جمع بندی خلود در عذاب و تطابق کیفر با عمل

تب‌های اولیه

170 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خلود در عذاب و تطابق کیفر با عمل

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب خدمت اساتید گرامی

انسانها به خواست خداوند پا به این جهان گذاشته اند و همه انسانها به خواست خداوند بلااستثناء، یا در این دنیا و یا در آن دنیا با سختیها و درد و رنجهایی مواجه خواهند شد

و این درد و رنجها همه عکس العمل رفتارهای خودشان و نیز امتحانات الهی میباشد و هیچکسی نه در این دنیا و نه در آن دنیا اختیار رفع این بلایا را از خود ندارد

و بسیاری از ناگواریها که به انسانها میرسد نتیجه ی اعمال دیگران است اما بلایش برای انسان...

(مگر افرادی که به مقامات عالیه ی انسانی رسیده باشند و ایمان و علم و عملی راسخ داشته باشد) که طبعا اینگونه افراد در برابر کل انسانها تعداد ناچیزی به حساب میایند

دیگر اینکه به راه خطا رفتن خیلی آسانتر از اطاعت از فرامین الهی است و اینکه عده کثیری از انسانها انحرافشان معلول محیط و اجتماعی هست که در آن زندگی میکنند

و این باعث میشود نتوانند در این دنیا آنچه را که دیگران از خوبیها و فضایل کسب میکنند آنها هم کسب کنند و خواسته یا ناخواسته زمینه گمراهی دیگران را هم فراهم میکنند

و خودشان هم در این میان از پیمودن مدارج انسانی بی نصیب میمانند

خداوند هم قبل از آفریدن انسانها از همه ی این مسائل آگاه بوده


پس هرکسی بدون اینکه کوچکترین اختیاری داشته باشد ، در دفع مصیبتهایی که عاملشان خودش بوده است به عقاب اعمالش خواهد رسید. چه در این دنیا و چه در آن دنیا.

سوالاتی در این خصوص مطرح میشود....

آنچه مد نظر ماست درمورد اصحاب نار و افرادی است که به تعبیر قرآن کریم در جهنم برای ابد خالد هستند.

سوال ما درمورد آیاتی است که کرارا در قرآن تکرار شده و حاکی از این است که هر کسی همان چیزی را میبیند که انجام داده:


ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ
إِلاَّ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ

پس به كسانى كه ستم ورزيدند گفته شود: «عذاب جاويد را بچشيد. آيا جز به [كيفر] آنچه به دست مى‏آورديد، جزا داده مى‏شويد؟»


یا

جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها" «6» (كيفر هر گناهى مصيبتى مثل خود آن است)

وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

لِیَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا یَزِرُونَ
سرانجام در روز قیامت بارِ گناهان خود را به طور کامل به دوش می کشند،و [نیز] بخشی از بارِ گناهان کسانی را که از روی بی علمی گمراهشان می کنند. اگاه باشید که بد بار گناهی برمی دارند.


فأصابهم سیئات ما عملوا":
آثار شوم گناهانی که کرده بودند به ایشان رسید... (نحل، 34)

" سیصیبهم سیئات ما کسبوا": بزودی آثار گناهانی که کرده بودند به ایشان می رسد (زمر/ 51).

با توجه به اینکه قرآن کریم جزای هر گناهی را مصیبتی معادل خود آن گناه میداند نه بیشتر از آن و حتی میفرماید افرادی که نیت کار بدی دارند ولی به هر دلیلی آن را انجام نمیدهند

را هم کیفر نمیکند، چگونه خلود در جهنم برای اهل آن هیچ زمانی پایان نخواهد گرفت؟

لطفا فقط با خود قرآن کریم پاسخ دهید


متشکرم
:Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

با توجه به مطالب شما نکاتی عرض می شود:

1. این گونه نیست که هر مصیبتی مجازات و به خاطر اعمال انسان باشد. طبق روایات، مصیبت وارد شده می تواند جهات مختلفی داشته باشد. امام علی علیه السلام می فرمایند: "إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة"؛ بلاها برای ظالم تأديب، براي مومنان امتحان، براي پيامبران درجه و براي اولياء كرامت و مقام است.(بحارالانوار، ج ‏64، ص 235)

2. تکلیف بیش از طاقت، معقول نیست و خداوند بیش از طاقت انسان، از انسان انتظاری ندارد و تکلیف بر او قرار نمی دهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ»؛ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى ‏كند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است.(بقره، 286)

لذا وقتی انسان در وقوع چیزی دخالت ندارد، برای آن هم محاکمه نمی شود.

3. ظلم قبیح است و خداوند ذره ای ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»؛ خداوند (حتّى) به اندازه سنگينى ذره‏ اى ستم نمى ‏كند.(نساء، 40)

4. خداوند راه بازگشت و جبران را باز گذاشته و هر اشتباهی را در صورت جبران، می بخشد: «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.(زمر، 53)

5. حسابرسی اعمال، قوانین خاص خود را دارد. رابطه گناه و مجازات، رابطه کمی و زمانی نیست بلکه رابطه کیفی است؛ البته در قوانین دنیایی هم این مسأله وجود دارد و برای قتل که چند دقیقه طول کشیده، مجازات حبس ابد و ... قرار می دهند.
قوانین طبیعی و تکوینی هم چنین است، مثلا کسی که چند روز شیشه یا مشروبات الکلی و یا ... مصرف کند، ممکن است بیماری بگیرد که تا آخر عمرش همراهش است، ولو مدت انجام خطایش چند روز بیشتر نبوده باشد.

از طرفی مجازات گناه، نتیجه و اثر گناه است که دامان گناهکاران را می گیرد: «فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ امروز (روز رستاخيز) به هيچكس ستم نمى ‏شود و جز اعمال خود شما جزائى براى شما نيست.(يس، 54)

لذا این که بگوییم چرا برای یک عمر 80 ساله، عذاب ابدی قرار داده شده، صحیح نیست.

نکته: این گونه حسابرسی و محاسبه اعمال، قبلا به انسان ابلاغ و اطلاع رسانی شده است.

6. خلود و ابدی بودن عذاب، اختصاص به گروه خاصی دارد. کسانی که با توجه به همه آگاهی دهی ها، همه وجود خود را غرق گناه کرده و قابلیت هدایت شدن را در خود از بین برده اند:
«بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»؛ آرى كسى كه مرتكب گناهى گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه كند، چنان كسى اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند.(بقره، 81)

البته باز هم برای این شخص راه توبه قرار داده شده، و این مجازات در صورتی است که او در همان حال کفر و شرک و ... بمیرد و توبه نکند:
«وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»؛ ولى كسى كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مى ‏رود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.(بقره، 217)

7. این که قرآن پاداش و کیفر را معادل عمل می داند، مرادش معادل بودن زمانی و کمّی نیست، بلکه طبق محاسبات و قوانین نظام الهی و حسابرسی اخروی است.

بنابر این:

وقتی حسابرسی اعمال و پاداش و كيفر دادن، بر اساس نتيجه و اثر خود عمل باشد، دیگر موضوع مساوات و برابرى از نظر زمان و كميت و كيفيت مطرح نخواهد بود. یک عمل به ظاهر كوچک (از نظر زمانی) می تواند اثرش يک عمر محروميت و ناراحتى، و یا سرچشمه خيرات و بركات براى يک عمر باشد.

میقات;569247 نوشت:
با سلام و درود
با توجه به مطالب شما نکاتی عرض می شود:

سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد بزرگوار جناب میقات

متاسفانه شما متوجه سوال ما نشدید.

زحمت کشدید و نکاتی را ذکر فرمودید که همیشه و همیشه به آنها استناد میشود درصورتیکه اول باید مشخص شود، اصلا چنین د

یدگاهی صحیح است یا خیر.

چون تا آنجا که بنده اطلاع دارم، این دیدگاه فقط و فقط مبتنی بر دو دلیل است:

یک اینکه ایشان خلود را به معنای همیشگی و جاودانگی میدانند در صورتیکه در زبان عرب و همچنین در خود آیات کریمه قرآن ، خلود به معنای مدت طولانی هم آمده است:


خلد

: (بضمّ اوّل) همیشه بودن. مکث طویل. همچنین است خلود. راغب گوید: خود آنست که شى‏ء از عروض فساد بدور بوده و در یک حالت باقى ماند و نیز هر آنچه تغییر و فساد دیر عارضش شود عرب آنرا با خلود توصیف میکند و بسنگهائى که دیک را روى آن میگذارند خوالد گویند نه براى همیشه بودن بلکه براى مکث طویل و زیاد پایدار بودن. معنى دوّم را اقرب الموارد عینا از کلیّات ابو البقا نقل کرده است و نیز گفته بآنکه با کثرت سنّ جوان مانده گویند: «خلد خلودا».

طبرسى ذیل آیه 25 بقره فرموده:

«الخلود هو الدوام ...» در قاموس گفته: خلد و خلود بمعنى دوام و بقا است و نیز در باره جوان ماندن و سنگهاى دیک که گفته شد خلود را نقل کرده است. اقرب الموارد نیز قدم بقدم در پى قاموس است.

کشّاف ذیل آیه 25 بقره گفته:
«الخلد: الثبات الدائم و البقاء اللازم الذى لا ینقطع» در جوامع الجامع عین عبارت کشّاف را آورده است 1

همانگونه که می بینیم برای خلود دو معنی وجود دارد، یکی به معنی همیشه بودن و دیگری مکث طولانی است.
آنچه مورد بحث است خلود در جهنم است که این به چه معنی است؟ آیا این خلود در جهنم به معنی همیشه و جاودان بودن در آتش جهنّم است؟ یا به معنی ماندن و مکث طولانی مدّت در جهنّم می باشد؟

دو اینکه در قرآن کریم علاوه بر خلود لفظ ابد هم آمده است، در صورتیکه ابدی بودن در جهنم میتواند به معنای بیرون نیامدنشان از جهنم و وارد نشدنشان به بهشت باشد چون در این خصوص است که در قرآن کریم بسیار تاکید شده.

اما سوال ما این است که اگر دلیل قرآنی بر خلود جهنمیان (به معنای عذاب همیشگی و ابدی ) دارید ، بفرمایید.

مثلا برای اثبات خلود بهشتیان در بهشت میفرماید: ماکثین فیه ابدا. عطاء غیر مجذوذ. لامقطوعه ولاممنوعه.

اما مثلا درباره ی واژه ی "ابدا" درمورد جهنمیان، این واژه فقط به همراه خالدین آمده است و با دیگر واژه هایی که بیانگر مکث و ماندن جهنمیان در جهنم است همراهی ندارد

بعنوان مثال:

میفرماید: ونادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال انکم ماکثون

در توجیه این آیه شریفه میتوان چنین گفت که اولا لفظ ابدا پس از ماکثین نیامده است، ثانیا تقاضای جهنمیان زمانی هست که هنوز بطورکامل به عقوبت اعمالشان نرسیده اند بنابراین اجمالا مالک دوزخ در پاسخشان چنین میگوید که درخواستتان مورد قبول واقع نمیشود و این عذاب از شما برداشته نمیشود "تا زمانیکه به کیفر اعمالتان برسید" ، پس تا آن زمان الزاما در اینجا هستید...

یا در آیه شریفه لایموت فیها ولایحیی. میتواند منظور این باشد که تا زمانیکه به طور کامل به کیفر اعمالشان نرسیده اند ( هرچند که این زمان بسیار بسیار طولانی باشد) مرگی نخواهند داشت و از این جهت مورد لطف الهی قرار نخواهند گرفت. نه اینکه منظور این باشد که کلا فنایی نخواهند داشت.

چون میتوان گفت پس از اینکه در جهنم به کیفر اعمالشان رسیدند برای همیشه نابود میشوند و دیگر روحی برایشان باقی نمیماند که مجددا به جسمشان بازگردد و زنده شوند. پس نمردنشان مربوط به آن زمانی هست که روحشان زنده است و عذاب میبیند.

یا در آیه ی شریفه لابثین فیها احقابا که از کلمه "
لبث" به معنای درنگ کنندگان استفاده شده نفرموده که برای ابد در آنجا میمانند بلکه میفرماید دوره هایی طولانی در آن میمانند.

در آخر اینکه بنده هنوز منتظر دلیل متقن و محکمی هستم از خود قرآن کریم مبنی بر اینکه خلود در جهنم به معنای عذاب همیشگی و قطع ناشدنی است برای اهل آن.

امیدوارم دوستان جدی گرفته و اگر اشتباه میکنم پاسخ قاطعی بدهند.

[="Tahoma"]

.امین.;569666 نوشت:

سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد بزرگوار جناب میقات

متاسفانه شما متوجه سوال ما نشدید.

زحمت کشدید و نکاتی را ذکر فرمودید که همیشه و همیشه به آنها استناد میشود درصورتیکه اول باید مشخص شود، اصلا چنین د

یدگاهی صحیح است یا خیر.

چون تا آنجا که بنده اطلاع دارم، این دیدگاه فقط و فقط مبتنی بر دو دلیل است:

یک اینکه ایشان خلود را به معنای همیشگی و جاودانگی میدانند در صورتیکه در زبان عرب و همچنین در خود آیات کریمه قرآن ، خلود به معنای مدت طولانی هم آمده است:


خلد

: (بضمّ اوّل) همیشه بودن. مکث طویل. همچنین است خلود. راغب گوید: خود آنست که شى‏ء از عروض فساد بدور بوده و در یک حالت باقى ماند و نیز هر آنچه تغییر و فساد دیر عارضش شود عرب آنرا با خلود توصیف میکند و بسنگهائى که دیک را روى آن میگذارند خوالد گویند نه براى همیشه بودن بلکه براى مکث طویل و زیاد پایدار بودن. معنى دوّم را اقرب الموارد عینا از کلیّات ابو البقا نقل کرده است و نیز گفته بآنکه با کثرت سنّ جوان مانده گویند: «خلد خلودا».

طبرسى ذیل آیه 25 بقره فرموده:

«الخلود هو الدوام ...» در قاموس گفته: خلد و خلود بمعنى دوام و بقا است و نیز در باره جوان ماندن و سنگهاى دیک که گفته شد خلود را نقل کرده است. اقرب الموارد نیز قدم بقدم در پى قاموس است.

کشّاف ذیل آیه 25 بقره گفته:
«الخلد: الثبات الدائم و البقاء اللازم الذى لا ینقطع» در جوامع الجامع عین عبارت کشّاف را آورده است 1

همانگونه که می بینیم برای خلود دو معنی وجود دارد، یکی به معنی همیشه بودن و دیگری مکث طولانی است.
آنچه مورد بحث است خلود در جهنم است که این به چه معنی است؟ آیا این خلود در جهنم به معنی همیشه و جاودان بودن در آتش جهنّم است؟ یا به معنی ماندن و مکث طولانی مدّت در جهنّم می باشد؟

دو اینکه در قرآن کریم علاوه بر خلود لفظ ابد هم آمده است، در صورتیکه ابدی بودن در جهنم میتواند به معنای بیرون نیامدنشان از جهنم و وارد نشدنشان به بهشت باشد چون در این خصوص است که در قرآن کریم بسیار تاکید شده.

اما سوال ما این است که اگر دلیل قرآنی بر خلود جهنمیان (به معنای عذاب همیشگی و ابدی ) دارید ، بفرمایید.

مثلا برای اثبات خلود بهشتیان در بهشت میفرماید: ماکثین فیه ابدا. عطاء غیر مجذوذ. لامقطوعه ولاممنوعه.

اما مثلا درباره ی واژه ی "ابدا" درمورد جهنمیان، این واژه فقط به همراه خالدین آمده است و با دیگر واژه هایی که بیانگر مکث و ماندن جهنمیان در جهنم است همراهی ندارد

بعنوان مثال:

میفرماید: ونادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال انکم ماکثون

در توجیه این آیه شریفه میتوان چنین گفت که اولا لفظ ابدا پس از ماکثین نیامده است، ثانیا تقاضای جهنمیان زمانی هست که هنوز بطورکامل به عقوبت اعمالشان نرسیده اند بنابراین اجمالا مالک دوزخ در پاسخشان چنین میگوید که درخواستتان مورد قبول واقع نمیشود و این عذاب از شما برداشته نمیشود "تا زمانیکه به کیفر اعمالتان برسید" ، پس تا آن زمان الزاما در اینجا هستید...

یا در آیه شریفه لایموت فیها ولایحیی. میتواند منظور این باشد که تا زمانیکه به طور کامل به کیفر اعمالشان نرسیده اند ( هرچند که این زمان بسیار بسیار طولانی باشد) مرگی نخواهند داشت و از این جهت مورد لطف الهی قرار نخواهند گرفت. نه اینکه منظور این باشد که کلا فنایی نخواهند داشت.

چون میتوان گفت پس از اینکه در جهنم به کیفر اعمالشان رسیدند برای همیشه نابود میشوند و دیگر روحی برایشان باقی نمیماند که مجددا به جسمشان بازگردد و زنده شوند. پس نمردنشان مربوط به آن زمانی هست که روحشان زنده است و عذاب میبیند.

یا در آیه ی شریفه لابثین فیها احقابا که از کلمه "
لبث" به معنای درنگ کنندگان استفاده شده نفرموده که برای ابد در آنجا میمانند بلکه میفرماید دوره هایی طولانی در آن میمانند.

در آخر اینکه بنده هنوز منتظر دلیل متقن و محکمی هستم از خود قرآن کریم مبنی بر اینکه خلود در جهنم به معنای عذاب همیشگی و قطع ناشدنی است برای اهل آن.

امیدوارم دوستان جدی گرفته و اگر اشتباه میکنم پاسخ قاطعی بدهند.

با سلام و درود

چند نکته عرض می شود:

1. بهتر است منظورتان را واضح و روشن بیان کنید و به جای پرداختن به فرعیات، اصل مطلب را بیان فرمایید، مثلا در پست طولانی آغازین، می توانستید بفرمایید ادله قرآنی بر ابدی بودن عذاب چیست؟ و این که نظر شما چیز دیگری است. لذا نیازی به پرداختن به عمر 80 ساله و عذاب ابدی و عدالت و ... نبود. پاسخی که بنده عرض کردم، با توجه به فرمایشات شما بود.

2. برخی برای این که با این شبهه ای که در پست شماره 3 پاسخ داده شد، مواجه نشوند، خلود را به معنای طولانی مدت گرفته اند؛ ولی بیان شد که خلود به معنای ابدی و دائمی، موجه و قابل قبول و علمی است.

3. به عبارتتان دقت کنید:

نقل قول:
دو اینکه در قرآن کریم علاوه بر خلود لفظ ابد هم آمده است، در صورتیکه ابدی بودن در جهنم میتواند به معنای بیرون نیامدنشان از جهنم و وارد نشدنشان به بهشت باشد چون در این خصوص است که در قرآن کریم بسیار تاکید شده.

بیرون نیامدن از جهنم، چه فرقی با ابدی بودن دارد؟!

4. قرآن برای جاودانه بودن بهشت و نعمتهای بهشتی، از همین تعبیر «خالد» استفاده کرده است؛ و استفاده از این تعبیر برای جهنم نیز قرینه است بر ابدی بودن زندگی و عذاب جهنمیان.

5. ابدی بودن عذاب جهنمیان، کافی تا دوام و همیشگی بودن عذاب را برساند، و نیازی به تعابیر دیگر نیست، ولو برای بهشتیان با تعابیر دیگری آمده باشد.

