش رو میکنه.

نقل قول:
1- الان قدرتمند ترین کشورهای دنیا ... و قدرتمند ترین انسانها ... کسانی هستند که حقیقت گرا و واقعیت گرا هستند ... مساله رو همونجوری که اتفاق میوفته میبینندش ... و سعی میکنند مساله رو از مسیرش حل کنند ...
2- فرض کنین اگر اینجوری بود و این مسیرها جواب میداد جناب اوباما همیشه یه تسبیح تو دستش بود و داشت صلوات میفرستاد ... یا مثلا جناب مسی وسط زمین فوتبال تسبیحش رو در میاورد و شروع میکرد صلوات فرستادن ...

1 -
من نمیدونم تعریف شما از قدرت چیه!!!
و تعریف شما از قرآن چیه.مگر قرآن نمیگه الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ؟
پس اگر قرار باشه شما فقط حقیقت گرا باشید که میشید قوم نوح که فقط میگفت ما چیزی که میبینم حقیقته و باورش داریم.
نخیر دین یعنی اعتقاد به حقیقت و اعتماد به عالم غیب.همچنین مگر در توکل سعی نمیشه مسئله از مسیرش حل بشه؟بله سعی میشه اما با یک وکیل نامحدود این تلاش انجام میشه.در واقع در توکل:
- حقیقت رو میبینن و میپذیرند چرا که حقیقت رو در صلاح کار خودشون پیدا میکنن نه در ضرر.
- مسئله رو همونجور که اتفاق افتاده میبینن و چیز جدیدی رو از اون ارائه نمیدن!
- مسئله رو از مسیرش حل میکنن و دنبال صحیح ترین و علمی ترین و حتی عملی ترین راه حل هستند!
پس توکل چیه؟
توکل یعنی در این مسیر به قدرتی مافوق قدرت اعتماد دارن که صلاح کار افراد رو میخواد و به وکیلی نا متنهاهی از هر نظر.
در واقع در توکل چیزی از واقعیات کم نمیشه بلکه یه چیز به اون اضافه میشه.

2 -
آقای اوباما و جناب مسی که شما مثال زدین هم در دین خودشون همین موضوع رو دارن.ولی با این تفاوت که کار خودشون رو مینویسن و در شکاف یک دیوار قرار میدن که الان اسمش رو حضور ذهن ندارم.
عکس نمونه ای از آقای میت رامنی رو در اینجا ببینید و طرز توکل و عبادات این آقایون رو هم مشاهده فرمایید.
البته به این توجه کنید دین ما اسلامه.
اما چطور شما تسبیح رو با توکل مقایسه کردید؟
توکل کجاش یعنی گرفتن تسبیح به دست و صلوات؟
اول یک تعریف از توکل داشته باشید تا بعد ...
در حدیثی پیامبر اکرم(ص) از جبرئیل(ع) می پرسد:توکل بر خداوند بزرگ چیست؟عرض کرد:آگاهی از این که مخلوق نمی تواند سود و زیانی برساند و یا چیزی ببخشد و یا مانع بخشیدن شود و نیز مأیوس شدن از خلق (و امیدواری به خدا).
توکل یعنی این.نه گرفتن تسبیح یا خواندن نماز وسط زمین فوتبال.
توکل یعنی این که شما قبول داشته باشید که : لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم هیچ قدرتی جز قدرت خداوند اصلا وجود نداره که بخواین بهش اتکا کنید.چیزی که یهود نفهمید

نقل قول:
من علم روانشناسی رو خیلی دوست دارم ... و خیلی خیلی دوست دارم که مشگلات رو قبل از اینکه اتفاق بیوفتن شناسایی کنم و زمانی که اتفاق افتادند نسبت بهش بی تفاوت نباشم ... یک نوع افسردگی هست که از اون با عنوان افسردگی میان سالی یاد میشه و آدمهای زیادی بابته این نوع افسردگی خودکشی میکنن و معمولا تمام کسانی که بابته بحران میانسالی خودکشی کردن ... از دنیا رفتن ... و اما بحران میان سالی چجوری شکل میگیره ...

وقتی انسانها به سن 43 تا 47 میرسن ... فرصتهاشون رو از دست میدند ... دیگه قدرتی ندارند ... نمیتونند خودشون رو تغییر بدند ... و وقتی میبیند که مسیر رو اشتباه اومدن و قدرت تغییر دادن خودشون رو ندارند ... در اینصورت با بحران میان سالی روبرو میشند ... به نظره منی یکی از دلایلی که آدمها به چنین جایی میرسند این هستش که میگن ... بی خیال ... هر چی خدا بخواد ... و از این جور کارها ...

به نظره من انسان باید 6 دنگ حواسش جمع باشه و نسبت به همه چیز حساس باشه ... فرصتهاش رو از دست نده ... و خودش رو آنچنان که میخواد تغییر بده تا هیچ وقت افسوس گذشته رو نخوره ....

من کاری به علم روان شناسی ندارم اما پیشگیری از هر چیزی بهتر از اینه که بعد از وقوعش درستش کنید.پیشگیری بهتر از درمان است و اصلا راهی معقوله.
وزمانی هم که اتفاق بیفته با بهترین ابزار باید تلاش برای رفع مشکلات کرد.
اما توکل یعنی این که شما بدونی اون چیزی که شما داری ازش پیشگیری میکنی وقوعش دست خداست.
و زمانی هم که اتفاق افتاد و شما داری درمان میکنی رفعش دست خداست.
توکل یعنی اعتماد به خداوند متعال.
به مثال خوبی اشاره کردید و خود شما هم دارید میگید وقتی افراد فرصت هاشون رو از دست دادن ونمیتونن خودشون رو تغییر بدن و میبینن مسیر رو اشتباه اومدن دچار این عارضه میشن اما سوال اینجاست که باز چطور این رو ربط دادید به توکل؟
دوم این که شما میگید فرد دچار به این بیماری میفهمه که اشتباه کرده وزمان رو از دست داده.اول یه آمار از همین بیماری در ایران و سایر کشورهای به قول کذایی قدرتمند بگیرید.اما بعد.مگه امام علی (علیه السلام) نفرمودند:
دیروزت از دست رفت و به فردایت یقین نیست و امروزت غنیمت است پس این فرصت به دست آمده را دریاب.
یا:
فرصت ،زود می رود و دیر باز می گردد
کشور های بسیار قدرتمند تازه فهمیدن ای بابا life now (شاید جمله رو اشتباه بیان کنم) زندگی همین الانه بقیشو ول کن.پس الان مقصر کیه؟توکل باعث اون بیماری شده؟یا بی قید بودن و بی برنامه بودن؟

توکل معنای دیگه ای داره.همین جوری نمیشه نظر داد.توکل این نیست که تلاش نکنی وبگی خدا درست میکنه.خب این که توکل نیست!!!
توکل یعنی تلاش همراه اعتماد به خداوند.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله گروهى را كه كشت و كار نمى كردند، ديدند و فرمودند: شما چه كاره ايد؟ عرض كردند ما توكل كنندگانيم. فرمودند: نه، شما سر باريد.(مستدرك الوسائل ج 11 ، ص 217، ح 12789)

توکل به معنی از دست دادن وقت نیست بلکه به معنی استفاده ی صحیح از وقت همراه با تلاش و استفاده از حواس پنجگانه در حل اموره اما با اعتماد به این که : لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم
واین که اگر کارت حل نشد صلاح رو در حل شدن ببینی نه یاس رو و باز هم تلاش کنی اون چیزی که صلاح کار تو باشه برای تو فراهم خواهد شد.
امام صادق (علیه السلام):
خوش گمانى به خدا اين است كه جز به خدا اميد نداشته باشى و جز از گناهت نترسى.(کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 72 ، ح 4)

نقل قول:

