جمع بندی انقلاب ایران ، مجاهدین خلق ، فداییان و ...

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انقلاب ایران ، مجاهدین خلق ، فداییان و ...

سلام!
1-سرآغاز تشکیل گروه مجاهدین خلق از کجا بود؟توسط چه کسانی تشکیل شد؟عقاید آن افراد چه بود؟هدف از تشکیل این گروه چه بود؟
2-آنها راه مبارزه مسلحانه را انتخاب کردند یا مبارزه ایدئولوژیک و عقیده ای؟
3-مبارزه مسلحانه چه تاثیری می توانست در بهبود وضعیت کشور داشته باشد؟ترور چند نفر از رژیم پهلوی چه اثری داشت؟
4-فداییان که بودند و چه تفاوتی با مجاهدین داشتند؟ایا با یکدیگر همکاری داشتند؟
5-مجاهدین از ابتدا مارکسیست و کمونیست بودند و از مردم پنهان می کردند ، یا بعدا تغییر عقیده دادند؟
6-چرا ساواک بعضی از آن ها را بیهوده اسطوره مقاومت می کرد؟
"واقعا برخی حتی بدون ضربه سیلی تمام مرتبطین خود را لو می دادند،و همین افراد گاهی به دروغ به عوان سمبل مقاومت شناخته می شدند.فردی که در برابر پلیس ضعیف ترین فرد بود با نقشه پلیس و یا نقشه های دیگر در محیط زندان بزرگ ترین شخصیت و قهرمان شناخته می شد.حتی گاهی برای اینکه ثابت کندکه انقلابی است و سر نترس دارد حتی تصنعی با پاسبان درگیر می شد، چند روزی هم او را به انفرادی می بردند و بعد هم که بر می گشت از او یک شخصیت قهرمان در مقابل دیگران می ساختند،..." خاطرات عزت شاهی،صفحه107
7-مبارزانی که جذب این گروه می شدند هدفشان چه بود؟
8-در انقلاب ایران مبارزه عقیدتی بیشتر تاثیر داشت یا مسلحانه؟
:Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

بانوی برفی;557455 نوشت:
1-سرآغاز تشکیل گروه مجاهدین خلق از کجا بود؟توسط چه کسانی تشکیل شد؟عقاید آن افراد چه بود؟هدف از تشکیل این گروه چه بود؟

علیک سلام

سازمان مجاهدین خلق ایران با استراتژی مبارزه مسلحانه در شهریور ۱۳۴۴ به وسیله سه تن از دانشجویان پیشین دانشگاه تهران به نامهای محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغربدیع زادگان که فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی آنان را قانع نکرده بود، برای براندازی رژیم شاهنشاهی بنیانگذاری شد.
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق بلافاصله پس از تاسیس ، دست به اقدام علنی نزدند تا هم بتوانند مبانی فکری و ایدئولوژیک خود را تدوین کنند و نیز به کادر خود، آموزش عمیق فکری وعقیدتی بدهند.

موسسین سازمان مجاهدین خلق پس از گفت و گوهای اولیه ، شناسایی و جذب نیروها و تشکیل سلول های کوچکی در قزوین ، تبریز، مشهد، اصفهان ، شیراز، کرمانشاه ، کرمان و بانه در سال ۱۳۴۷با تشکیل کمیته مرکزی به بررسی روستاها و چگونگی امکان فعالیت سیاسی و مبارزاتی در آنجا،برنامه های آموزشی و چگونگی تشکیل خانه های تیمی پرداختند.

مجاهدین خلق در طی سال ۱۳۴۷ پس از تکمیل مطالعات به این نتیجه رسیدند که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی امکان آغاز مبارزه در روستاها فراهم نیست و شهرها برای انجام عملیات مناسبتر هستند. از این رو کمیته مرکزی با افزایش تعداد نیروهای خود نسبت به تشکیل گروه های فنی ، اطلاعات ، تبلیغات ، تدارکات ، تسلیحات و الکترونیک پرداخت و زمینه را برای تدارک مبارزه مسلحانه آماده کرد. تعلیم فنون ورزشی کشتی و جودو، رانندگی با خودرو وموتورسیکلت و سایر آموزشهای عمومی در برنامه کار قرار گرفت . از طرف دیگر با برقراری ارتباط با دفتر نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین در دوبی نسبت به اعزام اعضای سازمان به پایگاه های الفتح برای کسب آموزش های نظامی اقدام شد.