6. تعابیر قرآنی بر دوام و خلود:

تخفیف ندادن عذاب:
«خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»؛ هميشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مى ‏مانند نه در عذاب آنان تخفيف داده مى ‏شود، و نه مهلتى خواهند داشت‏. (بقره، 162؛ آل عمران، 88)

«لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فيهِ مُبْلِسُون‏»؛ هرگز عذاب آنان تخفيف نمى ‏يابد، و در آنجا از همه چيز مأيوسند. (زخرف، 75)

اضافه شدن عذاب:
«يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً»؛ عذاب او در قيامت مضاعف مى ‏گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند! (فرقان، 69)

عذاب ماندگار:
«خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيم‏»؛ جاودانه در آن خواهند ماند- همان براى آنها كافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب هميشگى براى آنهاست! (توبه، 68)

«إِنَّ الظَّالِمينَ في‏ عَذابٍ مُقيمٍ»؛ آگاه باشيد كه ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند. (شوری، 45)

تعبیر کنایی بر دائمی بودن:
«خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريد»؛ جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد! (هود، 107)

عذاب، خلاصی ندارد:
«ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِم‏»؛ و هيچ چيز نمى ‏تواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (یونس، 27)

جهنمیان، یاوری ندارند:
«خالِدينَ فيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً»؛ در حالى كه همواره در آن تا ابد مى‏مانند، و ولىّ و ياورى نخواهند يافت! (احزاب، 65)

آنان فراموش شدگانند:
«فَذُوقُوا بِما نَسيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ (و به آنها مى‏ گويم:) بچشيد (عذاب جهنم را)! بخاطر اينكه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، ما نيز شما را فراموش كرديم و بچشيد عذاب جاودان را به خاطر اعمالى كه انجام مى ‏داديد! (سجده، 14)

کسی خارج نمی شود:
«يُريدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ»؛ پيوسته مى‏ خواهند از آتش خارج شوند، ولى نمى ‏توانند از آن خارج گردند و براى آنها مجازاتى پايدار است‏. (مائده، 37)

نکته:
تخفیف عذاب و بیرون آمدن از جهنم، دلیل می خواهد. لطفا دلیلی اقام کنید که با آیات فوق، سازگار باشد.

میقات;570069 نوشت:
با سلام و درود

چند نکته عرض می شود:

1. بهتر است منظورتان را واضح و روشن بیان کنید و به جای پرداختن به فرعیات، اصل مطلب را بیان فرمایید، مثلا در پست طولانی آغازین، می توانستید بفرمایید ادله قرآنی بر ابدی بودن عذاب چیست؟ و این که نظر شما چیز دیگری است. لذا نیازی به پرداختن به عمر 80 ساله و عذاب ابدی و عدالت و ... نبود. پاسخی که بنده عرض کردم، با توجه به فرمایشات شما بود.


بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب و تشکر از شما

شرحی که در پست نخستین آورده شد برای این بود که پاسخگوی محترم در پاسخشان این را بخاطر بیاورند که اولا انسانها به خواست خدا پا به این دنیا گذاشته اند(هرچند که خودشان ورودشان را به این دنیا انتخاب کرده باشند. مثل این که به کسی پیشنهاد پول زیادی شود در ازای انجام کاری ، مشخصه که انسانی که هلوع آفریده شده آن را رد نمیکند) .

ثانیا دردها و ناراحتیها چیزیست که به جبر بر انسانها تحمیل شده است چه در این دنیا و چه در آخرت. (کار به دلیلش هم نداریم. به هرصورت خواست خداوند بر این اساس قرار گرفته است)

و اینکه هرچند که خداوند به آنها اختیار داده باشد که بین بدی و خوبی یکی را انتخاب کنند.

اکثر انسانها علاوه بر اینکه دربرابر خدا موجودات ضعیف و کم خرد و مغروری بیش نیستند ، که از قدرت و توانایی که در وجودشان نهفته است سوءاستفاده میکنند و در حق خدا و خلق خدا و حتی در حق خویشتن مرتکب ظلم میشوند.

یک مثالی میزنم تا متوجه عرایضم شوید.
خداوند یک گروهی از انسانها را خلق میکند و یک سفره عریض و طویل که پر از غذاهای خوشمزه و رنگارنگ هست در این سفره قرار میدهد که همه این غذاها مسموم هستند و در کنار آن یک سفره کوچک غذای سالم که مثل سفره قبلی غذاهایش رنگارنگ و خوشمزه نیست اما به حد کافی مقوی و نیرو بخش هست قرار میدهد.

خداوند به این انسانها عقل و شعور کافی داده است تا بتوانند غذای مسموم از سالم را تشخیص دهند اما در عین حال میداند که گروهی از ایشان خود را به نفهمی میزنند و از غذاهای مسموم که خوشمزه هستند استفاده میکنند...

تا اینجا میگوییم هرچه بر سر این افراد بیاید حقشان است. اینها که به حرف خالقشان گوش نداده اند حقشان هست که بمیرند. اما بینی و بین الله آیا میتوانیم بپذیریم که اینها چون خودشان به دست خودشان خود را از حیات محروم کرده اند خداوند آنها را برای ابد عذاب کند بدون هیچ وقفه ای و بدون هیچ پایانی؟

بله تا جاییکه به اندازه ی جرمهایی که مرتکب شده اند حقشان هست که عذاب شوند. اصلا این عذاب تجسم اعمالشان هست و یک امر طبیعی و عاقبتی هست که خواهی نخواهی به آن خواهند رسید. پس مطابق قانونی که در آیات پست اول آورده شد باید مجازات شوند.

مثلا کسیکه به عمد مرتکب قتل انسانی که خونش محترم هست میشود را در نظر بگیرید.
ایا حیات انسانها در این دنیا ابدی است که برای ابد عذاب شود؟ یا اینکه برای هر ثانیه ای که از عمر مقتول کم کرده است حد معینی در عذاب خواهد ماند؟ اگر حدی ندارد یعنی یک ثانیه کم کردن عمر یک فرد برابر است با بینهایت عذاب و در نتیجه آن شخصی که یک انسان را میکشد با شخصی که هزاران نفر را کشته است باید به یک اندازه عذاب شوند.

آیا چنین باوری مجرمان را در ارتکاب جرمهایشان جری تر نمیکند؟ آیا ایشان به خود حق نخواهند داد که بجای یک نفر دهها نفر را بکشند؟ آنها که بالاخره برای ابد عذاب خواهند شد.


نکته دیگر اینکه مگر همه کفار به یک اندازه در این دنیا زیسته اند تا به یک اندازه در جهان آخرت هم عذاب ببینند؟

شیطان را در نظر بگیرید که با خداوند تا قیام قیامت در دشمنی است و در حال ارتکاب گناه و یک جوان کافری را که در عنفوان جوانی میمیرد، آیا این دو به یک اندازه در این دنیا بوده اند تا به یک اندازه و برای ابد عذاب ببینند؟ شاید بگویید میزان عذاب آن جوان کمتر از شیطان است.

میگوییم مگر شیطان که هزاران سال مهلت داده شده قرار است در هر لحظه به چه میزانی عذاب را تحمل کند که عذاب آن جوان کمتر از اوست؟ غیر از اینست که عذابها به همان روش و سبکی به ایشان عرضه میشود که در این دنیا زیسته اند و مرتکب آن اعمال شده اند؟



میقات;570069 نوشت:
2. برخی برای این که با این شبهه ای که در پست شماره 3 پاسخ داده شد، مواجه نشوند، خلود را به معنای طولانی مدت گرفته اند؛ ولی بیان شد که خلود به معنای ابدی و دائمی، موجه و قابل قبول و علمی است


متوجه نشدم از چه نظر به معنای ابدی و دائمی بودن قابل قبول است؟ از نظر لغوی یا از این نظر که برای بهشتیان هم همین لفظ بکار رفته است؟

میقات;570069 نوشت:
3. به عبارتتان دقت کنید:

بیرون نیامدن از جهنم، چه فرقی با ابدی بودن دارد؟



بیرون نیامدن از جهنم مثل بیرون نیامدن یک زندانی حبس ابد هست که در همان حبس خود میمیرد با این تفاوت که واژه مرگ برای موجودی بکار میرود که وقتی مرد روحش همچنان زنده است.

ما میگوییم اینها پس از اینکه به سزای اعمالشان رسیدند نابود و هلاک خواهند شد همان واژه ای که برای اعمالشان بکار میرود، همان واژه ای که برای عذاب سخت و دهشتبار دنیویشان بکار میرود. همان واژه ای که مکذبین و دهریون در پاسخ رسولان الهی میگفتند: ومایهلکنا الاالدهر. هیچ چیز جز دهر ما را هلاک نمیکند.

میقات;570069 نوشت:
4. قرآن برای جاودانه بودن بهشت و نعمتهای بهشتی، از همین تعبیر «خالد» استفاده کرده است؛ و استفاده از این تعبیر برای جهنم نیز قرینه است بر ابدی بودن زندگی و عذاب جهنمیان

اگر برای بهشتیان این واژه بکار رفته است در کنارش هم مطالبی ذکر شده که میشود فهمید منظور همیشگی و دائمی بودن است.
اما برای جهنم نه تنها آن واژه ها بکار نرفته بلکه از کلماتی استفاده شده که میتوان فهمید خلود برای همه ی جهنمیان به یک اندازه نیست.


میقات;570069 نوشت:
5. ابدی بودن عذاب جهنمیان، کافی تا دوام و همیشگی بودن عذاب را برساند، و نیازی به تعابیر دیگر نیست، ولو برای بهشتیان با تعابیر دیگری آمده باشد


درکجای قرآن آمده است که عذاب ابدی هست؟

تا جاییکه ما میدانیم قرآن کریم خلود درجهنم را ابدی دانسته است . خلود در عذاب با عذاب ابدی متفاوت است.

بعکس مواهب بهشتی را ابدی میداند.

ادامه در پست بعد


میقات;570069 نوشت:

6. تعابیر قرآنی بر دوام و خلود:

تخفیف ندادن عذاب:
«خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»؛ هميشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مى ‏مانند نه در عذاب آنان تخفيف داده مى ‏شود، و نه مهلتى خواهند داشت‏. (بقره، 162؛ آل عمران، 88)

«لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فيهِ مُبْلِسُون‏»؛ هرگز عذاب آنان تخفيف نمى ‏يابد، و در آنجا از همه چيز مأيوسند. (زخرف، 75)

اشتباه نکنید ما نمیگوییم عذاب اهل جهنم تخفیف داده میشود. اصلا طولانی بودن عذاب ایشان بخاطر همان تخفیف ندادن عذابشان میباشد.

میقات;570069 نوشت:
اضافه شدن عذاب:
میقات;570069 نوشت:

«يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً»؛ عذاب او در قيامت مضاعف مى ‏گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند! (فرقان، 69)

اضافه شدن عذاب هم نمیتواند دلیلی بر ابدی بودن عذاب باشد. واژه خلد هم میتواند به همان معنای طول عذاب باشد.

میقات;570069 نوشت:
عذاب ماندگار:
میقات;570069 نوشت:

«خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيم‏»؛ جاودانه در آن خواهند ماند- همان براى آنها كافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب هميشگى براى آنهاست! (توبه، 68)

«إِنَّ الظَّالِمينَ في‏ عَذابٍ مُقيمٍ»؛ آگاه باشيد كه ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند. (شوری، 45


اقامت در عذاب و پایداری آن هم میتواند تا زمانی باشد که هنوز وجود دارند و بواسطه ی اعمالشان و عذاب الهی به هلاکت نرسیده اند.

میقات;570069 نوشت:
تعبیر کنایی بر دائمی بودن:
میقات;570069 نوشت:

«خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريد»؛ جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد! (هود، 107)

نکته ظریف در این آیه شریفه که با دیگر آیات خلود متفاوت است نهفته ، اینست که عذاب جهنم تا زمانی هست که آسمانها و زمین پابرجا هستند اما در اینجا قید الا ماشاءربک آمده است .

چرا در این آیه بر قطع نشدن عذاب جهنم اصراری ندارد؟ اما در آیه بعدی بر قطع نشدن مواهب بهشتی تاکید میکند؟

اگر آیه ای داریم که بفرماید خالدین فیها مادامت السموات والارض و در ادامه بفرماید عذابشان هرگز قطع نخواهد شد برای ما بیاورید قبول میکنیم.

(ما چگونه میتوانیم به خداوند چنان نسبتی بدهیم درصورتیکه آیاتش دارند با ما حرف میزنند؟)

میقات;570069 نوشت:
عذاب، خلاصی ندارد:
میقات;570069 نوشت:

«ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِم‏»؛ و هيچ چيز نمى ‏تواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (یونس، 27)

بله از عذاب خلاصی ندارند. عذابی که حقشان است. عذابی که معلول اعمالشان هست. نه چیزی بیشتر از آن

میقات;570069 نوشت:
جهنمیان، یاوری ندارند:
میقات;570069 نوشت:

«خالِدينَ فيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً»؛ در حالى كه همواره در آن تا ابد مى‏مانند، و ولىّ و ياورى نخواهند يافت! (احزاب، 65)

هلاک شدن جهنمیان (پس از اینکه دوره های طولانی در آتش بسر بردند و برای کوچکترین اعمالشان هم مجازات شدند) بیانگر یاوری رساندن به ایشان نیست. بلکه همان تجسم اعمالشان هست.

میقات;570069 نوشت:
آنان فراموش شدگانند:
میقات;570069 نوشت:

«فَذُوقُوا بِما نَسيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ (و به آنها مى‏ گويم:) بچشيد (عذاب جهنم را)! بخاطر اينكه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، ما نيز شما را فراموش كرديم و بچشيد عذاب جاودان را به خاطر اعمالى كه انجام مى ‏داديد! (سجده، 14)

فراموش شدنشان هم نمیتواند دلیلی بر ابدی بودن عذاب ایشان باشد. ان الله لایظلم مثقال ذره...

میقات;570069 نوشت:
کسی خارج نمی شود:
میقات;570069 نوشت:

«يُريدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ»؛ پيوسته مى‏ خواهند از آتش خارج شوند، ولى نمى ‏توانند از آن خارج گردند و براى آنها مجازاتى پايدار است‏. (مائده، 37)

ما نگفتیم ایشان از جهنم خارج خواهند شد.

میقات;570069 نوشت:
نکته:
میقات;570069 نوشت:

تخفیف عذاب و بیرون آمدن از جهنم، دلیل می خواهد. لطفا دلیلی اقام کنید که با آیات فوق، سازگار باشد.


مجددا خدمت شما عرض کنم سخن ما این نیست که عذاب ایشان تخفیف میابد و یا اینکه از جهنم بیرون میایند. ما چگونه میتوانیم منکر اینها شویم درصورتیکه خود قرآن کریم ر آن تاکید دارد؟


لطفا توجه بفرمایید که ابد به معنای نداشتن هیچ پایانی است و ما با استناد به آیات دیگر میگوییم اینها نمیتوانند برای ابد زنده باشند مگر اینکه ابد محدود به زمان خاصی باشد...


با تشکر

:Gol:

[="Tahoma"]با سلام و درود

خلاصه فرمایشات شما این است که جهنمیان از عذابشان کم نمی شود و از جهنم هم خارج نمی شوند و عذاب هم حق آن ها است. تا این جا با هم اشتراک داریم.

(توجه: بودن در جهنم، مساوی عذاب است لذا نمی توان گفت در جهنم هستند ولی عذاب ندارند)

اختلاف از این جا آغاز می شود که شما مدعی هستید جهنمیان پس از مدتی که عذاب دیدند، نیست و نابود می شوند لذا وجودی ندارند تا عذابی هم باشد.

نکته: انسان برای ابد آفریده شده است، این با فرمایش شما سازگار نیست. البته آن را در بحث فلسفه و اعتقادات پیگیری فرمایید.

با توجه به این که از نظر وجودی، بین انسان بهشتی و جهنمی فرقی نیست، و آیات قرآن در ابدی بودن بهشت و بهشتیان تصریح دارد، می توان به این نتیجه رسید که جهنمیان نیز این گونه اند. البته لازم به ذکر است که ابدی بودن جهنم برای گروه خاصی از افراد است، نه برای همه جهنمیان.

«وَ كَذلِكَ نَجْزي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏»؛ و اين گونه جزا مى ‏دهيم كسى را كه اسراف كند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است. (طه، 127)

بنابر این:

اولا اگر انسان برای ابد آفریده شده است، فرقی بین بهشتی و جهنمی بودن آن نیست. و شما اگر مدعی فرق هستید، را ثابت کنید.

ثانیا این ادعا که عذاب ابدی نداریم و جهنمیان پس از مدتی نیست و نابود می شوند را با توجه به آیات قرآن اثبات فرمایید.

میقات;570395 نوشت:
با سلام و درود

خلاصه فرمایشات شما این است که جهنمیان از عذابشان کم نمی شود و از جهنم هم خارج نمی شوند و عذاب هم حق آن ها است. تا این جا با هم اشتراک داریم.
(توجه: بودن در جهنم، مساوی عذاب است لذا نمی توان گفت در جهنم هستند ولی عذاب ندارند)
اختلاف از این جا آغاز می شود که شما مدعی هستید جهنمیان پس از مدتی که عذاب دیدند، نیست و نابود می شوند لذا وجودی ندارند تا عذابی هم باشد.

نکته: انسان برای ابد آفریده شده است، این با فرمایش شما سازگار نیست. البته آن را در بحث فلسفه و اعتقادات پیگیری فرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

ممنون از شما که بالاخره به اصل قضیه اشاره کردید. اصل قضیه اینست که فلاسفه روح را مجرد و غیر مادی میدانند.

ما قبلا در همین انجمن درمورد تجرد روح با چالشهایی برخورد کردیم که هیچ پاسخی داده نشد.

یکی دیگر از این چالشها همین است که اگر روح مجرد است پس لزوما کفار هم باید تا ابد زنده بمانند.

در اینکه هدف از آفرینش انسان این بوده که به کمالات انسانی دست یابد و ابدی شود هیچ حرفی نیست؛

اما در نتیجه ای که از این جمله گرفته میشود حرف بسیار است.

اول اینکه اگر همه انسانها به سمت کمال نرفتند چه؟

آیا لاجرم باید بگوییم آنهایی که به اسفل السافلین سقوط کرده اند هم باید ابدی شوند؟

ثانیا این نتیجه ای که از این سخن گرفته اند چیزی نیست جز نسبت دادن جبر به خداوند.

یعنی ما برای اینکه ثابت کنیم روح مجرد است نه مادی ، باید بگوییم که خداوند انسانهایی را آفریده که ابزاری برای رسیدن او به اهدافش بوده اند و سپس جبرا ایشان را برای ابد عذابشان میکند.

درصورتیکه اگر به خود قرآن رجوع کنیم هیچ چیزی به اسم تجرد روح نداریم بلکه برعکس میفرماید: ثم انشاءناه خلقا اخر.

یعنی سپس از آن جسمی که به یک مرحله ی خاصی رسیده روحی ایجاد کردیم. (حتی روح را در اینجا مخلوق معرفی میکند) شاید در مثل بشود گفت مثل مواد شیمیایی که وقتی با هم ترکیب میشوند از آن گازی متصاعد میشود...

ما در خوشبینانه ترین حالت میگوییم روح مجرد ناقص است.پس همین نقص او میتواند درصورت بیماری منجر به فنایش شود... بعبارتی ایشان روح خدایی خود را که همان عقلشان هست قبلا در همین دنیا کشته اند پس دلیلی بر ابدی بودنشان وجود ندارد

میقات;570395 نوشت:
با توجه به این که از نظر وجودی، بین انسان بهشتی و جهنمی فرقی نیست، و آیات قرآن در ابدی بودن بهشت و بهشتیان تصریح دارد، می توان به این نتیجه رسید که جهنمیان نیز این گونه اند. البته لازم به ذکر است که ابدی بودن جهنم برای گروه خاصی از افراد است، نه برای همه جهنمیان.

«وَ كَذلِكَ نَجْزي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏»؛ و اين گونه جزا مى ‏دهيم كسى را كه اسراف كند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است. (طه، 127)

قبلا در اینباره مختصر توضیحی داده شد. یکی از افرادی که در جهنم خالدند به تصریح قرآن کریم کسانی هستند که خودکشی میکنند.

