جمع بندی توضيح كامل درباره جنگ با قبيله بنی قریظه

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توضيح كامل درباره جنگ با قبيله بنی قریظه

با سلام

چندي پيش يكي از دوستان ايرادي بر جنگ سپاهيان اسلام با بنی قریظه وارد كرد كه حضرت علي(ع) 700 نفر را به قتل رساند و ..... . آن شخص ميگفت كه مرجع وي تاريخ طبري است.

من به موضوع اشراف نداشتم و نميدانستم كه مقدمه و موخره و جزييات جنگ چه بوده است تا جواب وي را بدهم. اگر زحمتي نيست لطفا توضيحاتي ارائه بفرماييد.

ممنون و متشكر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

پرسش:
لطفا توضيحی كامل درباره جنگ پیامبر اسلام با قبيله بنی قریظه دهید

پاسخ:
بنی نضير طايفه‌ ای از يهودی ها بودند كه در نزديكی مدينه زندگی می ‌كردند و ميان آن ها و پيامبر عهد نامه‌اي منعقد شده بود . اما آنان پيمان خود را شكستند . بدين ترتيب كه چون پيامبر در كنار خانه ‌های آنان نشسته بود، ايشان كمر به قتل پيامبر بستند و می ‌خواستند با انداختن صخره‌ ای بر روی پيامبر كار آن حضرت را تمام كنند . پيامبر از طريق وحي از قصد پليد يهود آگاهی يافت . و متعاقباً كسي را به سوی يهود فرستاد و به آنان پيغام داد كه از شهر من بيرون رويد و اكنون كه دست به خيانت آلوديد با من در اين شهر زندگی نكنيد . حضرت برای آنان ده روز مهلت تعيين كرد تا از شهر خارج شوند .
بنی نضير نيز گفتند : ما از شهر بيرون می ‌رويم. عبدالله بن ابی بن سلول، كسی را به نزد ايشان فرستاد و گفت : از شهر خارج نشويد . و به آنان وعده پيروزي داد و حی بن اخطب ، رئيس آن ها را، تطميع كرد . سلام بن مشكم ، رئيس ديگر بنی نضير ، حی بن اخطب را از بيرون رفتن از مدينه باز داشت و در نتيجه حیّ نيز از خارج شدن از شهر ، خودداری كرد . پس پيامبر پرچم خود را به دست علی داد و به سوي بنی نضير روانه شد. نماز عصر را اقامه كرد و در جايی كه پيامبر اردو زده بود، يهوديان تيری به طرف خيمه او پرتاب كردند.
شيخ مفيد در ارشاد مي ‌نويسد : وقتی پيامبر به طرف بنی نضير حركت كرد ، چون به پايين قلعه‌ های آن ها رسيد ، فرمان داد خيمه‌اش را در آخرين نقطه از زمين های فرو رفته ‌ای ، از زمين های بنی حطمه بر پا كنند. زماني كه شب فرا رسيد يكی از افراد بنی نضير تيری به سوی خيمه آن حضرت رها كرد و آن تير به خيمه پيامبر اصابت كرد . لذا پيغمبر دستور داد خيمه‌اش را از آنجا برچينند . و بر دامنه كوهی بر پا كنند. چون سياهی شب فراگير شد علی را نيافتند ياران پيامبر پرسيدند : ای رسول خدا ما علی را نمی يابيم؟ فرمود : گمان می ‌كنم به دنبال اصلاح كار شما رفته باشد . زمانی نگذشت كه علی با سر بريده مرد يهودی كه عزوز نام داشت و همان كسی بود كه به طرف خيمه پيامبر تير انداخته بود ، بازگشت و آن سر را جلوی پيامبر گذاشت . پيغمبر از او پرسيد : چه كرده‌ ای؟ گفت : ديدم اين خبيث، بی باك و شجاع است. پس در انتظار فرصت، به كمين نشستم و به خود گفتم: چه عاملی او را در اين تاريكی شب گستاخ كرده است كه چنين بر ما شبيخون می ‌زند؟ ناگهان ديدم اين مرد با شمشيری آخته و به همراه نه يهودی ديگر به پيش می ‌آيد . من به او حمله‌ كردم و او را كشتم و يارانش متواری شدند اما به نظر می ‌رسد دور شده باشند . عده‌ای را با من روانه كن اميدوارم كه به آن ها برسم . رسول خدا ده تن را با علی روانه كرد كه در ميان آن ها ابو دجانه ، سهل بن حنيف و سماك بن خرشه هم بودند آن ها توانستند مهاجمان يهودی را قبل از آن كه به قلعه ‌شان برسند بيابند و آنان را بكشند . سپس‌ سرهای آنان را نزد پيامبر آوردند . پيامبر فرمان داد سرهای آنان را در برخی از چاه های اطراف بيفكنند و به اين ترتيب شجاعت و پايداری علي (عليه السّلام)، مهم ترين علت فتح درهای بنی نظير بود.(1)

ـــــــــــــــــ
(1) سيره معصومان، ص 259 ــ 260.