خیلی مواقع خوش خیالی به حساب امید به خدا گذاشته میشه؟ و خیلی وقتا تمییز دادنش سخته؟ چطور باید به خدا توکل کرد؟ کجا باید توکل کرد؟ چرا باید توکل کرد؟ اگه در نهایت مشکلی پیش اومد باید پای خودمون گذاشته بشه یا نه صلاح نبوده؟
امید به خدا حدی داره؟ وقتی امید به خدا منجر به ناامیدی میشه چطور باید توجیه کرد؟

جناب ftn سلام خدا بر شما.
اول توضیحاتی که در بالا گفتم رو لطفا مطالعه بفرمایید.
اما بعد بعضی مواقع ما توهم خوشخیالی داریم.یعنی اینکه توهم داریم اگر الان توکل کردم 5 دقیقه دیگه کارم ردیفه.در صورتی که این نه امیده و نه توکل.
نباید خوشخیال بود بلکه توکل یعنی سپردن نتایج امور به خداوند و تقاضای اینکه آنچیزی که به صلاح شماست به شما داده شود.انشا الله
توکل به خدا در هر حالی باید باشه.کجا نداریم ولی متاسفانه با معیار های غلط ما فکر میکنیم باید در مواقعی که کار ضروری داریم توکل همون موقع باید باشه.
مثلا میخوایم بریم پیش فلانی از روی زبان میگیم خدایا به امید تو میریم میبینیم کاسه کوزه به هم میریزه از توکل مایوس میشیم.
خب توکل یعنی چی؟
یعنی :
امام رضا (علیه السلام):
حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی(امالی(صدوق) ص 240 ، ح Dirol
نباید شما بگی خب میخوام برم پیش فلانی برای کار خب توکل به خدا نه.شما بدون ترس باید زبان دل و اعضای بدن رو موکل خداوند قرار بدی و وقتی گفتی توکل بر خدا هیچ چیزی جز خداوند رو نبینی و اگر کار جور نشد پای توکل نزاری به پای صلاح خودت بزاری.
البته توکل بحث طولانی تری داره .
امید به خدا حدش اینه که شما تلاش خودت رو کنی با اعتماد به خداوند.
اگر امید شما با شناخت باشه به هیچ وجه منجر به نا امیدی نمیشه چرا که اگر در کاری شکست بخورید اونو پای این که خداوند نخواست و کمک نکرد نمیزارید بلکه به پای این میزارید که خیر شما در اون کار نبوده
امیدوارم متوجه شده باشید چون بحث توکل طوریه که باید خیلی از موضوعات دیگه هم در اون گفه بشه.
موید و در پناه حق باشید ان شا الله.

FTN;557480 نوشت:
سلام
معنی و مفهوم و چگونگی کاربرد "توکل بر خدا " و " امید به خدا" ؟

خیلی مواقع خوش خیالی به حساب امید به خدا گذاشته میشه؟ و خیلی وقتا تمییز دادنش سخته؟ چطور باید به خدا توکل کرد؟ کجا باید توکل کرد؟ چرا باید توکل کرد؟ اگه در نهایت مشکلی پیش اومد باید پای خودمون گذاشته بشه یا نه صلاح نبوده؟ و ...

امید به خدا حدی داره؟ وقتی امید به خدا منجر به ناامیدی میشه چطور باید توجیه کرد؟ ...

سلام

بنظر بنده "توکل بر خدا" یعنی انسان مقدمات کاری رو انجام بده و با توکل بر خدا شروع به کنه و "امید به خدا" اینه که انسان در طول مسیر، دلش به جایی بند باشد که ان شاءالله آن کار محقق خواهد شد...

توكّل

[=nassim-bold]
يكي از مفاهيم عام در اخلاق اسلامي كه ناظر به صفتي نفساني و بيانگر رابطه اي خاص ميان انسان وخداوند است، مفهوم «توكّل» مي باشد. در اين مختصر اين مفهوم را از جهت منزلت و

جايگاه آن، ماهيت و درجاتش و نسبت آن با سعي و كوشش مورد مطالعه قرار مي دهيم.

يك) ماهيت توكّل: عالمان اخلاق در باب ماهيت آن گفته اند: توكل يعني اعتماد و اطمينان قلبي انسان به خداوند در همه‌ امور خويش و بيزاري از هر قدرتي غير از او. البته تحقق اين حالت در

انسان متوقف است بر ايمان و يقين و قوّت قلب نسبت به اين كه هيچ قوّت و قدرتي جدا از خداوند در كار عالم و آدم اثر گذار نمي باشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهي اند و تحت اراده او

عمل مي كنند، كه خود در واقع مرتبه اي از مراتب توحيد است. بنابراين ريشه و اساس «توكّل»، توحيد است و جز با حصول توحيد شكل نمي گيرد.[1] از اين رو است كه خداوند اذن انتساب

امور به اسباب و علل آنها و منتسب كردن كارها به فاعلشان را داده و به نوعي علل و فاعل ها را مسلّط بر حوادث و كارها كرده است؛ هر چند اين سلطه اصيل نبوده و اسباب و علل طبيعي و

فاعل هاي انساني، استقلالي در تأثيرگذاري ندارند و فقط خداوند است كه سبب مستقل و برتر از همه اسباب است. بنابراين انسان رشيد هنگامي كه اراده انجام كاري را نمود و ابزار و اسباب عادّي

آن را نيز فراهم كرد، مي داند كه تنها سبب مستقل در تدبير امور خداوند است و هيچ گونه اصالت و استقلالي براي خود و اسباب و عللي كه به كار مي گيرد، قائل نيست؛ پس بر خداوند توكل مي

كند. بنابراين، توكل به معناي نفي انتساب امور به انسان يا اسباب و علل طبيعي و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است.[2]

دو) درجات توكّل: برخي از عالمان اخلاق براي توكل به خداوند درجات سه گانه اي قائل شده اند كه گزارش مختصر آنها به قرار زير است:

اولين درجه توكّل به خداوند آن است كه اعتماد و اطمينان انسان به او، همانند اعتمادش به وكيلي باشد كه براي انجام كارهايش برمي گزيند. در واقع اين پايين ترين درجه توكل است و به آساني

قابل دستيابي است و مدت زيادي هم مستمر مي ماند و با اختيار و تدبير انسان هم منافاتي ندارد.

دردومين درجه توكّل، انسان از اصل توكّل غافل و در وكيل خود يعني خداوند فاني است؛‌بر خلاف نوع اول كه توجه فرد بيشتر به رابطه قراردادي وكالت است. اين درجه از توكل كمتر تحقق پيدا

مي كند و زودتر از بين مي رود و حداكثر يكي دو روز بيشتر دوام ندارد، و تنها براي افراد خاصي حاصل مي گردد. شخص در اين حالت عمده تلاش خود را صرف گريه، درخواست و دعا به

درگاه خداوند مي نمايد.

