لطفا کمک کنید؛ جدایی از معشوقه با شرایط زیر
تبهای اولیه
سلام دوستای گل و مهربونم،
من 20 سالمه و از طریق اینترنت با دختری هم سن خودم، در ابتدا به قصد کمک گرفتن درسی آشنا شدم و کم کم عاشق هم شدیم، اون دختر تو یه شهر دوره و تا به حال همدیگرو از نزدیک ندیدیم... مسئله ای که هست اینه که اون دختر یخورده مذهبیه و خیلی به دستورای دین اهمیت می ده که منم خیلی دوست دارم اینو ولی یک دفعه پس از 9 ماه دوستیمون تو اینترنت ( تازه اونم بعد ازینکه با هم قرار گذاشتیم ازدواج کنیم و در هرصورت مال هم باشیم) پریشب ناگهان اعتراف کرد که چون این رابطه پنهانیه و خانواده هامون چیزی نمی دونن احساس عذاب وجدان کرده و دچار فشار شده و پافشاری می کنه که رابطمون گناه بوده... در صورتیکه من بهش می گم ما کار مفسده ای انجام ندادیم و هردومون پاک و معصوم بودیم و اگر ازدواج کنیم گناهانمون هم پاک میشه... ایشون با وجود اینکه می گه تو بهترین پسر هستی و خیلی عالی ای و همیشه بهم می گفت تک هستم تو دنیا! ولی الان هرکاری می کنم حاضر نیست برگرده... به قدری نا امید شده که می گه من هیچ آینده ی خوبی تو رابطمون نمی بینم.... باور کنید ترس ما ازین بوده که والدین سن کم ما رو دست مایه ی جداییمون قرار بدن و نه چیز دیگه ای ... من واقعا این دختر رو از کل دخترای دنیا پسندیدم و می خوامش و مشکلی هم با هم نداریم ولی ایشون مدام فکر می کنه که چون خونواده ی ما کپی برابر اصل خونواده ی ایشون نیست و همچنین چون ما گناه کردیم باید برای همیشه از هم خداحافظی کنیم! از شما خواهرا و برادرای گلم خواهش می کنم کمکم کنید چند روزه که نه خواب دارم نه خوراک حتی نمی تونم گریه کنم جلوی خانواده ام... حاضرم هرکاری بکنم ولی با اولین و آخرین عشقم باشم شما رو به خداوند بزرگ راهنمایی کنید....:Ghamgin:
برادر عزيز و محترم
با تشکر از ارتباط شما با اين مرکز، در پاسخ بايد عرض کنم ارتباط اوليه دختر و پسر از همين روابط درسي و... آغاز مي شود. ممکن است ابتدا اين روابط کاملا ساده و به قول شما بدون مفسده باشد اما دين ما بسيار هوشمند عمل کرده و به ما هشدارهاي لازم را داده است و پيش بيني کرده که کم کم شيطان اين دو جوان را راحت نمي گذارد همانطور که در بسياري از روابط، اين آسيب را ديده ايم.
در مورد شما دو مطلب اساسي وجود دارد اگر سنتان را دقيق مي فرموديد کار ما آسان تر مي شد اما در واقع اگر شرايط ازدواج با اين خانم را داريد بايد هرچه سريعتر بدنبال فراهم کردن زمينه ازدواج باشيد.زيرا از دست دادن ايشان با توجه به اينکه فرموديد ايشان اولين و آخرين عشق شما هستند برايتان سخت و گران است.
نکته ديگري که نبايد غافل شد اينکه ما در اين روابط بدنبال چه مي گرديم .محبت، صميميت، عاطفه، پر کردن تنهايي،و... يا نه واقعا بدنبال تشکيل خانواده و ازدواج هستيم که البته يکي از اهداف ازدواج هم همين محبت و ... است. پس ابتدا تکليف خود را روشن و براي رسيدن به آن هدف تمام تلاش خود را بکنيد.
علاوه بر اين هيچ گاه اجازه ندهيد که اين عشق، شما را کر و کور کند زيرا باعث مي شود نتوانيد ملاک هاي واقعي ازدواج را رعايت کنيد. و با رعايت نکردن آن پشيماني به بار مي آيد. با بررسي ملاک ها در مورد ايشان عاقلانه فکر کنيد و تصميم نهايي را بگيريد.
موفق و سربلند باشيد.
سلام دوستای گل و مهربونم،
من 20 سالمه و از طریق اینترنت با دختری هم سن خودم، در ابتدا به قصد کمک گرفتن درسی آشنا شدم و کم کم عاشق هم شدیم، اون دختر تو یه شهر دوره و تا به حال همدیگرو از نزدیک ندیدیم... مسئله ای که هست اینه که اون دختر یخورده مذهبیه و خیلی به دستورای دین اهمیت می ده که منم خیلی دوست دارم اینو ولی یک دفعه پس از 9 ماه دوستیمون تو اینترنت ( تازه اونم بعد ازینکه با هم قرار گذاشتیم ازدواج کنیم و در هرصورت مال هم باشیم) پریشب ناگهان اعتراف کرد که چون این رابطه پنهانیه و خانواده هامون چیزی نمی دونن احساس عذاب وجدان کرده و دچار فشار شده و پافشاری می کنه که رابطمون گناه بوده... در صورتیکه من بهش می گم ما کار مفسده ای انجام ندادیم و هردومون پاک و معصوم بودیم و اگر ازدواج کنیم گناهانمون هم پاک میشه... ایشون با وجود اینکه می گه تو بهترین پسر هستی و خیلی عالی ای و همیشه بهم می گفت تک هستم تو دنیا! ولی الان هرکاری می کنم حاضر نیست برگرده... به قدری نا امید شده که می گه من هیچ آینده ی خوبی تو رابطمون نمی بینم.... باور کنید ترس ما ازین بوده که والدین سن کم ما رو دست مایه ی جداییمون قرار بدن و نه چیز دیگه ای ... من واقعا این دختر رو از کل دخترای دنیا پسندیدم و می خوامش و مشکلی هم با هم نداریم ولی ایشون مدام فکر می کنه که چون خونواده ی ما کپی برابر اصل خونواده ی ایشون نیست و همچنین چون ما گناه کردیم باید برای همیشه از هم خداحافظی کنیم! از شما خواهرا و برادرای گلم خواهش می کنم کمکم کنید چند روزه که نه خواب دارم نه خوراک حتی نمی تونم گریه کنم جلوی خانواده ام... حاضرم هرکاری بکنم ولی با اولین و آخرین عشقم باشم شما رو به خداوند بزرگ راهنمایی کنید....:Ghamgin:
سلام آقا سپهر ...
شما هنوز 20 سالته ... شما حالا حالاها کار داری تا ازدواج ... اگر دانشگاه داری درس میخونی .... 3 سال از دانشگاهت میونده ...2 سال هم سربازیت ... 3 یا 4 سال هم طول میکشه تا یه کار درست و حسابی گیر بیاری تا بتونی خرج یه خانواده رو بدی ... یعنی یه چیزی در حدود 8 سال دیگه ... معمولا متوسط سن ازدواح آقایون در ایران هم بین 26 تا 28 هست . چجوری میخوای ازدواج کنی ... ازدواج که فقط دیدن و خوش اومدن نیست ...
[=arial]سلام علیکم
اینکه از طریق اینترنت آشنا شدین عیبی نداره(تا وقتی که هر دوتاتون صداقت داشته باشین در همه چیز!) ولی میبایستی اول خانواده ها رو مطلع میکردین بعد شروع به عشق و عاشقی ...
آخه من خودم روانشناسی خوندم میدونم که عشق بعد از ازدواج بوجود میاد نه قبل! (قبل از ازدواج فقط در حد اینکه بگیم طرف رو پسندیدیم...)
حالا هم با توجه به بازه سنی و شرایطتون باید هرچه زودتر اقدام کنید وگرنه لطمات شدید روحی به هر دوتون وارد میشه..
با آرزوی موفقیت شما
و من الله توفیق العبادت فی سبیل الله
یا الله:Gol:
سلام دوستای گل و مهربونم،
من 20 سالمه و از طریق اینترنت با دختری هم سن خودم، در ابتدا به قصد کمک گرفتن درسی آشنا شدم و کم کم عاشق هم شدیم، اون دختر تو یه شهر دوره و تا به حال همدیگرو از نزدیک ندیدیم...
سلام علیکم برادر مؤمنم،
همدیگر رو تا حالا از نزدیک ندیدید و عاشق شدید ... با اینکه کلی هم حرف اینترنتی نزدهاید ولی فکر کنم شما عاشق تصورتان از ایشان شدهاید نه عاشق خودشان ... یک بار روبرو میشوید و میبینید مناسب هم نیستید ولی قبل از آن کلی با هم قول و قرار گذاشتهاید، ... شما میمانید و حرفهای مگویی که نمیشود زیرشان زد و سخت هم هست که برای یک عمر به آن پایبند باشید ...
تازه اینها جدای از این است که عاشقی قبل از ازدواج کلاً پدیدهی مطلوبی نیست ...
خلاصه اینکه اگر همینطوری رهایشان کنید ممکنه هر ازدواج دیگری که بکنید مدام فکر کنید که اگر ایشان بودند بهتر میشد و زندگیاتان بهشت میبود ... به همین خاطر قید خجالت و غیره را بزنید و برای زندگیاتان کمر همت را ببندید و با خانوادهاتان صحبت کنید و به شهر آن خانم سفر کنید و بروید خواستگاری ایشان ... هر چی اختلاف با آن خانم دارید را بگذارید روی میز و حسابی دعواهایتان را سرشان بکنید (البته سعی کنید خانوادهها وارد جنگ نشوند)، جنگ اول به از صلح آخر (تا حالا فکر نکرده بودم که این ضربالمثل یک کمی بیمعنی است :Gig:، درستترش این است که بگوییم: جنگ اول و صلح آخر به از صلح اول و جنگ آخر :Nishkhand:) ... ادامه دادن این ارتباط فکر کنم حق با آن خانم است و گناه باشد ... ارتباط تا زمانی مجاز است که در پس کسب اطلاعات باشید آن هم زمانی که بدانید مانعی در سر راه ازدواجتان نیست و الآن شما در این وضعیت نیستید و خدای ناکرده رابطهی عاطفی برقرار کردهاید که بخشی از زندگی زناشویی است! در قرآن هم خداوند صراحتاً گفته است که از دوستی پنهانی بپرهیزید!
در مورد سنتان هم زیاد نگران نباشید ... اگر خودتان هم باور دارید که سنتان برای ازدواج کم است ولی این دیگر شاید واقعاً یک مشکل باشد ... به نظر حقیر ازدواجتان دیر هم شده ... برای شما دیر شده برای آن خانم خیلی دیر شده است
یا علی
خدا بعضی از کارها رو نمی گه که انجام ندین می گه نباید بهش نزدیک بشین چون ضعف بندگانش رو می دونه. شما که تازه 9 ماهه آشنا شدی کسی بود که 7 سال با دختر خانمی دوست بود و به قول خودش همه جوره امتحانش کرده بود و به شدت به هم عشق می ورزیدن اما بعد از ازدواج قضیه کاملا برعکس شد و روابطتشون دچار مشکللات جدی ای شد. زندگی قبل از هرچیز تو واقعیت اتفاق می افته یکی از عوامل اصلی شکست ها تو روابط دختر و پسری ندیدن این موضوع و پرداختن به احساساتشون مثل عشق اول و آخر بودن و تک پسر دنیا بودن و... است ولی واقعیت اینه که اکثر افرادی که با هم دوست میشن یا حتی نامزد میشن این حسو دارن پس فکر نکنین چیز عجیبیه!
ازدواج سن و سربازی و درس و ... نمی شناسه نمی گم اینا مهم نیست ولی اصل نیست. اون چیزی که مهمه رشد عقلی و اجتماعی اقتصادیه و از اونا مهمتر احساس مسئولیت نسبت به زندگی مشترک. باید کلاهتو قاضی کنی ببینی چند مرده حلاجی و بیخود خودتو از خورد و خوراک و زندگی نندازی.
سلام آقا سپهر ...
شما هنوز 20 سالته ... شما حالا حالاها کار داری تا ازدواج ... اگر دانشگاه داری درس میخونی .... 3 سال از دانشگاهت میونده ...2 سال هم سربازیت ... 3 یا 4 سال هم طول میکشه تا یه کار درست و حسابی گیر بیاری تا بتونی خرج یه خانواده رو بدی ... یعنی یه چیزی در حدود 8 سال دیگه ... معمولا متوسط سن ازدواح آقایون در ایران هم بین 26 تا 28 هست . چجوری میخوای ازدواج کنی ... ازدواج که فقط دیدن و خوش اومدن نیست ...
سلام علیکم خواهر عزیز،
این مطلب شما را حقیر سالهاست دارم با هر کسی که دستم میرسد بحث میکنم که طرز تفکرشان عوض شود ... این طرز تفکر اسلامی نیست ... سن ازدواج را بردند بالا و بعد دوستی دختر و پسر را در سن واقعی ازدواج رسمیت و مقبولیت دادهاند ... اسمش را گذاشتند زندگی teenager ای! ... در همان سن ازدواج باید ازدواج کرد ... اگر نشد ازدواج دائم کرد هم باید ازدواج موقت کرد ... یعنی اگر لازم دارند باید ازدواج کنند مگرنه بایدی در کار نیست ... اگر با داشتن دوست پسر و دوست دختر میشود درس خواند و کار کرد با ازدواج هم میشود ... بماند که شخص باید به اندازهی کافی عاقل باشد چون چنین ازدواجی نیاز به نگاه درست داشتن به خود ازدواج و زندگی زناشویی هم هست ... همه چیزمان را غربی کردهاند ... بماند که قبلاً هم که مردسالارانه بوده درست و اسلامی نبوده است ... همه چیزمان باید اسلامی بشود تا دنیا گلستان بشود ...
به هر حال این دوستمان اگر کار هم ندارند یا خانوادهاشان ازدواج در این سن و سال را برایشان زود میدانند میتوانند بروند و به ایشان بگویید که هر دو خانواده به جای آنکه لقمهای که جداگانه سر سفرههایشان میگذارند را بیارند و سر یک سفره برایشان بگذارند ... در یک اتاق هم زندگی کنند اشکالی ندارد ولی تنها نباشند ... خداوند انسان را زوج آفرید (انا خلقناکم ازواجاً) و کسی که تنهاست از اصل انسانیتش دور است، تا زمان بلوغ عقلی نمیفهمد که نیاز دارد و نیاز جسمی هم ندارد (پس در واقع نیاز هم ندارد) ولی بعد دیگر نیازی میشود که باید به آن پاسخ درست داد مگرنه امکان دارد خانمان برانداز شود ...
یا علی
سلام جناب Owari ...
