جه جوری بگم که قبلا سرطان داشتم و خوب شده؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جه جوری بگم که قبلا سرطان داشتم و خوب شده؟

با سلام
در خواست همفکری داشتم از همممممه:please:
من سه سال قبل مبتلا به سراطان شدم و به لطف خدا ظرف نه ماه خدا سلامتی را بهم برگردوند.الان 29 سالمه و دارم میرم خواستگاری:Nishkhand: اما شیو گفتن این مسئله برام سوال شده هر جاه که این مسئله را بیان می کنم دختر خانم که قبلش میخندید جا می خوره و بعدم جواب منفی بهم میدن :Ghamgin:
حالا این سوال مطرح کردم که دوستان یه کمکی تو شیوه بیان این مسئله بهم بکنن
التماس دعا:Doaa:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

salar313;555272 نوشت:
با سلام
در خواست همفکری داشتم از همممممه:please:
من سه سال قبل مبتلا به سراطان شدم و به لطف خدا ظرف نه ماه خدا سلامتی را بهم برگردوند.الان 29 سالمه و دارم میرم خواستگاری:Nishkhand: اما شیو گفتن این مسئله برام سوال شده هر جاه که این مسئله را بیان می کنم دختر خانم که قبلش میخندید جا می خوره و بعدم جواب منفی بهم میدن :Ghamgin:
حالا این سوال مطرح کردم که دوستان یه کمکی تو شیوه بیان این مسئله بهم بکنن
التماس دعا:Doaa:

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی

خب خدا رو هزاران مرتبه شکر
ضمن مسئلت دوام صحت و سلامت برای شما برادر گرامی، مناسب است؛
_ موضوع را با رعایت خونسردی و مطرح کردن کردن به شیوه سوالی ( سلامتی همسر اینده چه میزان برای شما اهمیت دارد؟ اگر در گذشته بیماری خاصی داشته باشد چطور؟ اگر به شما اطمینان پزشکی داده شود که موضوع خاصی در بین نیست و....) پیگیری بفرمایید.
در مواردی نیز بهتر است پیش از خواستگاری رسمی، از طریق واسطه کلیت موضوع با فرد مقابل درمیان گذاشته شود و اطمینان لازم به وی داده شود
مجددا صحت و عافیت را برای حضرتعالی مسئلت می کنم

آقا من یه پیشنهاد بدم؟
سلام
خدارو شکر که خوب شدید.
اگه من جای شما بودم از اون خانومی که چند جلسه خواستگاری رفتم و تفریبا قطعیه می خواستم که پیش یه مشاور بریم.
و قبلا با مشاور قضیه رو هماهنگ میکردم. اونجا مشاور میدونه چطور بگه که خانوم نترسه. این ترس به خاطر ندونستنه. فکر میکنن چه خبره:khaneh:

سلام دوست عزیز
شما باید بعد از چند جلسه که تا حدودی اطمینان پیدا کردید جواب خانم مثبت است با درایت و زیرکی و به صورت سوالی که نظر شما راجع به بیماری همسر آینده تون چیه و تاکید کنید که در سلامت کامل به سر می برید و جهت اطمینان به ایشون پیشنهاد دهید قبل از جواب قطعی دادن با پزشک معالجتون صحبت کند. اصلا به نظرم اگه شما در سلامت کامل به سر می برید و امکان برگشت نیست زیاد نیازی نیست که این مسأله را بخواهید بگید. یه چیزی بوده تموم شده. مثل اینکه آدم سرخجه یا آبله یا .... بگیره ده سال بعد که خوب شد بخواد به همسرش بگه. به نظرم عجب دخترهای ببخشید بی فکری هستن که فقط صرف اینکه شما قبلا بیمار بودید جواب منفی می دهن. چه بسیار آدم هایی که ابتدا سالم بودن و یه مرتبه بیمار شدن والله اگه من بودم به این راحتی جواب منفی نمیدادم. برای ازدواج باید خیلی خوب فکر کرد و همه جوانب و مسائل را در نظر گرفت مگر اینکه شما مسائل دیگری داشته باشید و بیمارتون کامل خوب نشده باشه. امیدوارم خداوند به شما کمک کنه و بتونید همسر مناسب و شایسته ای را برای خودتون انتخاب کنید. شما اگه بتونید طرف مقابل را خوب جذب کنید و کار خوب داشته باشید و بیمارتون هم واقعا خوب شده باشه فکر کنم مشکلی پیش نیاد.