عالي ترين درجه توكّل آن است كه انسان همه حركات و سكنات خويش را به دست خداوند بيند. تفاوت اين نوع از توكل با نوع دوم در اين است كه در اين جا شخص حتي التماس و درخواست و

تضرّع و دعا را هم رها مي كند و باور دارد كه خداوند امور را به حكمت خويش تدبير مي كند، اگرچه او هم التماس و درخواست نكند. نمونه‌ واقعي اين نوع توكل، اتكال حضرت ابراهيم ـ عليه

السلام ـ است؛ زيرا هنگامي كه نمروديان او را در منجيق نهاده تا در آتش اندازند، فرشته الهي به او يادآوري مي كند كه از خداوند درخواست ياري ونجات نمايد، ولي او در پاسخ مي گويد:

«اطلاع خداوند ازحال من، مرا بي نياز از درخواست (نجات) از او مي كند».[3]

البته اين نوع بسيار نادر الوقوع است و جز براي صديقين حاصل نمي شود و در صورت وقوع هم به زودي از بين مي رود و چند لحظه بيشتر دوام نمي يابد.[4]

از منظر ي ديگر مردم در توكل به خداوند درجات يكساني ندارند و هر يك به ميزان توكل خويش در توسّل به اسباب و علل در رسيدن به مقاصد خويش عمل كنند. خداوند با كساني كه به كلي

اعتماد خويش را از اسباب و علل طبيعي قطع كرده اند، به تناسب اين اعتماد با آنان رفتار خواهد نمود. چنان كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «خداوند ابا دارد از اين كه روزيِ مؤمنان را جز

از راهي كه گمان ندارند، فراهم نمايد»[5] اين رفتار خداوند به مؤمناني اختصاص دارد كه درجات عالي توكل را دارند؛ ولي كساني كه به اين درجه از توكل راه نيافته اند و اعتماد آنان به

اسباب و علل در كنار اعتماد به خداوند باقي است، خداوند نيز از مجاري اسباب و علل نيازهاي آنان را رفع خواهد نمود.[6]

سه) ارزش توكّل: قرآن كريم ده ها بار به صراحت و كنايت انسان ها و به ويژه مؤمنان را به توكل به خداوند فرا خوانده است و در برابر اين اعتماد و اطمينان بندگان، وعده خداوند مبني بر كفايت

امور آنان را اعلام مي دارد. از جمله در قرآن آمده است:

« وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ »
«و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»
[7]
«ان الله يحب المتوكلين؛ خداوند توكّل كنندگان را دوست مي دارد.»
[8]

همچنين براي اطمينان بخشي نسبت به سرانجام توكّل و اعتماد به پروردگار مي فرمايد:
« و من يتوكل علي الله فهو حسبه »
«و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براي وي بس است.»
[9]

احاديث نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ و سخنان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سرشار از عباراتي است كه منزلت توكل و فضيلت آن را بيان مي كنند. از باب نمونه سخن امام صادق ـ عليه السّلام ـ را نقل مي كنيم كه فرموده است:

به درستي كه بي نيازي و عزت در حال گردش اند و هنگامي كه به جايگاه توكّل گذر كنند، آن جا را وطن خود مي گزينند.[10]

چهار) تلاش و توكل: اگر چه با دقت در ماهيت توكّل روشن مي گردد كه توكّل منافاتي با سعي و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد، گاهي شبهه اي پديد مي آيد كه اشاره به آن مفيد است.

انسان نسبت به اموري كه اسباب و علل آن خارج از اراده او است، چاره اي جز توكّل ندارد؛ ولي نسبت به حوادثي كه ايجاد اسباب و علل آن در توان او است،در عين حال كه به موجب توكّل

براي ابزار و اسباب، تأثير مستقل قائل نيست، ولي وظيفه دارد كه براي فراهم آوردن آنها بكوشد و آنچه را به سببيّت آن يقين يا گمان دارد، به كار گيرد و در اين جهت از تعقّل و انديشه خويش

بهره برد. زيرا سنّت خداوند بر اين قرار گرفته است كه امور عالم با اسباب و علل خاص خود پيش رود. بر همين اساس فرموده است كه هنگام جنگ با شيوه اي خاص و با اسلحه نماز

بخوانيد،[11]« وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا... » و توان و قدرت دفاعي براي خود آماده كنيد.[12] « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا

اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» به موسي ـ عليه السّلام ـ دستور داد كه بندگان مرا شبانه و به دور از چشم فرعونيان از شهر بيرون ببر[13] « فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ». پيامبر هنگامي كه مردي

اعرابي را ديد كه به بهانه توكّل بر خداوند، شترش را در بيابان رها نموده، فرمود:‌ اعقلها و توكّل؛[14] «شتر را ببند و توكّل برخداوند نما».


[/HR][1] . بر همين اساس برخي از عالمان اخلاق، توحيد و توكّل را در كنار هم مطرح كرده اند، (ر.ك: فيض كاشاني، محسن: پيشين، جلد 7، ص 377).
[2] . ر.ك: علامه طباطبايي، الميزان، ج 11، ص 216 و 217.
[3] . ر.ك: تفسير قمي، ج 2، ص 73.
[4] . ر.ك: فيض كاشاني: پيشين، ج 7، ص 408 ـ 409؛ نراقي: پيشين، ج 3، ص 223 ـ 225.
[5] . كليني: كافي، ج 5، ص 83، ح 1؛ ابن شعبة حراني: پيشين، ص 60؛ شيخ طوسي: امالي، ص 300، ح 593.
[6] . ر.ك: نراقي، محمدمهدي، پيشين، ج 3، ص 229 ـ 230.
[7] . آل عمران، آيه 122 و 160، مائده، آيه 12 و 26، توبه، 52، ابراهيم، 11، مجادله، 10، و تغابن، 13.
[8] . سوره آل عمران، آيه 159.
[9] . سوره طلاق، آيه 3.
[10] . كليني: كافي، ج 2، ص 65، ح 3.
[11] . سوره نساء، آيه 101.
[12] . سوره انفال، آيه 60.
[13] . سوره دخان، آيه 23.
[14] . طوسي: امالي، ص 193، ح 329.

الهه خشم;559100 نوشت:
سلام ...
یکی از بزرگترین تجربه های زندگی من این بوده که در درون زندگی توکل نکنم ... تنها مزیت و حسن توکل این هستش که شخص آرامش خیال میگیره و کسی که آرامش خیال داره و خونسردیش رو حفظ میکنه بهتر و سریعتر میتونه از مغزش استفاده کنه ... خوب این جنبه خوبه توکل هست ... و اما جنبه بد توکل اینه که مثله یه قرص آرام کننده میمونه و مشگل انسان رو حل نمیکنه ... به بیان دیگر توکل تنها صورت مساله رو پاک میکنه ...

1- الان قدرتمند ترین کشورهای دنیا ... و قدرتمند ترین انسانها ... کسانی هستند که حقیقت گرا و واقعیت گرا هستند ... مساله رو همونجوری که اتفاق میوفته میبینندش ... و سعی میکنند مساله رو از مسیرش حل کنند ...
2- فرض کنین اگر اینجوری بود و این مسیرها جواب میداد جناب اوباما همیشه یه تسبیح تو دستش بود و داشت صلوات میفرستاد ... یا مثلا جناب مسی وسط زمین فوتبال تسبیحش رو در میاورد و شروع میکرد صلوات فرستادن ...

من علم روانشناسی رو خیلی دوست دارم ... و خیلی خیلی دوست دارم که مشگلات رو قبل از اینکه اتفاق بیوفتن شناسایی کنم و زمانی که اتفاق افتادند نسبت بهش بی تفاوت نباشم ... یک نوع افسردگی هست که از اون با عنوان افسردگی میان سالی یاد میشه و آدمهای زیادی بابته این نوع افسردگی خودکشی میکنن و معمولا تمام کسانی که بابته بحران میانسالی خودکشی کردن ... از دنیا رفتن ... و اما بحران میان سالی چجوری شکل میگیره ...

وقتی انسانها به سن 43 تا 47 میرسن ... فرصتهاشون رو از دست میدند ... دیگه قدرتی ندارند ... نمیتونند خودشون رو تغییر بدند ... و وقتی میبیند که مسیر رو اشتباه اومدن و قدرت تغییر دادن خودشون رو ندارند ... در اینصورت با بحران میان سالی روبرو میشند ... به نظره منی یکی از دلایلی که آدمها به چنین جایی میرسند این هستش که میگن ... بی خیال ... هر چی خدا بخواد ... و از این جور کارها ...

به نظره من انسان باید 6 دنگ حواسش جمع باشه و نسبت به همه چیز حساس باشه ... فرصتهاش رو از دست نده ... و خودش رو آنچنان که میخواد تغییر بده تا هیچ وقت افسوس گذشته رو نخوره ....