جناب Owari در درون جملاتتون از فعل مجهول استفاده میکنید ماننده این { سن ازدواج را بردند بالا و بعد دوستی دختر و پسر را در سن واقعی ازدواج رسمیت و مقبولیت داده اند } و سپس جمله ای در امتدا همین جمله گفتین با این مفهوم { اسمش را گذاشتند زندگی Teenager } لابد سن ازدواج در ایران رو صهیونیست ... یا آمریکا بالا برده !!!
ازدواج در سنین 18 تا 24 سالگی بهترین زمان ازدواج هست و ایده آل ... اما صحبت سره این هست که این مساله با واقعیت جامعه ما هماهنگی ندارد ... به عنوان مثال : خیلی خوب هست که تمام ایرانی ها در سفره صبحونه شون عسل داشته باشند ... ولی نه اینقدر زنبور داریم که بتونن اینقدر عسل تولید کنند ... و نه اینکه مردم بوجه شون میرسه که در صبحونه عسل بخورن ...
فرهنگ دوست دختر و دوست پسری که در غرب جا افتاده با ایران تفاوت داره ... البته داریم در مورده خانواده های نرمال صحبت میکنیم ... یک دختر و یک پسر که در درون مدرسه از هم خوششون میاد بعد از اجازه از پدر و مادر با یکدیگر دوست میشن ... مثلا تو سن 14 تا 16 سالگی ... در همون سنین در مورده همه چیز هم با هم صحبت میکنند و وقتی به 18 تا 20 سالگی رسیدند با توجه به شرایط خوب اقتصادی کشورهاشون میتونند با هم ازدواج میکنند ...
این فرهنگ با توجه به ملاحظاتی که در درون ایران وجود داره اصلا امکان بوجود اومدنش نیست دلایلش زیاد هست ...
1- مردهای ایرانی تعریف درستی از غیرت در درون اذهانشون ندارند .
2- مردهای ایرانی فکر میکنند زرنگی هست یک دونه دوست دختر داشته باشند ... 2 تا شد که خیلی زرنگ تر هستند ... 3 تا شد که خیلی خیلی زرنگتر هستند و ...
3- مردهای ایرانی به دنبال صدمه زدن هستند .... نه به دنبال اینکه عشقی رو پیاده سازی کنند و در بزرگسالی ازدواجی موفق داشته باشند
ولی فرهنگ اینگونه مسائل در درون غرب به درستی نهادینه شده ...
1- غیرتی که مردان اروپائی دارند ... مفهومش این نیست که موت رو بزار تو ... مفهومش این نیست که حق نداری با پسری صحبت کنی ... اونها غیرت رو چیزی دیگر تعریف میکنند /
2- مردهای اروپائی فکر زرنگی نیستند ... یک دونه دوست دختر دارند و سعی میکنند همه حرف و سخن و دلدادگیشون با اون باشه .
3- مردهای اروپایی به علت آموزشهایی که بهشون دادند رابطه واقعی رو میشناسند و به دنبال صدمه زدن نیستند ...
به هر حال فرهنگ دوست دختر و دوست پسری در اروپا و ایران با همدیگه تفاوت اساسی داره و قابل مقایسه با همدیگه نیستن ... واما برمیگردم سره ازدواج موقت ....
ازدواج موقت برای آقایون ... که امکانپذیر نیست ...
پسره 18 تا 20 ساله باید بره با یه خانومی که 50 ساله هستش رابطه برقرار کنه ....
اگر هم خانومی بیوه یا مطلقه باشه و سنش مثلا 28 سال باشه به دلیل شرایط بد اقتصادی بیشتر به دنبال این هستش که با کسی باشه که بتونه براش رفاه تامین کنه ... بنابراین چنین خانومهایی متعلق به مردهای پولدار میشن ...
اگر هم دختری بخواد ازدواج موقت بکنه به دلیل فرهنگهای بدی که در درون جامعمون وجود داره ... عملا چنین مساله ای یک نوع بن بست براش حساب میشه ... چون باید قی ازدواج رو بزنه ...
پس بنابراین به نظره من فرهنگ ازدواج موقت نمیتونه جایگزینی مناسب برای دوست دختر و دوست پسری غرب باشه .
در مورده این صحبت کردید که همه چیزه مان را غربی کرده اند ... خوب مساله همین هست ... اروپائیان عقل خودشون رو به کار میگیرند ... علوم رو طبقه بندی میکنند ... و سعی میکنند اونچنان عمل کنند ... بارها شده که خوده من خواستم تصمیمی درست بگیرم و دیدم اون الگویه رفتاری یک الگویه غربی هست .... پس بنابراین فکر نمیکنم اینکه همه چیزمان غربی شود هم چیزه بدی باشد ...
موفق باشید .
سلام دوست عزیز.ب نظر من تنها راهش اقدام واسه خواستگاریه .هردوتاتون حق داریم هم شما ک میخواین با ایشون باشین و هم اون دختر خانوم ک راست هم میگه دارین گناه میکنین و عذاب وجدان داره. باید در این راه سخت قدم بذارین با خانوادتون صحبت کنین و جلو برین اگه دختر خانومم اصرار بر قطع رابطه دارن قطع کنین و در جلسه خواستگاری همدیگه رو ملاقات کنین تا هر دوتاتون ب خواسته تون برسین.هرجا هستین موفق باشین و ثابت قدم.
اگه واقعا دوستش دارين فكر نميكنيد بهتره عملي أقدام بكنيد ، دخترها تو اين سن خواستگار زياد دارن اون نميتونه همش دلش خوش باشه به چت و موقعيت هاي ازدواجش رو به خاطر شما از دست بده اون ته دلش قرص نيست از اينكه شما واقعا اون رو براي ازدواج ميخواين يا فقط چت! من از ديد دخترانه خودم ميگم به نظر من ترسيده هم به خاطر گناه هم به خاطر اينكه شايد شما هيچ وقت نريد پيشش و اون با يه وابستگي و علاقه زياد وارد خونه ي مردي بشه كه مدام شما رو باهاش مقايسه كنه به نظر من نه ماه كافيه براي اشنايي اينترنتي بهتره وارد عمل بشي و بريد خواستگاري اگه واقعا دوستش داريد:ok:
سلام
من نظر خودم رو میگم
تو این جامعه تا بیست و شش الی هشت سالگی باید نیاز های جنسی و عاطفی و همه چیزو سرکوب کنی ( خدا لعنت کنه کسی که باعثش بود )
اینکه میگن چت کردنتون گناهه راست گفتن
چون شما رابطه عاطفی برقرار کردی و رابطه عاطفی با نا محرم تحت هر شرایطی حرامه.
حالا شما دو راه داری
1. قید دخترو بزنی و فراموشش کنی به کلی
2. با خانواده در مورد ازدواج صحبت کنی و بری خواستگاری
یکی از هم کلاسیام که هجده سالش بود
با خانوادش در مورد ازدواج حرف زده بود و هر دو طرف راضی بودن
شما اگر عرضه و شجاعت زندگی کردن زیر یک سقف و کار پیدا کردن رو داری
بسم الله از الان شروع کن ، خدا هم پشتته شک نکن
اگه زن بسازی باشه تو شرایط سخت هم پات میمونه ( شک دارم )
موفق باشی ان شاءالله
سلام دوستای گل و مهربونم،
من 20 سالمه و از طریق اینترنت با دختری هم سن خودم، در ابتدا به قصد کمک گرفتن درسی آشنا شدم و کم کم عاشق هم شدیم، اون دختر تو یه شهر دوره و تا به حال همدیگرو از نزدیک ندیدیم... مسئله ای که هست اینه که اون دختر یخورده مذهبیه و خیلی به دستورای دین اهمیت می ده که منم خیلی دوست دارم اینو ولی یک دفعه پس از 9 ماه دوستیمون تو اینترنت ( تازه اونم بعد ازینکه با هم قرار گذاشتیم ازدواج کنیم و در هرصورت مال هم باشیم) پریشب ناگهان اعتراف کرد که چون این رابطه پنهانیه و خانواده هامون چیزی نمی دونن احساس عذاب وجدان کرده و دچار فشار شده و پافشاری می کنه که رابطمون گناه بوده... در صورتیکه من بهش می گم ما کار مفسده ای انجام ندادیم و هردومون پاک و معصوم بودیم و اگر ازدواج کنیم گناهانمون هم پاک میشه... ایشون با وجود اینکه می گه تو بهترین پسر هستی و خیلی عالی ای و همیشه بهم می گفت تک هستم تو دنیا! ولی الان هرکاری می کنم حاضر نیست برگرده... به قدری نا امید شده که می گه من هیچ آینده ی خوبی تو رابطمون نمی بینم.... باور کنید ترس ما ازین بوده که والدین سن کم ما رو دست مایه ی جداییمون قرار بدن و نه چیز دیگه ای ... من واقعا این دختر رو از کل دخترای دنیا پسندیدم و می خوامش و مشکلی هم با هم نداریم ولی ایشون مدام فکر می کنه که چون خونواده ی ما کپی برابر اصل خونواده ی ایشون نیست و همچنین چون ما گناه کردیم باید برای همیشه از هم خداحافظی کنیم! از شما خواهرا و برادرای گلم خواهش می کنم کمکم کنید چند روزه که نه خواب دارم نه خوراک حتی نمی تونم گریه کنم جلوی خانواده ام... حاضرم هرکاری بکنم ولی با اولین و آخرین عشقم باشم شما رو به خداوند بزرگ راهنمایی کنید....:Ghamgin:
چند نکته اولا بچه نیستی که آبغوره میگیری
دوما کار تو اشتباست مزاحم دختر مردم میشی اشتباه تو اینه که داری با ناموس کسی حرف می زنی این یه خیانته و یه نوع بی غیرتی ! اگه کسی با خواهر خودت باشه چی فکر می کنی اگه بگی مهم نیست یعنی بی غیرتی
سوما اون دختر رو از راه دور شناختی از کجا معلوم دروغ نگفته باشه شاید از پایه دروغ بگه و اصلا آدم مذهبی نباشه و با پسرای زیادی باشه و تو رو فیلم کرده باَه و یکی از تو بهتر رو پیدا کرده باشه و تو رو ول کرده
تو از کجا می دونی راست میگه که مذهبیه شاید داره بهت دروغ میگه
در ضمن اون اگه دختر مذهبی و خوبی بود با یه پسر دوست نمی شد تو هم اگه ناموس برات مهم بود به ناموس کسی نظر نداشتی
حرف آخر وسوسه ی شیطان و گناه در تو وارد شده زود تر توبه کن
سلام
اصولاً نمیشه فقط از طریق یک رابطه محدود مثل فضای مجازی، محیط کار، دانشگاه و یا هر جای دیگه که هر شخص فقط گوشه ای از شخصیت خودش رو بروز میده، کسی رو کاملاً و همونطور که هست شناخت.
اینکه شما صرفاً تو رابطه مجازی هم رو پسندیدید اصلاً و ابداً دلیل بر این نیست که توی واقعیت هم اینطور باشه. تصویری که دنیای مجازی از هر انسان بروز میده به هیچ وجه همون تصویری نیست که فرد در دنیای واقعی داره. مطمئن باشید که شما دو نفر هنوز بسیاری از زوایای ناپیدای شخصیت هم رو ندیدید و فقط از روی کلمات تایپ شده و تصاویر و صدا و... نسبت به هم علاقه پیدا کردید. مسلماً اگه این رابطه به دنیای واقعی کشیده بشه خودتون خواهید دید که شناختی که تا قبل از این نسبت به ایشون داشتید با اونچه که در واقعیت رخ داده تفاوت بسیاری میکنه.
شاید تجربه کرده باشید که مثلاً با دوستان، همکلاسی ها یا حتی اقوام نزدیک اگه به مسافرت برید، در جریان سفر رفتارهایی از این اقوام و دوستان نزدیک میبینید که اونها هیچ وقت توی شرایط دیگه بروز نمی دادند. جریان شما هم مشابه همین هست. لذا توصیه میکنم بر روی شناختی که از این خانم دارید عمیقاً تجدید نظر کنید و یک بار دیگه زوایای قضیه رو بسنجید. برای اقدام به ازدواج هم قبل از هر کاری خانواده ها رو در جریان بگذارید. توکل به خدا رو هم فراموش نکنید. ان شاء الله همه چیز درست خواهد شد.
شما حالا حالاها کار داری تا ازدواج ... اگر دانشگاه داری درس میخونی .... 3 سال از دانشگاهت میونده ...2 سال هم سربازیت ... 3 یا 4 سال هم طول میکشه تا یه کار درست و حسابی گیر بیاری تا بتونی خرج یه خانواده رو بدی ... یعنی یه چیزی در حدود 8 سال دیگه ... معمولا متوسط سن ازدواح آقایون در ایران هم بین 26 تا 28 هست . چجوری میخوای ازدواج کنی ... ازدواج که فقط دیدن و خوش اومدن نیست ...
سلام
این عبارات بجای ترغیب به ازدواج، نوعی تهدید به ازدواج را مطرح می کند.... گویا مشکلات آنقدر درهم تنیده و بزرگ هستند که حتی از دست خداوند کاری هم برنمی آید...
مگه ی پسر 20 ساله و دانشجو توانایی ازدواج را ندارد... کجای مطالب جناب سپهر صحبت از بی پولی و بیکاری می باشد چه بسا ایشان از اغنیاء باشند...
البته بنده این حق را بشما می دهم که جناب سپهر باید واقع بینانه و منطقی رفتار کنند و افراطی دربارۀ معشوقۀ ندیده اش صحبت ننمایند...
فرهنگ دوست دختر و دوست پسری که در غرب جا افتاده با ایران تفاوت داره ... البته داریم در مورده خانواده های نرمال صحبت میکنیم ... یک دختر و یک پسر که در درون مدرسه از هم خوششون میاد بعد از اجازه از پدر و مادر با یکدیگر دوست میشن ... مثلا تو سن 14 تا 16 سالگی ... در همون سنین در مورده همه چیز هم با هم صحبت میکنند و وقتی به 18 تا 20 سالگی رسیدند با توجه به شرایط خوب اقتصادی کشورهاشون میتونند با هم ازدواج میکنند ...