در خرداد ۱۳۴۹ یک گروه سه نفره با تهیه شناسنامه و گذرنامه جعلی از طریق دوبی به لبنان رفتند. متعاقب آن ۶ نفر دیگر با همین روش به دوبی رفتند تا از آنجا به اردوگاه های چریکی الفتح در لبنان بروند; اما پلیس دوبی آن ۶ نفر را به گمان اینکه قاچاقچی هستند دستگیر و به زندان انداخت و قصد داشت آنان را به تهران بازگرداند و به مقام های انتظامی ایران تحویل دهد.مجاهدین خلق وقتی از این موضوع باخبر شدند و نتوانستند اعضای زندانی را آزاد کنند، طرح ربودن هواپیما را ریختند. سه نفر از اعضای سازمان به عنوان مسافر سوار هواپیما شدند و پس ازحرکت ، مسیر هواپیمارا به طرف بغداد منحرف کردند. بعد از ورود به بغداد مقامهای عراقی به آنان ظنین شدند و با اعمال شکنجه سعی کردند تا هویت اصلی آنان را بفهمند. سرانجام بامیانجیگری مقام های فلسطینی ، مجاهدین موفق شدند خود را به پایگاه فلسطینی ها در اردن برسانند. ساواک یک سال بعد، از هویت هواپیماربایان و تشکیل یک گروه چریکی آگاه شد;اما هنوز اطلاع دقیقی از چگونگی این سازمان نداشت . متعاقب این جریان ، سازمان مجاهدین ،۱۰ نفر دیگر را از تهران به اردن فرستاد تا در اردوگاه های الفتح آموزش نظامی ببینند. روند اعزام به اردوگاه های نظامی افراد تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت .

ادامه ....

به لحاظ عملیاتی پس از واقعه سیاهکل توسط فدائیان خلق ، مجاهدین خلق وادار به شتاب در اجرای عملیات نظامی شدند تا آنان متوجه شوند در پیشقراولی نبرد مسلحانه تنها نیستند. ازاین رو عملیات خود را از مرداد ۱۳۵۰ برای قطع سیستم اصلی برق سراسری و برهم زدن جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی طراحی کردند.

در طی سالهای ۱۳۵۱-۱۳۵۴ سازمان مجاهدین دست به یک سلسله کارهایی در جهت مبارزه با رژیم شاه زد. در اردیبهشت ۱۳۵۱، یک هفته پس از اعدام اولین گروه از مجاهدین ، به یک پاسگاه پلیس در تهران حمله کردند. سپس دفتر مجله «این هفته » را که به اشاعه فرهنگ غرب و تخریب روحیه خلق متهم شده بود، منفجر کردند. همچنین در بهار ۱۳۵۱ به مناسبت بازدید نیکسون ، رئیس جمهوری آمریکا از ایران ، در دفتر اداره اطلاعات آمریکا، انجمن ایران وآمریکا، دفاتر پپسی کولا، جنرال موتور، شرکت نفت دریایی و هتل اینترنشنال ، بمبهایی را منفجرکردند. اتومبیل ژنرال هارولد پرایس ، رئیس هیات مستشاری آمریکا را در ایران به گلوله بستند;اما موفق به کشتن او نشدند. همچنین بمبی را در آرامگاه رضاشاه منفجر کردند. در ۱۲ مرداد۱۳۵۱ به نشانه اعتراض به ورود ملک حسین ، پادشاه اردن به ایران یک بمب در سفارت اردن منفجر کردند.

بعد از اعلام «بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک » در سال ۱۳۵۴، شکافی عظیم در میان اعضای سازمان مجاهدین ایجاد شد. اکثریت مجاهدین به مارکسیسم رو آوردند و اقلیتی از آنها تحت عنوان مجاهدین مسلمان به اصول مذهبی پافشاری کردند. البته جدایی و انشعاب مجاهدین ، ناگهانی و غیرقابل انتظار نبود، زیرا کسانی نظیر تقی شهرام و بهرام آرام چنین مباحث ایدئولوژیکی را مطرح و بر روی آن پافشاری می کردند. بسیاری از کسانی که به مارکسیسم گرویدند، از افراد مسلمان متعصب و معتقد به اصول توحید بودند; مانند روحانی و حق شناس که در تیم ایدئولوژی اصلی و اولیه عضویت داشتند یا پوران بازرگان ، همسر حنیف نژاد، که ازمعتقدین به مذهب بود.
سرخوردگی مجاهدین از پشتیبانی روحانیون از آنان ، ناتوانی جذب روشنفکران جدید که گرایش به مذهب نداشتند و نیز شتاب در عضوگیری و اطاعت کورکورانه از کادر رهبری سازمان که به مارکسیسم روآورده بودند، از جمله دلایل گرایش به مارکسیسم ذکر شده است .

پس از اعلامیه مواضع ایدئولوژیک سال ۱۳۵۴، مجاهدین مارکسیست با حفظ آرم سازمان وتغییر علائم و نشانه گذشته ، حذف آیات قرآن و تاریخ پیدایش سازمان و نیز افزودن مشت گره خورده به نشانه وابستگی به طبقه کارگر، آرم جدیدی را برای خود تهیه کردند. نشریه «جنگل » را به جای «مجاهد» به عنوان ارگان سازمان منتشر کردند و هر سه ماه یکبار نیز نشریه «قیام کارگر» را انتشار دادند.

مجاهدین مارکسیست با سازمان فدائیان خلق درباره ادغام دو سازمان مارکسیست به گفتگو نشستند ولی به زودی با توسل به این دلایل که سازمان فدایی هنوز با ریشه های کاسترویی خود پیوند دارد و از محکوم کردن سوسیال امپریالیسم شوروی خودداری می کند و با عوامل مشکوکی مانند حزب توده و جبهه ملی رابطه پنهانی دارد، گفت وگو را قطع کردند. فدائیان خلق نیز مجاهدین مارکسیست را به پذیرش کورکورانه مائوئیسم و مدعیان دروغ پرداز طرفدار طبقه کارگر وفرصت طلب متهم کردند.