سلام وعرض ادب

ظاهرا شما با دقت پست بنده را نخوندید و به همین خاطر به این نوع نتیجه گیری نامطلوب رسیدید.آنچه که ما در مورد توکل گفتیم واتفاقا بر ان تاکید هم کردیم این است که هرگز توکل نمی تواند جانشین عمل انسان شود اصلا توکل بدون فراهم کردن مقدمات کار معنا ندارد .توکل باعث ارامش می شود اما نه آرامش کاذب بلکه آرامش و حالت سکینه ای که در پرتو توکل نصیب انسان می شود آرامشی حقیقیست زیرا در این حالت انسان از هیچ چیز و هیچ کس جز خداوند نمی ترسد و حساب نمی برد چرا که خداوند را صاحب قدرت واقعی می داند.توکل صورت مساله را پاک نمی کند بلکه به ما کمک می کند در حل مساله از نیروی معنوی در کنار ابزار مادی هم بهره ببریم.توکل فرار از حقیقت نیست و انسان متوکل در واقع به اصل حقیقت دسترسی پیدا کرده است چرا که نیرویی را برتر و موثرتر از نیروی خداوند نمی داند پس حقیقت گرایی در توکل نهفته است.

شاید خداوند به این صورت شما را امتحان کند وشاید هم حکمتی باشد خدا میداند اما این مهم است که بگویم میگذرد وما هرچه هم نا امید شویم بازهم به سراغ خدا میرویم چون کسی رابزرگتر از اونمی شناسیم

ممنون از پاسخهاتون
خوب حالا چطور میشه از خدا ناامید نشد؟؟؟ بعضی وقتها هست که هر چی تلاش میکنی، هر چی دعا میکنی (برای راه نجات فقط و نه یه چیز خاص که بگید حتما صلاح نیست)، هر چی راز و نیاز میکنی، هر چی به این در و اون در میزنی، و همه زندگیت داغونه، از هر طرفی داره برات میباره، زندگیت شده مثل یه مرداب یا نه مثل یه باتلاقی (با وجود اینکه همیشه حدااکثر تلاشت رو کردی و تلاش کردی که راه درست رو بری) که نمی تونی ازش بیرون بیای، همه جنبه های زندگیت داره بهت فشار میاره، وقتی یه روزنه کوچک هم پیدا میشه و میخوای یکم امیدوار شی، مثل آوار خراب میشه رو سرت...وقتی حتی سعی میکنی به خدا خوشبین باشی ولی کوچکترین روزنه ی امید هم در طی چند سال برات باز نمی شه، وقتی شدی مثل یه مرده متحرک،...بماند تو این مسیر کلی هم شاهد موفقیت و پیشرفت کسایی هستی که خیلی جاها بیراهه رفتن. واقعا میشه از خدا ناامید نشد؟؟؟
تو این چند ساله به این نتیجه رسیدم که خود مشکل نیست که باعث عذابت میشه و جانفرساست، این امیدت رو از دست ندادنه که خیلی سخته! این صبر کردنه که سخته! این نوسانات بین امیدواری و ناامیدیه که خیلی سخته؟! و این کشمکشهای درونیت نابودت میکنه؟!

خیلی تاپیک مفیدیه:Gol:

جالب بود. مختصر و مفید

فلورانس اسکاول شین:
"پس به خدا توکل کن تا خواسته دل تو را به تو بدهد و راه خود را به خداوند بسپار و به او توکل کن که کارهای تو را انجام خواهد داد. سپس نزد خدا ساکت شو و منتظر باش"

FTN;563281 نوشت:
جالب بود. مختصر و مفید

فلورانس اسکاول شین:
"پس به خدا توکل کن تا خواسته دل تو را به تو بدهد و راه خود را به خداوند بسپار و به او توکل کن که کارهای تو را انجام خواهد داد. سپس نزد خدا ساکت شو و منتظر باش"

من نمیدونم میخوای چی کار کنی ...
فقط بهت میگم که منتظر نباش ... نه از آسمون کسی میاد بیرون ... نه از چاه کسی میاد بیرون ...
منتظر بودن ... یعنی مسئول نبودن ...
ما به آرزوهامون نمیرسیم ... ما به خواسته هامون نمیرسیم ... این رو لطفا بپذیر ...
ما تنها به هدفهامیون میرسیم ...
هدف یعنی موضوعی ... یک واقعیتی ... یک محلی که به درستی تعریف شده باشه ...
اگر نتونی خواسته یا آرزوت رو تعریف کنی ... نمیتونی بهش برسی .

هدف یعنی ( استراتژی . نقشه . برنامه ) ... ما تنها به اهدافمون میرسیم ....
باید استراتژیت کاملا معلوم باشه ...
باید نقشه ات مشخص باشه ........
باید برنامه ات مشخص باشه ........

کافی هست که یک جاش رو نتونی تعریف کنی ... همونجاش هست که شکست میخوری .

الهه خشم;563307 نوشت:
من نمیدونم میخوای چی کار کنی ...
فقط بهت میگم که منتظر نباش ... نه از آسمون کسی میاد بیرون ... نه از چاه کسی میاد بیرون ...
منتظر بودن ... یعنی مسئول نبودن ...
ما به آرزوهامون نمیرسیم ... ما به خواسته هامون نمیرسیم ... این رو لطفا بپذیر ...
ما تنها به هدفهامیون میرسیم ...
هدف یعنی موضوعی ... یک واقعیتی ... یک محلی که به درستی تعریف شده باشه ...
اگر نتونی خواسته یا آرزوت رو تعریف کنی ... نمیتونی بهش برسی .

هدف یعنی ( استراتژی . نقشه . برنامه ) ... ما تنها به اهدافمون میرسیم ....
باید استراتژیت کاملا معلوم باشه ...
باید نقشه ات مشخص باشه ........
باید برنامه ات مشخص باشه ........

کافی هست که یک جاش رو نتونی تعریف کنی ... همونجاش هست که شکست میخوری .

الهه خشم، ما که علم و درکمون محدوده...و خیلی مواقع با وجود تحقیقها و مشورتهای بسیار تصمیماتمون به نتایج خوبی منجر نمی شه...
قدرتمون محدوده و خیلی مواقع با تمومه تلاشهایی که میکنیم و استراتژیهایی که پیاده میکنیم ، باز نتایج خوبی نمیگیریم...

بعضی وقتها هست که با وجود اینکه هر کاری کردی و بهترین امکانات و شرایط رو برای یک موفقیت خاص فراهم کردی، در نهایت با کوچکترین بهانه، شایدم بی بهانه، همه ی برنامه ریزیهات به هم میخوره...وقتی چیزی نمیشه، یا به عبارتی خدا نمی خواد، خوب نمی شه...حالا هر چقدر که تو این در و اون در بزنی ، فرقی نمی کنه...

ftn;563364 نوشت:
الهه خشم، ما که علم و درکمون محدوده...و خیلی مواقع با وجود تحقیقها و مشورتهای بسیار تصمیماتمون به نتایج خوبی منجر نمی شه...
قدرتمون محدوده و خیلی مواقع با تمومه تلاشهایی که میکنیم و استراتژیهایی که پیاده میکنیم ، باز نتایج خوبی نمیگیریم...

بعضی وقتها هست که با وجود اینکه هر کاری کردی و بهترین امکانات و شرایط رو برای یک موفقیت خاص فراهم کردی، در نهایت با کوچکترین بهانه، شایدم بی بهانه، همه ی برنامه ریزیهات به هم میخوره...وقتی چیزی نمیشه، یا به عبارتی خدا نمی خواد، خوب نمی شه...حالا هر چقدر که تو این در و اون در بزنی ، فرقی نمی کنه...