چگونه ما میتوانیم یک جوان کم سن و سالی را که فقط بخاطر مسائل عاطفی و

از روی جهل و ضعف اعتقادی دست به خودکشی میزند را بگذاریم در کنار سران کفر که بر مردم دنیا ستم میکنند و بگوییم این هم باید مثل آنها تا ابد در رنج و عذاب بسر برد؟

میقات;570395 نوشت:
بنابر این:
میقات;570395 نوشت:

اولا اگر انسان برای ابد آفریده شده است، فرقی بین بهشتی و جهنمی بودن آن نیست. و شما اگر مدعی فرق هستید، را ثابت کنید

یعنی از نظر شما بهشتیان و جهنمیان از نظر وجودی هیچ فرقی ندارند و هر دو میتوانند خداوند را به هدف آفرینش که همان بندگی است برسانند؟

پس تجسم اعمال برای چیست؟ حشر وحوش یعنی انسانهایی که بصورت وحوش محشور میشوند چیز دیگری را میگوید. پس در حشرشان تفاوت وجودی دارند ... حتی روحشان در همین دنیا تفاوت وجودی دارد.

یکی روح انسانی و خدایی و دیگری روح حیوانی

میقات;570395 نوشت:
ثانیا این ادعا که عذاب ابدی نداریم و جهنمیان پس از مدتی نیست و نابود می شوند را با توجه به آیات قرآن اثبات فرمایید.

ببخشید من فکر میکردم دارم همین مساله رو ثابت میکنم.:Gig: البته در اینباره در تاپیکهای زیر هم بحث داشتیم و دلایل دیگری هم در این تاپیکها آورده ام میتوانید ملاحظه کنید.

http://www.askdin.com/thread41812.html
http://www.askdin.com/thread38819-2.html

به هر حال ممنون و متشکر و معذرت از اینکه سرتان را درد آوردم

:Gol:

[="Tahoma"]با سلام و احترام

نکاتی در این زمینه عرض می شود:

1. ظاهر آیات قرآن، خلاف ادعای شما را می رساند و فرقی بین ابدی بودن در باره بهشتیان و جهنمیان، قائل نشده است.

2. ظاهر عبارت «خالد» بودن، ماندن در جهنم و عذاب دیدن است، نه این که پس از مدتی نابود شده و دیگر عذابی نباشد. این با معنای خلود، ناسازگار است.

3. در روایات معصومین علیهم السلام نیز چنین برداشتی که شما دارید، نیامده است.

4. از نظر فلاسفه، نفس و روح، نابود شدنی نیست.

5. روح هم مخلوق الهی است ولی پس از خلق شدن، نابود شدنی نیست؛ لذا تعبیر به خلق در باره روح، دلیل بر ادعای شما مبنی بر نابود شدن روح نیست.

افزون بر اینکه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»(مؤمنون، 14) اشاره به مادی و غیر مجرد بودن روح نیست بلکه آن نطفه ای که مراحل تغییر را گذرانده است به مرحله ای می رسد که روح به آن دمیده و به موجودی دیگر (توأم از ماده و روح) تبدیل می شود.

6. وجود امور تکوینی و جبری، دلیل بر جبری بودن انجام گناه نیست تا بگوییم جهنمیان از روی جبر، جهنمی شده اند. اختیار از انسان سلب نشده کما این که بسیاری دیگر از انسان ها با همان وقایع تکوینی جبری برخورد کرده ولی جهنمی و خالد در جهنم نشده اند.

7. نفس خلود در جهنم، جزء نظام خلقت و برای هدایت دیگران لازم است. البته همین وعده خلود در جهنم، کافی است برای هدایت و انذار انسان ها، ولو هیچ کس، خالد در آتش نشود؛ ولی عده ای با فرو رفتن در گناه و از بین بردن قابلیت هدایت در خود، این وعده را محقق کرده و بالفعل کرده اند.

بنابر این:

عقل و نقل (قرآن و روایات) خلاف ادعای شما است و اگر بخواهید ادعایتان را ثابت کنید باید آن قدر ادله محکمی داشته باشید که بتواند با ظهور آیات قرآن، مقابله نموده آن ظاهر را از ظهورش برگرداند؛ در حالی که آیات بسیاری در قرآن هست که به خلود و ابدی بودن بهشت برای همه بهشتیان، و جهنم برای افراد خاصی(نه همه جهنمیان)، ظهور و دلالت دارد؛ و مواردی که اشاره ای کرده اید توان مقابله با ظهور آیات را ندارند.

[="Tahoma"]«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»
سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته‏]، و علقه را بصورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده‏]، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم و بر استخوانها گوشت پوشانديم سپس آن را آفرينش تازه ‏اى داديم پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است! (مومنون، 14)

آیه را صحیح معنا نکرده اید.

توجه داشته باشید که ضمیر در «انشاناه» به روح بر نمی گردد و قبلا نامی از روح برده نشده بلکه ضمیر به همان نطفه در حال تغییر بر می گردد. لذا آن نطفه در حال تغییر، به جایی می رسد که روح در آن دمیده شده و دیگر فقط ماده نیست بلکه روح هم دارد.

لذا این آیه نمی فرماید روح غیرمجرد است.

علامه در این خصوص چنین دارد:
ضمير در "انشاناه" ـ به طورى كه از سياق بر مى‏ آيد ـ به انسان در آن حالى كه استخوان هايى پوشيده از گوشت بود بر مى‏ گردد، چون او بود كه در مرحله اخير خلقتى ديگر پيدا كرد، يعنى، صرف ماده ‏اى مرده و جاهل و عاجز بود، سپس موجودى زنده و عالم و قادر شد پس ماده بود و صفات و خواص ماده را داشت، سپس چيزى شد كه در ذات و صفات و خواص مغاير با سابقش مى‏ باشد و در عين حال اين همان است، و همان ماده است‏.(ترجمه الميزان، ج ‏15، ص 25)

سلام علیکم برادر عزیزم جناب .امین.،
در تاپیک آیا عذاب در جهنم ابدی است؟ که با هم بحث داشتیم در پست ۶۷ از آن حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آورده شد که در آن امام علیه‌السلام هم به ابدی بودن عذاب (نه فقط جهنم) تصریح دارند و هم دلیل آن را می‌فرمایند:

نقل قول:
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الشَّاذَكُونِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخُلُودِ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا لَوْ بَقُوا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً مَا بَقُوا فَالنِّيَّاتُ تُخَلِّدُ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِه‏
[علل الشرائع، ج‏2، ص: 523]

پدرم رحمة اللَّه عليه، از سعد بن عبد اللَّه، از قاسم بن محمّد، از سليمان بن داود شاذكونى از احمد بن يونس، از ابى هاشم، وى مى‏گويد: از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام راجع به خلود اهل بهشت در بهشت و جاودانى بودن اهل دوزخ در دوزخ پرسيدم؟ حضرت فرمودند: اهل دوزخ به خاطر اين در دوزخ مخلّد هستند كه نيّتشان اين بود كه اگر براى هميشه در دنيا باشند عصيان و نافرمانى حق تعالى را بنمايند. و اهل بهشت به اين جهت در بهشت جاودانى هستند كه نيّتشان در دنيا اين بود كه اگر در آن باقى بمانند پيوسته اطاعت خداوند را نمايند پس نيّت اين دو گروه باعث مخلّد بودنشان در بهشت و دوزخ گرديده، سپس آن جناب فرموده حق تعالى را تلاوت فرمود: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ «1» (اى پيامبر تو به خلق بگو كه هر كس بر حسب ذات و طبيعت خود عملى انجام خواهد داد) بعد حضرت دنبال آيه فرمودند: يعنى بر حسب نيّت و قصد خود.

[علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏2، ص: 669]


این حدیث برای شما کافی نیست؟
[SPOILER]به نظر حقیر تنها بحثی که می‌ماند توضیح دادن این جوابیه است به طوری که به عدالت خداوند هم لطمه‌ای وارد نشود، که حقیر در این راستا یک راه بیشتر به ذهنم نمی‌رسد که پیشتر در همان تاپیک گفتم و البته شما موافق نبودید، نظر جناب محی‌الدین در آن تاپیک البته بیشتر مورد اتفاق علماست تا حقیر دیده‌ام ولی آن نظر هم با ابدی بودن جهنم سازگار است و نه با ابدی بودن عذاب در جهنم (چون صحبت از عادت کردن به جهنم و یافتن سنخیت با جهنم می‌کنند) و به همین خاطر به نظر حقیر درست نمی‌اید.[/SPOILER]

در پناه خداوند باشید، :Gol:
یا علی

میقات;570905 نوشت:
با سلام و احترام

نکاتی در این زمینه عرض می شود:

1. ظاهر آیات قرآن، خلاف ادعای شما را می رساند و فرقی بین ابدی بودن در باره بهشتیان و جهنمیان، قائل نشده است.


بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و احترام خدمت شما

کاری ندارد استاد، از این به بعد به هرآیه ی عذابی که برخورد کردید عینک خلود به معنای ابدیت را برداشته و با این دید به آیه نگاه کنید که اکثر جهنمیان پس از اینکه به کیفر اعمالشان رسیدند نابود میشوند

؛
و با توجه به اینکه به فرموده حضرت علی علیه السلام مرگ ، فقط برای موجودی اتفاق میفتد که روح داشته باشد و اینها روحشان نابود میشود پس واژه مرگ درباره ی اینها صدق نمیکند؛

حضرتعالی با چنین دیدی به آیات شریفه نگاه کنید ، بسیاری از آیاتی که الان درموردشان سردرگم میشدید یا باتفاسیر قانع نمیشدید یا ظاهری میدیدید را تا حدود زیادی متوجه خواهید شد.

مثل آیه شریفه:



و ان يهلكون الا انفسهم و ما يشعرون

این هلاکت نفس یک مساله صوری و ظاهری نیست که به آنها نسبت دهد. وقتی نفس هلاک میشود به واقع صاحب آن هلاک شده ،
من نمیدانم چرا هلاکت را به عذاب معنا میکنند در صورتیکه در همین دنیا هم وقتی زمین را از لوث وجودشان پاک میکند میفرماید هلاکشان کردیم.

ادامه در پست بعد

میقات;570905 نوشت:
2. ظاهر عبارت «خالد» بودن، ماندن در جهنم و عذاب دیدن است، نه این که پس از مدتی نابود شده و دیگر عذابی نباشد. این با معنای خلود، ناسازگار است.

فرض بفرمایید خلود به معنای ابدیت نباشد اما مکث جهنمیان در آتش آنقدر طولانی باشد که نتوان آن را وصف کرد در اینصورت چگونه باید این طول مدت را نشان داد؟ با چه واژه ای؟

میقات;570905 نوشت:
3. در روایات معصومین علیهم السلام نیز چنین برداشتی که شما دارید، نیامده است.

خیلی عذر میخوام اما بنده به چند دلیل در اینگونه موارد شبهه انگیز به احادیث اعتمادی نمیکنم.

اول اینکه با ظاهر آیات شریفه تطابق ندارد. این را با استناد به همان روش تفسیری علامه طباطبایی عرض میکنم.

دوم اینکه به اقرار بعضی از راویان حدیث ، احادیث فراوانی (بقولی چند هزار حدیث) را ایشان جعل کرده اند.

سوم اینکه زمانی بر این امت گذشته که دشمنان تا جاییکه میتوانستند احادیث ائمه هدا علیهم السلام را به آتش کشیده اند.

چهارم اینکه همین امر باعث شده شیعیان هر حدیثی را که در دسترسشان بوده جمع آوری کنند تا مبادا احادیث اصلی از بین برود.

پنجم اینکه قوانین علم رجال وحی الهی نیست و امکان خطا در آن بسیار است

ادامه در پست بعد

میقات;570905 نوشت:
4. از نظر فلاسفه، نفس و روح، نابود شدنی نیست.

بله از نظر فلاسفه همینطوره اما این نظر مخالف آیه ایست که در بالا آوردم (
و ان يهلكون الا انفسهم و ما يشعرون) پس اگر ظاهر آیات را هم در نظر بگیرید نباید حرفی در آن باشد.

و البته همین ادعا باعث شده بود که بعضی از ایشان بگویند که امکان دارد قبل از اینکه ما به بهشت برویم ببینیم که یزید به بهشت رفته است،چون خودشان هم نمیتوانند قبول کنند که خداوند موجود ضعیفی را که مالک نفع و ضرر خود هم نیست بیافریند و به او قدرت و مهلت گردنکشی بدهد و بعد هم برای همیشه عذابش کند.

ضمنا اگر نفس و روح نابود شدنی نیست پس نفخ صور را چگونه توجیه میکنید. اگر نفس و روح نابود شدنی نیست پس چرا بجای کلمه موت از واژه صعق استفاده شده است؟


میقات;570905 نوشت:
5. روح هم مخلوق الهی است ولی پس از خلق شدن، نابود شدنی نیست؛ لذا تعبیر به خلق در باره روح، دلیل بر ادعای شما مبنی بر نابود شدن روح نیست.


تنها در صورتی روح نمیتواند نابود شود که تکه ای از وجود خود خدا باشد چون تنها وجودی که فنا ناپذیر است خود خداست. آیا شما چنین چیزی را قبول دارید؟؟؟!!!
یا اینکه ابدیت مخلوق را مثل خالقش ذاتی میدانید که اگر خداوند هم خواست نتواند او را از بین ببرد؟

درغیر اینصورت چگونه ثابت میکنید که خداوند چیزی را بیافریند، اما قدرت بر نابود کردنش نداشته باشد؟


ادامه در پست بعد

میقات;570905 نوشت:
افزون بر اینکه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»(مؤمنون، 14) اشاره به مادی و غیر مجرد بودن روح نیست بلکه آن نطفه ای که مراحل تغییر را گذرانده است به مرحله ای می رسد که روح به آن دمیده و به موجودی دیگر (توأم از ماده و روح) تبدیل می شود.

از آنجاییکه در جایی به این نکته اشاره شده است که باید روح دمیده شود ، میتوان چنین معنا کرد که روح یا آن خلقت جدید از آن جنین نشات گرفته است. البته اصراری بر این ترجمه ندارم،بعید هم نیست که اشتباه باشد، اما در هرصورت اگر خداوند اراده بفرماید میتواند همان بهشتیان را هم برای ابد نابود کند ولی این برخلاف وعده های الهی است.

میقات;570905 نوشت:
6. وجود امور تکوینی و جبری، دلیل بر جبری بودن انجام گناه نیست تا بگوییم جهنمیان از روی جبر، جهنمی شده اند. اختیار از انسان سلب نشده کما این که بسیاری دیگر از انسان ها با همان وقایع تکوینی جبری برخورد کرده ولی جهنمی و خالد در جهنم نشده اند.

متوجه نشدید ، ما نمیگوییم جهنمیان به جبر جهنمی شدند، سخن اینست که با آن دیدگاه باید گفت که به جبر برای ابد زنده میمانند و به جبر باید برای ابد عذاب را تحمل کنند.


میقات;570905 نوشت:
7. نفس خلود در جهنم، جزء نظام خلقت و برای هدایت دیگران لازم است. البته همین وعده خلود در جهنم، کافی است برای هدایت و انذار انسان ها، ولو هیچ کس، خالد در آتش نشود؛ ولی عده ای با فرو رفتن در گناه و از بین بردن قابلیت هدایت در خود، این وعده را محقق کرده و بالفعل کرده اند.

اگر خلود در عذاب به معنای مدت طولانی باشد، تاثیرش خیلی بیشتر است از همیشگی بودن عذاب ، چون چنین وعده ای نتیجه ی معکوس میدهد و بیشتر شبیه ظلم است تا انصاف (عدل نمیگویم چون فورا تعبیر به قرار دادن هرچیزی سر جای خود میشود)

جناب میقات عزیز، شما از دید یک انسان مومن و معتقد به این مساله نگاه میکنید و برایتان بسیار هم طبیعی هست. اما وقتی میتوان قضاوت صحیح کرد که خود را به جای آن معاندان بگذاریم و ببینیم اگر به ما وعده ی عذاب ابدی دهند چه احساسی پیدا میکنیم.

آیا میترسیم و فورا خود را اصلاح میکنیم (اصلا چنین وعده ای برای کسی که هیچ امیدی به بازگشتش نیست نتیجه بخش است؟) یا اینکه بر عکس بر انکار خود میافزاییم. البته برای معاندین درهرصورت فرقی نمیکند اما باید توجه داشت که بعضی از اینها توبه میکنند ، پس همانطور که فرمودیدبرای هدایت لازم است علاوه بر اینکه باید در جای خود نتیجه ی مورد نظر را هم بدهد.

برای افرادی هم که هنوز امیدی به بازگشتشان هست یا هنوز غرق در گناهان نشده اند وعده ی خلود به معنای اینکه بطور کامل به کیفر اعمالشان برسند و از نعمت حیات جاودانه و نعمات بهشتی محروم شوند ، ثمربخشتر به نظر میاید . میتوانید در این مورد از یک روانشناس سوال بفرمایید.


ادامه در پست بعد

میقات;570905 نوشت:
بنابر اینعقل و نقل (قرآن و روایات) خلاف ادعای شما است و اگر بخواهید ادعایتان را ثابت کنید باید آن قدر ادله محکمی داشته باشید که بتواند با ظهور آیات قرآن، مقابله نموده آن ظاهر را از ظهورش برگرداند؛ در حالی که آیات بسیاری در قرآن هست که به خلود و ابدی بودن بهشت برای همه بهشتیان، و جهنم برای افراد خاصی(نه همه جهنمیان)، ظهور و دلالت دارد؛ و مواردی که اشاره ای کرده اید توان مقابله با ظهور آیات را ندارند.


نمیدانم شما چگونه عذاب ابدی را عقلی میدانید. اگر همان است که در بالا فرمودید که پاسخ داده شد. اما از منظر قرآن کریم تا اینجا هیچگونه پاسخی به سوال بنده داده نشد غیر از اینکه: چون خلود برای بهشتیان به معنای ابدیت هست پس باید در مورد جهنمیان هم همین معنا را در نظر گرفت.

اگر فرمایشی ندارید با اجازه بحث را خاتمه دهیم چون نه شما با دلایل بنده قانع میشوید و نه من دلایل شما را پاسخ سوال خود میبینم.

فقط تقاضاییکه دارم اینست تاپیک باز بماند تا از نظرات دیگر دوستان بهرمند شویم. شاید بنده اشتباه میکنم و پاسخ قانع کننده ای از قرآن کریم برای این سوال باشد.

با تشکر از شما

:Gol:

باء;570927 نوشت:
سلام علیکم برادر عزیزم جناب .امین.،
در تاپیک آیا عذاب در جهنم ابدی است؟ که با هم بحث داشتیم در پست ۶۷ از آن حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آورده شد که در آن امام علیه‌السلام هم به ابدی بودن عذاب (نه فقط جهنم) تصریح دارند و هم دلیل آن را می‌فرمایند:

این حدیث برای شما کافی نیست؟
[SPOILER]به نظر حقیر تنها بحثی که می‌ماند توضیح دادن این جوابیه است به طوری که به عدالت خداوند هم لطمه‌ای وارد نشود، که حقیر در این راستا یک راه بیشتر به ذهنم نمی‌رسد که پیشتر در همان تاپیک گفتم و البته شما موافق نبودید، نظر جناب محی‌الدین در آن تاپیک البته بیشتر مورد اتفاق علماست تا حقیر دیده‌ام ولی آن نظر هم با ابدی بودن جهنم سازگار است و نه با ابدی بودن عذاب در جهنم (چون صحبت از عادت کردن به جهنم و یافتن سنخیت با جهنم می‌کنند) و به همین خاطر به نظر حقیر درست نمی‌اید.[/SPOILER]

در پناه خداوند باشید، :Gol:
یا علی

با عرض سلام خدمت برادر گرانقدر

این حدیث مرا به یاد احادیثی میاندازد که بیشتر شبیه برداشتهای ذوقی آدمهای معمولی است ، احادیثی که هیچگونه محل استنادی ندارند جز برداشتهای شخصی فرد.

البته در جایی دیدم که علامه جوادی املی هم همین دلیل را آورده اند که گناه شاکله ی ایشان شده است. ولی چگونه میتوانید ثابت کنید که چنین شاکله ای لیاقت جاودانگی رادارد و به عکس متزلزل نیست ...

:Gol:

باء;570927 نوشت:
اهل بهشت به اين جهت در بهشت جاودانى هستند كه نيّتشان در دنيا اين بود كه اگر در آن باقى بمانند پيوسته اطاعت خداوند را نمايند

طبق روایات خیلی از کسانیکه خدا رو بندگی میکنند به جهت ترس از جهنم است و خیلیها هم به طمع بهشت. پس اگر بهشت و جهنمی نبود قطعا اینان میلی به اطاعت از خدا نداشتند.

