جمع بندی بررسی سند روایت ماجرایی كه در زمان حكومت حضرت على (ع) اتفاق افتاده است

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی سند روایت ماجرایی كه در زمان حكومت حضرت على (ع) اتفاق افتاده است

​دوستان لطف کنید و سند این روایت رو اگه دارید بذارید. این روایت چند وقتیه که در شبکه های اجتماعی و سایتها نقل میشه ولی تا حالا من سندی برای اون ندیدم.

داستانى كه در زمان حكومت حضرت على (ع) اتفاق افتاده است، زيبا و عبرت آموز

سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند میخواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی. امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد. امام علی علیه السلام فرمودند: بر تو حد را اجرا میکنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه میشه، و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه میشود. امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را میکند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد. امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ ابوذر عرض کرد: بله. امیرالمومنین فرمود: تو او را نمیشناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا میکنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش میکنم یا امیرالمومنین. آن مرد رفت . و سپری شد روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود... اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد. و در حالیکه خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (ع) فرمودند:

چه چیزی باعث شد برگردی درحالیکه میتوانستی فرار کنی؟

آن مرد گفت: ترسیدم که بگویند "وفای به عهد" از بین مردم رفت...

امیرالمونین از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟

ابوذر گفت: ترسیدم که بگویند "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم رفت...

اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم... امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چرا؟

گفتند: میترسیم که بگویند "بخشش و گذشت" از بین مردم رفت...

و اما من این پیام را برای شما فرستادم تا نگویند "دعوت به خیر" از میان مردم رفت...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

hasan1896;555021 نوشت:
داستانى كه در زمان حكومت حضرت على (ع) اتفاق افتاده است، زيبا و عبرت آموز

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام و ادب
پس از بررسی در نرم افزار های در دسترس این داستان را در آن پیدا نکردم ولی نکته ی لازم به ذکر این که در ابتدای تاپیک آورده اید:« داستانى كه در زمان حكومت حضرت على (ع) اتفاق افتاده است» مسلم این است که این حادثه در زمان حکومت امام علی(علیه السلام) اتفاق نیفتاده زیرا ابوذر غفاری در سال 32 هجری در ربذه از دنیا رفته یعنی قبل از رسیدن امام علی(علیه السلام) به حکومت، پس این واقعه در زمان حکومت امام علی(علیه السلام) اتفاق نیفتاده است.

مجید;555221 نوشت:
با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام و ادب
پس از بررسی در نرم افزار های در دسترس این داستان را در آن پیدا نکردم ولی نکته ی لازم به ذکر این که در ابتدای تاپیک آورده اید:« داستانى كه در زمان حكومت حضرت على (ع) اتفاق افتاده است» مسلم این است که این حادثه در زمان حکومت امام علی(علیه السلام) اتفاق نیفتاده زیرا ابوذر غفاری در سال 32 هجری در ربذه از دنیا رفته یعنی قبل از رسیدن امام علی(علیه السلام) به حکومت، پس این واقعه در زمان حکومت امام علی(علیه السلام) اتفاق نیفتاده است.

پس میشه نتیجه گرفت که این روایت سندیت نداره. ولی تعجب میکنم به چه دلیل افرادی میان و اینطور روایات رو در شبکه های اجتماعی پخش میکنن؟؟؟ هدفشون چیه؟

سؤال:
سند این داستان چیست که سه برادر نزد امام علی (علیه السلام) آمدند و گفتند میخواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی. امام (علیه السلام) به آن مرد فرمود: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد. امام (علیه السلام) فرمود: بر تو حد را اجرا می‌کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشید، آن گنج تباه می‌شود و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه می‌شود. امام (علیه السلام) فرمود: چه کسی ضمانت تو را می‌کند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد. امام (علیه السلام) فرمود: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت می‌کنی؟ ابوذر عرض کرد: بله. امام (علیه السلام) فرمود: تو او را نمی‌شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می‌کنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش می‌کنم یا امیرالمؤمنین. آن مرد رفت و سپری شد روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود ... اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد. و در حالی که خیلی خسته بود، بین دستان امام (علیه السلام) قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام (علیه السلام) فرمود: چه چیزی باعث شد برگردی در حالی که می‌توانستی فرار کنی؟ آن مرد گفت: ترسیدم که بگویند «وفای به عهد» از بین مردم رفت. امام (علیه السلام) از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟ ابوذر گفت: ترسیدم که بگویند «خیر رسانی و خوبی» از بین مردم رفت. اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم. امام (علیه السلام) فرمود: چرا؟ گفتند: می‌ترسیم که بگویند «بخشش و گذشت» از بین مردم رفت.

پاسخ:
پس از بررسی‌های به عمل آمده در نرم افزار های موجود این داستان را در آن پیدا نکردم؛ ولی نکته لازم به ذکر این که در ابتدای تاپیک آمده است: «داستانى كه در زمان حكومت حضرت على (علیه السلام) اتفاق افتاده است» و مسلم این است که این حادثه در زمان حکومت امام علی (علیه السلام) اتفاق نیفتاده است؛ زیرا ابوذر غفاری در سال 32 هجری قمری در ربذه از دنیا رفته و حکومت امام علی (علیه السلام) از سال 35 هجری قمری شروع می‌شود. یعنی قبل از رسیدن امام علی (علیه السلام) به حکومت، ابوذر از دنیا رفته است، بنابراین، این واقعه در زمان حکومت امام علی (علیه السلام) اتفاق نیفتاده است.

موضوع قفل شده است