جمع بندی چه اشکالی دارد خدای نامحدود، چندین خدای محدود وبه همراه قدرت آفرینش واراده بیافریند؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه اشکالی دارد خدای نامحدود، چندین خدای محدود وبه همراه قدرت آفرینش واراده بیافریند؟

با سلام
اگر خدای (نامحدود) چندین خدای(1-محدود کامل شده یا 2- قابل رشد و کمال مثل انسان که هر دو : دارای قدرت خلق و اراده و ....) را بیافریند برای اینکه ببیند کدام خدا بهتر عمل میکند (در خلق مجموعه ی بهتر و زیباتر و دقیق تر و قضاوت...).سپس خود انها را قضاوت و پاداش و عذاب کند. و خدایی که ما او را به عنوان خدا (الله) می شناسیم یکی از ان خدا های خلق شده باشد چه؟
با سه احتمال :
1-که خدا های مخلوق از هم دیگر خبر ندارند
2- اینکه خداهای مخلوق از یکدیگر خبر دارند و در حال رقابتند.(مانند کنکور)
2- اینکه خداهای مخلوق از یکدیگر خبر دارند و فضای جزا و پاداششان یه چیزی مثل سیستم ما باشد .

لطفا ساده پاسخ بدیدفلسفه که بلد نیستم از لحاظ منطق و ریاضی هم همیشه ضعیف بودم اگه با مثال باشه قابل فهم تره :Gig:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام
[=microsoft sans serif]از نظر فلسفی، موجودات بر دو دسته اند.
[=microsoft sans serif]یا برای اینکه موجود شوند، نیاز به موجود دیگری داشته اند یا نیازی به غیر ندارندو همیشه بوده و هستند و موجود بودن برای آنها از جانب موجود دیگری نیامده است.(1)
[=microsoft sans serif]موجودات دسته اول را ممکن الوجود می نامند و موجود دوم را واجب الوجود.
[=microsoft sans serif]خداوند که در فلسفه او را واجب الوجود می خوانند، موجودی است که اصلا قابل خلق شدن نیست.
[=microsoft sans serif]یعنی او فقط علت است و نمیتواند معلول و مخلوق موجود دیگری قرار بگیرد.
[=microsoft sans serif]اگر موجودی، حتی احتمال منطقی آفریده شدن و معلول و مخلوق بودن در موردش درست باشد، آن موجود قععا نمی‌تواند خدا باشد.
[=microsoft sans serif]زیرا خدا، موجودی است که هیچ نحوه نیازی به غیر خود ندارد. در حالیکه اگر مخلوق باشد، یعنی برای موجود شدن نیاز به غیر خود دارد.(2)
[=microsoft sans serif]بنابراین، پایه سوال شما که مبتنی بر آفریده شدن سه خدا توسط خداوند است، خود به خود ویران میشود و جایی برای سوال باقی نمیماند.
[=microsoft sans serif]موفق باشید.

[=microsoft sans serif]ــــــــــــــــ
[=microsoft sans serif]1. ر.ک: نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، ص63؛
2. ر.ک: آموزش عقائد، محمد تقی مصباح، درس هفتم.

[="Tahoma"][="Navy"]

majid_08;556149 نوشت:
با سلام
اگر خدای (نامحدود) چندین خدای(1-محدود کامل شده یا 2- قابل رشد و کمال مثل انسان که هر دو : دارای قدرت خلق و اراده و ....) را بیافریند برای اینکه ببیند کدام خدا بهتر عمل میکند (در خلق مجموعه ی بهتر و زیباتر و دقیق تر و قضاوت...).سپس خود انها را قضاوت و پاداش و عذاب کند. و خدایی که ما او را به عنوان خدا (الله) می شناسیم یکی از ان خدا های خلق شده باشد چه؟
با سه احتمال :
1-که خدا های مخلوق از هم دیگر خبر ندارند
2- اینکه خداهای مخلوق از یکدیگر خبر دارند و در حال رقابتند.(مانند کنکور)
2- اینکه خداهای مخلوق از یکدیگر خبر دارند و فضای جزا و پاداششان یه چیزی مثل سیستم ما باشد .

