تصویر پیامبران در قرآن و کتاب مقدس

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تصویر پیامبران در قرآن و کتاب مقدس

الگو … الگو … الگو … واژه‌ای که آشنای من و شماست. الگو و اسوه نیک شما ،‌پیامبر خدا: ولکم فی رسول الله اسوة حسنة. و همه پیامبران الهی الگوی بشریتند. چرا این‌گونه نباشد در حالی که باید پیام خداوند مهربان را به من و شما برسانند. الگو اگر یک خال بر پیشانیش باشد، الگو پذیر همه وجودش بر خال خواهد نشست.




مقایسه داستان پیامبران در قرآن و کتاب مقدس

پیامبران و اسوگان عالم باید آراسته باشند و نیز پیراسته از هر عیبی تا بتوان به تمام ابعاد وجودی‌شان اعتماد نمود و از ایشان پیروی کرد. قرآن کریم درباره پیامبران می‌فرماید: آنان کسانی هستند که خداوند، آن‌ها را هدایت نموده است پس تو نیز از آن‌ها تبعیت نما. [انعام : ۹۰]؛

پس اگر پیامبران چنیند که هدایت یافته و ره‌نما هستند ، از گناه نیز دورند و وجودشان سرشار از نیکی است. اگر فرستادگان خدا و اسوگان پاک‌سیرت نباشند ، به جای راه‌نمایی ، بی‌راهه می‌نمایند و وای از آن ‌که فرستادگان خود آلوده به گناه باشند و سر از فرمان خدای خویش بپیچند. فرستادگان الهی رهبران جامعه بشری به سوی خدایند و اگر اینان جامعه را نه به سمت خدا و بلکه به آن سوترک راه‌بری کنند ،‌ چگونه می‌توان بدان‌ها اعتماد نمود.

کتاب خدا را باز کن. فرقی نمی کند قرآن یا کتاب مقدس را. هدف مقایسه است. وقتی که قرآن را می‌گشایی و قصه‌های پیامبرانش را می‌خوانی ، شخصیت‌هایی راه‌بر را می‌یابی ستودنی که باید قصه‌هایشان را به جان نوشید و گام در جای گامشان نهاد. اما وقتی همین قصه‌ها را در کتاب مقدس (عهدین) ، برمی‌رسی ، می‌بینی که تفاوت‌ها بسیار است. در مقابل قصه‌های واقعی و هدایت‌بخش و پالوده قرآن، قصه‌هایی سرگرم کننده و گاه آلوده در چشمانتان می‌نشیند که از شگفتی‌ انگشت به دندان می‌گزید.

در قرآن کریم، خداوند آدم را از بهشت می‌راند؛ چون ترک أولی می‌کند [طه : ۱۱۷]؛

اما در کتاب مقدس، آدم به زمین فروافکنده می‌شود، چون از درخت معرفت نیک و بد خورده است؛ چرا که خداوند نمی‌خواست، انسان به نیک و بد آگاه شود؟ (پیدایش۳ : ۱-۲۴).

در قرآن کریم، ابراهیم علیه‌السلام در مناظره‌ای شجاعانه با حاکم مصر، او را به خداوند دعوت می‌کند:

آیا از [حالِ‏] آن کس که چون خدا به او پادشاهی داده بود [و بدان می‏نازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه [می‏] کرد، خبر نیافتی؟ آن گاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسی است که زنده می‏کند و می‏میراند.» گفت: «من [هم‏] زنده می‏کنم و [هم‏] می‏میرانم. ابراهیم گفت: «خدا [ی من‏] خورشید را از خاور برمی‏آورد، تو آن را از باختر برآور. » پس آن کس که کفر ورزیده بود، مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی‏کند. [بقره : ۲۵۸]؛

اما در کتاب مقدس، از این شجاعت خبری نیست و برعکس ابراهیم از ترس جانش، زن خود را به همان حاکم مصر پیشکش می‌کند، به طوری که بعداً، حتی حاکم مزبور هم، ابراهیم را برای این کار، ملامت می‌کند. (پیدایش ۱۲ : ۱۰-۲۰).

در قرآن کریم، خداوند با ابراهیم عهد می‌بندد و او را پیشوا قرار می‌دهد، اما وقتی ابراهیم آن را برای تمام فرزندانش تقاضا می‌کند، خداوند می‌گوید: عهد من به فرزندی که ستمگر باشد، نمی‌رسد ؛ لذا عهد خدا شامل تمام فرزندان ابراهیم نمی‌شود:

… [خدا به ابراهیم] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم‏] پرسید: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی‏رسد. [بقرة : ۱۲۴]؛

اما در کتاب مقدس، خدا در عهد خود با ابراهیم، او را پدر امت‌ها معرفی کرده که پادشاهان از وی به وجود می آیند و می‌گوید: این عهد با فرزندان او نیز به صورت دائمی است و تمام فرزندان ابراهیم را شامل می شود، چه ستمگر باشند، چه نباشند. (پیدایش ۱۷ : ۴-۱۱).