بنظر بنده در اکثر مواقع ازدواج در اروپا مفهوم مناسبی نداره.... بعبارت دیگر پسر و دختر با یکدیگر دوست شده و بچه دار می شوند و ممکن است بعد از ماه ها یا سال ها زندگی کنار هم متوجه بشوند که مناسب همدیگرند و بعد ازدواج می کنند و اگر مناسب یکدیگر نبودند از هم جدا می شوند.... تابحال به آمار فرزندان نامشروع در غرب توجه کرده اید...؟
بر اساس آماری که خودشان منتشر کردهاند (آمار بنیاد family world تحت نظر سازمان ملل) از سال 1998 میلادی تا سال 2012 :
کلمبیا با 85 درصد
روسیه 27 درصد
لهستان 22 درصد
رومانی 31 درصد
مجارستان 45 درصد
فرانسه 56 درصد
آلمان 35 درصد
ایتالیا 28 درصد
هلند 47 درصد
بگونه ای از اروپا صحبت می شود که گویا آنجا بهشت است و اینجا جهنم... درست است که مردانی نامرد و بی غیرت در ایران پیدا می شود اما دختران بی حیا و بی حجابی که در خیابان ها رژه می رون چه گلی بر سر ما زدند...؟
ضمنا ما باید مشکل دوس پسری و دوست دختری در ایران را با مبانی دینی و اعتقادی خودمان حل و فصل کنیم... مگر اروپا برای ما الگوست...؟
سلام جناب Owari ...
جناب Owari در درون جملاتتون از فعل مجهول استفاده میکنید ماننده این { سن ازدواج را بردند بالا و بعد دوستی دختر و پسر را در سن واقعی ازدواج رسمیت و مقبولیت داده اند } و سپس جمله ای در امتدا همین جمله گفتین با این مفهوم { اسمش را گذاشتند زندگی Teenager } لابد سن ازدواج در ایران رو صهیونیست ... یا آمریکا بالا برده !!!
سلام علیکم خواهر عزیز،
شما به شوخی فرمودید صهیونیسم و آمریکا ولی بله منظور حقیر همینهاست و البته بیش از همه انگلیس ... شما بخوانید شیطان و جنود شیطان ... شامل استراتژیستهای غربی میشود و شامل روشنفکرهای داخلی هم میشود که کعبهی آمال و آرزوهایشان آمریکاست و غرب ...
چند روز پیش خانهی فریبخوردهای از فریبخوردگان بودم که پولشان از پارو بالا میرود ولی از خودش هیچ چیزی ندارد چون مدام چشمش دنبال غربیهاست که چه میگویند ایشان بگوید بهبه و چهچه. یک فایل ویدئویی برایم پخش کردند که در آن یک جوان ایرانی مثلاً داشت با یک خارجی صحبت میکرد، به انگلیسی حرف میزد و فکر کنم زیرنویس فارسی هم داشت، بعد این پسر جوان سعی داشت از فرهنگ ایرانی خودش دفاع کند ... اول گفت من اهل ایرانم آن طرف به جای Iran مدام میشنید Iraq که یعنی انگار اصلاً نام ایران به گوشش نخورده است ... بعد که طرف کلی سعی میکند بگوید N و نه Q آخر سر شروع کرد به توضیح دادن کشورش ... اول گفت ما عرب نیستیم و هندی هم نیستیم و فرهنگ خودمان را داریم ... بعد یک نمونه رقص و آوار عربی و هندی پخش کرد و بعد در مقام مقایسه شروع کرد به پخش موسیقیهای ایرانی و حالا حدس بزنید برای موسیقیهای ایرانی چه پخش کردند، به جای موسیقیهای سنتی اکثر موسیقیهایشان مثل شوهای موسیقی غربی بود! بعد گفت ما این هستیم یعنی اینکه ایرانیها هم مثل شما غربی شدهاند، خودش فکر میکرد غربی شدن یعنی آدم بودن! بعد چند تا تیپ عرب و هندی نشان داد به حالت تمسخر و چند تا از خوانندگان و بازیگران ایرانی را نشان داد آنها لباسهای سنتی عربی و هندیاشان تنشان بود و حدس بزنید لباس ایرانیها چطور بود؟ غربی ... تیپ اروپایی و آمریکایی ... حقیر هم جلوی ان طرف زدم زیر خنده ... گفتم چقدر طرف احمق است ... از یک طرف اصلاً فرهنگ ایرانی را نمیشناسد از طرف دیگر نژادپرست است و فکر میکند از اعراب و هندیها بالاتر است ... از اینکه ایرانی باشد خجالت میکشد و دارد تمام سعیش را میکند که بگوید من هم یک اروپایی هستم ولی چون نمیشود و انگ ایرانی بودن روی پیشانیاش میماند دارد سعی میکند بگوید ایران هم یکی از ایالات کشور ایالات متحده است! آمریکا و انگلیس و صهیونیسم با ما این کار را کردهاند :ok: اینکه آب بخواهیم بخوریم نگاه کنیم ببینیم غربیها چطور میخورند ما هم آنطور بخوریم ... عبادت خدا بخواهیم بکنیم ببینیم آنها چطور عبادت میکنند ما هم بکنیم ... به خدا بخواهیم ایمان بیاوریم اول از غربیها بپرسیم که به نظر شما حرفهای قرآن علمی است؟ ... ازدواج بخواهیم بکنیم ببینیم آنها چطور ازدواج میکنند ما هم بکنیم ... جهنم هم بخواهند بروند ما هم بگوییم لابد جهنم هم جای باحالی است بیایید ما هم برویم ... شنیدم میگن که گفتم :Moteajeb!: ... این نگاه ایرانیهای روشنفکر غربزده است ... غرب کعبهی آمال و آروزهایشان است ... فرهنگ خودشان را هم دارند نسخهبرداری واو به واو از فرهنگ آنها میکنند ... اینها هم عموماً از زمان قاجار و بعد به صورت گستردهتر در زمان رضا شاه شروع شد ... در زمان قاجار خودمان را باختیم و غربیها را بزرگ دیدیم و در زمان رضا شاه حملهی به فرهنگ ایرانی-اسلامی رسماً شروع شد ... جالبه که الأن روشنفکران اگر بخواهند از فرهنگ ایرانی دفاع کنند به سراغ حذف کلمات عربی از آن میروند ولی همچنان گفتن Ok و بلغور کردن کلمات انگلیسی و فرانسه ایرادی نخواهد داشت! ... تلخند ...
[SPOILER]الأن وضع جامعهی ما دیگه خراب شده ... فرهنگ غربی از سر و کول مردم بالا میرود ... مؤمنینی که چیزی از شرم و حیا و ایمان برایشان مانده است باید به فکر خودشان باشند ... ما همه باید تا میتوانیم مطابق سبک اسلام زندگی کنیم ... هرکسی هم که مسخرهامان کند و دینمان را زیر سؤال ببرد کل زندگیش را میتوان زیر سؤال برد ... اگرچه در روایت مبارکه داریم که جاهل را اگر عیبش را بگویی دشمنت میشود ... آنها دوست دارند که یک نفر همیشه از ایشان تعریفف کند ... چه لباس قشنگی ... چه خانهی شیکی ... چه ماشین لوکسی ... چه کت شلواری مثل کت و شلوار فلان بازیگره ... چه آرایش قشنگی مث فلان خواننده شدی ... آنها هم تا حد مرگ ذوق میکنند که یعنی ما هم آدم هستیم؟
[/SPOILER]
ازدواج در سنین 18 تا 24 سالگی بهترین زمان ازدواج هست و ایده آل ... اما صحبت سره این هست که این مساله با واقعیت جامعه ما هماهنگی ندارد ... به عنوان مثال : خیلی خوب هست که تمام ایرانی ها در سفره صبحونه شون عسل داشته باشند ... ولی نه اینقدر زنبور داریم که بتونن اینقدر عسل تولید کنند ... و نه اینکه مردم بوجه شون میرسه که در صبحونه عسل بخورن ...
میشود لطفاً توضیح دهید که این اعداد ۱۸ و ۲۴ را از کجا فهمیدید که ایدهآل هستند؟ پس خداوند نعوذ بالله ندانسته سن بلوغ را زودتر قرار داده است تا این همه سال ایشان یا دیوانه شوند یا خودخوری کنند؟ یا شاید هم نعوذ بالله از قصد این کار را کرده است که یک عده بروند دنبال زنا و دوست دختر و پسر که بعد جهنمش را با آنها پر کند؟
عقل میگوید اگر نیازی بروز کرد که حقیقی بود و نه مجازی باید برطرفش کرد .... دختر در ۹ سالگی بلوغ عقلش است ولی در کشور ما که از حدود ۱۳ سالگی بلوغ جنسی دارد دیگر از آن به بعد باید به این نیازش پاسخ داده شود ... پسر هم از حدود ۱۶ سالگی باید به این نیازش رسیدگی بشود ... تنها راهش هم ازدواج است ... اما خود ازدواج دو مدل دائم و موقت دارد و ازدواج موقت خودش میتواند کلی حالات گوناگون داشته باشد ... در واقع در ازدواج موقت دختر میتواند روی مقدار ارتباط شرط بگذارد ... ارتباط در حد مکالمهی تلفنی باشد ... در حد صحبت کردن حضوری و دیدن همدیگر ... در حد دوستی معمولی باشد با گردش رفتن و رستوران رفتن و درس خواندن و غیره ... در حد دست دادن هم باشد ... یا بیشتر ... الی زناشویی و ... هیچ کدامشان هم اشکالی ندارد ... اینکه نگاه ما به اینها خراب است مشکل از ماست نه اسلام
این را عقل گفت ... شرع هم همین را میگوید ... لذت بردن از حنس مخالف (جنسی یا عاطفی) حرام نیست بلکه این بیقیدی است که اشکال دارد ... قید و بند ازدواج دائم یا موقت که پذیرفته شود مابقی لذت حلال است و کانون این ازدواج هم نزد خداوند مقدس است ... (زنا بد است چون ارتباطی بیقید و بند است نه اینکه چون لذت دارد بد است)
اینکه ما بچههایمان را طوری تربیت میکنیم که در ۳۰ سالگی هنوز لوس و بچه هستند و نمیتوانند زیر بار مسؤولیت بروند این ایراد از والدین است ... از خود ماست ... مگرنه بروید ببینید در مناطقی که جنگ بوده است یا هست بچههای ۱۵ ساله چقدر جاافتاده هستند ... در ایران ما چوب حماقتمان را میخوریم که به جای تبعیت از روحانیون و شرع مقدس دنبالهی روی غربیها شدیم ... مگرنه زمان مادربزرگ و پدربزرگهایمان هم سن ازدواج پایین بود ... آن موقع هم زندگیها کاملاً اسلامی نبود ولی هرچه که بود از الآن بهتر بود ...
دین ما کامل کامل است ...
فرهنگ دوست دختر و دوست پسری که در غرب جا افتاده با ایران تفاوت داره ... البته داریم در مورده خانواده های نرمال صحبت میکنیم ... یک دختر و یک پسر که در درون مدرسه از هم خوششون میاد بعد از اجازه از پدر و مادر با یکدیگر دوست میشن ... مثلا تو سن 14 تا 16 سالگی ... در همون سنین در مورده همه چیز هم با هم صحبت میکنند و وقتی به 18 تا 20 سالگی رسیدند با توجه به شرایط خوب اقتصادی کشورهاشون میتونند با هم ازدواج میکنند ...
آنها اسلام را ندارند ... مگرنه میفهمیدند که چقدر از مرحله پرت هستند ... آنها هم بیقیدی را درست نمیدانند و سعی کردهاند روی این دوستیها قید و بند بگذاریند ... مثلاً الآن نمیدانم ولی سابق در انگلیس اگر یک دختر یک دوست پسر داشت عادی بود، اگر نداشت میگفتند غیرطبیعی است (حرفی که خانوادههای ایرانی قدیمی میگفتند اگر دختری سنش مثلاً از ۲۰ میزد بالا و مجرد میماند) و اگر بیشتر از یک دوست پسر داشت میگفتند دختر خوبی نیست! این هم یک قید و بند است ... اما خداوند قید و بند را معین کند کجا و غربیها قید و بند تعیین کنند کجا؟ بماند که همین قید و بندها هم ظرف قرن گذشته کلی کم شده است که نشان میدهد قید و بندها باید قانون مکتوب باشد تا بشود حفظشان کرد ... نظارت بر ان هم باید توسط حکومت باشد نه اینکه خودبخودی انتظار داشته باشیم حفظ شوند ...
[SPOILER]چند وقت پیش یکی از دختران فامیل که از آمریکا آمده بود لباس گشاد بلند سبک چند قرن پیش پوشیده بود ... گفتیم این لباس که جوانانه نیست چطور پوشیدهای؟ مثل لباس خواب مادربزرگها بود! مادرش گفت این لباسها الآن مد شده! آنقدر که دخترها در دبیرستان و سنها کمتر حامله میشوند برای اینکه تبعاتش کمتر شود این لباسهای گشاد مد شده است!
حقیر خودم در خارج از ایران صحنههایی دیدهام و جاهایی بودهام که تعریف کردن دیدههایم برای شما حم آب یخ را خواهد داشت ... شما هم ظاهراً دل به زندگی به سبک غربی بستهاید که فقط خوبیهای آنجا را میبینید ... آنها در دینشان ازدواج موقت ندارند دوستی حرام را جایگزینش کردند ما که داریم باید ازدواج موقت را تبلیغ کنیم ... ببخشید ولی کسانی که با ازدواج موقت مشکل دارند را حقیر تا دیدم دهنبین بودند ... یک نفر که دوست دختر داشت و خانوادههای دو طرف هم میدانستند (ما شاء الله همه کوه غیرت شدهاند به پاس نعمت ماهواره) را گفتم مانعی نیست برو صیغهی محرمیت بین خودت و او بخوان تا هم شما راضی باشید و هم خدا ... کنجکاو شد برایش توضیح دادم خیلی استقبال کرد و گفت حتماً این کار را میکنم ... بعد از دهن یکی پرید و گفت این همون صیغه است! طرف رنگش پرید ... گفت نه نمیتونم! گفتم اسمش عوض شد خودش هنوز همونه که ازش استقبال کردی! گفت نمیشه اگر بگم میخوابونه تو گوشم! جالب نیست که از حرام خدا هیچ ابایی ندارند ولی از حلال خدا میترسند و خجالت میکشند!؟ :Gig:[/SPOILER]
اینکه گفتید وضعیت اقتصادی کشورشون خوبه و ۱۸ یا ۲۰ سالگی ازدواج میکنند ... یعنی همیشه فقط پولدارها ازدواج میکنند و فقیرها بهتره که مجرد بمانند؟ :Gig: مثل اینکه میگویند چرا بچهدار نمیشی میگه چون گرونیه! خوب حالا پولدارها که ماشین یک میلیاردی زیر پایشان است یک مهدکودک بچه دارند؟ نه آنها هم دو تا بچه بیشتر ندارند! این بحث فرهنگی است و در واقع عقبماندگی فرهنگی است ... از نظر اسلامی هم قابل قبول نیست چون رزق دست خداست و کسی که فکر کند دست خودش است خودش را شریک خدا دانسته است، سبحان الله ...
