درخواست حدیث در مورد فرا زمینی ها!

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست حدیث در مورد فرا زمینی ها!

[="Arial Black"][="Navy"]سلام عرض می کنم خدمت کارشناس گرامی

اگر امکان دارد احادیثی در مورد آموزش دادن انسان و ... توسط فرا زمینی ها و افراد سیارات دیگر را قرار دهید(صرفا یافتن حدیث مد نظر است صرف نظر از بحث سندی و ...)

به عنوان نمونه:

الكافي - الشيخ الكليني - ج 8 - ص 330
507 - محمد بن يحيى ، عن سلمة بن الخطاب ، وعدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد جميعا ، عن علي بن حسان ، عن علي بن عطية الزيات ، عن معلى بن خنيس قال : سألت أبا عبد الله ( عليه السلام ) عن النجوم أحق هي ؟ فقال : نعم إن الله عز وجل بعث المشتري إلى الأرض في صورة رجل فأخذ رجلا من العجم فعلمه النجوم حتى ظن أنه قد بلغ ثم قال له : انظر أين المشتري ، فقال : ما أراه في الفلك وما أدري أين هو ، قال : فنحاه وأخذ بيد رجل من الهند فعلمه حتى ظن أنه قد بلغ وقال : انظر إلى المشتري أين هو ، فقال : إن حسابي ليدل على أنك أنت المشتري ، قال : وشهق شهقة فمات وورث علمه أهله فالعلم هناك .

باتشکر[/][/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

قرآن و زندگی در کرات دیگر!


در آیه 29 سوره شورى آمده است: (وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّة وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاءُ قَدِیرٌ): «و از آیات اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر نموده; و او هرگاه بخواهد بر گردآورى آنها توانا است».
آیا حیات و زندگى مخصوص كره زمین است و كرات دیگر مطلقاً مسكونى نیستند؟
دانشمندان پیشین همواره این مسأله را با تردید یا نظرى منفى دنبال مى كردند ولى تحقیقات اخیر دانشمندان به ما مى گوید حیات و زندگى مخصوص كره زمین نیست.
در كتاب حیات در جهان از انتشارات مجله لایف چنین مى خوانیم: «بطورى كه دانشمندان حساب كرده اند تنها در كهكشان ما ممكن است میلیون ها ستاره وجود داشته باشد كه سیارات تابع آنها مسكونى باشند».
بعضى قدم را از این فراتر نهاده اند و عقیده دارند كه در بعضى از كرات آسمانى موجودات زنده بسیار پیشرفته تر از انسان وجود دارند و پیام هاى رادیویى از فضا پخش مى كنند و ما هرگز قادر به مثل آن نیستیم و براى گیرنده هاى ما كاملا قابل درك است هر چند زبان آن را نمى دانیم و نمى فهمیم.
به هر حال آیه فوق كه با صراحت مى گوید: «خداوند موجودات زنده اى را در زمین و آسمانها منتشر ساخته است»، به خوبى از زندگى موجودات دیگر خبر مى دهد و این كه تصور كنیم منظور از موجودات زنده آسمان ها، فرشتگان باشد كاملا اشتباه است; چرا كه واژه دابَّة (جنبنده) تنها به معناى موجودات جسمانى است و بر فرشتگان اطلاق نمى شود; لذا قرآن مجید آنجا كه مى خواهد از فرشتگان نام ببرد بعد از ذكر دابَّة جداگانه از ملائكه سخن مى گوید; چنانكه در آیه 49 سوره نحل مى خوانیم: (وَللهِِ یَسْجُدُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ مِنْ دَابَّة وَالْمَلاَئِكَةُ وَهُمْ لاَ یَسْتَكْبِرُونَ): «(نه تنها سایه ها، بلكه) تمام آنچه در آسمانها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشتگان، براى خدا سجده مى كنند، در حالى كه تكبّر نمىورزند».
به طورى كه مى بینیم ملائكه در مقابل دابَّة قرار گرفته و این مطلب دلیل بر این است كه دابَّة در آیه مورد بحث فرشتگان را شامل نمى شود.
جالب این كه فخر رازى در تفسیر آیه مورد بحث مى گوید: «بعید نیست گفته شود كه خداوند در آسمان ها انواعى از موجودات زنده آفریده است كه راه مى روند، همانند انسان ها بر روى زمین»(1).
در حدیث جالبى از امیر مؤمنان على (علیه السلام)مى خوانیم:
«هذِهِ النُّجومُ الّتى فى السّماءِ مَدائِنُ مِثلُ المَدائنِ الّتى فىِ الارضِ مَربوطَةٌ كُلُّ مَدینة الى عَمود مِن نُور»: «ستارگانى كه در آسمان است شهرهائى است همچون شهرهاى زمین; و هر شهرى با شهر دیگر (هر ستاره اى با ستاره دیگر) با ستونى از نور مرتبط است»(2).
روایات دیگرى نیز در این زمینه در منابع اسلامى آمده است(3).
ناگفته پیدا است كه این معلومات، از همان منبعى مى جوشد كه قرآن مجید از آن جوشیده است و گرنه در آن عصر و زمان، هیچ كس آگاهى بر این مسائل نداشت.
1. تفسیر فخر رازى، جلد 27، صفحه 171.
2. سفینة البحار، ماده نجم، جلد 2، صفحه 574.
3. براى اطلاع بیشتر مى توانید به كتاب الهیئة و الاسلام مراجعه فرمایید.
منبع: پیام قرآن، ج8