مجاهدین مارکسیست از طرف دیگر به تسویه حساب با برخی از اعضای برجسته سازمان که بر روی اصول اسلامی پافشاری داشتند، پرداختند. از جمله مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را ربودند. شریف واقفی را به شهادت رساندند و لباف را نیز زخمی کردند و در دام پلیس انداختند.
در طی دورانی که مجاهدین مسلمان تلاش می کردند از مارکسیستها فاصله بگیرند، بخشی ازروحانیون ، خواهان برخورد تند با مارکسیستها بودند و برخی همچون آیت الله طالقانی ، آیت الله منتظری ، لاهوتی ، مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی رای به جدایی از مارکسیستها و خاتمه یافتن «اتحاد استراتژیک » دادند. طی فتاوای معروفی که در اوایل سال ۱۳۵۵ از طرف روحانیون صادرشد، زندگی اشتراکی با مارکسیستها پایان یافت . رهبری مجاهدین در زندان به ویژه مسعودرجوی ، به صدور این فتوا اعتراض داشتند; در عین حال خود را حداقل برحسب ظاهر ملزم به رعایت آن می دیدند. پس از این گروهی از مجاهدین به انتقاد از مسعود رجوی پرداختند و از آن فاصله گرفتند. از جمله عزت الله سحابی که به طور کلی از آنان جداشدند.

در هر حال انشعاب سال ۱۳۵۴، اختلافهای موجود و درگیری های گروههای مختلف سازمان مجاهدین ، ضربات مهلکی را بر این سازمان وارد کرد. ساواک در طی مدت زمان کوتاه پس ازانشعاب توانست تعداد زیادی از افراد و گروههای پراکنده مارکسیست و مذهبی وابسته به سازمان مجاهدین را به تدریج شناسایی کند و از بین ببرد; به طوری که از اواسط سال ۱۳۵۵دیگر عملا سازمانی وجود نداشت .

از طرف دیگر انشعاب در سازمان مجاهدین باعث شد که برخلاف دوره های قبل که عمدتا فعالیت های سیاسی دانشجویی به صورت مشترک انجام می شد و در حقیقت یک اتحاد استراتژیک بین نیروهای مارکسیست و مذهبی در مقابله با شاه وجود داشت ، برنامه های مشترک خاتمه یافت و با بدبینی شدیدی که بین مارکسیستها و مذهبی ها شکل گرفت ، روند چندگانگی نیروهای سیاسی در دانشگاه ها، زندان ها و جامعه اتفاق افتاد و به طرف مرزبندی دقیق نیروها رفت . گروه های مسلح مذهبی هم که شکل گرفتند برخلاف قبل ، از همکاری با نیروهای مارکسیست پرهیز داشتند. زیرا معتقد بودند آنها به لحاظ اعتقادی با مااختلاف دارند و در بین راه به ما خیانت می کنند و از پشت خنجر می زنند.

منبع جهت مطالعه بیشتر:

شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران و مواضع آن

تالیف: احمدرضا کریمی

تاریخ انتشار: آبان 1384

بانوی برفی;557455 نوشت:
آنها راه مبارزه مسلحانه را انتخاب کردند یا مبارزه ایدئولوژیک و عقیده ای؟
3-مبارزه مسلحانه چه تاثیری می توانست در بهبود وضعیت کشور داشته باشد؟ترور چند نفر از رژیم پهلوی چه اثری داشت؟

