آيا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بي سواد بودند ؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بي سواد بودند ؟

توضيح سؤال

چرا پيامبري را كه امي است و نمي توانسته بنويسد در اخرين لحظات عمرش گفته كه قلم و كاغذ بياوريد كه من چيزي بنويسم كه گمراه نشويد اين شبهه چند وقتي است كه مرا آزار مي دهد و هيچ جوري به جواب ان دست پيدا نمي كنم .
پاسخ :

يكي از شبهاتي كه اخيراً وهابي‌ها در پاسخ به روايتي كه جسارت عمر بن الخطاب را كه به پبامبر گفت :
ان الرجل ليهجر
مطرح مي‌كنند ، اين است كه پيامبر اسلام كه خواندن و نوشتن نمي‌دانستند ؛ چطور شد كه در آخرين لحظات عمر شريفش دستور دادند كه قلم و دوات بياورند تا چيزي را بنويسد كه مسلمانان هرگز گمراه نشوند ؟
در پاسخ به اين شبهه بايد گفت كه پيامبر اسلام داراي علم الهي بوده است و قطعاً هم خواندن مي‌دانستند و هم نوشتن و حتي در طول عمر شريف‌شان بارها اتفاق افتاده است كه ايشان هم خوانده‌اند و هم نوشته‌اند . اين مطلب هم از كتاب‌هاي شيعه و هم از كتاب‌هاي اهل سنت قابل اثبات است .
مرحوم شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه در معاني الأخبار مي‌نويسد :
عن جعفر بن محمد الصوفي قال : سألت أبا جعفر محمد بن علي الرضا عليهم السلام فقلت : يا ابن رسول الله لم سمي النبي صلى الله عليه وآله الأمي ؟ فقال : ما يقول الناس قلت : يزعمون أنه سمي الأمي لأنه لم يكتب . فقال عليه السلام : كذبوا ، عليهم لعنة الله ، أني ذلك والله عز وجل يقول في محكم كتابه : " هو الذي بعث في الأميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزيكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة " فكيف كان يعلمهم ما لا يحسن والله لقد كان رسول الله صلى الله عليه وآله يقرء ويكتب باثنين وسبعين - أو قال ، بثلاثة وسبعين - لسانا وإنما سمي الأمي لأنه كان من أهل مكة ومكة من أمهات القرى ، وذلك قول الله عز وجل " لتنذر أم القرى ومن حولها " .
معاني الأخبار - الشيخ الصدوق - ص 53 – 54 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 16 - ص 132 – 133 .
از امام جواد عليه السلام سؤال كردند :
اي فرزند رسول خدا ! چرا به پيامبر اسلام « امي » مي‌گفتند ؟ حضرت سؤال كرد : " مردم [مخالفين شيعه ] چه مي‌گويند ؟ گفتند : مردم فكر مي‌كنند كه آن حضرت به اين خاطر امي ناميده شده بود ؛ چون نمي‌توانست بنويسد . امام جواد در جواب فرمود :
دروغ مي‌گويند ! لعن بر آن‌ها باد . چطور نمي‌توانستند بنويسند ؛ در حالي كه خداوند در آيات محكم قرآنش مي‌فرمايد :
او خداي است كه رسولش را در ميان بي سوادان برانگيخت تا براي آن‌ها آيات خداوند را تلاوت و آن‌ها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت به آن‌ها بياموزد .
چطور كسي كه نمي‌تواند بنوسيد ، مي‌تواند كتاب را به ديگران بياموزد ؟ به خدا قسم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به هفتاد و دو يا هفتاد و سه زبان مي‌خواندند و مي‌نوشتند . به اين دليل به آن حضرت «امي » مي‌گفتند ؛ چون او از اهل مكه بود و مكه در آن زمان « ام القري » محسوب مي‌شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآّنش مي‌فرمايد :
ما تو را فرستاديم تا اهل «ام القري » [مكه ] را و كساني كه در اطراف آن زندگي مي‌كنند ، انذار كني .