زندگی در کرات دیگردر متون دینی:

این فکر که آیا در کهکشان ها و کرات دیگر موجودات زنده یا عاقل دیگری وجود دارد یا نه یکی از سؤالاتی است که بشر به دنبال پاسخ آن بوده است ولی هنوز پاسخی برای آن نیافته است . برخی از تعبیرات قرآن به وجود موجوداتی زنده در آسمان اشاره دارد، از جمله:

1- تعبیر به "من دابة":
«و از نشانه های ]قدرت[ اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از ]انواع[ جنبنده در میان آن دو پراکنده است و او هر گاه بخواهد برگرد آوردن آنان تواناست.» [1]
2- تعبیر به "من فی السموات" و "ما فی السموات":
« هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست می کند؛ هر زمان، او در کاری است.»[2]
« و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین از جنبدگان و فرشتگان است، برای خدا سجده می کنند و تکبٌر نمی ورزند.»[3]
« آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را تسبیح می گویند. »[4]
3- تعبیر به "مشارق و مغارب":
« سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم.‏»[5]
4- تعبیر به "العالمین[6]":
« سپاس مخصوص آن خدائى است که پرورش دهنده عالمیان است‏».[7]
در میان آیات مطرح شده فقط آیه اول[8] و آیاتی که العالمین در آنها آمده است، به صورت احتمال دلالت بر وجود موجودات زنده در کرات دیگر می کنند[9].
علامه طباطبائی (ره) در تفسیر آیه اول می فرماید:
« ظاهر آیه این است که در آسمانها از جنبدگان ( دواب ) مثل روی زمین وجود دارد.....»[10]
و صاحب تفسیر نمونه می نویسد:
« این آیه دلالت بر وجود انواع موجودات زنده در آسمان ها دارد گرچه هنوز دانشمندان به صورت قاطعی در این زمینه قضاوت نمی کنند و سر بسته می گویند که دارای موجودات زنده اند ولی قرآن با صراحت این حقیقت را بیان می دارد که در پهنه آسمان نیز جنبدگان زنده، فراوان وجود دارد. »[11]
در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است:
« این ستارگانی که در آسمان است شهرهایی همچون شهرهای زمین هستند، هر شهری با شهر دیگر (هر ستاره ای با ستاره دیگر) با ستونی از نور مربوط است.»[12]
در مورد دلالت این آیه بر وجود حیات زنده در کرات دیگر تذکر چند نکته لازم است:
1. واژه « سماء » و « سموات » در قرآن به چند معنا به کار می رود: جهت بالا ـ کرات آسمانی ـ جو زمین و ...[13]
دلالت آیه بر وجود موجودات زنده در کرات دیگر وقتی صحیح است که کلمه « سموات » در آیات مورد بحث به معنای کرات آسمانی باشد.
در حالی که ممکن است « سموات » در آیه فوق به معنی طبقات جو اطراف زمین و مراد از دابة موجودات ریز ذره بینی (مثل ویروسها و ...) و درشت ( مثل پرندگان ) که در فضای اطراف ما پراکنده اند، باشد.
2. با توجه به اینکه هنوز وجود موجودات زنده در کرات دیگر از لحاظ علمی اثبات نشده و به صورت یک احتمال قوی از آن یاد می شود لذا نمی توان به صورت قطعی، وجود موجودات زنده در کرات دیگر را به قرآن نسبت داد .
در نتیجه این آیات بر اساس یک تفسیر احتمالی نوعی رازگویی علمی از آینده است که هنوز مطلب علمی آن توسط دانشمندان به اثبات نرسیده است.