لطفا ساده پاسخ بدیدفلسفه که بلد نیستم از لحاظ منطق و ریاضی هم همیشه ضعیف بودم اگه با مثال باشه قابل فهم تره :Gig:


سلام
اگر خدای تعالی موجودی را برای انجام وظیفه ای در ساختار وجود بیافریند ولو اینکه وظیفه اش گسترده و عظیم باشد خدانیست بلکه مخلوقی است با وظیفه ای بزرگ
خدای تعالی وجود مستقل جهان است لذا چیزی که به خدایی توصیف میشود باید بتوان استقلال وجودی را در او اثبات کرد
اما بیخبری خدایان بی معناست خدای بی خبر چگونه میتواند خدا باشد
اگر خدایان در جنگ بودند باید از دیگری هم برای ما خبری می رسید و فرستاده هم داشت که نداشته و ندارد پس نیست
چرا باید فضای پاداش در مساله خدایی مهم باشد مگر سیستم پاداش ما چطور است ؟
یا علیم[/]

محی الدین;556785 نوشت:

سلام
اگر خدای تعالی موجودی را برای انجام وظیفه ای در ساختار وجود بیافریند ولو اینکه وظیفه اش گسترده و عظیم باشد خدانیست بلکه مخلوقی است با وظیفه ای بزرگ
خدای تعالی وجود مستقل جهان است لذا چیزی که به خدایی توصیف میشود باید بتوان استقلال وجودی را در او اثبات کرد
اما بیخبری خدایان بی معناست خدای بی خبر چگونه میتواند خدا باشد
اگر خدایان در جنگ بودند باید از دیگری هم برای ما خبری می رسید و فرستاده هم داشت که نداشته و ندارد پس نیست
چرا باید فضای پاداش در مساله خدایی مهم باشد مگر سیستم پاداش ما چطور است ؟
یا علیم

منظور بنده رو متوجه نشدین
و من قانع نشدم

من میگم یه واجب الوجود که خدا باشه (نامحدود) دوست داره چند تا خالق بیافریند (که مسلما اینا محدوند چون ممکن الوجودند ) در این که بحثی نیست که اینا مخلوقند و محدوندند .خدای واجب الوجود میخواد این خدا ها که خودش اونا رو خلق کرده و خب طبیعتا محدوند چون مخلوقند (اما از لحاظ قدرتی برتر اند مثلا قدرت خلق با اراده را دارند و ..)را ازمایششون کنه که کدام یک بهتر عمل میکنن و بهتر خلق طراحی و ازمایششون میکنه (اینا وظیفشونه خلق کنن خدایی کنن هر اسمی خواستن روی خودشون بذارن ) و ما مخلوق اون خدای مخلوق(نمیخواد ثابت کنید که اینا محدوند پس خدا نیستند این که واضح است و خودم میدونم) هستیم خدای ما که همون الله باشه در این گروه خدایان قرار میگره و یه جورایی ما بازیچه هستیم و این موضوع رو نمدونیم لطفا خلاف این رو ثابت کنید. با تشکر فراوان
فرض هم میگیرم اجازه ندارن واسه مخلوقات دیگه پیامبر بفرستن چون خدا بهشون اجازه نداده

یه بار دیگه دقیق سوال اول منو + سوال پایین من بخونید لطفا.
امیدوارم منظورمو رسونده باشم

صدیق;556772 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام
[=microsoft sans serif]از نظر فلسفی، موجودات بر دو دسته اند.
[=microsoft sans serif]یا برای اینکه موجود شوند، نیاز به موجود دیگری داشته اند یا نیازی به غیر ندارندو همیشه بوده و هستند و موجود بودن برای آنها از جانب موجود دیگری نیامده است.(1)
[=microsoft sans serif]موجودات دسته اول را ممکن الوجود می نامند و موجود دوم را واجب الوجود.
[=microsoft sans serif]خداوند که در فلسفه او را واجب الوجود می خوانند، موجودی است که اصلا قابل خلق شدن نیست.
[=microsoft sans serif]یعنی او فقط علت است و نمیتواند معلول و مخلوق موجود دیگری قرار بگیرد.
[=microsoft sans serif]اگر موجودی، حتی احتمال منطقی آفریده شدن و معلول و مخلوق بودن در موردش درست باشد، آن موجود قععا نمی‌تواند خدا باشد.
[=microsoft sans serif]زیرا خدا، موجودی است که هیچ نحوه نیازی به غیر خود ندارد. در حالیکه اگر مخلوق باشد، یعنی برای موجود شدن نیاز به غیر خود دارد.(2)
[=microsoft sans serif]بنابراین، پایه سوال شما که مبتنی بر آفریده شدن سه خدا توسط خداوند است، خود به خود ویران میشود و جایی برای سوال باقی نمیماند.
[=microsoft sans serif]موفق باشید.