با سلام
مجاهدین خلق از بدو موجودیت و طی حیات خفیف و زیرزمینی شان، دائماً دل و دین به کشورهای دیگر داده اند و اکثر سالها از کمک های مالی و سیاسی و نظامی کشورهای عربی برخوردار بودند. در ابتدا، به بهانه آموزش و جنگ، به کشورهای عربی آمد و شد داشتند و در هنگام برگشت به ایران، سوغات شان سلاح و مهمات بود. در یکی از همین رفت و آمدها در سال ۱۳۴۹ و داستان هواپیما ربایی دبی که گروه حسین روحانی توانست هواپیمای حامل اسرا را در بغداد فرود آورد، آنان پس از بازجویی های ابتدایی، سرانجام اعتماد مقامات امنیتی و دولتمردان عراقی را به خود و اهداف سازمانی شان، جلب کرده و همگی آزاد شدند که این مورد توانست سنگ بنای روابط حسنه میان سازمان و بغداد، در آینده ای نه چندان دور باشد.
مبارزه مسلحانه مجاهدین علیه جمهوری اسلامی که از سال ۱۳۶۰ آغاز شد و پس از شکست در تهران، به سمت کردستان ایران و عراق عقب نشینی کردند، کشور عراق مامن و پشت جبهه مناسبی برای نیروهای مجاهد در حین جنگ علیه جمهوری اسلامی بود که سرانجام با قرارداد صلح مابین طارق عزیز و مسعود رجوی، این همکاری در اوج خود بدل به گماشتگی برای کشوری شد که تمام عیار در جنگ علیه ایران، به سر می برد.
همکاری مجاهدین با عراق که از سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ آغاز شد و النهایه از سال ۱۳۶۵ به اوج خود رسید، تنها مربوط به جنگ علیه جمهوری اسلامی نبود، بلکه عراقیها در جبهه های مختلف داخلی اعم از جنگ علیه اکراد و شیعیان در سال ۱۳۷۰، از مجاهدین استفاده می کردند که در این رابطه انواع سند و شهود زنده موجود است.
در گرماگرم جنگ عراق و ایران و سال ۱۳۶۷ بود که مجاهدین در اقدامی مشکوک و بنا به خواست صدام حسین و در ماجرای حج عربستان، شرکت کردند تا با درگیری با پلیس و نیروهای امنیتی عربستان، مجموعه اغتشاشات و درگیریها را به گردن زوار و سایر ماموران ایرانی، تمام کنند و از این بابت شکاف مابین ایران و عربستان را به نفع عراق، افزایش دهند.
بعدها که مجاهدین از انواع کمکهای عراقیها، رشد چشمگیری یافته و خود را آلترناتیو و دولت خطاب می کردند، در همکاری امنیتی و جاسوسی با کشورهایی چون اردن و ترکیه علیه ایران، دریغ نمی کردند.
از دوران جنگ ایران و عراق که بگذریم، در جنگ سوریه، مجاهدین خلق از مخالفین بشار اسد حمایت همه جانبه کرده و در این رابطه با کشورهای عربی که موضع آشکار علیه دولت سوریه و ایران، داشتند همسو و همکاریهای متنوعی را آغاز کردند.
رابطه با اسراییل و آغاز همکاریهای جاسوسی و تروریستی با اهداف اسراییلی علیه ایران و ترساندن اسراییل از سلاح اتمی، تقریباً پس از سقوط صدام حسین، قوت گرفته و آشکارا تا به امروز ادامه دارد.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی که مجاهدین خلق اقبال خود را در ایران و جهان رو به شکست یافتند، دوباره با جناح های جنگ طلب خارجی و کشور اسراییل و عرب منطقه، همصدا و همبازی شدند تا با تحریک و ترساندن و مشاوره به آنان، مذاکرات مابین ایران و غرب را تاثیر بگذارند و هزینه مذاکرات در طرف ایرانی را بالا ببرند.
طی روزهای اخیر و با ذوب شدن یخهای سیاسی مابین ایران و غرب، دوباره دستهای پنهان هویدا شد تا آنجا که جان کری وزیر خارجه آمریکا جهت دلجویی و رفع سوء تفاهم، به کشورهای منطقه سفر کرد اما اهرمهای فشار مجدداً به باجخواهی ادامه داده و دوباره بحث جزایر ایرانی را به میان کشیدند.
با اطلاعاتی که اخیراً به دست ما رسیده است، تعدادی از مشاوران و جاسوسان مجاهدین، با سفر به کشورهای منطقه و آن دسته از کشورهایی که از مذاکرات سیاسی مابین ایران و غرب منافع و اتوریته خود را در خطر می بینند، بحث سلاح اتمی و انرژی منطقه را پیش کشیده و در این رابطه ضمن همکاریهای جاسوسی و سیاسی، آشکارا تبلیغات خود را همسو با منافع کشورهایی چون اسراییل و عربستان و قطر و امارات و سایر دشمنان ایران، همسو کرده اند.

بانوی برفی;557455 نوشت:
4-فداییان که بودند و چه تفاوتی با مجاهدین داشتند؟ایا با یکدیگر همکاری داشتند؟

فداییان اسلام گروهی بودند که به رهبری سید مجتبی نواب صفوی دست به ترور برخی از شخصیتهای فاسد پهلوی زدند آنها نیز احمد کسروی را ترور نمودند در ایدوئولوژی هیچ شباهتی به مجاهدین خلق نداشتند

اما فدائیان خلق گروه دیگری بودند که زیرمجموعه سازمانهای چریکی در ایران بودند و همسو با سازمان مجاهدین خلق بودند و در حقیقت منشعب از مجاهدین هستند

بانوی برفی;557455 نوشت:
5-مجاهدین از ابتدا مارکسیست و کمونیست بودند و از مردم پنهان می کردند ، یا بعدا تغییر عقیده دادند؟

عقائد گروه مجاهدین مارکسیستی بوده است و به مرور زمان و تدریجی شکل گرفت.

هدف انان مبارزه با رژیم پهلوی بود اما به مرور زمان گرایش به مارکسیست پیدا کردند و در ایدوئولوژی فاصله زیادی با مبانی انقلاب اسلامی پیدا کردند به گونه ای که در برابر انقلاب قد علم کردند

بانوی برفی;557455 نوشت:
8-در انقلاب ایران مبارزه عقیدتی بیشتر تاثیر داشت یا مسلحانه؟

به نظر میرسد مبارزه مسلحانه در کنار مبارزه فرهنگی و عقیدتی کارساز تر است.

سید محسن;567235 نوشت:
به نظر میرسد مبارزه مسلحانه در کنار مبارزه فرهنگی و عقیدتی کارساز تر است.