[/HR][1] شوری، 29. ( و من آیاته خلق السموات و الارض و ما بث فیهما من دابة و هو علی جمعهم اذا یشاء قدیر )
[2] رحمن، 29. ( یسئله من فی السموات و الارض کل یوم هو فی شأن)
[3] نحل، 49. ( و لله یسجد ما فی السموات و ما فی الارض من دابٌة و الملائکة و هم لا یستکبرون )
[4] اسراء، 44. ( تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن )
[5] معارج، 40. (فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُون‏) ، نک: صافات،5-اعراف،137.
[6] این واژه 61 بار در قرآن تکرار شده است.
[7] فاتحه، 2.
[8] شوری، 29.

[9] برای آگاهی بیشتر، نک: رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج1، صص 195-206.
[10] نک: المیزان، ج 18، ص 58.
[11] نک: تفسیر نمونه ج 20، صص 436 ـ 439.
[12] سفینة البحار، ج 2، ص 574 ماده « نجم» از تفسیر علی بن ابراهیم نقل می کند. ( هذه النجوم فی السماء مدائن مثل المدائن التی فی الارض مربوطة کل مدینة الی عمود من نور. )
[13] نک: تفسیر نمونه، ج 1، صص 165 ـ 166.

آیا در آیات وروایات به موجودات فضایی دیگری اشاره شده است؟

در این مورد نمی توان با قاطعیت اظهار نظری نمود، اما از آنجا که:
1- انسان اشرف مخلوقات است (اسراء/70)

2-زمین و موجوداتش در تسخیر بالقوه او قرار داده شده اند (برخی را تا کنون تسخیر نموده و قدرت تسخیر بقیه موجودات را هم بالقوه دارد) (بقره/29 ، حج/65 ، انبیا/79 و...)
بنابراین شاید از این نظر بتوان گفت که: انسان از سایر موجودات عالم، دست کم در بخش قوه و نیروهایی که خدای سبحان در جسم و جان او به ودیعه نهاده، برتر و پیشرفته تر است.
همانطور که قبلا عرض کردم در پاره ای از آیات و روایات، اشاراتی به وجود موجوداتی ذی شعور در نقاط دیگر عالم شده است اما کیفیت، ‌جنس و نوع و میزان هوش و ... آنها، در هاله ای از ابهام پوشیده است و زیاد به این مطلب پرداخت نشده است؛ شاید به این دلیل که پذیرش چنین موجوداتی (به فرض صحت اینگونه روایات)،‌ که دور از دسترس انسانهای زمینی هستند،‌ برای مردم سخت است؛ علاوه اینکه: اطلاع یا عدم اطلاع از وجود آنها تفاوتی در روال معمول زندگی انسان ایجاد نمی کند.