در مورده این صحبت کردید که همه چیزه مان را غربی کرده اند ... خوب مساله همین هست ... اروپائیان عقل خودشون رو به کار میگیرند ... علوم رو طبقه بندی میکنند ... و سعی میکنند اونچنان عمل کنند ... بارها شده که خوده من خواستم تصمیمی درست بگیرم و دیدم اون الگویه رفتاری یک الگویه غربی هست .... پس بنابراین فکر نمیکنم اینکه همه چیزمان غربی شود هم چیزه بدی باشد ...موفق باشید .
علمزدگی یکی از بزرگترین معضلات ماست ... غرب را با همین مسائل در نظرمان بزرگ کردهاند ... منکر علومشان نیستم اما حقیر ناآشنا با آن علوم نیستم و کارم هم مرتبط با همان علوم است ... اما اگر داخل آن علوم باشید میبینید که گاهی به سختی میتوان اسم «علم» را بر نتیجهی تحقیقات ایشان گذاشت ... اما تکنولوژی ایشان بله زیاد است ... کاربردهای خلاقانهی علومی اندک
به هر حال زیرکی و خلاقیت و هوش و پشتکار بالایی دارند دانشمندان غربی ولی بسیاری از ایشان از جهات عقلی ضعف دارند و یا اینکه دسترسی به منابع وحیانی و ناب ما ندارند که عقلشان را در مسیر درست به کار بیاندازد، به همین دلیل از بسیاری از جهات عقب هستند ...
ان شاء الله از خواندن این نظر ناراحت نشده باشید :Gol:
در پناه خداوند باشید ان شاء الله،
یا علی
سلام
اینکه ایشان میگوید رابطه ما اشتباه بوده، هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عقلی درست است. از لحاظ شرعی به این خاطر که در این روابط احتمال به گناه افتادن است لذا باید از ان اجتناب کرد. گناه هم منحصر در گناه فیزیکی نیست بلکه لذتی که ناشی از این رابطه باشد خود حرام است. از لحاظ عقلی هم کار درستی نیست چون این روابط منجر به وابستگی میشود و اگر به هر دلیلی مثل مخالفت خانواده یا ... به ازدواج ختم نشود، دو طرف برای فراموش کردن همدیگر رنج زیادی را باید متحمل شوند. بعلاوه اینکه عشق و علاقه حاصل از این رابطه ها معمولا به طور کاذب رشد میکند و پشتوانه عقلی ندارد لذا احتمال اینکه بعد از ازدواج دوام پیدا نکند هست.
بنابراین مذمت کردن ایشان از این جهت کار درستی نیست و شما هم باید حرف او را بپذیرد. لذا باید هر چه زودتر تکلیف این رابطه را مشخص کنید. اگر قصد ازدواج دارید باید رسما از طریق خانواده از او خواستگاری کنید. ممکن است بگویید فعلا شرایط مالی و تحصیلی و شغلی به من اجازه این کار را نمیدهد. در پاسخ عرض میکنم اقدام اولیه برای ازدواج نیاز به شرط خاصی ندارد بلکه شما میتوانید همین الان اقدام کنید و بعد از اینکه اصل ازدواج شما مورد توافق قرار گرفت مدتی را در عقد بمانید تا شرایط فراهم شود و بعد عروسی کنید. اگر از مخالفت خانواده به خاطر پایین بودن سنتان میترسید در این باره راهکاری وجود دارد که احتمال مخالفت خانواده را کم میکند. در صورت نیاز بگویید تا این راهکارها را عرض کنم.
اما در مورد اینکه آیا ازدواج شما با هم آینده خوبی دارد یا خیر باید عرض کنم اگر عشق و علاقه شما پشتوانه عقلی داشته باشد یعنی بین شما از لحاظ فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری تناسب وجود داشته باشد میشود به آینده این ازدواج امیدوار بود اما اگر این تناسب ها نباشد احتمال مواجه شدن این ازدواج با شکست زیاد میشود و باید از آن اجتناب کنید. البته مسئله اساسی بررسی این تناسب ها است چون ممکن است عشق و علاقه ای که بین شما وجود دارد مانع شناخت واقعی از طرف شود. لذا برای شناخت بیشتر حتما باید از خانواده های خود کمک بگیرید تا دچار انتخاب اشتباه نشوید.
برای راضی کردن طرف هم اگر بگویید میخواهید رسما اقدام کنید و همچنین بگویید درباره آینده این ازدواج با مشاور صحبت کردم و ایشان شرط موفق بودن این ازدواج را فلان مسئله مطرح کرده، احتمالا قبول میکند. البته این در صورتی است که با همین شناخت فعلی بدانید تناسب های گفته شده تا حدودی وجود دارد وگرنه اگر مثلا میدانید از لحاظ اعتقادی با هم فاصله دارید بهتر است قید این ازدواج را بزنید.
پیروز و سربلند
بنظر بنده در اکثر مواقع ازدواج در اروپا مفهوم مناسبی نداره.... بعبارت دیگر پسر و دختر با یکدیگر دوست شده و بچه دار می شوند و ممکن است بعد از ماه ها یا سال ها زندگی کنار هم متوجه بشوند که مناسب همدیگرند و بعد ازدواج می کنند و اگر مناسب یکدیگر نبودند از هم جدا می شوند.... تابحال به آمار فرزندان نامشروع در غرب توجه کرده اید...؟
بر اساس آماری که خودشان منتشر کردهاند (آمار بنیاد family world تحت نظر سازمان ملل) از سال 1998 میلادی تا سال 2012 :
کلمبیا با 85 درصد
روسیه 27 درصد
لهستان 22 درصد
رومانی 31 درصد
مجارستان 45 درصد
فرانسه 56 درصد
آلمان 35 درصد
ایتالیا 28 درصد
هلند 47 درصدبگونه ای از اروپا صحبت می شود که گویا آنجا بهشت است و اینجا جهنم... درست است که مردانی نامرد و بی غیرت در ایران پیدا می شود اما دختران بی حیا و بی حجابی که در خیابان ها رژه می رون چه گلی بر سر ما زدند...؟
ضمنا ما باید مشکل دوس پسری و دوست دختری در ایران را با مبانی دینی و اعتقادی خودمان حل و فصل کنیم... مگر اروپا برای ما الگوست...؟
سلام جناب مترصد ...
راستش پسرخاله من که همکنون در درون کشور انگلیس زندگی میکنه دقیقا چنین وضعیتی رو داشتند ... فکر میکنم زمانیکه همسرش 16 ...17 ساله بود باهاش آشنا شد ... و سن 24 ... 25 سالگی هم با اون دختر خانوم ازدواج کردند .... وقتی هم که ازدواج کردند فرزندشون در درون عروسی بود .... من خودم نزدیک به 3 ... 4 ماهی خونه خالم بودم ... و دقیقا تمام رفتارهاشون رو میدیم ...
1- دقیقا خانواده هاشون با هم در ارتباط بودند .
2- دختره براش فرقی نداشت بره خونه خودشون یا بیاد خونه خالم اینا .
3- با هم صبح ها میرفتن مدرسه .
4- پسرخالم هم همینطور .... در تمام مهمونی های خانوادگی اونا شرکت میکرد .
و ...
ببینید جناب مترصد ... شاید از نظره شما فرزنده پسرخاله من حرومزاده باشه .... ولی میدونم نوع ازدواج ... نوع آشنائیت ... نوع انتخاب همسر ... زمان بچه دار شدن ...همه چیز و همه چیز اون رابطه کاملا ایده آل بود ... دقیقا همون کسی رو که میخواست رو بدست آورد ... دقیقا ازش شناخت داشت .... دقیقا در سن پائین بچه دار شد ... و دقیقا سره زمان ازدواج کرد ...
دختر خاله من هم وضعیتش همینطوری هست ... در 14 سالگی با یه پسر انگلیسی آشنا میشن ... خانواده هاشون با هم آشنا میشن ... دختر خالم خونه اون آقا پسر میرفت و اون آقا پسر خونه خالم میومد و به مرور زمان با هم دیگه دوستان صمیمی صمیمی شدند ... و دقیقا برای همدیگه میمیرند ...
ببینید ... تعریف من از عقل با تعریف شما از عقل تفاوت بسیاری داره ... به طوریکه اصلا صحبتهای شما به نحوی برای من موهومی هست و صحبتهای من برای شما .... یک مثال کوچیک براتون میزنم و بعد طریقه تفکر خودم رو براتون میگم ...
1- من 6 سالم هست ... بابام رو میبینم ... پدرم قهرمان زندگی من هست ... من او را قویترین و زرنگترین انسان رویه زمین میشناسم ... بزرگتر میشوم 8 سالم میشود ... وقتی از مدرسه به خانه میآیم میبینم که پدران دیگر ماشین های بزرگتر و شیک تری دارند و پدر من ماشینش ارزانتر هست .... کمی بزگتر میشوم میبینیم که پدرم مدیریت خوب اقتصادی نداشته و نتونسته از پس خیلی از مشگلات بر بیاد ... و کمی بزگتر میشوم و دایره دید و نگرش من هم وسیع تر میشه .... میبینم ای بسا چقدر پدر من مشگلات روحی و روانی هم داشته که با برخوردهای نامناسب ما رو هم اونجوری بزرگ کرده ... زمانی که دایره دید و نگرش من در درون دنیا زیاد میشه و خارج از هر گونه تعصب به مساله نگاه میکنم ... به آگاهی و حقیقت و واقعیت دست پیدا میکنم ... و اگر من بر اساس این حقایق حرکت کنم عاقل میشوم ... وگرنه کودکی هستم که همچنان فکر میکنه باباش قهرمان دنیاست ...
2- من کودک بودم ... مادرم . مدرسه و تخیلیم دیدی از خدا . دین . مذهب . باید ها و نبایدهای به من القا کردند .... به مرور زمان بزرگتر شدم دیدم کشورهای دیگر که تفکری دیگر دارند موفق تر از ما هستند ... صبر جمیل پیشه کردم ... باز هم بزگتر شدم و سن ازدواجم رسید دیدم قوانین درست و حسابی برای آشنائیت . ازدواج تعیین نکرده .... صبر جمیل پیشه کردم ... بزرگتر شدم دیدم برای احقاق حقوق خانومها مسائل خنده داری ماننده ( مهریه و حق حبث و .... ) در نظر گرفته باز هم صبر جمیل پیشه کردم ... بزرگتر شدم راهها و روشهایی برای موفقیت بیان کرد و با اینکه همه اون راهها و مسیرها رو طی کردم باز هم به موفقیت نرسیدم ... باز هم صبر جمیل پیشه کردم ....
ببینید ... فرق یک انسان عاقل و نادان دقیقا از همین مثال پیدا میشود ...
انسان عاقل بر اساس حقایق و واقعیت ها مساله رو نگاه میکنه ... تجزیه تحلیل میکنه ... و جلو میره ...
همه ما در زمینه هایی عاقل شدیم ... مثلا میدونیم که پدرمون عاقل ترین و باهوش ترین و کامل ترین انسان نیست ...
ولی هنوز فکر میکنیم که بهترین مسبرهای موفقیت دقیقا مسیرهای ماست .... حالا اگر هم جواب نمیدن به درک .... ولی راه ما بهترنی مسیر هست و مشگل از ماهاست و از اون باید ها و نبایدها نیست ... اگر مسلمون های دنیا همشون بدبخت هستند به درک .... ولی راه ما بهترین راه هست ... اینجا هست که من باید عقلم رو تعطیل کنم و بگم تقلید .... چون واقعا نمیفهمم ...
یه مثال براتون میزنم ....
تا چندین سال پیش خانومها به هیچ وجه حق طلاق نداشتند ... اگر مرد اجازه نمیداد زن باید با چادر سفید میومد خونه و با کفن سفید از خونه میرفت بیرون ... به بیان دیگر چون حق طلاق دادن زن بر اساس تعالیم اسلام فقط با مرد هست ... زن اجازه جدا شدن از همسرش رو نداشت ... من یادم هست اون زمانها یه مرده رفته بود از یک قاضی شکایت کرده بود ... داستان از این قرار بود که این آقا خواهری داشتند .... که این خواهر در عقد آقایی بودند و این آقا .... همسرشون رو اذیت جسمی و جنسی میکرد و دختر خانوم هر کاری میکرد نمیتونست طلاق بگیره ... تا اینکه بر اثر این آزار و اذیت ها خواهر این آقا فوت میشن .... و آقاهه پاش رو تو یه کفش کرده بود که خواهر من 2 بار قصد طلاق داشت ... بدنش جایه ضرب و شتم ایشون بوده ... چرا طلاقشون رو صادر نکردی ...
خوب این داستان ها پیش میاد .... انسانهایی مثله من حقایق رو میبینن ... میتونن دو تا کار بکن ...
1- بر اساس حقایق و واقعیت ها قوانینی رو تصویب کنند ...
2- یا اینکه دیه انسان رو شتر تعیین کنه ( قیمت شتر بسته به بازار عرضه و تقاضا هست و زمانهایی شتر گرون میشه و زمانهایی شتر ارزون میشه ) زن باید با چادر سفید بره خونه و با کفن سفید بیاد بیرون و...
اگر راه اول رو انتخاب کنم باید مسیری رو برم که اروپایی ها رفتن ... از نظره من ازدواج پسرخالم واقعا ایده آل بود ... دقیقا در سن پائین عاشق شد . دقیقا در سن پائین با خانواده طرف آشنا شد . دقیقا در سن پائین بچه دار شد . دقیقا هیچ گونه تنش عصبی مسائل جنسی نداشت و ...
اگر راه دوم رو انتخاب کنم ... واقعا مسیر رو نمیفهمم ... واقعا نمیتونم درک کنم ... چون واقعا بعضی جاهاش از درکش عاجزم و بالاجبار باید تقلید کنم .... و اگر تقلید کنم هیچ وقت عقلم ساخته نمیشه و تو مسائل بچه میمونم .
ببینید جناب مترصد ... شاید از نظره شما فرزنده پسرخاله من حرومزاده باشه .... ولی میدونم نوع ازدواج ... نوع آشنائیت ... نوع انتخاب همسر ... زمان بچه دار شدن ...همه چیز و همه چیز اون رابطه کاملا ایده آل بود ... دقیقا همون کسی رو که میخواست رو بدست آورد ... دقیقا ازش شناخت داشت .... دقیقا در سن پائین بچه دار شد ... و دقیقا سره زمان ازدواج کرد ...
...
انسان عاقل بر اساس حقایق و واقعیت ها مساله رو نگاه میکنه ... تجزیه تحلیل میکنه ... و جلو میره ...
همه ما در زمینه هایی عاقل شدیم ... مثلا میدونیم که پدرمون عاقل ترین و باهوش ترین و کامل ترین انسان نیست ...
