حقوق زن در مسیحیت، چرا و چگونه؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حقوق زن در مسیحیت، چرا و چگونه؟

آیا مسیحیت حقوق زن را پاس داشته است؟
آیا زن در کتاب مقدس ارزشمند است؟

آیا …



در این پست در باره سوالات فوق چیزهایی می خوانید و نظرات ارزشمند شما مرا راهنمایی خواهد کرد.



شعار مسیحیان معتدل در حقوق زن این است که حقوق مرد و زن با یکدیگر برابر است. در مقابل این اقلیت دو گروه دیگر قرار دارد. به عبارت دیگر بقیه مسیحیان یا در زمره کسانی هستند که حقوق زن را برتر از مرد می شمارند و عقده هایشان را در قالب های کنوانسیون های فیمینیستی گشایش می دهند ، یا در زمره کسانی هستند که مرد را برتر از زن می دانند و چشمشان را بر ظلم ها و تحقیر هایی که به زنان وارد می شود می بندند. این مسیحیان بر اسلام می تازند که دین اسلام حقوق و جایگاه زن را محترم نشمرده است. آیا واقعا این گونه است.
آیا اسلام که در حق زن و مرد قائل به تفاوت است نه تساوی ،‌ ظلم کرده است؟

فرض کنید دو کودک نزد شما هستند . یکی فوق العاده گرسنه است و دیگری فوق العاده سیر اما تشنه . آیا اگر کسی بیاید و بگوید به هر دو به یک اندازه غذا بدهید ، حقوق آنها را محترم شمرده است؟ ایا اگر دیگری بیاید بگوید غذا را رها کن.
به هر دوی آنها به یک اندازه آب بده. آیا این هم جایگاه و حقوق آن ها را مراعات کرده است ؟ یا این که نفر سوم بیاید و بگوید به گرسنه غذا بدهید و به تشنه آب؟
امیدوارم پاسخ مناسب را خودتان دریافته باشید.

در مسیحیت وقتی که می خواهند بگویند زن ارزشمند است ،‌ به آیه زیر از کتاب مقدس استناد می کنند:‌

۲۷ .. همة شما که در مسیح تعمید یافتید مسیح را در برگرفتید. ۲۸ هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن زیرا که همة شما در مسیح عیسی یک می‌باشید(غلا ۳ : ۲۸).

از همین رو پیوسته به وضعیت حقوق زن در ادیان مختلف اعتراض می کنند و در حالی که آگاهی کافی ندارند به نقد حقوق زن در اسلام می پردازند.

این در حالی است که پاسخ شایسته و در خوری را در قبال سوالات زیر از ایمانداران مسیحی ندیده ام و امیدوارم اکنون با نظرات خوب مسیحیان آگاه راهنمایی شوم.
دوستان خوبم:

اگر شما به حکم ورود بانوان حائض به مسجد معترض هستید ،‌ پس چرا اجازه نمی دهید ،‌ زنان حائض وارد هیکل شوند؟

اگر به حکم نفاس معترضید ،‌ پس چرا معتقدید اگر زنی فرزند پسر به دنیا آورد تا هفت روز نجس است و اگر فرزند دختر به دنیا آورد تا دو هفته؟‌

لاویان ۱۲ : « ۱ و یهُوَه موسی را خطاب کرده گفت:
۲ “بنی اسرائیل را خطاب کرده بگو: چون زنی آبستن شده پسر نرینه ای بزاید آنگاه هفت روز نجس باشد موافق ایام طَمث حیضش نجس باشد.
۳ و در روز هشتم گوشت غُلفة او مختون شود.
۴ و سی و سه روز در خون تطهیر خود بماند و هیچ چیز مقدس را لمس ننماید و به مکان مقدس داخل نشود تا ایام طُهرش تمام شود. ۵ و اگر دختری بزاید دو هفته بر حسب مدت طَمث خود نجس باشد و شصت و شش روز در خون تطهیر خود بماند. »

اولا چرا زن باید نجس باشد.
ثانیا چرا برای فرزند دختر این نجاست دو برابر و به اندازه دو هفته است؟‌

کتاب مقدس از ۶۶ سفر تشکیل شده است که به اذعان نویسندگان و پژوهشگران مسیحی همه این اسفار توسط نویسندگان مرد نوشته شده است.
شما که به حقوق زن در اسلام ایراد می گیرید ، پس چرا خداوند حتی یک زن را هم به عنوان نویسنده حتی یک بخش کوتاه و مختصر از یکی از اسفار برنگزیده است؟!

چرا حتی به یکی از زنان سبط لاوی اجازه نداده است تا کهانت و خدمت در خیمه اجتماع در هیکل (درعهد قدیم) را بر عهده بگیرد؟!

چرا خداوند از میان دوازده رسول و حواری مسیح علیه السلام حتی یک نفر زن هم برنگزیده و همه حواریون مسیح مرد هستند؟!