سلام
این مسئله دو حالت داره. یه وقت هست احتمال عود این بیماری در شما وجود داره یعنی ممکنه با اینکه الان خوب شدین ولی در آینده دوباره این بیماری برگرده. حالت دوم اینه که مطمئن هستین بهبودی شما به طور کامل صورت گرفته و احتمال برگشت اون خیلی کمه.
در صورت دوم نیازی به گفتن مسئله نیست چون چیزی بوده که تموم شده. منتها مسئله ای که هست اینه که ممکنه طرف بعدا متوجه بشه و به شما بگه چرا در این باره به من چیزی نگفتی که در اون صورت شما میتونی بگی من فکر نمیکردم صحبت کردن در مورد چیزی که الان وجود نداره اهمیت داشته باشه. با این حال دنبال فرصتی بودم که بهتون بگم ولی ترسم از این بود که نتونین باور کنین و فکر کنین من هنوز هم مبتلا هستم.
اما اگه احتمال برگشت بیماری هست در این صورت گفتن اون ضروریه منتها برای اینکه طرف بدون شناخت کافی از شما، جواب رد نده بهتره این مسئله رو بعد از چند جلسه آشنایی مطرح کنین چون در این صورت احتمال برخورد منطقی از طرف مقابل بیشتره. البته در چنین شرایطی باید شما به طرف حق بدین که بترسه و جواب رد بده برای همین نظر من اینه که در صورت احتمال عود بیماری، سراع هر فردی برای خواستگاری نری بلکه سراغ افرادی بری که احتمال قبول کردنشون هست مثلا مشکلی شبیه به خود شما یا یه مشکلی که هر کسی حاضر به قبول اون نیست داشته باشن و ...
پیروز و سربلند

salar313;555272 نوشت:
با سلام
در خواست همفکری داشتم از همممممه:please:
من سه سال قبل مبتلا به سراطان شدم و به لطف خدا ظرف نه ماه خدا سلامتی را بهم برگردوند.الان 29 سالمه و دارم میرم خواستگاری:Nishkhand: اما شیو گفتن این مسئله برام سوال شده هر جاه که این مسئله را بیان می کنم دختر خانم که قبلش میخندید جا می خوره و بعدم جواب منفی بهم میدن :Ghamgin:
حالا این سوال مطرح کردم که دوستان یه کمکی تو شیوه بیان این مسئله بهم بکنن
التماس دعا:Doaa:

اول اینکه خدا رو شکر که خوب شدین

دومن

دختره بنده خدا خب چیکار کنه آخه؟

خیلی وحشتناکه از همون ثانیه اول آشنایی با کسی ترس از دس دادنشو داشته باشه

به عنوان یه دختر بهتون میگم

خواستگاری کسی برید که از نظر مثبتش نسبت به خودتون آگاهید ( نمیدونم چجوری ولی خب سعی کنین ) اینجوری نه خودتون سرخورده میشید نه اون دختر بنده خدا ( همون که صرفا رفتین خواستگاریش ونظز مثبتی نسبت بهتون نداره ) رو توی شرایط سخت انتخاب و دو دو تا چهار تا و ترس قرار میدید

وقتی نظر دختری نسبت به شما مثبت باشه کوه هم تکونش نمیده ... بیماری که پشت سر گذشتینش که چیزی نیس

1- زمانیکه میخواین در مورده بیماریتون صحبت کنین دقت کنین که تمرکز جمع پائین باشه ... منظورم این نیست که طوری موضوع رو عنوان کنین که طرف متوجه نشه ... بلکه منظورم این هست که زمانی موضوع رو مطرح کنین که حساسیت ها کمتر هست ... مثلا در ابتدای مجلس خواستگاری اگر این موضوع رو مطرح کنین خیلی بحث بر انگیز میشه .

2- مثلا صحبت رو مادر یا پدرتون اینجوری پیش بکشن ... فرزندم انسان خوب و انساندوستی هست ... هر چند وقت یک بار به مراکزی که بیماری های خاص هستند مراجعه میکنه تا بهشون کمک کنه ... آخه خودش هم قبلا ها مشگل داشت که شکر خدا خوب شد .

3- در مورده تمام موضوعات همزمان بحث کنین ... نه اینکه پله پله ... و اینکه رسیدید به پله مریضیتون ایشون بگن نه ....

4- امتیازات بدین ... همونجوری که مادر یا پدرتون دارن در مورده مریضیتون صحبت میکنن ... باید بتونین امتیازاتی به اون دختره بدن .

5- وقتی در جلسه خواستگاری میرین ... بدونید مذاکره ای که میکنید تکیه گاهش کجاست ... معمولا سیاستمداران و شعبده باز ها میتونن با احساسات اشخاص بازی کنند و چیزهایی رو کم اهمیت جلوه بدن و چیزهایی رو پر اهمیت .

6- زمانیکه در درون جلسه خواستگاری حاضر میشید ... چهار چوب فکری کاملا مشخص ... اعتماد به نفس فوق العاده داشته باشین ... مثلا بگین کتابهای که مکتبشون غربی باشند رو من نمیتونم بخونم ... برای خودتون کلاس کاری داشته باشین .