ولی هنوز فکر میکنیم که بهترین مسبرهای موفقیت دقیقا مسیرهای ماست .... حالا اگر هم جواب نمیدن به درک .... ولی راه ما بهترنی مسیر هست و مشگل از ماهاست و از اون باید ها و نبایدها نیست ... اگر مسلمون های دنیا همشون بدبخت هستند به درک .... ولی راه ما بهترین راه هست ... اینجا هست که من باید عقلم رو تعطیل کنم و بگم تقلید .... چون واقعا نمیفهمم ...
:Moteajeb!::Ghamgin::Moteajeb!::Ghamgin:
سلام علیکم
مشکل بزرگ ما اینه که اسم یک چیزی رو که نمیدونیم چیه میگذاریم عقل ... بعد میگیم عقل چیز درستیه و زندگی باید عاقلانه باشه ... بعد میگیم زندگی عاقلانه اینه ... ولو اینکه عقل اصلاً یک چیز دیگر باشد ...
این رویکرد شما تا جایی که به نظر حقیر میرسد تجربهگرایی است و نه عقلگرایی ... شما فقط به دنبال تحلیل تجربههای ملموس خودتان و دیگران هستید ... تجزیه و تحلیل عاقلانه از محسوس شروع میشود ولی تا عمق نامحسوس را باید برود و ببیند و بسنجد و با ابزارهای عقلی و منطقی نتیجهی آخر را بگیرد نه از تشابههای ظاهری بین دو محسوس ... فرق اینها از زمین است تا آسمان ...
فرق ما و شما این است که اگر به شما بگویند که این آب پرتقال (فرض کنید آب پرتقال معیار رفاه باشد) را بخورید شما فکر میکنید که این یعنی همه چیز زندگی سر جایش است و این سبک زندگی درست بوده که نتیجهی درست داده است، اما یک نفر در یک نگاه کلنگرانه میآید و میبیند که این آب پرتقال از خون دیگران است، یک عده له شدهاند و از هستی ساقط شدهاند تا این لیوان پر از آب پرتقال شود، آنها این لیوان را به سمت آورندهی آن پرتاب میکنند و یک شعار مرگ بر او هم میدهند ... سایر آبپرتقال به دستها هم میگویند عجب آدم کجفهمی ... جلوی سگ استخوان بیاندازی دم تکان میدهد ولی جلوی این شخص آب پرتقال (با تشدید بر روی لفظ آب پرتقال) آوردهاند و دو دستی تقدیمش کردهاند و او اینطوری عکسالعمل نشان میدهد ... ما به سبک شما با اطلاعات آماری کار نمیکنیم ... ما به ریشهها و اصول کار داریم ... «به درک» را هم ما میگوییم هم شما ولی جایی که آن را استفاده میکنیم متفاوت است ... شما میگویید بچهی او حرامزاده است ولی «به درک» لااقل زندگیاشان ظاهر خوبی دارد و ما میگوییم زندگی برای خدا باشد و سالم باشد و اخلاقی باشد دیگر «به درک» که ظاهرش هم جالب نیست و همراه با فقر و تنگدستی است ... شما دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید (البته ان شاءالله اینطور نیستید و حقیر اشتباه برداشت کردهام) و ما آخرت را بر دنیا (ای کاش واقعاً حقیر هم اینطور بودم) ... و این یک فرق اساسی است که در ایدئولوژیهای ماست ...
یا علی
سلام جناب اواری ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
جتاب اواری وقتی با من صحبت میکنید در صورته امکان به خودتون لقب حقیر ندید چون من با انسانهای حقیر صحبت نمبکنم ... یک جور اتلاف وقت محسوب میشه ...
امیدوارم که از صحبتم ناراحت نشین ... من میدونم که عقل چی هست ... مطالعات زیادی در موردش کردم ... کتابهای زیادی رو در موردش خوندم ... و تقریبا میشناسمش ... پس اینکه شما چنین صحبتی رو با من میکنین فکر میکنم ایراد دار باشه ...
جناب اواری نمیدونم چرا وقتی صحبت از یک سری بایدها و نبایدها میکنم و ادعا میکنم انسان عاقل کسی است که اگر از بایدها و نبایدهای زندگیش نتیجه نگرفت بایدها و نبایدهاش رو عوض میکنه ... شما محیط رو دگرگون میکنید و میخواهید مساله رو از فضائی دیگر ببینید ...
خوب !!!
انسانها برای رسیدن به اهدافشون یک سری بایدها و نبایدها برای خودشون میپذیرند تا به اهدافشون برسند و اگر اون بایدها و نبایدها بهشون جواب نداد از مسیری دیگر حرکت میکنند تا به اهدافشون برسند ... من چنین شخصی رو عاقل تعریف میکنم ... برعکس حیوانات که اگر از مسیرشون نتیجه نگیرند همون مسیر را هزاران و هزاران بار تکرار میکنند ... چون نمیتونند به فرمی دیگر اندیشه کنند .
در مورده مثال آب پرتغال :
من هم با شما در مورده مثال آب پرتغال موافق هستم . ولی مثال آب پرتغال چه ربطی در مورده گفتگویه ما داشت ... من خدمتتون عنوان کردم انسان عاقل کسی است که دنباله بایدها و نبایدهایی میره که علمی باشه و بهش جواب بده .. نه اینکه مسیری تخیلی رو طی کنه و انتظا نتیجه گرفتن داشته باشه . این موضع چه ربطی به تمثیل آب پرتغال داشت من منظورتون رو درک نکردم ....
در مورد حرامزادگی :
من پایه های فکری خودم رو بر اساس عقلی که بدست آوردم ساختم ... من چنین رابطه ای و چنین فرزندی رو حرام زاده نمیدونم .... اتفاقا به نظره من فرزنده پسر خاله من کاملا میوه یک رابطه درست ... عمیق ... عاشقانه ... و صد در صد منطقی بوده ... دوست داشتم نظره شما رو در مورده فرزندانی که از رابطه میان سربازان اسلام که به ایران حمله کردند و زنان ایران رو به کنیزی گرفتند و به زور بهشون تجاوز کردند بدونم ... آیا شما چنین انسانهایی رو حلال زاده میدونید !!!
اینجا هست که تعریفها و مبانی عقلی من و شما با هم سازگار نیست ... شما میفهمی که جائی ایراد داره ... ولی میگی من تقلید میکنم و چون بهم گفتن مشگل نداره ... منم قبول کردم که مشگل نداره ...
به هر حال اگر موضوع ... مساله آب پرتغال هست که ما حدیث داریم " اشداء علی الکفار "
من در اون دنیا فقط باید جواب یک چیز رو بدم ...
1- جواب عقلی که داشتم .
2- جواب چیزهایی که تونستم درکشون کنم .
3- جواب اینکه چرا بهترین مسیر رو طی نکردم .
و شما رو دعوت میکنم به این مساله که اگر در اون دنیا از شما پرسیده شد ...
1- چرا تقلید کردی ... چی میخوای بگی ... میخوای جواب بدی همه میگفتن فلانی آدم خوبی هست ... منم با اینکه دیدم حرفاش مشگل داره اون مسیر رو رفتم ؟؟؟
2- چرا بعضی چیزها رو دیدی عقلانی نیست ... پس چرا پذیرفتی .... و شما میخوای جواب بدی ... فلانی و بهمانی گفتن با اینکه عقلانی نیست ولی ....
3- چرا مسیری رو که میدونستی بهترین مسیر نیست طی کردی ... و شما میخوای جواب بدی ... چون من اعتقاد داشتم خدای من دوست داره مسیری اشتباه و پرخطر رو طی کنم ...
خوب من نمیتونم چنین جوابهایی رو بدم ....
به عنوان ختم کلام ... دوست دارم کمی در موردش فکر کنید ....
1- خداوند ارحم الراحمین است .
2- حدیث داریم اگر کسی موسیقی گوش دهد در آن دنیا در درون گوشهایش سرب مذاب میریزند .
خواهشا وقتی دارین پیشه خودتون تفسیرش میکنید ... نرین تو هپروت ... مثلا فکر کنین داداشتون یا عزیزترین کستون موسیقی گوش داده .... شما هم ارحم الراحمین هستید و دست و پاش رو بستین و دارین تو گوشاش سرب داغ میریزین ....
عقلانی ..... همونجوری که تعریفش میکنید ...
امیدوارم خداوند در اون دنیا عقل درخور هرکدوم از ماها بهمون عطا کنه ... اون عقلی که براش زحمت کشیدیم ...
موفق باشین ...
سلام جناب اواری ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
جتاب اواری وقتی با من صحبت میکنید در صورته امکان به خودتون لقب حقیر ندید چون من با انسانهای حقیر صحبت نمبکنم ... یک جور اتلاف وقت محسوب میشه ...
امیدوارم که از صحبتم ناراحت نشین ... من میدونم که عقل چی هست ... مطالعات زیادی در موردش کردم ... کتابهای زیادی رو در موردش خوندم ... و تقریبا میشناسمش ... پس اینکه شما چنین صحبتی رو با من میکنین فکر میکنم ایراد دار باشه ...جناب اواری نمیدونم چرا وقتی صحبت از یک سری بایدها و نبایدها میکنم و ادعا میکنم انسان عاقل کسی است که اگر از بایدها و نبایدهای زندگیش نتیجه نگرفت بایدها و نبایدهاش رو عوض میکنه ... شما محیط رو دگرگون میکنید و میخواهید مساله رو از فضائی دیگر ببینید ...
خوب !!!
انسانها برای رسیدن به اهدافشون یک سری بایدها و نبایدها برای خودشون میپذیرند تا به اهدافشون برسند و اگر اون بایدها و نبایدها بهشون جواب نداد از مسیری دیگر حرکت میکنند تا به اهدافشون برسند ... من چنین شخصی رو عاقل تعریف میکنم ... برعکس حیوانات که اگر از مسیرشون نتیجه نگیرند همون مسیر را هزاران و هزاران بار تکرار میکنند ... چون نمیتونند به فرمی دیگر اندیشه کنند .در مورده مثال آب پرتغال :
من هم با شما در مورده مثال آب پرتغال موافق هستم . ولی مثال آب پرتغال چه ربطی در مورده گفتگویه ما داشت ... من خدمتتون عنوان کردم انسان عاقل کسی است که دنباله بایدها و نبایدهایی میره که علمی باشه و بهش جواب بده .. نه اینکه مسیری تخیلی رو طی کنه و انتظا نتیجه گرفتن داشته باشه . این موضع چه ربطی به تمثیل آب پرتغال داشت من منظورتون رو درک نکردم ....در مورد حرامزادگی :
من پایه های فکری خودم رو بر اساس عقلی که بدست آوردم ساختم ... من چنین رابطه ای و چنین فرزندی رو حرام زاده نمیدونم .... اتفاقا به نظره من فرزنده پسر خاله من کاملا میوه یک رابطه درست ... عمیق ... عاشقانه ... و صد در صد منطقی بوده ... دوست داشتم نظره شما رو در مورده فرزندانی که از رابطه میان سربازان اسلام که به ایران حمله کردند و زنان ایران رو به کنیزی گرفتند و به زور بهشون تجاوز کردند بدونم ... آیا شما چنین انسانهایی رو حلال زاده میدونید !!!اینجا هست که تعریفها و مبانی عقلی من و شما با هم سازگار نیست ... شما میفهمی که جائی ایراد داره ... ولی میگی من تقلید میکنم و چون بهم گفتن مشگل نداره ... منم قبول کردم که مشگل نداره ...
به هر حال اگر موضوع ... مساله آب پرتغال هست که ما حدیث داریم " اشداء علی الکفار "
من در اون دنیا فقط باید جواب یک چیز رو بدم ...
1- جواب عقلی که داشتم .
2- جواب چیزهایی که تونستم درکشون کنم .
3- جواب اینکه چرا بهترین مسیر رو طی نکردم .و شما رو دعوت میکنم به این مساله که اگر در اون دنیا از شما پرسیده شد ...
1- چرا تقلید کردی ... چی میخوای بگی ... میخوای جواب بدی همه میگفتن فلانی آدم خوبی هست ... منم با اینکه دیدم حرفاش مشگل داره اون مسیر رو رفتم ؟؟؟
2- چرا بعضی چیزها رو دیدی عقلانی نیست ... پس چرا پذیرفتی .... و شما میخوای جواب بدی ... فلانی و بهمانی گفتن با اینکه عقلانی نیست ولی ....
3- چرا مسیری رو که میدونستی بهترین مسیر نیست طی کردی ... و شما میخوای جواب بدی ... چون من اعتقاد داشتم خدای من دوست داره مسیری اشتباه و پرخطر رو طی کنم ...خوب من نمیتونم چنین جوابهایی رو بدم ....
به عنوان ختم کلام ... دوست دارم کمی در موردش فکر کنید ....1- خداوند ارحم الراحمین است .
2- حدیث داریم اگر کسی موسیقی گوش دهد در آن دنیا در درون گوشهایش سرب مذاب میریزند .خواهشا وقتی دارین پیشه خودتون تفسیرش میکنید ... نرین تو هپروت ... مثلا فکر کنین داداشتون یا عزیزترین کستون موسیقی گوش داده .... شما هم ارحم الراحمین هستید و دست و پاش رو بستین و دارین تو گوشاش سرب داغ میریزین ....
عقلانی ..... همونجوری که تعریفش میکنید ...
امیدوارم خداوند در اون دنیا عقل درخور هرکدوم از ماها بهمون عطا کنه ... اون عقلی که براش زحمت کشیدیم ...
موفق باشین ...
سلام جناب مترصد ...
راستش پسرخاله من که همکنون در درون کشور انگلیس زندگی میکنه دقیقا چنین وضعیتی رو داشتند ... فکر میکنم زمانیکه همسرش 16 ...17 ساله بود باهاش آشنا شد ... و سن 24 ... 25 سالگی هم با اون دختر خانوم ازدواج کردند .... وقتی هم که ازدواج کردند فرزندشون در درون عروسی بود .... من خودم نزدیک به 3 ... 4 ماهی خونه خالم بودم ... و دقیقا تمام رفتارهاشون رو میدیم ...1- دقیقا خانواده هاشون با هم در ارتباط بودند .
2- دختره براش فرقی نداشت بره خونه خودشون یا بیاد خونه خالم اینا .
3- با هم صبح ها میرفتن مدرسه .
4- پسرخالم هم همینطور .... در تمام مهمونی های خانوادگی اونا شرکت میکرد .
و ...ببینید جناب مترصد ... شاید از نظره شما فرزنده پسرخاله من حرومزاده باشه .... ولی میدونم نوع ازدواج ... نوع آشنائیت ... نوع انتخاب همسر ... زمان بچه دار شدن ...همه چیز و همه چیز اون رابطه کاملا ایده آل بود ... دقیقا همون کسی رو که میخواست رو بدست آورد ... دقیقا ازش شناخت داشت .... دقیقا در سن پائین بچه دار شد ... و دقیقا سره زمان ازدواج کرد ...