از این دوازده نفر گذشته ،‌ چرا در آن هفتاد رسولی که خداوند فرستاد ،‌ حتی نشنیده ایم یک نفرشان زن باشد؟!:Sham:


چرا در اعمال رسولان فصل ۶ آیه سه آمده است : ای برادران هفت مرد نیک‌نام و پر از و حکمت را از میان خود انتخاب کنید تا ایشان را بر این مهم بگماریم؟
چرا نگفته است هفت زن؟
یا حتی یک زن؟‌
چرا همه باید مرد باشند؟! مگر دلیل انتخاب این هفت مرد خدمت به بیوه زنان نبوده است (بیوه‌زنان ایشان در خدمت یومیه بی‌بهره می‌ماندند)؟ خوب در اینجا چه فلسفه ای وجود داشته است که به بیوه زنان باید مردان خدمت کنند نه زنان ؟!

در نامه پولس به قرنتیان (اول قرنتیان فصل ۱۵)، برای اثبات قیام مسیح نام مردان بسیاری آورده می شود که در میان آنها حتی یک زن هم نیست . این نیاوردن نام یک زنان در میان اسامی که گفتیم ،‌ قطعا به دلیل خاصی بوده است . چرا که اولین کسی که شاهد قیام مسیح بود ، مریم بود و او بود که نخستین بشارت به قیام را اعلام کرد.
اما چرا نام وی از لیست شاهدان قیام مسیح حذف شده است؟
ایا این یک دلیل آشکار بر نادیده گرفتن جایگاه زن در مسیحیت نیست؟‌

در کلیسای اولیه به تفصیلی که در نامه های اول تیموتاوس و تیطس آمده است،‌ روی سخن با اسقف ها و شماسان مرد است و در این میان از زنان اسقف و شماس خبری نیست؟‌!
کما این که در عهد جدید ما اصلا نامی از زنان بشارت دهنده یا شبان یا معلم به همان معنای عامی که در عهد جدید است ،‌ نمی بینیم.

در هیچ جایی از عهد جدید نام زنی نیامده است که به دست او معجزه ای رخ داده باشد. در حالی که در قرآن کریم در مورد حضرت مریم علیها سلام آمده است:‌

درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند؛ (آنقدر ناراحت شد که) گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلّی فراموش می‌شدم!» ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است! و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‌ای بر تو فرو می‌ریزد!

در مکاشفه یوحنا سخن از دو شاهد نبی مرد است نه دو شاهد زن یا یکی زن و دیگری مرد.
به نظر من که یک مسلمان هستم و قائل به تفاوت حقوق زن و مرد ، حقوق زن در اسلام و مسیحیت هر دو محترم است . اما از نظر برادران و خواهران مسیحی که قائل به تساوی حقوق زن هستند ،‌ سوالات فوق چگونه پاسخ داده می شود؟ آیا واقعا مسیحیان حقوق زن در دین خود و کتاب مقدس را درک کرده اند؟‌
با سپاس فراوان از سید محمد رضا طباطبایی

[=Century Gothic]طلاق در تورات

[=Century Gothic]بر اساس نص تورات حق طلاق منحصرا در اختیار مرد قرار دارد. در سفر تثنیه چنین آمده است:
[=Century Gothic]چون کسی زن گرفته ، به نکاح خود درآورد ، اگر در نظر او پسند نیاید از این که چیزی ناشایسته در او بیابد ، آن گاه طلاق نامه ای نوشته ، به دستش دهد ، و او را از خانه اش رها کند.( سفر تثنیه ۲۴ : ۱) .
[=Century Gothic]یعنی حق طلاق به دست مرد سپرده شده است و در صورتی که مرد پس از مدتی از زن خسته شده و یا مانند سابق خوشایندش نباشد حق دارد بدون هیچ تشریفات قانونی و تنها با نوشتن طلاق نامه ای زن را از خانه بیرون کند.
طلاق در شریعت تورات به میل و رغبت مرد بستگی داشته و بر حسب اراده او انجام می پذیرد و هیچ محدودیتی ندارد. در سفر خروج(سفر خروج ، ۱۸ : ۲-۵) درباره موسی علیه السلام و همسرش صفوره چنین آمده است:

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]آن گاه تیرون پدر زن موسی ، صفوره ، زن موسی را برداشت ، بعد از آن که (موسی) او را پس فرستاده بود … و با پسران و زوجه اش نزد موسی به صحرا آمدند ، در جایی که او نزد کوه خدا خیمه زده بود.
[=Century Gothic]و در کتاب اشعیا (اشعیا ۵۰ : ۱) چنین آمده است:
[=Century Gothic].. «طلاق نامه مادر شما که او را طلاق دادم کجا است؟ یا کیست از طلبکاران من که شما را به اوفروختم؟ اینک شما به‌سبب گناهان خود فروخته شدید و مادر شما به جهت تقصیرهای شما طلاق داده شد.
[=Century Gothic]این آیات بیانگر این حقیقت است که زن در ماله طلاق حق و اختیاری نداشته و حق طلاق طبق شریعت یهود ، منحصرا در اختیار مرد می باشد.
[=Century Gothic]به اضافه این که پس از وقوع طلاق ، زن مطلقه از هیچ یک از امتیازات حقوقی بهره مندی از نفقه و مسکن ، آن چنان که در قرآن تشریع شده است، برخوردار نمی باشد.
[=Century Gothic]ممنوعیت طلاق در تورات
[=Century Gothic]در دو حالت طلاق به طور کلی ممنوع شده است:
[=Century Gothic]۱٫ زمانی که شوهر به دروغ همسر خود را به باکره نبودن متهم نماید. در این صورت و زمانی که دروغ او معلوم گردد ، تا آخر عمر خود حق طلاق آن زن را نخواهد داشت. تثنیه ۲۲ : ۱۳-۱۹ :
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]۱۳ اگر کسی برای خود زنی گیرد و چون بدودرآید، او را مکروه دارد.
[=Century Gothic]۱۴ و اسباب حرف بدونسبت داده، از او اسم بد شهرت دهد و گوید این زن را گرفتم و چون به او نزدیکی نمودم، او را باکره نیافتم.
[=Century Gothic]۱۵ آنگاه پدر یا مادر آن دختر علامت بکارت دختر برداشته، نزد مشایخ شهر نزددروازه بیاورند.
[=Century Gothic]۱۶ و پدر دختر به مشایخ بگوید: «دختر خود را به این مرد به زنی داده‌ام، و از اوکراهت دارد،
[=Century Gothic]۱۷ و اینک اسباب حرف بدو نسبت داده، می‌گوید دختر تو را باکره نیافتم، و علامت بکارت دختر من این است.» پس جامه را پیش مشایخ شهر بگسترانند.
[=Century Gothic]۱۸ پس مشایخ آن شهرآن مرد را گرفته، تنبیه کنند.
[=Century Gothic]۱۹ و او را صد مثقال نقره جریمه نموده، به پدر دختر بدهند چونکه برباکره اسرائیل بدنامی آورده است.
و او زن وی خواهد بود و در تمامی عمرش نمی تواند او رارها کند.