[=arial]سلام!
کارساز بودن از چه لحاظ؟ به رژیم فشار وارد میکرد؟
مبارزه فرهنگی و عقیدتی مردمو بر ضد رژیم میکرد و باعث تظاهرات و غیره میشد؟ اصن تظاهرات چه اثری داشت؟

[=arial]آیا گروهی با عقاید مذهبی مثل مجاهدین برای مبارزه با رژیم بود؟(حالا چه مسلحانه چه غیرمسلحانه)

سید محسن;567223 نوشت:
عقائد گروه مجاهدین مارکسیستی بوده است و به مرور زمان و تدریجی شکل گرفت.

[=arial]
اگه مارکسیستی بود چرا بعضی افراد مذهبی هم با این گروه ها همکاری میکردند؟ و یا چرا همیشه تعداد مبارزین مجاهد بیشتر بود؟ من اکثر کسانیکه میشناسم با این سازمان ها همکاری داشتند

بانوی برفی;567866 نوشت:
کارساز بودن از چه لحاظ؟ به رژیم فشار وارد میکرد؟

با سلام
در اکثر انقلابها و شورشها گفتمان انتقلاب کارساز و پاسخگو میباشد زیرا در درجه اول باید گفتمان اصلحی انجام شود اگر جوابگو نبود باید سراغ گزینه بعدی رفت که همان گفتمان انقلاب است

بانوی برفی;567866 نوشت:
مبارزه فرهنگی و عقیدتی مردمو بر ضد رژیم میکرد و باعث تظاهرات و غیره میشد؟ اصن تظاهرات چه اثری داشت؟

مبارزه فرهنگی اساس و ایدوئواوژی تقابل دو جبهه است و اگر درست انجام شود نوبن به مبارزه مسلحانه نمیرسد

بانوی برفی;567867 نوشت:
آیا گروهی با عقاید مذهبی مثل مجاهدین برای مبارزه با رژیم بود؟(حالا چه مسلحانه چه غیرمسلحانه)

این سازمان با هدف مبارزه با رژیم پایه ریزی شد

بانوی برفی;567869 نوشت:
اگه مارکسیستی بود چرا بعضی افراد مذهبی هم با این گروه ها همکاری میکردند؟ و یا چرا همیشه تعداد مبارزین مجاهد بیشتر بود؟ من اکثر کسانیکه میشناسم با این سازمان ها همکاری داشتند

در اکثر مبارزات افراد هم عقیده نیستند ولی دریک هدف با هم مشترک هستند و آن سرنگونی طاغوت است در جنگهای اولیه هم این امر وجود داشته مثلا در سپاه امام حسن خوارج, دنیا طلب, اعراب متعصب به رییس قبیله و شیعه ای که مرید و معتقد به امام حسن باشد حضور داشتند آنان در عقیده باهم مشکل داشتند اما هدف آنان در مبارزه یکی بود و آن نابودی معاویه بود

پرسش:
سرآغاز تشکیل گروه مجاهدین خلق از کجا بود؟توسط چه کسانی تشکیل شد؟عقاید آن افراد چه بود؟هدف از تشکیل این گروه چه بود؟

پاسخ:
سازمان مجاهدین خلق ایران با استراتژی مبارزه مسلحانه در شهریور ۱۳۴۴ به وسیله سه تن از دانشجویان پیشین دانشگاه تهران به نامهای محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغربدیع زادگان که فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی آنان را قانع نکرده بود، برای براندازی رژیم شاهنشاهی بنیانگذاری شد.
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق بلافاصله پس از تاسیس ، دست به اقدام علنی نزدند تا هم بتوانند مبانی فکری و ایدئولوژیک خود را تدوین کنند و نیز به کادر خود، آموزش عمیق فکری وعقیدتی بدهند.

موسسین سازمان مجاهدین خلق پس از گفت و گوهای اولیه ، شناسایی و جذب نیروها و تشکیل سلول های کوچکی در قزوین ، تبریز، مشهد، اصفهان ، شیراز، کرمانشاه ، کرمان و بانه در سال ۱۳۴۷با تشکیل کمیته مرکزی به بررسی روستاها و چگونگی امکان فعالیت سیاسی و مبارزاتی در آنجا،برنامه های آموزشی و چگونگی تشکیل خانه های تیمی پرداختند.

مجاهدین خلق در طی سال ۱۳۴۷ پس از تکمیل مطالعات به این نتیجه رسیدند که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی امکان آغاز مبارزه در روستاها فراهم نیست و شهرها برای انجام عملیات مناسبتر هستند. از این رو کمیته مرکزی با افزایش تعداد نیروهای خود نسبت به تشکیل گروه های فنی ، اطلاعات ، تبلیغات ، تدارکات ، تسلیحات و الکترونیک پرداخت و زمینه را برای تدارک مبارزه مسلحانه آماده کرد. تعلیم فنون ورزشی کشتی و جودو، رانندگی با خودرو وموتورسیکلت و سایر آموزشهای عمومی در برنامه کار قرار گرفت . از طرف دیگر با برقراری ارتباط با دفتر نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین در دوبی نسبت به اعزام اعضای سازمان به پایگاه های الفتح برای کسب آموزش های نظامی اقدام شد.