سلام دوست من ...
ببین ... مشگل همینجاست ... کسی که توکل میکنه همین حرف شما رو میزنه ... { ما که علم و درکمون محدوده ... و خیلی موقع ها با وجود تحقیقها و مشورتهای بسیار تصمیماتمون به نتایج خوبی منجر نمیشن }
مگه ما واقعا به چی احتیاج داریم ... من یه زمانی بود که دنبال طی طریق رفتم ... شروع کردم نماز شب و ذکر گفتن و به قول آیت الله قاضی روزی 5000 بار سوره قل هو الله رو خوندن ... یکی دو روز که گذشت ... با خودم گفتم چه کاریه ...
خودت رو بکشی ... هیچ گناهی نکنی .... به کسی هم نتونی بگی ... نهایتش میتونی از اینجا بری اونجا ...
ولی اگر قصد مسافرت دارم ... یا میخوام کیف بکنم ... میرم یه بلیط هواپیما میخرم ... و با هواپیما میرم ... یکی دو ساعت تاخیر دارم ... ولی حداقلش روان و ذهن و فکرم سالم هست ...
در 99.999999 درصد مواقع وقتی چوب رو آتیش بزنی تولید گرما میکنه ... مگر در 0.00000000001 موارد که تبدیل به گلستان میشه .... حالا من بیام و خودم رو بکشم و توکل کنم که آتیش گلستان بشه !!! بجاش میرم چند تا گل میکارم تا تو باغچم گلستان داشته باشم ... نه اینکه آتیش روشن کنم و توکل کنم که خدایا گلستانش بکن .

شما گفتین علم و درکمون کمه ... من هم قبول دارم ... ولی مگه میخوایم چی کار بکنیم ... از دینی کلاس اول راهنمائی بهمون گفتن عقل و فهمون کمه ... خوب مقبول ... مگه راهه دیگه ای داریم ... راه فقط همینه ... استفاده از عقل و علم و دانش ... من که راهخ دیگه ای نمیشناسم ...

به هر حال من یک بار گفتم و همه هم با حرفه من مخالفت کردند ... من اساسا با توکل و توسل و دعا مخالفم ... چون اساس توکل جلویه یک تفکر منطقی بر مبنای عقلانیت و واقعیت رو میگیره .... کسی که توکل میکنه اولین حالتی که بدست میاره این هستش که احساس میکنه یک نیرویه بی نهایت پشتش هست ... که این اولین اشتباه قدم برداشتن در درون یک مسیر عقلانی هست . ثانیا چون فکر میکنه توکل کرده خدا پشتش هست .... اهدافی غیر عقلانی و غیر واقعی که بعضا اصلا با خصوصیاتش هماهنگی نداره میگیره .... ثالثا : در درون مسیر به راه توجه نمیکنه ... به تصمیم هایی که اتخاذ میکنه توجه نمیکنه ... با خودش میگه یکی مواظبمه .... در حالیکه شخصا به من ثابت شده طبیعت از کوچکترین اشتباه ما نمیگذره ...

Ftn مغز انسان در 8 ماهگی قانون علیت رو متوجه میشه ... روش کار بدین گونه هستش که 5 تا گلوله رو در کار هم قرار میدن ... و یک گلوله رو از سمته چپ به سرعت به سمته این مجموعه از گلوله ها هدایت میکنند ... پس از اینکه این گلوله به سمت چپ ترین گلوله برخورد کرد ... سمت راست ترین گلوله به سمت راست پرتاب میشه .... و بچه تعجب میکنه .... ولی بار دومی که این کار رو انجام میدن ... دیگه بچه تعجب نمیکنه ... چرا ؟؟؟ چون فهمیده علتش چی بوده ....

حالا اگر شما 1000 با توسل کنی ...10 بارش هم کارت راست در بیاد ... یا در نیاد ... همش در حال تعجب کردنی ... چرا ؟؟؟ چون چنین ساختاری در درون مغز انسان تعریف نشده است ... در درون دنیایه واقعیت ها جایی نداره ... چون اگر جایی داشت دیگر انسان از اتفاق افتادنش تعجب نمیکرد ...

به هر حال ....
من همچنان بر این باورم که توسل و توکل و دعا باعث میشه انسان نتونه روش منطقی برای برخورد با مشگلش پیدا کنه چون اساسا ...

1- اعتقاد به نیرویه بی نهایت در پشت سرش میکنه .
2- هدف رو غیر واقعی انتخاب میکنه .
3- شیش دونگ حواسش رو در طی کردن مسیر جمع نمیکنه
4- انرژی کافی نمیزاره .

من خودم به شدت بابته توکل کردن صدمه خوردم ... من اگر بخوام مسیری رو طی کنم ... دقیقا نیاز به یک نقشه 3 بعدی از اون مسیر دارم ... اینکه بخوام مسیر رو شروع کنم ... و به اون توکل کنم ... و اون کمک رو میرسونه ... بهم ثابت شده نمیرسونه ....

الهه خشم;563469 نوشت:
سلام دوست من ...
ببین ... مشگل همینجاست ... کسی که توکل میکنه همین حرف شما رو میزنه ... { ما که علم و درکمون محدوده ... و خیلی موقع ها با وجود تحقیقها و مشورتهای بسیار تصمیماتمون به نتایج خوبی منجر نمیشن }
مگه ما واقعا به چی احتیاج داریم ... من یه زمانی بود که دنبال طی طریق رفتم ... شروع کردم نماز شب و ذکر گفتن و به قول آیت الله قاضی روزی 5000 بار سوره قل هو الله رو خوندن ... یکی دو روز که گذشت ... با خودم گفتم چه کاریه ...
خودت رو بکشی ... هیچ گناهی نکنی .... به کسی هم نتونی بگی ... نهایتش میتونی از اینجا بری اونجا ...
ولی اگر قصد مسافرت دارم ... یا میخوام کیف بکنم ... میرم یه بلیط هواپیما میخرم ... و با هواپیما میرم ... یکی دو ساعت تاخیر دارم ... ولی حداقلش روان و ذهن و فکرم سالم هست ...
در 99.999999 درصد مواقع وقتی چوب رو آتیش بزنی تولید گرما میکنه ... مگر در 0.00000000001 موارد که تبدیل به گلستان میشه .... حالا من بیام و خودم رو بکشم و توکل کنم که آتیش گلستان بشه !!! بجاش میرم چند تا گل میکارم تا تو باغچم گلستان داشته باشم ... نه اینکه آتیش روشن کنم و توکل کنم که خدایا گلستانش بکن .

شما گفتین علم و درکمون کمه ... من هم قبول دارم ... ولی مگه میخوایم چی کار بکنیم ... از دینی کلاس اول راهنمائی بهمون گفتن عقل و فهمون کمه ... خوب مقبول ... مگه راهه دیگه ای داریم ... راه فقط همینه ... استفاده از عقل و علم و دانش ... من که راهخ دیگه ای نمیشناسم ...

به هر حال من یک بار گفتم و همه هم با حرفه من مخالفت کردند ... من اساسا با توکل و توسل و دعا مخالفم ... چون اساس توکل جلویه یک تفکر منطقی بر مبنای عقلانیت و واقعیت رو میگیره .... کسی که توکل میکنه اولین حالتی که بدست میاره این هستش که احساس میکنه یک نیرویه بی نهایت پشتش هست ... که این اولین اشتباه قدم برداشتن در درون یک مسیر عقلانی هست . ثانیا چون فکر میکنه توکل کرده خدا پشتش هست .... اهدافی غیر عقلانی و غیر واقعی که بعضا اصلا با خصوصیاتش هماهنگی نداره میگیره .... ثالثا : در درون مسیر به راه توجه نمیکنه ... به تصمیم هایی که اتخاذ میکنه توجه نمیکنه ... با خودش میگه یکی مواظبمه .... در حالیکه شخصا به من ثابت شده طبیعت از کوچکترین اشتباه ما نمیگذره ...