[=Century Gothic]۲٫ زمانی که مرد به دختر باکره بدون همسر ، تجاوز کند ، در صورت گرفتار شدن، آن دختر ، زن او تلقی شده و آن مرد تا آخر عمر خود حق طلاق او را نخواهد داشت: تثنیه ۲۲ : ۲۸ و ۲۹:
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]۲۸ و اگر مردی دختر باکره‌ای را که نامزدنباشد بیابد و او را گرفته، با او همبستر شود وگرفتار شوند،
[=Century Gothic]۲۹ آنکه آن مرد که با او خوابیده است پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و آن دختر زن او باشد، چونکه او را ذلیل ساخته است و در تمامی عمرش نمی تواند او را رها کند.
.ادامه دارد ....

با سلام و تشکر از رضای عزیز بنده هم نکاتی در مورد مقام زن در مسیحیت عرض میکنم که عبارتند از:

1- برتری بی چون و چرای مرد بر زن:
« اما می خواهم شما بدانید که سر هر مرد مسیح است وسر زن مرد» (رسالهء پولس، اول قرنتیان 11 : 3 ) زنان از مسيح
محرومند

2- مرد جلال خداست و زن جلال مرد !
« زیرا که مرد را نباید سر خود را بپوشد چونکه او صورت و جلال خداست اما زن جلال مرد است !» (رساله ء پولس اول قرنتیان 11 : 7) فقط مردان مي توانند جلال خدا باشند.

3- برتری مردان بر زنان ، همچون برتری مسیح بر کلیسا:
« شوهر سر زن است چنانکه مسیح نیز سر کلیسا» (افسسیان 5 :۲۳)

4- زن باید مطیع مرد باشد همانگونه که ما مطیع خدا هستیم !
«ای زنانشوهران خود را اطاعتکنید چنانکه خداوند را » !!! (افسسیان 5 : 22)
« همچنانکه کلیسا مطیع مسیحاست همچنین زنان نیز شوهران خود را در هر امریباشند» (افسسیان 5 : 24)

5- زن یکبار فریب خوردپس دیگر ساکت باشد و تعلیم ندهد :
« و زن را اجازت نمی دهم كه تعلیم دهد......بلكه در سكوت بماند زیراكه آدم اول ساخته شد و بعد حو‌ّا و آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورد »


نتیجه اینکه به دو دلیل زن حق تعلیم ندارد :
1 - دوم خلق شد

2- او بود که فریب خورد .همه كاسه كوزه ها سر زن شكست .



6- حکومت مرد بر زن ، مجازاتی خدایی برای زنان

وقتی در ابتدای پیدایش انسان آدم و حوا گنا كردند خداوند برای هر یك جریمه ای مقرر كرد




« و به زن گفت: درد و حمل تو را بسیار افزون گردانم با درد ، فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود واو بر تو حکمرانی خواهد کرد » (سفر پیدایش باب 3)

7- زنان برای مردان آفریده شدند !

« و نیز مرد بجهت زن آفریده نشد بلکه زن برای مرد » (قرنتیان 11 : 9) زنان خلقت مستقلي ندارند و فقط وسيله اي براي مرد هستند.


8- رستگاری زن در گروی زاییدن !
« آدم فریب نخورد بلكه زن فریب خورده اما به زاییدن رستگار خواهد شد«


9- فروختن دختر به عنوان کنیز !

یكی از احكام كه در عهد عتیق ذكر شده احكام فروختن دختر به عنوان كنیز است و برای آن قوانینی وضع نموده اند و مسیحیان این احكام را از جانب خداوند میدانند (سفر خروج ۲۱ : ۷)

10- زنان ؛ ناپاک !