باز نظير اين روايت را عبد الرحمن بن الحجاج از آقا امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند : قال أبو عبد الله عليه السلام ان النبي صلى الله عليه وآله كان يقرأ ويكتب و يقرأ ما لم يكتب .
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 247 .

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم هم مي‌خواندند و هم مي‌نوشتند و حتي چيزهايي را كه هنوز نوشته نشده بود ، مي‌خواندند .

با اين بيان امام جواد و امام صادق عليهما السلام شكي باقي نمي‌ماند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم هم خواندن بلد بودند و هم مي‌نوشتند .

از علماي اهل سنت نيز ، عامر شعبي كه در نزد اهل سنت جايگاه ويژه‌اي دارد در اين باره مي‌نويسد :

انه قد قرأ صحيفة لعيينة واخبر بمعناها .

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز - ابن عطية الأندلسي - ج 4 - ص 322 و تفسير القرطبي - القرطبي - ج 13 - ص 352 و تفسير البحر المحيط - أبي حيان الأندلسي - ج 7 - ص 151 و مكاتيب الرسول - الأحمدي الميانجي - ج 1 - ص 96 .

پيامبر اكرم نامة شخصي به نام عيينه را شخصاً مطالعه كرد و از آن‌چه در آّن نوشته شده بود ، خبر داد .

بسياري از علماي اهل سنت اين روايت را نقل كرده‌اند :

رأيت ليلة أسرى بي على باب الجنة مكتوبا : الصدقة بعشر أمثالها . والقرض بثمانية عشر .

سنن ابن ماجة - محمد بن يزيد القزويني - ج 2 - ص 812 و المغني - عبد الله بن قدامه - ج 4 - ص 352 – 353 و الشرح الكبير - عبد الرحمن بن قدامه - ج 4 - ص 352 – 353 و كشاف القناع - البهوتي - ج 3 - ص 365 و مسند الشاميين - الطبراني - ج 2 - ص 419 و الجامع الصغير - جلال الدين السيوطي - ج 2 - ص 5 و كنز العمال - المتقي الهندي - ج 6 - ص 210 و تفسير القرطبي - القرطبي - ج 3 - ص 240 و تفسير الثعالبي - الثعالبي - ج 1 - ص 527 – 528 و الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 4 - ص 153 و الكامل - عبد الله بن عدي - ج 3 - ص 11 و تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 3 - ص 110 و السيرة الحلبية - الحلبي - ج 2 - ص 135 و ..

متبادر از اين « رأيت » اين است كه خود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قرائت فرموده‌اند نه اين كه مضمونش را از طريق خداوند فهميده باشند .

آلوسي از علماي بزرگ اهل سنت در تفسيرش : ج 21 - ص 5 بعد از نقل اين حديث مي‌ نويسد :

والقدرة على القراءة فرع الكتابة... ويشهد للكتابة أحاديث في " صحيح البخاري " . وغيره كما ورد في صلح الحديبية فأخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم الكتاب وليس يحسن يكتب فكتب هذا ما قاضى عليه محمد بن عبد الله الحديث ،

قدرت بر خواندن ، فرع بر كتاب است ... رواياتي در صحيح بخاري و ... نيز تأييد مي‌كند كه رسول خدا مي‌توانستند بنويسند .