Ftn مغز انسان در 8 ماهگی قانون علیت رو متوجه میشه ... روش کار بدین گونه هستش که 5 تا گلوله رو در کار هم قرار میدن ... و یک گلوله رو از سمته چپ به سرعت به سمته این مجموعه از گلوله ها هدایت میکنند ... پس از اینکه این گلوله به سمت چپ ترین گلوله برخورد کرد ... سمت راست ترین گلوله به سمت راست پرتاب میشه .... و بچه تعجب میکنه .... ولی بار دومی که این کار رو انجام میدن ... دیگه بچه تعجب نمیکنه ... چرا ؟؟؟ چون فهمیده علتش چی بوده ....

حالا اگر شما 1000 با توسل کنی ...10 بارش هم کارت راست در بیاد ... یا در نیاد ... همش در حال تعجب کردنی ... چرا ؟؟؟ چون چنین ساختاری در درون مغز انسان تعریف نشده است ... در درون دنیایه واقعیت ها جایی نداره ... چون اگر جایی داشت دیگر انسان از اتفاق افتادنش تعجب نمیکرد ...

به هر حال ....
من همچنان بر این باورم که توسل و توکل و دعا باعث میشه انسان نتونه روش منطقی برای برخورد با مشگلش پیدا کنه چون اساسا ...

1- اعتقاد به نیرویه بی نهایت در پشت سرش میکنه .
2- هدف رو غیر واقعی انتخاب میکنه .
3- شیش دونگ حواسش رو در طی کردن مسیر جمع نمیکنه
4- انرژی کافی نمیزاره .

من خودم به شدت بابته توکل کردن صدمه خوردم ... من اگر بخوام مسیری رو طی کنم ... دقیقا نیاز به یک نقشه 3 بعدی از اون مسیر دارم ... اینکه بخوام مسیر رو شروع کنم ... و به اون توکل کنم ... و اون کمک رو میرسونه ... بهم ثابت شده نمیرسونه ....

دوست عزیز من نمی تونم و نمی خوام بحثی در این مورد بکنم، چون به هیچ عنوان شایستگیش رو ندارم و خودم هم هدفم از اومدن به این فروم، پیدا کردن جواب یه سری سئوال هست که خیلی وقته اذیتم میکنه...
من هم بابت این قضایا لطمه خوردم به شدتتتتتتتتتتتت...ولی سعیم بر این هست که تفسیرم رو عوض کنم و به گردن توکل و توسل و در نهایت خدا نندازم...
من هم هر از گاهی در این مورد فکر میکنم که امیدوار نبودن به خدا بهتر از امیدوار بودن (معقولش رو عرض میکنم) هست، چون در صورتی که این امیدت پوچ از آب در میاد، واقعا ضربه ی شدیدتری میخوری و اگر ایمانت هم مثل من زیاد نباشه، نسبت به خدا بدبین میشی!!! ولی بین این همه نوسانات بین امیدوار بودن و ناامید بودن، در نهایت به این نتیجه رسیدم که ناامیدی از خدا می تونه منشاء بیشمار گناه باشه، که ظاهرا بنا به گفته دیگر دوستان تو این فروم اصلا یکی از حربه های اساسی شیطان همین ناامیدی از خدا هست! اینا رو خودم به شخصه تجربه کردم (من راستش نه مذهبی هستم و نه اصلا دنبال اینجور چیزا بودم ولی روزگار یه کاری کرد که همش رو خودم به شخصه تجربه کردم). فقط یکم تمییز دادن اصول و مرزهای توکل و توسل و امیدواری خیلی سخته!!! و برداشت نادرست از توکل می تونه منشاء مشکلاتی که شما گفتی باشه!!!
ولی در نهایت من هنوز دنبال جواب این هستم که چیکار کنیم که در آخر کار وقتی امیدمون به خدا ناامید میشه، ضربه نخوریم و نسبت به خدا بدبین نشیم؟؟؟

کلام آخر اینکه این در وجود و فطرتمون هست که دعا کنیم، توکل کنیم، امیدوار بمونیم و خلاف فطرت عمل کردن باعث تباهی روحی و روانی خودمون میشه...عزیز تو همین بخش شما یه مطلبی راجع به اوباما و یکی دیگه نوشته بودی که اونا تسبیح به دست نمی گیرن، دعا نمی کنن، توسل نمی کنن، ولی باور کن اونها هم همین کارها رو میکنن، حالا ممکنه به القاب و روشهای دیگه باشه، و یا اصلا به زبون نیارن ولی بدون شک همشون ته دلشون هم که شده مناجاتی با خدا میکنن و توکل ضمنی!!! هم تو فیلمهاشون میتونی این رو ببینی(دیدی چقدر میگن oh my god، یا وقتی یه اتفاق خوبی براشون میافته یا اتفاق بدی به خیر میگذره میگن thanks god، خوب اینها یعنی اینکه از خدا میدونن) و هم تو کتابهاشون، مثلا تو کتابهای وین دایر، همه مضمون کتابهاش به توکل به خدا، امیدوار بودن و خوشبین بودن (از ته دل) به خدا برمیگرده، حالا ممکنه مستقیما نگه خدا، مثلا بگه نیروی اراده هستی، نیروی جاری طبیعت، مسیح، پدر، بودا و از اینجور چیزا ولی به زبون ما همون خداست(که البته خودشم اشاره کرده بود که تو دینها و فرهنگهای مختلف، با نامهای مختلف خونده میشه)!!! اینقدر اینها گاهی خوشبین هستن به خدا که همین که دعا میکنن برای یه موردی، قبل از اینکه خدا بهشون بده اون مورد رو، از خدا تشکر میکنن که بهشون داده already. و البته خداهم به خاطر همین خوشبینیشون بهشون میده(به قول حاج آقا فرح زاد) عالیه یه سری از این کتابهای معروفشون، یعنی من از طریق این کتابها بیشتر به خدا رسیدم تا یه سری مسائل دیگه (البته برای افراد مختلف، متفاوته). ولی برای من اینش جالب هست که کسی که ادعای مذهب نداره هم، به همین نتایج رسیده و خیلییییییییییییییی خیلییییییییییییییییییی از من نوعی که ادعای اسلام و ایمان دارم، باایمان تر (حالا شاید روزه نگیره ولی بقیه تکالیف رو انجام نده) هست و تمام این ایمان تو زندگیش جاری و ساری هست...کلا خیلی خجالت کشیدم که من چطور ایمانی داشتم و البته دارم...
یا تو کتاب آیین زندگی (روانشناس معروف آمریکایی : دیل کارنگی) خیلی از آثار ایمان و توکل به خدا دیده میشه...الان نسخه شرقی این کتاب، اقتباس جعفر امامی (که در آخر فصولش به اشاراتی از اسلام هم اشاره کردن) به اسم بهترین راه غلبه بر ناامیدیها و نگرانیها تو نت هست.

ولی خوب قبول دارم گاهی شرایط جوری میشه که نمی تونی از ته دل خوشبین باشی و امیدوار به خدا؟؟؟ منم دنبال همین هستم که چیکار کنم دلم قرص باشه به خدا (+ تلاشهای خودم البته)، حالا هرجوری که خودش میخواد اجابت بکنه و دلم نلرزه که نشد چون فقط طبق خواسته من اجابت نکرده!!!

FTN;563281 نوشت:
جالب بود. مختصر و مفید

فلورانس اسکاول شین:
"پس به خدا توکل کن تا خواسته دل تو را به تو بدهد و راه خود را به خداوند بسپار و به او توکل کن که کارهای تو را انجام خواهد داد. سپس نزد خدا ساکت شو و منتظر باش"

البته خداوند قرار نیست کارهای انسان را انجام دهد بلکه خداوند وظایفی را بر عهده ی انسان گذاشته است وچنانچه انسان خودش وارد عمل شود و و ظایفش را انجام دهد در ادامه با سپردن کارها به خدا و نتیجه ی تلاش به خداوند می تواند توکل خود را پر رنگ نماید قبلا هم گفتیم توکل کردن به معنی نفی تلاش انسان نیست.