مطابق کتاب مقدس زن پس از دو بار طلاق ناپاک می شود ! (تثنیه 24 : 4)

زنی که حیض می بیند ؛ تا هفت روز ناپاک است و اگر کسی هم به او دست بزند ناپاک می شود !
« و اگر زنی جریان دارد! و جریانی که در بدنش است خون باشد هفت روز در حیض خود بماند و هر که او را لمس کند تا شب نجس باشد ! و بر هر چیزی که در حیض خود بخوابد نجس باشد و بر هر چیزی بر آن بنشیند نجس باشد و هر که بستر او را لمس کند رخت خود را بشوید و با آب غسل کند و تا شب نجس باشد. و هر که چیزی را که او بر آن نشسته بود لمس کند رخت خود را بشوید و با آب غسل کند و تا شب نجس باشد. و اگر آن بر بستر باشد یا بر هر چیزی که او بر آن نشسته بود چون آن چیز را لمس کند تا شب نجس باشد. و اگر مردی با او هم بستر شود و زن حایض باشد، مرد تا هفت روز نجس خواهد بود و هر بستری که بر آن بخوابد نجس خواهد بود » (سفر لاویان، باب 15، شماره 19 تا آخر)
آیا براستی زنان در هر ماه یک هفته را باید نجس باشند و هیچ کس هم به ایشان دست نزند ؟، بستری که بر آن می خوابد و هر جایی که بر آن می نشیند نجس می­شود؟ !!!

آیا این همان کرامت زن است ؟!

[=Century Gothic]عدم تشریع عده طلاق در تورات[=Century Gothic]

در آیاتی از تورات که سخن از طلاق به میان آمده ، هیچ اشاره ای به تشریع عده و وجوب رعایت آن نشده است . در سفر تثنیه (تثنیه ۲۴ : ۱و ۲)
چنین آمده است:
[=Century Gothic]۱ چون کسی زنی گرفته، به نکاح خوددرآورد، اگر در نظر او پسند نیاید از این که چیزی ناشایسته در او بیابد آنگاه طلاق نامه‌ای نوشته، بدستش دهد، و او را از خانه‌اش رها کند.
[=Century Gothic]۲ و از خانه او روانه شده، برود و زن دیگری شود.
[=Century Gothic]یعنی زن به محض مطلقه شدن و خروج از منزل مرد آزاد است تا ازدواج دیگری داشته باشد و این نقص بزرگی است.
زیرا ممکن است زن از شوهر سابق خود باردار باشد و در صورت ازدواج مجدد فرزند او به همسر جدید منسوب می شود.
دیگر این که مبنای دوم در تشریع عده در اسلام ، ایجاد فرصت جهت بازسازی زندگی زناشویی است و این نشان از اهتمام به کانون خانواده داشته و به عنوان یکی از موانع فروپاشی خانواده در نتیجه طلاق ، در اسلام مطرح شده است اما در احکام تورات به محض وقوع طلاق ، خانواده از هم پاشیده و زن و مرد از یکدیگر جدا می شوند.

[=Century Gothic]طلاق در تلمود:[=Century Gothic]تلمود پس از تورات یکی از منابع معتبر تشریع در دین یهود محسوب می شود و از این حیث حتی بیشتر از تنخ (عهد قدیم) مورد توجه قرار گرفته است. در موضوع طلاق دو نمونه از احکام و قوانین تلمود را بررسی می کنیم:
[=Century Gothic]دیوانگی و جنون همسر:
[=Century Gothic]در تلمود ، عارضه جنون ، به جای آن که بهانه ای برای اجرای طلاق باشد ، مانعی برای آن به حساب آمده است.
در تلمود در این باره چنین آمده است:

[=Century Gothic]«اگر زنی دیوانه شود ، شوهر نمی تواند او را طلاق گوید و اگر شوهری مبتلا به جنون شود ، او نمی تواند با زن خود متارکه کند ، میشنایواموت ۱۴ : ۱ » .

[=Century Gothic]طلاق و سرپیچی از مهاجرت به فلسطین
[=Century Gothic]بر اساس تلمود در صورت اقدام و یا عدم اقدام به مهاجرت به سرزمین فلسطین ، مرد و زن در صورت های مختلف مجبور به طلاق خواهند شد.
[=Century Gothic]اگر شوهر بخواهد به فلسطین مهاجرت کند و همسرش با این کار موافق نباشد ، زن را مجبور به مهاجرت می کنند ، و اگر زن به هیچ وجه به مهاجرت راضی نشود ، شوهر باید وی را طلاق بدهد بدون آن که مهریه ای به او بپردازد. (گنجینه ای از تلمود ، ص ۱۸۷)
[=Century Gothic]در صورت عدم تمایل زن به مهاجرت به سرزمین فلسطین ، طلاق دادن او به منزله یک تکلیف دینی بر عهده مرد نهاده شده است و در این حالت زن از دریافت مهریه خود محروم خواهد شد.
[=Century Gothic]اگر زن بخواهد به فلسطین مهاجرت کند اما شوهر مایل به این کار نباشد ، در این حال نیز تکلیف دینی طلاق دادن زن توام با پرداخت مهریه به او به عهده مرد نهاده شده است: اگر زن بخواهد به فلسطین مهاجرت کند اما شوهر راضی به این امر نباشد ، او باید زن را طلاق گویند و کتوبای او را بپردازد. (گنجینه ای از تلمود ، ص ۱۸۸) .