[=microsoft sans serif]ــــــــــــــــ
[=microsoft sans serif]1. ر.ک: نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، ص63؛
2. ر.ک: آموزش عقائد، محمد تقی مصباح، درس هفتم.

با تشکر ممنون منم تو سوال اول نگفتم که اینا خدا کانل هستند بالطبع(ناقصه + ممکن الوجود + محدودند)چون مخلوق اند
این که اینا خدا نیستن که واضحه شما نمیخواد این موضوع رو ثابت کنید
*من میگم که ما مخلوق مخلوقی هستیم که خود در حال ازمایش است و خودش و خدای خودش خبر دارن فقط ما بیخبریم و بازیچه
اگر ممکن است خلاف این را ثابت کنید
اون سه تایی که گفتم سه تا زاویه دیده نه سه تا خدا(که بی خیال اون سه تا زاویه دید فعلا این * را پاسخ دهید و خلافش را ثابت کنید
لطفا یه بار دیگه سوالو بخونید

[=microsoft sans serif]باسلام

majid_08;557860 نوشت:
من میگم که ما مخلوق مخلوقی هستیم که خود در حال ازمایش است و خودش و خدای خودش خبر دارن فقط ما بیخبریم و بازیچه

منظور شما را متوجه شدم، پاسخم نیز ناظر به همین سوال بود.
دقت کنید. دوست عزیز. خالق چون هستی بخش است، خودش نمیتواند نیاز به خلقت داشته باشد. زیرا بر اساس قاعده علیت، تنها موجودی میتواند علت هستی بخش باشد که خودش معلول نباشد و گرنه این موجود که خودش مخلوق است از آنجا که نیازمند به موجود دیگری است، تا آن موجود قبلی و علت قبلی نباشد، وجود ندارد تا بخواهد هستی بخشی کند. این موجود مخلوق و نیازمند هر لحظه نیازمند است و موجود نیازمند نمیتواند نیاز دیگر را برطرف کند.
دقت کنید که بحث ما بر سر خلقت و هستی بخشی است و این مسئله را نباید با علیت غیر هستی بخشی مقایسه و خلط کرد. در علیت هستی بخش، موجودی علت است که خودش نیازمند نباشد.
به قول شاعر:

[=microsoft sans serif]ذات نایافته از هست بخش کی تواند که شود هستی بخش

[=microsoft sans serif]
البته در این میان، هیچ اشکال عقلی وجود ندارد که بین خدای اصلی و معلولها و مخلوقها، یک سری مخلوق وجود داشته باشند که از یک سو مخلوق خداوند هستند ولی به واسطه قدرت و اجازه خداوند، اونها توانایی یافته اند یک سری مخلوقات را بیافرینند یا حتی تمام مخلوقات دیگر را.
این مسئله ازنظر عقلی هیچ اشکالی ندارد.
قرآن کریم نیز مشابه این بحث را در داستان حضرت عیسی که پرنده ای را ایجاد کرد، بیان کرده است.
اما دقت کنید که این مخلوقهایی که علت شده اند، این قدرت و اراده را به صورت اختصاصی از خداوند دریافت کرده اند و اگر خلقتی انجام میدهند، با اجازه خداوند است و اگر خدا نخواهد حتی یک پشه نیز نمیتوانند بیافرینند. این خالقها، خالقهای باواسطه و به قول فلسفی بالعرض هستند.
شبیه اینکه شما میخواهید به کسی پول بدهید، به جای آنکه خودتان آن پول رابدهید، آنرا به فرزند خود بدهید تااو به آن فرد بدهد. در اینجا، در ظاهر پول را فرزند شما داده است، ولی واقعا این شما بودید که آن پول را داده اید. در مثال خلقت باواسطه نیز، در ظاهر این علتهای وسطی هستند که خلق میکنند ولی در واقع این خداوند است که خلق میکند ولی با واسطه این علتها.