غزوه بني قريظه

زمان: ماه ذيقعده سال پنجم هجرت
مکان: مدينه منطقه بني قريظه
هدف: تنبيه بني قريظه به لحاظ پيمان شکني
نتيجه: پيامبر(ص) در روز بيست و سوم ذيقعده علي(ع) را فرا خواند و پرچمي به او لطف فرمود و به بلال اعلام کند که پيامبر(ص) مي فرمايد: نماز عصر را مردم در بني قريظه بخوانند پيامبر(ص) زره پوشيدند و انان جمعأ و سي و شش اسب داشتند و علي(ع) و مرثد بن ابي مرثد هم سوار بر اسب بودند اصحاب جمع شدند در محل صورين در راه بني قريظه پرچم را افراشت پيامبر(ص) دستور داد که بر بني قريظه تير اندازي کنند اسيد بن حضير با فرياد گفت:آن قدر در کنار حصار مي مانيم تا همه از گرسنگي بميريد شب شد و همگي برگشتند سحر گاه آن روز تير اندازان نوبت به نوبت در پاي حصار بني قريظه تير اندازي مي کردند.

مسلمين آن روز تا شب و شب را هم در کنار حصار ماندند در نتيجه بني قريظه تقاضاي مذاکره داد و نباش بن قيس را براي مذاکره فرستاد او پس از ساعتي مذاکره گفت که ما به همان ترتيبي بني نضير تسليم شدند تسليم مي شويم . پيامبر(ص) آن را نپذيرفت نباش فرمايش پيامبر(ص) که فرمود بايد همه تسليم شوند را به اطلاع بزرگان خود رساند کعب بن اسد گفت که ما از حسادت پيامبري او را نپذيرفتيم در حالي که مي دانيم او پيامبر خدا و قوم خود را ترغيب کرد که مسلمان شوند ولي آن ها نپذيرفتند چون کعب موفق به مصالحه نشد پيشنهاد داد چون شنبه شب است و محمد فکر نمي کند که ما مي جنگيم نيمه شب به او و يارانش شبيخون بزنيم و آن ها گفتند که ما حرمت شنبه را نمي شکنيم ميان يهوديان اختلاف افتاد و زنان و کودکان از سرنوشت خود گريستند.

ثعلبه و اسيد پسران سعيه و اسيد بن عبيد عموي آنها از حصار خارج شدند و اسلام آوردند و گويند که پيامبر(ص) ابولبابه را فرمانده جنگ با بني قريظه کرده بود ولي پس از مدتي او را عزل و اسيدبن حضير را به فرماندهي منصوب فرمود. ابولبابه نزد بني قرظه رفت و آنها را از انجام جنگ بازداشت و به آنها گفت که بي قيد و شرط تسليم شوند. چون محاصره يهوديان بر آنها سخت شد تن به فرمان پيامبر(ص) دادند و از حصار بيرون آمدند پيامبر(ص) دستور فرمود تا اسيران را با ريسمان بستند و محمد بن مسلمه آنان را در جايي گرد آورد

و عبدالله بن سلام را مسئول حفظ زنان و کودکان و خارج کردن اموال و اثاثيه کردند و مقدار زيادي ظرف و لباس و شراب بدست آمد که خم هاي شراب را در همانجا بدون کسر خمس شکستند و به زمين ريختند اوسيان در خصوص پشيماني بني قريظه با پيامبر(ص) صحبت کردند پيامبر(ص) سعد بن معاذ را به عنوان معرفي فرمود سعد بن معاذ وقتي به حضور پيامبر رسيد چند بار از حاضرين پرسيد که آيا مرا به حکميت قبول داريد همه پذيرفتند و بعد سعدبن معاذ حکم کرد که مردان بني قريظه همگي گردن زده شوند و زنان و کودکان اسير و اموال تقسيم شود که پيامبر(ص) فرمود: همان حکمي را دادي که خداوند متعال از فراز هفت اسمان حکم فرموده است.

فردای آن روز حيي بن اخطب و غزال بن سمرئيل گردن زده شدند. علي (ع) و زبير عهده دار کشتن بني قريظه (مردان) شدند. نباش بن قيس را آوردند در حالي که بيني او خون آلود بود. پيامبر(ص)پرسيد چرا بيني نباش خون آلود است آيا شمشير براي او کافي نبود و بعد تذکر فرمود که با اسير خوش رفتاري کنيد سلمي يکي از خاله هاي حضرت بود از پيامبر(ص) خواست که رفاعه بن سمرئيل را به او ببخشد و حضرت او را بخشيد بعد پيامبر(ص) به اسيد بن حضير ماموريت داد تا يک, دو اسير را به خانه هاي اوسين بفرستند تا آنجا گردن بزنند و هر کس که به اين کار رضايت ندهد خداوند بيني او را به خاک خواهد ماليد کعب بن سعد را هم گردن زدند.

در اين جنگ يک زن نيز قصاص شد اين زن از بني نظير به نام نباته بود که همسر مردي از بني قريظه بود براي اينکه مرد دوست نداشت پس از مرگ همسر بدست کسي بيفتد او را تحريک کرد تا سنگ بزرگي را از بالاي حصار بر سر ياران پيامبر(ص) که زير حصار نشسته بودند بياندازد و اين کار را کرد و خلاد بن سويد کشته شد و او قصاص شد.

گويند: پس از کشته شدن مردان بني قريظه مجموعه اسيران از زن و بچه هزارنفر بودند پيامبر(ص)پيش از فروش غنائم جنس آنها را جدا فرمود و اسيران را هم به پنج قسمت تقسيم فرموده و جنس آنها را هم در اختيار خود گرفتند. گروهي را آزاد کردند و بعضي را هم به افراد بخشيدند, و بعضي از آنها را هم به خدمت بر گماشتند . در ضمن جانشين پيامبر(ص) در زمان غيبت در مدينه اين مکتوم بود.

با سلام
قبلا به این شبهه کامل پاسخ داده شده لطفا ملاحظه بفرماید

http://www.askdin.com/thread14326.html

.

موضوع قفل شده است