[=Century Gothic]طلاق در صورت ترک فلسطین
[=Century Gothic]اگر زن بخواهد فلسطین را ترک کند و مرد با این امر موافق نباشد ، زن را مجبور می کنند که در فلسطین باقی بماند و اگر زن برای اجرای قصد خود پافشاری کند ، بدون دریافت مهریه مطلقه می شود.
اگر مرد بخواهد فلسطین را ترک گوید و زنش با این کار مخالف باشد ، مرد را مجبور می کنند که از اجرای قصد خود صرف نظر کند و اگر مرد برای عملی کردن نیت خود اصرار ورزد ، او باید زن خود را طلاق گوید و مهریه اش را به وی بپردازد. (کتوبوت ، ۱۱۰ ب).

[=Century Gothic]علی رغم اهتمام و تاکیدات موجود در تلمود در ارتباط با قداست ازدواج ، به نظر می رسد حضور در سرزمین فلسطین بر این قداست تقدم داشته و به عبارت دیگر مقدس تر است.
زیرا عدم تمایل به مهاجرت و یا اقامت در فلسطین ، عامل وجوب طلاق می باشد. (شخصیت زن در قرآن و کتاب مقدس ، دکتر دل آرا نعمتی پیرعلی ، نشر مجنون).
[=Century Gothic]ادامه دارد ....

[=Century Gothic]طلاق درانجیل


[=Century Gothic]بر خلاف تورات و عهد قدیم، در انجیل و عهد جدید محدودیت شدید در انجام طلاق مطرح شده و انجیل تنها دلیل طلاق را زنا معرفی کرده است:
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]و گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید ، طلاق نامه ای بدو بدهد. لیکن من به شما می گویم ، هر کس به غیر علت زنا ، زن خود را از خود جدا کند ، باعث زناکردن او می باشد و هر که زن مطلقه را نکاح کند ، زنا کرده باشد. (متی ۵ : ۳۱ و ۳۲) .
[=Century Gothic]این مطلب در پاسخ حضرت عیسا مسیح علیه السلام به فریسیان نیز آمده است(متی ۱۹ : ۳-۹):
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]۳ پس فریسیان آمدند تا او را امتحان کنند وگفتند: «آیا جایز است مرد، زن خود را به هر علتی طلاق دهد؟»
[=Century Gothic]۴ او در جواب ایشان گفت: «مگرنخوانده‌اید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید،
[=Century Gothic]۵ و گفت از این جهت مرد، پدر و مادرخود را رها کرده، به زن خویش بپیوندد و هر دویک تن خواهند شد؟
[=Century Gothic]۶ بنابراین بعد از آن دونیستند بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خداپیوست انسان جدا نسازد.»
[=Century Gothic]۷ به وی گفتند: «پس از بهر‌چه موسی‌امر فرمود که زن را طلاقنامه دهند و جدا کنند؟»
[=Century Gothic]۸ ایشان را گفت: «موسی به‌سبب سنگدلی شما، شما را اجازت داد که زنان خود را طلاق دهید. لیکن از ابتدا چنین نبود.
[=Century Gothic]۹ و به شما می‌گویم هر‌که زن خود را بغیر علت زناطلاق دهد و دیگری را نکاح کند، زانی است و هرکه زن مطلقه‌ای را نکاح کند، زنا کند.»
[=Century Gothic]بر طبق تعالیم انجیل ، طلاق با وجود دلایلی نظیر عدم تفاهم فکری و عاطفی زن و شوهر و یا هر دلیل عاقلانه دیگری نظیر عدم توانایی زوج در قیام به تکالیف شرعی خود ، جایز نبوده ، بلکه گناهی بزرگ به حساب می آید.
و نه تنها وقوع طلاق حرام و گناه است بلکه ازدواج مجدد زن مطلقه به منزله زنا و گناهی نابخشودنی تلقی شده است .

[=Century Gothic]عواقب قانون طلاق[=Century Gothic] انجیل[=Century Gothic]
[=Century Gothic]طبیعتا و خواه ناخواه ، در شرایطی که زن و شوهر تفاهم عاطفی نداشته و یا به دلایل موجه و منطقی ، قادر به ادامه زندگی مشترک خود نیستند و انجیل نیز به ان ها اجازه طلاق را نداده است ، راه های دیگری به منظور خلاصی از زندگی مشترک انتخاب خواهد شد.
از آن جا که تنها مجوز طلاق زناست ، اولین راهی نیز که به ذهن زن و شوهر خواهان طلاق می رسد همین است و حداقلش این است که یکدیگر را به زنا متهم سازند.