دختر خاله من هم وضعیتش همینطوری هست ... در 14 سالگی با یه پسر انگلیسی آشنا میشن ... خانواده هاشون با هم آشنا میشن ... دختر خالم خونه اون آقا پسر میرفت و اون آقا پسر خونه خالم میومد و به مرور زمان با هم دیگه دوستان صمیمی صمیمی شدند ... و دقیقا برای همدیگه میمیرند ...
ببینید ... تعریف من از عقل با تعریف شما از عقل تفاوت بسیاری داره ... به طوریکه اصلا صحبتهای شما به نحوی برای من موهومی هست و صحبتهای من برای شما .... یک مثال کوچیک براتون میزنم و بعد طریقه تفکر خودم رو براتون میگم ...
1- من 6 سالم هست ... بابام رو میبینم ... پدرم قهرمان زندگی من هست ... من او را قویترین و زرنگترین انسان رویه زمین میشناسم ... بزرگتر میشوم 8 سالم میشود ... وقتی از مدرسه به خانه میآیم میبینم که پدران دیگر ماشین های بزرگتر و شیک تری دارند و پدر من ماشینش ارزانتر هست .... کمی بزگتر میشوم میبینیم که پدرم مدیریت خوب اقتصادی نداشته و نتونسته از پس خیلی از مشگلات بر بیاد ... و کمی بزگتر میشوم و دایره دید و نگرش من هم وسیع تر میشه .... میبینم ای بسا چقدر پدر من مشگلات روحی و روانی هم داشته که با برخوردهای نامناسب ما رو هم اونجوری بزرگ کرده ... زمانی که دایره دید و نگرش من در درون دنیا زیاد میشه و خارج از هر گونه تعصب به مساله نگاه میکنم ... به آگاهی و حقیقت و واقعیت دست پیدا میکنم ... و اگر من بر اساس این حقایق حرکت کنم عاقل میشوم ... وگرنه کودکی هستم که همچنان فکر میکنه باباش قهرمان دنیاست ...
2- من کودک بودم ... مادرم . مدرسه و تخیلیم دیدی از خدا . دین . مذهب . باید ها و نبایدهای به من القا کردند .... به مرور زمان بزرگتر شدم دیدم کشورهای دیگر که تفکری دیگر دارند موفق تر از ما هستند ... صبر جمیل پیشه کردم ... باز هم بزگتر شدم و سن ازدواجم رسید دیدم قوانین درست و حسابی برای آشنائیت . ازدواج تعیین نکرده .... صبر جمیل پیشه کردم ... بزرگتر شدم دیدم برای احقاق حقوق خانومها مسائل خنده داری ماننده ( مهریه و حق حبث و .... ) در نظر گرفته باز هم صبر جمیل پیشه کردم ... بزرگتر شدم راهها و روشهایی برای موفقیت بیان کرد و با اینکه همه اون راهها و مسیرها رو طی کردم باز هم به موفقیت نرسیدم ... باز هم صبر جمیل پیشه کردم ....
ببینید ... فرق یک انسان عاقل و نادان دقیقا از همین مثال پیدا میشود ...
انسان عاقل بر اساس حقایق و واقعیت ها مساله رو نگاه میکنه ... تجزیه تحلیل میکنه ... و جلو میره ...
همه ما در زمینه هایی عاقل شدیم ... مثلا میدونیم که پدرمون عاقل ترین و باهوش ترین و کامل ترین انسان نیست ...
ولی هنوز فکر میکنیم که بهترین مسبرهای موفقیت دقیقا مسیرهای ماست .... حالا اگر هم جواب نمیدن به درک .... ولی راه ما بهترنی مسیر هست و مشگل از ماهاست و از اون باید ها و نبایدها نیست ... اگر مسلمون های دنیا همشون بدبخت هستند به درک .... ولی راه ما بهترین راه هست ... اینجا هست که من باید عقلم رو تعطیل کنم و بگم تقلید .... چون واقعا نمیفهمم ...یه مثال براتون میزنم ....
تا چندین سال پیش خانومها به هیچ وجه حق طلاق نداشتند ... اگر مرد اجازه نمیداد زن باید با چادر سفید میومد خونه و با کفن سفید از خونه میرفت بیرون ... به بیان دیگر چون حق طلاق دادن زن بر اساس تعالیم اسلام فقط با مرد هست ... زن اجازه جدا شدن از همسرش رو نداشت ... من یادم هست اون زمانها یه مرده رفته بود از یک قاضی شکایت کرده بود ... داستان از این قرار بود که این آقا خواهری داشتند .... که این خواهر در عقد آقایی بودند و این آقا .... همسرشون رو اذیت جسمی و جنسی میکرد و دختر خانوم هر کاری میکرد نمیتونست طلاق بگیره ... تا اینکه بر اثر این آزار و اذیت ها خواهر این آقا فوت میشن .... و آقاهه پاش رو تو یه کفش کرده بود که خواهر من 2 بار قصد طلاق داشت ... بدنش جایه ضرب و شتم ایشون بوده ... چرا طلاقشون رو صادر نکردی ...خوب این داستان ها پیش میاد .... انسانهایی مثله من حقایق رو میبینن ... میتونن دو تا کار بکن ...
1- بر اساس حقایق و واقعیت ها قوانینی رو تصویب کنند ...
2- یا اینکه دیه انسان رو شتر تعیین کنه ( قیمت شتر بسته به بازار عرضه و تقاضا هست و زمانهایی شتر گرون میشه و زمانهایی شتر ارزون میشه ) زن باید با چادر سفید بره خونه و با کفن سفید بیاد بیرون و...اگر راه اول رو انتخاب کنم باید مسیری رو برم که اروپایی ها رفتن ... از نظره من ازدواج پسرخالم واقعا ایده آل بود ... دقیقا در سن پائین عاشق شد . دقیقا در سن پائین با خانواده طرف آشنا شد . دقیقا در سن پائین بچه دار شد . دقیقا هیچ گونه تنش عصبی مسائل جنسی نداشت و ...
اگر راه دوم رو انتخاب کنم ... واقعا مسیر رو نمیفهمم ... واقعا نمیتونم درک کنم ... چون واقعا بعضی جاهاش از درکش عاجزم و بالاجبار باید تقلید کنم .... و اگر تقلید کنم هیچ وقت عقلم ساخته نمیشه و تو مسائل بچه میمونم .
شما منظورتون رو بد گفتید
اسلام هم با این روش ازدواج مشکلی نداره به خدا
اگه از همون چهارده سالگی صیغه بخونن هیچ مشکلی نداره
وگرنه فرزندشون نا مشروعه
اسلام کلا میگه تا وقتی که به بلوغ میرسن باید به نیازشون پاسخ داده باشه
ولی فرهنگ غلطی که تو ایران جا افتاده که پسر باید خونه ، ماشین ، مدرک و ..... داشته باشه
اون مثالی هم که زدید
اگه اون زن میرفت دادگاه و داداشش جدی پاش می ایستاد ، میتونست طلاقشو بگیره
والا الان از هر پنج ازدواج یکیش طلاقه پس شما نگران طلاق دادن نباشید
سپاه ایران چقدر ضعیف و خوار بوده که اعراب به راحتی شکستشون میدن
کسی که به موسیقی گوش میده ... سرب میریزن تو گوشش !!!!
شما اول باید ببینی چه موسیقی ای گوش میده
هدفش از گوش دادنش چیه
دوما باید ببینی این حدیث سندش قوی هست یا نه
وقتی خدا به کسی رحم نکنه
فرشته ها هم بهش رحم نمیکنن و عذابش میدن
شما میخوای با یک حدیث کل اسلام رو زیر سوال ببری که عقلانی نیست ؟؟؟؟
در ضمن شما کدوم مرجع رو میشناسی که حرف اشتباه زده باشه و ..... با سند
سلام جناب اواری ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
جتاب اواری وقتی با من صحبت میکنید در صورته امکان به خودتون لقب حقیر ندید چون من با انسانهای حقیر صحبت نمبکنم ... یک جور اتلاف وقت محسوب میشه ...
سلام علیکم خواهر عزیز و رحمة الله و برکاته،
حقارت حقیر ذاتیه ان شاء الله از کم کاری نیست که بخاطرش سرزنشم میکنید ...
وقتی میگویم حقیر به این معنی نیست که پس کلامم هم الا و لابد حقیرانه و بیارزش است که شما از صحبت کردن با این حقیر منزجر باشید، بلکه به این معنی است که اگر حرف درستی زدم از خودم نیست و نعمت خداست، چون حقیر چیزی از خودم ندارم: «الهی ما بنا من نعمة فمنک». کسی که موفقیتی کسب کرد و گفت آن را از دانش خودم دارم شخصی بود به نام قارون که سر همین حرفش هم زمین دهن باز کرد و او را با نتایج علمش یکجا بلعید: «قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِي» پس وقتی حقیر مطلبی علمی میگویم اما میگویم «حقیر» اینطور نیست که بخواهم ارزش سخنم را پایین بیاورم بلکه دارم ان شاء الله جلوی کسی که آن را بهم آموزش داده تواضع میکنم، اگر از روی ریا یا عادت نباشد.
تا جایی که حقیر میدانم از این بابت انسانها دو دسته هستند، آنها که میدانند هر چه دارند از خداست و آنها که نمیدانند و گمان میکنند که خودشان هم سهمی در آن دارند ... با این حساب همه حقیر هستیم ولی برخی معترفیم و برخی آنچه از ما نیست را به خود نسبت میدهیم ... «الهی ما أنا و ما خطری؟ شیء لم یکن مذکوراً ...»
شما هم که انسان عاقلی هستید و ظاهربین نیستید ... اینکه حقیر خودم را بنامم حقیر یا بگویم من (حضرت علی علیهالسلام فرمودند که نگو من که من شیطان است) و آنرا به القاب بیارزش دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و محقق و چیزهای دیگر بیارایم آیا باعث میشود که بحث با این بندهی خدا ناگهان «وقتی پربار» و یا ناگهان «اتلاف وقت» بشود؟ یعنی خود مطالب ردّ و بدل شده ارزشی ندارند؟ حقیر هیچ چی نیستم و آرزویم هست که بنده باشم ... اگرچه فعلاً همان هم نیستم ...
امیدوارم که از صحبتم ناراحت نشین ... من میدونم که عقل چی هست ... مطالعات زیادی در موردش کردم ... کتابهای زیادی رو در موردش خوندم ... و تقریبا میشناسمش ... پس اینکه شما چنین صحبتی رو با من میکنین فکر میکنم ایراد دار باشه ...جناب اواری نمیدونم چرا وقتی صحبت از یک سری بایدها و نبایدها میکنم و ادعا میکنم انسان عاقل کسی است که اگر از بایدها و نبایدهای زندگیش نتیجه نگرفت بایدها و نبایدهاش رو عوض میکنه ... شما محیط رو دگرگون میکنید و میخواهید مساله رو از فضائی دیگر ببینید ...
خوب !!!
انسانها برای رسیدن به اهدافشون یک سری بایدها و نبایدها برای خودشون میپذیرند تا به اهدافشون برسند و اگر اون بایدها و نبایدها بهشون جواب نداد از مسیری دیگر حرکت میکنند تا به اهدافشون برسند ... من چنین شخصی رو عاقل تعریف میکنم ... برعکس حیوانات که اگر از مسیرشون نتیجه نگیرند همون مسیر را هزاران و هزاران بار تکرار میکنند ... چون نمیتونند به فرمی دیگر اندیشه کنند .
خیلی هم خوشحالم که شما اهل تفکر هستید ... پستهایتان را جاهای دیگر خواندهام و فکر میکنم تازه بدل یک نفر دیگر هم باشید که ایشان هم اهل تفکر هستند ... اما در مورد عقل ... شما که عقل را میشناسید لطفاً پاسخ دهید تفاوت میان «عقل» با «هوش و زکاوت» با «قوت منطق» و «دل» در وجود انسان در چیست؟ شناخت وقتی کامل است که جامع و مانع باشد، سؤال حقیر در جهت مانع بودن عقل است از غیر عقل ...
شاید همداستان شدیم ...
در مورد انسان و حیوان که مثال زدید فرض اولیهاتان این است که مقصد وسیله را توجیه میکند در حالیکه در تفکر اسلامی مقصد نیست که اولویت دارد بلکه مسیر است که اولویت دارد ... البته دلیلش هم واضح است ... آن مقصدی که اولویت دارد در این دنیا نیست و در واقع جمعبندی مسیری زندگی در این دنیاست ... اهداف تعریف شده در این دنیا چیزی بیشتر از انگیزش برای به راه افتادن نیستند ... خداوند اهداف را در سر راه ما قرار داده ... اجساس نیاز میکنیم ... برای طلب حرکت میکنیم ... مسیری که طی میکنیم تصویرش مسیری است که به سمت مقصد اصلی در آخرت میرود ... اهداف اینجا اصالت ندارد ولی مسیر رسیدن به آنها اصالت دارد و باید از آنها مراقبت کرد ... این است که مقصد وسیله راتوجیه نمیکند ... ما مأمور به وظیفهایم نتیجه با خداست ... اینجاست که امام علی علیهالسلام به معاویه نوشتند که نخواستم که مثل تو باشم و اگر میخواستم در سیاست بسیار از تو تواناتر بودم ... و این امام همان است که دشمن حربی او عمرعاص در میدان جنگ وقتی عریان و بیسلاح شد امام سر اسب را کج کردند و از کشتن او صرفنظر کردند با اینکه در یک لحظه جهانی از شر آن حیلهگر مکار خلاص میشد ... هدف نتیجه نیست هدف خود راه است ...
حیوانات عاقل نیستند و مایی که باید و نبایدهایمان به دست خودمان است عاقل هستیم؟ یعنی اینکه گوسفند فقط سبزیهایی که برای سلامتیاش خوب است را میخورد و ما هر زهرماری که به دستمان برسد فقط خوشمزه باشد ازش میخوریم عاقل هستیم؟ باید و نبایدهای گوسفند را چون عقل نداشت تکوینی بهش سپردند و اسمش شد غریزه ... برای ما روی عقلمان حساب کردند که آن هم اکثر انسانها تعطیلش کردند و باز با غرایزشان زندگی میکنند ... فرقمان با گوسفندان این است که آنها غرایزشان برای زندگی سالمشان کافی است ولی برای ما غرایزمان میتواند از راه سلامت دورمان کند دور کردنی دور و دراز و بعید ... نتیجه اینکه گوسفندها چند هزار سال یا بیشتره که ارزشهایشان ثابت است و نیازی هم به پیامبر و راهبلد دیگری ندارند و ما را یک لحظه به خودمان واگذارند چشم باز کنیم میبینیم لب پرتگاه هستیم و چشم باز نکنیم میبینند که ته پرتگاه افتادهایم ... در رویکردی که انسانها با تغییر هدفش ارزشها و باید و نبایدهایش را تغییر بدهد حقیر کوچکترین ردّ پایی از عقل نمیبینم :Gig: ... شما میبینید نشانمان دهید. :Gol:
در مورده مثال آب پرتغال :
من هم با شما در مورده مثال آب پرتغال موافق هستم . ولی مثال آب پرتغال چه ربطی در مورده گفتگویه ما داشت ... من خدمتتون عنوان کردم انسان عاقل کسی است که دنباله بایدها و نبایدهایی میره که علمی باشه و بهش جواب بده .. نه اینکه مسیری تخیلی رو طی کنه و انتظا نتیجه گرفتن داشته باشه . این موضع چه ربطی به تمثیل آب پرتغال داشت من منظورتون رو درک نکردم ....