در اینصورت روایتی که آوردید زیر سوال میرود.

علاوه بر این میگویند اکثریت انسانها مشمول رحمت خدا میشوند و بالاخره به بهشت میروند. اگر این حدیث صحیح باشد، افرادی که چندان کوششی بر بندگی خدا نداشته اند چه رسد بر اینکه چنان نیتی داشته باشند چه استحقاقی بر خلود در بهشت خواهند داشت.

.امین.;571025 نوشت:
با عرض سلام خدمت برادر گرانقدر

این حدیث مرا به یاد احادیثی میاندازد که بیشتر شبیه برداشتهای ذوقی آدمهای معمولی است ، احادیثی که هیچگونه محل استنادی ندارند جز برداشتهای شخصی فرد.

البته در جایی دیدم که علامه جوادی املی هم همین دلیل را آورده اند که گناه شاکله ی ایشان شده است. ولی چگونه میتوانید ثابت کنید که چنین شاکله ای لیاقت جاودانگی رادارد و به عکس متزلزل نیست ...


.امین.;571032 نوشت:
طبق روایات خیلی از کسانیکه خدا رو بندگی میکنند به جهت ترس از جهنم است و خیلیها هم به طمع بهشت. پس اگر بهشت و جهنمی نبود قطعا اینان میلی به اطاعت از خدا نداشتند.

در اینصورت روایتی که آوردید زیر سوال میرود.

علاوه بر این میگویند اکثریت انسانها مشمول رحمت خدا میشوند و بالاخره به بهشت میروند. اگر این حدیث صحیح باشد، افرادی که چندان کوششی بر بندگی خدا نداشته اند چه رسد بر اینکه چنان نیتی داشته باشند چه استحقاقی بر خلود در بهشت خواهند داشت.

سلام علیکم برادر عزیزم، :Gol:
اگرچه وضعیت مشابهی داریم و هر دو نسبت به احادیث با احتیاز برخورد می‌کنیم اما حقیر ترجیح می‌دهم کمی بیشتر احتیاط کنم، یعنی یک حدیث وقتی به نظرم عجیب باشد سعی می‌کنم ببینم می‌شود راهی پیدا کرد که با آیات و روایات دیگر سازگاری پیدا کند، یعنی اگر تأیید نمی‌کند لااقل نفی هم نکند، یعنی تناقضی پیش نیاید. دیدم جایی حضرت علامه هم جایی که حدیث مشکلی پیش رویشان بود که پذیرش آن خیلی هم بیش از این حدیث مشکل‌ساز بود حدیث را به این راحتی که شما احادیث را رد می‌کنید یا می‌فرمایید به آنها بی‌اعتماد هستید رد نکردند و در عوض فرمودند ممکن است نیاز به تأویل داشته باشد، و البته این کار ایشان با روایات در مورد صعب مستعصب همخواهنی بهتری دارد آنطور که به نظر حقیر می‌رسد :Gig:
اشکالاتی که شما به حدیث وارد می‌کنید قابل تأمل هستند، ولی حقیر این وسط تناقضی نمی‌بینم، بلکه نیاز بیشتر به فکر کردن را احساس می‌کنم. مثلاً شما می‌فرمایید که حدیث در مورد دو قشر از انسان‌ها صحبت می‌کند، یکی آنهایی که در دنیا بنا بر نافرمانی داشته‌اند حتی اگر تا ابد بر روی زمین باشند و دیگری آنهایی که بنای بر فرمان‌پذیری خداوند دارند، حال آنکه اقشار انسان‌ها در بیش از این دو حالت باید طبقه‌بندی شوند، مثل کسانی که بنای بر اطاعت دارند ولی نه به نیت خدایی بلکه به طمع بهشت یا ترس از جهنم، یا کسانی که بنا بر اطاعت دارند ولی فسق هم دارند که ناشی از ضعف نفس ایشان و غلبه‌ی هوای ایشان است و ایشان بعد از تحمل جهنم به بهشت برده می‌شوند و آنجا خالد می‌شوند. ولی به نظر حقیر تمامی این دسته‌های ثانویه اضافه هستند، مثلاً شما فکر کنید که همه روی‌هم‌رفته (نه به صورت لحظه‌ای) یا تمایل به سیاهی دارند (طغیان کردن یا میل به طاغوت) یا به سفیدی (خوب بودن را دوست دارند ولی جلوی نفسشان را برخی می‌گیرند و برخی کمتر می‌گیرند و برخی تقریباً کنترل زیادی رویش ندارند، اگرچه رهایش هم نکرده‌اند و نقطه‌ی امیدی در موردشان هست هنوز)، طبیعی است که نه بین این دو حالت قابل تصور است (زیرا بحثمان روی‌هم‌رفته است و نه لحظه‌ای) و نه خارج این دو حالت (حالت خنثی نیاز به جنون دارد که وضع مشخص است، حالت ترکیبی هم که جمع نقیضین است)، بنابراین با این دو حالت شما بهشت و دوزخ ابدی را تعریف بنمایید، با بحث لحظه‌ای و سنجش جزئیات اعمال هم بحث انتقال از جهنم برزخی به بهشت برزخی و از جهنم اخروی و به بهشت اخروی و از بهشت پایین‌تر به بهشت بالاتر و موعود را در نظر بگیرید.
هنوز اشکالی در این بحث می‌بینید؟ :Gol:
یا علی

باء;571099 نوشت:

سلام علیکم برادر عزیزم، :Gol:
اگرچه وضعیت مشابهی داریم و هر دو نسبت به احادیث با احتیاز برخورد می‌کنیم اما حقیر ترجیح می‌دهم کمی بیشتر احتیاط کنم، یعنی یک حدیث وقتی به نظرم عجیب باشد سعی می‌کنم ببینم می‌شود راهی پیدا کرد که با آیات و روایات دیگر سازگاری پیدا کند، یعنی اگر تأیید نمی‌کند لااقل نفی هم نکند، یعنی تناقضی پیش نیاید. دیدم جایی حضرت علامه هم جایی که حدیث مشکلی پیش رویشان بود که پذیرش آن خیلی هم بیش از این حدیث مشکل‌ساز بود حدیث را به این راحتی که شما احادیث را رد می‌کنید یا می‌فرمایید به آنها بی‌اعتماد هستید رد نکردند و در عوض فرمودند ممکن است نیاز به تأویل داشته باشد، و البته این کار ایشان با روایات در مورد صعب مستعصب همخواهنی بهتری دارد آنطور که به نظر حقیر می‌رسد :Gig:
اشکالاتی که شما به حدیث وارد می‌کنید قابل تأمل هستند، ولی حقیر این وسط تناقضی نمی‌بینم، بلکه نیاز بیشتر به فکر کردن را احساس می‌کنم. مثلاً شما می‌فرمایید که حدیث در مورد دو قشر از انسان‌ها صحبت می‌کند، یکی آنهایی که در دنیا بنا بر نافرمانی داشته‌اند حتی اگر تا ابد بر روی زمین باشند و دیگری آنهایی که بنای بر فرمان‌پذیری خداوند دارند، حال آنکه اقشار انسان‌ها در بیش از این دو حالت باید طبقه‌بندی شوند، مثل کسانی که بنای بر اطاعت دارند ولی نه به نیت خدایی بلکه به طمع بهشت یا ترس از جهنم، یا کسانی که بنا بر اطاعت دارند ولی فسق هم دارند که ناشی از ضعف نفس ایشان و غلبه‌ی هوای ایشان است و ایشان بعد از تحمل جهنم به بهشت برده می‌شوند و آنجا خالد می‌شوند. ولی به نظر حقیر تمامی این دسته‌های ثانویه اضافه هستند، مثلاً شما فکر کنید که همه روی‌هم‌رفته (نه به صورت لحظه‌ای) یا تمایل به سیاهی دارند (طغیان کردن یا میل به طاغوت) یا به سفیدی (خوب بودن را دوست دارند ولی جلوی نفسشان را برخی می‌گیرند و برخی کمتر می‌گیرند و برخی تقریباً کنترل زیادی رویش ندارند، اگرچه رهایش هم نکرده‌اند و نقطه‌ی امیدی در موردشان هست هنوز)، طبیعی است که نه بین این دو حالت قابل تصور است (زیرا بحثمان روی‌هم‌رفته است و نه لحظه‌ای) و نه خارج این دو حالت (حالت خنثی نیاز به جنون دارد که وضع مشخص است، حالت ترکیبی هم که جمع نقیضین است)، بنابراین با این دو حالت شما بهشت و دوزخ ابدی را تعریف بنمایید، با بحث لحظه‌ای و سنجش جزئیات اعمال هم بحث انتقال از جهنم برزخی به بهشت برزخی و از جهنم اخروی و به بهشت اخروی و از بهشت پایین‌تر به بهشت بالاتر و موعود را در نظر بگیرید.
هنوز اشکالی در این بحث می‌بینید؟ :Gol:
یا علی


با سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار
درباره ی اینکه فرمودید، علامه اینگونه احادیث را فورا رد نمیکنند حقیقت این است که همین احتیاطهای علما نسبت به احادیث باعث شده اکثرا مردم نسبت به دین بیزار شوند. میگویم بیزار چون این یک حقیقت است و نمیتوان آن را کتمان کرد.

دوم اینکه درصورتی که منظور از حدیث عذاب ابدی باشد، شرظ پذیرش آن اینست که اول از منظر قرآن تاییدی محکم بر عذاب ابدی ، نه خلود ابدی در جهنم وجود داشته باشد. این احادیثند که باید تابع قرآن باشند، نه اینکه قرآن تابع احادیث باشد:Gol:

.امین.;571108 نوشت:

با سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار
درباره ی اینکه فرمودید، علامه اینگونه احادیث را فورا رد نمیکنند حقیقت این است که همین احتیاطهای علما نسبت به احادیث باعث شده اکثرا مردم نسبت به دین بیزار شوند. میگویم بیزار چون این یک حقیقت است و نمیتوان آن را کتمان کرد.

دوم اینکه درصورتی که منظور از حدیث عذاب ابدی باشد، شرظ پذیرش آن اینست که اول از منظر قرآن تاییدی محکم بر عذاب ابدی ، نه خلود ابدی در جهنم وجود داشته باشد. این احادیثند که باید تابع قرآن باشند، نه اینکه قرآن تابع احادیث باشد:Gol:

سلام علیکم برادر عزیزم،
حرف شما را قبول دارم، ولی تا کنون به نظرم اینطور می‌رسید که شما هم مطلب فنا و نیست شدن در جهنم را یک برداشت ممکن از قرآن بیان کرده باشید نه اینکه اثباتشان کرده باشید، به این معنا که ظاهراً با اطلاعات فعلی و ناقص ما نه می‌توانیم ابدی بودن عذاب و نه هلاک شدن در جهنم را به طور قطعی ثابت کنیم و فعلاً تنها برای نظراتمان شواهدی داریم که کمک می‌کنند هر یک را بتوانیم نظر درست در نظر بگیریم. در چنین حالتی احادیث که دومین منبع علوم ماست وارد صحنه می‌شوند که به کمک آنها بتوانیم انتخاب اصلح و ارجح را تعیین نماییم، وضعیت حقیر در مورد ابدی بودن یا نبودن عذاب بر اساس قرآن+حدیث است، ظاهراً جایی از قرآن هم به تناقض نمی‌رسد.
شما به طور خاص برای نظریه‌اتان اثبات قرآنی دارید؟ یعنی اگر به آیه یا آیاتی استناد می‌کنید آیا می‌دانید که آن آیات را لزوماً طور دیگری نمی‌توان معنا کرد؟
با تشکر :Gol:
یا علی

[="Navy"]

باء;571099 نوشت:
اگرچه وضعیت مشابهی داریم و هر دو نسبت به احادیث با احتیاز برخورد می‌کنیم اما حقیر ترجیح می‌دهم کمی بیشتر احتیاط کنم، یعنی یک حدیث وقتی به نظرم عجیب باشد سعی می‌کنم ببینم می‌شود راهی پیدا کرد که با آیات و روایات دیگر سازگاری پیدا کند، یعنی اگر تأیید نمی‌کند لااقل نفی هم نکند، یعنی تناقضی پیش نیاید. دیدم جایی حضرت علامه هم جایی که حدیث مشکلی پیش رویشان بود که پذیرش آن خیلی هم بیش از این حدیث مشکل‌ساز بود حدیث را به این راحتی که شما احادیث را رد می‌کنید یا می‌فرمایید به آنها بی‌اعتماد هستید رد نکردند و در عوض فرمودند ممکن است نیاز به تأویل داشته باشد، و البته این کار ایشان با روایات در مورد صعب مستعصب همخواهنی بهتری دارد آنطور که به نظر حقیر می‌رسد

.امین.;571108 نوشت:
درباره ی اینکه فرمودید، علامه اینگونه احادیث را فورا رد نمیکنند حقیقت این است که همین احتیاطهای علما نسبت به احادیث باعث شده اکثرا مردم نسبت به دین بیزار شوند. میگویم بیزار چون این یک حقیقت است و نمیتوان آن را کتمان کرد.

سلام
البته بنده تا آن جایی که نظرات علما را دیده ام (منظور از علما کسی نیست که با چندین سال درس خواندن یا برخی هم همان را هم نخوانده اند ادعای فراوان دارند و فکر می کنند که می توانند به راحتی در مورد همه چیز نظر دهند) کسی را سراغ ندارم که روایات را به سادگی رد کنند نهایت کاری که انجام می دهند توقف در آن روایات است و اینکه علمش را به اهلش واگذار نمایند.
و در انکار و رد روایات باید شدیدا احتیاط کرد بنده تا آنجا که بررسی کردم حدود صد روایت در این مورد وجود دارد که ان شاء الله اگر وقتی بود یک تاپیک در این مورد خواهم زد اما فعلا همین یک روایت را قرار خواهم داد که روایتی است با سند صحیح:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَدِيثِ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ يُحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ لَا يَحْتَمِلُهُ فَيَقُولَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ الْإِنْكَارُ هُوَ الْكُفْرُ.
امام باقر (ع) فرموده: رسول خدا (ص) فرموده: به راستى حديث آل محمد صعب است و مستصعب بدان ايمان نياورد جز فرشته‏اى مقرب يا پيغمبرى مرسل يا بنده‏اى كه خدا دلش را به ايمان آزموده.
آنچه از حديث آل محمد (ص) به شما رسيد و دلنشين شما گرديد و آن را فهميديد آن را پذيرا شويد، آنچه را دل شما نگرفت و آن را نفهميديد آن را به خدا و رسولش و به عالم از آل محمد (ص) برگردانيد، هلاكت در اينجا است كه براى يكى از شما آنچه از احادیث که تحمل ندارد و نمى ‏تواند بفهمد باز گويند و او بگويد به خدا چنین که حدیث می گوید نیست، به خدا اين چنین نیست، انكار همان كفر است.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 401[/]

ملاصدرا;571125 نوشت:
وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ يُحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ لَا يَحْتَمِلُهُ فَيَقُولَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ الْإِنْكَارُ هُوَ الْكُفْرُ.

ملاصدرا;571125 نوشت:
هلاكت در اينجا است كه براى يكى از شما آنچه از احادیث که تحمل ندارد و نمى ‏تواند بفهمد باز گويند و او بگويد به خدا چنین که حدیث می گوید نیست، به خدا اين چنین نیست، انكار همان كفر است.

برای توضیح این قسمت به یک روایت دیگری استناد می کنم که امام صادق ع در پاسخ به سوال شخصی از خلیفه اول و ثانی فرمود
:ففی الخبر ان رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) ، فقال : یا ابن رسول الله ! ما تقول فی حق أبی بکر و عمر ؟ فقال (ع) : إمامان عادلان قاسطان ، کانا علی الحق ، وماتا علیه ، فعلیهما رحمة الله یوم القیامة شخصی ازمخالفان
از امام صادق(ع) سؤال کرد : نظر شما در باره ابوبکر و عمر چیست ؟ فرمود : دو امام عادل و بر حق بودند و بر همین روش هم مردند
إحقاق الحق للشوشتری 1/16)

ظاهر روایت را به بنده نشان دهند خواهم گفت قطعا صحیح نمی باشد یا نهایتا می گویم حمل بر تقیه می شود اما داریم:

فلمّا انصرف الناس قال له رجل من خاصّته: یا ابن رسول اللّه (ص) لقد تعجّبت ممّا قلت فی حقّ أبی بکر وعمر، فقال: نعم، هما إماما أهل النار، کما قال اللّه سبحانه ـ
یکی از اصحاب امام به ایشان گفت از سخن شما در مورد آن دو تعجب کردم امام فرمود:آن دو نفر امام هستند، امّا امام و پیشوای دوزخیان و اهل آتش، خداوند می فرماید:و جعلناهم أئمّة یدعون إلی النار (قصص: 41)،
و اینکه گفتم: قاسطان، منظورم تفسیر این آیه است:و أمّا القاسطون فکانوا لجهنّم حطباً. (جن: 15)
و اگر گفتم: عادلان، به این جهت است که آن دو نفر از حق عدول کردند و با آن مخالفت ورزیدند ، و در حقیقت تفسیر این آیه است:
ثمّ الذی کفروا بربّهم یعدلون (انعام: 1).
و مقصودم از: کانا علی الحق، به معنای مخالفت آن دو با حق و قیام علیه حق است که مراد أمیر المؤمنین (ع) است.
و مقصود از:کانا علی الحق، وماتا علیه این است که آن دو نفر بر ضد حق بودند و فعلیهما رحمة اللّه ،رحمة الله (رسول خدا ) بر ضد آنان است .فإنّه کان رحمة للعالمین.( شرح إحقاق الحق - السید المرعشی - ج 1 - ص 69 – 70 )

یعنی حتی ظاهر روایات مطالب خلافی را هم رساند نباید فورا آن را رد کرد و باید سعی در تاویل داشت همان مطلبی که جناب باء از علامه نقل کردند که ممکن است روایت نیاز به تاویل داشته باشد.

[="Navy"]

باء;570927 نوشت:
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الشَّاذَكُونِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخُلُودِ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا لَوْ بَقُوا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً مَا بَقُوا فَالنِّيَّاتُ تُخَلِّدُ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِه‏
[علل الشرائع، ج‏2، ص: 523]

پدرم رحمة اللَّه عليه، از سعد بن عبد اللَّه، از قاسم بن محمّد، از سليمان بن داود شاذكونى از احمد بن يونس، از ابى هاشم، وى مى‏گويد: از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام راجع به خلود اهل بهشت در بهشت و جاودانى بودن اهل دوزخ در دوزخ پرسيدم؟ حضرت فرمودند: اهل دوزخ به خاطر اين در دوزخ مخلّد هستند كه نيّتشان اين بود كه اگر براى هميشه در دنيا باشند عصيان و نافرمانى حق تعالى را بنمايند. و اهل بهشت به اين جهت در بهشت جاودانى هستند كه نيّتشان در دنيا اين بود كه اگر در آن باقى بمانند پيوسته اطاعت خداوند را نمايند پس نيّت اين دو گروه باعث مخلّد بودنشان در بهشت و دوزخ گرديده، سپس آن جناب فرموده حق تعالى را تلاوت فرمود: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ «1» (اى پيامبر تو به خلق بگو كه هر كس بر حسب ذات و طبيعت خود عملى انجام خواهد داد) بعد حضرت دنبال آيه فرمودند: يعنى بر حسب نيّت و قصد خود.