قرآن کریم در قصه لوط می‌گوید:

به لوط حکم و دانش دادیم … و همانا لوط از پیامبران بود. [أنبیاء : ۷۴] و [صافات : ۱۳۳].

و نیز می‌فرماید :

لوط در زمره کسانی است که خدا هدایتشان نموده، پس به روش آنها اقتدا کن… [انعام :۹۰]؛

اما بر اساس کتاب مقدس، حضرت لوط علیه‌السلام شراب نوشیده، سپس در حال مستی با دخترانش زنا کرد. دختران نیز از این زنا حامله شده و هر کدام پسری به دنیا آوردند که نسب بعضی از أنبیا به آنان می‌رسد؛ مانند داوود، سلیمان و عیسی علیهم‌السلام (پیدایش ۱۹ : ۳۱-۳۸)؛ حال آن که به حکم خود کتاب مقدس، افراد حاصل از زنا داخل جماعت خداوند نشوند حتی تا پشت دهم!(تثنیه ۲۳ : ۲).

قرآن کریم در قصه داوود می‌فرماید:

ما سلیمان را به داوود بخشیدیم؛ چه بنده خوبی! زیرا همواره به سوی خدا باز می‌گشت (و به یاد خدا بود). [صـ : ۳۰]؛

اما کتاب مقدس در قصه‌ی داوود می‌گوید: داوود علیه‌السلام با زن اوریا زنا کرد. آن زن حامله ‌شد. حضرت داوود نیز شوهر آن زن را به کام مرگ فرستاد و .. سلیمان علیه‌السلام از این زن متولد ‌شد. (سموئیل دوم ۱۱: ۲-۲۷ و ۱۲: ۹-۱۲).

در قرآن کریم، هارون یار و یاور موسی است و پیوسته به موسی برای هدایت مردم به سوی خدا، کمک می‌کند:

و به یقین [ما] به موسی کتاب [آسمانی‏] عطا کردیم، و برادرش هارون را همراه او دستیار [ش‏] گردانیدیم. [فرقان : ۳۵]؛

اما در قصه موسی در کتاب مقدس، هارون گوساله می‌سازد و خود با بنی اسرائیل گوساله‌پرست می‌شود. (خروج ۳۲ : ۱-۹).

در قصه سلیمان علیه‌السلام، قرآن می‌فرماید:

سلیمان کافر نشد، بلکه شیاطین کفر ورزیدند. [بقره : ۱۰۲]؛

همچنین قرآن سلیمان را بنده‌ای مومن معرفی می کند:

و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگانِ باایمانش برتری داده است. [نمل : ۱۵

اما کتاب مقدس در قصه‌ی خود، درباره سلیمان می‌گوید: زنان سلیمان، در آخر عمر او، دلش را از خدا برگرداندند و او بت‌پرست گردید. لذا خشم خداوند بر سلیمان بر افروخته شد و آنچه را خداوند به او امر فرموده بود، به جا نیاورد. (اول پادشاهان ۱۱ : ۱-۱۳).

بر اساس قرآن در قصه‌ی سلیمان، سلیمان فقط خدا را در نظر دارد و به امور دنیایی فریفته نمی‌شود:

و چون [فرستاده‏] نزد سلیمان آمد، [سلیمان‏] گفت: آیا مرا به مالی کمک می‏دهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده‏است. [نه،] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می‏نمایید. [نمل : ۳۶

اما در کتاب مقدس، سلیمان به شدت شیفته و فریفته زن، طلا و سایر امور دنیایی می شود. (اول پادشاهان ۱۰ : ۱۵-۲۹ و ۱۱ : ۱-۳).

بر اساس قصه‌ی قرآن، زنان از سلیمان تأثیر می‌گیرند و با ارتباط با سلیمان به خداوند ایمان می‌آورند:

… [ملکه‏] گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و [اینک‏] با سلیمان در برابر خدا، پروردگار جهانیان، تسلیم شدم. [نمل : ۴۴]؛

اما طبق روایت کتاب مقدس، سلیمان از زنان تأثیر می‌پذیرد و حتی در این راه ایمانش را از دست می‌دهد. (اول پادشاهان ۱۱ : ۲-۵).