7- اگر با شنیدن صحبت هاتون قانع نشدند ... شماره تلفن پزشکتون رو به دختر خانوم بدین و ازش بخواین که صادقانه یک جلسه با دکترتون داشته باشند .

سلام دوست عزیز
مطلب ذیل از کتاب پرسش و پاسخ های دانشجویی است

[=B Mitra]دفتر چهل و هفتم(خواستگارى) ؛ ص55



[=Times New Roman]

[=B Mitra]بيمارى ژنتيكى خواستگار

[=Times New Roman]

[=B Mitra]پرسش 14. من يك بيمارى ژنتيكى از پدرم به ارث برده‏ام. اين بيمارى نوعى‏ضعف عضلانى است كه البته مى‏تواند در افراد مبتلا متغيير باشد.

[=Times New Roman]

[=B Mitra]چنانچه در ازدواج بخواهم اين موضوع را از طرف مقابل پنهان كنم اين كار را درست نمى‏دانم. از طرف ديگر با گفتن موضوع يك بيمارى ژنتيكى ديگر كسى حاضر به ازدواج نمى‏شود. با اين كه خيلى نااميد هستم از ازدواج كردن ولى امسال براى اين كه تكليفم را انجام داده باشم به خواستگارى فردى از شهر خودمان رفتم. از آنجا كه خانواده‏ام نيز از موضوع اطلاع ندارند بايد ظاهر را حفظ مى‏كردم. خانواده دختر خانم خيلى راضى بودند بالاخره دامادى خوش‏قيافه و دكتر نصيبشان مى‏شد. دختر خانم نيز خانمى با حجاب مؤمن و تحصيل كرده بود. پس از اين كه توافقات اوليه صورت گرفت و مشكلى براى ازدواج وجود نداشت من تصميم گرفتم موضوع را با پدر دختر خانم در ميان بگذارم و اين كار را كردم. نظر خانواده ايشان به كلى تغيير كرد و جواب منفى به من دادند. از شما تقاضا دارم با نظرات ارزشمند خود مرا راهنمايى فرماييد.

[=Times New Roman]

[=B Mitra]ابتلا به بيمارى ژنتيكى و ارثى، نبايد مانع از ازدواج شود. بسيارى از افراد با وجود ابتلا به برخى بيمارى‏هاى ارثى كه گاه خطرناك هستند، ازدواج مى‏كنند و مشكل جدى هم در ازدواج پيدا نمى‏كنند. بنابراين بعد از آگاهى توسط پزشك متخصص از روند اين بيمارى، اگر اين بيمارى در شما خفيف است و مشكلى در زندگى شما به وجود نمى‏آورد و مى‏توانيد ازدواج كنيد بدون اين كه اين مطلب را با خانواده دختر در ميان بگذاريد. به هر حال، وقتى شما از ابتلاى‏

[=Times New Roman]

[=B Mitra]خود به يك بيمارى ژنيتكى در همان ابتداى ازدواج سخن به ميان بياوريد، طبيعى است كه خانواده دختر از اين وصلت پشيمان شوند. بنابراين، پيشنهاد ما اين است كه بدون اين كه از ابتلايتان به اين بيمارى سخنى به ميان بياوريد، به خواستگارى برويد و ازدواج كنيد. بله اگر بيمارى‏تان از نوع شديد باشد و تأثيرات آن در حال حاضر نمايان است و يا با مشكلات عضلانى و جسمانى شديدى رو به رو مى‏شديد به ويژه اگر بيمارى به گونه‏اى باشد كه مانع روابط زناشويى باشد، گفتن و بيان آن به خانواده دختر و يا خود دختر ضرورت پيدا مى‏كند.

[=Times New Roman]

[=B Mitra]اميدواريم در آينده نزديك با پيشرفت علمى و كشف داروهاى جديد يا با دعاى خير ديگران و توسلات خود به طور كلى درمان شود.[=Andalus][1]

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]


[/HR] [=Andalus][1][=Andalus] محمدرضا احمدى و همكاران، دفتر چهل و هفتم(خواستگارى) پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1391.

با سلام

به خواستگاری یک نفر مثل خودتان بروید !!!!

در برنامه ماه عسل هم پخش میشید !!!!!!

خیر البریه;557735 نوشت:
با سلام

به خواستگاری یک نفر مثل خودتان بروید !!!!

در برنامه ماه عسل هم پخش میشید !!!!!!

ببخشید اگر میشود شوخی نکنید چون این فرد مشکلش را اینجا بیان کرده است و قرار است دوستان کمک کنند تا مشکلشون ان شاء الله برطرف شود پس لطفا شوخی را در زمان خودش بکنید
ممنون
یا حق
ببخشید که تذکر دادم

الحمدالله که خوب شدید خداروشکر :)

از همه دوستان بابت محبتشون و البته همفکری خیلیییییییییی ممنونم:Mohabbat:

موضوع قفل شده است