سلام خدمت شما
سند روایت ضعیف است
این روایت سه سند دارد:
در محاسن:
94 وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْن‏ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَال‏...
در کافی:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏...
در علل الشرایع:

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الشَّاذَكُونِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ:

که علاوه بر مجهولیت احمد بن یونس و ابی هاشم قاسم بن محمد هم ضعیف است:

و قال ابن الغضائري: القاسم بن محمد الأصفهاني كاسولة أبو محمد حديثه يعرف (تارة) و ينكر (أخرى) و يجوز أن يخرج شاهدا.
بقي هنا أمور: الأول: أن ابن داود قال في (389): من القسم الثاني، القاسم بن محمد القمي يعرف بكاسولا (جش) لم يكن بالمرضي (كش) غال (غض) حديثه يعرف و ينكر.
معجم‏ رجال‏ الحديث ج : 14 ص : 43

و الله العالم

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

[="Navy"]به نظر بنده برای اینکه این مسئله خلود در جهنم بهتر روشن شود به این سوال باید ابتدا پاسخ داده شود که هدف از مجازات جهنم چیست؟
یک مومن به خاطر گناه کبیره ای که کرده مدت های طولانی در عذاب خواهد بود تا پاک شود و سپس به بهشت وارد شود اما آن کافری که الی الابد در جهنم باقی خواهد ماند،هدف خدا از این عذاب او چیست که عذابی پایان ناپذیر تا ابد برای او قرار دهد؟
به نظر من پاسخ به این سوال می تواند راه گشای این بحث باشد.
[/]

با سلام
به نظر حقیر هم در این مورد حداقل می توان گفت که هر دو معنا محتمل است و به قول دوستمون می توان با استناد به روایات موید برای خلود به معنای عذاب همیشگی آورد.نمی دونم تو این مسئله چرا باید روایت جعل شده باشه که آقا امین به روایات اعتماد ندارند.واقعا چه فایده ای برای جاعل می توان تصور کرد در جعل این حدیث؟؟اگر بگوییم تخریب خوب این معنا که معنای دور از ظاهر لغت و آیات نیست به هر حال این معنا هم متصور است.یک نکته هم اینکه ما با عقل خود وقتی می سنجیم خلود کمی عجیب است.شاید حکمتی دارد که عقل ناقص ما از آن ناآگاه است. والا سخن آقا امین هم قابل تٱمله
یک نکته ی دیگه اینکه فایده ی این بحث چیه؟در عذاب مثلا کافری که توبه نکرده که شکی نیست حال ابدی یا مقطعی.در هر حال بهشتی نمی شوند.برای توبه و نیز جلوگیری از انجام گناه هم دانستن این که جهنمی هست کافیست.چه 1 ثانیه چه به اندازه ی عمر چه ابدی!!چه بسا اگر ابدی نباشد برای تجری بهتر باشه چرا که شخص می گوید نهایتا به اندازه ی عمرم جهنمی می شوم و بعد می میرم،ابدی که نیست!!!پس گناه می کنم!!

باء;571116 نوشت:

سلام علیکم برادر عزیزم،
حرف شما را قبول دارم، ولی تا کنون به نظرم اینطور می‌رسید که شما هم مطلب فنا و نیست شدن در جهنم را یک برداشت ممکن از قرآن بیان کرده باشید نه اینکه اثباتشان کرده باشید، به این معنا که ظاهراً با اطلاعات فعلی و ناقص ما نه می‌توانیم ابدی بودن عذاب و نه هلاک شدن در جهنم را به طور قطعی ثابت کنیم و فعلاً تنها برای نظراتمان شواهدی داریم که کمک می‌کنند هر یک را بتوانیم نظر درست در نظر بگیریم. در چنین حالتی احادیث که دومین منبع علوم ماست وارد صحنه می‌شوند که به کمک آنها بتوانیم انتخاب اصلح و ارجح را تعیین نماییم، وضعیت حقیر در مورد ابدی بودن یا نبودن عذاب بر اساس قرآن+حدیث است، ظاهراً جایی از قرآن هم به تناقض نمی‌رسد.
شما به طور خاص برای نظریه‌اتان اثبات قرآنی دارید؟ یعنی اگر به آیه یا آیاتی استناد می‌کنید آیا می‌دانید که آن آیات را لزوماً طور دیگری نمی‌توان معنا کرد؟
با تشکر :Gol:



یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

برادر عزیز اگر برای من چنین چیزی اثبات شده بود که دنبال پاسخ نبودم.

من در حد اطلاعات قرآنی خود آنچه را که میشد از مساله خلود جهنمیان فهمید در اینجا آوردم. شاید مطالبی که قبلا در تاپیکهای دیگر آوردم را هم در اینجا قرار دهم.

اگر در آینده هم با نکته خاصی مواجه شدم خواهم آورد. قضاوت با خود خوانندگان. درمورد احادیث هم قبلا توضیح دادم.

البته اطلاعات بنده محدود است و دست و پاشکسته. این بر عهده ی اساتید است که آنها را با دانشی که در این زمینه دارند تطابق دهند و بینی و بین الله حقیقت را بگویند و ملاحظه ی اینکه مبادا روی حرف علمای بزرگی مثل آیت الله طباطبایی و دیگر بزرگان دین زده باشند را نکنند. ایشان معصوم نبودند و هیچ کس توقع عصمت و نداشتن خطا و اشتباه را از آنها ندارد.

یک جا سوالی درباره فرشتگان دیدم از آیت الله جوادی آملی ، که خود ایشان درباره آن که برخلاف اعتقادشان بود ( اگر اشتباه نکنم درباره تجرد فرشتگان بود) فرموده بودند احتمال این هم است (و نمیتوان آن را رد کرد.) پس نباید همه درها را بسته ببینیم به صرف اینکه ممکن است علما آن را نپذیرند.

یاعلی:Gol:

ملاصدرا;571125 نوشت:

سلام
البته بنده تا آن جایی که نظرات علما را دیده ام (منظور از علما کسی نیست که با چندین سال درس خواندن یا برخی هم همان را هم نخوانده اند ادعای فراوان دارند و فکر می کنند که می توانند به راحتی در مورد همه چیز نظر دهند) کسی را سراغ ندارم که روایات را به سادگی رد کنند نهایت کاری که انجام می دهند توقف در آن روایات است و اینکه علمش را به اهلش واگذار نمایند.
و در انکار و رد روایات باید شدیدا احتیاط کرد بنده تا آنجا که بررسی کردم حدود صد روایت در این مورد وجود دارد که ان شاء الله اگر وقتی بود یک تاپیک در این مورد خواهم زد اما فعلا همین یک روایت را قرار خواهم داد که روایتی است با سند صحیح:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَدِيثِ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ يُحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ لَا يَحْتَمِلُهُ فَيَقُولَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ الْإِنْكَارُ هُوَ الْكُفْرُ.
امام باقر (ع) فرموده: رسول خدا (ص) فرموده: به راستى حديث آل محمد صعب است و مستصعب بدان ايمان نياورد جز فرشته‏اى مقرب يا پيغمبرى مرسل يا بنده‏اى كه خدا دلش را به ايمان آزموده.
آنچه از حديث آل محمد (ص) به شما رسيد و دلنشين شما گرديد و آن را فهميديد آن را پذيرا شويد، آنچه را دل شما نگرفت و آن را نفهميديد آن را به خدا و رسولش و به عالم از آل محمد (ص) برگردانيد، هلاكت در اينجا است كه براى يكى از شما آنچه از احادیث که تحمل ندارد و نمى ‏تواند بفهمد باز گويند و او بگويد به خدا چنین که حدیث می گوید نیست، به خدا اين چنین نیست، انكار همان كفر است.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 401

با سلام و عرض ادب خدمت شما

از اینکه در این بحث شرکت کردید تشکر میکنم.

درمورد تایید و تکذیب احادیث باید به شما اطمینان بدهم که ما از افرادی نیستیم که قصد تکذیب احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را داشته باشیم.
ما همین مذهب تشیع و هر آنچه که داریم با رجوع به همین احادیث است.

در خصوص بحث مورد نظر هم یقین بدانید احادیثی که با قرآن کریم مطابقت داشته باشد را امکان ندارد رد کنیم.

آنها هم که محل شک هستند را رد نمیکنیم اما لازم است در مقابل توقف کنیم و دنبال حقیقت باشیم ، نه اینکه فورا بگوییم این حدیث به نظر صحیح است پس ثابت شد که قرآن هم همین را میگوید.

:Gol:

.امین.;571242 نوشت:

یک جا سوالی درباره فرشتگان دیدم از آیت الله جوادی آملی ، که خود ایشان درباره آن که برخلاف اعتقادشان بود ( اگر اشتباه نکنم درباره تجرد فرشتگان بود) فرموده بودند احتمال این هم است (و نمیتوان آن را رد کرد.) پس نباید همه درها را بسته ببینیم به صرف اینکه ممکن است علما آن را نپذیرند.

گروه حوزه‌های علمیه: اگر همه ملائکه مجرد باشند رجم شیطان در آیات قرآن تمثیلی است، نظر علامه طباطبایی هم بر تمثیلی بودن این آیات است؛ اما اگر چنین نباشد ممکن است رجم شیطان توسط شهاب سنگ‌ها حقیقی و واقعی باشد.

تشریح نظر علامه طباطبایی در مورد رجم شیطان توسط شهاب سنگ‌ها

این مفسر قرآن تصریح کرد: خداوند در جریان بیان مسائل در قرآن گاهی حقایق را بیان می‌کند و گاهی برای بیان برخی از مسائل از تمثیل استفاده می‌کند. مطلب دیگر در این آیات این است که آیا این جریان رمی و تیراندازی به شیطان به وسیله شهاب‌سنگ‌ها از سنخ تمثیلات قران است یا از سنخ حقایق است که دیگر تمثیل نیست. استاد معظم آیت‌الله طباطبایی این را از تمثیلات قرآنی می‌داند یعنی همان طوری که تیرانداز ماهر که در کمین است جلوی بیگانه را می‌گیرد و نمی‌گذارد نفوذ کند فرشتگان آسمان نیز جلوی نفوذ شیطان را می‌گیرند بنابراین شهاب سنگی در کار نیست، تیری در کار نیست، تیر زدنی در کار نیست. البته شهاب سنگ‌ها و تیرها محفوظ هستند اما برای رمی شیطان نیست. این نظر در مقابل نظر کسانی است که این‌ها را بیان حقیقی و نه تمثیلی قرآن می‌دانند.

این مرجع تقلید عنوان کرد: بنابراین در تفسیر این آیات دو قول حقیقی و تمثیلی وجود داشت که اگر برای انسان اصناف فرشتگان روشن شود یکی از دو وجه را به آسانی قبول می‌کند.اما جریان ملائکه برای ما خیلی روشن نیست برخی از ملائکه یقینا مجردند، یقینا معصومند و از جمله آن ملائکه جبرئیل و ملائکه‌ای هستند که بر پیامبر وحی می‌آوردند و یا ملائکه‌ای که در آسمان و زمین هستند و حضرت امیر (ع)در نهج‌البلاغه به آنها اشاره کرده است. در این صورت اگر همه ملائکه مجرد باشند سخن ما برای تمثیل صحیح خواهد بود.

اما اگر وجود ملائکه‌ای در آسمان‌ها که دارای ابدان لطیف و رقیق باشند و کار آنها در حد کارهای انسانی باشد یعنی علمی دارند،‌ عبادتی دارند، زهدی دارند، ماموریتی دارند و... محال نباشد ممکن است ما این آیات را از حقایق قرآن بدانیم. یعنی رجم شیطان توسط شهاب سنگ‌ها حقیقی و واقعی است.

منبع

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
جناب .امین.، برادر عزیزم،
در تاپیک حکتهای آسمانی خطبه‌ی گل یاس پستی را حقیر نوشتم که بدون اینکه بخواهم به بحث این تاپیک ختم شد! (
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ / عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ) اگرچه آنجا جای مناسبی برای ادامه‌ی این بحث نیست ولی اگر شما خودتان یک نگاهی به آن پست بکنید شاید برای ادامه‌ی این تاپیک به کار آید. به طور خلاصه آنجا ابتدا گمان کردم که مطلب مدّ نظر شما (عدم شدن در جهنم) را نتیجه گرفته‌ام اما بعد قیودی برای آن پیدا شدند و اکنون منتظر نظر استاد بزرگوار جناب صادق هستم که بیشتر توضیح دهند اصلاً ترتیب دادن چنان بحثی به لحاظ علمی وجهی دارد یا خیر. روی قیود پیدا شده می‌توان با قرآن نیز بحث را ادامه داد، اینکه به نتیجه‌ای برسد یا خیر را ولی زود است که نظری بدهیم.
با تشکر، :Gol:
یا علی

باء;571958 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
جناب .امین.، برادر عزیزم،
در تاپیک حکتهای آسمانی خطبه‌ی گل یاس پستی را حقیر نوشتم که بدون اینکه بخواهم به بحث این تاپیک ختم شد! (الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ / عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ) اگرچه آنجا جای مناسبی برای ادامه‌ی این بحث نیست ولی اگر شما خودتان یک نگاهی به آن پست بکنید شاید برای ادامه‌ی این تاپیک به کار آید. به طور خلاصه آنجا ابتدا گمان کردم که مطلب مدّ نظر شما (عدم شدن در جهنم) را نتیجه گرفته‌ام اما بعد قیودی برای آن پیدا شدند و اکنون منتظر نظر استاد بزرگوار جناب صادق هستم که بیشتر توضیح دهند اصلاً ترتیب دادن چنان بحثی به لحاظ علمی وجهی دارد یا خیر. روی قیود پیدا شده می‌توان با قرآن نیز بحث را ادامه داد، اینکه به نتیجه‌ای برسد یا خیر را ولی زود است که نظری بدهیم.
با تشکر، :Gol:
یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب خدمت برادر ارجمند

درمورد پاسخی که جناب صادق دادند:

صادق;572050 نوشت:
3- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن جرم و گناه است، در قرآن آمده است: آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی می‏خورند ، در واقع آتش در شکم خود وارد می‏کنند.(2) یعنی مال یتیم به صورت آتش در می‏آید. سایر گناهان چنین است.(3)

این بیان نمیتواند دلیلی بر رد عرایض ما باشد.

چون تجسم اعمال هم قانون و قاعده ای دارد.

در دیدگاه قرآن کریم فرق است بین عذابیکه تجسم اعمال است و سرانجام انسان.

کسیکه مال یتیم میخورد آتش در شکمش فرو میکند. اما کسیکه مال یک یتیم را خورده با کسیکه مال یتیمان زیادی را خورده اینها هردو به یک میزان عذاب نمیشوند.

اگر میگویید در میزان شدت عذاب با هم متفاوتند اما در مقدار زمانی که عذاب میبینند همه یکی هستند، این سوال پیش میاید که آیا عذاب جهنمیان به اینگونه است که در هرلحظه به مقدار کل گناهانی که در طول عمرشان انجام داده اند عذاب ببینند؟

اگر اینگونه باشد که این ظلم پروردگارشان را به ایشان نشان میدهد. و اصلا آیا چنین عذابی منطقی است ؟

:Gol:



خداوند در قرآن کریم بهشت را دارالمقامه معرفی میکند و جهنم را دارالبوار.

میفرماید: واحلوا قومهم دارالبوار ، جهنم یصلونها و بئس القرار

دارالبوار سرای هلاکت و نابودی است و دارالمقام سرای دائمی.

اگر عذاب جهنمیان ابدی است لطفا از قرآن کریم واژه ای بیاورید که به جای لفظ دارالخلد از الفاظ دیگری که بیانگر دائمی بودن سرای جهنم است استفاده کرده باشد

.امین.;573520 نوشت:


خداوند در قرآن کریم بهشت را دارالمقامه معرفی میکند و جهنم را دارالبوار.

میفرماید: واحلوا قومهم دارالبوار ، جهنم یصلونها و بئس القرار

دارالبوار سرای هلاکت و نابودی است و دارالمقام سرای دائمی.

اگر عذاب جهنمیان ابدی است لطفا از قرآن کریم واژه ای بیاورید که به جای لفظ دارالخلد از الفاظ دیگری که بیانگر دائمی بودن سرای جهنم است استفاده کرده باشد

باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت : خلود در لغت به معنای بقای طولانی و نیز به معنای ابدیت است .خلود در جهنم[1] عبارت است از همیشگی و جاودان بودن عذاب آن است. بهشت و جهنم هر دو دوام و بقای ابدی دارند.
انسان هایی که داخل در بهشت یا جهنم می‌گردند، اگر تقدیر الهی باشد که منزلگاه ابدی آنها همان جا باشد، صفت خلود و ابدی و دایمی بودن به آنها اطلاق می‌گردد . اگر دخول آنها موقتی باشد، وصف منقطع و غیر دایمی بودن ماندن در بهشت یا جهنم بر آنها اطلاق می‌گردد.
مطابق آن چه از ایات و روایات استفاده می‌شود، انسان هایی که داخل بهشت می‌گردند، ‌از آن منزلگاه دیگر خارج نمی‌شوند و آن جا منزلگاه ابدی آنها خواهد بود.
مرحوم علامه مجلسی در این باره می‌فرماید:
«بدان که خلود و ابدی بودن اهل بهشت در بهشت از مواردی است که همه مسلمانان آن را قبول دارند».[2] امّا جهنم و عذاب آن با این که دایمی و ابدی است، ولی انسان هایی که داخل آن می‌گردند ،دو دسته هستند.
دسته اوّل انسان هایی که مؤمن به خدا در دنیا بودند ولی مؤمنی گنه کار بوده‌اند.
آن چه از ظواهر آیات و نصوص روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده می‌شود، ماندن آنها در جهنم دایمی نمی‌باشد. بلکه پس از این که گناهان آنها به واسطه عقوبت و عذاب الهی در جهنم از بین رفت، از آن جا خارج می‌گردند. امام رضا ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «مذنبو اهل التوحید یدخلون فی النار و یخرجون منها؛ گنهکاران از اهل توحید و خداپرستی، داخل در آتش جهنم می‌شوند، پس از عذاب و عقوبت از آن خارج می‌شوند».[3]
امّا گروه دوّم از انسان هایی که داخل در جهنم می‌گردند، کسانی هستند که عذاب آنها دایمی می‌باشد و برای همیشه در جهنم باقی می‌مانند. مجازات ابدی و جاودان منحصر به کسانی است که تمام روزنه‌های نجات را به روی خود بسته‌اند . عالماً و عامداً غرق در فساد و تباهی کفر و نفاق گشته‌اند .سایه شوم گناه تمام وجودشان را پوشانیده و به رنگ کفر و گناه درآمده‌اند. خداوند می‌فرماید: «کسی که مرتکب گناه گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه ‌کند، از اهل آتش ابدی خواهد بود».[4]
آن چه از قرآن کریم و روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده می‌شود، تنها کفار و منافقین هستند که در جهنم به صورت دایمی و همیشگی استقرار می‌یابند و از آن خلاصی نمی‌یابند. خداوند در سورة مبارکه توبه آیه 68 می‌فرماید:
« وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ؛ خداوند به مردان و زنان منافق و کفار وعده آتش جهنم داده که دائماً در آنند و همین بر آنها کافی است .لعنت خدا بر آنها و عذاب دایمی بر آنها باشد».
یا در سورة مبارکه تغابن آیه 10 می‌فرماید: « وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ خالِدِینَ فِیها وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛ و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود و چه بد سرانجامی است».
باز در سورة مبارکه فاطر آیة 36 می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضى عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ؛ کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست. هرگز فرمان مرگشان صادر نمی‌شود تا بمیرند و چیزی از عذاب آنها تخفیف داده نمی‌شود....
نیز آیات فراوان دیگری دلالت بر این دارد که کفار و منافقین برای همیشه در آتشند.
امام رضا ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «ان الله لا یخرجُ من النار کافراً و قد اوعده النار و الخلود فیها؛ خداوند کافران را از آتش (جهنم) خارج نمی‌کند و آنها را وعده داده به آتش جهنم و باقی ماندن در آن».[5]
با توجه به این آیات و روایات فراوان بود که همه مسلمانان معتقدند که کفار (از دیدگاه قرآن منافقین هم از جمله کفار محسوب می‌شوند بلکه بدتر از آنها) در آتش جهنم عذاب دایمی می‌بینند.[6]
حضرت امام خمینی(ره) می‌فرماید:
بندگان کامل پروردگار از همین امر پیوسته در هراس بوده و بر این امر می‌گریسته‌اند و این سوء عاقبت کار کاشف از سوء پیشینه آدمی است و ایمنی خاطر جز با خلاصی از این مرحله برای انسان حاصل نمی‌گردد.
انسان به واسطه عقاید نادرست و ملکات ناپسند یا بر اثر اعمال گذشته برایش حالتی پدید می‌آید که موجب شک و یا انکار او می‌شود و این شک و انکار بر قلب او غلبه کند و پرونده کار او در همین حالت بسته شود، که این سبب خلود و جاودانگی او در آتش خواهد بود.[7]
برخی از گناهکاران (که وجود آن ها غرق در کفر و انکار و گناه و تجاوز شده است) برای همیشه در مجازات و عذاب دوزخ می مانند.
به تعبیر قرآن کریم "بلی من کسب سیئةً و احاطتْ به خطیئتُه فإولئک اصحاب النّارهم فیها خالدون؛(8) آری کسی که مرتکب گناهی گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه کند، چنین کسی اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند".
ونیز در جای دیگر به صراحت فرمود :
وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ(9)

و پیروان می گویند: ای کاش برای ما بازگشتی [به دنیا ]بود تا همانطور که آنان از ما بیزاری جستند ما نیز از آنان بیزاری می جستیم، اینگونه خدا اعمالشان را ـ که بر آنها مایحسرتهاست ـ به ایشان می نمایاند و آنان هرگز از آتش بیرون آمدنی نیستند.