در حديث معروفى از امير مؤمنان امام على بن ابى طالب نقل شده است كه فرمود:
هذه النجوم التي فى السماء مدائن مثل المدائن التي فى الارض مربوطة كل مدينة الى عمود من نور:
" اين ستارگانى كه در آسمان است شهرهايى همچون شهرهاى زمين دارد، هر شهرى با شهر ديگر (هر ستاره‏اى با ستاره ديگر) با ستونى از نور مربوط است" «1».
روايات متعدد ديگرى نيز در اين زمينه نقل شده است (براى اطلاع بيشتر می توان به كتاب" الهيئة و الاسلام" مراجعه كرد).
(1) سفينة البحار ماده نجم جلد 2 صفحه 574 نقل از تفسير على بن ابراهيم قمى

امام باقر (ع):« همانا پشت این خورشید چهل خورشید وجود دارد (چهل گویا به معنای کثرت) که ما بین هریک از آن خورشیدها چهل سال راه باشد ، در آن عوالم آفریدگاران بسیار ند که از آفرینش انسان بی اطلاع و بی خبر ند .» (بحارالانوار جلد 27صفحه 45)

[="Arial Black"][="Navy"]با سلام دوباره
ممنون از پاسخگوییتون اما آیا احادیثی مانند آنچه ذکر کردم وجود ندارد که به نوعی به تعلیم انسان ها توسط فرازمینی ها بپردازد ، یابه صورت ویژه به ارتباط انسان ها با آنها اشاره کند ؟
ضمنا حدیث مربوط به امام علی را3بار ذکر کردید!
[/]

سلام "دوبار تکرار شد ودفعه دوم بخاطر ذکرآدرس کتاب ودانستن متن وکتابی که برای مطالعه بیشتربو که مراجعه بفرمایید.
شما برای مطالعه بیشتر میتونید به آدرس ذیل مراجعه بفرمایید.http://mr201.mihanblog.com/post/50

ونیز برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب آسمان و جهان ؛ ترجمه كتاب السماء و العالم بحار الانوار ؛ ج‏2 ؛ص 185 به بعد

vivaziba;555591 نوشت:
...محمد بن يحيى ، عن سلمة بن الخطاب ، وعدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد جميعا ، عن علي بن حسان ، عن علي بن عطية الزيات ، عن معلى بن خنيس...

سندش ضعيف است دوست عزيز.

دوستان لطفاً در مورد احاديث يه کم تحقيق کنند و به هر حديثي تمسّک نکنند.

سلمة بن الخطّاب که ضعيف است (كان ضعيفا في حديثه: رجال النّجاشي و رجال العلاّمه)

عليّ بن حسّان هم که مردّد ميان ثقه و غير ثقه است، تازه اين عليّ بن عطيّة هم معلوم نيست همون حنّاط باشه که ثقه است يا نه يکي ديگه باشه.

تازه اصلاً بر فرض تماميّت سند، اين گونه مسائل علمي اعتقادي با اخبار آحاد ثابت نميشه.

[SPOILER][/SPOILER][SPOILER][/SPOILER][SPOILER][/SPOILER][="Arial Black"][="Navy"]

Hadi99g;556779 نوشت:
سندش ضعيف است دوست عزيز.

vivaziba;555591 نوشت:
د(صرفا یافتن حدیث مد نظر است صرف نظر از بحث سندی و ...)

....
کارشناس یا مدیر گرامی متن زیر را لطفا مخفی کنید!

درباره سلمة بن الخطّاب ابن غضايرى مى‌گويد: ضعيف و نجاشى مى‌گويد: كان ضعيفاً فى حديثه مرحوم آقاى خويى مى‌گويند كه او در اسناد كامل الزيارات وارد شده و وقوع راوى در اسناد اين كتاب دليل بر وثاقت اوست، ولى چون اين توثيق با تضعيف نجاشى تعارض مى‌كند، لذا وثاقت او ثابت نيست.