در قرآن کریم، نوح به عنوان پیامبری به دور از هر آلایش معرفی می شود:

و به او(ابراهیم) اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، .. و این گونه، نیکوکاران را پاداش می‏دهیم. [أنعام : ۸۴ - ۹۰ و نیز ر.ک : صافات : ۸۰ و ۸۱ نساء : ۱۶۳ و آل عمران : ۳۳ -۳۵]؛

اما در قصه کتاب مقدس، نوح علیه‌السلام شراب نوشیده و از شدت مستی عریان شد و پسرانش ردایی را روی او افکندند، تا برهنگی پدر نمایان نباشد. (پیدایش ۹ : ۲۰-۲۵).

در قرآن کریم، أیوب به عنوان فردی شکیبا معرفی می‌شود:

ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکوبنده‏ای! به راستی او توبه‏کار بود. [صـ : ۴۴

ولی در کتاب مقدس، أیوب پیوسته نفرین، گله و شکایت می کند و فردی بی‌صبر و ناشکیبا است. (أیوب۳ : ۱-۲۶).



کدام یک به کلام خدا نزدیک‌تر است و کدام به کلام بشر؟ کدام خوبی را می‌آموزند و کدام ، بد، آموزند

با سپاس فراوان از سید محمد رضا طباطبایی

.........................

با سلام به تمامی عزیزان دیدم این تاپیک حیف که بدون جواب بمونه !

:goleroz:

وقتی مسیحیان قائل به عصمت انبیا در فعل نیستند این امور برایپیامبران چه اشکالی دارد
در ضمن می توان گفت مسیحیان افعال مذکور را اصلا حرام نمی دانند

velayat;202134 نوشت:
وقتی مسیحیان قائل به عصمت انبیا در فعل نیستند این امور برایپیامبران چه اشکالی دارد
در ضمن می توان گفت مسیحیان افعال مذکور را اصلا حرام نمی دانند

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic] جناب velayat مسئله ای که حتی در جامعه امروز هم مطرح اینست که مبلغین باید به سخنانی که می زنند عمل کنند.
اگر کسی روی منبر می رود و می گوید قناعت کنید و دروغ نگویید و غیبت نکنید اما خودش به خلوت می رود آنکار دیگر می کند! از مردم سلب اعتماد می کند .
بنابراین منطق بما می گوید که اگر شخصی به مسائل اخلاقی امر می کند خودش باید عامل به مسائل اخلاقی باشد بنابراین از نظر منطق لازمه کسی که امر به فعل و کردار می کند اینست که عامل بآن باشد

ثانیا اگر معقد به عصمت نباشیم مسئله تسلسل پیش می آید و واضح و مبرهن است که مسئله تسلسل در منطق رد شده است.

[=Century Gothic] اگر [=Century Gothic]پیامبر[=Century Gothic]ی مرتکب خطا و اشتباه و فساد شود از لحاظ منطقی لازم است که شخصی دیگری [=Century Gothic]پیامبر[=Century Gothic] شود و هدایت کند و الا فساد همه گیر می شودو این با قضیه وجودی دین در تضاد است و اگر ان[=Century Gothic] پیامبر[=Century Gothic]هم اشتباه کند به همچنین و همینطور این تسلسل باطل ادامه خواهد یافت.
[=Century Gothic]
و دیگر اینکه مثل اینکه شما از حرام و حلالها در دین مسیحیت خبر ندارید!لطفا تحقیق کنید !!

بنابراین منطق بما می گوید که اگر شخصی به مسائل اخلاقی امر می کند خودش باید عامل به مسائل اخلاقی باشد بنابراین از نظر منطق لازمه کسی که امر به فعل و کردار می کند اینست که عامل بآن باشد
پاسخ:خب در دینشان قائل به عصمت نیستند مانند اهل سنت
بعد من که نگفتم همش گناه کند
گفتم اگر گناه هم کرد ایرادی ندارد
طبق نظر و عقاید مسیحیت
بعد مهم اینه که کسی که حرف می زنی به حرفش قصد عمل داشته باشه اما لزومی ندارد این نیست به فعل تبدیل شود
ثانیا اگر معقد به عصمت نباشیم مسئله تسلسل پیش می آید و واضح و مبرهن است که مسئله تسلسل در منطق رد شده است.
پاسخ چرا فساد همه گیر می شود؟وقتی خود او بگوید من در فعل معصوم نیستم دیگر انسانها ملزم نیستند به فعل پیامبر عمل کنند و فقط ملزمند به قول او عمل کنند
خب من نمی دانم حرام وحلال چیست شما که تحقیق کرده اید برایم روشن کن

موضوع قفل شده است