در خرداد ۱۳۴۹ یک گروه سه نفره با تهیه شناسنامه و گذرنامه جعلی از طریق دوبی به لبنان رفتند. متعاقب آن ۶ نفر دیگر با همین روش به دوبی رفتند تا از آنجا به اردوگاه های چریکی الفتح در لبنان بروند; اما پلیس دوبی آن ۶ نفر را به گمان اینکه قاچاقچی هستند دستگیر و به زندان انداخت و قصد داشت آنان را به تهران بازگرداند و به مقام های انتظامی ایران تحویل دهد.مجاهدین خلق وقتی از این موضوع باخبر شدند و نتوانستند اعضای زندانی را آزاد کنند، طرح ربودن هواپیما را ریختند. سه نفر از اعضای سازمان به عنوان مسافر سوار هواپیما شدند و پس ازحرکت ، مسیر هواپیمارا به طرف بغداد منحرف کردند. بعد از ورود به بغداد مقامهای عراقی به آنان ظنین شدند و با اعمال شکنجه سعی کردند تا هویت اصلی آنان را بفهمند. سرانجام بامیانجیگری مقام های فلسطینی ، مجاهدین موفق شدند خود را به پایگاه فلسطینی ها در اردن برسانند. ساواک یک سال بعد، از هویت هواپیماربایان و تشکیل یک گروه چریکی آگاه شد;اما هنوز اطلاع دقیقی از چگونگی این سازمان نداشت . متعاقب این جریان ، سازمان مجاهدین ،۱۰ نفر دیگر را از تهران به اردن فرستاد تا در اردوگاه های الفتح آموزش نظامی ببینند. روند اعزام به اردوگاه های نظامی افراد تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت .

به لحاظ عملیاتی پس از واقعه سیاهکل توسط فدائیان خلق ، مجاهدین خلق وادار به شتاب در اجرای عملیات نظامی شدند تا آنان متوجه شوند در پیشقراولی نبرد مسلحانه تنها نیستند. ازاین رو عملیات خود را از مرداد ۱۳۵۰ برای قطع سیستم اصلی برق سراسری و برهم زدن جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی طراحی کردند.

در طی سالهای ۱۳۵۱-۱۳۵۴ سازمان مجاهدین دست به یک سلسله کارهایی در جهت مبارزه با رژیم شاه زد. در اردیبهشت ۱۳۵۱، یک هفته پس از اعدام اولین گروه از مجاهدین ، به یک پاسگاه پلیس در تهران حمله کردند. سپس دفتر مجله «این هفته » را که به اشاعه فرهنگ غرب و تخریب روحیه خلق متهم شده بود، منفجر کردند. همچنین در بهار ۱۳۵۱ به مناسبت بازدید نیکسون ، رئیس جمهوری آمریکا از ایران ، در دفتر اداره اطلاعات آمریکا، انجمن ایران وآمریکا، دفاتر پپسی کولا، جنرال موتور، شرکت نفت دریایی و هتل اینترنشنال ، بمبهایی را منفجرکردند. اتومبیل ژنرال هارولد پرایس ، رئیس هیات مستشاری آمریکا را در ایران به گلوله بستند;اما موفق به کشتن او نشدند. همچنین بمبی را در آرامگاه رضاشاه منفجر کردند. در ۱۲ مرداد۱۳۵۱ به نشانه اعتراض به ورود ملک حسین ، پادشاه اردن به ایران یک بمب در سفارت اردن منفجر کردند.

بعد از اعلام «بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک » در سال ۱۳۵۴، شکافی عظیم در میان اعضای سازمان مجاهدین ایجاد شد. اکثریت مجاهدین به مارکسیسم رو آوردند و اقلیتی از آنها تحت عنوان مجاهدین مسلمان به اصول مذهبی پافشاری کردند. البته جدایی و انشعاب مجاهدین ، ناگهانی و غیرقابل انتظار نبود، زیرا کسانی نظیر تقی شهرام و بهرام آرام چنین مباحث ایدئولوژیکی را مطرح و بر روی آن پافشاری می کردند. بسیاری از کسانی که به مارکسیسم گرویدند، از افراد مسلمان متعصب و معتقد به اصول توحید بودند; مانند روحانی و حق شناس که در تیم ایدئولوژی اصلی و اولیه عضویت داشتند یا پوران بازرگان ، همسر حنیف نژاد، که ازمعتقدین به مذهب بود.
سرخوردگی مجاهدین از پشتیبانی روحانیون از آنان ، ناتوانی جذب روشنفکران جدید که گرایش به مذهب نداشتند و نیز شتاب در عضوگیری و اطاعت کورکورانه از کادر رهبری سازمان که به مارکسیسم روآورده بودند، از جمله دلایل گرایش به مارکسیسم ذکر شده است .

پس از اعلامیه مواضع ایدئولوژیک سال ۱۳۵۴، مجاهدین مارکسیست با حفظ آرم سازمان وتغییر علائم و نشانه گذشته ، حذف آیات قرآن و تاریخ پیدایش سازمان و نیز افزودن مشت گره خورده به نشانه وابستگی به طبقه کارگر، آرم جدیدی را برای خود تهیه کردند. نشریه «جنگل » را به جای «مجاهد» به عنوان ارگان سازمان منتشر کردند و هر سه ماه یکبار نیز نشریه «قیام کارگر» را انتشار دادند.