مثال آبپرتقال در راستای تبیین کارکرد عقل بود، اینکه کار عقل پل زدن از محسوسات به نامحسوس است و فهم کردن چیزی که در حیطهی حواس نیست ... از این نظر دانش تجربی که فقط با محسوسات سر و کار دارد با تقریب قابل قبولی خالی خالی است ... عقل در علوم جدید فقط در فلسفه وارد شده است ... حتی ریاضی هم بر اساس عقل نیست و بر اساس منطق است ... حالا ممکنه مثالهایی از عقلانیت در علوم جدید باشند که به ذهنم نرسیدند ... فقط شاید مهندسی بابت انتخابهایی که در طراحیها مجبور هستند بکنند و یک چیز را سبکسنگینکردن فدای مورد دیگری بکنند و تلفات را کمینه کنند بهرههایی از عقل برده باشند ... اگرچه بهرهای نازل و دنیایی ... مگرنه عقل انسان را به خدا میرساند ...
کار عقل دیدن نادیدنیهاست ... عبرت گرفتن از حوادث هم کار عقل است ... اما اینکه نتیجه نگرفتم ارزشها و باید و نبایدهایم را زیر سؤال ببرم دیگر تصمیم عاقلانهای نیست ... مگراینکه ارزشهای انسان خودشان ابتدا به ساکن عاقلانه انتخاب نشده باشند که اگر باشد هم این شرط اولیه است که از ابتدا عاقلانه نیست ... اگر سنگ بنای زندگی عاقلانه باشد این مشکلات که میفرمایید پیش نمیآید ...
در مورد حرامزادگی :
من پایه های فکری خودم رو بر اساس عقلی که بدست آوردم ساختم ... من چنین رابطه ای و چنین فرزندی رو حرام زاده نمیدونم .... اتفاقا به نظره من فرزنده پسر خاله من کاملا میوه یک رابطه درست ... عمیق ... عاشقانه ... و صد در صد منطقی بوده ... دوست داشتم نظره شما رو در مورده فرزندانی که از رابطه میان سربازان اسلام که به ایران حمله کردند و زنان ایران رو به کنیزی گرفتند و به زور بهشون تجاوز کردند بدونم ... آیا شما چنین انسانهایی رو حلال زاده میدونید !!!
در زمینهی تاریخی حقیر اطلاعات درستی ندارم و آن مقدار هم که دارم جمعبندی کاملی ازشان ندارم و ترجیح میدهم حرفی نزنم که بعد درش گیر کنم ... فقط همینقدر میدانم که سپاهی که اسمش اسلام بود ولی خلیفهی خدا را کنار زده بود و یاریش نکرد چندان اسلامی نبوده است ... اسلام را کسی به ایران آورد که ما ... بگذریم
در مورد آن ازدواج دو مطلب فقهی برایتان نقل میکنم:
۱. قدیمترها ما یک صیغه برای خرید و فروش داشتیم که در آن هر چیزی که خریداری میشده فروشنده باید میگفته که فروختم و خریدار هم باید میگفت که خریدم (ان شاء الله اگر اشتباه میکنم کارشناسان محترم یا دوستان اصلاح بفرمایند) تا تملک در عوض وجه مشخصی از شخص فروشنده به شخص خریدار انتقال شرعی پیدا کند ... این صیغه به فتوای عظائم بدیهی فرض شد و حکم وجوب در موردش نداند اما شرط کردهاند که در هنگام خرید باید نیت خرید و فروش باشد، چون غالباً بلکه همیشه هست لزومی نیست بیان شود، اگر استثنائی پیدا شود باید مورد توجه قرار بگیرد ... برخی از فقها در مورد ازدواج هم چنین حکمی دادهاند ... مثلاً مرجع تقلیدی که معروف هم نیستند بودند که فتوایشان این بود که دختر و پسر نیازی نیست حتماً صیغه را به زبان بیاورند و همین که نیتشان این باشد که با هم زن و شوهر شوند کافی است که از نظر شرعی زن و شوهر بشوند ... مثل نیت نماز که لازم نیست به زبان آورده شود و همین که به قلب خطور کند کافی است ... اما توجه کنید که حتی در این صورت هم نیت ازدواج شرط ایجاد پیوند ازدواج است و در غیر این صورت دو نفر نامحرم هستند ... همینطور همچنان احکام ازدواج باید رعایت شود و دو نفر اینطور نیست که دیگر لازم نباشد قیود ازدواج را بپذیرند ... ازدواج به محض تحقق یک سری حقوق و یک سری وظایف برای شخص تعریف میکند و برخی احکام میان دو نفر به صورت حقیقی ویرایش میشود ... کسی میتواند ازدواج کند و ازدواجش صحیح است که هم قیود قبل از ازدواج را بپذیرد هم شرایط ازدواج را بپذیرد و هم سایر مسائل ... در رابطهی دوستی مدّ نظر شما فقط محبت وجود دارد و اینطور نیست که بفرمایید فقط یک صیغه نخواندهاند ... آنها اصلاً ازدواج نکردهاند ... به تمام معنا ازدواج نکردهاند ... بعد از چند سال با یک بچه که نتیجهی گناه است تصمیم گرفتهاند ازدواج کنند ... اصلاً آنها که همه کار کردهاند دیگر برای چی بعد از آن همه سال با هم ازدواج کردند؟
۲. کسی که کار حلالی کند ولی گمان کند که دارد گناه میکند برایش گناه ثبت میشود ... اگرچه از تعریف شما اینطور به نظرم نمیآید که ایشان اصلاً دین خدا برایشان اهمیتی داشته باشد یا به گناه یا حلال بودنش فکر هم کرده باشند ... آن کس که نداند و نداند که نداند ... ان شاء الله مستضعف باشند که فکر هم میکنم باشند، یعنی با این کار قصد دشمنی و دهنکجی به دین خدا را نداشته بوده باشند، ان شاء الله
اینجا هست که تعریفها و مبانی عقلی من و شما با هم سازگار نیست ... شما میفهمی که جائی ایراد داره ... ولی میگی من تقلید میکنم و چون بهم گفتن مشگل نداره ... منم قبول کردم که مشگل نداره ...
حقیر حتماً تمام اسلام را نفهمیدهام ولی فکر هم نکنید که بنده از بدو تولد اینطور بودهام ... حقیر هم جایی در زندگی سرم به سنگ خورد و لطف خدا شامل حالم شد که به سمت دین و مذهب آمدم ... اینطور نیست که وقتی دیدم جایی ایراد داره بگم اشکال نداره ... اشکالش را دیدم که از جماعت روشنفکرمآب کوردل خودم را جدا کردم، بحمدالله ... در اسلام هم جز زیبایی ندیدم باز بحمدالله ... زیبایی اسلام عقل را نوازش میدهد و دل را آرامش میدهد و زیباییهای غرب غرایز را نوازش میدهد و بیدار میکند ... گاهی هم تکانش میدهد که بیدار شود ...
زندگی غرب سر تا پایش مشکل است ... حقیر نمیتوانم به قول شما ببینم این همه مشکل در غرب باشد و بگویم اشکالی نداره حقیر هم یکی مثل همه از غرب و عقاید سکولارشان تقلید میکنم ...
من در اون دنیا فقط باید جواب یک چیز رو بدم ...1- جواب عقلی که داشتم .
2- جواب چیزهایی که تونستم درکشون کنم .
3- جواب اینکه چرا بهترین مسیر رو طی نکردم .و شما رو دعوت میکنم به این مساله که اگر در اون دنیا از شما پرسیده شد ...
1- چرا تقلید کردی ... چی میخوای بگی ... میخوای جواب بدی همه میگفتن فلانی آدم خوبی هست ... منم با اینکه دیدم حرفاش مشگل داره اون مسیر رو رفتم ؟؟؟
2- چرا بعضی چیزها رو دیدی عقلانی نیست ... پس چرا پذیرفتی .... و شما میخوای جواب بدی ... فلانی و بهمانی گفتن با اینکه عقلانی نیست ولی ....
3- چرا مسیری رو که میدونستی بهترین مسیر نیست طی کردی ... و شما میخوای جواب بدی ... چون من اعتقاد داشتم خدای من دوست داره مسیری اشتباه و پرخطر رو طی کنم ...خوب من نمیتونم چنین جوابهایی رو بدم ....
خواهر عزیز البته فقط سؤال اول شما اعتبار داشت، سؤال دوم و سومتان بر این فرض استوار بود که دین خدا عقلائی نیست یا مسیرش بهترین مسیر نیست که حقیر برای رد کردن آنها برای خودم جواب دارم، در مورد سؤال اولتان هم پاسخ عقلانی دارم نگران نباشید به کسی ارجاع نمیدهم که یکی یا یک عدهای گفتند اینطور بنده هم گفتم چشم ...
با این وجود حق با شماست ... از شما هم همان سؤالها را میپرسند که ان شاء الله جوابشان را آن موقع داشته باشید ... لا یکلف الله نفسا الا وسعها اگرچه گاهی شده که کسی حقیر را تنبیه کرده است و وقتی اعتراض کردم که سعیم را کرده بودم چرا دعوا یا تنبیه میکنید گفتند چون آنطور که باید سعیت را نکردی ... بعد که این را بهم گفتند تازه خاطرات زیادی در ذهنم آمدند که همه حرف ایشان را تأیید میکردند و این بندهی حقیر خدا به راستی کمکاری کرده بودم آن هم زیاد ...
گاهی انسان فکر میکند کسی هست که دوست دارد باشد اما بعد میفهمد که بین خودش و آنکه دوست داشت جایش باشد فاصلهی زیادی است و کسی که هست مصداق واقعی کسی است که هرگز دوست نداشته باشد ...
به عنوان ختم کلام ... دوست دارم کمی در موردش فکر کنید ....1- خداوند ارحم الراحمین است .
2- حدیث داریم اگر کسی موسیقی گوش دهد در آن دنیا در درون گوشهایش سرب مذاب میریزند .خواهشا وقتی دارین پیشه خودتون تفسیرش میکنید ... نرین تو هپروت ... مثلا فکر کنین داداشتون یا عزیزترین کستون موسیقی گوش داده .... شما هم ارحم الراحمین هستید و دست و پاش رو بستین و دارین تو گوشاش سرب داغ میریزین ....
عقلانی ..... همونجوری که تعریفش میکنید ...
امیدوارم خداوند در اون دنیا عقل درخور هرکدوم از ماها بهمون عطا کنه ... اون عقلی که براش زحمت کشیدیم ...
موفق باشین ...
به تازگی روی سؤالاتی مشابه این با دوستان در تاپیک دیگری در مورد ابدی بودن عذاب جهنم بحث میکردیم ... اگر دوست داشتید مراجعه کنید ... آنها که عذابشان ابدی نیست این عذاب برای صاف کردن ناپاکیهای وجودشان است از کثافاتی که با آن در دنیا ممزوج شده است ... آنها هم که عذابشان ابدی است خودشان راضی هستند به آن عذاب و خواهان آن خواهند بود اگرچه فرق بزرگی است بین این رضایت و رضایت موجود در بهشت و از نعمات بهشتی ...
ممنون از وقتی که به حقیر دادید ... ان شاء الله هم از حرفهایم ناراحت نشده باشید ... به هر حال در کلامتان شیرینی صداقت و انصاف دیده میشود که جای بسی شکر دارد و اینکه تفکر هم چاشنی آن کردهاید بخصوص برای خودتان جای شکر مضاعف دارد
در پناه خداوند باشید،
یا علی
سلام
جتاب اواری وقتی با من صحبت میکنید در صورته امکان به خودتون لقب حقیر ندید چون من با انسانهای حقیر صحبت نمبکنم ... یک جور اتلاف وقت محسوب میشه ...
این از تواضع جناب owari است نه حقارت...
من چنین رابطه ای و چنین فرزندی رو حرام زاده نمیدونم .... اتفاقا به نظره من فرزنده پسر خاله من کاملا میوه یک رابطه
از نظر شما چگونه یک فرزندی نامشروع بدنیا می آید...؟
دوست داشتم نظره شما رو در مورده فرزندانی که از رابطه میان سربازان اسلام که به ایران حمله کردند و زنان ایران رو به کنیزی گرفتند و به زور بهشون تجاوز کردند بدونم ... آیا شما چنین انسانهایی رو حلال زاده میدونید !!!
ای کاش نام فرمانده سپاه اسلام را می دانستید... قطعا اگر یک معصوم فرمانده سپاه بود، آن مسائل پیش نمی آمد و اینچنین شما از اسلام نمی گفتید...
و شما رو دعوت میکنم به این مساله که اگر در اون دنیا از شما پرسیده شد ...1- چرا تقلید کردی ... چی میخوای بگی ... میخوای جواب بدی همه میگفتن فلانی آدم خوبی هست ... منم با اینکه دیدم حرفاش مشگل داره اون مسیر رو رفتم ؟؟؟
پاسخ بنده لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ-قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست) سوره احزاب آیه 21
(وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا-هر چه پیامبر به شما داد بستانید، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنید) سوره حشر آیه 7
دكتر شريعتى مىگويد: «تقليد نه تنها با تعقّل ناسازگار نيست؛ بلكه اساساً كار عقل اين است كه: هر كه نمىداند از آنكه مىداند تقليد كند و لازمه عقل اين است كه در اينجا خود را نفى كند، و عقل آگاه را جانشين خود كند. بيمار خردمند كسى است كه در برابر طبيب متخصص، خردمندى نكند؛ چون خردمندى كردن در اينجا بىخردى است و اقتضاى تعقّل تعبّد است و تقليد ... هر جامعهاى كه پيشرفتهتر و متمدنتر است اصل تقليد و تخصص در آن استوارتر و مشخصتر است»
آنچه از نظر دين معتبر است، عقل سليم الهى است؛ ولى آنچه در نزد عموم مردم هست، فرسنگها با آن عقل فاصله دارد. در فرهنگ دينى، اصل و ذات عقل، معتبر دانسته شده است و عموم مردم به بازتابى از آن توجّه دارند. از اين رو هر چه از اصل عقل فاصله بيشتر باشد، فهم حقايق سختتر مىشود. از اين جهت، هر چه عقل از اصل خود بيشتر دور شود، حقايق نمايى و ارشاد و راهنمايى آن، خدشهدارتر مىگردد! بديهى است زمانى عقل مىتواند در انديشههاى خود كامياب شود كه به منشأ خود بپيوندد. اين پيوستن تنها در پرتو نياميختن با هواهاى نفسانى و عدم پيروى از آنها به دست مىآيد و اين همان تهذيب نفس و پرهيزگارى است. در فرهنگ دينى، «عقل جزئى» بايد به منشأ خود؛ يعنى، عقل كلّى متصل شود و عقل بشرى رنگ عقل الهى به خود گيرد و عقل دنيايى، عقل آخرتى گردد.