احتمالا راوى ثقه و مورد اعتماد است، زيرا تضعيف ابن غضايرى چندان اهميتى ندارد، وى بسيارى از راويان را با بررسى رواياتشان و متن‌شناسى احاديث ايشان، تضعيف مى‌كند وقتى، متن روايتى مورد قبول او نباشد، راوى روايت را ضعيف مى‌داند.
به طور كلى تضعيفات مبنى بر متن‌شناسى از هر كس باشد اعتبار ندارد، چون بر پايه استنباط و اجتهاد استوار است و ادله حجيت شهادت، شهادت حسى را معتبر‌ مى‌سازد نه شهادت حدسى را، در مورد ابن غضايرى با توجه به تتبع در كتاب وى دريافته می شود كه منشأ تضعيفات وى غالباً متن‌شناسى است، لذا اعتبار ندارد.
كلام نجاشى دليل صريحى بر عدم وثاقت وى نيست، زيرا اين تعبير «ضعيف فى حديثه» گاهى براى فهماندن بد سليقه بودن صاحب كتاب در جمع‌آورى و نقل از هر راوى و لو اين كه ضعيف باشد بكار مى‌رود و تصريح به عدم وثاقت خود شخص نيست، لذا اگر ما وقوع راوى را در اسناد كامل الزيارات توثيق بدانيم، اين توثيق معارضى از كلام نجاشى ندارد ولى ما از اين راه وى را توثيق نمى‌كنيم، مرحوم آقاى خويى هم پس از نگارش معجم رجال الحديث از اين نظريه عدول كرده‌اند، مستند ما بر توثيق وى دو دليل است.
دليل اوّل: اعتماد اجلاء و مشايخ بزرگ همچون محمد بن يحيى عطار، صفار، سعد بن عبد الله، احمد بن ادريس، على بن ابراهيم، حميرى و اكثار روايت ايشان از سلمه بن الخطاب.
دليل دوم: از وى، محمد بن احمد بن يحيى صاحب نوادر الحكمه روايت مى‌كند، و ابن وليد كه از مشايخ سخت‌گير حديث بوده و افراد بسيارى را از روايات محمد بن احمد بن يحيى استثناء كرده وى را در زمره اين افراد قرار نداده است، شيخ صدوق و دانشمندان ديگر كار ابن وليد را پذيرفته‌اند كه از آن معلوم مى‌شود كه ايشان سلمه بن الخطاب را توثيق مى‌كنند.
کتاب النکاح جلسه 368

http://zanjani.almaktab.ir/index.php/2012-02-25-19-57-14/rejal/106-2012-03-01-18-52-01

بسیاری از چهره های درخشان و راویان بزرگ شیعه، در قرن سوم هجری، در کوفه و اصفهان از وی بهره برده و توشه ها اندوخته اند که در آثار و تألیفات آنان دیده می شود. نام عده ای از آنان عبارتند از:
1. ..... سلمه بن خطاب که از آنجمله است
2. http://wiki.ahlolbait.com/index.php/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85_%D8%A8%D9%86_%D9%87%D9%84%D8%A7%D9%84_%D8%AB%D9%82%D9%81%D9%8A
3.

در ضمن بنظرم این حرف "واو" بین
سلمة بن الخطاب ، وعدة من أصحابنا مشکل سلمه را حل می کند

در مورد الزیات هم آقای خویی می گوید احتمالا همون الحناط هست.
8328 - علي بن عطية الزيات :
روى عن معلى بن خنيس ، وروى عنه علي بن حسان . الروضة :
الحديث 507 .
أقول : لا يبعد اتحاده مع سابقه ، فإن الراوي عن الحناط في المشيخة كما
عرفت هو علي بن حسان .

علی بن حسانی که از عم خود نقل می کند متهم است و نه هر علی بن حسانی(البته گاهی )[/]

Hadi99g;556779 نوشت:

سندش ضعيف است دوست عزيز.

دوستان لطفاً در مورد احاديث يه کم تحقيق کنند و به هر حديثي تمسّک نکنند.

سلمة بن الخطّاب که ضعيف است (كان ضعيفا في حديثه: رجال النّجاشي و رجال العلاّمه)

عليّ بن حسّان هم که مردّد ميان ثقه و غير ثقه است، تازه اين عليّ بن عطيّة هم معلوم نيست همون حنّاط باشه که ثقه است يا نه يکي ديگه باشه.

تازه اصلاً بر فرض تماميّت سند، اين گونه مسائل علمي اعتقادي با اخبار آحاد ثابت نميشه.