مجاهدین مارکسیست با سازمان فدائیان خلق درباره ادغام دو سازمان مارکسیست به گفتگو نشستند ولی به زودی با توسل به این دلایل که سازمان فدایی هنوز با ریشه های کاسترویی خود پیوند دارد و از محکوم کردن سوسیال امپریالیسم شوروی خودداری می کند و با عوامل مشکوکی مانند حزب توده و جبهه ملی رابطه پنهانی دارد، گفت وگو را قطع کردند. فدائیان خلق نیز مجاهدین مارکسیست را به پذیرش کورکورانه مائوئیسم و مدعیان دروغ پرداز طرفدار طبقه کارگر وفرصت طلب متهم کردند.

مجاهدین مارکسیست از طرف دیگر به تسویه حساب با برخی از اعضای برجسته سازمان که بر روی اصول اسلامی پافشاری داشتند، پرداختند. از جمله مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را ربودند. شریف واقفی را به شهادت رساندند و لباف را نیز زخمی کردند و در دام پلیس انداختند.
در طی دورانی که مجاهدین مسلمان تلاش می کردند از مارکسیستها فاصله بگیرند، بخشی ازروحانیون ، خواهان برخورد تند با مارکسیستها بودند و برخی همچون آیت الله طالقانی ، آیت الله منتظری ، لاهوتی ، مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی رای به جدایی از مارکسیستها و خاتمه یافتن «اتحاد استراتژیک » دادند. طی فتاوای معروفی که در اوایل سال ۱۳۵۵ از طرف روحانیون صادرشد، زندگی اشتراکی با مارکسیستها پایان یافت . رهبری مجاهدین در زندان به ویژه مسعودرجوی ، به صدور این فتوا اعتراض داشتند; در عین حال خود را حداقل برحسب ظاهر ملزم به رعایت آن می دیدند. پس از این گروهی از مجاهدین به انتقاد از مسعود رجوی پرداختند و از آن فاصله گرفتند. از جمله عزت الله سحابی که به طور کلی از آنان جداشدند.

در هر حال انشعاب سال ۱۳۵۴، اختلافهای موجود و درگیری های گروههای مختلف سازمان مجاهدین ، ضربات مهلکی را بر این سازمان وارد کرد. ساواک در طی مدت زمان کوتاه پس ازانشعاب توانست تعداد زیادی از افراد و گروههای پراکنده مارکسیست و مذهبی وابسته به سازمان مجاهدین را به تدریج شناسایی کند و از بین ببرد; به طوری که از اواسط سال ۱۳۵۵دیگر عملا سازمانی وجود نداشت .
از طرف دیگر انشعاب در سازمان مجاهدین باعث شد که برخلاف دوره های قبل که عمدتا فعالیت های سیاسی دانشجویی به صورت مشترک انجام می شد و در حقیقت یک اتحاد استراتژیک بین نیروهای مارکسیست و مذهبی در مقابله با شاه وجود داشت ، برنامه های مشترک خاتمه یافت و با بدبینی شدیدی که بین مارکسیستها و مذهبی ها شکل گرفت ، روند چندگانگی نیروهای سیاسی در دانشگاه ها، زندان ها و جامعه اتفاق افتاد و به طرف مرزبندی دقیق نیروها رفت . گروه های مسلح مذهبی هم که شکل گرفتند برخلاف قبل ، از همکاری با نیروهای مارکسیست پرهیز داشتند. زیرا معتقد بودند آنها به لحاظ اعتقادی با مااختلاف دارند و در بین راه به ما خیانت می کنند و از پشت خنجر می زنند.[1]

مبارزه مسلحانه چه تاثیری می توانست در بهبود وضعیت کشور داشته باشد؟
مجاهدین خلق از بدو موجودیت و طی حیات خفیف و زیرزمینی شان، دائماً دل و دین به کشورهای دیگر داده اند و اکثر سالها از کمک های مالی و سیاسی و نظامی کشورهای عربی برخوردار بودند. در ابتدا، به بهانه آموزش و جنگ، به کشورهای عربی آمد و شد داشتند و در هنگام برگشت به ایران، سوغات شان سلاح و مهمات بود. در یکی از همین رفت و آمدها در سال ۱۳۴۹ و داستان هواپیما ربایی دبی که گروه حسین روحانی توانست هواپیمای حامل اسرا را در بغداد فرود آورد، آنان پس از بازجویی های ابتدایی، سرانجام اعتماد مقامات امنیتی و دولتمردان عراقی را به خود و اهداف سازمانی شان، جلب کرده و همگی آزاد شدند که این مورد توانست سنگ بنای روابط حسنه میان سازمان و بغداد، در آینده ای نه چندان دور باشد.
مبارزه مسلحانه مجاهدین علیه جمهوری اسلامی که از سال ۱۳۶۰ آغاز شد و پس از شکست در تهران، به سمت کردستان ایران و عراق عقب نشینی کردند، کشور عراق مامن و پشت جبهه مناسبی برای نیروهای مجاهد در حین جنگ علیه جمهوری اسلامی بود که سرانجام با قرارداد صلح مابین طارق عزیز و مسعود رجوی، این همکاری در اوج خود بدل به گماشتگی برای کشوری شد که تمام عیار در جنگ علیه ایران، به سر می برد.