[=Century Gothic]برخی از زن و شوهر ها راه دیگری را برگزیده و به فرار و ترک خانه و شهر خود اقدام می کنند. اقدامات فجیع تری نیز در این میان قابل مشاهده است . نظیر اقدام به قتل یا خودکشی.
همچنین ممکن است زن وشوهر بدون این که رسما از یکدیگر طلاق بگیرند از هم جدا شده و به صورت مستقل از یکدیگر زندگی کنند چنان که در سریال های تلویزیونی غربی بسیار مشاهده می شود.:Sham::Sham:

[=Century Gothic]این ها راه حل هایی است که زن و مرد خواهان طلاق و ممنوع از طلاق در جوامع مسیحی برگزیده اند که بر خلاف تشریع کتاب اسمانی آن هاست .:Sham:
آشکار است که بر این اساس ، راه خروجی از ازدواج ناموفق وجود ندارد مگر با ارتکاب جرائم بزرگ و کوچکی نظیر قتل یا فرار .
بر اساس تعالیم عهد جدید که می گوید :

[=Century Gothic]اما منکوحان را حکم می کنم و نه من بلکه خداوند که زن از شوهر خود جدا نشود . و اگر جدا شود ، مجرد بماند یا با شوهر خود صلح کند و مرد نیز زن خود را جدا نسازد.
[=Century Gothic]حتی در صورت جدایی و طلاق نیز زن مطلقه حق ازدواج مجدد را نداشته و دو راه در پیش دارد یا رجوع به شوهر و یا سپری کردن زندگی بدون همدم و همسر.:Sokhan:
[=Century Gothic]ادامه دارد ....



ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را نقاره میزند طوس
آیا مسیح ایران کم داده مرده جان را
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس



[=Century Gothic]تعدد زوجات و ازدواج مجدد درتورات

[=Century Gothic]تورات در ضمن بیان وقایع و شرح حال پیامبران ، اشاراتی به چند همسری کرده است و در عین حال هیچ گونه منعی از آن به عمل نیاورده . حتی از نظر قانونگذاری در سفر تثنیه (تثنیه ۲۱ : ۱۵ تا ۱۷) چنین آمده است:
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]۱۵ و اگر مردی را دو زن باشد یکی محبوبه ویکی مکروهه، و محبوبه و مکروهه هر دو برایش پسران بزایند، و پسر مکروهه نخست زاده باشد،
[=Century Gothic]۱۶ پس در روزی که اموال خود را به پسران خویش تقسیم نماید، نمی تواند پسر محبوبه را برپسر مکروهه که نخست زاده است، حق نخست زادگی دهد.
[=Century Gothic]۱۷ بلکه حصه‌ای مضاعف ازجمیع اموال خود را به پسر مکروهه داده، او رانخست زاده خویش اقرار نماید، زیرا که او ابتدای قوت اوست و حق نخست زادگی از آن اومی باشد.
[=Century Gothic]در سفر خروج (خروج ۲۱ : ۱۰) نیز به مساله تعدد زوجات اشاره شده است:
[=Century Gothic]اگر زنی دیگر برای خود گیرد، آنگاه خوراک و لباس و مباشرت او را کم نکند.
[=Century Gothic]در سفر پیدایش(پیدایش ۲۸ : ۹) هم آمده است:
[=Century Gothic]پس عیسو نزد اسماعیل رفت، و محلت، دختر اسماعیل بن ابراهیم را که خواهر نبایوت بود، علاوه بر زنانی که داشت، به زنی گرفت.
[=Century Gothic]درباره حضرت ابراهیم علیه السلام و همسران او نیز آمده است(پیدایش ۱۶ : ۱-۳):
[=Century Gothic]۱ و سارای، زوجه ابرام، برای وی فرزندی نیاورد. و او را کنیزی مصری، هاجر نام بود.
[=Century Gothic]۲ پس سارای به ابرام گفت: «اینک خداوند مرا از زاییدن باز داشت. پس به کنیز من درآی، شاید از او بنا شوم.» و ابرام سخن سارای را قبول نمود.
[=Century Gothic]۳ و چون ده سال از اقامت ابرام درزمین کنعان سپری شد، سارای زوجه ابرام، کنیزخود هاجر مصری را برداشته، او را به شوهرخود، ابرام، به زنی داد.
[=Century Gothic]و در فصل بیست و پنجم (پیدایش ۲۵ : ۱):
[=Century Gothic]و ابراهیم، دیگر بار، زنی گرفت که قطوره نام داشت.
[=Century Gothic]در فصل بیست و ششم پیدایش آیه سی و چهار:
[=Century Gothic]و چون عیسوچهل ساله بود، یهودیه، دختر بیری حتی، وبسمه، دختر ایلون حتی را به زنی گرفت.
[=Century Gothic]درباره حضرت داوود علیه السلام هم آمده است(دوم سموئیل ۵ : ۱۳):
[=Century Gothic]و بعد از آمدن داود از حبرون کنیزان و زنان دیگر از اورشلیم گرفت، و باز برای داود پسران ودختران زاییده شدند.
[=Century Gothic]در سفر پیدایش نام همسران و پسران حضرت یعقوب علیه السلام چنین امده است(پیدایش ۳۶ : ۲۳-۲۶):
[=Century Gothic]۲۳ و اینانند پسران شوبال: علوان و منحت و عیبال و شفو و اونام.
[=Century Gothic]۲۴ و اینانند بنی صبعون: ایه و عنی. همین عنی است که چشمه های آب گرم را در صحرا پیدانمود، هنگامی که الاغهای پدر خود، صبعون رامی چرانید.
[=Century Gothic]۲۵ و اینانند اولاد عنی: دیشون واهولیبامه دختر عنی.
[=Century Gothic]۲۶ و اینانند پسران دیشان: حمدان و اشبان و بتران و کران.
[=Century Gothic]در کتاب اول پادشاهان تعداد فراوان همسران حضرت سلیمان علیه السلام چنین شمارش شده است(اول پادشاهان ۱۱ : ۱-۳):
[=Century Gothic]۱ و سلیمان پادشاه سوای دختر فرعون، زنان غریب بسیاری را از موآبیان و عمونیان وادومیان و صیدونیان و حتیان دوست می‌داشت.
[=Century Gothic]۲ از امتهایی که خداوند درباره ایشان بنی‌اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان درنیایید و ایشان به شما درنیایند مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند. و سلیمان با اینها به محبت ملصق شد.
[=Century Gothic]۳ و او را هفتصد زن بانو و سیصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانیدند.
[=Century Gothic]در کتاب داوران چنین آمده(داوران ۸ : ۳۰) :
[=Century Gothic]و جدعون را هفتاد پسر بود که از صلبش بیرون آمده بودند، زیرا زنان بسیار داشت.
[=Century Gothic]در کتاب اشعیا نیز آمده است(اشعیا ۴ : ۱-۲):
[=Century Gothic]۱ و در آن روز هفت زن به یک مرد متمسک شده، خواهند گفت: «نان خود را خواهیم خورد و رخت خود را خواهیم پوشید، فقط نام توبر ما خوانده شود و عار ما را بردار.»
[=Century Gothic]۲ در آن روز شاخه خداوند زیبا و جلیل ومیوه زمین به جهت ناجیان اسرائیل فخر و زینت خواهد بود.
[=Century Gothic]این ها همه نمونه هایی آشکار بر مشروع بودن چند همسری در کتاب مقدس و به ویژه عهد قدیم است ، بدون این که کتاب مقدس حتی تعداد زنان را نیز محدود کرده باشد. اگر چه یهودیان بر اساس تلمود ، چند همسری را به عدد چهار محدود می کنند.:Sham:
[=Century Gothic]ادامه دارد ....