در مورد تکه اخر سوال که گفته شد، شاید خدای ما بین این خداهای مخلوق باشد و ما خودمان هواسمان نیست و اشتباه کرده ایم، دقت کنید که اثبات وجود خدا از طریق عقل است و در این بحث عقلی، هیچگاه ما مصداق و فرد مورد نظر را نشان نمیدهیم. بلکه به صورت کلی میگوییم، خدایی خالق اصلی است که محدود نیست و یک سری مشخصات کمالی را دارد.
هر موجودی که این خصوصیات را داشت، خدای واجب الوجود و خدای ادیان است و هر موجودی که چنین نبود و حداقل محدودیتی داشت، او خدای الله نیست.
اما آن موجوداتی که در سلسله افرینش، در میانه راه قرار دارند و به عنوان علتهای واسطه هستند، چون محدود و مخلوقند هیچ گاه نمیتوانند الله باشند. چون الله تعریف شده و با تعریف و با بحث عقلی به آن رسیده ایم نه با اشاره حسی و مشاهده تا بگوییم شاید اشتباه کرده باشیم.


[=microsoft sans serif]

صدیق;558130 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام

منظور شما را متوجه شدم، پاسخم نیز ناظر به همین سوال بود.
دقت کنید. دوست عزیز. خالق چون هستی بخش است، خودش نمیتواند نیاز به خلقت داشته باشد. زیرا بر اساس قاعده علیت، تنها موجودی میتواند علت هستی بخش باشد که خودش معلول نباشد و گرنه این موجود که خودش مخلوق است از آنجا که نیازمند به موجود دیگری است، تا آن موجود قبلی و علت قبلی نباشد، وجود ندارد تا بخواهد هستی بخشی کند. این موجود مخلوق و نیازمند هر لحظه نیازمند است و موجود نیازمند نمیتواند نیاز دیگر را برطرف کند.
دقت کنید که بحث ما بر سر خلقت و هستی بخشی است و این مسئله را نباید با علیت غیر هستی بخشی مقایسه و خلط کرد. در علیت هستی بخش، موجودی علت است که خودش نیازمند نباشد.
به قول شاعر:

[=microsoft sans serif]ذات نایافته از هست بخش کی تواند که شود هستی بخش

[=microsoft sans serif]
البته در این میان، هیچ اشکال عقلی وجود ندارد که بین خدای اصلی و معلولها و مخلوقها، یک سری مخلوق وجود داشته باشند که از یک سو مخلوق خداوند هستند ولی به واسطه قدرت و اجازه خداوند، اونها توانایی یافته اند یک سری مخلوقات را بیافرینند یا حتی تمام مخلوقات دیگر را.
این مسئله ازنظر عقلی هیچ اشکالی ندارد.
قرآن کریم نیز مشابه این بحث را در داستان حضرت عیسی که پرنده ای را ایجاد کرد، بیان کرده است.
اما دقت کنید که این مخلوقهایی که علت شده اند، این قدرت و اراده را به صورت اختصاصی از خداوند دریافت کرده اند و اگر خلقتی انجام میدهند، با اجازه خداوند است و اگر خدا نخواهد حتی یک پشه نیز نمیتوانند بیافرینند. این خالقها، خالقهای باواسطه و به قول فلسفی بالعرض هستند.
شبیه اینکه شما میخواهید به کسی پول بدهید، به جای آنکه خودتان آن پول رابدهید، آنرا به فرزند خود بدهید تااو به آن فرد بدهد. در اینجا، در ظاهر پول را فرزند شما داده است، ولی واقعا این شما بودید که آن پول را داده اید. در مثال خلقت باواسطه نیز، در ظاهر این علتهای وسطی هستند که خلق میکنند ولی در واقع این خداوند است که خلق میکند ولی با واسطه این علتها.

در مورد تکه اخر سوال که گفته شد، شاید خدای ما بین این خداهای مخلوق باشد و ما خودمان هواسمان نیست و اشتباه کرده ایم، دقت کنید که اثبات وجود خدا از طریق عقل است و در این بحث عقلی، هیچگاه ما مصداق و فرد مورد نظر را نشان نمیدهیم. بلکه به صورت کلی میگوییم، خدایی خالق اصلی است که محدود نیست و یک سری مشخصات کمالی را دارد.
هر موجودی که این خصوصیات را داشت، خدای واجب الوجود و خدای ادیان است و هر موجودی که چنین نبود و حداقل محدودیتی داشت، او خدای الله نیست.
اما آن موجوداتی که در سلسله افرینش، در میانه راه قرار دارند و به عنوان علتهای واسطه هستند، چون محدود و مخلوقند هیچ گاه نمیتوانند الله باشند. چون الله تعریف شده و با تعریف و با بحث عقلی به آن رسیده ایم نه با اشاره حسی و مشاهده تا بگوییم شاید اشتباه کرده باشیم.