برای مطالعه بیشتر می‌توانید به منابع زیر مراجعه نمایید:
1. تفسیر المیزان، ترجمه انتشارات جامعه مدرسین، ج ، ص 622 تا 626.
2. تفسیر نمونه، ج 9، ص 241 تا 245 و ج 9، ص 239 تا 246.
3. کتاب اسرار الصلوة، حضرت امام(ره)، چاپ مرکز نشر آثار حضرت امام(ره)، چ ششم، ص 232 و 390.
4. کتاب نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، آیت الله مهدوی کنی، نشر دفتر فرهنگ و نشر اسلامی، ج 1، ص 383، چ هفتم.
5. کتاب بحار الانوار، تألیف علامه مجلسی (ره)، ج 8، ص 341 تا 364.
6. تصویری از بهشت و جهنم، تألیف احمد حبیبیان، نشر سازمان تبلیغات، ص 293 تا 324.
7. بحار الانوار، تألیف علامه مجلسی، ج 8، ص 285.
پی نوشت:
1. لسان العرب، ج 3، ص 164، مؤلف ابن منظور، نشر ادب الحوزة، قم، ایران، 1415 هـ .ق .
2.بحار الانوار،‌ج 8، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت، نشر 1404 هـ .ق، ص 1.
3.همان، ص 362.
4.بقره، 81.
5.بحار الانوار، ج 8، ص 362؛ خصال شیخ صدوق، ص 603، چاپ الوفاء بیروت، انتشارات جامعه مدرسین.
6.کشف المراد، تالیف علامه حلی(ره)؛ تعلیقة آیت الله سبحانی، ص 274، نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .
7. اسرار الصلاة، امام خمینی(ره)، ص 232، دفتر نشر آثار امام خمینی، چ اوّل، ص 4.
8. - سوره بقره (2) آیة 81.
9. همان 167

.امین.;573519 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب خدمت برادر ارجمند

...
کسیکه مال یتیم میخورد آتش در شکمش فرو میکند. اما کسیکه مال یک یتیم را خورده با کسیکه مال یتیمان زیادی را خورده اینها هردو به یک میزان عذاب نمیشوند.
اگر میگویید در میزان شدت عذاب با هم متفاوتند اما در مقدار زمانی که عذاب میبینند همه یکی هستند، این سوال پیش میاید که آیا عذاب جهنمیان به اینگونه است که در هرلحظه به مقدار کل گناهانی که در طول عمرشان انجام داده اند عذاب ببینند؟

اگر اینگونه باشد که این ظلم پروردگارشان را به ایشان نشان میدهد. و اصلا آیا چنین عذابی منطقی است ؟


سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
اینکه عذاب‌ها درجه دارند را گمان می‌کنم که شما هم قبول داشته باشید و عذاب هیچ کس سنگین‌تر از عذاب اصحاب تابوت نیست، اما اینکه فرمودید آیا این کار خداوند که عذاب ایشان دائمی باشد ظلم نخواهد بود حقیر آنطور که به نظرم رسید و در تاپیک قبلی خدمتتان گفتم ظلمی نمی‌بینم و همان عذاب را هم رحمت می‌بینم، اگر این عذاب ظاهری نباشد کفار تحمل دردی که از درون می‌کشند را نخواهند داشت، عذاب برای ایشان رحمت است همانطور که کسی که درد سنگینی دارد می‌گوید سینه‌اش دیگر گنجایش درد را ندارد و نمی‌تواند آرام و قرار بگیرد و مدام حرکت می‌کند و داد می‌زند و مشت به دیوار می‌کوبد و سرش را به دیوار می‌زند و خاک روی سرش می‌ریزد و مشابه‌های آن. درد بیرونی تسکینی است برای درد باطنی. با این حساب درد باطنی که تا ابد ادامه داشته باشد ابدی بودن درد بیرونی هم لازمه‌ی رحمت خداوند خواهد بود، همانطور که اگر کسی عزادار فرزندش باشد کس دیگری بیاید و بگوید می‌خواهم او را از این غم نجات دهم و دست او را بگیرد که با خود به یک مهمانی شاد ببرد او ناراحت خواهد شد و دست او را رها می‌کند و فریاد می‌زند که او را با غم خودش تنها بگذارد کسانی که معذب به عذاب ابدی می‌شوند هم بعد از اینکه بالأخره متوجه زشتی‌های خود شدند دیگر بهشت رحمت خداوند را بر خود حرام می‌دانند، البته اگر از رحمت خداوند را از زشتی کارهای خود بزرگتر می‌دیدند باز اهل نجات می‌شدند چون امیدی در دلشان روشن بود ولی کافران از رحمت خداوند مأیوسند و این نتیجه‌ی ظلمت جهل است و ایشان جنود جهل هستند و در جهنم جهل خود ابدی خواهند شد، ناامید و مأیوس و گرفتار غم و پناه برنده به عذاب خدا برای اینکه بتوانند آن درد را تحمل کنند ... آنها هستند که از رحمت خداوند به سوی غضبش شتابانند و عذاب خداوند را می‌طلبند همانطور که در خواستن عذاب خداوند تعجیل می‌خواستند ... این جهالت ایشان بارها در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است ولی ایشان عبرت نگرفتند.

در مورد نقل قولی که از جناب صادق کردید هم فکر کنم این جملات ایشان بهتر گویای بحث ابدی بودن عذاب جهنم به عنوان تجسم اعمال بوده است:

صادق;572050 نوشت:
چون انسان موجودی جاودانه است ،آن کس که تمام وجودش را کفر فرا گرفته ، اگر چه در زمانی محدود بوده، اما با خصیصه ابدی این موجود، رنگ ابدیت به خود گرفته و تجسم آن جز دوزخ ابدی نخواهد بود.
در مورد گناهان هم می‏شود گفت: گرچه گناه در دوران محدود انجام گرفته است، امّا اگر تمام وجود انسان را پر کرده باشد و ذره ای خیر در وجود این انسان نباشد ، گناه مبدأ تولید و پیدایش رنج و عذاب همیشگی در سرای دیگر می‏گردد.(4) پس کفار معاند تا ابد در جهنم است نه راه باز گشت دارند ونه را به عدم مطلق .

البته این به شرطی است که ابتدا ابدی بودن انسان برای هر دو صنف بهشتیان و جهنمیان پذیرفته گردد.
به نظر حقیر پذیرش این موضوع سخت نیست. عالم دنیا عالم اسباب و علل است، عالم آخرت همه چیز از پاداش و جهنم در ارتباط خالق و مخلوق است، به قول عالمی روحانی به هر مؤمن بهشتی داده می‌شود که عرضش به اندازه‌ی عرض آسمان‌ها و زمین است و اگرچه به نظر برسد که عده‌ای از مؤمنین در استفاده از برخی امکانات و نعمات بهشت مشترکند ولی حقیقت امر اینطور نیست و خداوند یک ملک را به دو مالک نمی‌فروشد! یعنی تمام نعمات بهشت فردی است و تمام عذاب‌های جهنم هم فردی است، باز هم اسباب و علل وجود دارد ولی رویه‌ی وجود آنها در همان فردیت نعمت و عذاب خواهد بود و به کس دیگری ارتباط نخواهد داشت. حالا فرض کنید که شخصی وارد جهنم اختصاصی خودش شد، اگرچه ظاهراً هم در جمع جهنمیان دیگر باشد. آینده‌ی این جهنمی در جهنم از سه حالت خارج نیست:
  1. یا زمانی می‌رسد که نتیجه‌ی اعمالش را می‌بیند و پاک می‌شود و در نتیجه دیگر جهنم جای او نخواهد بود و به بهشت برده می‌شود؛
  2. یا زمانی می‌رسد که نتیجه‌ی اعمالش را می‌بیند و پاک می‌شود و در نتیجه دیگر جهنم جای او نخواهد بود و معدوم می‌گردد؛
  3. و یا زمانی نمی‌رسد که نتیجه‌ی اعمالش را به کمال و تمام ببیند و در نتیجه باید تا ابد معذب باشد.
بدیهی است که گزینه‌ی ۱ حتماً درست است و نه ما و نه شما روی ان حرفی نداریم. حالا باید دید آیا گزینه‌ی ۲ و ۳ کدام درست هستند، به راحتی دیده می‌شود که گزینه‌ی ۲ با گزینه‌ی ۱ در تضاد است، چون اگر شخص جهنمی پاک شود طبق این نکته که گزینه‌ی ۱ صحیح است باید به بهشت برده شود، در واقع خلاف عدالت خداوند است که عده‌ای را بعد از تحمل عذابشان به بهشت بفرستد و عده‌ای را معدوم کند و از هست و نیست ساقط کند.
حدس می‌زنم شما به بیان فوق اعتراضی داشته باشید مبنی بر اینکه در گزینه‌ی ۲ باید تغییراتی داد و آن اینکه ایشان نتیجه‌ی اعمالشان را می‌بینند ولی پاک نمی‌شوند بلکه تمام می‌شوند و در نتیجه وقتی که جهنم جای ایشان نیست دیگر اثری هم از وجود ایشان نیست که بخواهند به بهشت برده شوند! این مسأله دارد جالب می‌شود! (ان شاء الله عاقبتمان ختم بخیر شود مگرنه خدا می‌داند چه حالی شویم اگردر عذابی ابدی باشیم و کسی بگوید چه قدر جالب! :Moteajeb!:) خوب اگر حدس حقیر درست باشد پس دعوای دوستانه‌ی ما :Nishkhand: سر این خواهد بود که آیا عذاب خداوند برای کافرانی که امیدی به نجاتشان نیست عذابی است به تدریج سلب وجود کننده یا خیر صرفاً عذابی است آنطور که مثلاً حقیر توضیح دادم جنبه‌ی رحمت دارد برای ممکن‌التحمل شدن عذاب درونی برای ایشان به تناسب جهل و یأسشان از رحمت خداوندی؟
برای پاسخ به این سؤال اجازه دهید حقیر از برهان خلف استفاده کنم تا نظریه‌ی خودم را اثبات کنم!
فرض کنید در علم خداوند قرار باشد موردی که مدّ نظر شماست اتفاق بیفتد، یعنی شخص جهنمی مدام از وجودش کاسته شود تا نهایتاً تمام شود، سؤالی که اینجا مطرح است این است که موجودی که در جهنم فردی خود است و عذاب شدن یا نشدنش تأثیری بر بهشت و جهنم دیگران ندارد برای چه باید چنین عذابی را تحمل کند و بعد معدوم شود؟ توجه بفرمایید که شما منکر رحمت بودن عذاب جهنم برای او هستید، بنابراین نفرمایید که تا وجودش کاملاً از صفحه‌ی روزگار پاک نشده است خداوند هم او را از رحمت خود بی‌نصیب نمی‌گذارد. پس اگر قرار است رحمتی شامل حالش نشود همان بهتر که همان ابتدا معدوم شود و دیگر اصلاً نیازی به معدوم شدن تدریجی‌اش نخواهد بود. برای اینکه این مشکلات پیش نیاید تنها راه ممکن این است که عذاب او را از روی رحمت خداوند بدانیم (وقتی از رحمت خاصّ خداوند مأیوس است و به عظمت رحمت و غفران خداوند جاهل است رحمانیت خداوند در قالب عذاب بیرونی به دادش می‌رسد تا عذاب درونی که خودش برای خودش فراهم کرده است وجود ممکن او را ناممکن نسازد) و اگر هم رحمت خداوند است لازمه‌اش این است که ادامه داشته باشد چون موجودی باشد که نیاز به رحمت خداوند داشته باشد و شرایط رسیدن رحمت خداوند به او هم تمام باشد و خداوند رحمتش را از او دریغ کند؟ حاشا و کلا. بنابراین همزمان هم ابدی بودن عذاب برای او اثبات می‌گردد و هم رحمت بودن این عذاب برای او.
از طرف دیگر عذاب بودن این عذاب ابدی هم باید مدّ نظر قرار بگیرد و در نتیجه توضیحی که جناب محی‌الدین بیان فرمودند که باید سنخیتی بین معذب و عذاب پیش بیاید تا ابدی بودنش ممکن باشد هم درست نخواهد بود، چون بروز سنخیت به معنای عادت کردن اگر باشد معذب بودن را به زیر سؤال می‌برد، اما اگر به معنای وقف یافتن و راضی شدن شخص معذب به عذاب ابدی‌اش باشد این همان می‌شود که حقیر هم به آن تکیه کرده‌ام.
با تشکر از صبرتان،
ان شاء الله فردا نقد کوبنده کنید که یک امشب را فکر کنم بالأخره وجود دارد چیزی که بتوانم بگویم فهمیده‌ام :Nishkhand::Gol:
یا علی

.امین.;573520 نوشت:

خداوند در قرآن کریم بهشت را دارالمقامه معرفی میکند و جهنم را دارالبوار.

میفرماید: واحلوا قومهم دارالبوار ، جهنم یصلونها و بئس القرار

دارالبوار سرای هلاکت و نابودی است و دارالمقام سرای دائمی.

اگر عذاب جهنمیان ابدی است لطفا از قرآن کریم واژه ای بیاورید که به جای لفظ دارالخلد از الفاظ دیگری که بیانگر دائمی بودن سرای جهنم است استفاده کرده باشد

سلام مجدد بر برادر عزیزم، :Gol:
فرمودید مشابه «دار المقامة» برای بهشت را برای جهنم پیدا کنیم و جزء آیاتی که جناب صادق به آنها اشاره کردند این آیه بود که از آن می‌شود چنان تعبیری را بیرون کشید:

صادق;573541 نوشت:
خداوند در سورة مبارکه توبه آیه 68 می‌فرماید:
« وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ»

«عذابٌ مقیم» در مقابل «دار المقامة» می‌تواند قرار بگیرد. اشتباه می‌کنم؟
یا علی

صادق;573541 نوشت:
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت : خلود در لغت به معنای بقای طولانی و نیز به معنای ابدیت است .خلود در جهنم[1] عبارت است از همیشگی و جاودان بودن عذاب آن است. بهشت و جهنم هر دو دوام و بقای ابدی دارند.

انسان هایی که داخل در بهشت یا جهنم می‌گردند، اگر تقدیر الهی باشد که منزلگاه ابدی آنها همان جا باشد، صفت خلود و ابدی و دایمی بودن به آنها اطلاق می‌گردد . اگر دخول آنها موقتی باشد، وصف منقطع و غیر دایمی بودن ماندن در بهشت یا جهنم بر آنها اطلاق می‌گردد.


بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت استاد گرانقدر جناب صادق

استاد همه بحث ما سر این هست که چرا برای بهشت از هر نوع لفظی استفاده شده است که دائمی و جاودانگی بودن بهشت را نشان دهد، اما برای جهنم

فقط از لفظ خلود استفاده شده.

ما تا اینجا چه در این تاپیک و چه در تاپیکهای دیگر دلایل فراوانی آوردیم و مثالهای زیادی زدیم.

اگر کافی نبوده یک مثال دیگر میزنم.

در قرآن کریم بهشت علاوه براینکه به

خلد توصیف شده است (جنه الخلد موصوف: جنت ، صفت: خلد)

به

عدن هم بسیار زیاد وصف شده.به معنای جاودانگی( جنات عدن، موصوف: جنات، صفت:عدن)

اما در مورد جهنم باید گفت که جهنم هیچ توصیفی برای جاودانگی ندارد.


نه خود جهنم و نه عذاب جهنم و نه نار جهنم هیچ یک توصیفی ندارند که مشخص شود به معنای ابدیت هست.

فقط درمورد عذاب آمده است

عذاب خلد که میتوان آن را به معنای طول مدت عذاب دانست

و همچنین

عذاب مقیم که میتوان گفت تا زمانیکه کاملا به کیفر اعمالشان برسند، در این عذاب اقامت دارند، همانطور که خود شما هم فرمودید اگر دخول آنها موقتی باشد وصف منقطع و غیر دائمی بودن ماندن بکار میرود.

اما همین

ماندن را قبلا آوردیم که برای بهشتیان با وصف ابد میاورد اما برای دوزخیان چنین وصفی ندارد. و نمیفرماید: قال انکم ماکثون فیه ابدا.

فقط درمورد خلودشان در جهنم صفت ابدیت بکار میرود که میتوان آن را مربوط به بیرون نیامدنشان از جهنم دانست نه ابدی بودن عذاب.

ادامه در پست بعد

صادق;573541 نوشت:
مطابق آن چه از ایات و روایات استفاده می‌شود، انسان هایی که داخل بهشت می‌گردند، ‌از آن منزلگاه دیگر خارج نمی‌شوند و آن جا منزلگاه ابدی آنها خواهد بود.
مرحوم علامه مجلسی در این باره می‌فرماید:
«بدان که خلود و ابدی بودن اهل بهشت در بهشت از مواردی است که همه مسلمانان آن را قبول دارند».[2]


چه چیزی باعث شده که هیچ گونه شک و شبهه ای در ابدی بودن اهل بهشت نباشد؟
واژه خلود؟
اگر نظر شما اینست باید بگویم بی انصافی میفرمایید.

صادق;573541 نوشت:
امّا جهنم و عذاب آن با این که دایمی و ابدی است، ولی انسان هایی که داخل آن می‌گردند ،دو دسته هستند.
دسته اوّل انسان هایی که مؤمن به خدا در دنیا بودند ولی مؤمنی گنه کار بوده‌اند.
آن چه از ظواهر آیات و نصوص روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده می‌شود، ماندن آنها در جهنم دایمی نمی‌باشد. بلکه پس از این که گناهان آنها به واسطه عقوبت و عذاب الهی در جهنم از بین رفت، از آن جا خارج می‌گردند. امام رضا ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «مذنبو اهل التوحید یدخلون فی النار و یخرجون منها؛ گنهکاران از اهل توحید و خداپرستی، داخل در آتش جهنم می‌شوند، پس از عذاب و عقوبت از آن خارج می‌شوند».[3]


پس بحث سر خروج از جهنم است.

صادق;573541 نوشت:
امّا گروه دوّم از انسان هایی که داخل در جهنم می‌گردند، کسانی هستند که عذاب آنها دایمی می‌باشد و برای همیشه در جهنم باقی می‌مانند. مجازات ابدی و جاودان منحصر به کسانی است که تمام روزنه‌های نجات را به روی خود بسته‌اند . عالماً و عامداً غرق در فساد و تباهی کفر و نفاق گشته‌اند .سایه شوم گناه تمام وجودشان را پوشانیده و به رنگ کفر و گناه درآمده‌اند. خداوند می‌فرماید: «کسی که مرتکب گناه گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه ‌کند، از اهل آتش ابدی خواهد بود».[4]

در قرآن چیزی به اسم آتش ابدی وجود ندارد.