استاد سینا جسارت نباشه من یک مثال بزنم. در فوتبال اگر کسی تلاش نکند؟ تعویض می شود. اگر تعویض ها تمام شده باشد به آن بازیکنی که خوب بازی نمی کند بدخلقی می کنند. دعوایش می کنند. یا به او پاس نمی دهند . حکایت تلاش انسان هم همینه. اگر ما تلاش نکنیم کمکی هم از جانب خدا نمی رسد ولی اگر تلاش بکنیم. کارهایی که مدیریت آنها از دست ما خارج است به دست او به نفع ما کنترل می شوند. مثلا همان خمپاره ای که به حرمین عسگریین علیه السلام خورد و عمل نکرد. چرا عمل نکرد چون مدافعین حرم تمام تلاش خود را کرده اند.:Gol:

در پستهای گذشته به طور کامل معنای توکل و لوازم آن را توضیح دادیم اما ظاهرا شما توجه نکرده اید.توکل سپردن نتیجه ی کارها به خداست نه این که اصل کار را به خدا بسپاریم وهیچ تلاشی نکنیم. همین که انسان پشتش به نیروی الهی گرم باشد بسیار امید آفرین ونیرو بخش است و باعث تحکیم ارداه و مقاومت انسان می شود چون هر بار در انجام عمل می خواهد ناامید و خسته شود با ایمان به ان نیروی معنوی ، جان تازه ای می گیرد. در واقع با توکل کردن بر خدا انسان مقابل خود بن بستی نمی بیند و همین امر باعث می شود با تلاش بیشتر به راهش ادامه دهد. نگاه ما به توکل وجود نیروی معنویست که توجه به ان فواید متعددی برای ما دارد.

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«يَا ايُّهَا النَّاسُ تَوَكَّلُوا عَلَى اللَّهِ وَ اتَّقُوا بِهِ فَانَّهُ يَكْفِى مِمَّنْ سِوَاهُ؛

اى مردم توكّل بر خدا كنيد و به او اعتماد داشته باشيد چرا كه انسان را از غير خود بى نياز مى‏ كند».(1)

پس توجه کنید که توکل باعث عزت نفس انسان می شود چون نیازمندی به خلق عزت انسان را جریحه دار می کند.

ویا در روایت دیگر از ان حضرت امده است:

«مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعَابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الْاسْبَابُ

؛ كسى كه بر خدا توكّل كند مشكلات در برابر او خاضع، و اسباب براى او سهل و آسان مى‏گردد». (2)

به واسطه ی توکل گیر و گرفتاریهای راه حل می شود.بارها با این مورد مواجه شده ایم که کار ما دائما با مشکل مواجه می شود هر طرف را درست می کنیم طرف دیگر خراب می شود اما توکل داشتن همان گره ها را باز می کند.

اميرمؤمنان على عليه السلام در سخن كوتاه و پرمعنايى مى‏فرمايد:

«لَيْسَ لِمُتَوَكِّلٍ عَنَاءُ؛ كسى كه توكّل بر خدا دارد رنج و خستگى ندارد»(3)

در اینجا اشاره می شود که اگر روح توکل حاکم باشد انسان با امید بیشتر فعالیت می کند و رنج و خستگی برایش معنا ندارد.





(1)بحارالانوار ج55 ص 265

(2)غررالحکم حدیث9028


(3)شرح غررالحکم ج 5 ص 72حدیث 7451

FTN;563486 نوشت:

ولی خوب قبول دارم گاهی شرایط جوری میشه که نمی تونی از ته دل خوشبین باشی و امیدوار به خدا؟؟؟ منم دنبال همین هستم که چیکار کنم دلم قرص باشه به خدا (+ تلاشهای خودم البته)، حالا هرجوری که خودش میخواد اجابت بکنه و دلم نلرزه که نشد چون فقط طبق خواسته من اجابت نکرده!!!

مهمترین راهکار تقویت ایمان است.


حضرت علی علیه السلام مى‏ فرمايند: «اقْوَى النَّاسُ ايِمَاناً اكْثَرُهُمْ تَوَكُّلًا عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ آن كس كه ايمانش قوى ‏تر است توكّلش بر خداوند سبحان بيشتر خواهد بود.

توجه به «توحيد افعالى» و اعتقاد به اين كه همه چيز در اين عالم مستند به ذات پاك خداست و تأثير هر عاملى به فرمان او مى ‏باشد، همه موجودات ريزه خوار خوان نعمت او هستند و از فضل و كرم او بهره مى‏گيرند.در واقع لازم است مدام این نوع تفکر را در خود تقویت کنیم و بارها با خود ودر ضمیر خود تکرار کنیم که وجود من در این دنیا به واسطه ی فیض خداوند بوده است،


این ایه را به خاطر بسپارید و هر بار با خود تکرا کنید و از طریق انجام واجبات و ترک محرمات میزان درک خود را برای مفهوم این ایه بیشتر وبیشتر کنید.

«وَ ان يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ الّا هُوَ وَ ان يُرِدْكَ بِخَيَرٍ فَلا رآدَّ لِفَضلِهِ يُصيبُ بِهِ مَن يَشآءُ مِن عِبَادِهِ وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيمُ «2»

هرگاه خداوند (براى آزمايش يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او، آن را برطرف نمى‏سازد و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيج كس نمى‏تواند مانع فضل او شود، به هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند، هر خيرى را) مى ‏رساند و او آمرزنده مهربان است».


ايمان به اين واقعيت‏، انسان را به حقيقت «توكّل» نزديك مى‏ سازد و او را در زمره متوكلان حقيقى قرار مى‏ دهد.



(1) غررالحکم حدیث 3150
(2)یونس ایه 107

پست جمعبندی:

سوال:

معنی و مفهوم و چگونگی کاربرد "توکل بر خدا " و " امید به خدا" ؟خیلی مواقع خوش خیالی به حساب امید به خدا گذاشته میشه؟ و خیلی وقتا تمییز دادنش سخته؟ چطور باید به خدا توکل کرد؟ کجا باید توکل کرد؟ چرا باید توکل کرد؟ اگه در نهایت مشکلی پیش اومد باید پای خودمون گذاشته بشه یا نه صلاح نبوده؟ و امید به خدا حدی داره؟ وقتی امید به خدا منجر به ناامیدی میشه چطور باید توجیه کرد؟ ...