سلام علیکم برادر گرامی،
حقیر علم رجال ندارم ولی احادیث دیگری در این زمینه دیده‌ام که حدیث «مشتری» مد نظر آغازگر تاپیک را به لحاظ محتوی تا حدودی تأیید می‌کند، مثل احادیثی که معصوم علیه‌السلام در آن می‌فرماید که علم نجوم نزد دو اهل بیت است که یکی از آنها در هند است، یا احادیثی که می‌گویند ۴ ستاره هست که احدی به آنها علم ندارد مگر یک خاندان در مدینه و یک خاندان در هند که خاندان در هند یکی از آن ستاره‌ها را می‌شناسد.
البته حقیر هم بار اول که مدتها پیش حدیث مشتری را خواندم استبعاد کردم و به سندش شک کردم، چون با آنچه که از علوم جدید سراغ داریم هیچ همخوانی ندارد، اما الآن دیگر استبعاد نمی‌کنم، بیشتر هم برایمم جالب است تا عجیب، از طرفی می‌دانم که تمامی ستارگان و سیارات و حتی کوه‌ها و غیره همگی وجودهایی مستقل از اجزای تشکیل‌دهنده‌اشان دارند (تا آنجا که کل آسمان‌ها و زمین هم یک وجودی مستقل دارند) و از طرف دیگر اینکه نه ماده آن چیزی است که دانشمندان امروزی تصور می‌کنند می‌دانند، نه زمین و نه جهان طبیعت در بحث نجوم جدید لزوما آنطوری هستند که ایشان گمان می‌کنند. بحثی روی برخی از این مسائل در چندین تاپیک در این سایت انجام گرفته است.
یا علی

[="Arial Black"][="Navy"]به گمانم نتوانستم منظورم را دقیق برسانم ،به طور مختصر: به دنباله احادیثی هستم که می گویند انسان یک دانشی را از موجودی فرا زمینی آموخت ، تقریبا مثل آنچه ذکر کردم
(دقت شود که سوال من در مورد وجود یا عدم این موجودات نیست)
[/]

vivaziba;557085 نوشت:
[=Arial Black]به گمانم نتوانستم منظورم را دقیق برسانم ،به طور مختصر: به دنباله احادیثی هستم که می گویند انسان یک دانشی را از موجودی فرا زمینی آموخت ، تقریبا مثل آنچه ذکر کردم
(دقت شود که سوال من در مورد وجود یا عدم این موجودات نیست)

سلام علیکم،
خوب هاروت و ماروت قبول است؟ ایشان برخی علوم غریبه را به بنی‌اسرائیل آموختند و البته خودشان فرشته بودند، پس احتمالاً اهل آسمان بودند نه اهل یکی از زمین‌های هفت‌گانه ...
جایی خواندم (اگرچه بعداً‌ هر چه گشتم نتوانستم پیدایش کنم!) که تا زمان حضرت نوح علیه‌السلام فرشتگان در میان مردم بودند و با مؤمنین از ایشان مصافحه می‌کرده‌اند و در نتیجه بعید نیست با هم بحث‌های علمی هم می‌کرده‌اند!؟ چنانکه فرشتگان با بسیاری از انبیاء ردّ و بدل‌های علمی داشته‌اند ... اما در کل فکر کنم انسان معلم فرشتگان و سایر موجودات بوده باشد (مثل ماجرای حضرت آدم علیه‌السلام در قرآن) و نه اینکه از آنها علم بگیرد ...
حالا این بحث فرشتگان بود ولی بحث جنیان هم می‌شود داشت ... بجز آنها بحث ساختن سدّ توسط ذوالقرنین علیه‌السلام هم یک انتقال تکنولوژی بوده است که البته باز توسط انسان به غیرانسان بوده است (البته غیرانسان در اینجا را شاید برخی قبول داشته باشند و برخی نداشته باشند)

مطلب دیگری در احادیث در این رابطه که شما به دنبال آن هستید ندیده‌ام ... ولی مطمئن هستم که اولیاء خدا معلم هستند و علمشان از نزد خداست نه از موجودات زمینی یا غیر زمینی دیگر

یا علی

موضوع قفل شده است