ادامه در پست بعد

صادق;573541 نوشت:
آن چه از قرآن کریم و روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده می‌شود، تنها کفار و منافقین هستند که در جهنم به صورت دایمی و همیشگی استقرار می‌یابند و از آن خلاصی نمی‌یابند. خداوند در سورة مبارکه توبه آیه 68 می‌فرماید:
« وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ
عَذابٌ مُقِیمٌ؛ خداوند به مردان و زنان منافق و کفار وعده آتش جهنم داده که دائماً در آنند و همین بر آنها کافی است .لعنت خدا بر آنها و عذاب دایمی بر آنها باشد».


درباره عذاب مقیم در بالا توضیح داده شد.

صادق;573541 نوشت:
یا در سورة مبارکه تغابن آیه 10 می‌فرماید: « وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ خالِدِینَ فِیها وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛ و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود و چه بد سرانجامی است».


درباره خلود هم ما اساس بحثمان را بر این گذاشتیم که خلود به معنای مدت طولانی باشد نه ابدیت.

صادق;573541 نوشت:
باز در سورة مبارکه فاطر آیة 36 می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضى عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ؛ کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست. هرگز فرمان مرگشان صادر نمی‌شود تا بمیرند و چیزی از عذاب آنها تخفیف داده نمی‌شود....


در اینباره هم قبلا توضیح داده شد که تقاضای جهنمیان قبل از پایان یافتن عذابشان هست.
یعنی زمانیکه هنوز روحشان نابود نشده، بنابراین میفرماید عذابشان به پایان نمیرسد تا بمیرند و از عذاب رهایی یابند؛
وقتی عذابشان پایان میگیرد که روح و جسمشان بکلی نابود شده و برای همیشه به هلاکت رسیده اند. و این مساله منافاتی با پاسخ درخواست دوزخیان ندارد.

صادق;573541 نوشت:
نیز آیات فراوان دیگری دلالت بر این دارد که کفار و منافقین برای همیشه در آتشند.
امام رضا ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «ان الله لا یخرجُ من النار کافراً و قد اوعده النار و الخلود فیها؛ خداوند کافران را از آتش (جهنم) خارج نمی‌کند و آنها را وعده داده به آتش جهنم و باقی ماندن در آن».[5]



در این حدیث شریف هم بحث از خارج نشدنشان از جهنم است که نظر ما مغایرتی با این مساله ندارد.

ادامه در پست بعد



صادق;573541 نوشت:
با توجه به این آیات و روایات فراوان بود که همه مسلمانان معتقدند که کفار (از دیدگاه قرآن منافقین هم از جمله کفار محسوب می‌شوند بلکه بدتر از آنها) در آتش جهنم عذاب دایمی می‌بینند.[6]
حضرت امام خمینی(ره) می‌فرماید:
بندگان کامل پروردگار از همین امر پیوسته در هراس بوده و بر این امر می‌گریسته‌اند و این سوء عاقبت کار کاشف از سوء پیشینه آدمی است و ایمنی خاطر جز با خلاصی از این مرحله برای انسان حاصل نمی‌گردد.
انسان به واسطه عقاید نادرست و ملکات ناپسند یا بر اثر اعمال گذشته برایش حالتی پدید می‌آید که موجب شک و یا انکار او می‌شود و این شک و انکار بر قلب او غلبه کند و پرونده کار او در همین حالت بسته شود، که این سبب خلود و جاودانگی او در آتش خواهد بود.[7]
برخی از گناهکاران (که وجود آن ها غرق در کفر و انکار و گناه و تجاوز شده است) برای همیشه در مجازات و عذاب دوزخ می مانند.


ولی آیاتی که میفرماید خداوند به اندازه مثقال ذره ای ظلم نمیکند ، چیزدیگری میگوید.

بنده وقتی ایات
نفی ظلم از سوی خداوند وآیات مشابه میرسم نمیتوانم بپذیرم که عذاب اصحاب نار ابدی باشد. ابدی به این معناست که هیچ زمانی پایان نگیرد.

چگونه ممکن است خداوند رحمان موجودی را خلق کند که برای ابد عذابش کند؟؟؟!!!!

خود قرآن میفرماید عذابشان مضاعف میشود. "

قال لکل ضعف" از مضاعف بالاتر نیاورده. ما چگونه میتوانیم بپذیریم که این عذاب همیشگی است؟

.امین.;573724 نوشت:




ولی آیاتی که میفرماید خداوند به اندازه مثقال ذره ای ظلم نمیکند ، چیزدیگری میگوید.

بنده وقتی ایات
نفی ظلم از سوی خداوند وآیات مشابه میرسم نمیتوانم بپذیرم که عذاب اصحاب نار ابدی باشد. ابدی به این معناست که هیچ زمانی پایان نگیرد.

چگونه ممکن است خداوند رحمان موجودی را خلق کند که برای ابد عذابش کند؟؟؟!!!!

خود قرآن میفرماید عذابشان مضاعف میشود. "

قال لکل ضعف" از مضاعف بالاتر نیاورده. ما چگونه میتوانیم بپذیریم که این عذاب همیشگی است؟

باسلام وتشکر .
جناب امین !
خداوند الرحم الراحمین را به حق حضرت زهرا وپدر وهمسر وفرزندانش علیهم السلام .
سوگند می دهم که بنده حقیر وجناب شما و آن عزیز گرامی جناب (باء) وهمه گرامیان را از
آتش دوزخ در امان بدارد که یک لحظه و هزاران بار به توان هزاران بار کمتر از لحظه آن برای ما قابل تحمل نیست .
ولی آنچه از آموزه های دین بدست می آید این است که کفار معاند تا ابد در عذاب جهنم اند .
این از ضروریات دین است .
اما همه پست های تان را مطالعه نمودم .
خلاصه جواب تان این که چرا در این آیه بسیار صریح وروشن قران کریم دقت ننموده اید ؟

وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ(9)

و پیروان می گویند: ای کاش برای ما بازگشتی [به دنیا ]بود تا همانطور که آنان از ما بیزاری جستند ما نیز از آنان بیزاری می جستیم، اینگونه خدا اعمالشان را ـ که بر آنها مایحسرتهاست ـ به ایشان می نمایاند و آنان هرگز از آتش بیرون آمدنی نیستند.

.امین.;573724 نوشت:




ولی آیاتی که میفرماید خداوند به اندازه مثقال ذره ای ظلم نمیکند ، چیزدیگری میگوید.

بنده وقتی ایات
نفی ظلم از سوی خداوند وآیات مشابه میرسم نمیتوانم بپذیرم که عذاب اصحاب نار ابدی باشد. ابدی به این معناست که هیچ زمانی پایان نگیرد.

چگونه ممکن است خداوند رحمان موجودی را خلق کند که برای ابد عذابش کند؟؟؟!!!!

خود قرآن میفرماید عذابشان مضاعف میشود. "

قال لکل ضعف" از مضاعف بالاتر نیاورده. ما چگونه میتوانیم بپذیریم که این عذاب همیشگی است؟

باسلام وتشکر .
در پاسخ به این شبهه باید بگوییم از دیدگاه شیعه خلود در جهنم فقط برای گروه خاصی مانند مشرکان و منکران خدا و قیامت و انبیا است و مؤمن گرچه مرتکب کبایر شده باشد، دائماً در جهنم نمی‏ماند، بلکه پس از چشیدن عذاب به مقدار متناسب با گناه، بالاخره نجات پیدا می‏کند و اهل بهشت می‏شود، امّا در مورد مشرکان که چگونه ممکن است آن‏ها مثلاً هشتاد سال عمر بکنند، امّا تا ابد در جهنم بسوزند؟ باید گفته شود: مجازات و کیفرها سه گونه است:
1- مجازات قراردادی، همان کیفرها و مقرّرات جزیی است که در جوامع بشری قانون گذاران الهی یا غیر الهی وضع می‏کنند، مثل حدّ شراب خوار، دزد، قاتل و ... .
در این گونه مجازات همه گفته‏اند باید بین جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد.
چنان که در اسلام هم چنین چیزی ملاحظه شده است. بین مجازات زناکاری که زن دارد و کسی که زن ندارد تفاوت وجود دارد. بین کسی که بار اول دزدی کرد یا چیزی را خارج از صندوق و انبار در بسته دزدیده و کسی که دزد حرفه‏ای است، یا با شکستن صندوق و انبار چیزی را دزدیده است، تفاوت وجود دارد و ... .
2- مجازاتی که با عمل رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند، بچه باشد یا بزرگ، گناه کار باشد یا بی گناه، ... فرقی نمی‏کند هر کسی بخورد مسموم می‏شود.
همان طوری ملاحظه می‏شود در این جا تناسب وجود ندارد و احدی هم اعتراض نمی‏کند که این چه ظلمی است در حق بچه یا بی گناه و ... صورت گرفته است.
3- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن خود جرم و گناه است، در قرآن آمده است: آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی می‏خورند ،آتش در شکم خود وارد می‏کنند. (1) یعنی مال یتیم به صورت آتش در می‏آید و همین طور سایر گناهان چنین است. (2)
در این نوع از مجازات هم تناسب بین جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند وضع نشده است، بلکه خود عمل شخص تجسم پیدا می‏کند و به این شکل در می‏آید.
مولوی در مثنوی می‏گوید:
ای دریــده پوستیــن یوسـفــان‏ :Gol: گرگ بر خیزی از این خواب گران‏
گشتـه گرگان یک به یک خوهای تو :Gol: مـی‏درانند از غضب اعضــای تـو
زانچـه می‏بافی همـــه روزه بپـوش‏ :Gol: زانچه می‏کاری همه سالـه بپــوش‏
گـرز خاری خستـه‏ای خود کشته ای‏ :Gol: ور حـریر و قز دری خود رشته ای‏
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست :Gol: آن درختی گشت وزآن زقوم رست
این سخن های چــو مار و کژدمت :Gol: مـار و کـژدم می‏شود گیـرد دمت (3)
کفر و شرک حقیقی به خدا که ریشه‏ای نفسانی دارد و روان انسان را در تاریکی مطلق قرار می‏دهد ،در سرای دیگر تجسم عینی و اخروی آن رنگ ابدیت را دارد و مایه کیفر دائمی می‏شود. (4)
4- در حقیقت آخرت مرحله بروز نیات و اهداف انسان هاست. یعنی در مورد عده ای حالت کفر و انکار حقیقت در درونشان شکل ابدیت گرفته، به گونه ای که اگر تا ابد در دنیای مادی باشند، همین گونه خواهند بود. اما از آن جا که دنیای مادی، شایستگی ابدیت ندارد، بروز این معصیت محدود به مثلا 100 سال شد، ولی قیامت که این محدودیت ها را ندارد ،به علاوه مرحلة ظهور این باطن و درون افراد، قیامت است، و ظهور کفر و انکار حقیقت جز دوزخ نیست.
پس اولا : بنا به شهادت بسیارى از آیات و روایات، پاداش ها و کیفرهاى روز رستاخیز نـتـیـجـه اجتناب ناپذیر اعمال و کردارهاى دنیوى ماست و این نتایج - خواه و ناخواه - دامنگیر ما مى گردد.
بنا بر این قسمت مهمى از پـاداش ـها و کیفرها، زاییده اعمال ما و اثر مستقیم کردارهاى ماست. هیچ نوع حق گله و اعتراض نـداریم
ثـانیا : پاداش ها و کیفرهاى روز واپسین , ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صددر صد جنبه تربیتى دارند. خداوند با وعده هاى قطعى و تخلف ناپذیر خود بندگانش را به کارهاى نیک دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد. این وعده در صورتى مى تواند نقش تشویقى و تهدیدى را ایفا کند که صد در صد قطعى و تخلف ناپذیرباشد. اگر در آن احتمال تخلف باشد , اثر تربیتى خـود را به کلى از دست خواهد داد و دیگر دلیل ندارد که یک نفر زیر بار سنگین وظایف و واجبات و اعمال نیک برود یا از بسیارى هوس هاى سرکش چشم بپوشد. بلکه حتی می تواند از ایمان خود دست کشیده ،دست به کفر و ارتداد بزند، به این خیال که اگر قیامتی هم بود ،عذاب آن مقطعی است.

پی نوشت‏ها:
1. نساء (4) آیه 10.
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، نشر صدرا، 1370 ش، ج 1، ص 225.
3. همان، ص 238.
4. جعفر سبحانی، منشور جاوید، نشر موسسه امام صادق، قم، ج 9، ص 400.

صادق;573812 نوشت:
باسلام وتشکر .
جناب امین !
خداوند الرحم الراحمین را به حق حضرت زهرا وپدر وهمسر وفرزندانش علیهم السلام .
سوگند می دهم که بنده حقیر وجناب شما و آن عزیز گرامی جناب (باء) وهمه گرامیان را از
آتش دوزخ در امان بدارد که یک لحظه و هزاران بار به توان هزاران بار کمتر از لحظه آن برای ما قابل تحمل نیست .
ولی آنچه از آموزه های دین بدست می آید این است که کفار معاند تا ابد در عذاب جهنم اند .
این از ضروریات دین است .


بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و تشکر جناب صادق.
ان شاء لله خداوند همه ما را از عذاب در امان دارد.

آیا اعتقاد به خلود اصحاب نار در جهنم از ضروریات دین است یا اعتقاد به زنده بودن ابدیشان و چشیدن عذاب الیم و عظیم و دردناک و مهین .... برای ابد از ضروریات دین است؟

اگر اولیست که ما هم همین را میگوییم. بله ایشان برای ابد در جهنم خالدند.

بر منکرش لعنت

راستی فیلسوف بزرگ صدرالمتالهین چرا به خلود به این معنایی که ما شیعیان معتقدیم اعتقاد نداشتند؟ مگر از ضروریات نیست؟

صادق;573812 نوشت:
اما همه پست های تان را مطالعه نمودم .


نمیدانم چگونه همه پستهای ما را خواندید که چنین پاسخی دادید؟

صادق;573812 نوشت:
خلاصه جواب تان این که چرا در این آیه بسیار صریح وروشن قران کریم دقت ننموده اید ؟
وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم
بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ(9)
و پیروان می گویند: ای کاش برای ما بازگشتی [به دنیا ]بود تا همانطور که آنان از ما بیزاری جستند ما نیز از آنان بیزاری می جستیم، اینگونه خدا اعمالشان را ـ که بر آنها مایحسرتهاست ـ به ایشان می نمایاند و آنان هرگز از آتش بیرون آمدنی نیستند.


مگر ما گفته بودیم اینان از آتش خارج میشوند؟ شما یک چوب را در آتش بیاندازید آیا با سوختن و از بین رفتنش میتوانیم بگوییم از آتش خارج شده؟

باء;573714 نوشت:
توجه بفرمایید که شما منکر رحمت بودن عذاب جهنم برای او هستید،


سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

برادر عزیز و گرامی ، این اعتقاد شما که عذاب جهنم برای جهنمیان رحمت است

مخالفت صریح با قرآن کریم است

پاسخگویان محترم لازم است این شبهه شما را برطرف فرمایند.

باء;573718 نوشت:
سلام مجدد بر برادر عزیزم، :Gol:
فرمودید مشابه «دار المقامة» برای بهشت را برای جهنم پیدا کنیم و جزء آیاتی که جناب صادق به آنها اشاره کردند این آیه بود که از آن می‌شود چنان تعبیری را بیرون کشید:
«عذابٌ مقیم» در مقابل «دار المقامة» می‌تواند قرار بگیرد. اشتباه می‌کنم؟
یا علی

عرض سلام دوباره خدمت شما

درمورد عذاب مقیم توضیح داده شد.

بله ما هم حرفی نداریم. عذابشان دائم و برقرار است. اما به اندازه ای که در این دنیا زیسته اند و مرتکب فساد شده اند نه بیشتر. اگر بیشتر باشد ظلم است.

اما سوال درمورد دار بود. دار به معنای خانه و سرا است. خانه ای که برای ابد در آن اقامت دارند. درمورد بهشتیان از سایر آیات میشود فهمید که دارلمقامه همان سرای ابدی است.

اما مورد جهنمیان میفرماید: دارالبوار یعنی سرای هلاکت و نابودی ، پس عذاب اگر مقیم هم باشد نمیتواند دلیلی بر ابدی بودنشان در آن سرایشان باشد.

.امین.;573902 نوشت:


بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و تشکر جناب صادق.
ان شاء لله خداوند همه ما را از عذاب در امان دارد.

آیا اعتقاد به خلود اصحاب نار در جهنم از ضروریات دین است یا اعتقاد به زنده بودن ابدیشان و چشیدن عذاب الیم و عظیم و دردناک و مهین .... برای ابد از ضروریات دین است؟

اگر اولیست که ما هم همین را میگوییم. بله ایشان برای ابد در جهنم خالدند.

بر منکرش لعنت
آنچه در این گفته وکلام قبل جناب امین آمده دیدگاه عارف عربی در کتاب فصوص الحکم است .
که معتقد است که عذاب بالاخره بر اهل دوزخ به عذب تبدیل می شود .
ولی توجه داشته باشید که این دید گاه از سوی علمای شیعه از جمله عارف بزرگ معاصر امام خمینی در تعلیقه فصوص نقد ورد شده است . چه اینکه در کلام ملا صدرا هم که در ذیل آمده رد گردیده .


راستی فیلسوف بزرگ صدرالمتالهین چرا به خلود به این معنایی که ما شیعیان معتقدیم اعتقاد نداشتند؟ مگر از ضروریات نیست؟

گرچه جناب صدرا در نوع آثار خود در این باره باطرح دیدگاه عارف عربی ونقل بدون نقد گفته های او این تصور شما را بوجود آورده .
ولی در کتاب العرشیه که جزء اخرین آثار علمی اوست در این باره
با روشن‌ترین تعبیرات می‌گوید:
فی خلود اهل النار فیها، هذه مسئله عویصة وهی موضع خلاف بین علماء الرسوم وعلماء الکشف... واما انا والذی لاح لی بما أنا مشتغل به من الریاضات العلمیة والعملیة أنّ دار الحجیم لیست بدار نعیم وانّما هی موضع الالم والمحن وفیها العذاب الدائم لکن آلامها متفتتة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع، والخلود فیها متبدّلة ولیس هناک موضع راحة واطمئنان لانّ منزلتها من ذلک العالم منزلة عالم الکون والفساد من هذا العالم.(16)
در این کلام صدرالمتألهین با اشاره به اختلاف نظر صاحب‌نظران تصریح می‌کند:
از راه ریاضت‌های علمی و عملی که داشته‌ام و چیزهای که فهمیده‌ام می‌گویم: دوزخ جای نعیم و تن‌آسایی نیست، بلکه جای درد و رنج و اندوه پایدار خواهد بود. در آن جا اندوه و درد دوام خواهد داشت و بریده نمی‌گردد و پوست تنها تبدیل می‌شود. آن جا جای آسودگی و فراخی و عیش و آرامش جان نمی‌باشد، زیرا دوزخ در جهان آخرت مثل عالم فساد جهان عناصر است . همان گونه که فساد در جهان جاودانی است و تا جهان است این حالت وجود دارد، دوزخ نیز چنین است و جای اندوه و عذاب همیشگی و ابدی است.
(صدرالمتألهین، العرشیه، ص 65 ـ 66. انتشارات مهدوی، اصفهان، با ترجمه غلامحسین آهنی.)

نمیدانم چگونه همه پستهای ما را خواندید که چنین پاسخی دادید؟

وقتی بنده حقیر عرض می کنم خوانده ام قبول فرماید جناب امین !!!!!!!!!!!!!
ولی خلاصه مطلب تان پاسخش ذکر شد .

مگر ما گفته بودیم اینان از آتش خارج میشوند؟ شما یک چوب را در آتش بیاندازید آیا با سوختن و از بین رفتنش میتوانیم بگوییم از آتش خارج شده؟


اهل جهنم با آتش می سوزد ولی از بین نمی رود در قرآن کریم تعبیر ژرفی در این باب آمده: «« ان الذین کفروا بآیاتنا سوف نصلیهم نارا
کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذقوا العذاب؛ (3) کسانی که به آیات من کفر ورزیده اند زود است که آنها را به آتش دوزخ گرفتار نمایم هر چه پوست تن آنان بسوزد ،به پوست دیگر مبدلش سازیم تا سختی عذاب را بچشند».
(نساء (4) آیه 56.)