در مثال خلقت باواسطه نیز، در ظاهر این علتهای وسطی هستند که خلق میکنند ولی در واقع این خداوند است که خلق میکند ولی با واسطه این علتها.

با این وجود که شما فرمودید.

یعنی واجب الوجود نمیتواند موجودی بیافریند :*- که قدرت خلق هرچیزی با اراده و هستی بخشی را به او(ممکن الوجود خالق) بدهد و ان موجود اسم خودش را الله بگذارد وما و دنیای ما بهشت و جهنم را بیافریند؟ و تمام این موضوع با علم و خواست خود واجب الوجود هست برای هر هدفی مثل ازمایش تا ببیند کدام یک بهتر خلق میکند و عدالت و قضاوت میکند ؟

البته در این میان، هیچ اشکال عقلی وجود ندارد که بین خدای اصلی و معلولها و مخلوقها، یک سری مخلوق وجود داشته باشند که از یک سو مخلوق خداوند هستند ولی به واسطه قدرت و اجازه خداوند، اونها توانایی یافته اند یک سری مخلوقات را بیافرینند یا حتی تمام مخلوقات دیگر را.

مشکل زمانی میشود که اگر این فرضیه درست باشد ما به گونه ای بازیچه هستیم و داریم یک ممکن الوجود را میپرستیم البته ( نعوذ بالله )این در حالیست که واجب الوجود نیز ازین موضوع اگاه است و خواسته ی او همین است.

[=microsoft sans serif]

majid_08;558209 نوشت:
در مثال خلقت باواسطه نیز، در ظاهر این علتهای وسطی هستند که خلق میکنند ولی در واقع این خداوند است که خلق میکند ولی با واسطه این علتها.

با این وجود که شما فرمودید.

یعنی واجب الوجود نمیتواند موجودی بیافریند :*- که قدرت خلق هرچیزی با اراده و هستی بخشی را به او(ممکن الوجود خالق) بدهد و ان موجود اسم خودش را الله بگذارد وما و دنیای ما بهشت و جهنم را بیافریند؟ و تمام این موضوع با علم و خواست خود واجب الوجود هست برای هر هدفی مثل ازمایش تا ببیند کدام یک بهتر خلق میکند و عدالت و قضاوت میکند ؟

البته در این میان، هیچ اشکال عقلی وجود ندارد که بین خدای اصلی و معلولها و مخلوقها، یک سری مخلوق وجود داشته باشند که از یک سو مخلوق خداوند هستند ولی به واسطه قدرت و اجازه خداوند، اونها توانایی یافته اند یک سری مخلوقات را بیافرینند یا حتی تمام مخلوقات دیگر را.
مشکل زمانی میشود که اگر این فرضیه درست باشد ما به گونه ای بازیچه هستیم و داریم یک ممکن الوجود را میپرستیم البته ( نعوذ بالله )این در حالیست که واجب الوجود نیز ازین موضوع اگاه است و خواسته ی او همین است.

باسلام
دوست عزیز، ما خدای مطلق بی نیاز را می پرستیم.
مصداقش کیست، نمی دانیم و او را ندیده و نخواهیم دید تا بگوییم اشتباه کرده و یا خواهیم کرد.
خیر، ما موجودی را می پرستیم، که قادر مطلق است، عالم به امور پنهانی است، مهربان است و برای بندگانش خیرخواه.
باز هم دقت کنید، ما وقتی خدا را می پرستیم، نمی گوییم که این خدا، رازق بدون واسطه ماست یا خالق بدون واسطه ما یا .... خیر ما خداوند را می پرستیم که بی نهایت و مطلق و بی نیاز و .... است.
در همان موقع که واسطه در کار است، ما کدام موجود را می پرستیم، موجود واسطه یا علت اصلی.
ما موجود اولی و علت اصلی را می پرستیم که در دین به نام الله نامیده میشود.
این الله، به واسطه دلیل عقلی، خدای ازلی و ابدی و دارای تمام صفات کمال است.
مصداق الله، موجودی بی نیاز و مطلق است
الله، از نظر عقلی نمیتواند خودش مخلوق باشد بلکه خالق اصلی و بی نیاز است و ما این خدا را می پرستیم و شریعت از آن اوست.
هنگام عبادت نیز ما او را می پرستیم که خالق و رازق اصلی ماست و شریعت را او برای هدایت ما فرستاده است.
این خدا، ممکن است در پاره ای موارد با واسطه هایی برخی کارهایش را انجام دهد، اما این واسطه ها، صرفا واسطه هستند.
آفرینش توسط واسطه ها، به اذن و اجازه الهی است و واسطه ها هیچ اختیاری در این کار ندارند و نمیتوانند خودشان برنامه ریزی کرده و هر چیزی که خودشان خواستند را بیافرینند.
روزی دادن توسط واسطه ها نیز به همین صورت است.
یعنی حقیقتا این واسطه ها مانند ابزاری در اختیار خداوند هستند که توسط آنها کار خود را انجام دهد.