چند همسری در کتاب مقدس واجب شرعی است

در برخی از آیات عهد قدیم ، مسائلی مطرح شده است که نتیجه منطقی آن وجوب ازدواج مرد است، حتی اگر همسر داشته باشد.
به عنوان نمونه در سفر تثنیه(تثنیه ۲۵: ۵-۹) چنین آمده است:

۵ اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنهابی اولاد بمیرد، پس زن آن متوفی، خارج به شخص بیگانه داده نشود، بلکه برادر شوهرش به او درآمده، او را برای خود به زنی بگیرد، و حق برادر شوهری را با او بجا آورد.
۶ ونخست زاده‌ای که بزاید به اسم برادر متوفای اووارث گردد، تا اسمش از اسرائیل محو نشود.
۷ واگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود، آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشایخ برود وگوید: «برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادرخود در اسرائیل انکار می‌کند، و از بجا آوردن حق برادر شوهری با من ابا می‌نماید.»
۸ پس مشایخ شهرش او را طلبیده، با وی گفتگو کنند، و اگر اصرار کرده، بگوید نمی خواهم او را بگیرم،
۹ آنگاه زن برادرش نزد وی آمده، به حضورمشایخ کفش او را از پایش بکند، و به رویش آب دهن اندازد، و در جواب گوید: «با کسی‌که خانه برادر خود را بنا نکند، چنین کرده شود.»
در این آیات هیچ اشاره ای به شرایط مرد به عنوان برادر شوهر زن نشده و بر او لازم است که حتی در صورت همسر داشتن ، زن برادر متوفای خود را به همسری بگیرد و فلسفه این حکم نیز این است(تثنیه ۲۵ : ۶):
ونخست زاده‌ای که بزاید به اسم برادر متوفای اووارث گردد، تا اسمش از اسرائیل محو نشود.
نظیر این مطلب در سفر پیدایش نیز آمده است.
بدین ترتیب که خانم باید به منظور حفظ نام شخص متوفی ، با برادر شوهرش ازدواج کند(پیدایش ۳۸ : ۶-۸):

ادامه دارد ....


۶ و یهودا، زنی مسمی به تامار، برای نخست زاده خود عیر گرفت.
۷ و نخست زاده یهودا، عیر، در نظر خداوند شریر بود، و خداونداو را بمیراند.
۸ پس یهودا به اونان گفت: «به زن برادرت درآی، و حق برادر شوهری را بجاآورده، نسلی برای برادر خود پیدا کن.»
این نگاه افراطی در عهد عتیق به دنبالش نگاهی تفریطی در عهد جدید را به دنبال آورده است.
بدین بیان که در عهد جدید نه تنها چندهمسری موجود در عهد قدیم مجاز دانسته نشده است بلکه تک همسری به عنوان یکی از شروط مبلغین دین مسیح برشمرده شده و حتی فراتر از این هم ازدواج مجدد کراهت دارد و هم این که اگر شخص اصلا ازدواج نکند ، بسیار مطلوب است چرا که ازدواج برابر است با دنیا طلبی و دور شدن از ملکوت آسمان ها.
بدیهی است که وقتی زن به عنوان نخستین گناهکار و عامل از بهشت رانده شدن مرد در گناه اولیه و به عنوان شیطان و … محسوب شود ، نزدیک شدن به او نیز معادل دور شدن از ملکوت آسمان ها خواهد بود.
این در حالی است که در نگاه اسلامی ازدواج نه تنها شخص را از ملکوت آسمان دور نمی کند بلکه نیمی از دین و ایمان شخص منوط به امر مقدس ازدواج است.