جناب امین عزیز نباید آن بدن اهل دوزخ با چوب دنیا تشبه گردد .
در مورد جهنم باید توجه داشت، آتش های دنیا بدن را می سوزاند، ولی آتش دوزخ به دل نیز سرایت می کند و جسم و جان را یک جا می سوزاند.
سوختن در آتش و دیگر عذاب‏هاى ذکر شده در نصوص دینى واقعى است، نه صرف تشبیه. البته عذاب آتش آخرت با این عالم تفاوت‏هاى بسیارى دارد؛ و میزان سوزش آن با آنچه در دنیا رخ مى‏دهد قابل قیاس نیست.
حضرت امام (ه) در کتاب شریف چهل حدیث (1) مى‏نویسند: «بین سوزش عذاب آخرت و دنیا از چند جهت تفاوت هست:
1.از آتش دنیا فقط بدن مى‏سوزد؛ ولى آتش آخرت روح و دل را هم مى‏سوزاند و این فوق العاده عظیم و فوق تصور است:« التى تطّلع على الافئدة»؛
2. آتش دنیا خالص نیست و تا با اکسیژن ترکیب نشود نمى‏سوزد؛ ولى آتش آخرت خالص است و سوزش فوق‏العاده دارد؛
3. در دنیا ادراکات ضعیف است، ولى در آخرت همه چیز به کمال نهایى خود رسیده و ادراک آدمى قوى است. از همین رو سوزش افزون‏ترى احساس مى‏کند؛
4.در دنیا پس از رسیدن سوزش به استخوان احساس سوزش کم مى‏شود، ولى در جهنم خداوند مجددا گوشت تازه مى‏رویاند و از تخفیف عذاب جلوگیرى مى‏کند.
همچنین در ص 23 کتاب یاد شده روایتى را از کتاب «علم الیقین» شیخ صدوق نقل نموده‏اند که ترجمه آن چنین است:
«روزى در حالى که رسول‏خدا(ص) نشسته بود، جبرئیل امین خدمتش آمد؛ افسرده و محزون و رنگش متغیر بود. پیغمبر فرمود:چرا تو را افسرده و محزون مى‏بینم؟ گفت: چرا چنین نباشم در صورتى که امروز دم‏هاى جهنم گذاشته شد ....خدا امر فرمود به آتش، هزار سال برافروخته شد تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن، هزار سال افروخته شد تا سفید گردید. پس از آن امر فرمود به آن، هزار سال افروخته شد تا سیاه شد و آن سیاه و تاریک است. پس اگر یک حلقه از زنجیرى که بلندى آن هفتاد ذراع است، بر دنیا گذاشته شود، دنیا از حرارت آن آب مى‏شود. اگر قطره‏اى از «زقوم» و «ضریع» آن در آب‏هاى دنیا بچکد، از گند آن همه مى‏میرند.

پی‌نوشت ها:
1. امام خمینی، شرح چهل حدیث ،برگرفته از صفحات 20 تا 23،نشر موسسه نشر آثار امام 1378 ش

صادق;573952 نوشت:
اهل جهنم با آتش می سوزد ولی از بین نمی رود در قرآن کریم تعبیر ژرفی در این باب آمده: «« ان الذین کفروا بآیاتنا سوف نصلیهم نارا
کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذقوا العذاب؛ (3) کسانی که به آیات من کفر ورزیده اند زود است که آنها را به آتش دوزخ گرفتار نمایم هر چه پوست تن آنان بسوزد ،به پوست دیگر مبدلش سازیم تا سختی عذاب را بچشند».
(نساء (4) آیه 56.)

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب و تشکر از احساس مسوولیت شما و زحمتی که میکشید.

درمورد آیه شریفه ای که آوردید، قبلا صحبتی کرده بودیم:


نقل قول:

اما در اینباره که میفرماید:

ویاتیه الموت من کل مکان وماهو بمیت. یعنی مرگ از هر سو به او وارد میشود اما نمیمیرد

نکته ای که لازم هست در نظر بگیریم تناسبی هست که بین دنیا و آخرت وجود دارد.

در یک تاپیک بود که دوستان اشکال وارد میکردند که بدن انسان تا وقتی که بمیرد مرتبا عوض میشود پس این کدام بدن هست که در جهنم عذاب خواهد شد.

ما در اینجا همان پوست را مثال میزنیم که خداوند هم در قرآن از آن یاد فرموده.

میفرماید: کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوق العذاب

کلما هر گاه که پوستهایشان بسوزد.

سوال اینست که با چه مدت توقفشان در آتش این پوست میسوزد تا مجددا پوست دیگری جای آن بروید

شاید مدت زمان سوختن این پوست به همان مقداری هست که در این دنیا با آن به حرامها مشغول بوده اند تا آن زمانی که این پوست تعویض میشده.

یعنی لحظه ی سوخته شدن پوست وتبدیل شدن آن به پوست دیگر، همان زمانیست که پوستشان در این دنیا عوض شده بوده.

حالا اینکه در هر دوره از این تبدیل شدن پوست به پوست جدید ، چه مدت در آتش باشند این بستگی به اعمال پلیدشان دارد

اگر چنین باشد در اینصورت میشود گفت که سوختن خود این گنهکاران هم در جهنم مثل سوختن پوستشان انقضا و پایانی خواهد داشت و پایان آن تا زمانی هست که در این دنیا زنده و مشغول انجام گناه بودند.

صادق;573952 نوشت:
جناب امین عزیز نباید آن بدن اهل دوزخ با چوب دنیا تشبه گردد .


استاد بنده آن مثال را در توضیح اینکه خروج از آتش مستلزم سالم ماندنشان است آوردم . ما که چنین چیزی را قبول نداریم. غرض قرآن کریم هم از خلود ابدی در آتش اینست که هرگز از آن خارج نمیشوند و به بهشت نمیروند همانطور که در آیات متعدد تاکید میکند و برای فهم بیشتر مخاطب میفرماید: ولایدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم الخیاط.

صادق;573952 نوشت:
در مورد جهنم باید توجه داشت، آتش های دنیا بدن را می سوزاند، ولی آتش دوزخ به دل نیز سرایت می کند و جسم و جان را یک جا می سوزاند.
سوختن در آتش و دیگر عذاب‏هاى ذکر شده در نصوص دینى واقعى است، نه صرف تشبیه. البته عذاب آتش آخرت با این عالم تفاوت‏هاى بسیارى دارد؛ و میزان سوزش آن با آنچه در دنیا رخ مى‏دهد قابل قیاس نیست.
حضرت امام (ه) در کتاب شریف چهل حدیث (1) مى‏نویسند: «بین سوزش عذاب آخرت و دنیا از چند جهت تفاوت هست:
1.از آتش دنیا فقط بدن مى‏سوزد؛ ولى آتش آخرت روح و دل را هم مى‏سوزاند و این فوق العاده عظیم و فوق تصور است:« التى تطّلع على الافئدة»؛
2. آتش دنیا خالص نیست و تا با اکسیژن ترکیب نشود نمى‏سوزد؛ ولى آتش آخرت خالص است و سوزش فوق‏العاده دارد؛
3. در دنیا ادراکات ضعیف است، ولى در آخرت همه چیز به کمال نهایى خود رسیده و ادراک آدمى قوى است. از همین رو سوزش افزون‏ترى احساس مى‏کند؛
4.در دنیا پس از رسیدن سوزش به استخوان احساس سوزش کم مى‏شود، ولى در جهنم خداوند مجددا گوشت تازه مى‏رویاند و از تخفیف عذاب جلوگیرى مى‏کند.
همچنین در ص 23 کتاب یاد شده روایتى را از کتاب «علم الیقین» شیخ صدوق نقل نموده‏اند که ترجمه آن چنین است:
«روزى در حالى که رسول‏خدا(ص) نشسته بود، جبرئیل امین خدمتش آمد؛ افسرده و محزون و رنگش متغیر بود. پیغمبر فرمود:چرا تو را افسرده و محزون مى‏بینم؟ گفت: چرا چنین نباشم در صورتى که امروز دم‏هاى جهنم گذاشته شد ....خدا امر فرمود به آتش، هزار سال برافروخته شد تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن، هزار سال افروخته شد تا سفید گردید. پس از آن امر فرمود به آن، هزار سال افروخته شد تا سیاه شد و آن سیاه و تاریک است. پس اگر یک حلقه از زنجیرى که بلندى آن هفتاد ذراع است، بر دنیا گذاشته شود، دنیا از حرارت آن آب مى‏شود. اگر قطره‏اى از «زقوم» و «ضریع» آن در آب‏هاى دنیا بچکد، از گند آن همه مى‏میرند.

پی‌نوشت ها:
1. امام خمینی، شرح چهل حدیث ،برگرفته از صفحات 20 تا 23،نشر موسسه نشر آثار امام 1378 ش


همه ی این مطالبی که آوردیدبیانگر شدت این آتش هست. چیزی که در قرآن کریم به کرات به آن اشاره کرده و مردم را از آن بیم میدهد.
که البته میشود گفت، تا زمانیکه معدوم نشده اند در این آتش و عذابها خواهند بود.

یک سوال: لطفا جواب درست و حسابی بدهید. یک جوان کافری که در زمان غیبت به اسلام ایمان نمیاورد و انواع مفاسد را هم انجام داده و در همان جوانی مرده است ، گناهش سنگینتر است یا یک فرمانروای کافری که تا پیری مشغول فساد و جنایت بوده ؟ شما چگونه عذاب را برای هردوی اینها ابدی و به یک میزان میدانید؟ چگونه چنین چیزی را توجیه میکنید؟

تا به حال هیچکسی به این سوال پاسخ نداده از این بعد هم کسی برای آن پاسخی ندارد، جز یک سری توجیهات....

ضمنا به بعضی از موارد پاسخی ندادید.

مثلا

چرا جهنم صفتی برای ابدیت ندارد...

چرا برای جهنمیان نمیفرماید ماکثین فیه ابدا.

چگونه ممکن است خداوند با علم به اینکه موجودی برای ابد در عذاب خواهد بود او را بیافریند و اینهمه رنج و عذاب را به او تحمیل کند؟

و اینکه چرا خداوند نباید توانایی نابود کردن مخلوقش را داشته باشد؟

نمیدانم ما چطور میتوانیم ادعا کنیم که ایمان داریم به اینکه خداوند به هرچیزی قادر است؟؟؟!!!


.امین.;573990 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب و تشکر از احساس مسوولیت شما و زحمتی که میکشید.

درمورد آیه شریفه ای که آوردید، قبلا صحبتی کرده بودیم:


استاد بنده آن مثال را در توضیح اینکه خروج از آتش مستلزم سالم ماندنشان است آوردم . ما که چنین چیزی را قبول نداریم. غرض قرآن کریم هم از خلود ابدی در آتش اینست که هرگز از آن خارج نمیشوند و به بهشت نمیروند همانطور که در آیات متعدد تاکید میکند و برای فهم بیشتر مخاطب میفرماید: ولایدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم الخیاط.


همه ی این مطالبی که آوردیدبیانگر شدت این آتش هست. چیزی که در قرآن کریم به کرات به آن اشاره کرده و مردم را از آن بیم میدهد.
که البته میشود گفت، تا زمانیکه معدوم نشده اند در این آتش و عذابها خواهند بود.

یک سوال: لطفا جواب درست و حسابی بدهید. یک جوان کافری که در زمان غیبت به اسلام ایمان نمیاورد و انواع مفاسد را هم انجام داده و در همان جوانی مرده است ، گناهش سنگینتر است یا یک فرمانروای کافری که تا پیری مشغول فساد و جنایت بوده ؟ شما چگونه عذاب را برای هردوی اینها ابدی و به یک میزان میدانید؟ چگونه چنین چیزی را توجیه میکنید؟

تا به حال هیچکسی به این سوال پاسخ نداده از این بعد هم کسی برای آن پاسخی ندارد، جز یک سری توجیهات....

ضمنا به بعضی از موارد پاسخی ندادید.

مثلا چرا جهنم صفتی برای ابدیت ندارد...

چرا برای جهنمیان نمیفرماید ماکثین فیه ابدا.

چگونه ممکن است خداوند با علم به اینکه موجودی برای ابد در عذاب خواهد بود او را بیافریند و اینهمه رنج و عذاب را به او تحمیل کند؟

و اینکه چرا خداوند نباید توانایی نابود کردن مخلوقش را داشته باشد؟

نمیدانم ما چطور میتوانیم ادعا کنیم که ایمان داریم به اینکه خداوند به هرچیزی قادر است؟؟؟!!!

سلام بر امین عزیز .
این تعبیر تان جالب است :
(
لطفا جواب درست و حسابی بدهید.)
جناب شما هم دقت حسابی نماید .
آیا صریح تر از این آیه :
_....ماهم بخارجین من النار .
_خالدون فیها .

_لیذقوا العذاب؛
_ تعبیر حیکم نکته آموز که پس از چندین سال ریاضت علمی وعملی بلاخره به این نتیجه رسید که خطاب به محی دین بگوید :
أنّ دار الحجیم لیست بدار نعیم وانّما هی موضع الالم والمحن وفیها العذاب الدائم لکن آلامها متفتتة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع، والخلود فیها متبدّلة ولیس هناک موضع راحة واطمئنان .
_ قرار نیست خدا مخلوق خود را نا بود کند .
_ در این بیان مجددا دقت نماید :

مجازات و کیفرها سه گونه است:
1- مجازات قراردادی، همان کیفرها و مقرّرات جزیی است که در جوامع بشری قانون گذاران الهی یا غیر الهی وضع می‏کنند، مثل حدّ شراب خوار، دزد، قاتل و ... .
در این گونه مجازات همه گفته‏اند باید بین جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد.
چنان که در اسلام هم چنین چیزی ملاحظه شده است. بین مجازات زناکاری که زن دارد و کسی که زن ندارد تفاوت وجود دارد. بین کسی که بار اول دزدی کرد یا چیزی را خارج از صندوق و انبار در بسته دزدیده و کسی که دزد حرفه‏ای است، یا با شکستن صندوق و انبار چیزی را دزدیده است، تفاوت وجود دارد و ... .
2- مجازاتی که با عمل رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند، بچه باشد یا بزرگ، گناه کار باشد یا بی گناه، ... فرقی نمی‏کند هر کسی بخورد مسموم می‏شود.
همان طوری ملاحظه می‏شود در این جا تناسب وجود ندارد و احدی هم اعتراض نمی‏کند که این چه ظلمی است در حق بچه یا بی گناه و ... صورت گرفته است.
3- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن خود جرم و گناه است، در قرآن آمده است: آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی می‏خورند ،آتش در شکم خود وارد می‏کنند. (1) یعنی مال یتیم به صورت آتش در می‏آید و همین طور سایر گناهان چنین است. (2)
در این نوع از مجازات هم تناسب بین جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند وضع نشده است، بلکه خود عمل شخص تجسم پیدا می‏کند و به این شکل در می‏آید.
مولوی در مثنوی می‏گوید:
ای دریــده پوستیــن یوسـفــان‏ :Gol: گرگ بر خیزی از این خواب گران‏
گشتـه گرگان یک به یک خوهای تو :Gol: مـی‏درانند از غضب اعضــای تـو
زانچـه می‏بافی همـــه روزه بپـوش‏ :Gol: زانچه می‏کاری همه سالـه بپــوش‏
گـرز خاری خستـه‏ای خود کشته ای‏ :Gol: ور حـریر و قز دری خود رشته ای‏
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست :Gol: آن درختی گشت وزآن زقوم رست
این سخن های چــو مار و کژدمت :Gol: مـار و کـژدم می‏شود گیـرد دمت (3)
کفر و شرک حقیقی به خدا که ریشه‏ای نفسانی دارد و روان انسان را در تاریکی مطلق قرار می‏دهد ،در سرای دیگر تجسم عینی و اخروی آن رنگ ابدیت را دارد و مایه کیفر دائمی می‏شود. (4)
4- در حقیقت آخرت مرحله بروز نیات و اهداف انسان هاست. یعنی در مورد عده ای حالت کفر و انکار حقیقت در درونشان شکل ابدیت گرفته، به گونه ای که اگر تا ابد در دنیای مادی باشند، همین گونه خواهند بود. اما از آن جا که دنیای مادی، شایستگی ابدیت ندارد، بروز این معصیت محدود به مثلا 100 سال شد، ولی قیامت که این محدودیت ها را ندارد ،به علاوه مرحلة ظهور این باطن و درون افراد، قیامت است، و ظهور کفر و انکار حقیقت جز دوزخ نیست.
پس اولا : بنا به شهادت بسیارى از آیات و روایات، پاداش ها و کیفرهاى روز رستاخیز نـتـیـجـه اجتناب ناپذیر اعمال و کردارهاى دنیوى ماست و این نتایج - خواه و ناخواه - دامنگیر ما مى گردد.
بنا بر این قسمت مهمى از پـاداش ـها و کیفرها، زاییده اعمال ما و اثر مستقیم کردارهاى ماست. هیچ نوع حق گله و اعتراض نـداریم
ثـانیا : پاداش ها و کیفرهاى روز واپسین , ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صددر صد جنبه تربیتى دارند. خداوند با وعده هاى قطعى و تخلف ناپذیر خود بندگانش را به کارهاى نیک دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد. این وعده در صورتى مى تواند نقش تشویقى و تهدیدى را ایفا کند که صد در صد قطعى و تخلف ناپذیرباشد. اگر در آن احتمال تخلف باشد , اثر تربیتى خـود را به کلى از دست خواهد داد و دیگر دلیل ندارد که یک نفر زیر بار سنگین وظایف و واجبات و اعمال نیک برود یا از بسیارى هوس هاى سرکش چشم بپوشد. بلکه حتی می تواند از ایمان خود دست کشیده ،دست به کفر و ارتداد بزند، به این خیال که اگر قیامتی هم بود ،عذاب آن مقطعی است.

پی نوشت‏ها:
1. نساء (4) آیه 10.
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، نشر صدرا، 1370 ش، ج 1، ص 225.
3. همان، ص 238.
4. جعفر سبحانی، منشور جاوید، نشر موسسه امام صادق، قم، ج 9، ص 400.

صادق;573952 نوشت:
آنچه در این گفته وکلام قبل جناب امین آمده دیدگاه عارف عربی در کتاب فصوص الحکم است .
که معتقد است که عذاب بالاخره بر اهل دوزخ به عذب تبدیل می شود .
ولی توجه داشته باشید که این دید گاه از سوی علمای شیعه از جمله عارف بزرگ معاصر امام خمینی در تعلیقه فصوص نقد ورد شده است . چه اینکه در کلام ملا صدرا هم که در ذیل آمده رد گردیده .

جناب صادق. ابن عربی میگوید عذاب به معنی عذب و گواراییست و عذاب جهنمیان پس از مدتی برایشان گوارا میشود و با آن خو میگیرند. ما چنین عقیده ای نداریم.
در کجای صحبتهای ما چنین ادعایی شده است؟

ما میگوییم خلود و ابدیت در جهنم به معنای این است که بطور کامل کیفر اعمالشان را میینند و سپس نابود میشوند. ممکن است این عذابها آنقدر طولانی باشد که به فراموشی سپرده شوند.اما این منافاتی با حرف ما ندارد.

مثل زندانی حبس ابد. آیا ابد در اینجا به معنای اینست که این زندانی برای ابد زنده هم خواهد ماند؟؟؟

[="Arial"]

.امین.;574012 نوشت:
ما میگوییم خلود و ابدیت در جهنم به معنای این است که بطور کامل کیفر اعمالشان را میینند و سپس نابود میشوند. ممکن است این عذابها آنقدر طولانی باشد که به فراموشی سپرده شوند.اما این منافاتی با حرف ما ندارد.

مثل زندانی حبس ابد. آیا ابد در اینجا به معنای اینست که این زندانی برای ابد زنده هم خواهد ماند؟؟؟


چه قرینه‌ای دارید که خلود و ابدیت رو حمل بر معنای مجازی می‌کنید؟

موضوع قفل شده است