چنانچه در قضيۀ صلح حديبيه خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شخصاً عقد نامه را گرفت و نوشت : هذا ما قاضى عليه محمد بن عبد الله .
روايات ديگري نيز اين مطلب را تأييد مي‌كند ؛ از جمله :
الف : عن أبي هريرة قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) : رأيت ليلة أسري بي إلى السماء على العرش مكتوبا : لا إله إلا أنا وحدي لا شريك لي ، ومحمد عبدي ورسولي أيدته بعلي . فذلك قوله : ( هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين ) .
شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 - ص 292 و الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 3 - ص 199 و ... .
ب : عن أبي الحمراء خادم النبي صلى الله عليه وسلم قال سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لما أسري بي إلى السماء دخلت الجنة فرأيت في ساق العرش مكتوبا لا إله إلا الله محمد رسول الله أيدته بعلي ونصرته هلال السلمي الأسلمي .
المعجم الكبير - الطبراني - ج 22 - ص 200 و نظم درر السمطين - الزرندي الحنفي - ص 120 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 336 و تهذيب الكمال - المزي - ج 33 - ص 260 و الشفا بتعريف حقوق المصطفى - القاضي عياض - ج 1 - ص 174 و ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 2 - ص 160 و مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 249 – 250 و المناقب - الموفق الخوارزمي - ص 320 – 321 و مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 121 و ... .
ج : وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن أنس رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لما عرج بي رأيت على ساق العرش مكتوبا لا إله إلا الله محمد رسول الله أيدته بعلي .
الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 4 - ص 153 و تاريخ بغداد - الخطيب البغدادي - ج 11 - ص 173 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 47 - ص 344 و شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 - ص 293 و ... .
د : عن جابر بن عبد الله قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) : مكتوب على باب الجنة قبل أن يخلق السماوات والأرض بألفي عام : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، أيدته بعلي .
شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 - ص 295 – 296 و ... .
هـ : رأيت ليلة الاسراء مكتوبا على باب النار " أذل الله من أهان الاسلام ، أذل الله من أهان أهل بيت نبي الله ، أذل الله من أعان الظالمين على المظلومين " .
(ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 2 - ص 378 ) .
باز سيوطي نقل مي‌كند :
ما مات النبي صلى الله عليه وسلم حتى قرأ وكتب .
الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 3 - ص 131 .
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا نرفت ؛ مگر اين كه مي‌نوشت و مي‌خواند .
و محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح‌ترين كتاب اهل سنت اعتراف مي‌كند كه رسول خدا در جريان صلح حديبيه كه ميان مسلمين و كفار قريش بر سر نوشتن كلمۀ « رسول الله » در عقد نامه اختلاف شده بود ، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم شخصاً عقد نامه را گرفت و متن عقد نامه را نوشت :
فأخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم الكتاب فكتب هذا ما قاضي محمد بن عبد الله لا يدخل مكة سلاح الا في القراب .
صحيح البخاري - البخاري - ج 3 - ص 168 .
پيامبر اسلام عقد نامه را گرفت و نوشت :
هذا ما قاضي محمد ...
با اين توضيحات ثابت مي‌شود كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هم قدرت بر خواندن داشتند و هم در موارد متعددي نوشته‌اند .
حتي اگر فرض كنيم كه نعوذ بالله پيامبر اسلام نوشتن نمي‌دانست ، باز هم اهل سنت نمي‌توانند اين اهانت عمر بن الخطاب را توجيه كنند ؛ چرا كه در طول تاريخ رسم نبوده است كه خود حاكم ، پادشاه و يا امير يك مملكت خودش قلم بردارد و شروع كند به نوشتن نامه و ... ؛ بلكه هر حاكمي نفراتي داشته است كه آن‌ها نامه را مي‌نوشتند و در آخر خود حاكم آن را امضاء مي‌كرده است . و اگر از مردم بپرسند كه اين نامه را كي نوشته ، مي‌گويند فلان حاكم نه كاتب او ؛ يعني اين نامه به نام همان حاكم ثبت مي‌شود ؛ با اينكه خود او نامه را ننوشته ؛ بلكه كاتب او نوشته و او در آخر امضاء كرده است .
اين مطلب در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نيز صادق است . همان‌طور كه در طول حكومت ده‌ سالۀ پيامبر در مدينه ، ده‌ها نامه ،‌ به پادشاهان و امراء كشورهاي ديگر نوشته بود ، اين نامه را مي‌نوشت . اگر آن‌ها را خودش نوشته باشد ، اين نامۀ آخري را هم مي‌توانست بنويسد . اگر آن‌ها را صحابه به دستور رسول خدا نوشته باشد ، اين نامه را نيز همان‌طور مي‌نوشتند و رسول خدا در آخر آن را مهر مي‌كرد .
پس هيچ راه فراري براي اهل سنت در اين باره باقي نمي‌ماند و آن‌ها نمي‌توانند اين جسارت به رسول خدا را توجيه كنند .
موفق باشيد

موضوع قفل شده است