بنا بر این با توجه به نگاه تفریطی مسیحیت ، در مورد تک همسری مبلغین در عهد جدید می خوانیم(نامه اول پولس به تیموتائوس ۳ : ۱-۲):
۱ این سخن امین است که اگر کسی منصب اسقفی را بخواهد ، کار نیکو می طلبد
۲ پس اسقف باید بی ملامت و صاحب یک زن هوشیار و خردمند و صاحب نظام و مهمان نواز و راغب به تعلیم باشد.
پولس در همین زمینه خطاب به تیطس در باب شرایط کشیش می نویسد(نامه به تیطس ۱ : ۵-۶):
۵ بدین جهت تو را در کریت واگذاشتم تا آنچه را که باقی مانده است اصلاح نمایی و چنان که من به تو امر نمودم ، کشیشان در هر شهر مقرر کنی .
۶ اگر کسی بی ملامت و شوهر یک زن باشد که فرزندان مومن دارد ، بری از تهمت فجور و تمرد و … .

ادامه دارد ....

[=Verdana]از دیدگاه عهد جدید ازدواج مجدد برای مردان و زنانی که همسر خود را از دست داده اند ، مصداق بارز غفلت از عبادت و اشتغال به دنیاست(نامه اول به تیموتائوس ۵ : ۱۱-۱۲):
[=Verdana]۱۱ اما بیوه های جوانتر از این را قبول مکن ، زیرا که چون از مسیح سرکش شوند ، خواهش نکاح دارند .
[=Verdana]۱۲ و ملزم می شوند از این که ایمان نخست را برطرف کرده اند .
[=Verdana]بر اساس این آیات ازدواج مجدد بیوه زنان جوان به منزله مخالفت با مسیح است و شخص مستوجب مواخذه می باشد.
باز هم پولس در جایی دیگر ، پیروان مسیح را بر عدم ازواج مجدد تشویق نموده و چنین می گوید
(نامه اول پولس به قرنتیان ۷ : ۳۹-۴۰):

[=Verdana]۳۹ زن تا زمانی‌که شوهرش زنده است به او تعلّق دارد؛ ولی هرگاه شوهرش بمیرد، او آزاد است با هر کسی‌که می‌خواهد ازدواج نماید، به شرط آنکه آن مرد نیز مسیحی باشد.
[=Verdana]۴۰ امّا به عقیدهٔ من اگر او مجرّد بماند، شادتر خواهد بود و گمان می‌کنم که من نیز روح خدا را دارم.
[=Verdana]حتی پرهیز از ازدواج مجدد یکی از شرایط زنان بیوه است برای این که صلاحیت خدمت کردن به کلیسا را بیابند(اول تیموتائوس ۵ : ۹):
[=Verdana]بیوه زنی که کمتر از شصت سال نباشد و یک شوهر کرده باشد باید نام او ثبت گردد که در اعمال صالح نیک نام باشد..
[=Verdana]پولس در محل دیگری از نامه اول خود به مردم قرنتس ، آنان را تشویق می کند که کلا ازدواج نکنند.
وی می نویسد(اول قرنتیان ۷ : ۳۲-۳۵):

[=Verdana]۳۲ آرزوی من این است که شما از هر نوع نگرانی به دور باشید. مرد مجرّد به امور الهی علاقه‌مند است و می‌خواهد خداوند را خشنود سازد.
[=Verdana]۳۳ امّا مرد متأهل به امور دنیوی علاقه‌مند است و می‌خواهد همسر خود را خشنود سازد
[=Verdana]۳۴ و به این سبب او به دو جهت کشیده می‌شود.
همان‌طور، یک زن مجرّد یا یک دوشیزه به امور الهی علاقه دارد و مایل است در جسم و روح مقدّس باشد، امّا زن شوهردار به چیزهای دنیوی دلبستگی دارد، یعنی می‌خواهد شوهر خود را خشنود نماید.

[=Verdana]۳۵ برای خیریّت شما این را می‌گویم و مقصودم این نیست که برای شما قید و بند به وجود آورم بلکه می‌خواهم آنچه را که صحیح و درست است انجام دهید و بدون هیچ اشتغال خاطر تمام وقت و هستی خود را وقف خداوند نمایید.
[=Verdana]در جای دیگری از همین باب هفتم نامه خود ادامه می دهد(آیات ۸-۱۱):
[=Verdana]۸ به افراد مجرّد و بیوه زنها می‌گویم: برای شما بهتر است که مانند من مجرّد بمانید.
[=Verdana]۹ ولی اگر نمی‌توانید جلوی امیال خود را بگیرید، ازدواج کنید. زیرا ازدواج کردن از سوختن در آتش شهوت بهتر است.
[=Verdana]۱۰ برای متأهلان دستوری دارم که دستور خودم نیست، بلکه از جانب خداوند است: یک زن شوهردار نباید شوهرش را ترک کند؛
[=Verdana]۱۱ امّا اگر چنین کند یا باید تنها بماند و یا آنکه دوباره با شوهرش آشتی کند. شوهر نیز نباید زن خود را طلاق بدهد.
منبع: http://www.pedar.net/1670.htm

موضوع قفل شده است