1- خداوند ارحم الراحمین است .
2- حدیث داریم اگر کسی موسیقی گوش دهد در آن دنیا در درون گوشهایش سرب مذاب میریزند .خواهشا وقتی دارین پیشه خودتون تفسیرش میکنید ... نرین تو هپروت ... مثلا فکر کنین داداشتون یا عزیزترین کستون موسیقی گوش داده .... شما هم ارحم الراحمین هستید و دست و پاش رو بستین و دارین تو گوشاش سرب داغ میریزین ....
تفسیری است عجیب!
نظرتان در این مورد چیست؟ خداوند رزاق است، پس چرا برخی در رفاه هستند و برخی از فقر و گرسنگی می میرند...؟
البته پاسخ این سوال برای بنده روشن است...
ارحم الراحمین و عذاب
در آيات و روايات از يك سو غرور، خودستايى و احساس ايمنى از عذاب الهى نكوهش شده و از سوى ديگر نااميدى و اضطراب ناپسند شمرده شده است. آنچه مهم است حالت ميان بيم و اميد، خوف و رجاء است. تا از يك سو خيزش براى كارهاى نيك و انجام دستورات الهى انجام پذيرد و از سوى ديگر انگيزش و نشاط آدمى دو چندان شود از اين رو پيروان راستين مكتب حياتبخش اسلام كه به روز قيامت، ايمان دارند و طبق تعليمهاى دينى، خود را در پيشگاه الهى مسئول مىدانند، همواره مراقب عملهاى خود هستند؛ به فريضههاى الهى عمل، از حرامها دورى گزيده و مىكوشند تا دامنشان به گناه و ناپاكى آلوده نشود.
. ولی میدونم نوع ازدواج ... نوع آشنائیت ... نوع انتخاب همسر ... زمان بچه دار شدن ...همه چیز و همه چیز اون رابطه کاملا ایده آل بود
(عذرخواهی می کنم)... با توجه به این دیدگاه فرضاً شما با یک آقایی آشنا شده و مدت ها با یکدیگر رفت و آمد می کنید و صاحب فرزند می شوید و ممکن است بنا بدلایلی این رابطه بهم خورد؛ بعنوان مثال شما ایشان را نمی پسندید و یا ایشان شما را... با توجه به دیدگاه شما آیا عاقبت این دوستی منطقی است...؟
انسان موجودى است اجتماعى و نياز به ارتباط، تعامل و معاشرت دارد. انتخاب دوست، شريك و همكلاسىها، نشانه درايت و خردورزى افراد بوده و در شكلگيرى شخصيت، رشد فكرى، اجتماعى و علمى آنان تأثير بسزايى دارد، بدينسان داشتن روابط، ضرورت دارد و اصولًا يكى از نيازهاى مهم زندگى انسان به ويژه نسل جوان است؛ ولى چگونگى ارتباط و ضوابط حاكم بر آن از اهميت بيشترى برخوردار است چرا كه هر نوع ارتباطى هميشه «درست» يا «نادرست» نيست و ارتباطها را مىتوان براساس اهداف و محتواى آن ارزيابى و داورى كرد. روابط اجتماعى به روشى كه دنياى غرب آن را پذيرفته است و رواج مىدهد، اختلاط دختر و پسر است كه پيامدهاى زيانبار آن را مىبيند و به رخ نمىآورد، نه روابط هدفمند و قانونى كه به رشد علمى، شكوفايى استعدادها و آرامش دختر و پسر كمك كند. اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با روابط سالم و ضابطهمند كه در آن شرايط و تعهدات طرفين تعريف شده و زمينه براى ارتقاى شخصيت علمى، فرهنگى، بهداشت روانى و آرامش روحى آنان فراهم مىشود. از منظر آموزههاى دينى خردمند كسى است كه در انتخاب دوست و استحكام بخشيدن به روابط دوستانه، دقّت و اهتمام جدّى داشته باشد تا از آفتهاى ارتباط- كه هر لحظه ممكن است خرمن عفت و پاكىاش را آتش بزند- مصون بماند.
قرآن كريم مردان و زنان را از ارتباطهاى پنهانى و غيرمشروع بازداشته است. اميرمؤمنان على عليه السلام نيز از سلام كردن به زنان جوان اجتناب مىورزيد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در زمان زندگى خويش دستور دادند كه درب ورودى زنان به مسجد، از درب ورودى مردان جدا باشد.
راهنمايىهايى كه در آيات و روايات براى حريم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباط و روابط اجتماعى بيان شده است، بيانگر اين حقيقت است كه از نظر روانى و تربيتى اختلاط دختر و پسر و روابط آزاد آنان سخت زيانبار است، زيرا هر ارتباطى كه از شرايط و تعهد لازم فارغ باشد، نه تنها اهداف را برآورده نمىسازد، بلكه جز خسارت نتيجهاى ندارد، به ويژه در ارتباط دوستى با جنس مخالف، آنچه در معرض خسارت، ضرر و تهديد قرار مىگيرد مال و سرمايه نيست بلكه عفّت و پاكدامنى است كه اگر از كف رود هرگز جبرانپذير نيست. دختران و پسران كه به صورت غيرقانونى و نامشروع با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند نيروها و استعدادهاى شاداب جوانى را از دست داده و گرفتار هيجانات بيهوده مىشوند و در فرداى زندگى خود احساس گناه و پشيمانى مىكنند به گونهاى كه از دايره زندگى و انديشه متعادل خارج مىشوند.
اسلام به خطرات ناشى از روابط آزاد دختر و پسر كه معمولًا با خيانت، بىوفايى، شكست و ... همراه است، كاملًا آگاه مىباشد و لذا نهايت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، در عين اينكه طرفدار مشاركت دختران و پسران در جامعه به شكل معقول و با حفظ حريم است، اجازه نمىدهد كه آنان به صورت مختلط در محافل عمومى، مدارس و دانشگاهها نشست و برخاست داشته و ارتباطهاى غيرقانونى برقرار نمايند چون اينگونه ارتباطها فاقد شرايط يك ارتباط سالم و هدفمند است و ويژگىهاى لازم در مؤلّفههاى آن رعايت نشده مقرون به آسيب است و عفّت و پاكدامنى جوانان را خدشهدار خواهد نمود. از همينرو، در جامعه دينى وجود حريم و برقرارى ارتباطات براساس شرايط و هدفهاى تعريف شده، يك اصل است و در نظام اخلاقى جامعه، حفظ عفاف و پاكدامنى زن و مرد نقش مؤثرى دارد. بنابراين، محدوديتها و ضوابط كه در زمينه ارتباط زن و مرد وجود دارد، به منظور سلامت افراد جامعه، بهداشت روانى و پويايى سازمان خانواده مقرّر شده است. بدون ترديد اگر معاشرتهاى دختر و پسر براساس شرايط و معيارهاى تعريف شده آموزههاى دينى شكل نگيرد و به سامان نرسد، حسرت و افسوس دايمى را به دنبال داشته و موجب رخوت و تزلزل نظام خانوادهخواهد شد، از اين رو، اسلام خواسته است با وضع يكسرى ضوابط و شرايطى، ارتباط زن و مرد را هدفمند ساخته و زندگى اجتماعى را به سوى كمال و معنويت سوق دهد.
بزرگتر شدم دیدم برای احقاق حقوق خانومها مسائل خنده داری ماننده ( مهریه و حق حبث و .... ) در نظر گرفته
(وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً) «صداقهاى زنان را به عنوان بخشش و هديه پرداخت كنيد». سوره نساء آیه 4
در اين آيه از مهر به «صداق» و «نحله» تعبير شده است. مهر را از آن جهت صداق گويند كه نشانه صادقانه بودن علاقه مرد است يا به خاطر آنكه نشانه صدق ايمان است. «نحله» يعنى بخشش از روى رضاى خاطر، به كار رفتن اين واژه از آن جهت است كه مهر جنبه اهدايى و پيشكشى و عطيّه دارد. حاصل آنكه مهر از نظر اسلام يك پيشكش و هديه به زن است و هيچ يك از والدين حقّى به آن ندارند.
فايده و حكمت تعيين مهر از نگاه اسلام، تنها جنبه مادى و اقتصادى ندارد بلكه بسيارى از ابعاد معنوى و تربيتى لطيف كه حاكى از پيوند محبت و عشق و بقا و تكامل بوده نيز منظور شده است.
مهريه از نظر اسلام تنها جنبه مادى ندارد بلكه افزون بر آن، حكمتهاى ديگرى نيز در تعيين مهر نهفته است. بنابراين نه تنها به زنان به عنوان كالا نگاه نشده بلكه ارزش و احترام زن به وسيله وضع و تأييد چنين قانونى محفوظ مانده است.
مهريه مزد بزرگ كردن و شير دادن و نان دادن به او نيست (برخلاف آنچه كه در نزد برخى مردمان به عنوان شيربها رايج و مرسوم است).
قرآن با واژه «نحله» كاملًا تصريح مىكند كه مهر هيچ عنوانى جز تقديمى و پيشكشى و عطيه و هديه ندارد.
. به بیان دیگر چون حق طلاق دادن زن بر اساس تعالیم اسلام فقط با مرد هست ... زن اجازه جدا شدن از همسرش رو نداشت
دليل اينكه حق طلاق به مرد داده شده، اين است كه زندگى جمعى نياز به مدير دارد. اسلام نيز كسى را كه كمتر در مقابل عواطف و احساسات، تحت تأثير قرار مىگيرد و از نظر مديريت جمعى قوىتر است، به عنوان مسئول اداره زندگى مشترك معرفى و هزينه اداره اين زندگى را بر او واجب كرده است. تصميمگيرى در مورد انحلال آن را نيز در مرحله نخست به او سپرده است. مسئله طلاق و جدايى به چند صورت قابل تصور است:
1. حق طلاق منحصراً در دست مرد باشد.
2. حق طلاق منحصراً در دست زن باشد.
3. زن و مرد هر يك به طور استقلالى و در عرض يكديگر، اين حق را دارا باشند.
4. اين حق به دست هر دو به صورت اشتراكى (با توافق طرفين) باشد.
5. حق طلاقى وجود نداشته باشد.
6. حق طلاق در ابتدا به دست مرد باشد؛ ولى براى زن نيز در موارد لزوم سازوكارهاى مناسبى مشخص شده باشد.
فرض نخست براى زن بنبستآفرين است و در مواردى كه نياز جدى به طلاق دارد، از اين مسئله محروم مىشود.
فرض دوم با توجه به احساسات شديد و هيجانى خانمها، علاوه بر اينكه آمار طلاق را در موارد غيرضرورى بالا مىبرد (زيرا از نظر آمار غالباً خانمها تقاضاى طلاق را دارند)، باعث سستى كانون خانواده مىشود، چرا كه موجب سلب اعتماد مرد از زن شده و محبت زن را در دل مرد كاهش مىدهد.
فرض سوم، آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و اين مسئله در بعضى از كشورهاى غربى تجربه شده است.
فرض چهارم نيز معقول نيست و منافات با حكمت جعل قانون طلاق دارد؛ زيرا ممكن است يك نفر خواستار طلاق و ديگرى طالب عدم آن باشد و در اين صورت سدى در برابر آن ايجاد مىشود. البته طلاق براساس توافق در اسلام پذيرفته شده است، اما آنچه مشكل آفرين است، انحصار تحقق طلاق براساس توافق است.
فرض پنجم صحيح نيست؛ چرا كه گاهى جدايى و گسستن اين رابطه، به صلاح طرفين است.
در نتيجه بهترين فرض صورت ششم است؛ زيرا از طرفى جلوى گسترش بىرويه طلاق را مىگيرد و از طرف ديگر مانع ضايع شدن حقوق خانمها مىگردد. از جمله سازوكارهاى پيشبينى شده در اين روش، طلاق وكالتى، طلاق قضايى و طلاق توافقى است. بنابراين چنين نيست كه راه به كلى براى زن بسته باشد.
1- بر اساس حقایق و واقعیت ها قوانینی رو تصویب کنند ...
2- یا اینکه دیه انسان رو شتر تعیین کنه ( قیمت شتر بسته به بازار عرضه و تقاضا هست و زمانهایی شتر گرون میشه و زمانهایی شتر ارزون میشه ) زن باید با چادر سفید بره خونه و با کفن سفید بیاد بیرون و...اگر راه اول رو انتخاب کنم باید مسیری رو برم که اروپایی ها رفتن ... از نظره من ازدواج پسرخالم واقعا ایده آل بود
آن "حقیقتی" که در مورد تعداد فرزندان نامشروع در اروپا بود مورد غفلت واقع شد. چند درصد کودکان ایران نامشروع بدنیا آمده اند؟... این دل است که حکمفرمایی می کند، عقل را کنار زده و عنان را بدست گرفته است (سرکار عالی)
من پایه های فکری خودم رو بر اساس عقلی که بدست آوردم ساختم ...
اینجاست که آبمان به یک جوی نمی رود... بنظر شما اگر بنده اسلام را کنار گذاشته و با مطلق عقل به مسائل نگاه کنم آیا دیدگاهم به شما نزدیک می شود؟... خیر، اتفاقا اختلاف بیشتر می شود چرا دیگر هیچ ضابطه ای نیست... از این بابت عرض کردم که هرکس بخواهد مبتنی بر مطلق عقلانیت خویش عمل کند، هرج و مرج در جامعه نتیجه آن خواهد بود.
موفق باشید
ضمن تشکر از همه دوستانی که در موضوع دوستمان اظهار نظرهای خوب و سازنده ای داشتند.
نکته ای که در پایان به دوستمان عرض می کنم اینکه به ظاهر و نمای فرد نمی توان قضاوت مذهبی در این مورد داشت. بلکه بسیار هوشمندانه باید عمل کنید تا خدای ناکرده گرفتار آسیب های بعدی نشویم.
وباز هم جمله همشگی این حقیر:
در ازدواج صدبار متر کنیم یک بار قیچی...
سربلند باشید.