موفق باشید.

پرسش:
چه اشکالی دارد که خدای نامحدود، چندین خدای محدود و قابل رشد را به همراه قدرت آفرینش و اراده بیافریند تا ببیند، آن ها چگونه رفتار می کنند و مجموعه بهتر و منظم تری را می آفرینند. در نهایت هم خودش میان آن ها داوری کند و به آن ها پاداش و جزا بدهد؟ و الله که ما او را می پرستیم، در میان این خدایان خلق شده باشد؟ و ما خدای اصلی را نپرستیده باشیم.؟

پاسخ:
از نظر فلسفی، موجودات بر دو دسته اند. یا برای این که موجود شوند، نیاز به موجود دیگری داشته اند یا نیازی به غیر ندارند و همیشه بوده و هستند و موجود بودن برای آن ها از جانب موجود دیگری نیامده است.(1) موجودات دسته اول را ممکن الوجود می نامند و موجود دوم را واجب الوجود.
خداوند که در فلسفه او را واجب الوجود می خوانند، موجودی است که اصلا قابل خلق شدن نیست. یعنی او فقط علت است و نمی تواند معلول و مخلوق موجود دیگری قرار بگیرد. اگر موجودی، حتی احتمال منطقی آفریده شدن و معلول و مخلوق بودن در موردش درست باشد، آن موجود قطعا نمی‌تواند خدا باشد. زیرا خدا، موجودی است که هیچ نحوه نیازی به غیر خود ندارد. در حالی که اگر مخلوق باشد، یعنی برای موجود شدن نیاز به غیر خود دارد.(2) بنا بر این، پایه سوال شما که مبتنی بر آفریده شدن سه خدا توسط خداوند است، خود به خود ویران می شود و جایی برای سوال باقی نمی ماند.

ما خدای مطلق بی نیاز را می پرستیم. مصداقش کیست، نمی دانیم و او را ندیده و نخواهیم دید تا بگوییم اشتباه کرده و یا خواهیم کرد. خیر، ما موجودی را می پرستیم، که قادر مطلق است، عالم به امور پنهانی است، مهربان است و برای بندگانش خیرخواه. باز هم دقت کنید، ما وقتی خدا را می پرستیم، نمی گوییم که این خدا، رازق بدون واسطه ماست یا خالق بدون واسطه ما یا .... خیر ما خداوند را می پرستیم که بی نهایت و مطلق و بی نیاز و .... است. در همان موقع که واسطه در کار است، ما کدام موجود را می پرستیم، موجود واسطه یا علت اصلی. ما موجود اولی و علت اصلی را می پرستیم که در دین به نام الله نامیده می شود. این الله، به واسطه دلیل عقلی، خدای ازلی و ابدی و دارای تمام صفات کمال است. مصداق الله، موجودی بی نیاز و مطلق است.

الله، از نظر عقلی نمی تواند خودش مخلوق باشد بلکه خالق اصلی و بی نیاز است و ما این خدا را می پرستیم و شریعت از آن اوست. هنگام عبادت نیز ما او را می پرستیم که خالق و رازق اصلی ماست و شریعت را او برای هدایت ما فرستاده است. این خدا، ممکن است در پاره ای موارد با واسطه هایی برخی کارهایش را انجام دهد، اما این واسطه ها، صرفا واسطه هستند. آفرینش توسط واسطه ها، به اذن و اجازه الهی است و واسطه ها هیچ اختیاری در این کار ندارند و نمی توانند خودشان برنامه ریزی کرده و هر چیزی که خودشان خواستند را بیافرینند. روزی دادن توسط واسطه ها نیز به همین صورت است. یعنی حقیقتا این واسطه ها مانند ابزاری در اختیار خداوند هستند که توسط آن ها کار خود را انجام دهد.

ــــــــــــــــ
(1) نهایه الحکمه، ص63 (علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی، 1422ق).
(2) آموزش عقائد، محمد تقی مصباح، درس هفتم.(تهران، نشربین الملل، 1377ش).

موضوع قفل شده است