همکاری مجاهدین با عراق که از سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ آغاز شد و النهایه از سال ۱۳۶۵ به اوج خود رسید، تنها مربوط به جنگ علیه جمهوری اسلامی نبود، بلکه عراقیها در جبهه های مختلف داخلی اعم از جنگ علیه اکراد و شیعیان در سال ۱۳۷۰، از مجاهدین استفاده می کردند که در این رابطه انواع سند و شهود زنده موجود است.
در گرماگرم جنگ عراق و ایران و سال ۱۳۶۷ بود که مجاهدین در اقدامی مشکوک و بنا به خواست صدام حسین و در ماجرای حج عربستان، شرکت کردند تا با درگیری با پلیس و نیروهای امنیتی عربستان، مجموعه اغتشاشات و درگیریها را به گردن زوار و سایر ماموران ایرانی، تمام کنند و از این بابت شکاف مابین ایران و عربستان را به نفع عراق، افزایش دهند.
بعدها که مجاهدین از انواع کمکهای عراقیها، رشد چشمگیری یافته و خود را آلترناتیو و دولت خطاب می کردند، در همکاری امنیتی و جاسوسی با کشورهایی چون اردن و ترکیه علیه ایران، دریغ نمی کردند.
از دوران جنگ ایران و عراق که بگذریم، در جنگ سوریه، مجاهدین خلق از مخالفین بشار اسد حمایت همه جانبه کرده و در این رابطه با کشورهای عربی که موضع آشکار علیه دولت سوریه و ایران، داشتند همسو و همکاریهای متنوعی را آغاز کردند.
رابطه با اسراییل و آغاز همکاریهای جاسوسی و تروریستی با اهداف اسراییلی علیه ایران و ترساندن اسراییل از سلاح اتمی، تقریباً پس از سقوط صدام حسین، قوت گرفته و آشکارا تا به امروز ادامه دارد.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی که مجاهدین خلق اقبال خود را در ایران و جهان رو به شکست یافتند، دوباره با جناح های جنگ طلب خارجی و کشور اسراییل و عرب منطقه، همصدا و همبازی شدند تا با تحریک و ترساندن و مشاوره به آنان، مذاکرات مابین ایران و غرب را تاثیر بگذارند و هزینه مذاکرات در طرف ایرانی را بالا ببرند.
طی روزهای اخیر و با ذوب شدن یخهای سیاسی مابین ایران و غرب، دوباره دستهای پنهان هویدا شد تا آنجا که جان کری وزیر خارجه آمریکا جهت دلجویی و رفع سوء تفاهم، به کشورهای منطقه سفر کرد اما اهرمهای فشار مجدداً به باجخواهی ادامه داده و دوباره بحث جزایر ایرانی را به میان کشیدند.
با اطلاعاتی که اخیراً به دست ما رسیده است، تعدادی از مشاوران و جاسوسان مجاهدین، با سفر به کشورهای منطقه و آن دسته از کشورهایی که از مذاکرات سیاسی مابین ایران و غرب منافع و اتوریته خود را در خطر می بینند، بحث سلاح اتمی و انرژی منطقه را پیش کشیده و در این رابطه ضمن همکاریهای جاسوسی و سیاسی، آشکارا تبلیغات خود را همسو با منافع کشورهایی چون اسراییل و عربستان و قطر و امارات و سایر دشمنان ایران، همسو کرده اند.

فداییان که بودند و چه تفاوتی با مجاهدین داشتند؟

فداییان اسلام گروهی بودند که به رهبری سید مجتبی نواب صفوی دست به ترور برخی از شخصیتهای فاسد پهلوی زدند آنها نیز احمد کسروی را ترور نمودند در ایدوئولوژی هیچ شباهتی به مجاهدین خلق نداشتند
اما فدائیان خلق گروه دیگری بودند که زیرمجموعه سازمانهای چریکی در ایران بودند و همسو با سازمان مجاهدین خلق بودند و در حقیقت منشعب از مجاهدین هستند.[2]

مجاهدین از ابتدا مارکسیست و کمونیست؟
عقائد گروه مجاهدین مارکسیستی بوده است و به مرور زمان و تدریجی شکل گرفت.
هدف انان مبارزه با رژیم پهلوی بود اما به مرور زمان گرایش به مارکسیست پیدا کردند و در ایدوئولوژی فاصله زیادی با مبانی انقلاب اسلامی پیدا کردند به گونه ای که در برابر انقلاب قد علم کردند

در انقلاب ایران مبارزه عقیدتی بیشتر تاثیر داشت یا مسلحانه؟
به نظر میرسد مبارزه مسلحانه در کنار مبارزه فرهنگی و عقیدتی کارساز تر است.
مجاهدین بر چه اساسی بنا شد؟
مجاهدین بر اساس مبارزه با رژیم پهلوی تاسیس گردید.[3]

کلیدواژه : سازمان، مجاهدین، فداییان، انقلاب، اسلامی، ایران
منابع:

[1]. تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران و مواضع آن تالیف: احمدرضا کریمی تاریخ انتشار: آبان 1384

[2] . همان

[3] . همان


موضوع قفل شده است