پاسخ:
همانطور که می دانید یکی از ارزش های اخلاقی توکل می باشد که دارا بودن این ویژگی در زندگی دارای آثار بسیار فراوان می باشد.توکل داشتن به معنی سپردن نتیجه ی امور به دست خدا واعتماد بر لطف خداست.البته باید توجه کرد که توکل بعد از انجام وظیفه است و نمی توان توکل را جانشینی برای وظایف دانست چرا که قانون وسنت الهی بر این امر قرار گرفته است که انسان به اندازه ی سعی و تلاش خود ،بهره می برد.با توکل کردن می توان به ارامش قلبی رسید وقلبی که توکل را در خود جای دهد احساس بی نیاز ی از ما سوی الله می کند ودر عین حال با عزت وسربلندی در بین مردم زندگی می کند.
امام صادق عليه السلام مى‏ فرمايند: «انَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ فَاذَا ظَفَرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ اوْطَنَاهُ؛
توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى‏ كنند». «1»
بحث توکل بحثی بسیار ظریف و دقیق است چرا که از یک طرف انسان ممکن است توجه به اسباب مادی نماید و بر آنها اعتماد کند که این خود نوعی شرک محسوب می شود واز طرفی ممکن است همه ی کارها را به خدا بسپارد واز اسباب بهره ای نبرد که در این صورت سنت خداوند زیر سوال می رود بنابراین با توکل می توان حالت میانه را رعایت کرد به گونه ای که نه دست از اسباب کشید و نه بر انها به طور مستقل اعتماد نمود .توکل زمانی معنا دارد که انسان تمام تلاش خویش را در جهت رسیدن به اهدافش بکار برده باشد و از نیروهای مادی به نحو احسن استفاده کرده باشد ودر ادامه با سپردن نتیجه ی کار به خداوند به ارامش برسد در واقع رجا و امیدواری نتیجه ی توکل است و از آثاری است که مترتب بر توکل می باشد.
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏ خوانيم از جبرئيل سؤال فرمود: «مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ توكّل بر خداوند بزرگ چيست؟» عرض كرد: «الْعِلْمُ بِانَّ الَمخْلُوقَ لَايَضُرُّ وَ لَايَنْفَعُ وَ لَايُعْطِى وَ لَايَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ؛
حقيقت توكّل علم و آگاهى به اين است كه مخلوق نمى ‏تواند زيانى برساند و نه سودى، و نه چيزى ببخشد، و نه از او بازدارد، و (ديگر) به كار بستن يأس از خلق است (يعنى همه چيز را از سوى خدا و به اذن و فرمان او بداند)».
سپس فرمود: «فَاذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِاحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجَ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى‏اللَّهِ، وَ لَمْ يَطْمَعْ فِى احَدٍ سِوَى اللَّهِ، فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّلُ؛ هنگامى كه بنده خدا چنين باشد، جز براى خدا عملى انجام نمى ‏دهد و اميد و ترسى جز به خدا ندارد، و به هيچ كس جز خدا دل نمى‏ بندد، اين است حقيقت توكّل»! «2»
بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به سنّت‏هاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست.توکل کردن بر خدا وند باعث می شود که به اصطلاح انسان پشتش به نیروی محکمی گرم باشد و همین امر باعث می شود اعتماد به نفس انسان بالا رودوالبته امید انسان نیز بیشتر می شود.هرچه که توحید افعالی یعنی موثر دانستن خداوند در پهنه ی هستی «لَامُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ الَّا اللَّه» در وجود انسان پر رنگ تر شود توکل انسان نیز به همان نسبت افزوده می شود در واقع توکل میوه ی توحید افعالی است.

امام علی علیه السلام مى ‏فرمايند: «اقْوَى النَّاسُ ايِمَاناً اكْثَرُهُمْ تَوَكُّلًا عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ آن كس كه ايمانش قوى‏ تر است توكّلش بر خداوند سبحان بيشتر خواهد بود»! «3»
برای توکل درجات و مراتب متفاوتی وجود دارد که هر کس متناسب با ایمان خود از درجه ای و مرتبه ای خاص بهرمند است.توکل بدون فراهم کردن مقدمات کار معنا ندارد .توکل باعث ارامش می شود اما نه آرامش کاذب بلکه آرامش و حالت سکینه ای که در پرتو توکل نصیب انسان می شود آرامشی حقیقیست زیرا در این حالت انسان از هیچ چیز و هیچ کس جز خداوند نمی ترسد و حساب نمی برد چرا که خداوند را صاحب قدرت واقعی می داند.توکل صورت مساله را پاک نمی کند بلکه به ما کمک می کند در حل مساله از نیروی معنوی در کنار ابزار مادی هم بهره ببریم.توکل فرار از حقیقت نیست و انسان متوکل در واقع به اصل حقیقت دسترسی پیدا کرده است چرا که نیرویی را برتر و موثرتر از نیروی خداوند نمی داند پس حقیقت گرایی در توکل نهفته است.
همین که انسان پشتش به نیروی الهی گرم باشد بسیار امید آفرین ونیرو بخش است و باعث تحکیم ارداه و مقاومت انسان می شود چون هر بار در انجام عمل می خواهد ناامید و خسته شود با ایمان به ان نیروی معنوی ، جان تازه ای می گیرد. در واقع با توکل کردن بر خدا انسان مقابل خود بن بستی نمی بیند و همین امر باعث می شود با تلاش بیشتر به راهش ادامه دهد. نگاه ما به توکل وجود نیروی معنویست که توجه به ان فواید متعددی برای ما دارد.
امام علی علیه السلام می فرمایند:
«يَا ايُّهَا النَّاسُ تَوَكَّلُوا عَلَى اللَّهِ وَ اتَّقُوا بِهِ فَانَّهُ يَكْفِى مِمَّنْ سِوَاهُ؛
اى مردم توكّل بر خدا كنيد و به او اعتماد داشته باشيد چرا كه انسان را از غير خود بى نياز مى‏ كند».(4)
پس توجه کنید که توکل باعث عزت نفس انسان می شود چون نیازمندی به خلق عزت انسان را جریحه دار می کند.
ویا در روایت دیگر از ان حضرت امده است:
«مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعَابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الْاسْبَابُ
؛ كسى كه بر خدا توكّل كند مشكلات در برابر او خاضع، و اسباب براى او سهل و آسان مى‏گردد». (5)
به واسطه ی توکل گیر و گرفتاریهای راه حل می شود.بارها با این مورد مواجه شده ایم که کار ما دائما با مشکل مواجه می شود هر طرف را درست می کنیم طرف دیگر خراب می شود اما توکل داشتن همان گره ها را باز می کند.
اميرمؤمنان على عليه السلام در سخن كوتاه و پرمعنايى مى‏فرمايد:
«لَيْسَ لِمُتَوَكِّلٍ عَنَاءُ؛ كسى كه توكّل بر خدا دارد رنج و خستگى ندارد»(6)
در اینجا اشاره می شود که اگر روح توکل حاکم باشد انسان با امید بیشتر فعالیت می کند و رنج و خستگی برایش معنا ندارد.


(1)بحارالانوار ج 68 ص126
(2)بحارالانوار ج 68 ص138 حدیث 23
(3)غررالحکم حدیث 3150
(4)بحارالانوار ج55 ص 265
(5)غررالحکم حدیث9028
(6)شرح غررالحکم ج 5 ص 72حدیث 7451

--------------------------------------------------------------------------------------------


سوال:

گاهی شرایط جوری میشه که نمی تونی از ته دل خوشبین باشی و امیدوار به خدا؟؟؟ چطور حالت امید را در خودمون تقویت کنیم؟

پاسخ:
مهمترین راهکار تقویت ایمان است.
حضرت علی علیه السلام مى‏ فرمايند: «اقْوَى النَّاسُ ايِمَاناً اكْثَرُهُمْ تَوَكُّلًا عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ آن كس كه ايمانش قوى ‏تر است توكّلش بر خداوند سبحان بيشتر خواهد بود.
توجه به «توحيد افعالى» و اعتقاد به اين كه همه چيز در اين عالم مستند به ذات پاك خداست و تأثير هر عاملى به فرمان او مى ‏باشد، همه موجودات ريزه خوار خوان نعمت او هستند و از فضل و كرم او بهره مى‏گيرند.در واقع لازم است مدام این نوع تفکر را در خود تقویت کنیم و بارها با خود ودر ضمیر خود تکرار کنیم که وجود من در این دنیا به واسطه ی فیض خداوند بوده است،
این ایه را به خاطر بسپارید و هر بار با خود تکرا کنید و از طریق انجام واجبات و ترک محرمات میزان درک خود را برای مفهوم این ایه بیشتر وبیشتر کنید.
«وَ ان يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ الّا هُوَ وَ ان يُرِدْكَ بِخَيَرٍ فَلا رآدَّ لِفَضلِهِ يُصيبُ بِهِ مَن يَشآءُ مِن عِبَادِهِ وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيمُ «2»
هرگاه خداوند (براى آزمايش يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او، آن را برطرف نمى‏سازد و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيج كس نمى‏تواند مانع فضل او شود، به هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند، هر خيرى را) مى ‏رساند و او آمرزنده مهربان است».
ايمان به اين واقعيت‏، انسان را به حقيقت «توكّل» نزديك مى‏ سازد و او را در زمره متوكلان حقيقى قرار مى‏ دهد.

(1) غررالحکم حدیث 3150
(2)یونس ایه 107

موضوع قفل شده است